دیدگاه زیبا و تأثیرگزار یزدان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
گوش کنید!
جیک جیک جیک … !
صدای زیبای پرنده ی مشهور و معروف پرادایسه که مشغول خوندنه و زحمت موزیک بک گراند فیلم رو میکشه!
میبینم که … مهمونای گلمون قصد رفتن کردن. هر کردوم از افراد مشغول انجام یه کاری هستن. انگار هر کردوم به صورت پیش فرض وظیفه ی خودشون رو میدونن! مثلا هر کردوم از بچه ها مسئول جمع کردن تمام وسایل بازی و شخصی خودشون هستن و همه رو جمع کردن و گذاشتن کنار ماشین و منتظرن تا وسایلای بزرگتر رو بزرگترا جمع کنن. از این میان، لکسی زودتر از همه وسایلشو جمع کرده و آمادست و ترجیح داده ننو رو جمع نکنه فعلا تا بتونه به صورت آماده باش داره استراحت کنه.
این رفتارشون رو که همه جا رو تمیز و کرتب کردن خیلی برای من قابل تحسین و قابل توجه بود. از آشپزخونه تا خونه و اتاق رو همه مرتب کردن. این رفتار حتی بین ایرانیا کم دیده میشه و چه خوبه که داریم این فرهنگ و رفتار رو یاد میگیریم.
خانم شایسته مابین صحبتاشون به نکته ی ظریفی اشاره کردن! یه جور پاشنه آشیل! منظورم همون ترمزهای قدرتمند وجود خیلی از ماها نسبت به خیلی از خواسته از جمله مهاجرت ماست! مثلا ما میخوایم مهاجرت کنیم اما حواسمون نیست که کلی زنجیر ما رو نگه داشته! به قول استاد هم میخوایم کویر رو نگه داریم و هم توش برنج بکاریم! بعد هی تلاش میکنیم وگاز میدیم که ماشین خواسته مون حرکت کنه اما هیچی! حواسمون نیست زنجیرها و ترمز ها ما رو نگه داشته و تا زمانی که پامون رو از روی ترمزها بنداریم و زنجیرها رو پاره نکنیم، هیچ حرکتی رخ نخواهد داد. زنجیر …مثلا من میخوام مهاجرت کنم اما به طرز شدیدی وابسته اطرافیانم هستم. از یه طرف وابسته اونام و از یه طرف خواسته من مهاجرت و دور شدن از اوناست! این یعنی تقابل اوج گرفتن و زنجیزی که اجازه نمیده اوج بگیریم! من میخوام مهاجرت کنم اما حواسم نیست که همش نگران اینم اگه مهاجرت کنم خانوادم چی میشن یا دوستان و آشناهام … کارم … زندگیم … . همه یعنی زنجیر!
ترمز یعنی نگرانی، یعنی من نگران اینم که اگه برم یه کشور دیگه زبون و قوانینش رو بلد نیستم یا مثلا مخارج و مالیات اونجا رو میخوام چیکار کنم … یا مثلا امنیت اونجا ممکنه فلان باشه و .. همه این نگرانی های مخفی در دل ما یعنی ترمز و تا زمانی اینا باشن خبری از رخ دادن خواسته نیست!
همه اینا رو گفتم که برسم به حرف خانم شایسته عزیز که گفتن از همون بچگیش این خواسته ی جهان گردی و دیدن ملت های مختلف رو داشتن اما در عین حال به طرز محشری هیچ زنجیر و ترمز خاصی نداشتن و اگه چندتایی بوده قطعا برطرفش کردن که الان به این کشور آباد و آزاد رسیدن! روز اول هم به اینجا نرسیدن … به صورت کاملا تکاملی تکاملشون رو طی کردن تا به اینجا رسیدن.
این حرف کوتاه خانم شایسته، یکی از بحث های مهمه که استاد در فایلای مختلف در موردش صحبت کردن. خداروشکر که فرصت شد این قانون مهم رو دوباره یادآوری کنیم.
+ راستی خانم شایسته چه خوبه تازگیا یه سری صحنه ها رو رو دور تند میزنید! خلی حرفه ای و خوشگل تر میشه فیلمتون.
با توضیحات استاد درمورد ماشین، و مناسب بودن این ماشین برای خانواده ی ریک، یاد حرف رایان افتادم. مهمونای قبلیمون رو میگم … پدر بچه ها! وقتی استاد بهش گفت چقدر تجیهزات دارین در جواب گفتش … Too many Kids ! با اون لهجه ی زیبا و معرکه ی امریکایی که عشق منه. و این شد که با خودم گفتم چه جالبه … اون از مهمونای قبلی ما که کلی بچه داشتن، اینم از اینا که هر کدوم از خانواده ها کلی بچه دارن! امریکایی ها چقدر خانواده های پرجمعیتی هستن جدا ! ما ایرانیا جدیدا اینطور نیستیم. یادمه از بچگی میشنیدم که این دوره زمونه دیگه کسی زیاد بچه نمیاره و نهایتا دوتا میاره! اما این افراد امریکایی هم برای همن دوره زمونه هستن چی میشه که اونا هنوزم کلی بچه دارن ولی ما … .چه باوری پشت رفتار ما ایرانیا هست که جدیدا حتی یه دونه بیشترز نمیارن! بذار بگم … باور به کمبود و فقر! یعنی اصلی ترین دلیلش همین باور به کمبوده ثروته! طرف میترسه از پس مخارج بچه ها برنیاد! ( البته منم اگه جای اون شخص بودم با همون باورهای ثروت و همون نتایج مالی، هیج بعید نبود همین حرف رو بزنم!) . باور دیگه اینه که اگه بچه زیاد بیاریم، ممکنه وقت نکنیم که تمام مسائل هرکدومشون رو زیر نظر بگیریم و نتونیم اونا رو به جایی برسونیم! دقت کردین؟! اونا رو به جایی برسونیم! یعنی ما ایرانیا باور داریم که اگه الان به جایی نرسیدیم ( البته منظورشون اینه دکتر مهندس نشدیم! ) به خاطر پرجمعیت بودن خانواده مون بوده و کسی نبود ما رو هدایت کنه به جاهای خوبی برسیم! نمیخوایم این اتفاق برای بچه های خودمون بیفته به همین خاطر میخوایم تمام تمرکزمون رو بر روی همین یکی دوتا بچه بذاریم تا اینا رو به جای خوبی برسونیم! ایراد نداره از اهدافم میزنم، از خرج خودم میزنم تا اینا رو به جایی برسونم و وظیفه م رو انجام داده باشم! تا اینا رو خوشبخت کنم! اینا نشان از کلی باوره ! یعنی ما ایرانیا معتقد هستیم که وظیفه ماست که بچه هامون رو به جایی برسونیم! ( که 99 درصد منظورشون اینه بچه هاشون دکتر بشن! ) کاش به جای این حرف میکفتن که وظیفه من اینه بچم از لحاظ روانی و تربیتی اول از همه یک شخص سالم و سلامت باشه! یعنی میخوام بگم ایرانیا چون خانوادشون رو مقصر این میدونن که الان دکتر مهندس نشدن و وضعیت مالی خوبی ندارن ( که اینم خودش هزار تا باور نامناسب درش موج میزنه! ) به همین خاطر باور دارن یکی دوتا بچه بیارن که بتونن اونا رو دکتر کنن! به همین خاطر خیلی بیش تر از اونچه که باید بهش اهمیت میدن و این بچه حتی اگه سی سالش بشه تبدیل به یک شخص وابسته میشه از هر لحاظی!
اینا رو نگفتم که کسی رو قضاوت کنم و بگم که بچه زیادش خوبه یا کمش بده ها … من مطمئنم اگه منم جای اون افراد بودم … یعنی همون باورای نامناسب و همون نتایج نامناسب رو داشتم به احتمال زیاد منم همین حرفا رو میزدم و همین جوری زندگی میکردم. اینا رو گفتم که به صورت ملموس برای خودم باز کنم که تک تک اعمال و رفتار ما، تک تک جوانب زندگی ما رو خودمون با باورای خودمون میسازیم!
چه بسا همون امریکایی بچه های زیادی داشته باشه، اما یکی از یکی عالی تر و مودب تر و مسئولیت پذیر تر باشه! هر کدوم به تنهایی مستقل بودن رو یاد بگیرن و بتونن از همون اوایل جوانی گلیم خودشون رو به خوبی از آب بیرون بکشن! و همونطور که میبنیم از لحاظ مالی هیچ نشانه و اثری از کمبود در هیچ کدوم از بچه ها ندیدم. از کفش پاشون بگیر تا وسایل مختلف و حرفه ای کمپینگ و بازی شون! با اینکه اون خانمه کارمند آمازون بوده فقط و یا ریک یه ارتشیه فقط! اتفاقا همین الان به یه درکی رسیدم … . این طرز فکری چون باعث میشه بچه ها مستقل بار بیان، و خیلی زود از همون جوانی هر کدوم جدا میشن و خودشون مسئولیت زندگی شون رو برعهده می گیرن، همین باعث میشه اون مادر و پدر و اون خانواده این همه دردسر بچه ها رو نداشته باشن! اینجا طرف ممکنه بچه های کمی داشته باشه اما اون بچه ها تا 40 سالگی هم برای پدر و مادر دردسر درست کنن و وابسته اونا باشن اما همین امریکایی ممکنه 6 تا بچه داشته باشه اما چون هر کدومشون مستقل بار اومدن، اون مادر و اون پدر دیگه اینقدر دنبال کارای مختلف بچه هاشون نیستن! خدایا شکرت برای این آگاهی ها! کی فکرشو میکرد این فایل مستند، این همه آگاهی بهم بده؟!
اون خانمه که استاد داره باهاش مصاحبه میکنه، همون که گفت من برای آمازون کار می کردم و ده ساله اونجام … در جواب سوال استاد که ازش پرسیدن چرا دیگه آمازون کار نمیکنی یه جواب خیره کننده داد! گفت من برای اینکه ایام بیشتری رو با خانوادم باشم این کار کردم! این یعنی چی؟! نشان از چه باوریه؟! کمتر کسی پیدا میشه کارمند یه شرکت عالی باشه اما در اوج، استعفا بده! این یعنی این قدر به پول نچسبیده و رها هست نسبت به پول! یعنی میدونه پول تموم نمیشه که هیچ، بلکه از جای دیگه میاد و مهم اینه کنار خانوادش لذت ببره! خدای من این افراد به طور نا خواگاه قانون رو اجرا میکننن! مگه میشه هم مدار با استاد عباس منش باشی و مهمونش بشی، اما قانون مند نباشی؟! آخه جالب اینجاست ایشون و خانوادش تا به حالا با استاد و مریم ملاقات نکرده بودن و همو نمیشناختن! اما ببین عملکرد دقیق قانون رو که همیشه بهترین افراد رو در مسیر هم قرار میده!
+ عه ظاهرا آقای برونی و سگ بزرگه باهم دوست شدنا! البته آقای برونی که خیلی سنگین و متین هیچ مشکلی باهاش نداشت اما سگه یه خورده ازش میترسید اما الان ظاهرا باهم کنار اومدن!
+ خوشم میاد اینا هم مثل ما موقع عکس دسته جمعی شاخ دار میشن! خخخخ
+ عه اون یادداشت چی میتونه باشه؟! احتمالا یه متن کوتاه تشکر باشه! ولی نههههههه هر کدومشون متن شخصی خودشونو گذاشتن خدای من! چه حرکت قشنگ و خوشحال کننده ای خدای من! خیلی دوست داشتنیه! یاد مهمون خودم افتادم که تابستون سال پیش از سوئیس مهمون ما بود. آره .. اتفاقا اونم موقع برگشت یه پرچم سوئیس کاغذی خوشگل به ما داد که روش نوشته بود : Thank you for letting me stay at your home! دقیقا مثل همین جمله ای که برای شما نوشته بودن! انگار اینا فرهنگشون همینه که که وقتی جایی مهمون باشن به نشانه ی تشکر یه همچین متنی رو جا بذارن. خیلی زیباست! خیلی خوشم اومد و هر لحظه خودم رو نزدیک تر میبنم به خواسته هام.
+استاد حتی وقتی خوابه الهام میگه ها !!! میگه مسیر سخت، مسیر اشتباه است! این جمله رو باید با طلا نوشت خدای من!
+ اون سکوت آخر فیلم که منظره ی پرادایس رو نشون دادین شدیدا منه جذب کرد! خصوصا اون لحظه اخر که اسکله ی کوچیک رو نشون دادین که نرده هاشو بریده بودین. جون میده آدم بشینه لبه ی اون اسکله و فقط پاهاشون تکون بده و محو منظره بشه. خدایا شکرت
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD398MB26 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵7121MB26 دقیقه
به قول رویا جان هم پاره عزیزمون ..
” در تمام این میهمانان یک نقطع مشترکی داشت که خیلی جالب بود و اونم اینه که همشون از کوچیک و بزرگ به خدای احد و احد توکل داشتن و شکر گذار و قدر دان بودن.. تشکر و قدر دانی برای تمام نعمت ها و زیبایی ها و فراوانی های این جهان هستی در درجه اول اولویت های کار هاشون بود.. از تمام لحظه هاشون با لذت بردن و شادی و خوشحالی برای هر لحظه شون شکر گذاری میکردن .. نه غری میزدن نه حسرت میخوردن و نه دنبال حرف و سخن های بیهوده بودن، همش تحسین میکردن. ”
به قول محمد صادق جان عزیزمون؛
” به این درک رسیدم که برای خدای درونم فرقی نداره که خواسته ی من چی باشه، میخواد مالی باشه، سلامتی باشه، یا معاف شدن از سربازی. نتیجه رفتم که اصلِ من که جهان را میگردونه جهانی که ذره به ذرش از خود خداست، اصل چیزی توی این جهان نیست که از خدا نباشه هر چی که هست مخلوقه خداست. آب .. بارونی که مثل الان داره میباره بر آسمان خوزستان، هوا، خاک، جانوران، انسان، کهکشان، ستاره، زمین و .. و … و. .. همش از اونه و خودشِ که داره هدایت میکنه ذره به ذره این جهان را .. همش از اونه و کلی انرژی دیگه که 96 درصد از کل آفرینش رو تشکیل میدن به اسم انرژی پنهان که اون انرژی شکل میگیره برای من تغیییر میکنه برای من، اقا اصن من چی دارم به جز استفاده از ورودی های ذهنی و تجربه های خودم و دیگران، اون خالق همه نبوغ هاست . ”
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
(و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین جانشینی خواهم گماشت، گفتند: آیا کسانی در زمین خواهی گماشت که در آن فساد کنند و خونها بریزند و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس میکنیم؟! خداوند فرمود: من چیزی (از اسرار خلقت بشر) میدانم که شما نمیدانید.)
به یاد آر
به یاد آر
به یادآر
جانشین من روی زمینی، جانشین خدا یعنی چی؟ یعنی فرمانروای زندگی خودمونیم یعنی بگیم بشو میشه، چون طبیعتِ مارو اینجوری خلق کرده وگرنه بقیه حیوانات که از لحاظه جسم و نیرو از ما خیلی قوی ترن، پس فقط قدرت تجسم ماست قدرت تصویر سازی ماست که خدایی کردن زندگیمون رو ممکن می سازه میشیم موجوداتی که فقط خدا از اسرار خلقتمون آگاهه، چرا؟؟؟ چون ذات خودش که همون خدایی کردن هست، رو توی وجود ما گذاشته تا قدرت خودش رو ببینه. خودش رو از بیرون تجربه کنه … خدایا شکرت شکرت شکرت برای هدایت به سمت این کامنت هاا شکرت برای این کامنت ها شکرت برای این اعضای گرم و صمیمی ام شکرت برای پاره های تنم شکرت برای این چشم بینایی که میتونم بببینم این همه زیبایی را .. این همه نشانه را … شکرت که فقط فرصت دارم سپاس گزاری کنم تشکر کنم تحسین کنم، تــــــویِ دنیای خودم باشم.
به قول سید محمد نازنین؛
” این که استاد میگن من هنوز ایمان 5 درصد هم نشده و فقط شاید 1 درصد باورها رو جاانداختم، واقعا شکسته نفسی نیست، به خدا اون 1 درصد خودش بینهات آگاهی پشتش داره. اون 5 درصد بینهایت تــعـــهـــد* دنبال خودش داره.(کنترل ذهن به دنبال خودش داره، توجه بر نکات مثبت به دنبال خودش داره، بودن بیشتر در احساس خوب را به همراه خودش داره، توحیدی تر شدن را به دنبال خودش داره … ”
این قسمت این قسمت ای قسمـــت شکوهمندانه است شگفت انگیزترین قسمتی بوده که تا الان به این قسمت 57 سریال زندگی در بهشت رسیدم..
اما نکته، چی بگم، درس .. عشق .. عشق .و بازم عشق .. این بار قسمتی از نوشته ی سمیه جان عزیزمون … خدایا شکرت؛
” (بعد از توجه بر نکات مثبت این قسمت ) می رسیم به، این باور که ثروتمند شدن طبیعی ترین شکل زندگیه و معنوی ترین کاره دنیاست. زیرا ما با خلق ثروت و مولد بودن به جهان خدمت می کنیم با استفاده از امکانات بصورت خیلی راحتتر، تا احساس بهتری داشته باشند و این احساس خوب همون نیروی لاینتهالی که در کل کیهان در حال چرخشه که منجر به اتفاقات عالی در زندگی خودمون و دیگران میشه و باعث میشه جهان جای قشنگ تری برای ما و دیگران بشه. وثروتمندشدن کوچکترین پاسخ به این نیروی برتر الهیه، زیرا ثروتمندشدن مسیری است رو به توحید و یکتاپرستی که چون ابراهیم خلیل الله همواره یکتاپرست و شکرگزار باشیم تا همیشه وجهمون و سمتون رو به خدا باشد و قطعا ثروتمتد شدن باعث این احساس خوب و ادامه مسیر توحید و یکتاپرستی میشه، و سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت نشان داد فرقی نمی کنه چه دینی داشته باشی چون هر روز که تو در راه گسترش جهان هستی قدم برادری یعنی یکتاپرست و شکرگزار بودی بقول قرآن؛ البقره؛ وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ؛ گفتند : یهودی یا نصرانی باشید تا هدایت یابید. بگو: بلکه از آیین ابراهیم یکتاپرست و حق گرا و او هرگز از مشرکان نبود .(13) ”
الله اکبر ..
مرضیه جان عزیزِ دل:
“دامنه تجربیات آدم هر چی بالاتر میره، هم ترسهای آدم کمتر میشه هم خلاقیت آدم بیشتر میشه، هم جسارت آدم بیشتر میشه برای اینکه به دل ناشناخته های بیشتری بزنه. خیلی خیلی خیلی وسعت تجارب به جسارت و شجاعت برای غلبه بر ترس ها و همچنین خلاقیت کمک می کنه. ”
و در آخرین نقل و قول دلی که بعد بریم سراغ دیدن فایل؛
شما به چیزی که تحسین می کنید، هدایت می شوید. شما به چیزی که سپاسگزار هستید به خاطرش هدایت می شوید. | یه آگاهی جدیدی که تازگیا بهش رسیدم اینه که هرچقدر که باورای توحیدیم رو قوی تر میکنم و سعی میکنم رفتارای شرک آلودم رو اصلاح کنم، سپاسگزاری هامم خالص تر و عمیق تر شده. قشنگ از درون حس میکنم که جنس شکرگزاریم لطیف تر شده! اینه که یکی از بچه ها میگفت شکرگزاری هم تکامل میخواد! اینه که استاد میگه همه چیز حولِ محورِ توحید میچرخه.
توجه بر نکات مثبت این قسمت
یادم رفت سلام کنم اصلا (لبخند) سلام به استاد عزیزم سلام به مری جان سلام به همه ی اعضای هدایت یافته گرم ِ خانواده بینظیر و پر از عشق و محبتم .. عاشقتونم من ..
خدای من، صدای پرندگان را میشنوید؟! .. اوه خدای من .. چقدر زیباست .. دارن تسبیح میکنند خداوند یکتا را .. مثل من که دارم نماز میخوانم .. نماز با توجه بر نکات مثبت
خدای من، چه ماشین های هیولایی که یک روز نبودند به این شکل ولی ایجاد شدند چون هر روز آدما درخواست هاشون را به جهان هستی ارسال میکنند و این دیدن ِ الان پاسخی بوده از جانب خداوند و اون کسی که خلقش کرده این ایده ساخت ماشین را دریافت کرده زودتر توی مدار دریافت این ایده، هم تونسته به این شکل مسائل مردم را حل کنه و حالا ثروت هم خلق کنه ..
خدایا شکرت چقدر عالی .. هیچکی بالا سر کسی نیست .. همه دارند کار خودشون را انجام میدند بای دیفالت، چادرها را جمع میکنند، کوله هاشون را تمییز و مرتب میکنند، یکی روی همک که وسایلش را جمع کرده داره استراحت میکنه و منتظره که بزرگترا اونا هم کارشون را انجام بدند و اول وسایلشون را بذارند و بعد نوبت خودشون بشه به این میگن در صلح بودن با خودت
چه کوله هایی خدای من چقدر حرفه ای هستند من کوله ی خودم را خیلی دوست دارم یک آی وانِ 55+15 لیتری هست که سبز رنگ و کلــــی خاطره ازش دارم از تمام هیچهایک ها و هایکینگ ها و کوه نوردی ها .. خدایا شکرت .. چقدر این نعمت سینک ظرف شویی بیرون خوبه که باعث شده که کار ساده تر بشه، چقدر عالی که مادر بچه ها داره جارو میزنه و شما ازش تشکر میکنی مری جان عاشقتمم من، چقدر مسئولیت پذیری هویداست .. داره داد میزنه .. عاشق این فرهنگِ توحیدی این کشورم ان شاا.. که در زمان و مکان مناسبش به این کشور هم هدایت میشم همین الانم دارم میشم همین الانم داره آماده و آماده تر میشم .. با دیدن همین فرهنگ تحسین کردنش .. تجسم کردنش .. خدای من چه آسمونی چه ابرهایی چه هوایی چه سرسبزی چه ابی چه خونه ای چه جوی چه صدای زیبایی .. یک روز خواسته داشتی مری جان که گفتی میخواستی جهان گردی کنی و کشورها و فرهنگ و غذاها و آداب مختلفی را ببینی و حالا ببین با تکامل از کجا به کجا رسیدید .. شد شد .. خواسته رویا به تحقق پیوست ولی ساده یا اُسون خدایاااا شکرتتتت که میبینم عزیزمممم مری جان به خواسته اش رسیده خدایاا شکرت که داری نشونم میدی میشود که میشود عشقممم ..اما رسیدن در مسیر سخت مسیر اشتباه OR مسیر آسانی مسیر خداوندِ
چقدر جالبه که استاد میاد و میپرسه از اریک چکار میکنید میگه داریم جمع میکنیم بعد میگه چرا .. میگه چرا؟؟؟ میگه میخوایم بریم سرکار Work بابا ..
و اینجاست که داره بهم میگه چقدر خوبه چقدر مقدس که خودت کسب و کار شخصی خودت را داشته باشی کارت انلاین باشه همیشه و هر جایی توی هر شرایطی میتونی پول خلق کنی .. میتونی آزادی را بیشتر تجربه کنی .. هر جا که بری کارت باشه .. و یا کارت همه جا میتونی انجامش بدی و چقدر این خواسته را من دارم نه اینکه بخوام کار کنم بعد سفر برم هررر چقدرر و هر چقدر از سال باشه نه .. نه میخوام به این شکل باشه که میخوام .. خدایا شکرت برای به وضوح رسیدن این خواسته.
و چقدر این کابینت هه هه توی یک چیز به همین راحتی جا گرفت ..
MAjESTIC GMC چه ماشین هیولایی هست واقعا سفرر سفرر توش حال میده اونم با بچه های هم فرکانسی اوخ اوخ چه حالیی میده چه ذوقی دارم من خدایاا شکرت …
O oO O همه دستاااا بالا … this is gonna be the best of my life ..
آفرین مری جان برای این مهارت بینظیر که نه! بلکه تکامل بهتر شما برای سریع تر کردن فیلم عاشقتونم ممن
خدای من با یک کار تیمی حالا این چادر را جمع کردیم .. خدای من خدای من اون همه چادر اون به اون بزرگی ببیـــــین چقدر شد عَــــــــــه خدای من باریکلاا به این دنیاا باریکلا به سازنده اش باریکلا به کسی که میخرش باریکلا به کسی که ازش استفاده میکنه باریکلا به کسی که میرخش باریکلا به کسی که این صحنه را به اشتراک میذاره از این نعمت (مری جان) باریکلا به کسی که میبینه و تحسین میکنه ( ما اعضای گرم و صمیمی خانواده ) خخخ
چقدر ایشون تحسین برانگیز این خانم این هم پاره من عاشــــــق این مصاحبت ساده و پر از احساس خوب شدم 18:08، تا جایی که این مکالمه بینظیر را فهمیدم اینه که ایشون توی آمازون کار میکرده ولی استاد از ایشون میپرسه که چرا دیگه نمیری و ایشون میگه که مسافت زیادی طی میکرده و بیشتر از این مسافت انگار این خواسته را داشته که با خانواده اش وقت بیشتری بخواد بگذرونه و از همین بودنِ در کنار خانواده بینظیرش از همین سفر کردن ها لـــذت ببره ..
خب استعفا از یک شرکت بیلیون دلاری آمازون .. درس های زیادی داره که میشه این درس را خیلی خوب توی همین قسمت مثل هر قسمت دیگه ای دید و تحسین کرد .. باور به فرااوانی ثروت، پول .. باور به اینکه چیزی فراتر از پول هست که همون خیلی بیشتر اهمیت داره همین لذت بردن .. همین احساس خوب داشتن ..
چقدر خوب درکش کرده واقعا .. چقدر تحسین میکنم ایشون را .. چقدر تحسین میکنم کامنت های پرشور بینظیر تحسین برانگیزِ تحسین برانگیز هم پاره هامون را .. چقدر تحسین میکنم استاد جان … من عاشق زبان انگلیسی هستم اونم آمریکایی .. به به
بالاخره میبینم که آقای براونی با این سگ بزرگ دارند بازی میکنند خداروشکر .. چقدر این اسب نجیب هست ..
خداروشکر به خاطر این مهمونااای عزیز و دوست داشتنی براشون آرزوی ثروت و سعادت و سلامتی بیشتر دارم .. کلی درس یاد گرفتیم ازشون خداروشکر میکنم به خاطرشون .. ای جانم برای این تمییزی همه جا افرین آفرین به این مسئولیت پذیری بازم تحسینشون میکنم و چقدر خوشحالم و سپاس گزارم از شما پدر جان مری جان به خاطر Share آین تصاویر، اصن با همین دیدن این تصاویر هر بار داره خواسته هامون به وضوح میرسه … خدایا شکرت خدایا شکرت
که منم دوستانی میخوام خانواده ای میخوام بسازم که اینجوری باشه اینجور هر کسی در ابتدا خودم کار خودمون را انجام بدیم اگر سفر رفتیم اگر بیرون رفتیم اگر هر جایی رفتیم .. اینجوری به همه امون بیشتر خوش میگذره
American Greetings .. Just for you .. افرین آفرین افرین خدایا شکرت برای این سپاس گزاری حالم دگرگون ترر شد الان که دارم این نامه را که برای شما گذاشتند وقتی رفتند
چقدر زیباا همه اشون سپاس گزاری کردند از شما یک قلبی یک نوشته ای thank you for letting Us Stay at your cabbin .. thank you so much .. چقدر احساس خوبی به ادم دست میده این کار این کاری که جزیی از فرهنگشون هست ..
من دوستای زیادی دارم که دوستای زیادی از سرتاسر دنیا میان خونه اشون .. توی یکی از همین خونه ها و دوستان من که از کل دنیا میومدند تهران پیشش، وقتی میرفتم خونه اش هر بار که میرفتم اگر هفته ای یکبار سر میزدم بهش .. مننن میدیدممم که دیوار اتاق این دوستِ جهانگردِ نازننین من هر بار یک پرچم دیگه یک نوشته ی دیگه یک کارت پستال دیگه به میز اتاق به دیوار اتاقش زده میشه اضافه میشد .. خدایا شکرت انگارر این جزیی از فرهنگشون هست که حالا چه آگاهانه و چه نه دارند استفاده میکنند و من تحسین میکنم .. خدایا شکرت شکرت شکرت
عاشقتونمممم من
تحسین میکنم این رابطه ی بینظیر شما راااا بدون وابستگی و دل بستگی شما را .. عاشقتونممم من
آسونی آسونی آسونِ درسته ..
و در آخر به قول پارسا جان عزیز، عاشق این مسیرم و ادامش میدم … به امید خدا ..
خواندن این کامنت منجر به جرقه ای عظیم در ذهنِ من شد ..
خواندن این کامنت منجر شد بیشتر پر از خودش یعنی آرامش بشم ..
خواندن این کامنت منجر شد که توی بهترین و زمان هدایتی از خدایم بخوام که ازت تشکر کنم برای ارسال پستِی سفارش و تشکر کنم برای دریافت یک هدیه علاوه بر اون چیزهایی که سفارش دادم ..
خواندن این کامنت منجر شد که بیشتر قرآن و نگاه قرانی را بخوانم و آشنا بشم ..
خواندن این کامنت منجر شده که بیشتر در احساس خوب باشم و به واسطه ی همین احساس خوب بیشتر، فاصله ی فرکانسیم را با خواستههای از نظر ذهنم بزرگتر را کم و کمتر کنم و حالا اتفاقات خوب با سرعت بیشتری بیافته در حالی که ظرفِ وجودی من بزرگ و بزرگتر شده و باور من به خداوند یکتا به قدرتِ بی پایانش بیشتر و بیشتر شده .. خدایا شکرت.
عاشقتممم عاشقتممم عاشقتممم سمیه جانِ عزیز ِ ثروتمندِ خدایم .. عاشقتم
خداوند به زندگی ات برکت روز افزون اعطا کند ..
سلام جیگررر
سلام سلطان
سلام دست قشنگ خدا
سلام یزدانِ خدای من … سلام توانا
سلام خلاق جان
سلام آرام جان
سلام ثروتمند جان
سلام دوستِ دوستِ جانِ جانان
چه کامنتی نوشتی یزدان جوون دوباره هدایت شدم بهش بعد از دو سال …
راسته ی کار امروزم و این لحظه هام بود …
دیشب داشتم با همون کسی که ایران گردیم را شروع کردم در مورد اولین سفر خارجیمون با هم صحبت میکردم اخخخ اخخخ اگر بدونی چقدرر براش ذوق و شوق دارم همون ذوق و شوق و دیونگی که توی زمستان 96 تو تهران داشتم یک شیفت کار تو کافه و یک شیفت دیگه .. چی میگم بابااا ( خنده )
اصلاا وقتی شکل گرفت ایده ی سفر ایران گردی با کوله و هیچهایک ( اول دی ماه 96 ) من بعدش همش یا تو سفر بودم یا تو فکر سفر … یک شیفتم از کار تو کافه در مورد سفر داشتم با همکارام صحبت میکردم خارج از تایم کار کافه ام هم میرفتم پیش رضا و در مورد سفر با هم صحبت میکردیم واقعااا تمام ذکر و زبان و قلبم شده بود این سفررر در پیش رو … که بعدشم دیدیم دیگه 40 روز کشیده شد سفرم عینهو یک غار حرای محمد شده بود واسم .. یوهوووو
خلاصه خلاصه .. منو که میشناسی همینجوری که صحبت میکنم با جزییات میرم تو کار .. به خاطر ذهن سفرنامه نویسیم هست .. (آره همینه نمیتونی بمونی و ببازی باید بری و یک گوشه دنیاتو بسازی — یک تیکه از آهنگ دو نفره فرزاد فرزین )
دیشب رضا اومد پیشم کافه و داشتم در مورد کفشی که باید بگیرم صحبت میکردم کوله ی جدیدی که باید بگیرم و همینطور زیر انداز آکائوردونی … و دقیقاااا امروز با هدایتم به این قسمت همه چیز بر ما تمام شد .. یوهوو االهی شکر برای این خدای هدایتگر . چقدر قشنگ انصافا هدایت میکنه …
حالا اینو نگفتم خدا با یک تیر دو هدفمم را زد ..
یک چیزی برام پیش اومد دیشب یک خبر بسیار بسیاررر خوببب بعد یک چیزی اومد تو ذهنم که اگر .. اینجورو .. فلان .. بعدد درست خدااا دستمو گذاشت تو دست خودش با کامنتت چون کامنتشم خودشهِ خودتم خودشی .. من اونم تو اونی اون ماست .. that’s it
اینجا که نوشتی:
ترمز یعنی نگرانی، یعنی من نگران اینم که اگه برم …
اینو که خواندم سه هزاریم افتاد ..
واقعاا ازت ممنونم یزدان جوون واقعاا واقعااا
همه دنیااا اره … یوهوو دمت گرممم
روزی پر از خنده و رقص و پایکوبی داشته باشی سلطاننن دکی جووون عاشقتمممم منننن
راستی سفرمون انشاا.. اول مرداد به ارمنستان زیباست .. دقیقا اول مرداد تمام ارمنستان غرق وحشتناکی در شادیه ( جشن وارداوار ) … و هر جا که شادیه ما هم هستیم (چشمک + بوس )