https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-04 03:56:252025-01-25 04:19:08سریال زندگی در بهشت | قسمت 261
612نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به استاد عزیزم،،لذت بردم از این فایل،،از این همه فراوانی و نعمت،،از این همه تخممرغ…استاد من عاشق تخممرغ بودم قبلا،،ولی از وقتی وارد دوره قانون سلامتی شدم،بیشتر عاشقش شدم،،چون قبلا با روغن های گیاهی(با سم های گیاهی)پخت و پز میکردم با کلی ادویه و گوجه و فلفل دلمه،،ولی الان با روغن دنبه و فقط نمک ،،،مثلا بعده 17،،18 ساعت ،فست بودن،،راحت 15 تا تخممرغ رو میخورم،بدون این که دل زده بشم،،و اگه تا 18 ساعت بعدش چیزی نخورم همه چیز خوبه،،این افتخار رو ندارم که از نسل قوم خوب لرها باشم،،ولی ب قول شما،لر ،وار میخورم،،از شماهم انتطار داشتم یه 15،،16 تا تخممرغ بخورید،،ولی خدایش 9 تا برا من و شما،،سوسول بازیه،،البته اون تخممرغا ک شما مصرف میکنید،با اینا ک ما مصرف میکنیم قابل مقایسه نیس،،از لحاظ کیفیت،،همون 9 تا ب نطرم انرژی و خاصیتش اندازه 30 تا تخممرغ کارخونه ایه ک ما اینجا مصرف میکنیم..البته میدونم شما در مصرف گوشت ،لر وار استفاده میکنید،،ب نظرم من در اون مورد جلو شما کم بیارم…حالا جالبه قبلا 2،،3 تا تخممرغ با ی نون میخوردم ،باد میکردم،و 1 ساعت بعد گرسنم بود،الان راحت 10،،15 تا تخممرغ بخورم ن باد میکنم و ن چیزی،تا 20،24،ساعت بعدش سیرم،،فقطم روغن دنبه سرخ میکنم باهاش،،عاشقتم استاد بزرگ،از ب روز رسانی کشف قوانین زندگی تشکر میکنم،،سپاسگذارم،،انشاا تمریناتو درست انجام بدم و نتایج عااالی بگیرم..
باید اعتراف کنم که چند شب از این 39 روزی که ردپا به جای میزارم ،وسوسه شدم که بیخیال کامنت نذارم یا چند بار موندم که خب چی بگم؟از کجا بگم؟
اینو هم باید اعتراف کنم تو انجام پروژه که دارم انجام میدم ،چندین بار وسوسه شدم که بیخیال بشم ،رها کنم،فرار کنم
باید اعتراف کنم که 5،6 سال گذشته من همینطوری گذشت!مدام تا قدم آخر کاری انجام میدادم و بعد رها میکردم و از مواجهه با ترس هام فرار میکردم خودتون حساب کنین چقدر از عزت نفس من با این لایف استایل تخریب شده بود !دیگه کم کم وارد هر کاری میشدم قبل من طرز فکر شکست و از پسش بر نیومدن ،زودتر از من اونجا بود
چقدر از تلاش هام سوخت تو این چالش من با من
فرق من الان با گذشته ،گوش نکردن به این وسوسه هاس پناه آوردن به نجوا های درونی خدای گونه به جای نجواهای شیطانی
نجوا های از جنس امید به جای ترس نجوا از جنس آرامش که برخلاف گذشته پیروز نبرد نجواها میشه
من عاشق این من جدیدم که دیگه ناخودآگاه بهم یادآوری میکنه ولش کن حال خودت بد نکن وقتی سخت میشه صداش تو ذهنم میاد میگه نگران نباش بیا از یه سمت دیگه شروع کنیم بیا یه بار دیگه امتحان کنیم و…
دیگه ناخودآگاه در برابر اتفاقات خوب و بد زندگی ،قوانین بهم یادآوری میشه تا بهتر تصمیم بگیرم
البته بگما منظورم نیس که استاد این سبک زندگی شدم نه میخوام بگم وارد مرحله شدم که میتونم تا حدودی از زندگی 23 سال تجربه قبلیم فاصله بگیرم و با سبک جدید زندگی کنم
درست مثل زمانی که یه زبان میخوایم یادبگیریم اول باید کلی گوشمون تیز کنیم تا تک و توک لغات بفهمیم چیه و بعد در مرحله بعد لغات آشنا متوجه میشیم بدون تیز کردن گوش
طرز فکر شکست در من کمرنگ شده !الان حداقل درصدی احتمال میدم که اگه خوب پیش بره چی میشه !و این عالیه من عاشق پیشرفت ها مختلف تو جنبه های مختلف شخصیتم هستم
مطمئنم سال دیگه که این کامنت میخونم کلی با امروزم فرق کردم .از خدا بابت لطفی که در حقم کرد سپاس گزارم. ممنونم که بهم قوت داد تا مسیر طی کنماز استاد عزیز هم سپاسگزارم بابت سایت فوقالعاده که حجت بر ما تموم کرد تا هیچ بهانه نتونیم بیاریم و ادامه بدیم
ازتون ممنونم استاد جان
راسی من چند باری خواسته های کوچیک کوچیک کردم ،و به طرز عجیبی همشون فراهم شد !خیلی کمک کرد که تو ذهنم باور سریع الحساب بودم خدارو بسازم
مخصوصا در زمینه فراوانی ،این مدت مدام در معرض فراوانی های مختلف قرار میگیرم که بسیار لذت بخشه .خداروشکر
بهتون تبریک میگم که به نفس نجوا گرتون غلبه کردید و اون فاطمه ای که خودتون خیلی خیلی بیشتر دوست دارید رو دارید شکل میدید
به نظر من طبق آموزش های استاد این یک گام خیلی خیلی بزرگ تو مسیر موفقیت هر کس تو زندگیش هست که بتونه به صداهای درونیش جهت بده و اونا رو مطابق با خواسته خودش پیش ببره و در نهایت این ختم بشه به احساس لیاقت در تمامی جوانب
و من به شما تبریک میگم که 39 روزه قوی و جسور پا تو این مسیر گذاشتید و برای حذف باورهای مخرب گذشتتون دارین الگو های تاپ جدید میسازید
احسنت به شما تبریک میگم بهتون
ان شالله در ردپاهای بعدیتون از موفقیت های خیلی خیلی بزرگ ترتون برامون بنویسید
و پیامبرشان به آنان گفت: «در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال، گشایشی داده نشده است؟» پیامبرشان گفت: «در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است، و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و خدا گشایشگر داناست.»247
این آیه رو واسه ی این انتخاب کردم
که اونا اولین چیزی که میگن اینکه این آدم فقیره پس چون فقیره آدم با صلاحیتی نیس
نه فقط برای این اینجوری باشه آ
برای موسی هم همینجوری بوده
اصن فرعون اینکه موسی مثل خودش ثروتمند نیستو میزنه توی سرش
هرچن اوضاع موسی حداقل اینجوری نمیمونه آ
اون میشه بزرگ بنی اسرائیل و طبیعتا کوچکترین ثمره اش ثروته
ولی بعدش خدا میاد چی میگه
میاد میگه اگه هرکسی در مشیتش قرار بگیره
خدا بهش فرمانروایی رو میده
نمیاد بگه قطعا مثلا من طالوت اون فرمانروایی رو میدم
بعدش میرن جلوتر اتفاقا به یه تضاد میخورن
به افرادش میگه که میرسیم به یه چشمه
اونایی که از این بخورن از من نیستن
ولی اونایی که اگه اشتباه نکنم به اندازه یه مشت ازش بخورن از منن
بعد اکثریت از اون آب میخورنا
بعدم نرسیده به جنگ ول میکنن
ولی طالوت جا نمیزنه
اینجا اون مشیت رو خدا نشون میده
باورشو به زبون میاره
میگه چ بسا گروه اندکی به گروه کثیری پیروز شوند
و همینم میشه و داوود میزنه گنده ی اون دشمنا رو که جالوت باشه میکشه
کاری به این ندارم
اولش خدا اومد گفت که خدا به کسی که درمشیتش باشه اون فرمانروایی رو میده
خب طالوتم با شرایط گل و بلبل داشت میرفت وسط راه کلی از یاراش جا میزنن سر همون قصه
ولی اینجور موقع هاس که باید نشون بدیم که ما هم طبق مشیت خدا پیش میریم
میتونس توی فرکانس بد بمونه که کاش اینا بودن
کاشکی نمیرفتن
کاشکی از اون آب نمیخوردن
ولی اینجوری رفتار نکرد
باورشو گفت
و گفت که ما تعدامون کمه ولی خدا پشتمونه و با همین تعداد کم پیروز میشیم
اینجور موقعهاس که باور خودشو نشون میده
و همونم شد
چ قدر قشنگه این قوانین خدا
و اینکه بهش بهش عمل کرد
این داستان توی همون قرآنی اومده که میگن زندگی دنیا یعنی ریاضتو
اتفاقا تو اگه بشینی یه گوشه تضاد خاصی برات رقم نمیخوره
تو زمانی پیشرفت میکنی که اتفاقا شروع به حرکت کنی
از اون منطقه ی امنت بیای بیرون
یاد روانشناسی ثروت یک میوفتم
ما فک میکنیم که کار کردن روی باورها اینکه بشینی یه گوشه بعد طرف بهت زنگ بزنه فلانی بیا اینجا این گونی پولا بردار برو
یعنی ساده بگم حرفهای استادو من با باورم خودم میشنوم
محال که تو نری توی دل ترسهات و به درآمد یه ذره بهتر برسی
درود خدا بر شما آقای مرادی ، آقا خواستم تمام قد از تون تشکر ویژه کنم به خاطر عمل به تعهد تون که هر بار استوار تر و محکم تر از قبل یک آیه قرآنی رو تفسیر می کنید ، من اکثرا میخونم ،( هرچند که بیشتر وقتها درک درستی ندارم که مطمئنم خدا وقتی استمرار منو ببینه حتما برام ساده ترش میکنه) ولی غرض از پاسخ دادن به شما اینه که میبینم شما بدون اینکه پاسخی هم دریافت کنیین(البته من اینو میبینم، حتما که پاسخ های عالی دریافت کردین) ولی باز هم با اقتدار به تعهدتون عمل می کنید و این خیلی به من حس خوبی رو میده و کمک میکنه که خیلی جاهای دیگه یاد شما کنم و کم نیارم
احسنت به شما
بازم آقای مرادی عزیز ممنونم ممنونم که این ایمان رو در من تقویت کردین
از خدا میخوام که یه جایی صداتونو بشنوه که از ذوق سجده کنید
خدای هدایتگرم به من قدرت درک نشانه هایت را عطا کن و کمکم کن تا الهاماتت و فرمانهایت را به گوش جان بشنوم و اطاعت کنم
تو این کامنت میخوام در مورد باور لیاقت و تمریناتی که انجام دادم صحبت کنم که هم باورهام قویتر بشه و هم ایدهای باشه برای دوستان همکلاسی که تو این مسیر هستند
الان نزدیک به یه هفتهای هست من تمرکز گذاشتم روی باور لیاقت و ارزشمندی
و دارم روی خودم کار میکنم
و علاوه بر اینکه فایل استاد رو بارها بارها گوش میدم تو دفتر خودم هم خیلی تکرار میکنم و مینویسم که من برای خودم و کار خودم و محصول خودم ارزش بالایی قائل هستم و هر کسی که نیاز به من و محصول من داشته باشه من و محصولم براش گران هستم
چرا ؟
چون من انسان باارزشی هستم و محصول من خیلی باکیفیت و باارزشه و اگر کسی نیاز داشت بر هر دلیلی باید زحمت بکشه بهاشو پرداخت کنه و هزینهاش رو بده
و جهان هم بینهایت مشتری ثروتمند و باکیفیت داره که عاشقانه دوست دارند محصول منو رو داشته باشند و کلی پول تو حساب من واریز میکنند من میخوام با این مشتریها کار کنم
من الان حدود دو هفته تو محل همون روستای خودمون هستم
قبلا معمولا من وقتی میاومدم محل 2 یا 3 روزه برمیگشتم خونه خودم تو یه شهر دیگه که سکونت دارم
ولی اینسری هنوز هدایت نشدم که برگردم دلیلش رو نمیدونستم ولی گفتم بیخیال خلاصه هر چی باشه به نفع منه
الان که دارم این کامنت رو مینویسم تازه دارم متوجه میشم که چرا خدا بمن گفته فعلا باید تو روستا باشی؟
چون احساس میکنم اینسری تمرکز گذاشتم روی تقویت باور لیاقت جهان هم داری کاری میکنه من بصورت عملی بیام این باور رو تقویت کنم و ایمان خودم رو تو عمل نشون بدم به جهان که من دارم تغییر میکنم
برای همین تو این مدت در راستای تقویت این باور علاوه فقط فایل گوش دادن و نوشتن دارم بصورت عملی توزندگیم دارم اجراش میکنم
حالا چرا تو روستا؟
چون تو روستا من معمولا همه فک و فامیل یا دوست و اشنا هستند و مطمئنا خیلی سختتر برای کار و محصولت که قبلا براشون رایگان انجام میدادی یهویی بیایی پول دریافت کنی
1.. تمرین اول
یکسری یکی از بچه محلهام با هموش اومده بود سر گلخانه من و ازم خواست در مورد کار و بیزنسم بهش مشاوره بدم
اگر ادم قبلی بودم خیلی راحت حدود یه ساعت مفت و رایگان وقتم رو در اختیارش قرار میدادم
چرا؟ حالا چه دلیلی قانع کننده برای خودم داشتم ؟
چون طرف رفیقم بود
یه جواب مسخره
با اینکارم به جهان ثابت میکردم که من هیچ ارزشی برای خودم قائل نیستم
ولی اون زمان به لطف هدایت خدا که ترمزم رو پیدا کرده بودم که چرا ثروت سمت من هدایت نمیشه و اون هم بخاطر باور لیاقتم بود
دیگه همون جا گفتم باید از همین الان شروع کنم
بنابراین قبل از اینکه مشاوره بدم به دوستم گفتم حق مشاوره من جلسه 300 تومنه برای تو نصف حساب میکنم اگر خواستی من در خدمتم هستم اگر نه که من کار با ارزش و واجب تری دارم
و رفیقم اول تعجب کرد و بعد خلاصه قبول کرد
و اونجا بود که من تابو ترسهام رو شکوندم و وارد دل ترسهام شدم
2.. تمرین دوم
تقریبا 3 ، 4 روز بعدش بود که داییم تماس گرفت و گفت دستگاه جوششت رو بیار برام چندتا خال جوش بده ( که در مورد این اتفاق چند روز پیش کامنت نوشتم )
تو این مورد خیلی ترس داشتم چون داییم بود و نمیتونستم و روم نمیشد ازش پول درخواست کنم و متاسفانه رفتم کار رو براش انجام دادم و اومدم
ولی وقتی اومدم خونه یکسره خودم رو داشتم میخوردم از اینکه چرا فرکانس بی ارزشی به جهان فرستادی
و پیش خودم گفتم هر جور شده باید باور لیاقت خودت رو به جهان ثابت کنی اگر که میخوایی ثروت سمت تو هدایت بشه
خلاصه بعدش رفتم پیش دایی و از اونجایی که داییم تخم مرغ تو محل میفروشه من بجای پول
ازش درخواست تخم مرغ کردم و داییم رفت برام 40 تا تخم مرغ اورد و خواست باهام حساب کنه من گفتم دایی من 5 تا تخم مرغ رو با شما حساب نمیکنم عوض جایزه و اشاتیون از شما میگیرم
و دایی هم خیلی راحت قبول کرد و اوکی داد
خداشکر خلاصه اینکه تمرین دوم هم سربلند اومدم بیرون و تونستم اون باور لیاقت رو در خودم زنده نگه دارم
3.. تمرین سوم
امروز یکی از همسایهها که عموی همسرم میشه برای همسرم تماس گرفت و گفت منو صدا بزنه که برم خونهشون تا ابگرم رو یه لحظه براش جابجا کنیم
و همسرم اومد بمن گفت و همون جا به همسرم گفتم اوکی میرم ولی 10 تومن پول میگیرم
همسرم سریع مقاومت کرد و من گفتم نمیدونم میخواهی به عموت بگو
قرار نیست من اینجا از کار خودم بزنم برم کار اون رو انجام بدم که بخوام اون رو راضی کنم
خواستی میرم نخواستی من هم کار واجبتر دارم و نمیرم
بالاخره اینکه همسرم گفت اشکال نداره برو پول رو من میدم
خلاصه اینکه من رفتم و پول رو همسرم بمن داد
و خبر خوب اینکه حالا درسته عمو پول نداد
ولی نکتهاش این بود که من ایمان خودم رو نشون دادم و بخاطر ارزشی که خلق کردم و لیاقتی که برای خودم قائل شدم پول دریافت کردم
و خداشکر از تمرین سوم هم سربلند اومدم بیرون
4.. تمرین چهارم که از همه سخت تر بود
امروز بعدازظهر من تو گلخانه مشغول بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت بابام میگه یه روز وقت کردی بیا ته باغ فنس بزنم و دور باغ حفظ بشه
شاید باور نکنی من اونجا به همسرم گفتم باشه برنامه ریزی میکنم یه روز میام انجامش میدم
ولی بابت کاری که انجام میدم پول دریافت میکنم
اولش همسرم شاکی شد و گفت یعنی چی ؟
اگر بخواهی برای پدر خانمت کار کنی پول میگیری ؟
خیلی راحت گفتم اره غریبه و اشنا نداره
من برای خودم و کار و محصول خودم ارزش بالایی قائل هستم و هر کسی نیاز بمن داشته باشه باید زحمت بکشه بها منو رو پرداخت کنه
اگر خواستید میام اگر نخواستید که فلان
خلاصه با کلی حرص خوردن همسرم و کلی جنگ و دعوا
من خیلی راحت گفتم سیستم من از این به بعد همینه و دوست و اشنا و فک و فامیل هم نمیشناسم هر کسی کارش بمن گیر کنه من دیگه عمران قدیم نیستم که مفت و رایگان خودم و محصولم رو در اختیارش قرار بدم
من میخوام تغییر کنم من میخوام ثروتمند باشم من باید از همین جا ارزش و لیاقت خودم رو به جهان نشون بدم و ثابت کنم
و این نشونهها و این ادمها از طرف خدا سمت من هدایت میشن تا منو رو امتحان کنند تا ایمان منو رو ببینند
بنابراین من کوتاه نمیام
اگر به قیمت ناراحت شدن کل فامیلهام و حتی همسرم هم بشه من اینکار رو انجام میدم
چون من هدف بزرگتر دارم
من باید ثروت و نعمت کل جهان رو داشته باشم
من باید تو عمل به جهان ثابت کنم که تغییر کردم
من باید ثابت کنم که عمران قبلی نیستم
من باید ثابت کنم که برای خودم و محصول و کار خودم ارزش بالایی قائل هستم
خلاصه اینکه من کار خودم رو انجام دادم
جالبه اینکه خانواده همسرم اونها هم اولش ناراحت شدن ولی بعدش قبول کردن و گفتن بابت کاری برای ما انجام میدی پول بهت میدیم
من گفتم اهان حالا شد
خداشاهده تمام این تمریناتی که من انجام دادم
و تک تک ادمهایی که تو هر اتفاق و تمرین باهاشون برخورد داشتم و منو و این رفتار منو میدید پیش خودش میگفت عمران خیلی عجیب و غریب شده
رفتارهاش نرمال نیست
هر چند من که اصلا اهمیت نمیدادم و کاری به نظر اونها نداشتم و کاری که از نظر من درست بود و انجام میدادم
حالا چرا بقیه این حرف رو میزدند و چرا تعجب میکردن ؟
چون چنین رفتار و برخورد رو به هیچ عنوان تو عمرشون تو هیچ یک از ادمهای روستا نمیدیدن
تا بوده این بوده که همه برای همدیگر مخصوصا دوست یا اشنا و فامیل بصورت مفت و رایگان کاری رو برای هم انجام میدادن و هیچ پول یا جبرانی در کار نبود
بخاطر همین بود که من تصمیم گرفتم مثل بقیه مردم زندگی نکنم و مثل اونها رفتار نکنم
چون اگر قرار بود من مثل بقیه باشم پس من هم مثل اونها نتیجه میگرفتم
و این چیزی نبود که من میخواستم
اگر من میخوام ثروتمند باشم و تمام نعمتهای خدا رو داشته باشم باید متفاوت از بقیه عمل کنم و کاری رو انجام بدم که عموم مردم انجام نمیدم
برای همین بود که خدا منو هدایت کرد که فعلا تو روستا باشم که بیام این تمرینها رو انجام بدم
چون انجام این تمرینات مطمئنا رو فامیل و دوست و اشنا خیلی خیلی سختتر هست تا اینکه طرف غریبه باشه و نیاز به ایمان قوی برای وارد شدن تو دل ترسهات میخواد
بنابراین این هدایت خدا بود که من از همین جا شروع کنم و بیام بصورت جدی از ریشه باور لیاقت و باور ارزشمندی رو در خودم ایجاد کنم و روش هی کار کنم و تا میتونم قویتر و قویتر کنم
و از همه مهمتر بیام تو عمل به جهان ثابت کنم که من انسان ارزشمند و لایقی هستم
دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم
دوست داشتم از اتفاق امروز و از تمریناتی که دارم این روزها انجام میدم برای شما تعریف کنم
که یه جورایی زندگی الان من هم کلی چالش داره هم جنگ هم فال و هم تماشا
خخخخخخخ
چون برای من تجربه جدیده که همراه با کلی ارزش لیاقتمندی هست که دارم در خودم ایجاد میکنم
خدایا بینهایت سپاسگزارم که من همواره دارم توسط تو هدایت میشم به مسیری که صاف و اسون و راحت و لذت بخشه مسیری که داره بمن یاد میده که چطور مسائل زندگی خودم رو حل کنم و بتونم خودم رو یه انسان حلال مسئله بار بیارم
این همون مسیری هست که خداوند به بندگانش نعمت داده که من همواره دارم توسط خدای مهربان هدایت میشم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
دوستان و استاد عزیز
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
من از پس این نوشته ها بجای شما حالم بد میشد و حتی تا حالا تصورش رو هم نمیتونم بکنم. و همین طور که نوشته شما را میخوندم درونم جنگ و دعوا شروع شد، که کارش درسته؟ پس کمک به همدیگه چی میشه؟ آیا منم میتونم همچنین کاری بکنم؟ آخه سخت ترین کاری که تا حالا انجام دادم آگهی بازرگانی و چند مورد رد درخواست مامانم که برم خونشون بوده .
و همین طور دلیل و منطق و … تا اینکه به این نتیجه رسیدم که آره میشه، همانطور که شما در ازای کاری که برایشان انجام میدید درخواست بها دارید اونها هم میتونند درخواست کنند و این میشه همان پرداخت بها که استاد حتی در مورد خانواده اش کوتاه نمی آید.
آره باید بها پرداخت کنی و طلب کنی که کار ارزشمند بشه.
منم باید این تمرین رو به تمرین هایم اضافه کنم.( یارو یه پوست موز میبینه رو زمین، با خودش میگه هم باید لیز بخوریم) حالا ماجرای منم همینطوره. هر تمرینی میبینم که با آموزههای استاد اوکی هست می کنم انجام بدم و مطمئن ام این تمرین معجزه ها میکنه.
مررررسی عمران عزیز که تجربه بسیار ارزشمند تون را با ما به اشتراک گذاشتید.
سلام به آقا عمران عزیز امید وارم ک هر جایی ک هستی عاااالی باشی
نمیدونی با خوندن کامنتت چقدررررررررشجاعتت رو تحسین کردم
آفرین به این شجاعت افرین به این عمل گرایی وقتی خودمو جای تو گذاشتم دیدم اگه من بودم عمرا میتونستم از پسش بربیام چقدر برام سخت و سنگین بود ک بخوام ب خانواده همسرم بگم در برابر کارم بها پرداخت کنن واقعا دمت گرم پسر این عملگرایی شما از یه ایمان و عزت نفس خیلی بالایی میاد نترسیدن از قضاوت و حرف مردم میتونم درک کنم ک چقدر با نجواها و مقاومتای ذهنیت کلنجار رفتی
واقعا با خوندن کامنتت ب وجد اومدم اصلا قصد کامنت نوشتن نداشتم اما کارت واقعا با ارزش و قابل تحسینه بهت تبریک میگم اقا عمراااااان منتظر پاداش های جهان باش ک نتیجه این عملگرایی و تغییر شخصیت شجاعانته
اگر ما خودمون واسه خودمون ارزش قائل باشیم اون موقست ک خدا جهان و ادماهم واسمون ارزش قائلن همه چی اول از خودمون میاد ما باید نشون بدیم ب جهان ک چندچندیم
با خوندن کامنتت منم چند لحظه ای ب خودم و کارم فکر کردم ک چقدر تونستم این احساس لیاقته رو تو کارم نشون بدم
من مربی رقصم واموزشم ب صورت پکیجه و تونستم رفته رفته با کار کردن روی باور فراوانی ولیاقت ب درامد خیلی خوب و البته غیر فعال از فروش اموزشام ب صورت پکیج برسم ک لطف خداوند و اموزشای با ارزش استاده
بعضی وقتا ک بعصی از هنر جوها میگن قیمتاتون خیلی بالاست تخفیف بدین اصلا اسم این این کلمه ک میاد حسابی بهم بر نیخوره
منم بهش میگم دوست عزیز ارزش هنر من خیلی بالاتر ازاین قیمته و هزارتومنم تخفیف نداره جالبه ک خیلی راحت میپذیرن و خرید میکنن
الان ک نگاه میکنم میبینم ک روی این باوره تقریبا خوب کار کردم ترس از دست دادن مشتری و اصلا ندارم میگم خدا میرسونه از هزاران دستش اگه لیاقتوارزش هنر منو بدونه میخره اگرم نه میره یکی بهترش میاد و خداروشکر هر روز ک میگذره جنس مشتری هام خیلی بهتر ازقبل میشه
سلام دوست عزیزم ،امیدوارم همیشه در مسیر پیشرفت و سعادت خوش بدرخشی.
وای خیلی خیلی جسارت داری و تحسینت میکنم برای اقدامات شجاعانه ات که خیلیم به عزت نفس مربوطه.
منم بچه روستام و درک میکنم چی میگی.
کامنتت و میخوندم مدام تحسینت میکردم ولی خدایی ی جاهایی میگفتم اووووه این مورد خب منطقیه ولی این یکی رو چطور مطرح کرده چطور روش شده چه فشاری به آدم میادا…
خیلی جالب بود برام که متفاوت از بقیه عمل میکنی.
مثلا مامان من ی خانمیه که تو روستا مورد اعتماد همه س و خیلیا قبولش دارن بخاطر همین تو خیلی از مسائل از کمک مامانم استفاده میکنن که گاهی برا مامانم سخته ولی اصلا مامانم نمیتونه نه بگه .
یا اینکه یکسری کارهارو مامانم بلده که خیلیا بلد نیستن یا اصلا دوس ندارن انجام بدن همین کارهای روستا مثل روغن گرفتن از کره محلی، روغن دنبه تهیه کردن،ماست خیکی درست کردن،سمنو پختن،شیردوشیدن ، درست کردن رشته آش،پختن نونای محلی، درس کردن تشک و لحاف با پشم و….
از مامانم کمک میخوان و مامانمم کل روزش رو میره برا اونا کار میکنه مفت و مجانی و تهش فقط خستگیشو میاره خونه
که بارها گفتم اگه نمیتونی انجام نده یا حداقل پولش و بگیر
ولی مامانم حرفای منو قبول نداره و تو ذهنش جور دیگه فکر میکنه منم بحثو ادامه نمیدم
مثلا میگه من براشون فلانکارو میکنم شاید ی زمانی بهشون نیازمند بشم اونام برام کاری بکنن و ازین مدل افکار که بنظرم بوی شرک میده…
و این رفتارها و اعمال شما خیلی خیلی حس خوبی بهم داد
منم چندوقته میخوام روی باور لیاقت و ارزشمندی کار کنم و کامنتت نشونه بود که باید جزییات رفتارا وکارام و بشناسم و شروع کنم .
خیلی کیف کردم از اینکه تو دل ترسهات رفتی و برای وقت خودت و خدمتی که ارائه میدی ارزش قائل هستی.
با خواندن کارهات، اولش منم رنگ به رنگ شدم! این مسأله برای من پاشنه آشیل وحشتناکی هست و اصلا نمیدونستم آنقدر موثر و آنقدر مهمه. خدایی، من آنقدر برای دور و بریهام ارزون در میام که بعضی اوقات متوقع میشن که یه چیزی هم دستی بهشون بدم!! کسی اصلاً به مخیله اش خطور هم نمیکنه که من بایستی حق و حقوقی داشته باشم! و این مسأله بصورت بسیار واضحی با شرایط مالیم در طول زندگیم، تناظر یک به یک داشته!
وقتی نوشتی توی ده اینکارها رو انجام دادی، بیشتر تحسینت کردم! واقعا در پیش گرفتن این رویه در یک محیط کوچک فامیلی، خیلی خیلی سخت تر است.
یک کامنت عالی و یک تلنگر بینظیر برای من بود. خیلی و بشدت به چگونگی انجامش فکر خواهم کرد و به زودی راه خوبی برای کنار آمدن باهاش پیدا خواهم کرد.
من بینهایت تحسینت میکنم، واقعا برازنده ی همه نتایج دلخواهت هستی، چند وقت پیش داشتم با دوستم راجع به شما صحبت میکردم، اینقدر که شما سخاوتمندانه و با ایمان و بدون اهمیت دادن به دیگران کامنت هات رو واضح دقیق و با جزییات مینویسی، من هروقت توی فایلی سوالی دارم میام اول میبینم شما چی نوشتی، مخصوصا دوره کشف قوانین زندگی
من خودم و خیلی از بچه هایی که کامنت مینویسیم وقتی راجع به تضادی که حل کردیم (برای مثال)، مینویسیم میگیم تضادی داشتیم با استفاده از اگاهی های این فایل حل کردیم و …
ولی شما بی نهایت تحسین برانگیز میای قشنگ تضاد رو توضیح میدی، و تمرینات و راهحل و همه چی…
همین میشه دقیقا همون مثال های واضح تر و بیشتری که من از استاد میخوام و گاهی با خودم میگم کاش استاد بیشتر مثال ملموس توی فلان فایل میزدن…
برای همینه که میگن کامنتها رو بیشتر مطالعه کنیم چون از وجود دوستانی چون شما خبر دارن که اینطور دست خدا میشید و دقیق مینویسید، من بینهایت این ویژگی شما رو تحسین میکنم.
در مورد کامنتی که نوشتید هم بگم که منو یاد خودم انداخت، من گرافیست هستم و بسیار با استعداد و خوش ذوق، همین شده بود که هرکی از آشناها از راه می رسید میگفت بیا یه تابلو برای من بزن یا کارت ویزیت یا حتی یه نقاشی برای پروژه مدرسه بچه م
حالا از اونطرف من خواسته م چی بود اینکه نقد کار کنم و هر مبلغی که فاکتورم هست قبل از شروع کار تسویه باشه، بخاطر تضادهای که برام پیش اومده
من دیدم اینطوری نمیشه خودم باید درستش کنم
اولین قدم من این بود، خیلی وقت پیش یه روزی که خواهرم رنگ زد و گفت یه طرح تبلیغاتی میخوان گفتم اوکی براش طراحی کردم کار خیلی ساده و کوچکی بود ( البته برای من که متخصص هستم، البته که خیلی ها این مهارت و استعداد رو ندارن و بعضا برای استفاده از نرم افزار طراحی باید کلی وقت بذارن) گفتم میشه 50 هزار تومن، و اون هم گفت آره مگه میشه مجانی همون لحظه واریز کرد
من خیلی خیلی این 50 تومن برام باارزش بود و هست، چون مبلغ ناچیزی بود اتفاقا گفتنش شجاعت بیشتری میخواست، مثلا من با خودم فکر میکردم که اره بعد فلانی نمیگه پنجاه تومن چی بود آخه این گفت پرداخت کنم و … ولی وقتی اعلام کردم نه تنها همچین طرز فکری نداشت بلکه با کمال میل و کلی تشکر پرداخت کرد
اینطوری ترسم شروع به ریختن کرد
روی باور فراوانی مشتری کار کردم، سر یه پروژه چند میلیونی ولی کم آوردم و مصالحه کردم و نتیجه ش هم دیدم و همون شد درسی که گرفتم و از مهر پارسال تونستم بهتر عمل کنم، حتی دو هفته پیش یکی از مشتری ها گفت شما کار رو شروع کنید من پرداخت انجام میدم، گفتم ببخشید روال کار من نقد هست نمیتونم قبول کنم، در صورتی که مبلغ خوبی هم بود و ذهنم میگفت نکنه مشتری ناراحت بشه بره و نیاد گفتم من به فراوانی ایمان دارم، برای این مشتری هم طلب ثروت میکنم خواست بیاد نیمد هم یکی بهترش میاد، و مشتری بعد از یکی دو روز کامل پرداخت کرد و کارش رو استارت زدیم و چقدر آدم حسابی بود به لطف خدا و کارش براحتی انجام شد
یا یکی از دوستان مادرم که همسایه مون هم میشه پروژه های دخترش رو اورد گفت داره برا کنکور درس میخونه میگه وقت ندارم شما انجام بدم هزینه ش هم هرچی باشه اوکیه، نمیدونم شاید انتظار داشت من بگم نه قابل نداره و این چه حرفیه و … که من اصلا نگفتم و بعد که نیمی از پروژه رو تحویل دادم و فاکتور رو ارسال کردم، گفتن چرا اینقدر گرون و … گفتم من حرفه ای هستم قیمتم اینه، که دیگه همون ها رو پرداخت کردن و مابقی کار رو کنسل کردن، خیلی خوشحالم که دارم یاد میگیرم به خودم اهمیت بدم و ارزش خودمو بدونم، همینکار باعث شد که چند روز بعدش، یه پروژه چند میلیونی با یه کارفرمای ادم حسابی خدا بهم هدایت کنه و نقد و راحت کار اجرا بشه
خداروشکر میکنم که امروز به کامنت شما هدایت شدم و خودم رو به یاد آوردم تا تمام خود سرزنشی های دیروزم رو به خودم ببخشم ، تا به یاد بیارم که منم دارم خوب پیشرفت میکنم، خودم رو با کسی مقایسه نکنم و فقط با خود قبلم مقایسه کنم و به یاد بیارم چقدر بهتر شدم و چقدر باکیفیت تر شدم و به طبع نتایجم هم تغییر کرده
من ابان ماه 15 برابر مهرماه درآمد داشتم به لطف خدا و قوانین
و باید یادم بمونه که من تغییر کردم که نتایج تغییر کرد، بقول استاد توی جلسه سوم کشف قوانین زندگی همون کارهایی که قبلا انجام میدادی و نتیجه نمیدادن داره جواب میده
و این تغییرات مصداق همون هست که استاد توی فایل چگونه درآمد را چندین برابر کنیم میگن که همینی که هست، همین، دقیقا همین شرایط امکانات و کار و… نتیجه میده
خداروشکر میکنم که هدایت شدم به این کامنت شما تا بیاد بیارم و سپاسگزارتر باشم
ممنونم از شما که با نوشتن این کامنت ها و دقیق و باجزییات نوشتنشون باعث شدین مسیرتون، تمریناتتون و نجواهای ذهنیتون به سمت موفقیتی که امروز دارید و چند مدت از این کامنت و فایل میگذره مشخص باشه
بینهایت سپاسگزارم از اینکه اومدید نظر زیبای خودتون رو با من به اشتراک گذاشتید
خیلی خوشحال شدم و خیلی خودم رو تحسین کردم از اینکه گفتید کامنتهای منو دنبال میکنید
این باعث افتخار من که من تونستم در مسیر رشد و پیشرفت حرکت کنم و سعی کنم هر روز یه قدم کوچیک در مسیر بهبود بردارم و یه ورژن بهتر از خودم به نمایش بذارم که هم نتیجه و بازخورد بهتری از جهان بگیرم و هم الگوی خوبی باشم برای دیگران که کاری کنم جهان جای بهتری باشه برای زندگی
جالبه من هر چقدر که این روند رو به رشد رو دارم ادامه میدم بیشتر از این دست نتایج میبینم که جهان الگو و نشونههای بیشتر داره سمت من میفرسته که ادمها عزت و احترام بیشتری قائل هستند
مثلا همین امروز قبل از اینکه برای شما کامنت بنویسم ، تو بیزنسم الان تو شرایطی قرار گرفتم که چند تا کارخانه دار که خود صاحب کارخانه شخصا با من تماس میگیره و ازم خواهش میکنه تا کمکش کنم تا تو کارش بهبود ایجاد کنم
یا چند کشاورز و یا تولید کننده تلفنی که داشتم باهاش صحبت میکردم خیلی با افتخار میگفت
اقای نوری ما خیلی خوشحال میشیم در اینده بیشتر با شما کار کنیم
خوب اینها چی رو ثابت میکنه ؟
این نشونهها تا همین چند ماه پیش اصلا خبری نبود ، این بخاطر همون تمرینات و کارهای عملی بود که من قبلا تصمیم گرفتم انجام بدم و وارد دل ترسهام بشم و الان خداشکر جهان با این نشونهها داره بمن پاداش میده
این اتفاق از وقتی شروع شد که من اول تصمیم گرفتم به خودم و ارزشهام احترام بذارم ( که تو همین بالا توضیح داده بودم ) و بعد جهان بمن احترام گذاشت
و تا وقتی که این روند رو ادامه بدم خدا پاداش و نعمت بیشتر بمن خواهد داد
در مورد خود افشایی بگم
من در گذشته این شخصیت رو نداشتم ، کلا زندگی من این بود بیام دیگران رو از خودم راضی کنم و جوری رفتار کنم که بقیه یه تصویر خوب از من تو ذهن خودشون داشته باشند
برای همین بیشتر مواقع تو صورتم نقاب داشتم و خود واقعی خودم نبودم
ولی از وقتی که با استاد اشنا شدم خیلی سعی کردم که بیام برای خودم زندگی کنم و کاری نداشته باشم بقیه در مورد من چی فکر میکنند
و از وقتی که وارد دوره احساس لیاقت شدم خیلی بیشتر بیشتر دارم خودم میشناسم و ایرادهای خودم رو پیدا میکنم که کجاها مشکل دارم و دارم یاد میگیرم که چطور برطرفش کنم
و خداشکر یواش یواش این شخصیت داره جزی از رفتارهای من میشه و برای همین خیلی به خودم دارم افتخار میکنم
شیرین عزیز چقدر لذت بردم از اینکه اومدی از نتیجه کار کردن روی خودت مخصوصا روی احساس ارزشمندی و لیاقت خودت گفتی
که وقتی اومدی برای خودت و کار خودت ارزش قائل شدی جهان بهت کلی پاداش داد
که در عرض یک ماه 15 برابر درامدت افزایش پیدا کرد این عالیه خدایا صد هزار مرتبه شکرت
با اینکه اول مقاومت و ترس داشتی از حرف مردم ولی با این حال رفتی تو دلش و انجامش دادی
افرین لذت بردم از این جسارتت
تو فوق العادهای
من وقتی داشتم کامنت خودم رو میخوندم خیلی چیزها بیاد اوردم
اون موقعی که من برای خودم تمرین ساخته بودم که بیام احساس ارزشمندی خودم رو بالا ببرم
خیلی خیلی زیاد مقاومت داشتم و اتفاقا اون زمان دانشجو دوره کشف قوانین هم بودم و کاملا درک میکردم تو احساس لیاقت من ترمز دارم
و خداشکر وقتی که تونستم وارد دل ترسهام بشم و ادامه بدم ، الان خیلی وضعیت بهتری پیدا کردم
البته نمیگم خیلی خوب شدم چون هنوز هنوزه کلی راه دارم برای پیشرفت و رشد بیشتر
ولی به لطف خدا و اموزهای طلایی استاد تو دوره احساس لیاقت خیلی خیلی بیشتر این روند رو به رشد داره سرعت میگیره و خیلی از ایرادها و مشکلاتی که تو زندگیم داشتم که اصلا بهش توجه نمیکردم رو یک به یک دارم بهش پی میبرم و روش کار میکنم تا توش بهتر بشم
بینهایت سپاسگزارم شیرین عزیز
امروز شما باعث شدید که من بیاد بیارم که قبلا تو چه مدار فرکانس بودم و الان کجا هستم و به خودم افتخار کنم از این پیشرفت و این روند رو به رشد خودم من طی میکنم و عین حال از مسیر لذت ببرم
منتظر خبرها و موفقیتهای خوبت هستم که بیایی تو سایت با ما به اشتراک بذاری و کمک کنی این باور در ما ایجاد بشه که میشود
همان طور که شیرین عزیز تونست پس من هم میتونم
بریم که بترکونیم
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
از همون روزی که پاسخ شما رو دریافت کردم از خدا خواستم که موقعیت ارزشمندی رو خلق کنم وهدایتم کنه که بتونم با یک پله رشد برات بنویسم و صرفا حرف نزنم ووقتی که نتیجه گرفتم (که نشونه عمل کردن واقعیه) بیام و بنویسم برات
من اول اینو بگم که اولین کسی هستی که احساس میکنم با جزییات میتونم برات بنویسم حتی باوجود اینکه اصلا زمینه کاری مون شبیه هم نیست اونم بخاطر اینه که شما خودت با جزییات مینویسی و اینهمه رشد داشتی و من بی نهایت برات خوشحالم و بهت تبریک میگم
از اون روزی که برام نوشتی از نتایجت واقعا کیف کردم و سپاسگزاری کردم که میشه اینطوری نتیجه ساخت
و بعدش به یک جلسه کاری دعوت شدم، هرچی بگم که چقدر توی این جلسه خصوصی که فقط برای من و همکارم تدارک دیده شده بود عزت و احترام و اعتماد به نفسم رو دیدم کم گفتم، به بهترین کافه دعوت شدیم و این برای من بی نهایت لذت بخشه چون مدام دارم به خودم یادآوری میکنم که من ازادی زمانی و مکانی دارم و با همین فرمون دارم به ازادی مالی هم میرسم
بعد اینکه اینقدر این مدت روی احساس ارزش خودم، عزت و اعتماد به نفس خودم تمرکز کردم و اصلا کوتاه نیمدم که بخوام با هرکسی یا هر پروژه ای سروکار داشته باشم که باعث شدم به میزبان و شرایطی عزتمندانه و با احترام بی نهایت دعوت بشم که در تمام مدت جلسه میزبانم مدام به من میگفت استاد، چون قبلا شاگرد من بود توی دانشگاه(همون شغل قبلی م که ازش اومدم بیرون و جریانشو قبلا یه جایی تو کامنتهام نوشتم)، و وقتی که از جزییات و ریزه کاری های شرکت و کارگاه تولیدی م هم باخبر شد که دیگه تا یه مدت ساکت نشسته بود میگفت چرا من تا حالا خبر نداشتم و این باشکوه ترین کاریه که تا حالا توی زمینه هنر دیدم (باوجود اینکه کلی نمایشگاه های خارجی شرکت کرده و کارهای متنوع دیده) و دلیل همین جمله ش هم خودم هستم چون این اواخر مدام با خودم ارزش و قیمت و دلیل خاص بودن خدمات و محصولاتم رو مرور میکردم
خداروشکر واقعا خداروشکر
همین ارزشی که من توی خودم شناختم و مدام سرمایه های درونی خودم رو به خودم یاداوری کردم و باور داشتم و دارم که شناخت من و ارزش قایل شدن من برای خودم دقیقا شرایطی با همین کیفیت و حتی بهتر رو صددرصد برام فراهم میکنه براحتی چون این قانونه
واقعا خداروشکر میکنم
و کلی برنامه ریزی کردیم توی جلسه برای برنامه های فروش و آموزشی و سفرهای کاری که من همه رو به خداسپردم تا خودش برنامه هاشو بریزه و فقط من با مهارت و سرمایه هایی که خودش بهم داده و شناختمشون و پرورششون دادم براحتی انجام بدم
من خیلی به موفقیت هایی که دارم میسازم و میخوام و امکانپذیری شون ایمان دارم خیلی زیاد
برای اینکه دارم میبینم که چطور خدا مدام داره هدایتم میکنه تامینم میکنه اجابتم میکنه و مشتاقانه هراتفاقی که اطرافم میفته رو به عنوان نشونه الهی خودم ثبت میکنم و به نفع خودم گل میگیرم
امروز صبح داشتم کامنت بچه ها رو میخوندم و هدایت شدم به نوشتن پاسخ و توی همون نوشتن یک ترمزی پیدا کردم که اینقدر از صبح دارم بخاطر پیدا کردنش سپاسگزاری میکنم که اصلا این کامنتم هم به نوعی برای قدردانی از پیداکردنشه
یکبار شما نوشته بودی که متوجه شدی که یکی از ترمزهای کاریت اینه که باور نداشتی توی همین کشور و شهر و جامعه میشه موفق بود، مشتری داشت و پول ساخت برای همین به صادرات فکر میکردی و همون موقع هم من کلی راجع بهش با خودم حرف زدم و بررسی کردم ولی نتایج خفنی برام رخ نداد در واقع چون اون چیزی که میدونستم ظرفیتش رو دارم رخ نداد میگم که هنوز نشده بود اونی که باید بشه
با خودم میگفتم اره ببین فلانی فلانی فلانی تونستن و شده و همین کشور، همین روزها و … ولی باز هم یجای کار درست نبود که نتیجه نبود
حالا تکامل چطور اتفاق افتاد؟
دلیل استمرار من این شد که اونقدر اعتماد به نفس و ایمان به قانون تجسم و تحسین و … داشتم و باعث شد که من بالاخره شروع کنم برم فروشگاههای خیلی مرفه و ماشین مورد علاقه م رو سوار بشم، برم محصولاتی رو پرو کنم که قیمتشون اندازه درامد یکسال منه در حال حاضر و توی اخرین بازدیدم توی یکی از همین فروشگاهها یکی از دوستان و همکار و هم صنفی های خودمو دیدم و خودش خودجوش شروع کرد راجع به کار صحبت کرد و متوجه شدم ک حداقل ماهی 70میلیون تومن درامد داره و از همون روز مدام تکرار کردم برای خودم که توی همین شهر همین صنف همین جا میشه اینقدر درامد داشت و با بالاتر رفتن فرکانسم دیدم ذهنم میگه چطور الان از 8 میلیون میخوای برسی به 70 میلیون اخه ولی من دست بردار نبودم برای همین خدا منو هدایت کرد به این یکی همکار و دوستم که خودش بدون اینکه من بپرسم گفت من حداقل ماهی 16 میلیون از کارها و پروژه های متفرقه و جدا از این سمت شغلی م درامد دارم، و باز من بی نهایت سپاسگزاری کردم مدام تکرار کردم که ببین میشه میشه همینجا همین شهر همین ادمها همین صنف اینقدر پتانسیل داره که فقط دونفر روی هم اینطور در ماه درامد دارند دیگه تو ببین چند نفر دارن اینجا کار میکنن، و این باورسازی آگاهانه باعث شد که فرکانس من بالاتر بره و وقتی ظرف دریافت نعمتم باکیفیت تر و بزرگتر شد و در واقع من اماده شدم، خدا امروز به این ترمز که ریشه همون ترمزی هست که من ازکامنت شماخونده بودم هدایت شدم
من یه عادتی دارم که کاری رو نیمه تمام نمیتونم بپذیرم، مثلا یبار یه پروژه تموم شد مشتری تحویل گرفت و رفت ولی اینقدر فکرم ادامه داشت که چندوقت بعدش کار رو تغییر دادم و گفتم بیا این رو تحویل بگیر من از این نتیجه راضی تر هستم و دیگه میتونم پرونده کارمو ببندم
جلسه کاری مون هم همین بود، تا هنوز دارم به حرفها و باورها و عکس العمل هام… فکر میکنم و متوجه شدم که:
اون ترمز اصلی و تنه درخته که شاخه های اضافی ش رو قبلا پیدا کرده بودم اینه که من هنوز کینه گذشته رو دارم، با ادمها و شهرم رابطه م رو قطع کرده بودم و اصلا بهش امید نداشتم یجورایی میگفتم که اصلا عطای این شهر رو نمیخوام چون در گذشته به من بی مهری شد و …
کینه
دلخوری
قدرت دادن به ادمها و همکارها و هم صنفی ها
که اونها بودن که من اینقدر ناراحتی دیدم سختی و فشار رو تحمل کردم و هر راهی به ذهنم میرسید رو انجام میدادم ولی نتیجه نمیگرفتم
اینها باعث شده بود من کینه و ناراحتی داشته باشم همیشه تا امروز
ولی الان فهمیدم و باید پرونده ش رو ببندم و از صبح ساعت 8 که ترمزه رو پیدا کردم خیلی خوشحالم چون احساس میکنم به محض پیدا کردنش یه بار سنگین از روی دوشم برداشته شد
احساس میکنم الان بهترم
امکانپذیری ها برای ملموس تر شده
خلاصه که امروز هوا ابری و تاریک پاییزیه همونی که خیلی دوسش دارم، غذای مورد علاقه م رو خوردم و اینقدر ازادی مالی دارم به لطف خدا رفتم و کلی خرید کردم و دکور کریسمس/یلدایی چیدم برای خودم چون از استاد یاد گرفتم که خودم رو اجابت کنم تا جهان به آسونی اجابتم کنه، اینهمه حس خوب امروزم نشونه برداشتن بار کینه و سایه اتفاقات و تجربیات گذشته از روی نتایجمه
واقعا سپاسگزار خدا هستم برای همه هدایت های امروزم که فقط خودش میدونه قراره تا شب چه نتایج بیشتری داشته باشم، حسش میکنم، چون خیلی خوشحالم
بینهایت سپاسگزارم این کامنت زیبا و پر از اگاهی و امید و انگیزه رو با من به اشتراک گذاشتی
ممنونم از اینکه کلی وقت و انرژی گذاشتی و این کامنت طولانی و با ارزش از نتایج عالی که بدست اوردی با من در میون گذاشتی
خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم
کلی کیف کردم هم بهت افتخار کردم بابت نتیجهای که بدست اوردی و هم به خودم افتخار کردم که دوستهای خوب و با ارزش و خوبی مثل شما دارم که وقتی حالش خوبه ، اون انرژی ، اون حس خوب رو میان با من به اشتراک میذارید
این بهترین و با ارزشترین نعمتی که یه دوست خوب میتونه بمن بده
اینها همش لطف خداست که منو با ادمهای نازنین و فرشتهای هم مدار کرده و این امید رو بمن بده که تو در مدار درست قرار دادی و لاجرم از دست اتفاقات برای تو هم رخ میده
پس ادامه بده
شیرین جان وقتی از ازادی مالی صحبت کردی نمیدونی چقدر ذوق کردم و خوشحال شدم از این همزمانی
چون همین دیروز من تو جلسه 14 دوره بینظیر احساس لیاقت ترمزم رو در مورد بدست نیاوردن نتایج مالی دلخواه پیدا کردم که در موردش تو اون جلسه کامنت کردم
که ربط داشت به عدم احساس لیاقت و داشتن عزت نفس پایین
که من به معنای واقعی مسئولیت اتفاقات زندگی خودم رو حالا تو این مورد نتایج مالی بر عهده نگرفته بودم و چون عزت نفس پایین داشتم یه جورایی داشتم فرار میکردم از داشتن احساس مسئولیت
خیلی جالبه ، با اینکه من در روز حتی تو تمرین ستاره قطبی و کدنویسی خلق خواستها هر روز تعهد میدم که این من هستم تک تک اتفاقات زندگی خودم رو دارم خلق میکنم و عوامل بیرونی هیچ تاثیری تو زندگی من نداره
اما وقتی ریز میشم میبینم تو بک گراند ذهنم هنوز من منتظر عوامل بیرونی هستم تا بیاد شرایط منو تغییر بده
بیشتر توضیح میدم و ریز میکنم تا متوجه شید
من تو بیزنسم در روز تا حدودی تمرکز میذارم برای پیشرفت و فروش بیشتر اما بیشتر تمرکز من روی تقویت باورهاست
که این خودش خیلی خوبه و باید به همین صورت هم ادامه داشته باشه
چون پایه و اساس داشتن زندگی سرشار از لذت و ارامش و ثروت و روابط ازادی ، داشتن فونداسیون قوی و محکم است که همیشه تا اخر عمر باید تقویت و قویتر شود
ولی مشکل اون چند در صدی که در روز روی کارم تمرکز میذارم و ایدههایی که بمن الهام میشه و عمل میکنم
بعد از مدتی ارام میشم و منتظر نتیجه میمونم تا ببینم چی میشه
مثلا تو فروش بیشتر من با چند کارخانه ارتباط گرفتم و قرار بر این شد بار براشون ارسال کنم
تا اینجا کار عالی بود و طبق قانون خوب عمل کردم
ولی مشکل از این به بعد شروع میشه که
من منتظر میشم
حالا تو این مثال منتظر مشتری میشم تا سفارش بده و دیگه پیگیری با کارخانههای دیگه یا جذب مشتری دیگه رو دنبال نمیکنم
و یه جورایی ته ذهنم یه ترمز ریزی هست که میگه
شرایط مالی تو با خرید کردن این فلان کارخانه که بهت قول داد تغییر میکنه
ببین این طرز فکر خودش چندتا ایراد داره
1.. شرک ورزیدن ( مشتری )
2.. نداشتن احساس ارزشمندی ( که اون مشتری اگر خرید کرد ثابت میشه محصولت با ارزشه )
3.. داشتن عزت نفس پایین ( غرور بیجا نمیذاره ادامه بدم که برم با مشتری جدید ارتباط بگیرم و میگه مشتری خودش باید بیاد )
کسی که از ریشه قوی باشه و احساس لیاقت و ارزشمندی بالا داشته باشه و برای خودش و کار خودش ارزش قائل باشه
خیلی با اعتماد بنفس بالا به کار خودش ادامه میده
و اصلا منتظر کسی نمیشه
یه ادمی که قوی باشه و به توانایی خودش اعتماد داشته باشه
رفتاری که ربط داشته باشه به انتظار رو انجام نمیده
فقط ادامه میده
میره دنبال مشتری دیگه باز مشتری ، باز مشتری
کار سمت خودش رو انجام میده ، اینکه مشتری سفارش داد چه بهتر
کارها براش رو انجام میدی
اگر هم نداد تو چیزی از دست ندادی چون جلوتر کلی دونه پاشیدی و کار سمت خودت رو انجام دادی
و ممکنه خداوند از درهای دیگه بهت نعمت بده
ترمز
پس منتظر نباش
تو فقط ادامه بده کاری ماله سمت تو رو انجام بده
دیروز تو ذهنم درگیر همین بررسی کردن ترمزهام بودم و همون جا به درگاه خدا توبه کردم و گفتم خدایا منو ببخش که داشتم شرک میورزیدم
و اتفاقات و نشونههای خوبی که داشت برام رخ میداد بجای اینکه من به روند حرکتی خودم ادامه بدم
درگیر اون نشونه و اون اتفاق خوب میشم و یه جورایی منتظر نتیجه بودم تا ببینم چی میشه
که تازه اگر جواب نداد بعدش دوباره مجبور بشم که ادامه بدم
عاشقتم شیرین عزیز
شما باعث شدی این آگاهیها ناب و خالص بمن الهام بشه و من هم برات بنویسم
تازه با نوشتن دارم متوجه میشم چرا من مثل یویو فروش دارم که هی درامدم بالا و پایین میشه
بخاطر همین ترمزه انتظار ، که ببینم چی میشه بود
یه جورایی من شرک خفی داشتم
جالبتر اینکه وقتی دیروز من توبه کردم همون لحظه خداوند منو هدایت کرد
ریز برات مینویسم ممکنه بهت ایده بده
قدم اول خداوند بهم گفت برو برای پیشرفت بیشتر در مورد کسب و کارت ، تحقیق و بررسی بیشتر بکن تا مهارت تو حوزه کاریت بیشتر بشه
خدا شاهده رفتم تو اینترنت و سایت که در مورد صادرات اموزش میدن
داشتم مطالعه میکردم همون لحظه چشم به یه مطلبی خورد که نوشته اگر میخواهید مشتری صادراتی داشته باشید
یکی از بانکهای اطلاعاتی رایگان اینکه برید تو گوگل مپ قسمت سرچ اسم محصول و نام کشور یا یکی از شهرهای اون کشور بنویسید
من اینکار رو همون لحظه با کشور هند و ترکیه کردم دیدم شماره چندتا کارخانه تو کشور هند و ترکیه که دقیقا مربوط به حوزه کاری من هست بمن نشون داد
اونم با لوکیشن دقیق
بعد که شمارهها رو سرچ کردم دیدم همهشون واتساپ هم دارند
اقا این بهترین خبر و بهترین هدایت بود
که من جدا از اینکه تو بازار داخلی کار میکنم میتونم سیگنالهای خارجی رایگان داشته باشم و با اونها هم ارتباط بگیرم
تا قبل از این من مشرک بودم
چطور؟
همش فکرم این بود که برای صادرات من باید منتظر باشم تا یه مشتری خارجی یا واسطه از راه برسه و بیاد از من خرید کنه و بعد محصول منو صادر کنه
البته چندین بار توسط واسطهها این اتفاق برام رخ داد و من چندبار محصولم رو صادر کردم
ولی بخاطر همون ترمز انتظار که مشتری بیاد سفارش بعدی رو بده
بعد از مدتی یهویی میدیدی همه چی غیب میشد
باز همون داستان یو یو
جلسه 14 دوره فوق العاده احساس لیاقت باعث شد من ترمز داشتن انتظار بیخود و بیجهت رو شناسایی کنم
که اگر کسی برای خودش و کار خودش ارزش قائل باشه و مطمئن باشه تواناییش با ارزشه
خیلی با اعتماد بنفس بالا به روند کاری خودش ( حالا ماله من اینکه باز دنبال مشتری باشم ، مشتری جدید ، مشتری جدید ) ادامه میده
و منتظر کسی یا چیزی نمیشه که اگر جواب نداد ، تازه بعدش من فکر کنم و مجبور بشم برم دنبال مشتری جدید
نه من ارزشمندم و کاری که من دارم انجام میدم بینهایت با ارزشه و همه عاشق محصول و خدمات من هستند
پس خیلی با اعتماد بنفس بالا ادامه میدم
کسی که به معنای واقعی برای کار خودش ارزش قائل باشه و واقعا بدونه محصولش عالیه ، که میتونه برای جهان کلی ارزش خلق کنه
اون موقعست که زمین و زمان رو یکی میکنه و تا میتونه تمام تلاش رو میکنه که به ادمهای بیشتری خدمت کنه
و با عزت نفس خیلی بالا منتظر چیزی نمیمونه
فقط ادامه میده
عاشقتم شیرین عزیز
وقتی در مورد ازادی مالی صحبت کردی
باز من اون نشونه و اون الهام رو از خدا گرفتم که دیروز روی همین موضوع من تمرکز گذاشتم و امروز دیدم درست شما از این اتفاق زیبای نتایج ازادی مالی دارید صحبت میکنه
و این همزمانی و هم مدار بودن من با شما نشونه فوق العادهست برای من که ثابت میکنه من تو مسیر درستم
این هم نشونهش
بینهایت سپاسگزارم شیرین عزیز
شما باعث شدید امروز صبح بیام کامنت زیبای شما رو بخونم و کلی انرژی بگیرم و بیام در مورد این ترمز بیشتر بنویسم
و در حین نوشتن بودم که مسیر بیشتر برام واضح شد
خدا خیرت بده
راستی اخر کامنتت که بهم گفتی
همیشه با جزئیات بنویس
این خودش هدایت خداست و یکی از بهتریم موهبت خداست برای من
باور نمیکنی نوشتن کامنت با جزئیات جدا از اینکه به دوستان کمک میکنه و بهشون کلی ایده میده
خدا شاهده از همه مهمتر به خود من و شناخت درون من کلی کمک میکنه
انگار خدا روبرو من نشسته و بمن املا میگه و من هم مینویسم
و بعدش من خودم نوشتههام رو میبینم بیشتر از همه تعجب میکنم که این افکارهای محدود کننده کجا بودن که من نمیدیدم
درست مثل همین کامنت که الان نوشتم
بقول شما اگر با دیتیل و جزئیات دقیق نمینوشتم عمرأ ، مسیر برام واضح نمیشد
کلی لذت بردم شیرین عزیز
وقتی که نتیجه عالی بدست اوردی برای خودت کلی ارزش قائل شدی رفتی کلی خرید کریسمس و شب یلدا کردی
عالیه شیرین جان
با همین فرمون برو
تو فوق العادهای
تو با ارزشی
منتظر خبرهای خوب و عالیت هستم که بیایی بازم برام بنویسی و بهم کلی انرژی و ایده بدی
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام استاد با عرض پوزش من چون 2 بیشتر کامنت نذاشتم که اولیش با کمک مادرم بود و دومیش رو خودم نوشتم که اشتباه شد. در مورد این فایل که اصلا چی بگم بهتون. اصلا یکی از دلایلی که من خیلی زندگی در بهشت رو دوست دارم اینه که فراوانی توش موج می زنه. من تاحاله ندیدم این تعداد مرغ اصلا هر چقدر که باشند انقدرررر زیاد تخم بذارند من و مامانم چون در دوره قانون سلامتی هستیم اون تخم مرغ ها و روغن داستانش رو می دونیم. همین که شما می توانید این تعداد تخم مرغ رو بدون بخورید یک فراوانی هستش چون من نمیتونم این کار رو کنم بدون ولی تمام تلاشم رو میکنم. حالا فراوانی هایی که من در این فایل دیدم… تخم مرغ، مرغ، خروس، فواره ی بهشتی، رودخانه، خانه، آشپز خانه، تراکمپر، قدرتش، خوردن انقدر تخم مرغ، جمع کردن تخم مرغ، دورهقانونسلامتی، تراکتور، وزنی که تراکمپر می تواند تحمل کند و…
سارا جان چه خوب شد که عضو سایت شدی و الان که تعطیلات تابستان شروع شده، شروع کنی به خواندن کامنت و کامنت گذاشتن. و کلی چیزهای جدید یاد بگیری.
کاشکی منم همسن تو بودم با این فضا آشنا میشدم.
یادمه تابستون که میشد می رفتم کتاب های سال دیگه رو پیدا می کردم و شروع می کردم اونها رو خوندن.
اون موقع ما هیچ برنامه خاصی برا تابستان نداشتیم. نه کانونی بود و نه کلاس تابستانه ای و نه کتلب داستانی.
ولی الان همه چیز فراهم هست که بچه ها به بهترین نحو تابستان خودشون رو سر کنند. و البته شما میتونید تو این تابستان کولاک کنی و چند تا از هدف هایت رو به اجرا بذاری. شما هنوز پاک پاک هستی و راحتر و بهتر میتونی باورهای توحیدی داشته باشی و ثروت بسازی.
سارا جان سپاس گذارم که اینجایی.
عزیزم مراقب حال دل نازنین ات باش.
از طرف من از مامان تشکر کن که عالی روی خودش کار کرده که نتیجه اش این دخترش همراه اوست.
در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند و موحد باشی عزیزم.
سلام دوست عزیزم، هم فرکانسی مهربانم. خیلی ممنونم که برایاولین بار کامنتم رو 2 نفر جواب دادند. راستش رو بخواید، جواب شما هم فرکانسی های خوبم یک نشانه بود. چون من یک فیلمی رو می بینم که خیلییی دوستش دارم و همیشه نگاه میکنم. وقتی رفتم تو گوگل خداوند به من گفت برو توسایت عباس منش گفتم باشه و اومدم تو سایت. وقتی اومدم دیدم توی اتاق شخصی من 2 جواب کامنت هست انقدرررر ررررررررررررررررررررر خوشحال شدم چون همیشه از توی گوشی مامانم هی فرکانسم میرفتبالا و اولین بار بود توی تبلت خودم جواب کامنت داشتم( البته توی گوشی مامانم یک بار کامنت گذاشتم و جوابی نداشتم) خیلی خیلی ممنونم که به من انگیزه دادید.
شما یک انرژی مثبت هستید و من هم مثل هم فرکانسی عزیزم شما رو توی مسابقه شکارچی نکات مثبت می نویسم
انشالله در پناه خداوند زندگی، ثروت، نعمت و برکت شاد و پیروز و سلامت باشید
سلام بچهها ، اونایی که نوشته ها رو می خوانید و حرف های خدا رو می شنوید، حالتون عالی میشه ، همانطور که من می خونم حالم عالی میشه.
خدایا این قلم دست من، تو حرکت ش، بده، بنویس که خیییییلی نیازمند م،
به به خیییییلی لذت بردم خیییییلی خوشحال شدم ، که دوباره استاد و پارادایس، و…..
زیبایی ها ش، خدای من شکرت.
متشکرم خدا جونم که دوباره اومدم تو مدار این بنده ی مخلص تو.
خدایا متشکرم
به به چه فضایی داره، چه رنگ های، مثل مغز تر و تازه ی، پسته،
به به عجب هماهنگی ، داستان ماهی و کوچک بودن ماهیتابه ، دقیقا امروز من توو فایل های صوتی قرآنی م، اینو داستان رو واسه دوستان م، گفتم چون امروز اول صبح از کتاب صوتی پسرم که داشت گوش می کرد شنیدم، خیییییلی بهم درس داد ، منم ازش استفاده کردم ، و توو فایل هام ضبط کردم، عصر همون روز ، اومدم به سایت دیدم خدای من استاد هم داره از این داستان میگه ، و از درس هاش،،،،
ایجاست که باور کردم آره قانون جهان هستی ، تغییر نمی کنه تو هر مسیری که انتخاب کردی، هدایت میشی به همون مسیر. خدایا متشکرم از رزق امروز.
به به چه رنگ های خوشگلی توو لباس شماست استاد قرمز شاد، آبی و..
مرغ ها و تخم مرغ ها خدای من چقققققدر نعمت، چقققققدر برکت، ناهار امروز تخم مرغ اونم اصل پارادایس ، خدای من شکرت، استاد منم یه عالمه مرغ و جوجه دارم که خیییییلی زیباست و هر روز حالم رو خوب می کنم خواب شون، حموم کردن شون، آرام بودن شون، تخم گذاشتن شون، خدای من متشکرم.
استاد حرف های شما اینققققققققدر آرامش دارن چون از جنس خدا هستند که حتی مرغ ها و خروس من هم میان پشت در می شینن و گوش می کنن، و گاهی اوقات کله هاشون مثل قو داخل پرهاشون می کنن ، و آروم می شینن که وقتی نگاهشون می کنم خیییییلی لذت می برم ، اینجاست که خدا رو خیییییلی می بینم،
استاد عزیزم منم یه باغچه ی بزرگ بزرگ دارم که داخل ش یه عالمه زیبایی ، چمن، گل و گیاه ، آب فراوان ، دریاچههای، کوچولو که خود به خود تشکیل شدن هر صحنهای که از این زیبایی ها رو می بینم، به یاد پارادایس می کنم، به خاطر همین اسمش رو گذاشتم پارادایس کوچک من،
دوست دارم یه عالمه تخم مرغ رو
دوست دارم یه عالمه خانم مرغی تلخ قرمز, زیبا و جوان رو، آبشار ، یا فانتن، یا فواره
خدای من زیباست مخصوصاً اون رنگ شاد قرمز در شب، چقققققدر حالم رو خوب کرد.
همکاری پا با پای همدیگه اونم با کسی که هم مدار اوست استاد عالیست منم این خواسته درم ایجاد شده اون آبشار که چقققققدر سیستم عالیه داره که قراره زیبایی های پرادایس، رو بیشتر و بیشتر کنه این چند روز خیلی از خدا ایده های خوب می خوام که واسه مرغ و خروس و جوجه هام، سایبون عالی، و آسان کن برای آسانی ها، این فایل برای منه، هدیه ی خداست برای من
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
شما عشق منی
اول باید تحسین کنم این همه فراوانی و ثروت و نعمتو که چقدر احساس خوب به آدم میده، چقدر زیباست این همه نعمت خداوند؛ استاد جان چقدر دوست داشتنیه که مرغ دارید و تخم مرغ هارو خودتون جمع میکنید و هم شما لذت میبرید هم ما؛ همیشه دوست داشتم که خونه ویلایی با حیاط بسیار بزرگ تو روستا داشته باشم مرغ و خروس و حیوونای اهلی پرورش بدم ، باهاشون بازی کنم و حرف بزنم ، البته قبلا که کوچیک بودم هرزگاهی جوجه میخریدیم و یه مدت نگه میداشتیم ولی وقتی بزرگ میشدن نگهداری تو شهر ازشون سخت میشد و مجبور بودیم صرف نظر کنیم؛ ولی مطمئنم در آینده نه چندان دور برای خودم خونه ای که دوست دارمو میخرم و از حیوونا نگهداری میکنم؛
چقدر زیباست آفتاب گرفتن این مخلوقات خداوند ، وقتی داشتم این صحنه رو میدیدم، یاد یکی از فایل های قبلی افتادم تو دوره 12 قدم اونجا در مورد اینکه چندتا بچه آهو آورده بودید و اونها پایه های میزو به جای پاهای مادرشون اشتباه گرفته بودن و دنبال شیر بودن، با خودم گفتم یوسف ببین این آفتاب گرفتن و این حرکت ریلکسیشنو کی به مرغ و خروس ها یاد داده ، اونا که از تخم در اومدن و حتی شاید مادرشون هم ندیدن ، به خودم گفتم خداوند بهشون یاد داده و چه کسی ست همه جهانو داره هدایت میکنه ، تحسین کردم قدرت خداوندو؛ ما همیشه باید یادمون باشه که قدرت فقط دست خداست و نگران چیزی نباشیم ، وقتی فقط قدرتو دست خدا بدونیم و از چیزی از کسی نترسیم نگران نباشیم آرامش داریم و وقتی آروم هستیم صدای هدایت خداوندو میشنویم
در مورد سنگ ها کوچولو و صدف هایی که خورد کردین تا مرغا بخورن واقعا منم تا الان نمیدونستم که برای مرغا لازمه که مواد سنگی و آهکی بخورن البته میدونستم سنگ دان دارن ولی اصلا کاربردشو نمیدونستم ، دمتون گرم چیز جدید و جالبی یاد گرفتم
در مورد فنس ها هم باهاتون موافقم، وقتی کاری رو قبلا انجام میدادی ولی الان بنا به شرایط وضعیت عوض شده ، دیگه مجبور نیستیم مثل قبل عمل کنیم و میتونیم شرایطو عوض کنیم
در مورد فواره هم باید بگم فوق العاده شد، خیلی عالیه هم نور داره هم آبو به چند جهت پخش میکنه و حرکت داره، و چقدر لذت بخشه صدای آب ، انگار به روح آدم آرامش میبخشه ، خیلی لذت بردم از فواره و این تلاش و تست کردن روش ها و دستگاه هایی که بشه به بهترین شکل به اون چیزی که میخوای برسی هم درس خوبی برام بود که همیشه در جهت بهبود باشم و تلاش کنم درجهت خواستم اون چیزی که واقعا میخوام بشه
ممنونم از شما استاد عزیز دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون
خدایاااااشکرت امروزاینقدرذوق کردم ازدیدن این فواره که خودمم باورم نمیشد که اینقدرخوشحال شدم
خدایااااشکرت خدیاااشکرت خدایاااشکرت
احساس خوب =اتفاقات خوب
اینوازصبح که ازخواب پاشدم همش به خودم گفتم وسعی کردم باهرچیز کوچیکی حالموخوب کنم تااینکه الان یادم افتاد اخراین فایل سریال زندگی دربهشتو ندیدم
اومدم سراغش ودیییییییدم واااای خدای من چقدر زیباست چقدر قشنگه این فضا
چقدرقشنگترشدباین فواره این دریاچه زیبا
چقدراین نعمته اب جای شکر داره واقعاچقدرخداروبایدشکرکنیم فقط برای همین ی نعمت همین اب که اینقدرساده وفراوان دردسترسمونه ومایه حیات
خدایاشکرت خدایاشکرت برای این اب این دریاچه زیبا برای ابی که هرروزو همیشه دراختیارمونه
قبل ازاینکه مریم بانوبگه عجب پوستی من داشتم توذهنم میگفتم وااای چقدرپوست استادباحال شده چقدر براق وشفاف عجب رنگی داشتم میگفتم دمت گرم استاد که مریم بانوادامه داد چه کرده این قانون سلامتی
چقدر ادما انواع روغن هارومیزنن وچقدرمحصول برای پوستشون استفاده میکنن تا برنزوبراق بشه ولی،شما به ساده ترین روش به این نتیجه رسیدید احسنت بهتون
چقدرفواره رودوست داشتم وای که چقدرصداش قشنگه قشنگه چه نورپردازیی واقعا خداروشکر
من عاشق طبیعتم مخصوصاجایی که اب باشه این فواره خییلی حالموخوبتر کردخدایاشکرت واقعا…
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
استاد چیزی که من از این قسمت از سریال برداشت کردم این بود که برای تغییر شرایط باید قدم برداریم
هر چند کوچیک
یعنی اون چیزی که در حد توانمونه که می تونیم واس خواستمون برداریم رو باید برداریم مابقیشو خدا انجام می ده
و چقد زیبا تو این قسمت از سریال زندگی در بهشت، وقتی شما برای خواستتون قدم برداشتین، خداوند ایده فواره شما رو به این زیبایی براتون درس کرد،هدایتتون کرد
مورد بعدی که من برداشت کردم این بود که باید تغییر کنیم
وقتی شما فنس های مرغ ها رو جابجا می کردین بخاطر اینکه مرغ ها توسط شاهین شکار نشن
با خودم گفتم ببین استاد چقد تو زندگیش منعطفه و سریع تغییر رو می پذیره و خودشو اصلاح می کنه
این مورد هم واس من جالب بود که در هر شرایطی که هستیم باید آماده تغییر باشیم و این تغییرات هستن که زندگی رو زیبا می کنن و طراوت می دن
از دور دستتونو می بوسم استاد و خدارو سپاس گذارم که منو تو مسیر شما قرار داد و هدایتم کرد
بی نهایت سپاس گذارم
سلام و درود به استاد عزیزم،،لذت بردم از این فایل،،از این همه فراوانی و نعمت،،از این همه تخممرغ…استاد من عاشق تخممرغ بودم قبلا،،ولی از وقتی وارد دوره قانون سلامتی شدم،بیشتر عاشقش شدم،،چون قبلا با روغن های گیاهی(با سم های گیاهی)پخت و پز میکردم با کلی ادویه و گوجه و فلفل دلمه،،ولی الان با روغن دنبه و فقط نمک ،،،مثلا بعده 17،،18 ساعت ،فست بودن،،راحت 15 تا تخممرغ رو میخورم،بدون این که دل زده بشم،،و اگه تا 18 ساعت بعدش چیزی نخورم همه چیز خوبه،،این افتخار رو ندارم که از نسل قوم خوب لرها باشم،،ولی ب قول شما،لر ،وار میخورم،،از شماهم انتطار داشتم یه 15،،16 تا تخممرغ بخورید،،ولی خدایش 9 تا برا من و شما،،سوسول بازیه،،البته اون تخممرغا ک شما مصرف میکنید،با اینا ک ما مصرف میکنیم قابل مقایسه نیس،،از لحاظ کیفیت،،همون 9 تا ب نطرم انرژی و خاصیتش اندازه 30 تا تخممرغ کارخونه ایه ک ما اینجا مصرف میکنیم..البته میدونم شما در مصرف گوشت ،لر وار استفاده میکنید،،ب نظرم من در اون مورد جلو شما کم بیارم…حالا جالبه قبلا 2،،3 تا تخممرغ با ی نون میخوردم ،باد میکردم،و 1 ساعت بعد گرسنم بود،الان راحت 10،،15 تا تخممرغ بخورم ن باد میکنم و ن چیزی،تا 20،24،ساعت بعدش سیرم،،فقطم روغن دنبه سرخ میکنم باهاش،،عاشقتم استاد بزرگ،از ب روز رسانی کشف قوانین زندگی تشکر میکنم،،سپاسگذارم،،انشاا تمریناتو درست انجام بدم و نتایج عااالی بگیرم..
به نام خدا
ردپای 39
استاد عزیز دوستای خوبم سلام
باید اعتراف کنم که چند شب از این 39 روزی که ردپا به جای میزارم ،وسوسه شدم که بیخیال کامنت نذارم یا چند بار موندم که خب چی بگم؟از کجا بگم؟
اینو هم باید اعتراف کنم تو انجام پروژه که دارم انجام میدم ،چندین بار وسوسه شدم که بیخیال بشم ،رها کنم،فرار کنم
باید اعتراف کنم که 5،6 سال گذشته من همینطوری گذشت!مدام تا قدم آخر کاری انجام میدادم و بعد رها میکردم و از مواجهه با ترس هام فرار میکردم خودتون حساب کنین چقدر از عزت نفس من با این لایف استایل تخریب شده بود !دیگه کم کم وارد هر کاری میشدم قبل من طرز فکر شکست و از پسش بر نیومدن ،زودتر از من اونجا بود
چقدر از تلاش هام سوخت تو این چالش من با من
فرق من الان با گذشته ،گوش نکردن به این وسوسه هاس پناه آوردن به نجوا های درونی خدای گونه به جای نجواهای شیطانی
نجوا های از جنس امید به جای ترس نجوا از جنس آرامش که برخلاف گذشته پیروز نبرد نجواها میشه
من عاشق این من جدیدم که دیگه ناخودآگاه بهم یادآوری میکنه ولش کن حال خودت بد نکن وقتی سخت میشه صداش تو ذهنم میاد میگه نگران نباش بیا از یه سمت دیگه شروع کنیم بیا یه بار دیگه امتحان کنیم و…
دیگه ناخودآگاه در برابر اتفاقات خوب و بد زندگی ،قوانین بهم یادآوری میشه تا بهتر تصمیم بگیرم
البته بگما منظورم نیس که استاد این سبک زندگی شدم نه میخوام بگم وارد مرحله شدم که میتونم تا حدودی از زندگی 23 سال تجربه قبلیم فاصله بگیرم و با سبک جدید زندگی کنم
درست مثل زمانی که یه زبان میخوایم یادبگیریم اول باید کلی گوشمون تیز کنیم تا تک و توک لغات بفهمیم چیه و بعد در مرحله بعد لغات آشنا متوجه میشیم بدون تیز کردن گوش
طرز فکر شکست در من کمرنگ شده !الان حداقل درصدی احتمال میدم که اگه خوب پیش بره چی میشه !و این عالیه من عاشق پیشرفت ها مختلف تو جنبه های مختلف شخصیتم هستم
مطمئنم سال دیگه که این کامنت میخونم کلی با امروزم فرق کردم .از خدا بابت لطفی که در حقم کرد سپاس گزارم. ممنونم که بهم قوت داد تا مسیر طی کنماز استاد عزیز هم سپاسگزارم بابت سایت فوقالعاده که حجت بر ما تموم کرد تا هیچ بهانه نتونیم بیاریم و ادامه بدیم
ازتون ممنونم استاد جان
راسی من چند باری خواسته های کوچیک کوچیک کردم ،و به طرز عجیبی همشون فراهم شد !خیلی کمک کرد که تو ذهنم باور سریع الحساب بودم خدارو بسازم
مخصوصا در زمینه فراوانی ،این مدت مدام در معرض فراوانی های مختلف قرار میگیرم که بسیار لذت بخشه .خداروشکر
ازتون ممنونم استاد جان
سلام دوست عزیز من
بهتون تبریک میگم که به نفس نجوا گرتون غلبه کردید و اون فاطمه ای که خودتون خیلی خیلی بیشتر دوست دارید رو دارید شکل میدید
به نظر من طبق آموزش های استاد این یک گام خیلی خیلی بزرگ تو مسیر موفقیت هر کس تو زندگیش هست که بتونه به صداهای درونیش جهت بده و اونا رو مطابق با خواسته خودش پیش ببره و در نهایت این ختم بشه به احساس لیاقت در تمامی جوانب
و من به شما تبریک میگم که 39 روزه قوی و جسور پا تو این مسیر گذاشتید و برای حذف باورهای مخرب گذشتتون دارین الگو های تاپ جدید میسازید
احسنت به شما تبریک میگم بهتون
ان شالله در ردپاهای بعدیتون از موفقیت های خیلی خیلی بزرگ ترتون برامون بنویسید
سلام آقای ترکمان خیلی ممنون بابت پیامتون
بله به لطف خدا و عمل به دستورالعمل ها ،این سعادت داشتم که نتایج ایمان به غیب ببینم ،تا جسورانه تر به مسیر ادامه بدم
خیلی خوشحال شدم از پیامتون و یادآوری اینکه ،جهت دهی به صدا های درونی خودش نتیجه بزرگی که نتایج بعدی همراه خودش میاره
ممنونم ازتون ،در پناه خدا باشید
آیه 247 سوره ی بقره
سلام به همگی امیدوارم عالی باشید
امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه ایه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿٢۴٧﴾
و پیامبرشان به آنان گفت: «در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال، گشایشی داده نشده است؟» پیامبرشان گفت: «در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است، و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و خدا گشایشگر داناست.»247
این آیه رو واسه ی این انتخاب کردم
که اونا اولین چیزی که میگن اینکه این آدم فقیره پس چون فقیره آدم با صلاحیتی نیس
نه فقط برای این اینجوری باشه آ
برای موسی هم همینجوری بوده
اصن فرعون اینکه موسی مثل خودش ثروتمند نیستو میزنه توی سرش
هرچن اوضاع موسی حداقل اینجوری نمیمونه آ
اون میشه بزرگ بنی اسرائیل و طبیعتا کوچکترین ثمره اش ثروته
ولی بعدش خدا میاد چی میگه
میاد میگه اگه هرکسی در مشیتش قرار بگیره
خدا بهش فرمانروایی رو میده
نمیاد بگه قطعا مثلا من طالوت اون فرمانروایی رو میدم
بعدش میرن جلوتر اتفاقا به یه تضاد میخورن
به افرادش میگه که میرسیم به یه چشمه
اونایی که از این بخورن از من نیستن
ولی اونایی که اگه اشتباه نکنم به اندازه یه مشت ازش بخورن از منن
بعد اکثریت از اون آب میخورنا
بعدم نرسیده به جنگ ول میکنن
ولی طالوت جا نمیزنه
اینجا اون مشیت رو خدا نشون میده
باورشو به زبون میاره
میگه چ بسا گروه اندکی به گروه کثیری پیروز شوند
و همینم میشه و داوود میزنه گنده ی اون دشمنا رو که جالوت باشه میکشه
کاری به این ندارم
اولش خدا اومد گفت که خدا به کسی که درمشیتش باشه اون فرمانروایی رو میده
خب طالوتم با شرایط گل و بلبل داشت میرفت وسط راه کلی از یاراش جا میزنن سر همون قصه
ولی اینجور موقع هاس که باید نشون بدیم که ما هم طبق مشیت خدا پیش میریم
میتونس توی فرکانس بد بمونه که کاش اینا بودن
کاشکی نمیرفتن
کاشکی از اون آب نمیخوردن
ولی اینجوری رفتار نکرد
باورشو گفت
و گفت که ما تعدامون کمه ولی خدا پشتمونه و با همین تعداد کم پیروز میشیم
اینجور موقعهاس که باور خودشو نشون میده
و همونم شد
چ قدر قشنگه این قوانین خدا
و اینکه بهش بهش عمل کرد
این داستان توی همون قرآنی اومده که میگن زندگی دنیا یعنی ریاضتو
اتفاقا تو اگه بشینی یه گوشه تضاد خاصی برات رقم نمیخوره
تو زمانی پیشرفت میکنی که اتفاقا شروع به حرکت کنی
از اون منطقه ی امنت بیای بیرون
یاد روانشناسی ثروت یک میوفتم
ما فک میکنیم که کار کردن روی باورها اینکه بشینی یه گوشه بعد طرف بهت زنگ بزنه فلانی بیا اینجا این گونی پولا بردار برو
یعنی ساده بگم حرفهای استادو من با باورم خودم میشنوم
محال که تو نری توی دل ترسهات و به درآمد یه ذره بهتر برسی
یعنی بشینی یه گوشه آ
توقع داشته باشم برام پروژه های گنده گنده بیاد کور خوندم
تو باید اقدام کنی
تو باید یه زوری بزنی
ب تناسب اون تلاشی که میکنی
اگه باورات درست باشه زور پشتش تصاعدی میره بالا
مثل کسی که میره یه مشت میزنه مثلا توی آهن دست خودش درد میگیره
حالا فک کن با همون دستش اهرم یه جرثقیل دستش باشه و با یه تیکه فولاد بزنه به اون آهن
اون آهن له میشه
باورهای ما حکم اون جرثقیل اس
ولی تا زمانی که ما با دستمون یه زوری نزنیم هیچ اتفاقی نمیوفته
و هلاک آخرشم
خدای مهربون ما اول میاد میگه خدا با طالوتم با قوانینش برخورد میکنه
و آخرش میاد باور خوبه رو هم میگه
وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
خدا گشایش گر داناست
میگه اگه اینو باور داشته باشی میتونی اون فرمانروایی رو به دست بیاری
اول باید قبول داشته باشی قدرت دست خداس
اون دشمنا همشون بنده ی خدا هستن
و بعدش اتفاقات خوبه که رقم میخوره
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
درود خدا بر شما آقای مرادی ، آقا خواستم تمام قد از تون تشکر ویژه کنم به خاطر عمل به تعهد تون که هر بار استوار تر و محکم تر از قبل یک آیه قرآنی رو تفسیر می کنید ، من اکثرا میخونم ،( هرچند که بیشتر وقتها درک درستی ندارم که مطمئنم خدا وقتی استمرار منو ببینه حتما برام ساده ترش میکنه) ولی غرض از پاسخ دادن به شما اینه که میبینم شما بدون اینکه پاسخی هم دریافت کنیین(البته من اینو میبینم، حتما که پاسخ های عالی دریافت کردین) ولی باز هم با اقتدار به تعهدتون عمل می کنید و این خیلی به من حس خوبی رو میده و کمک میکنه که خیلی جاهای دیگه یاد شما کنم و کم نیارم
احسنت به شما
بازم آقای مرادی عزیز ممنونم ممنونم که این ایمان رو در من تقویت کردین
از خدا میخوام که یه جایی صداتونو بشنوه که از ذوق سجده کنید
خدای هدایتگرم به من قدرت درک نشانه هایت را عطا کن و کمکم کن تا الهاماتت و فرمانهایت را به گوش جان بشنوم و اطاعت کنم
سم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
تو این کامنت میخوام در مورد باور لیاقت و تمریناتی که انجام دادم صحبت کنم که هم باورهام قویتر بشه و هم ایدهای باشه برای دوستان همکلاسی که تو این مسیر هستند
الان نزدیک به یه هفتهای هست من تمرکز گذاشتم روی باور لیاقت و ارزشمندی
و دارم روی خودم کار میکنم
و علاوه بر اینکه فایل استاد رو بارها بارها گوش میدم تو دفتر خودم هم خیلی تکرار میکنم و مینویسم که من برای خودم و کار خودم و محصول خودم ارزش بالایی قائل هستم و هر کسی که نیاز به من و محصول من داشته باشه من و محصولم براش گران هستم
چرا ؟
چون من انسان باارزشی هستم و محصول من خیلی باکیفیت و باارزشه و اگر کسی نیاز داشت بر هر دلیلی باید زحمت بکشه بهاشو پرداخت کنه و هزینهاش رو بده
و جهان هم بینهایت مشتری ثروتمند و باکیفیت داره که عاشقانه دوست دارند محصول منو رو داشته باشند و کلی پول تو حساب من واریز میکنند من میخوام با این مشتریها کار کنم
من الان حدود دو هفته تو محل همون روستای خودمون هستم
قبلا معمولا من وقتی میاومدم محل 2 یا 3 روزه برمیگشتم خونه خودم تو یه شهر دیگه که سکونت دارم
ولی اینسری هنوز هدایت نشدم که برگردم دلیلش رو نمیدونستم ولی گفتم بیخیال خلاصه هر چی باشه به نفع منه
الان که دارم این کامنت رو مینویسم تازه دارم متوجه میشم که چرا خدا بمن گفته فعلا باید تو روستا باشی؟
چون احساس میکنم اینسری تمرکز گذاشتم روی تقویت باور لیاقت جهان هم داری کاری میکنه من بصورت عملی بیام این باور رو تقویت کنم و ایمان خودم رو تو عمل نشون بدم به جهان که من دارم تغییر میکنم
برای همین تو این مدت در راستای تقویت این باور علاوه فقط فایل گوش دادن و نوشتن دارم بصورت عملی توزندگیم دارم اجراش میکنم
حالا چرا تو روستا؟
چون تو روستا من معمولا همه فک و فامیل یا دوست و اشنا هستند و مطمئنا خیلی سختتر برای کار و محصولت که قبلا براشون رایگان انجام میدادی یهویی بیایی پول دریافت کنی
1.. تمرین اول
یکسری یکی از بچه محلهام با هموش اومده بود سر گلخانه من و ازم خواست در مورد کار و بیزنسم بهش مشاوره بدم
اگر ادم قبلی بودم خیلی راحت حدود یه ساعت مفت و رایگان وقتم رو در اختیارش قرار میدادم
چرا؟ حالا چه دلیلی قانع کننده برای خودم داشتم ؟
چون طرف رفیقم بود
یه جواب مسخره
با اینکارم به جهان ثابت میکردم که من هیچ ارزشی برای خودم قائل نیستم
ولی اون زمان به لطف هدایت خدا که ترمزم رو پیدا کرده بودم که چرا ثروت سمت من هدایت نمیشه و اون هم بخاطر باور لیاقتم بود
دیگه همون جا گفتم باید از همین الان شروع کنم
بنابراین قبل از اینکه مشاوره بدم به دوستم گفتم حق مشاوره من جلسه 300 تومنه برای تو نصف حساب میکنم اگر خواستی من در خدمتم هستم اگر نه که من کار با ارزش و واجب تری دارم
و رفیقم اول تعجب کرد و بعد خلاصه قبول کرد
و اونجا بود که من تابو ترسهام رو شکوندم و وارد دل ترسهام شدم
2.. تمرین دوم
تقریبا 3 ، 4 روز بعدش بود که داییم تماس گرفت و گفت دستگاه جوششت رو بیار برام چندتا خال جوش بده ( که در مورد این اتفاق چند روز پیش کامنت نوشتم )
تو این مورد خیلی ترس داشتم چون داییم بود و نمیتونستم و روم نمیشد ازش پول درخواست کنم و متاسفانه رفتم کار رو براش انجام دادم و اومدم
ولی وقتی اومدم خونه یکسره خودم رو داشتم میخوردم از اینکه چرا فرکانس بی ارزشی به جهان فرستادی
و پیش خودم گفتم هر جور شده باید باور لیاقت خودت رو به جهان ثابت کنی اگر که میخوایی ثروت سمت تو هدایت بشه
خلاصه بعدش رفتم پیش دایی و از اونجایی که داییم تخم مرغ تو محل میفروشه من بجای پول
ازش درخواست تخم مرغ کردم و داییم رفت برام 40 تا تخم مرغ اورد و خواست باهام حساب کنه من گفتم دایی من 5 تا تخم مرغ رو با شما حساب نمیکنم عوض جایزه و اشاتیون از شما میگیرم
و دایی هم خیلی راحت قبول کرد و اوکی داد
خداشکر خلاصه اینکه تمرین دوم هم سربلند اومدم بیرون و تونستم اون باور لیاقت رو در خودم زنده نگه دارم
3.. تمرین سوم
امروز یکی از همسایهها که عموی همسرم میشه برای همسرم تماس گرفت و گفت منو صدا بزنه که برم خونهشون تا ابگرم رو یه لحظه براش جابجا کنیم
و همسرم اومد بمن گفت و همون جا به همسرم گفتم اوکی میرم ولی 10 تومن پول میگیرم
همسرم سریع مقاومت کرد و من گفتم نمیدونم میخواهی به عموت بگو
قرار نیست من اینجا از کار خودم بزنم برم کار اون رو انجام بدم که بخوام اون رو راضی کنم
خواستی میرم نخواستی من هم کار واجبتر دارم و نمیرم
بالاخره اینکه همسرم گفت اشکال نداره برو پول رو من میدم
خلاصه اینکه من رفتم و پول رو همسرم بمن داد
و خبر خوب اینکه حالا درسته عمو پول نداد
ولی نکتهاش این بود که من ایمان خودم رو نشون دادم و بخاطر ارزشی که خلق کردم و لیاقتی که برای خودم قائل شدم پول دریافت کردم
و خداشکر از تمرین سوم هم سربلند اومدم بیرون
4.. تمرین چهارم که از همه سخت تر بود
امروز بعدازظهر من تو گلخانه مشغول بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت بابام میگه یه روز وقت کردی بیا ته باغ فنس بزنم و دور باغ حفظ بشه
شاید باور نکنی من اونجا به همسرم گفتم باشه برنامه ریزی میکنم یه روز میام انجامش میدم
ولی بابت کاری که انجام میدم پول دریافت میکنم
اولش همسرم شاکی شد و گفت یعنی چی ؟
اگر بخواهی برای پدر خانمت کار کنی پول میگیری ؟
خیلی راحت گفتم اره غریبه و اشنا نداره
من برای خودم و کار و محصول خودم ارزش بالایی قائل هستم و هر کسی نیاز بمن داشته باشه باید زحمت بکشه بها منو رو پرداخت کنه
اگر خواستید میام اگر نخواستید که فلان
خلاصه با کلی حرص خوردن همسرم و کلی جنگ و دعوا
من خیلی راحت گفتم سیستم من از این به بعد همینه و دوست و اشنا و فک و فامیل هم نمیشناسم هر کسی کارش بمن گیر کنه من دیگه عمران قدیم نیستم که مفت و رایگان خودم و محصولم رو در اختیارش قرار بدم
من میخوام تغییر کنم من میخوام ثروتمند باشم من باید از همین جا ارزش و لیاقت خودم رو به جهان نشون بدم و ثابت کنم
و این نشونهها و این ادمها از طرف خدا سمت من هدایت میشن تا منو رو امتحان کنند تا ایمان منو رو ببینند
بنابراین من کوتاه نمیام
اگر به قیمت ناراحت شدن کل فامیلهام و حتی همسرم هم بشه من اینکار رو انجام میدم
چون من هدف بزرگتر دارم
من باید ثروت و نعمت کل جهان رو داشته باشم
من باید تو عمل به جهان ثابت کنم که تغییر کردم
من باید ثابت کنم که عمران قبلی نیستم
من باید ثابت کنم که برای خودم و محصول و کار خودم ارزش بالایی قائل هستم
خلاصه اینکه من کار خودم رو انجام دادم
جالبه اینکه خانواده همسرم اونها هم اولش ناراحت شدن ولی بعدش قبول کردن و گفتن بابت کاری برای ما انجام میدی پول بهت میدیم
من گفتم اهان حالا شد
خداشاهده تمام این تمریناتی که من انجام دادم
و تک تک ادمهایی که تو هر اتفاق و تمرین باهاشون برخورد داشتم و منو و این رفتار منو میدید پیش خودش میگفت عمران خیلی عجیب و غریب شده
رفتارهاش نرمال نیست
هر چند من که اصلا اهمیت نمیدادم و کاری به نظر اونها نداشتم و کاری که از نظر من درست بود و انجام میدادم
حالا چرا بقیه این حرف رو میزدند و چرا تعجب میکردن ؟
چون چنین رفتار و برخورد رو به هیچ عنوان تو عمرشون تو هیچ یک از ادمهای روستا نمیدیدن
تا بوده این بوده که همه برای همدیگر مخصوصا دوست یا اشنا و فامیل بصورت مفت و رایگان کاری رو برای هم انجام میدادن و هیچ پول یا جبرانی در کار نبود
بخاطر همین بود که من تصمیم گرفتم مثل بقیه مردم زندگی نکنم و مثل اونها رفتار نکنم
چون اگر قرار بود من مثل بقیه باشم پس من هم مثل اونها نتیجه میگرفتم
و این چیزی نبود که من میخواستم
اگر من میخوام ثروتمند باشم و تمام نعمتهای خدا رو داشته باشم باید متفاوت از بقیه عمل کنم و کاری رو انجام بدم که عموم مردم انجام نمیدم
برای همین بود که خدا منو هدایت کرد که فعلا تو روستا باشم که بیام این تمرینها رو انجام بدم
چون انجام این تمرینات مطمئنا رو فامیل و دوست و اشنا خیلی خیلی سختتر هست تا اینکه طرف غریبه باشه و نیاز به ایمان قوی برای وارد شدن تو دل ترسهات میخواد
بنابراین این هدایت خدا بود که من از همین جا شروع کنم و بیام بصورت جدی از ریشه باور لیاقت و باور ارزشمندی رو در خودم ایجاد کنم و روش هی کار کنم و تا میتونم قویتر و قویتر کنم
و از همه مهمتر بیام تو عمل به جهان ثابت کنم که من انسان ارزشمند و لایقی هستم
دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم
دوست داشتم از اتفاق امروز و از تمریناتی که دارم این روزها انجام میدم برای شما تعریف کنم
که یه جورایی زندگی الان من هم کلی چالش داره هم جنگ هم فال و هم تماشا
خخخخخخخ
چون برای من تجربه جدیده که همراه با کلی ارزش لیاقتمندی هست که دارم در خودم ایجاد میکنم
خدایا بینهایت سپاسگزارم که من همواره دارم توسط تو هدایت میشم به مسیری که صاف و اسون و راحت و لذت بخشه مسیری که داره بمن یاد میده که چطور مسائل زندگی خودم رو حل کنم و بتونم خودم رو یه انسان حلال مسئله بار بیارم
این همون مسیری هست که خداوند به بندگانش نعمت داده که من همواره دارم توسط خدای مهربان هدایت میشم
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
دوستان و استاد عزیز
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
فعلا
یا حق
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام عمران عزیز
واووووووو خدای من، عجب شجاعتی.
بابا آخر اعتماد به نفس رو داری.
من از پس این نوشته ها بجای شما حالم بد میشد و حتی تا حالا تصورش رو هم نمیتونم بکنم. و همین طور که نوشته شما را میخوندم درونم جنگ و دعوا شروع شد، که کارش درسته؟ پس کمک به همدیگه چی میشه؟ آیا منم میتونم همچنین کاری بکنم؟ آخه سخت ترین کاری که تا حالا انجام دادم آگهی بازرگانی و چند مورد رد درخواست مامانم که برم خونشون بوده .
و همین طور دلیل و منطق و … تا اینکه به این نتیجه رسیدم که آره میشه، همانطور که شما در ازای کاری که برایشان انجام میدید درخواست بها دارید اونها هم میتونند درخواست کنند و این میشه همان پرداخت بها که استاد حتی در مورد خانواده اش کوتاه نمی آید.
آره باید بها پرداخت کنی و طلب کنی که کار ارزشمند بشه.
منم باید این تمرین رو به تمرین هایم اضافه کنم.( یارو یه پوست موز میبینه رو زمین، با خودش میگه هم باید لیز بخوریم) حالا ماجرای منم همینطوره. هر تمرینی میبینم که با آموزههای استاد اوکی هست می کنم انجام بدم و مطمئن ام این تمرین معجزه ها میکنه.
مررررسی عمران عزیز که تجربه بسیار ارزشمند تون را با ما به اشتراک گذاشتید.
در پناه حق روزی تان پر برکت
سلام خانم یوسفی عزیز
از وقتی که دارم روی خودم و باور لیاقتم کار میکنم دقیقا به وضوح دارم متوجه میشم که تمام رفتارهام بیشتر برای راضی کردن دیگرانه
مخصوصا روستامون میام از اونجایی وقتی نگاه کنی کلا ملت همه دارند میدونند وقت ازاد ندارند
ولی خداشکر بیزنس من جوریه که بصورت انلاین کارم انجام میشه و ازادی زمانی خوبی دارم
بخاطر همین تو ظاهر کسی منو ببینه فکر میکنه من بیکارم و کار خاصی ندارم که بصورت فیزیکی انجام بدم
برای همین کار من قبلا شده بود اینکه بیام کار این و اون رو برسم
تو روستای ما اینجوریه که کسی همش در حال دویدن هست و صبح و شبش رو بهم دوخته از نظر اونها اون طرف تو مسیر درسته و کارش حالا هرچی که باشه با ارزشه
چرا
چون یکسره داره میدوه
ولی کاری من تو خونه بدون فعالیت فیزیکی دارم انجام میدم از نظر اونها بی ارزشه
برای همین هر موقع کسی که یه خورده کار به قول خودشون کار ریز داشته باشه سریع پیش خودشون میگن اهان به عمران میگیم که انجام بده چون اون بیکاره
منطق ادمها رو داشته باش
فعالیت فیزیکی = داشتن ارزش تو زندگی
البته طبق قانون نتیجه این اتفاقات تو زندگی من بخاطر باورهای بی لیاقتی منه که باعث شده این باز خورد رو از جهان تو زندگیم ببینم
برای همین خیلی خیلی راه دارم تا بتونم باور لیاقت رو در خودم ایجاد کنم
واقعا اعتراف میکنم خیلی خیلی سخته
ولی باید ادامه بدم
رضوان عزیز ، من شما رو تحسین میکنم از اینکه گفتید تبلیغات اگهی بازرگانی رو اجرا کردید
خیلی خوشحال شدم از اینکه دیدم شما موفق به اجرای این تمرین سخت شدید و وارد دل ترسهاتون شدید
چون خود من هنوز نتونستم این تمرین رو انجام بدم چون هنوز نتونستم ذهنم رو قانع کنم
ولی میدونم این هم یکی دیگه از مسائل زندگی منه که باید روش کار کنم اگر میخوام ثروتمند بشم اگر میخوام لایق دریافت تمام نعمتهای جهان بشم
بازم سپاسگزارم از شما خانم یوسفی عزیز در مورد کامنت من نظر دادید خیلی خوشحال میشم از خوندن کامنت زیبای دوستان
که همش پر از نکته و اگاهیه و درس داره برای من
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
فعلا
یا حق
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت دوست عزیزم جناب آقای نوری
سپاسگزار خداوند رحمانم هستم که در این جمع فوق العاده حضور دارم و دوستان آگاهی همچون شما دارم
واقعاً ازتون سپاسگزارم که این نکات ارزنده رو در اختیارمان گذاشتید
و از ته دلم تحسین تون میکنم که دارید با این همه قدرت و اراده روی باور لیاقت تون کار میکنید
ایده ی فوق العاده یی بود و من سعی میکنم ازش استفاده کنم چون خودمم با همین موضوعات درگیرم الخصوص جلوی فامیل و دوست و آشنا
مثلاً وقتی برای یکی از دور و وری هام لباسی میدوزم روم نمیشه ازش پول بگیرم اگرم بگیرم یه چیز خیلی کمی میگیرم
خودمم میدونستم اشتباهه ولی خوب ایده یی هم براش نداشتم
اول سپاسگزار خداوند هستم که هدایتم کرد به خواندن کامنت های دوستان عزیزم بعد از شما دوست عزیز هم ممنونم
در پناه حق باشید
خدانگهدار
سلام به آقا عمران عزیز امید وارم ک هر جایی ک هستی عاااالی باشی
نمیدونی با خوندن کامنتت چقدررررررررشجاعتت رو تحسین کردم
آفرین به این شجاعت افرین به این عمل گرایی وقتی خودمو جای تو گذاشتم دیدم اگه من بودم عمرا میتونستم از پسش بربیام چقدر برام سخت و سنگین بود ک بخوام ب خانواده همسرم بگم در برابر کارم بها پرداخت کنن واقعا دمت گرم پسر این عملگرایی شما از یه ایمان و عزت نفس خیلی بالایی میاد نترسیدن از قضاوت و حرف مردم میتونم درک کنم ک چقدر با نجواها و مقاومتای ذهنیت کلنجار رفتی
واقعا با خوندن کامنتت ب وجد اومدم اصلا قصد کامنت نوشتن نداشتم اما کارت واقعا با ارزش و قابل تحسینه بهت تبریک میگم اقا عمراااااان منتظر پاداش های جهان باش ک نتیجه این عملگرایی و تغییر شخصیت شجاعانته
اگر ما خودمون واسه خودمون ارزش قائل باشیم اون موقست ک خدا جهان و ادماهم واسمون ارزش قائلن همه چی اول از خودمون میاد ما باید نشون بدیم ب جهان ک چندچندیم
با خوندن کامنتت منم چند لحظه ای ب خودم و کارم فکر کردم ک چقدر تونستم این احساس لیاقته رو تو کارم نشون بدم
من مربی رقصم واموزشم ب صورت پکیجه و تونستم رفته رفته با کار کردن روی باور فراوانی ولیاقت ب درامد خیلی خوب و البته غیر فعال از فروش اموزشام ب صورت پکیج برسم ک لطف خداوند و اموزشای با ارزش استاده
بعضی وقتا ک بعصی از هنر جوها میگن قیمتاتون خیلی بالاست تخفیف بدین اصلا اسم این این کلمه ک میاد حسابی بهم بر نیخوره
منم بهش میگم دوست عزیز ارزش هنر من خیلی بالاتر ازاین قیمته و هزارتومنم تخفیف نداره جالبه ک خیلی راحت میپذیرن و خرید میکنن
الان ک نگاه میکنم میبینم ک روی این باوره تقریبا خوب کار کردم ترس از دست دادن مشتری و اصلا ندارم میگم خدا میرسونه از هزاران دستش اگه لیاقتوارزش هنر منو بدونه میخره اگرم نه میره یکی بهترش میاد و خداروشکر هر روز ک میگذره جنس مشتری هام خیلی بهتر ازقبل میشه
سلام دوست عزیزم ،امیدوارم همیشه در مسیر پیشرفت و سعادت خوش بدرخشی.
وای خیلی خیلی جسارت داری و تحسینت میکنم برای اقدامات شجاعانه ات که خیلیم به عزت نفس مربوطه.
منم بچه روستام و درک میکنم چی میگی.
کامنتت و میخوندم مدام تحسینت میکردم ولی خدایی ی جاهایی میگفتم اووووه این مورد خب منطقیه ولی این یکی رو چطور مطرح کرده چطور روش شده چه فشاری به آدم میادا…
خیلی جالب بود برام که متفاوت از بقیه عمل میکنی.
مثلا مامان من ی خانمیه که تو روستا مورد اعتماد همه س و خیلیا قبولش دارن بخاطر همین تو خیلی از مسائل از کمک مامانم استفاده میکنن که گاهی برا مامانم سخته ولی اصلا مامانم نمیتونه نه بگه .
یا اینکه یکسری کارهارو مامانم بلده که خیلیا بلد نیستن یا اصلا دوس ندارن انجام بدن همین کارهای روستا مثل روغن گرفتن از کره محلی، روغن دنبه تهیه کردن،ماست خیکی درست کردن،سمنو پختن،شیردوشیدن ، درست کردن رشته آش،پختن نونای محلی، درس کردن تشک و لحاف با پشم و….
از مامانم کمک میخوان و مامانمم کل روزش رو میره برا اونا کار میکنه مفت و مجانی و تهش فقط خستگیشو میاره خونه
که بارها گفتم اگه نمیتونی انجام نده یا حداقل پولش و بگیر
ولی مامانم حرفای منو قبول نداره و تو ذهنش جور دیگه فکر میکنه منم بحثو ادامه نمیدم
مثلا میگه من براشون فلانکارو میکنم شاید ی زمانی بهشون نیازمند بشم اونام برام کاری بکنن و ازین مدل افکار که بنظرم بوی شرک میده…
و این رفتارها و اعمال شما خیلی خیلی حس خوبی بهم داد
منم چندوقته میخوام روی باور لیاقت و ارزشمندی کار کنم و کامنتت نشونه بود که باید جزییات رفتارا وکارام و بشناسم و شروع کنم .
در پناه حق تعالی باشی دوست عزیزم.
Just do it
سلام عمران جان، دوست عزیزم
خیلی کیف کردم از اینکه تو دل ترسهات رفتی و برای وقت خودت و خدمتی که ارائه میدی ارزش قائل هستی.
با خواندن کارهات، اولش منم رنگ به رنگ شدم! این مسأله برای من پاشنه آشیل وحشتناکی هست و اصلا نمیدونستم آنقدر موثر و آنقدر مهمه. خدایی، من آنقدر برای دور و بریهام ارزون در میام که بعضی اوقات متوقع میشن که یه چیزی هم دستی بهشون بدم!! کسی اصلاً به مخیله اش خطور هم نمیکنه که من بایستی حق و حقوقی داشته باشم! و این مسأله بصورت بسیار واضحی با شرایط مالیم در طول زندگیم، تناظر یک به یک داشته!
وقتی نوشتی توی ده اینکارها رو انجام دادی، بیشتر تحسینت کردم! واقعا در پیش گرفتن این رویه در یک محیط کوچک فامیلی، خیلی خیلی سخت تر است.
یک کامنت عالی و یک تلنگر بینظیر برای من بود. خیلی و بشدت به چگونگی انجامش فکر خواهم کرد و به زودی راه خوبی برای کنار آمدن باهاش پیدا خواهم کرد.
ممنونم از این آگاهی و عمل بینظیر که ارائه دادید.
خوشبخت و خوش شانس و تندرست و پولدار باشید.
عمران جان
دوست عزیزم
من بینهایت تحسینت میکنم، واقعا برازنده ی همه نتایج دلخواهت هستی، چند وقت پیش داشتم با دوستم راجع به شما صحبت میکردم، اینقدر که شما سخاوتمندانه و با ایمان و بدون اهمیت دادن به دیگران کامنت هات رو واضح دقیق و با جزییات مینویسی، من هروقت توی فایلی سوالی دارم میام اول میبینم شما چی نوشتی، مخصوصا دوره کشف قوانین زندگی
من خودم و خیلی از بچه هایی که کامنت مینویسیم وقتی راجع به تضادی که حل کردیم (برای مثال)، مینویسیم میگیم تضادی داشتیم با استفاده از اگاهی های این فایل حل کردیم و …
ولی شما بی نهایت تحسین برانگیز میای قشنگ تضاد رو توضیح میدی، و تمرینات و راهحل و همه چی…
همین میشه دقیقا همون مثال های واضح تر و بیشتری که من از استاد میخوام و گاهی با خودم میگم کاش استاد بیشتر مثال ملموس توی فلان فایل میزدن…
برای همینه که میگن کامنتها رو بیشتر مطالعه کنیم چون از وجود دوستانی چون شما خبر دارن که اینطور دست خدا میشید و دقیق مینویسید، من بینهایت این ویژگی شما رو تحسین میکنم.
در مورد کامنتی که نوشتید هم بگم که منو یاد خودم انداخت، من گرافیست هستم و بسیار با استعداد و خوش ذوق، همین شده بود که هرکی از آشناها از راه می رسید میگفت بیا یه تابلو برای من بزن یا کارت ویزیت یا حتی یه نقاشی برای پروژه مدرسه بچه م
حالا از اونطرف من خواسته م چی بود اینکه نقد کار کنم و هر مبلغی که فاکتورم هست قبل از شروع کار تسویه باشه، بخاطر تضادهای که برام پیش اومده
من دیدم اینطوری نمیشه خودم باید درستش کنم
اولین قدم من این بود، خیلی وقت پیش یه روزی که خواهرم رنگ زد و گفت یه طرح تبلیغاتی میخوان گفتم اوکی براش طراحی کردم کار خیلی ساده و کوچکی بود ( البته برای من که متخصص هستم، البته که خیلی ها این مهارت و استعداد رو ندارن و بعضا برای استفاده از نرم افزار طراحی باید کلی وقت بذارن) گفتم میشه 50 هزار تومن، و اون هم گفت آره مگه میشه مجانی همون لحظه واریز کرد
من خیلی خیلی این 50 تومن برام باارزش بود و هست، چون مبلغ ناچیزی بود اتفاقا گفتنش شجاعت بیشتری میخواست، مثلا من با خودم فکر میکردم که اره بعد فلانی نمیگه پنجاه تومن چی بود آخه این گفت پرداخت کنم و … ولی وقتی اعلام کردم نه تنها همچین طرز فکری نداشت بلکه با کمال میل و کلی تشکر پرداخت کرد
اینطوری ترسم شروع به ریختن کرد
روی باور فراوانی مشتری کار کردم، سر یه پروژه چند میلیونی ولی کم آوردم و مصالحه کردم و نتیجه ش هم دیدم و همون شد درسی که گرفتم و از مهر پارسال تونستم بهتر عمل کنم، حتی دو هفته پیش یکی از مشتری ها گفت شما کار رو شروع کنید من پرداخت انجام میدم، گفتم ببخشید روال کار من نقد هست نمیتونم قبول کنم، در صورتی که مبلغ خوبی هم بود و ذهنم میگفت نکنه مشتری ناراحت بشه بره و نیاد گفتم من به فراوانی ایمان دارم، برای این مشتری هم طلب ثروت میکنم خواست بیاد نیمد هم یکی بهترش میاد، و مشتری بعد از یکی دو روز کامل پرداخت کرد و کارش رو استارت زدیم و چقدر آدم حسابی بود به لطف خدا و کارش براحتی انجام شد
یا یکی از دوستان مادرم که همسایه مون هم میشه پروژه های دخترش رو اورد گفت داره برا کنکور درس میخونه میگه وقت ندارم شما انجام بدم هزینه ش هم هرچی باشه اوکیه، نمیدونم شاید انتظار داشت من بگم نه قابل نداره و این چه حرفیه و … که من اصلا نگفتم و بعد که نیمی از پروژه رو تحویل دادم و فاکتور رو ارسال کردم، گفتن چرا اینقدر گرون و … گفتم من حرفه ای هستم قیمتم اینه، که دیگه همون ها رو پرداخت کردن و مابقی کار رو کنسل کردن، خیلی خوشحالم که دارم یاد میگیرم به خودم اهمیت بدم و ارزش خودمو بدونم، همینکار باعث شد که چند روز بعدش، یه پروژه چند میلیونی با یه کارفرمای ادم حسابی خدا بهم هدایت کنه و نقد و راحت کار اجرا بشه
خداروشکر میکنم که امروز به کامنت شما هدایت شدم و خودم رو به یاد آوردم تا تمام خود سرزنشی های دیروزم رو به خودم ببخشم ، تا به یاد بیارم که منم دارم خوب پیشرفت میکنم، خودم رو با کسی مقایسه نکنم و فقط با خود قبلم مقایسه کنم و به یاد بیارم چقدر بهتر شدم و چقدر باکیفیت تر شدم و به طبع نتایجم هم تغییر کرده
من ابان ماه 15 برابر مهرماه درآمد داشتم به لطف خدا و قوانین
و باید یادم بمونه که من تغییر کردم که نتایج تغییر کرد، بقول استاد توی جلسه سوم کشف قوانین زندگی همون کارهایی که قبلا انجام میدادی و نتیجه نمیدادن داره جواب میده
و این تغییرات مصداق همون هست که استاد توی فایل چگونه درآمد را چندین برابر کنیم میگن که همینی که هست، همین، دقیقا همین شرایط امکانات و کار و… نتیجه میده
خداروشکر میکنم که هدایت شدم به این کامنت شما تا بیاد بیارم و سپاسگزارتر باشم
ممنونم از شما که با نوشتن این کامنت ها و دقیق و باجزییات نوشتنشون باعث شدین مسیرتون، تمریناتتون و نجواهای ذهنیتون به سمت موفقیتی که امروز دارید و چند مدت از این کامنت و فایل میگذره مشخص باشه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام شیرین عزیز
بینهایت سپاسگزارم از اینکه اومدید نظر زیبای خودتون رو با من به اشتراک گذاشتید
خیلی خوشحال شدم و خیلی خودم رو تحسین کردم از اینکه گفتید کامنتهای منو دنبال میکنید
این باعث افتخار من که من تونستم در مسیر رشد و پیشرفت حرکت کنم و سعی کنم هر روز یه قدم کوچیک در مسیر بهبود بردارم و یه ورژن بهتر از خودم به نمایش بذارم که هم نتیجه و بازخورد بهتری از جهان بگیرم و هم الگوی خوبی باشم برای دیگران که کاری کنم جهان جای بهتری باشه برای زندگی
جالبه من هر چقدر که این روند رو به رشد رو دارم ادامه میدم بیشتر از این دست نتایج میبینم که جهان الگو و نشونههای بیشتر داره سمت من میفرسته که ادمها عزت و احترام بیشتری قائل هستند
مثلا همین امروز قبل از اینکه برای شما کامنت بنویسم ، تو بیزنسم الان تو شرایطی قرار گرفتم که چند تا کارخانه دار که خود صاحب کارخانه شخصا با من تماس میگیره و ازم خواهش میکنه تا کمکش کنم تا تو کارش بهبود ایجاد کنم
یا چند کشاورز و یا تولید کننده تلفنی که داشتم باهاش صحبت میکردم خیلی با افتخار میگفت
اقای نوری ما خیلی خوشحال میشیم در اینده بیشتر با شما کار کنیم
خوب اینها چی رو ثابت میکنه ؟
این نشونهها تا همین چند ماه پیش اصلا خبری نبود ، این بخاطر همون تمرینات و کارهای عملی بود که من قبلا تصمیم گرفتم انجام بدم و وارد دل ترسهام بشم و الان خداشکر جهان با این نشونهها داره بمن پاداش میده
این اتفاق از وقتی شروع شد که من اول تصمیم گرفتم به خودم و ارزشهام احترام بذارم ( که تو همین بالا توضیح داده بودم ) و بعد جهان بمن احترام گذاشت
و تا وقتی که این روند رو ادامه بدم خدا پاداش و نعمت بیشتر بمن خواهد داد
در مورد خود افشایی بگم
من در گذشته این شخصیت رو نداشتم ، کلا زندگی من این بود بیام دیگران رو از خودم راضی کنم و جوری رفتار کنم که بقیه یه تصویر خوب از من تو ذهن خودشون داشته باشند
برای همین بیشتر مواقع تو صورتم نقاب داشتم و خود واقعی خودم نبودم
ولی از وقتی که با استاد اشنا شدم خیلی سعی کردم که بیام برای خودم زندگی کنم و کاری نداشته باشم بقیه در مورد من چی فکر میکنند
و از وقتی که وارد دوره احساس لیاقت شدم خیلی بیشتر بیشتر دارم خودم میشناسم و ایرادهای خودم رو پیدا میکنم که کجاها مشکل دارم و دارم یاد میگیرم که چطور برطرفش کنم
و خداشکر یواش یواش این شخصیت داره جزی از رفتارهای من میشه و برای همین خیلی به خودم دارم افتخار میکنم
شیرین عزیز چقدر لذت بردم از اینکه اومدی از نتیجه کار کردن روی خودت مخصوصا روی احساس ارزشمندی و لیاقت خودت گفتی
که وقتی اومدی برای خودت و کار خودت ارزش قائل شدی جهان بهت کلی پاداش داد
که در عرض یک ماه 15 برابر درامدت افزایش پیدا کرد این عالیه خدایا صد هزار مرتبه شکرت
با اینکه اول مقاومت و ترس داشتی از حرف مردم ولی با این حال رفتی تو دلش و انجامش دادی
افرین لذت بردم از این جسارتت
تو فوق العادهای
من وقتی داشتم کامنت خودم رو میخوندم خیلی چیزها بیاد اوردم
اون موقعی که من برای خودم تمرین ساخته بودم که بیام احساس ارزشمندی خودم رو بالا ببرم
خیلی خیلی زیاد مقاومت داشتم و اتفاقا اون زمان دانشجو دوره کشف قوانین هم بودم و کاملا درک میکردم تو احساس لیاقت من ترمز دارم
و خداشکر وقتی که تونستم وارد دل ترسهام بشم و ادامه بدم ، الان خیلی وضعیت بهتری پیدا کردم
البته نمیگم خیلی خوب شدم چون هنوز هنوزه کلی راه دارم برای پیشرفت و رشد بیشتر
ولی به لطف خدا و اموزهای طلایی استاد تو دوره احساس لیاقت خیلی خیلی بیشتر این روند رو به رشد داره سرعت میگیره و خیلی از ایرادها و مشکلاتی که تو زندگیم داشتم که اصلا بهش توجه نمیکردم رو یک به یک دارم بهش پی میبرم و روش کار میکنم تا توش بهتر بشم
بینهایت سپاسگزارم شیرین عزیز
امروز شما باعث شدید که من بیاد بیارم که قبلا تو چه مدار فرکانس بودم و الان کجا هستم و به خودم افتخار کنم از این پیشرفت و این روند رو به رشد خودم من طی میکنم و عین حال از مسیر لذت ببرم
منتظر خبرها و موفقیتهای خوبت هستم که بیایی تو سایت با ما به اشتراک بذاری و کمک کنی این باور در ما ایجاد بشه که میشود
همان طور که شیرین عزیز تونست پس من هم میتونم
بریم که بترکونیم
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
فعلا
یا حق
عمران جان
دوست عزیزم
از همون روزی که پاسخ شما رو دریافت کردم از خدا خواستم که موقعیت ارزشمندی رو خلق کنم وهدایتم کنه که بتونم با یک پله رشد برات بنویسم و صرفا حرف نزنم ووقتی که نتیجه گرفتم (که نشونه عمل کردن واقعیه) بیام و بنویسم برات
من اول اینو بگم که اولین کسی هستی که احساس میکنم با جزییات میتونم برات بنویسم حتی باوجود اینکه اصلا زمینه کاری مون شبیه هم نیست اونم بخاطر اینه که شما خودت با جزییات مینویسی و اینهمه رشد داشتی و من بی نهایت برات خوشحالم و بهت تبریک میگم
از اون روزی که برام نوشتی از نتایجت واقعا کیف کردم و سپاسگزاری کردم که میشه اینطوری نتیجه ساخت
و بعدش به یک جلسه کاری دعوت شدم، هرچی بگم که چقدر توی این جلسه خصوصی که فقط برای من و همکارم تدارک دیده شده بود عزت و احترام و اعتماد به نفسم رو دیدم کم گفتم، به بهترین کافه دعوت شدیم و این برای من بی نهایت لذت بخشه چون مدام دارم به خودم یادآوری میکنم که من ازادی زمانی و مکانی دارم و با همین فرمون دارم به ازادی مالی هم میرسم
بعد اینکه اینقدر این مدت روی احساس ارزش خودم، عزت و اعتماد به نفس خودم تمرکز کردم و اصلا کوتاه نیمدم که بخوام با هرکسی یا هر پروژه ای سروکار داشته باشم که باعث شدم به میزبان و شرایطی عزتمندانه و با احترام بی نهایت دعوت بشم که در تمام مدت جلسه میزبانم مدام به من میگفت استاد، چون قبلا شاگرد من بود توی دانشگاه(همون شغل قبلی م که ازش اومدم بیرون و جریانشو قبلا یه جایی تو کامنتهام نوشتم)، و وقتی که از جزییات و ریزه کاری های شرکت و کارگاه تولیدی م هم باخبر شد که دیگه تا یه مدت ساکت نشسته بود میگفت چرا من تا حالا خبر نداشتم و این باشکوه ترین کاریه که تا حالا توی زمینه هنر دیدم (باوجود اینکه کلی نمایشگاه های خارجی شرکت کرده و کارهای متنوع دیده) و دلیل همین جمله ش هم خودم هستم چون این اواخر مدام با خودم ارزش و قیمت و دلیل خاص بودن خدمات و محصولاتم رو مرور میکردم
خداروشکر واقعا خداروشکر
همین ارزشی که من توی خودم شناختم و مدام سرمایه های درونی خودم رو به خودم یاداوری کردم و باور داشتم و دارم که شناخت من و ارزش قایل شدن من برای خودم دقیقا شرایطی با همین کیفیت و حتی بهتر رو صددرصد برام فراهم میکنه براحتی چون این قانونه
واقعا خداروشکر میکنم
و کلی برنامه ریزی کردیم توی جلسه برای برنامه های فروش و آموزشی و سفرهای کاری که من همه رو به خداسپردم تا خودش برنامه هاشو بریزه و فقط من با مهارت و سرمایه هایی که خودش بهم داده و شناختمشون و پرورششون دادم براحتی انجام بدم
من خیلی به موفقیت هایی که دارم میسازم و میخوام و امکانپذیری شون ایمان دارم خیلی زیاد
برای اینکه دارم میبینم که چطور خدا مدام داره هدایتم میکنه تامینم میکنه اجابتم میکنه و مشتاقانه هراتفاقی که اطرافم میفته رو به عنوان نشونه الهی خودم ثبت میکنم و به نفع خودم گل میگیرم
امروز صبح داشتم کامنت بچه ها رو میخوندم و هدایت شدم به نوشتن پاسخ و توی همون نوشتن یک ترمزی پیدا کردم که اینقدر از صبح دارم بخاطر پیدا کردنش سپاسگزاری میکنم که اصلا این کامنتم هم به نوعی برای قدردانی از پیداکردنشه
یکبار شما نوشته بودی که متوجه شدی که یکی از ترمزهای کاریت اینه که باور نداشتی توی همین کشور و شهر و جامعه میشه موفق بود، مشتری داشت و پول ساخت برای همین به صادرات فکر میکردی و همون موقع هم من کلی راجع بهش با خودم حرف زدم و بررسی کردم ولی نتایج خفنی برام رخ نداد در واقع چون اون چیزی که میدونستم ظرفیتش رو دارم رخ نداد میگم که هنوز نشده بود اونی که باید بشه
با خودم میگفتم اره ببین فلانی فلانی فلانی تونستن و شده و همین کشور، همین روزها و … ولی باز هم یجای کار درست نبود که نتیجه نبود
حالا تکامل چطور اتفاق افتاد؟
دلیل استمرار من این شد که اونقدر اعتماد به نفس و ایمان به قانون تجسم و تحسین و … داشتم و باعث شد که من بالاخره شروع کنم برم فروشگاههای خیلی مرفه و ماشین مورد علاقه م رو سوار بشم، برم محصولاتی رو پرو کنم که قیمتشون اندازه درامد یکسال منه در حال حاضر و توی اخرین بازدیدم توی یکی از همین فروشگاهها یکی از دوستان و همکار و هم صنفی های خودمو دیدم و خودش خودجوش شروع کرد راجع به کار صحبت کرد و متوجه شدم ک حداقل ماهی 70میلیون تومن درامد داره و از همون روز مدام تکرار کردم برای خودم که توی همین شهر همین صنف همین جا میشه اینقدر درامد داشت و با بالاتر رفتن فرکانسم دیدم ذهنم میگه چطور الان از 8 میلیون میخوای برسی به 70 میلیون اخه ولی من دست بردار نبودم برای همین خدا منو هدایت کرد به این یکی همکار و دوستم که خودش بدون اینکه من بپرسم گفت من حداقل ماهی 16 میلیون از کارها و پروژه های متفرقه و جدا از این سمت شغلی م درامد دارم، و باز من بی نهایت سپاسگزاری کردم مدام تکرار کردم که ببین میشه میشه همینجا همین شهر همین ادمها همین صنف اینقدر پتانسیل داره که فقط دونفر روی هم اینطور در ماه درامد دارند دیگه تو ببین چند نفر دارن اینجا کار میکنن، و این باورسازی آگاهانه باعث شد که فرکانس من بالاتر بره و وقتی ظرف دریافت نعمتم باکیفیت تر و بزرگتر شد و در واقع من اماده شدم، خدا امروز به این ترمز که ریشه همون ترمزی هست که من ازکامنت شماخونده بودم هدایت شدم
من یه عادتی دارم که کاری رو نیمه تمام نمیتونم بپذیرم، مثلا یبار یه پروژه تموم شد مشتری تحویل گرفت و رفت ولی اینقدر فکرم ادامه داشت که چندوقت بعدش کار رو تغییر دادم و گفتم بیا این رو تحویل بگیر من از این نتیجه راضی تر هستم و دیگه میتونم پرونده کارمو ببندم
جلسه کاری مون هم همین بود، تا هنوز دارم به حرفها و باورها و عکس العمل هام… فکر میکنم و متوجه شدم که:
اون ترمز اصلی و تنه درخته که شاخه های اضافی ش رو قبلا پیدا کرده بودم اینه که من هنوز کینه گذشته رو دارم، با ادمها و شهرم رابطه م رو قطع کرده بودم و اصلا بهش امید نداشتم یجورایی میگفتم که اصلا عطای این شهر رو نمیخوام چون در گذشته به من بی مهری شد و …
کینه
دلخوری
قدرت دادن به ادمها و همکارها و هم صنفی ها
که اونها بودن که من اینقدر ناراحتی دیدم سختی و فشار رو تحمل کردم و هر راهی به ذهنم میرسید رو انجام میدادم ولی نتیجه نمیگرفتم
اینها باعث شده بود من کینه و ناراحتی داشته باشم همیشه تا امروز
ولی الان فهمیدم و باید پرونده ش رو ببندم و از صبح ساعت 8 که ترمزه رو پیدا کردم خیلی خوشحالم چون احساس میکنم به محض پیدا کردنش یه بار سنگین از روی دوشم برداشته شد
احساس میکنم الان بهترم
امکانپذیری ها برای ملموس تر شده
خلاصه که امروز هوا ابری و تاریک پاییزیه همونی که خیلی دوسش دارم، غذای مورد علاقه م رو خوردم و اینقدر ازادی مالی دارم به لطف خدا رفتم و کلی خرید کردم و دکور کریسمس/یلدایی چیدم برای خودم چون از استاد یاد گرفتم که خودم رو اجابت کنم تا جهان به آسونی اجابتم کنه، اینهمه حس خوب امروزم نشونه برداشتن بار کینه و سایه اتفاقات و تجربیات گذشته از روی نتایجمه
واقعا سپاسگزار خدا هستم برای همه هدایت های امروزم که فقط خودش میدونه قراره تا شب چه نتایج بیشتری داشته باشم، حسش میکنم، چون خیلی خوشحالم
دوست هم مسیرم برات ارزوی بهترین ها رو دارم
همیشه با جزییات بنویس
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام شیرین عزیز
بینهایت سپاسگزارم این کامنت زیبا و پر از اگاهی و امید و انگیزه رو با من به اشتراک گذاشتی
ممنونم از اینکه کلی وقت و انرژی گذاشتی و این کامنت طولانی و با ارزش از نتایج عالی که بدست اوردی با من در میون گذاشتی
خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم
کلی کیف کردم هم بهت افتخار کردم بابت نتیجهای که بدست اوردی و هم به خودم افتخار کردم که دوستهای خوب و با ارزش و خوبی مثل شما دارم که وقتی حالش خوبه ، اون انرژی ، اون حس خوب رو میان با من به اشتراک میذارید
این بهترین و با ارزشترین نعمتی که یه دوست خوب میتونه بمن بده
اینها همش لطف خداست که منو با ادمهای نازنین و فرشتهای هم مدار کرده و این امید رو بمن بده که تو در مدار درست قرار دادی و لاجرم از دست اتفاقات برای تو هم رخ میده
پس ادامه بده
شیرین جان وقتی از ازادی مالی صحبت کردی نمیدونی چقدر ذوق کردم و خوشحال شدم از این همزمانی
چون همین دیروز من تو جلسه 14 دوره بینظیر احساس لیاقت ترمزم رو در مورد بدست نیاوردن نتایج مالی دلخواه پیدا کردم که در موردش تو اون جلسه کامنت کردم
که ربط داشت به عدم احساس لیاقت و داشتن عزت نفس پایین
که من به معنای واقعی مسئولیت اتفاقات زندگی خودم رو حالا تو این مورد نتایج مالی بر عهده نگرفته بودم و چون عزت نفس پایین داشتم یه جورایی داشتم فرار میکردم از داشتن احساس مسئولیت
خیلی جالبه ، با اینکه من در روز حتی تو تمرین ستاره قطبی و کدنویسی خلق خواستها هر روز تعهد میدم که این من هستم تک تک اتفاقات زندگی خودم رو دارم خلق میکنم و عوامل بیرونی هیچ تاثیری تو زندگی من نداره
اما وقتی ریز میشم میبینم تو بک گراند ذهنم هنوز من منتظر عوامل بیرونی هستم تا بیاد شرایط منو تغییر بده
بیشتر توضیح میدم و ریز میکنم تا متوجه شید
من تو بیزنسم در روز تا حدودی تمرکز میذارم برای پیشرفت و فروش بیشتر اما بیشتر تمرکز من روی تقویت باورهاست
که این خودش خیلی خوبه و باید به همین صورت هم ادامه داشته باشه
چون پایه و اساس داشتن زندگی سرشار از لذت و ارامش و ثروت و روابط ازادی ، داشتن فونداسیون قوی و محکم است که همیشه تا اخر عمر باید تقویت و قویتر شود
ولی مشکل اون چند در صدی که در روز روی کارم تمرکز میذارم و ایدههایی که بمن الهام میشه و عمل میکنم
بعد از مدتی ارام میشم و منتظر نتیجه میمونم تا ببینم چی میشه
مثلا تو فروش بیشتر من با چند کارخانه ارتباط گرفتم و قرار بر این شد بار براشون ارسال کنم
تا اینجا کار عالی بود و طبق قانون خوب عمل کردم
ولی مشکل از این به بعد شروع میشه که
من منتظر میشم
حالا تو این مثال منتظر مشتری میشم تا سفارش بده و دیگه پیگیری با کارخانههای دیگه یا جذب مشتری دیگه رو دنبال نمیکنم
و یه جورایی ته ذهنم یه ترمز ریزی هست که میگه
شرایط مالی تو با خرید کردن این فلان کارخانه که بهت قول داد تغییر میکنه
ببین این طرز فکر خودش چندتا ایراد داره
1.. شرک ورزیدن ( مشتری )
2.. نداشتن احساس ارزشمندی ( که اون مشتری اگر خرید کرد ثابت میشه محصولت با ارزشه )
3.. داشتن عزت نفس پایین ( غرور بیجا نمیذاره ادامه بدم که برم با مشتری جدید ارتباط بگیرم و میگه مشتری خودش باید بیاد )
کسی که از ریشه قوی باشه و احساس لیاقت و ارزشمندی بالا داشته باشه و برای خودش و کار خودش ارزش قائل باشه
خیلی با اعتماد بنفس بالا به کار خودش ادامه میده
و اصلا منتظر کسی نمیشه
یه ادمی که قوی باشه و به توانایی خودش اعتماد داشته باشه
رفتاری که ربط داشته باشه به انتظار رو انجام نمیده
فقط ادامه میده
میره دنبال مشتری دیگه باز مشتری ، باز مشتری
کار سمت خودش رو انجام میده ، اینکه مشتری سفارش داد چه بهتر
کارها براش رو انجام میدی
اگر هم نداد تو چیزی از دست ندادی چون جلوتر کلی دونه پاشیدی و کار سمت خودت رو انجام دادی
و ممکنه خداوند از درهای دیگه بهت نعمت بده
ترمز
پس منتظر نباش
تو فقط ادامه بده کاری ماله سمت تو رو انجام بده
دیروز تو ذهنم درگیر همین بررسی کردن ترمزهام بودم و همون جا به درگاه خدا توبه کردم و گفتم خدایا منو ببخش که داشتم شرک میورزیدم
و اتفاقات و نشونههای خوبی که داشت برام رخ میداد بجای اینکه من به روند حرکتی خودم ادامه بدم
درگیر اون نشونه و اون اتفاق خوب میشم و یه جورایی منتظر نتیجه بودم تا ببینم چی میشه
که تازه اگر جواب نداد بعدش دوباره مجبور بشم که ادامه بدم
عاشقتم شیرین عزیز
شما باعث شدی این آگاهیها ناب و خالص بمن الهام بشه و من هم برات بنویسم
تازه با نوشتن دارم متوجه میشم چرا من مثل یویو فروش دارم که هی درامدم بالا و پایین میشه
بخاطر همین ترمزه انتظار ، که ببینم چی میشه بود
یه جورایی من شرک خفی داشتم
جالبتر اینکه وقتی دیروز من توبه کردم همون لحظه خداوند منو هدایت کرد
ریز برات مینویسم ممکنه بهت ایده بده
قدم اول خداوند بهم گفت برو برای پیشرفت بیشتر در مورد کسب و کارت ، تحقیق و بررسی بیشتر بکن تا مهارت تو حوزه کاریت بیشتر بشه
خدا شاهده رفتم تو اینترنت و سایت که در مورد صادرات اموزش میدن
داشتم مطالعه میکردم همون لحظه چشم به یه مطلبی خورد که نوشته اگر میخواهید مشتری صادراتی داشته باشید
یکی از بانکهای اطلاعاتی رایگان اینکه برید تو گوگل مپ قسمت سرچ اسم محصول و نام کشور یا یکی از شهرهای اون کشور بنویسید
من اینکار رو همون لحظه با کشور هند و ترکیه کردم دیدم شماره چندتا کارخانه تو کشور هند و ترکیه که دقیقا مربوط به حوزه کاری من هست بمن نشون داد
اونم با لوکیشن دقیق
بعد که شمارهها رو سرچ کردم دیدم همهشون واتساپ هم دارند
اقا این بهترین خبر و بهترین هدایت بود
که من جدا از اینکه تو بازار داخلی کار میکنم میتونم سیگنالهای خارجی رایگان داشته باشم و با اونها هم ارتباط بگیرم
تا قبل از این من مشرک بودم
چطور؟
همش فکرم این بود که برای صادرات من باید منتظر باشم تا یه مشتری خارجی یا واسطه از راه برسه و بیاد از من خرید کنه و بعد محصول منو صادر کنه
البته چندین بار توسط واسطهها این اتفاق برام رخ داد و من چندبار محصولم رو صادر کردم
ولی بخاطر همون ترمز انتظار که مشتری بیاد سفارش بعدی رو بده
بعد از مدتی یهویی میدیدی همه چی غیب میشد
باز همون داستان یو یو
جلسه 14 دوره فوق العاده احساس لیاقت باعث شد من ترمز داشتن انتظار بیخود و بیجهت رو شناسایی کنم
که اگر کسی برای خودش و کار خودش ارزش قائل باشه و مطمئن باشه تواناییش با ارزشه
خیلی با اعتماد بنفس بالا به روند کاری خودش ( حالا ماله من اینکه باز دنبال مشتری باشم ، مشتری جدید ، مشتری جدید ) ادامه میده
و منتظر کسی یا چیزی نمیشه که اگر جواب نداد ، تازه بعدش من فکر کنم و مجبور بشم برم دنبال مشتری جدید
نه من ارزشمندم و کاری که من دارم انجام میدم بینهایت با ارزشه و همه عاشق محصول و خدمات من هستند
پس خیلی با اعتماد بنفس بالا ادامه میدم
کسی که به معنای واقعی برای کار خودش ارزش قائل باشه و واقعا بدونه محصولش عالیه ، که میتونه برای جهان کلی ارزش خلق کنه
اون موقعست که زمین و زمان رو یکی میکنه و تا میتونه تمام تلاش رو میکنه که به ادمهای بیشتری خدمت کنه
و با عزت نفس خیلی بالا منتظر چیزی نمیمونه
فقط ادامه میده
عاشقتم شیرین عزیز
وقتی در مورد ازادی مالی صحبت کردی
باز من اون نشونه و اون الهام رو از خدا گرفتم که دیروز روی همین موضوع من تمرکز گذاشتم و امروز دیدم درست شما از این اتفاق زیبای نتایج ازادی مالی دارید صحبت میکنه
و این همزمانی و هم مدار بودن من با شما نشونه فوق العادهست برای من که ثابت میکنه من تو مسیر درستم
این هم نشونهش
بینهایت سپاسگزارم شیرین عزیز
شما باعث شدید امروز صبح بیام کامنت زیبای شما رو بخونم و کلی انرژی بگیرم و بیام در مورد این ترمز بیشتر بنویسم
و در حین نوشتن بودم که مسیر بیشتر برام واضح شد
خدا خیرت بده
راستی اخر کامنتت که بهم گفتی
همیشه با جزئیات بنویس
این خودش هدایت خداست و یکی از بهتریم موهبت خداست برای من
باور نمیکنی نوشتن کامنت با جزئیات جدا از اینکه به دوستان کمک میکنه و بهشون کلی ایده میده
خدا شاهده از همه مهمتر به خود من و شناخت درون من کلی کمک میکنه
انگار خدا روبرو من نشسته و بمن املا میگه و من هم مینویسم
و بعدش من خودم نوشتههام رو میبینم بیشتر از همه تعجب میکنم که این افکارهای محدود کننده کجا بودن که من نمیدیدم
درست مثل همین کامنت که الان نوشتم
بقول شما اگر با دیتیل و جزئیات دقیق نمینوشتم عمرأ ، مسیر برام واضح نمیشد
کلی لذت بردم شیرین عزیز
وقتی که نتیجه عالی بدست اوردی برای خودت کلی ارزش قائل شدی رفتی کلی خرید کریسمس و شب یلدا کردی
عالیه شیرین جان
با همین فرمون برو
تو فوق العادهای
تو با ارزشی
منتظر خبرهای خوب و عالیت هستم که بیایی بازم برام بنویسی و بهم کلی انرژی و ایده بدی
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
فعلا
یا حق
سلام استاد با عرض پوزش من چون 2 بیشتر کامنت نذاشتم که اولیش با کمک مادرم بود و دومیش رو خودم نوشتم که اشتباه شد. در مورد این فایل که اصلا چی بگم بهتون. اصلا یکی از دلایلی که من خیلی زندگی در بهشت رو دوست دارم اینه که فراوانی توش موج می زنه. من تاحاله ندیدم این تعداد مرغ اصلا هر چقدر که باشند انقدرررر زیاد تخم بذارند من و مامانم چون در دوره قانون سلامتی هستیم اون تخم مرغ ها و روغن داستانش رو می دونیم. همین که شما می توانید این تعداد تخم مرغ رو بدون بخورید یک فراوانی هستش چون من نمیتونم این کار رو کنم بدون ولی تمام تلاشم رو میکنم. حالا فراوانی هایی که من در این فایل دیدم… تخم مرغ، مرغ، خروس، فواره ی بهشتی، رودخانه، خانه، آشپز خانه، تراکمپر، قدرتش، خوردن انقدر تخم مرغ، جمع کردن تخم مرغ، دورهقانونسلامتی، تراکتور، وزنی که تراکمپر می تواند تحمل کند و…
در پناه الله یکتا، شاد و پیروز باشید
یا لطیف و یا خبیر
سلام سارا جان دختر باهوش و زرنگ و مهربانم
سارا جان چه خوب شد که عضو سایت شدی و الان که تعطیلات تابستان شروع شده، شروع کنی به خواندن کامنت و کامنت گذاشتن. و کلی چیزهای جدید یاد بگیری.
کاشکی منم همسن تو بودم با این فضا آشنا میشدم.
یادمه تابستون که میشد می رفتم کتاب های سال دیگه رو پیدا می کردم و شروع می کردم اونها رو خوندن.
اون موقع ما هیچ برنامه خاصی برا تابستان نداشتیم. نه کانونی بود و نه کلاس تابستانه ای و نه کتلب داستانی.
ولی الان همه چیز فراهم هست که بچه ها به بهترین نحو تابستان خودشون رو سر کنند. و البته شما میتونید تو این تابستان کولاک کنی و چند تا از هدف هایت رو به اجرا بذاری. شما هنوز پاک پاک هستی و راحتر و بهتر میتونی باورهای توحیدی داشته باشی و ثروت بسازی.
سارا جان سپاس گذارم که اینجایی.
عزیزم مراقب حال دل نازنین ات باش.
از طرف من از مامان تشکر کن که عالی روی خودش کار کرده که نتیجه اش این دخترش همراه اوست.
در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند و موحد باشی عزیزم.
به نام خداوند نشانه ها
سلام دوست عزیزم، هم فرکانسی مهربانم. خیلی ممنونم که برایاولین بار کامنتم رو 2 نفر جواب دادند. راستش رو بخواید، جواب شما هم فرکانسی های خوبم یک نشانه بود. چون من یک فیلمی رو می بینم که خیلییی دوستش دارم و همیشه نگاه میکنم. وقتی رفتم تو گوگل خداوند به من گفت برو توسایت عباس منش گفتم باشه و اومدم تو سایت. وقتی اومدم دیدم توی اتاق شخصی من 2 جواب کامنت هست انقدرررر ررررررررررررررررررررر خوشحال شدم چون همیشه از توی گوشی مامانم هی فرکانسم میرفتبالا و اولین بار بود توی تبلت خودم جواب کامنت داشتم( البته توی گوشی مامانم یک بار کامنت گذاشتم و جوابی نداشتم) خیلی خیلی ممنونم که به من انگیزه دادید.
شما یک انرژی مثبت هستید و من هم مثل هم فرکانسی عزیزم شما رو توی مسابقه شکارچی نکات مثبت می نویسم
انشالله در پناه خداوند زندگی، ثروت، نعمت و برکت شاد و پیروز و سلامت باشید
به خالق مهربانم
سلام
سلام به روی ماه استاد بی نظیرم
استاد جان
مریم جان
دوستتون دارم
و اما این فایل زیبا و نکات مثبتش
1_ چه تراکتور تمییز و زیبا و خوشرنگ و حرفه ای خدای من
2_ وای فراوانی تخم مرغ ها وای چقدر زیبا چقدر تمییز من عاشق تخم مرغم مریم عزیزم چه تخم مرغ های درست کردی دلمون خواست
3_ چه روغنی ایول منم تو دوره سلامتی یاد گرفتم از شما اما مثل روغن های شما نمیشه
فکر کردم کره است بی نظیر بود شما فوق العاده ای
4_ چه مرغ و خروس های زیبا و تمییزی چقدر دیدنشون حال ادم و خوب میکنه
5_ وای صدای بارون هوای بارانی فوق العاده و افتاب بعدش خدایا چقدر این بهشت زیباست
آب زلال و یکنواخت دریاچه ،عکس ابرها و درختها که روی دریاچه افتاده و فضا رو روحانی و ملکوتی کرده
6_ اندام فوق العاده استاد و مریم جون
7_ لباس زیبای مریم جون با وون کلاه زیبا و چقدر صورتت شفاف و زیبا شده
8_ فواره و صدای بی نظیر اب چرا انقدر ثروت خوبه؟ رنگین کمان خدایااااااااااااا چی بگم تو چرا انقدر زیبایی
9_ هرچی که میخوای و میتونی به راحتی اب خوردن داشته باشیش. درخواست میکنی و بلافاصله اجابت میشه
10_ اسنبل کردن وسایلی که میخری حس خلی کردن بهت دست میده و عالی
11_ بهبود همیشگی و فکر کردن به بهبود داشتن
12_ تغییر الگوهای تکراری
ادامه دارد
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام بر بهشت من
پارادایس
سلام به استاد عزیزم
سلام مریم بانو
سلام بچهها ، اونایی که نوشته ها رو می خوانید و حرف های خدا رو می شنوید، حالتون عالی میشه ، همانطور که من می خونم حالم عالی میشه.
خدایا این قلم دست من، تو حرکت ش، بده، بنویس که خیییییلی نیازمند م،
به به خیییییلی لذت بردم خیییییلی خوشحال شدم ، که دوباره استاد و پارادایس، و…..
زیبایی ها ش، خدای من شکرت.
متشکرم خدا جونم که دوباره اومدم تو مدار این بنده ی مخلص تو.
خدایا متشکرم
به به چه فضایی داره، چه رنگ های، مثل مغز تر و تازه ی، پسته،
به به عجب هماهنگی ، داستان ماهی و کوچک بودن ماهیتابه ، دقیقا امروز من توو فایل های صوتی قرآنی م، اینو داستان رو واسه دوستان م، گفتم چون امروز اول صبح از کتاب صوتی پسرم که داشت گوش می کرد شنیدم، خیییییلی بهم درس داد ، منم ازش استفاده کردم ، و توو فایل هام ضبط کردم، عصر همون روز ، اومدم به سایت دیدم خدای من استاد هم داره از این داستان میگه ، و از درس هاش،،،،
ایجاست که باور کردم آره قانون جهان هستی ، تغییر نمی کنه تو هر مسیری که انتخاب کردی، هدایت میشی به همون مسیر. خدایا متشکرم از رزق امروز.
به به چه رنگ های خوشگلی توو لباس شماست استاد قرمز شاد، آبی و..
مرغ ها و تخم مرغ ها خدای من چقققققدر نعمت، چقققققدر برکت، ناهار امروز تخم مرغ اونم اصل پارادایس ، خدای من شکرت، استاد منم یه عالمه مرغ و جوجه دارم که خیییییلی زیباست و هر روز حالم رو خوب می کنم خواب شون، حموم کردن شون، آرام بودن شون، تخم گذاشتن شون، خدای من متشکرم.
استاد حرف های شما اینققققققققدر آرامش دارن چون از جنس خدا هستند که حتی مرغ ها و خروس من هم میان پشت در می شینن و گوش می کنن، و گاهی اوقات کله هاشون مثل قو داخل پرهاشون می کنن ، و آروم می شینن که وقتی نگاهشون می کنم خیییییلی لذت می برم ، اینجاست که خدا رو خیییییلی می بینم،
استاد عزیزم منم یه باغچه ی بزرگ بزرگ دارم که داخل ش یه عالمه زیبایی ، چمن، گل و گیاه ، آب فراوان ، دریاچههای، کوچولو که خود به خود تشکیل شدن هر صحنهای که از این زیبایی ها رو می بینم، به یاد پارادایس می کنم، به خاطر همین اسمش رو گذاشتم پارادایس کوچک من،
دوست دارم یه عالمه تخم مرغ رو
دوست دارم یه عالمه خانم مرغی تلخ قرمز, زیبا و جوان رو، آبشار ، یا فانتن، یا فواره
خدای من زیباست مخصوصاً اون رنگ شاد قرمز در شب، چقققققدر حالم رو خوب کرد.
همکاری پا با پای همدیگه اونم با کسی که هم مدار اوست استاد عالیست منم این خواسته درم ایجاد شده اون آبشار که چقققققدر سیستم عالیه داره که قراره زیبایی های پرادایس، رو بیشتر و بیشتر کنه این چند روز خیلی از خدا ایده های خوب می خوام که واسه مرغ و خروس و جوجه هام، سایبون عالی، و آسان کن برای آسانی ها، این فایل برای منه، هدیه ی خداست برای من
خدایا متشکرم
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
شما عشق منی
اول باید تحسین کنم این همه فراوانی و ثروت و نعمتو که چقدر احساس خوب به آدم میده، چقدر زیباست این همه نعمت خداوند؛ استاد جان چقدر دوست داشتنیه که مرغ دارید و تخم مرغ هارو خودتون جمع میکنید و هم شما لذت میبرید هم ما؛ همیشه دوست داشتم که خونه ویلایی با حیاط بسیار بزرگ تو روستا داشته باشم مرغ و خروس و حیوونای اهلی پرورش بدم ، باهاشون بازی کنم و حرف بزنم ، البته قبلا که کوچیک بودم هرزگاهی جوجه میخریدیم و یه مدت نگه میداشتیم ولی وقتی بزرگ میشدن نگهداری تو شهر ازشون سخت میشد و مجبور بودیم صرف نظر کنیم؛ ولی مطمئنم در آینده نه چندان دور برای خودم خونه ای که دوست دارمو میخرم و از حیوونا نگهداری میکنم؛
چقدر زیباست آفتاب گرفتن این مخلوقات خداوند ، وقتی داشتم این صحنه رو میدیدم، یاد یکی از فایل های قبلی افتادم تو دوره 12 قدم اونجا در مورد اینکه چندتا بچه آهو آورده بودید و اونها پایه های میزو به جای پاهای مادرشون اشتباه گرفته بودن و دنبال شیر بودن، با خودم گفتم یوسف ببین این آفتاب گرفتن و این حرکت ریلکسیشنو کی به مرغ و خروس ها یاد داده ، اونا که از تخم در اومدن و حتی شاید مادرشون هم ندیدن ، به خودم گفتم خداوند بهشون یاد داده و چه کسی ست همه جهانو داره هدایت میکنه ، تحسین کردم قدرت خداوندو؛ ما همیشه باید یادمون باشه که قدرت فقط دست خداست و نگران چیزی نباشیم ، وقتی فقط قدرتو دست خدا بدونیم و از چیزی از کسی نترسیم نگران نباشیم آرامش داریم و وقتی آروم هستیم صدای هدایت خداوندو میشنویم
در مورد سنگ ها کوچولو و صدف هایی که خورد کردین تا مرغا بخورن واقعا منم تا الان نمیدونستم که برای مرغا لازمه که مواد سنگی و آهکی بخورن البته میدونستم سنگ دان دارن ولی اصلا کاربردشو نمیدونستم ، دمتون گرم چیز جدید و جالبی یاد گرفتم
در مورد فنس ها هم باهاتون موافقم، وقتی کاری رو قبلا انجام میدادی ولی الان بنا به شرایط وضعیت عوض شده ، دیگه مجبور نیستیم مثل قبل عمل کنیم و میتونیم شرایطو عوض کنیم
در مورد فواره هم باید بگم فوق العاده شد، خیلی عالیه هم نور داره هم آبو به چند جهت پخش میکنه و حرکت داره، و چقدر لذت بخشه صدای آب ، انگار به روح آدم آرامش میبخشه ، خیلی لذت بردم از فواره و این تلاش و تست کردن روش ها و دستگاه هایی که بشه به بهترین شکل به اون چیزی که میخوای برسی هم درس خوبی برام بود که همیشه در جهت بهبود باشم و تلاش کنم درجهت خواستم اون چیزی که واقعا میخوام بشه
ممنونم از شما استاد عزیز دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون
سلااااااام به جذابترین زوج دنیا
خدایاااااشکرت امروزاینقدرذوق کردم ازدیدن این فواره که خودمم باورم نمیشد که اینقدرخوشحال شدم
خدایااااشکرت خدیاااشکرت خدایاااشکرت
احساس خوب =اتفاقات خوب
اینوازصبح که ازخواب پاشدم همش به خودم گفتم وسعی کردم باهرچیز کوچیکی حالموخوب کنم تااینکه الان یادم افتاد اخراین فایل سریال زندگی دربهشتو ندیدم
اومدم سراغش ودیییییییدم واااای خدای من چقدر زیباست چقدر قشنگه این فضا
چقدرقشنگترشدباین فواره این دریاچه زیبا
چقدراین نعمته اب جای شکر داره واقعاچقدرخداروبایدشکرکنیم فقط برای همین ی نعمت همین اب که اینقدرساده وفراوان دردسترسمونه ومایه حیات
خدایاشکرت خدایاشکرت برای این اب این دریاچه زیبا برای ابی که هرروزو همیشه دراختیارمونه
قبل ازاینکه مریم بانوبگه عجب پوستی من داشتم توذهنم میگفتم وااای چقدرپوست استادباحال شده چقدر براق وشفاف عجب رنگی داشتم میگفتم دمت گرم استاد که مریم بانوادامه داد چه کرده این قانون سلامتی
چقدر ادما انواع روغن هارومیزنن وچقدرمحصول برای پوستشون استفاده میکنن تا برنزوبراق بشه ولی،شما به ساده ترین روش به این نتیجه رسیدید احسنت بهتون
چقدرفواره رودوست داشتم وای که چقدرصداش قشنگه قشنگه چه نورپردازیی واقعا خداروشکر
من عاشق طبیعتم مخصوصاجایی که اب باشه این فواره خییلی حالموخوبتر کردخدایاشکرت واقعا…
استادتوفایلاتون ازاین فواره زیبا برامون فیلم بذارید زیییییاد تالذت ببریم حسابی
خدایاشکرت برای این سایت معنوی
خدایا شکرت برای این ادمهای باایمان که ماروبه تونزدیک کردن
خدایاکمکمون کن تواین راه ثابت قدم باشیم
دوستتون دارم
دوست دارم خداجونم عاشقتم
دلتون به نگاه خداگرمه گرم