سریال زندگی در بهشت | قسمت 257 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2970 روز

    سلام

    هولا هولا استاد جونی برگشته پرادایس قراره کلی فایل تپل داشته باشیم.

    کلی روابط زیبا و عاشقانه ببینیم از صبح تنظیم بشیم روی فرکانس شادی لذت و زیبایی و تا آخر شب کلی لذت ببریم از چیزایی که خلق میکنیم.

    آفرین به این دو تا دوست عزیز و نازنینمون که پاداش کار کردن روی افکار و باورهاشون دارند میگیرند اونم هم نشینی و هم صحبتی با استاد و مریم عزیز هست آفرین آفرین واقعا بهتون تبریک میگم دوستان عزیز و تحسینتون میکنم بخاطر این جنس از فرکانس و احساس ارزشمندی که نتیجه اش این شده آفرین به شما.اینجاست که می‌کند بهشت را به بها دهند نه به بهانه.چون قبلاً رفتم پروفایل رامتین عزیز رو خوندم و یادمه چه روابط داغونی داشته و چقدر احساس گناه داشتند و میدادند به مادرشون. اما نتیجه جهادی اکبر و تغییر در افکار و باورها و شخصیت الان این زندگی زیبا و تجربه های کاملا متفاوت از قبل هست.

    عاشق اون رژه دسته جمعی داکا توی ابم خدایا آدم سیر نمیشه از دیدن این موجودات زیبا با اون کاکلاشون.استاد تو رو خدا چندتا قو و غاز هم بخرید.میدونستید غاز از صد تا سگ نگهبان کارش حرفه ای تره یعنی خدا نکنه یه غریبه وارد ملکت بشه نابودش میکنند.

    و چه لذتی داره پاکسازی محل زندگیت مرتب کردنش ونشستن کنارش یه آتیش و چایی آتیشی درست کردن وحالش رو بردن.

    با هر بار هر گوشه ای رو که تمیز میکنی مرتب میکنی انگار کلی زنگار و کثیفی هم از ذهن و روحت پاک و تمیز میشه و بهت اجازه تنفس بیشتری رو میده احساس می‌کنی روحت تازه میشه وبنظرم هیچی قشنگتر و باحال تر از این نیست.خدایا شکرت بخاطر نعمت تمیزی و پاکیزگی و بخاطر امکاناتی که داریم که کار رو برامون راحت و لذت بخش تر می‌کنه هر روز خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    سید ساسان حسامی گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    خدایا شکرت که امروز هم میهمان پردایس هستیم و بعد نزدیک دو ماه استاد برگشتن و امروز هم این فرصت ایجاد شد که من هم رد پایی بزارم بر این دفتر عشق و واقعا تبریک میگم به رامتین عزیز و همسرشون که در مدار هستن که میتونن با استاد همنشین باشن خواسته ای که اکثر ماها این خواسته رو داریم و با دیدن دو عزیز دیدم که میشود و فقط من باید مدار تغییر بدم و برم تو مداری که داخلش تمام نعمت خوب خداوند باشه انشالله…

    واقعا استاد من هم که از قاب لب تاب پردایس مبینم انرژیشو حس میکنم و دل تنگش میشم انشالله که خداوند عمر با برکت تر به شما بدهد که چراغ هذایت هستین برای افرادی که میخواهن خودشون خالق باشن و به شرط عمل

    وقتی که اردک ها داشتن داخل اب شنا میمردن و برق میزدن ناخوداگاه خنده رو لب هام نقش بست و لذت بردم ازدیدنشون و صدای که میدادن و انباکس اینترنت استارلینک که فقط دیشو بزار بزن تو برق و تامام لذتشو ببریادش بخیر همین چند سال قبل بود اینترنت دایالاپ بود کارت اینرنت وقتی میخواست کانکت بشه مودم چه صدای عجیبی میداد و چه سرعت داشت ولی ظرف چند سال بهبود که سرعت دانلود برسه به یک گیگ بر ثانیه .این همون اصلی که استاد میگه یه تضاد چیش میاد و یه خواسته و یه عده ای که اون نیاز برطرف میکنن و ثروت میسازن حالا هر جا اسمامون خداست اینرنت هست و این هر روز راحت تر میشه اول ایلان ماسک بعد امازون و هر روز بهتر و بهتر میشه .

    انشالله که یه شب دور فایر پیت بشینیم از نتایج مون بگیم و از هم صحبتی با استاد لذت ببریم به امید الله مهربان

    ممنون استاد برای تمام لحظاتی که برامون ثبت و ظبط میکنی و از تشکر از کانت تمام دوستانی که با خواندنشون به حال عالی میرسم

    خدایا شکرت

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 2891 روز

    سلام استاد عزیز

    من بهار هستم. این فایل های شما رو دنبال میکنم بعد از دو ماه دیدار یعنی عدم وابستگی و آزادی و همچنان عشق تحسین برانگیز بود و چیز دیگری که متوجه شدم روابط با دیگران است که شما روز به روز آدم هایی در دایره ارتباط شما وارد می شوند که به شما کمک بی دریغ می کنند زندگی زیباتر می شود چیزی که متوجه شدم این است که زندگی جریان دارد آمد و رفت و ارتباط و همه چیز در سبک شما ثابت نیست

    مهم تر اینکه استاد برای این پیام نوشتم که من خیلی دوسداشتم در آزمونی ک برایش تلاش کرده بودم موفق شوم چون در شهر شلوغ زندگی می کنم قبل از اینک ب ازمون برسم کم کم زمان من داشت تمام می شد چون ترافیک بود از الهامات درونم استفاده کردم صدایی در قلبم می گفت پیاده شو از تاکسی و من فقط پیاده شدم وقتی ایستاده بودم گفت جلو تر برو و آنجا صدای بوق ماشینی نظر مرا جلب کرد دیدم همکلاسی قبلی ام با شوهرش بودند و جالب اینک داشتند به محل برگزاری آزمون من می رفتند و در مسیر همش با خدای خودم حرف زدم عبارات تاکیدی تجسم کردم که آزمون من. خیلی راحت بوده و واااااقعا سوالات ساده بود و من آزمون عالی دادم استاد

    حس من خوب است قبل از آشنایی با شما فکر می کردم فقط روزهای نزدیک عید نوروز باید خوشحالی باشد اما واقعا می گویم این روزها حتی در اوج زمستان در هر شرایطی احساس شادی دارم همه لحظه ها نوروز است. حس لذت بخشی به من داده شده که خدا را بخاطرش بسیار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم🌺، سلام به خانم شایسته مهربون🌼 و یه سلام گرم به مهمون‌های عزیزمون🌷 و مثل همیشه سلام دارم به اعضای خانواده دوست داشتنی عباس منش خودم🌸، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    خدایا شکرت، استاد واقعا چه خبر خوبی، چه دستگاه هیولایی🔶، این خبر من رو یاد اون قسمت از سریال زندگی در بهشت میندازه که یه دوربین رو آنباکسینگ کردید و میشد از هر کجای دنیا با این اینترنت نامحدود و هیولا به تصاویر این دوربینها دسترسی پیدا کرد. واقعا چقدر فراوانی توی ذهنم میاد، اینترنت نامحدود قراره برسه به یک گیگابایت بر ثانیه و پارازیت ۲۰ تا ۴۰ میلی ثانیه، اصلا هم زحمتی نداشت برای نصبش، مستقرش کن، وصلش کن به برق و لذت ببر، هر ماه یه اشتراکی هم داره، از شرکت ایلان ماسک🌹، خدایا صد هزار مرتبه شکرت🙏، وای خدای من، چه خبرهایی قراره بشنویم توی زمینه گیم😍

    باز هم وانت فوق‌العاده و معرکه و هیولای فورد🚗، وانتی که توی اون قسمت خصوصیات و قابلیتهای منحصربه‌فردش رو توضیح دادید، خدای من، چهل و پنج سال پرفروشترین باشی بین تمام رقبای دیگه، این اتفاقی نیست. خدایا شکرت.

    حالا قراره استاد و خانم شایسته و دوستای گلمون این هیزم‌ها رو بسوزونن، خدایا شکرت، تحسینتون میکنم، مشارکت خانمها توی خورد کردن و سوزوندن هیزم‌ها عالی بود، لذت بردم، تحسینتون میکنم💕

    خدای من🙏، نگاه اردک‌ها کن، توی برکه چقدر هماهنگ صدا میکردن، چقدر اون اردک سفیدها قشنگن، چقدر کاکل پفکی قشنگی دارن، خدایا شکرت🌟

    استاد و خانم شایسته عزیز شما فوق‌العاده‌اید، تحسینتون میکنم و از شما ممنون و سپاسگزارم به خاطر عشق و محبت و تحسینی که بینتون هست، خدایا شکرت🌹

    خدایا شکرت که لیاقت پیدا کردم و وارد مداری شدم که این قسمتها رو از زندگی در بهشت ببینم.

    خدایا شکرت به خاطر اراده استادم، به خاطر سلامتی و استیل فوق‌العاده عالی استادم توی این فیلم✨

    خدایا شکرت به خاطر دیدن خورد کردن هیزم درخت کاج و دیدن اون خطوط دایره‌ای و اون ماده صمغ چسبناک و دریافت کردن حس زیبایی که توی چهره استاد و خانم شایسته و اون دوستمون بود. خدایا صد هزار مرتبه شکرت🔶

    واقعا عالی بود، لذت بردم از دیدن این قسمت، خدایا صد هزار مرتبه شکرت🌸

    دیدن شب پرادایس هم فوق‌العاده بود، خدایا شکرت که تمام اون تپه هیزم‌ها سوزونده شد و تمام این انرژی دوباره به چرخه طبیعت برگشت🦋

    آفرین به خانم شایسته و اون دوست عزیزمون که اسمشون رو فراموش کردم، به خاطر اینکه اون هیزم‌ها رو توی فایر پیت آتیش زدن، خدایا شکرت🌹، فایر پیت رو که دیدم، یاد مسأله ای افتادم که استاد بارها روشهای مختلف رو امتحان کرده بود و اون نتیجه دلخواه رو نگرفته بود و از اونجایی که استاد همیشه بدنبال راحتی و سادگی بیشتر هستن از فایر پیت سیار برای حل مسأله تنه به جا مونده از قطع درختا استفاده کردن. خدایا شکرت، پس ما قول و قراری با کسی نذاشتیم که زندگی سخت باشه🤔، زندگی می‌تونه هر بار راحت‌تر بشه، زندگی می‌تونه بینهایت راحت و ساده باشه😍، اگر ما تلاش ذهنی‌مون رو به کار ببریم و بدنبال سادگی باشیم.

    وَأَن لَّیۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ

    (۳۹) نجم

    و نمی‌داند اینکه برای آدمی جز آنچه به سعی خود انجام داده نخواهد بود؟

    وَأَنَّ سَعۡیَهُۥ سَوۡفَ یُرَىٰ

    (۴۰) نجم

    و البته انسان پاداش سعی و عمل خود را بزودی خواهد دید.

    خدایا شکرت🙏، چقدر از این همه تلاش و پشتکار لذت میبرم، چقدر از اینکه استاد و خانم شایسته همیشه یه مسأله‌ای برای حل کردن دارن، لذت میبرم💓، خدایا شکرت، واقعا میشه اینطوری زندگی کرد، تحسینتون میکنم، دیدن این نعمت‌ها باید به من بگه میشه من هم اینها رو داشته باشم، خدایا شکرت🙏

    امیدوارم همه دوستای گلم در پناه خدای بزرگ، شاد🌺، سلامت🌼، ثروتمند🌹 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    لطیف حنضلی گفته:
    مدت عضویت: 3937 روز

    عالی و بی نظیر ، متشکرم بابت تصویربرداری عالی و نشان دادن لحظات زیبا و شگفت انگیز ، صندلی های دور آتش بسیار عالی بودن ، احساس خوبی به انسان دست می دهد، خدا رو سپاسگذارم بابت همه نعمت هایی که به بنده عطا نموده و از جمله آنها دانلود این محتواهای خوب که دائما” حال بنده را خوب می کند ، خدا رو شاکرم که با سایت سید حسین عباسمنش آشنا شدم و کلی محصولات خوب از ایشان خریداری کردم و همین جا بگم روانشناسی ثروت ۳ و ۳ محصول دیگر مانده که آنها را تا پایان سال میخرم ، سیستم من به این صورت است که مدتی از محصول استفاده میکنم و عملا” در زندگی خودم پیاده سازی میکنم و خروجی آن را تبدیل به ثروت ، ارتباطات عالی ، اعتماد به نفس بالاتر ، توحید و ایمان و باورهای خوب و … میکنم ، خداروشکر تا اینجای کار که مدت ۱۰ سال است در سایت و همکاری با استاد و دریافت لحظه ای نشانه های موفقیت از این مسیر زیبا و هدایت الله ، اعتراف میکنم که نتایج روز به روز بیشتر خواهند بود ، سپاسگذارم ، موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    زارا گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    یک داستان زیبا برایتان آورده‌ام:

    ️ “سه پرسش”

    از: لئون تولستوی

    یک روز این فکر به سر تزار افتاد که اگر همیشه بداند چه وقت باید کارها را شروع کند و به چه چیزی توجّه کند و به چه چیزی بی توجّه باشد و مهم‌تر از همه، اگر بداند که کدام کارش بیشتر از همه اهمّیّت دارد، در هیچ کاری ناموفّق نخواهد بود. پس در سرتاسر قلمرو خود چاووش در داد که هرکس به او بیاموزد که چگونه زمان مناسب برای هر کار را تشخیص دهد، چگونه ارزشمندترین افراد را بشناسد و چگونه از اشتباه در تشخیص مهم‌ترین کارها جلوگیری کند، جایزه‌ای بزرگ به او خواهد داد.

    مردان اندیشه‌ور به دربار تزار رفتند، به پرسش‌هایش پاسخ‌های گوناگون دادند. برخی به نخستین پرسش تزار چنین پاسخ گفتند که برای تشخیص بهترین زمان انجام هر کار، باید برای کارها برنامه‌های روزانه، ماهانه و سالانه تنظیم و آن‌ها را موبه‌مو اجرا کرد. آنان گفتند که این تنها راه تضمین انجام هر کار در وقت مناسب آن است. برخی دیگر گفتند که از پیش تعیین کردن زمان انجام کارها ناممکن است و مهم این است که انسان با وقت‌گذرانی بیهوده، خود را آشفته نسازد، به همۀ رویدادها توجه داشته باشد و کارهای لازم را انجام دهد. گروه سوم معتقد بودند که چون تزارها هیچ‌گاه به جریان رویدادها توجّه نداشته ‌اند، شاید هیچ شهروندی به درستی نداند که هر کار را در چه زمانی باید انجام داد. چهارمین گروه گفتند که رایزنان در مورد برخی کارها هیچ‌گاه نمی‌توانند نظر بدهند، زیرا شخص بی‌درنگ باید تصمیم بگیرد که آن‌ها را انجام بدهد یا ندهد و برای تصمیم گرفتن باید بداند که چه پیشامدی رخ خواهد داد و این کار تنها از جادوگران برمی‌آید. پس برای دانستن مناسب‌ترین زمان انجام هر کار فقط باید با جادوگران رای زد.

    پاسخ فرزانگان به پرسش دوم تزار نیز به همین اندازه گونه‌گون بود. گروه یکم گفتند که او بیش از همه به دستیاران حکومتی‌اش نیازمند است. گروه دوم بر این عقیده بودند که وی بیش از همه به کشیشان نیاز دارد. گروه سوم گفتند که او به پزشکان خود بیش از همه محتاج است و گروه چهارم معتقد بودند که نیاز تزار بیش از همه به جنگاوران خویش است.

    در پاسخ به پرسش سوم تزار در مورد مهم‌ترین کارها، گروهی دانش‌اندوزی را مهم‌ترین کار جهان می‌دانستند؛ گروهی دیگر چیره‌دستی در نظام را و گروه سوم پرستش خداوند را.

    چون پاسخ ها ناهمگون بودند، تزار با هیچ‌کدام موافقت نکرد و به هیچ‌کس جایزه‌ای نداد. آنگاه تصمیم گرفت که برای یافتن پاسخ درست پرسش‌هایش با راهبی رای زند که در فرزانگی نام‌آور بود.

    راهب در جنگل زندگی می کرد؛ هیچ‌جا نمی‌رفت و تنها فروتنان را نزد خود می‌پذیرفت. پس تزار جامه‌ای ژنده پوشید و پیش از رسیدن به کلبۀ راهب از اسب فرود آمد و تنها، با پای پیاده، به راه افتاد و محافظانش را میان راه گذاشت.

    وقتی به کلبه رسید، راهب در جلوی کلبه‌اش باغچه می‌بست. همین که تزار را دید سلامش گفت و باز بی‌درنگ به کندن کَرت پرداخت. راهب ضعیف و باریک‌میان بود و وقتی بیلش را به زمین فرومی‌برد و اندکی خاک برمی‌داشت به‌دشواری نفس می‌کشید.

    تزار نزد او آمد و گفت: «ای راهب فرزانه، نزد تو آمده‌ام که به سه پرسشم پاسخ دهی: یکی اینکه کدام فرصت را برای شروع کارها از دست ندهم که اگر دهم پشیمان شوم؟ دوم اینکه کدام کسان را برتر شمارم و به آن‌ها توجّه کنم؟ آخر این که کدام کار از همه مهم‌تر است و بیش از همه باید به انجامش همّت کنم؟»

    راهب به سخنان تزار گوش فراداد امّا پاسخی به او نداد و دوباره کندن کرت را از سر گرفت.

    تزار گفت:«خسته شده‌ای. بیل را به من بده تا کمکت کنم.»

    راهب گفت: «متشکّرم.» و آنگاه بیل را به او داد و روی زمین نشست.

    تزار پس از کندن دو کرت دست از کار کشید و پرسش‌هایش را تکرار کرد. راهب باز پاسخ نداد، امّا از جا برخاست؛ به طرف بیل رفت و گفت: «حالا تو استراحت کن و بگذار…» امّا تزار بیل را به او نداد و به کندن ادامه داد. ساعتی از پس ساعت دیگر گذشت. آنگاه که خورشید در آن سوی درختان غروب می کرد، تزار بیل را در خاک فروبرد و گفت: «ای فرزانه مرد، پیشت آمدم تا به سئوال‌هایم پاسخ دهی. اگر نمی‌توانی بگو تا به خانه برگردم.»

    راهب گفت: «نگاه کن، کسی دارد آنجا می‌دود. بیا برویم ببینیم کیست.». تزار به اطرافش نگاه کرد و دید که مردی دواندوان از جنگل می‌آید. مرد با دستانش شکمش را چسبیده بود؛ خون از میان انگشتانش جاری بود. او به سوی تزار دوید و بر زمین افتاد؛ چشمانش را بست؛ ناله‌ای آهسته سر داد و از هوش رفت.

    تزار به راهب کمک کرد تا جامۀ زخمی مرد را درآورد. او زخمی بزرگ در شکمش داشت. تزار زخم را خوب شست؛ با دستمالش و یکی از لباس‌پاره‌های راهب آن را بست. امّا خون همچنان از آن جاری بود. تزار بارها باند گرم و آغشته به خون را از روی زخم باز کرد و آن را شست و باز بست.

    وقتی جریان خون متوقّف شد، مرد زخمی به‌هوش آمد و آب خواست. تزار آب خنک آورد و به مرد کمک کرد تا از آن بنوشد. در همان موقع آفتاب غروب کرد و هوا خنک شد. تزار به کمک راهب مرد زخمی را به کلبه برد و در بستر خواباند. مرد زخمی همان‌طور که دراز کشیده بود چشمانش را بست و آرام گرفت. تزار آن‌قدر از کار کردن و راه رفتن خسته شده بود که در آستانۀ در مثل مار چنبر زد و چنان آسوده به خواب فرورفت که همۀ آن شب کوتاه تابستانی را در خواب بود. صبح روز بعد که از خواب بیدار شد مدّتی طول کشید تا یادش بیاید که کجاست و مرد غریبه که در بستر خفته کیست؛ پس با چشمانی جویا او را ورانداز کرد.

    مرد همین که دید تزار از خواب برخاسته و نگاهش می‌کند، با صدایی ضعیف گفت: «مرا ببخش.»

    تزار گفت: «تو را نمی‌شناسم و دلیلی برای بخشودنت نمی‌یابم.»

    مرد گفت:«تو مرا نمی‌شناسی امّا من تو را می‌شناسم. من دشمن تو هستم و قسم خورده بودم که به دلیل کشتن برادر و ضبط دارایی‌ام از تو انتقام بگیرم. می‌دانستم که تو تنها نزد راهب آمده‌ای؛ این بود که تصمیم گرفتم هنگام بازگشت بکشمت. امّا یک روز تمام گذشت و پیدایت نشد. وقتی از کمینگاهم بیرون آمدم که بیابمت، به محافظانت برخوردم که مرا شناختند و زخمی‌ام کردند. از چنگشان گریختم؛ امّا اگر تو زخمم را نمی‌بستی، آن‌قدر از من خون می‌رفت که می‌مردم. من می‌خواستم تو را بکشم ولی تو جانم را نجات دادی. اگر من زنده ماندم و تو مایل بودی، وفادارترین غلامت خواهم شد و به فرزندانم نیز چنین خواهم گفت. مرا ببخش.»

    تزار بسیار شادمان شد که به این آسانی با دشمنش آشتی کرده است؛ و نه تنها او را بخشود بلکه به پزشک خویش و نوکرانش گفت که همراه او برگردند و قول داد که اموالش را پس بدهد. پس از اینکه مرد زخمی کلبه را ترک کرد، تزار برای یافتن راهب از کلبه بیرون رفت. می‌خواست پیش از بازگشت یک بار دیگر از او بخواهد که به سئوال‌هایش پاسخ دهد. راهب در جلوی باغچه‌ای که روز پیش بسته بود زانو زده بود و در کرت‌ها سبزی می‌کاشت.

    تزار به سراغ او رفت و گفت: «ای فرزانه مرد، برای آخرین بار از تو خواهش می‌کنم که به سئوال‌هایم پاسخ دهی.»

    راهب همان‌طور که چمباتمه نشسته بود، به سرتاپای تزار نگاه کرد و گفت: «همین حالا هم به جواب سئوال‌هایت رسیده‌ای.»

    تزار گفت:«چه طور؟»

    راهب گفت:«اگر دیروز بر ضعف من رحم نکرده بودی و به جای کندن این کرتها، تنهایم گذاشته بودی، آن شخص به تو حمله میکرد و از ترک کردن من پشیمان می‌شدی. پس، آن هنگام بهترین زمان برای کندن کرت‌ها بود و من مهم‌ترین کسی بودم که تو می‌بایست به او توجّه می‌کردی و مهم‌ترین کارت کمک به من بود. پس زمانی که آن مرد دوان‌دوان آمد. بهترین زمان برای مراقبت از او فرارسید؛ زیرا اگر زخمش را نبسته بود، بدون آشتی با تو می‌مرد. پس او مهم‌ترین کسی بود که باید به او توجّه می‌کردی و آنچه کردی مهم‌ترین کار بود. اکنون بدان که فقط یک زمانِ بسیار مهم وجود دارد و آن «حال» است و مهم‌ترین کس آن کس است که اکنون می بینی؛ زیرا هیچ‌گاه نمی‌دانی که آیا کس دیگری خواهد بود که با او روبه‌رو شوی یا نه؛ و مهم‌ترین کار، نیکی کردن به اوست؛ زیرا انسان تنها برای نیکی کردن آفریده شده است.»

    [مترجم (؟)؛ برگرفته از کتاب ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان سال‌های پیش از 1390]

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    بنام فرمانروای ابر کیهانِ جذاب🍃🤗

    سلام سلام ،به عشقای دلم استاد جانم و مریم مهربونم🤗😘

    سلام به بچه های فرکانس بالای سایت قدرتمندمون❤

    وااااای خدا چقدر پِردایس جذابتر شد به خاطر وجود هردوی شما کنار هم، عاقا تنهای و تمرکز رو موضوع خیلی خوبه و شکی نیست، ولی کنار همدیگه اصن یه رنگ لعاب خاصی به فایلها میدید 😉😍پر انرژی مثبت میشه همه چی، عاشقتونم 😍🤗

    مبارکتون باشه نت پر سرعت و بازهم پیشرفت و سرعت و راحت شدن کارها، وبازهم یه عالمه اتفاقهای خوب در راهِ الهی شکر،

    عاشق اون فوکولیهای نمکدونم خیلی باحالن ، با اون موهای گوجه ایشون😄

    Wow مریم جانم اندامتون عالی شده یعنی مثل استاد فوق العاده شدی، شیک بودید شیکترم شدید 🤗😘

    ،من خودم خیلی به اندامم اهمیت میدم ولی رژیمم تا حالا نگرفتم فقط سبک زندگی شخصیم شده وسالم خوری میکنم و باعشق چندین ساله ورزش سبُک دارم و خییییییلی زیاد مشتاق دوره سلامتیم، چون میدونم خیلی چیزارو باید تغییر بدم و بهترم میشه انشالله.

    مریم جونم چقدر زیبا خوش استایل شدید این خیلی خیلی مهمه،بدون یذره ریزش تو قسمتهای دیگه مخصوصا صورت، تبریک میگم بهتون 🤗😘

    استاد عاشقتونم که انقدر فرکانستون بالاست و همیشه همه چیه شما پرفکتو عالیه، و دوره سلامتی هم از همین حالا نتیجه معلومه چه دوره هیولای میتونه باشه به به الهی شکر🙏🙂

    خدای قدرتمندو سپاسگزارم که شما استاد ماها هستید.

    عاشقتونم، دوستون دارم خیلی زیااااااد🤗😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام به استاد جان عزیز و دوست داشتنی و با اراده بالا که وزنتونو دز زمان بسیار کم به این حد رسوندین درود بر شما تحسین برانگیزه و سلام به خانم شایسته عزیز که اینقدر ماشالا فعال و دوست داشتنی هستید واقعا تحسین برانگیزه .

    این فایل خیلی حس خوبی به من داد

    حس امید حس زیاد تر شدن فرصت ها حس راحتی بیشتر اسایش بیشتر

    بزارید از اول شروع کنم

    خب زندگی در طبیعت واقعا احساس خاصی به ادم میده اینکه از هیاهو و شلوغی شهر به دور باشی و در این ارامش در این محیط امن در این زیبایی که در هر زمانی قشنگی و احساس عجیب خودشو داره . فکر میکنم طبیعت انسان طبیعت روح اینه که در یک همچین مکان هایی زندگی کنه چون حس زنده بودن میده حس ارامش به ادم میده و من فکر میکنم کمتر کسی هست که دوست نداشته باشه یک همچین فضایی رو ولی من خودم به شخصه این سبک متنوع رو دوست دارم که گاهی اوقات در این تنهایی و سکوت و ارامش و گاهی اوقات در شلوغی شهر و دیدن مردم شاد و خوشحال و تکنولوژی و بیشتر اوقات تو رینگ بوکس و باشگاه 😂😍

    خب حس خیلی خوبی گرفتم با انباکسینگ این دستگاه فوق العاده تسلا و این که چقدر این شرکت داره به گسترش جهان کمک میکنه و کارهارو راحت تر میکنه اینکه تو هرجایی از دنیا باشی و به اینترنت دسترسی داشته باشی عالی میتونه باشه و به قول استاد تغییرات عظیمی در سبک زندگی مردم در راه هست و لذت بیشتر استفاده از اینترنت خب ما در ایران تضاد بزرگی در مورد اینترنت داریم که به لطف قوانین خداوند همگی ما اعضای این خانواده درخواست این مدل از اینترنت رو به خداوند ارسال کردیم انشاءلله که خداوند مارو هم به این اینترنت عالی هدایت میکنه.

    در این بین صمیمیت و ارتباط فوق العاده شما دو نازنین رو بسیار تحسین میکنم اینقدر احترام اینقدر صمیمانه واقعا لذت میبرم و من هم به خداوند از این جنس رابطه در خواست ارسال کردم چون واقعا میتونه لذت بخش باشه .

    سوزاندن چوب در زمستان و درست کردن اتیش و نشستن پاش و کباب کردن گوشت یا سیب زمینی یکی از لذت بخش ترین تفریحات در زمستانه که تازه کشفش کردم و در این زمستان فعلی چندین بار تجربش کردم و بسیار لذت بخش هست .

    تحسین میکنم مریم بانو رو که از قبلن به طور جهادی و تنهایی این حجم از درختان رو پاکسازی کردن و امروز هم این تجربه لذت بخش رو بار دیگه با استاد جان و دوستان صمیمی عالیشون میخوان داشته باشن .استاد عالیه که شما همه ابزار های لازم رو برای یک زندگی عزت مندانه و لذت بخش در اختیار دارین از ماشین جدید و فوق العادتون گرفته تا ابزار های برش چوب و نجاری و دیگر امکانات البته من خودم به شخصه یکم تو این زمینه راحت طلب تر هستم 😍البته که تجربشو دوست دارم ولی از اونجایی که ورزش حرفه ای میکنم خیلی به مار فیزیکی دیگه ای علاقه ندارم به غیر از کارهای هنری .ولی شما رو تحسین میکنم که همیشه راهی برای تجربه بیشتر در زندگیپیدا میکنید و من هم واقعا علاقه دارم که تو زمینه های مختلف تجربه کسب کنم و لذت بببرم از یادگیری و تجربه کردن و زندگی

    .

    واقعا با دیدن این همه چوب و نعمت باور فراوانی بر ما ثابت میشه و خدارو شاکر هستم که بی نهایت نعمت و فرصت در اختیار ما قرار داده که بیشتر تجربه کنیم و لذت ببریم .

    ممنونم از شماها که حس بوی عطر درخت کاج رو با این احساس فوق العاده و ذوق وشوق به ما انتقال دادید عالی بود . و در نهایت این شب زیبا و دورهمی پای اتش خداروشکر که این همه خداوند امکانت رو برای ما فراهم کرده تا بتونیم این احساس فوق العاده رو تجربه کنیم اینترنت استاد عزیزمون مریم بانو و سایت فوق العادشون خدایا شکرت.🤲🤲🤲🤲🤲👆💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    قاسم ولمزیاری گفته:
    مدت عضویت: 3524 روز

    به نام خالق زیباییها

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و دوستان مقیم و غیر مقیم پارادایس زیبا 😊😊

    با دیدن این قسمت این موضوع به ذهنم رسید که چقدر اسم این سریال درست انتخاب شده و چقدر با مسما هستش

    “سریال زندگی در بهشت”

    بهشتی که هر روز گسترش پیدا میکنه و هر روز بهتر و زیباتر و کاربردی تر میشه و مسیر تکامل رو زیبا و لذت بخش طی میکنه و به ما هم یاد میده

    از شستشو و تمیز شدن کلبه چوبی و اطرافش در دوسال پیش تا نورانی شدن همه جا با چراغهای نواری

    از اضافه شدن درب و پنجره های تمام قد برای بهتر و بیشتر دیدن زیباییهای طبیعت خداوند

    تا برداشتن نرده های اضافی برای داشتن ویوی رویایی تر از بهشت و آینه کاری خونه برای دیدن زیباییها و عشقی که در این تکه از بهشت موج میزنه

    از اضافه شدن دوش صحرایی برای دیدن بیشتر زیباییهای طبیعت در زمانهای بیشتر تا اومدن هات تاب برای لذت بردن بیشتر از ابر و باد و باران و مِه و مَه و خورشیدی که برای ما آفریده شدن

    از خونه هایی که برای مرغ و خروسا ساخته شدن و جنریشن به جنریشن بهتر و قویتر و بزرگتر شدن

    مثل خود مرغ و خروسا و اردک و بزهایی که قویتر و قویتر و سازگارتر شدن با محیط پارادایس

    از ساخت شاپ اول که کوچکتر بود و کلی مسئله رو حل کرد برای نگهداری و ارگنایز کردن وسایل تا سوله بزرگی که کلی جا داره برای همه چی و تا الان کلی کارگاه کاملا عملی آموزشی برگزار شده توش و کلی درس ازش یاد گرفتیم مخصوصاً اون قسمتهایی که خانم شایسته عزیز طی چند روز کارگاه رو مرتب کردن. دیدن عکسهای قبل و بعد کارکاه واقعا لذتبخش بود .

    از کلی جوجه و مرغ و خروس و بوقلمون و طاووس بزا و اردکها تا براونی که پای ثابت خیلی از صحنه های سریال زندگی در بهشته و ماهیهایی کلی لذت دادن به مهمونای پارادایس

    از جنگل و طبیعت و درختهای پارادایس که از دوسال پیش تا الان کلی بهتر و بهتر و زیباتر شدن از همونی وقتی که استاد تو قسمتهای اول شروع کردن به هرس کردن درختهای اضافی تا روزیکه خیلی از درختها و علفهای هرز اضافی رو یکجا آتیش زدین

    از عوض کردن لاستیکهای فرغونی که دستمایه کلی آموزش و درس خوب شد تا اومدن تراکتوری که کلی درس داشت از همون لحظه خرید و لذت خرید نقد و تحویل گرفتنش تا مسائلی که حل کرد و کارها رو راحتتر و لذتبخش تر کرد حتی با گیر کردنش توی گِل هم چند قسمت کلی درس داد به ما از نحوه حل کردن مسائل و برخورد با تضادها.

    (جالبه توی این قسمت هم موقع آتیش زدن درختهای اضافی بریده شده پیش خودم گفتم با تراکتور خیلی راحت میشه این درختها رو روی هم سوار کرد تا بهتر آتیش بگیرن و بعدش تو فیلم دیدم که همین اتفاق افتاد)

    از نور پردازیهای بیرون تا اضافه کردن کلی پروژکتور خفن برای بیشتر لذت بردن از شب تا اینترنتی که به قول استاد گیم چنجر خواهد بود و مطمئناً پارادایس هم مثل کل طبیعت و جهان داره تکاملش رو طی میکنه و گسترش پیدا میکنه

    با دیدن اینترنت استار لینک یاد روزی افتادم که خانم شایسته عزیز با عشق رفتن بیرون از پارادایس و تو ماشین نزدیک دکل اینترنت کارهای سایت رو انجام دادن و حالا همه چی داره روز به روز راحتتر و لذتبخش تر میشه به قول استاد قمشه ای عزیز تکنولوژی همه رو پادشاه کرده و به لطف تکنولوژی میشه مثل پادشاه زندگی کرد و همه چیز رو همه جا داشت .

    از خونه ای که هر روز داره وسایلش کاربردی تر و زیباتر و ساده تر میشه که آخرین ورژنش همین چند قسمت قبل بود کلی تغییر ساده توش اتفاق افتاد و مثل همیشه زیبا و ساده و تمیز و شاینی هستش

    از ورزش کردن و بازی پینگ پنگ که کلی لذت داره و همراهش کلی رشد و یادگیری و توانمندتر شدن رو یاد میده . و وارد شدن به دل ترسها و یادگیری ناشناخته ها مثل رفتن به دل تاریکی تو طبیعت مثل شنا کردن تو دریاچه مثل موتورسواری و …..

    از ساختن اولین فایر پیت که کلی صحنه زیبا رو توی شبهای پارادایس خلق کرد تا خریدن فایرپیتهای سیار که باعث شدن از لذت آتیش بشه درجاهای بیشتری استفاده کرد .

    و البته خریدهای آمازون که کلی کار رو راحتتر کردن برای اینکه بشه تو دل طبیعت زندگی کرد و همه چی رو سفارش داد و تو دل همون طبیعت تحویل گرفت و برنامه های آنباکسینگش هم کلی لذت داره و کلی درس داره توضیحات خریدهایی که هر کدومشون یه مسئله رو از مسائل پارادایس حل میکنه

    و آخرین مراحل گسترش و تکامل پارادایس هم اضافه شدن دوستای جدیدمون رامتین عزیز و سمی عزیز که کلی انرژی خوب دارن و دستی از دستان خداوند هستن برای بهتر و بیشتر دیده شدن زیباییها و گسترش پارادایس واقعا وقتی که این فایل رو دیدم یاد این بیتها در مورد “زندگی در بهشت” افتادم افتادم :

    آنچه بینی دلت همان خواهد

    وانچه خواهد دلت همان بینی

    آنچه نشنیده گوش آن شنوی

    وانچه نادیده چشم آن بینی

    که یکی هست و هیچ نیست جز او

    وحده لااله الاهو

    مطمئنا ریشه این زیباییها در همون توحید هیتش که آخر این شعر بهش اشاره شده و خوب که نگاه کنی همه این زیباییهایی که توی پارادایس هستن انگار یه جوری باهم مرتبط هستن و یکی هستن با وحدت و هماهنگی کامل

    دیدن این قسمت از پارادایس و مرور قسمتهای قبلی که توی ذهنم بود مثل یه ارکستر سمفونی هارمونیک بود

    سمفونی زیبای طبیعت و انسان

    مطمئنا خیلی چیزها از زیباییهای سریال زندگی در بهشت یادم رفته و دوستان میتونن همینجا اضافه کنن بخشهای زیبای دیگه ای از سریال زندگی در بهشت رو که یادشون هست 😊😊

    خدارو صدهزار مرتبه شکر بخاط این زیباییها این امکانات فوق العاده و اینه همه عشقی که همه جا پراکنده است 😊😊

    خداروشکر بخاطر جریان دائمی نعمت و هدایتش 🙏🙏🙏

    ممنون استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز 🙏🙏🙏🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    نرگس نوشادي گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا و مریم جان شایسته

    خداروشکر که دیدن این قسمت از زندگی در بهشت نصیب و روزی من شد

    خداروشکر میکنم برای اینکه استاد جانم علاوه بر انرژی جسمانی بالا که در شروع ۱۲ قدم به عنوان تارگت خودشون مشخص کرده بودند ، به تناسب اندام بسیارررر عالی هم رسیدند و اینها همش برای من درسه که آدم اینطوری میتونه به خواسته ش برسه و خلق کنه اونچه که میخواد رو

    و من بی صبرانه منتظر این دوره هستم

    و چقدر تحسینتون میکنم استاد جان محصولتون آپلود نشده هنوز اینهمه مشتاق آمادگی خریدش رو دارند

    مثل ایلان ماسک که ماشینای تسلا رو ملت پیش خرید میکنند

    واقعا شما الگوی بی نظیری هستید برای من و هزاران نفری که ذهن منطقیشون اما و اگر میاره

    استاد نمیدونم الان وزنتون چنده ولی یادمه در شروع ۱۲ قدم بالای ۱۰۰ کیلو بودین و الان فکر نمیکنم ۸۵ بیشتر باشین واقعا این عملگرایی شما تحسین برانگیزه برای همه ما شاگردها

    و همینه که این سایت اینقدر متفاوته چون کسی که درس میده فقط حفظ نکرده یه سری مطالب رو خودش با سلول به سلول تنش عمل میکنه و همینه که متفاوت کرده این استاد رو این سایت رو این آموزش ها رو

    خداروهزاران مرتبه شکر برای بودنم در مسیر انسانهای شایسته و صالح

    استاد جان اینترنت ماهواره ای هم مثل بقیه محصولات ایلان ماسک عزیز متحول کننده کل دنیا خواهد بود و چقدر این آدم تحسین برانگیزه چقدر برای همه الگوست

    چقدر خیره کننده بود راحتی نصب و راه اندازیش و سرعت فوق العاده ش

    نوش جونتون استاد

    و پاکسازی جنگل کاری که خیییلی دوست دارم یه روزی مثل سمیه و رامتین کنارتون تجربه ش کنم 😍😍😍

    اینجور موقع ها ذهن منطقی من میگه آخه چطور ؟

    و من میگم این خواسته منه و کائنات مسول مهیا کردنش خواهد بود انشالله یه روزی همینجا مینویسم قصه مهاجرتم رو 😍😍😍

    واقعا پرادایس نماد فراوانیه عین خود بهشته

    آب ،درخت ، آسمان زیبا ، کلی مرغ و خروس و اردک و ببعی و اسب و …

    کلی ثروت از ماشینای خفن استاد تا اونهمه ابزار کار خفن و سوله به اون بزرگی ‌پر از ابزارهای هیولا

    و حالا این فورد قرمز رنگ هیولا که دیگه برق هم داره و به این راحتی کارها رو راه میندازه

    واقعا استاد زبانم قاصره از تحسین کردنتون

    در کلام نمیگنجه احساسم

    ولی واقعا شما بی نظیرین

    این چالاکی و فرز بودن در شما و مریم جان برای من انگیزه قوی برای تهیه دوره جدیدتون خواهد بود

    و در نهایت مریم جان و سمیه جان عزیز که آتیش به این قشنگی رو به پا کردن نشون میدن که توانایی خانوم ها چقدر زیاده حتی در کارهایی که به اصطلاح مردانه هستند

    خیلی حسم خوبه این روزها به لطف کار کردن روی محصولات بی نظیر سایت و فایل های رایگان که در حقیقت عین گنج هستند

    استاد عزیزم بی نهایت از شما ممنونم

    و خداروشاکرم برای حضوریتون در زندگیم

    و آرزوی من طول عمر باعزت شماست

    از خدا میخوام که منو به راه راست هدایت کنه به راه کسانی که بی نهایت بهشون نعمت و ثروت داده به راه بندگان صالحش مثل عباسمنش

    نه راه گمراهان و نه راه ظالمان

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: