سریال زندگی در بهشت | قسمت 28 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3188 روز

    تعهد روز ۸ به دیدن زیبایی‌ها و تحسین نیکی ها و دیدن نعمتهای خداوند

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن ،راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها خشم گرفته ای و نه نام گمراهان.

    خدایا قلب های ما رو مملو از آرامش کن.. خدایا کمکمون کن فکرمون رو کنترل کنیم و نگاه زیبابینی داشته باشیم و در همه کس و همه چیز جز زیبایی و تو رو  نبینیم.

    خانم شایسته عزیز این فایل که با صدای شما مزین شده سراسر وجود منو سرشار از آرامش کرد و درس‌های زندگی سازی بهم داد.

    شما نکات مثبت این خانواده و این برادرها رو ذکر کردید:[[ مهمترین چیزی که برای من جالب توجه و تحسین برانگیز بود رابطه این چهارتا برادر بود یک رابطه دوستانه‌ای که چهارتا برادر بودن با علائق کاملاً متفاوت و شخصیت‌های کاملاً متفاوت اما خیلی خوب یاد گرفته بودند که اولاً تفاوت‌های همدیگر رو بپذیرند و قابل احترام بدونن و حتی تحسین کنند و حتی یک جورایی یاری کنند همدیگر رو تو این مسیر و هم اینکه تفاوت‌های خودشونو هم ارزشمند بدونن. این چهارتا برادر با وجود همه این تفاوت ها یک گروه هماهنگ همدل و دوست‌داشتنی رو تشکیل داده بودند یک جورایی یار و پشتیبان همدیگه بودند و این دوست داشتن همدیگه این کمک کردن به همدیگه این اهمیت دادن به هم دیگه خیلی قشنگ مشخص بود که داره از عشق درونی میاد.]]

    چقدر صحبت هاتون به من درس پذیرش داد.. پذیرش اطرافیانم.. اعتراف می کنم نه تنها در پذیرش اطرافیانم نبودم بلکه همش در تقلا بودم برای تغییر اطرافیانم ..نه تنها با عشق نمی پذیرفتمشون و به تفاوت هاشون با من احترام می‌گذاشتم بلکه همش در حال ایراد گرفتن از رفتار هاشون بودم و دقیقاً می خواستم مثل من باشن و مثل من فکر کنن.. نه تنها تحسینشون نمی کردم بلکه همش ایراد می گرفتم ازشون.. باید یاد بگیرم تحسین کنم و با نگاهت تحسین بهشون نگاه کنم.. این عشقه 💞 اجازه بدم خودشون باشن آنها را بپذیرم و آزاد بذارم. 💞💞💞

    چقدر برای من درس داشت قسمتی که ماهی رو با دست گرفتید و گفتید[[ همین تجربه ساده و کوچک چقدر داره به زندگی من عمق میبخشه یعنی شاید به نظر نرسه ولی همین کار کوچک باعث شد که من به ترس های خیلی زیادی غلبه بکنم و باعث شد من دیگه از جونورا نترسم و این به خاطر تو دل اون ترسم رفتن و تجربه کردن بود.. شاید به نظر موضوع مهمی نباشه اما وقتی که تجربه میکنی تازه میفهمی یه بخشهایی از وجودت رو پر میکنه و آماده ت میکنه برای اینکه قدمهای بزرگتری رو برداری ..بنابراین من پیشنهاد میکنم از این تجربه های کوچیک و در دسترسی که هممون این تجربه هارو میتونیم داشته باشیم براحتی نگذرید و همین امروز یه تجربه کوچیک که در دسترستون هست حتما امتحانش کنید و ببینید چقدر نگاه جدید و عمیقی به زندگیتون میبخشه..]]

    این قسمت زیبا از صحبتهاتون برای من درس حل مسائل بود.

    از مسائلی که کوچیکه و تو زندگیتون هست ساده نگذرید و اونهارو حل کنید و حل کردن همین مسائل کوچیک چنان ظرف وجود شمارو بزرگ میکنه و شمارو آماده میکنه برای حل مسائل بزرگتر براحتی، که حد نداره و اون عزت نفسی که برای شما میاره بسیار زیاده.

    عاشقتونم.

    سپاسگزارم.

    ❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2839 روز

    به نام الله مهربان،

    سلام

    چقدر دنیای قشنگی میشه وقتی تفاوتهای همدیگه روبپذیریم و راحت باشیم با علایق و سلایق هرکس ،خیلی ها در این جهان پهناور نمیتونن با تفاوتها اعتقادات و نظر دیگران راحت باشن و اعراض کنن و باخودشون بگن هرکسی هرجور راحته میتونه فکرکنه و درزندگیش تصمیم بگیره و نتیجه بگیره حتی اگه دشمن خداهم باشه فقط توی زندگی خودشه ربطی به من و بقیه ندارن اما میخواهن باهاش بجنگند که تو اشتباه میکنی مادرست میگیم،،،،

    . اما من الان دارم میبینم در یک خونه دو خانواده که چند نفر آدم با علایق های کاملا متفاوت اما چقدر دنیای زیبایی برا خودشون ساختن و دارن باهمدیگه مشورت و ایده به یکدیگر میدن،،

    فکرکنید یک جهان زیبا از تغییر تک تک خودمون ساخته میشه بعد خانواده و……

    جهانی زیبا از ذهنی زیبا بوجود میاد،،

    مریم عزیز چقدر دوستانه با این پسر بچه صحبت میکنی و از اهداف و دیدگاهش باهاش صحبت میکنی و من چقدر لذت بردم ازهمچین پسری که از این موقع دنبال پیشرفت و بزرگ اندیشی ست،،

    مثلا مریم و پسر بچه فقط چنددقیقه باهم حرف زدن این همه آگاهی و افکار و اهداف قشنگ استخراج شد حالا فکرکنید کسانی که بخصوص توی کشور ما من خودم زیاد میبینم اقوام ،دوستان،خانواده،و…کنار هم جمع میشن غیبت میکنن ،مشروب میخورن، بازیهایی میکنن که اصلا به فکرشون کمک کننده نیست،بقیه رو قضاوت میکنن،و……

    واقعا آدم میفهمه که چقدر الکی و بیهوده دارن عمرخودشونو تلف میکنن برا چیزهای بیهوده و بی ارزش ،،

    اما توی پرادایس الان همش داره درمورد ارزش ها و ساخت زیبایی ها و آینده ای درخشان صحبت میشه هرزمان تلویزیون هم که میخواهن نگاه کنن بجای نگاه کردن جعبه احمق ها میرن بیرون چندنفر میشن بازیگر روی آب بقیه هم بهشون نگاه میکنن و کلی لذت میبرن،،

    مریم جان چقدر درس ها ازت گرفتم که میخواهین ماهی بگیرید این همه تلاش فقط براچند ثانیه ماهی رو نگهدارید بعد رهاش کنید بره این کار داره خیلی چیزهارو بهمون گوشزد میکنه و بیاد میاره که آره حتی اگه من فلان وسیله یا ابزار رو الان نیاز ندارم اما هرجور شده برم بدستش بیارم که عقده ای و قدرتی بالفعل برا همیشه نمونه توی ذهنم و همین افکار و باورهای کوچک ،ساده و بظاهر بی اهمیت رو انجام بدم نذارم زنگ خوردگی های دیرینه در گوشه های وجودم بمونن بلکه برم اون کار هرقدر کوچک انجام بدم و ازش رها بشم که این ذهنم راحت و آزاد بشه و بهش بگم دیدی تونستم دیدی شد حالا ازش رها شدم و دیگه به این ابزار فعلا نیاز ندارم

    یه نفس راحت میکشی که 1عدد از 1000عدد انجام شد اما همین یکی چقدر تغییر داد شد999

    و بلکه باور رسیدن به چیزی مهم فقط احساس داشتن اون در وجودته حتی قبل ازاینکه وجودفیزیکیش در زندگیت حضورداشته باشه،،

    و خیلی بیشتر و باارزش تر از اون این حرفت مریم عزیز برام تلنگر،یادآوری و واقع بینی بود که اگه هزارتا فیلم ،و هزارتا کتاب در مورد این کار میخوندی این نتایجی که الان اومدی عملی انجام دادی نمیگرفتی اومدی باهر ترفند و ایده ای شد بالاخره ماهی رو گرفتید نذاشتین یه قفل کوچک در ذهنتون باقی باشه بلکه راحت شدین و باورپذیرتر برا موفقیتهای بعدی،،

    وقتی حرفتو شنیدم به خودم گفتم فقط مطلب و کتاب خوندن کافی نیست بلکه

    « علم و عمل» باید باهم باشن تا تاثیر گذار باشه و نه هیچکدوم به تنهایی،،

    خدایا شکرت ازاینکه هرچقدربیشتر پیش میرم کمتر مقاومت میکنم میپذیرم منم با شنیدن حرف مریم قاطعانه و بی تعاروف باخودم گفتم آره آدم باید حرکت کنه تا راهش ،ایده ها ،و مسیرهارو پیداکنه،،

    البته با باور و احساس خوب حرکت کنه،،

    اگه آدم در کارش عمق داشته باشه میتونه حتی ازهمین کارهای کوچک و تجربیات ساده یه عالمه مطالب و ایده ها بنویسه،،

    چقدر حتی دوستان بیشتر تشویق میشن و احساس ارزشمندی میکنن از اینکه میبینیم استاد توی ننو دراز کشیده و داره کامنتهارو میخونه،،

    این یعنی عشق به کار،عشق به پیشرفت، اهمیت و ارزش قائل بودن همیشه برا محصولت،یعنی اول هدفت بعد خوشگذرونی البته همه عشق و تفریحاتت از هدفت سرچشمه میگیره ،،

    راستی خیلی مشتاقم برم ترجمه صحبتهای مریم و پسربچه رو بخونم ببینم دیگه چه باورهای خوبی میتونه برام داشته باشه،،

    خب فعلا برم تا قسمت بعد خدانگهدارتون،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    میلاد عسکری گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    سلام، خدمت استاد و خانم شایسته عزیزو همگی دوستااااااان گللممممم

    تجربه اینکه از طبیعت گفتین و خودت تجربه ماهی گیری داشتی و اجرای ایده های مختلفتون و محیط دوستانه و خیلی خیلی جدید و لذت بخشش و اگه ساعت ها تعریف های دیگران رو از ماهی گیری میشنوی و میبینی خیلی فرق می‌کرد با اینکه خودتون تجربه کردید و با ترس های خیلی زیادی غلبه کنی و کلا ترستون از جوونورا خیلی کم بشه و توی دل ترس رفتن و تجربه کردن هست اگرچه کم و کوچیک باشه و وجودتون پر میکنه تا قدم های بزرگتری برداری

    حتی خودم به این فکر میکردم میشه تفریحاتی بشن بجای فیلم‌هایی با باور های مخرب و اینکه این تفریحات خود خودمان پی می‌بریم به اعماق همه چی و عمق خودمون و خیلی باورهای دیگه و جایگزین خیلی از تفریحات ناسالم معمول جامعه

    ما خودمون چه تفریحاتی میتونیم بوجود بیاریم مگه سرزمین هایی مث والت دیزنی لند با چه ایده ایی شکل گرفته ند و چه ایده ایی میشه از تفریحات خودساخته شکل بگیره الهی شکرررت

    ترس از جانوران اینکه و حیواناتی که گفتین منم تجربه کردم من که همیشه از مار میترسیدم حدود یکماه قبل دوستم توی جنگل یه مار سیاه رنگ و خوشگل و البته سمی گرفتن و توی بطری کردن و منم خیلی خوشم اومد تجربه نگهداری ازش تو خونه داشته باشم باور کنید وقتی آوردم میترسیدم درب بطری باز کنم حتی برای ی لحظه و برای غذا دادن گوشت مرغ تیکه میکردم و مینداختم نمی‌خورد و دوستم گفت این بایست حشرات و موجودات زنده براش بگیری بهش چند بار گفتم بی اهمیت بود قورباقه زنده براش بیاریم از شالیزارها و برکه های آبدار و سرچشمه ها، اینو بگم که با اینکارهام از طبیعت چه لذت هایی بردم، خلاصه خودم تصمیم گرفتم پا روی ترس م بزارم شب رفتم تاریک هم بود از برکه شالیزار نزدیک خونه یه قورباقه خوشگل گرفتم تو کیسه فریزر دستم کردم چقد شکارچی ماهری شدم 😄 انقد با مزه بود آوردم گذاشتم کنار مار تا بخوره ولی بی‌غیرتی نشون داد نخورد و برا اینکه قورباقه بزرگ بود برا دهنش و خیلی نکات دیگه یاد گرفتم از این جک و جووونورا و اینکه دیکه قورباقه رو هی می‌پرید هوا بیاد بیرون از بطری بردمش تو تراس از اونجا از بطری شیرجه زد بیرون و رفت توی باقچه و فضای سبز و پارک و همینطور رفتم جنگل خودم از توی خاک کرم و هشت پا و چه جک و جنوورایی گرفتم داخل بطری کردم و همینطور یه خرچنگ خوشگل گرفتم من که قبلا از قورباقه و خرچنگ چندش داشتم و میترسیدم دست بزنم و خلاصه یه شب خرچنگ مهمونم بود و اونم رهاش کردم، مار کرم ها رو و هشت پا ها رو خوب خورده بود کیف هم کرده بود هاا حسابی

    برای جا عوض کردن و تر خشک مار بگم به دوستم میگفتم بیا اینکار و بکن و چقد وابسته ش بودم که کارها رو برام انجام بده و بطری رو حتی برای سوراخ کردن و جای نفس کشیدن مار به کمک اون فکر میکردم و وابسته بودم ولی دیگه چون یبار بردم درب خونش جاش عوض کرد توی بطری دیگه الانم اون خودش دیگه از من بیشتر از ماره می‌ترسه وقتی بطری شو عوض میکنه منم اصن خیلی بالذت و هیچ ترسی اینکارو میکنم خودم توی خونه جاش عوض میکردم و توی بطری تمیز میزاشتم و بطریشو میشستم و ماره سر حال میومد خیلی کیف میکرد چون تو گوگل سرچ زدم مارها جانورانی منظم هستن و بطور منظم تر خشک بشن خیلی حال میکنن، خلاصه الان هم دارمش گهگاهی میرم شکار براش

    ولی نمیدونم تو اون دنیا این جک و جوونورا باهام چیکار کنن ولی خوبه میدونم شاید همین باور های مذهبی هم باعث ترس هایی توی وجودمون برای تجربه این کارها و لذت با حیوانات و طبیعت باشه و حتما یه مقاومت ذهنی برام بوده اینو میدونم و چه خوبه تک تک تجربیات باعث پیدا شدن باورهای محدودمون بشه و هم لذت ببریم از تغیر شون و زندگی با طبیعت

    براتون بگم از باغ بزرگ کنار خونه مون و خیلی از ترسام ریخت با تجربه شکار جک و جنوورا مث عنکبوت خودم می فتادم دنبالش با چه لذتی با دست خودم شکارش میکردم و از طبیعت چه لذت هایی میشه ببرد واقعااا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    به نام خداوند بخشنده بسیااار بخشنده و مهربان بسیاااار مهربان،

    سلامی دوباره به استاد جان و خانم شایسته مهربان و همه دوستان عزیزم در این خانواده،

    این فایل نشانه امروز من بود،قبل از اینکه روی دکمه هدایت کلید کنم،قلبن به خداوند گفتم خدایا من چه مسئله ای رو باید در این لحظه حل کنم تا رشد کنم؟چون میخواستم برم کامنت های بچه ها شیوه حل مسائل رو تو جلسه پنجم بخونم،

    زدم و این فایل اومد،

    نکات تحسین بر انگیز رو اول میگم و بعد برداشت خودم از هدایت خداوند رو میگم،

    اول از همه چقدررر چقدر ثروتمندبودن عزت مندانس،چقدر ثروتمند بودن بهت می‌تونه این امکان رو بده که دوستانت عزیزان رو دعوت کنی و به تعداد روز که دوست داشتی ازشون پذیرایی کنی در کنارت باشن،اونم توی همچین ملک فوق العاده ای،ملکی که چندین هکتاره،کلبه چوبی زیبا و دلنشینی که وسط دریاچه آب شیرین و پر از نعمت این زمین هست،ملک چند هکتاری!کلبه!دریاچه!جنگل!بی نهایت ماهی!وسط آمریکا! عالی می‌تونه باشه،

    چقدر آزادی زمانی به تو این امکان رو میده که هر موقع به هر مقدار روز و ساعت کنار دوستانت عزیزان باشی،

    یه حسی بهم گفت برو سر اصل مطلب،انشاالله در وقت دیگر میرم روی تمرکز بر نکات مثبت،

    و اما به نظرم این فایل 4 موضوع اصلی رو پوشش داد:

    1-عشقو علاقه،وقتی عشقو علاقه نسبت به یک موضوعی داشته باشی خود به خود براش شورو شوق هم داری براش انگیزه داری و حتی اگر لازم باشه کتابها به قطر 3 اینچ براش مطالعه میکنی و اعتماد به نفست بالاتر میره،و راحت و با اعتماد به نفس میتونی در موردش صحبت کنی

    2-باید توی موضوعی که عاشقشی و داری در موردش هم تحقیق و پژوهش میکنی،و در واقع تو مسیر پیشرفت هستی،خودتو در همین لحظه قبول داشته باشی و نخوای حتما پرفکت باشی و بعد خودتو استاد بدونی،تو با هرچی که الان هستی عالی هستی و تو مسیر پیشرفتی و هرچقدر ادامه بدی حرفه ای تر میشی،هیچ استادی از روز اول استاد نبوده،و البته که باید هر روز روی مهارتهای کار کنی،پژوهش کنی،کتاب مطالعه کنی,

    3-تو مسیر رسیدن به خواسته هات ایده هارو اجرایی کن،امتحان کن،موقعیت ها و شرایط مختلف رو امتحان کن،برو تو دل ترسهات و عملی تجربشون کن و درسشو بگیر،و صبر و استقامت به خرج بده و ایمان داشته باش که اون چیزی که میخوای رو بدست میاری اگر باورش داشته باشی،(گرفتن ماهی بعد از صبر و پایداری)

    4-تو مطمئن باش بعد از صبر و پایداری تو طول مسیر به خواستت میرسی،اما وقتی میرسی،مثل آزاد کردن اون ماهی خیلی زود ازش میگذری،پس باید سعی کنی از مسیر رسیدن به خواستت لذت ببری،بابت هر تجربه ای،هر ایده ای که اجرایی میکنی فارغ از نتیجش،از هر آنچه که در طول مسیر. میبینی و تجربه میکنی لذت ببری و سپاسگذار باشی

    چقدر حالم خوب شد،

    باز هم خداوند چقدر قشنگ باهام صحبت کرد،

    من با عملی کردن ایده‌هایی که در حال حاضر برای ساختن ثروت دارم عملی میکنم دارم بزرگترین مسئله زندگیم رو حل میکنم،اگر پول بسازم میتونم راحت از خانوادم مستقل بشم،اگر پول بسازم میتونم تمرینات بهتری رو تجربه کنم،اگر پول بسازم خیلییییی از مسائلی که الان باهاش درگیر هستم از سلامتی گرفته تا روابط و غیره واقعا با پول ساختن و ثروتمند شدنم حل میشه،

    و تو این مسیر خیلی موقع ها میشه دلسرد میشم دنبال موفقیت یک شبه هستم،قانون تکامل رو فراموش میکنم،گاهن خودمو با دیگر اساتید مقایسه میکنم و نا امید میشم،گاهن صبرو پایداری رو فراموش میکنم،با اینکه انصافا از وقتی شروع کردم به اجرایی کردن ایده ها رشد فوق العاده ای داشتم ولی شیطان مرتب میخواد اینارو عادی و بی ارزش نشون بده و خداوند تو طول این مسیر همیشه مثل این فایل منو هدایت کرده و باهام صحبت کرده و بهم دلگرمی داده امید داده انگیزه داده،

    امید وارم درست هدایت خداوند رو دریافت کرده باشم،

    جلسه پنجم دوره شیوه حل مسائل در مورد بحث بیماری کمال گرایی و درمان اون به سمت بهبود گرایی هست و چقدر اینها بهم مرتبط هستن

    خدایا شکرت بابت هدایتت،واضحه خیلی واضحه هدایتت برام و من باورش میکنم،و ازت ممنونم که در هر لحظه هرچیزی ازت بخوام بهم عطا میکنی،کافیه ذهنمو کنترل کنم و مقاومت ایجاد نکنم اجازه بدم که تو کارها رو انجام بدی،خدایا شکرت،

    خیلی خستمه امشب کلی مبارزه کردم،اما متعهد بودم که فایل نشانه من رو ببینم و کامنتشو بنویسم،الان ساعت 1:30 دقیقه بامداد روز جمعه 23 ماه مبارک رمضان 25 فروردین 1402 هست،و خوشحالم که به جای آهو ناله کردن دارم کامنت مینویسم،

    امروز یک بارون بسیااااار زیبا توی منطقه جدیدی که ما تقریبا یک سالی هست که مهاجرت کردیم ،اومد ،اینقدرررر که اینجا فوق العادس،آبو هواش بینظیره،همه چی اینجا عالیه،امزوز هوا واقعا قشنگ و رؤیای بود،اصلن ابرهای تیره ایکه جلوی نور خورشید و گرفته بود و در دور دست ها نور خورشید رو می‌دیدم از پشت ابر تیره ای بیرون میزد این صحنه فوق العاده بود،باران بسیار زیبا و البته شدید می‌بارید و خدارو شکر میکنم که یکی از تایید و سپاسگذاری زیبایی ها و باران و ابر های زیبا نتایجش شد زندگی در این منطقه فوق العاده،

    امروز یه اتفاق خیلی خوب دیگه هم برام افتاد ،چند روزی بود که فیلترشکنی که خدا هدایتم کرده بود داشته باشم قطع بود و من پیام داده بودم به پشتیبانش داخل تلگرام چون هیچ راه ارتباطی دیگه ای با پشتیبانشون ندارم،قبلن هم ازشون راهنمایی و کمک خواسته بودم جواب داده بودن و من همیشه خدارو شکر میکردم بابت اینکه تو شرایطی که همه میگن این فیلتر شکن ها قلابی و کلاه برداریه،خداوند هدایتم کرد به یک فیلتر شکن قوی با پشتیبانی فوق العاده،

    اما این چند روز جوابمو ندادن،و من دیگه داشتم روی می‌آوردم به یک فیلترشکن دیگه ،(البته می‌دونم این محدودیت اومده تا خواسته مهاجرت به کشور دلخواهم در من شدید تر بشه اما دوست دارم تا وقتی هم اینجا هستم از اینترنت جهانی استفاده کنم و لذت ببرم)

    خلاصه امروز صبح نشستم تو بالکن و در کنار باران رحمت الهی داشتم ستاره قطبی رو انجام میدادم و کلی درخواست به الله دادم که یکیش همین فیلتر شکن بود گفتم خدایا خودت درستش کن برام آسون و راحت،

    بعد اومد تو اتاقم تا بشینم پای گوشی و حقیقتا تصمیم این بود که این موضوعی که ذهنمو درگیر کرده حلش کنم همین بحث فیلتر شکن،داشتم میرفتم یه فیلتر شکن دیگه بخرم که باید 150 هزار تومن دوباره برای یک ماه هزینه میکردم،رفتم تو تلگرام دیدم عه آقاهه پیام داده و برام یه کد جدید فرستاده و دوباره هم توضیح داده که از چه اپلیکیشن های استفاده کنید،

    عاقا ما رفتیم این کد جدیده رو زدم تو برنامه دیدم تقریبا 60 تا کانیفنگ داره و همه سرعتاش بالااااا حتی بالاتر از قبل بدون قطعی اصن کف کرده بودم،به خدا من برا همین فیلتر شکن اینقدر سپاسگذارم که نگین چون تموم آموزش های که دارم در موردشون تحقیق میکنم سایتهای خارجی که همشون فیلتر هستن، و خدارو شاکرم،

    میدونین جالبی داستان چیه،من این فیلتر شکنو برام خواهرم و پدرم هم نصب کردم،خب یک ماهی خیلی خوب به من داشت کار میداد و من دوست داشتم کار اونها رو هم راه بندازم و اونها هم یک هفته ای ازش استفاده کردن و لذت بردن ،به محض اینکه قطع شد اینا گفتن کلاهبرداریه و شروع کردن به دری وری گفتن پشت سر یارو،اما به خدا من ذره ای تو دلم شک نکردم که اینا کلاهبردارن یا عجب آدمیه و فلان،

    که امروز نتیجش برای من تاکید میکنم برای من و برای افکار من ثابت شد و من کلی ازشون بابت پشتیبانی خوبشون تشکر کردم و گفتم خوشحالم که از وی پی ان شما استفاده میکنم،و تو قلبم از خدای خودم سپاسگذاری کردم،دیگه هم نرفتم به بابا و خواهرم حرفی بزنم هر کس نتیجه افکار خودشو میگیره،من این باور داره تو وجودم نهادینه میشه که جهان پر از مردمان نازنین بی نظیر فوق العاده ایه که از هر جهت به من کمک میکنن،

    خدایا شکرت،با اینکه خیلی خسته بودم اما این کامنتو نوشتم و به خودم خیلی کمک کرد امید وارم برای دوستانمم هم مفید واقع بشه خدایا شکرت️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    میلاد خزائی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    سلام به دوستان زیبا و هم فرکانس و استاد زیبا

    خدایا شکرت چقدر لذت بخش بود خیلی این فایل برای من خیلی آگاهی داشت…

    من یه شخصیت آروم دارم که دوست دارم فکر زیاد بکنم مثل این پسر زیبا و هم فرکانس و وقتی دوستام می‌دیدم که میگفتن چرا آنقدر تو آروم هستی من تا الان نمی‌دونستم این شخصیت منه و فکر میکردم اعتماد به نفس ندارم تو هر جمعی میرم آرومم ولی الان فهمیدم واقعا شخصیتم همینه عاشق فکر کردن کتاب خوندن من حتی با گوشیم ثروت می‌سازم و کار فیزیکی آنچنان انجام نمیدم و آدم بی‌تحرکی هم نیستم هر روز ورزشمو میکنم و تغذیمو رعایت میکنم فقط همیشه خونسرد آرومم و این جزیی از منه ….

    لبخند میزنم و واقعا عاشق اینطور زندگی کردنم و امروز واقعا به شخصیت خودم بینهایت افتخار کردم و لذت بردم و چقدر اعتماد به نفسم زیاد شد همش یه حسی از اول این فایلا چشماامو رو این پسر متمرکز میکرد و نگو تقریبا نزدیک به شخصیت خودم هست ….

    نکته بعدی این که من عاشق عاشق ماهیگیریم خدیا شکرت هر موقعی میبینم میرید ماهیگیری انگار دنیارو به من دادن و لذت میبرم از این همه نعمت خدا و آرامش حس میکنم تو این دریاچه و صدای پرندها میگم خدای من دوس دارم تو این دریاچه ماهی بگیرم و لذت ببرم و میسپارم به خودش و مطمعا هستم به موقعه بهم داده میشه و مثل همیشه اعتماد میکنم به خدای یکتا و تنها رب من

    و از همه مهم تر بازی کردن با بچه ها هم‌صحبت شدن باهاشون چقدر لذت بخشه و من همیشه این کارو میکنم همیشه وقتی افکار بچه هارو وقتی صحبت میکنن درک میکنم لذت میبرم که خیلی خیلی رها هستن و فقط به خواسته هاشون توجه میکنن فقط لذت و لذت و لذت میبرن از هر ثانیه زندگیشون همش تو رویاهاشون هستن و تجسم میکنن و دقیقا متوجه میشم که چقدر به خدا وصل هستن و هم فرکانس با خدا

    بزارید یه داستان بگم براتون من یادمه خواهرم که بچه بود همیشه هر چی میخواست نهایتا تا ۲ روز بعد درخواستش نهایت به خواستش می‌رسید همیشه مادرم می‌گفت ببین خدا چقدر دوسش داره تا چیزی میخواد بهش میرسه آنقدر زود که همه تعجب میکردیم حتی بعضی وقتا به نصف روز به دستش میآورد و الان که فکر میکنم و ریز میشم تو موضوع متوجه میشم که قانون چی بوده چون خواهرم همیشه یادم میاد آنقدر با لذت آب تاب راجب خواسته اش واسمون تعریف میکرد و می‌خندید که حتی ماام دلمون میخواست و جوری ازش می‌گفت با جزییات انگار همین الان دارتش و داره لذت می‌بره ازش و واقعا می‌رسید به دستش میآورد به راحتی به راحتی از بینهایت راه واقعا…

    واقعا خدا اجابت میکرد چون خداوند پاسخ میدهد من باور دارم ….

    و الان که همیشه تو این فکر بودم چجوری آخه!!؟؟

    به جواب هام دارم میرسم از طرف دست خدا استاد عزیز

    واقعا سپاس گذار هر لحظه خدا هستم برای این قوانین ثابتش من دیروز کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم از استاد رو شروع کردم به خوندن و واقعا به همه پیشنهاد میکنم برای درک بهتر قوانین خدا بخونن حتما…

    من وقتی شروع کردم به خوندن واقعا اشک همینجور از چشمام سرازیر میشد و هر لحظه سپاس گذارتر میشدم از خدا برای این قوانین و فقط تشنه عمل کردنم که می‌دونم باید تکاملم طی بشه ولی هدف امسالم این گذاشتم با تک تک سلول هام قوانین و مشیت الهی رو درک کنم عمل کنم …

    استاد بینهایت سپاس گذارم برای آگاهی های که بهمون میدید استاد من کتاب زیاد خوندم ولی هر وقت کتاب های شمارو میخونم منی که هر کتابیو میگم چند صفحه هست زود تمومش کنم ولی رو کتاب های شما به خودم میگم چند صفحه هست کاش زیاد باشه دیر تموم بشه و من بیشتر لذت ببرم قلبا و عاشقانه تحسینتون میکنم 🙏🙏🙏⁦⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    عشق گفته:
    مدت عضویت: 2262 روز

    سلام خدا جونم و سپاسگذارم بخاطر این همه آرامش و این همه هماهنگی که با خودم دارم🌙⭐️🔥😍😊

    سلام مریم جانِ شایسته که، شایسته بهترین چیزا👸🏻 هستی و استاد عزیزمممممممم🤴🏻👑

    اولش اینو بگم من مثل همیشه وقتی دلم بهم بگه بنویس ، مینویسم. وقتی که بدونم اون کلماتی که مینویسمشون از ته دلم بیرون میان، مثل همین الان که قلبم پر شده از شور و ذوق حس خوب و دستام تند تند داره تایپ میکنه😍🦋🦋 اصلا آشوووبم😝😝😄 واااای

    واااای خدای من این قسمت یکی از علایقهای من بود چون کل فیلم در مورد وقت گذروندن با بچه ها بود چقدر بچه ها دلنشین ترن ، اصلا یه آرامش خاصی تو چهره شون هست یه احساسه همیشه خوب، و اینکه خودشون هستن😊

    در آخر فیلم وقتی مریم جان گفتن با بچه وقت بگذرونین و این تجربه زیبا رو امتحان کنید، کلی به خودم افتخار کردم که منم دقیقا همین شخصیت رو دارم😍😍

    اول از هرچی خدارو شکر میکنم که من اینقدر زیاد عاشق بچه هام،

    چون هستن کسانی هم که اصلا حال و حوصله بچه رو ندارن ، حالا به هردلیلی که باشه به خودشون ربط داره.

    ولی با توجه به اطرافیانم و الگوهایی که دیدم ، از نظر من کسانی که زیاد با بچه ها وقت گذرونی میکنن و از ته دلشون دوسشون دارن و حتی دعواهاشونم براشون جذاب و شیرینه، آرامش بیشتری دارن و بیشتر وصلن💫❤️🧠😊

    بعضی هام اصلا این تجربه زیبارو امتحان نکردن، ولی وقتی انجامش بدن میدونن که بهشت واقعی همینه، پس دوست عزیزم که اینو میخونی، حتما این زیاد با بچه ها بودن رو تو برنامه ت بزار، اصلا حسش یه جوریه که نمیدونم چطوری بنویسمش

    وقتی باهاشون بازی میکنی حس میکنی داری با خدا بازی میکنیو بالا و پایین میپری، وقتی باهاشون حرف میزنی دلت یه جوری آروم میگیره

    اصلا وقتی باهاشونی، همه چیو یادت میره: یادت میره حتی موبایل داری، برای منی که کارم اینترنتیه و کلا عاشق تکنولوژیم، یادم میره که اصلا کاری دارم یا اصلا اینترنتی وجود داره😄

    خیلی سخته حسیو که میخوام بنویسمش، ولی وقتی با بچه هایی.. همه کسو همه چی یادت میره و فقط در لحظه داری زندگی میکنی، این در لحظه زندگی کردن و احساس خوب داشتن که استاد توی همه فایلهاش بهش اشاره میکنه رو شاید خیلیا درک نکرده باشن، اما برای اینکه درک کنی فقط این تجربه رو امتحان کن

    ما وقتی میریم هرجایی، و من چون هر جمعیو دوست ندارم،

    ۹۹درصد وقت من کلا با بچه هاست، باهم بازی میکنیم ، با صدای بلند شعر میخونیم ، برای خودمون میرقصیم و میخندیم و کلا در لحظه زندیگ میکنیم😍

    اصلا هرکی منو میبینه میگه گشین تو چطور اینهمه انرژی داری و هیچوقت خسته نمیشی و آرامش خاصی داری😊 ولی من هیچوقت نتونستم به کسی جواب واضح بدم که اونام متوجه بشن، چون غیر قابل بیانه ، یه حسیه که باید خودت بهش برسی❤️❤️

    من واقعا عاشق بچه هام، جالبیشم اینجاست که اونام چند برابر بیشتر از خودم، عاشق من هستن

    مثلا وقتی با خونواده میریم جایی بچه ها وقتی منو میبینن از خوشحالی بال در میارن و بغلم میکنن و اینقدر ذوق و شوق میکنن برام که پدر مادراشون تعجب میکنن که چرا این بچه برای خود ما اینطوری نیست، یا وقتایی که میرم بیرون حتی بچه هایی که من واقعا نمیشناسمشون میان جلو و با یه لبخند سلام میکنن و بغلم میکنن.. حالا یکی چیزایی که برام جالبه اینجاست که حتی بچه هایی که تازه بدنیا اومدنو نمیتونن حرف بزنن، وقتایی که گریه شون میگیره و کسیم نمیتونه آرومشون کنه حتی مادرشون، به محض اینکه تو بغل من میزارن، زود آروم میشن و خوابشون میبره😍😍

    حالا میخوام یه داستان که همین چند ماه پیش اتفاق افتاد براتون تعریف کنم:

    یه روز سرکارم بودم که یه موضوع ناراحت کننده ای که نمیخوام در موردش حرف بزنم برام پیش اومد، بحدی ناراحت و دل شکسته بودم که همون لحظه از محیط کارم زدم بیرون و دوست نداشتم به خونم برگردم، پاهام با توان کم راه میرفتنم بدون اینکه بفهمم مقصدم کجاست. تا اینکه به یه پارکی رسیدمو روی سبزه ها نشستم و

    ۵دقیقه هم نگذشت که یه پسربچه پنج ساله اومد کنارم نشست و شروع کرد به حرف زدنایی که از یه پسر بچه ۵ ساله بعید بود، واقعا میگم بعید بوووود، انگار خدا داشت باهام حرف میزد..

    با لحنی بچه گونه و حرفایی که بعضی از کلماتشم اشتباه میگفت ازم پرسید

    بچه: چلا اینجا نشستی؟

    من: همینطوری عزیزم

    بچه: میای با من دوشت بشی؟

    من: آره عزیزم حتما

    و همینطوری سوالاش بیشتر و بیشتر میشد..

    و مثل آدم بزرگا کنارم نشسته بود و باهام حرف میزد و بعد از تموم شدن سوال در مورد بازی و حیوان و انیمیشن مورد علاقه م، شروع کرد به انجام حرکتهایی که به قول خودش بتمن و مرد عنکبوتی بود🕸🕷😂

    و اینقدر خندیدم بهش که اونم باز هی تکرارش میکرد اصلا بالا و پایین میپرید و حرکتهای فان انجام میداد که فقط من بخندم و به هدفشم رسید و من از ته ته دلم میخندیدم😂😂

    بعد در آخرم با لحن بچه گان و اون صدای زیباش بهم گفت: من خیلی تورو دوست دارم تو بهترین دوست من شدی، همیشه مواظب خودت باش بعدش بغلم کردو رفت❤️

    وقتی این حرفو از یه بچه که فقط ۵ سالش بود شنیدم ، حال عجیبی داشتم و حالم بحدی عالی شده بود که نفهمیدم اون ناراحتی چجوری از دلم بیرون رفت وقتی به ساعتم نگاه کردم، دیدم که ۴ ساعت گذشته و من فکر کردم فقط چن دقیقه ای باهام بودیم😍😍

    و با توجه اینکه اون موقع هم از این قانون آگاهی داشتم که “خدا همه چیز و همه کس میشود”…

    من اون چهار ساعت با خدا بودم و اینقدر بهم خوش گذشته بود که نفهمیدم زمان چجوری میگذره، اصلا خدا منو هدایت کرده بود به اون پارک خلوت و زیبا که خودمو پیدا کنم🦋

    اون خدا بود ازم سوال میپرسید اون بود بهم دلگرمی میداد، اون بود هرکاری میکرد که منو بخندونه و خوشحال باشم، اون خدااا بود که کنارم نشسته بودو با حرفاش آرومم میکرد و در آخرم با بغل کردنش بهم آرامش خاصی داد. الانم که واقعا احساساتی شدم و اشک تو چشمام جمع شده😊

    دوست عزیزم امیدوارم حسی که من بهش رسیدمو پیداش کردم، تو هم بهش برسی خیلی زیباست😍

    خدا همه چیز میشود و همه کس به شرط ایمان به شرط باور

    امیدوارم همین خدا بهت ثروت عشق خوشبختی و بهترین رابطه عاشقانه الهی بده..😊😊🌹🌺🌷🌸🌼🌿☘️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام به مریم خانم گرامی

    حس کردم که این فایل یجور آرامش بین طوفانه.

    فایل قبلی ما رو پرواز داد، و فایل بعدی فکر کنم دیوانمون کنه.

    خدا میدونه توی این زندگی بهشتی چه اتفاقات ناب و دلپذیری منتظرمونه.

    اول خب بریم سراغ ساینس گای کوچولومون.

    عاشق علم.

    فقط عشق میتونه کاری کنه که یه بچه ۱۰ ساله بیاد و یه کتاب به قطر مثلا ۱۰ سانتی متر رو بخونه.

    با عشق. با هر سختی و پیچیدگی که داشته باشه.

    چقدر این حس آشناست.

    حس میکنم این خود منم، توی چیزی که بهش عشق و علاقه سوزان دارم، حتی اگه هزار صفحه مقاله هم لازم باشه میخونم.

    ۱۰ ساعت فیلم پشت سر هم بازم باشه میبینم.

    یه دوره شبانه روزی رو شرکت میکنم، ولی اگه به یه کاری علاقه نداشته باشم و جذابیتی برام نداشته باشه، نمیدونم متاسفانه یا خوشبختانه، ولی هیچ کس نمیتونه کاری کنه که اونکارو انجام بدم.

    هر کاری هم بکنم آخرش این بی علاقگی و بی انگیزگی واسه انجامش، نمیذاره قدم از قدم بردارم.

    خیلی مواقع یه کاری رو دارم انجام میدم که کار پیچیده ای هست و وقت بسیار زیادی میخواد.

    مثلا الان فرصتی پیش اومده که یه برنامه ای رو واسه خودم ران کنم.(برنامه کامپیوتری). بعد تا الان فکر کنم ۴ روزه که من تا صبح بیدارم. یه کلّه تا خود صبح.

    نزدیک اذان همه میدون واسه سحری، ولی از وقتی استاد جون فرمودند که بدن انسان نیاز به غذا نداره و غذای اضافی انرژی آدمو میگیره، دیگه واقعا وعده غذاییم که شده یدونه، همون یه دونه هم کمتر از نصف همیشه. تازه پر از انرژی هم هستم و بدنم نیاز نیست که بیخودی خسته بشه واسه اینکه غذا واسم هضم کنه.

    آره خلاصه، تا صبح. ولی باور کنید قبل از اون، وقتی خبر اینو شنیدم که اون برنامه واسه مدت محدودی در دسترس قرار گرفته، یه فکری کردم دیدم خب اون سایته که فیلتره. منم که فیلترشکن ندارم، بعدشم که شلوغ میشه و یه عالمه نجوا شروع کرد به پخش شدن تو ذهنم.

    منتهی اومدم جلوشونو گرفتم و به خدا گفتم خدایا خودت کمکم این برنامرو بگیرم.

    آقا خدا اصلا کار و زندگیشو ول کرد اومد کارای منو راست و ریس کرد.

    بلد نبودم چجوری برم تو سایتش ، یادم داد، نمیدونستم چجوری فیلترشکن بخرم، هدایتم کرد، نمیدونستم راه راحت تری هم داره، خودش منو برد به راه آسونش، از خرجش میترسیدم، اصلا هیچ خرجی انگار نداشت واسم. میترسیدم از اجرا نشدنش، راحت تر از اونچیزی که فکر میکردم اجرا شد.

    یه برنامه قدیمی تری داشتم که هرکاری میکردم نمیتونستم فایلهاشو پیدا کنم و نصبش کنم. به خودم گفتم ببین این یه نشونه است واسه اینکه اولا اینو از ریشه و بن پاکش کنی تا بهترینش بیاد رو سیستمت.

    بعد در عرض چند ثانیهshift+delete ، کل اون وقت گذاشتن های بیخودو ریختم دور گفتم آخیش، حالا راهو باز کردم واسه اینکه از پشت این مانع اون برنامه جدیده بیاد بیرون

    و الان من اونو دارمش. با بهترین کیفیت و بالاترین ورژن.

    چیزی که من هزاران بار در موردش توی یوتیوب کلیپ هاشو نگاه کرده بودم، در موردش بارها خونده بودم.

    از یه عالمه آدم شنیده بودم، الان روی سیستممه. دارمش. و واسه اولین بار خودم امروز تجربه اش کردم. بله . واقعو از زمین تا آسمونه تجربه کردن تا علمی یادگرفتن.

    من همیشه قبلا که (خب میدونیم هممون دیگه،) خلاصه تو باغ نبودم و نمیتونستم خواسته هامو خلق کنم، از اونجاییکه عاشق دنیای گیمم. میرفتم ساعتها در مورد یه بازی کلیپ میدیدم. در موردش میخوندم، نقدهاشو میدیدم، عکسهاشو میدیدم. ولی تهش میگفتم بابا ما که نفهمیدیم آخه چرا اینا اینقدر عشق میکنن وقتی اینارو بازی میکنن.

    من که دارم میبینم کیف میکنما!!!

    ولی اینا دیگه دارن عشق میکنن!!چجوری آخه؟؟؟

    آره واقعا چون تجربشون نکرده بودم نمیفهمیدم. ولی خداروشکر الان که به لطف الله بستر مناسبی رو خلق کردم(که البته اول راه هم نیست حتی) میتونم هرچیزی رو که میخوام تجربه کنم و شاید نه به اندازه اون حرفه ای ها ولی واقعا لذتشو بچشم.

    یه مواقعی میشه وسط کار میگم بابا عجب کیفی داد خداوکیلی. این مرحله عجب باحال بود.

    چقدر حال کردم.

    و خداروشکر این روند هرروز داره حرفه ای تر و کامل تر میشه. به لطف خداوند یکتا.

    و اینکه ممنونم ازتون به خاطر حتی اشتراک گذاری تجربه نوظهورتون با ما.

    ممنونم.

    خداروشکر که شمارو میبینم و با افتخار!!!!!!

    شاگردتونم!!!!!

    خدایاشکرت

    دستتون تو دست الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    در جستجو خوشبختی گفته:
    مدت عضویت: 2728 روز

    سلام وقت همگی بخیر

    ی حسی بهم گف ننویس!اما نجواس

    میگه ننویس تو چیز زیادی دستگیرت نشد

    میگم پیام دوستمون ک ترجمه کرد رو خوندم فهمیدم

    میگه کپی حرف بقیه رو میخوای بنویسی

    میگم برداشتم رو هر چند کم میخوام بنویسم.

    خب بسم الله

    نشون دادن تفاوتای ۴ برادر و پرداختن ب ویژگی عای مثبتشون

    چیزی ک برام جالب بود پرداختن ویژه ب لیوای بود

    اونروزی ک نپرید تو اب من حس کردم کمی گوشه گیره و یا شاید ترسو حس میکردم باور محدود کننده داره اما حالا فهمیدم تیپ شخصیت متفاوت داره لزوما درونگرا بودن منفی بودن نیس

    مهم اینه طرف با خودش اوکی باشه و حتی اگه درونگراس در درون خودش فعال باشه در درون خودش حس خوب داشته باشه

    فک کنم منم کمی درونگرام چون کارای پر جتبو جوش اونقدری حالمو خوب نمیکنه ک کاری ک فکری باشه

    بعد من اینو نکته منفی شخصیتم میدونسم

    میگفتم مث استاد یا اون پسرا پر جنب و جوش باشی خوبه

    این پسر فوق العادس کتاب ب قطر ۳اینچ تو این سن خوندن کار هرکسی نیس

    من هم در بچگی خیلی علاقه ب نجوم داشتم

    اما تفاوت من با ویلای اینه ک سرکوبش کردم.

    حتی رشته فیزیک رفتم اما یکبار ب انجمن نجوم سر نزدم بگذریم….

    باز هم پازدن تو قایق 😍خواسته من

    چقدر کلاهتون زیباس دیروز دوس داشتم وقتی استاد نشونتون میداد شمام اونو نشون میدادین ک محقق شد

    ملکه جانم چقدر ب حرفای ویلای گوش میدادی و مکانایی ک میگف میرفتین

    چ زیبا کنترل ذهنو یادمون دادی

    در حالی ک ماهی شکار نکردین میاین از زیبایی های دیگه میگین و میگین حسمونو خوب نگه میداریم تا ب خواستمون برسیم

    چقد جالب ک شما و استاد دور از هم دارین میگین ایشون دارن لذت میبرن😍😍

    میدونید ک حال دلتون خوشه هر جایی ک باشین

    اخر هم ک ماهی میگیزید شما برای اولینبار ب ماهی زنده دست میزنین تا ی ترس کوچیک دیگه رو پا بذارین روش تا ب سمت جلو حرکت کنین

    تا زیبایی های دنیاتون بیشتر بشه

    اره وقت گذروندن با بچه ها عالیه

    اما وقتی بچه ای ک باش بازی میکنم رو میبینم ک چجور خونواده براش باور ساختن راستش حالم بد میشه

    وقتی میبینم بچه چقدر رهاس ی دفه ای برخوردی میکنه ک نشون دهنده ضربه ای ک باورای خداییش خورده و از هماهنگی با خودش خارج شده

    دعا میکنم همه بچه ها سربلند و شاد باشن

    دعا میکنم ک فقط زیبا ننویسم

    زیبا عمل کنم.

    شبتون خوش🙋‍♀️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2249 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    خدای من بریم همراه مریم جان قانون برانگیختگی و توجه به نکات مثبت و تحسین کردنشون رو عملی کنیم ،چقد تفاهم در عین تفاوت زیباست همیشه و در هر رابطه ایی اون رابطه رو به حداعلا میرسونه و من چقد ارامش میگیرم وقتی اینهارو درک میکنم چون انگار هر انچه از قانون فهمیده بودم در زمینه ی روابط کج فهمی ای بیش نبود فکر میکردم دو نفر باید کپی برابر هم باشن تا رابطه درست باشه فک میکردم چون من و همسرم فلان جا تفاهم نداریم پس هیچی باید جدا بشیم و بریم دنبال کسیکه عین خودمون باشه ولی الان میبینم نه اینطور نیست هیچکسی تو این دنیا وجود نداره که عین هم باشن پس فقط یه راه داره که کافیه به اون قسمت از رفتار شخص که باتو هماهنگه باعشق توجه کنی بزرگنمایی کنی و اون قسمت که باتو هماهنگ نیست کنترل ذهن کنی و اجازه بدی اون قسمت رو هرجور دلش میخواد انجام بده تا زمانیکه این رفتارش به تو ضربه ای نزنه که با کنترل ذهن هم حل نشه و غیر قابل قبول باشه که منجر به جدایی بشه همه چی عالیه واین تفاوتشم دوست داشته باشی و بذاری به سبک خودش در کنارتو زندگی کنه و اینجا این چهارتا برادر چهار انسان کاملا متفاوت هستند یکی گیمر یکی یوتیوبر یکی موتورسوار یکی ورزشکار ولی کسی روی این تفاوت تمرکز نکرده بلکه اون چند ساعتی که همه شنا میکنن باهم رو اونقد برای خودشون باارزش میبینن لذت میبرن که عاشق وجود همدیگه هستند پس عشق یعنی از اون تفاهمت واقعا لذت ببری و برای تفاوتت کنترل ذهن کنی خلاص خدایاشکرت

    لیوای ارام یه شخصیت درونگرا عاشق گیم کارهای علمی و نجوم دقیق، و اینجا من از پدر فوق العاده شون درس میگیرم که اگه بچه م فعالیت فیزیکی دوست نداشت بهش گیر ندم زور نکنم تو چرا نشستی گوشی بدستی پاشو برو بیرون پاشو توهم بازی کن اصلا بلکه اجازه بدم اونم لذت ببره از راه خودش و دیدیم اون روز مثلا خودش خیلی اروم اومد لباسشو دراورد و شنا کرد و بعدها چندین بار دیگه هم تکرارش کرد چون زور و اجباری در کار نبود و خودش تصمیم گرفت پس هیچ مقاومتی از بیرون شکل نگرفت خدایاشکرت

    صندلیهای راحت مسافرتی و پنکه ی مسافرتی ،استاد این بار قانون سوال پرسیدن رو در مورد لیوای اروم اجرا میکنه میپرسه ستاره چیه و ایشونم توضیح میده و مریم خانمم فیلم میگیره و اینجوری به لیوای امکان ابراز وجود میدن به لیوای ارزش میدن تا خودشو با اونها راحت احساس کنه چقد عالی خدایاشکرت

    مریم خانمم با دوست کوچولوش رفته قایق سواری و در عین اینکه باهم قایق سواری میکنند مریم جان فیلم میگیره و لیوای ارام هم ماهی گیری میکنه تا هرکدوم به سبک خودش بیشتر لذت ببره ،کلبه ی روی اب از دید دریاچه چقد زیباست خدایاشکرت

    خدای من اینجا قسمت انتهاییه رودخانه ست چقد عاشق اینجام که درختها روی اب شناورن و ساحل نداره ، نگاه صدای بلبل رو انگار وسط خود بهشتی ،خدای من یه صدایی اومد انگار یه ماشین بزرگ از جاده رد شد نمیدونم حالا حدسم درست بود یانه ولی قلبم باهاش رفت ،مریم جان و لیوای ارام مصمم هستند یه ماهی بگیرن به این میگن شدت علاقه به کاری که راههای منطقی و غیر منطقی رو امتحان کنی ، براونی زیبامون کاش بچه ها اسب سواری رو هم تجربه کنن خدایاشکرت

    چقد استاد و مریم جان یکی شدن چقد برام جالب بود همزمان که استاد از تو ننو داشت مریم جان رو فیلمبرداری میکرد و میگفت داره قایق سواری میکنه و لذت میبره و برامون فیلمشو گذاشت مریم خانمم از این ور داره میگه استاد تو ننوه و از لذت بردن اون لذت میبرم این حدبالای رابطه ی عاشقانه فقط زمانی انقد تکامل پیدا میکنه که دو نفر اونقد به نکات مثبت همدیگه توجه کنن و بزرگش کنن و لذت ببرن که از لذت بردن طرف مقابلم لذت ببرن دیگه اخرته عشقه برای شخص من و من باتمام وجودم تحسینتون میکنم با تمام وجودم و اگاهانه این عشق رو از خدا میخوام و من طرف خودمو عملی میکنم مطمئنم جهان طرف همسرم رو درست میکنه و خدای من این معنای واقعیه خالق زندگی خود بودنه معنای واقعیه اینکه زندگی ما در کنترل خودمونه و زیبایی این دنیا در اینه که هرکسی میتونه زندگی خودشو کنترل کنه و ذهنشو کنترل کنه و کسی که ذهنشو کنترل کنه تمام جهان رو مسخر خودش میکنه و کسی که ذهنش اونو کنترل کنه در خدمت تمام جهانه و این فرق بسیار بزرگیه خدایا عاشقتم شکرت

    خدایا لیوای چقد سرخ و سفید و تو دل بروه ،چقدم تکاملشو تو ماهی گیری طی کرده که حواسش بوده همراه خودش نون بیاره تا ماهیها با بوی نون جذب بشن ،راستی من بارها برام سوال پیش اومده ولی یادم رفته بنویسم اون حلقه ی بزرگ اونجا لب ساحل چیه!؟،صدای اب و منظره ی دریاچه واقعا زیباست

    ای جان لیوای بلاخره یه ماهی گرفت خدایاشکرت

    مریم خانم عزیز این درس بزرگ امروز در ادامه ی درس قسمتهای اول که راجب بریدن پیچکها بود هست اینکه ترسهامونو تجربه کنیم و مقاومتهامونو بشکنیم تا به طرز عجیبی دیگر بعدهای زندگیمون پیشرفت کنه کی فکرشو میکرد وقتی نسبت به دست زدن به ماهی یا هر حیوانی مقاومت داریم در واقع یک پیچک به پای خودمون بستیم و من هیچوقت فکرشم نمیکردم ترسم از حیوانات مانع رشد من بشه من از گاو و گوسفند خیلی میترسم و سالی چندبار خواب میبینم گاو بهم حمله میکنه و هیچوقت جرات نکردم نزدیک یک گاو هم برم باوجودیکه خیلی به نظرم زیبا هستند ولی جرات نکردم حتی یکبار بهش دست بزنم و البته بماند سایر حشرات ولی من از اون درس اولتون خیلی دارم به مقاومتهام فک میکنم و هنوز هم خوب همه شونو پیدا نکردم مثلا این ترسم از گاو رو یادم نبود ولی هر جلسه ی این سریال یک محدودیت منو بیرون میکشه مثل جلسه ای که این مقاومتها رو توضیح دادید و من چقد الان دنبال مقاومتهام هستم مخصوصا در زمینه ی روابط انجامشون میدم دردش رو احساس میکنم ولی کنترل ذهن میکنم تا بلاخره روان بشم و اون روز که استاد بچه ها رو برد زیر کلبه یادم اومد چقد از جای تنگ میترسم و تصمیم گرفتم بااین مقاوتم مقابله کنم یا امروز که گفتید به حیوانات دست بزنید یادم اومد از گاو میترسم ولی این درسهامنو هوشیار میکنن تا وارد دل این تجربه هابشم و یه جورایی عاشق این بازی شدم میدونید عینه دراوردن خاره وقتی خار تو انگشتت میره درد داره دردش یه جوریه که زندگیت مختل نمیشه ولی اگه درش نیاری هربار یه چیزی به اون خار بخوره درد میکنه و میبینی نمیتونی ظرفی رو برداری یا کاریو انجام بدی و اگه ندونی اون خاره و باید دربیاد طی زمان مغزت میپذیره تو قدرت بلند کردن ظرف بااین دست رو نداری و دیگه میپذیری و انجامش نمیدی و خودتو محدود میکنی و این محدودیت عین علف هرز رشد میکنه و خیلی جاها زندگیتو محدود میکنه ولی اگه بدونی یه خاره یه سوزن برمیداری خار رو در میاری و راحت میشی و اینجوری میری سراغ خار بعدی و یه جورایی هیجان داری که خار بعدی کجاست زودتر درش بیارم و من این روزها با تمام قلبم دارم دنبال خارهای فرو رفته در باورهام در لابلای این سریال میگردم و فقط خدا میدونه تمام وجودم داره برای اون قسمتهای صد و اینا که راجب به سوالات زندگی در بهشته و شما حرف زدید پر میکشه که زودتر بهشون برسم و فقط میتونم بگم عاشقتووونم خدایاشکرت

    سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    افسانه براهویی گفته:
    مدت عضویت: 1972 روز

    بنام خداوند جهان آفرین

    سلامی پرازعشق به خانواده زیباومثبت نگرشم

    چهار انسان با علائق و دیدگاه متفاوت کنارهم با عشق و صلح زندگی میکنند و ب همدیگه احترام میزارن این قسمت هم مثه قسمتهای دیگه درس درباره روابط وعشق مودت داره اینکه همه انسانها مثل هم نیستن حتی چهارتا برادر باید به نظرات و علائق دیگران احترام بزاریم و قضاوت نکنیم و برای قسمتهای ک شبیه هم هستیم توجه زیادکنیم و شکرگزارباشیم وچقدر خوبه که این چهارتا برادر پدرومادری دارند که تشویقشون میکنه سمت علایقشون که پدرش تشویق میکنه و باورهای تونستن بهش میده و مادر اینقدر بچه اش و شخصیتشو خوب درک کرده که تو سن کم براش کتاب ستاره شناسی که علائقشه خریده تا اطلاعاتش نسبت به علائقش بیشتربشه و این احترامی که مادروپدر به بچه هاشون دارن خیلی قابل تحسینه خدایاشکرت خدایاشکرت

    مریم عزیزم تحسینت میکنم که سوال پرسیدن از لیوای و تحسین کردن اطلاعاتش و حرفاش باتحسین کردنش برای ادامه توضیح دادن تشویقش میکنی و اعتمادبنفسشو بیشتر میکنی و توجه میکنی به نکات مثبتش و بااحترام باهاش رفتارمیکنی طوری باهم حرف میزنین که انگار یه جلسه خیلی مهمی دارین و چیزهای مهمی رو کشف کردین تحسین میکنم این همه احترام و عشق ورزیدن به بچه ها و انسانها دارین و این باصلح بودن باخودتونه خدایاشکرت

    وقتی خواسته ای داریم باید سمتش حرکت کنیم اگه بدست نیاوردیم ناامیدنشیم و ادامه بدیم و هر ایده ای اومد ب ذهنمون اجرایش کنیم و دراین مسیرخواسته مون و اجرا کردن ایده ها باید از مسیرمون لذت ببریم دنبال نکات مثبت و زیباولذت بخش مسیرمون باشیم مثه آب دریاچه درختان و هوای خوب نسیمی و منظره بهشتی و سپاسگزارباشیم از نعمتهای اطرافمون خدایاشکرت دراین قسمت حتی درس برای روابط عاشقانه هم هست آزاد و رها و احساس خوب درکنارهم حتی نباشن اما لذت ببرن و باهم در صلح باشن و بهمدیگه احترام بزارن و از دور اون عشق قلبی الهی رو بهم هدیه بدن خدایاشکرت

    تحسین میکنم مریم عزیزم که باتجربه کردن چیزجدید دوباره بهمون یاد داد که تجربه کردن و لذت بردن از چیزهای کوچیک هم خیلی لذت بخشه و رفتن تو دل ترسای کوچیک انسان رو شجاع میکنم برای حرکت کردن تو دل ترسای بزرگتر و چقدر لذت داره که تجربه جدیدکنی و لمس کنی و حسش کنی اون که خوده آدم تجربه کنه لذتش خیلی بیشترازاینه ک از زبان یکی دیگه بشنوهه منم نگه داشتن ماهی زنده به همین شکلی ک مریم عزیزم تو دستش گرفته رو تجربه کردم و تو دستم گرفتم و کامل درک میکنم مریم عزیزمو که چه حس قشنگی و هیجان و لذتی داره حسش قابل توصیف نیس تجربه کردن واقعا زیباست حرکت کردن واقعا آدمو شجاع میکنه و اعتمادبنفس آدم زیادمیشه من دیشب تجربه کردم اتیش زدن کاغذهاوکارتونهای اضافه ای ک انبارشون کردم و پاکسازی کردم هم اتاقم هم روح و روانمو و خودموسبک و رها کردم خدایاعاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: