https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-21.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-18 08:31:492025-01-15 09:33:30سریال زندگی در بهشت | قسمت 26
306نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان دوست داشتنی تون
اونقدر از این قسمت لذت بردم و فوق العاده بود که 2 بار این قسمت رو دیدم….واقعاً این بچه های پر انرژی تحسین برانگیز هستن…آفرین به این همه انرژی و عزت نفس فوق العاده شون…چقدر لذت بخش بودن دیدن این همه صحنه های زیبا…
واقعاً که جوزف یک انسان بی نظیر و یک الگو برای من هست چه اسم برازنده ای داره یوسف زیبا سیرت و زیبا صورت وقتی شهامت و شجاعت این بچه رو دیدم که مثل شیر در آب پرید و آب از سرعتش شکافته شده بود به خودم گفتم آفرین به این شجاعتش من باید جسارت رو از این بچه دوست داشتنی یاد بگیرم وقتی به سرعت در آب شنا می کرد انگار که آب فهمیده بود که پهلوان قدر قدرتی در آب پریده که نه با عمقش می تونه اون رو بترسونه نه با حیوانات آبی…آفرین میلیاردها آفرین به تو جوزف عزیزم قهرمان دوست داشتنی تو در آینده مردی خواهی شد که نه تنها خانواده ت به تو افتخار خواهند کرد بلکه دنیا به تو افتخار می کنه….حضور پر رنگ خداوند رو در وجود این پسر زیبا می شود دید این پسر توکل واقعی به خداوند دارد معنای دل سپردن به قدرت بی نهایت خدا رو درک کرده و عجیب نیست این حد از قدرت و شجاعت در این قهرمان بی نظیر….اون در خانواده ای بزرگ شده که مفهوم توکل رو درک کردن آرامش بی نظیر پدر یکی دیگر از نشانه های فرهنگ توکل در این خانواده ها هست…همدلی و کمک برادران به یکدیگر در لحظه ای که به کمک نیاز دارند نشان از وجود بی نظیر و پر رنگ اللّه یکتا رو درون این بچه های دوست داشتنی نشون می ده… و پدر این حس کمک کردن رو با ثبت اون لحظه در بچه ها تقویت می کنه و هر زمان که بچه ها این خاطره رو می بینن متوجه می شن که چقدر این حس کمک کردن به همدیگه برای پدرشون ارزشمند…خدایا تو گفتی به من بگید شما را به راه راست هدایت کنم تو گفتی راه آنان که نعمت بخشیده اای بر آنان و من با دیدن این انسانهای شریف معنای آنان که نعمت بخشیده ای بر آنان را فهمیدم……
و اینجاست که ما از تو می خواهیم که ما را به راه راست راه آنان(افرادی چون استاد عباس منش عزیز و دوست خانوادگی دوست داشتنی شان و همهء انسانهای شریفی که توکل واقعی دارند) که نعمت بخشیده ای بر آنان هدایت کنی….
به نظر من سر تا سر این قسمت فوق العاده در حال به تصویر کشیدن توکل واقعی بر خداوند بود….خدایا سپاسگزارم از تو سپاسگزارم پروردگار بی نظیرم که هر روز به ما با لذت الگوهای توکل واقعی را نشان می دهی💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
اینکه این بچه های دوست داشتنی حتی در تاریکی مطلق شب هم برای خود شادی می سازند یعنی روح و جسم آنها در حال درک وجود خدای درونشان است…
و من باید شاگردی کنم در محضر این بچه های دوست داشتنی…باید با تمام وجودم بفهمم که حتی در تاریک ترین و بدترین شرایط ممکن در بالاترین تکرارهای نجواهای شیطان خدا در کنار من است و من باید وجودم درک کند این حضور بی نظیر را و درک واقعی من زمانی ست که در چنین شرایطی سرشار از شادیم….من باید در این شرایط زمانی که نور خدا روشن می شود آنقدر شادی کنم تا تاریکی ها رخت برببندد و برود… و من در نور خدا برقصم و پایکوبی کنم…..و فریاد بزنم آهااااااااااااااااااااااای دنیا آهااااااااااااااااااااااااااااااای شیطان تو حرف من نیستی چون خدا در مقابل تو به دفاع از من ایستاده…او که قدرتش عظیم ترین و بالاترین قدرت است……….
آهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای شیطان ما همگی اینجا هستیم تا تو را به زانو در آوریم و به تو بگوییم که این ما هستیم که خالق زندگیمان هستیم…..
آهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ذهن ما گوش به فرمان ما باش ….یادت باش که تو در حد و اندازه ای نیستی که بتوانی از پس قدرت منحصر به فرد خدا بر آیی…..
خدای خوبم ما همگی از تو ثروت بی نهایت که باعث عزت و شرف مان می شود می خواهیم….
ما ثروت را می خواهیم چون تنها راه و کوتاهترین راه برای رسیدن به توست….
خدای خوبم ما از تو سلامتی جاودان می خواهیم…
خدای خوبم ما از تو رابطهء عاشقانه ای می خواهیم که جهانیان در شگفت بمانند….
خدای خوبم ما از تو معنویت بی نظیر می خواهیم تا درون قصری که به ما عطا کردی ثانیه ثانیه با تو عشق بازی کنیم….لحظه ای که در ماشین های میلیاردی می نشینیم یاد تو باشیم که همه چیز به ما داده ای…
خدای خوبم ما از تو در دنیا و آخرت بهترینها رو می خوایم و به هر خیری که از تو به ما برسه محتاجیم…خدایا خودت ما در به این جمع دوست داشتنی و معنوی هدایت کردی و نشان لیاقت بهترین زندگی در دنیا و آخرت را به ما عطا فرمودی…پس ایمان داریم که به تک تک خواسته هایمان می رسیم….
خدایا از تو می خواهم که سعادت دنیا و آخرت را نسیب استاد عباس منش عزیز و دوستان شریف ایشان و همه خانوادهء عباس منش بفرمایی آمین یا رب العالمین….
در پناه سلطان و سرور عالم شاد،سر زنده، ثروتمند و احسن الحال باشید…
عالی بود دوست عزیز . خیلی لذت بردم از اولش که چقدر زیبا به نکات مثبت توجه کردی. و آخرشم که اون دعاهای زیبا رو داتشی که دیگه از وجود من رو شادی و ایمان فرا گرفت . خدایا شکرت
به نام خدایی که اتصال به او کلید تمام خوشبختی هاست
خدای مننننن
من دارمممم دیوانه میشمممم از این همههههه عشق
من دارممم پرواز میکنممممم از این همه زیبایی خدای مننننن
وای وای وایییی امروززززز چه طلوع فوق العاده ایی بود خدایاشکرتتتتت
خدای مهربانم هزاران بارشکرت که امروزم فرصتی دادی که همسفر و همسیرو همدار استادعزیزمممم. و بانوی زیبایییی ها باشیمممم در لحظه لحظه ی بهشتمون
خدایاشکرت که چشمان قشنگم میتونه ببینه این همه زیبایی رو
خدای من شکرتتتت برای یه روز جدید دیکه در بهشتمون با هزاران هزاران اگاهییی. با هزاران.هزاران عشق و نکته ها و درس ها
خدایاشکرت که امروز 25 امین کلاس عملیمونو اغاز کردیم چه نعنتی بالاتر لز این
خدای من
چه نعمتیییی بالاتر از این احساس بی نهایت ارامش احساس بی نهایت لذت بردن در همون لحظه
با چیزی که داری حتی از چیزای کوچک
سلام به روی ماهت و سخاوتمند استادعزیزم
سلام بر بانوی زیبایی ها بانوی عشق ها
خدارو بی نهایت سپاسگذارم که امروز هم در بهشت بی نظیرمون میخواد از طریق این دردانه هایش این فرشته های کوچکش بهمون درس بده اگاهی هامونو چندبرابر کنه
عملگرا تر کنه
خدای منننننن تو ببین این زیبایی دریاچمونو خدای من تو ببین رنگ زیبای دریاچه مونو خدای منننن شکرتتتت چقدرررر زیباست این نعمت ثروتمند بودننم
چقدر زیباستتتت این نعمت دست ودل بازی استادمون
چقدرر زیباستتتت این هدایت به سمتتتت لذت بردن بیشتر وه خود بچه ها هم بعد از سپاسگذاری که میکنن چطور مگه سپاسگذاری میکنن با درست استفاده کردن اون وسیله
با خوب نگه داشتنشون درست استفاده میکنن
و نعمت ها هم و اون لذت بردن در هر لحظه و تجربه گسب کردن هم. بیشتر بیشتر در اختیارش قرار داده میشه
من عاششششقققققق ژوزف شدم ک چقدررررر به نوع کوچکی مسئولیت پذیر بود
خدای من خدای من
چقدرررر عاقلانه کشید نزدیک تویوپ رو
خدای من شکرتتت
خدای من خدای من
من مردممممممم واسهههه جیکوببب که میخواست بپره روی ابببب
چقدرررر زیبااااا با ترسش مقابله کردددد چقدررر زیبااااا شجاعت به خرج داد و رفت تو دل دریا و چقدر معرکه هم شنا میکرد خدای منننِ چقدرر به همدیگه نیرو میدن
چقدر به همدیگه انرژی مثبت میدن
چقدرررر به همدیگهه عشق میورزن و اعتماد به
نفسشونو زیادتر میکنن
چقدرررر هوای همدیگه رو دارن.تک تک داداشا خدای من
واقعا چقدرررررر خودشون هستن این بچه ها چقدررررر خودشونن و هیچ حتی باکر مخربی نداره
فقط یاد گرفتن که در لحظه زندگی کنن
یاد گرفتن که سرکوب نکنن و اون احساسشونو اون عشقشونو خواستشونو بروز بدن
چقدررررر ساده و صادقن
چقدر پر از انرژی الله
چقدر پر از انرزی منبع
چقدر پر ازززززز شادی و لذت بردن
واقعا الگویی به معنای واقعیییئ بذای در همین لحظه زندگی کردن هستن
خدای مننننن ببیین تو قایق سواریییی رو خدای منننِ
همشون رفتن توی اون تویوپ استادمون
خدای مننننن
چقدرررررر صحنه ی ماورایی خدای مننن
من مردممممممم
چقدرر زیباستتتتت بهشتمون
چقدررر فوق العاده اس که نه تنها فقط ماااا
ما یعنی یه ایل
یه خانواده ی بی نهایت.گسترده و عظیم
بلگه تمام اون کسانی هم که در مدار دیدن این زییبایی ها باشن
برایش یی نهایت لذت بخشه
براش بی نهایت فوق العاده تر از هر زیبایی دیگه اس
خدای من…چقدر ثروتمند شدن زیباست و هر لحظه تو نزدیکتر و نزدیکتر میکنه به منبع خودخود ثروت
استادمون الان دیگه منیع خود ثروت شده
اونقدر زیبا انجام میدن برای مهمونا و از همه ببشتر خود خود خود استادمون کیف میکنه
ببین چقدررررررر نگاه یه مرد میتونه توحیدی باشه که با دید قانون کل زندگیشو
دوستاشو
طریق نوع نگاه چقدر میتونه توحیدی باشه که هم وسایل رو با تمام وجودش بده بذای لذت بردن و هم خودش به بهترین شکل از دادنشون
از استفاده کردندبچه ها کیف میکنه و لذت میبره
خدای من چقدرررر دست وول باز هستین
چقدر دارین توی ناخواداگاهشون دارین مینویسین و باوای خودشون اینو ایجاد کنه
خدای ممننن خدای من
ترس….این بچه ها خودشون برای تک تکمون معلم.شجاعت بودن
واقعااااااا چقدرررر خداوند عظیمه
چقدررررررررخداوند معرکه اس که اومده از طریق فرشته هاش از طریقققق دستانش داره کلاس امروزمون دارم میگم
خدای منننننِ
توببین عشق و محبتتتت و اون صمیمیت اون نیرو دادن به همدیگه
اون ذوق و شوق برای برنده شدن همدیگه چقدررررر بی نظیرهههههِ
واقعا چقدر مهمه که بیای غلبه کنی برای ترسات و به این ایمان داشته باشی که خداوند پاسخ و پاداش شجاعان را میدهد
چقدرررر پر اززززز دونه دونه اجرای قوانین هستن خدای من
دقیقا استادقشنگم
چقدر زیبا گفتین که این ترسها
اصلا وجود ندارنِ
اصلا نیستن
اصلا نامری هستن
این ماییم که با نوع نگاهمون خلقشون میکنیم
باز این ماییم که باید تصمیم بگیریم که ترس رو انتخاب میکتیم یا یه زندگی پر از نعمت و ثروت که در هر لحظه اش شادی
و خوشحالی و.ثروت جریان داره
ردح ما روح ازادیه
روح پروازه
قفس تنگ میکنه نفس ادمو
درست مثل همون علف های هرزی که بابد داشت باید میسوزوندیمشون
خدای منننن چقدررررر این.دریای فوق العاده مون زیباستتتتت خدای من شکرتتتتت
برای این همه زیبایی خدای من سپاسگذارم برای درس و اگاهی های که این 5 تا فرشته و هر لحظه به لحظه کلاسمون داره بهمون میده
ثانیه ثانیه دور زدن و دوباره فیاپ.گرفتن نریمم بهمون.درس میده
خدای مننن خیلییییی خیلیییییی ترف بود درونشسسس تو واقعا ببین فرکانس خالص و پاک جیکوبووو
خدای من
چقدرررر دارن ساده و راحت لذت میبرننننن
چقدر دارن راحت و اسون پا توی ترساشون میذارن چقدررررر راحت و با جون و دل اعتناد میکنن به استادمون
چقدرررر استادعزیزم از الان از الان که ریشه ی این سالم.ترینه سالم ترینه چقدر باورای محشری دارین درونشون میکارین
چقدررررر باورها و اون اعتماد به نفسو درونشون ریشه دار میکنین و قوی میکنین چون عزت تفس ریشه تمام باوراست
خدای من
خدای مننن
من دارم دیوانه میشممممم واقعا تو داری با 5 تا پسر بچه ی توحیدی چه چیزا که یادمون نمیدی
اون تلاشش واسه شنا کردن اون طرف دریا منو کشتتتتتت
اون.لذت بردن و رها رها رها بازی کردنشون
اون هر لحظه صمیمیت بینشون عشقی که بین برادرا داشتن خدای من
اینکه چقدرررر عاشقققق دیدن چیزای جدید هستن
یه بار استادم گفت میخوای مایین خونه رو ببینید
گفتن بریم
چقدررررر درس شجاعت درس درست و صحیح الگو برداری
تمرکز بروی نکات مثبت لذت بردن و لذت بردن و واقعاااااا رها بودن از عید زمان مکانتنن
من چقدررررر این در لحظه زندگی کردنو بیشتر و بیشتر درک کردم
چقدرررر فوق العاده بوددددد دونه دونه هدایت هایتون برای لذت بردن بیشترررر.چقدررر استادم خودتون بیشتر و بیشتر لز همشون لذت میبردین و به معنای واقعی عبادت میکردین
خدای من خدای من
من عاشقققق میزززز پینگ پنگمونمممم
خوددخود خوددعبادتههههه
چقدررررر خوشحالمننمم وه توی بهشتمون داریمشششش
چقدرررر زیبا دارین از اون چیزهایی که دقییا دارین با تمام وجود استفاده میکنین و با تمام وجوددددد لذتشو میبرین
مهم همون هنر لذت بردنه
هنرشو یاد بگیریییی از هر چیزی که داری
حتیی کوچک ترین.چیزا لذت میبری
حتی بدترین غذارو هم بذارن به عنوان مثال بازم.تو به یدونه حتی نکته ی مثبت وجود داشته باشه فقط اونو میبینی
لذت خود خداست
شادی خود خداست
نشاط و خنده و این احساس خوب درونشون خود خخود خداستتتت
و اینا چقدر زیبا غرق هستن توی خداشون
چقدررررر زیبا پدرخانواده تحسین میکنه و فقط تمرکزش روی زیبایی های بهشتمونه
چقدرررر زیبا داره لذت.میبره و اینگونه ازاده دست بچه هارو برای لذت بردن برای بزرگتر شدن باز کرده
خدایدشکرت هزاران بارشکرت
خدایاشکرت هزاران بارشکرت برای تک تک نکته هایی که خودت برامون باز تر و شفاف تر میکنی که بببینیم و در هر لجظه زندگیمون
به کار ببریم و زیباتر و فوق العاده تر زندگی کنیم و با این.زیبانر زندکی کردنمون جهان رت جای بختری واسه زندگی کنم
چقدرررر زیباستتت خدایاشکرتتتت برای درس ها و یادگیری های امروزمم
خدایاشکرت
خدایییییییی منننن خدای من باز انیش زیبایییی خداوند😍😍😍😍
خدای منن من مردممم باز باید همون ترس هدرو بسوزانیم و واردشون بشیم
باز باید اون ته ته ها اگه مونده باشه اون علفای هرزو بسوزانیمممم
خدای مننن شکرتتت
خداوند هر لحظه هدایت میکند به سمت راحتی محض مطنئنم وه حتی پیشنهاد و الهام اینکه باهم این کارانیش رو انجام بدین هم الهام خداوند بود استادقشنگم خدایاشکرتتتتت هزاران بارشکرت
استادم شما لذت بردن تک تکشونو که میدیدین بیشتر از خودشون لذت میبرین که خدایاشکرت محیطی هست وه اونا بتونن بیان و لذت ببرن و تجربه کنن و.خواسته ها درونشون شکل بگیرهههه و اعتماد به توانایی هاشون اعتماد به نفسون بیشتر بشه
واقعااااا خود خود خدا در زمین دیگه چه شکلی میشه😭
خدایاشکرت بذای غذای روی اتیشِ
خدایاشکرت بذای نعمت پیاز
خدایاشکرت برای هر لحظه اگاهی ها و درس های نابی و ماورایی که هر کس میتونه تسبت به درک و ظرفیتش برداره نکته ها رو
چقدرر فوق العاده تر از همیشه بود خدای منِ
خدای من هر روزمون بهتر و عالی تر میشه
خر روزمون اگاهی هامون درکمون از قوانین بیشتر و بیشتر میشه تکامل با لذت بیشتری واره طی میشه
خدای من این بهشتت داره باهامون چیکار میکنه
خدایاشکرتت عاسققق این صبح رو با دونه دونه خنده های بچه ها خنده های صدای زیبای مریم جانم گه عاشققققققتممممم
اغاز کردم
خدایاشکرتتتت
خدایاشکرت استاد نازنین من
بی نهایت سپاسگذارم ازتون بی نهایتتتتت سپاسگذارم برای اینکه این همه زیبایی و فراوانی و این همه درس ها رو با تمام دست و دل بازیتون در اختیارمون میذارین
خدای من هر جقدر این نکته های این بگم کف کنم
خدای منننننن
شکرتت هزارن بارشکرت
مارو همیشه در زمان مناسب ودر مگان مناسب قرارمون بده که چقدررررر زیبا این خانواده ی فوق العاده این هنر زیبای خداوند رو درک کرده و داره دونه دونه عمل میکنه
من تمام نکات مثبت فایلو یادداشت کردم تا چیزی از قلم نیفته!
اول از همه میخوام انگلیسی حرف زدن استاد و خانم شایسته رو تحسین کنم! خصوصا اینکه روند تکاملی و پیشرفتشون کاملا هویداست و تبریک میگم.
بعدشم اون لهجه ی محشر امریکایی که پدر بچه ها داره! من از بچکی عاشق این کشور و این لهجه بودم! عاشق اون جمله محشر پدر بچه ها شدم که گفتن : God Bless America
عاشق اینم که می بینم عاشق سرزمینشون هستن! چه باوری میتونه پشت این جمله باشه؟! جز اینه که دارن از اون لحظات لذت میبرن!؟ و خوب حواسشون هست که اون لذت رو در سرزمین به نام امریکا می برن! پس برای امریکا دعا میکنن و از خدا میخوان براشون این سرزمین رو نگه داره؟! یه لحظه با باورای ما نسبت به سرزمین خودمون، ایران مقایسه کنیم! ایران که سهله …. شهرمون… محلمون … حتی همین خونه ای که توش هستیم! حس خوب سپاسگزاری رو در این جملهه یافتم من!
و یا اونجا که گفتن Welcome to Paradise !
یعنی اول ازهمه در حال لذت بردنه، دوما میدونه که در محلی به نام پرادایس این لذتا رو داره تجربه میکنه! پس حواسش هست که سپاسگزاری رو اینجا هم به جا بیاره! شاید خودش ندونه ها … اما از دیدقانون که نگاه کنیم همینه!
حتی عاشق اون لحظه ای شدم که موقع تست کردن پیاز، یاد خانومش افتاد و به خوبی گفت همسرم عاشق این غذاست و ازش خوشش میاد! یعنی با اینکه اینجاست و مشغول لذت بردنه، اما دلش جدا از همسرش نبوده و نیست!
من حتی عاشق فرهنگ بدون تعارف بودنشون شدم که اگه میخواستن میگفتن میخوام و اگه نمیخواستن می گفتن نه نمیخوام! و عاشق تطابق فرهنگ استاد و خانم شایسته شدم که اصراری بر تغییر نظر اونا نکردن!
من تحسین میکنم تصمیم آنی پسر بزرگ رو بعد از اینکه از عمق کافی آب برای شیرجه زدن مطلع شد! انگار که پرید بغل خدا! من عاشق اون صدای ناز اب شدن موقع شیرجه زدن!
عاشق اون حرکت استاد شدم که از زیر تیوب بیرون اومدن تا اون پسر داخل تیوب بره! استاد با این کار انگار از دایره به ظاهر امن زندگی خارج شدن و دل به دریاچه زدن و وا دادن!
و تا زمانی که وا ندادن، نمی تونستن شنا کنن! من عاشق اون شنای بینظیر و نرم استاد شدم! تا جایی که پسر کوچیکه فکر می کرد پای استاد به کف رسیده! نمی دونست استاد داره شنا میکنه!
هم چنین تحسین میکنم عادت پدر خانواده، اون بزرگ مرد رو که از زیبایی ها و لحظات ناب بچه هاش فیلم برداری میکرد!
و تحسین میکنم شجاعت اون پسر کوچیکه رو که شیرجه زد داخل اب و تا کنار تیوب شنا کرد!
به قدری احساسم از این آب و از این شیرجه زدن خوب شد که یاد دوران بچگیم افتادم که عاشق آب و عاشق استخر بودم! هیچ چیزی به اندازه استخر منو خوشحال نمیکرد و بهم انگیزه نمیداد! کاملا ناخواگاه خودمو کامل اونجا تصور کردم! باید اعتراف کنم اگه منم بودم لباسمو در میاوردم و میپریدم داخل اون آب چشمه ی خداوند!
چقدر جالب! اتفاقا با خودم گفتم که چرا صبح وارد آب نشدین … بلافاصله جواب اومد که صبحها آب سرده و غروبا گرم تره! عاشق اینم ک همیشه جواب سوالام رو بلافاصله میگیرم!
واو
عاشق اون تیوب هیولا شدم و اون دستگاهی که به راحتی بادش کرد! اولش فکر کردم تیوبه فعد دیدم یه تشک بزرگه که راحت گنجایش 4 نفر رو داره! چه چیز محشری! میتونی کاملا روی آب شناور باشی و لذت ببری! دقیقا مثل اون لحظه که سه تا داداش باهم دراز کشیده بودن و رو به اسمون خوابیده بودن! چه لذتی داره اینکه معلق باشی و رها! مثل برگی روی آب با جریان هدایت که به سمت خواسته ها هدایتت میکنه! اما کی هدایت میشی؟! زمانی که بدون هیچ نیرویی تسلیم نیروی جریان آب باشی! فقط کافیه متصل به جایی غیر از جریان باشی تا ببینی حرکتی در کار نیست! حتی اگه با یک نخ نامرئی و نازک به اسکله متصل باشی! اما باید زنجیرها را برید تا اجازه ی حرکت به قایق زندگی در رود خانه ی خداوند رو داد!
من عاشق این تسلیم بودنم! کی تسلیم میشیم؟! زمانی که ایمان داشته باشیم اون رودخونه ما رو به سر منزل مقصود هدایت میکنه و میبره! اگه ایمان نداشته باشیم که به هیچ وجه چنین اجازه ای نمی دیم! حتی اگه شده برخلاف جریان اب پارو میزنیم!
پس لازمه ی هدایت، تسلیم شدنه. و لازمه ی تسلیم شدن، ایمان داشتنه!
به همین خاطره که استاد همیشه میگن همه چیه! چون تا زمانی ایمان نباشه، وا نمی دیم! رها نمی شیم و دل رو به دریاچه نمیدیم!
هر چقدر از این جریان هدایت مطمئن تر باشیم و مومن تر باشیم، غم و اندوه و اضطراب کمتری داریم و لذت بیشتری از مسیر، از صدای آب و اسمون بالای سرمون میبریم! و هر چقدر این لذت بیشتر، نه تنها زندگی قشنگ تر، بلکه مسیر کوتاه تر میشه! چون از مسیر اوج لذت رو بردیم! یهو می بینیم خیلی وقته به مقصد رسیدیم و حواسمون نیست!
حکایت همون شعر معروفه که میگه ” رسیدیم و رسیدیم، کاشکی نمی رسیدیم، سوار لاک پشت بودیم، خوب بودیم و خوش بودیم! ”
باید بدون ترس دل به دریا داد! ترس از کت فیش… ترس از الیگیتور و ترس از هر چیز دیگری ! با هر باوری که برای ذهنت منطقی باشه! خواه از نظر دیگران مسخره!
مثلا برای خوده من، همین بس و کافیه که الیگیتور ها خجالتی هستن! پس با خودم میگم از انسان ها دوری میکنن!
همین بس که کت فیش ها، از ما میترسن و نزدیک نمیان!
و همین بس که اگه متصل باشم، هر خطری وجود داشته باشه بهم الهام میشه!
کی متصلم؟! وقتی که به یاد بیارم که از کجام و به کجا میروم! وقتی که به یاد بیارم که او هر لحظه در تمام لحظات با منه و با من حرف میزنه! اما کی؟! وقتی که سر و صدای ذهن خاموش بشه! کی خاموش بشه؟! وقتی که همون لحظه ببینم در گیر چی و کدوم ترسه! وقتی که دیدم درگیر ترس از دریاچه س، با همون دلایل منطقیش میکنم و وقتی ساکت شد صدای قلبم رو میشنوم که هر لحظه خیر و شرم رو الهام میکنه!
میدونی استاد … دارم به تجربیات خودم فکر میکنم! اینکه یه وقتایی در دل طبیعت بودم و از یه سری مسائل ترس داشتم و جلوتر نرفتم و وقتایی که در دل ترسم رفتم و جلو رفتم. دارم به این فکر میکنم اگه باید در دل ترسم برم، خب شاید اون ترس برای این باشه که من سمت اون خطرات نرم! چه بسا بارها ترسیدم که مسیری رو برم و الان خوشحالم که اون مسیر خطرناک رو نرفتم. و چه بسا ترسهایی بوده و در دلشون رفتم و به قدرت رسیدم. تو فکر اینم که واقعا چه طور میشه تشخیص داد کدوم ترس واهیه و کدومش، خطرناکه واقعیه!
با خودم فکر کردم …
یادم افتاد حتی شما هم در تجربیات مختلفتون بارها گفتین که یه وقتایی یه حسی بهتون گفته فلان کارو نکن و فلان مسر طبیعت رو نرو ومیدونستین که خطرناکه!
همینطور یادم افتاد خیلی از مسیرهایی که از نظر بقیه خطرناک بوده رو با چشمک خداوند رفتین و عبور کردن! (مثل ماجرای سفر به یوتا )
با خودم گفتم حتی استاد هم درگیر این ماجرا بوده! اما چه طور میشه واقعا تشخیصش داد!
جوابی اومد …
“” اگه بتونی همون لحظه با دلیلی منطقی برای ذهنت، ذهنت رو آروم کنی، دیگه هیچ ترس ذهنی وجود نخواهد داشت و یا دلی مطمئن و قرص واردترسمون میشیم! بدون ترس! بدون اضطراب و با دلی مطمئن. اینجا کاملا واضحه که طبق قانون، احساس خوبمون سبب نتیجه ی خوب میشه! فقط کافیه به هر دلیلی اون احساس ترس، به احساسی خوب تبدیل بشه. مثلا چشمک خداوند باشه یا دلیلی منطقی … چه فرقی میکنه؟! فقط کافیه ذهن ساکت بشه!
اما یه وقتایی هست، نسبت به پیمودن یک مسیری ترس داری! و هیچ دلیل منطقی ذهنی نداری تا ذهنت رو ساکت کنی! هیچ هدایتی دریافت نمیکنی که آرومت کنه … ساده بگم … احساست بده! حالت خرابه! مضطربی و ترسیدی! تپش قلب داری و نفس نفس میزنی! اما تو بدون هیچ توجهی به احساست، پا در مسیر میذاری! با خودت میگی باید وارد ترسم بشم! اما حواست نیست که حالت خوب نیست و اتصالی با منبع نداری! به خاطر حال بدت اتصالت قطع شده! اما تو اصرار داری اون مسیر رو بری …. میری و نتیجه نمی گیری! چون طبق قانون امکان نداره وقتی حس خوبی نداری، نتیجه ی خوبی بگیری! حتی اگه یک کار به ظاهر ساده و بی خطر از نظر بقیه باشه! اما توی همون مسیری که از نظر همه بی خطر بود شکست میخوری چون حواست به احساست نبود. “””
حس میکنم این جوابی که بهم گفته شد، خودش تکاملیه! یک جواب اولیه بود در جواب سوالی که برام پیش اومد! چون همیشه سریع الجوابه! خوب میدوننم جواب کامل ترش هم بهم گفته میشه! به موقش!
سلام اقای نظری دیگاهتون خیلی قشنگ مرسی عزیزم لذت بردم ازین کامنت قشنگ شما و اینکه باز اگاهی های قبل رو ب یادم اوردین امید وارم ک هرروز خداوند بیشتر تو زندگیتون ظهور پیدا هرچی ظهور خداوند بیشتر بشه خب دیگه همه چیز های خوب یاد همراهش
خودِ ارزشمندم ، استاد عزیز ، مریم جان و دوستان مثبت اندیشم
✖خیلی از ما وقتی مهمون میاد خونمون ، در این فکریم که فلان وسیله یا فلان اسباب بازی رو کجا قایم کنیم که مبادا بچه های میهمان ، از سر کنجکاوی نرن بردارنش و خرابش کنن ، و این نشات گرفته از ضعف ما در باور فراوانیست …
✖خیلی از ما وقتی مهمون میاد خونمون ، انگار اوضاع زندگیمون ، از حالت نرمال خارج میشه ،
انگار حکومت نظامیه 😥😥
دیگه یه سری کارای مربوط به نظافت یا تعمیرات رو نمیتونیم انجام بدیم و موکولش میکنیم به بعد رفتن مهمونا و این نشات میگیره از ضعف در عزت نفس …
✖خیلی از ما وقتی مهمون میاد خونمون ، اون بشقاب خوبا و اون ظرفای لوکسمونو که تو کابینت نگه داشتیم و محاااله یه بار خودمون واسه دل خودمون ، توش غذا بخوریم ، چون بغلش حک شده “فقط مخصوص افرادی که سرشون به کلاهشون بی ارزه ” 🤦♀️🤦♂️
رو در میاریم و خاکشو میگیریم و واسه مهمون ازش استفاده میکنیم …
و این نشات گرفته از ضعف در عزت نفس
✖خیلی از ما ، اون لباس خوبامونو گذاشتیم واسه وقتی مهمون میاد یا قراره بریم مهمونی
چرا؟
چون من باید به چشمِ ببیننده زیبا و جذاب بیام ،
و نمیدونم تیزبین ترین چشم و مهترین نگاه ،
دید و نگاهِ ارزشمندِ خودم به خودِ ارزشمنده
✖خیلی از ما ، وقتی قراره یه عده مهمون واسه چند روز بیان خونمون ، از قبلش همش تو فکریم که خدای من ، میان همه جا رو بهم میریزن و چند روز فقط باید آشپزی کنم و پذیرایی
و آخرش وقتی مهمونا میرن ، بجای اینکه از این باهم بودن ،خاطرات قشنگ واسمون مونده باشه ،
یه تنِ آش و لاش میمونه که تمااام انرژیش رو صرفِ پختن غذاها و دسرهای جورواجور… و تلاش برای نشون دادنِ سلیقه و مهارتِ مثااال زدنیش😒 به مهمونا کرده …
✖خیلی از ما ، مهمون که میاد خونمون فقط قراره لم بده رو مبل ، ما هم مثل کُوزِت جلوش دولا و راست بشیم و اینو بیاریم و اونو ببریم
اونقدددر که مهمون دلش به حال ما میسوزه و زودتر دوست داره محیطو ترک کنه… و ما رو از این همه مهمونداری با اعمالِ شاقه نجات بده 😂😂😂
✖خیلی از ما وقتی قراره بریم جایی مهمونی ، از دو روز قبلش مشغول گوشزد نکات تربیتیِ لازمه به بچه هامون هستیم ، اینکه سوالِ بیجا نپرسن ، درخواست بیجا نکنن ، 🤫🤫
سیخ بشینن رو مبل و تکون نخورن ، وقتی هم میرسیم اونجا، یه گوشی یا تبلت میدیم دستِ بچه که از جاش جُم نخوره و همه بگن : به به چه بچه مودبی 👶👶
✔اما اینجا 👇👇
✔اینجا میزبان ، از هر وسیله ای که در اختیار داره و میتونه لحظاتی باعث ایجاد حس عالی و نشاط در کنار مهمونا بشه استفاده میکنه ،
نه اینکه مثل بعضی از ما ، اون وسایل رو در پستوی خونه واسه روز مبادا نگه داره یا بترسه بچه ها خرابش کنن …
✔اینجا همه باهم ، مهمان و میزبان ، میرن چوبهای خشک و علفهای هرز رو جمع میکنن و آتیش میزنن ، و این کار نه تنها از زحمتِ صاحبخونه کم میکنه که حتی باعث تفریح و نشاط و لحظات فان کنار هم میشه …
✔اینجا با یه میز پینگ پنگ کلللی میشه سرگرم شد و تفریح کرد …
اینجا پینگ پنگ از گوشی و تبلت ، واسه بچه ها جذابتره …
بااینکه تقریبا همشون گوشی داشتند …
✔اینجا وقتی لازمه یه چیزی تعمیر بشه درجا تعمیر میشه اونم در سه سوت …
اینم از ارزش ابزاااره👍👍
✔اینجا پدر خونواده ، فقط میشینه و نگاه میکنه و اجازه میده فرزندانش خودشون با ترسشون روبرو بشن …
و با این کار پایه های عزت نفس رو در اونها قویتر میکنه …👍👍
✔اینجا بچه ها از طرف والدین سرکوب نمیشن ، و به همین دلیل خودشون هم خودشونو سرکوب نمیکنن و هر سوال و خواسته ای داشته باشند و با جسارت و در نهایت ادب مطرح میکنند …
✔برادرها خیلی هوای همو داشتند ، به هم روحیه میدادند و به همکمک میکردند … حتی یه بار نشد با هم شوخی های خطرناک یا ناراحت کننده بکنن …
😈😈 خخخخخ حالا اگه من بودم که داداشم میترسید بپره تو آب ، از پشت با یک لگدِ جانانه ، اونو به دلِ ترسهاش (آب) هدااایت میکردم 😅😅😜
✅ اینجا مردم زلالترند ، البته منظورم از کلمه “اینجا” ، اون محل جغرافیاییِ خاص نیست ، بلکه منظورم اون مدار خاصه …
آره … اینجا مردم زلالترند ، و اَدا و اَطوارها کمتره ،
مردم بیشتر خودشونن بی هیچ نقابی… و کمتر ترسِ از قضاوت دارند ..
واسه همین تا مهمونا میان ، پنج دقیقه نشده ، بساط ماهیگیری به راهه 😁😁
نمیگن حالا زشته ، تازه رسیدیم ،
حالا نگن ما ندید بَدیدیم🤓🤓
ضمنا
✴ اینجا نتیجهِ عمل به الهامات ، کم کم خودشو نشون میده
بریدن اون نرده های چوبی که در ظاهر، کاری بسیااار غیرطبیعی و نادرست میومد
👍👍 نتیجش تا این مرحله شد :
این ویوی عالی نسبت به دریاچه و محیط سرسبز اطرافش ،
و راحتی این بچه ها برای پرش به دلِ آب
خدا میدونه که چه نتایج دیگه ای تو راهه که کم کم ظاهر خواهد شد …🏞🏖
راستی ،
مثلِ همممه زندگی استاد، که در اون ، تکامل به خوووبی اجرا شده و طی شده..
حضور مریم جان هم جلوی دوربین کاااملا از قانون تکامل پیروی کرده
🌹
یادمه قبلترها در سفر به دور امریکا ، هر چی دقت میکردم تا لااقل یه سایه ای چیزی از مریم جان تو شیشه ای، آینه ای جایی ببینم ، موفق نشدم😁😁
ولی کم کم و رفته رفته ، و باطی تکامل ، جلوی دوربین دیدمش 😍…
خدای عزیزم ، ازت ممنونم که منو پاره ای از خودت قرار دادی
کمکم کن که هرلحظه ، بیشتر ارزش خودِ ارزشمندم رو بدونم
و از دریچهِ توحید و عزت نفس به زندگیم و جهانِ اطرافم نگاه کنم ..
سلام خانم شیرزاد چه باحال نوشته بودید،پر از نکته های عالی و،واقعیتهای راستین اما کمی تلخ،امیدوارم همه مون در این مسیر از این واقعیتهای تلخ بتونیم متفاوت تر از بقیه افراد فکر کنیم وعمل،با آرزوی موفقیت برای شما.
امروز از صبح زود منتظر ادامه ی سریال زیبای شما بودم،و چقدر لذت بردم از دیدن این قسمت.
وهمش انرژی مثبت و شور و هیجان بود
ووارد شدن بچه ها به ترسهاشون و بعد تجربه کردن و تغییر باورشون که پریدن توآب وشنا در اون جای زیبا،نه تنها که ترس نداره بلکه چقدر لذت بخشه،همونطور که برای ما هم در زندگی خیلی مسائل بوده و هست که ترس داشتیم و اونجایی که وارد ترسها شدیم ،چه اعتماد به نفس و چه نگاه بزرگتری پیدا کردیم،ولذت بردیم .
تحسین میکنم استاد ،شما رو که پا به پای بچه ها دارین بازی میکنید و لذت میبرید،واز همه مهمتر چقدر قشنگ بچه ها رو درک میکنید و بهشون انگیزه میدید.
این صلح درونیه شماست که با خودتون و تمام هستی داریدواینقدر انرژی وشوق برای ادامه ی لحظات زیبای بعدی دارید.
وتحسین میکنم مسئولیت پذیریه بچه ها رو که اینقدر برای ابزار تفریحی و وسایل شما ارزش قائل هستند و بعد از استفاده اونها روهم مرتب میزارن سرجاش،
اصلا شما این کار یوسف و که دیدین،رفتین و اون تویوپ بزرگره آوردین و بادش کردین و انداختین تو آب ،تا حالا که اینقدر بچه های سپاسگذاری هستند ،بیشتر لذت ببرند.
این قانونه،که به هرچی ارزش بزاری ،خداوند بهتر وبیشترش و بهت میده.
ومن واقعا تحسین میکنم ارتباط صمیمی وبا احترام این چهارتا برادرو که باهم اینقدر هماهنگ هستند و هوای هم و دارند،هم در شنا واب بازیشون این خصوصیت اخلاقیشون و دیدم و هم در بازی پینگ پنگ،وبازهم باید آفرین گفت به اون پدر و مادری که این بچه ها رو اینقدرقشنگ تربیت کردند،که تحسین کردنین،
وآتیش آخرشب چقدر زیبا بود ،ودوباره فضای پارادایس،زیباتر و تمیزتر میشه با این همه عشق و صفایی که اونجا هست،
هر کدومشون مشغول کاری بود که دوست داشت،فیلم برداری،عکس،سایه بازی،درسکوت نشستن و لذت بردن از دیدن آتیش،….
وچقدر بچه ها از مزه ی پیازچال خوششون اومده بود بخصوص یعقوب ،اینقدر با اشتها میخورد که ما رو هم به هوس انداخت،
اولش بچه ها مقاومت داشتن که بپرن تو آب ولی استاد رو که میدیدن و الگو قرار دادن تونستن بر ترسهاشون غلبه کنن
هر کسی اطراف استاد باشه بر ترس هاش غلبه میکنه و میره تو دلشون
اولش لوک به خودش گفت اگه عباسمنش تونسته بره تو آب دریاچه منم میتونم بعدش جوزف میخواست بپره گفت اگه برادرم و عباسمنش تونسته منم میتونم بعدش جیکوب پرید ولی آخرین نفر ترس داشت هنوز و خانم شایسته ازش پرسید نمیپری؟ گفت نه اما خیلی دوست داشت بپره و یه جورایی نگاه حسرت وار داشت اما هنوز ترس هاش داشت بر اون غلبه می کرد تا زمانی که بالاخره تصمیم گرفت بپره چون وقتی شجاعت بقیه رو دید ایمانش قوی تر شد و بر ترسش غلبه کرد
درسی که داشت برای من اینه که به جای منتظر ماندن و کاری نکردن الگوها رو ببینم و باور کنم که اگر بقیه تونستن منم میتونم فقط باید حرکت کنم شجاعت داشته باشم
استاد چقد لذت میبره داره با بچه ها شنا میکنه میبرتشون زیر کلبه باهاشون مسابقه میده و بهشون انگیزه میده که اونها هم میتونن از توانایی هاشون استفاده کنن بر ترس هاشون غلبه کنن تا لذت بیشتری ببرن
صد در صد این تجربه بهشون کمک میکنه برای غلبه بر ترس های بعدی و این تجربه رو که به یاد بیارن ایمانشون قوی تر میشه
ما هم اگه به یاد بیاریم که زمانی غلبه کردیم بر ترس هامون دیدیم که هیچ اتفاقی نیفتاده جز اینکه رشد کردیم پیشرفت کردیم و بهمون کمک میکنه که انگیزه بگیریم برای غلبه بر ترس های جدید
این بچه ها وقتی از پرادایس برن بیرون با کوله باری از عزت نفس و احساس ارزشمندی و لیاقت میرن و به خودشون میبالن
خیلی هم درس دارن برای ما
از فرصت استفاده میکنن برای لذت بردن برای شادی
درس این قسمت برای من غلبه بر ترس ها بود
پیدا کردن الگوهایی که تونستن موفق بشن و بر ترس هاشون غلبه کنن
من هر چیزی رو که بخوام الگوش رو پیدا کنم میبینم که استاد عباسمنش اون فاکتور رو داره هر چیزی
غلبه بر ترس ها
ثروت روابط سلامتی مهاجرت راحت انجام شدن کارها آرامش آزادی زمانی مالی مکانی عمل به الهامات
چند روزیه دارم از تمرین اهرم رنج و لذت نتیجه خوبی میگیرم. وقتی متن قسمت دو ثروت ۱ نسخه جدید برام ایمیل شد و خوندم تصمیم گرفتم ازش توی چند تا موضوع استفاده کنم و دیدم که چقدر عالیه مثلا برای ورزش کردن سحرخیزی و تازه دارم میفهمم چطور عمل میکنه این اهرم. چون قبلا توی قسمت عقل کل در موردش خونده بودم ولی درست درکش نمیکردم. الان با اینکه فقط متن جلسه رو خوندم با توضیحاتی که استاد توی قسمت های قبلی زندگی در بهشت داد دارم بیشتر درک میکنم
چند روزی بود کامنت نذاشته بودم توی سریال و ذهنم داشت میگفت تو الان باید توی دوره ثروت ۱ در حال کامنت نوشتن باشی نه سریال پس فقط نگاه کن کامنت نذار یه جورایی مقاوگت داشتم تا اینکه گفتم نه من مینویسم و به یاد آوردم وقتی کامنت مینویسم چقد تاثیر داره و چقد کمک میکنه به خودم برای بهتر درک کردن و جا افتادن قوانین و درس هایی که هر قسمت داره
پس من کامنت خودم رو مینویسم و صبر میکنم که تکاملم طی بشه
هر چند خیلی خیلی دوست دارم توی دوره ثروت باشم چون میدونم خیلی نیاز دارم بهش اما منم مث این بچه ها باید از هر فرصتی برای رشد برای لذت بردن استفاده کنم
من درخواستش را به خداوند میدم و اجازه میدم جریان هدایت من رو هدایت کنه
خدا رو شکر میکنم به خاطر سریال زندگی در بهشت که داره بهم کمک میکنه که بیشتر به احساس خوب خودم اهمیت بدم
قضاوت و نظر بقیه رو کنار بذارم
کانون توجهم رو کنترل کنم
به نکات مثبت هر چیز توجه کنم
وجه مثبت انسانها رو ببینم و تحسین کنم
من تعهد میدم که این منم دارم اتفاقات زندگیم رو با کانون توجهم رقم میزنم من با باورهام دارم زندگی خودم رو خلق می کنم
من به هر چی توجه کنم از اساس همون چیز وارد زندگیم میشه
دوست ندارم خیلی حرف های قلمبه سلمبه بزنم دوست دارم عملگرا باشم و هر آنچه که همین الان توی این مداری که هستم رو بهش آگاهی دارم عمل کنم همین یعنی نمیخوام اطلاعات جدید به خودم اضافه کنم در صورتی که به آگاهی های قبلی عمل نکرده باشم این برای من سمه خط قرمزه
من همین که باور کنم دارم با توجه کردن زندگیم رو خلق میکنم کمک بزرگی به خودم کردم
وقتی کامنت میذارم خیلی به خودم کمک میکنم یکی از راههای توجه کردن به نکات مثبت همین کامنت نوشتنه خیلی دوسش دارم من رو از حاشیه دور میکنه و به اصل نزدیک تر میکنه
خدا رو شکر میکنم به خاطر این فضایی که برای رشد و پیشرفت توی سایت هست
سپاسگزارم استاد عزیزم که درس های زیادی به ما دادی و انگیزه ای هستی برای حرکت به جلو
ممنونم خانم شایسته به خاطر وجود ارزشمندت
از دوستان عزیز ممنونم به خاطر کامنت های پر از نکته شون
بنام خداوند جان بنام آنکه جان داد و آنکه که مهر داد …..
وااااایییییی اصلا دیوانه شدم من با دیدن این قسمت بابا چقدر باحال بود چقدر خوش گذشت من که واقعا توی اون فضا بودم و اصلا احساس نکردم دارم ویدیو نگاه میکنم.خیلی باحال بود.ترس اولیه بچه ها برای پریدن توی آب طبیعی بود ولی جسارتشون رو تحسین میکنم اول با برادر بزرگتر شروع شد چقدر خوششون اومده بود از محیط و آب .چقدر بهم احترام میذاشتن بچه ها من ندیدم یکبار حتی به شوخی همدیگه رو اذیت کنن آب بپرن و بهم کمک میکردن و دست همدیگه میگرفتن تا برسن به تیوپ.وای اصلا همه چیز اونجا معجزه بود خدای من.بچه ها آواز میخوندن و شاد بود و به قول استاد از هر فرصتی استفاده میکردن تا لذت ببرن.
استاد هم همچنان در حال اعتماد دادن به بچه ها و مقابله کردن اونها با ترسهاشون با موانعی که نمیذاشت اونجور که دلشون میخاد لذت ببرن.واقعا تک به تک ثانیه های فیلم برام درسهای زیادی داشت.کلی خندیدم به بازیگوشی هاشون و خیلی لذت بردم از ارتباطی که بین بچه ها و بین پدر و بچه ها بود.واقعا تحسین برانگیز بود .. مرحبا و درود به این خانواده ی بی نظیر گرچه بازهم به اصل در جهان هر چیز چیزی جذب کرد ((گرم گرمی را کشید و سرد سرد قسم باطل باطلان را میکشند باقیان از باقیان هم سرخوشند ناریان مر ناریان را جاذباند نوریان مر نوریان را طالباند)) میرسیم.از اونجایی که خودتون اینقدر عشق دارید وو اینقدر بی نظیرید همیشه مهمانان شماهم آدمهای بی نظیری خواهند بود.این یه قانونه.
چقدر اون بچه ها مراقب وسایل بودن نمیذاشتن تیوپ ها لحظه ای دور بشن از هر چیزی درست استفاده میکردن.و یک چیز دیگه که خیلی برای من جالب بود و لازم دونستم که بگم با اینکه بچه ها ممکن هست از بهترین گوشی ها یا لپ تاپها استفاده کنن اما به جای بازیهای کامپیوتری و بازیهایی که میتونستن هر کدوم روی گوشی هاشون بریزن و بشینن یه گوشه بازی کنن از یه توپ و دوتا راکت چطوری لذت میبردن!!!چطوری با هیجان فریاد میزدن چطوری از شنا لذت میبردن واقعا داشتن چنین بچه هایی جای سپاسگذاری فراوان داره احترام خاصی که بینشون بود رابطه ی خوب و فوق العاده ای که باهم داشتن.بچه ها از کوچکترین لحظه ی بودن در پارادایس نهایت لذت روو مبردن و این برای من خیلییییی ارزشمند بود .روشن کردن آتیش و رقص توی نور چراغ قوه خوردن پیازهای هیولا توی آتش مطمئنم یکی از بهترین تجربه هاشونه .واقعا آدمهای بی نظیری هستن و اگر که نزدیک بودین حتما دعوت میکردم همگی به منزل ماهم بیاین درسته منزل ما مثل پارادایس نیست ولی سعی میکردم بیشترین لذتها رو ببرن و تمام تلاشمو میکردم بهشون خوش بگذره.
کاش از تک تک اتفاقات زندگیمون خوشحال باشیم از کوچکترین چیزها لذت ببریم و شاد باشیم.من دنبال تقویت باورهای ثروت آفرین بودم و سپردم به نشانه ی امروزم وقتی ویدیو رو دیدم پیامد اون ویدیو این بود که شاد باش همین ….و حالا دارم سعی میکنم فقط لذت ببرم شاد باشم و باورهامو تقویت کنم.واقعا شادی انرژی فوق العاده داره که از چیزهای کوچیک شروع میشه و وقتی با اتفاقات کوچیک خوشحال بودی اتفاقات بزرگتر و خوشحال کننده تری میان سراغت و اینجوری روند زندگیت بهتر و با کیفیت تر میشه.
خیلی خیلی دیدن این ویدیو به من نیرو انرژی داد و انگیزه ی منو برای رسیدن به هدفهام بالاتر برد.خیلی خیلی از طرف ما به این خانواده دوست داشتنی تبریک و خوش آمدید بگین و بهشون بگین که خیلی دوستشون داریم.
سلام استادعزیزم خانم شایسته دوستان بهشتیام و مهمونای نازنینم
استاد انقدر در زندگی در بهشت غرق شدم که حس میکنم این عزیزان مهمان ما هم هستن.
به جرات میگم شاید تو زندگیم 4 تا برادر انقدر که باهم روابط فوق العاده ای داشته باشند، اینکه پدر خانواده با فرزندانش بره مهمونی ندیده بودم
ولی الان میبینم هست یعنی میشه به خواسته ای رسید که اعضای خانواده همه باهم در صلح باشن اونم بااین تعداد فرزند.
میشه ثروتمند باشی و کلی هم لذت ببری، ثروتمند باشی و با بچه هات رابطه عاشقانه داشته باشی
ثروتمند باشی و با عزیزدلت در هماهنگی باشی که اون به کار خودش برسه تو هم به علائق خودت.
میشه ثروتمند بود و همههههه چی رو باهم داشت.
استاد شاید من قبلا اصلا انقدر به روابط پدر مادرم ریز نشده بودم
از دیروز با دیدن این خانواده و روابط شما و روابطی که این عزیزان باهم دارند به فکر فرو رفتم، به روابط خانوادم پدر مادرم، خودم با داداشم، داداشم با مامان و بابام و… خیلی فکر کردم.
دیدم که مامانم اصلا تو زندگیش به بابام گیر نمیده چیکار میکنی چیکار نمیکنی
بااون همکار خانوم حرف میزنی و با کی حرف نمیزنی
دیدم اصلا چک کردن معنا نداره
و بااین ازاد گذاشتن بابای من حرفاش رو به راحتی به مامانم میزنه.
دیدم که ما بچه بودیم بارها شده بود منو و داداشم و بابام بریم بیرون و مامانم نمیخواست که همیشه حتما همه جا حضور داشته باشه
راستیییییی وقتی پدر خانواده رو دیدم که از هر صحنه ای بدون اینکه بچه ها بگن و بخوان ازشون فیلم میگیره به یاد بابام افتادم، ببین استاد مثلا ما الان بزرگ شدیم و شاید از نظر خیلیا فقط باید از بچگی بچه ها فیلم گرفت ولی بابای من هنوزم هرلحظه وقتی تو جنگل و طبیعتیم وقتی هنوزم من از درخت میرم بالا، موقعی که اتیش درست کنیم و….. از ما فیلم میگیرررره.
شاید هزاربار کنار دریا جنگل و…. رقصیدم و همه شون فیلم هاشو باباجونم داره.
استادددد من وجه دیگه پدر مادرم رو شناختم، استاد من بیشتر عاشق پدر مادرم شدم
خداااااای من واقعا چقدر تفکر کردن خوبببببببه، چقدر هر قسمت برای من داره تاثیرگذارتر میشه.
استاددددد تمام بدنم مور مور شد واقعااااااا
انگار یه پرده ای از جلوی چشام کنار رفت و حقائق رو بهتر دیدم بهتر درک کردم.
.
چقدر من عاشق این روابط بچه ها هستم.
خدای من جوزف چقدر مسئولیت پذیر بود و چقدر برای وسائب ارزش قائل اند، حتییییییییییی به وسیله ها هم احترام میذارن
خدای من احسنت به این خلقتت.
چقدر عاشق هم هستن برادر بزرگ وقتی خودشو با حوله خشک میکنه زود میده به داداش کوچیکه که سردش نشه.
جوزف به داداش بزرگش همش انرژی میداد میگفت برو بالا بروووو
از اون طرف پدر خانواده به فرزندش میگه برو برو تو آب
وقتی هم یکی شون اصلااااااااا قصدی نداشت بره تو آب با دیدن بچه ها استاد و این انرژی که همه میدادن که بپر بپر تو آب اومد
بر ترسش غلبه کرد
وارد ترسش شد، بعد دید عععععع این که ترسی نبوده بهش کلی هم خوش گذشت کلی تفریح کرد.
استاد شما الگوی این بچه ها شدین، الگویی که خودش بر ترسش غلبه کرده
الگویی که خودش بر ترس از alligator غلبه کرده
و به بچه ها اطمینان میدادین
استاااااااااااد یعنی یه نفر ما بدیم دست شما، اون ادم رو اب دیده میکنید، قشنگ یه بچه رو تربیت میکنید عالییییییییی.
این اطمینانی که بچه ها به شما دارن باعث میشه که بیان و برن تو دل ماجرا
دقیقاااااااا مثل ما اگر به خدا اعتماد داشته باشیم: In God We Trust
اگر به خدا اعتماد داشته باشیم میدونیمم که برگی بدون اذنش بر زمین نمی افته پس میریم تو دل ماجرا میریم و میدونیم خدا همراه ماست.
خدای من عاشقتم.
God Bless America
یعنی این پدر خانواده چقدر تمرکزش بر زیبایی ها بود، میگفت چه شب زیباییه.
استاددددد وقتی دیدم چوب خورده ها رو با بچه ها جمع کردین چقدررررررررر من تحسین کردم
میدونین چرا؟
چون کارهایی که برای خونه باید انجام بشه رو بخاطر مهمون به تعویق ننداختین
چقدر من بارها دیدم که تو مهمونی ها میزبان نمیذاره مهمان کار کنه
من چقدر تحسین میکنم نه تنها با مهموناتون کار خونه رو انجام دادین و فضا رو تمیز کردین
بلکه کانون توجه تون رو به این سمت بردین که بچه ها لذت میبرن بازی میکنن،
یعنی ماجرا رو بازم بیشتر برای خودتون لذت بخش کردین
من بازهم عاشق همین سادگی هستم که قاشق چنگال و بشقاب یه بار مصرف برای مهمون میارید؛ تازه همه چقدر خوششون اومد از غذا و لذت بردن. حتیییی پدر خانواده در قلبش به یاد همسرش بود که عاشق این غذا میشه، چه عشقی بین این دو نفر هست عاشقشونم.
چقدر بنیان ذهنم درمورد ادم های ثروتمند تغییر کرد
واقعا ثروتمندا راحترین کار رو برای لذت بردن انجام میدن
اون بشقاب فلان اون قاشق چنگال با مارک فلان باعث شادی و خوشبختی شون نیست
واقعا خوشبختی یه طرز نگاهه نه یه وسیله خاص
خدااااااای من عاشقتم برای این حد از آگاهی که بر قلبم جاری کردی
سلام و درود خدا بر زهرای عزیزم.دیشب که این قسمت رو دیدم از شدت و حِدت زیبایی ،شادی و آگاهی مغزم ارور زد و نتونستم کامنت بذارم،داشت خوابم میبرد که کاملاً اتفاقی (هدایتی) کامنت شما دوست عزیز رو خوندم.
اونجا که درمورد روابط پدر و مادرت و عشق بینتون گفتی، طبق عادت همیشگیم حالم گرفته شد و سریع ازش اعراض کردم.. کمی صبور باش الان واضح برات توضیح میدم. حقیقتش من هیچ گاه مهر و عشق پدر و مادر رو تجربه نکردم و ترجیحم این بود که یتیم و بدون پدرو مادر باشم…(وای پناه بر خدا… نمیدونم الان که دارم این متنو تایپ میکنم چه احساس عجیب و آشنایی دارم..موهای بدنم سیخ شد و کمرم میلرزه… باورم نمیشه.. نمیدنم چطور توضیح بدم… انگار مدتها پیش خواب دیدم که برای یه نفر این متن رو مینویسم و با در میون گذاشتن این آگاهی ازش تشکر میکنم… و الان بعد مدتها این رویداد در خواب، عیناً داره اتفاق میوفته).
واقعیتش در تمام گذشته ام رنج غیرفابل توصیفی از دست والدینم کشیدم… آنقدر خودشان و من را آزار دادند که مطمئنا هر کسی دیگه ای بود جای من بود یا خود را میکشت یا آنها را… متاسفانه شیطان در جلدشان رخنه کرده و اونها رو از خود واقیشون دور کرده. سالهاست که در طلاق عاطفی به سر میبرند ولی هنوز زیر یک سقفن و دارن همدیگرو تحمل میکنن. قانون جذب است دیگر، دو تا آدم مشرک و همسان به تور هم خوردن. آنقدر حال خودشان داغون بود که علاوه بر دعوا و تنش با یکدیگر، من و خواهر و برادرهایم را میخواستند ناخواسته نابود کنند و به گمراهی خودشون بکشند…. آنقدر این روابط خانوادگی متشنج بود که ذره ای شک نداشتم که ازین بدتر در دنیا وجود ندارد، نظیرش را در فیلم ها و داستان ها ندیدم… نمیخوام این مسایل رو باز کنم… هنوز هم نمی دانم چطور خداوند مرا از گزند شرک و کفر اونا حفظ کرد و همیشه درونم بهم وعده یک زندگی بهشتی رو میداد و هدایتم کرد به راه هدایت یافتگان.. از شکر و سپاس خدایم عاجز و ناتوانم..
همیشه هرکی از عشق به پدر و مادرش میگفت، توی دلم حسرت میخوردم و حسودیم میشد… بارها توی تخیلاتم پدر و مادر رویایی برای خودم تجسم میکردم و از خدا میخواستم عوضش توی بهشت بهترین پدرو مادر ممکن رو نثارم کنه.
ولی ولی… دیشب بعد از اعراض از تعریف زیبای تو از روابط پدر و مادرت، ناگهان بهم الهام شد میلاد داری چیکار میکنی؟ نکنه داری از قانون تخطی میکنی؟ با اینکه خودت از تجربه این نعمت والدین خوب محروم بودی، ولی چرا از روابط زیبای والدین دیگران اعراض میکنی؟ چرا به این توصیفات زیبای زهرا توجه نکنی و توی دلت تحسین نمیکنی؟ چرا اینقدر نقش آدمای قربانی رو بازی میکنی؟تو باید احساس خوبی به گفته های زهرا از روابط خانوادگیش داشته باشی نه احساس بد… احساس بد اتفاق بد… احساس خوب اتفاق خوب… نگاهتو عوض کن تا احساست عوض شه…..
باورت نمیشه زهرا جان… از سنگینی این نداها و الهامات دمای بدنم به شدت بالا رفت و احساس عجیبی داشتم… چرا من تا به حال اینگونه ازین زاویه نگاه نکرده بودم؟!! بعد از ساعتی تفکر آنچنان احساس سبکی و فراغ بال کردم که درجا خوابم برد و یادم رفت برایت کامنت بذارم…
اتفاقاً این شرایط بد خانوادگی و این تضادها از من شخصیتی قوی محکم و عالی ساخت، عوضش خدا کلی بهم نعمت و استعداد شگرف داد که قلبم را مطمئن و آرام کرد… ادب از که آموختی از بی ادبان… وقتی روابط و باورهای فاجعه بار پدر و مادرم را دیدم، این خواسته درون من شکل گرفت که نمیخواهم مثل آنان زندگی کنم و نمیدانی این تضادها چه انگیزه غیر قابل وصفی در من ایجاد کرده بود…
در این دو ماهی که رو خودم نان استاپ کار کردم، همه چیز تغییر کرد، الان باورت نمیشه که چه رابطه رویایی با خواهرم دارم، همین دیروز بود که کاملاً هدایتی برای اولین بار شروع کرد درمورد خدا باهام حرف زدن… منم از اعماق وجودم آن خدای سراسر عشق و مهربانی را برایش توصیف میکردم و هردویمان زار زار از شوق خدا اشک میریختیم. این را دیگر باور نمیکنم که چطور روابطم با برادرم اینقدر عالی شده… سال های سال من و برادرم در آستانه قتل همدیگه پیش رفتیم و خدا رحم میکرد… واجعه به تمام معنا بود… ولی هم اینک چقدر همدیگر را دوست داریم و به هم عشق میورزیم… چقدر عزیز و محبوب شده ام… ولی ولی کاری به پدر و مادر مشرک و ازخدا بیخبرم ندارم… هرچند که مدت هاست که با آنان بهتر شدم و با کنترل ذهن و توجه به نکات مثبت شان دیگر از آنان کینه ای ندارم و باهاشون در صلحم… بارها و بارها آنها را تشویق به تغییر و عشق کردم ولی متأسفانه مدارشون پَرته و فایده ای نداره… مهم خودم و امر خدای خودمه… من از مشرکان و کافران تبعیت نمیکنم حالا هر کس که میخواهد باشد… پدر… مادر… همسر… فرزند… دوست…
خودم رو درگیر مدار و فرکانس افراد ناخواسته نمیکنم اصلا… آنچنان نتایج شگفت انگیزی گرفتم که هنوز خودم هم باورم نمیشه….
خدا رو بی نهایت شکر بابت روابط عالی پدر و مادرت، بابت عشقی که بینتون در جریانه و خدا رو بی نهایت شکر کن بابت این نعمت و قدرشون رو بدون، و بدان که خیلی ها ازین نعمت محروم اند و آرزوی پدر و مادری مهربان و الهی دارند… البته این رو هم بگم که الان با داشتن عشق خداوند، هیچ کمبود محبتی را احساس نمیکنم و دیگر حسرتی نمیخورم… یکی از قویترین باورهای من که از بچگی همراهمه، اینه که روابط بینظیری و رویایی ای رو تجربه خواهم کرد، و هیچ شکی ندارم که رابطه عاشقانه ای مثل استاد و مریمی در انتظارمه، و چه بسا بهتر و زیباتر و ذره ای شک ندارم در این موضوع…
نوشتار های سراسر خداگونه ات را با عشق دنبال میکنم، سر فرصت بقیه کامنت های بینظیرت رو میخونم عزیزم…
خیلی دوست دارم دختر خوش قلب و مهربون….
این حد از پیشرفت و ثابت قدم بودن در این ره سراسر توحیدی است را، از ته دلم تحسین میکنم
یگانه معبودم را سپاس بیکران گویم بابت هدایتش از زبان تو
سلام و درود بیکران خدا بر به آفرین عزیزم. نمیدانی از موقعی که نوشتار تو و زهرای عزیز رو خوندم چقدر در خودم فرو رفتم و در خلوتی در دشت گریه کردم…
هر فایل، کامنت، و اتفاقی برای من پیش میاد بدون شک هدایت و پیام خداست برای من؛ این یک باور بسیار قویست که مدتیه در من شکل گرفته.
دقیقا یادآوری زندگی گذشته استاد برای من یک پیغام بسیار بزرگ برای من بود… شاید خودت فکر کنی که صرفا یک کامنت ساده گذاشتی ولی خداوند به وسیله تو در آن سوی زمین بهم نوید و مژده بزرگی داد… میبینی سیستم هدایت خداوند چقدر دقیقه؟!…
من هم بارها این موضوع تضاد های خانوادگی و رنج های استاد در فایل هاشون دیدم و شنیدم، ولی اصلاً برای من عجیب و تازه نبود… چرا که من خودم زندگی به مراتب سخت تر و وحشتناک تری نسبت به استاد داشتم… مثلا هر شب کابوس های جنون آمیز میدیدم… کابوس های که بارها در سرحد مرگ منو پیش میبرد..یکی از دلایلش کودک آزاری های شیطان صفتانه پدر و مادرم بود.پدرم از همان ۶ سالگی تا دوران نوجوانی بارها به شکل سنگ دلانه ای منو کتک میزد و شکنجه میداد… منو خورد و مسخره میکرد… همه فامیل و آشنایان به پدر و مادرم میگفتند کاش میلاد پسر ما بود ایقدر که این پسر مهربون، مودب و خارق العادست… بهترین درس و استعداد رو در شهر و منطقه داشتم و با اختلاف بهترین بودم، ولی با گذشت زمان و سرکوب ها و تضادها روح و روانم خسته و مجروح شد… پدرم همیشه مادرم را میزد و تهدید میکرد، منم به جای تمرکز بر درس و علایقم، ترس و عذاب نمیذاشت تا صبح بخوابم…
از ۱۲ سالگی خودم بصورت خودجوش شروع به خواندن قرآن کردم تا کلام و قانون خدا رو بفهمم،ولی پدر و مادرم بارها منو منع و مسخره میکردند که تو بچه ای و چیکار به این حرفا داری… یادمه بارها کتابهای و مجلات علمی و نجوم میاوردم خونه تا با عشق مباحث علمی و پژوهشی مورد علاقمو بخونم، ولی هر بار پدرم دعوام میکرد که به جای این چرت پرتا فقط درس بخون و نمره بیست واسم بیار. چند سال بیماری های خطرناک روحی گرفتم و حتی به افسردگی شدید مبتلا شدم.. دوست خوبم قضیه هولناک تر از آنست که در مخیله دیگران بگنجد… ولی خدایی همیشه درونم زنده بود که صدایم میزد و مرا به آغوش خودش فرا میخواند… تو فقط به من پناه بیار و از من بخواه آیا من برای تو کافی نیستم…
این رنج و عذاب ها خواسته های بسیار بسیار عظیمی رو درون من ایجاد کرده بود… بیشتر هر کس دیگه ای… زندگی سراسر رفاه عشق و خوشبختی رو حق طبیعی خودم میدونم و خدا داره منو قدم به قدم به سمتش هدایت میکنه… میدونی، صدای خدا رو به وضوح درونم میشنوم که به تمام رویاهام میرسم اگر ادامه بدم و در چارچوب قانون خدا حرکت کنم…
یکی از بارزترین نشونه ها برام اینه که، منم یک هدف بسیار والا مثل هدف استاد دارم… استاد توی فایل توحید عملی ۱ بود که گفتن از مرگ حتمی نجات پیدا کردن و اون روز بود که فهمیدن خدا نجاتش داده و رسالت بزرگی رو بهش الهام کرد.. من هم چندین بار از مرگ حتمی جسمی و روانی نجات پیدا کردم و در طی این چند سال اخیر متوجه رسالت بزرگی شدم که خدا به دلم انداخته… گاهی به خودم شک میکردم که من دیوانه ام بیخیال این این رسالت، ولی ندای محکم الهی بهم امر میکرد که این رسالتت هست و این رویایی که به دلت انداختم رو تا آخر دنبال کن… فقط همین رو بگم آنقدر سنگین و عظیمه که تا به حال هیچ کس در ایران و دنیا رو ندیدم که انجامش داده باشه و من میخام که اول نفر باشم که این کارو انجام میده. مثل استاد که در حوزه خودش اولین و بهترینه. به همین خاطر هیچگاه در موردش در سایت و یا جای دیگه حرف نزدم و نخواهم زد. تا زمانی که در چند قدمیش قرار نگیرم.. آره باور کن که خدا بوسیله من و تو و ماها میخواد جهان رو گسترش بده و غیر ممکن رو ممکن کنه… تو هم رسالتی داری در این جهان…
میلیون ها سال نوری با هدف و ادای رسالتم فاصله دارم، رسالتی از جنس رسالت استاد… با الگو گرفتن از استاد و داشتن باورهایی مثل ایشون همه چیز ممکن و شدنیه… قدم به قدم…. تکامل …. تکامل … تکامل….. ایمان … عمل…. ایمان…. عمل… استمرار و ادامه دادن… کنترل ذهن… تمرکز و توجه…. سپاس گزاری و احساس خوب… توکل و هدایت……خدا خدا خدا خدا خدا…..
این راه هیچ پایانی ندارد….
یگانه معبودم را بی نهایت سپاسگزارم که از زبان تو با من سخن گفت و انگیزه ام را هزار برابر کرد… ایمان و باورم قوی تر شد… تحسینت میکنم که به ندای قلبت گوش و برایم نوشتی، تحسینی از جنس بی نهایت الهی
میدونم این روزها مثل خودم، خواب و خوراک نداری و ۲۴ ساعته داری در این مسیر بهشتی حرکت میکنی… خدای درونم داره بهم میگه که تو بفرین عزیزم داری عالی تر از عالی پیش میری و خودت هم خبر نداری… بدون شک با این سرعت فرکانسی که تو داری پیش میری، به زودی به بزرگتر از آنچه که خودت هم انتظار نداشتی میرسی… خدا هم داره با زبان من به تو نوید اتفاقات ریز و درشت شگفت انگیزی رو میده که خودت هم باورت نمیشه … نوید ثروت، محبوبیت، آگاهی های عظیم کیهانی، سلامتی و تندرستی، دوستان بهشتی، عشق و روابطی سراسر عاشقانه، موفقیت و خوشبختی، آرامش و شخصیتی سراسر تسلیم و توحیدی…. منتظر اتفاقات خوب باش که دارن از راه میرسن…
دارم به این فکر میکنم که چقدررررر میتونه فرکانس قوی باشه چقدر میتونه روح به یگ روح دیگه قلب به یه قلب دیگه نزدیک باشه
دارم به این فکر میکنم که کجای دنیارو دیدی که رفیق ها و هم دانشگاهی ها…بابا ما پاره ی تن خداوندمونیمممم
ما تکه ای از خودشیمم
ما جان همدیگه ایم
میدونی چی دلمو لرزوند؟
استادم که یه پست گذاشته بودن و داشتن از تمرکز روی نکات مثبت و زیبایی ها میگفتن
آخ که من مردمممم برای این همه زیبایی
خدای من
من پرواز کردم برای
اون بارونننن چقدرررررر بوی بارون رو با تمام وجود عززیزممم استشمام میکردم و حس میکردم
آفرینم راس میگه نمیدونم چطور شد هدایت شدم اینجا
اما عاشققققق این کامنت ب نظیرت شدممم
یاد جمله ی آخر استادمون افتادم توی همون پست بی نظیرشون که انشالله همتونو اینجا میبینم
ما خانواده ایمممم رفیق نازنینممم
اصلا من عاشق اینم که میشینیم و کالا بدون هیچ نقابی میشینیم . از تغییراتمون
از نتایجمون از آگاهی هامون
از درک هر لحظهه بهتر وبهتر شدنمون
به همدیگه میگیم
به همدیگه نگیم میخوایم به کی بگیمممم
ما متفاوتیممم
اخ میلاد نازنینمممممم چقدر زیبا کعنای فوق العاده ی جکله ی استادغزیزم که توی پست گفتن را اجرا کردی که گفتن:: به هر چیزیییی توجه کنی به سمت آن هدایت میشوی ::
و شما چقدررررر فوق العادهههههه توجه و کانون توجهت به سمت زیبایی هایست
به سمتتتتتت قشنگی هاستتتتتت
به سمت عشقههه و عشق ورزیدن
معجزه میکنه میلاد عزیزمممم
عشق ورزیدن معحزه میکنه
دوست نازنینممم
من عاشق اینم که لحظه لحظه پیشرفتتو ببینم
بنویس از نتایجت
بنویس از تک تک آگاهی هایت و پیشرفت هایت
ممنونم که اینقدر جسارت داشتنی و نقاب را از روی صورتت برداشتی
نمیدانی موقعی که پیامت را دریافت کردم، چقدر اشک شوق بر گونه هایم جاری شد… چقدر انگیزه و ایمانم بیشتر شد… چقدر قلبم آرام و مطمئن شد… خدایم را بی نهایت سپاسگزارم که از زبان تو با من سخن گفت و مژده رسیدن به خواسته های قلبی ام را داد… خدایا شکرت که به زهرای خوش قلب الهام کردی… از اعماق وجودم تحسینت میکنم که به نداهای خدا گوش کردی و آنچه را که میگفت برایم مینوشتی… نوشتار تو، در حقیقت نامه خدا بود به من… چقدر خوشحال شدم از خواندن تک تک کلمات امیدبخش و خداگونه ات…
زهرای عزیززززززم تو فوق العاده دختر و با این روندی که داری حرکت میکنی و پیش میری، یقیناً اتفاقات و زندگی سراسر خوشبختی بزرگتری در انتظارته… شاید خودت متوجه نشی که چقدر عالی داری پیش میری…چقدر عزیز و ارزشمندی… چقدر نیرومند و بزرگی… مرسی از اینکه اینقدر خوشحالم کردی.. راستی خوب که یادم اومد… این دو قسمت اخیر منو متوجه یک تضاد از خدا خواسته کرد، کامنت های بچه دیگه منو به شدت وادار و تشویق کرد که یادگیری زبان انگلیسی رو جدی بگیرم و برم سراغش… راستش من سال ها فیلم و مستند زبان اصلی میدیدم، لحجه آمریکن خوبی دارم، حتی لحجه ایتالیایی و چند زبان دیگم خوبه، کلا تو یادگیری زبان خیلی خوبم ولی همش یادگیری کامل زبان انگلیسی رو به تعویق مینداختم. میخواستم لطف کنی برام توضیح بدی که به چه شیوه و فرآیندی زبان انگلیسی رو مسلط شدی؟ میدونم که بی نهایت راه هست ولی میخام از دیگران الگوبرداری کنم و باورمو قویتر کنم. میخوام در ساده ترین و کوتاه ترین زمان ممکن زبان انگلیسی رو مسلط شم چون در آینده نزدیک برای رشد کاریم حتما لازمش دارم و از واجباته.ممنون میشم از خودت بگی که به چه روش ها و در چه مدت زمانی یادگرفتی.
سپاس بیکران عزیزم
دوستت دارم دختر دوست داشتنی و مهربون
امیدوارم در آغوش خداوندگار عشق و مهربانی، همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشی عزیزم
پرتوهای نور خورشید لابلای درختان پرادایس کوچیک و اور گرین خودمون
تراس بهشتی مون
آسمان ابی
ماشین های تسلایی ک رد میشن از جاده و بهم نوید فراوانی نعمت و ثروت رو میدن اونم ساعت هفت صبح یک روز آفتابی
هواپیمایی ک از آسمون ابی گذشت و شیار ب جا مانده ش روی آسمون ابی مونده و منو محو زیبایی خودش کرده
بوی نم درختان و برگها در هوای بکر صبحگاهی
اوممممم
لطافت و تازگی هوای بهاری
صدای بال زدن پرندگان در دل سکوت اول صبح
کوهپایه های سرسبز و سر ب فلک کشیده در مقابل چشمان زیبام
اینجا قطعه ای از بهشت است
Welcome to Norway 🇳🇴
غرقم در اینهمه زیبایی
محوم در اینهمه زیبایی
که یهو این فایل هم اومد رو سایت و گل بود به سبزه نیز آراسته شد
من اشک شوق و شادی و ترکیب خنده و گریه لو باهمدیگه و همزمان وسط این فایل تجربه کردم
اونم اون قسمتی که استادمون چقدر با بچه ها بچه میشه و باهاشون همبازی میشه
یاد پیامبرمون افتادم ک دقیقا همین رفتار رو با بچه ها داشت و ب اطرافیانش هم سفارش میکرد با بچه ها بچه باشن و همبازی شن
خدای من
رب من
خالق من
سبحان الله
سپاسگذارم ازت استاد بابت وجودت
بابت بودنت
بابت اینکه هستی تو زندگیم و برجسته ترین الگوی زندگیمی
سپاسگذارم ازت ک بهم یاد میدی با بچه ها بچه گانه رفتار کنم
سپاسگذارم که مثل پیامبرمون اسوه حسنه هستی برای من و هزاران انسان دیگه در اقصی نقاط کره زمین
ایران ، استرالیا ، نروژ ، کانادا ، امریکا، افغانستان، ترکیه و خدا میدونه جاهای دیگه رو ک من بی اطلاعم ازشون
خدا رو سپاس میگم ک شما رو فرستاده و الگو قرار داد برای من و هزاران انسان در جهان
چقدر رفتارتون با بچه ها منو یاد پیامبرمون انداخت خدای من
چقدر ب بچه ها احساس شجاعت و جرات و قدرت میدین اینا همه برای من ساعتها درسه
چقدر تمرکزتون روی نکات مثبت بچه ها هست
چقدر توانایی اینو دارین ک با هر سن آدمی وقت بگذرونین
اینو از اعضای سایت میشه فهمید ک از بچه های شونزده هفده ساله عضو سایتن تا مردان و زنان شصت ساله و از خودتون بزرگتر
چقدر احساس رهایی و وابسته نبودن ب فرزندتون رو میشه احساس کرد در این فایلا
چقدر با بچه های دوستتون مثل فرزند خودتون رفتار میکنین
از امکانات تفریحی تون در اختیارشون میزارین و ازینکه دارن لذت میبرن خوشحالین
چقدر در مورد رفتن ب دل ترسها این بچه ها درس دادن بهمون
چقدر لذتبخش و آشنا بود اون جنس اعتماد بچه ها ب شما دقیقا از همون جنس اعتمادی ک من خودم ب شما کردم با تمام وجودم یک روز
و با بند بند وجودم متعهد شدم که پذیرفتم ک هرچی عباسمنش میگع وحی منزله و این هست و جز این نیست
اگر من نتایج دلخواهم رو هنوز نگرفتم و نمیگیرم مشکل از عباسمنش نیست مشکل از محصولات و دوره های عباسمنش نیست مشکل از قوانین جهان نیست بلکه مشکل از کانون توجه منه ، باورهای منه ، دیدگاه منه
تا همین الانشم کلی ازین اعتمادم نتیجه گرفتم و با تمام وجودم راضیم از زندگی الانم خدارو هزاران بار شکرررر
چقدر هوس یه آب تنی تو آب ولرم کردم 😍
زیبایی پرادایس شما رو هم ک نگم براتون
من ملدم یعنی
Welcome to paradise
خونه ای که روی آب بنا شده
دقیقا از زیر خونه ما هم آبشار روانه استاد و الان با صدای شرشرش دارم کامنت مینویسم احتیاجی ب موزیک لایت ندارم شکرررر
چقدر برای مهمانانتون غذای ساده ای درست
کردین استاد دقیقا از همون غذایی ک خودتون همیشه میخورین
و چقدر لذت بردن مهمانان عزیزتون
چقدر لذت بردم از اینکه Jacob با این سن یوتوبر هست و حتما کسب درآمد هم میکنه ازین طریق
چقدر اون رقص زیر نور چراغ قوه Josef باحال بود 😍
راستی استاد اسم Josef رو نروژی ها هم دارن با این تفاوت که چون نروژی ها j رو y تلفظ میکنن میشه همون یوسف خودمون
واقعا این ترسهایی ک ما داریم در مورد رفتن به جاهای جدید اینا همش واهیه !
چقدر خوبه ک از بچه ها هم درس میگیرین
وقتی که حرکت میکنیم تازه میفهمیم خودمون رو محروم کردیم از تجربیات زیبا بخاطر ترسهامون
هرچقدر بیشتر آدم میره تو دل ترسهاش میفهمه که ترس ها واهی اند
خدایا کمکم کن بر ترسهام غلبه کنم که بقول یکی از شاگردان تون ک میگفت تا نری تو دل ترسهات تا عمل نکنی به الهاماتت هیچ اتفاق خاصی نمیفته
…
چقدر رابطه این چهار تا برادر با هم فوق العاده ست
چقدر خوب بهم کمک میکنن با هم خوبن و همکاری میکنن با هم
God bless America
…
اون قسمتی که از الکوبرداری گفتین اتفاقا نشانه امروز منم همین بود فایلی با موضوع الکوبرداری
راستی استاد ممنونم ک کامنتامو لایک میکنین واقعا خیلی انگیزه م بیشتر میشه وقتی روند تکاملیم رو میبینم از دیدن کامنتام
چقدر کار خوبی کردین ک ب پرادایس ما هم یه صفایی دادین در اون آخر فایل و پرادایس هم بهتون اون پیاز چال خفن رو داد و انقدر بچه ها خوششون اومد
بازم تشکر میکنم بابت تهیه این فایلا و گذاشتن اونها رو سایت در بهترین زمان ک اول روز هست و فرکانسهامونو با این فایلا تنظیم میکنیم و روزمون رو میسازیم باهاشون هرروز
سلام دوست من نظرت عالی بود از اینکه از خونتون و محل زندگیتون گفتین کلی تو ذهنم تجسمش کردم و لذت بردم حتما خونه خیلی قشنگی دارین براتون عشق عشق عشق میخوام
چیزی که باعث میشه استاد عباسنمش،یه راننده تاکسی مسافرکش،بقدری رشد کنه که یک مردی که چند هزارنفر نیرو رو مدیریت میکنه دوست صمیمی اش بشه و از بودن کنارش لذت ببره!
چیزیکه باعث میشه بقدری قدرتمند بشم که به چشم خودم میبینم سکوت کردن و چشم گفتنه همون آدمایی که جرأت نه گفتن نداشتم بهشون اما الآن اونها جرأت چپ نگاه کردن هم بهم ندارن!
بدونه اینکه باهاشون دعوا کنم!
بدونه اینکه بخوام بهشون بگم از این به بعد باید رفتارتو با من عوض کنی!
بدونه اینکه بخوام شاخ و شونه بکشم!
اما وقتی روی خودت،روی احساس لیاقت و عزت نفس کار کنی،دیگه بقدری بزرگ میشی که ناخودآگاه حرف هایی رو میزنی و حرف هایی رو نمیزنی،یا کارهایی رو میکنی و یا کارهایی رو نمیکنی،که جهان میفهمه که تو قدرتمند هستی!
الآن ساعت 7:40دقیقه است ،نیم ساعت پیش همکارام تخم مرغ درست کردن که بخورن ولی من وقت نداشتم که بمونم تا تخم مرغ آماده بشه!
بنظرت چی شد!؟
شروع کردم به باز کردنه ماست تا نون و ماست بخورم، یکی از همکارام بهم گفت میخوای چکار کنی!؟
بمون تخم مرغ بخور!
گفتم وقت ندارم بابد برم بالا!
گفت عجله نکن همین الان ماهیتابه و روغن رو آماده کن میرسی عجله نکن و نزاشت نون و ماست بخورم دوست داشت تخم مرغ بخورم!
چون تو ماکروفر تخم مرغ درست کردیم یه مقدار زمان میبرد و شرایط کاری ما جوریه که روی دقیقه کار میکنیم یعنی باید 7:20 دقیقه دیر تر نری محل کارت!
دیدم تخم مرغ ها داره دیر آماده میشه دوباره نشستم نون و ماست بخورم،یکی دیگه از همکارام گفت ابراهیم نون بیار تا از جایی که تخم مرغ خوب پخته برات بزارم تو نون بخوری بعد بری اون یکیشون گفت ساندویچ بگیر مثله ساندویچ ببر بالا بخور،اون یکیشون گفت به کسی که بالاست زنگ بزن بگو 5 دقیقه دیرتر میام!
یکی دیگه شون رفت پیگیر شد ببینه کی بالاست که بهش زنگ بزنم بگم دیر تر میام،گفتم شماره اونی که بالاست رو ندارم دوتاشون همزمان گوشی درآوردن و شمارشو بهم دادن و بهش زنگ زدم و موندم صبحانه مو خوردم بعد اومدم بالا!
یعنی 4 نفر از 6 نفر پیگیر بودن که هرکاری کنن که ابراهیم صبحانه گرم بخوره بعد بره بالا!
اما میخوام برگردم به 2 ماه پیش!
همین همکارام!
یکیشون با لحن تند و دستوری و حتی داد زدن باهام صحبت میکرد!
یکیشون به دورغ در موردم حرف درمیورد تا بقیه بخندن و بقیه هم میخندیدن!
یکیشون با حالت نگاه از بالا به پایین همش باهام رفتار میکرد!
یکی دیگه شون ککککلا 1 سال با همه سلام میکرد جز با من!
میگفت بهم نون بدین،من بهش نون میدادم اما نونی که من میدادمش میزاشت کنار از یه نون دیگه میخورد!اییینقدر ازم متنفر بود!
همون شخص امروز صبح به یکی دیگه از همکارام میگفت تو از یا شیفت دیگه میای از همکارم کار میکشی!
داری از همکارمون سوءاستفاده میکنی!(البته داشت به شوخی میگفت)
ولی منظورش از همکار،من بودم!
آره همون شخصی که وقتی بهش میگفتم چایی میخوری نمیگفت نه با نچ جوابمو میداد!!!
وقتی میخوام حرف بزنم تو 90٪مواقع قلبم بهم میگه این حرف رو بزن اون حرف رو نزن!
امروز صبح ساعت 6:20ایییینقدر خندیدم تو ماشین اییینقدر خندیدم که قلبم از اعماق وجود شاد شد!
فقط یاد یه خاطره ی جالب افتادم که سالهاست از ذهنم رفته بود!
و تو دلم گفتم خداوندا تویی که میخندانی و تویی که میگریانی!
چه چیزی جز حالا خوب،جز ارتباط با خدا میتونه این خنده و این قدرت رو بهم بده!
میدونی!
شاید کسی که دوره های روانشناسی ثروت کار کنه ثروتمند بشه!
شاید کسی که دوره ی قانون سلامتی رو کار کنه از نظر سلامتی در سطح بالایی قرار بگیره!
شاید کسی که از دوره ی عشق و مودت در روابط استفاده کنه روابطش عالی بشه
اما کسی که دوره عزت نفس و احساس لیاقت رو کار کنه فقط به 1 چیز میرسه اونم خدا!
حالا بنظرت خدا برای ثروت،برای روابط، برای سلامتی و…کافی نیست!!!
احساس لیاقت ریشه ی مارو محکم میکنه!
من تو این 5سال اخیر زندگیم 60٪شخصیتم و دیدگاهم تغییر کرد!
از این 60٪ به جرأت میتونم بگم 30٪بخاطر دوره ی های عزت نفس و احساس لیاقت بوده در این 1 سال اخیر!!!
خیلی خیلی خوشحالم شدم از خوندن کامنت عالی شما و اینکه اینقدر عالی باز هم از نتایجتون برامون نوشتید
چقدر لذت بردم از اینکه اینقدر با دوره احساس لیاقت و عزت نفس شخصیتتون تغییر کرده و نتیجه دیدید با حرفای شما یاد عید امسال افتادم ک فقط با کمتر از دوماه کار کردن رو احساس لیاقت چقدر تغییرات بزرگی در زندگیم رقم خورد
من دوره رو تهیه نکردم اما به خودم گفتم اشکالی نداره اگ دوره رو نداری اما میتونی از چندین قسمت رایگانی ک استاد درمورد دوره احساس لیاقت توضیح داد و روی سایت قرار داد استفاده کنی اونا رو با چنتا فایل دیگ جزوه کردم و هرروز میخوندم باور کنید فقط یکماه و نیم بود ک داشتم این جزوه رو هرروز میخوندم و با چشمای خودم دیدم که چقدر رفتار دیگران وجهان با من تغییر کرد
من هرسال عید روز تولدم از جشن تولد گرفتن و مهمونی و… چشم پوشی میکردم میگفتم اشکال نداره چون تولدم روز دوم عید هست و همه مشغول عیددیدنی و.. هستن اشکالی نداره تولد نگیر، با وجود اینکه خیلی دوس داشتم تولد بگیرم
امسال مامانم گف برات تولد میگیرم بدون هیچ مخالفتی قبول کردم برخلاف سالهای قبل
مامانم یه مهمونی خیلی عالی برام گرفت کلی خوش گذشت و جالبش اینجا بود ک من هرسال یه مبلغی پول هدیه میگرفتم درحالی ک خیلی دوس داشتم هدیه تولدم یه چیزی باشه ک بیادم بمونه
باورتون نمیشه از پسرداییم ک 11 سالشه هدیه گرفتم تا دوستام و بزرگترا
من امسال چندین هدیه گرفتم و همشونو یه عکس خوشگل کردم و از خدا تشکر کردم این درحالی هست ک حتی پدر خود من هرسال تولدم رو یادش میرفت اما امسال گف مدام باخودم مرور میکردم تولدت یادم باشه تبریک بگم و بهت هدیه بدم
یکماه بعد از عید دوستام منو سوپرایز کردن و بازهم برام تولدگرفتن من خیلی دوس داشتم یکی برای تولدم منو سوپرایز کنه ک امسال این اتفاق افتاد، چند روز بعد از عید دوباره یکی از دوستام بهم هدیه داد،
مامانم بعد از تولدم کلی برام خرید کرد و گفت هدیه تولدت
من امسال هرچقدر لباس دوس داشتم برای عید واسه خودم خریدم وچون تصمیم گرفتم هر چی دوس دارم رو بخرم خدا پولشو رسوند خیلی جادویی با وجود اینکه من شغلی ندارم اما رسید
همه افراد دس ب سینه من هستن ک کارهای من رو انجام بدن، یکی از دوستام ماشین داره هرموقع میریم بیرون میاد سراغمو همیشه بهم میگه این وظیفه منه بیام سراغت
من نتیجه احساس لیاقت رو توی زندگیم دیدم اونم ن با دوره فقط با فایل های رایگان استاد و دیدم دنیای من تغییر کرد و رفتار دیگران 180 درجه با من عوض شد
از نتایج دیگه ام اینکه من از 7 رو هفته حداقل دو روزشو با دوستام هستم و بهترین کافه ها و رستوران هارو میریم و پولش به طرز جادویی برام میرسه، من با افرادی دوست شدم و ارتباط گرفتم ک اونا هم دارن روی احساس لیاقت کار میکنن و باعث شده توی کمتر از سه ماه ما کلی جاهای دیدنی و رستوران ها و کافی شاپ های شهر رو گشتیم و رفتیم تجربه کردیم کلی خاطرات عالی ساختم درحالی ک قبلا به خاطر کمبود احساس لیاقت اصلا انجام نمیدادم یا با حس بد انجامش میدادم
تبریک میگم به این احساس خوب رسیدین و حالتون خوبه و اتفاقای خوب جدب میکنین
منم گاهی وقتا انگار از کالبد خودم بیرون میام و از بالا نگاه میکنم مینایی که عضو کوچیک خونه بود و همیشه هیشکی روش حساب نمیکرد و نظرش رو حتی نمی پرسیدن چه به اینکه مهم باشه حالا اول و آخر با من مشورت میکنن و چشم بسته نظر و ایده منو عملی میکنن
تو دورهمی ها اگه مینا نباشه برگزار نمیشه چه به اینکه نخوان شرکت کنن
از ته دل خوشحال میشم و میگم بیا بانو تو از وقتی برا خودت ارزش قایل شدی یکی یکی سر تعظیم بهت فرود اوردند و گوارای تو باد این حجم از خوشبختی
آقا ابراهیم بعضی جاها هنوز به احساس لیاقت نرسیدم و ضربه میخورم
من کامنت های شمار و دنبال میکنم و امروز خوشحال شدم از کامنت انرژی مثبت تون
روزی برسه منم بیام کامنت بزارم به حد بالاتری از احساس لیاقت رسیدم و همه چیز بر وفق مرادم هست.
چقدر از کامنتی که گذاشتین پیام گرفتم خیلی عالی ……الان منم چند وقتیه دوره عزت نفس رو خریدم ولی درست و حسابی کارنکردم چون همزمان با دوره آفرینش شده اول اینو کار میکنم ….ولی خودم میدونم تمام مسائلی که امروز در زندگیم وجود داره بخاطر عدم اعتماد به نفسم هست ….بازم سپاسگزارم
سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان دوست داشتنی تون
اونقدر از این قسمت لذت بردم و فوق العاده بود که 2 بار این قسمت رو دیدم….واقعاً این بچه های پر انرژی تحسین برانگیز هستن…آفرین به این همه انرژی و عزت نفس فوق العاده شون…چقدر لذت بخش بودن دیدن این همه صحنه های زیبا…
واقعاً که جوزف یک انسان بی نظیر و یک الگو برای من هست چه اسم برازنده ای داره یوسف زیبا سیرت و زیبا صورت وقتی شهامت و شجاعت این بچه رو دیدم که مثل شیر در آب پرید و آب از سرعتش شکافته شده بود به خودم گفتم آفرین به این شجاعتش من باید جسارت رو از این بچه دوست داشتنی یاد بگیرم وقتی به سرعت در آب شنا می کرد انگار که آب فهمیده بود که پهلوان قدر قدرتی در آب پریده که نه با عمقش می تونه اون رو بترسونه نه با حیوانات آبی…آفرین میلیاردها آفرین به تو جوزف عزیزم قهرمان دوست داشتنی تو در آینده مردی خواهی شد که نه تنها خانواده ت به تو افتخار خواهند کرد بلکه دنیا به تو افتخار می کنه….حضور پر رنگ خداوند رو در وجود این پسر زیبا می شود دید این پسر توکل واقعی به خداوند دارد معنای دل سپردن به قدرت بی نهایت خدا رو درک کرده و عجیب نیست این حد از قدرت و شجاعت در این قهرمان بی نظیر….اون در خانواده ای بزرگ شده که مفهوم توکل رو درک کردن آرامش بی نظیر پدر یکی دیگر از نشانه های فرهنگ توکل در این خانواده ها هست…همدلی و کمک برادران به یکدیگر در لحظه ای که به کمک نیاز دارند نشان از وجود بی نظیر و پر رنگ اللّه یکتا رو درون این بچه های دوست داشتنی نشون می ده… و پدر این حس کمک کردن رو با ثبت اون لحظه در بچه ها تقویت می کنه و هر زمان که بچه ها این خاطره رو می بینن متوجه می شن که چقدر این حس کمک کردن به همدیگه برای پدرشون ارزشمند…خدایا تو گفتی به من بگید شما را به راه راست هدایت کنم تو گفتی راه آنان که نعمت بخشیده اای بر آنان و من با دیدن این انسانهای شریف معنای آنان که نعمت بخشیده ای بر آنان را فهمیدم……
و اینجاست که ما از تو می خواهیم که ما را به راه راست راه آنان(افرادی چون استاد عباس منش عزیز و دوست خانوادگی دوست داشتنی شان و همهء انسانهای شریفی که توکل واقعی دارند) که نعمت بخشیده ای بر آنان هدایت کنی….
به نظر من سر تا سر این قسمت فوق العاده در حال به تصویر کشیدن توکل واقعی بر خداوند بود….خدایا سپاسگزارم از تو سپاسگزارم پروردگار بی نظیرم که هر روز به ما با لذت الگوهای توکل واقعی را نشان می دهی💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
اینکه این بچه های دوست داشتنی حتی در تاریکی مطلق شب هم برای خود شادی می سازند یعنی روح و جسم آنها در حال درک وجود خدای درونشان است…
و من باید شاگردی کنم در محضر این بچه های دوست داشتنی…باید با تمام وجودم بفهمم که حتی در تاریک ترین و بدترین شرایط ممکن در بالاترین تکرارهای نجواهای شیطان خدا در کنار من است و من باید وجودم درک کند این حضور بی نظیر را و درک واقعی من زمانی ست که در چنین شرایطی سرشار از شادیم….من باید در این شرایط زمانی که نور خدا روشن می شود آنقدر شادی کنم تا تاریکی ها رخت برببندد و برود… و من در نور خدا برقصم و پایکوبی کنم…..و فریاد بزنم آهااااااااااااااااااااااای دنیا آهااااااااااااااااااااااااااااااای شیطان تو حرف من نیستی چون خدا در مقابل تو به دفاع از من ایستاده…او که قدرتش عظیم ترین و بالاترین قدرت است……….
آهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای شیطان ما همگی اینجا هستیم تا تو را به زانو در آوریم و به تو بگوییم که این ما هستیم که خالق زندگیمان هستیم…..
آهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ذهن ما گوش به فرمان ما باش ….یادت باش که تو در حد و اندازه ای نیستی که بتوانی از پس قدرت منحصر به فرد خدا بر آیی…..
خدای خوبم ما همگی از تو ثروت بی نهایت که باعث عزت و شرف مان می شود می خواهیم….
ما ثروت را می خواهیم چون تنها راه و کوتاهترین راه برای رسیدن به توست….
خدای خوبم ما از تو سلامتی جاودان می خواهیم…
خدای خوبم ما از تو رابطهء عاشقانه ای می خواهیم که جهانیان در شگفت بمانند….
خدای خوبم ما از تو معنویت بی نظیر می خواهیم تا درون قصری که به ما عطا کردی ثانیه ثانیه با تو عشق بازی کنیم….لحظه ای که در ماشین های میلیاردی می نشینیم یاد تو باشیم که همه چیز به ما داده ای…
خدای خوبم ما از تو در دنیا و آخرت بهترینها رو می خوایم و به هر خیری که از تو به ما برسه محتاجیم…خدایا خودت ما در به این جمع دوست داشتنی و معنوی هدایت کردی و نشان لیاقت بهترین زندگی در دنیا و آخرت را به ما عطا فرمودی…پس ایمان داریم که به تک تک خواسته هایمان می رسیم….
خدایا از تو می خواهم که سعادت دنیا و آخرت را نسیب استاد عباس منش عزیز و دوستان شریف ایشان و همه خانوادهء عباس منش بفرمایی آمین یا رب العالمین….
در پناه سلطان و سرور عالم شاد،سر زنده، ثروتمند و احسن الحال باشید…
سلام
چقدر زیباست
چقدر قشنگه
این تمرکز بر زیبایی ها
این درس هایی که می گیریم
این نمود های عینی برای تقویت باورها
این دعای زیبا
سپاسگذارم
سلام
از اینکه وقت ارزشمندتون رو گذاشتین و کامنت الهامی من رو خوندین سپاسگزارم…
واقعاً تمرکز بر زیبایی ها راحت ترین و لذتبخش ترین راه ممکن برای رسیدن به خواسته هاست….
امیدوارم روز به روز همه ما به سمت خواسته هامون با سرعت حرکت کنیم و به همه خواسته هامون برسیم….
سپاس بی نهایت…
در پناه خدای مهربان شاد،آرام، ثروتمند و سعادتمند باشید…..
سلام
خیلی لذت میبرم از کامنتهای الهی که مینویسی
از قلم زیبای خدا
از خدایی که ما را هدایت کرد به راه راست ( راه عباسمنشیااااا )
راه کسایی که به اونا نعمت داد
و این فضایی که اماده شده برای رسیدن به خواسته هامون
و بی نهایت ادم های اگاه و خودساخته در این فضا جمع شدن
خدایا شکرت
سپاسگذارتم رب
و سپاسگذارم از شما
سلام
خیلی ممنونم از شما…همهء ما نویسندگان هدایتهای الهی هستیم تا سرعت رسیدن به خواسته هامون بالا و بالاتر بره……
امیدوارم سرعت رسیدن به خواسته هاتون به سرعت نور باشه…
در پناه خدای سخاوتمند ثروتمند، آرام و سعادتمند باشید…
عالی بود دوست عزیز . خیلی لذت بردم از اولش که چقدر زیبا به نکات مثبت توجه کردی. و آخرشم که اون دعاهای زیبا رو داتشی که دیگه از وجود من رو شادی و ایمان فرا گرفت . خدایا شکرت
خیلی خیلی ممنون دوست عزیزم
سلام بر شما
سپاسگزارم ازتون…خدا رو صد هزار مرتبه شکر که وجودتون سرشار از شادی و ایمان هست…
امیدوارم همیشه غرق در حال خوب،آرامش، ثروت بی نهایت و سعادت در دنیا و آخرت باشید….
سپاس بی نهایت از شما
به ناممم خدای طلوع
به نام خدایی که اتصال به او کلید تمام خوشبختی هاست
خدای مننننن
من دارمممم دیوانه میشمممم از این همههههه عشق
من دارممم پرواز میکنممممم از این همه زیبایی خدای مننننن
وای وای وایییی امروززززز چه طلوع فوق العاده ایی بود خدایاشکرتتتتت
خدای مهربانم هزاران بارشکرت که امروزم فرصتی دادی که همسفر و همسیرو همدار استادعزیزمممم. و بانوی زیبایییی ها باشیمممم در لحظه لحظه ی بهشتمون
خدایاشکرت که چشمان قشنگم میتونه ببینه این همه زیبایی رو
خدای من شکرتتتت برای یه روز جدید دیکه در بهشتمون با هزاران هزاران اگاهییی. با هزاران.هزاران عشق و نکته ها و درس ها
خدایاشکرت که امروز 25 امین کلاس عملیمونو اغاز کردیم چه نعنتی بالاتر لز این
خدای من
چه نعمتیییی بالاتر از این احساس بی نهایت ارامش احساس بی نهایت لذت بردن در همون لحظه
با چیزی که داری حتی از چیزای کوچک
سلام به روی ماهت و سخاوتمند استادعزیزم
سلام بر بانوی زیبایی ها بانوی عشق ها
خدارو بی نهایت سپاسگذارم که امروز هم در بهشت بی نظیرمون میخواد از طریق این دردانه هایش این فرشته های کوچکش بهمون درس بده اگاهی هامونو چندبرابر کنه
عملگرا تر کنه
خدای منننننن تو ببین این زیبایی دریاچمونو خدای من تو ببین رنگ زیبای دریاچه مونو خدای منننن شکرتتتت چقدرررر زیباست این نعمت ثروتمند بودننم
چقدر زیباستتتت این نعمت دست ودل بازی استادمون
چقدرر زیباستتتت این هدایت به سمتتتت لذت بردن بیشتر وه خود بچه ها هم بعد از سپاسگذاری که میکنن چطور مگه سپاسگذاری میکنن با درست استفاده کردن اون وسیله
با خوب نگه داشتنشون درست استفاده میکنن
و نعمت ها هم و اون لذت بردن در هر لحظه و تجربه گسب کردن هم. بیشتر بیشتر در اختیارش قرار داده میشه
من عاششششقققققق ژوزف شدم ک چقدررررر به نوع کوچکی مسئولیت پذیر بود
خدای من خدای من
چقدرررر عاقلانه کشید نزدیک تویوپ رو
خدای من شکرتتت
خدای من خدای من
من مردممممممم واسهههه جیکوببب که میخواست بپره روی ابببب
چقدرررر زیبااااا با ترسش مقابله کردددد چقدررر زیبااااا شجاعت به خرج داد و رفت تو دل دریا و چقدر معرکه هم شنا میکرد خدای منننِ چقدرر به همدیگه نیرو میدن
چقدر به همدیگه انرژی مثبت میدن
چقدرررر به همدیگهه عشق میورزن و اعتماد به
نفسشونو زیادتر میکنن
چقدرررر هوای همدیگه رو دارن.تک تک داداشا خدای من
واقعا چقدرررررر خودشون هستن این بچه ها چقدررررر خودشونن و هیچ حتی باکر مخربی نداره
فقط یاد گرفتن که در لحظه زندگی کنن
یاد گرفتن که سرکوب نکنن و اون احساسشونو اون عشقشونو خواستشونو بروز بدن
چقدررررر ساده و صادقن
چقدر پر از انرژی الله
چقدر پر از انرزی منبع
چقدر پر ازززززز شادی و لذت بردن
واقعا الگویی به معنای واقعیییئ بذای در همین لحظه زندگی کردن هستن
خدای مننننن ببیین تو قایق سواریییی رو خدای منننِ
همشون رفتن توی اون تویوپ استادمون
خدای مننننن
چقدرررررر صحنه ی ماورایی خدای مننن
من مردممممممم
چقدرر زیباستتتتت بهشتمون
چقدررر فوق العاده اس که نه تنها فقط ماااا
ما یعنی یه ایل
یه خانواده ی بی نهایت.گسترده و عظیم
بلگه تمام اون کسانی هم که در مدار دیدن این زییبایی ها باشن
برایش یی نهایت لذت بخشه
براش بی نهایت فوق العاده تر از هر زیبایی دیگه اس
خدای من…چقدر ثروتمند شدن زیباست و هر لحظه تو نزدیکتر و نزدیکتر میکنه به منبع خودخود ثروت
استادمون الان دیگه منیع خود ثروت شده
اونقدر زیبا انجام میدن برای مهمونا و از همه ببشتر خود خود خود استادمون کیف میکنه
ببین چقدررررررر نگاه یه مرد میتونه توحیدی باشه که با دید قانون کل زندگیشو
دوستاشو
طریق نوع نگاه چقدر میتونه توحیدی باشه که هم وسایل رو با تمام وجودش بده بذای لذت بردن و هم خودش به بهترین شکل از دادنشون
از استفاده کردندبچه ها کیف میکنه و لذت میبره
خدای من چقدرررر دست وول باز هستین
چقدر دارین توی ناخواداگاهشون دارین مینویسین و باوای خودشون اینو ایجاد کنه
خدای ممننن خدای من
ترس….این بچه ها خودشون برای تک تکمون معلم.شجاعت بودن
واقعااااااا چقدرررر خداوند عظیمه
چقدررررررررخداوند معرکه اس که اومده از طریق فرشته هاش از طریقققق دستانش داره کلاس امروزمون دارم میگم
خدای منننننِ
توببین عشق و محبتتتت و اون صمیمیت اون نیرو دادن به همدیگه
اون ذوق و شوق برای برنده شدن همدیگه چقدررررر بی نظیرهههههِ
واقعا چقدر مهمه که بیای غلبه کنی برای ترسات و به این ایمان داشته باشی که خداوند پاسخ و پاداش شجاعان را میدهد
و این غلبه
این شجاع بودن که منم میتونممم
ببین چقدر بهشون نیرو میده چقدر فاین خودباوریییی اینکه میخوان تجربه اش کنم
میخوام به ترسم غلبه کنممممم
این خانواده چقدر خانواده ی توحیدیهههه خدای من
چقدرررر پر اززززز دونه دونه اجرای قوانین هستن خدای من
دقیقا استادقشنگم
چقدر زیبا گفتین که این ترسها
اصلا وجود ندارنِ
اصلا نیستن
اصلا نامری هستن
این ماییم که با نوع نگاهمون خلقشون میکنیم
باز این ماییم که باید تصمیم بگیریم که ترس رو انتخاب میکتیم یا یه زندگی پر از نعمت و ثروت که در هر لحظه اش شادی
و خوشحالی و.ثروت جریان داره
ردح ما روح ازادیه
روح پروازه
قفس تنگ میکنه نفس ادمو
درست مثل همون علف های هرزی که بابد داشت باید میسوزوندیمشون
خدای منننن چقدررررر این.دریای فوق العاده مون زیباستتتتت خدای من شکرتتتتت
برای این همه زیبایی خدای من سپاسگذارم برای درس و اگاهی های که این 5 تا فرشته و هر لحظه به لحظه کلاسمون داره بهمون میده
ثانیه ثانیه دور زدن و دوباره فیاپ.گرفتن نریمم بهمون.درس میده
خدای مننن خیلییییی خیلیییییی ترف بود درونشسسس تو واقعا ببین فرکانس خالص و پاک جیکوبووو
خدای من
چقدرررر دارن ساده و راحت لذت میبرننننن
چقدر دارن راحت و اسون پا توی ترساشون میذارن چقدررررر راحت و با جون و دل اعتناد میکنن به استادمون
چقدرررر استادعزیزم از الان از الان که ریشه ی این سالم.ترینه سالم ترینه چقدر باورای محشری دارین درونشون میکارین
چقدررررر باورها و اون اعتماد به نفسو درونشون ریشه دار میکنین و قوی میکنین چون عزت تفس ریشه تمام باوراست
خدای من
خدای مننن
من دارم دیوانه میشممممم واقعا تو داری با 5 تا پسر بچه ی توحیدی چه چیزا که یادمون نمیدی
اون تلاشش واسه شنا کردن اون طرف دریا منو کشتتتتتت
اون.لذت بردن و رها رها رها بازی کردنشون
اون هر لحظه صمیمیت بینشون عشقی که بین برادرا داشتن خدای من
اینکه چقدرررر عاشقققق دیدن چیزای جدید هستن
یه بار استادم گفت میخوای مایین خونه رو ببینید
گفتن بریم
چقدررررر درس شجاعت درس درست و صحیح الگو برداری
تمرکز بروی نکات مثبت لذت بردن و لذت بردن و واقعاااااا رها بودن از عید زمان مکانتنن
من چقدررررر این در لحظه زندگی کردنو بیشتر و بیشتر درک کردم
چقدرررر فوق العاده بوددددد دونه دونه هدایت هایتون برای لذت بردن بیشترررر.چقدررر استادم خودتون بیشتر و بیشتر لز همشون لذت میبردین و به معنای واقعی عبادت میکردین
خدای من خدای من
من عاشقققق میزززز پینگ پنگمونمممم
خوددخود خوددعبادتههههه
چقدررررر خوشحالمننمم وه توی بهشتمون داریمشششش
چقدرررر زیبا دارین از اون چیزهایی که دقییا دارین با تمام وجود استفاده میکنین و با تمام وجوددددد لذتشو میبرین
مهم همون هنر لذت بردنه
هنرشو یاد بگیریییی از هر چیزی که داری
حتیی کوچک ترین.چیزا لذت میبری
حتی بدترین غذارو هم بذارن به عنوان مثال بازم.تو به یدونه حتی نکته ی مثبت وجود داشته باشه فقط اونو میبینی
لذت خود خداست
شادی خود خداست
نشاط و خنده و این احساس خوب درونشون خود خخود خداستتتت
و اینا چقدر زیبا غرق هستن توی خداشون
چقدررررر زیبا پدرخانواده تحسین میکنه و فقط تمرکزش روی زیبایی های بهشتمونه
چقدرررر زیبا داره لذت.میبره و اینگونه ازاده دست بچه هارو برای لذت بردن برای بزرگتر شدن باز کرده
خدایدشکرت هزاران بارشکرت
خدایاشکرت هزاران بارشکرت برای تک تک نکته هایی که خودت برامون باز تر و شفاف تر میکنی که بببینیم و در هر لجظه زندگیمون
به کار ببریم و زیباتر و فوق العاده تر زندگی کنیم و با این.زیبانر زندکی کردنمون جهان رت جای بختری واسه زندگی کنم
چقدرررر زیباستتت خدایاشکرتتتت برای درس ها و یادگیری های امروزمم
خدایاشکرت
خدایییییییی منننن خدای من باز انیش زیبایییی خداوند😍😍😍😍
خدای منن من مردممم باز باید همون ترس هدرو بسوزانیم و واردشون بشیم
باز باید اون ته ته ها اگه مونده باشه اون علفای هرزو بسوزانیمممم
خدای مننن شکرتتت
خداوند هر لحظه هدایت میکند به سمت راحتی محض مطنئنم وه حتی پیشنهاد و الهام اینکه باهم این کارانیش رو انجام بدین هم الهام خداوند بود استادقشنگم خدایاشکرتتتتت هزاران بارشکرت
استادم شما لذت بردن تک تکشونو که میدیدین بیشتر از خودشون لذت میبرین که خدایاشکرت محیطی هست وه اونا بتونن بیان و لذت ببرن و تجربه کنن و.خواسته ها درونشون شکل بگیرهههه و اعتماد به توانایی هاشون اعتماد به نفسون بیشتر بشه
واقعااااا خود خود خدا در زمین دیگه چه شکلی میشه😭
خدایاشکرت بذای غذای روی اتیشِ
خدایاشکرت بذای نعمت پیاز
خدایاشکرت برای هر لحظه اگاهی ها و درس های نابی و ماورایی که هر کس میتونه تسبت به درک و ظرفیتش برداره نکته ها رو
چقدرر فوق العاده تر از همیشه بود خدای منِ
خدای من هر روزمون بهتر و عالی تر میشه
خر روزمون اگاهی هامون درکمون از قوانین بیشتر و بیشتر میشه تکامل با لذت بیشتری واره طی میشه
خدای من این بهشتت داره باهامون چیکار میکنه
خدایاشکرتت عاسققق این صبح رو با دونه دونه خنده های بچه ها خنده های صدای زیبای مریم جانم گه عاشققققققتممممم
اغاز کردم
خدایاشکرتتتت
خدایاشکرت استاد نازنین من
بی نهایت سپاسگذارم ازتون بی نهایتتتتت سپاسگذارم برای اینکه این همه زیبایی و فراوانی و این همه درس ها رو با تمام دست و دل بازیتون در اختیارمون میذارین
خدای من هر جقدر این نکته های این بگم کف کنم
خدای منننننن
شکرتت هزارن بارشکرت
مارو همیشه در زمان مناسب ودر مگان مناسب قرارمون بده که چقدررررر زیبا این خانواده ی فوق العاده این هنر زیبای خداوند رو درک کرده و داره دونه دونه عمل میکنه
خدایاشکرت🌸
من تمام نکات مثبت فایلو یادداشت کردم تا چیزی از قلم نیفته!
اول از همه میخوام انگلیسی حرف زدن استاد و خانم شایسته رو تحسین کنم! خصوصا اینکه روند تکاملی و پیشرفتشون کاملا هویداست و تبریک میگم.
بعدشم اون لهجه ی محشر امریکایی که پدر بچه ها داره! من از بچکی عاشق این کشور و این لهجه بودم! عاشق اون جمله محشر پدر بچه ها شدم که گفتن : God Bless America
عاشق اینم که می بینم عاشق سرزمینشون هستن! چه باوری میتونه پشت این جمله باشه؟! جز اینه که دارن از اون لحظات لذت میبرن!؟ و خوب حواسشون هست که اون لذت رو در سرزمین به نام امریکا می برن! پس برای امریکا دعا میکنن و از خدا میخوان براشون این سرزمین رو نگه داره؟! یه لحظه با باورای ما نسبت به سرزمین خودمون، ایران مقایسه کنیم! ایران که سهله …. شهرمون… محلمون … حتی همین خونه ای که توش هستیم! حس خوب سپاسگزاری رو در این جملهه یافتم من!
و یا اونجا که گفتن Welcome to Paradise !
یعنی اول ازهمه در حال لذت بردنه، دوما میدونه که در محلی به نام پرادایس این لذتا رو داره تجربه میکنه! پس حواسش هست که سپاسگزاری رو اینجا هم به جا بیاره! شاید خودش ندونه ها … اما از دیدقانون که نگاه کنیم همینه!
حتی عاشق اون لحظه ای شدم که موقع تست کردن پیاز، یاد خانومش افتاد و به خوبی گفت همسرم عاشق این غذاست و ازش خوشش میاد! یعنی با اینکه اینجاست و مشغول لذت بردنه، اما دلش جدا از همسرش نبوده و نیست!
من حتی عاشق فرهنگ بدون تعارف بودنشون شدم که اگه میخواستن میگفتن میخوام و اگه نمیخواستن می گفتن نه نمیخوام! و عاشق تطابق فرهنگ استاد و خانم شایسته شدم که اصراری بر تغییر نظر اونا نکردن!
من تحسین میکنم تصمیم آنی پسر بزرگ رو بعد از اینکه از عمق کافی آب برای شیرجه زدن مطلع شد! انگار که پرید بغل خدا! من عاشق اون صدای ناز اب شدن موقع شیرجه زدن!
عاشق اون حرکت استاد شدم که از زیر تیوب بیرون اومدن تا اون پسر داخل تیوب بره! استاد با این کار انگار از دایره به ظاهر امن زندگی خارج شدن و دل به دریاچه زدن و وا دادن!
و تا زمانی که وا ندادن، نمی تونستن شنا کنن! من عاشق اون شنای بینظیر و نرم استاد شدم! تا جایی که پسر کوچیکه فکر می کرد پای استاد به کف رسیده! نمی دونست استاد داره شنا میکنه!
هم چنین تحسین میکنم عادت پدر خانواده، اون بزرگ مرد رو که از زیبایی ها و لحظات ناب بچه هاش فیلم برداری میکرد!
و تحسین میکنم شجاعت اون پسر کوچیکه رو که شیرجه زد داخل اب و تا کنار تیوب شنا کرد!
به قدری احساسم از این آب و از این شیرجه زدن خوب شد که یاد دوران بچگیم افتادم که عاشق آب و عاشق استخر بودم! هیچ چیزی به اندازه استخر منو خوشحال نمیکرد و بهم انگیزه نمیداد! کاملا ناخواگاه خودمو کامل اونجا تصور کردم! باید اعتراف کنم اگه منم بودم لباسمو در میاوردم و میپریدم داخل اون آب چشمه ی خداوند!
چقدر جالب! اتفاقا با خودم گفتم که چرا صبح وارد آب نشدین … بلافاصله جواب اومد که صبحها آب سرده و غروبا گرم تره! عاشق اینم ک همیشه جواب سوالام رو بلافاصله میگیرم!
واو
عاشق اون تیوب هیولا شدم و اون دستگاهی که به راحتی بادش کرد! اولش فکر کردم تیوبه فعد دیدم یه تشک بزرگه که راحت گنجایش 4 نفر رو داره! چه چیز محشری! میتونی کاملا روی آب شناور باشی و لذت ببری! دقیقا مثل اون لحظه که سه تا داداش باهم دراز کشیده بودن و رو به اسمون خوابیده بودن! چه لذتی داره اینکه معلق باشی و رها! مثل برگی روی آب با جریان هدایت که به سمت خواسته ها هدایتت میکنه! اما کی هدایت میشی؟! زمانی که بدون هیچ نیرویی تسلیم نیروی جریان آب باشی! فقط کافیه متصل به جایی غیر از جریان باشی تا ببینی حرکتی در کار نیست! حتی اگه با یک نخ نامرئی و نازک به اسکله متصل باشی! اما باید زنجیرها را برید تا اجازه ی حرکت به قایق زندگی در رود خانه ی خداوند رو داد!
من عاشق این تسلیم بودنم! کی تسلیم میشیم؟! زمانی که ایمان داشته باشیم اون رودخونه ما رو به سر منزل مقصود هدایت میکنه و میبره! اگه ایمان نداشته باشیم که به هیچ وجه چنین اجازه ای نمی دیم! حتی اگه شده برخلاف جریان اب پارو میزنیم!
پس لازمه ی هدایت، تسلیم شدنه. و لازمه ی تسلیم شدن، ایمان داشتنه!
به همین خاطره که استاد همیشه میگن همه چیه! چون تا زمانی ایمان نباشه، وا نمی دیم! رها نمی شیم و دل رو به دریاچه نمیدیم!
هر چقدر از این جریان هدایت مطمئن تر باشیم و مومن تر باشیم، غم و اندوه و اضطراب کمتری داریم و لذت بیشتری از مسیر، از صدای آب و اسمون بالای سرمون میبریم! و هر چقدر این لذت بیشتر، نه تنها زندگی قشنگ تر، بلکه مسیر کوتاه تر میشه! چون از مسیر اوج لذت رو بردیم! یهو می بینیم خیلی وقته به مقصد رسیدیم و حواسمون نیست!
حکایت همون شعر معروفه که میگه ” رسیدیم و رسیدیم، کاشکی نمی رسیدیم، سوار لاک پشت بودیم، خوب بودیم و خوش بودیم! ”
باید بدون ترس دل به دریا داد! ترس از کت فیش… ترس از الیگیتور و ترس از هر چیز دیگری ! با هر باوری که برای ذهنت منطقی باشه! خواه از نظر دیگران مسخره!
مثلا برای خوده من، همین بس و کافیه که الیگیتور ها خجالتی هستن! پس با خودم میگم از انسان ها دوری میکنن!
همین بس که کت فیش ها، از ما میترسن و نزدیک نمیان!
و همین بس که اگه متصل باشم، هر خطری وجود داشته باشه بهم الهام میشه!
کی متصلم؟! وقتی که به یاد بیارم که از کجام و به کجا میروم! وقتی که به یاد بیارم که او هر لحظه در تمام لحظات با منه و با من حرف میزنه! اما کی؟! وقتی که سر و صدای ذهن خاموش بشه! کی خاموش بشه؟! وقتی که همون لحظه ببینم در گیر چی و کدوم ترسه! وقتی که دیدم درگیر ترس از دریاچه س، با همون دلایل منطقیش میکنم و وقتی ساکت شد صدای قلبم رو میشنوم که هر لحظه خیر و شرم رو الهام میکنه!
میدونی استاد … دارم به تجربیات خودم فکر میکنم! اینکه یه وقتایی در دل طبیعت بودم و از یه سری مسائل ترس داشتم و جلوتر نرفتم و وقتایی که در دل ترسم رفتم و جلو رفتم. دارم به این فکر میکنم اگه باید در دل ترسم برم، خب شاید اون ترس برای این باشه که من سمت اون خطرات نرم! چه بسا بارها ترسیدم که مسیری رو برم و الان خوشحالم که اون مسیر خطرناک رو نرفتم. و چه بسا ترسهایی بوده و در دلشون رفتم و به قدرت رسیدم. تو فکر اینم که واقعا چه طور میشه تشخیص داد کدوم ترس واهیه و کدومش، خطرناکه واقعیه!
با خودم فکر کردم …
یادم افتاد حتی شما هم در تجربیات مختلفتون بارها گفتین که یه وقتایی یه حسی بهتون گفته فلان کارو نکن و فلان مسر طبیعت رو نرو ومیدونستین که خطرناکه!
همینطور یادم افتاد خیلی از مسیرهایی که از نظر بقیه خطرناک بوده رو با چشمک خداوند رفتین و عبور کردن! (مثل ماجرای سفر به یوتا )
با خودم گفتم حتی استاد هم درگیر این ماجرا بوده! اما چه طور میشه واقعا تشخیصش داد!
جوابی اومد …
“” اگه بتونی همون لحظه با دلیلی منطقی برای ذهنت، ذهنت رو آروم کنی، دیگه هیچ ترس ذهنی وجود نخواهد داشت و یا دلی مطمئن و قرص واردترسمون میشیم! بدون ترس! بدون اضطراب و با دلی مطمئن. اینجا کاملا واضحه که طبق قانون، احساس خوبمون سبب نتیجه ی خوب میشه! فقط کافیه به هر دلیلی اون احساس ترس، به احساسی خوب تبدیل بشه. مثلا چشمک خداوند باشه یا دلیلی منطقی … چه فرقی میکنه؟! فقط کافیه ذهن ساکت بشه!
اما یه وقتایی هست، نسبت به پیمودن یک مسیری ترس داری! و هیچ دلیل منطقی ذهنی نداری تا ذهنت رو ساکت کنی! هیچ هدایتی دریافت نمیکنی که آرومت کنه … ساده بگم … احساست بده! حالت خرابه! مضطربی و ترسیدی! تپش قلب داری و نفس نفس میزنی! اما تو بدون هیچ توجهی به احساست، پا در مسیر میذاری! با خودت میگی باید وارد ترسم بشم! اما حواست نیست که حالت خوب نیست و اتصالی با منبع نداری! به خاطر حال بدت اتصالت قطع شده! اما تو اصرار داری اون مسیر رو بری …. میری و نتیجه نمی گیری! چون طبق قانون امکان نداره وقتی حس خوبی نداری، نتیجه ی خوبی بگیری! حتی اگه یک کار به ظاهر ساده و بی خطر از نظر بقیه باشه! اما توی همون مسیری که از نظر همه بی خطر بود شکست میخوری چون حواست به احساست نبود. “””
حس میکنم این جوابی که بهم گفته شد، خودش تکاملیه! یک جواب اولیه بود در جواب سوالی که برام پیش اومد! چون همیشه سریع الجوابه! خوب میدوننم جواب کامل ترش هم بهم گفته میشه! به موقش!
عااااالی بودین
خدا رو شکر چقدر پیام گرفتم ممنونم دوست خوبم
بنام الله یکتا
سلام اقای نظری دیگاهتون خیلی قشنگ مرسی عزیزم لذت بردم ازین کامنت قشنگ شما و اینکه باز اگاهی های قبل رو ب یادم اوردین امید وارم ک هرروز خداوند بیشتر تو زندگیتون ظهور پیدا هرچی ظهور خداوند بیشتر بشه خب دیگه همه چیز های خوب یاد همراهش
یاالله
سلام به خدای مهربانم
خودِ ارزشمندم ، استاد عزیز ، مریم جان و دوستان مثبت اندیشم
✖خیلی از ما وقتی مهمون میاد خونمون ، در این فکریم که فلان وسیله یا فلان اسباب بازی رو کجا قایم کنیم که مبادا بچه های میهمان ، از سر کنجکاوی نرن بردارنش و خرابش کنن ، و این نشات گرفته از ضعف ما در باور فراوانیست …
✖خیلی از ما وقتی مهمون میاد خونمون ، انگار اوضاع زندگیمون ، از حالت نرمال خارج میشه ،
انگار حکومت نظامیه 😥😥
دیگه یه سری کارای مربوط به نظافت یا تعمیرات رو نمیتونیم انجام بدیم و موکولش میکنیم به بعد رفتن مهمونا و این نشات میگیره از ضعف در عزت نفس …
✖خیلی از ما وقتی مهمون میاد خونمون ، اون بشقاب خوبا و اون ظرفای لوکسمونو که تو کابینت نگه داشتیم و محاااله یه بار خودمون واسه دل خودمون ، توش غذا بخوریم ، چون بغلش حک شده “فقط مخصوص افرادی که سرشون به کلاهشون بی ارزه ” 🤦♀️🤦♂️
رو در میاریم و خاکشو میگیریم و واسه مهمون ازش استفاده میکنیم …
و این نشات گرفته از ضعف در عزت نفس
✖خیلی از ما ، اون لباس خوبامونو گذاشتیم واسه وقتی مهمون میاد یا قراره بریم مهمونی
چرا؟
چون من باید به چشمِ ببیننده زیبا و جذاب بیام ،
و نمیدونم تیزبین ترین چشم و مهترین نگاه ،
دید و نگاهِ ارزشمندِ خودم به خودِ ارزشمنده
✖خیلی از ما ، وقتی قراره یه عده مهمون واسه چند روز بیان خونمون ، از قبلش همش تو فکریم که خدای من ، میان همه جا رو بهم میریزن و چند روز فقط باید آشپزی کنم و پذیرایی
و آخرش وقتی مهمونا میرن ، بجای اینکه از این باهم بودن ،خاطرات قشنگ واسمون مونده باشه ،
یه تنِ آش و لاش میمونه که تمااام انرژیش رو صرفِ پختن غذاها و دسرهای جورواجور… و تلاش برای نشون دادنِ سلیقه و مهارتِ مثااال زدنیش😒 به مهمونا کرده …
✖خیلی از ما ، مهمون که میاد خونمون فقط قراره لم بده رو مبل ، ما هم مثل کُوزِت جلوش دولا و راست بشیم و اینو بیاریم و اونو ببریم
اونقدددر که مهمون دلش به حال ما میسوزه و زودتر دوست داره محیطو ترک کنه… و ما رو از این همه مهمونداری با اعمالِ شاقه نجات بده 😂😂😂
✖خیلی از ما وقتی قراره بریم جایی مهمونی ، از دو روز قبلش مشغول گوشزد نکات تربیتیِ لازمه به بچه هامون هستیم ، اینکه سوالِ بیجا نپرسن ، درخواست بیجا نکنن ، 🤫🤫
سیخ بشینن رو مبل و تکون نخورن ، وقتی هم میرسیم اونجا، یه گوشی یا تبلت میدیم دستِ بچه که از جاش جُم نخوره و همه بگن : به به چه بچه مودبی 👶👶
✔اما اینجا 👇👇
✔اینجا میزبان ، از هر وسیله ای که در اختیار داره و میتونه لحظاتی باعث ایجاد حس عالی و نشاط در کنار مهمونا بشه استفاده میکنه ،
نه اینکه مثل بعضی از ما ، اون وسایل رو در پستوی خونه واسه روز مبادا نگه داره یا بترسه بچه ها خرابش کنن …
✔اینجا همه باهم ، مهمان و میزبان ، میرن چوبهای خشک و علفهای هرز رو جمع میکنن و آتیش میزنن ، و این کار نه تنها از زحمتِ صاحبخونه کم میکنه که حتی باعث تفریح و نشاط و لحظات فان کنار هم میشه …
✔اینجا با یه میز پینگ پنگ کلللی میشه سرگرم شد و تفریح کرد …
اینجا پینگ پنگ از گوشی و تبلت ، واسه بچه ها جذابتره …
بااینکه تقریبا همشون گوشی داشتند …
✔اینجا وقتی لازمه یه چیزی تعمیر بشه درجا تعمیر میشه اونم در سه سوت …
اینم از ارزش ابزاااره👍👍
✔اینجا پدر خونواده ، فقط میشینه و نگاه میکنه و اجازه میده فرزندانش خودشون با ترسشون روبرو بشن …
و با این کار پایه های عزت نفس رو در اونها قویتر میکنه …👍👍
✔اینجا بچه ها از طرف والدین سرکوب نمیشن ، و به همین دلیل خودشون هم خودشونو سرکوب نمیکنن و هر سوال و خواسته ای داشته باشند و با جسارت و در نهایت ادب مطرح میکنند …
✔برادرها خیلی هوای همو داشتند ، به هم روحیه میدادند و به همکمک میکردند … حتی یه بار نشد با هم شوخی های خطرناک یا ناراحت کننده بکنن …
😈😈 خخخخخ حالا اگه من بودم که داداشم میترسید بپره تو آب ، از پشت با یک لگدِ جانانه ، اونو به دلِ ترسهاش (آب) هدااایت میکردم 😅😅😜
✅ اینجا مردم زلالترند ، البته منظورم از کلمه “اینجا” ، اون محل جغرافیاییِ خاص نیست ، بلکه منظورم اون مدار خاصه …
آره … اینجا مردم زلالترند ، و اَدا و اَطوارها کمتره ،
مردم بیشتر خودشونن بی هیچ نقابی… و کمتر ترسِ از قضاوت دارند ..
واسه همین تا مهمونا میان ، پنج دقیقه نشده ، بساط ماهیگیری به راهه 😁😁
نمیگن حالا زشته ، تازه رسیدیم ،
حالا نگن ما ندید بَدیدیم🤓🤓
ضمنا
✴ اینجا نتیجهِ عمل به الهامات ، کم کم خودشو نشون میده
بریدن اون نرده های چوبی که در ظاهر، کاری بسیااار غیرطبیعی و نادرست میومد
👍👍 نتیجش تا این مرحله شد :
این ویوی عالی نسبت به دریاچه و محیط سرسبز اطرافش ،
و راحتی این بچه ها برای پرش به دلِ آب
خدا میدونه که چه نتایج دیگه ای تو راهه که کم کم ظاهر خواهد شد …🏞🏖
راستی ،
مثلِ همممه زندگی استاد، که در اون ، تکامل به خوووبی اجرا شده و طی شده..
حضور مریم جان هم جلوی دوربین کاااملا از قانون تکامل پیروی کرده
🌹
یادمه قبلترها در سفر به دور امریکا ، هر چی دقت میکردم تا لااقل یه سایه ای چیزی از مریم جان تو شیشه ای، آینه ای جایی ببینم ، موفق نشدم😁😁
ولی کم کم و رفته رفته ، و باطی تکامل ، جلوی دوربین دیدمش 😍…
خدای عزیزم ، ازت ممنونم که منو پاره ای از خودت قرار دادی
کمکم کن که هرلحظه ، بیشتر ارزش خودِ ارزشمندم رو بدونم
و از دریچهِ توحید و عزت نفس به زندگیم و جهانِ اطرافم نگاه کنم ..
الهی آمین
سلام لیلاى ارزشمندم
چقدر از دیدگاه زیبا و جذابت لذت بردم
کلى هم خندیدم از روش زیباى هدایت برادرت به دل ترس هاش بى نظیرى تو دختر🤣🤣🤣
چقدر تحسینت میکنم این خودت بودن رو این صداقت کلامت رو
واقعا سپاسگزارم ازت براى نوشتن این کامنت زیبا و فوق العاده و پر از صداقت و حقیقت
از خداوند وهاب برایت توحید عملى تقوا و تسلیم ابراهیمى آرزومندم. 💐💐💐
سلام خانم شیرزاد عزیز🌹
احسنت به شما و این دیدگاه زیبا 👌👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
چقدر زیبا و کامل ،از چه زاویه های زیبایی نوشتید 🌹
واقعا یکی از بهترین کامنت هایی بود که تا الان خونده بودم
خدا بهتون خیر برکت بده که با این نوشته های زیبا ،آگاهییهای خود را با دوستان به اشتراک میگذارید
از خداوند بزرگ روزهایی سراسر عشق ،سلامتی ،سربلندی و سراسر افتخار برای شما خوب خدا آرزومندم 🌹🙏
سلام دوست خداییم ، جناب مهرجوی عزیز
سپاسگذارِ خداوندی هستم که در هر لحظه ، از بینهایت طریق هدایت میکند …
و ممنونم از توجه و حُسن نظر شما🙏🙏
در پناه خدا و غرق در خدا باشید 🌺
سپاسگزارم خانم شیرزاد عزیز برای کامنت زیباتون💎👌
دید من رو راجبه خیلی از رفتارای ناخودآگاهمون بازتر کرد. واقعا آدم با تضاد به وضوح میرسه.
چقدر از این مفهوم لذت بردم که گفتین: ✔مهمترین نگاه، نگاه خودمون به خود ارزشمندمونه.✔
خدایا شکرت برای دستان آگاهی بخشت🙏
سلام دوست گرامی و ارزشمندم
خدا رو شکر که الهامی که به قلب بنده سرازیر شد ، واستون مفید و هدایتگر واقع شده …
تندرست ، ثروتمند و غرق در آرااامش باشید…
سلام لیلای عزیزم …فوق العاده بود عزیزدلم
بی نهایت دقیق و کامل توضیح دادی
بی نهایت سپاسگذارم و شدید لذت بردم
خدایاشکرت
خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام دوست مهربونم
خدا رو شکر …
و ممنونم از دعای خالصانه و قشنگت
سرشار از توحید و عشق باشی عزیزم🌹
سلام خانم شیرزاد چه باحال نوشته بودید،پر از نکته های عالی و،واقعیتهای راستین اما کمی تلخ،امیدوارم همه مون در این مسیر از این واقعیتهای تلخ بتونیم متفاوت تر از بقیه افراد فکر کنیم وعمل،با آرزوی موفقیت برای شما.
به نام خدای مهربان
سلام به همه ی عزیزای دل
امروز از صبح زود منتظر ادامه ی سریال زیبای شما بودم،و چقدر لذت بردم از دیدن این قسمت.
وهمش انرژی مثبت و شور و هیجان بود
ووارد شدن بچه ها به ترسهاشون و بعد تجربه کردن و تغییر باورشون که پریدن توآب وشنا در اون جای زیبا،نه تنها که ترس نداره بلکه چقدر لذت بخشه،همونطور که برای ما هم در زندگی خیلی مسائل بوده و هست که ترس داشتیم و اونجایی که وارد ترسها شدیم ،چه اعتماد به نفس و چه نگاه بزرگتری پیدا کردیم،ولذت بردیم .
تحسین میکنم استاد ،شما رو که پا به پای بچه ها دارین بازی میکنید و لذت میبرید،واز همه مهمتر چقدر قشنگ بچه ها رو درک میکنید و بهشون انگیزه میدید.
این صلح درونیه شماست که با خودتون و تمام هستی داریدواینقدر انرژی وشوق برای ادامه ی لحظات زیبای بعدی دارید.
وتحسین میکنم مسئولیت پذیریه بچه ها رو که اینقدر برای ابزار تفریحی و وسایل شما ارزش قائل هستند و بعد از استفاده اونها روهم مرتب میزارن سرجاش،
اصلا شما این کار یوسف و که دیدین،رفتین و اون تویوپ بزرگره آوردین و بادش کردین و انداختین تو آب ،تا حالا که اینقدر بچه های سپاسگذاری هستند ،بیشتر لذت ببرند.
این قانونه،که به هرچی ارزش بزاری ،خداوند بهتر وبیشترش و بهت میده.
ومن واقعا تحسین میکنم ارتباط صمیمی وبا احترام این چهارتا برادرو که باهم اینقدر هماهنگ هستند و هوای هم و دارند،هم در شنا واب بازیشون این خصوصیت اخلاقیشون و دیدم و هم در بازی پینگ پنگ،وبازهم باید آفرین گفت به اون پدر و مادری که این بچه ها رو اینقدرقشنگ تربیت کردند،که تحسین کردنین،
وآتیش آخرشب چقدر زیبا بود ،ودوباره فضای پارادایس،زیباتر و تمیزتر میشه با این همه عشق و صفایی که اونجا هست،
هر کدومشون مشغول کاری بود که دوست داشت،فیلم برداری،عکس،سایه بازی،درسکوت نشستن و لذت بردن از دیدن آتیش،….
وچقدر بچه ها از مزه ی پیازچال خوششون اومده بود بخصوص یعقوب ،اینقدر با اشتها میخورد که ما رو هم به هوس انداخت،
خداروشکر برای این همه زیبایی،
سپاسگذارم از شما.
به نام خدا
سلام
چه روز با برکتی
چه روز قشنگی
این مهمونی چقد داره خوش میگذره
اولش بچه ها مقاومت داشتن که بپرن تو آب ولی استاد رو که میدیدن و الگو قرار دادن تونستن بر ترسهاشون غلبه کنن
هر کسی اطراف استاد باشه بر ترس هاش غلبه میکنه و میره تو دلشون
اولش لوک به خودش گفت اگه عباسمنش تونسته بره تو آب دریاچه منم میتونم بعدش جوزف میخواست بپره گفت اگه برادرم و عباسمنش تونسته منم میتونم بعدش جیکوب پرید ولی آخرین نفر ترس داشت هنوز و خانم شایسته ازش پرسید نمیپری؟ گفت نه اما خیلی دوست داشت بپره و یه جورایی نگاه حسرت وار داشت اما هنوز ترس هاش داشت بر اون غلبه می کرد تا زمانی که بالاخره تصمیم گرفت بپره چون وقتی شجاعت بقیه رو دید ایمانش قوی تر شد و بر ترسش غلبه کرد
درسی که داشت برای من اینه که به جای منتظر ماندن و کاری نکردن الگوها رو ببینم و باور کنم که اگر بقیه تونستن منم میتونم فقط باید حرکت کنم شجاعت داشته باشم
استاد چقد لذت میبره داره با بچه ها شنا میکنه میبرتشون زیر کلبه باهاشون مسابقه میده و بهشون انگیزه میده که اونها هم میتونن از توانایی هاشون استفاده کنن بر ترس هاشون غلبه کنن تا لذت بیشتری ببرن
صد در صد این تجربه بهشون کمک میکنه برای غلبه بر ترس های بعدی و این تجربه رو که به یاد بیارن ایمانشون قوی تر میشه
ما هم اگه به یاد بیاریم که زمانی غلبه کردیم بر ترس هامون دیدیم که هیچ اتفاقی نیفتاده جز اینکه رشد کردیم پیشرفت کردیم و بهمون کمک میکنه که انگیزه بگیریم برای غلبه بر ترس های جدید
این بچه ها وقتی از پرادایس برن بیرون با کوله باری از عزت نفس و احساس ارزشمندی و لیاقت میرن و به خودشون میبالن
خیلی هم درس دارن برای ما
از فرصت استفاده میکنن برای لذت بردن برای شادی
درس این قسمت برای من غلبه بر ترس ها بود
پیدا کردن الگوهایی که تونستن موفق بشن و بر ترس هاشون غلبه کنن
من هر چیزی رو که بخوام الگوش رو پیدا کنم میبینم که استاد عباسمنش اون فاکتور رو داره هر چیزی
غلبه بر ترس ها
ثروت روابط سلامتی مهاجرت راحت انجام شدن کارها آرامش آزادی زمانی مالی مکانی عمل به الهامات
چند روزیه دارم از تمرین اهرم رنج و لذت نتیجه خوبی میگیرم. وقتی متن قسمت دو ثروت ۱ نسخه جدید برام ایمیل شد و خوندم تصمیم گرفتم ازش توی چند تا موضوع استفاده کنم و دیدم که چقدر عالیه مثلا برای ورزش کردن سحرخیزی و تازه دارم میفهمم چطور عمل میکنه این اهرم. چون قبلا توی قسمت عقل کل در موردش خونده بودم ولی درست درکش نمیکردم. الان با اینکه فقط متن جلسه رو خوندم با توضیحاتی که استاد توی قسمت های قبلی زندگی در بهشت داد دارم بیشتر درک میکنم
چند روزی بود کامنت نذاشته بودم توی سریال و ذهنم داشت میگفت تو الان باید توی دوره ثروت ۱ در حال کامنت نوشتن باشی نه سریال پس فقط نگاه کن کامنت نذار یه جورایی مقاوگت داشتم تا اینکه گفتم نه من مینویسم و به یاد آوردم وقتی کامنت مینویسم چقد تاثیر داره و چقد کمک میکنه به خودم برای بهتر درک کردن و جا افتادن قوانین و درس هایی که هر قسمت داره
پس من کامنت خودم رو مینویسم و صبر میکنم که تکاملم طی بشه
هر چند خیلی خیلی دوست دارم توی دوره ثروت باشم چون میدونم خیلی نیاز دارم بهش اما منم مث این بچه ها باید از هر فرصتی برای رشد برای لذت بردن استفاده کنم
من درخواستش را به خداوند میدم و اجازه میدم جریان هدایت من رو هدایت کنه
خدا رو شکر میکنم به خاطر سریال زندگی در بهشت که داره بهم کمک میکنه که بیشتر به احساس خوب خودم اهمیت بدم
قضاوت و نظر بقیه رو کنار بذارم
کانون توجهم رو کنترل کنم
به نکات مثبت هر چیز توجه کنم
وجه مثبت انسانها رو ببینم و تحسین کنم
من تعهد میدم که این منم دارم اتفاقات زندگیم رو با کانون توجهم رقم میزنم من با باورهام دارم زندگی خودم رو خلق می کنم
من به هر چی توجه کنم از اساس همون چیز وارد زندگیم میشه
دوست ندارم خیلی حرف های قلمبه سلمبه بزنم دوست دارم عملگرا باشم و هر آنچه که همین الان توی این مداری که هستم رو بهش آگاهی دارم عمل کنم همین یعنی نمیخوام اطلاعات جدید به خودم اضافه کنم در صورتی که به آگاهی های قبلی عمل نکرده باشم این برای من سمه خط قرمزه
من همین که باور کنم دارم با توجه کردن زندگیم رو خلق میکنم کمک بزرگی به خودم کردم
وقتی کامنت میذارم خیلی به خودم کمک میکنم یکی از راههای توجه کردن به نکات مثبت همین کامنت نوشتنه خیلی دوسش دارم من رو از حاشیه دور میکنه و به اصل نزدیک تر میکنه
خدا رو شکر میکنم به خاطر این فضایی که برای رشد و پیشرفت توی سایت هست
سپاسگزارم استاد عزیزم که درس های زیادی به ما دادی و انگیزه ای هستی برای حرکت به جلو
ممنونم خانم شایسته به خاطر وجود ارزشمندت
از دوستان عزیز ممنونم به خاطر کامنت های پر از نکته شون
در پناه رب
بنام خداوند جان بنام آنکه جان داد و آنکه که مهر داد …..
وااااایییییی اصلا دیوانه شدم من با دیدن این قسمت بابا چقدر باحال بود چقدر خوش گذشت من که واقعا توی اون فضا بودم و اصلا احساس نکردم دارم ویدیو نگاه میکنم.خیلی باحال بود.ترس اولیه بچه ها برای پریدن توی آب طبیعی بود ولی جسارتشون رو تحسین میکنم اول با برادر بزرگتر شروع شد چقدر خوششون اومده بود از محیط و آب .چقدر بهم احترام میذاشتن بچه ها من ندیدم یکبار حتی به شوخی همدیگه رو اذیت کنن آب بپرن و بهم کمک میکردن و دست همدیگه میگرفتن تا برسن به تیوپ.وای اصلا همه چیز اونجا معجزه بود خدای من.بچه ها آواز میخوندن و شاد بود و به قول استاد از هر فرصتی استفاده میکردن تا لذت ببرن.
استاد هم همچنان در حال اعتماد دادن به بچه ها و مقابله کردن اونها با ترسهاشون با موانعی که نمیذاشت اونجور که دلشون میخاد لذت ببرن.واقعا تک به تک ثانیه های فیلم برام درسهای زیادی داشت.کلی خندیدم به بازیگوشی هاشون و خیلی لذت بردم از ارتباطی که بین بچه ها و بین پدر و بچه ها بود.واقعا تحسین برانگیز بود .. مرحبا و درود به این خانواده ی بی نظیر گرچه بازهم به اصل در جهان هر چیز چیزی جذب کرد ((گرم گرمی را کشید و سرد سرد قسم باطل باطلان را میکشند باقیان از باقیان هم سرخوشند ناریان مر ناریان را جاذباند نوریان مر نوریان را طالباند)) میرسیم.از اونجایی که خودتون اینقدر عشق دارید وو اینقدر بی نظیرید همیشه مهمانان شماهم آدمهای بی نظیری خواهند بود.این یه قانونه.
چقدر اون بچه ها مراقب وسایل بودن نمیذاشتن تیوپ ها لحظه ای دور بشن از هر چیزی درست استفاده میکردن.و یک چیز دیگه که خیلی برای من جالب بود و لازم دونستم که بگم با اینکه بچه ها ممکن هست از بهترین گوشی ها یا لپ تاپها استفاده کنن اما به جای بازیهای کامپیوتری و بازیهایی که میتونستن هر کدوم روی گوشی هاشون بریزن و بشینن یه گوشه بازی کنن از یه توپ و دوتا راکت چطوری لذت میبردن!!!چطوری با هیجان فریاد میزدن چطوری از شنا لذت میبردن واقعا داشتن چنین بچه هایی جای سپاسگذاری فراوان داره احترام خاصی که بینشون بود رابطه ی خوب و فوق العاده ای که باهم داشتن.بچه ها از کوچکترین لحظه ی بودن در پارادایس نهایت لذت روو مبردن و این برای من خیلییییی ارزشمند بود .روشن کردن آتیش و رقص توی نور چراغ قوه خوردن پیازهای هیولا توی آتش مطمئنم یکی از بهترین تجربه هاشونه .واقعا آدمهای بی نظیری هستن و اگر که نزدیک بودین حتما دعوت میکردم همگی به منزل ماهم بیاین درسته منزل ما مثل پارادایس نیست ولی سعی میکردم بیشترین لذتها رو ببرن و تمام تلاشمو میکردم بهشون خوش بگذره.
کاش از تک تک اتفاقات زندگیمون خوشحال باشیم از کوچکترین چیزها لذت ببریم و شاد باشیم.من دنبال تقویت باورهای ثروت آفرین بودم و سپردم به نشانه ی امروزم وقتی ویدیو رو دیدم پیامد اون ویدیو این بود که شاد باش همین ….و حالا دارم سعی میکنم فقط لذت ببرم شاد باشم و باورهامو تقویت کنم.واقعا شادی انرژی فوق العاده داره که از چیزهای کوچیک شروع میشه و وقتی با اتفاقات کوچیک خوشحال بودی اتفاقات بزرگتر و خوشحال کننده تری میان سراغت و اینجوری روند زندگیت بهتر و با کیفیت تر میشه.
خیلی خیلی دیدن این ویدیو به من نیرو انرژی داد و انگیزه ی منو برای رسیدن به هدفهام بالاتر برد.خیلی خیلی از طرف ما به این خانواده دوست داشتنی تبریک و خوش آمدید بگین و بهشون بگین که خیلی دوستشون داریم.
به امید روزهای شادتر و پر انرژی تر….
به نام یکتا کیمیاگر هستی
سلام استادعزیزم خانم شایسته دوستان بهشتیام و مهمونای نازنینم
استاد انقدر در زندگی در بهشت غرق شدم که حس میکنم این عزیزان مهمان ما هم هستن.
به جرات میگم شاید تو زندگیم 4 تا برادر انقدر که باهم روابط فوق العاده ای داشته باشند، اینکه پدر خانواده با فرزندانش بره مهمونی ندیده بودم
ولی الان میبینم هست یعنی میشه به خواسته ای رسید که اعضای خانواده همه باهم در صلح باشن اونم بااین تعداد فرزند.
میشه ثروتمند باشی و کلی هم لذت ببری، ثروتمند باشی و با بچه هات رابطه عاشقانه داشته باشی
ثروتمند باشی و با عزیزدلت در هماهنگی باشی که اون به کار خودش برسه تو هم به علائق خودت.
میشه ثروتمند بود و همههههه چی رو باهم داشت.
استاد شاید من قبلا اصلا انقدر به روابط پدر مادرم ریز نشده بودم
از دیروز با دیدن این خانواده و روابط شما و روابطی که این عزیزان باهم دارند به فکر فرو رفتم، به روابط خانوادم پدر مادرم، خودم با داداشم، داداشم با مامان و بابام و… خیلی فکر کردم.
دیدم که مامانم اصلا تو زندگیش به بابام گیر نمیده چیکار میکنی چیکار نمیکنی
بااون همکار خانوم حرف میزنی و با کی حرف نمیزنی
دیدم اصلا چک کردن معنا نداره
و بااین ازاد گذاشتن بابای من حرفاش رو به راحتی به مامانم میزنه.
دیدم که ما بچه بودیم بارها شده بود منو و داداشم و بابام بریم بیرون و مامانم نمیخواست که همیشه حتما همه جا حضور داشته باشه
راستیییییی وقتی پدر خانواده رو دیدم که از هر صحنه ای بدون اینکه بچه ها بگن و بخوان ازشون فیلم میگیره به یاد بابام افتادم، ببین استاد مثلا ما الان بزرگ شدیم و شاید از نظر خیلیا فقط باید از بچگی بچه ها فیلم گرفت ولی بابای من هنوزم هرلحظه وقتی تو جنگل و طبیعتیم وقتی هنوزم من از درخت میرم بالا، موقعی که اتیش درست کنیم و….. از ما فیلم میگیرررره.
شاید هزاربار کنار دریا جنگل و…. رقصیدم و همه شون فیلم هاشو باباجونم داره.
استادددد من وجه دیگه پدر مادرم رو شناختم، استاد من بیشتر عاشق پدر مادرم شدم
خداااااای من واقعا چقدر تفکر کردن خوبببببببه، چقدر هر قسمت برای من داره تاثیرگذارتر میشه.
استاددددد تمام بدنم مور مور شد واقعااااااا
انگار یه پرده ای از جلوی چشام کنار رفت و حقائق رو بهتر دیدم بهتر درک کردم.
.
چقدر من عاشق این روابط بچه ها هستم.
خدای من جوزف چقدر مسئولیت پذیر بود و چقدر برای وسائب ارزش قائل اند، حتییییییییییی به وسیله ها هم احترام میذارن
خدای من احسنت به این خلقتت.
چقدر عاشق هم هستن برادر بزرگ وقتی خودشو با حوله خشک میکنه زود میده به داداش کوچیکه که سردش نشه.
جوزف به داداش بزرگش همش انرژی میداد میگفت برو بالا بروووو
از اون طرف پدر خانواده به فرزندش میگه برو برو تو آب
وقتی هم یکی شون اصلااااااااا قصدی نداشت بره تو آب با دیدن بچه ها استاد و این انرژی که همه میدادن که بپر بپر تو آب اومد
بر ترسش غلبه کرد
وارد ترسش شد، بعد دید عععععع این که ترسی نبوده بهش کلی هم خوش گذشت کلی تفریح کرد.
استاد شما الگوی این بچه ها شدین، الگویی که خودش بر ترسش غلبه کرده
الگویی که خودش بر ترس از alligator غلبه کرده
و به بچه ها اطمینان میدادین
استاااااااااااد یعنی یه نفر ما بدیم دست شما، اون ادم رو اب دیده میکنید، قشنگ یه بچه رو تربیت میکنید عالییییییییی.
این اطمینانی که بچه ها به شما دارن باعث میشه که بیان و برن تو دل ماجرا
دقیقاااااااا مثل ما اگر به خدا اعتماد داشته باشیم: In God We Trust
اگر به خدا اعتماد داشته باشیم میدونیمم که برگی بدون اذنش بر زمین نمی افته پس میریم تو دل ماجرا میریم و میدونیم خدا همراه ماست.
خدای من عاشقتم.
God Bless America
یعنی این پدر خانواده چقدر تمرکزش بر زیبایی ها بود، میگفت چه شب زیباییه.
استاددددد وقتی دیدم چوب خورده ها رو با بچه ها جمع کردین چقدررررررررر من تحسین کردم
میدونین چرا؟
چون کارهایی که برای خونه باید انجام بشه رو بخاطر مهمون به تعویق ننداختین
چقدر من بارها دیدم که تو مهمونی ها میزبان نمیذاره مهمان کار کنه
من چقدر تحسین میکنم نه تنها با مهموناتون کار خونه رو انجام دادین و فضا رو تمیز کردین
بلکه کانون توجه تون رو به این سمت بردین که بچه ها لذت میبرن بازی میکنن،
یعنی ماجرا رو بازم بیشتر برای خودتون لذت بخش کردین
من بازهم عاشق همین سادگی هستم که قاشق چنگال و بشقاب یه بار مصرف برای مهمون میارید؛ تازه همه چقدر خوششون اومد از غذا و لذت بردن. حتیییی پدر خانواده در قلبش به یاد همسرش بود که عاشق این غذا میشه، چه عشقی بین این دو نفر هست عاشقشونم.
چقدر بنیان ذهنم درمورد ادم های ثروتمند تغییر کرد
واقعا ثروتمندا راحترین کار رو برای لذت بردن انجام میدن
اون بشقاب فلان اون قاشق چنگال با مارک فلان باعث شادی و خوشبختی شون نیست
واقعا خوشبختی یه طرز نگاهه نه یه وسیله خاص
خدااااااای من عاشقتم برای این حد از آگاهی که بر قلبم جاری کردی
آگاهی هایی که با نوشتن به من میگویی
خدایا عاشقتم که مارو راهنمایی کردی به تفکر کردن
استاد عزیزم خانم شایسته شما بینظیرید و عاشقتونم
خدایا شکرت
سلام و درود خدا بر زهرای عزیزم.دیشب که این قسمت رو دیدم از شدت و حِدت زیبایی ،شادی و آگاهی مغزم ارور زد و نتونستم کامنت بذارم،داشت خوابم میبرد که کاملاً اتفاقی (هدایتی) کامنت شما دوست عزیز رو خوندم.
اونجا که درمورد روابط پدر و مادرت و عشق بینتون گفتی، طبق عادت همیشگیم حالم گرفته شد و سریع ازش اعراض کردم.. کمی صبور باش الان واضح برات توضیح میدم. حقیقتش من هیچ گاه مهر و عشق پدر و مادر رو تجربه نکردم و ترجیحم این بود که یتیم و بدون پدرو مادر باشم…(وای پناه بر خدا… نمیدونم الان که دارم این متنو تایپ میکنم چه احساس عجیب و آشنایی دارم..موهای بدنم سیخ شد و کمرم میلرزه… باورم نمیشه.. نمیدنم چطور توضیح بدم… انگار مدتها پیش خواب دیدم که برای یه نفر این متن رو مینویسم و با در میون گذاشتن این آگاهی ازش تشکر میکنم… و الان بعد مدتها این رویداد در خواب، عیناً داره اتفاق میوفته).
واقعیتش در تمام گذشته ام رنج غیرفابل توصیفی از دست والدینم کشیدم… آنقدر خودشان و من را آزار دادند که مطمئنا هر کسی دیگه ای بود جای من بود یا خود را میکشت یا آنها را… متاسفانه شیطان در جلدشان رخنه کرده و اونها رو از خود واقیشون دور کرده. سالهاست که در طلاق عاطفی به سر میبرند ولی هنوز زیر یک سقفن و دارن همدیگرو تحمل میکنن. قانون جذب است دیگر، دو تا آدم مشرک و همسان به تور هم خوردن. آنقدر حال خودشان داغون بود که علاوه بر دعوا و تنش با یکدیگر، من و خواهر و برادرهایم را میخواستند ناخواسته نابود کنند و به گمراهی خودشون بکشند…. آنقدر این روابط خانوادگی متشنج بود که ذره ای شک نداشتم که ازین بدتر در دنیا وجود ندارد، نظیرش را در فیلم ها و داستان ها ندیدم… نمیخوام این مسایل رو باز کنم… هنوز هم نمی دانم چطور خداوند مرا از گزند شرک و کفر اونا حفظ کرد و همیشه درونم بهم وعده یک زندگی بهشتی رو میداد و هدایتم کرد به راه هدایت یافتگان.. از شکر و سپاس خدایم عاجز و ناتوانم..
همیشه هرکی از عشق به پدر و مادرش میگفت، توی دلم حسرت میخوردم و حسودیم میشد… بارها توی تخیلاتم پدر و مادر رویایی برای خودم تجسم میکردم و از خدا میخواستم عوضش توی بهشت بهترین پدرو مادر ممکن رو نثارم کنه.
ولی ولی… دیشب بعد از اعراض از تعریف زیبای تو از روابط پدر و مادرت، ناگهان بهم الهام شد میلاد داری چیکار میکنی؟ نکنه داری از قانون تخطی میکنی؟ با اینکه خودت از تجربه این نعمت والدین خوب محروم بودی، ولی چرا از روابط زیبای والدین دیگران اعراض میکنی؟ چرا به این توصیفات زیبای زهرا توجه نکنی و توی دلت تحسین نمیکنی؟ چرا اینقدر نقش آدمای قربانی رو بازی میکنی؟تو باید احساس خوبی به گفته های زهرا از روابط خانوادگیش داشته باشی نه احساس بد… احساس بد اتفاق بد… احساس خوب اتفاق خوب… نگاهتو عوض کن تا احساست عوض شه…..
باورت نمیشه زهرا جان… از سنگینی این نداها و الهامات دمای بدنم به شدت بالا رفت و احساس عجیبی داشتم… چرا من تا به حال اینگونه ازین زاویه نگاه نکرده بودم؟!! بعد از ساعتی تفکر آنچنان احساس سبکی و فراغ بال کردم که درجا خوابم برد و یادم رفت برایت کامنت بذارم…
اتفاقاً این شرایط بد خانوادگی و این تضادها از من شخصیتی قوی محکم و عالی ساخت، عوضش خدا کلی بهم نعمت و استعداد شگرف داد که قلبم را مطمئن و آرام کرد… ادب از که آموختی از بی ادبان… وقتی روابط و باورهای فاجعه بار پدر و مادرم را دیدم، این خواسته درون من شکل گرفت که نمیخواهم مثل آنان زندگی کنم و نمیدانی این تضادها چه انگیزه غیر قابل وصفی در من ایجاد کرده بود…
در این دو ماهی که رو خودم نان استاپ کار کردم، همه چیز تغییر کرد، الان باورت نمیشه که چه رابطه رویایی با خواهرم دارم، همین دیروز بود که کاملاً هدایتی برای اولین بار شروع کرد درمورد خدا باهام حرف زدن… منم از اعماق وجودم آن خدای سراسر عشق و مهربانی را برایش توصیف میکردم و هردویمان زار زار از شوق خدا اشک میریختیم. این را دیگر باور نمیکنم که چطور روابطم با برادرم اینقدر عالی شده… سال های سال من و برادرم در آستانه قتل همدیگه پیش رفتیم و خدا رحم میکرد… واجعه به تمام معنا بود… ولی هم اینک چقدر همدیگر را دوست داریم و به هم عشق میورزیم… چقدر عزیز و محبوب شده ام… ولی ولی کاری به پدر و مادر مشرک و ازخدا بیخبرم ندارم… هرچند که مدت هاست که با آنان بهتر شدم و با کنترل ذهن و توجه به نکات مثبت شان دیگر از آنان کینه ای ندارم و باهاشون در صلحم… بارها و بارها آنها را تشویق به تغییر و عشق کردم ولی متأسفانه مدارشون پَرته و فایده ای نداره… مهم خودم و امر خدای خودمه… من از مشرکان و کافران تبعیت نمیکنم حالا هر کس که میخواهد باشد… پدر… مادر… همسر… فرزند… دوست…
خودم رو درگیر مدار و فرکانس افراد ناخواسته نمیکنم اصلا… آنچنان نتایج شگفت انگیزی گرفتم که هنوز خودم هم باورم نمیشه….
خدا رو بی نهایت شکر بابت روابط عالی پدر و مادرت، بابت عشقی که بینتون در جریانه و خدا رو بی نهایت شکر کن بابت این نعمت و قدرشون رو بدون، و بدان که خیلی ها ازین نعمت محروم اند و آرزوی پدر و مادری مهربان و الهی دارند… البته این رو هم بگم که الان با داشتن عشق خداوند، هیچ کمبود محبتی را احساس نمیکنم و دیگر حسرتی نمیخورم… یکی از قویترین باورهای من که از بچگی همراهمه، اینه که روابط بینظیری و رویایی ای رو تجربه خواهم کرد، و هیچ شکی ندارم که رابطه عاشقانه ای مثل استاد و مریمی در انتظارمه، و چه بسا بهتر و زیباتر و ذره ای شک ندارم در این موضوع…
نوشتار های سراسر خداگونه ات را با عشق دنبال میکنم، سر فرصت بقیه کامنت های بینظیرت رو میخونم عزیزم…
خیلی دوست دارم دختر خوش قلب و مهربون….
این حد از پیشرفت و ثابت قدم بودن در این ره سراسر توحیدی است را، از ته دلم تحسین میکنم
یگانه معبودم را سپاس بیکران گویم بابت هدایتش از زبان تو
در آغوش خداوندگار عشق و مهربانی زهرای عزیزم
سلام دوست خوب و قدرتمند و شجاعم..
نمیدونم چطور شد که به این کامنت کاملا جسورانه برخورد کردم..
نمیدونی جقدر تحسینت کردم که جسارت این تجربات رو داشتی..
فقط آیا میدونستی اصلا این جملات اصلا برای من تازگی نداشت؟؟
میدونستی استاد بارهای بار از رابطه ی بد پدر و مادرشون با هم گفتن؟؟
من این مدت که دارم تو سایت میگردم و دونه دونه فایلا رو نگاه میکنم،استاد بارها از اینکه رابطه یپدر ومادرشون با هم اصلا خوب نبوده گفتن..
حتی تو یه فایل مصاحبه گفتن که تو سن 10 سالگی به مادرشون گفتن که از پدرشون جدا بشه..
استاد میگفتن که تمام دوران بچگیشون بدون استثنا کابوس میدین..
ولییییییی چی شد؟؟؟
الان بی نهایت سپاسگزار پدرشونن..
چون این تضادها باعث شده اینقدر موفق باشن..
الان این حد از صمییمیت رو با فرزندشون داشته باشن..
الان این رابطه رویایی رو با عزیز دلشون داشته باشن..
دوست خووووبممم مطمن باش این هدایتم به این دیدگاه و یادآوری زندگی گذشته استاد قطعااا هدایت پروردگار بوده برای شمااا..
مطمنمم مطمنممممم که زندگی آینده ی شما هم مافوق رویایی میشه..اگر ادامه بدین..
موفق تریییین باشی
سلام و درود بیکران خدا بر به آفرین عزیزم. نمیدانی از موقعی که نوشتار تو و زهرای عزیز رو خوندم چقدر در خودم فرو رفتم و در خلوتی در دشت گریه کردم…
هر فایل، کامنت، و اتفاقی برای من پیش میاد بدون شک هدایت و پیام خداست برای من؛ این یک باور بسیار قویست که مدتیه در من شکل گرفته.
دقیقا یادآوری زندگی گذشته استاد برای من یک پیغام بسیار بزرگ برای من بود… شاید خودت فکر کنی که صرفا یک کامنت ساده گذاشتی ولی خداوند به وسیله تو در آن سوی زمین بهم نوید و مژده بزرگی داد… میبینی سیستم هدایت خداوند چقدر دقیقه؟!…
من هم بارها این موضوع تضاد های خانوادگی و رنج های استاد در فایل هاشون دیدم و شنیدم، ولی اصلاً برای من عجیب و تازه نبود… چرا که من خودم زندگی به مراتب سخت تر و وحشتناک تری نسبت به استاد داشتم… مثلا هر شب کابوس های جنون آمیز میدیدم… کابوس های که بارها در سرحد مرگ منو پیش میبرد..یکی از دلایلش کودک آزاری های شیطان صفتانه پدر و مادرم بود.پدرم از همان ۶ سالگی تا دوران نوجوانی بارها به شکل سنگ دلانه ای منو کتک میزد و شکنجه میداد… منو خورد و مسخره میکرد… همه فامیل و آشنایان به پدر و مادرم میگفتند کاش میلاد پسر ما بود ایقدر که این پسر مهربون، مودب و خارق العادست… بهترین درس و استعداد رو در شهر و منطقه داشتم و با اختلاف بهترین بودم، ولی با گذشت زمان و سرکوب ها و تضادها روح و روانم خسته و مجروح شد… پدرم همیشه مادرم را میزد و تهدید میکرد، منم به جای تمرکز بر درس و علایقم، ترس و عذاب نمیذاشت تا صبح بخوابم…
از ۱۲ سالگی خودم بصورت خودجوش شروع به خواندن قرآن کردم تا کلام و قانون خدا رو بفهمم،ولی پدر و مادرم بارها منو منع و مسخره میکردند که تو بچه ای و چیکار به این حرفا داری… یادمه بارها کتابهای و مجلات علمی و نجوم میاوردم خونه تا با عشق مباحث علمی و پژوهشی مورد علاقمو بخونم، ولی هر بار پدرم دعوام میکرد که به جای این چرت پرتا فقط درس بخون و نمره بیست واسم بیار. چند سال بیماری های خطرناک روحی گرفتم و حتی به افسردگی شدید مبتلا شدم.. دوست خوبم قضیه هولناک تر از آنست که در مخیله دیگران بگنجد… ولی خدایی همیشه درونم زنده بود که صدایم میزد و مرا به آغوش خودش فرا میخواند… تو فقط به من پناه بیار و از من بخواه آیا من برای تو کافی نیستم…
این رنج و عذاب ها خواسته های بسیار بسیار عظیمی رو درون من ایجاد کرده بود… بیشتر هر کس دیگه ای… زندگی سراسر رفاه عشق و خوشبختی رو حق طبیعی خودم میدونم و خدا داره منو قدم به قدم به سمتش هدایت میکنه… میدونی، صدای خدا رو به وضوح درونم میشنوم که به تمام رویاهام میرسم اگر ادامه بدم و در چارچوب قانون خدا حرکت کنم…
یکی از بارزترین نشونه ها برام اینه که، منم یک هدف بسیار والا مثل هدف استاد دارم… استاد توی فایل توحید عملی ۱ بود که گفتن از مرگ حتمی نجات پیدا کردن و اون روز بود که فهمیدن خدا نجاتش داده و رسالت بزرگی رو بهش الهام کرد.. من هم چندین بار از مرگ حتمی جسمی و روانی نجات پیدا کردم و در طی این چند سال اخیر متوجه رسالت بزرگی شدم که خدا به دلم انداخته… گاهی به خودم شک میکردم که من دیوانه ام بیخیال این این رسالت، ولی ندای محکم الهی بهم امر میکرد که این رسالتت هست و این رویایی که به دلت انداختم رو تا آخر دنبال کن… فقط همین رو بگم آنقدر سنگین و عظیمه که تا به حال هیچ کس در ایران و دنیا رو ندیدم که انجامش داده باشه و من میخام که اول نفر باشم که این کارو انجام میده. مثل استاد که در حوزه خودش اولین و بهترینه. به همین خاطر هیچگاه در موردش در سایت و یا جای دیگه حرف نزدم و نخواهم زد. تا زمانی که در چند قدمیش قرار نگیرم.. آره باور کن که خدا بوسیله من و تو و ماها میخواد جهان رو گسترش بده و غیر ممکن رو ممکن کنه… تو هم رسالتی داری در این جهان…
میلیون ها سال نوری با هدف و ادای رسالتم فاصله دارم، رسالتی از جنس رسالت استاد… با الگو گرفتن از استاد و داشتن باورهایی مثل ایشون همه چیز ممکن و شدنیه… قدم به قدم…. تکامل …. تکامل … تکامل….. ایمان … عمل…. ایمان…. عمل… استمرار و ادامه دادن… کنترل ذهن… تمرکز و توجه…. سپاس گزاری و احساس خوب… توکل و هدایت……خدا خدا خدا خدا خدا…..
این راه هیچ پایانی ندارد….
یگانه معبودم را بی نهایت سپاسگزارم که از زبان تو با من سخن گفت و انگیزه ام را هزار برابر کرد… ایمان و باورم قوی تر شد… تحسینت میکنم که به ندای قلبت گوش و برایم نوشتی، تحسینی از جنس بی نهایت الهی
میدونم این روزها مثل خودم، خواب و خوراک نداری و ۲۴ ساعته داری در این مسیر بهشتی حرکت میکنی… خدای درونم داره بهم میگه که تو بفرین عزیزم داری عالی تر از عالی پیش میری و خودت هم خبر نداری… بدون شک با این سرعت فرکانسی که تو داری پیش میری، به زودی به بزرگتر از آنچه که خودت هم انتظار نداشتی میرسی… خدا هم داره با زبان من به تو نوید اتفاقات ریز و درشت شگفت انگیزی رو میده که خودت هم باورت نمیشه … نوید ثروت، محبوبیت، آگاهی های عظیم کیهانی، سلامتی و تندرستی، دوستان بهشتی، عشق و روابطی سراسر عاشقانه، موفقیت و خوشبختی، آرامش و شخصیتی سراسر تسلیم و توحیدی…. منتظر اتفاقات خوب باش که دارن از راه میرسن…
دوستت دارم دختر خوش قلب و دوست داشتنی…
با قدرت ادامه بده که رویاهات منتظرتن عزیزم
دوست خوب و عزیز و خوش قلبم..
با تک تک کلمات کامنتت مو به تنم سیخ شد..
میدونم که هیچ وقت نمیتونم گذشته تو درک کنمم..
ولییی همین که گفتین که قراره به هدف خیلی خیلی خیلی بزرگی برسی پرواااز کردددم..
بهتتتت از ته دلم افتخار میکنم که این رسالتوو داری دنبال میکنی..
حتم دارم حتم دارممم خداااااا خیلی دوستتت داره که اینجا هدایتت کرده..
در ضمن وقتی که از زبان خدا بهم گفتی که منم خیلی موفق میشم دیگهه چشمامم پر از اشک شد..
چقدددر خوبه که همههه ی ما حرف خدا رو بهم منتقل میکنیم..
ممنونم ممنونم بابت تمام این نویدهایی که از طرف خداااا بهم رسوندی..
خوشحححالتریییینم چون شماها رو دارممم..
دوست خوش قلبم منم ته تنها تو رو بلکه تمام دوستای عباسمنشیم رو عاشقانه و از ته دلم دوست دارممم..
ما یک خانواده ایممم..
یک خانواده فوق العاده صمیمی..
میدونی چیه عزیز من
دارم به این فکر میکنم که چقدررررر میتونه فرکانس قوی باشه چقدر میتونه روح به یگ روح دیگه قلب به یه قلب دیگه نزدیک باشه
دارم به این فکر میکنم که کجای دنیارو دیدی که رفیق ها و هم دانشگاهی ها…بابا ما پاره ی تن خداوندمونیمممم
ما تکه ای از خودشیمم
ما جان همدیگه ایم
میدونی چی دلمو لرزوند؟
استادم که یه پست گذاشته بودن و داشتن از تمرکز روی نکات مثبت و زیبایی ها میگفتن
آخ که من مردمممم برای این همه زیبایی
خدای من
من پرواز کردم برای
اون بارونننن چقدرررررر بوی بارون رو با تمام وجود عززیزممم استشمام میکردم و حس میکردم
آفرینم راس میگه نمیدونم چطور شد هدایت شدم اینجا
اما عاشققققق این کامنت ب نظیرت شدممم
یاد جمله ی آخر استادمون افتادم توی همون پست بی نظیرشون که انشالله همتونو اینجا میبینم
ما خانواده ایمممم رفیق نازنینممم
اصلا من عاشق اینم که میشینیم و کالا بدون هیچ نقابی میشینیم . از تغییراتمون
از نتایجمون از آگاهی هامون
از درک هر لحظهه بهتر وبهتر شدنمون
به همدیگه میگیم
به همدیگه نگیم میخوایم به کی بگیمممم
ما متفاوتیممم
اخ میلاد نازنینمممممم چقدر زیبا کعنای فوق العاده ی جکله ی استادغزیزم که توی پست گفتن را اجرا کردی که گفتن:: به هر چیزیییی توجه کنی به سمت آن هدایت میشوی ::
و شما چقدررررر فوق العادهههههه توجه و کانون توجهت به سمت زیبایی هایست
به سمتتتتتت قشنگی هاستتتتتت
به سمت عشقههه و عشق ورزیدن
معجزه میکنه میلاد عزیزمممم
عشق ورزیدن معحزه میکنه
دوست نازنینممم
من عاشق اینم که لحظه لحظه پیشرفتتو ببینم
بنویس از نتایجت
بنویس از تک تک آگاهی هایت و پیشرفت هایت
ممنونم که اینقدر جسارت داشتنی و نقاب را از روی صورتت برداشتی
بی نهایت تحسینت میکنممممم برای این ادامه دادنت
که رمزه رمزه
برایت بهترین های بهترین ها رو میخوام دوست خوبم
سپاسگذارم
چقدر میتونه دقیق کار کنه
آره جون کار جهان اینه
سلام دوست خوبم
چقدر حس خوب گرفتم وقتی گفتی که من تو خواب دیده بودم این متن رو برای کسی مینویسم
چقدر خدارو سپاسگزارم که با نوشته من هم فرکانس شدی
سپاسگزارم برای هدایت خداوند، هدایتی که همیشهههههه هست همیشه
چقدر خوشحالم که با خودت به صلح رسیدی
واقعا اشک تو چشمام جمع شد از نوشته ات
سپاسگزارم که برام یاداوری کردی که باید قدر بدونم باید بیشتر عشق بورزم و دوست داشته باشم.
لذت بردم که با خدایت به هماهنگی رسیدی عشق خدا رو در دل احساس میکنی
با خدا باش و پادشاهی کن
واقعا همه چی همینه خدا.
این تضاد زندگی نوید دهنده یه زندگی سرشار از عشقه سرشار از زیبایی و امیده
قطعااااااااا با عشقی که به خداوند داری عشق هایی رو وارد زندگیت میکنه که امده اند بی بهانه به تو محبت کنند از بی نهایت دست
عشقی رو از دوستی مهربان، خواهر گل و عزیزت، برادر خوبت و…. تجربه میکنی
و قطعا در زمان و مکان مناسی به عزیزدلی هدایت خواهی شد که بی قید و شر ط بهم عشق خواهید ورزید و یک رابطه ای از عشق و مودت الهی تجربه میکنی
و فرزندی خواهی داشت صالح و نیکو، فرزندی تمام عیار از هرلحاظ را تربیت میکنی
و الگوووووووووییی از بهترین روابط عاشقانه با خدا، خودت، همسر، فرزند، پدر و مادر و خواهر و برادر و تمامیییییییی ادم ها خواهی شد.
این خواسته ای که با تمام وجود داری رو با عشق زنده نگهش دار و مطمئن باش به فراتر از خواسته ات هم خواهی رسید.
و حالا فرض کن دوماه در این مسیر ثابت قدم بودی و انقدر عالی کار کردی سه ماه دیگه 6 ماه دیگه و یه سال دیگه چه اتفاقات شگفت انگیزی رو تجربه خواهی کرد
قلبت زیبایت و وجود خداگونه و ارزشمندت را دوست دارم
تو را به پادشاه عالم میسپارم و برایت از دستان خودش بینهایت عشق و خوشبختی سلامتی و ثروت خواستارم.
سلام و درود خداوند مهربانی ها بر زهرا عزیزم.
نمیدانی موقعی که پیامت را دریافت کردم، چقدر اشک شوق بر گونه هایم جاری شد… چقدر انگیزه و ایمانم بیشتر شد… چقدر قلبم آرام و مطمئن شد… خدایم را بی نهایت سپاسگزارم که از زبان تو با من سخن گفت و مژده رسیدن به خواسته های قلبی ام را داد… خدایا شکرت که به زهرای خوش قلب الهام کردی… از اعماق وجودم تحسینت میکنم که به نداهای خدا گوش کردی و آنچه را که میگفت برایم مینوشتی… نوشتار تو، در حقیقت نامه خدا بود به من… چقدر خوشحال شدم از خواندن تک تک کلمات امیدبخش و خداگونه ات…
زهرای عزیززززززم تو فوق العاده دختر و با این روندی که داری حرکت میکنی و پیش میری، یقیناً اتفاقات و زندگی سراسر خوشبختی بزرگتری در انتظارته… شاید خودت متوجه نشی که چقدر عالی داری پیش میری…چقدر عزیز و ارزشمندی… چقدر نیرومند و بزرگی… مرسی از اینکه اینقدر خوشحالم کردی.. راستی خوب که یادم اومد… این دو قسمت اخیر منو متوجه یک تضاد از خدا خواسته کرد، کامنت های بچه دیگه منو به شدت وادار و تشویق کرد که یادگیری زبان انگلیسی رو جدی بگیرم و برم سراغش… راستش من سال ها فیلم و مستند زبان اصلی میدیدم، لحجه آمریکن خوبی دارم، حتی لحجه ایتالیایی و چند زبان دیگم خوبه، کلا تو یادگیری زبان خیلی خوبم ولی همش یادگیری کامل زبان انگلیسی رو به تعویق مینداختم. میخواستم لطف کنی برام توضیح بدی که به چه شیوه و فرآیندی زبان انگلیسی رو مسلط شدی؟ میدونم که بی نهایت راه هست ولی میخام از دیگران الگوبرداری کنم و باورمو قویتر کنم. میخوام در ساده ترین و کوتاه ترین زمان ممکن زبان انگلیسی رو مسلط شم چون در آینده نزدیک برای رشد کاریم حتما لازمش دارم و از واجباته.ممنون میشم از خودت بگی که به چه روش ها و در چه مدت زمانی یادگرفتی.
سپاس بیکران عزیزم
دوستت دارم دختر دوست داشتنی و مهربون
امیدوارم در آغوش خداوندگار عشق و مهربانی، همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشی عزیزم
سلام دوست عزیزم
چقدر خوشحالم که خداوند مهربانی ها اشک هایی نوید دهنده عشق بینهایت و خدایی را از چشمانت جاری ساخته
چه اشکی بالاتر از اینکه بخاطر خداوند بر گونه ها سرازیر شود مگر بالا تر از این اشک هم داریم؟
خدارا هزاران بار شکر که نامه خدا را دریافت کردی که با او حرف زدی
خدا به راحترین روش به ما جواب ها را میگوید
اگر و تنها اگر از خود مقدسش بخواهیم.
خدایا شکرت
درمورد زبان انگلیسی هم شاید هنوز به سطح خیلی عالی نرسیده باشم ولی در همین حدی که ماجرا رو میفهمم و میتونم به یه فیلم و داستان و کتاب مسلط باشم
من قبلا کلاس زبان میرفتم ولی یه مدت رهاش کردم، بعد از اون هم با دیدن فیلم خیلی لغات برام تکرار شدن و به یادم اومدن، و الان هم با همین روش پیش میرم.
لغات خیلی جدید هم از یک فیلم رو مینویسم تا بیشتر به خاطرم بمونه.
برات از خداوند رزاق خوشبختی نعمت سلامتی و ثروت و عشق و عشق و عشق میخوام
بسیار عالی و
فوق العاده بود.
سلام و دورد زیبای خداوند تقدیم به شما
سپاسگزارم.
در پناه خداوند به نعمت بیکران برسید
سلام عزیزممم..
چقدر خوشحالم واسه این درکتت😍😍😍واسه این احساساتت
سلام مهربونم
سپاسگزارم برای حس خوبت
شاد و خوشبخت و سرشار از اگاهی باشی
ساعت 7.00 بوقت اروپا
صبح یک روز آفتابی
نشستم روی نیمکت روی تراس
ترکیب صدای آبشار و پرنده ها دیوانه کننده ست
طراوت و شادابی و تازگی هوای بکر صبحگاهی
پرتوهای نور خورشید لابلای درختان پرادایس کوچیک و اور گرین خودمون
تراس بهشتی مون
آسمان ابی
ماشین های تسلایی ک رد میشن از جاده و بهم نوید فراوانی نعمت و ثروت رو میدن اونم ساعت هفت صبح یک روز آفتابی
هواپیمایی ک از آسمون ابی گذشت و شیار ب جا مانده ش روی آسمون ابی مونده و منو محو زیبایی خودش کرده
بوی نم درختان و برگها در هوای بکر صبحگاهی
اوممممم
لطافت و تازگی هوای بهاری
صدای بال زدن پرندگان در دل سکوت اول صبح
کوهپایه های سرسبز و سر ب فلک کشیده در مقابل چشمان زیبام
اینجا قطعه ای از بهشت است
Welcome to Norway 🇳🇴
غرقم در اینهمه زیبایی
محوم در اینهمه زیبایی
که یهو این فایل هم اومد رو سایت و گل بود به سبزه نیز آراسته شد
من اشک شوق و شادی و ترکیب خنده و گریه لو باهمدیگه و همزمان وسط این فایل تجربه کردم
اونم اون قسمتی که استادمون چقدر با بچه ها بچه میشه و باهاشون همبازی میشه
یاد پیامبرمون افتادم ک دقیقا همین رفتار رو با بچه ها داشت و ب اطرافیانش هم سفارش میکرد با بچه ها بچه باشن و همبازی شن
خدای من
رب من
خالق من
سبحان الله
سپاسگذارم ازت استاد بابت وجودت
بابت بودنت
بابت اینکه هستی تو زندگیم و برجسته ترین الگوی زندگیمی
سپاسگذارم ازت ک بهم یاد میدی با بچه ها بچه گانه رفتار کنم
سپاسگذارم که مثل پیامبرمون اسوه حسنه هستی برای من و هزاران انسان دیگه در اقصی نقاط کره زمین
ایران ، استرالیا ، نروژ ، کانادا ، امریکا، افغانستان، ترکیه و خدا میدونه جاهای دیگه رو ک من بی اطلاعم ازشون
خدا رو سپاس میگم ک شما رو فرستاده و الگو قرار داد برای من و هزاران انسان در جهان
چقدر رفتارتون با بچه ها منو یاد پیامبرمون انداخت خدای من
چقدر ب بچه ها احساس شجاعت و جرات و قدرت میدین اینا همه برای من ساعتها درسه
چقدر تمرکزتون روی نکات مثبت بچه ها هست
چقدر توانایی اینو دارین ک با هر سن آدمی وقت بگذرونین
اینو از اعضای سایت میشه فهمید ک از بچه های شونزده هفده ساله عضو سایتن تا مردان و زنان شصت ساله و از خودتون بزرگتر
چقدر احساس رهایی و وابسته نبودن ب فرزندتون رو میشه احساس کرد در این فایلا
چقدر با بچه های دوستتون مثل فرزند خودتون رفتار میکنین
از امکانات تفریحی تون در اختیارشون میزارین و ازینکه دارن لذت میبرن خوشحالین
چقدر در مورد رفتن ب دل ترسها این بچه ها درس دادن بهمون
چقدر لذتبخش و آشنا بود اون جنس اعتماد بچه ها ب شما دقیقا از همون جنس اعتمادی ک من خودم ب شما کردم با تمام وجودم یک روز
و با بند بند وجودم متعهد شدم که پذیرفتم ک هرچی عباسمنش میگع وحی منزله و این هست و جز این نیست
اگر من نتایج دلخواهم رو هنوز نگرفتم و نمیگیرم مشکل از عباسمنش نیست مشکل از محصولات و دوره های عباسمنش نیست مشکل از قوانین جهان نیست بلکه مشکل از کانون توجه منه ، باورهای منه ، دیدگاه منه
تا همین الانشم کلی ازین اعتمادم نتیجه گرفتم و با تمام وجودم راضیم از زندگی الانم خدارو هزاران بار شکرررر
چقدر هوس یه آب تنی تو آب ولرم کردم 😍
زیبایی پرادایس شما رو هم ک نگم براتون
من ملدم یعنی
Welcome to paradise
خونه ای که روی آب بنا شده
دقیقا از زیر خونه ما هم آبشار روانه استاد و الان با صدای شرشرش دارم کامنت مینویسم احتیاجی ب موزیک لایت ندارم شکرررر
چقدر برای مهمانانتون غذای ساده ای درست
کردین استاد دقیقا از همون غذایی ک خودتون همیشه میخورین
و چقدر لذت بردن مهمانان عزیزتون
چقدر لذت بردم از اینکه Jacob با این سن یوتوبر هست و حتما کسب درآمد هم میکنه ازین طریق
چقدر اون رقص زیر نور چراغ قوه Josef باحال بود 😍
راستی استاد اسم Josef رو نروژی ها هم دارن با این تفاوت که چون نروژی ها j رو y تلفظ میکنن میشه همون یوسف خودمون
واقعا این ترسهایی ک ما داریم در مورد رفتن به جاهای جدید اینا همش واهیه !
چقدر خوبه ک از بچه ها هم درس میگیرین
وقتی که حرکت میکنیم تازه میفهمیم خودمون رو محروم کردیم از تجربیات زیبا بخاطر ترسهامون
هرچقدر بیشتر آدم میره تو دل ترسهاش میفهمه که ترس ها واهی اند
خدایا کمکم کن بر ترسهام غلبه کنم که بقول یکی از شاگردان تون ک میگفت تا نری تو دل ترسهات تا عمل نکنی به الهاماتت هیچ اتفاق خاصی نمیفته
…
چقدر رابطه این چهار تا برادر با هم فوق العاده ست
چقدر خوب بهم کمک میکنن با هم خوبن و همکاری میکنن با هم
God bless America
…
اون قسمتی که از الکوبرداری گفتین اتفاقا نشانه امروز منم همین بود فایلی با موضوع الکوبرداری
راستی استاد ممنونم ک کامنتامو لایک میکنین واقعا خیلی انگیزه م بیشتر میشه وقتی روند تکاملیم رو میبینم از دیدن کامنتام
چقدر کار خوبی کردین ک ب پرادایس ما هم یه صفایی دادین در اون آخر فایل و پرادایس هم بهتون اون پیاز چال خفن رو داد و انقدر بچه ها خوششون اومد
بازم تشکر میکنم بابت تهیه این فایلا و گذاشتن اونها رو سایت در بهترین زمان ک اول روز هست و فرکانسهامونو با این فایلا تنظیم میکنیم و روزمون رو میسازیم باهاشون هرروز
سپاسگذارم واقعا
حکایت همچنان باقیست
سلامممممم بر عشق من
خواهری محشر من
جیگر من
میدونی میدونی چقدرررر عاشقتم هم قدمی من
واییییییی پرواز کمهههه
من بال ها دراوردممم برایییی بهشتی که درونشیییی
براییی اون ابشار بی نظیری که درست کنار خونتون داره بهت عشق میورزه
برای دونه دونه اون ابرای پفکییییی که چقدررررر پرادایس گونه کرده بهشتت رو
میدونی که همیشه باهاتم
و عاشقتم
چقدرررررر زیبا بود دیشب
چقدررررر خوش گذشتتت چقدررررر پرواز کردممم
من عاشققق طلوع نور زیبای ربم هستم و خدارو هزاران باذشکر که عشقش را نثارمون کردد
عاشقتم هلنای من
و بی نهایت ازن نگاه زیبابینت را تحسین میکنم
اره من عاشق تحسین کردنم
عاشق عشق ورزیدن
عشق خود خود خداستتت
تحسینت میکنم برای این متعهد بودنت برای این کدبانو بودنت
تحسینت میکتم برای این بی نهایت فوق العاده روی خودت کار کردنت
تحسینت میکنم برای این بهشتی که برای خودت ساختی
تحسینت میکنم برای این تمرکزت روی نکات مثبت
تو اومدی که بهم بگی نازنین الهامم عشقم
دنیا پر از فراوانی و ثروته اومدی بگی جهان و خداوندم عاشققق اینکه من به هر چیزی که میخوام برسم که ثروت باشکوه ترینه
من عاشق اینمممم که ثروت خود خداست و ثروتمند نزدیکترین کس به خداست اخ من دیوانه همین نزدیکی ام
اومدی بهم بگی نشانه ی ربم وه اگه به هلنام میشه
پس میتوان داشت به منم میشه
عاشقتممممم
خدایاشکرتتت برای وجودت
خدایاشکرت
من به خودم افتخاز میکنم به خودم
که چقدر زیبا روی خودم کار کردم که مدارم بالاتر رفته که تورو پیدا کردم عشق منِ
عاشقتممممممم
عاشقتمِو بی نهایت برات بهترین ها و بی نهایتتتتت برات فوق العاده ترین لذت ها و ثروت ها رو میخواهم
از طرف من از روی ماه فرشته ام که اونم تمرکز روی داشته هاست ببوس عزیزدلم😉😉😘😘
خیلی خدا رو شکر میکنم که استاد همه ی کامنت ها رو میخونه و اون هایی که خوشش میاد رو لایک میکنه
آدم تکلیفش روشن هست که چه کامنت هایی رو از چه کسایی بخونه تا ورودی های مثبت وارد ذهنش بشه .
و اینکه از اعتماد به استاد حرف زدید خیلی درس توش بود و متشکرم از شما
سلام دوست من نظرت عالی بود از اینکه از خونتون و محل زندگیتون گفتین کلی تو ذهنم تجسمش کردم و لذت بردم حتما خونه خیلی قشنگی دارین براتون عشق عشق عشق میخوام
سلام به عزیزای دلم!
دوست دارم از احساس لیاقت بگم!
چیزی که باعث میشه استاد عباسنمش،یه راننده تاکسی مسافرکش،بقدری رشد کنه که یک مردی که چند هزارنفر نیرو رو مدیریت میکنه دوست صمیمی اش بشه و از بودن کنارش لذت ببره!
چیزیکه باعث میشه بقدری قدرتمند بشم که به چشم خودم میبینم سکوت کردن و چشم گفتنه همون آدمایی که جرأت نه گفتن نداشتم بهشون اما الآن اونها جرأت چپ نگاه کردن هم بهم ندارن!
بدونه اینکه باهاشون دعوا کنم!
بدونه اینکه بخوام بهشون بگم از این به بعد باید رفتارتو با من عوض کنی!
بدونه اینکه بخوام شاخ و شونه بکشم!
اما وقتی روی خودت،روی احساس لیاقت و عزت نفس کار کنی،دیگه بقدری بزرگ میشی که ناخودآگاه حرف هایی رو میزنی و حرف هایی رو نمیزنی،یا کارهایی رو میکنی و یا کارهایی رو نمیکنی،که جهان میفهمه که تو قدرتمند هستی!
الآن ساعت 7:40دقیقه است ،نیم ساعت پیش همکارام تخم مرغ درست کردن که بخورن ولی من وقت نداشتم که بمونم تا تخم مرغ آماده بشه!
بنظرت چی شد!؟
شروع کردم به باز کردنه ماست تا نون و ماست بخورم، یکی از همکارام بهم گفت میخوای چکار کنی!؟
بمون تخم مرغ بخور!
گفتم وقت ندارم بابد برم بالا!
گفت عجله نکن همین الان ماهیتابه و روغن رو آماده کن میرسی عجله نکن و نزاشت نون و ماست بخورم دوست داشت تخم مرغ بخورم!
چون تو ماکروفر تخم مرغ درست کردیم یه مقدار زمان میبرد و شرایط کاری ما جوریه که روی دقیقه کار میکنیم یعنی باید 7:20 دقیقه دیر تر نری محل کارت!
دیدم تخم مرغ ها داره دیر آماده میشه دوباره نشستم نون و ماست بخورم،یکی دیگه از همکارام گفت ابراهیم نون بیار تا از جایی که تخم مرغ خوب پخته برات بزارم تو نون بخوری بعد بری اون یکیشون گفت ساندویچ بگیر مثله ساندویچ ببر بالا بخور،اون یکیشون گفت به کسی که بالاست زنگ بزن بگو 5 دقیقه دیرتر میام!
یکی دیگه شون رفت پیگیر شد ببینه کی بالاست که بهش زنگ بزنم بگم دیر تر میام،گفتم شماره اونی که بالاست رو ندارم دوتاشون همزمان گوشی درآوردن و شمارشو بهم دادن و بهش زنگ زدم و موندم صبحانه مو خوردم بعد اومدم بالا!
یعنی 4 نفر از 6 نفر پیگیر بودن که هرکاری کنن که ابراهیم صبحانه گرم بخوره بعد بره بالا!
اما میخوام برگردم به 2 ماه پیش!
همین همکارام!
یکیشون با لحن تند و دستوری و حتی داد زدن باهام صحبت میکرد!
یکیشون به دورغ در موردم حرف درمیورد تا بقیه بخندن و بقیه هم میخندیدن!
یکیشون با حالت نگاه از بالا به پایین همش باهام رفتار میکرد!
یکی دیگه شون ککککلا 1 سال با همه سلام میکرد جز با من!
میگفت بهم نون بدین،من بهش نون میدادم اما نونی که من میدادمش میزاشت کنار از یه نون دیگه میخورد!اییینقدر ازم متنفر بود!
همون شخص امروز صبح به یکی دیگه از همکارام میگفت تو از یا شیفت دیگه میای از همکارم کار میکشی!
داری از همکارمون سوءاستفاده میکنی!(البته داشت به شوخی میگفت)
ولی منظورش از همکار،من بودم!
آره همون شخصی که وقتی بهش میگفتم چایی میخوری نمیگفت نه با نچ جوابمو میداد!!!
وقتی میخوام حرف بزنم تو 90٪مواقع قلبم بهم میگه این حرف رو بزن اون حرف رو نزن!
امروز صبح ساعت 6:20ایییینقدر خندیدم تو ماشین اییینقدر خندیدم که قلبم از اعماق وجود شاد شد!
فقط یاد یه خاطره ی جالب افتادم که سالهاست از ذهنم رفته بود!
و تو دلم گفتم خداوندا تویی که میخندانی و تویی که میگریانی!
چه چیزی جز حالا خوب،جز ارتباط با خدا میتونه این خنده و این قدرت رو بهم بده!
میدونی!
شاید کسی که دوره های روانشناسی ثروت کار کنه ثروتمند بشه!
شاید کسی که دوره ی قانون سلامتی رو کار کنه از نظر سلامتی در سطح بالایی قرار بگیره!
شاید کسی که از دوره ی عشق و مودت در روابط استفاده کنه روابطش عالی بشه
اما کسی که دوره عزت نفس و احساس لیاقت رو کار کنه فقط به 1 چیز میرسه اونم خدا!
حالا بنظرت خدا برای ثروت،برای روابط، برای سلامتی و…کافی نیست!!!
احساس لیاقت ریشه ی مارو محکم میکنه!
من تو این 5سال اخیر زندگیم 60٪شخصیتم و دیدگاهم تغییر کرد!
از این 60٪ به جرأت میتونم بگم 30٪بخاطر دوره ی های عزت نفس و احساس لیاقت بوده در این 1 سال اخیر!!!
خدایا شکرت
سلام به اقا ابراهیم عزیز
من همیشه تحسینتون میکنم برای تک به تک کلمه هایی که مینویسین
و امروز چقدر قشنگ گفتین :
کسی که دوره ی عزت نفس و لیاقت و کار کنه به خدا میرسه
من با تمام سلولهای بدنم اینو درک کردم
اره به خدا میرسی بدجورم میرسی
چون دیگه نمیترسی
چون یاد میگیری خودتو بشناسی وقتی هم خودتو میشناسی اون جاست که درک میکنی خدا کیه
بعد میگی ای وای من چرا تا حالا اینو نفهمیده بودم ، بابا من خیلی با ارزشم چون خدا تو وجودمه
وقتی یه کوچولو باورش کردم معجزه پشت معجزه
همسرم بعد از ١۵ سال الان هر روز به من زنگ میزنه
همسری که براش مهم نبودم الان دنبال بهانس که با من حرف بزنه
میدونی من فقط ارزش خودمو دونستم و
گفتم همه کاره خداست
دیگه خدا شد برام همه چیز
و من با تمام وجودم دیدم که خدا برای من کافیه
اره شما راست میگی
فقط یکم خیلیم نه ، یکم بشناسیش
دیگه تمومه .
سلام آقا ابراهیم عزیز
خیلی خیلی خوشحالم شدم از خوندن کامنت عالی شما و اینکه اینقدر عالی باز هم از نتایجتون برامون نوشتید
چقدر لذت بردم از اینکه اینقدر با دوره احساس لیاقت و عزت نفس شخصیتتون تغییر کرده و نتیجه دیدید با حرفای شما یاد عید امسال افتادم ک فقط با کمتر از دوماه کار کردن رو احساس لیاقت چقدر تغییرات بزرگی در زندگیم رقم خورد
من دوره رو تهیه نکردم اما به خودم گفتم اشکالی نداره اگ دوره رو نداری اما میتونی از چندین قسمت رایگانی ک استاد درمورد دوره احساس لیاقت توضیح داد و روی سایت قرار داد استفاده کنی اونا رو با چنتا فایل دیگ جزوه کردم و هرروز میخوندم باور کنید فقط یکماه و نیم بود ک داشتم این جزوه رو هرروز میخوندم و با چشمای خودم دیدم که چقدر رفتار دیگران وجهان با من تغییر کرد
من هرسال عید روز تولدم از جشن تولد گرفتن و مهمونی و… چشم پوشی میکردم میگفتم اشکال نداره چون تولدم روز دوم عید هست و همه مشغول عیددیدنی و.. هستن اشکالی نداره تولد نگیر، با وجود اینکه خیلی دوس داشتم تولد بگیرم
امسال مامانم گف برات تولد میگیرم بدون هیچ مخالفتی قبول کردم برخلاف سالهای قبل
مامانم یه مهمونی خیلی عالی برام گرفت کلی خوش گذشت و جالبش اینجا بود ک من هرسال یه مبلغی پول هدیه میگرفتم درحالی ک خیلی دوس داشتم هدیه تولدم یه چیزی باشه ک بیادم بمونه
باورتون نمیشه از پسرداییم ک 11 سالشه هدیه گرفتم تا دوستام و بزرگترا
من امسال چندین هدیه گرفتم و همشونو یه عکس خوشگل کردم و از خدا تشکر کردم این درحالی هست ک حتی پدر خود من هرسال تولدم رو یادش میرفت اما امسال گف مدام باخودم مرور میکردم تولدت یادم باشه تبریک بگم و بهت هدیه بدم
یکماه بعد از عید دوستام منو سوپرایز کردن و بازهم برام تولدگرفتن من خیلی دوس داشتم یکی برای تولدم منو سوپرایز کنه ک امسال این اتفاق افتاد، چند روز بعد از عید دوباره یکی از دوستام بهم هدیه داد،
مامانم بعد از تولدم کلی برام خرید کرد و گفت هدیه تولدت
من امسال هرچقدر لباس دوس داشتم برای عید واسه خودم خریدم وچون تصمیم گرفتم هر چی دوس دارم رو بخرم خدا پولشو رسوند خیلی جادویی با وجود اینکه من شغلی ندارم اما رسید
همه افراد دس ب سینه من هستن ک کارهای من رو انجام بدن، یکی از دوستام ماشین داره هرموقع میریم بیرون میاد سراغمو همیشه بهم میگه این وظیفه منه بیام سراغت
من نتیجه احساس لیاقت رو توی زندگیم دیدم اونم ن با دوره فقط با فایل های رایگان استاد و دیدم دنیای من تغییر کرد و رفتار دیگران 180 درجه با من عوض شد
از نتایج دیگه ام اینکه من از 7 رو هفته حداقل دو روزشو با دوستام هستم و بهترین کافه ها و رستوران هارو میریم و پولش به طرز جادویی برام میرسه، من با افرادی دوست شدم و ارتباط گرفتم ک اونا هم دارن روی احساس لیاقت کار میکنن و باعث شده توی کمتر از سه ماه ما کلی جاهای دیدنی و رستوران ها و کافی شاپ های شهر رو گشتیم و رفتیم تجربه کردیم کلی خاطرات عالی ساختم درحالی ک قبلا به خاطر کمبود احساس لیاقت اصلا انجام نمیدادم یا با حس بد انجامش میدادم
خداروشکر
ازتون ممنونم
کامنت شما باعث شد اینو به خودم یادآوری کنم
همیشه موفق باشید
سلام و درود خدا بر آقا ابراهیم بنده موحد و توحیدی
واقعا لذت میبرم از کامنتهای توحیدیتون داداش ..واقعا تحسینت میکنم ک اینقدر قشنگ روی خودت کار میکنی واقعا بعضی وقتها اشکم با کامنتهات سرازیر میشه
خداروهزاران مرتبه شکر ک امروز هم خدا هدایتم کرد ک کامنتت رو بخونم . دیروز تا ایمیل اومد ک کامنت گذاشتی ، با یه ذوقی گفتم آخ جوووون کامنت توحیدی ..بعد دیدم توی قسمت فنی سایت کامنت گذاشتین ..
گفتم اشکال نداره فردا حتما خبری میشه .خداروشکر امروز خوندم و لذت بردم
در پناه خدا هر روز بهتر از روز قبل بشید .
سلام و درود دوست عزیز
تبریک میگم به این احساس خوب رسیدین و حالتون خوبه و اتفاقای خوب جدب میکنین
منم گاهی وقتا انگار از کالبد خودم بیرون میام و از بالا نگاه میکنم مینایی که عضو کوچیک خونه بود و همیشه هیشکی روش حساب نمیکرد و نظرش رو حتی نمی پرسیدن چه به اینکه مهم باشه حالا اول و آخر با من مشورت میکنن و چشم بسته نظر و ایده منو عملی میکنن
تو دورهمی ها اگه مینا نباشه برگزار نمیشه چه به اینکه نخوان شرکت کنن
از ته دل خوشحال میشم و میگم بیا بانو تو از وقتی برا خودت ارزش قایل شدی یکی یکی سر تعظیم بهت فرود اوردند و گوارای تو باد این حجم از خوشبختی
آقا ابراهیم بعضی جاها هنوز به احساس لیاقت نرسیدم و ضربه میخورم
من کامنت های شمار و دنبال میکنم و امروز خوشحال شدم از کامنت انرژی مثبت تون
روزی برسه منم بیام کامنت بزارم به حد بالاتری از احساس لیاقت رسیدم و همه چیز بر وفق مرادم هست.
در پناه حق خوشحال تر و ثروتمند تر باشین.
سلام و درود به ابراهیم عزیز
بسیار عالی و تاثیر گذار
لذت بردم از این همه آرامش درون
از این که با خودتون در صلح هستین
چقدر زیبا و بی حاشیه
تحسین میکنم این احساس خوب و حال خوبی رو که دارین
سپاس فراوان از شما برای انرژی که به من دادی و مطمئن شدم که دوره احساس لیاقت رو خریداری کنم
موفق و سربلند باشید
در پناه خداوند بخشنده و مهربان
سلام آقا ابراهیم
چقدر از کامنتی که گذاشتین پیام گرفتم خیلی عالی ……الان منم چند وقتیه دوره عزت نفس رو خریدم ولی درست و حسابی کارنکردم چون همزمان با دوره آفرینش شده اول اینو کار میکنم ….ولی خودم میدونم تمام مسائلی که امروز در زندگیم وجود داره بخاطر عدم اعتماد به نفسم هست ….بازم سپاسگزارم