https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/06/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-06-25 09:27:222025-02-03 09:38:29سریال زندگی در بهشت | قسمت 36
294نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ولی این جزئی از مسیره توعه تا تکاملت و طی کنی تا ایمانت قوی بشه
تا ب باور برسی
تا مدارت عوض بشه
خدایا شکرت
امروز تو تمرین ستاره قطبی نوشتم میخوام رابطه عمیق تری با خدا داشته باشم
و اینکه باهام حرف بزنه جوری ک متوجه بشم و درک کنم
قبل اینکه برم سرکار ی چیزی یادم اومد
ک ایمانم قوی ترشد ب قانون و فرکانس
من هرصبح مینویسم خدایا منو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده و آسانم کن برای آسانی ها
چن روز پیش موقعی ک داشتم آماده میشدم برم سرکار برق مون رفت
و وقتی رسیدم سالن دیدم کولر روشنه و برقا هست خداروشکر
و باز موقعی ک میخواستم برم خونه برق سالن رفت وقتی رسبدم خونه دیدم برق داریم خخخخ
بعد شادی بهم گفت ظهر ک برقا ساختمون رفتن(محله ی ما )4ساعت نیومدن
گفتممم واقعا من اومدم سالن این چهار ساعت خداروشکر
اینجا بودم گفت تو ک رفتی برقای این منطقه یک ساعت ونیم بعد اومد
یعنی من در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتم و جایی بودم ک مناسب بود
الهی صدهزار مرتبه شکر
و ی اتفاق دیگه ک امروز افتاد
من تو ذهنم باخودم فکر کردم ک باید بالکن سالن و بشوریم و سطل زباله هم خالی بشه و کیسه زباله بزاریم توش
ک امروز در کمال شگفتی دیدم شادی هم بالکن و دیروز ک جمعه بوده شسته و سطل وهم خالی کرده و کییسه زباله گذاشته براش..
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این همزمانی ها واتفاقات قشنگ
امروز باز ب محض اینکه از خونه رفتم بیرون بعد یک الی دودقیقه تاکسی ب سرعت جلوم ترمز کرد
و من کیف کردم از این بازی فرکانس و خلق خواسته الهی صدهزار مرتبه شکرت
خیلی سریع رسیدم ب سالن حتی از اسنپ زودتر خخخخ
و کرایه رو هم نصف ازم گرفت
خدایا شکرت بابت این نتایج ب ظاهر کوچیک ولی خیییلی بزرگ برای من
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقد خوبه ک یاد گرفتم خودمو با کسی مقایسه نکنم و قدر دان داشته هام باشم و خودمو فقط با زکیه ی گذشته مقایسه کنم
امروز خیییلی خداروشکر کردم بخاطر این آگاهی ها واینکه شرک آدمو از مسیر ک خارج میکنه هیچ
حتی موهبت الهی و هم ازت میگیره
شادی جان خییلی دختر خوبیه متولد75هست کارش کراتین مو و پروتئین مو و.. است
چون ک اذیت میشه تو کارش میخواد بره تو لاین دبگه کار کنه و میکاپو انتخاب کرده
و ی نفر و پیدا کرد ک باهم تمرین کنن تا باهم چیزی از میکاپ یاد بگیره
خلاصه ب من گفتن بشو مدل ک من خیلی قاطع و سریح گفتم نمیتونم مدل شما بشم اونام دیگه اصرار نکردن
خییلی خوشم اومد ک تونستم ب راحتی نه بگم خودمو تحسبن میکنم بابتش
خلاصه مدل نداشتن شادی شد مدل و زهرا ک دوره میکاپ و رفته بود ولی بخاطر باورهای محدود کننده اش و شرایطی ک براش پیش اومده بود
هیچ تمرینی نکرده بود و این دونفر خیلی راحت کانکت شدن طبق قانون فرکانس
خلاصه شادی شد مدل وزهرا رو صورتش تمرین انجام میداد شادی روز دوم دست ب قلم شد گفت بار اولمه ک دارم سایه چشم میزنم خیلی سرعتی ی چنتا قلم مو رو آورد پشت پلک زهرا و ی تیکه رنگ صورتی گذاشت وسط پلکش و تمام خخخخ
وقتی منو صدا زد ک نظر بدم ب زور جلو خنده ام و گرفته بودم
گفتم واسه بار اول خوبه تو هیچ تمرینی نداشتی ها
روز دوم خیلی بهتر شد نسبت ب روز اول کار شادی
ولی کار زهرا خییلی خییلی بهتر شد چون ی ذهنیتی داشت و دوره شو دیده بود
خلاصه تا4روز تمرین کردن
شادی فقط همون دوتا سایه رو زد و بیشتر مدل زهرا میشد
و چون آموزش ها تو گوشی زهرا بود و قرار گذاشته بودن باهم نگاه کنن و تمرین کنن زهرا یکبار گوشیشو نیاورد
دیروز صبح بنا به دلیل نامشخصی ،افت انرژی داشتم و وقتی همیشه تمرکزت رو روی خودت و حال خوبت میذاری!بالطبع احساست هم عالیه و کلی انرژی داری و همون انرژی رو به اطرافتم پراکنده میکنی و اون احساس خوب رو منتقل میکنی به همه!
اوله صبح دیدم کمی حالم گرفته ست اونم بی دلیل!
استاد میگه گاهی این طوری میشه و کاملا طبیعیه و حوصله نداشتم کلا و وقتایی که بخوام کنترل ذهن کنم و حالم رو خوب کنم میام آگاهانه تمرکزم رو میزارم روی قسمت هایی از سریال زندگی در بهشت و خودم رو ناظر بر افکارم میکنم و احساسم رو هر چند مدت کم،میزارم رو فرکانس خوب!
همسرم ظهر اومد و گفت امروز روبه راه نیستی و مثل همیشه سرحال نیستی!؟
مشکلی هست و گفتم نه چیزی نیست و خودم هم دلیلش رو نمیدونم!
یعنی میشه یه وقتایی بی دلیل حالت مساعد نباشه و هیچ نجوایی هم نبود که بگم ذهنم و افکارم حالم رو تغییر داده بود !
شب شد و همسرم اومد و گفت پاشو بریم بیرون دوتایی!
سواره موتور شدیم و کل شهر رو چرخ زدیم!
و بعد از میان درختان انبوه که جوی کوچکی از آن عبور میکرد و روشنایی ماه،زیبایی شب رو صد چندان کرده بود همراه با نسیم خنکی که به سر و صورتم برخورد میکرد رفتیم باغمون و یه دو ساعتی نشستیم!
توی باغ گل های شب بو عطرشون همه جا پیچیده بود و سروهای هم ردیف و قد کشیده،رقص و پایکوبی می کردند بخاطره دیدن ما و ستایش خدا رو میکردند،گل های باد صبا در رنگ های مختلف باز شده بودند و طبیعتشون هست که شب توی تاریکی ،گل بدن و فضای دل انگیز باغ و طبیعت ،انسان رو مسحور میکرد!
اون قدر محو زیبایی باغ،در اون خلوت شب شدم که انگار اولین بارم هست اومده بودم در حالیکه دوساعت پیش هم اونجا بودم!و یه آهنگ پلی کردم وشروع کردم به همخوانی با آقای افتخاری،و پروانه ی زیبایی در اون وقت شب،دوره سرم چرخید و رقصید و عاشقانه حمد خدا رو کرد وحالم بسیار عالی شد!
وقتی هم به اون احساس نزدیکی به خدا میرسم،اشک هام سرازیر میشن از قدرت خدا،و اجازه میدم تا روح و جسمم توی اون لحظه هماهنگ باشند باهم!بلند شدم و زیره نور مهتاب و ستاره ها،اجازه دادم این اشک هام که اختیارشون تو دست خودم نبود بریزند و همسرم نبینه چون فکر میکنه چیزی شده!
بعده عشق بازی با معبودم!رفتم پاهامو گذاشتم داخل جوی آب و خنکی آب سرد تا سراسره بدنم نفوذ کرد و دست و صورتم رو توی اون شستم و توی تاریکی محض،چون دیگه اصلا نمی ترسم حتی تا ته باغ بدون گوشی و چراغ میرم و اون قدر لذت میبرم از این شجاعتم که حد نداره!ازش سپاسگذاری کردم که دل سپردم به جریان هدایت و اومدم باغ و احساسم از نزدیکی به خودش فوق العاده شد!
توی حال خوش بودم ولی در دلم غوغایی بود از عظمت بی نهایتش،از وصل بودنم،از اینکه یه دست مهربون از دستای خودش رو کنارم دارم و انگار خودش بود که اومد پیشم نشست و گفت من این حالتو دوست ندارم بنده ی من!اعظم جانم!
نشستیم و دوتایی و وقتی اون حس زیبای رضایت و لبخند رو از دیدن این همه زیبایی،همسرم روی صورتم دید گفت :میتونم ازت یه خواهشی کنم!؟
گفتم بله
گفت:خواهش میکنم همیشه و همیشه اینطوری بمون!
شاد و سرحال
با حال خوب و احساس عالی…
گفتند توی این مدت اون قدر به حال خوبه تو عادت کردیم و همیشه سرحال دیدیمت که یه روزی حوصله نداشته باشی همه ی ما نگران میشم و همون جا قول دادم و امیدوارم خدا کمکم کنه تا همیشه توی احساس خوب باشم و اصلانم چیزه خاصی نبودها ولی همه فهمیده بودند!
همه ی این احساسات خوب و افکار عالی،بواسطه ی خدا،این سایت و آگاهی های استاد عزیز هست که با نظارت بر افکارمون،زیبا زندگی میکنیم و جهان رو جای زیباتری برای زندگی می کنیم!
خدایا شکرت و هزاران هزار بار شکرت که این قدرت رو به ما دادی که خالق زندگیمون باشیم،خالق لحظاتمون،خالق حال خوبمون…
قبل از اینکه نقطه ی آبی که از شما دریافت کردم رو باز کنم،کامنت زیبایتان راخواندم و لذت بردم از تغییرات کوچیک،از تایید کردنشون،از نوشتن و به یاد آوردنشون،از تثبیت شون توی ذهنتون و اینکه با تکرار و تکرار همین مسیر،نتایج بزرگ و دلخواه(البته از نظره ذهن ما بزرگ وگرنه برای خدا هیچ فرقی نداره جنس و اندازه ی خواسته هامون)حاصل میشه!
ممنون از ردپای روزانه تون و اینکه روی خودتون و باوراتون کار می کنید تا جهان رو جای زیباتری برای زندگی کنید!
یه جایی از کامنتتون گفتین قرار بود کارهایی رو انجام بدین که قبل از شما دوستتون و دست مهربون خدا انجام داده بودند!
عین همین تجربه رو دیروز منم داشتم!
منطقه ایی که ما زندگی می کنیم تابستونای بسیار گرم و خشکی داره و عملا روزها اگه کاره خاصی نداشته باشیم بیرون نمیریم تا بعد از ظهر که برخلاف ظهرها،یه نسیم خنک همراه با یه هوای دلپذیری رو تجربه می کنیم که این هم از معجزات زیبای خدا و از کثیر نعمت هایی است که در اختیارمون هست و ما نمی بینیم!
شب قبل ،باغ مهمون داشتیم و چون تا ساعت یک و نیم تا دو میشه اکثرا میمونیم و ماه کامل زیبایی خاصی به طبیعت زیبای باغ داده بود بعده شام و صرف تنقلات دیگه وقت نشد باغ رو تمیز کنم و جلوی مهمونا هم نمیشد کارها رو هم انجام داد و صلاح دونستیم پیششون باشیم و توی دلم گفتم فردا بعد از ظهر میام کلا همه جا رو تمیز میکنم و بر گشتیم خونه!
دیروز عصر با دختر کوچولوم رفتیم و شام شب رو هم برداشتیم طبق قانون سلامتی،و گفتم هم کارها رو انجام میدم و هم روزم رو با سپری کردن تو طبیعت زیبا می گذرونم و هم شام میمونیم و توی راه گفتم خدایا آسون کن بر من کارها رو …
رفتیم و آهنگ های زیبایی رو گذاشتم و همراه با لذت،شروع کردم از بیرون خونه تمیز کردن و داخل رو چون ظرف زیاد بود و زمانبر ،گذاشتم برای آخر و بوی خاک آب خورده و تمیزی و طراوات باغ ،یه حس فوق العاده ایی بهم داد و هر وقت ماه کامل باشه هر جایی باشم دوست دارم خودم رو برسونم باغ و فقط محو دیدن زیبایی ماه باشم و توی ذهنم کارها رو میخواستم تموم کنم و وقت بیشتری رو زیره نوره مهتاب کامل باشم و کلید انداختم و رفتم داخل و در کمال تعجب دیدم یه دونه حتی یه دونه ظرف کثیف نیست و اون قدر هنگ کردم که از دخترم سوال کردم که من نمی بینم یا اینجا ظرفی نیست!؟
و وقتی دره کابینت ها رو باز کردم دیدم همه شسته شده و تمیز سرجاشون هستند و اون قدر خوشحال شدم و اون قدر از این آسون شدن ها لذت بردم که یه جارو کشیدم و رفتم سپاسگذاری کردن از خدام اونم زیر روشنایی ماه کامل و توی احساس فوق العاده موندم!
میوه های خوش رنگ (هلو،شلیل،انگور،شفتالو،الو،سیب و…)چیدم و روی میز گذاشتم و آتیش رو روشن کردیم و شکر کردم خدایی رو که این همه نعمت به ما داده و ما یادمون میره که شکرش رو کنیم و عطر گل های شبو که همراه با صدای زیبای اذان طنین انداز شد و احساسم رو عالی…
شب شد و همسرم همراه پسرم اومدن و تشکر زیادی کرد از اینکه همه جا رو تمیز کرده بودم و همه چیز رو آماده و وقتی نشست اولین چیزی که گفتند این بود که ظهر اومدم باغ و تمام ظرف ها رو شستم و چقدرررررر من خوشحال شدم ،چقدر تو دلم تحسینش کردم و چقدر از خدا بخاطر این دست مهربونش تشکر کردم که فکر میکنم اوایل ازدواجمون بود که گفتند تنها کاری که انجام نمیدم اینه که ظرف بشورم و من سپاسگذاری کردم از خدایی که نرم کرده بود دلش رو و آروم که من هر کاری میکردم نمیتونستم راضیش کنم به انجام اینکار و خداوند چقدر راحت و آسون با دل سپردن به خودش،با تسلیم شده و هدایت خواستن،اینطوری آسان میکنه ما رو برای آسانی ها…
ممنون از وجوده ارزشمندتون و یادآوری تجربه ی تسلیم شدن در برابره این نیروی قدرتمند!
خدا رو شکر به خاطره هدایت هایش و آسان شدن برای آسانی ها!
به خاطره اینکه بقول استاد نیاز به کاره فیزیکی سختی برای انجام هیچ کاری نیست،فقط با ریشه دار کردن باورهای قدرتمند کننده،مسیر برامون باز میشه،کارها انجام میشن،همه دست خدا میشن برای کمک و خدمت کردن برای ما!
چی میشه که دل آسیه رو نرم میکنه برات،چی میشه که خودش میخواد کارهای شما رو انجام بده،چی میشه که عشق میشه برامون،نور میشه،هدایت میشه ،راه میشه و…
چون فقط و فقط میخواد که توحید و یگانگی رو در ما زیاد کنه،ایمان به خودش،به اینکه اگه ایمان داشته باشی به غیب،به خودش!همه چی میشه برات،به شرط باور
زکیه جانم!
چند روزیکه یقین میخواد ازم،نترسیدن و شجاع بودن،تو دل ترس هام رفتن!
من یه خواسته ای دارم و اینکه میخوام کل دنیا رو تجربه کنم چون میخوام خودش رو تجربه کنم و خودم رو بشناسم!
میخواد تو این مسیر بهم کمک کنه و به خواسته ام برسم!
بهم میگه نترس،شجاع باش،ایمان داشته باش!
هر روز نشانه هاش رو دارم می بینم،حتی توی خواب هام میگه که چیزی نیست اونی که توی ذهنت بزرگش کردی!اون قدر واضح میگه و نشونه هاش رو می فرسته برای حرکت کردن که میدونم تنها راه رسیدن به خواسته هام،گذشتن از این مرحله هست و با بزرگ کردن شخصیتم توی این زمینه،به همه چیز می رسم!
از چی می ترسم!؟
از رانندگی در شب،از اینکه تنها برم مسافرت،از اینکه تنهایی توی یه شهره غریب باشم،از اینکه نتونم آدرس و مسیر رو پیدا کنم!
اینا ترس های واهی منن و هر روز بهم نشونه میده!
چند روزه پیش بهم گفت برو و همون کاری رو که انتظار داری پسرت برات انجام بده خودت بکن!
ذهنم اومد و هزاران اما و اگر داد که الان اون شهر شلوغه،ترافیکه،میبری ماشین صفر کیلومتر (لاماری)میزنی به جایی،جای پارک پیدا نمیکنی،مستاصل میش تو این گرما و…
بخدا یه نیروی قویتری از این بود که داشتم ظرف های صبونه رو می شستم که این گفتگوها شروع شد!
همونجا دستکش ها رو در آوردم و گفتم من باید نترسم،من باید شجاع باشم و ایمانم رو نشون بدم،من باید عمل کننده باشم نه مثل طوطی،حفظ کنم این آگاهی ها رو و عمل نکنم و
پاشدم رفتم!همون کاری که می گفت انجام نده ولی قدرت نیروی خدا قویتر از نجوا بود و باید پا روی ترسام میزاشتم!
گفتم خدایا هدایتم کن و آسان کن بر آسونی ها و حرکت کردم!
اون قدر این عمل کردن به الهام لذت بخش بود که کلا یادم رفت به پسر و همسرم بگم که من رفتم شهره دیگه و داخل شهر شدم و گفتم خدا جانم!توی شلوغی اون منطقه یه جای پارک خوب برام روبراه کن و رفتم جلو و بخدا در جایی که ماشینا تو اون ساعت روز همه دوبله پارک میکنند یه جای پارک بزرگ اونم جلوی مغازه ای که من میخواستم ازش خرید کنم!
لبخند زدم و سپاسگذاری کردم از اینکه جواب میده!
دوباره یه کاره دیگه توی یه منطقه ی دیگه ی شهر داشتم اونم رفتم و به زیبایی و راحتی هر چه تمام تر انجامش دادم و ساعت دوازده برگشتم خونه و وقتی همسرم دیدند که تمام اون کارهایی رو که سه روز بود داشتم می گفتم اونا برام انجام بدن رو کردم و اومدم خیلی خوشحال شدند و گفتند کی رفتی و برگشتی!
بخدا اگه یه ذره ،فقط یه ذره قدرت این خدا و این نیرو و قدرت خودمون رو باور کنیم همه چی درست میشه به شرط باور…
از امروز هم نشونه ای اومده که باید همون مسیر و همون شهر رو توی شب برم؟!
چرا این همزمانی ها برام میوفته!؟
چون من از خدا،این خواسته رو دارم که میخوام برم و بگردم کل جهان رو!
خدا داره با این نشونه ها و عمل کردن من به اونا،ظرفم رو بزرگتر میکنه تا به اون خواسته ها هم برسم
در زمان مناسب!
زمان مناسب کی میشه!؟
وقتی من نترسم،شجاع باشم،عمل کنم،ایمان داشته باشم!
به خدا خیلی واضح بهم میگه اگه میخوای مثل اکثریت جامعه و خانم هاش باشی که هدفی برای خودشون ندارند مثل اونا رفتار کن و عمل کن!
ولی اگه میخوای متفاوت باشی و لذت های زیادی رو تجربه کنی!دلت رو بده به من و از هیچ چیزی نترس!
هر تضادی توی مسیر باعث میشه درس اون رو بگیری و ازش رد بشی!
تکامل رو رعایت کن و پله پله حرکت کن!
نخواه تویی که بیش از بیست کیلومتر رانندگی نکردی به یکباره مسیر صد کیلومتری رو بری!
قدم به قدم!
و فردا همین موقع میخوام برم همون شهر و شب رانندگی کنم و میخوام خودم رو و شجاعتم رو نشون بدم!
انشالله به امیده خودش،میام برای شما و خودم میگم از تجربه ی این عمل کردن!
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی مهربانم
خداروشکر که تونستم 1 قسمت دیگه از سریال بینظیر زندگی در بهشت رو ببینیم
به به پارادایس زیبا با مهمون های دوست داشتنی و با حال
چقدر عالی همه مشغول 1 فعالیت عالی ماهی گیری فوق العاده 1نکته ی جالبی که همون اول متوجه شدم اینکه وقتی اونجا مهمون میاد میزبان میتونه دررکنار مهمون ها به کارهای شخصی خودش برسه اینجا ما اگه مهمون بیاد باید دربست کل کاروزندگی رو ول کنیم و همش چسبیده باشیم به مهمون اگر یکم کار شخصی انجام بدیم به منزله ی بی احترامی میدونن ولی چقدر عالی همه دارن سرخودشون رو با 1 کار خوب گرم میکنن تا بهشون خوش بگذره
ماهی گیری قایق سواری پینگ پنگ
چقدر تفریحات سالم واقعا لذت بخشه خدرو صد هزار مرتبه شکر
چقدر عالی بود قایق سواری چقدر قشنگه خدای من این دریاچه و منظره و درخت هاش
سلام به بچه های زندگی در بهشت خداروشکر به خاطر این وضای عالی این بهشت زیبا دوستای آمریکایی استاد آمدن پیش استاد عزیزمون تا چند روزی لذت ببرن
همه مشغول تفریح هستن وهرکس مشغول کار خودشون هستن ماهیگیری چقدر سرگرم کننده به قول یکی از بچه ها خیلی خوبه هر کسی آزادانه داره خوش میگذرونه و رها هستش و لحظات خوششو وابسته به کسی نمیدونه یکی داره هیزم تهیه میکنه یکی موتور سواری یکی قایق سواری و یکی ماهیگیری
وهمه خوشحال هستن خدایا شکرت به خاطر این هوای عالی ولحظات عالی خوب استاد وخانم شایسته میخان برن با قایق پارویی دور بزنن به همراه مهمونمون استاد اول سوار میشه وبه طور ماهرانه ای قایق رو میاره دمه سکو تا خانم شایسته راحت بتونه سوار بشه وقتی خانم شایسته سوار میشه استاد میگه اگه انکبوت دیدی باتو بزار روش
خانم شایسته عنکبوتی میبینه ولی با لطافت اونو میندازه تو آب ودلش نمیاد لهش کنه که این حرکت خیلی زیبا بود
واما مهمونمون که موقع سوار شدن نزدیک رود بیفته که خدارو شکر به سلامت نشست و حرکت کردن چقدر حال میده قایق سواری من عاشق قایق پارویی هستم ولی پدالیم خوبه
چقدر فراوانی زیاده که هرچی قلاب میندازن به راحتی ماهی میگیرن به اینکه حرفه ای به نظر نمیرسن معلومه که کلی ماهی اونجا هست که نشان از فراوانی خدایا شکرت به خاطر اینهمه وروانی که تو زندگی استاد وجود داره من تحسین میکنم استاده به خاطر این همه نعمت وثروت که خلق کرده و به همه ما نشان میدهد وراه به دست آوردن این نعمتها وثروتهارو هم بهمون آموزش میدن
تحسین میکنم این همه زیبایی این هوای زیبا رو این پردایس زیبا رو تحسین میکنم خانم شایسته با اعتماد به نفس که هر لحظه دنبال کار خودشه البته همه با هم هم فرکانسین هر کدوم دنبال لذت بردن تحسین میکنم این با خود در صلح بودن رو امروز به این درک رسیدم که قانون میگه باید زندگی رو زندگی کنم همون جور که خودم دوست دارم و منتظر کسی نباشم و هر روز باعشق و لذت حرکت کنم و منتظر چیزی نباشم با هر چیزی که دارم واقعا خیلی ساده هست من یه جوری کیج شدم فکر کردم حتما باید کار خاصی بکنم اخه من خانه دار هستم چون تو باور محدود کننده که خانه دار که پول نمیسازه اما من کلی کار انجام میدم و کلی با خانه داری به خواسته هام رسیدم و ثروت خودش به سمتم میاد اما انگار باز فراموش کردم تو همین مسیر من به خواسته ام رسیدم پس باید همین رو ادامه بدم و لذت ببرم و خودم رو با دیگران مقایسه نکنم من از خونه داری و این که همه کارا دست خودمه لذت میبرم من دوست ندارم ریس داشته باشم پس ادامه میدم اینا بهونه ذهنه خودم باید برا خودم چالش درست کنم چون ذهن عاشق حل کردن چالش هست لذت میبره خداروشکر که این درک رو بهم داد من عاشق اینم خودم از کارایی که میکنم لذت میبرم مثل خانم شایسته فقط باید واسه کارام وخودم ارزش قائل باشم چقد عالی بود اون تخت پادشاهی خدای من چقد تنوع هست واسه لذت بردن خدایاشکرت سپاسگزارم ازتون عاشقتونم در پناه الله شاد باشید
سلام برخدای اجابت کننده ی خواسته هایم به سادگی و بدیهی وکاملا عزتمندانه
سپاسگزارلطف بیکران الله مهربانم هستم که به من این فرصت را داده تا بتوانم روزم را با دیدن این همه زیبایی شروع کنم
سلام بر استاد بزرگوارم و مریم جان عزیزدوست داشتنی امیدوارم هرکجاهستید تنور دلتون گرم و سرشار از انرژی الهی باشید
برنامه ی مریم جان عزیز برای ما بچه های زیبا بین اینه که لحظه به لحظه ی اتفاقات شگفت انگیز رو که توسط هشت نفر آدم در فضای مزرعه ی بهشتی به وقوع می پیوندد با دوربینشون برامون به یادگار تواین سایت مقدس بذارن
خوب بریم شاهد دیدن لذت بردن لحظه به لحظه ی این گروه مؤمنینی که دراین فضای بهشتی وظیفه ی الهی انسانی خودشون میدونن که فقط لذت ببرن و درلحظه باشن و نگران چیزی نباشن،باشیم خدایاصدهزارمرتبه شکرت
مریم جان اول از همه میخوام اون عزت نفس و اعتماد بنفس شمارو بسیار تحسین کنم که وقتی شروع به فیلم گرفتن میکنید در همون لحظه هرجور که کلام شما از درون طراوش میکنه و یجاهایی اگه تو گفتن گیر بزنید اون قسمت از فیلم رو حذف نمیکنید و این خیلی برای من تحسین برانگیزه این حد از اعتمادبنفس که فیلم رو قطع نمیکنید تا ازاول شروع کنید به ضبط کردن،همون کلمتون رو اصلاح میکنید و خیلی با اعتمادبنفس بیشتری شروع به گزارش لحظه به لحظه ی اتفاقات فوق العاده میکنید
یه نکته ی مهم دیگه و قابل تحسین دیگه که دوست داشتم بهش اشاره کنم اینه که شماو خانم هوپ رو تابه الان که دیدم هرکدومتون به یک شکلی درحال لذت بردن هستید
ایشون چون به ماهیگیری علاقه داره ترجیحش این بوده که با پسرش مسابقه ی ماهیگیری بده،وشما هم ترجیحتون این بوده که طبق روال دوربین به دست باشید و با زبان تصاویر زیبایی های سگفت انگیز لحظه به لحظه رو به نمایش بگذارید
قشنگی رابطه ی شما با دیگران به همینه که هیچ کس وظیفه ی خودش نمیدونه که وقتی مهمون داریم حتما بشینیم باهم دیگه صحبت کنیم و یااینکه ازهمون کله ی صبح توی آشپزخونه باشید و نگران ناهار ظهر باشید
شاید من بودم و بااین فرهنگ معذب باری که توش رشد کردم،این تعداد مهمون داشتم ازهمون صبح اول وقت خودمو توی آشپزخونه حبس میکردم تا برای مهمونام غذا بپزم،و یااینکه وظیفه ی خودم میدونستم که با شروع کردن صحبت از یجایی با اون خانم مهمان اون رومشغول کنم که یموقه ایشون برداشت بدی نکنه ازمن که نکنه بگه مهمون نواز نیستم
اتفاقا چندروز پیش مادرهمسرم خونمون بود،همیشه وقتی میومد صحبت ازجایی رو شروع میکردم و دست آخر منجر به غیبت میشد،ولی اینبار وظیفه ی خودم ندونستم که بخوام باصحبت کردن ایشون رو مشغول کنم،دیدم که ایشون هم تمایلی به صحبت کردن نداره و طبق معمول دوست داره اخبار وفیلم های موردعلاقه ی خودش رو دنبال کنه،منم مشغول آشپزی بودم و چقدر همه چیز عالی پیش رفت،و دیگه ماهم خدارو شکر صحبت آن چنان طولانیی باهم نداشتیم که دست آخر منجر به غیبت و دلخوری بشه،و موقعی هم که به خونشون رفتند با خوشحالی از پیشمون رفت
و این رو من از شما یادگرفتم که نخوام برای مهمون خودمو به آبو آتش بزنم برای راضی نگه داشتنشون خدایاشکرت
واما گزارشی که مریم جان به دقت تمام وکمال میدن چقدر یه حس خوبی بهم دست داد،یاد اون زمان میوفتادم که مینشستیم دور همی گزارش لحظه به لحظه ی اخبار منفی گوش میدادیم
الان لطف خدا شامل حالم شده و توسط دستان بی نظیرش دارم گزارش لحظه به لحظه ی اخبار مثبت رو غذای روحم میکنم
حس این اخبار کجا و حس اون اخبارمنفی و دل آشوب کجا،،،خدایاشکرت که منو به مسیر درست هدایت کردی
و اما جوزف عزیز و خانمِ هوپ بااون اسم زیباشون درتلاشند که هرکدوم تعداد ماهی بیشتری بگیرند
چقدر تحسین برانگیزه این خانم هوپ که چقدرهم عاشق معنای اسم ایشون و خواهرشون شدم،معلومه که اون ها هم یکسری اعتقادات دینی خوبی دارند و بابت این همفرکانسیتون خدارو شکر میکنم
آره داشتم میگفتم ایشون چقدر تحسین برانگیزه که وقتی مشغول ماهیگیری میشه،برنده شدن خودش در اولویته و این نیست که بخواد تو ماهیگیری سُستی کنه تا پسرش جلو بیوفته،هرکدوم بدون هیچ تقلبی در تلاشند که توانایی های خودشون رو ابراز کنند،و این بسیار تحسین برانگیزه برای من
آقای راین هم مثل اینکه اونقدر بهش خوش گذشته و از رفتارای استادعزیز خوشش اومده که امروز خودش تصمیم به جمع آوری چوبها کرده،تا یک شب شگفت انگیز رو درکنار شعله های آتش سپری کنند،چه عصای موسایی هم داره براخودش درست میکنه
استاد قطعا ایشون ازشماانگیزه گرفته که دست به اره بشه و لذت بریدن چوبها رو بادستان خودش لمس کنه
واستادعزیزهم با لوک خوش شانس در حال بررسی قایق پدالی هستن،تا اون رو از تنهایی نجات بدن،خدایاشکرت
واما بریم سراغ لیوای عزیز که یک گل پسر دوست داشتنی و کاملا دنبال علایق خودش
آفرین به لیوای که اینبار تصمیم گرفته تلسکوپ رو باخودش بیاره و شب ها ی پر ستاره رو با تلسکوپ باچشمان زیبابینش ببینه و به همه زیباییهای آسمان رو درشب نشون بده خدایاشکرت
مریم جان آفرین به شما که اینجا توجهتون به همه معطوفه و هرکدوم باهرشخیتی که دارند،کاملا صلح وارانه و عاشقانه بااونها برخوردمیکنید،من عاشق ویژگی شماشدم خدایاشکرت
و اینبار قراره با جوزف وخانم هوپ ماهیگیری هم تست کنید،خیلی لذت میبرم از اینکه هرکدومتون ازهمون اول صبح برنامتون اینه که فقط لذت ببرید،واقعا از لذت بردن شما شگفت زده میشم و خودم هم انگار یجورایی دارم ازلذت شما لذت میبرم
چقدر برام جالب شده این نوشیدنی هاتون،یعنی این امریکایی ها تا دوقدم برمیدارن یه نوشیدنی مهمون خودشون میکنن،خیلی هم عالی
اون لحظه ای که سوار قایق شدید تا شماهم از هوای پاک وزلال این فضا بهره ببرید،شجاعت مریم جان رو تحسین کردم که با دوربین به دست سوارقایق شدیو وبعدهم عنکبوت رو برداشتید و توآب انداختید،واقعا این حد از تمرکزتون روی فیلمبرداری بسیار تحسن برانگیزه و جوری به مخاطب این احساسو میدید که انگار خودش داره اون لحظه رو تجربه میکنه خدایاشکرت
چقدر تحسین کردم اون طرز صحبت کردن جیکاب عزیز رو که اینقدر محکم حرف میزد و استادهم گوش جان فرا داده بود به صحبتای ایشون وبا سوالای عالی داشت به اون انگیزه میداد بیشتر صحبت کنه،واقعا اگه بخوام آینده ی ایشون رو پیشگویی کنم،حتما میتونه تو داستان سرایی و گویندگی موفقیت خوبی رو کسب کنه
استاد این شوخی های بامزتونو خیلی دوست دارم،واقعا چقدر خودتونید،چقدر اون لحظه ای که قراره درلحظه لذتشو ببرید بااون لحظه ای که دارید آموزش میدید،متفاوته
وقتی درلحظه میخواید لذت ببرید فقط شوخی میکنید،شادی میکنید و درکنارهرکسی باشید فقط حالشو میبرید
ووقتی هم که آموزش میدید یه چهره ی کاملا جدی و متفاوت به مخاطب نشون میدید،تا مخاطب هم حس جدی بودن بهش دست بده و آموزش قانون زندگی رو جدی بگیره و بهش عمل کنه
چقدر این خانم هوپ تو همه چیز مهارت داره،هم تو ماهیگیری،هم تو موتورسواری،هم تومسائل زندگی وعشق ورزیدن به بچه هاش،واقعا تحسین برانگیزه این خانم بااین حوصله و این شدت علاقه ای که داره همه چیز رو تجربه کنه خدایاشکرت بخاطراین دست ازآدمای اکتیو و فعال و پرانرژی
آفرین به آقای راین که مشخصه بدجوری انرژی مصرف کرده تا چوبهارو قطعه قطعه کنه،و این رو بااعتمادبنفس عالی میاد بیان میکنه که دوتا باتری تموم کرده تا تونسته کلی قطعه چوب جمع کنه،و چقدر هم استاد عالی ایشون رو تحسین میکنه و تأییدمیکنه که چه کارمهمی انجام داده
انصافا کدوم مردایرانی با انجام این کار عزت نفس واعتمادبنفس میسازه،شاید یه مرد ایرانی بود و ازش تشکر میکردی بابت آماده کردن این تعداد چوب،درجواب بهت میگفت کارمهمی نکردم
اماایشون خوراک خرماوونارگیلش هم به نمایش میذاره تابگه چه انرژیی رو صرف بریدن چوبها کرده،و میخواد تجدید قوا کنه برای لذت بردن یه کاره دیگه خدایاشکرت
خدای من این بار قایق پادشاهی قراره توی دریاچه بندازن،چه همکاری خوبی همه باهمدیگه داشتند،چقدر از ویژگی همکاری طلبانتون باهمدیگه لذت بردم،چه حس فوق العاده ایه که همه باهم برای لذت بردن همکاری میکنند و بدون اینکه کسی اجباری بر دوش خودش تحمیل کنه،باعشق استقبال میکنه تا هرچه زودتر این قایق درست بشه و ازش لذت ببرند
چقدر سرعت فیلم این قسمت رو باحال کرده بود،واقعا هدایت شدنتون به نوع فیلم گرفتن،آهنگی که روی فیلم میذارید،حتی سرعت فیلم،یه جذابیت خاصی به هرقسمت از سریال میده،اصلا خیلی به دل میشینه تموم این گزارشات لحظه به لحظه
اصلا احساس نمیکنم که این فیلم چندسال پیش ضبط شده،انقدر که به عمق این سریال رفتم،گویا این قسمت همین امروز فقط برای من ضبط شده…
یه نکته ی خیلی مهم دیگه اینکه استادچقدر این رهابودنتون و وابسته نبودنتون به مایک رو تحسین میکنم،اصلا اونقدر بابچه ها تواین فضا لذت میبرید که نبودن مایک رو گویا احساس نمیکنید
برعکس ماایرانیا که تا فرزندمون پیشمون نباشه انگار دلمون نمیخواد درلحظه زندگی کنیم و همش فکروذهنمون پیش فرزندمونه
ان شالله برسه روزی که مایک عزیز هم باکلی موفقیت پیشتون برگرده و دوباره به امریکابیاد،و باعث افتخارتون بشه،خدایاشکرت
خداروصدهزارمرتبه شکر بخاطر انجام رسالت امروز مریم جان و گزارش لحظه به لحظه ی اتفاقات خوب این روز،چقدر ازهمین ایدتون ایده گرفتم که لحظه به لحظه اتفاقات خوب روزم رو تو دفترم یادداشت کنم تا ذهنم بیشتر عادت کنه به توجه کردن زیبایی ها وگفتن اخبار مثبت روزمره
ممنونم از دستان پرمهر مریم جان و گرفتن اتفاقا خوب این مزرعه ی خداگونه
داستان بهبود شخصیتم درراستای توجه به زیبایی ها و تصدیق صدق باالحسنی ادامه دارد…
خدایا بی نهایت سپاس گذار تو هستیمممممممم و دوستتدارممممممممممممممممم بخاطر این همه زیبای های این روری زمین
سلام خدمت شما استاد توانا بر مسائل و خانم شایسته!
چقدر این ها با خود در آرمش کامل استن و چقدر خود خودشان استن و از لحظه خود لذت میبرن به درستی و خصوصا ای بچه که نامش را نمیدانم شاید بدانید که منظورم همین بچه که مو هایش زرد رنگ است چقدر خوب صحبت میکنه و خانم شایسته هم که خود خودش است و حتی هیچ ادیت نمیکنه آن لغات که دو سه بار تکراری گفتن و چقدر خوشم آمد اینقدر از راحت بودن خودشان خدا را هزاران مرتبه شکرررررررر
خدااااایا تو چقدر مهربان هستی با این همه زیبایی که در این جهان هستی برای ما نصیب کردی خدا را هزار بار شکر
گاهی آدم متوجه میشه واقعا ما از این زندکی چی میخایم و چقدر میخایم واقعا
هر آنچه تصور آن را که دارم به الله یک ثانیه تأخیری نداره فقط الله بگوید بشو ، میشود
خداااااوندا بخاطر این فایل بی نهایت سپاس فراوان و از این هدایت الهی شکرررررررر
جهان سپاس میترا عزیز هر کجای دنیا باشی موفق باشی و روز بهتر از قبل
چقدر این کامنتت مره انگیزه مثبت داد کلی انرژی گرفتم با یک جمله ساده و بازم نهایت سپاس گذار شما وخدا را هزاران مرتبه شکر بخاطر تمام شما هم فرکانسی های عزیزم
وای استاد شدید الگو واسه من وقتی داشتید تقلید صدا می کردید چقدر برام دلنشین بود چقدر اینکه خودتون هستید برام جذابه و اینکه من چقدر همیشه خودمو سانسور کردم تو زندگیم .. خانوم شایسته دمتون گرم که این لحظات رو برامون به اشتراک گذاشتید خدا میدونه چقدر حالم با شما خوبه . من رفتمکلاس زبان ثبت نام کردم و دیروزم چنل بوتیوبم رو ساختم خدا میدونه تو سال جدید چه اتفاقای مثبتی در انتظارمه عاشقتونم خداروشکر که دارمتون . 9 فروردین امسال تولد 35 سالگیم جور دیگه ای خواهد بود واسم چون من یه آدم دیگه شدم و تو مسیر تکاملم .. الهی شکر میلیون ها بار…
بنام خالق بی همتا
سلام ب استاد قشنگم ک بی نهایت کودک درونش فعاله
سلام ب مریم عزیزم ک پراز عشقه پراز حس خوبه
و سلااام ب دوستان توحیدی شیرینم
روز39
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر اینکه یکبار دیگه بهم فرصت زندگی دادی و همدارم کردی با دیدن این زیبایی ها
چقددد این قسمت فوق العاده بود
عجب انرژی داشت
پراز زیبایی
فراوانی
ثروت
عشق
روابط عالی
سرگرمی
لذت
شادی
و هیجان و…
خیییلی لذت بردم عشق کردم واقعا
چقد زیباست این بهشت
و چ آدم های توحیدی باهاش همدار میشن
آسمان زیبا، دریاچه ی آرام آبی و جاری
درختان سرسبز
آدم های دوسداشتنی دلبر
خدایا شکرت بخاطر همدار شدنم با این آدم های توحیدی
آدمای ثروتمند
آدم های ک خودشونن
فقط قصدشون لذت بردنه
تفریحه
شاد بودنه
چیزی ک ما بخاطرش پا گذاشتبم ب این کره ی خاکی
تجربه ی خودمون،
خواسته هامون
زیبایی ها
لذت بردن
شاد بودن
تجربه عشق ورزیدن وعشق دریافت کردن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
از صمیم قلبم تشکر میکنم از مریم عزیزم بخاطر ثانیه ثانیه فیلم هایی ک گرفتن
وقت گذاشتن
انرژی گذاشتن
چقد باورهای من جاب جا میشه با این فیلم های ارزشمند
چقد خوبه آدم ها رو هرجور ک هستن بپذیریم و دوست داشته
درمورد لیوای اگه مادر من جای مادر خانواده بود حتما از خونه میاوردش بیرون
مث همین الان ک اصرار داره من از اتاق بیام بیرون خخخخ
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ ﴿٩٧﴾
ما می دانیم که تو از آنچه می گویند، دلتنگ می شوی.
فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ ﴿٩٨﴾
پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿٩٩﴾
و دایم به پرستش خدای خود مشغول باش تا یقین بر تو فرا رسد
خدای من، من عاشقتممم
داشتم کامنت مینوشتم ک دستم خورد رو دکمه الصاق و این کلام خداوند اینجا کپی شد
خدای من، من عاشقتممم
چقد سریع پاسخم ودادی گفتی مسیرت درسته وادامه بده من هستم
حواسم بهت هستا
من میدونم ک تورو مسخره میکنن
مورد انتقاد قرار میگیری
سرزنشت میکنن ک چ نتیجه ای گرفتی از این مسیر
ولی این جزئی از مسیره توعه تا تکاملت و طی کنی تا ایمانت قوی بشه
تا ب باور برسی
تا مدارت عوض بشه
خدایا شکرت
امروز تو تمرین ستاره قطبی نوشتم میخوام رابطه عمیق تری با خدا داشته باشم
و اینکه باهام حرف بزنه جوری ک متوجه بشم و درک کنم
قبل اینکه برم سرکار ی چیزی یادم اومد
ک ایمانم قوی ترشد ب قانون و فرکانس
من هرصبح مینویسم خدایا منو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده و آسانم کن برای آسانی ها
چن روز پیش موقعی ک داشتم آماده میشدم برم سرکار برق مون رفت
و وقتی رسیدم سالن دیدم کولر روشنه و برقا هست خداروشکر
و باز موقعی ک میخواستم برم خونه برق سالن رفت وقتی رسبدم خونه دیدم برق داریم خخخخ
بعد شادی بهم گفت ظهر ک برقا ساختمون رفتن(محله ی ما )4ساعت نیومدن
گفتممم واقعا من اومدم سالن این چهار ساعت خداروشکر
اینجا بودم گفت تو ک رفتی برقای این منطقه یک ساعت ونیم بعد اومد
یعنی من در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتم و جایی بودم ک مناسب بود
الهی صدهزار مرتبه شکر
و ی اتفاق دیگه ک امروز افتاد
من تو ذهنم باخودم فکر کردم ک باید بالکن سالن و بشوریم و سطل زباله هم خالی بشه و کیسه زباله بزاریم توش
ک امروز در کمال شگفتی دیدم شادی هم بالکن و دیروز ک جمعه بوده شسته و سطل وهم خالی کرده و کییسه زباله گذاشته براش..
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این همزمانی ها واتفاقات قشنگ
امروز باز ب محض اینکه از خونه رفتم بیرون بعد یک الی دودقیقه تاکسی ب سرعت جلوم ترمز کرد
و من کیف کردم از این بازی فرکانس و خلق خواسته الهی صدهزار مرتبه شکرت
خیلی سریع رسیدم ب سالن حتی از اسنپ زودتر خخخخ
و کرایه رو هم نصف ازم گرفت
خدایا شکرت بابت این نتایج ب ظاهر کوچیک ولی خیییلی بزرگ برای من
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقد خوبه ک یاد گرفتم خودمو با کسی مقایسه نکنم و قدر دان داشته هام باشم و خودمو فقط با زکیه ی گذشته مقایسه کنم
امروز خیییلی خداروشکر کردم بخاطر این آگاهی ها واینکه شرک آدمو از مسیر ک خارج میکنه هیچ
حتی موهبت الهی و هم ازت میگیره
شادی جان خییلی دختر خوبیه متولد75هست کارش کراتین مو و پروتئین مو و.. است
چون ک اذیت میشه تو کارش میخواد بره تو لاین دبگه کار کنه و میکاپو انتخاب کرده
و ی نفر و پیدا کرد ک باهم تمرین کنن تا باهم چیزی از میکاپ یاد بگیره
خلاصه ب من گفتن بشو مدل ک من خیلی قاطع و سریح گفتم نمیتونم مدل شما بشم اونام دیگه اصرار نکردن
خییلی خوشم اومد ک تونستم ب راحتی نه بگم خودمو تحسبن میکنم بابتش
خلاصه مدل نداشتن شادی شد مدل و زهرا ک دوره میکاپ و رفته بود ولی بخاطر باورهای محدود کننده اش و شرایطی ک براش پیش اومده بود
هیچ تمرینی نکرده بود و این دونفر خیلی راحت کانکت شدن طبق قانون فرکانس
خلاصه شادی شد مدل وزهرا رو صورتش تمرین انجام میداد شادی روز دوم دست ب قلم شد گفت بار اولمه ک دارم سایه چشم میزنم خیلی سرعتی ی چنتا قلم مو رو آورد پشت پلک زهرا و ی تیکه رنگ صورتی گذاشت وسط پلکش و تمام خخخخ
وقتی منو صدا زد ک نظر بدم ب زور جلو خنده ام و گرفته بودم
گفتم واسه بار اول خوبه تو هیچ تمرینی نداشتی ها
روز دوم خیلی بهتر شد نسبت ب روز اول کار شادی
ولی کار زهرا خییلی خییلی بهتر شد چون ی ذهنیتی داشت و دوره شو دیده بود
خلاصه تا4روز تمرین کردن
شادی فقط همون دوتا سایه رو زد و بیشتر مدل زهرا میشد
و چون آموزش ها تو گوشی زهرا بود و قرار گذاشته بودن باهم نگاه کنن و تمرین کنن زهرا یکبار گوشیشو نیاورد
یکبار دیگه ک امروز بود گوشی خاموش وآورد ک شارژ نداشت
امروز ک کارشون تموم شد شادی گفت زهرا وسایلتو همرات ببر خونه من وسایل کارمو اینجا رو ترولی(ی میز سه طبقه چرخدار) میزارم
اونم وسایلشو برد و رفت خونه
بعد شادی بهم گفت زهرا ی حرفی بهم زده ک نتونستم درکش کنم
گفت بهم اگه دوره میکاپو رفتی و یاد گرفتی منو یادت نره هااا
منو مدیون خودش میدونه
الان من ک چیزی یاد نگرفتم ازش قرار بوده فیلم هارو بیاره باهم نگاه کنیم
ک دوباره اصلا گوشیو نمیاره
خودت دیدی من شدم مدلش و اون داره تمرین میکنه این شرایط ب نفع اونه تا من اون داره نفع میبره
متد آموزششم اصلا خوشم نیومده
گفتم تو اگه میخوایی اصولی یاد بگیری باید خودت دوره ببینی و تمرین کنی
و چیزی ک حست میگه انجام بده
گفت برای همین بهش گفتم وسایلو امروز ببر خونه
درسی ک من گرفتم از این جریان
این بود ک رو آدم ها حساب نکنم و خودم اصولی یادبگیرم
وقتی ک من قدر شرایطی ک خداوند برام اوکی کرده ندونم ب راحتی از دستم میره
و اینکه خوشم اومد از حرف شادی
ک نمیخواست زیر دین زهرا بره و قبول نکرد ک ادامه بده
من توحیدو دیدم تو شادی
درک الانم اینکه
ان شاالله ک بتونم تواین مسیرثابت قدم باشم تا گاه مرگ و تسلیم از این دنیا برم
خدایا شکرت
عاشقتممم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
سلام خدمت همگی…
دیروز صبح بنا به دلیل نامشخصی ،افت انرژی داشتم و وقتی همیشه تمرکزت رو روی خودت و حال خوبت میذاری!بالطبع احساست هم عالیه و کلی انرژی داری و همون انرژی رو به اطرافتم پراکنده میکنی و اون احساس خوب رو منتقل میکنی به همه!
اوله صبح دیدم کمی حالم گرفته ست اونم بی دلیل!
استاد میگه گاهی این طوری میشه و کاملا طبیعیه و حوصله نداشتم کلا و وقتایی که بخوام کنترل ذهن کنم و حالم رو خوب کنم میام آگاهانه تمرکزم رو میزارم روی قسمت هایی از سریال زندگی در بهشت و خودم رو ناظر بر افکارم میکنم و احساسم رو هر چند مدت کم،میزارم رو فرکانس خوب!
همسرم ظهر اومد و گفت امروز روبه راه نیستی و مثل همیشه سرحال نیستی!؟
مشکلی هست و گفتم نه چیزی نیست و خودم هم دلیلش رو نمیدونم!
یعنی میشه یه وقتایی بی دلیل حالت مساعد نباشه و هیچ نجوایی هم نبود که بگم ذهنم و افکارم حالم رو تغییر داده بود !
شب شد و همسرم اومد و گفت پاشو بریم بیرون دوتایی!
سواره موتور شدیم و کل شهر رو چرخ زدیم!
و بعد از میان درختان انبوه که جوی کوچکی از آن عبور میکرد و روشنایی ماه،زیبایی شب رو صد چندان کرده بود همراه با نسیم خنکی که به سر و صورتم برخورد میکرد رفتیم باغمون و یه دو ساعتی نشستیم!
توی باغ گل های شب بو عطرشون همه جا پیچیده بود و سروهای هم ردیف و قد کشیده،رقص و پایکوبی می کردند بخاطره دیدن ما و ستایش خدا رو میکردند،گل های باد صبا در رنگ های مختلف باز شده بودند و طبیعتشون هست که شب توی تاریکی ،گل بدن و فضای دل انگیز باغ و طبیعت ،انسان رو مسحور میکرد!
اون قدر محو زیبایی باغ،در اون خلوت شب شدم که انگار اولین بارم هست اومده بودم در حالیکه دوساعت پیش هم اونجا بودم!و یه آهنگ پلی کردم وشروع کردم به همخوانی با آقای افتخاری،و پروانه ی زیبایی در اون وقت شب،دوره سرم چرخید و رقصید و عاشقانه حمد خدا رو کرد وحالم بسیار عالی شد!
وقتی هم به اون احساس نزدیکی به خدا میرسم،اشک هام سرازیر میشن از قدرت خدا،و اجازه میدم تا روح و جسمم توی اون لحظه هماهنگ باشند باهم!بلند شدم و زیره نور مهتاب و ستاره ها،اجازه دادم این اشک هام که اختیارشون تو دست خودم نبود بریزند و همسرم نبینه چون فکر میکنه چیزی شده!
بعده عشق بازی با معبودم!رفتم پاهامو گذاشتم داخل جوی آب و خنکی آب سرد تا سراسره بدنم نفوذ کرد و دست و صورتم رو توی اون شستم و توی تاریکی محض،چون دیگه اصلا نمی ترسم حتی تا ته باغ بدون گوشی و چراغ میرم و اون قدر لذت میبرم از این شجاعتم که حد نداره!ازش سپاسگذاری کردم که دل سپردم به جریان هدایت و اومدم باغ و احساسم از نزدیکی به خودش فوق العاده شد!
توی حال خوش بودم ولی در دلم غوغایی بود از عظمت بی نهایتش،از وصل بودنم،از اینکه یه دست مهربون از دستای خودش رو کنارم دارم و انگار خودش بود که اومد پیشم نشست و گفت من این حالتو دوست ندارم بنده ی من!اعظم جانم!
نشستیم و دوتایی و وقتی اون حس زیبای رضایت و لبخند رو از دیدن این همه زیبایی،همسرم روی صورتم دید گفت :میتونم ازت یه خواهشی کنم!؟
گفتم بله
گفت:خواهش میکنم همیشه و همیشه اینطوری بمون!
شاد و سرحال
با حال خوب و احساس عالی…
گفتند توی این مدت اون قدر به حال خوبه تو عادت کردیم و همیشه سرحال دیدیمت که یه روزی حوصله نداشته باشی همه ی ما نگران میشم و همون جا قول دادم و امیدوارم خدا کمکم کنه تا همیشه توی احساس خوب باشم و اصلانم چیزه خاصی نبودها ولی همه فهمیده بودند!
همه ی این احساسات خوب و افکار عالی،بواسطه ی خدا،این سایت و آگاهی های استاد عزیز هست که با نظارت بر افکارمون،زیبا زندگی میکنیم و جهان رو جای زیباتری برای زندگی می کنیم!
خدایا شکرت و هزاران هزار بار شکرت که این قدرت رو به ما دادی که خالق زندگیمون باشیم،خالق لحظاتمون،خالق حال خوبمون…
سلام ب دوست عزیزم اعظم جان
سپاسگزارم ب بخاطر کامنت زیبایی ک نوشتی عزیزم چقددد قشنگ توصیف کردی مسیر زیبایی رو ک با همسرتون اونم باموتور رفتین
حتی تجسمش هم حس وحال عالی داد بهم
و توصیفی ک از باغ قشنگتون کردین
خییلی حس عالی گرفتم و خداروشکر کردم بابت زیبایی هایی ک هدایت شدین بهش تا حالتون بهتر بشه و وصل بشین ب منبع درونتون
خیییلی ازت ممنونم عزیزم
چقد تحسین کردم رابطه ی زیبای شما و همسرتون رو
واقعا لذت بردم و خداروشکر کردم بابتش
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خداروشکر ک دراین مسبر زیبا هستیم ان شاالله ثابت قدم باشیم تواین مسیر و تسلیم الله تا گاه مرگ
براتون بهترینها رو از درگاه خداوند خواستارم
شاد وموفق باشید
سلام زکیه جانم!
قبل از اینکه نقطه ی آبی که از شما دریافت کردم رو باز کنم،کامنت زیبایتان راخواندم و لذت بردم از تغییرات کوچیک،از تایید کردنشون،از نوشتن و به یاد آوردنشون،از تثبیت شون توی ذهنتون و اینکه با تکرار و تکرار همین مسیر،نتایج بزرگ و دلخواه(البته از نظره ذهن ما بزرگ وگرنه برای خدا هیچ فرقی نداره جنس و اندازه ی خواسته هامون)حاصل میشه!
ممنون از ردپای روزانه تون و اینکه روی خودتون و باوراتون کار می کنید تا جهان رو جای زیباتری برای زندگی کنید!
یه جایی از کامنتتون گفتین قرار بود کارهایی رو انجام بدین که قبل از شما دوستتون و دست مهربون خدا انجام داده بودند!
عین همین تجربه رو دیروز منم داشتم!
منطقه ایی که ما زندگی می کنیم تابستونای بسیار گرم و خشکی داره و عملا روزها اگه کاره خاصی نداشته باشیم بیرون نمیریم تا بعد از ظهر که برخلاف ظهرها،یه نسیم خنک همراه با یه هوای دلپذیری رو تجربه می کنیم که این هم از معجزات زیبای خدا و از کثیر نعمت هایی است که در اختیارمون هست و ما نمی بینیم!
شب قبل ،باغ مهمون داشتیم و چون تا ساعت یک و نیم تا دو میشه اکثرا میمونیم و ماه کامل زیبایی خاصی به طبیعت زیبای باغ داده بود بعده شام و صرف تنقلات دیگه وقت نشد باغ رو تمیز کنم و جلوی مهمونا هم نمیشد کارها رو هم انجام داد و صلاح دونستیم پیششون باشیم و توی دلم گفتم فردا بعد از ظهر میام کلا همه جا رو تمیز میکنم و بر گشتیم خونه!
دیروز عصر با دختر کوچولوم رفتیم و شام شب رو هم برداشتیم طبق قانون سلامتی،و گفتم هم کارها رو انجام میدم و هم روزم رو با سپری کردن تو طبیعت زیبا می گذرونم و هم شام میمونیم و توی راه گفتم خدایا آسون کن بر من کارها رو …
رفتیم و آهنگ های زیبایی رو گذاشتم و همراه با لذت،شروع کردم از بیرون خونه تمیز کردن و داخل رو چون ظرف زیاد بود و زمانبر ،گذاشتم برای آخر و بوی خاک آب خورده و تمیزی و طراوات باغ ،یه حس فوق العاده ایی بهم داد و هر وقت ماه کامل باشه هر جایی باشم دوست دارم خودم رو برسونم باغ و فقط محو دیدن زیبایی ماه باشم و توی ذهنم کارها رو میخواستم تموم کنم و وقت بیشتری رو زیره نوره مهتاب کامل باشم و کلید انداختم و رفتم داخل و در کمال تعجب دیدم یه دونه حتی یه دونه ظرف کثیف نیست و اون قدر هنگ کردم که از دخترم سوال کردم که من نمی بینم یا اینجا ظرفی نیست!؟
و وقتی دره کابینت ها رو باز کردم دیدم همه شسته شده و تمیز سرجاشون هستند و اون قدر خوشحال شدم و اون قدر از این آسون شدن ها لذت بردم که یه جارو کشیدم و رفتم سپاسگذاری کردن از خدام اونم زیر روشنایی ماه کامل و توی احساس فوق العاده موندم!
میوه های خوش رنگ (هلو،شلیل،انگور،شفتالو،الو،سیب و…)چیدم و روی میز گذاشتم و آتیش رو روشن کردیم و شکر کردم خدایی رو که این همه نعمت به ما داده و ما یادمون میره که شکرش رو کنیم و عطر گل های شبو که همراه با صدای زیبای اذان طنین انداز شد و احساسم رو عالی…
شب شد و همسرم همراه پسرم اومدن و تشکر زیادی کرد از اینکه همه جا رو تمیز کرده بودم و همه چیز رو آماده و وقتی نشست اولین چیزی که گفتند این بود که ظهر اومدم باغ و تمام ظرف ها رو شستم و چقدرررررر من خوشحال شدم ،چقدر تو دلم تحسینش کردم و چقدر از خدا بخاطر این دست مهربونش تشکر کردم که فکر میکنم اوایل ازدواجمون بود که گفتند تنها کاری که انجام نمیدم اینه که ظرف بشورم و من سپاسگذاری کردم از خدایی که نرم کرده بود دلش رو و آروم که من هر کاری میکردم نمیتونستم راضیش کنم به انجام اینکار و خداوند چقدر راحت و آسون با دل سپردن به خودش،با تسلیم شده و هدایت خواستن،اینطوری آسان میکنه ما رو برای آسانی ها…
ممنون از وجوده ارزشمندتون و یادآوری تجربه ی تسلیم شدن در برابره این نیروی قدرتمند!
سلام عزیزدلممم دوست قشنگم
خییلی ازت ممنونم ک وقت ارزشمندت و گذاشتی و برام نوشتی
نمیدونی چ انرژی گرفتم چقد حس عالی داشت کامنتت برام
قلبم باز شد و روحم سبک و لبخند اومد رو لبم
عاشقتممم چقد زیبا و باعشق توصیف کردی نظافت باغ بهشتت رو
قرص کامل ماه درختان میوه رنگارنگ خدایا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این همه فراوانی و زیبایی و حس عالی
خدای من عطر خاک آب خورده چقددد حس عالی داره
نوش جانت این همه زیبایی گوارای وجودت عزیزم
خییلی تحسینت کردم بخاطر این نگاه زیبایی ک داری و این همه زیبایی و ساختی تو زندگیت
خییلی بهت تبریک میگم و این خواسته هم برای من واضح شد ک دوسدارم ی باغ سرسبز زیبا بت درختهای میوه با آلاچیق و ی تاپ ک ب درخت بسته شده رو داشته باشم
حتی تصورش هم منو از خود بی خود میکنه
الهی صدهزار مرتبه شکرت
ب قول انیشتین عزیز وقتی کارها داره راحت انجام میشه یعنی خدا داره کارها رو انجام میده الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز آسیه جان صاحب کارم بهم زنگ زد گفت زکیه آماده باش ی ربع دیگه میام دنبالت ک باهم بریم سالن
منم گفتم باشه و خلاصه وقتی رسبدیم سالن بهم گفت از این ب بعد خودم دیگه میام دنبالت ک بیایی سرکار هم کرایه ندی
هم اینکه اذیت نشی هم اینکه منتظر تاکسی نمونی ساعت 4
خودم دیگه میام دنبالت اگه هم ی روز نتونستم بیام بهت میگم
گفتم خدایااا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر اتفاقات قشنگی ک داره برام میفته مرسی ک از طریق آسیه داری بهم عشق میدی عاشقتممم
و دیشب هم خودش برام اسنپ گرفت
قبلا من اصلا همچین شرایطی نداشتم
چی شده ک داره این اتفاقات میفته من ک همون آدمم ولی تو محیط جدید رفتار بقیه صدبرابر بهتر شده و کلی عشق واحترام دارم دریافت میکنم
و درآمدم هم بیشتر شده خداروشکر
و امروز هم مشتری داشتم
جز اینکه ی ذره فرکانسم بهتر شده ی ذره تمرکز کردم رو آگاهیا
ی ذره ایمان در وجودم جوونه زده
اگه بیشتر کار کنم چ اتفاق های فوق العاده ای و تجربه میکنم ک فقط خدا میدونه
من دیگه کوتاه نمیام
دیگه پا پس نمیکشم
من میخوام تا آخر مسیر برم چون دارم میبینم چقد افکار من داره زندگیمو خلق میکنه
من بهترین زندگی و برای خودم میسازم بهت قول میدم زکی قشنگم تو لایق بهتربنهایی
تو جیگر گوشه ی خدایی
تو لایق تجربه ب خوشبختی وثروت هستی
عاشقتم دوست قشنگم مرررسی از انرژی فوق العاده ای ک بهم دادی و منو مصمم کردی ب ادامه ی مسیر
برات بهتربنها رو از الله یکتا میخوام
شاد و موفق باشی
1409
روز51
سلام جانم!
خدا رو شکر به خاطره هدایت هایش و آسان شدن برای آسانی ها!
به خاطره اینکه بقول استاد نیاز به کاره فیزیکی سختی برای انجام هیچ کاری نیست،فقط با ریشه دار کردن باورهای قدرتمند کننده،مسیر برامون باز میشه،کارها انجام میشن،همه دست خدا میشن برای کمک و خدمت کردن برای ما!
چی میشه که دل آسیه رو نرم میکنه برات،چی میشه که خودش میخواد کارهای شما رو انجام بده،چی میشه که عشق میشه برامون،نور میشه،هدایت میشه ،راه میشه و…
چون فقط و فقط میخواد که توحید و یگانگی رو در ما زیاد کنه،ایمان به خودش،به اینکه اگه ایمان داشته باشی به غیب،به خودش!همه چی میشه برات،به شرط باور
زکیه جانم!
چند روزیکه یقین میخواد ازم،نترسیدن و شجاع بودن،تو دل ترس هام رفتن!
من یه خواسته ای دارم و اینکه میخوام کل دنیا رو تجربه کنم چون میخوام خودش رو تجربه کنم و خودم رو بشناسم!
میخواد تو این مسیر بهم کمک کنه و به خواسته ام برسم!
بهم میگه نترس،شجاع باش،ایمان داشته باش!
هر روز نشانه هاش رو دارم می بینم،حتی توی خواب هام میگه که چیزی نیست اونی که توی ذهنت بزرگش کردی!اون قدر واضح میگه و نشونه هاش رو می فرسته برای حرکت کردن که میدونم تنها راه رسیدن به خواسته هام،گذشتن از این مرحله هست و با بزرگ کردن شخصیتم توی این زمینه،به همه چیز می رسم!
از چی می ترسم!؟
از رانندگی در شب،از اینکه تنها برم مسافرت،از اینکه تنهایی توی یه شهره غریب باشم،از اینکه نتونم آدرس و مسیر رو پیدا کنم!
اینا ترس های واهی منن و هر روز بهم نشونه میده!
چند روزه پیش بهم گفت برو و همون کاری رو که انتظار داری پسرت برات انجام بده خودت بکن!
ذهنم اومد و هزاران اما و اگر داد که الان اون شهر شلوغه،ترافیکه،میبری ماشین صفر کیلومتر (لاماری)میزنی به جایی،جای پارک پیدا نمیکنی،مستاصل میش تو این گرما و…
بخدا یه نیروی قویتری از این بود که داشتم ظرف های صبونه رو می شستم که این گفتگوها شروع شد!
همونجا دستکش ها رو در آوردم و گفتم من باید نترسم،من باید شجاع باشم و ایمانم رو نشون بدم،من باید عمل کننده باشم نه مثل طوطی،حفظ کنم این آگاهی ها رو و عمل نکنم و
پاشدم رفتم!همون کاری که می گفت انجام نده ولی قدرت نیروی خدا قویتر از نجوا بود و باید پا روی ترسام میزاشتم!
گفتم خدایا هدایتم کن و آسان کن بر آسونی ها و حرکت کردم!
اون قدر این عمل کردن به الهام لذت بخش بود که کلا یادم رفت به پسر و همسرم بگم که من رفتم شهره دیگه و داخل شهر شدم و گفتم خدا جانم!توی شلوغی اون منطقه یه جای پارک خوب برام روبراه کن و رفتم جلو و بخدا در جایی که ماشینا تو اون ساعت روز همه دوبله پارک میکنند یه جای پارک بزرگ اونم جلوی مغازه ای که من میخواستم ازش خرید کنم!
لبخند زدم و سپاسگذاری کردم از اینکه جواب میده!
دوباره یه کاره دیگه توی یه منطقه ی دیگه ی شهر داشتم اونم رفتم و به زیبایی و راحتی هر چه تمام تر انجامش دادم و ساعت دوازده برگشتم خونه و وقتی همسرم دیدند که تمام اون کارهایی رو که سه روز بود داشتم می گفتم اونا برام انجام بدن رو کردم و اومدم خیلی خوشحال شدند و گفتند کی رفتی و برگشتی!
بخدا اگه یه ذره ،فقط یه ذره قدرت این خدا و این نیرو و قدرت خودمون رو باور کنیم همه چی درست میشه به شرط باور…
از امروز هم نشونه ای اومده که باید همون مسیر و همون شهر رو توی شب برم؟!
چرا این همزمانی ها برام میوفته!؟
چون من از خدا،این خواسته رو دارم که میخوام برم و بگردم کل جهان رو!
خدا داره با این نشونه ها و عمل کردن من به اونا،ظرفم رو بزرگتر میکنه تا به اون خواسته ها هم برسم
در زمان مناسب!
زمان مناسب کی میشه!؟
وقتی من نترسم،شجاع باشم،عمل کنم،ایمان داشته باشم!
به خدا خیلی واضح بهم میگه اگه میخوای مثل اکثریت جامعه و خانم هاش باشی که هدفی برای خودشون ندارند مثل اونا رفتار کن و عمل کن!
ولی اگه میخوای متفاوت باشی و لذت های زیادی رو تجربه کنی!دلت رو بده به من و از هیچ چیزی نترس!
هر تضادی توی مسیر باعث میشه درس اون رو بگیری و ازش رد بشی!
تکامل رو رعایت کن و پله پله حرکت کن!
نخواه تویی که بیش از بیست کیلومتر رانندگی نکردی به یکباره مسیر صد کیلومتری رو بری!
قدم به قدم!
و فردا همین موقع میخوام برم همون شهر و شب رانندگی کنم و میخوام خودم رو و شجاعتم رو نشون بدم!
انشالله به امیده خودش،میام برای شما و خودم میگم از تجربه ی این عمل کردن!
ممنون از وجوده ارزشمندتون!
به نام خدای هدایتگرم
سلام
خانم گزارشگر چه جالب همه رو معرفی کرد خدا قوت
با اون صدای زیبات با اون زبان انگلیسی که حرف می زنی بدون اینکه استرس داشته باشی
لحظه به لحظه نشونمون دادی
ماهیگیری عالی وسایل عالی
همه اشتیاق دارن ماهی بگیرن
مریم جون سوار قایق شد با نوشیدنی خنک با استاد عزیز چه صدای در آورد استاد…
هوای عالی
همه جا سرسبز
قصدشون لذت بردنه نه ماهی خوردن و گرفتن
و قتی جیکاب سوار شد وقت بود سایه بان در بیاد ولی استاد نوازش کرد خندید برام جالب بود
وای این تخت پادشاهی چقدر زیباست خدایا شکرت این هم ثروت نشونم داد
دلم خواست و تحسین کردم
با هم همکاری کردن بادش کردن چقدر زیباست چه لذتی داره
آهنگ آخر فیلم خیلی چسبید
خنده های استاد و مریم جون نشانه اینه که نگران مهمان نیستند که چی بخورن …کجا برن
خدایا شکرت بهم نشون دادی موقع مهمان استرس نداشته باشم
لذت ببرم به خودم برسم
حالم خوب باشه تمرکزم روی خودم باشه
در لحظه باشم آرامش داشته باشم
درس ام گرفتم رضایت همه رو دیدم
در پناه خداوند باشید
خب خیلی بی صبرانه و باکلی ذوق اومدم سراغ قسمت بعد
خداشاهده که اگه هزاران بار هم این بهشت این آسمان طبیعت و دریاچه زیبارو ببینم باز هم لذت میبرم و چقدر زیباست
واقعا انسان اگر درهماهنگی ذهن و روحش باشه و به قوانین عمل کنه در همین دنیا بهشت تجربه میکنه
در همین دنیا با بهشتیان هم مدار خودش یکجا قرار میگرن
و در اوج فراوانی
فراوانی ثروت لذت عشق و سلامتی کیف میکنند
به راستی استاد دارین بهشت رو در همین دنیا تجربه می کنید و چقدر هم لایقید
چقدر هر بنده مشغول لذت و تفریح و چه خانواده سالم و پرازعشقین
که خواسته ارتباط باهمچین انسانهای سالم و شاد رو برام ایجاد کرد
خدای من واقعا انقدر ذهنم از زیبایی ها لبریز شده که نمیدونم چطور بیان کنم
استاد زیبایی که با عزیز دل و جیکوپ عزیز میرن برای قایق سواری
و استاد اون لحظه که جیکوپ نزدیک بود بیفته و از سایه بان گرف چقدر خونسرد و باعشق باجیکوپ دوستداشتنی برخورد کرد
و مریم جان عزیز که لحظه به لحظه زیبایی هارو برای ماتصویر برداری کردن واقعا ممنونم ازت مریم جون دوستداشتنی
چقدر استاد حس شوخ طبعی شما و پدر خانواده رو دوستدارم و چقدر لذت میبرید
و اونجا اون تخت پادشاهی رو باد کردین و انداختینش توی آب خدامیدونه که چقدر تجربه زیبا باهاش رقم میخوره
استاد ممنونم که الگوی ماهستید و بادیدن این زیبایی ها باعث میشه این خواسته ها درما شکل بگیره و به این زیبایی ها هدایت بشیم
عاشقتونمممممم
شادو سالم و سعادتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی مهربانم
خداروشکر که تونستم 1 قسمت دیگه از سریال بینظیر زندگی در بهشت رو ببینیم
به به پارادایس زیبا با مهمون های دوست داشتنی و با حال
چقدر عالی همه مشغول 1 فعالیت عالی ماهی گیری فوق العاده 1نکته ی جالبی که همون اول متوجه شدم اینکه وقتی اونجا مهمون میاد میزبان میتونه دررکنار مهمون ها به کارهای شخصی خودش برسه اینجا ما اگه مهمون بیاد باید دربست کل کاروزندگی رو ول کنیم و همش چسبیده باشیم به مهمون اگر یکم کار شخصی انجام بدیم به منزله ی بی احترامی میدونن ولی چقدر عالی همه دارن سرخودشون رو با 1 کار خوب گرم میکنن تا بهشون خوش بگذره
ماهی گیری قایق سواری پینگ پنگ
چقدر تفریحات سالم واقعا لذت بخشه خدرو صد هزار مرتبه شکر
چقدر عالی بود قایق سواری چقدر قشنگه خدای من این دریاچه و منظره و درخت هاش
خدایا شکرت خبلی لذت بردم
ممنونم از شما
سلام به بچه های زندگی در بهشت خداروشکر به خاطر این وضای عالی این بهشت زیبا دوستای آمریکایی استاد آمدن پیش استاد عزیزمون تا چند روزی لذت ببرن
همه مشغول تفریح هستن وهرکس مشغول کار خودشون هستن ماهیگیری چقدر سرگرم کننده به قول یکی از بچه ها خیلی خوبه هر کسی آزادانه داره خوش میگذرونه و رها هستش و لحظات خوششو وابسته به کسی نمیدونه یکی داره هیزم تهیه میکنه یکی موتور سواری یکی قایق سواری و یکی ماهیگیری
وهمه خوشحال هستن خدایا شکرت به خاطر این هوای عالی ولحظات عالی خوب استاد وخانم شایسته میخان برن با قایق پارویی دور بزنن به همراه مهمونمون استاد اول سوار میشه وبه طور ماهرانه ای قایق رو میاره دمه سکو تا خانم شایسته راحت بتونه سوار بشه وقتی خانم شایسته سوار میشه استاد میگه اگه انکبوت دیدی باتو بزار روش
خانم شایسته عنکبوتی میبینه ولی با لطافت اونو میندازه تو آب ودلش نمیاد لهش کنه که این حرکت خیلی زیبا بود
واما مهمونمون که موقع سوار شدن نزدیک رود بیفته که خدارو شکر به سلامت نشست و حرکت کردن چقدر حال میده قایق سواری من عاشق قایق پارویی هستم ولی پدالیم خوبه
چقدر فراوانی زیاده که هرچی قلاب میندازن به راحتی ماهی میگیرن به اینکه حرفه ای به نظر نمیرسن معلومه که کلی ماهی اونجا هست که نشان از فراوانی خدایا شکرت به خاطر اینهمه وروانی که تو زندگی استاد وجود داره من تحسین میکنم استاده به خاطر این همه نعمت وثروت که خلق کرده و به همه ما نشان میدهد وراه به دست آوردن این نعمتها وثروتهارو هم بهمون آموزش میدن
سپاسگذارم استاد عزیز وخانم شایسته
به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از ان توست
تحسین میکنم این همه زیبایی این هوای زیبا رو این پردایس زیبا رو تحسین میکنم خانم شایسته با اعتماد به نفس که هر لحظه دنبال کار خودشه البته همه با هم هم فرکانسین هر کدوم دنبال لذت بردن تحسین میکنم این با خود در صلح بودن رو امروز به این درک رسیدم که قانون میگه باید زندگی رو زندگی کنم همون جور که خودم دوست دارم و منتظر کسی نباشم و هر روز باعشق و لذت حرکت کنم و منتظر چیزی نباشم با هر چیزی که دارم واقعا خیلی ساده هست من یه جوری کیج شدم فکر کردم حتما باید کار خاصی بکنم اخه من خانه دار هستم چون تو باور محدود کننده که خانه دار که پول نمیسازه اما من کلی کار انجام میدم و کلی با خانه داری به خواسته هام رسیدم و ثروت خودش به سمتم میاد اما انگار باز فراموش کردم تو همین مسیر من به خواسته ام رسیدم پس باید همین رو ادامه بدم و لذت ببرم و خودم رو با دیگران مقایسه نکنم من از خونه داری و این که همه کارا دست خودمه لذت میبرم من دوست ندارم ریس داشته باشم پس ادامه میدم اینا بهونه ذهنه خودم باید برا خودم چالش درست کنم چون ذهن عاشق حل کردن چالش هست لذت میبره خداروشکر که این درک رو بهم داد من عاشق اینم خودم از کارایی که میکنم لذت میبرم مثل خانم شایسته فقط باید واسه کارام وخودم ارزش قائل باشم چقد عالی بود اون تخت پادشاهی خدای من چقد تنوع هست واسه لذت بردن خدایاشکرت سپاسگزارم ازتون عاشقتونم در پناه الله شاد باشید
به نام خداوند بخشنده ی عزت دهنده
سلام برخدای اجابت کننده ی خواسته هایم به سادگی و بدیهی وکاملا عزتمندانه
سپاسگزارلطف بیکران الله مهربانم هستم که به من این فرصت را داده تا بتوانم روزم را با دیدن این همه زیبایی شروع کنم
سلام بر استاد بزرگوارم و مریم جان عزیزدوست داشتنی امیدوارم هرکجاهستید تنور دلتون گرم و سرشار از انرژی الهی باشید
برنامه ی مریم جان عزیز برای ما بچه های زیبا بین اینه که لحظه به لحظه ی اتفاقات شگفت انگیز رو که توسط هشت نفر آدم در فضای مزرعه ی بهشتی به وقوع می پیوندد با دوربینشون برامون به یادگار تواین سایت مقدس بذارن
خوب بریم شاهد دیدن لذت بردن لحظه به لحظه ی این گروه مؤمنینی که دراین فضای بهشتی وظیفه ی الهی انسانی خودشون میدونن که فقط لذت ببرن و درلحظه باشن و نگران چیزی نباشن،باشیم خدایاصدهزارمرتبه شکرت
مریم جان اول از همه میخوام اون عزت نفس و اعتماد بنفس شمارو بسیار تحسین کنم که وقتی شروع به فیلم گرفتن میکنید در همون لحظه هرجور که کلام شما از درون طراوش میکنه و یجاهایی اگه تو گفتن گیر بزنید اون قسمت از فیلم رو حذف نمیکنید و این خیلی برای من تحسین برانگیزه این حد از اعتمادبنفس که فیلم رو قطع نمیکنید تا ازاول شروع کنید به ضبط کردن،همون کلمتون رو اصلاح میکنید و خیلی با اعتمادبنفس بیشتری شروع به گزارش لحظه به لحظه ی اتفاقات فوق العاده میکنید
یه نکته ی مهم دیگه و قابل تحسین دیگه که دوست داشتم بهش اشاره کنم اینه که شماو خانم هوپ رو تابه الان که دیدم هرکدومتون به یک شکلی درحال لذت بردن هستید
ایشون چون به ماهیگیری علاقه داره ترجیحش این بوده که با پسرش مسابقه ی ماهیگیری بده،وشما هم ترجیحتون این بوده که طبق روال دوربین به دست باشید و با زبان تصاویر زیبایی های سگفت انگیز لحظه به لحظه رو به نمایش بگذارید
قشنگی رابطه ی شما با دیگران به همینه که هیچ کس وظیفه ی خودش نمیدونه که وقتی مهمون داریم حتما بشینیم باهم دیگه صحبت کنیم و یااینکه ازهمون کله ی صبح توی آشپزخونه باشید و نگران ناهار ظهر باشید
شاید من بودم و بااین فرهنگ معذب باری که توش رشد کردم،این تعداد مهمون داشتم ازهمون صبح اول وقت خودمو توی آشپزخونه حبس میکردم تا برای مهمونام غذا بپزم،و یااینکه وظیفه ی خودم میدونستم که با شروع کردن صحبت از یجایی با اون خانم مهمان اون رومشغول کنم که یموقه ایشون برداشت بدی نکنه ازمن که نکنه بگه مهمون نواز نیستم
اتفاقا چندروز پیش مادرهمسرم خونمون بود،همیشه وقتی میومد صحبت ازجایی رو شروع میکردم و دست آخر منجر به غیبت میشد،ولی اینبار وظیفه ی خودم ندونستم که بخوام باصحبت کردن ایشون رو مشغول کنم،دیدم که ایشون هم تمایلی به صحبت کردن نداره و طبق معمول دوست داره اخبار وفیلم های موردعلاقه ی خودش رو دنبال کنه،منم مشغول آشپزی بودم و چقدر همه چیز عالی پیش رفت،و دیگه ماهم خدارو شکر صحبت آن چنان طولانیی باهم نداشتیم که دست آخر منجر به غیبت و دلخوری بشه،و موقعی هم که به خونشون رفتند با خوشحالی از پیشمون رفت
و این رو من از شما یادگرفتم که نخوام برای مهمون خودمو به آبو آتش بزنم برای راضی نگه داشتنشون خدایاشکرت
واما گزارشی که مریم جان به دقت تمام وکمال میدن چقدر یه حس خوبی بهم دست داد،یاد اون زمان میوفتادم که مینشستیم دور همی گزارش لحظه به لحظه ی اخبار منفی گوش میدادیم
الان لطف خدا شامل حالم شده و توسط دستان بی نظیرش دارم گزارش لحظه به لحظه ی اخبار مثبت رو غذای روحم میکنم
حس این اخبار کجا و حس اون اخبارمنفی و دل آشوب کجا،،،خدایاشکرت که منو به مسیر درست هدایت کردی
و اما جوزف عزیز و خانمِ هوپ بااون اسم زیباشون درتلاشند که هرکدوم تعداد ماهی بیشتری بگیرند
چقدر تحسین برانگیزه این خانم هوپ که چقدرهم عاشق معنای اسم ایشون و خواهرشون شدم،معلومه که اون ها هم یکسری اعتقادات دینی خوبی دارند و بابت این همفرکانسیتون خدارو شکر میکنم
آره داشتم میگفتم ایشون چقدر تحسین برانگیزه که وقتی مشغول ماهیگیری میشه،برنده شدن خودش در اولویته و این نیست که بخواد تو ماهیگیری سُستی کنه تا پسرش جلو بیوفته،هرکدوم بدون هیچ تقلبی در تلاشند که توانایی های خودشون رو ابراز کنند،و این بسیار تحسین برانگیزه برای من
آقای راین هم مثل اینکه اونقدر بهش خوش گذشته و از رفتارای استادعزیز خوشش اومده که امروز خودش تصمیم به جمع آوری چوبها کرده،تا یک شب شگفت انگیز رو درکنار شعله های آتش سپری کنند،چه عصای موسایی هم داره براخودش درست میکنه
استاد قطعا ایشون ازشماانگیزه گرفته که دست به اره بشه و لذت بریدن چوبها رو بادستان خودش لمس کنه
اینجاهرکسی باهر استعدادی میاد ازاستاد انگیزه میگیره کارهای هیولا انجام بده،خدایاشکرت
واستادعزیزهم با لوک خوش شانس در حال بررسی قایق پدالی هستن،تا اون رو از تنهایی نجات بدن،خدایاشکرت
واما بریم سراغ لیوای عزیز که یک گل پسر دوست داشتنی و کاملا دنبال علایق خودش
آفرین به لیوای که اینبار تصمیم گرفته تلسکوپ رو باخودش بیاره و شب ها ی پر ستاره رو با تلسکوپ باچشمان زیبابینش ببینه و به همه زیباییهای آسمان رو درشب نشون بده خدایاشکرت
مریم جان آفرین به شما که اینجا توجهتون به همه معطوفه و هرکدوم باهرشخیتی که دارند،کاملا صلح وارانه و عاشقانه بااونها برخوردمیکنید،من عاشق ویژگی شماشدم خدایاشکرت
و اینبار قراره با جوزف وخانم هوپ ماهیگیری هم تست کنید،خیلی لذت میبرم از اینکه هرکدومتون ازهمون اول صبح برنامتون اینه که فقط لذت ببرید،واقعا از لذت بردن شما شگفت زده میشم و خودم هم انگار یجورایی دارم ازلذت شما لذت میبرم
چقدر برام جالب شده این نوشیدنی هاتون،یعنی این امریکایی ها تا دوقدم برمیدارن یه نوشیدنی مهمون خودشون میکنن،خیلی هم عالی
اون لحظه ای که سوار قایق شدید تا شماهم از هوای پاک وزلال این فضا بهره ببرید،شجاعت مریم جان رو تحسین کردم که با دوربین به دست سوارقایق شدیو وبعدهم عنکبوت رو برداشتید و توآب انداختید،واقعا این حد از تمرکزتون روی فیلمبرداری بسیار تحسن برانگیزه و جوری به مخاطب این احساسو میدید که انگار خودش داره اون لحظه رو تجربه میکنه خدایاشکرت
چقدر تحسین کردم اون طرز صحبت کردن جیکاب عزیز رو که اینقدر محکم حرف میزد و استادهم گوش جان فرا داده بود به صحبتای ایشون وبا سوالای عالی داشت به اون انگیزه میداد بیشتر صحبت کنه،واقعا اگه بخوام آینده ی ایشون رو پیشگویی کنم،حتما میتونه تو داستان سرایی و گویندگی موفقیت خوبی رو کسب کنه
استاد این شوخی های بامزتونو خیلی دوست دارم،واقعا چقدر خودتونید،چقدر اون لحظه ای که قراره درلحظه لذتشو ببرید بااون لحظه ای که دارید آموزش میدید،متفاوته
وقتی درلحظه میخواید لذت ببرید فقط شوخی میکنید،شادی میکنید و درکنارهرکسی باشید فقط حالشو میبرید
ووقتی هم که آموزش میدید یه چهره ی کاملا جدی و متفاوت به مخاطب نشون میدید،تا مخاطب هم حس جدی بودن بهش دست بده و آموزش قانون زندگی رو جدی بگیره و بهش عمل کنه
چقدر این خانم هوپ تو همه چیز مهارت داره،هم تو ماهیگیری،هم تو موتورسواری،هم تومسائل زندگی وعشق ورزیدن به بچه هاش،واقعا تحسین برانگیزه این خانم بااین حوصله و این شدت علاقه ای که داره همه چیز رو تجربه کنه خدایاشکرت بخاطراین دست ازآدمای اکتیو و فعال و پرانرژی
آفرین به آقای راین که مشخصه بدجوری انرژی مصرف کرده تا چوبهارو قطعه قطعه کنه،و این رو بااعتمادبنفس عالی میاد بیان میکنه که دوتا باتری تموم کرده تا تونسته کلی قطعه چوب جمع کنه،و چقدر هم استاد عالی ایشون رو تحسین میکنه و تأییدمیکنه که چه کارمهمی انجام داده
انصافا کدوم مردایرانی با انجام این کار عزت نفس واعتمادبنفس میسازه،شاید یه مرد ایرانی بود و ازش تشکر میکردی بابت آماده کردن این تعداد چوب،درجواب بهت میگفت کارمهمی نکردم
اماایشون خوراک خرماوونارگیلش هم به نمایش میذاره تابگه چه انرژیی رو صرف بریدن چوبها کرده،و میخواد تجدید قوا کنه برای لذت بردن یه کاره دیگه خدایاشکرت
خدای من این بار قایق پادشاهی قراره توی دریاچه بندازن،چه همکاری خوبی همه باهمدیگه داشتند،چقدر از ویژگی همکاری طلبانتون باهمدیگه لذت بردم،چه حس فوق العاده ایه که همه باهم برای لذت بردن همکاری میکنند و بدون اینکه کسی اجباری بر دوش خودش تحمیل کنه،باعشق استقبال میکنه تا هرچه زودتر این قایق درست بشه و ازش لذت ببرند
چقدر سرعت فیلم این قسمت رو باحال کرده بود،واقعا هدایت شدنتون به نوع فیلم گرفتن،آهنگی که روی فیلم میذارید،حتی سرعت فیلم،یه جذابیت خاصی به هرقسمت از سریال میده،اصلا خیلی به دل میشینه تموم این گزارشات لحظه به لحظه
اصلا احساس نمیکنم که این فیلم چندسال پیش ضبط شده،انقدر که به عمق این سریال رفتم،گویا این قسمت همین امروز فقط برای من ضبط شده…
یه نکته ی خیلی مهم دیگه اینکه استادچقدر این رهابودنتون و وابسته نبودنتون به مایک رو تحسین میکنم،اصلا اونقدر بابچه ها تواین فضا لذت میبرید که نبودن مایک رو گویا احساس نمیکنید
برعکس ماایرانیا که تا فرزندمون پیشمون نباشه انگار دلمون نمیخواد درلحظه زندگی کنیم و همش فکروذهنمون پیش فرزندمونه
ان شالله برسه روزی که مایک عزیز هم باکلی موفقیت پیشتون برگرده و دوباره به امریکابیاد،و باعث افتخارتون بشه،خدایاشکرت
خداروصدهزارمرتبه شکر بخاطر انجام رسالت امروز مریم جان و گزارش لحظه به لحظه ی اتفاقات خوب این روز،چقدر ازهمین ایدتون ایده گرفتم که لحظه به لحظه اتفاقات خوب روزم رو تو دفترم یادداشت کنم تا ذهنم بیشتر عادت کنه به توجه کردن زیبایی ها وگفتن اخبار مثبت روزمره
ممنونم از دستان پرمهر مریم جان و گرفتن اتفاقا خوب این مزرعه ی خداگونه
داستان بهبود شخصیتم درراستای توجه به زیبایی ها و تصدیق صدق باالحسنی ادامه دارد…
خدایا بی نهایت سپاس گذار تو هستیمممممممم و دوستتدارممممممممممممممممم بخاطر این همه زیبای های این روری زمین
سلام خدمت شما استاد توانا بر مسائل و خانم شایسته!
چقدر این ها با خود در آرمش کامل استن و چقدر خود خودشان استن و از لحظه خود لذت میبرن به درستی و خصوصا ای بچه که نامش را نمیدانم شاید بدانید که منظورم همین بچه که مو هایش زرد رنگ است چقدر خوب صحبت میکنه و خانم شایسته هم که خود خودش است و حتی هیچ ادیت نمیکنه آن لغات که دو سه بار تکراری گفتن و چقدر خوشم آمد اینقدر از راحت بودن خودشان خدا را هزاران مرتبه شکرررررررر
خدااااایا تو چقدر مهربان هستی با این همه زیبایی که در این جهان هستی برای ما نصیب کردی خدا را هزار بار شکر
گاهی آدم متوجه میشه واقعا ما از این زندکی چی میخایم و چقدر میخایم واقعا
هر آنچه تصور آن را که دارم به الله یک ثانیه تأخیری نداره فقط الله بگوید بشو ، میشود
خداااااوندا بخاطر این فایل بی نهایت سپاس فراوان و از این هدایت الهی شکرررررررر
الله نگهدار شما خوبان !
سلام دوست عزیزم چقدرلحجه شماحتی توی نوشتن مشخص وزیباست خیلی خوشحالم ازبودن شمادرجمع خانواده عباس منش باعث افتخاره چقدرزیبا گفتین
بله واقعا ماازاین زندگی چه میخواهیم؟ چقدرمیخواهیم؟
خدایادرک قوانین جهان هستی روبرامون آسون کن وعمل کردن به آن رابرامون ابدی کن آمین
به قول دوست عزیزمون
درخداچه میبینی که درخداوندی خدایافت نمی شود
عاشقتم خدا
عاشقتم خدا
عاشقتم خدا باگفتن این ذکرازعمق وجودم خدارومیجویم
خدایاهدایتم کن
سلام ودرود خدمت شما دوست عزیز
امید وار هستم همیشه وقت خندان و خوش باشید
جهان سپاس میترا عزیز هر کجای دنیا باشی موفق باشی و روز بهتر از قبل
چقدر این کامنتت مره انگیزه مثبت داد کلی انرژی گرفتم با یک جمله ساده و بازم نهایت سپاس گذار شما وخدا را هزاران مرتبه شکر بخاطر تمام شما هم فرکانسی های عزیزم
وای استاد شدید الگو واسه من وقتی داشتید تقلید صدا می کردید چقدر برام دلنشین بود چقدر اینکه خودتون هستید برام جذابه و اینکه من چقدر همیشه خودمو سانسور کردم تو زندگیم .. خانوم شایسته دمتون گرم که این لحظات رو برامون به اشتراک گذاشتید خدا میدونه چقدر حالم با شما خوبه . من رفتمکلاس زبان ثبت نام کردم و دیروزم چنل بوتیوبم رو ساختم خدا میدونه تو سال جدید چه اتفاقای مثبتی در انتظارمه عاشقتونم خداروشکر که دارمتون . 9 فروردین امسال تولد 35 سالگیم جور دیگه ای خواهد بود واسم چون من یه آدم دیگه شدم و تو مسیر تکاملم .. الهی شکر میلیون ها بار…