سریال زندگی در بهشت | قسمت 232 - صفحه 10

231 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام هدایت الله

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    خداروشکر میکنم امروز هم با دیدن زیبایی‌ها ی سریال زندگی در بهشت روزم را با هدایت خودش شروع میکنم وامیدوارم تاشب اتفاقات خوبی برای من رقم بخورد خداروشکر میکنم بابت همه نعمت‌هایی که تا این ساعت در اختیار من قرار داده است

    درسی که از این قسمت میگیرم این است که من باید همواره برای بهبود شخصیتم و زندگی‌ام قدم بردارم و همواره سعی در بهتر کردن شرایط داشته‌باشم؛

    در طول این مسیر ممکن است موانع و چالش‌هایی برای من ایجاد شود، از آنجائیکه به لطف خداوند و آموزش‌های استاد من یادگرفته‌ام به این موانع از منظر یک تضاد که آمده که شخصیت من را رشد دهد نگاه کنم و همانگونه که در دوره شیوه حل مسائل آموختم راه حل تمام مسائل و مشکلات درون خودشان هستند ، میتوانم بخوبی و راحت و باور به اینکه خداوند هدایتگر من است آن مساله و چالش را حل کرده و هم اعتماد به نفس بیشتری بدست‌آورده و هم بزرگتر از موانع و تضادها شده و هم یک‌قدم به خواسته‌هایم نزدیک‌تر شوم و اینکه من باید همیشه این سوال زیبا که استاد فرموند از خودم بپرسم که چطور از این بهتر؟ چطور از این کارآمدتر؟ چطور از این ساده‌تر؟ و در زندگی خودم بررسی کنم و ببینم کجای زندگی من بسختی پیش می‌رود و سعی کنم در جهت ساده‌تر و راحتتر کردن قدم بردارم و روی هدایت خداوند حساب کنموقتی توی زندگیم نگاه میکنم میبینم در زمینه روابط تغییر رو به بهبود داشتم….قبلا یه آدمهایی باهاشون در ارتباط بودم که الان نیستن….و از زندگیم رفتن بیرون چون من تغییر کردم….خداروشکر

    در زمینه معنویت…عزت نفس…سلامتی…از وقتی که با سایت شما آشنا شدم مسیر همیشه رو به بهبود بوده…و پاشنه آشیل من همین حرکت نکردن همیشگیمه من باید عمل کنم به ایده ها و الهاماتی که بهم گفته میشه…وقتی استاد و بانو شایسته برای چیزهای کوچک حرکت میکنن…برای برداشتن تضادهای کوچیک از سر راهشون حرکت میکنن پس منم باید یاد بگیرم…منم باید تصادهایی رو که بهشون برخورد میکنم هر چند کوچیک و غیر ضروری از سر راهم بردارمشون و حلشون کنم….و الان دارم میبینم که وقتی مسائل رو حل کنیم چقدر عزت نفسمون بیشتر میشه…چقدر خوشحالتر میشیم از حل کردن مسئله….چقدر توانمندیمون بیشتر میشه…..چقدر احساسمون بهتر و بهتر میشه…..وقتی من برای حل کردن مسائل کوچک قدم بر میدارم راهکارهای بیشتری به ذهنم خواهد رسید….هدایت میشیم….وقتی مسائل بیشتری رو حل کنیم ثروتمندتر میشویم.

    در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1459 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    فرقان:43

    أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا

    آیا به آن کس که هوای نفس خویش را خدای خود گرفته توجه کرده‌ای؟ آیا تو بر او وکالت داری ؟

    سلام سلام سلامی از جنس نور و نور و نور

    سلام به اساتید توجه به نور و گسترش نور

    سلام به دوستای مدار بهشتی

    وااای خدای من مررررسی برای این آیه ی بی نظیر… که منطق فوق العاده ای برای یکی از پاشنه آشیل های من که تو کامنت تاپ این فایل برای صفا جون نوشتم… آره واقعا من وکیل بچه هام و همسرم نیستم که… مگه من به قانون فرکانس باور ندارم … مگه نمی دونم که فرکانس ها دارن زندگی رو خلق می کنن… آیا من به فرکانس بچه هام یا همسرم دسترسی دارم که دارم زور میزنم تغییرشون بدم؟؟… آخ که به قول قرآن چه مار بیهوده ای و چقدر دچار خسران میشم

    خدایا کمکم کن این پاشته آشیل رو حلش کنم.. خدا کنه استاد بیاد در مورد این پاشنه آشیل مخصوصا در مورد فرزندان صحبت کنه و منطق های قوی بیاره تا به ترس هام غلبه کنم و اینقدر خودمو خسته نکنم و زور الکی نزنم …

    ===================================

    این تابلو وان یکاد خب قبلاً به خاطر باورهام داشتمش و روی دیوار بود الان چرا باید باشه؟؟

    من قبلاً می خواستم بردارم ولی همسرم اجازه نداد چون با من هم عقیده نیست

    یا برچسب و ان یکادی که صاحب قبلی به ماشینم زده ورا هنوز دارمش؟؟… چون تنبلی کردم و همش منتظر بودم ماشینم رو عوض کنم

    بخاری چرا الان هنوز که تابستونه اینجاست؟

    درگیر تضاد همسرم شدیم و بعدش هم درپوش لوله بخاری رو پیدا نکردم

    لباس های زمستونی چرا هنوز تو کمد؟

    به خاطر کمبود جا مجبورم برای اینکه چروک نشه تو کمد نگه دارمشون… این خواسته در من شکل گرفت که خونه ای داشته باشم با فضای بزرگتر و کمد های بیشتر تا محتوای کمد لباس های زمستونی و تابستونی را بشه جا به جا کرد.

    چرا از این وسایل باشگاه و ورزش که خریدیم استفاده نمی کنم؟؟ چون علمش رو ندارم و همش منتظر بودم همسرم بیاد و نحوه صحیح انجامش رو بهم بگه و این وابستگی اون انگیزه رو از من گرفت چون باید با ایشون هماهنگ میشدم و همسرم هم معمولاً وقت نمی کرد

    چرا هنوز راه پله رو اینجوری تمیز می کنم؟؟

    باور کمبود… می تونم از ابزارهای جدید استفاده کنم که کار رو راحت تر کرده

    چرا این همه لحاف تشک دارم؟؟ آیا بهشون نیاز میشه؟؟ که خودش تو اسباب کشی ها اذیت کننده است و فضا رو اشغال کرده…

    برای مهمون گذاشتم… لحاف ها که به خاطر باورهای مادرم خریداری شد… و اصلا ازش استفاده نمیشه… تشک ها هم میشه با تشک های جدید که سبک هستن و جای کمی نیاز دارن جایگزین کرد

    یکسری از اسباب بازی ها و وسایل بچه ها رو برای چی نگه داشتم؟؟ مثل کریر و کالسکه و بعضی از اسباب بازی هاشون که الان کارایی نداره یا ناقص شده؟؟… باور کمبود

    یکسری وسایل اضافی دارم که الان جا گرفته و تو اسباب کشی کلی انرژی می گیره اینا رو چرا نگه داشتم مثل فرش ها؟؟ باور کمبود که نکنه رفتیم خونه جدید لازم بشه

    یکسری لباس ها که چند سالی پوشیده نمیشه ولی هنوز دارمش مثل پالتوی خیلی ضخیمی که برای زمانی بود که در زنجان ساکن بودم و هوا سرد بود اما الان تو تهران اصلا نیازی بهش ندارم؟؟ خب اگه روزی سرد شد یا رفتم جاهای سرد داشته باشمش

    یکسری باورهای غلط دارم که کلی تضادهای تکرار شونده برام خلق می کنه، باید اونا رو حلشون کنم تا انرژیم آزاد بشه… مثل همین باور ناجی بودن که هر بار افرادی رو جذب می کردم که نیاز به حمایت و کمک داشتن و منی که با این ناحی بودن خلأ ارزشمندیم رو پر می کردم وابسته بودم بهش و مدام درگیر این مسائل و کلی اتلاف انرژی که خدا رو شکر با تضاد اخیر که البته ظاهرش خیلی وحشتناک بود ولی پر از گنج و درس، دارم حلش می کنم و هر روز به خودم یاداوری می کنم که فرکانس ناجی بودن نتیجه اش اینه… ایا بازم می خوای تجربه اش کنی؟؟

    یا فرکانس تایید گرفتن و جلب توجه… همین چقدر باعث تولید کارهای بیهوده میشه تو زندگی و آدمو خسته می کنه و در نتیجه رضایتی هم در کار نیست و به قول قرآن فاسق میشی و دچار خسران میشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    گـاهی وقتها تشـکر کردن از خـدا

    فقـط گفتن کلمه‌ی

    خدایـا شکـرت نیست.

    گاهـی وقـتها بـرای تشـکر از خـــدا

    باید کاری کرد،

    دلـی را شاد کرد🫀

    گـلی را هـدیه داد

    دسـتی را گرفـت🫴

    و بـخششی را تقـدیم کرد

    سلام به عزیزان دلم استادجان ومریم عزیزم

    وهمه دوستانم

    خداروشاکروسپاسگزارم، یک روز عالی وبی نظیر دیگر، تقدیم شده از جانب خداوند مهربان که باید تمام سعی خود را کرده تا با کیفیت عالی در رفتار وعملکردهایم ،امروزم را قدروارزش دانسته وهرلحظه شاکروسپاسگزارش باشم .

    سلام به پرادایس زیبا وباشکوه با تمام متعلقاتش ودیدن روی ماه استاد ومریم جان ودرس های عالی امروز دراین فایل بی نظیر که چقدر مثمرثمر بود برایم ،خدایاشکرت.

    چند مدت بود که من صبح زود بعد از اذان به لطف خداوند بیدار می‌شدم و پیاده روی می رفتم وبعد هم انجام کارهایم با عشق تا شب و تقربیا حدود ساعت هشت شب چشمان زیبایم خسته می شد وخوابم می برد تا اینکه مصطفی اعتراف سنگینی کرد که مهری جان (مرا مهری صدا می کند)از لحظه ای که صبح بیدار می‌شوی من بعد از رفتن تو خوابم نمی برد واینطور بی خواب می شوم ،

    من هم عشقِ صبح زود پیاده روی و دیدن طلوع زیبای خورشید خانم که برایم عادت هم شده بود ولی ازبس که این انسان بی نظیره مثل خودم وبعد عالی تر اینکه دیدم چقدر انعطاف پذیر شده ام و این را مدیون بودن وآموختن از استادم می دانم و برای اینکه واکنش خودم را ببینم وتغییراتم را شاهد باشم ،بدون کلامی گفتم چشم عزیزم از فردا به امیدخدا عصر یا غروب ها می روم وبرنامه هرروزم انجام این کار هست حالا هر تایمی، مهم رابطه مان است که با یک پیاده رویِ من که نباید خدشه ای برآن وارد شود وچقدر بنده خدا از واکنش مثبت من متعجب شده بود وااای در گذشته مگر می شد من به این راحتی کوتاه بیام ،اعصاب خرابی ،درونی متلاطم، نگم براتون،دور از جونتون آخ آخ آخ خنده ام می گیرد اون موقع گریه ام می گرفتا.

    ولی امروز مهم وحیاتیست وخداروشکر بابت بودنم در این مسیر وآگاهی های نابش وکلا تغییرات بنیادین و اصولی ام که رعایت همین نکات در مثال بالا که خدمت با سعادتان عرض کردم ،چقدر در روند بهبودی عالی ترم نقش بسزایی داشته وتمرکز بیشتر روی رفتارهایم وعملی که انجام می دهم وبه قول استاد جان چراهایی که باید به سادگی حل شوند تا عادت نکنم به تکرارشان وفقط نفع خودم را در نظر نگیرم بلکه تبدیل آن چراهابه چگونه می توانم بهتراز این رفتاری را انجام دهم ویا کاری که به رشد وپیشرفت شخصیتم وزندگیم کمک کند ومهم تر مرا درآرامش واحساس عالی نگه می دارد تا اتفاقات عالی را تجربه کنم .

    به هر حال برایند این اتفاق در زندگیم معجزات عالی تر برایم داشت، اینکه دیگر شب ها خوابم نمی برد و مصطفی که از مغازه می آید من بیدارم وباعشق پای صحبت هم نشسته و در زمان مناسب می خوابیم وصبح با انرژی بالاتری وبا حال واحساسی بی نظیر بیدار می شویم.

    دوشنبه های هر هفته همان ساعت پیاده رویم خداوند هدایت کرد که دریا برویم ودیدن طلوع زیبای خورشید وکلی ترکوندن لذت وشادی وعشق وشکرگزاری وهمه چیز در هم ،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.

    در پناه خداوند مهربانم هر نفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    بنام خداوند رزاقم که هر آنچه دارم از آن اوست و من در برابر قدر او هیچی نیستم و هیچی حالیم نیست و به هر خیر و برکت و آگاهی و عمل صالحی که از او به من برسد که در مسیر درست تغییر کنم محتاج و نیازمندم خدایا شکرت.

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم سپاس از شما دوستتون دارم.

    من با دیدن این فایل و دقت کردن به زندگی ایم در تغییر فیزیکی محل زندگی ام و تغییر وسایل خونه و….اصلا مقاومت ندارم و خیلی راحت و سریع تغییر میکنم بهبود میدم یا در هر تغییری درسی میگیرم و رشدی برای من بوده و هست .

    اما یک مسئله بسیار بزرگ و مهمی هست در شخصیتم که هنوز نتونستم به این باور برسم که هر کسی در هر جایی هست جای درستشه و من نمیتونم به کسی کمک کنم و تغییرش بدم وقتی که خود طرف نمیخواد و تا مسئله ای پیش میاد من بدو بدو میرم که کمک کنم به افراد بسیار نزدیک خونواده ام و قشنگ هر بار انرژی بسیار زیاد و وقت و زمان زیادی هم از من گرفته میشه و حتی از لحاظ احساس خیلی مدارم پایین میاد و نتها اون افراد تغییر نمی‌کنند بلکه هر با توقع آنها از اینکه موقع حال بدیشون کنارشون باشم از من بیشتر میشه و زمانی که بهشون دیر سر میزنم یا کاری براشون انجام نمیدم بهم احساس گناه و عذاب وجدان داده میشه و من کاملا به خودم واقفم که خودم از درون دارم احساس گناه میدم و فکر می‌کنم که اگر من باشم شرایطشون بهتره و زودتر حالشون خوب میشه و من مسئول حال خوب آنها هستم و به آنها نیز این احساس رو دادم که کاملا اشتباه است و من باید این موضوع رو از ریشه حل کنم که من نمیتونم به اندازه ی پشیزی روی دیگران و موفقیتشون تاثیر بزارم من فقط با این کارم دارم خودم رو از اهدافم و رشد و پیشرفت دور میکنم و بخصوص که حرف مردم در این مسئله بی نهایت برام با اهمیت شده که اگه من نباشم اگه سر نزنم اگه تو این موقعیت حساس پیششون نباشم مردم چی میگن؟ فامیل چی میگن؟همسایه ها چی میگن؟

    استاد در مورد این موضوع آنقدر حرف مردم زیاده و برای من مهمه که حتی وقتی امدم یکم رو خودم سعی کردم کار کنم که من تاثیر ی ندارم و من نباید نقش خدارو بازی کنم و نشتی انرژی نداشته باشم و دیر تر رفتم سراغشون اطرافیان شروع کردن به من زنگ زدن که چرا نیستی ؟ چرا نمیایی؟ تو چرا انقدر دل سنگی و…. خدای من این یک مسئله ی هست که باید از دورنم و ریشه ای حل بشه برای همیشه و من باید این شخصیتم رو تغییر بدم و تمرکزم و انرژی ام رو بزارم روی زندگی خودم و من تسلیم خداوند بزرگم هستم که من بدون هدایت خداوند در بهبود شخصیتم هیچی نیستم و به هر خیری که از خدا به من برسد به آن فقیرم .روزی من میام و این کامنت رو میخونم که این مسئله که برام بزرگ و با اهمیت شده که با هر خبری از طرف اونها احساسات من تغییر میکنه و بهم میریزم بر طرف شده و من تغییر کرده ام و توکل و ایمانم به خدا که نگهدارند تمام هستی است بسیار بزرگتر شده و زندگیم قشنگتر شده آمین خدایا شکرت که مرا در مسیر درست ثابت قدم نگه داشته ای و راهنما و هدایتگر و راهگشایی من هستی دوستت دارم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا قنبری گفته:
      مدت عضویت: 2095 روز

      سلام دوست خوبم که هم اسم منید

      اخر کامنتتون وقتی

      “روزی من میام و این کامنت رو میخونم که این مسئله که برام بزرگ و با اهمیت شده که با هر خبری از طرف اونها احساسات من تغییر میکنه و بهم میریزم بر طرف شده و من تغییر کرده ام و توکل و ایمانم به خدا که نگهدارند تمام هستی است بسیار بزرگتر شده و زندگیم قشنگتر شده آمین خدایا شکرت”

      به این جا رسیدم یاد خودم افتادم اون اوایل که تازه میخواستم چادری که اختیاری و از سر یه بازی بچه گانه شروع کرده بودم به گذاشتن کنار بزارم

      اوایل احساس میکردم یا خدااا الان همه عالممم به من نگاه میکنن میگن دختره یه روز این مدل یه روز اون مدل

      اومدم خیلی تکاملی (البته اونموقع نمیدونستم این تکامله ها )ولی از لباس بلند شروع کردم چند جا چادر میپوشیدم چند جا نمیپوشیدم

      ادامه دادم مانتو کوتاهتر زندگی راحتتر و سبکتر و همینجور به اون تناسب نجواهای ذهن هم کمتر به قول استاد اون سیمانهای ذهن کم و کمتر

      البته من هیچوقت ادم مذهبی نبودما

      ولی این بار حرف مردم مثل چی یگم چسبیده به کلم

      هر بار یه موضوع رو روش کار میکنم گاهی به خودم فشارم میارم البته چرا بیشتر نمیتونم کار کنم که سریع تر رشد کنم

      ولی این تکامل باید بگم قشنگترین چیزه اروم اروم تغییر کردن فشار نداره لذت بخشه

      تغییر اولش مثل قلقلکه نمیدونی خنده داره کلافت میکنه یه جور خاصیه

      ولی وقتی چند بار تکرار میشه حسش نمیکنی ولی هنوز مغز مقاومت میکنه تا سر میشه

      من الان تو اون موضوع چادر کاملا رها شدم ذهنم وجودم انقدر این اتفاق اروم اروم پیش رفت الان با خوندن کامنتتون یادم اومد چقدر اون موقع ذهنم درگیرش بود

      چقدر ارزوم بود راحت بتونم مثل ادمای دیگه بدون درگیریه ذهنم لباس بپوشم

      حالا الان یعد چند سال میدونید چی میشنوم

      موقع ای که مثلا حرفش میشه و تو اقوام(که اکثرا پاشنه اشیلمون حرفاشونه) میگم یادش بخیر چقدر تغیر کردم از چادر به این تیپ

      میگن تو کی چادر گذاشتی ما اصلا با چادر ندیدیمت که

      میبینید اصلا هیچکس هیچ اهمیتی براش نداره ما چطوریم

      فقط خودمون تو پیله تو زندان خود ساختمون خودمون اسیر کردیم

      این روند حرف مردم پاشنه اشیلمه الان رو پوشیدن دمپایی و صندل دارم تمرین میکنم!

      به ظاهر واسه خیلی ها خنده داره ولی واسه من اصلا یه چیز عجیب بود

      و الان اینو هم خیلیی خوب شدم البته همهه با عمل کردنه که راحتتر میشه

      خیلی جای کار دارم

      ولی با این موارد کوچیکم که تو دلشون رفتم خودمو میخوام تحسین کنم تا بتونم انرژی بگیرم ازشون

      قدم بعدی هم مهاجرته به زودی که دارم تمام تمرینهامو برای اون انجام میدم که قوی و قوی ترم کنه

      خیلی زیاد عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 1720 روز

        سلام زهرا خانم

        ممنونم واقعا درست میگید این زندان و قفس ساخته ذهن خود منه و داره بیشتر از همه چیز انرژی منو میگیره وقتی یادم به بچگی خودم میفتم که با مادر بزرگم بیشتر بزرگ شدم و اغلب پیش اون بودم همیشه در گوشم نصیحتم می‌کرد که آدم باید خیلی حواسش باشه به کاراش که یه موقع حرف مردم تو نباشه و همیشه سرش بالا باشه و هر کاری و درخواستی از طرف خانواده میشد که حتی برای مادر بزرگم مقدور نبود بازم انجامش میداد و می‌گفت اشکالی نداره نباید طوری رفتار کنیم که دیگران از دستمون ناراحت بشن یا حرفی پشت سرمون باشه و با همه ای اهل محل بسیار مهربون و با احترام زیاد برخورد می‌کرد و منم الان وقتی خوب فکر کردم دلیل بیشتر رفتارم برای اینکه حرف مردم توش نباشه و من میدونم که همونجور که دیگران مورد احترام هستند منم مورد احترامم و چه خوب که شما دوست عزیز یاد آوری کردید که من باید توی تغییر این رفتارم تکاملم رو طی کنم و با کوچکترین تغییرات به یاد خودم بیارم و تشویق کنم خودم رو وبا ادامه و ادامه و ادامه دادن کار درست نتایج رخ میده و تغییرات اتفاق می‌افتد.

        ممنون و صد هزار سپاس برای مثالی که از روند تغییر خودتون زدید و دیدگاه زیباتون برای تغییر کردن که بسیار کمک کننده و عالی بود در پناه خدا موفق ثروتمند و سلامت باشید .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مژگان گفته:
      مدت عضویت: 994 روز

      سلام دوست عزیزم زهرا جان

      خیلی خوبه که اینقدر روح بزرگی دارین که دوست دارین ارامش وشادی وخوشحالی بندگان خدا رو ببینیدولی همونطور که میدونید ما خدا نیستیم وکاری از دستمون بر نمیاد وقدرت تغییر زندگی هیچ کس رو نداریم پس نباید هیچ احساس گناه وعذاب وجدانی داشته باشیم هر وقت از شما کمک خواستن میتونید با کمال احترام جواب رد بدین وبهشون بگین شما ماشالله شما خودتون عاقل هستین وخودتون این توانایی رو دارین که مشکلاتتونو حل کنید استاد تو دوره فوق العاده احساس لیاقت اینها رو کاملا واضح وزیبا ودلنشین توضیح دادن ومن خودم بعد موظف دونستن خودم برای تمرینات این دوره خیلی تغییر کردم

      ارووم شدم.دیگه از مشکلات دیگران ناراحت نمیشم چون میدونم این تضادی برای بزرگتر شدنشه واخر سر هر چی هم من بگم طرف کار خودشو انجام میده فقط من این وسط کلی انرژیم هدر رفته .

      همین دیشب همسرم بهم میگفت قبلا یه مسئله ای پیش میاومد ما رو جمع وجور میکردی دیگه الان اصلا برات مهم نیست منم گفتم من از تغییر دیگران ناتوانم نمیتونم بخاطر رفتار دیگران خودمو عذاب بدم وهمسرم میگفت چی میگی به زبون من حرف بزن یعنی چی از تغییر دیگران ناتوانم .جالبه هر وقت میگفتم این مشکل حلش اینه میگفت من همینم ونمی تونم خودمو تغییر بدم وانتظار داشت من مثل گذشته فکر کنم ورفتار کنم ولی بهمرحمت خدای عزیزم من اینقدر تمرکزم رو بهبود خودمه وسعی میکنم طبق گفته های استاد پیش برم که نظرات دیگران نمیتونن هیچ عذاب وجدان یا ناراحتی برام بوجود بیارن وهمونطور که از خدا خواستم فقط سکوت میکنم وارومم.

      دوست عزیز این دوره ولطف خدا باعث شده خودمو به اب واتیش نزنم برای هر مسئله ای که اخرشم کاسه کوزه ها سر من بشکنه.

      دوست عزیز هر وقت میبینم نجواها میان یا صدای اطرافیان که بخوان ذهنمو بهم بریزن فقط سوره ناسو مدام زیر لب زمزمه میکنم واجازه نمیدم هیچ صدای دیگه ای بشنوم که بخواد بره تو ذهنم وذهنمو درگیر کنه والحق که همیشه عالی جواب میده وچون صدای نادلخواهی نشنیدم چیزی هم بعدش اذیتم نمیکنه.

      دوست عزیز ما این دنیا اومدیم که شاد باشیم ولذت ببریم وهیچ کس عزیز تر ومهم تر از خودمون نیست واین ما هستیم که باید تو دنیای بعدی جواب پس بدیم که چکار کردیم ایا از زندگی ونعمتهایی که بهمون داده شده درست استفاده کردیم یا نه واونجا هیچ کس جای ما مواخذه نمیشه وهیچ عذری هم پذیرفته نیست.

      پس سعی کن اموزه های استادو خوب استفاده وعمل کنی تا خیروسعادت این جهان وجهان اخرتو باهم داشته باشی.

      واینکه از خدا بخواه هدایتت کنه تا از این مرحله رد بشی .

      وقتی ما از خدا کمک بخوایم کمکاش به موقع میرسن در تمام موارد باور میکنی مدتها بود که کلی وسایل اضافه تو خونه داشتیم که جای زیادی گرفته بودن وکل راه پله پر شده بود که با انکه از اونجا استفاده زیادی نمیکردیم ولی خیلی ازار دهنده بود برام وهمش میگفتم خدایا کمک کن من بتونم اینا رو یه جوری سروسامون بدم وبه هر چی نگاه میکردم میگفتم شاید یه روز به درد بخوره ولی هفته گذشته بدون برنامه خدا چنان قدرت وانرژی بهم داد که رفتم وسیله بیارم و تا اونجا رو مرتب نکردم نیومدم پایین وتمام وسایل اضافی رو ریختم بیرون جالبه انگارخدا یه قدرتی بهم داده بود که هیچ کس از دور انداختنشون هیچی نمیگفت در صورتی که تا قبلش به هرچی دست میزدم میگفتن بزرار باشه.باور میکنی بعدش چه حس خوبی داشتم ومرتب خدا را شکر میکنم که کمکم کرد واونجا اینقد تمیز ومرتب شداصلا قلبم باز شد از دیدن اینهمه جای باز.

      موارد دیگه هم همینطوره از خدا کمک بخوایم ووقتی هدایت شدیم تاخیر توش نندازیم وعمل کنیم.

      خدایا ماغیر از تو کسی رو نداریم خودت هدایت وحمایتمون کن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 1720 روز

        سلام دوست عزیز مژگان خانم امیدوارم که هر کجا هستید خوب و خوش و سلامت و ثروتمند باشید.

        ممنونم واقعا درسته حق باشماست دوره بی‌نظیر احساس لیاقت عالیه و وقتی که دارم روی این دوره کار میکنم بیشتر میفهمم ایراد هام رو و بیشتر دارم روی جلسات تمرین و تکرار میکنم و استفاده از این دوره سعادتی است که نصیبم شده تا خودم رو بهتر بشناسم و نشتی های انرژیم رو بفهمم از کجاست و بعضی از ایراد ها مثل اینکه من با کمک نکردن احساس بد و گناه میکنم و حرف مردم برام زیادی مهمه باورتون نمیشه من تا قبل از این دوره میگفتم من از بابت این دوتا خیالم راحت بی ایراد هستم و هر جور دلم میخواد رفتار میکنم و زندگی میکنم اما با کار کردن بیشتر متوجه شدم که انقدر این ایراد شخصیتی در وجودم پر رنگ بود که سخت بود اول پذیرفتن این ایراد و الان با ادامه دادن من پذیرفتم که این نشتی انرژی از درون و وجود خود منه و من با عشق دارم سعی میکنم که جلوی این نشتی های انرژی رو بگیرم و از صمیم قلبم از شما ممنونم و سپاسگزارم که یاد من آوردید که من باید شادی و لذت رو تجربه کنم و با احترام از این جمله استفاده کنم که ماشاالله شما خودتون عاقل هستید و این توانایی رو دارید که مسئلتون رو حل کنید.

        سپاسگزارم ازتون انشاالله که در این مسیر پر از خیر و برکت و سعادت خداوند مارو ثابت قدم نگه داره و هدایتگر ما باشه به سمت رشد و پیشرفت و درک بهتر قوانین و عملگرایی بهتر ما. آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1608 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 184 : سلاااااااااااام ، به به چقدر بز و گوسفندان حس خوبی به آدم میده من خییلی لذت میبرم از همچین سبک زندگی که گوسفند و مرغو خروس داشته باشی خییلی احساس خوبی به آدم میدن مخصوصن صداشون و صدای خروس که صب باش بیدار میشی وااااای خدای من ، خیلی لذت بردم که دیدم شما حتی سر چیزایی که یه ذره اذیتتون می‌کنه تغیرشون میدید که همهچی بهتر شه ، از همین برداشتن آهن دم درش تا اون چوبه که وقتی می‌خواستید رد شین هر بار خم میشدین ، کلن جهان با تغیر موافقه و هر کسی بخواد تغیر کنه حمایتش می‌کنه از تغیر های مثن کوچیک تو چیدمان خونه بگیر تا مهاجرت کردن ، خیییییلی ممنونم ازتون استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز به خاطر گذاشتن هویت محتوایی از زندگی خودتون و نشون میدید که میشود اینقدر راحت زندگی کرد و تغیر رو سخت نکرد ، همهچی راحت انجام میشه ، فقط کافیه ایمان داشته باشیم ‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    یک روز زیبای دیگر برای من شروع شد و با شروع این فایل زیبا حس و حال خوبی برای من به وجود آمد

    این فایل برای من خیلی لذت بخش بود

    یاد گرفتم که می توان از همه چیز لذت برد

    می توان به راحتی و آسانی حال خوب برای خود ساخت

    می توان به آسانی و راحتی از تمام داشته های خودم لذت ببرم

    درس عالی که اینجا من یاد گرفتم این بود که خودم را در جریان تغییر قرار بدهم و به راحتی تغییر بپذیرم

    به راحتی قدم در راه بهتر شدن خودم بگذارم

    من باید تغییر کنم و این تغییر کردن سبب می شود که روند زندگی من راحت تر و آسان تر بشود

    دقیقا این صحبت ها الگوهای رفتاری همیشه و همه روزه خیلی از ما ها است

    این فایل برای من این معنی را دارد که از سکون و ایستا بودن دست بردارم و همیشه به سمت جلو حرکت کنم

    ممنون استاد عزیز هستم که همیشه در کنار ما هستید

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

    آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان می گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.

    سلام خدمت همگی عزیزان

    چی میشه که ما یه کار رو بارها تکرار میکنیم بدون اینکه فکر کنیم آیا اصلا نیازه ؟

    بزارید اساسی تر بپرسم…الان که این فایلو دیدیم ممکنه بریم کلی بازنگری کنیم که چه روندهایی رو باید تغییر بدیم تا زندگیمون از این لذت بخش تر و راحت تر بشه اما شب که میخوابیم و فردا صبح که بیدار میشیم آیا این روند فراموش نمیشه؟…

    مشکل اینجاست که ذهن شرطی شده ما وقتی موضوعی رو یکبار تجربه میکنه و همون موضوع فردا تکرار میشه دیگه خودش اون موضوع رو از حوزه آگاهی های ما فیلتر میکنه و خودش پردازش رو به دست میگیره…

    مثلا وقتی یه مسیری رو یه بار میریم دفعه دوم یا سوم به بعد ممکنه با گوشی صحبت کنیم و نفهمیم چطوری اون مسیر رو رفتیم اما ذهن مسیریابی رو انجام میده تا تو مصرف انرژی مغز و آگاهی ما صرفه جویی بشه..این ساز و کار مغزه که کارها و دیتاهای تکراری و مدام فیلتر میکنه تا مصرف انرژی بهینه بشه…

    خوب این یه نعمته…

    اما جایی این یه نقمت میشه…

    موضوع اینه که انسان باید اونقدر آگاه باشه و در لحظه باشه که خودش تعیین کنه چی فیلتر بشه و چی نشه…

    بزارید خلاصه بگم… ما وقتی داریم راه میریم هیچوقت به راه رفتن فکر نمیکنیم اما میتونیم گاهی تصمیم بگیریم که آگاهانه قدم برداریم و تفاوت این دو رویکرد با انتخاب ما رقم میخوره…

    مشکل از جایی شروع میشه که ما دیگه حضور نداریم و آگاه نیستیم و ذهن تمام مسائل رو میخواد خودش مدیریت کنه…

    این میشه که هیچ چیزی دوباره طراحی نمیشه یا در موردش دنبال ایده نیستیم… این میشه که هر روز یه سری کاراری تکراری انجام میدیم و اصلا یادمون میره که خلاق باشیم و روند رو تغییر بدیم…

    بزارید یه موضوعی رو توضیح بدم… اینکه شما دنیا رو خودتون تجربه کنید یا بصورت ناآگاهانه و ذهنی زندگی کنید تفاوتش مثل اینه که توی یه طبیعت زیبا باشید و نسیم به صورتتون بخوره و بوی نم بارون رو احساس کنید با حالتی که یه عکس از این منظره بگیرید و بخواید با دیدن اون عکس این احساسات لذت بخش رو تجربه کنید و امکانپذیر نیست!!

    چی میشه که ما وقتی اولین بار به یه محیط لذت بخش میریم یا یه آهنگ لذت بخش میشنویم اما دفعات بعدی دیگه اون لذت رو برامون نداره؟ بخاطر اینه که مغز اون دیتا هارو ذخیره میکنه و دفعات بعدی ما آگاهانه اونهارو تجربه نمیکنیم و مغز فقط یه گزارش بهمون میده و اون لذت دیگه تکرار نمیشه…اینکه انسان خیلی چیزا براش تکراری میشه بخاطر اینه که مغز میاد دیتاها رو ذخیره میکنه و نمیزاره دوباره با آگاهی لذتشو بچشیم…

    خوب راه برون رفت از این داستان رو خدا در قرآن بیان میکنه..ذکر… ذکر مثل آب پاشیدن به صورت آدم خواب آلوده…ذکر قلبیه بر خلاف ورد که زبانیه… وقتی انسان دائما متذکر بشه دچار اون حالت غفلت نمیشه و با قلبش زندگی میکنه…

    راه دومش شکر گذاری و توجه آگاهانه هر روزس به نعمت ها و زیبایی ها… اینجوری یواش یواش سیستم مغز تغییر میکنه و دیگه این دست موضوعاتو فیلتر نمیکنه…

    پس قدم اول قبل از بازنگری در روندهایی که نیاز به تغییر داره اینه که با توجه کردن مداوم به زیبایی ها و متذکر شدن به حضور خداوند از دچار شدن به پرده غفلتی که ذهن ما ایجاد میکنه جلوگیری کنیم و وقتی آگاه باشیم خودبه خود میفتیم دنبال تغییر و بهبود شخصیتمون و زندگیمون…اما مهمترین قدم همون تلاش هر روزه برای آگاه بودن و در لحظه بودنه

    بزارید یکم عمیق تر بشیم.. هر چی آگاه تر باشیم و کنترل دست خودمون باشه بجای ذهنی عمل کردن:

    احساس شعف بدون دلیل در وجودمون بیشتر شکل میگیره و حالمون بهتره

    الهامات رو قوی تر دریافت میکنیم

    با آگاهی برتر یکی میشیم و قدرت خلاقیتمونو بازیابی میکنیم به جای تکرار دیتاهای سوخته ای که حاصل تجربیات گذشتس…

    توجه آگاهانه مون به موضوعات خیلی بیشتره..حتی وقتی داریم از خیابون رد میشیم به ترک های روی دیوار هم دقت میکنیم!!

    ارتباطات بین موضوعات رو به خوبی متوجه میشیم (حکمت)

    و این نگاه اساس مکتب اشراقه که بوعلی سینا میگه من در 18 سالگی تقریبا با کمترین میزان مطالعه از خیلی از علمای زمانم آگاهی های بیشتری داشتم… این میشه تفاوت نگاه اشراقیون و مشائیون… این میشه تفاوت نگاه خلاق و نگاهی که مدام کپی میکنه و دیتاهای دیگران رو نشخوار میکنه

    پس بیایم هر روز روش کار کنیم و آگاه تر و آگاه تر بشیم… اینطوری زندگی بی نهایت زیبا تر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2862 روز

      سلام به شما حسین آقای عزیز، واقعا لذت بردم از کامنتتون، همیشه دنبال میکنم کامنت‌هایی رو که تو سایت میذارید و لذت میبرم از آگاهی هایی که با خوندنشون کسب میکنم، چندسال قبل استاد لایو شماره 8 رو گذاشتن رو سایت و اونجا یکی از دوستان ازشون سوال پرسیده بود که چجوری میشه که زندگی تو پارادایس برای شما تکراری نمیشه؟ و استاد خیلی زیبا جواب داده بودن که اگه شکرگزاری برای نعمتها نباشه همه چیز تکراری میشه، و همیشه این جمله استاد گوشه ذهن من بود، حتی چند روز قبل دوباره این جمله رو با خودم مرور کردم و امروز هم خداوند منو هدایت کرد به کامنت شما که درمورد این موضوع نوشته بودین، این روزها به لطف و عنایت خداوند وهاب، زندگی تو یه قطعه ای از بهشت رو دارم تجربه میکنم، چند روز قبل که داشتم از یک مسیر سرسبز مثل همیشه عبور میکردم دیدم اون حس سپاسگزاری روزهای اولی که اینجا رو دیده بودم ندارم و انگار برام این بهشت عادی شده و یاد همون جمله استاد افتادم که اگه شکرگزاری نباشه همه نعمتها عادی میشه و با سپاسگزاری به خاطر تجربه این همه زیبایی مجددا به قول شما اون شور و شعف تجربه این بهشت در من به وجود اومد، دقیقا همونجا بود که فهمیدم برای ذهنم دیدن این زیبایی‌ها عادی شده بود که فراموش کردم دیدن و تجربه کردن این بهشتی که الان توش هستم یکی از بزرگترین خواسته هام بود، یاد سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا افتادم که استاد و خانم شایسته هر لحظه و هر لحظه میگن خدایا شکرت و این احساس سپاسگزاری هست که همیشه اون ذوق و شوق رو توی وجودشون بیدار نگه میداره که انگار بار اول هست که تجربه اش میکنن،

      چقدر با خوندن کامنتتون به آگاهی هام اضافه شد، خوشحالم که اولین باری که از شما یه کامنت خوندم که در مورد یه آیه قرآن از سوره مائده نوشته بودین تصمیم گرفتم نوتیفیکیشن کامنتهای شما رو برای ایمیلم فعال کنم، چقدر زیبا تعریف “حکمت” رو نوشتین، درست متوجه شدن ارتباط بین موضوعات یا همون درواقع کشف قوانین جهان هستی و درک تاثیر قوانین بر روی زندگیمون، ممنونم ازتون، اینم یکی از اون چیزهایی بود که از خدا خواسته بودم معنیش رو متوجه بشم، خیلی لذت بردم، باز هم از شما ممنون و سپاسگزارم، خدایا شکرت برای این سایت و برای تمام دوستان آگاه و توحیدی این سایت الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1808 روز

        سلام به خواهر عزیزم و ممنون بابت نور آبی که باهاش قلبمو روشن کردین…خیلی مهمه که این درکو پیدا کنیم که آگاهی و در لحظه بودن چیه؟ این که تمام اساتید ذن تلاششون برای رسیدن به این نقطس…تمارین شکرگذاری انسان رو به این نقطه سوق میده…بی ذهنی یا اتصال به آگاهی برتر کوچکترین اثرش اینه که شما از ذهن جدا میشید و به راحتی میتونید برنامه ریزیش کنید…وقتی ما شرطی میشیم و خودمونو با ذهن یکی میبینیم چطوری میتونیم تغییرش بدیم؟ و این قضیه صفر و صدی نیست، به اندازه ای که آگاه تریم قدرت باورسازیمون، احساس شعف درونیمون، درک همزمانیها و …بیشتر میشه…ان شاالله توفیق بشه توضیح خواهم داد، موفق و موید باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان هم فرکانسی در این سایت الهی

    نمیدونم از اخرین کامنتم چقدر میگذره اما خیلی وقته کامنت نذاشتم ولی این دلیل بر این نشده تو سایت نباشم

    اما از امروز به خودم تعهد دادم که حداقل روزی یک کامنت رو روی سایت بذارم وسروع کنم به نوشتن کامنت

    توی این مدت که روی خودم کار کردم خب خیلی تغییرات درونم رخ داده وباعث شده مسیر جدیدی توی زندگیم استارت بخوره مسیری که حتی نمیدونم یک ساعت بعدش چی میشه چون تصمیم گرفتم

    توی این لحضه زندگی کنم ولذت ببرم

    نمیدونم چقدر میتونم با نوشتن به توضیح درک این جمله که به هرچی توجه کنی از اساس اون وارد زندگیت میشه از اساس اون نه خود اون بپردازم اما قطعا این یه واقعیت بزرگه

    فک میکنم شروع این روز شمار تحول زندگی من با شروع مسیر جدید زندگی من باهم استارت خورده

    قبلا سریال زندگی دربهشت رو مثل یه فیلم نگاه میکردم اما الان دنبال ردپای قوانین توزندگی استادم

    فک نمیکنم تا حالا خواسته باشم چارچوب دری رو عوض کنم بااینکه سرم زیاد خورده بهشون ولی باعث اقدامم نشده شاید چون احساس کردم من که نمیتونم باید یکی دیگه انجام بده یا اینکه ولش کن این که چیزی نیست یه روزم باعث شده سرم بشکنه

    ودرد بیشتری بکشم

    استاد عزیزم واقعا جا داره از شما بابت تمام لطفی که به ما دارید نهایت سپاسگذاری رو بکنم

    که انقدر عاشقانه و با تمام وجود برای سایت وقت میذارید

    با ارزوی سلامتی و ثروت شادی برای شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    مرضیه توسلی گفته:
    مدت عضویت: 385 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم

    درخصوص این فایل و ایحاد تغییر در خودمون و تغیر الگوهامون میخاستم چن نکته ای بگم

    اول اینکه من دقت میکنم میبینم منم خیلی اهل تغییرم یغنی تو آشپزخونه ام خیلی مکان وسایلم رو تغییر میدم تا استفاده راحت تر بشه مثلن وسایل صبحانه رو دردسترس گذاشتم تا صبح خیلی راخت و آسون بتونیم صبحانه بخوریم و بچه هام هم به تنهایی اگر پیش اومد بتونن به وسایل دسترسی داشته باشن و این کار خیلی عالی شده هم باعث شده هر روز صبحانه خورده بشه و هم خیلی سریع راخت پهن و جمع بشه و بچه هام هم خودشون خیلی راحت میتونن این کار رو انجام بدن الهی شکر

    دوم استاد به مثال خوبی اشاره کردن درخصوص لباسهای مناسب فصل من خودم از همون اول دوست داشتم مکان لباسهام خلوت و دردسترس تر باشه تا بتونم به راحتی ازشون استفاده کنم به خاطر همین بعد از تمام شدن فصل پاییز یه وقت کوچیک میذارم و لباسها رو جمع میکنم و مرتب تو کاور میذارم و جایی دیوه تو کمد قرار میدم اینجوری فضایی عالی برای لباسهای خنک و تابستوتی باز میشه و واقعا لازم نیس موقع برداشتن لباس یه به هم ریختگی تو کشو لباس یا اتلاف وقت تو پیدا کردن لباس باشه

    نکته سوم اینه که من ظرف های اضافه تو خونم نگه نمیدارم یعنی من همین دوهفته پیش که اسباب کسی داشتیم ظرفهای تو کابینت رو که درآوردم هرکدومشون رو که ماهها بود استفاده نکرده بودم و فقط فضا اشغال کرده بودن و این دیدگاه که شاید یه روزی به دردم بخوره همه رو جمع کردم و دادم به کسی که لازم داشت و واقعا کلی سبک شد و راحت چه لزومی هست که ما چن دست ظرف داشته باشیم و کلی انرژی و وقت بذاریم بذای مرتب کردن آونها علاوه بر فضایی که اشغال میکنن…

    چهارم اینه من وسایل رو جوری گذاشتم مه استفاده از اونها راحت و آسان باشه نه اینکه زیبایی مکان برام ملاک باشه

    یعنی وسیل برقی رو جوری گذاشتم مه هر کدوم رو لازم داشتم فقط کافیه کلیدش رو بزنم و استفاده کنم قبلن من اونا رو بالای کابینت ها گذاشته بودم هم برای اینکه تو دید باشه و اگر کسی اومد خونمون ببینه که من چی دارم و هم برای زیباییش ولی از یه جایی به بعو که آگاه تر شدم به لطف خدا و راهنمایی استاد دیگه حرف مردم مهم نیس برام دیگه راحتی رو به زیبایی ترجیح میدم و طوری چیدم که راحت بتونم استفاده کنم

    و مثالهای زیادی دارم که میتونم بزنم از اینکه. تغیر میدم خودم رو با توجه به شرایط بذای راحتی کارم و آرامش ذهنم

    ممنون استاد عزیزم واقعا همیشه راهنماایی و حرف های شما روشن کننده راه و مسیر ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  10. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 745 روز

    1403/6/4

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خوابم نمیبرد و اومدم سراغ سایت و توی کلیدها هدایت شدم به این فایل بی نظیر

    من دقیقا این الگو روتوی ورزش خیلی بهش پایبندهستم هرروز سعی میکنم با بهتر ‌و تمرکزی وزنه زدن عضلاتم ‌بهبود بدم وهرچندوقت یکباراز خودم عکس میگیرم و باعکسای قبلیم تحلیل میکنم و میگم خب حالا نیازه که کدوم قسمت وکدوم عضله رو بیشتر بهبود بدم ‌بسازم وخداروشکر روزبه روز همه چی عالی میشه من تازه کسب وکار خودمو شروع کردم اما سعی میکنم هرروز یه آموزش برای بهبودم ببینم ومطالعه کنم و دست عمل و اقدام میزنم تا نتیجه ‌خروجی ‌ببینم و دوباره از اشتباهاتم درس بگیرم و بهبود بدم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: