سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵6 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

311 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1776 روز

    به نام خداوند بخشنده ی روزی دهنده ی بی منت

    سلام برخدای عالم و بصیرم،سپاسگزار لطف بی کران الله مهربانم که به من فرصتی دوباره داد تا چشمانم را به روی زیبایی های این دنیا بازکنم و شاهد و بینای بندگان پاک سرشت دراین نقطه از کره ی زمین باشم،الهی صدهزارمرتبه شکرت

    سلامودرود به استادعزیزومریم جان،صبح زیبای دل انگیزتون بخیروشادی باشه

    خدایاشکرت که مهمونامون هنوز مهمون این مزرعه ی زیبای بهشتیمون هستند و همچنان با درست کردن غذاهای خوشمزه و هیولا هوش از سر آدم میپرونه الهی شکرت بخاطر این مسئولیتی که به عهده گرفتند و مریم جان هم در راحتترین شکل ممکن داره به رسالتش عمل میکنه،و ازین انسانهای فوق العاده شریف و نازنین یک فیلم پرازدرس برامون به یادگار میذاره

    خوراک استاراگانف یکی از محبوب ترین غذاهای امریکای شمالی،خدایاشکرت بخاطر این دستپخت بی نظیر آقای ریک که این مدت کلی غذاهای خفن درست کرده که دیگه هوش ازسر استادمون رو هم پرونده،و استاد زرنگمون حتی یک انگشت هم ازاین همه خوراک هیولا تست نمیکنه بخاطراینکه ایشون عهدی که باخودشون بسته بسیار مهم تر از لذت یک لحظه خوردن این خوراک هست،واین بسیار تحسین برانگیزه و برای من همین یک مورد کلی درس داره که وقتی یک عهدی رو باخودم میبندم،یهمچین موقعیتهایی منو جوگیر نکنه و نخوام زیر عهدم بزنم

    تحسین میکنم استادعزیز رو که روی اصول و قوانینی که حتی برای جسمش مشخص میکنه کاملا پایبند به اجرای اون اصول و قوانین هست خدایاشکرت

    چقدر تحسین برانگیزه این ویژگی آقایون که این مدت فقط اونها مسئول پختن غذا توطبیعت بودن و خانم ها باکمال احترام نشستند و تماشامیکنند وهمه هم در ساده ترین شکل ممکن بدون هیچ تجملات خاصی شروع به خوردن میکنند

    چقدر همه ی اصول و قوانین امریکایی ها ساده هست،حتی ندیدم تو خوردن غذاشون به فکر تجملات عجیب غریبی که اکثرایرانیا درگیرشن باشند،واقعا این ویژگیشون رو بسیار تحسین میکنم که وقتی یک هدفی رو مشخص میکنند اون هدف درساده ترین شکل ممکن اجرامیشه

    مثلا هدفشون غذاپختنه،اون غذارو به یک شکل ساده اما بسیارخوشمزه درست میکنند و چون سادگی چاشنی اون هدف هست همه چیز رو هم لذتبخش میکنه

    یامثلا بایک بشقاب و قاشق یک بار مصرف همه چیز رو ساده کردند،واقعالذت میبرم ازین سادگی و ازینکه هدف فقط برپایه ی لذت بردنه نه اینکه بخوان با ظرفای گرون قیمت شوآف بیان و یا باغذاهای تجملاتی تو چشم بقیه بکنند،بسیاربسیار تحسین میکنم این حداز راحت گرفتن و اجراکردن سادگی در زندگیشون خدایاشکرت

    استادجان خداروشکر بلاخره اگه خوراک بیف استاراگانف رو نشد که نوشجان کنید،خداقل این خوراک چری باطعم گیلاس رو تونستید نوشجان کنید،واقعا شکل این خوراک ها هوش از سر آدم میپرونه،خدایاششکرت

    تحسین میکنم آقای ریک رو که تواون بارش شدید بارون،دست از آتش برنداشت و اونقدر چوب روی آتش گذاشت که بلاخره آتش از بارون قوی ترشد و باید هم انگیزه داشت که آتش رو داغ نگه داره،بخاطر درست کردن این همه خوراک هیولاوخوشمزه،انگیزشو حفظ کرد تا حتی تو شرایط جوی بارونی آتش رو‌روشن کنه

    این رفتار آقای ریک به من این انگیزه رو داد که واقعا توی هرشرایطی میشود به هدفت دست پیداکنی،حتی زمانی که آبوآتش مخالف همدیگه هستند و آب به راحتی میتونه آتش رو مهارکنه،اما وقتی تو آتش انگیزت حفظ باشه و ازدرون شعله ورباشه حتی اب هم نمیتونه تورو خاموش کنه و میتونی به هدفت برسی،خدایاششکرت

    تحسین میکنم این قانونی که برای خودشون وصع کردن و برای سرو کردن غذا،اول بزرگترها اون غذارو سرو میکنند،خدایاشکرت،بچه هاشون هم این قانون رو بدون هیچ غر زدنی میپذیرند و اجازه میدن باکمال احترام اول پدرمادراشون از غذا میل کنند

    نوشجان همگیتون اینهمه لذت و اینهمه شادیو صمیمیتی که بینتون هست خدایاشکرت

    تحسین میکنم مردمان نازنین و مهربان امریکارو که همیشه اصول و پایه ی زندگیشون لذت بردنه و همیشه یک موقعیتی رو برای خودشون فراهم میکنند که سرشارازشادی وخنده باشه

    الان دارم بیشتر درک میکنم که چرا اکثریت مردمان امریکا ثروتمند هستند و رشد اقتصاداین کشور نسبت به بقیه ی کشورها رو به گسترشه

    بخاطرهمین توحیدی عمل کردنشونه،بخاطراینکه اصول جهان رو درک کردند که بشارت به هرمؤمنی میده که غمگین نباش و شادی وآرامش رو اولویت زندگیت قراربده

    واقعا درک نمیکنم چرامایکسری عقاید رو‌کور کورانه قبول کردیم،و چقدر ایام محرم رو برپایه ی گریه وزاری قرارمیدیم،و چقدر به جای اینکه روند رشد زندگیمون رو به بهبود میرفت هربار درمانده تر ازقبل بودیم و بااین خیال که عوضش رو تواون دنیا خواهیم گرفت،یعنی باوردنادرست پشت باورنادرست،و درآخرهم خدارو مقصر اتفاقات ناخوشایندمون میدونستیم

    چقدر تو مغزما کرده بودن که خارجیا حالا این دنیا خوششونه،اون دنیا باید جواب این همه خوشی رو پس بدن،واقعا گاهی وقتا به حال این جامعمون که خودم هم روزی جزو اونها بودم تأسف میخورم

    البته بسیار خدارو شاکرم که به من لطف کرد و راه درست هدایت رو بهم نشون داد و بلاخره فهمیدم که شادی شادی میاره،غم غم رو میاره و در کل به هرآنچه که خودم توجه کنم اساسشو تو زندگیم دعوت میکنم

    چقدر این ویژگیشون رو تحسین میکنم چقدر این خنده ی از ته دلشون رو تحسین میکنم،چقدر همه در تلاشند شادی کنند لذت ببرند

    استادجان ثانیه به ثانیه ی حرفهاتون رو باید باجانودل گوش فراداد،دقیقا همین موضوعاتی که فرمودید الان هم تو جو بحثای خانوادگی همه رایجه،بخدا واقعا دیگه درک نمیکنم چرااینقدر موقع انتخاب ریاست جمهوری همه به خیال روشن فکری جوری نظرمیدن و پیش بینی میکنن که انگار علم طیر الارضی رو خدابهشون داده و جوری با اعتمادبنفس دراین رابطه ی قدرتوسیاست صحبت میکنند،که اگه ازش چهارتا سوال راجب خودش بپرسی اینقدر بااعتمادبنفس نمیتونه از خودش وتوانایی هاش صحبت کنه

    واقعادیگه نمیتونم همچین جمع هایی رو درک کنم که یک شخص سوم رو انتخاب میکنند و تا میتونن درموردش غیبت میکنند و خبرندارن که چه فرکانس نامناسبی رو دارن بخودشون برمیگردونن

    خدایاشکرت که من رو از زمره ی گمراهان نجات دادی

    خدایاشکرت که منو تو مداری از اگاهی های نابت بردی که واقعا دیگه احساس میکنم تو یک کره ی زمین دیگه ای زندگی میکنم

    اونقدر دارم ازبدنه ی جامعه کنده میشم که فکرنمیکنم یک روزی منم شوروهیجان داشتم غیبت کنم،یک روزی گریه ووزاری میکردم وفکرمیکردم بنده ی خوب خدا فقط منم که برای فلان امام انقد زجه میزنم

    خداروشکرمیکنم که هدایتم کرد به یک شیوه ای اززندگی کردن که دیگه هیچ کسی رو غیراز خودم مقصر اتفاقات زندگیم نمیدونم

    خداروشکر میکنم که فهمیدم میشه جوری زندگی کرد که خوشبختی رو هم دردنیا و ادامه ی اون رو هم در آخرت تجربه کنم

    هدایاشکرت که اونقدر منو رشد دادی که دیگه افتخارم همنشینی باآدمهایی هست که شادیو لذت یکی ازمهمترین اولویتهای زندگیشه،نه شادیو خنده ای که اصولش بر پایه ی تمسخر و توهین دیگران باشه،شادیی که اصولش برپایه ی احترام به همدیگش،اصولش توحیدی عمل کردنه،اینکه فکرنکنی فقط بااین دست ازادمها میشه هوش بگذرونی

    نه اینطورنیست،توحیدی عمل کردن یعنی که دستان خدارو بازبذاری تا آدمایی رو به سمتت هدایت کنه که اصول و اساس اونها احترام وارزش بیشتری قائل بودن هست،اصول اونها شادی بیشتر،سپاسگزاری بیشتر،وارامش هرلحظه ی بیشتره

    خدایاشکرت چقدر لذت بردم که این بازی هیجان انگیز رو دیدم چقدر این بازی دقت و تمرکز ذهنی زیادی رو میطلبید،واقعا باروشهای مختلف این مردمان شریف دارن تقواپیشگی میکنند،دارن به روشهای مختلف ذهنشون رو از هر نجواهای چرتوپرتی کنترل میکنند،واقعا که هرچی این ویژگیشون رو تحسین کنم کم گفتم خدایاششکرت

    این دخترخانمی که اسمش تِیتوم هست رو چقدر تحسین کردم که باخودش کلی عروسکای زیبا وقشنگ اوورده بود و چقدر برام جالب بود که اون تو دنیای تخیلی خودش برای هرعروسکی اسم گذاشته بود و بایک شخصیت متفاوت برای هرکدوم…

    واقعا تحسین برانگیزه که پدرمادرهاشون بچه هاشون رو تااین حد رهامیکنن تا درست بچگیشون رو بکنند،مثل دوران کودکی ما نیستن که ازماانتظار بیشتر از سنمون رو داشتند تاعاقلانه رفتار کنیم

    اون ها انگار ناخوداگاه اینو درک کردند که کودک درون باید همیشه فعال بمونه،و چقدر همین باعث میشه که کودک انرژیشو خوب تخلیه کنه،و وقتی که بزرگ میشه ازلحاظ روانی خیلی سالم تر بنظرمیرسه،چون اونقدر دیگه تخلیه شده که اون رو تبدیل به یک آدمی باشخصیت عقده ای و افسرده نمیکنه

    من دیدم خیلی ازپدرمادرایی که اونقدر تو کودکی بهشون سخت گرفته شده که وقتی بزرگ شدن،اونقدر داشتن یک اسباب بازی ساده براش یک آرزو شده بود که الان فقط میخواد هزارمدل اسباب بازی رو برای بچش تهیه کنه و اون آرزوهایی که ازکودکیش تودلش مونده والان به سنی رسیده که دیگه روش نمیشه بچگی کنه،حداقل برای بچه ی خودش جبران کنه

    مریم جان عاشقتم که برای تیتوم عزیز وقت گذاشتید تا باهاش بازی کنید و بهش عشق بورزید

    واقعا چقدر ما پدرمادرا تونستیم با بچه هامون بچگی کنیم و براشون وقت بذاریم؟

    چقدر تونستیم بی قیدوشرط بهشون عشق بورزیم و اجازه بدیم اونها هم راحت عشق بی قیدوشرطشون رو ابراز کنند؟

    چقدر اجازه دادیم که هم خودمون رهاباشیم وهم کودکمون رهاباشه و بچگیشو بکنه؟

    چیزی که ما به همین سه سوال پاسخ درستی نمیتونیم بدیم وانتظارمون هم اینه که بچه هامون درست تربیت بشن

    خداروشکر میکنم که امروز هم به این آگاهی نابی که ازاستادعزیزم شنیدم هدایت شدم،تا بیشتر به خودم نهیب بزنم که اصول زندگیم برپایه ی شادیو لذت باشه و اگه جمعی که پراز غیبت و تهمت هست رو کلا حذف کنم و اجازه بدم خدا دستان بی نظیرش رو به سمتم هدایت کنه و خودم رو لایق بدونم که با آدمهایی همنشین بشم که توحیدی تر عمل میکنند،شادترهستند،ارزش واحترام بیشتری برای آدم قائل هستند و اصول و اساس زندگیشون فقط برپایه ی شادی و لذت بیشتره

    خدایاشکرت بخاطر یک‌روز پرخیروبرکت دیگه ای که خدا بهم لطف کرد و بهم هدیه داد

    داستان بهبود شخصیتم درراستای الگوگرفتن از انسانهای شریف این سریال ادامه‌دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    خدا رو شکر

    خدا رو شکر

    چقدر لذت و شادی و غذای خوشمزه و دسر هیوووولاااااا 🤩😍🤩😍 نوش جونتون

    خدا رو شکر ،خدا رو شکر بخاطر عوض شدن مدارمون و عوض شدن آدمهای زندگی مون. یه وقتایی یه بحثهایی سیاسی میشنویم ، از آدم هایی حقیری که توی زندگی خودشون هیچی نیستن، طرف هنوز نمیتونه پرداخت اقساط و هزینه خونه اش رو با حقوق ماهانه اش بالانس کنه، ولی از فلان شخصیت سیاسی کشور داره انتقاد می‌کنه که بالای چهل ساله سیاستمداره. من قبلاً بعضی وقتا بهشون تذکر میدادم ولی الان دیگه فقط با هندزفری علیه السلام گوش های مبارکم رو‌ مزین میکنم به کلام قدرتمند قانون از زبان استاد عباس منش. یه وقتایی بوده فقط قرآن گوش دادم، یا موزیک بی کلام، یا صدای امواج و بارون ، یا فایلهای صوتی غزلیات حافظ. الان جوری برای گوش و ذهنم ارزش قائل هستم که میگم درسته هنوز محیطم عوض نشده، ولی این آدمها لایق نیستن زباله های شخصیت شون رو بریزن توی گوش و ذهن من. تقریبا میشه توی مدت ۱۲ ساعت شیفت یک روز کاری کمتر از ده تا جمله حرف میزنم. یبار برای کاری با یکی از همکاران انرژی مثبت رفته بودیم جایی ، می‌گفت فلانی تو چقدر خوش حرف و شوخ طبعی، من طی سه،چهار سال گذشته که باهات همکارم همیشه فکر میکردم کلا درونگرایی و با هیچکس حرف نمیزنی. امروز دیدم شخصیتت یه جور دیگه اس. گفتم اون برخورد تو محل کار لازمه.😂😉

    مطمئنم اگه همینجوری به کار کردن روی خودم ادامه بدم جهان هستی من رو به جاهای بسیار بهتر و ارزشمند آری هدایت خواهد کرد.« هنوز معتقدم بیشتر و بیشتر باید تلاش کنم ، جهاد اکبر کنم با باورهای گذشته ام»

    خدا رو شکر.

    متشکرم استاد 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ستاره بنی نجاریان گفته:
    مدت عضویت: 3925 روز

    به نام یگانه فرمانروای کل کیهان خالق تماااام زیبایی ها سلامتی هااا لذت هااا و شااادی هاااا

    سلام و دروووود فراوان به چشمان زیبایی که این کامنت رو میخونه.اول از همه بگم که تو بیییی نظیری تو بنده ی محبوب خداوندی تو خلیفه ی خدا برروی زمینی ای نازنینی که الان داری این متن رو میخونی😘😍

    برییییم که یه روز دیگه رو به لطف خدای مهربان در کمال صحت و سلامتی با دلی شاد و سرشار از خوشبختی در پارادایس زیبا تجربه کنیم. خداااای من بعد از اون باراااان دلچسب و بییی نظیر که نماد بخشندگی و وهابیت پروردگار یکتاست حالا اینجاییم تا دور این آتیش خاکستر شده ی باحال یه بیف استراگانوف لذت بخش و یه دسر گیلاس خوووشمزه و لذیذ بخوریمتوی این هوای باحاااال و تمیییز با بوی درختای بارون خورده و در کنار این دوستان ناااازنین و با اخلاق، این خیلی زیباست که در این فرهنگ بزرگ و کوچک زن و مرد دخترو پسر همه به چشم انسانی ارزشمند دیده میشند همه برای خودشون و دیگران ارزش قائل اند همه به طرز بی نظیری با خودشون و جهان اطرافشون در صلحی عمیق هستند و قطعا بودن در کنار یک چنین انسانهایی فقط و فقط به خاطر فرکانسهاییه که خودتون ارسال میکنید خدایا شکررررت. چه جالبه که الان اول بزرگترها بشقابهاشون و پر میکنند و بچه ها یکم صبر کردن رو یاد میگیرند و اعتراضی هم نیست. همه چیز در کمال لذت و آرامش داره اتفاق می افته. در مورد بازی کردن و مهمونی ها و دوره همی هایی که لذت بردن و در لحظه بودن حرف اول و میزنه باید بگم که بییی نهایت خداروشاکرم که در فرکانسی هستم که اکثر مهمونیهایی که با خانواده و دوستانم داریم سرشار از خوشی و لذته یا غذاها و دسرای خوشمزه میخوریم یا میرقصیم و مسخره بازی در میاریم و میخندیم یا موزیک گوش میدیم و دست میزنیم و میخونیم یا پانتومیم و حکم و شلم و تخته نرد و بدمینتون و … بازی میکنیم و یا جوک میگیم و میخندیم، من توی خانواده ی پدریم یکم جوشون مذهبی تور بود اما جالبه که بگم بزم و خوشگذرونیشون غیبت بود و کافی بود یکی توی جمع نبود یا زودتر میرفت کلا همون شخصیت وسط مجلس بودو همه شروع میکردن به نخوچی خرون درموردش و غیبت کردن پشت سرش، و این تضادی بود که من اصلا نمیخواستم هرچند ما که بچه تر بودیم اون موقع ها با پسر عموهام و دختر عمه هام تو بحثا شرکت نمیکردیم و همش دنبال بازی کردن بودیم، بعدها که بززگتر شدم همش میگفتم من میخوام با خانواده ای وصلت کنم که هرگز تم مذهبی نداشته باشن و خداروشکر خانواده ی همسرم فوق العاده باحال و خوش تیپ و قرطی هستن و فوووق العاده خنده رو و خوش گذرون و باحال همش تا دور هم جمع میشیم موزیک شاد میذاریم و میرقصیم و میخندیم و لذت میبریم و من مدتها بود اینقدر این موهبت برام عادی شده بود که الان با دیدن این قسمت از سریال یاد این افتادم که خدای من منم از این موهبت برخوردارم و چقدر بابتش خداروشکر میکنم.

    بازی پوکر رو هم باید یاد بگیرم تا به بازیهامون اضافه کنم. چقدرم به این سبکی که شماها دارید بازی میکنید مهیج به نظر میرسه. موضوع بعدی عروسک بازی دختر کوچولوی نازمونه خدای من دختر منم همش به من میگه بیا بازی کنیم. و مریم جون که با لذت و عشق داره با این دختر نازمون و عروسکای باربیش بازی میکنه. وای خدای من چه عینک قشنگی داره این عروسک باربیش. و قدرت تجسم بچه ها که فووووق العاده است و من تازگی ها چقققدر هدااایت میشم به تجسم کردن هرخواسته ای که توی دلم شکل میگیره همون لحظه میگم من باید اینو تجسمش کنم چند روز پیشم برج تمپای استاد و با اون استخر باحال روبازش و داشتم تجسم میکردم وااای که چقدر لذت بردم و شنا کردم توی استخر تمپا چه حااالی داد به خدا. یعنی به حدی که دیگه تجسماتم از تجربیاتم جدا نیست اونقدر که حقیقیه و این نشون میده که عجیییییب تو مسیر درستی هستم. خدایا شکرررت که زندگیم هرروز داره لذت بخش تر و فوق العاده تر میشه خدایاااا من عااااشششقتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    رضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1118 روز

    بنام یگانه خالق زیبایی ها

    به وقت بهشت

    سلام به روی ماه همگی

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که امروز جان تازه‌ای بمن عطا کردی تا این روز برفی بی نظیر رو ببینم و شکرگزار نعمت‌هایی باشم که بی منت و رایگان در اختیارم قرار دادی و سپاسگزار زیبایی های زندگیم باشم و تحسین کنم زیبایی‌های پارادایس و

    خدایا شکرت که تو رو دارم

    خدارو شکر بخاطر اینهمه تنوع غذایی، دمشون گرم چقدر هم خوش اشتها هستند. استاد تحسین می کنم شما رو که پایبند رژیم غذایی و کلا تعهداتی هستید که به خودتون می دید.

    چقدر ریک جنتلمنه که صندلی برای بانو آوردن که بشینند.

    خدای من عجب دسری شده، استاد اول صبحی آب از لب و لوچه ام راه افتاد خیلی عالی بود. از قیافه اش معلوم بود خیلی خوشمزه شده نوش جون همتون، و خیلی لذت بخشه وقتی توی این هوای تمیز و فرح بخش بعد از بارون بیای بیرون و یه خوراکی داغ بخوری، حالا می خواد گیلاس و شکلات باشه یا آش رشته یا شلغم و باقالی

    استاد عزیزم، واقعا سریال زندگی در بهشت یه کارگاه عملی زندگی سازی به ارزش چند میلیون دلاره، سکانس به سکانس اش آموزنده ست بخصوص در مورد محتوای مهمانی ها

    چقدر مهمانی ها می تونه لذت بخش تر باشه

    اگر سرمونو از گوشی ها بیاریم بیرون

    اگر سرمونو از زندگی دیگران بیاریم بیرون

    اگر زبانمون رو از غیبت و تهمت بکشیم بیرون

    و حتی به خودمون اجازه ندیم بچه ها رو تو دورهمی ها نصیحت کنیم که اگر می خوای فلان بشی باید بهمان کارو انجام بدی، من اگر بلد باشم باید زندگی خودمو بسازم تا بعد کوچیکترها هم بتونن از من الگو بگیرن.

    خود من همیشه سعی می کردم و حتی الان هم گاهی اوقات وقتی مهمان میاد خونمون یه فیلم دانلود می کنم بیینند، اما منبعد سعی می کنم چندتا بازی سالم رو یاد بگیرم و مهمانانم رو اونجوری سرگرم کنم.

    اتفاقا با بازی کردن دلها به هم نزدیکتر میشه، صمیمیت بیشتری بین میزبان و مهمان شکل می گیره تا اینکه بشینیم بحث کنیم و یا غیبت کنیم.

    چقدر توی کلبه بهشتی مون با همین بازی ساده ای که داشتند انجام میدادن صدای خنده و شادی بود و شب مون رو قشنگتر کرده بود.

    استاد عزیزم آموزه‌های شما به زبان تصاویر بی نظیره

    بانو جان، سریالی که می سازید منحصر بفرده و تا الان در هیچ کجای جهان و در هیچ برهه ای چنین سریالی ساخته نشده، بی نهایت سپاسگزار شما هستم

    خدایا شکرت برای آگاهی های این قسمت از زندگی در بهشت

    خدایا شکرت برای این که استاد و بانو شایسته رو در مسیر سبز زندگیم قرار دادی

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم که من رو در این خانواده و مأمن الهی اسکان دادی

    خدایا من ثروتمندترین فرد جهانم چون تو دارایی منی

    خدایا شکرت که تو رو دارم

    مانا باشید و شاد زی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مینا انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3729 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربانم

    خیلی خیلی سپاس فایلها بسیار زیباو آموزنده است. هر فایل ظاهرا ساده اس اما وقتی دقت میکنیم میبینیم هر دقیقه اش برامون درسها داره.

    چندسال پیش با این سایت آشنا شدم اون موقع قوانین رو بلد نبودم در جستجوی قوانین بودم. تمام فایل های رایگان در این سایت رو بارها گوش میدادم و به اطرافیانم همم میدادم. اون موقعها با اینکه قوانین رونمیدونستم به خاطر گوش دادن به فایل ها فرکانسم تغییر کرده بود من که قبلا از بودن با اقوام همسرم لذت میبردم بعد از گوش دادن به فایل ها و تغییر فرکانسم کلا از اون جمع فاصله گرفتم اصلا بدم میومد برم توی جمعشون. اعصابم داغون میشدمهمونی هایی که مجبور بودم برم تمام تلاشمو میکردم زودتر از اونجا فرار کنم چون حالم بد میشد احساس بدی پیدا میکردم. اطرافیانم بهم میگفتن چرا نمیای فلان جا ؟ باید بیای. باید بیای توی جمع و….من قبول نمیکردم و الان خیلی خوشحالم که خیلی وقته که همشون از من دور شدن. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    اشکان حقیقتی گفته:
    مدت عضویت: 2058 روز

    سلام به استاد عزیزم

    وقتی برای دومین بار این قسمت رو دیدم خیلییییی احساس خوبی در من ایجاد شد و واقعا نتونستم کامنت نزارم

    چقدر من لذت بردم از حال و هوای استاد توی این قسمت

    اصلا بی نظیر بود

    و واقعا تحسین میکنم این کنترل ذهن و نفس تون رو استاد ،با اینکه بیف استراگانف در چند سانتی متری شما بود ولی نخوردید و تونستید ذهن و نفس تون رو کنترل کنید.

    Woooow

    تو اون هوا چه لذتی داره بشین منظره ی زیبای پردایس رو نگاه کنی و یک غذا یا دسر فوق العاده بخوری🤩😍

    نوش جونتونننننننن

    خداروشکر بابت همه ی چیز های زیبای این فایل

    واقعا چقدر عالیه که وقتی دورهم هستیم بازی کنیم و از هر لحظه لذت ببریم

    و توجه همون رو بزاریم روی خوبی ها .

    Woooooooow

    چقدر خوبه که خانم شایسته ی عزیز رفتم و با اون دختر بسیار زیبا بازی کرد ،خدای مننن چه عروسک های زیبا و بامزه ای داره

    من چقدر لذت میبرم وقتی دختر زیبا به دوربین و خانم شایسته نگاه میکنه ،خیلی بامزه میشه

    خدایااااااا شکرت بابت این احساس خوبم

    سپاس گذارم خانم‌ شایسته ی عزیز و استاد بینظیرم بابت این سریال زیبا

    خدایاشکرت⁦❤️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3842 روز

    به نام خداوندِ شادی آفرین

    یوهــــو …… سلام … بزن بریم! ( استیکرِ ذوق و شوق» ذوق و شوق از فرصت دوباره ی زندگی، یک صبحِ دوباره دیگه، فرصتِ نوشتن دوباره، توجه و تمرکزِ روی زیبایی ها و زیبایی هاااا، فرصتِ سپاسگزاری، و حالا رقص و شادی و پایکوبی و تحسین و تحسین و تبریک .. )

    این قسمت از اون قسمت هایی هست که باید گذاشت توی پوشه ی تموم نشدنی ها!!

    مگه چقدر عمرِ یک آدم، نگو چرا هر چی بده سهمِ منِ، بذاررر کلِ دنیاا بکنه باورت، زیباترین ستاره .. رو زمینی خدا دوست داره .. تو بهتری از همـــه به حرفِ آدما محل نده .. یک معجزه است خنده هات ..

    یک خبر خوب بدم اول اینکه پرونده ی چهارساله ( لامصب به اندازه ی یک مدرک دانشگاه) گواهی نامه دیروز بالاخره پایان یافتمش .. الحمدلله ( لبخند وشادی و رقص و پایکوبی، این و گفتم چون فکر کنم توی این سال های اخیرر و امسال بارهاا گفتم میخوام این پرونده را تمومش کنم .. خخخ )

    Let’s Do IT

    تجســــم

    عزیزممم این عزیزِ دوست داشتنی این همـــه عروسک داره و این همه شخصیت ساخته این همه از قدرتِ تجسمش استفاده کرده، تازه این همه اسم گذاشته واسشون.

    از دوران کودکیم یادمه که، من عاشق یک سری ماشین های کوشولو و شخصیت ها بودم، یادمه بیشتر ماشین و موتور و این چیزها داشتم و از همون کوچیکی اصلا خدای من! از همون موقع من همیشه توی سفر بودم .. شخصیت ها را به سفر میبردم .. مارکو( نشان از شخصیتی شجاع دل که همواره دوست داره روحش را به پرواز در بیاره به جلو به UP TO UP به سفرهای دور و دراز برای دیدن و تجربه کردن چیزهای جدید و بیشتـــر برای مصاحبت های جدید … ) بودن الانم پیش زمینه اش از همون کوچیکی من بوده .. از همون کوچیکی دوست داشتم همیشه توی سفر باشم و رها و آزاد از هر قید و بندی و رهای رها .. و آزاد از هر وابستگی و دل بستگی .. از همون کوچیکی یادمه آدمی بودم که همیشه بیرون میرفتم اونم بدون اجازه، هیچچچچ وقتتت دوست نداشتممم به خانواده ام بگم که من کجا میخوام برم ولی هر بار توی همون کوچیکی با سرزنش خانواده ام روبه رو میشدم .. خیلی داستان ها هم اتفاق میافتاد خیلی وقت هاا از نظر خانواده ام من گُم میشدم و همه دنبال من میگشتند اماا من دلم آروم بود و وقتی برمیگشتم خونه آره یادمه تعجب!!! میکردم که چرا این رفتار را دارند مگه من کجااا رفتم! همینجاااهاا بودم دیگه مگه چه اتفاق ِ بدی باید بیافته .. از همون کوچیکی اذیت میشدم متنفر بودم که کسی نگران من باشه .. از همون کوچیکی این ذاتمم بوده که نخوام ونمیـــونم اصلااا نگران کسی باشممم از همون کوچیکی هاا .. و حالا میفهم و درک میکنم این چیزی نبوده جز ِ خواسته ی قلبی من جز اینکه روحِ من میخواد که همیشه پرواز کنه .. و نمیتونه نگران کسی باشم نه پدر نه مادر نه خواهرام و برادرهام (دقیقا مثلِ پدرمعنویم استاد عزیز که در فایل عشق واقعی گفت) .. با دیدن این کوچولو که البته خودمم کوچیک میدونم تا آخر عمرمم و گفتن این قسمت در مورد قدرت تجسم و استفاده ای که استاد کرده و در قدم دوم حسابی در موردش گفته این آگاهی ها به یادم اومد .. و خداروشکر میکنم و تبریک میگم برای بچه هایی که این قدم دوم را تهیه کردند و همینطور هم جلو رفتند و میروند ..

    ممنونم مری جان که وقت گذاشتی بین اون همه عزیز و رفتی با ایشون بازی کردی من از شما تشکر میکنم برای این قدم. قطعا این عمل نیکِ شما در ابتدا به خیر و سود شما بوده.

    نکته های در هنگامِ بازی پوکر

    استاد: یادمه خیلی موقعا اون موقع که سنم کم بود یادمه اگر مهمونی هایی میرفتیم یا کسی میومد همش بحث های سیاسی بود که چه کسی باید رئیس جمهور بشه کی نباید بشه فلان وزیر چکار کرد و چقدر اشتباه کرده و فلانی باید تغییر کنه .. خلاصه: صحبت کردن در مورد چیـــزهای بی‌ربط که اگر میلیون ها ساعت در موردشون صحبت میکردی هیــــچ تغییری در زندگی افراد نمیدیدی و جالبه که همیـــشه این روند (اشتباه ه ه ه ه ) تکرار و تکرار میشد!!!!( و میشود) ( نکته ی بینظیری که توی این قسمت برای من هست اینه که استاد گفت تغییر در زندگی افراد و نگفت تغییر در مثلا اینکه با صحبت کردن و حالا فرضا به نتیجه رسیدن! انتخاب ها تغییر میکنه مثلا در انتخاب یک رئیس جمهور با این حرفا … در واقع، برای پدر با شخصیتی توحیدی اصلااا مهم نیست که چه کسی رئیس جمهور بشه چون همچین افرادی باور دارند حتی اگر سید حسین عباسمنش رئیس جمهور بشه بازمم اون افرادی که درک کردند خودشون مسئولیت کامل زندگی خودشون را برعهده دارند کاری به اون فرد بیرونی ندارند این افراد ارزشمندترین میان و بازم تمرکزشون را میذارند روی خودشون: در واقع این نگاه برمیگرده به اصل دیگه به همین که بدونی و باور داشته باشی که هیچ عامل بیرونی در زندگی تو در تغییر تو تاثیری ندارد، حالا چه این فرد باشه چه اون .. داستان اینه که این افراد مسئول کسب و کار تو نیستند هر کسی میخواد باشه داستان اینه که این افراد مسئول اینکه تو خونه بخری نیستند مسئول ارسال فرکانس به جای تو نیستند .. هر کسی خودش مسئولیت زندگی خودشون را به عهده دارند، و این نگاهم برمیگرده به چی؟ به توحید .. توحید .. | تبریک تبریک به خودم تبریک به استاد تبریک به خانواده ام .. هه هه ) یوهـــــــو

    در ادامه: وقتی قانون را درک کردم، یاد گرفتم قانون را، سعـــی کردم از این فضــاها بیام بیرون، خیلی موقعا توی این جمعا که وقتی مهمونی شکل میگیره یا در مورد صحبت سیاسی و یا غیبـــتِ .. در مورد کسی که میشناسمیمش و بین مااا نیست .. وقتی ما داریم غیبت میکنیم و توجـــه میکنیم به وجه نازیبای جهان داریم از همین وجه بیشتر وارد زندگیمون میکنیم. از وقتی که قانون را درک کردم با اینکه دوستان زیادی داشتم سعی کردم آگاهانه تمرکز کنم روی زیبایی ها و از رفتن به جایی که تهمت و دروغ و غیبت میزنند نرم .. و حتی با دوستانی که حتی توی همون زمانی که بهم احساس خوب میداد هاا ولی از وقتی سطح من مدار من بالاتر رفت دیگه با اون دری وری ها خوش نبودم دیگه حتی با همون دوستان هم نمیرفتم .. اینو درک میکردم که دیگه بودن توی همون جمعی که بهم احساس خوب میداد دیگه بهم نمیده و احساس میکردم که دارم وقتم را تلف میکنم .. و در ادامه باز سعی کردم تمرکز روی زیبایی ها +++ تمرکـــز نکردن روی دیگران و غیبت و .. هر چی بیرون از خودمه بذارمم کنار و بیام در مورد خودممم تمرکزم را بذارم روی خودم

    در مورد اهدافم

    در مورد رابطه ام با خدا

    در مورد برنامه هام

    در مورد قوانین

    در مورد خواسته هام صحبت کنم، فکر کنم …

    اگر بدونید تمام اتفاقات زندگی ما توی این لحظه با تمرکز این لحظه ی ما اینده ی ما ساخته میشه .. بیم بَرَ بوم بمبببب… (لبخند)

    +

    NEXT DAY

    تا اینجا که نوشتم، * در حالی که پرتر داشتم میشدم از دیدن زیبایی ها و توجه بر نکات مثبت توی این خط و بند بالایی متوجه شدم از احســـاسم که عِه!!! چرا احساسم فروکش کرده! و در واقع از لذت برام خارج شد نوشتن و توجه بر این قسمت .. به خاطر همین پرونده نُت را بستم و توی حالت مراقبه رفتم و حسم گفت الان وقت شنیدن فایل نشانه ی امروز من ( البته دیروز من بود – هه هه ) فایل قسمت ۳۲ سفربه دورآمریکا (جزئیاتی که دیده نشده – همون مسابقه برای بهترین قسمت تا قسمت های قبل ) و شروع کردم به شنیدن این فایل چند ثانیه ی اول کاملا احساس کردم که مقاومـــت دارم به شنیدن این فایل بهش توجه کردم و گفتم ادامه میدم چند دقیقه بعد با شنیدن صدای مریم جان صدای خداوند صدای شما استاد دلم پر از آرامش شد انگارر دقیقا همون بهترن زمان و مکان شنیدن این نشانه ای بود که حالا یک روز بعد از درخواست من برای اینکه خدایا میخوام این فایل را هدایتم کنی که در بهترین زمان و مکان گوش کنم .. هدایت شدم و گوش کردم خدای من خدای من .. انقدررررر نکته هاا توش بود که نه فقط یکبار بلکه یکبار دیگه هم صوتش را گوش دادم و این بار شروع کردم به نوشتن نکات کاری که تکمیل میکنه دیدن و همین وقت گذاشتن برای توجه به نکات مثبت، زیبایی ها .. و دیگه بایستی میرفتم کافه و گفتم که برگشتم حتماا به امید خدا باید وقت بذارم و همه ی نکاتش را بنویسم و از کوچک ترین نکته هم نگذرم … این قدمیه که در مسیر درستم نشان از نشان احساس خوبم باید انجامش بدم | به خودم گفتم این قدم قدمیه که منو به قدمِ بعد متصل میکنه … و بخوام زکات علمم را به اشتراک بذارم با افراد هدایت یافته، .. پس خلاصه کنم و میخوام که الان نکات اون فایل را اینجاا بنویسممم و این برای اولین بار هست برای من که بخوام به این شکل تمام نکات یک فایل دیگه را به صورت هدایتی توی یک فایل دیگه بنویسم و خدای من خدای من خدای من چقدرر این دو فایل به هم ربط داره چقدر بهم وصلند .. توکل بر خدا .. بسم الله .. )

    + خدای من شکرت به خاطر این قسمت ۳۲ و این قسمت ۵۶ که اینجوری حالا با ناضر بودن من و کشیدنِ نکات مثبت باورهااا چقدر به خودم به این شکل دارم این هدیــــه ی عالی را میدم که پر از احساس خوب باشم و احساسِ خوبِ من که داره خواسته ها را به سمت میکشونه .. درن درن

    از همین لحظه به عنوان اولین نکته، همین ذوق و شوق این زوج بینظیرِ الهی از ظبط این فایل پشت صحنه، چقدر میتونم خوب احساسش کنم و لــــذت ببرم و الانم که با این لبخند شیرینم خدای من شکرت شکرت شکرت

    + چقدر درک بینظیر مریم جان که صحبت های احساسی میکنه همون اول فایل تحسین میکنم ..

    ما زاده ی سفر هستیم چقدر این نکته که نگاه شما در مورد این سفر چی هست .. اینکه بازیگرای این سفر و سریال چه کسانی هستند .. سفر و سریالی که جریانِ طبیعی یک زندگی را نشان میده که بک گراندش اینه که بازیگرا نخواستند مثل اکثر جامعه باشند نخواستند نگاه بقیه را داشته باشند خواستنددد بلکه خودشون باشند، اصلِ خودشون باشنــد.

    + سفری که واقعا نشون داد اتفاقاتی که افتاد نشون داد که اون افرادی که می اومدند استیت پارک را رزرو کنند از یکسال قبل باید اینکارو کنند ولیی شما تصمیم گرفتید که برنامه ریزی این سفر با تجربه های قبلی شما نباشه بلکه در همین لحظه و با هدایت الله یکتا باشه و این هدایت این توفیقِ چقدر تسلیم بودن میخواد در برابر رب

    + مهم این تیکه است که ندونی چه ابزارهایی میخوای بقیه مسیر چطوره ولی ولی ولی، حرکت کنی .. و میدونی باور داری که یک جوری درست میشه .. درست میشه . .خداوند یک کاریش میکنه ..

    + چقدر این نکته را تحسین میکنم که استاد یک چیزی میگه بعد تحسین میکنه مریم جان ایشون را: مریم جان یک چیزی میگه استاد تحسین میکنه ایشون را .. میبینی محمد؟! خدای من .. چه زوجِ تحسین برانگیزی خدای من، قطعا هیچ کسی کامل نیست و این دو فرد هم کامل نیستنددد امااا چقدر این نکته تحسین برانگیز که توجه یعنی اون نقطه ی تمرکزی توجه نسبت به هم وقتی که مثل الان دارند با هم صحبت میکنند روی نکات مثبتِ روی ن ک ا ت ِ ++ روی نکات مثبتِ هم ِ نه منفی .. و تحسین میکنند تحسین تحسین تحسین .. خدای من .. عاشقتونممممم مننن عاشق خودمم هستم

    + و چقدر تحسین میکنم شما را مریم جان که یک روزی توی خونه تمپااا میایید اون دوربین را میبرید روی نقشه آمریکا در حالی که نمیدونستید چی باید بگید نه برنامه ای ساخته بودید نه فیلم ساخته بودید نه ادیتی کرده بودید نه سناریویی داشتید ولی دقیقااا شدید همین مصداق این جمله که میگه؛

    THE JOURNEY OF A THOUSAND MILES MUST BEGIN WITH A SINGLE STEP

    و بازم مصداق دیگه اش که انتخاب میکنم قرآنی اش راا بنویسم .. همین آیه‌ی ابتدایی سوره بقره هست که میگه:

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

    حالا در ادامه اش از شما توی مثلا کامنت های سفر به دور آمریکا نوشته بودند که مریم جان از مهارت فیلم برداری بهمون بگو و باز این پاسخ شما که چقدر نشون از درکِ والایی هست و بازم تحسین میکنم این درک را .. خدایا شکرت

    اینکه:

    چیزی خیـــــــــلی فراتر از مهارت هست و اون …. هدایــــت هست، و اون عشقی هست که به انجام کاری که داری و ایمانی هست که به هدایت داری، هدایت میشی به چگونگی اش .. ( و اینجااا بازم استاد داره توی بک گراند تحسین میکنه این پاسخ را این فرکانس را . داره صدق بالحسنی میشه .. تا مسیر خودش برای آسانی ها آسون تر بشه .. و منمم هر دوی شماا را تحسین میکنم )

    و اینجا مریم جان میگه در مورد ایمانش .. در مورد جسارتش .. در مورد ایمانش .. ایمان به چیزی که شنیده و باورش کرده .. اینکه باورهایی که دوست داره را بیاد بهشون عمل کنه .. اینجا مریم جان بک میزنه به زمانی که روانشناسی ثروت ۳ قسمت دوم و سوم که استاد در مورد هدایت میگه .. میگه مشتری میخوای از خدا هدایت بخواه .. ایده ی خاصی میخوای از خدا هدایت بخواه .. میخوای کسب و کارت را بزنی ولی نمیدونی از کجا شروع کنی از خدا هدایت بخواه و .. اینکه چیزهای جدید از بیرون ترسناک میان ولی وقتی میری تو دلشون اوه اوه خیر .. اینکه گفتید وقتی حرکت میکنی واقعااا با همون عشق با همون ایمان خداوندددد وقتی این اراده ی شما را میبینه دست هاشو میفرسته که مثلا توی اینجا: وقتی شما اصلا ادیت نکرده بودید یک برنامه را استاد میگه با اون برنامه ادیت میکردید فقط دو جلسه .. بعدد خداوند در همین راستای ایمان بیشتر شما و در خواست شما برای آسانی بیشتر، خداوند باز این بار با همین دست هم میاد برنامه ی پریمیر را بهتون یاد میده برنامه ای که به سختی برای خود استاد یاد گرفته ولییی شماا توی یک روز فقط .. ( شما مهارت نداشتید ولی جسارت نشون دادید و خواستید اون آگاهیی هایی که شنیدید و حالا تمام وجودتون را فرا گرفته میخواستید که پیاده کنید عمل کنید ))

    باور اینجوری ساخته میشه دیگه، شما آگاهی را میشنوی و سعی میکنی اجراش کنی .. || ایمان و عمل صالح در کنار هم

    و اینکه چقدر زیبا بازم نظاره گر این مصاحبت هستم .. اینکه اینجا مریم جان در مورد باورهاش و اتفاقاتی که با باورهاش رقم زده در مورد اینکه بهترین اتفاقات و هم زمانی ها جلوی دوربین میافته ..

    و استاد چقدر بعد از اینکه مریم جان نکته ی در مورد این که خداوند همه را انگار هدایت میکنه که جلوی دوربین باشن با بهترین وجه اشون .. این اوکی حالا استاد میگه و نظر خودش را میگه میگه که این همون بودن در بهترین زمان و مکان مناسب هست: افرادی که هم فرکانس حال ما، باورهای ما هستند ..

    و یک جایی بعد از اینکه استاد میگه الان دیگه شمااا هم filmmaker هم هستید .. پاسخ مریم جان خیلی خیلی تحسین برانگیز:

    اینکه مریم جان میاد و مثل همیشه و حالا بازم آگاهانه، اعتبار این مهارت را به خداوند میدهد، و میگه اونه که فیلم گرفته اونه که کارها را انجام داده .. اون همه کاره است ..

    دوس دارم خودم این نکته را اضافه اش کنم:

    این چندین روزه که توی همین ابتدای کسب و کار شخصی خودم دارم انجام میدم اینه که دارم سعی میکنم توی اولین قدم ذهنم را با الگوهای موفق و ثروت آفرین پر کنم که از توجه ام روی جزییات این افراد هست تا الان که به ۲۰ تا الگورسیده یکی از همون اصل هایی که دوباره توی مسیرِ | JOURNEY زیبای مریم جان دارم میبینم همون تکرار اصل اینه که مریم جاننن یک سری خواسته ها داشته جهان یک سری خواسته هاا داره .. و این ایده ای که به ذهنِ مریم جان میرسه دقیقااا این ایده یک ایده ی جدید نبوده! در واقع ایده ای بوده که سال هاست مدت هاست داره این کارو انجام میده .. مثلا اینجا مریم جان خب خیلیی وقته به قول خودش از همون موقع که روسیه بودند و حتی بندرعباس و قبل تر ها .. در واقع از تجربیاتش اومده این الهامِ .. الانِ که بیشتر دارم این جمله را درک میکنم .. چون اون افرادی که من دیدم و بررسی کردم حرف هاشون و کشیدم بیرون اون باورها دقیقااا اون ایده اومده و طرف نمیدونسته هیچ بعدش را نمیدونسته ولی با ایمان با عشق با لــــذت با احساس خوب قدم برداشته و رفته جلو و خداوند هم که میخواد جهان رشد کنه در واقع روی همین اساس هم ساخته شد .. قدم های بعدی را بهش الهام میکنه با نشانه ها .. من مطمئنممم اگر مریم جان شما ادامه بدی که ماشاا.. ادامه دادی و همینجورم روی باورهای ثروت آفرینت کار کنی .. که میکنی یک غولی میشه توی این کار که خدا میداند .. اینوو الانن دیگه واقعااا بااا یقیننن و نه فقط ایمان میگم .. دمم گرمم خودم را تحسین میکنم برای این نوشته برای این نوشتن برای این وقت گذاشتن خداروشکر که خودم دارم لذت میبرم

    یعنی کل ِ داستان همون جلسه شش قدم اول:

    برای رسیدن به هر هدفی دو فاکتور اساسی لازم داریم

    یکی: ذوق و شوق شدید اشتیاق شدید

    دوم: باورهای مناسب هم راستای خواسته، حالا شما ذوق و شوقش را دارید ولی باورهای مناسبش را ایجاددددد کردید میدونید که باید با عمل ایجاد کنید .. و هر بار با هر نتیجه ای که میگیرید ( همون جلسه چهار قدم اول) شما اون نتیجه را به اون باورهاااای مشخص لینک میدید و اینجوری هر بارر اون باورهاا را تغذیه کردید و قوی تر کردید و با هر بار قوی تر کردن شما هم به سمت نتایج بزرگترر و بیشتر هدایـــــت شدید .. ( مثلا میدونم که از همون نظرهایی که برای شما نوشته میشد که مریم جان مثلاچقدرر فوق العاده شما سناریو ساختی چقدر زیبااا داری بیان میکنی چقدر این افرااددد اصلا هر کسی را پشت دوربین نگاه میکنیم میبینیم که دارند سلام میکنند .. و شمااا از همین نظرات بازیگرای این سریال استفاده کردید آگاهانه و اون باورها را قوی تررر کردید )

    و چقدر این نکته را هم دوس دارم بگم .. در مورد مقاومت استاد و مایکی از این فیلم گرفتن ها .. ولیی مریم جانننن رفت که رفت .. ادامه داد با تمام غرهای یار الهی اش .. (( تحسین تحسین تحسین عزیزمممم )

    و همون عشقققق همون باور همون ذوق و شوق هموناا بود که اینجوریییییی حالا میبینممم و میبینیم که خود استاد چقدرر علاقه مند هست به گرفتن این تصاویر .. ( مخصوصا اون جایی که توی همین سریال دارم میبینم که استاد به مریم جان میگه .. خُب عزیزم اینو به بچه هاا گفتی .. و بعد با ذوق و شوق و لبخند شیرینش شروع میکنه به گفتن داستانی که اتفاق افتاد با فرکانسشون .. )

    و این نکته را هم اضافه کنم: اینکه استاد یک جایی میگه توی این فایل که با همون مقاومت هاش .. در حالی که تا حالا خب کسی نیومده این کارو کنه و اینجوری قسمت ها را ظبط کنه و لانچ بشه توی سایت .. دقیقاا استاد میگه که وقتی که قسمت های اولیه را گذاشتیم با (( تمام مقاومت هااا)) دیدمم که بچه هاا هم خوششون اومده و دارند لذت میبرند و کلی احساس خوب و به وضوح رسیدن خواسته ها هست و …

    یعنی من این نکته را این برداشت کردم که استااددد برای کسب و کار شخصی خودش، یک سری the rules داره و این عشقِ تونسته توی این قوانین توی کسب و کار شخصی ایشون جای بگیره .. و حالا اتفاقی که افتاده اینه که هم کسب و کار ایشون بزرگتر شده هم خیلی بهتر شده کاراتر شده و هر نکته ی مثبت دیگه ای ..

    ((( من اینوو بگم که خیلیی وقت بود که اینجوری ننشسته بودم پای توجه بر نکات مثبت و نوشتن به این شکل و واقعااا الان هدایتی شده که اومدم و با همین هدایت ِ من دارمم کلییی بیشتر از همیشه لذت میبرم از همین نوشتن از همین عشق از همین به اشتراک گذاری صادقانه هر چیزی که درک کردم .خدایا سپاس گزارم، اینه یک زندگی هدایتی یک انتخاب هدایتی یک خرید هدایتیی … ))

    عاشق این خنده هاتون و این داستان خاموشی گوشی شدم .. چقدر خندیدم … چقدر خوبه آدماا همیشه اینجوری به این شکل درست با توجه بر نکات مثبت خنده کنن (لبخند) و نه با توجه بر گفتن چیزهای چرت و پرت و شوخی های مسخره ..

    و چقدر من شما را تحسین میکنم مریم جان شما را .. که هم نشونم دادید که میشه هم فیلم گرفت هم آشپزی کرد | هم اینجوری با سناریوی عالی فیلم ساخت ادیت کرد جلو رفت با عشق هر بار هر روز همیشههه تمییز کنید نظافت کنید هم روی سایت کار کنید هم آشپزی غذاهای ایرانی کنید که وقت میخواد هم ادیت و صداگذاری .. خلاصه بی نهایت کار را دارید به نحوِ احسن انجام میدید و واقعااا ازتون درس میگیرم تحسین میکنم شما را تشکر میکنم از شما .. انصافااا چه نیروی درونی چه ذوقی سوختِ جت شمااا بی نهایت تحسین برانگیز بی نهایت شگفت انگیز .. خدا خیرتون بده خیر کثیرا بدهد .. عاشقتونممم من

    نکته ی مثبت دیگه که دارم گوش میدم و حسش میکنم اینه توی بحثِ مصاحبت .. اینکه حرف هم را قطع نمیکنید .. بلکه میذارید با عشق طرف مقابل شما صحبت کنه و بعد وقتی که پایان گرفت بااا تماممم ذوق و شوقی که دارید موقعی که داره صحبت میکنه .. اما صبـــر میکنید و بعدش که پایان یافت شما ادامه میدید، اون وقت صحبت میکنید .. واقعا این رفتار را تحسین میکنم

    الان بازم بیشتر دارم درک میکنم که وقتی میگید بااباا ماا ساعت هاا حتی ۸ ساعت نان استاپ در مورد قانون با هم صحبت میکنیم .. و این چقدر تحسین برانگیز چقدر شگفت انگیز .. و چقدر درس داره برای من .. و البته خداروشکر که منم همین ساعت های طولانی را با احساس عالییی با همین اعضای گرم و صمیمی خانواده ام هم فرکانسم تجربه کردم و میکنم .. خداروشکر خداروشکر خداروشکر برای نعمتِ موبایل نعمت اینترنت نعمت پی سی .. خدایا شکرت شکرت شکرت ..

    چقدر عاشققققق خودمون هستم عاشق این خانواده عاشق این خدایی که خودش این رب خودش داره این خانواده را هدایت میکنه به سمت بهتر شدن، داره گستررشش میده خدا میدونه چه نابغه هایی چه افرادی از همین توی دلِ همین خانواده بیرون میاد و همین افراد که خواستند با تغییر خودشون با ایمان به خودشون به خداوند چه الگویی میشن چه تغییراتی توی کل دنیاا ایجاد میکنند چقدر با شادیشون دنیاا را به جای بهتر و خداگونه تری میکنند .. الله اعلم .. خدایا شکرت

    + نکته نکته:

    استاد: این حرفی که خدا میگه اگر تمام درختان را قلم کنی و تمام اقیانوس ها را جوهر کنی بازممم نمیتونیم و نمیتونند تمام نعمت های خداوند را بشمارند .. من دارممم *هر لحظـــــه احساسش میکنم در سلامتی .. فرزند .. از زیبایی ها که میبینیم .. از راحتی هایی که میبینیم .. از آدم هایی که هدایت میشند برای اینکه کار ما را انجام بدند .. از اینکه مثلا توی یک نقطه هستیم و بعد مثل همیشه توجه امون بر نکات مثبت و لذت بردن هست و بعد میایمم میگیم بذار سرچ کنیم که زیباترین این نقطه ی شهر کجاست و بعد نگاه میکنیم که عِـــــــــــه بابااا همین نقطه ای که هستیم بدون اینکه بدونیم ما ااینجاااا هدایت شدیم، هدایت به سمت زیباترین و بهترین مکان .. خدای من ..

    خدایا شکرت

    استاد جان میدونی من از این چه برداشتی میکنم اینکه: بذار اینجوری بگم! مگه داستان باور نیست؟!

    خب یک باور چطور قوی میشه؟

    مثلا باور فراوانی ..

    شماا از همون سال ۸۵ (مثلا) که مثالش را زدید که اومدید روی تخته نوشتید که اقا این مسیر چی ها را میتونه بهم بده .. و الان که سال ِ ۹۸ این فایل ۳۲ ظبط شده بود بعد از این همه سال دقیقااا همون خواسته ها که هیچ بلکههه خیلییی بیشترش را هم بدست آوردید .. برگردم سر فراوانی و درکِ من از این

    اینکه شماا اینجوری در هر لحظه تونستید این احساس را داشته باشید این نشون میده به منِ محمد که چقدررر شماا هر بار هر لحظه سعی کردید با کنترل اگاهانه ذهن اتون توجه اتون، بیایید این همـــه فراوانی را که میبینید لینک بدید به باورهای فراوانی .. انقدرر این کارررر را ادامه دادید که الان اینو میشنوم خدای من ..

    یعنی این نتیجه من بایدد بیاممم به اون زمانی برگردم که شما اومدید بذر را کاشید بعد نور کافی آب کافی کود مناسب بهش دادیدد و هر روزز واقعاا متعهدانه ادامه دادید .. و الان میشه نتیجه را دید به این بزرگی به این عظمت تاازه شما میگید که این هیچی نیست بابا .. و این تازه اولِ کاره خدای من ..

    + همینا همینا باعث شد که الان اینجا باشیم دیگه … استاد و مریم جان در RV به این شکل زندگی با این احساس عالی … *

    چی باعث شد؟

    زندگی خیلی آسون میشه وقتی که آدم اجازه میده هدایت بشه، آدم رها میکنه، خیلی سخت نمیگیره زندگی را، و میاد تمرکز میکنه روی نکات مثبت .. و توی همین لحظه توجه میکنه روی نکات مثبت سپاس گزاری میکنه(به جای کفران نعمت)، تحسین میکنه (به جای حسادت)، و از همون چیزهایی که داره لذت میبره عشق میکنه به احساس خوب میرسونه خودش را .. و به خودش میگه من از همین چیزهایی که دارم لذت میبرم نگران و غصه ی اون چیزهایی که ندارم نیستم و نخواهم شد ایــــــن همه چیز دارم خدایاا شکرت به خاطر همین هاا که خیلیی هم هستند و بی پایانن حالا اونی که ندارم و میخوام هم میاد .. با چی؟؟ با همین ادامه دادن توجه بر نکات مثبت

    اینکه لذت بردن را به زمانی خاص به زمانی که به خواسته ای که میخواید موکول نمیکنید به آدم خاص به شرایط خاص .. نه نه با همون چیزییکه دارید لذت میبرید عشق میکنید … این اراده ی شمااا چقدر تحسین برانگیز که همیشه سعی میکنید توجه اتون را بذارید روی نکات مثبت و مثبت و مثبت .. بشید واقعاا صدق بالحسنی تا بشید شاهد واقعی مسیر راحتی هاا ..

    مریم جان میگه: لذت بردن چقدر ساده است و در دسترس همه امون هست .. فراتر از از مهارت من در آشپزی میخوام بگم که مثلا از درست کردن یک تخم مرغ ساده چقدر میشه لذت ایجاد کرد و با همین لذت هاا به سمت لذت های بیشتری هدایت بشیم.. میشه از چیزهای کوچیک شادی های بزرگ را ساخت که اینم البته تکامل میخواد

    و استاد بازم تحسین میکنه این حرف را و میگه که مثلا خییلیی وقت پیش، زمانی که قم بوده با یک یاماها ۱۰۰ با اون موتور به اون شکل و وضعیت با ۳۵ تومن، میرفته شمال و عشق میکرده .. داستان اینه که این فردی که من دارم به عنوان ناضر حرفش را گوش میدم حس میکنم همون لذتی که برده از همون موتور سواری همون لذت بیشترش را وقتی که مثلا با تکاملش مثلا با همون ماشین ساده رفته سفر بعد با النترا و سانتافه رفته ترکیه و کشورهای اطراف ایران .. یعنی لذت ِ همون ِ .. و بعدهاا باز استاد هدایت شده به ماشینی بهتر و بهتر تا اینکه مثلا الان به RV هدایت شده .. با امکانات بهتر سفر کنه ..

    یعنی این آر وی سفر رفتنِ هدایت به این وسیله .. نتیجه ی تکرار یک روند درست | نتیجه های بهتر زمانی میاد که از همین لحظه از همین خلقتی که دارم با ذهنم ایجاد میکنم لذت ببرم .. یعنی بهترین نتیجه را باید درک کنم هر بار به خودم بگم که این خودش بهترین نتیجه است، احساس خوب ..

    و حالا من از خداوند میخوام که هدایتم کنه ثابت قدمم کنه توی همین مسیر درست که بخوام این روند درست را با ذوق و شوق بیشتر ادامه بدم به امید خدا .. همینطور برای هم پاره های عزیزم این دعا را دارم.

    آخر این متن را میخوام با مرور تعهد پایان بدم ..

    من محمد، به خودم تعهد میدم که بخوام توی مسیر درست ادامه بدم تکرار این روند را تکرار توجه بر نکات مثبت را، سپاس گزار بودن را، تحسین کردن را، لذت بردن از همین لحظه ی حال را و تعهد میدم که سعـــی کنم همواره از هدایت هام پیروی کنم تا بشم مصداق کسی که نه غمی از گذشته داره و نه ترسی از آینده .. تا به امید خدا سعادتمند و رستگار در دو دنیا باشم

    عاشقتونم.

    ممنونم که همراهی کردید.

    در پناه الله یکتا شادتر و ثروتمندتر از همیشه باشید. عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3405 روز

    بنام خداوند مهربانی ها

    بنام خداوند روزی ده و رهنمای

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    درود بر شما استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    اینبارهم اتفاقات بی نظیر و خبرهای خوب …..

    آقا چقدر غذاهایی که این مهمانای عزیز درست میکنن و جذابه و ماهم مشتاق میشیم بچشیم ببینیم چه مزه ایه اینقدر تعریف میکنید و چه رنگی دارن واقعا ادم جذبش میشه و خیلی ساده یه عصرونه ی فوق العاده درست کردن با کره و گیلاس و شکلات خیلی باید خوشمزه و هیولا باشه😋😋😋خیلی خوبه که با همین چیزای ساده میشه خیلی چیزای خوشمزه و بی نظیر درست کرد🥰من عاشق راحتی و سادگی هستم🥰😋

    خیلی برام جالب بود که موقع سرو غذا اول بزرگترا باید غذاشون سرو میشد و بعد بچه ها چیزی که تو کشور ما شاید برعکس باشه و زودتر برای بچه ها که کم طاقت ترند غذا رو سرو میکنن و جالب تر اینکه تو صف هم هستند و اصلا عجله ندارن که همدیگه رو هل بدن و با اذیت کنن تازه بزرگترا میزدن تو صف و میومدن اول صف و کسی اعتراض نمیکرد این خیلی فرهنگ جالبی بود وااااوووو از تعجب واقعا نمیتونستم حرفی بزنم خیلی عالی بود و تحسین میکنم این حجم از فرهنگ و ادب و اینجوری بچه ها یاد میگیرن به بزرگتراشون احترام بذارن ⁦♥️⁩احسنت 👌👏👏👏👏

    همین مسائل کوچیک و رعایت کردنشون خیلی خیلی میتونه تاثیرات مهم و بسزایی بذاره توی زندگی ادما دید بهتری به بچه ها و جامعه ی ما میده و میتونه خیلی چیزا رو به بچه ها بفهمونه👌در مورد بازی کردنتون وقتی دورهم جمع میشید باید بگم بی نظیره و ایده ی خیلی جذابیه هم سرگرم میشین و کلی میخندین و خوش میگذرونین و هم لذت میبرین و به مهمانها هم خوش میگذره.واقعا تو جمعهای خانوادگی ماهم متاسفانه خبرهای خوبی رد و بدل نمیشه و من سعی میکنم خیلی کم رفت و امد داشته باشم و وقتی هم میرم و کسی در مورد شرایط و اوضاع نابسامان و غیره میخاد حرف بزنه سریع بحث رو میکشونم جای دیگه و در مورد خبرهای خوب زندگیم میگم و بقیه هم استقبال میکنن.اما خیلی خیلی دارم سعی میکنم کلا توی جمعهای منفی قرار نگیرم هرچند اون جمع خانواده م باشن اینجوری تمرکزم روی زندگیم بهتره و اتفاقات بهتری رو میتونم خلق کنم و خیلی ارامش بیشتری دارم و اینجوری دیگه کسی نمیتونه ذهنتو بهم بریزه و اشوبت کنه.اینم یکی از بهترین راه های کنترل ذهنه که میتونه ما رو به مسیر هدایت خوشبختی ثروت و نعمت نزدیکتر کنه و مسیر رسیدن به خواسته هامونو هموار تر کنه⁦♥️⁩

    استاد عزیز همیشه میگین بچه ها قدرت تخیل قوی و منظمی دارن و کمک میکنه اونا خیلی راحت به خواسته هاشون برسن و به نظرم خیلی خوب هم انرژی کلامی که ما به زبون میاریم رو دریافت میکنن.مثلا پسرخاله ی ۸ساله ای دارم که وقتی کلاجمع دارن در مورد مسائل و مشکلات و شرایط صحبت میکنن و فضا بسیار منفی و سنگینه به شدت روی این بچه تاثیر میذاره کز میکنه یه گوشه دقیقا امواج منفی داره مثل ترکش بهش اصابت میکنه .قشنگ میشه این لحظاتو حس کرد اما متاسفانه نمیشه برای کسی توضیح داد من هم یا بحث رو عوض میکنم یا دست پسر خاله و میگیرم و میریم سوپر خرید میکنیم و کمی وقتمون رو بیرون از خونه میگذرونیم و وقتی برمیگردیم دیگه صحبتها تموم شده 👌اینم یه نکته ی جالب دیگه بود که تازگی بهش توجه کردم که چقدر بچه ها میتونن اتفاقات رو خیلی بهتراز ما درک میکنن و دقیقا جوی فضای اون لحظه بهشون میگه که انگار داره یه چیزی اشتباه پیش میره یا درست⁦♥️⁩🌹

    امیدوارم همه ی ما در مسیر هدایت به سمت خواسته هامون حرکت کنیم و همیشه سپاشگذار خداوند باشیم و همیشه هم بدنبال زیبایی ها باشیم تا نا زیبایی ها🌹🌹🌹

    شما رو به خداوند بخشنده و روزی ده میسپارم⁦♥️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    Reyhane AR گفته:
    مدت عضویت: 3709 روز

    به نام آفریدگار تمام زیباییها

    استاد عزیز و مری جون دوست داشتنی سلام

    دوستان خوب و نازنینم سلام .ایام به کامتون باشه انشالله …

    خدایا شکرت که بهم فرصتی دادی که دوباره شاهد زیباییهای بهشت پارادایس باشم .شاهد خوشحالی استاد وعزیز دلش و مهمونهای دوست داشتنیش باشم .

    خدایا شکرت که هر روز درس ها از این بهشتت و انسانهای فوق الاده ای که تو اون زندگی میکنند میگیرم.

    خدایا شکرت که مرا در این مسیر زیبا و شیرین قرار دادی به طوری که هر روز طعم شیرینیش بیشتر بیشتر میشه برام ….

    به به عزیزان همه جمع شدن در آشپز خانه ی صحرایی .معلوم یه خبرای خوبی اینجا هست .

    بلههههههه بوی غذای خوشمزه و لذیذ میاد.

    بیف استراگانوف خوشمزه تو این طبیعت زیبا ,کنار دریاچه تمیز

    چه حالی میده خدااااااا….

    به قول استاد الص جنس .😂

    خدایا چقدر این آقای ریک آقاس .رفت برای مری جونمون صندلی گذاشت .عاشق منش و مردونگی و با محبت بودنش شدم .دوستان استاد و مری جان هم مثل خودشون مهربان وپر

    از انسانیت هستن .👏👏👏

    استاد خیلی خوشحال شدم که شما هم تونستید از اون غذایی که با گیلاس و شکلات و کره درست شده بود بخورید .

    آخه من کسی رژیم بگیره ناخودآگاه دلم براش میسوزه .میگم پیشش چیزی نخورید شاید هوس کنه .

    پسرم همیشه میگه مامان رژیم های ما رو خراب میکنه 😂😂

    نکته مهمی ک گفتی مری جان .اینکه اون آتیش تونسته بود بعد از بارون شدید روشن باشه و تازه اون غذاهای لذیذ رو هم باهاش بپزن آدم رو به فکر فرو میبره که خدای من یه آتیش چقدر میتونه قدرت داشته باشه که زیر بارون بمونه و دوباره روشن بشه .

    اگر ما آدم ها هم بتونیم با مسائلی که تو زندگیمون پیش میاد درست برخورد کنیم و هیچ وقت نومید نشیم .میتونیم با حل کردن هر مسأله ای قدرتمند تر و با اعتماد به نفس تر بشیم و به جایی برسیم که هیچ کس و هیچ موضوعی نتونه ما رو ناراحت کنه .اونقدر قدر کنترل ذهنمون بالا میره ,اونقدر توکلمون به الله مهربان زیاد میشه که تو هر مسأله ای میگردیم دنبال الخیر فی ما وقع …

    اونوقت مثل این آتیش قدرتمند میشیم و سدی میشیم در برابر غم ها و میتونیم همیشه به دیگران خیر و محبت برسونیم …..

    هوای بعد از افتر رین (بارون ) چه رویایی شده .یه هوای خنک و کمی سرد و تمیز .بوی سبزها و چمن های خیس ,بوی دریاچه ,بوی طبیعت همه لذت بخش شده .جون میده تو این هوا کاپشن بپوشی و بری کنار آتیش بشینی و یه دسر گرم میل کنی .

    نوش جووووووون همتوووووون ….

    خدایا شکرت برای لذتی که عزیزانم در کنار هم تو پرادایس میبرن …..

    همه تو صف هستن .خدای من اول بزرگترها بعد کوچولوها ….

    چقد برام جالب بود .

    ما پدر و مادرها اول میگیم به بچه ها بدیم .چرا چون کم طاقت هستن .البته تو مهمونیهامون نه میگیم اول بزرگ ترها .ولی مثلا تو مسافرت ها یا تفریحاتمون الویت بچه ها هستن .از قدیم بهمون گفتن آب اول برا کوچکتر .خودمونم اگر از تشنگی میمردیم باید اول کوچیک مینوشید بعد بزرگتر .

    بهر حال به نظر من این کار درسته که بچه صبر کنه تا اول بزرگتر بگیر ,اینطور باعث میشه که صبور بار بیاد ,و احترام به بزرگتر رو هم درک کنه .

    اینکه یه نفر مسوول که بپزه ,یا یک نفر غذا رو سرو کنه ,و میان صف میکشن و غذا رو میگیرن و میرن رو صندلی راحتیشون مشینند و با لذت میخورن خیلی برای من لذت بخش بود .چرا ?

    چون اون لحظه تمرکزشون فقط روی غذا خوردن بود .و لذت خوردن اون غذا رو کاملا میفهمند .نه میزی میچینند .نه کنار غذاشون مخلفات دارن .همه چی به راحتی کامل .

    اینجاست که با تمرکز یه کار رو انجام میدن و اون کار به نحو احسنت انجام میشه .

    استاد عزیز صحبت هاتون رو کاملا قبول دارم و با تمام وجودم درک کردم چون تجربه کردم .

    ما زمانهایی که مهمونی داشتیم که به لطف خدای مهربون فعلا جمع شده بزرگترها که اصلا اهل بازی و سرگرمی نبودن بیشتر دوست داشتن به قول شما وارد بحث های سیاسی .یا خبر های داغ روز بشن .یا اینکه غیبت کسی رو بکنند که بقیه میشناسنش و توجمع حضور نداشت .

    و بازی بیشتر مال بچه ها بود .و بقیه زمان هم صرف خوردن وشستن میشد و در آخر همه میرفتن خونه هاشون .

    من همیشه شاکی بودم از این نوع مهمونی ها .ولی همسرم قبول نمیکرد میگفت نمیتونیم که قطع رابطه کنیم .میگفتم تو جمع هامون یا باید یه چیز جدید یاد بگیریم یا باید از کنار هم لذت ببریم .باید شادی کنیم .ولی خانواده های ما اصلا اهل رقص و آواز خوندن و بازی نبودن به ناچار وارد بحثهای سیاسی میشدند و به هیچ کس هم خوش نمیگذشت .وقتی من با همسراشون از نارضایتیم میگفتم میدیدم اونا هم نظر منو تایید میکردند ولی میگفتن چاره نداریم مردها قبول نمیکنند .

    اما رفته رفته جمع ما کوچک شد .و صمیمیتمون بیشتر شد تا جایی که بیشتر وقتمون به تفریح با هم .میگذشت یا دور هم بازی میکنیم و میرقصیم .دیگه از اون جمع های شلوغ به خاطر این موضوع که کل دنیا رو گرفته خبری نیست .و الان میفهمم که راحتی و صمیمیت تو ارتباط با عزیزانت چقدر لذت بخش .

    عروسک های باربی زیبا رو ببین .چقدر جذاب و خوشگلن .مری جون هم که همیشه پایه بچه هاست .چقدر این دختر تجسم قوی داشت که میتونست با اون هم عروسک بازی کنه ,برای همشون اسم بزاره .خیلی جالب بود .

    یه لحظه احساس کردم اون عینکی که مری جان تو چشم عروسک گذاشت نقش خانم معلم رو بازی میکرد .خیلی خیلی لذت بخشه دنیای کودکان .

    من خودم زمانهایی که فکرم مشغول باشه .یا کمی خسته یا کم حوصله باشم سریع میرم با کوچولوهای خواهرام هم بازی میشم .اون لحظه هایی که با اونا بازی میکنم و میخندم فارغ از این دنیا و مسائلم میشم .خیلی دنیاشون شیرین و لذت بخش .

    خدایا شکرت به خاطر وجود کوچولوهای نازنینمون .

    .

    چقدر این بازی پوکر هیجان داشت .دوست دارم تجربش کنم .باید برم ببینم میتونم پیداش کنم و بخرم .مثل بازی برج هیجان خودمون بود با کمی تفاوت .

    یه بازی دست جمعی و پر هیجان برای بزرگترها .چقدخوبه که لحظاتی رو دور هم باشیم و بخندیم و لذت ببریم از هیجان بازی .به جای حرف زدن ها و غیبت های بیهوده که باعث میشه تمرکزت بره رو ناخواسته ها و اونا رو وارد زندگیت کنی .

    خدایا شکر که با این قوانین زیبات آشنام کردی .و که باعث شده هر روز تو زندگیم رشد فکری بیشتری داشته باشم .حال دلم خوب باشه .شکر گزار واقعی باشم ,یعنی با قلبم شکر کنم نه فقط با زبانم .

    مرسی مری جان بابت آهنگ زیبایی که برامون گذاشتی .پر از حرف های مثبت بود از معجزه خنده ,

    چقد لذت بردم و درس ها گرفتم .من با خودم عهد بستم تمام این درسها رو آروم آروم تو زندگیم پیاده کنم .تا برسم به جای که هر چه بخوام خلق کنم .چون من خالق زندگی خودم هستم .

    خدایا شکرت صدهزار مرتبه شکرت برای استادام و آموزشهای بی نظیرشون .

    تو کدوم مدرسه و دانشگاه میشه این درسهای زندگی رو یاد گرفت ?تو کدوم کتابها و فیلم ها میتونیم به این همه تجربه دست پیدا کنیم ?

    این سایت یه معجزه خداوند .و خداوند هم ادارش میکنه .

    استاد و مری جان دستان پر مهر خداوند هستن برای هدایت تک تک ما .الهی همیشه پایدار باشند .

    عاشقتونم …..❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      Listener گفته:
      مدت عضویت: 1976 روز

      واقعا بعضی از کامنتها رو آدم میخونه همون اول شروع کامنت با نکته سنجی فوق‌العاده زیبا به اتفاق های پیش آمده تو کلیپ و دیدگاه مثبت رو میخونه کیف می‌کنه

      من همون اول های خواندن کامنت شما بودم حیفم اومد اومدم سریع ازتون تشکر کنم بابت نشر عقاید و دیدگاهتون تو این خانواده که من و امثال من با خوندنش لذت ببریم

      امیدوارم کنار همسر و فرزندتون روزهای فوق‌العاده پیش رو داشته باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مینا راد گفته:
    مدت عضویت: 2284 روز

    سلام سلام بر همگی

    خدای من خدای مهربان و بخشنده من خدای زیبای من

    اگر من کل ساعت هام در قبال بزرگی و عظمتت سجده کنم بازم کمه

    خدایا چقدر خوشحالم که تمام عطر لحظاتم شده پر شده از هدایت هایت

    من الان میتونم درک کنم که چرا زمانی که زلیخا به یوسف پیامبر رسید دیگه حاضر به قبول کردن ایشون نبود الان میتونم اون حس درک کنم چون مشعلی روشن از خدای درون خودش حس کرده بود و تونستی بود ارتباط برقرار کنه با خدای درون خودش

    خدایا دلم میخواد فریاد بزنم از ذوق و شوق داشتنت از اینکه دارمت از اینکه من برای کسب آگاهی و کسب تجربه های جدید به زمین فرستادی تا پر بشم از آگاهی های ناب

    پر بشم از رسالت واقعی هستی

    خدای من تو داری در هر زمان در هر مکان در هر عصر از طریق بندگان برگزیده خودت سایر بندگانت را راهنمایی میکنی و هدایت میکنی به داشتن روح خالص و ناب روحی بدون هیچ ناخالصی

    روحی بدون توانایی غیبت

    روحی بدون توانایی قضاوت، خشم ، نا مهربانی

    استاد چقدر خوشحال شدم زمانی که حرف های شما رو شندیم اصلا توی پوست خودم نمیگنجم

    چون مطمئن شدم دارم راه درست میرم

    وقتی اینستا نصب کردم تمام دوست هام و فامیل ها رو داشتم بعد از چند مدت دیدم وقتم شده دیدن اینکه کی کجا داره میره و کی داره چی میخوره تمام کسانی که بودن را آنفالو کردم و دیگه هیچ کس دنبال نکردم و فقط پیج های آموزشی که مربوط اهدافم است دنبال میکنم اینجوری واقعا دنبال هدفم هستم.

    فیلم و تلویزیون هم که خیلی وقت است تعطیل است ولی اینستا واقعا اگر کنترل نشه کاملا میتونه آدم به مرحله نابودی برسونه اینم من بازی ذهن میدونم که میاد کمک میکنه تلویزیون حذف بشه ولی از این سمت درگیر اینستا میکنه

    اینستا برنامه خیلی خوبیه و من بخاطر این نعمت بزرگ الهی که خداوند برای بندگان خودش فرستاده خیلی شاکرم به شرطی که هوشمندانه استفاده بشه

    حرف هاتون با تمام وجودم قبول دارم

    چون وقتی آدم شروع میکنه روی خودش کار کردن و تصمیم قاطعانه میگیره که پای تصمیم خودش وایسته تازه فکر میکنم مرد عمل بودنش شروع میشه

    چون من از وقتی که شروع کردم و دیدم دوستانی که دارم چقدر یکی یکی دارم میزام کنار و خیلی از موارد پیش میومد که طرف خودش از یک موضوعی که براش ناخوشایند بود میزاشت و میرفت به نظرم این جا هست که برای بتونی روی تصمیم خودت بمونی و خودت به جهان ثابت کنی و جهان برای کسی که رفته یک نفر جایگزین و مناسب با مدارت سر راهت قرار بده

    اگر من بیوفتم دنبال اون آدم و دوباره پیگیر اون شخص بشم یعنی روی هدفم نیستم یعنی دنبال تغییر نیستم

    دوستم بعد از 4 سال دوستی فقط سر یک ناهار قهر کرد و رفت من اول قانون خبر نداشتم و پیگیرش میشدم و بهش زنگ میزدم در واقع اون شده بود بارها رفته بود و من دوباره پیگیرش شدم و یک روز به خودم اومد و دیدم باید دست بردارم و هر کی باید راه خودش بره

    الان اصلا اون احساس قبلی در درونم نسبت به اون خانم ندارم و جالب تر این هست که دیگه مثل قبل نیستم فورا تلفن بردارم و بیوفتم پیش آروم و ریلکس هستم

    همیشه وقتی میرفتم شهرستان خیلی نمیتونستم با جمع راحت باشم و اصلا با روحیه من سازگاری نداشت و الان طوری شده که اصلا شرایطی محیا نمیشه که من بخوام برم

    خود جهان برام انقدر کار و هدف های جدید سر راهم قرار داده که با فامیل های هم که بودم دوباره باهم یک جا نمیتونیم باشیم.

    اولش به آدم احساس تنهایی دست میده و من اولش فکر میکردم که من چقدر آدم مشکل داری هستم که به این صورت شدم ولی جهان پاداش من داد این دوستم که رفت جهان به جای یک دوست الان دو دختر خانم که کاملا با هم هم فرکانس هستیم سر راهم قرار داده

    ولی در این رفتن ها من خیلی درس ها رو از خودم تونستم بیرون بکشم

    اینکه من باید در رفتارهای خودم قانون تعادل باید اجرا کنم و حس مظلومیت و قربانی بودن باید از خودم دور کنم

    چه جوری به این نتیجه رسیدم

    من دیدم من هر مشکل یا به حرفی که از دوستم یا مثلا همکارم یا خواهرم یا هر کسی میشنوم همون لحظه من از اون موضوع نمیگذرم و رها نمیکنم

    مثلا جواب طرفم نمیدادم در کمال احترام و به اصطلاح خودم وارد فرکانس طرف مقابلم نمیشدم ولی ای دل غافل میام هزار بار حرف اون با خودم تکرار میکردم و میشد برام کلی نشخوار ذهنی و حتی خیلی موارد میشد به مامان و خواهرم میگفتم اره فلانی این حرف به من زد

    ای دل غافل – ای دل غافل توی تمام این مدت ها داشتم مظلوم بازی در میوردم

    از یک جای به بعد فهمیدم نه باید ادای مظلوم ها رو دربیاری و نه باید توی ذهنت وارد فرکانس طرف بشی و نه باااااید نشخوار ذهنی کنی

    بعد از این دیگه تصمیم گرفتم هیچ حرفی رو برداشت نکنم و دیگه با خواهر و مامانم درد و دل نکنم و تمام ذهنم پر کردم از چیزهای که میخوام و از هدف های که میخوام

    کم کم تمام کسانی که ازشون احساس خوب نمیگرفتم از کنارم رفتن و جایگزین های بهتری توی زندگیم وارد شده

    توی تمام قسمت های این سریال یاد گرفتم که خودم باشم

    خود واقعی خودم باشم برای دل کسی از چیزی که هستم نگذرم از خواسته ای که دارم نگذرم برای دل کسی و آدم های یک محل که چه برداشتی میکنن تغییر رفتار ندم

    لباس های که میپوشم بر اساس محله ای که زندگی میکنم نباشه

    در تمام ابعاد زندگی خود واقعی خودم باشم اینجوری سریع تر هم به خواسته هام میرسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: