https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/06/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-06-25 09:27:222025-02-03 09:38:29سریال زندگی در بهشت | قسمت 36
294نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد یه موضوعی پیش اومده که کنترب ذهنم برام کارراحتی نیست برای همین واردسایت شدم وزدم روی نشانم وقسمت 36سریال زندگی دربهشت برام باز شد ،اول یه تشکرویژه دارم ازیزدان عزیز وتمام بچه های سایت که اینقدرزیبا قوانین رودرک میکنن ودراختیاردیگران میزارن ،یزدان جان لذت بردم ازکامنت عالیت،استادعزیزم درحین دیدن این سریال داشتم به این فکرمیکردم که این خانواده چقدراعتمادبه نفس بالایی دارن که ازتمام وسایل زندگی شما استفاده میکنن من اگربودم خجالت میکشیدم درخواست کنم از وسایل شما استفاده کنم ،میدونم که اعتمادبه نفس پایینی دارم وطبق تمرین دوره عزت نفس دارم قانون درخواست روتمرین میکنم اما هنوزم توی خیلی ازمواردخیلی کم روهستم مخصوصا اگرطرف ازنظرمالی ازم بهترباشه ،بایدبرای خودم یه تمرین جدید طراحی کنم تا بتونم با کسایی که ازم بهترهستن تومسائل مالی ،بیشترتعامل داشته باشم ،استاد من میدونم اونقدری که بایدتمرکزم روی سایت نیست وهمین جا به خودم صدبارتعهددادم که بیشتروبهترروی فایلهاومحصولات تمرکز کنم ،اما بعداز مدت کوتاهی رهاش کردم ،استاد عزیزم وبچه ها میخوام ازتون سوال کنم من چطورباید تعهدی به خودم بدم که عملگرابشم وکاری که انجام میدم رونصفه نیمه رهاش نکنم ؟؟
وای استاد شدید الگو واسه من وقتی داشتید تقلید صدا می کردید چقدر برام دلنشین بود چقدر اینکه خودتون هستید برام جذابه و اینکه من چقدر همیشه خودمو سانسور کردم تو زندگیم .. خانوم شایسته دمتون گرم که این لحظات رو برامون به اشتراک گذاشتید خدا میدونه چقدر حالم با شما خوبه . من رفتمکلاس زبان ثبت نام کردم و دیروزم چنل بوتیوبم رو ساختم خدا میدونه تو سال جدید چه اتفاقای مثبتی در انتظارمه عاشقتونم خداروشکر که دارمتون . 9 فروردین امسال تولد 35 سالگیم جور دیگه ای خواهد بود واسم چون من یه آدم دیگه شدم و تو مسیر تکاملم .. الهی شکر میلیون ها بار…
خدایا بی نهایت سپاس گذار تو هستیمممممممم و دوستتدارممممممممممممممممم بخاطر این همه زیبای های این روری زمین
سلام خدمت شما استاد توانا بر مسائل و خانم شایسته!
چقدر این ها با خود در آرمش کامل استن و چقدر خود خودشان استن و از لحظه خود لذت میبرن به درستی و خصوصا ای بچه که نامش را نمیدانم شاید بدانید که منظورم همین بچه که مو هایش زرد رنگ است چقدر خوب صحبت میکنه و خانم شایسته هم که خود خودش است و حتی هیچ ادیت نمیکنه آن لغات که دو سه بار تکراری گفتن و چقدر خوشم آمد اینقدر از راحت بودن خودشان خدا را هزاران مرتبه شکرررررررر
خدااااایا تو چقدر مهربان هستی با این همه زیبایی که در این جهان هستی برای ما نصیب کردی خدا را هزار بار شکر
گاهی آدم متوجه میشه واقعا ما از این زندکی چی میخایم و چقدر میخایم واقعا
هر آنچه تصور آن را که دارم به الله یک ثانیه تأخیری نداره فقط الله بگوید بشو ، میشود
خداااااوندا بخاطر این فایل بی نهایت سپاس فراوان و از این هدایت الهی شکرررررررر
جهان سپاس میترا عزیز هر کجای دنیا باشی موفق باشی و روز بهتر از قبل
چقدر این کامنتت مره انگیزه مثبت داد کلی انرژی گرفتم با یک جمله ساده و بازم نهایت سپاس گذار شما وخدا را هزاران مرتبه شکر بخاطر تمام شما هم فرکانسی های عزیزم
دیروز صبح بنا به دلیل نامشخصی ،افت انرژی داشتم و وقتی همیشه تمرکزت رو روی خودت و حال خوبت میذاری!بالطبع احساست هم عالیه و کلی انرژی داری و همون انرژی رو به اطرافتم پراکنده میکنی و اون احساس خوب رو منتقل میکنی به همه!
اوله صبح دیدم کمی حالم گرفته ست اونم بی دلیل!
استاد میگه گاهی این طوری میشه و کاملا طبیعیه و حوصله نداشتم کلا و وقتایی که بخوام کنترل ذهن کنم و حالم رو خوب کنم میام آگاهانه تمرکزم رو میزارم روی قسمت هایی از سریال زندگی در بهشت و خودم رو ناظر بر افکارم میکنم و احساسم رو هر چند مدت کم،میزارم رو فرکانس خوب!
همسرم ظهر اومد و گفت امروز روبه راه نیستی و مثل همیشه سرحال نیستی!؟
مشکلی هست و گفتم نه چیزی نیست و خودم هم دلیلش رو نمیدونم!
یعنی میشه یه وقتایی بی دلیل حالت مساعد نباشه و هیچ نجوایی هم نبود که بگم ذهنم و افکارم حالم رو تغییر داده بود !
شب شد و همسرم اومد و گفت پاشو بریم بیرون دوتایی!
سواره موتور شدیم و کل شهر رو چرخ زدیم!
و بعد از میان درختان انبوه که جوی کوچکی از آن عبور میکرد و روشنایی ماه،زیبایی شب رو صد چندان کرده بود همراه با نسیم خنکی که به سر و صورتم برخورد میکرد رفتیم باغمون و یه دو ساعتی نشستیم!
توی باغ گل های شب بو عطرشون همه جا پیچیده بود و سروهای هم ردیف و قد کشیده،رقص و پایکوبی می کردند بخاطره دیدن ما و ستایش خدا رو میکردند،گل های باد صبا در رنگ های مختلف باز شده بودند و طبیعتشون هست که شب توی تاریکی ،گل بدن و فضای دل انگیز باغ و طبیعت ،انسان رو مسحور میکرد!
اون قدر محو زیبایی باغ،در اون خلوت شب شدم که انگار اولین بارم هست اومده بودم در حالیکه دوساعت پیش هم اونجا بودم!و یه آهنگ پلی کردم وشروع کردم به همخوانی با آقای افتخاری،و پروانه ی زیبایی در اون وقت شب،دوره سرم چرخید و رقصید و عاشقانه حمد خدا رو کرد وحالم بسیار عالی شد!
وقتی هم به اون احساس نزدیکی به خدا میرسم،اشک هام سرازیر میشن از قدرت خدا،و اجازه میدم تا روح و جسمم توی اون لحظه هماهنگ باشند باهم!بلند شدم و زیره نور مهتاب و ستاره ها،اجازه دادم این اشک هام که اختیارشون تو دست خودم نبود بریزند و همسرم نبینه چون فکر میکنه چیزی شده!
بعده عشق بازی با معبودم!رفتم پاهامو گذاشتم داخل جوی آب و خنکی آب سرد تا سراسره بدنم نفوذ کرد و دست و صورتم رو توی اون شستم و توی تاریکی محض،چون دیگه اصلا نمی ترسم حتی تا ته باغ بدون گوشی و چراغ میرم و اون قدر لذت میبرم از این شجاعتم که حد نداره!ازش سپاسگذاری کردم که دل سپردم به جریان هدایت و اومدم باغ و احساسم از نزدیکی به خودش فوق العاده شد!
توی حال خوش بودم ولی در دلم غوغایی بود از عظمت بی نهایتش،از وصل بودنم،از اینکه یه دست مهربون از دستای خودش رو کنارم دارم و انگار خودش بود که اومد پیشم نشست و گفت من این حالتو دوست ندارم بنده ی من!اعظم جانم!
نشستیم و دوتایی و وقتی اون حس زیبای رضایت و لبخند رو از دیدن این همه زیبایی،همسرم روی صورتم دید گفت :میتونم ازت یه خواهشی کنم!؟
گفتم بله
گفت:خواهش میکنم همیشه و همیشه اینطوری بمون!
شاد و سرحال
با حال خوب و احساس عالی…
گفتند توی این مدت اون قدر به حال خوبه تو عادت کردیم و همیشه سرحال دیدیمت که یه روزی حوصله نداشته باشی همه ی ما نگران میشم و همون جا قول دادم و امیدوارم خدا کمکم کنه تا همیشه توی احساس خوب باشم و اصلانم چیزه خاصی نبودها ولی همه فهمیده بودند!
همه ی این احساسات خوب و افکار عالی،بواسطه ی خدا،این سایت و آگاهی های استاد عزیز هست که با نظارت بر افکارمون،زیبا زندگی میکنیم و جهان رو جای زیباتری برای زندگی می کنیم!
خدایا شکرت و هزاران هزار بار شکرت که این قدرت رو به ما دادی که خالق زندگیمون باشیم،خالق لحظاتمون،خالق حال خوبمون…
قبل از اینکه نقطه ی آبی که از شما دریافت کردم رو باز کنم،کامنت زیبایتان راخواندم و لذت بردم از تغییرات کوچیک،از تایید کردنشون،از نوشتن و به یاد آوردنشون،از تثبیت شون توی ذهنتون و اینکه با تکرار و تکرار همین مسیر،نتایج بزرگ و دلخواه(البته از نظره ذهن ما بزرگ وگرنه برای خدا هیچ فرقی نداره جنس و اندازه ی خواسته هامون)حاصل میشه!
ممنون از ردپای روزانه تون و اینکه روی خودتون و باوراتون کار می کنید تا جهان رو جای زیباتری برای زندگی کنید!
یه جایی از کامنتتون گفتین قرار بود کارهایی رو انجام بدین که قبل از شما دوستتون و دست مهربون خدا انجام داده بودند!
عین همین تجربه رو دیروز منم داشتم!
منطقه ایی که ما زندگی می کنیم تابستونای بسیار گرم و خشکی داره و عملا روزها اگه کاره خاصی نداشته باشیم بیرون نمیریم تا بعد از ظهر که برخلاف ظهرها،یه نسیم خنک همراه با یه هوای دلپذیری رو تجربه می کنیم که این هم از معجزات زیبای خدا و از کثیر نعمت هایی است که در اختیارمون هست و ما نمی بینیم!
شب قبل ،باغ مهمون داشتیم و چون تا ساعت یک و نیم تا دو میشه اکثرا میمونیم و ماه کامل زیبایی خاصی به طبیعت زیبای باغ داده بود بعده شام و صرف تنقلات دیگه وقت نشد باغ رو تمیز کنم و جلوی مهمونا هم نمیشد کارها رو هم انجام داد و صلاح دونستیم پیششون باشیم و توی دلم گفتم فردا بعد از ظهر میام کلا همه جا رو تمیز میکنم و بر گشتیم خونه!
دیروز عصر با دختر کوچولوم رفتیم و شام شب رو هم برداشتیم طبق قانون سلامتی،و گفتم هم کارها رو انجام میدم و هم روزم رو با سپری کردن تو طبیعت زیبا می گذرونم و هم شام میمونیم و توی راه گفتم خدایا آسون کن بر من کارها رو …
رفتیم و آهنگ های زیبایی رو گذاشتم و همراه با لذت،شروع کردم از بیرون خونه تمیز کردن و داخل رو چون ظرف زیاد بود و زمانبر ،گذاشتم برای آخر و بوی خاک آب خورده و تمیزی و طراوات باغ ،یه حس فوق العاده ایی بهم داد و هر وقت ماه کامل باشه هر جایی باشم دوست دارم خودم رو برسونم باغ و فقط محو دیدن زیبایی ماه باشم و توی ذهنم کارها رو میخواستم تموم کنم و وقت بیشتری رو زیره نوره مهتاب کامل باشم و کلید انداختم و رفتم داخل و در کمال تعجب دیدم یه دونه حتی یه دونه ظرف کثیف نیست و اون قدر هنگ کردم که از دخترم سوال کردم که من نمی بینم یا اینجا ظرفی نیست!؟
و وقتی دره کابینت ها رو باز کردم دیدم همه شسته شده و تمیز سرجاشون هستند و اون قدر خوشحال شدم و اون قدر از این آسون شدن ها لذت بردم که یه جارو کشیدم و رفتم سپاسگذاری کردن از خدام اونم زیر روشنایی ماه کامل و توی احساس فوق العاده موندم!
میوه های خوش رنگ (هلو،شلیل،انگور،شفتالو،الو،سیب و…)چیدم و روی میز گذاشتم و آتیش رو روشن کردیم و شکر کردم خدایی رو که این همه نعمت به ما داده و ما یادمون میره که شکرش رو کنیم و عطر گل های شبو که همراه با صدای زیبای اذان طنین انداز شد و احساسم رو عالی…
شب شد و همسرم همراه پسرم اومدن و تشکر زیادی کرد از اینکه همه جا رو تمیز کرده بودم و همه چیز رو آماده و وقتی نشست اولین چیزی که گفتند این بود که ظهر اومدم باغ و تمام ظرف ها رو شستم و چقدرررررر من خوشحال شدم ،چقدر تو دلم تحسینش کردم و چقدر از خدا بخاطر این دست مهربونش تشکر کردم که فکر میکنم اوایل ازدواجمون بود که گفتند تنها کاری که انجام نمیدم اینه که ظرف بشورم و من سپاسگذاری کردم از خدایی که نرم کرده بود دلش رو و آروم که من هر کاری میکردم نمیتونستم راضیش کنم به انجام اینکار و خداوند چقدر راحت و آسون با دل سپردن به خودش،با تسلیم شده و هدایت خواستن،اینطوری آسان میکنه ما رو برای آسانی ها…
ممنون از وجوده ارزشمندتون و یادآوری تجربه ی تسلیم شدن در برابره این نیروی قدرتمند!
خدا رو شکر به خاطره هدایت هایش و آسان شدن برای آسانی ها!
به خاطره اینکه بقول استاد نیاز به کاره فیزیکی سختی برای انجام هیچ کاری نیست،فقط با ریشه دار کردن باورهای قدرتمند کننده،مسیر برامون باز میشه،کارها انجام میشن،همه دست خدا میشن برای کمک و خدمت کردن برای ما!
چی میشه که دل آسیه رو نرم میکنه برات،چی میشه که خودش میخواد کارهای شما رو انجام بده،چی میشه که عشق میشه برامون،نور میشه،هدایت میشه ،راه میشه و…
چون فقط و فقط میخواد که توحید و یگانگی رو در ما زیاد کنه،ایمان به خودش،به اینکه اگه ایمان داشته باشی به غیب،به خودش!همه چی میشه برات،به شرط باور
زکیه جانم!
چند روزیکه یقین میخواد ازم،نترسیدن و شجاع بودن،تو دل ترس هام رفتن!
من یه خواسته ای دارم و اینکه میخوام کل دنیا رو تجربه کنم چون میخوام خودش رو تجربه کنم و خودم رو بشناسم!
میخواد تو این مسیر بهم کمک کنه و به خواسته ام برسم!
بهم میگه نترس،شجاع باش،ایمان داشته باش!
هر روز نشانه هاش رو دارم می بینم،حتی توی خواب هام میگه که چیزی نیست اونی که توی ذهنت بزرگش کردی!اون قدر واضح میگه و نشونه هاش رو می فرسته برای حرکت کردن که میدونم تنها راه رسیدن به خواسته هام،گذشتن از این مرحله هست و با بزرگ کردن شخصیتم توی این زمینه،به همه چیز می رسم!
از چی می ترسم!؟
از رانندگی در شب،از اینکه تنها برم مسافرت،از اینکه تنهایی توی یه شهره غریب باشم،از اینکه نتونم آدرس و مسیر رو پیدا کنم!
اینا ترس های واهی منن و هر روز بهم نشونه میده!
چند روزه پیش بهم گفت برو و همون کاری رو که انتظار داری پسرت برات انجام بده خودت بکن!
ذهنم اومد و هزاران اما و اگر داد که الان اون شهر شلوغه،ترافیکه،میبری ماشین صفر کیلومتر (لاماری)میزنی به جایی،جای پارک پیدا نمیکنی،مستاصل میش تو این گرما و…
بخدا یه نیروی قویتری از این بود که داشتم ظرف های صبونه رو می شستم که این گفتگوها شروع شد!
همونجا دستکش ها رو در آوردم و گفتم من باید نترسم،من باید شجاع باشم و ایمانم رو نشون بدم،من باید عمل کننده باشم نه مثل طوطی،حفظ کنم این آگاهی ها رو و عمل نکنم و
پاشدم رفتم!همون کاری که می گفت انجام نده ولی قدرت نیروی خدا قویتر از نجوا بود و باید پا روی ترسام میزاشتم!
گفتم خدایا هدایتم کن و آسان کن بر آسونی ها و حرکت کردم!
اون قدر این عمل کردن به الهام لذت بخش بود که کلا یادم رفت به پسر و همسرم بگم که من رفتم شهره دیگه و داخل شهر شدم و گفتم خدا جانم!توی شلوغی اون منطقه یه جای پارک خوب برام روبراه کن و رفتم جلو و بخدا در جایی که ماشینا تو اون ساعت روز همه دوبله پارک میکنند یه جای پارک بزرگ اونم جلوی مغازه ای که من میخواستم ازش خرید کنم!
لبخند زدم و سپاسگذاری کردم از اینکه جواب میده!
دوباره یه کاره دیگه توی یه منطقه ی دیگه ی شهر داشتم اونم رفتم و به زیبایی و راحتی هر چه تمام تر انجامش دادم و ساعت دوازده برگشتم خونه و وقتی همسرم دیدند که تمام اون کارهایی رو که سه روز بود داشتم می گفتم اونا برام انجام بدن رو کردم و اومدم خیلی خوشحال شدند و گفتند کی رفتی و برگشتی!
بخدا اگه یه ذره ،فقط یه ذره قدرت این خدا و این نیرو و قدرت خودمون رو باور کنیم همه چی درست میشه به شرط باور…
از امروز هم نشونه ای اومده که باید همون مسیر و همون شهر رو توی شب برم؟!
چرا این همزمانی ها برام میوفته!؟
چون من از خدا،این خواسته رو دارم که میخوام برم و بگردم کل جهان رو!
خدا داره با این نشونه ها و عمل کردن من به اونا،ظرفم رو بزرگتر میکنه تا به اون خواسته ها هم برسم
در زمان مناسب!
زمان مناسب کی میشه!؟
وقتی من نترسم،شجاع باشم،عمل کنم،ایمان داشته باشم!
به خدا خیلی واضح بهم میگه اگه میخوای مثل اکثریت جامعه و خانم هاش باشی که هدفی برای خودشون ندارند مثل اونا رفتار کن و عمل کن!
ولی اگه میخوای متفاوت باشی و لذت های زیادی رو تجربه کنی!دلت رو بده به من و از هیچ چیزی نترس!
هر تضادی توی مسیر باعث میشه درس اون رو بگیری و ازش رد بشی!
تکامل رو رعایت کن و پله پله حرکت کن!
نخواه تویی که بیش از بیست کیلومتر رانندگی نکردی به یکباره مسیر صد کیلومتری رو بری!
قدم به قدم!
و فردا همین موقع میخوام برم همون شهر و شب رانندگی کنم و میخوام خودم رو و شجاعتم رو نشون بدم!
انشالله به امیده خودش،میام برای شما و خودم میگم از تجربه ی این عمل کردن!
سلام استاد قشنگم و مریم زیبا و سلام به مهمونای عزیز تون
بهترین و زیباترین کاری که انجام میدین فیلمبرداری از زندگی شیرین و واقعی مادر عزیزمون که همراه بچه ها همه کاری همه بازی انجام میدن نمونه فوق العاده یه مادر و شما مریم عزیزم که زیبا صحبت میکنید و در حال ماهی گیری کشف دریاچه اسم های زیبا دو خواهر ایمان و امید قایق زیای استاد اقا چقدر زیبا شما همیدگه رو صدا میزنید و من چه خوشحالم شما دوتا عزیز رو میبینم ونوشیدنی های خوشمزه زار کمک بدم و باز با احترام حرف زدین شما پاتو بردارین کمکه خدایا شکرت نوشیدنی خوشمزه اورد و خدایی که همین نزدیکیست عزیزم هوای زیبا دریاچه ای با اب ها زلا توجه ما به همه زیبایی و دریافت زیبایی بی نظیر است استاد مکن تازه یکی د.ماهه کامنت مینویسم و هر زمان هم مینویسم به بهترین جا ومکان هدایت میشم ووای فوق العاده اسن دریاچه درختان اب قایق شما سه تا عزیز همیشه هدایت میشم به بهترین رفتارها به بهترین ادمها به بهترین جا ها به بهترین مکان ها همین الانم تو یه محیط بسیار بزرگ نشستم و دارم کار میکنم فایل گوش میدم و اینکه از زیبایی ها از اسمان خوشگل هم لذت میبر از تمییز بودن خودم از مهربانی همکارانم از دیدن شما ها خدایا شکرت و تو این سایت عالیه خدایا چقدر خونتون زیباست ماهی گرفتن پسره قد بلند استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته ممنونم از به اشتراک گذاشتن این همه زیباییی عالیه عالی و دقیقه هم شده خوشحال میشم ذهنم بره سمت زیبایی ها شادی ها خدایا شکرت قایق زیبا خیل باحال بود و گرفتن ماهی که ماهی رو انداخحتن توی اب و فقط از دیدن و گرفتنش لذت بردن و سرگرم بودن
بازم یه قسمت زیبای دیگه خدایا شکرت و بازم تشکر میکنم از شما نازنینان هربار میخوام اینو بگم که این سریال برای کنترل اگاهانه ذهن درمانه واقعا چقدر ادمو شاد میکنه و بعد تو استارتو که میزنی برای کنترل اگاهانه بعدش دیگه خدا دست به کار میشه قدم به قدم دوس دارم یه اتفاقی که اینمدلی افتادو بنویسم دوباره هرچند که تو قبلنا نوشته بودم اما مینویسم تا باز به یاد بیارم یادمه به تضادی خوردم و ذهن شروع کرد سرزنش و حالمو گرفت میخواستیم شبش بریم اتاق فرار و من حالم کرفته بود اما اگاهانه تو ماشین که بودم گفتم بیا شروع کن حالتو خوب کن و شروع کردم توانایی هامو به یاد اوردن و باخودم مثبت حرف زدن و ادامه دادم تا حدی که اروم شدم یعنی طبق قانون تکامل اول اروم شدم بع رفته رفته شادو شاد تر شدم از اونجایی که منو خواهرم زودتر از همه رسیده بودیم به محل گفتیم وایسیم همه بیان تا اونموقع بریم یه کار کنیم و گوشه خیابون مثل یه بازارچه طور بساط غذا کرده بودن و اهنگ شاد بندری گذاشته بودن اصلا اولین بار بود من اونجارو میدییدم انگار عروسی بودی اهنگ بندری چراغونی و خلاصه ما هدایت شدیم اونجا و کلی خوراکی خوشمزه خوردیم برخورد ادما بامن انقدررررر محترم بود که حد نداشت و بعدش که رفتیم بازی هم باز برخورد اکتورای اتاق فرار با من محترم و عالی بود حتی دلشون نمیومد منو بترسونن یعنی اصلا با من کاری نداشتن با این که من و دوستم بکو رفتیم اما رفتاری که با من داشتن کجا و با اون داشتن کجا اونو میترسوندن ولی جالبه که حتی با من با محبتم رفتار میکرد به من میگفت فرزند نازم :) وسط بازی ترسناک:) و بعد بازی هم رفتیم یه بستنی فروشی و اخرم اومدیم خونه انقدررر حالم خوب بود که انگار رفته بودم مسافرت خارجی و برگشته بودم در همون حد بهم خوش گذشته بود فقط و فقط به خاطر کنترل اگاهانه ذهن سمت من و بعدش دیگه هدایت و دستای خدا الهی شکرت واقعا
برم سراغ زیبایی بینظیر اینجا که اصلا تکراری نمیشه خدایا چقدر اینجا همه چیز بهشتیه والا رفتار و روابط شما دو عزیز که برای من مقدس ترین روابطه انقدر که زیباست کلا پکیج عملی تمام دوره هاست تو یه قایق کوچولو با دوتا نوشابه زیبایی میبینید و شادین و میخندین و عشق میکنید از کنارهم بودن و بازم هرکی داره از لذتای خودش لذت میبره واقعا تحسین برانگیزه
یه چیزی که خیلی دوس داشتم و دوس دارم بهش توجه کنم اونم تیکه اخر فیلم بود که مریم جون گفتن لوکو صدا کردن برای یه ماموریت مهمی و اون تیوپو میخواستن بندازن تو اب و این بچه بدون اینکه غر بزنه کمک کرد حالا اگه من بودم میگفتم ده نفر ادم اینجان حالا حتما باید منم صدا میزدید :) اما همشون حتی خانوم خانواده هم کمک کرد
یه چیز دیگه که استاد میگن همه مساعل راه حل بسیار ساده دارن اونم این وسیله کوچکه که با این کوچیکیش که شبیه فلاکسه چاییه :) اما تیوپ به اون گندگی رو باد کرد به راحتی
تحسین میکنم شما مریم عزیز رو که استاد میگن اگه عنکبوت دیدی پاتو بزار روش تازه چی اونم پابرهنه و شما در جواب تازه چی میگین میگین نه با دستم برش میدارم من گفتم بسم الله این دیگه کیه :) بعد که اینکارو کردین گفتم خب عیب نداره کوچیکه ولی یهو تو اب راه که رفت گفتم واااا چقدر بزرگ بود افرین شجاعت شما واقعا برام قابل تحسینه عاشق همچین شخصیت هایی هستم شجاع و جسور مخصوصا خانم باشن دم شما گرم واقعا عاشقتونم خدایا شکرت بابت این سریال مقدس که همه جیزش خود تو هستی مرسی که هدایتم کردی عاشقتم
واقعا عالی و زیباست چقدر لذت بخشه برام دیدن این پارادایس زیبا واقعا شگفت زده میشم از اینهمه زیبایی خدایا صدهزار مرتبه شکر که شما این پارادایس زیبا رو دارید و از اونجا این صحنه های زیبا رو برامون میگیرید و ما هم واقعا لذت میبریم
چقدر راحتی همه اونجوری که دوست دارن دارن لذت میبرن چه قایق بادی بینظیری چه تکنولوژی عالیی خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطره اینهمه شگفتی که با گذشت زمان زندگی بشر رو هروز بهتر رو آسون تر میکنه
سلام مخصوص خدمت خانوم شایسته عزیز . واقعا خدارو شکر میکنم که ادامه این سریال رو برامون میذارین .فقط خدا میدونه چقدر با دیدن هر قسمتش حالم دگرگون میشه چقدر شکرگذاری میکنم چه درس هایی میگیرم و چقدر به خالق متصل میشم. چقدر دلم برای این لحظات مقدس تنگ شده بود.و تشکر میکنم دوباره که این لحظات ناب رو با ما به اشتراک میذارین عاشقتونم خانوم شایسته
سلامی گرم ودلنشین به شما عزیزای دلم
استاد یه موضوعی پیش اومده که کنترب ذهنم برام کارراحتی نیست برای همین واردسایت شدم وزدم روی نشانم وقسمت 36سریال زندگی دربهشت برام باز شد ،اول یه تشکرویژه دارم ازیزدان عزیز وتمام بچه های سایت که اینقدرزیبا قوانین رودرک میکنن ودراختیاردیگران میزارن ،یزدان جان لذت بردم ازکامنت عالیت،استادعزیزم درحین دیدن این سریال داشتم به این فکرمیکردم که این خانواده چقدراعتمادبه نفس بالایی دارن که ازتمام وسایل زندگی شما استفاده میکنن من اگربودم خجالت میکشیدم درخواست کنم از وسایل شما استفاده کنم ،میدونم که اعتمادبه نفس پایینی دارم وطبق تمرین دوره عزت نفس دارم قانون درخواست روتمرین میکنم اما هنوزم توی خیلی ازمواردخیلی کم روهستم مخصوصا اگرطرف ازنظرمالی ازم بهترباشه ،بایدبرای خودم یه تمرین جدید طراحی کنم تا بتونم با کسایی که ازم بهترهستن تومسائل مالی ،بیشترتعامل داشته باشم ،استاد من میدونم اونقدری که بایدتمرکزم روی سایت نیست وهمین جا به خودم صدبارتعهددادم که بیشتروبهترروی فایلهاومحصولات تمرکز کنم ،اما بعداز مدت کوتاهی رهاش کردم ،استاد عزیزم وبچه ها میخوام ازتون سوال کنم من چطورباید تعهدی به خودم بدم که عملگرابشم وکاری که انجام میدم رونصفه نیمه رهاش نکنم ؟؟
سپاسگزارم
وای استاد شدید الگو واسه من وقتی داشتید تقلید صدا می کردید چقدر برام دلنشین بود چقدر اینکه خودتون هستید برام جذابه و اینکه من چقدر همیشه خودمو سانسور کردم تو زندگیم .. خانوم شایسته دمتون گرم که این لحظات رو برامون به اشتراک گذاشتید خدا میدونه چقدر حالم با شما خوبه . من رفتمکلاس زبان ثبت نام کردم و دیروزم چنل بوتیوبم رو ساختم خدا میدونه تو سال جدید چه اتفاقای مثبتی در انتظارمه عاشقتونم خداروشکر که دارمتون . 9 فروردین امسال تولد 35 سالگیم جور دیگه ای خواهد بود واسم چون من یه آدم دیگه شدم و تو مسیر تکاملم .. الهی شکر میلیون ها بار…
خدایا بی نهایت سپاس گذار تو هستیمممممممم و دوستتدارممممممممممممممممم بخاطر این همه زیبای های این روری زمین
سلام خدمت شما استاد توانا بر مسائل و خانم شایسته!
چقدر این ها با خود در آرمش کامل استن و چقدر خود خودشان استن و از لحظه خود لذت میبرن به درستی و خصوصا ای بچه که نامش را نمیدانم شاید بدانید که منظورم همین بچه که مو هایش زرد رنگ است چقدر خوب صحبت میکنه و خانم شایسته هم که خود خودش است و حتی هیچ ادیت نمیکنه آن لغات که دو سه بار تکراری گفتن و چقدر خوشم آمد اینقدر از راحت بودن خودشان خدا را هزاران مرتبه شکرررررررر
خدااااایا تو چقدر مهربان هستی با این همه زیبایی که در این جهان هستی برای ما نصیب کردی خدا را هزار بار شکر
گاهی آدم متوجه میشه واقعا ما از این زندکی چی میخایم و چقدر میخایم واقعا
هر آنچه تصور آن را که دارم به الله یک ثانیه تأخیری نداره فقط الله بگوید بشو ، میشود
خداااااوندا بخاطر این فایل بی نهایت سپاس فراوان و از این هدایت الهی شکرررررررر
الله نگهدار شما خوبان !
سلام دوست عزیزم چقدرلحجه شماحتی توی نوشتن مشخص وزیباست خیلی خوشحالم ازبودن شمادرجمع خانواده عباس منش باعث افتخاره چقدرزیبا گفتین
بله واقعا ماازاین زندگی چه میخواهیم؟ چقدرمیخواهیم؟
خدایادرک قوانین جهان هستی روبرامون آسون کن وعمل کردن به آن رابرامون ابدی کن آمین
به قول دوست عزیزمون
درخداچه میبینی که درخداوندی خدایافت نمی شود
عاشقتم خدا
عاشقتم خدا
عاشقتم خدا باگفتن این ذکرازعمق وجودم خدارومیجویم
خدایاهدایتم کن
سلام ودرود خدمت شما دوست عزیز
امید وار هستم همیشه وقت خندان و خوش باشید
جهان سپاس میترا عزیز هر کجای دنیا باشی موفق باشی و روز بهتر از قبل
چقدر این کامنتت مره انگیزه مثبت داد کلی انرژی گرفتم با یک جمله ساده و بازم نهایت سپاس گذار شما وخدا را هزاران مرتبه شکر بخاطر تمام شما هم فرکانسی های عزیزم
خب خیلی بی صبرانه و باکلی ذوق اومدم سراغ قسمت بعد
خداشاهده که اگه هزاران بار هم این بهشت این آسمان طبیعت و دریاچه زیبارو ببینم باز هم لذت میبرم و چقدر زیباست
واقعا انسان اگر درهماهنگی ذهن و روحش باشه و به قوانین عمل کنه در همین دنیا بهشت تجربه میکنه
در همین دنیا با بهشتیان هم مدار خودش یکجا قرار میگرن
و در اوج فراوانی
فراوانی ثروت لذت عشق و سلامتی کیف میکنند
به راستی استاد دارین بهشت رو در همین دنیا تجربه می کنید و چقدر هم لایقید
چقدر هر بنده مشغول لذت و تفریح و چه خانواده سالم و پرازعشقین
که خواسته ارتباط باهمچین انسانهای سالم و شاد رو برام ایجاد کرد
خدای من واقعا انقدر ذهنم از زیبایی ها لبریز شده که نمیدونم چطور بیان کنم
استاد زیبایی که با عزیز دل و جیکوپ عزیز میرن برای قایق سواری
و استاد اون لحظه که جیکوپ نزدیک بود بیفته و از سایه بان گرف چقدر خونسرد و باعشق باجیکوپ دوستداشتنی برخورد کرد
و مریم جان عزیز که لحظه به لحظه زیبایی هارو برای ماتصویر برداری کردن واقعا ممنونم ازت مریم جون دوستداشتنی
چقدر استاد حس شوخ طبعی شما و پدر خانواده رو دوستدارم و چقدر لذت میبرید
و اونجا اون تخت پادشاهی رو باد کردین و انداختینش توی آب خدامیدونه که چقدر تجربه زیبا باهاش رقم میخوره
استاد ممنونم که الگوی ماهستید و بادیدن این زیبایی ها باعث میشه این خواسته ها درما شکل بگیره و به این زیبایی ها هدایت بشیم
عاشقتونمممممم
شادو سالم و سعادتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام خدای هدایتگرم
سلام
خانم گزارشگر چه جالب همه رو معرفی کرد خدا قوت
با اون صدای زیبات با اون زبان انگلیسی که حرف می زنی بدون اینکه استرس داشته باشی
لحظه به لحظه نشونمون دادی
ماهیگیری عالی وسایل عالی
همه اشتیاق دارن ماهی بگیرن
مریم جون سوار قایق شد با نوشیدنی خنک با استاد عزیز چه صدای در آورد استاد…
هوای عالی
همه جا سرسبز
قصدشون لذت بردنه نه ماهی خوردن و گرفتن
و قتی جیکاب سوار شد وقت بود سایه بان در بیاد ولی استاد نوازش کرد خندید برام جالب بود
وای این تخت پادشاهی چقدر زیباست خدایا شکرت این هم ثروت نشونم داد
دلم خواست و تحسین کردم
با هم همکاری کردن بادش کردن چقدر زیباست چه لذتی داره
آهنگ آخر فیلم خیلی چسبید
خنده های استاد و مریم جون نشانه اینه که نگران مهمان نیستند که چی بخورن …کجا برن
خدایا شکرت بهم نشون دادی موقع مهمان استرس نداشته باشم
لذت ببرم به خودم برسم
حالم خوب باشه تمرکزم روی خودم باشه
در لحظه باشم آرامش داشته باشم
درس ام گرفتم رضایت همه رو دیدم
در پناه خداوند باشید
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
سلام خدمت همگی…
دیروز صبح بنا به دلیل نامشخصی ،افت انرژی داشتم و وقتی همیشه تمرکزت رو روی خودت و حال خوبت میذاری!بالطبع احساست هم عالیه و کلی انرژی داری و همون انرژی رو به اطرافتم پراکنده میکنی و اون احساس خوب رو منتقل میکنی به همه!
اوله صبح دیدم کمی حالم گرفته ست اونم بی دلیل!
استاد میگه گاهی این طوری میشه و کاملا طبیعیه و حوصله نداشتم کلا و وقتایی که بخوام کنترل ذهن کنم و حالم رو خوب کنم میام آگاهانه تمرکزم رو میزارم روی قسمت هایی از سریال زندگی در بهشت و خودم رو ناظر بر افکارم میکنم و احساسم رو هر چند مدت کم،میزارم رو فرکانس خوب!
همسرم ظهر اومد و گفت امروز روبه راه نیستی و مثل همیشه سرحال نیستی!؟
مشکلی هست و گفتم نه چیزی نیست و خودم هم دلیلش رو نمیدونم!
یعنی میشه یه وقتایی بی دلیل حالت مساعد نباشه و هیچ نجوایی هم نبود که بگم ذهنم و افکارم حالم رو تغییر داده بود !
شب شد و همسرم اومد و گفت پاشو بریم بیرون دوتایی!
سواره موتور شدیم و کل شهر رو چرخ زدیم!
و بعد از میان درختان انبوه که جوی کوچکی از آن عبور میکرد و روشنایی ماه،زیبایی شب رو صد چندان کرده بود همراه با نسیم خنکی که به سر و صورتم برخورد میکرد رفتیم باغمون و یه دو ساعتی نشستیم!
توی باغ گل های شب بو عطرشون همه جا پیچیده بود و سروهای هم ردیف و قد کشیده،رقص و پایکوبی می کردند بخاطره دیدن ما و ستایش خدا رو میکردند،گل های باد صبا در رنگ های مختلف باز شده بودند و طبیعتشون هست که شب توی تاریکی ،گل بدن و فضای دل انگیز باغ و طبیعت ،انسان رو مسحور میکرد!
اون قدر محو زیبایی باغ،در اون خلوت شب شدم که انگار اولین بارم هست اومده بودم در حالیکه دوساعت پیش هم اونجا بودم!و یه آهنگ پلی کردم وشروع کردم به همخوانی با آقای افتخاری،و پروانه ی زیبایی در اون وقت شب،دوره سرم چرخید و رقصید و عاشقانه حمد خدا رو کرد وحالم بسیار عالی شد!
وقتی هم به اون احساس نزدیکی به خدا میرسم،اشک هام سرازیر میشن از قدرت خدا،و اجازه میدم تا روح و جسمم توی اون لحظه هماهنگ باشند باهم!بلند شدم و زیره نور مهتاب و ستاره ها،اجازه دادم این اشک هام که اختیارشون تو دست خودم نبود بریزند و همسرم نبینه چون فکر میکنه چیزی شده!
بعده عشق بازی با معبودم!رفتم پاهامو گذاشتم داخل جوی آب و خنکی آب سرد تا سراسره بدنم نفوذ کرد و دست و صورتم رو توی اون شستم و توی تاریکی محض،چون دیگه اصلا نمی ترسم حتی تا ته باغ بدون گوشی و چراغ میرم و اون قدر لذت میبرم از این شجاعتم که حد نداره!ازش سپاسگذاری کردم که دل سپردم به جریان هدایت و اومدم باغ و احساسم از نزدیکی به خودش فوق العاده شد!
توی حال خوش بودم ولی در دلم غوغایی بود از عظمت بی نهایتش،از وصل بودنم،از اینکه یه دست مهربون از دستای خودش رو کنارم دارم و انگار خودش بود که اومد پیشم نشست و گفت من این حالتو دوست ندارم بنده ی من!اعظم جانم!
نشستیم و دوتایی و وقتی اون حس زیبای رضایت و لبخند رو از دیدن این همه زیبایی،همسرم روی صورتم دید گفت :میتونم ازت یه خواهشی کنم!؟
گفتم بله
گفت:خواهش میکنم همیشه و همیشه اینطوری بمون!
شاد و سرحال
با حال خوب و احساس عالی…
گفتند توی این مدت اون قدر به حال خوبه تو عادت کردیم و همیشه سرحال دیدیمت که یه روزی حوصله نداشته باشی همه ی ما نگران میشم و همون جا قول دادم و امیدوارم خدا کمکم کنه تا همیشه توی احساس خوب باشم و اصلانم چیزه خاصی نبودها ولی همه فهمیده بودند!
همه ی این احساسات خوب و افکار عالی،بواسطه ی خدا،این سایت و آگاهی های استاد عزیز هست که با نظارت بر افکارمون،زیبا زندگی میکنیم و جهان رو جای زیباتری برای زندگی می کنیم!
خدایا شکرت و هزاران هزار بار شکرت که این قدرت رو به ما دادی که خالق زندگیمون باشیم،خالق لحظاتمون،خالق حال خوبمون…
سلام ب دوست عزیزم اعظم جان
سپاسگزارم ب بخاطر کامنت زیبایی ک نوشتی عزیزم چقددد قشنگ توصیف کردی مسیر زیبایی رو ک با همسرتون اونم باموتور رفتین
حتی تجسمش هم حس وحال عالی داد بهم
و توصیفی ک از باغ قشنگتون کردین
خییلی حس عالی گرفتم و خداروشکر کردم بابت زیبایی هایی ک هدایت شدین بهش تا حالتون بهتر بشه و وصل بشین ب منبع درونتون
خیییلی ازت ممنونم عزیزم
چقد تحسین کردم رابطه ی زیبای شما و همسرتون رو
واقعا لذت بردم و خداروشکر کردم بابتش
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خداروشکر ک دراین مسبر زیبا هستیم ان شاالله ثابت قدم باشیم تواین مسیر و تسلیم الله تا گاه مرگ
براتون بهترینها رو از درگاه خداوند خواستارم
شاد وموفق باشید
سلام زکیه جانم!
قبل از اینکه نقطه ی آبی که از شما دریافت کردم رو باز کنم،کامنت زیبایتان راخواندم و لذت بردم از تغییرات کوچیک،از تایید کردنشون،از نوشتن و به یاد آوردنشون،از تثبیت شون توی ذهنتون و اینکه با تکرار و تکرار همین مسیر،نتایج بزرگ و دلخواه(البته از نظره ذهن ما بزرگ وگرنه برای خدا هیچ فرقی نداره جنس و اندازه ی خواسته هامون)حاصل میشه!
ممنون از ردپای روزانه تون و اینکه روی خودتون و باوراتون کار می کنید تا جهان رو جای زیباتری برای زندگی کنید!
یه جایی از کامنتتون گفتین قرار بود کارهایی رو انجام بدین که قبل از شما دوستتون و دست مهربون خدا انجام داده بودند!
عین همین تجربه رو دیروز منم داشتم!
منطقه ایی که ما زندگی می کنیم تابستونای بسیار گرم و خشکی داره و عملا روزها اگه کاره خاصی نداشته باشیم بیرون نمیریم تا بعد از ظهر که برخلاف ظهرها،یه نسیم خنک همراه با یه هوای دلپذیری رو تجربه می کنیم که این هم از معجزات زیبای خدا و از کثیر نعمت هایی است که در اختیارمون هست و ما نمی بینیم!
شب قبل ،باغ مهمون داشتیم و چون تا ساعت یک و نیم تا دو میشه اکثرا میمونیم و ماه کامل زیبایی خاصی به طبیعت زیبای باغ داده بود بعده شام و صرف تنقلات دیگه وقت نشد باغ رو تمیز کنم و جلوی مهمونا هم نمیشد کارها رو هم انجام داد و صلاح دونستیم پیششون باشیم و توی دلم گفتم فردا بعد از ظهر میام کلا همه جا رو تمیز میکنم و بر گشتیم خونه!
دیروز عصر با دختر کوچولوم رفتیم و شام شب رو هم برداشتیم طبق قانون سلامتی،و گفتم هم کارها رو انجام میدم و هم روزم رو با سپری کردن تو طبیعت زیبا می گذرونم و هم شام میمونیم و توی راه گفتم خدایا آسون کن بر من کارها رو …
رفتیم و آهنگ های زیبایی رو گذاشتم و همراه با لذت،شروع کردم از بیرون خونه تمیز کردن و داخل رو چون ظرف زیاد بود و زمانبر ،گذاشتم برای آخر و بوی خاک آب خورده و تمیزی و طراوات باغ ،یه حس فوق العاده ایی بهم داد و هر وقت ماه کامل باشه هر جایی باشم دوست دارم خودم رو برسونم باغ و فقط محو دیدن زیبایی ماه باشم و توی ذهنم کارها رو میخواستم تموم کنم و وقت بیشتری رو زیره نوره مهتاب کامل باشم و کلید انداختم و رفتم داخل و در کمال تعجب دیدم یه دونه حتی یه دونه ظرف کثیف نیست و اون قدر هنگ کردم که از دخترم سوال کردم که من نمی بینم یا اینجا ظرفی نیست!؟
و وقتی دره کابینت ها رو باز کردم دیدم همه شسته شده و تمیز سرجاشون هستند و اون قدر خوشحال شدم و اون قدر از این آسون شدن ها لذت بردم که یه جارو کشیدم و رفتم سپاسگذاری کردن از خدام اونم زیر روشنایی ماه کامل و توی احساس فوق العاده موندم!
میوه های خوش رنگ (هلو،شلیل،انگور،شفتالو،الو،سیب و…)چیدم و روی میز گذاشتم و آتیش رو روشن کردیم و شکر کردم خدایی رو که این همه نعمت به ما داده و ما یادمون میره که شکرش رو کنیم و عطر گل های شبو که همراه با صدای زیبای اذان طنین انداز شد و احساسم رو عالی…
شب شد و همسرم همراه پسرم اومدن و تشکر زیادی کرد از اینکه همه جا رو تمیز کرده بودم و همه چیز رو آماده و وقتی نشست اولین چیزی که گفتند این بود که ظهر اومدم باغ و تمام ظرف ها رو شستم و چقدرررررر من خوشحال شدم ،چقدر تو دلم تحسینش کردم و چقدر از خدا بخاطر این دست مهربونش تشکر کردم که فکر میکنم اوایل ازدواجمون بود که گفتند تنها کاری که انجام نمیدم اینه که ظرف بشورم و من سپاسگذاری کردم از خدایی که نرم کرده بود دلش رو و آروم که من هر کاری میکردم نمیتونستم راضیش کنم به انجام اینکار و خداوند چقدر راحت و آسون با دل سپردن به خودش،با تسلیم شده و هدایت خواستن،اینطوری آسان میکنه ما رو برای آسانی ها…
ممنون از وجوده ارزشمندتون و یادآوری تجربه ی تسلیم شدن در برابره این نیروی قدرتمند!
سلام عزیزدلممم دوست قشنگم
خییلی ازت ممنونم ک وقت ارزشمندت و گذاشتی و برام نوشتی
نمیدونی چ انرژی گرفتم چقد حس عالی داشت کامنتت برام
قلبم باز شد و روحم سبک و لبخند اومد رو لبم
عاشقتممم چقد زیبا و باعشق توصیف کردی نظافت باغ بهشتت رو
قرص کامل ماه درختان میوه رنگارنگ خدایا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این همه فراوانی و زیبایی و حس عالی
خدای من عطر خاک آب خورده چقددد حس عالی داره
نوش جانت این همه زیبایی گوارای وجودت عزیزم
خییلی تحسینت کردم بخاطر این نگاه زیبایی ک داری و این همه زیبایی و ساختی تو زندگیت
خییلی بهت تبریک میگم و این خواسته هم برای من واضح شد ک دوسدارم ی باغ سرسبز زیبا بت درختهای میوه با آلاچیق و ی تاپ ک ب درخت بسته شده رو داشته باشم
حتی تصورش هم منو از خود بی خود میکنه
الهی صدهزار مرتبه شکرت
ب قول انیشتین عزیز وقتی کارها داره راحت انجام میشه یعنی خدا داره کارها رو انجام میده الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز آسیه جان صاحب کارم بهم زنگ زد گفت زکیه آماده باش ی ربع دیگه میام دنبالت ک باهم بریم سالن
منم گفتم باشه و خلاصه وقتی رسبدیم سالن بهم گفت از این ب بعد خودم دیگه میام دنبالت ک بیایی سرکار هم کرایه ندی
هم اینکه اذیت نشی هم اینکه منتظر تاکسی نمونی ساعت 4
خودم دیگه میام دنبالت اگه هم ی روز نتونستم بیام بهت میگم
گفتم خدایااا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر اتفاقات قشنگی ک داره برام میفته مرسی ک از طریق آسیه داری بهم عشق میدی عاشقتممم
و دیشب هم خودش برام اسنپ گرفت
قبلا من اصلا همچین شرایطی نداشتم
چی شده ک داره این اتفاقات میفته من ک همون آدمم ولی تو محیط جدید رفتار بقیه صدبرابر بهتر شده و کلی عشق واحترام دارم دریافت میکنم
و درآمدم هم بیشتر شده خداروشکر
و امروز هم مشتری داشتم
جز اینکه ی ذره فرکانسم بهتر شده ی ذره تمرکز کردم رو آگاهیا
ی ذره ایمان در وجودم جوونه زده
اگه بیشتر کار کنم چ اتفاق های فوق العاده ای و تجربه میکنم ک فقط خدا میدونه
من دیگه کوتاه نمیام
دیگه پا پس نمیکشم
من میخوام تا آخر مسیر برم چون دارم میبینم چقد افکار من داره زندگیمو خلق میکنه
من بهترین زندگی و برای خودم میسازم بهت قول میدم زکی قشنگم تو لایق بهتربنهایی
تو جیگر گوشه ی خدایی
تو لایق تجربه ب خوشبختی وثروت هستی
عاشقتم دوست قشنگم مرررسی از انرژی فوق العاده ای ک بهم دادی و منو مصمم کردی ب ادامه ی مسیر
برات بهتربنها رو از الله یکتا میخوام
شاد و موفق باشی
1409
روز51
سلام جانم!
خدا رو شکر به خاطره هدایت هایش و آسان شدن برای آسانی ها!
به خاطره اینکه بقول استاد نیاز به کاره فیزیکی سختی برای انجام هیچ کاری نیست،فقط با ریشه دار کردن باورهای قدرتمند کننده،مسیر برامون باز میشه،کارها انجام میشن،همه دست خدا میشن برای کمک و خدمت کردن برای ما!
چی میشه که دل آسیه رو نرم میکنه برات،چی میشه که خودش میخواد کارهای شما رو انجام بده،چی میشه که عشق میشه برامون،نور میشه،هدایت میشه ،راه میشه و…
چون فقط و فقط میخواد که توحید و یگانگی رو در ما زیاد کنه،ایمان به خودش،به اینکه اگه ایمان داشته باشی به غیب،به خودش!همه چی میشه برات،به شرط باور
زکیه جانم!
چند روزیکه یقین میخواد ازم،نترسیدن و شجاع بودن،تو دل ترس هام رفتن!
من یه خواسته ای دارم و اینکه میخوام کل دنیا رو تجربه کنم چون میخوام خودش رو تجربه کنم و خودم رو بشناسم!
میخواد تو این مسیر بهم کمک کنه و به خواسته ام برسم!
بهم میگه نترس،شجاع باش،ایمان داشته باش!
هر روز نشانه هاش رو دارم می بینم،حتی توی خواب هام میگه که چیزی نیست اونی که توی ذهنت بزرگش کردی!اون قدر واضح میگه و نشونه هاش رو می فرسته برای حرکت کردن که میدونم تنها راه رسیدن به خواسته هام،گذشتن از این مرحله هست و با بزرگ کردن شخصیتم توی این زمینه،به همه چیز می رسم!
از چی می ترسم!؟
از رانندگی در شب،از اینکه تنها برم مسافرت،از اینکه تنهایی توی یه شهره غریب باشم،از اینکه نتونم آدرس و مسیر رو پیدا کنم!
اینا ترس های واهی منن و هر روز بهم نشونه میده!
چند روزه پیش بهم گفت برو و همون کاری رو که انتظار داری پسرت برات انجام بده خودت بکن!
ذهنم اومد و هزاران اما و اگر داد که الان اون شهر شلوغه،ترافیکه،میبری ماشین صفر کیلومتر (لاماری)میزنی به جایی،جای پارک پیدا نمیکنی،مستاصل میش تو این گرما و…
بخدا یه نیروی قویتری از این بود که داشتم ظرف های صبونه رو می شستم که این گفتگوها شروع شد!
همونجا دستکش ها رو در آوردم و گفتم من باید نترسم،من باید شجاع باشم و ایمانم رو نشون بدم،من باید عمل کننده باشم نه مثل طوطی،حفظ کنم این آگاهی ها رو و عمل نکنم و
پاشدم رفتم!همون کاری که می گفت انجام نده ولی قدرت نیروی خدا قویتر از نجوا بود و باید پا روی ترسام میزاشتم!
گفتم خدایا هدایتم کن و آسان کن بر آسونی ها و حرکت کردم!
اون قدر این عمل کردن به الهام لذت بخش بود که کلا یادم رفت به پسر و همسرم بگم که من رفتم شهره دیگه و داخل شهر شدم و گفتم خدا جانم!توی شلوغی اون منطقه یه جای پارک خوب برام روبراه کن و رفتم جلو و بخدا در جایی که ماشینا تو اون ساعت روز همه دوبله پارک میکنند یه جای پارک بزرگ اونم جلوی مغازه ای که من میخواستم ازش خرید کنم!
لبخند زدم و سپاسگذاری کردم از اینکه جواب میده!
دوباره یه کاره دیگه توی یه منطقه ی دیگه ی شهر داشتم اونم رفتم و به زیبایی و راحتی هر چه تمام تر انجامش دادم و ساعت دوازده برگشتم خونه و وقتی همسرم دیدند که تمام اون کارهایی رو که سه روز بود داشتم می گفتم اونا برام انجام بدن رو کردم و اومدم خیلی خوشحال شدند و گفتند کی رفتی و برگشتی!
بخدا اگه یه ذره ،فقط یه ذره قدرت این خدا و این نیرو و قدرت خودمون رو باور کنیم همه چی درست میشه به شرط باور…
از امروز هم نشونه ای اومده که باید همون مسیر و همون شهر رو توی شب برم؟!
چرا این همزمانی ها برام میوفته!؟
چون من از خدا،این خواسته رو دارم که میخوام برم و بگردم کل جهان رو!
خدا داره با این نشونه ها و عمل کردن من به اونا،ظرفم رو بزرگتر میکنه تا به اون خواسته ها هم برسم
در زمان مناسب!
زمان مناسب کی میشه!؟
وقتی من نترسم،شجاع باشم،عمل کنم،ایمان داشته باشم!
به خدا خیلی واضح بهم میگه اگه میخوای مثل اکثریت جامعه و خانم هاش باشی که هدفی برای خودشون ندارند مثل اونا رفتار کن و عمل کن!
ولی اگه میخوای متفاوت باشی و لذت های زیادی رو تجربه کنی!دلت رو بده به من و از هیچ چیزی نترس!
هر تضادی توی مسیر باعث میشه درس اون رو بگیری و ازش رد بشی!
تکامل رو رعایت کن و پله پله حرکت کن!
نخواه تویی که بیش از بیست کیلومتر رانندگی نکردی به یکباره مسیر صد کیلومتری رو بری!
قدم به قدم!
و فردا همین موقع میخوام برم همون شهر و شب رانندگی کنم و میخوام خودم رو و شجاعتم رو نشون بدم!
انشالله به امیده خودش،میام برای شما و خودم میگم از تجربه ی این عمل کردن!
ممنون از وجوده ارزشمندتون!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد قشنگم و مریم زیبا و سلام به مهمونای عزیز تون
بهترین و زیباترین کاری که انجام میدین فیلمبرداری از زندگی شیرین و واقعی مادر عزیزمون که همراه بچه ها همه کاری همه بازی انجام میدن نمونه فوق العاده یه مادر و شما مریم عزیزم که زیبا صحبت میکنید و در حال ماهی گیری کشف دریاچه اسم های زیبا دو خواهر ایمان و امید قایق زیای استاد اقا چقدر زیبا شما همیدگه رو صدا میزنید و من چه خوشحالم شما دوتا عزیز رو میبینم ونوشیدنی های خوشمزه زار کمک بدم و باز با احترام حرف زدین شما پاتو بردارین کمکه خدایا شکرت نوشیدنی خوشمزه اورد و خدایی که همین نزدیکیست عزیزم هوای زیبا دریاچه ای با اب ها زلا توجه ما به همه زیبایی و دریافت زیبایی بی نظیر است استاد مکن تازه یکی د.ماهه کامنت مینویسم و هر زمان هم مینویسم به بهترین جا ومکان هدایت میشم ووای فوق العاده اسن دریاچه درختان اب قایق شما سه تا عزیز همیشه هدایت میشم به بهترین رفتارها به بهترین ادمها به بهترین جا ها به بهترین مکان ها همین الانم تو یه محیط بسیار بزرگ نشستم و دارم کار میکنم فایل گوش میدم و اینکه از زیبایی ها از اسمان خوشگل هم لذت میبر از تمییز بودن خودم از مهربانی همکارانم از دیدن شما ها خدایا شکرت و تو این سایت عالیه خدایا چقدر خونتون زیباست ماهی گرفتن پسره قد بلند استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته ممنونم از به اشتراک گذاشتن این همه زیباییی عالیه عالی و دقیقه هم شده خوشحال میشم ذهنم بره سمت زیبایی ها شادی ها خدایا شکرت قایق زیبا خیل باحال بود و گرفتن ماهی که ماهی رو انداخحتن توی اب و فقط از دیدن و گرفتنش لذت بردن و سرگرم بودن
سلام بر بهشت و بهشتیان
بازم یه قسمت زیبای دیگه خدایا شکرت و بازم تشکر میکنم از شما نازنینان هربار میخوام اینو بگم که این سریال برای کنترل اگاهانه ذهن درمانه واقعا چقدر ادمو شاد میکنه و بعد تو استارتو که میزنی برای کنترل اگاهانه بعدش دیگه خدا دست به کار میشه قدم به قدم دوس دارم یه اتفاقی که اینمدلی افتادو بنویسم دوباره هرچند که تو قبلنا نوشته بودم اما مینویسم تا باز به یاد بیارم یادمه به تضادی خوردم و ذهن شروع کرد سرزنش و حالمو گرفت میخواستیم شبش بریم اتاق فرار و من حالم کرفته بود اما اگاهانه تو ماشین که بودم گفتم بیا شروع کن حالتو خوب کن و شروع کردم توانایی هامو به یاد اوردن و باخودم مثبت حرف زدن و ادامه دادم تا حدی که اروم شدم یعنی طبق قانون تکامل اول اروم شدم بع رفته رفته شادو شاد تر شدم از اونجایی که منو خواهرم زودتر از همه رسیده بودیم به محل گفتیم وایسیم همه بیان تا اونموقع بریم یه کار کنیم و گوشه خیابون مثل یه بازارچه طور بساط غذا کرده بودن و اهنگ شاد بندری گذاشته بودن اصلا اولین بار بود من اونجارو میدییدم انگار عروسی بودی اهنگ بندری چراغونی و خلاصه ما هدایت شدیم اونجا و کلی خوراکی خوشمزه خوردیم برخورد ادما بامن انقدررررر محترم بود که حد نداشت و بعدش که رفتیم بازی هم باز برخورد اکتورای اتاق فرار با من محترم و عالی بود حتی دلشون نمیومد منو بترسونن یعنی اصلا با من کاری نداشتن با این که من و دوستم بکو رفتیم اما رفتاری که با من داشتن کجا و با اون داشتن کجا اونو میترسوندن ولی جالبه که حتی با من با محبتم رفتار میکرد به من میگفت فرزند نازم :) وسط بازی ترسناک:) و بعد بازی هم رفتیم یه بستنی فروشی و اخرم اومدیم خونه انقدررر حالم خوب بود که انگار رفته بودم مسافرت خارجی و برگشته بودم در همون حد بهم خوش گذشته بود فقط و فقط به خاطر کنترل اگاهانه ذهن سمت من و بعدش دیگه هدایت و دستای خدا الهی شکرت واقعا
برم سراغ زیبایی بینظیر اینجا که اصلا تکراری نمیشه خدایا چقدر اینجا همه چیز بهشتیه والا رفتار و روابط شما دو عزیز که برای من مقدس ترین روابطه انقدر که زیباست کلا پکیج عملی تمام دوره هاست تو یه قایق کوچولو با دوتا نوشابه زیبایی میبینید و شادین و میخندین و عشق میکنید از کنارهم بودن و بازم هرکی داره از لذتای خودش لذت میبره واقعا تحسین برانگیزه
یه چیزی که خیلی دوس داشتم و دوس دارم بهش توجه کنم اونم تیکه اخر فیلم بود که مریم جون گفتن لوکو صدا کردن برای یه ماموریت مهمی و اون تیوپو میخواستن بندازن تو اب و این بچه بدون اینکه غر بزنه کمک کرد حالا اگه من بودم میگفتم ده نفر ادم اینجان حالا حتما باید منم صدا میزدید :) اما همشون حتی خانوم خانواده هم کمک کرد
یه چیز دیگه که استاد میگن همه مساعل راه حل بسیار ساده دارن اونم این وسیله کوچکه که با این کوچیکیش که شبیه فلاکسه چاییه :) اما تیوپ به اون گندگی رو باد کرد به راحتی
تحسین میکنم شما مریم عزیز رو که استاد میگن اگه عنکبوت دیدی پاتو بزار روش تازه چی اونم پابرهنه و شما در جواب تازه چی میگین میگین نه با دستم برش میدارم من گفتم بسم الله این دیگه کیه :) بعد که اینکارو کردین گفتم خب عیب نداره کوچیکه ولی یهو تو اب راه که رفت گفتم واااا چقدر بزرگ بود افرین شجاعت شما واقعا برام قابل تحسینه عاشق همچین شخصیت هایی هستم شجاع و جسور مخصوصا خانم باشن دم شما گرم واقعا عاشقتونم خدایا شکرت بابت این سریال مقدس که همه جیزش خود تو هستی مرسی که هدایتم کردی عاشقتم
واقعا عالی و زیباست چقدر لذت بخشه برام دیدن این پارادایس زیبا واقعا شگفت زده میشم از اینهمه زیبایی خدایا صدهزار مرتبه شکر که شما این پارادایس زیبا رو دارید و از اونجا این صحنه های زیبا رو برامون میگیرید و ما هم واقعا لذت میبریم
چقدر راحتی همه اونجوری که دوست دارن دارن لذت میبرن چه قایق بادی بینظیری چه تکنولوژی عالیی خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطره اینهمه شگفتی که با گذشت زمان زندگی بشر رو هروز بهتر رو آسون تر میکنه
سلام مخصوص خدمت خانوم شایسته عزیز . واقعا خدارو شکر میکنم که ادامه این سریال رو برامون میذارین .فقط خدا میدونه چقدر با دیدن هر قسمتش حالم دگرگون میشه چقدر شکرگذاری میکنم چه درس هایی میگیرم و چقدر به خالق متصل میشم. چقدر دلم برای این لحظات مقدس تنگ شده بود.و تشکر میکنم دوباره که این لحظات ناب رو با ما به اشتراک میذارین عاشقتونم خانوم شایسته