https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-20 10:04:132025-01-19 10:29:21سریال زندگی در بهشت | قسمت 28
255نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاسگزار خداوند و شما هستم که هر روز آگاهی های بیشتری رو دریافت می کنم از حضور در این مهمانی صمیمی و پر از تجربه جدید.
بودن با بچه ها و دنیای بچگی اون چیزیه که هممون بهش نیاز داریم باید برگردیم به اصلمون!
مثل بچه گیهامون شجاع باشیم مثل اون وقتا کنجکاو و پر از انرژی باشیم مثل دوران بچه گی مون خودمون باشیم، نقاب نزنیم!
بودن در کنار بچه ها رو تجربه کردم دنیاشون با دنیای ما آدم بزرگا خیلی متفاوته ما هم یه زمانی بچه بودیم ولی این دنیای پر از دست یافتنیها رو کنار گذاشتیم و وقتی بزرگتر شدیم وارد دنیای محدود پدر مادرهامون شدیم و یادمون رفت چقدر زندگی زیبا و همه چی جذاب و دست یافتنی بود!
فراموش کردیم خودمون باشیم!
فراموش کردیم زندگی یعنی همین الان مثل مهمونای پارادایس شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم هر کدوم با ویژگیهای خودشون ولی اصل یه چیز بود ، لذت بردن از بودن در پارادایس!
هر کی به سبک خودش.
امروز با ماهیگیری خانم شایسته و این پسر نازنین و دوست داشتنی یاد تجربه ی خودم از ماهیگیری افتادم واقعا لذتبخش بود و وقتی اولین بار ماهی گرفتم فقط جیغ میزدم از هیجان و همه مردم کنار رودخونه منو نگاه میکردن انگار دنیا رو با قلابم بالا کشیده بودم اینقدر ذوق داشتم و امروز وقتی دونفری از ذوق فریاد میزدید مای گاد کاملا حستونو درک میکردم.😊😊😊
واقعا ممنونم از استاد عباسمنش و خانم شایسته نازنین و این خانواده دوست داشتنی که هر روز آگاهیهای جدیدی رو از دیدن و بودنشون دریافت می کنیم.
سلامی دور اما گرررم به خانواده دوست داشتنی ام عباسمنش♥️♥️♥️♥️♥️
من واقعا جذب شخضیت لیوای شدم و حیرت زده شدم از توضیحاتش از لهجه ی شیرینش .این پسر چقدر دوست داشتنیه شاید به خاطر اینکه من هم درون گرا هستم و شخصیتی شبیه شخصیت من داره خیلی حس خوبی به شما دونفر دارم .چقدر زیبا شما صحبت رو شروع میکنید با پرسیدن اسمش و اون هم خودش رو لیوای معرفی میکنه و میپرسه چرا خنده داره؟شاید چون لبخند رو روی لب شما دید و شما قاطعانه پاسخ دادین نه خنده دار نیست.و استاد از پشت سر لیوای رو معرفی و در مورد ویژگی های مثبت این پسر فوق العاده میگن که در مورد ستاره ها فوق العادست.و برادرش ازش میخاد در مورد ستاره ها صحبت کنه.شروع صحبت توی شلوغی انجام میشه و شما کاملا با احترام ازش میخاید که بیاد توی اتاق و در کمال آرامش باهم صحبت کنید🌹🥰
لیوای خیلی محجوب و متینه🌹وپاسخهای شمارو به قول شما با تامل پاسخ میداد و اعتماد به نفس خیلی عالی داشت چرا چونکه وقتی شما پرسیدین تمام اون کتاب ۳اینچی رو خونده و تحسینش کردین در جواب تحسین شما که فرمودین you are amazing و لیوای خیلی محکم پاسخ داد ye i am و این چقدر میتونه برای من درس بزرگی داشته باشه که هیچ وقت خودم و توانایی هامو دست کم نگیرم .اونجوری که لیوای با عشق در مورد ستاره ها جواب میداد منو تحسین وا داشت خیلی راحت میشد علاقه ی اونو به ستاره ها و نجوم فهمید.چقدر جادوی عجیبیه این عشق وقتی در مورد علایقمون حرف میزنیم دیوانن میشیم و ناخودآگاه اطلاعاتی رو به دیگران میدیم که خودمونم شگفت زده میشیم🥰این فرصت صحبت خیلی بیشتر به ما انگیزه میده و حکم سوخت برای حرکت رو داره.
تجربه ی ماهیگیری شما درست مثل هدایت شدن ما به دل طبیعت بود.شهر کوچک و با صفایی در ۲۵۰کیلومتری شهر ما هست که زمستانها میزبان اسکی بازان و بهارو تابستان با هوای فوق العاده و تعداد نامحدودی از موسیر و لاله های واژگون از مردم مهمان نوازی میکنه.ما جایی رو برای خوردن ناهار انتخاب کردیم جایی که اینقدر زیبا بود و پوشش سبز در پس زمینه و گلهای زرد عین مروارید های ریخته شده روی این سبزه های نو و بهاری زبون منو بنداوردن بود رودخونه ای که از پایین پای ما میگذشت و پونه هایی رو در حاشیه ی خودش پرورش داده بود.پراز حس خداوند شدیم من و همسرم و هر لحظه در حال تحسین این مناظر زیبا بودیم.
همسرم پیشنهاد داد تا با ماشین به سمت بالای تپه ها بریم و من همیشه به الهامات قلبیش ایمان دارم.رفتیم و هزاران بار جاتون خالی و وسط دشتی سرسبز قرار گرفتیم و اسمان آبی و با ابرهای فوق العادن سفید و نقوش خاص و جالب .فقط به راهمون ادامه دادیم با اینکه هیچ آشنایی با اون منطقه نداشتیم .کم کم با بالای تپه رسیدیم از لابه لای کوه ها آب شدن برفها هویدا بود و به پایین سرازیر شده بودن که گویی بهشت ساخته ن.و بالاخره رسیدیم که تپه ای که پراز لاله های واژگون بود.نمیدونم دمای هوا و طوبت و فضای اونجا و گلها رو چطوری براتون توصیف کنم.بالای تپه ای پراز گل لاله واژگون .من و همسرم و خدا تنها شدیم ابری بالای سرما قرار گرفت که تیزی آفتاب رو جبران کرد و نم باران عاشقانه ای روی سر ما ریخت و خدا مارو فوت میکرد.واقعا محسور چنین تجربه ای شده بودم و از لذت و اشتیاق هیچی نمیتونستم بگم فقط دستهای همسرمو محکم تر فشردم و بهش گفتم که خیلی دوستش دارم.تنها بودن با خالق یکتا در میان نقاشی های او واقعا تجربه ای خاص و واجب برای همه ی ماست.هدایت شدن ما به این مناظر کار خودش بود و دقیقا الهاماتی که به لیوای برای ماهیگیری شد منو یاد الهاماتی انداخت که اونروز به قلب همسرم شد.در کمال ازادی و خیر بودن نیت ماهی رو رها کردین در دریاچه و چقدر حس شیرینی داشت .شما فوق العاده این و انسانهای فوق العاده رو به سمت خودتون جذب میکنین و این یه قانونه♥️
من برداشتها م رو بری خودم تایپ و توی یه فایل ذخیره میکنم دوس داشتم نظرم رو پایین برای دوستان هم بزارم دوستون دارم.
ما یاد گرفتیم گذروندن وقتمون با چیزهایی که بهمون حال میده وقت تلف کردن هستش و باید همواره تلاش کنیم برای کاری که هیچ لذتی برامون نداره؛در صورتی که وقتی ما درحال لذت بردن هستیم و هدفمون رو میزاریم بر روی لذت بردن بیشتر از زندگی هدایت میشیم به مسیر هایی که لذت بیشتری برای ما داشته باشه و وقتی باورهای درستی هم بسازیم از همون لذتها هم پول برای ما ساخته می شود
…چقد خوب که مریم خانم دیدگاهشون رو نسبت به این خانواده فوق العاده بیان کردن:رابطه دوستانه وبا احترام برادرها نسبت به هم با اینکه همگی باهم متفاوتن ولی برا خودشون ارزش قاعلن وبه شخصیتهای همدیگه احترام میذارن این یکی از تعاریف استاد بود از اعتماد به نفس در دوره عزت نفس،،، وبه همدیگه کمک میکنن،با احترام باهم صحبت میکنن،،باهم ولا خودشون در صلحن،،دنبال علایق خودشونن،،و..
..چقد لیوای قشنگ وبا تمرکز وبا عشقو علاقه وعلمی در مورد ستاره ها وبا جزییات صحبت میکرد البته من که زبانش رو متوجه نمیشدم بلکه از فرکانسش متوجه شدم که خیلی عمیق وعاشقانه داره در موردش صحبت میکنه
…چقد تصاویر این ویدو زیبا تدوین شده بود که به قولی هم از دید شی وهم از دید ناظر فیلم دیده میشد به اصطلاح،،یعنی وقتی خانم شایسته در فیلم داشتبه استاد نگاه میکرد در همون لحظه نشون میداد که استاد هم داره به خانم شایسته نگاه میکنه این خلاقیت در توین رو خیلی دوس داشتم
..چقدر عالی قوانین رو رعایت کردید وایده اای مختلف رو تست کردید وصبر کردید وبالاخره ماهی رو گرفتید
…چقد قشنگ استاد توی همک دارع بیز میخوره ولذت میبره از کامنتای بچه های سایت
…چقد پدال زدن رو در دریاچه شخصی خودم دوس دارم
…چقد ماهی که صید کردید زیبا بود وقشنگتر اون لحطه ای بود کا ماهی رو در اب رها کردید
..
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
نکات آموزشی :
…اینکه ۴برادر انقدر با خودشون در صلحن وبه علایق وسلایق همدیگه احترام میذارنو حتی همدیگه رو کمک میکنن برا ی پشرفت وانقدر مودبانه باهم صحبت میکنن واینکه لباسهاشون خیلی تمیز ومرتب ومناسب هست خیلی لذت بخشه وبه ادم این نکته رو یاد اور میکنه که فقط تمرکزت رو خودت باشه ودر عین حال به دیگران هم احترام بذار وحتی اگه تونستی به اونها کمک هم بکن اما خودت رو فراموش نکن وحتی خودت رو فدای دیگران نکن تعادل رو نگه دار این یعنی اعتماد به نفس
…اگه ما میلیارد ها کتاب میخوندیم در مورد خیس بودن اب هیچ وقت نمیفهمیدیم خیس بودن اب یعنی چه چه جوریه چه حسی داره اما با یک بار دست زدن توی اب میفهمیم که خیس بودن اب چه معنایی داره وتفاوت تجربه وداش هم همینه ودر مورد باورها هم همینه موقعی بیشترین درک رو از یک باور پیدا میکنیم که عمل کنیم بر اساس اون بور عالیه مثلا در مورد این باور که خداوند هدایتمون میکنه باید یهدمسیری رو انتخاب کنیم وقدمی برداریم اولش شاید خیلی ندونیم چیکار باید بکنیم ولی وقتی قدم رو برداریم اونوقت ایده های بهتر وقدم های بعدی به ما گفته میشه واین همون هدایت خداونده واینجاست که خیلی بهتر درک میکنیم که خداوند هدایت میکنه همه رو در هر مسیری البته بر اساس باورهای هرکسی
….این نکته هم خیلی جالب بود که مریم حانم گفتن که شاید این ترسی که میخوای واردش بشی خیلی بزرگ ودهن پرکن نباشه ولی شاید این تجربه بخشی از وجودت رو پر کنه برای حرکت های بزرگتر ،،یعنی نگید حالا من این کار کوچیک رو انجام بدم چه فایده داره این قدم کوچیک لازمه مسیر توهست وتا این قدم رو بر نداری قدم بعدی بهت گفته نمیشه
خیلی نکته قشنگی رو درپایان این فایل مریم خانم بهمکن یاد اورشدن دمشون گرم
چقدر این قسمت رو باهاش ارتباط قلبی قشنگی برقرار کردم. چقدر زیبا درون یک فرد درونگرا رو به تصویر کشیدید. چقدر احساس کردم که واقعا مشکلی نیست اگه درونگرا باشی. من هم به شدت آدم درونگرایی هستم. و حتی بیشتر و بیشتر هم به درون خودم برگشتم. من این قدر عاشق یادگیری بودم که خیلی زودتر زبان فارسی رو یاد گرفتم. من زبان مادریم فارسی نیست و شهری که زندگی می کنم ، افراد خیلی کمی فارسی صحبت میکنند و عملن فقط فارسی رو مدرسه و یا تلویزیون میتونیم یاد بگیریم. به هر حال نکته ی مد نظرم اینه که از بس که نگاه میکردم و کتاب میخوندم که خیلی زود فارسی یاد گرفتم، خوب صحبت میکردم،و درکم از اشعار و متون فارسی بسیار بالا بود. حتی دانشگاه بچه هایی که زبان مادریشون فارسی بود از من معنی اشعار فارسی رو میپرسیدن. عشق من به یاد گرفتن زبان فارسی، به خوندن کتاب خیلی خیلی زیاد بود. و یک چیز جالب در همان کودکی من داستان های پیامبران رو میخوندم، داستان سلیمان نبی از همه برام جالبتر بود و اون رو بارها خوندم. و همیشه میگفتم اه چقدر پیامبر ثروتمندی بوده. و تصور میکردم. بی خود نبوده که به سمت استاد عباسمنش هدایت شدم.
چقدر من هم عاشق ستاره و فضا بودم. چقدر آسمان شب رو دوست داشتم. چقدر لذت میبردم اینکه کسی کاری به کارم نداشته باشه و کتاب بخونم. من از پدر مادرم میخواستم کتاب بخرن برام. مادرم کم سواد بود و پدرم دیپلم اما هیچ ربطی نداشت و من بیشتر پولم رو میدادم کتاب.
چقدر Levi من رو یاد بچه گی خودم انداخت. خیلی سپاسگزارم خانم شایسته که این قسمت رو فیلم گرفتید و نشون دادید. چقدر اشتیاق و عشق این پسر ۱۱ ساله زیبا بود برای من. چه لطافت روحی داشت. هر وقت بچه ها رو می بینم، یاد این پسرها میفتم نا خوداگاه.
واقعا رابطه این خانواده بی نظیره از هر لحاظ، از پدر که این قدر رشد کرده و با حوصله و صبره تا تک تک پسرها، عشق و آرامش توی این خانواده موج میزنه. آرامش این نیست که کسی جیغ و هورا نکشه، ارامش اینه که من توی خودم و با محیطم در صلح باشم. و حالا اگر بقیه هم با این اوکی باشه که نور علی نوره. که البته طبق قوانینی که از استاد یاد گرفتم، این طبیعیه.
چهار برادر، چهار شخصیت متفاوت، با علایق متفاوت ، اما یک گروه هماهنگ و عاشق و همدل، یار و پشتیبان همدیگه. چقدر ترکیب این تضادها زیباست. چقدر خوبه این رو یاد بگیرم ، و به جای ایراد گرفتن های مکرر از همدیگه و تلاش برای تغییر دیگران که دوست داریم مثل ما عمل کنند، قبول کنیم اون رو و دنیا رو گاه گاه از دید اونها هم ببینیم. و یا حداقل بپذیریم. واقعا تحسین برانگیزه همچین خانواده ای.
چقدر خوب شما محیط و افراد رو با دید باز می بینید و observe رو می کنید. از بالا نگاه می کنید و بدون کمترین قضاوت. Bird view کردن شما رو خیلی دوست دارم خانم شایسته، از بالا می بینید و بعد ریز میشید falcon eyes .
تحسین تون می کنم برای این توانایی بی نظیرتون. چقدر خوب همه چیز سر جاشه و همه دارن از هم نشینی هم لذت می برند. چقدر دلم خواست اونجا می بودم.
لیوای عزیزم ، Levi the science guy
واقعا چقدر با عشق از ستاره ها حرف میزد. و چقدر هم ساده توضیح میداد و جوری که بتونیم تجسم کنیم. از کلمات دقیق تری استفاده می کرد. من عاشق این پسر شدم.
یک نکته خیلی خیلی خیلی جالب. گفتش که معلم علوم سال چهار علوم بهترین معلمش بوده، خیلی سخت گیر بوده اما این سخت گیری کمکش کرده که بتونه درس علوم رو خیلی بهتر کار کنه و حتی بعد از اون اصلن به یک لول دیگه ای رسیده. این دید یک بچه ی ۱۱ ساله، محشره. من در کل هیچ وقت با معلم های سخت گیر مشکلی نداشتم و الان هم ندارم. چون معمولا این اشخاص با اگاه تر و با معلومات ترن و تمرکزشون روی کارشون هست، و این پسر گلمون اینرو درک کرده و از این فرصت استفاده کرده و کلی مطالعه کرده و حتی قبلن که فکر میکرده به ریاضی علاقه داشته دیده نه بابا علوم اصلن براش یک چیز دیگه است. عزیزم چقدر درک بالایی داره.
چقدر خوبه و عالی و البته استاد همیشه تاکید کردن، توی حوزه ی کاریمون مطالعه و تحقیق کنیم، اطلاعات و مهارت مون رو ببریم بالا. اینه که باعث میشه که یک پسره ۱۱ ساله یک کتاب قطور رو مطالعه کنه و عشقش رو پیدا کنه وحتی تلسکوپ بخره. و در مسیر علایقش حرکت کنه.
من واقعا به این قسمت، خدا رو شکر، عمل می کنم. خدایا شکرت.
عزت نفس رو بنازم Levi جان. تو محشری، بلی هستم. چقدر پذیرای تحسین هستند.
چقدر قایق سواری و ماهی گیری شما رو دوست داشتم. چقدر این منظره زیبا بود و یه لحظه صدای اون پرنده چقدر آرامش بخش بود.
مریم جان از هوشمندی ماهی ها گفتند، بعد دو روز احساس خطر کردن و خودشون رو مخفی کردن.
و شما هم مصمم برای ماهی گرفتن، از هر ایده ای حال ممکن یا غیر ممکن، عاقلانه و یا ناعاقلانه. هر جایی رو تست کردید، ، اینه تسلیم نشدن. حتی جاهایی که مطمئن بودید ماهی نیست رو گشتید. امید و لذت بردن از پروسه و آرامش کلید دستیابی به هر چیزی.
خدا شما رو هر لحظه به زیبایی بیشتری هدایت کنه مریم جانم و استاد عزیزم.
بلاخره ماهی گرفتید، چه ماهی زیبایی بود. و خیلی جالب بود چون شما جواب سوال ذهنی من رو دادید. بلی شما اونها رو قبلن خوردید و خیلی هم خوشمزه بودند. 😊😊😇😇🥰
چقدر زیبا از لحظاتتون در کنار این عزیزان استفاده کردید. چقدر باز و پذیرا بودید، برای ورود تجربه های تازه. امروز از دیشب به خودم قول دادم کمی بهتر و کمی نرم تر با بچه ها برخورد کنم، و واقعا امروز آرومتر ومهربانتر بودم. من در کل همه میگن شخص خیلی مهربونی هستی اما دوست نداشتم بچه ها دورو برم باشند. اما میخوام این رو عوض کنم.
خیلی ممنونم از درس عالی تون مریم جان، تجربه کردن یک چیزی خیلی بهتره از خوندن اون و یا مشاهده اون عمل توسط فرد دیگه ای. چراچون عمق میده به زندگی ودرکت به زندگی ، چرا چون بر ترس هات حتی ترس های کوچکت غلبه می کنی و هربار اعتماد به نفست بالا میره . و این روند باعث رشد ما میشه. نگاه شما چقدر زیباست به زندگی.
و عاشق تونم استاد که با تمرکز و در تنهایی کامنت های ما رو میخونید. چقدر عاشق کارتون هستید و چقدر برای کارتون ارزش قایل هستید و چقدر برای بقیه هم ارزش قایل هستید. در کمال آرامش در یکجای زیبا داشتید کامنت میخوندید. چقدر ایجاد خلوت خودمان و دادن حریم خصوصی به بقیه حتی اگر در خانه ما مهمان باشند، عالیه.
سپاسگزارم از این همه اگاهی و اموزش. از اینکه یاد میدید با دید بازتری به دنیا نگاه کنیم و اجازه بدیم یاد بگیریم از همه چیز و همه کس.
امروز به این فایل هدایت شدم نشانه من بود. برداشتی که ازش داشتم اینه اگر برای هدفم تلاش کنم و در عین حال به نکات مثبت توجه داشته باشم بهش میرسم(استاد اگر برداشتم درسته کامنتم رو تایید کنید:))
همونطور که مریم عزیز موقع ماهی گیری و زمانی که ماهیا دور از دسترس به نظر میرسیدن سعی کرد تمرکزش رو بزاره رو نکات مثبت محیط اطرافش حتی لذت بردن از لذت استاد
در نهایت کلی تحسینتون میکنم که در حال تجربه ثروت هستید. دریاچه زیبا، درختان زیبا، کلبه محشرررر، رابطه زیبا، دوستان عالی دارید
خیلی جذابه که ادم از دریاچه شخصیش ماهی بگیره، اونجا قایق سواری کنه
دنیا رو با وجودتون قشنگ تر کردین و به آرزوهای ما وسعت بخشیدین، باورهامونو عمیق تر کردین و کلمه شدن رو وارد زندگیمون کردین ازتون ممنونم.
در آنجا هیچ [سخن] لغوی جز سلام [=سخن مثبت و سلامتی بخش] نخواهند شنید و روزی آنان، بامداد و شامگاه، در اختیارشان خواهد بود.
استاد امروز داشتم سوره مریم رو تلاوت می کردم بعد که تمام شد طبق روال هر روز، یک قسمت از سریال زندگی در بهشت رو پلی کردم تا تصدیق زیبایی ها رو با نوشتن کامنت شروع کنم.
وقتی صحبتهای بانو رو شنیدم و دقت کردم، متوجه شدم توی این چند روزی که این بندگان خوب خدا مهمان شما شدن هر چی پیش اومده خیر و نیکی بوده. این بود که آیه 62 سوره مریم بهم الهام شد که توی کامنتم بنویسمش. اصلا دیالوگ هایی که بین خودشون و شما با اونها رد و بدل میشه، حرکات و رفتارها و حتی بازی هایی که انجام میدید همش سالم و درست و ارزنده و آموزنده ست و به قول قرآن هیچ سخن لغوی بجز سلام و سلامتی در این چند روز گفته نشده.
واقعا اینجا بهشته استاد، من مطمئنم که نامگذاری این 20 هکتار هم بهتون الهام شده.
بانو جان ، شما بانوی اول تمرکز بر نکات مثبت هستید، چقدر به جزیی ترین زیباییها دقت می کنید و همون ها رو هم با ما به اشتراک می ذارید که این هم در نوع خودش تصدیق زیبایی هاست.
من از مکالمه شما با لیوای لذت بردم، باور کنید من تو این سن و سال نمی تونم مثل این بچه از عشق و علاقم صحبت کنم. ولی عشق و انگیزه رو بطرز عجیبی در حرفهای لیوای میشه حس کرد. و چقدر عزت نفس داره که وقتی ازش می پرسید تو بی نظیری بی درنگ تایید می کنه. خدایا اینها در چه مرام و مسلکی بزرگ شدن که اینقدر خوبن و اینقدر رفتار و گفتارشون منطبق بر قوانین بدون تغییر خداونده؟!!…
خدایا شکرت برای این دریاچه زیبا و پر برکت و پر از ماهی و این درختان سرسبز، و کلبه عشقی که روی این دریاچه قرار گرفته خدایا شکرت برای اینهمه هارمونی از زیبایی های پارادایس
جانم براونی، این روزها یه خورده رفته تو حاشیه ولی اونم داره از بودن در این بهشت لذت می بره.
چقدر لذت داره وقتی تلاشت به نتیجه می رسه، و این شادی باعث میشه هم خودت لذت ببری هم دیگران رو شاد کنی.
بانو جان, صحبتهاتون در مورد رفتن تو دل ترسها خیلی ارزشمند بود، خیلی از ترسها و اصلا بهتره بگم هیچ ترسی در دنیای مادی وجود نداره و اگر از یک موضوع، شی یا یک فرد، می ترسیم بخاطر ذهن ماست که ترس رو ساخته و پرداخته کرده وگرنه خداوند در قرآن همیشه ما رو به نترسیدن و غمگین نبودن دعوت کرده.
استاد نازنینم و بانوی همیشه شایسته بی نهایت از شما بخاطر این فایل آموزنده و زیبا سپاسگزارم
خدایا شکرت برای حضور استاد و بانو در مسیر سبز زندگیم
خدایا شکرت برای حضورم در این خانواده الهی
خدایا شکرت که مسیر نزدیکتر شدن مزرعه رویاهام رو بمن هموار کردی
دلم برای بچه ها تنگ شده بود چقدر تغییرات بود از این فایل تا به امروز شما، استاد عزیزم، پرادایس، بچه ها و این نشون دهنده قانون تکامل هست و خیلی هم لذت بخش اینکه ادم مدرکی اینچنینی داره که بعدها میگه ببین چی بودم و چیشدم روز به روز عالی تر شدم این خیلی حس لذت بخشیه
ویدیو بنظرم همیشه کارسازه توش صحبت میکنی طرز فکر قدیمتم میشناسی ماها یسری عکس از قدیم داریم یا اگه ویدیو هم داشته باشیم معمولا پشتش صحبت نکردیم ایده خوبیه حتی استاد تو یه فایلی میگن از فصل تغییراتت فیلم بگیر بعدا اینارو میبینی میفهمی از کجا به کجا رسیدی مثل عرشیا عزیز اگه اشتباه نکنم خیلی تنبلیم میومد ولی مصمم تر میشم برای انجامش
نشانه ت قشنگ داره با خود تو صحبت میکنه وسطای فایل بین مصاحبه با لیوای گفتین این نشون میده ادم دنبال علاقش بره …. علاقش و لیوای گفت که از ریاضی و درس های دیگه متنفره عوضش عاشق موضوعات علمیه (علاقه) روزشمار 129 امروز گفتگو دوستان قسمت 11 دنبال کردن علاقه چجوریی میشه این همزمانی ها الله اکبر
چقدر هوا عالی و اروم بود چه لذت بخش زمان قایق سواریتون با لیوای چه دوستای خوبی شدین استاد با جیکاب شما با لیوای بستی شدین من همیشه فکر میکردم چه حرفی میتونم با بچه ها داشته باشم و حوصله وقت گذروندن باهاشون و نداشتم فکر میکردم فقط میگن بیا بازی کنیم اونم بازی هایی که اونا میخوان اما مدت زیادی هست تغییر زاویه دیدم اونا رو یا تغییر داده یا کسایی اومدن تو این زاویه که اون مدلی که قبلا فکر میکردم نیستن و جالبه حرف زدن باهاشون کلی ایده های باحال دارن کلی هوش دارن اگه ازشون کمک یا راهنمایی تو یسری کارهای ساده فیزیکی بخوای یه راهنماییت میکنن و همکاری خیلی باحاله رفتار این بچه ها خیلی خیلی عجیبه فرای تصور باهاشون خوش میکذره و کلی ازشون چیز یاد میگیری و البته اینکه تربیت منحصر به فردی دارن حتی لوک اگه یادم باشه که اون زمان تو سن بلوغ بود کاملا پسر پخته و مبادی ادب نشون میداد
ممنونم مریم جانم که برامون از ترس هایی که قبلا داشتین گفتین و پیشنهاد رشد شخصیتی بهمون دادین مثل همیشه بینظیری
خدایاشکرت برای دیدن قسمت دیگه از این بهشت زیبااااااا
خدایاشکرت
مریم جان یادمه من اولایل که تازه جدا شده بودم..
و هنوز هم وارد این آگاهی ها نشده بودم..
بچه هام با من زندگی میکردن و بخاطر اینکه بچه هام نترسن و بهم اعتماد داشته باشن .. من رفتم تو دل ترسام.
مثلا اگه سوسکی بود یا گربه ای یا هرچیز دیگه ای بچه هام میترسن من خیلی قشنگ خودمو کنترل میکردم میگفتم چیزی نیست و اون مسئله درستش میکردم.
یا لامپی خراب میشد…چیکار کنیم میگفتم خودم من میتونم و بخدا هیچی نمیدونستم امااااا میرفتم و اون کار رو برای اولین انجام میدادم و درست میشد.
یا وصل کردن بخاری ..و کارهایی که میگفتن فقط باید آقایون انجام بدن..اما من مستقل خودم انجام دادم و همین به من کمک کرد به رشد شخصیتم…که جسارت پیدا کنم وسفرهای با یه بچه 3 ساله و 9ساله ..برم که هرکسی چنین کاری انجام نمیده …
واقعا میشه تغیر کرد به شرط اینکه خودت بخوای..
درسته اولایل بخاطر بچه هام اما بعداز اومدن به این مسیر خیلی چیزها رو یاد گرفتم و به من خیلی کمک کرد.
ولی باید بیشتر وبهتر از اینا روی خودم کار کنم..
چون من باید خودم یک مولد باشم..
چون ثروت حق منه
چون من لایق ثروت هستم.
چون من لایق یک زندگی و روابط عاشقانه وعالی هستم..
خدایا تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری وکمک میخوام..
درود بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته نازنین
سپاسگزار خداوند و شما هستم که هر روز آگاهی های بیشتری رو دریافت می کنم از حضور در این مهمانی صمیمی و پر از تجربه جدید.
بودن با بچه ها و دنیای بچگی اون چیزیه که هممون بهش نیاز داریم باید برگردیم به اصلمون!
مثل بچه گیهامون شجاع باشیم مثل اون وقتا کنجکاو و پر از انرژی باشیم مثل دوران بچه گی مون خودمون باشیم، نقاب نزنیم!
بودن در کنار بچه ها رو تجربه کردم دنیاشون با دنیای ما آدم بزرگا خیلی متفاوته ما هم یه زمانی بچه بودیم ولی این دنیای پر از دست یافتنیها رو کنار گذاشتیم و وقتی بزرگتر شدیم وارد دنیای محدود پدر مادرهامون شدیم و یادمون رفت چقدر زندگی زیبا و همه چی جذاب و دست یافتنی بود!
فراموش کردیم خودمون باشیم!
فراموش کردیم زندگی یعنی همین الان مثل مهمونای پارادایس شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم هر کدوم با ویژگیهای خودشون ولی اصل یه چیز بود ، لذت بردن از بودن در پارادایس!
هر کی به سبک خودش.
امروز با ماهیگیری خانم شایسته و این پسر نازنین و دوست داشتنی یاد تجربه ی خودم از ماهیگیری افتادم واقعا لذتبخش بود و وقتی اولین بار ماهی گرفتم فقط جیغ میزدم از هیجان و همه مردم کنار رودخونه منو نگاه میکردن انگار دنیا رو با قلابم بالا کشیده بودم اینقدر ذوق داشتم و امروز وقتی دونفری از ذوق فریاد میزدید مای گاد کاملا حستونو درک میکردم.😊😊😊
واقعا ممنونم از استاد عباسمنش و خانم شایسته نازنین و این خانواده دوست داشتنی که هر روز آگاهیهای جدیدی رو از دیدن و بودنشون دریافت می کنیم.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
خدایا صد هزار مرتبه شکر
در پناه الله یکتا محفوظ باشید.
سلامی پراز سلامتی سلامی پراز آرزو های خوب و اتفاقات خوب
سلامی دور اما گرررم به خانواده دوست داشتنی ام عباسمنش♥️♥️♥️♥️♥️
من واقعا جذب شخضیت لیوای شدم و حیرت زده شدم از توضیحاتش از لهجه ی شیرینش .این پسر چقدر دوست داشتنیه شاید به خاطر اینکه من هم درون گرا هستم و شخصیتی شبیه شخصیت من داره خیلی حس خوبی به شما دونفر دارم .چقدر زیبا شما صحبت رو شروع میکنید با پرسیدن اسمش و اون هم خودش رو لیوای معرفی میکنه و میپرسه چرا خنده داره؟شاید چون لبخند رو روی لب شما دید و شما قاطعانه پاسخ دادین نه خنده دار نیست.و استاد از پشت سر لیوای رو معرفی و در مورد ویژگی های مثبت این پسر فوق العاده میگن که در مورد ستاره ها فوق العادست.و برادرش ازش میخاد در مورد ستاره ها صحبت کنه.شروع صحبت توی شلوغی انجام میشه و شما کاملا با احترام ازش میخاید که بیاد توی اتاق و در کمال آرامش باهم صحبت کنید🌹🥰
لیوای خیلی محجوب و متینه🌹وپاسخهای شمارو به قول شما با تامل پاسخ میداد و اعتماد به نفس خیلی عالی داشت چرا چونکه وقتی شما پرسیدین تمام اون کتاب ۳اینچی رو خونده و تحسینش کردین در جواب تحسین شما که فرمودین you are amazing و لیوای خیلی محکم پاسخ داد ye i am و این چقدر میتونه برای من درس بزرگی داشته باشه که هیچ وقت خودم و توانایی هامو دست کم نگیرم .اونجوری که لیوای با عشق در مورد ستاره ها جواب میداد منو تحسین وا داشت خیلی راحت میشد علاقه ی اونو به ستاره ها و نجوم فهمید.چقدر جادوی عجیبیه این عشق وقتی در مورد علایقمون حرف میزنیم دیوانن میشیم و ناخودآگاه اطلاعاتی رو به دیگران میدیم که خودمونم شگفت زده میشیم🥰این فرصت صحبت خیلی بیشتر به ما انگیزه میده و حکم سوخت برای حرکت رو داره.
تجربه ی ماهیگیری شما درست مثل هدایت شدن ما به دل طبیعت بود.شهر کوچک و با صفایی در ۲۵۰کیلومتری شهر ما هست که زمستانها میزبان اسکی بازان و بهارو تابستان با هوای فوق العاده و تعداد نامحدودی از موسیر و لاله های واژگون از مردم مهمان نوازی میکنه.ما جایی رو برای خوردن ناهار انتخاب کردیم جایی که اینقدر زیبا بود و پوشش سبز در پس زمینه و گلهای زرد عین مروارید های ریخته شده روی این سبزه های نو و بهاری زبون منو بنداوردن بود رودخونه ای که از پایین پای ما میگذشت و پونه هایی رو در حاشیه ی خودش پرورش داده بود.پراز حس خداوند شدیم من و همسرم و هر لحظه در حال تحسین این مناظر زیبا بودیم.
همسرم پیشنهاد داد تا با ماشین به سمت بالای تپه ها بریم و من همیشه به الهامات قلبیش ایمان دارم.رفتیم و هزاران بار جاتون خالی و وسط دشتی سرسبز قرار گرفتیم و اسمان آبی و با ابرهای فوق العادن سفید و نقوش خاص و جالب .فقط به راهمون ادامه دادیم با اینکه هیچ آشنایی با اون منطقه نداشتیم .کم کم با بالای تپه رسیدیم از لابه لای کوه ها آب شدن برفها هویدا بود و به پایین سرازیر شده بودن که گویی بهشت ساخته ن.و بالاخره رسیدیم که تپه ای که پراز لاله های واژگون بود.نمیدونم دمای هوا و طوبت و فضای اونجا و گلها رو چطوری براتون توصیف کنم.بالای تپه ای پراز گل لاله واژگون .من و همسرم و خدا تنها شدیم ابری بالای سرما قرار گرفت که تیزی آفتاب رو جبران کرد و نم باران عاشقانه ای روی سر ما ریخت و خدا مارو فوت میکرد.واقعا محسور چنین تجربه ای شده بودم و از لذت و اشتیاق هیچی نمیتونستم بگم فقط دستهای همسرمو محکم تر فشردم و بهش گفتم که خیلی دوستش دارم.تنها بودن با خالق یکتا در میان نقاشی های او واقعا تجربه ای خاص و واجب برای همه ی ماست.هدایت شدن ما به این مناظر کار خودش بود و دقیقا الهاماتی که به لیوای برای ماهیگیری شد منو یاد الهاماتی انداخت که اونروز به قلب همسرم شد.در کمال ازادی و خیر بودن نیت ماهی رو رها کردین در دریاچه و چقدر حس شیرینی داشت .شما فوق العاده این و انسانهای فوق العاده رو به سمت خودتون جذب میکنین و این یه قانونه♥️
با سلام خدمت همه همه همه
من برداشتها م رو بری خودم تایپ و توی یه فایل ذخیره میکنم دوس داشتم نظرم رو پایین برای دوستان هم بزارم دوستون دارم.
ما یاد گرفتیم گذروندن وقتمون با چیزهایی که بهمون حال میده وقت تلف کردن هستش و باید همواره تلاش کنیم برای کاری که هیچ لذتی برامون نداره؛در صورتی که وقتی ما درحال لذت بردن هستیم و هدفمون رو میزاریم بر روی لذت بردن بیشتر از زندگی هدایت میشیم به مسیر هایی که لذت بیشتری برای ما داشته باشه و وقتی باورهای درستی هم بسازیم از همون لذتها هم پول برای ما ساخته می شود
سلام به استاد عزیزم وتمام دوستان فوق العادم:
بخشی از نکات مثبت این فایل از دید من:
…چقد خوب که مریم خانم دیدگاهشون رو نسبت به این خانواده فوق العاده بیان کردن:رابطه دوستانه وبا احترام برادرها نسبت به هم با اینکه همگی باهم متفاوتن ولی برا خودشون ارزش قاعلن وبه شخصیتهای همدیگه احترام میذارن این یکی از تعاریف استاد بود از اعتماد به نفس در دوره عزت نفس،،، وبه همدیگه کمک میکنن،با احترام باهم صحبت میکنن،،باهم ولا خودشون در صلحن،،دنبال علایق خودشونن،،و..
..چقد لیوای قشنگ وبا تمرکز وبا عشقو علاقه وعلمی در مورد ستاره ها وبا جزییات صحبت میکرد البته من که زبانش رو متوجه نمیشدم بلکه از فرکانسش متوجه شدم که خیلی عمیق وعاشقانه داره در موردش صحبت میکنه
…چقد تصاویر این ویدو زیبا تدوین شده بود که به قولی هم از دید شی وهم از دید ناظر فیلم دیده میشد به اصطلاح،،یعنی وقتی خانم شایسته در فیلم داشتبه استاد نگاه میکرد در همون لحظه نشون میداد که استاد هم داره به خانم شایسته نگاه میکنه این خلاقیت در توین رو خیلی دوس داشتم
..چقدر عالی قوانین رو رعایت کردید وایده اای مختلف رو تست کردید وصبر کردید وبالاخره ماهی رو گرفتید
…چقد قشنگ استاد توی همک دارع بیز میخوره ولذت میبره از کامنتای بچه های سایت
…چقد پدال زدن رو در دریاچه شخصی خودم دوس دارم
…چقد ماهی که صید کردید زیبا بود وقشنگتر اون لحطه ای بود کا ماهی رو در اب رها کردید
..
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
نکات آموزشی :
…اینکه ۴برادر انقدر با خودشون در صلحن وبه علایق وسلایق همدیگه احترام میذارنو حتی همدیگه رو کمک میکنن برا ی پشرفت وانقدر مودبانه باهم صحبت میکنن واینکه لباسهاشون خیلی تمیز ومرتب ومناسب هست خیلی لذت بخشه وبه ادم این نکته رو یاد اور میکنه که فقط تمرکزت رو خودت باشه ودر عین حال به دیگران هم احترام بذار وحتی اگه تونستی به اونها کمک هم بکن اما خودت رو فراموش نکن وحتی خودت رو فدای دیگران نکن تعادل رو نگه دار این یعنی اعتماد به نفس
…اگه ما میلیارد ها کتاب میخوندیم در مورد خیس بودن اب هیچ وقت نمیفهمیدیم خیس بودن اب یعنی چه چه جوریه چه حسی داره اما با یک بار دست زدن توی اب میفهمیم که خیس بودن اب چه معنایی داره وتفاوت تجربه وداش هم همینه ودر مورد باورها هم همینه موقعی بیشترین درک رو از یک باور پیدا میکنیم که عمل کنیم بر اساس اون بور عالیه مثلا در مورد این باور که خداوند هدایتمون میکنه باید یهدمسیری رو انتخاب کنیم وقدمی برداریم اولش شاید خیلی ندونیم چیکار باید بکنیم ولی وقتی قدم رو برداریم اونوقت ایده های بهتر وقدم های بعدی به ما گفته میشه واین همون هدایت خداونده واینجاست که خیلی بهتر درک میکنیم که خداوند هدایت میکنه همه رو در هر مسیری البته بر اساس باورهای هرکسی
….این نکته هم خیلی جالب بود که مریم حانم گفتن که شاید این ترسی که میخوای واردش بشی خیلی بزرگ ودهن پرکن نباشه ولی شاید این تجربه بخشی از وجودت رو پر کنه برای حرکت های بزرگتر ،،یعنی نگید حالا من این کار کوچیک رو انجام بدم چه فایده داره این قدم کوچیک لازمه مسیر توهست وتا این قدم رو بر نداری قدم بعدی بهت گفته نمیشه
خیلی نکته قشنگی رو درپایان این فایل مریم خانم بهمکن یاد اورشدن دمشون گرم
..موفق باشید…
بسم الله الرحمن الرحیم.
خدایا با نام تو شروع می کنم روز تعهد ۲۸م رو.
سلام بر استاد ارجمندم و مریم بانوی عزیزم.
چقدر این خانواده رو دوست دارم. خانواده راسل.
چقدر این قسمت رو باهاش ارتباط قلبی قشنگی برقرار کردم. چقدر زیبا درون یک فرد درونگرا رو به تصویر کشیدید. چقدر احساس کردم که واقعا مشکلی نیست اگه درونگرا باشی. من هم به شدت آدم درونگرایی هستم. و حتی بیشتر و بیشتر هم به درون خودم برگشتم. من این قدر عاشق یادگیری بودم که خیلی زودتر زبان فارسی رو یاد گرفتم. من زبان مادریم فارسی نیست و شهری که زندگی می کنم ، افراد خیلی کمی فارسی صحبت میکنند و عملن فقط فارسی رو مدرسه و یا تلویزیون میتونیم یاد بگیریم. به هر حال نکته ی مد نظرم اینه که از بس که نگاه میکردم و کتاب میخوندم که خیلی زود فارسی یاد گرفتم، خوب صحبت میکردم،و درکم از اشعار و متون فارسی بسیار بالا بود. حتی دانشگاه بچه هایی که زبان مادریشون فارسی بود از من معنی اشعار فارسی رو میپرسیدن. عشق من به یاد گرفتن زبان فارسی، به خوندن کتاب خیلی خیلی زیاد بود. و یک چیز جالب در همان کودکی من داستان های پیامبران رو میخوندم، داستان سلیمان نبی از همه برام جالبتر بود و اون رو بارها خوندم. و همیشه میگفتم اه چقدر پیامبر ثروتمندی بوده. و تصور میکردم. بی خود نبوده که به سمت استاد عباسمنش هدایت شدم.
چقدر من هم عاشق ستاره و فضا بودم. چقدر آسمان شب رو دوست داشتم. چقدر لذت میبردم اینکه کسی کاری به کارم نداشته باشه و کتاب بخونم. من از پدر مادرم میخواستم کتاب بخرن برام. مادرم کم سواد بود و پدرم دیپلم اما هیچ ربطی نداشت و من بیشتر پولم رو میدادم کتاب.
چقدر Levi من رو یاد بچه گی خودم انداخت. خیلی سپاسگزارم خانم شایسته که این قسمت رو فیلم گرفتید و نشون دادید. چقدر اشتیاق و عشق این پسر ۱۱ ساله زیبا بود برای من. چه لطافت روحی داشت. هر وقت بچه ها رو می بینم، یاد این پسرها میفتم نا خوداگاه.
واقعا رابطه این خانواده بی نظیره از هر لحاظ، از پدر که این قدر رشد کرده و با حوصله و صبره تا تک تک پسرها، عشق و آرامش توی این خانواده موج میزنه. آرامش این نیست که کسی جیغ و هورا نکشه، ارامش اینه که من توی خودم و با محیطم در صلح باشم. و حالا اگر بقیه هم با این اوکی باشه که نور علی نوره. که البته طبق قوانینی که از استاد یاد گرفتم، این طبیعیه.
چهار برادر، چهار شخصیت متفاوت، با علایق متفاوت ، اما یک گروه هماهنگ و عاشق و همدل، یار و پشتیبان همدیگه. چقدر ترکیب این تضادها زیباست. چقدر خوبه این رو یاد بگیرم ، و به جای ایراد گرفتن های مکرر از همدیگه و تلاش برای تغییر دیگران که دوست داریم مثل ما عمل کنند، قبول کنیم اون رو و دنیا رو گاه گاه از دید اونها هم ببینیم. و یا حداقل بپذیریم. واقعا تحسین برانگیزه همچین خانواده ای.
چقدر خوب شما محیط و افراد رو با دید باز می بینید و observe رو می کنید. از بالا نگاه می کنید و بدون کمترین قضاوت. Bird view کردن شما رو خیلی دوست دارم خانم شایسته، از بالا می بینید و بعد ریز میشید falcon eyes .
تحسین تون می کنم برای این توانایی بی نظیرتون. چقدر خوب همه چیز سر جاشه و همه دارن از هم نشینی هم لذت می برند. چقدر دلم خواست اونجا می بودم.
لیوای عزیزم ، Levi the science guy
واقعا چقدر با عشق از ستاره ها حرف میزد. و چقدر هم ساده توضیح میداد و جوری که بتونیم تجسم کنیم. از کلمات دقیق تری استفاده می کرد. من عاشق این پسر شدم.
یک نکته خیلی خیلی خیلی جالب. گفتش که معلم علوم سال چهار علوم بهترین معلمش بوده، خیلی سخت گیر بوده اما این سخت گیری کمکش کرده که بتونه درس علوم رو خیلی بهتر کار کنه و حتی بعد از اون اصلن به یک لول دیگه ای رسیده. این دید یک بچه ی ۱۱ ساله، محشره. من در کل هیچ وقت با معلم های سخت گیر مشکلی نداشتم و الان هم ندارم. چون معمولا این اشخاص با اگاه تر و با معلومات ترن و تمرکزشون روی کارشون هست، و این پسر گلمون اینرو درک کرده و از این فرصت استفاده کرده و کلی مطالعه کرده و حتی قبلن که فکر میکرده به ریاضی علاقه داشته دیده نه بابا علوم اصلن براش یک چیز دیگه است. عزیزم چقدر درک بالایی داره.
چقدر خوبه و عالی و البته استاد همیشه تاکید کردن، توی حوزه ی کاریمون مطالعه و تحقیق کنیم، اطلاعات و مهارت مون رو ببریم بالا. اینه که باعث میشه که یک پسره ۱۱ ساله یک کتاب قطور رو مطالعه کنه و عشقش رو پیدا کنه وحتی تلسکوپ بخره. و در مسیر علایقش حرکت کنه.
من واقعا به این قسمت، خدا رو شکر، عمل می کنم. خدایا شکرت.
عزت نفس رو بنازم Levi جان. تو محشری، بلی هستم. چقدر پذیرای تحسین هستند.
چقدر قایق سواری و ماهی گیری شما رو دوست داشتم. چقدر این منظره زیبا بود و یه لحظه صدای اون پرنده چقدر آرامش بخش بود.
مریم جان از هوشمندی ماهی ها گفتند، بعد دو روز احساس خطر کردن و خودشون رو مخفی کردن.
و شما هم مصمم برای ماهی گرفتن، از هر ایده ای حال ممکن یا غیر ممکن، عاقلانه و یا ناعاقلانه. هر جایی رو تست کردید، ، اینه تسلیم نشدن. حتی جاهایی که مطمئن بودید ماهی نیست رو گشتید. امید و لذت بردن از پروسه و آرامش کلید دستیابی به هر چیزی.
خدا شما رو هر لحظه به زیبایی بیشتری هدایت کنه مریم جانم و استاد عزیزم.
بلاخره ماهی گرفتید، چه ماهی زیبایی بود. و خیلی جالب بود چون شما جواب سوال ذهنی من رو دادید. بلی شما اونها رو قبلن خوردید و خیلی هم خوشمزه بودند. 😊😊😇😇🥰
چقدر زیبا از لحظاتتون در کنار این عزیزان استفاده کردید. چقدر باز و پذیرا بودید، برای ورود تجربه های تازه. امروز از دیشب به خودم قول دادم کمی بهتر و کمی نرم تر با بچه ها برخورد کنم، و واقعا امروز آرومتر ومهربانتر بودم. من در کل همه میگن شخص خیلی مهربونی هستی اما دوست نداشتم بچه ها دورو برم باشند. اما میخوام این رو عوض کنم.
خیلی ممنونم از درس عالی تون مریم جان، تجربه کردن یک چیزی خیلی بهتره از خوندن اون و یا مشاهده اون عمل توسط فرد دیگه ای. چراچون عمق میده به زندگی ودرکت به زندگی ، چرا چون بر ترس هات حتی ترس های کوچکت غلبه می کنی و هربار اعتماد به نفست بالا میره . و این روند باعث رشد ما میشه. نگاه شما چقدر زیباست به زندگی.
و عاشق تونم استاد که با تمرکز و در تنهایی کامنت های ما رو میخونید. چقدر عاشق کارتون هستید و چقدر برای کارتون ارزش قایل هستید و چقدر برای بقیه هم ارزش قایل هستید. در کمال آرامش در یکجای زیبا داشتید کامنت میخوندید. چقدر ایجاد خلوت خودمان و دادن حریم خصوصی به بقیه حتی اگر در خانه ما مهمان باشند، عالیه.
سپاسگزارم از این همه اگاهی و اموزش. از اینکه یاد میدید با دید بازتری به دنیا نگاه کنیم و اجازه بدیم یاد بگیریم از همه چیز و همه کس.
سپاسگزارم، سپاسگزارم
لیلا، جمعه، ۱۵ بهمن ۱۴۰۰
۴ فوریه ۲۰۲۲
سلام استاد عزیز
چقدر این نکته که در ابتدای سریال زندگی در بهشت گفتند عالی بود
تحسین کردن علایق دیگران
ارزشمند دانستن علایق خود
مهم شمردن و اهمیت دادن به یکدیگر
این خود یک رمز در ایجاد. روابط عالی است
نکته دیگر
گوش دادن به صحبت و پرسش طرف مقابل و بعد در کمال صبر و آرامش به آن سوال پاسخ دادن
این خود یک رمز پیروزی در روابط است
حرکت کردن در مسیر علایق خود
حرکت کردن در مسیر آنچه که دوست داری
اینها شاه کلید موفقیت در زندگی است
خیلی از ماها در زندگی روزانه و کسب و کار خودمان کاری را انجام می دهیم که دوست نداریم و به آن علاقه نداریم
نکته دیگر برای من این بود که
دست از تلاش و هدف خود بر نداری
تمام تلاش خود را انجام بدهی
هر راهکار و هر ایده ای که به ذهنت می رسد را امتحان کنی تا به موفقیت نرسیدی دست از تلاش بر نداری.
این هم یکی دیگر از رموز موفقیت و پیروزی است
در دل ترس های خود رفتن
با آنها دست و پنجه نرم کردن همه اینها باعث موفقیت است
و در آخر از دنیای بچه ها فاصله نگیرم و با آنها زندگی را از دید آنها تجربه کنم.
اینها بزرگترین درس امروز من بود
ممنون از خدای فراوانی ها
به نام خدای هدایتگرم
امروز به این فایل هدایت شدم نشانه من بود. برداشتی که ازش داشتم اینه اگر برای هدفم تلاش کنم و در عین حال به نکات مثبت توجه داشته باشم بهش میرسم(استاد اگر برداشتم درسته کامنتم رو تایید کنید:))
همونطور که مریم عزیز موقع ماهی گیری و زمانی که ماهیا دور از دسترس به نظر میرسیدن سعی کرد تمرکزش رو بزاره رو نکات مثبت محیط اطرافش حتی لذت بردن از لذت استاد
در نهایت کلی تحسینتون میکنم که در حال تجربه ثروت هستید. دریاچه زیبا، درختان زیبا، کلبه محشرررر، رابطه زیبا، دوستان عالی دارید
خیلی جذابه که ادم از دریاچه شخصیش ماهی بگیره، اونجا قایق سواری کنه
دنیا رو با وجودتون قشنگ تر کردین و به آرزوهای ما وسعت بخشیدین، باورهامونو عمیق تر کردین و کلمه شدن رو وارد زندگیمون کردین ازتون ممنونم.
بنام یگانه خالق زیبایی
سلام به روی ماه همگی
خدایا بی نهایت سپاسگزارم بخاطر جان تازه ای که امروز بمن بخشیدی تا شکرگزار زیبایی های زندگیم باشم و تحسین کنم زیبایی های پارادایس رو
مریم:62
لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَهً وَعَشِیًّا
در آنجا هیچ [سخن] لغوی جز سلام [=سخن مثبت و سلامتی بخش] نخواهند شنید و روزی آنان، بامداد و شامگاه، در اختیارشان خواهد بود.
استاد امروز داشتم سوره مریم رو تلاوت می کردم بعد که تمام شد طبق روال هر روز، یک قسمت از سریال زندگی در بهشت رو پلی کردم تا تصدیق زیبایی ها رو با نوشتن کامنت شروع کنم.
وقتی صحبتهای بانو رو شنیدم و دقت کردم، متوجه شدم توی این چند روزی که این بندگان خوب خدا مهمان شما شدن هر چی پیش اومده خیر و نیکی بوده. این بود که آیه 62 سوره مریم بهم الهام شد که توی کامنتم بنویسمش. اصلا دیالوگ هایی که بین خودشون و شما با اونها رد و بدل میشه، حرکات و رفتارها و حتی بازی هایی که انجام میدید همش سالم و درست و ارزنده و آموزنده ست و به قول قرآن هیچ سخن لغوی بجز سلام و سلامتی در این چند روز گفته نشده.
واقعا اینجا بهشته استاد، من مطمئنم که نامگذاری این 20 هکتار هم بهتون الهام شده.
بانو جان ، شما بانوی اول تمرکز بر نکات مثبت هستید، چقدر به جزیی ترین زیباییها دقت می کنید و همون ها رو هم با ما به اشتراک می ذارید که این هم در نوع خودش تصدیق زیبایی هاست.
من از مکالمه شما با لیوای لذت بردم، باور کنید من تو این سن و سال نمی تونم مثل این بچه از عشق و علاقم صحبت کنم. ولی عشق و انگیزه رو بطرز عجیبی در حرفهای لیوای میشه حس کرد. و چقدر عزت نفس داره که وقتی ازش می پرسید تو بی نظیری بی درنگ تایید می کنه. خدایا اینها در چه مرام و مسلکی بزرگ شدن که اینقدر خوبن و اینقدر رفتار و گفتارشون منطبق بر قوانین بدون تغییر خداونده؟!!…
خدایا شکرت برای این دریاچه زیبا و پر برکت و پر از ماهی و این درختان سرسبز، و کلبه عشقی که روی این دریاچه قرار گرفته خدایا شکرت برای اینهمه هارمونی از زیبایی های پارادایس
جانم براونی، این روزها یه خورده رفته تو حاشیه ولی اونم داره از بودن در این بهشت لذت می بره.
چقدر لذت داره وقتی تلاشت به نتیجه می رسه، و این شادی باعث میشه هم خودت لذت ببری هم دیگران رو شاد کنی.
بانو جان, صحبتهاتون در مورد رفتن تو دل ترسها خیلی ارزشمند بود، خیلی از ترسها و اصلا بهتره بگم هیچ ترسی در دنیای مادی وجود نداره و اگر از یک موضوع، شی یا یک فرد، می ترسیم بخاطر ذهن ماست که ترس رو ساخته و پرداخته کرده وگرنه خداوند در قرآن همیشه ما رو به نترسیدن و غمگین نبودن دعوت کرده.
استاد نازنینم و بانوی همیشه شایسته بی نهایت از شما بخاطر این فایل آموزنده و زیبا سپاسگزارم
خدایا شکرت برای حضور استاد و بانو در مسیر سبز زندگیم
خدایا شکرت برای حضورم در این خانواده الهی
خدایا شکرت که مسیر نزدیکتر شدن مزرعه رویاهام رو بمن هموار کردی
خدایا شکرت که تو رو دارم.
مانا باشید و شاد زی…
سلام بر همه عزیزان
فایل امروز نشانه قشنگ من
دلم برای بچه ها تنگ شده بود چقدر تغییرات بود از این فایل تا به امروز شما، استاد عزیزم، پرادایس، بچه ها و این نشون دهنده قانون تکامل هست و خیلی هم لذت بخش اینکه ادم مدرکی اینچنینی داره که بعدها میگه ببین چی بودم و چیشدم روز به روز عالی تر شدم این خیلی حس لذت بخشیه
ویدیو بنظرم همیشه کارسازه توش صحبت میکنی طرز فکر قدیمتم میشناسی ماها یسری عکس از قدیم داریم یا اگه ویدیو هم داشته باشیم معمولا پشتش صحبت نکردیم ایده خوبیه حتی استاد تو یه فایلی میگن از فصل تغییراتت فیلم بگیر بعدا اینارو میبینی میفهمی از کجا به کجا رسیدی مثل عرشیا عزیز اگه اشتباه نکنم خیلی تنبلیم میومد ولی مصمم تر میشم برای انجامش
نشانه ت قشنگ داره با خود تو صحبت میکنه وسطای فایل بین مصاحبه با لیوای گفتین این نشون میده ادم دنبال علاقش بره …. علاقش و لیوای گفت که از ریاضی و درس های دیگه متنفره عوضش عاشق موضوعات علمیه (علاقه) روزشمار 129 امروز گفتگو دوستان قسمت 11 دنبال کردن علاقه چجوریی میشه این همزمانی ها الله اکبر
چقدر هوا عالی و اروم بود چه لذت بخش زمان قایق سواریتون با لیوای چه دوستای خوبی شدین استاد با جیکاب شما با لیوای بستی شدین من همیشه فکر میکردم چه حرفی میتونم با بچه ها داشته باشم و حوصله وقت گذروندن باهاشون و نداشتم فکر میکردم فقط میگن بیا بازی کنیم اونم بازی هایی که اونا میخوان اما مدت زیادی هست تغییر زاویه دیدم اونا رو یا تغییر داده یا کسایی اومدن تو این زاویه که اون مدلی که قبلا فکر میکردم نیستن و جالبه حرف زدن باهاشون کلی ایده های باحال دارن کلی هوش دارن اگه ازشون کمک یا راهنمایی تو یسری کارهای ساده فیزیکی بخوای یه راهنماییت میکنن و همکاری خیلی باحاله رفتار این بچه ها خیلی خیلی عجیبه فرای تصور باهاشون خوش میکذره و کلی ازشون چیز یاد میگیری و البته اینکه تربیت منحصر به فردی دارن حتی لوک اگه یادم باشه که اون زمان تو سن بلوغ بود کاملا پسر پخته و مبادی ادب نشون میداد
ممنونم مریم جانم که برامون از ترس هایی که قبلا داشتین گفتین و پیشنهاد رشد شخصیتی بهمون دادین مثل همیشه بینظیری
خیلی لذت بخش بود این نشانه
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
خدایاشکرت برای دیدن قسمت دیگه از این بهشت زیبااااااا
خدایاشکرت
مریم جان یادمه من اولایل که تازه جدا شده بودم..
و هنوز هم وارد این آگاهی ها نشده بودم..
بچه هام با من زندگی میکردن و بخاطر اینکه بچه هام نترسن و بهم اعتماد داشته باشن .. من رفتم تو دل ترسام.
مثلا اگه سوسکی بود یا گربه ای یا هرچیز دیگه ای بچه هام میترسن من خیلی قشنگ خودمو کنترل میکردم میگفتم چیزی نیست و اون مسئله درستش میکردم.
یا لامپی خراب میشد…چیکار کنیم میگفتم خودم من میتونم و بخدا هیچی نمیدونستم امااااا میرفتم و اون کار رو برای اولین انجام میدادم و درست میشد.
یا وصل کردن بخاری ..و کارهایی که میگفتن فقط باید آقایون انجام بدن..اما من مستقل خودم انجام دادم و همین به من کمک کرد به رشد شخصیتم…که جسارت پیدا کنم وسفرهای با یه بچه 3 ساله و 9ساله ..برم که هرکسی چنین کاری انجام نمیده …
واقعا میشه تغیر کرد به شرط اینکه خودت بخوای..
درسته اولایل بخاطر بچه هام اما بعداز اومدن به این مسیر خیلی چیزها رو یاد گرفتم و به من خیلی کمک کرد.
ولی باید بیشتر وبهتر از اینا روی خودم کار کنم..
چون من باید خودم یک مولد باشم..
چون ثروت حق منه
چون من لایق ثروت هستم.
چون من لایق یک زندگی و روابط عاشقانه وعالی هستم..
خدایا تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری وکمک میخوام..
خدایاشکرت