سریال زندگی در بهشت | قسمت 29 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فلورا صبا گفته:
    مدت عضویت: 2905 روز

    سلام مریم مهربان، اگه ما شما رو نداشتیم چی کار می کردیم!!!

    ممنون از این فیلم برداری ماهرانه. ممنون که مدااام زیباییها رو گوشزد میکنی. ممنون که این همه عشق پراکنده میکنی.

    خوشبختانه دوستی دارم که شبیه شماست.

    واقعا که عزیز دلید. آقای عباسمنش حق داره این همه از شما تعریف میکنه.👍🏼

    دوستتون دارم و عمیقا آرزوی بهترینها را برای شما دو عزیز خواهانم.

    لطفتون مستدام نازنینان❤️❤️👏🏼👏🏼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    اکرم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    سلام بر استاد و مریم جون

    امشب دوباره این فایل را در مرا به نشانه ام هدایت کن دیدم عالی است بسیار اموزنده و پر از نکته های عالی و بسیار جذاب و قشنگ

    بهترین درس این فایل برای من عمل کردن به ایده ها ست و ایمان که عمل میاورد حرف مفت است و من هر روز این را به خودم یاداوری می کنم و دارم تکامل خودم را طی می کنم تا به ایده ای بهم الهام شده عمل کنم ،،ابتدا این شغلی که در واقع شغل دوم است را جمع و جور کنم و برم سراغ ایده با تمرکز بر ایده ی جدید و با برداشتن گام های کوچک اما متوالی به هدف بزرگم برسم تا زمین جایی بشه برای زندگی بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ستایش خرمی گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته.

    زندگی در بهشت خیلی احساس فوق و العاده ای داره خیلی خیلی مثبت من از استاد و مریم جون متشکرم.

    ۱ خدا یا صد هزار مرتبه شکر به خاطر این خانواده عالی و شاد.

    ۲ خدا رو سپاس به خاطر سبزه های به این سبزی.

    ۳ خدا یا شکر شکر شکر به خاطر این ماهی های بزرگ ریش دار.

    ۴ خدا رو شکر بابت پارادایس خیلی زیباست خیلییی.

    ۵ خدا یا شکر وای خدای من چه آتیش های زیبایی چه جادویی چه زیبا چه قشنگ خیلی خیلی فوق و العاده بود خیلیییییی.

    ۶ خدا یا شکر بابت سوزاندن این درختچه های اضافه و هرز شکر شکر شکر .

    ۷ چه عالی که جیکاب آنقدر به ویدیو گرفتن علاقه داره خیلی خوبه که از موقعیت ها استفاده میکنه و عکس و ویدیو میگیره.

    ۸ خدا یا شکر بابت اون لحظه هایی که آتیش یک دفعه شعله ور میشد.

    ۹ چه عالی که جیکاب تصمیم گرفت هر روز یک ویدیو بزاره خدا یا صد هزار مرتبه شکر.

    ۱۰ خدای من چقدر جالب که نیروی کمکی بردید مثل مشعل و نوشیدنی و اینا خیلی ایده ولی بود خدا یا شکر.

    ۱۱ خدا یا شکر به خاطر این چهار برادر خدا یا شکر به خاطر استاد و مریم جون خیلی باحال بود که جوزف هم سوار شد تو راه .

    ۱۲ خدا یا شکر برگ درختان چه سبز خوش رنگی هست خدا یا صد هزار مرتبه شکر.

    ۱۳ خدا یا شکر به خاطر ماشین به شیکی و قشنگی.

    ۱۴ خدا یا شکر به خاطر شوخی استاد در رابطه با خط مقدم و این ها خیلییی خنده دار بود.

    ۱۵ خدا یا شکر به خاطر اشعه های خورشید خیلی زیباست.

    ۱۶ وایییییی خدای من گره ای که مریم جون زد باز نمیشه!!! پس واقعا خیلی خیلی محکم بوده .

    ۱۷ خدا یا شکر به خاطر اره به این خفنی که آنقدر کار را راحت ساخته خدا یا شکر شکر شکر.

    ۱۸ خدا یا شکر به خاطر لحظه جمع شدن چوب ها و آتش زدن با مشعل خیلی شگفت انگیز بود خیلی .

    ۱۹ خدا یا شکر آتش آتش زیباستتتتتت

    ۲۰ خدا یا شکر به خاطر این اتش چقدر بلند بود به قول استاد تا خورشید رفته.

    ۲۱ خدا یا شکر به خاطر شوخی خنده دار مریم جون که گفت این رو ساکت نبینید این جا نشسته این یک اتریشی به پا میکنه. خیلی خنده دار بود خدا یا شکر.

    ۲۲ وای خدای من عزیزم برانی ترسیده بود و تا جایی که تونست دور شد.

    ۲۳ خدا یا شکر به خاطر کمک کردن پدر خانواده و پسر هایش.

    ۲۴ خدا یا شکر به خاطر احترام گذاشتن بچه ها به هم دیگر.

    ۲۵ خدا یا شکر به خاطر خونه ای روی آب.

    ۲۶ عزیزم لیوای هم یک شاخه آورده بود خدای من خدا را شکر.

    ۲۷ پدر خانواده یک درختچه روی آتش انداخت و آتش شعله ور شد خیلی خوش حال بود و فریاد رو آیم فایر خدا یا شکر.

    ۲۸ خدای من چه درخت بزرگی درون آتش انداختند.

    ۲۹ خدا یا شکر به خاطر دریاچه به این زیبایی.

    ۳۰ خدا را شکر به خاطر صدای پرندگان جیرجیرک ها و قورباغه ها خیلی گوش نواز هست.

    ۳۱ خدای من باور نکردنی که لیوای و جوزف با هم برادر دوقلو باشند اصلا شباهت ندارند.

    ۳۲ خدا یا شکر به خاطر موتور سواری این دو برادر.

    ۳۳ خدا یا شکر به خاطر شنا کردن و خوش گذراندن بچه ها.

    ۳۴ خدا یا شکر بابت همه چیز.

    خدا شرکت خدا یا شرکت خدا یا شرکت

    سپاس گذارم از استاد و مریم جون در رابطه با سریال زندگی در بهشت.

    سالهSetaysh khorami ۱۳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    زندگی در بهشت 29

    به نام خداوندی که تنها مصلحتشبرای ما قدرت خلق زندگیمون به کمک فرکانس های ماست.

    به نام رب که تنها فرمانروا ومالک و خالق جهان است

    سلام براستادعزیز و ملکه این بهشت

    سلام بر همه دوستان وهم خانواده خودم

    آفرین بر لیوا عزیز که چقدر این پسر تمرین وتکرار کرد والان این ماهی زیبا وبزرگ رو گرفت و چقدر هم به ماهیگیری علاقمند هست و آفرین بر خانواده اش وشما عزیزان که تحسینش کردی هربار والان . خانم شاسته عزیز من عاشق این کنجاوی شما در درک وتجربه همه چیز والان این ماهی دمت گرم . چقدر خوبه که این کنجکاوی واستمرارمون برا رسیدن به اهدافمون رو مثل کودکان همیشه زنده نگه داریم واین شوروشوق رو

    چه صحنه زیبایی آزادی ماهی و تابیدن نورخورشید بر سطح دریاچه واقعا زیباست وواقعا خدایا شکرت شکرت شکرت.

    تابیدن نورخورشید از لای درختان وکنار این آتیش واقعا زیباس خدایا شکرت

    حالا خدا نیرو کمکی فرستاده که با لذت بیشتر وراحت تر این درختان رو بسوزونیم واین بهشت زیباتر بشه سپاسگزارم سپاسگزارم خداجون

    چه آتیشیه م بزرگ وهم زیبا وهیجان انگیز خدایاشکرت شکرت شکرت.

    آفرین بر عملگرایی آقا یعقوب خودمون افرین بر این شور واشتیاقت (ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است)

    کار همراه با لذت واستراحت وتغذیه آفرین بر شما خیلی ها کارهایی که انجاممیدن تا تموم بشه بعد استراحت کن وغذا بخورن و فقط میخوان تموم بشه وباز توجه به هدف که لذت بردن هست وحال خوب در لحظات.

    آفرین بر عزت نفس شما خانم شایسته عزیز وقتی احساس کردین دستکشاتون رو جا گذاشتین رفتینکه بیارین وبا این وجود به فیلمبرداری ادامه دادین حین دویدن هم احترام به خود هم عشق به کارتون رو برام یادآوری کرد. آفرین بر شما

    چقدر خوب که هر کسی آزاده تفریح خودش رو داشته باشه ووقتی پدر خانواده میخواد کمک کنه به شما بچه ها رو مجبور نمیکنه که اون ها هم بیاین کمک و آفرین به این احترام و آزادی

    وقتی همه شاحه ها یکجا جمع شد وتمام انرژی متمرکز باشه فقط با شعله مشعل چنین آتیش بزرگی رو میتوان به پا کرد واقعا خدایاشکرت شکرت شکرت.

    آفرین بر عزت نفس شما با اینکه مهمونات دارن کمکتون میکنند ولینمیگید که اجازه بدید درختای بزرگ رو خودم بندازم تو آتیش این کار شما احترام به خود وتوانمندی مهمناتون هست واقعا تحسینتون میکنم و اینکه خودتون دستکش دارین و مهمناتون ندارند نمیکین که دستکشها رو بدم به اونا و خودم بدوندستکش کار انجام بدم این ها همش برای من به معنی عزت نفس واحترام به خود ودیگران هست. آفرین بر شما

    چقدر خوبه که به توانمندی بچه ها اعتماد دارین و موتور رو میدید دستشون بدون اینکه نگران باشید آفرین بر این باورهای وشخصیت شما استاد عزیز

    چقدر زیباست عکسمحیط اطراف و آدم ها در آب بخصوص موتور سواری بچه ها در آب دریاچه خدایاشکرت .

    خدایاشکرت بابت این همه فراوانی نعمت و آرامش وعشق وزیبایی و سلامتی واعتماد به تو که اینجا همه رو میتوان دید هزاران مرتبه شکرت و سپاسگزارم از استاد و خانم شایسته عزیز وهمه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    استاد دیروز یادتونه در مورد همزمانی فایلا و افکارم بهتون گفتم،،بفرما،همین چند ساعت پیش که در مورد اهرم رنج و لذت در کامنتم در سفر به دور آمریکا گفتم،و گفتم اهرم رو در ذهنم استفاده میکنم ولی بازم نتیجه ای نمیگیرم،،که الان در متن انتخابی این قسمت زندگی در بهشت،دو مورد از نتایج قوی بکار بردن این اهرم گفته شد،و من فکر کنم شاید درست بکار نمیگیرمش،یعنی شاید کامل یادش نگرفتم،،ولی بازم کاملتر مطالعه میکنم،انشاالله منم نتیجه میگیرم و میگم.

    استاد در مورد عمل کردن و حرکت کردن گفتین،،وقتی حرفهاتونو شنیدم به خودم افتخار کردم،که منم دارم به الهامم عمل میکنم،،،و روزی دو تا کامنت میذارم و به مدت زمان بیشتری به نکات مثبت توجه میکنم،،،ولی استاد بعضی مواقع با احساس خوب انجام نمیدم،،به دلیل اینکه،،سرعت اینترنت خیلی پایینه،،برای باز کردن صفحات خیلی زمان از من میگیره،حوصله و زمان زیاد میخواد و صد البته که خواسته جدید در من شکل گرفت و من فهمیدم که اینترنت پرسرعت میخوام،،خدایا هدایتم کن به سمت خواسته ام،اینترنت پر سرعت.

    ولی خب من تعهد دادم به خدا و عمل میکنم ،،سعی بیشتری خواهم کرد با احساس خوب باشه،و اینکه به نتیجه نهایی بعد از پایان صد قسمت،فکر میکنم و احساسم رو خوب میکنم.

    و من واقعا این آقا پسر گل،آقا جیکاب رو خیلی خیلی تحسینش میکنم و آرزوی موفقیت بیشتر براش میکنم.

    خدایا،لیوای و یوسف چه ناااازن،،هر کدوم یه جور معصومیت تو نگاهشون هست،از اینجا میبوسمشون.

    خدایا چقدر محشره غروب آفتاب در پرادایس،،نوری که روی چمنا افتاده دیوانه ام میکنه،،خیلی زیباست.

    صدای سوختن چوبها در آتیش،عاشقشم،عاشق بوی دود آتیشم،،استاد جالبه، من از بچگی بوی نفت رو هم خیلی دوست داشتم ، یه گالن نفت داشتیم،همیشه میرفتم،درشو باز میکردم بوش میکردم،،واکس کفش هم بوی نفت میده،بوی اونم دوست دارم،،،نمیدونم چرا،،،هیچوقت هم دنبالش نکردم که چرا بوی نفتو دوست دارم.

    استاد خیلی دوستون دارم

    خانم شایسته خیلی دوستون دارم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زهرا قنبری گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    سلام سلااام

    من واقعا از تک تک این قسمتها لذت میبرم خدایا شکرت به خاطر این مریم جون بینظیر با حوصله

    دیدید حتی وقتی داشت دنبال دستکشهاش میرفت هم فیلم برداریرو ادامه داد

    خدای من چقدر این دختر بینظیره خدایا شکرت

    استاد چقدر درس قسمت قبلتون به جا و به موقع برام کاربردی شد

    من قسمت قبل این سریال ظهر دیدم یه جا گفته بودید از بازی بچه ها به عنوان مراقبه استفاده میکنید و من شب دقیقا از این درس استفاده کردم

    مهمان داشتیم واحساس کردم بحث ها داره میره سمت دولت و گرونی و ارزونی و قضاوتهای بقیه من هم سریع رفتم تو اتاقی که بچه ها مشغول بازی بودن

    از انرژیشون هر چی بگم کم گفتم و یه دنیا سپاسگزارم به خاطر تک تکشون که شدن دستان خدا تا منو تو حالت مراقبه فرو ببرن حتی دیگه صدای ادم بزرگا شنیده نمیشد

    من هم در کمال ارامش از بازیهاشون لذت بردم و شروع کردم به خوندن کامنت بچه های دوره 12 قدم

    خدایا سپاس گزارم به خاطر وجود این بهشت زیبا که با اومدن هر مهمون بهشتی تر میشه

    من عاشق صدای سوختن چوبهام

    فکر کنم صدای این قسمت از فیلم رو جدا کنیم خودش یه اهنگ مراقبه میشه احساس سوختن ات و اشغالها و باورهای بیخود ذهنم و احساس ارامش و پاک شدن بعدش ارومممیکه

    خدایا شکرت به خاطر این بهشت زیبا و ادم های بینظیر

    سلام پرادایس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مجتبي اسمعيلي گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    سلام به استاد نازنینم امیدوارم حالتون خوب باشه که قطعا همینطور هست از خدا ممنونم بابت داشتن استادی همچون شما که بهترین هدیه خدا به من هستید🥰من الان نزدیک به یک سال هست که با سایت پر از عشق و‌آگاهی شما آشنا شدم و خدا را هزاران‌بار شاکرم من تو این مسیر هستم که به نظرم راهی جز این راه برای به خدا رسیدن نیست و من چقدر خوشبختم که جزیی از این مسیرم استاد نازنینم هدفم از این کامنت فقط این بود که سپاسگذار شما باشم که بهترین دست خداوند بودید برای زندگیم خدای بزرگ و مهربان هزاران بار شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سيمين و نادر گفته:
    مدت عضویت: 1786 روز

    استاد عزیزم الآن یک ماهی هست که هرروز صبح یکی دو قسمت از سریال زندگی در بهشت رو می بینم و چقدر حالم خوب می شه چقدر انگیزه می گیرم چقدر سطح خواسته هام و تلاشم برای رسیدن به اونها بیشتر می شه. استاد مطمئنم وقتی داشتین درختای هرز رو می بریدین از اومدن این خونواده عزیز خبر نداشتین اما شما عمل کردین و درختا رو بریدین و نگفتین بعدش چطوری تنهایی اینا رو بسوزونم و خدا هم خیلی زود دستاشو برای کمک به شما فرستاد استاد باید این جمله شما رو با طلا نوشت : ایمانی که عمل نیاورد ، حرف مفت است. خدا می دونه هربار چقدر با این فیلمها کنار دریاچه راه رفتم تو رویاهام چقدر کنار آتیش با شما و مریم جان صحبت کردم و مطمئنم به زودی اون روزا می رسه چون من دارم به ایمانم عمل می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زینب میرعلی گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    سلام استاد خوبین وقتتون بخیر

    من زینبم و حس میکنم کم سن ترین عضو این خانواده بزرگم

    و امشب یه حسی بهم گفت ک بیام و کامنت بزارم واستون

    اول از خودم و نحوه اشناییم باشما بگم من یه دختریم ک یه عالمه هدف داره و خیلیم مشتاقه ک بهشون برسه و یه زندگی شاد و ثروتمندو… داشته باشه

    یه سری برای ساختن خونه ویلایی مون به شهر اردبیل رفته بودیم و من اونجا خیلی حس غریبی میکردم و هیچ همبازی و همنشینی نداشتم و همش دعا میکردم ک به تهران برگردیم ولی توی این سفر خیلی بیشتر با به خدام وابسته شدم و اون شده بود تنها هم صحبت و همدردم و همه چیزو بهش میگفتم و باهاش حرف میزدم توی اون تنهاییام

    از این رو همش میگفتم خدایا همه رو شاد و خوشحال کن

    یادمه یبار زنعموم و عموم و بچه هاشونو دیدم که توی همون وضع داشتن میخندیدن گفتم خدایا چرا؟!

    همون لحظه صدای خودمو شنیدم ک داشتم از خدا درخواست میکردم ک همه رو شاد کن…اون لحظه منم شاد شدم استاد از اینکه اونموقع شاد بودم خوشحال نبودما از اینکه این خدااا با اون همه عظمتش و بزرگیش منو اجابت کرده بود غرق لذت و شادی شده بودم باورم نمیشد یادمه اون روز چقدر خداروشکر کردم و گریه

    از اون روز به بعد متوجه شدم ک خدا حواسش هنوز بهم هست و اجابتم میکنه

    گذشت گذشت تا اینکه توی همون روزا ک همش آرزو هام جلوی چشمم بود و همش یه نجوایی توی گوشم میگفت زینب تو توی اینجا مبخوای به همه ی اینا برسی ول کن بابا مگ میتونی بخاطر همین دلم گرفت و با خدام شروع به حرف زدن کردم گفتم خدایا من اینهمه آرزو دارم آیا به همش میرسم؟!؟!

    استاددد باورتون نمیشه خودش بهم گفت میرسییییی خیلی نزدیک و محکم طوری با همه وجودم حسش کردم الانم ک دارم بهش فکر میکنم موهای تنم سیخ میشه و چشمام پر

    خلاصه کارمون اونجا تموم شد و برگشتیم تهران من ویس های انگیزشی زیادی گوش میکردم تا اینکه توی یه کانالی ویس شما رو پلی کردم خیلی با صراحت و قاطع و با ایمان حرف میزدید مشخص بود ک خودتون با تمام وجود حسش کردید توی همون کانال باز دنبال ویساتون گشتم و همش گوششون میدادم خیلی جالب بود نظراتتون باهام یکی بود و حسامون و من وقتی ویساتون رو گوش میکردم حس خوبی بهم دست میداد یه چیز توی وجودم میگفت ک زندگی واقعا همینه همین قوانین رو داره اما مغزم مقاومت میکرد گفت اوکی امتحان میکنم ضرر نداره ک من کلا با ویساتون مثبت اندیش و خیلی شاد شده بودم و توی این سال هزار و چهارصد گفتم شروع به امتحان کردن میکنم

    استاد قبل از اینکه این سال شروع بشه و حتی بعدش به حسی بهم میگفت این سال با بقیه ی سالا فرق داره و من اینو به خانوادم میگفتم اونام میگفتن انشالله

    اما من ایمان داشتم ک واقعا فرق داره چون قلبم بهم میگفت

    این سال شروع شد و من توی نمونه دولتی ثبت نام کردم و خانوادم خیلی بزرگش میکردن این قضیه رو تا جایی ک توی تابستون خودشون مسافرت رفتن و منو نبردن اما من به خدام گفتم ک خدایا اینا دارن این موضوع رو واسم خیلی بزرگش میکنن اما اونی ک توی ذهن من بزرگه تویی و از اونجایی ک هم خودم و هم خانوادم دوست داریم ک من توی این آزمون قبول بشم ازت درخواست میکنم ک قبول بشم اصلا باهات یه معامله میکنم من تموم سعی و تلاشمو میکنم و میخونم و تو قبولم کن توی این آزمون و اگر قبول بشم ک خدایا مرسی خیلی خوشحال میشم و اگرم قبول نشدم ناراحت میشم اما حداقل یه ساعت و دیگه واسم مهم نیست شاید صلاحم بوده ولی خدایا مرسی که همواره اجابتم میکنی😍😂

    بعد صبح اون روزی ک امتحان داشتم بلند شدم و سناریو اون روزم رو نوشتم ک چه لباسی میپوشم چطوری برم با چه حالی

    نوشتم ک خیلی ریلکس میرم سر جلسه بدون هیچ استرسی و امتحانم رو به بهترین شیوه میدم و از جلسه ک زدم بیرون هوارو پرقدرت به درون شش هام میبرم و از ته دلم میگم خدایا شکرت و چندتا چیز دیگه هم نوشتم و حاضر شدم و پرانرژی رفتم سر جلسه

    همون طور ک نوشتم شد استاد و آخرشم یه دم عمیق کشیدم و گفتم خدایا شکرت راضی ام به رضات من تموم تلاشم رو کردم بقیش باتوئه

    گذشت تا اینکه جوابا اومد و من فقط محو اون یه تیکه سبز رنگ بودم ک نوشته بود قبول و چشمام پر و صدای خودم توی گوشام ک داشتم از خدام درخواست میکردم ک قبول بشم و اون صحنه ها از جلوی صورتم عبور میکرد و من بیشتر از اینکه قبول شدم شاد باشم بلکه از این ک بازم خدام منو اجابت کرده بود غرق شادی بودم و اون روز کلا هممون شاد بودیم و من خدامو شکر میکردم البته بگما تا قبل از اینکه قبول بشم افکاری میومد سراغم ک اگه قبول نشی چی؟! ولی من سریع خودمو میزدم به اون راه و خودمو مشغول کارای دیگه میکردم تا اون افکار سمتم نیاد و خداروشکر موفق بودم بعد چون خانوادم رفته بودن سفر و منو نبرده بودن بخاطر اون موضوع یه موقعیتی پیش اومد ک بهمون گفتن که بریم شهرستان عروسی یکی از فامیلای دور و من چون نرفته بودم تابستون خیلی دلم میخواست ک برم اتفاقا اون روز ک اینو بهمون گفتن بابام دندونش درد میکرد گفت نه نمیریم

    اما من گفتم باشه خداجون شاید الان شب بوده صلاح نیست اما من دلم میخواد ک بریم و ازت میخوام ک اوکیش کنی بابام رو راضی تا بریم

    صبح میدونی چطوری پاشدم استاد؟!…😂

    با صدای مامانم ک داشت با داییم هماهنگ میکرد ک حاضر شیم و راه بیوفتیم بریم خیلی خوشحال بودم باز خیلییییی حتی موقعی ک توی ماشین بودیم داداشم میگفت انگاری معجزه شده بابا شب گفت ن صبح پاشد گفت باشه😂😂 من به داداشم اون روز خیلی خندیدم طفلک نمیدونست ک چی شده شایدم واقعا معجزه بود و من چون دیگه میدونستم خدام اجابتم میکنه واسم اونقدر بزرگ نبود ولی خیلی شاد کننده بود خلاصه بعد از عروسی به اون خونه ویلاییمونم رفتم و خیلی خوش گذشت

    بازم گذشت تا اینکه من یه جا نوشتم روی کاغذ ک تا آخر آبان ماه پنج میلیون تومن به من میرسه از کجاشو نمیدونم ولی نوشتم و گفتم خدایا من ازت میخوام و این تویی ک میدونی چطوری اینو بهم بدی

    حتی بازم اون نجوا بهم میگفت ک زینب تو ک توی خونه ای و هیچ جایی کار نمیکنی ک درآمد داشته باشی پس چطوری میخوای برسی بهش؟!

    یه صدایی از توی قلبم اونقدر پرقدرت گفت ک میرسه که انگاری به اون نجوا سیلی زده باشی رفت و دیگه نیومد و منم گفتم چون این ندا از سمت قلبمه بهش اعتماد میکنم و زیاد بهش توجه نمیکنم ک دوباره اون نجواها تکرار شه خدام گفته بهم میرسونه پس میرسونه

    استاد توی آخر آبان ک داشتم حساب میکردم ده میلیون تومن بهم رسونده بوده🥰🥳😂

    قشنگ دوبرابر اونچه ک خواستم یا اون ده میلیون دوتومنش رو گردنبند ظریف و دخترونه ای ک دوست داشتم رو خریدم و با یه تومنش کاپشنی ک دوست داشتم و با هفت تومنش گوشی😍

    باز خیلی خوشحال بودم و پر از ذوق و شوق ک خدام منو اجابت کرده و بهم این همه رو روسونده شاید الان واسه شما این چیزی نباشه ولی واسه منی ک نه کار میکنم و ن درآمدی دارم خیلی بود

    و من دوستای زیادی نداشتم توی مدرسه پارسال پیارسال…

    و امسال به خدام گفتم ک من خیلی دوست دارم دوست هایی داشته باشم ک خیلی باهاشون بهم خوش بگذره و بخندم

    الان همونارو دارم دوستای شیطون و شاد و شوخ طبع ک هممونم اهداف بزرگی داریم و من باهاشون انقد میخندیم ک دلم درد میگیره خداروشکر ک بازم اجابتم کرده و همواره میکنه❤️

    و دوستام خیلی منو دوست دارن تا میرسم مدرسه بغلم میکنن و خیلی باهم خوبیم حتی یکی از دوستام بهم میگه ک زینب تو چیکار کردی اینهمه دوستت دارن میگم هیچی و توی دلم ادامه میدم ک خدام این همه دلو واسم نرم کرده و بسیار خوشحالم و خداروشکر میکنم🥰

    و الان چندتا معامله دیگه هم با خدام کردم و ازش خیلی چیزای دیگه هم خواستم به امیدخدا بازم میام میگم بهتون

    و مرسی ک واسم وقت گذاشتید و این کامنتو میخونید☺️

    و من خیلی دوست دارم دوره دوازده قدم رو تهیه کنم یه چندتا بهم ایده بدید تا باورام روبهتر کنم و پولای زیادی بدست بیارم تا بتونم تهیش کنم🙏🏻

    خداروشاکرم و واستون یه عالمه ثروت نعمت خوشبختی و سعادت و خنده و… آرزو میکنم

    خدانگهدار🖐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    به نام خدا مهربان وباسلام خدمت استاد عزیز وتشکراز از خانم شایسته چه منظره‌ی زیبا و قشنگی بااون بچه های قشنگ که در این طبیعت بکر قدم می‌زدند واز طبیعت زیبای پردایس لذت می‌برند من هیچ گونه احساس نمی کردم که اینها مهمان باشند چقدر خوب میشه که همه این جوری زندگی کنند که این نوع زندگی پر است از لذت وفراوانی وعشق است

    خدا راشکر که من هم به این مسیر زیبا ودلنشین هدایت شدم وسعی میکنم که با عمل به این آموزه ها در زندگی را بگیریم واز این دنیا ی خودم لذت ببرم که به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: