https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-3.gif8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-12 07:33:212020-08-16 23:27:26سریال زندگی در بهشت | قسمت 68
216نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
۶۸ سال تولدم هست ولی از وقتی آگاهانه کار کردن و توجه کردن به خودم رو یاد گرفتم و دارم عمل میکنم، تولد من دیگه فقط اون روز و ماه و سال نیست، من هر روز دارم از خودم متولد میشم (یادمه سال گذشته رفته بودم کرج برای داوری ام تو یکی از رشته های ورزشی، وقتی رئییس اون هیات ورزشی استان البرز منو دید به دوستم که یکی از مسئولان اونجا بود بهش گفت پ این چقدر بچه هست واسه چی گفتیبیاد، بهش گفت اول که دوستمه ( چون دوستم ده سال از من بزرگتره) دوما ایشون ۳۰ ساله اش هست😍 تعجب کرد😂 ولی الان که قانون رو خیلی بهتر و بیشتر میفهمم، چقدر آگاهانه تر خدا رو ششکر میکنم که برای همین چیز من اصلا تلاشی نکردم و چقدر من عاشق هر روز راحت تر شدن برای بی نهایت نعمت ها و زیبایی ها و ثروت ها هستم 😍👑 که ۷ مهر هم میرم تو ۳۱ سالگی ، اینو نوشتم چون یاد گرفتم خودم مواجه بشم با ترسهام نه اینکه بزارم اونا با من مواجه بشن، من تا همین سالل گذشته واسم خیییلی سخت بود سنم رو بگم چون احساس میکردم (من احساس میکردم باور خود من بود و چون باورم بود اتفاق هم می فتاد به تناوب و تعدد) مخصوصا وقتی دومین بار کنکور دادم تا رشته ای که دوست داشتم و درام یعنی تریبی بدنی رو برم با اینکه نگاه خیلی کوچیکی رد اطرافم بهش میشد و اصلا بعنوان یک چیز علمی و تخصصی نگاه نمیشد ولی چون فهمیده بودم رشته ای هست که دوستش دارم دوباره کنکور دادم و رتبه ام خیییییییییییلی بعتر و اصلا عالی شد از خیلی هایی که اولین بار بود کنکور میدادن ولی بخاطر باورهای غلطم بجای اینکه از این موفقیتم خوشحال باشم و بهش توجه کنم به موضوع سن نگاه میکردم که همه هم کلاسی هام ۴ سال از من کوچیک ترن البته خیلی وقته دیگه راحت میگم و با اینکه خیلی ها باور نمی کنند 😂
خدای من چه ماشین زیبایی داره لَری فوق العاده، دمش گرم و نوووووش وجودش، خدایا شکررررت اینقدر سرحاله و قبراق و پرانرژی و کاملا توحیدی چون مثل خیلی های دیگه و در واقع اکثرشون، وابسته به کسی دیگه نیستن و منتظر کسی دیگه برای انجام کارهاشون و ترحم کردن بهشون نیستن، دمشون گررررم این بی نظیرها
چه جای خوبی برای تی وی در نظر گرفتن استاد جون و نصبش کردن، دقیقا بین دو در بهشت😍
خدای من این آب دریاچه چقدر بی نظیره چقدر قشنگ و راحت در جریان هست ، چه رنگ زیبایی داره، چقدر درخت های سرسبز دور تا دورش زیباترش کرده
و اهمیت ابزار که بی نهایته و همین که ما قدم بر می داریم هی ابزار درست تر و خفن تر به ما داده میشود، خدای من چه آهن ربای فوق العاده ای ، چقدر خوبه که هر روز داره همه چی ساده تر و راحت رت میشه و لذت بخش تر، از اون گاراژ آماده و زیبا تا این آهنربا که بجای اینکه دونه دونه میخ ها رو با دست جمع کنیم، با این آهنربا خیلی سریع تر و راحت تر جمع میکنیم، خدای من هیچ انتهایی برای این سادگی و راحتی و لذت نیست، هر روز بیشتر و بهتر و راحتی راحت تر ، شکرررررررررررررررت خدا جونم، شکرررررت که من رو انسان آفریدی عزیز دلم، که میتونم اینطوری هیچ انتها و حدی برای رشد من نباشه
خدای من ببین چه قدرتی دراه این آهنربا که خیلی بیشتر از اندازه خودش جمع کرده😍، خدایا شکرت که فقط کافیه روی خودم کار کنم و توجه داشته باشم اون وقت قشنگ و راحت نه اندازه بلکه بی نهایت بیشتر از تمام سالهای قبل اینکه این قانون بی نقص سیستمی بودن جهان رو یاد بگیرم و باور کنم و ایمان بیارم و مهمترش عمل کنم، واسه خودم دارم خلق میکنم
خدایا شکرت برای این رابطه الهی و عاشقانه و مهم تر توحیدی بین دو تا عزیزای دلم استاد جون و مریم عزیزم
«حذف باورهای اضافی» خدایا شکرت برای این آگاهی های ناب که مهم ترش اینکه می تونم و دارم بهشون عمل میکنم
مهم جمع کردن و تلنبار کردن یه مشت آگاهی ناب و درست نیست، تا زمانی که من نتونتم اون باورها و ترمزهای اضافی و قبلی رو حذف کنم عملا هیچ کاری نکردم فقط وقتمو تلف کردم، همین گل های سفید خوشگلی که اخیرا رشد کردن تو پرادایس چطور شد؟ فقط چون استاد کلی درخت
خدایا شکررررت
مریم جان دمت خییلی گرم، خییییلی آفرین، چقدر میخ جمع کردی فقط با ابزار درست و حذف توان فیزیکی و هر کار اضافی دیگه، دمت گرم عزیز دلم، بانوی شایستۀ بی نهایت نعمت ها و ثروت ها و پاداش ها، چه ایده فوق العاده ای به ذهنت اومد، ایده استفاده از آب با اون شدت خفن ، فقط چون قدم اولو برداشتی دیگه ، دمت گرم واقعا، دمت گرم مریم عزیزم که همزمانی ات عالیه و دقیق ، هم عالی داری فیلم میگری هم عالی داری میخ های استتار شده رو با اون ابزار فوق العاده جمع میکنی، هر چقدر خودشون رو هم پنهان کردن فایده نداره، اصلا چه معنی داره میخ واسه ما شاخ بشه وقتی ما داریم جمع شون میکنیم و گفتیم باید بروند واسه خودشون قایم میشن😂😂
وقتی با تعهد و استمرار روی خودمون کار میکنیم دیگه هر ترمز و باور محدودی داشته باشیم هر جای ذهنمون خودشو قایم کرده باشه، نمایان میشود و ما از بین میبریمش چون همینه اصلا باید بروند هر مانع و ترمزی، شوخی هم نداریم دیگه😂😎
خدای من پروانه رو ببین، چقدر خوش رنگ و زیباست، تا حالا نیم دونستم پروانه عاشق زغال باشه، اینقدر هم پای این چیزی که بهش حال میداد و لذتت میبرد ازش تعهد داشت که مریم جون شلینگ آب هم به سمتش گرفت اصلا تکون نخورد، دمش گرم 👏😍 یاد اون قسمت سفر دور آمریکا افتادم که استاد و مریم جون و مایکی رفته بودن یه جایی که کلی درمورد پرونده ها همه چی داشت و یه یادآوری واشم شد اهمیت تکامل و عجله نداشتن برای چیزی که هنوز به اندازه اش رشد نکردم اینکه نخوام زود پروانه بشم و پیله ام رو بزور بخوام باز کنم ، خدایا شکررررررررت
فایر پیته چه برقی می زنه مریم جون دمت خیییییلی گرم 👏😍 ، آقا من کلی اسکرین گرفتم که یه بار در قالب عکس هم نووووووووووش جان کنم این بی نهایت زیبایی و نعمت و ثروت رو ولی اون نمای از دید مورچه خیییییلی چسبید ، نووووووش جون مورچه ، این نمای زیبا و دیوانه کننده، آقا من دیگه عمرا فکرشو نمی کردم یه روزی برای مورچه اینطوری خوشحال بشم و کیییییف کنم، خدای من شکررررررررت
خدا رو شکر میکنم به خاطر یک روز عالی دیگه با اتفاقات خوب و خبرهای خوب
خدایا شکرت به خاطر درس های این قسمت در مورد حذف موانع اضافی حذف اطلاعات غلط
خود همین سریال زندگی در بهشت باعث شده بسیاری از باورهای غلط و دیدگاه های نامناسب رو حذف کنیم
و این حذف میخ های اضافی از داخل fire pit پیام بسیار واضح و روشنیه از طرف خداوند که مهم تر از اضافه کردن آگاهی های جدید، حذف باورهای غلط گذشته هست
و با زندگی در بهشت میشه بسیاری از علف های هرز ذهنی را حذف کرد و سبکبال تر شد و آزادتر زندگی کرد
باورهای غلطی که مث غل و زنجیر به پاهای ما بسته شدند و اجازه حرکت و آزادانه زندگی کردن نمیدن
ما چیزی نیستیم جز شنیده ها و دیده هامون
زندگی چیزی غیر از باورهای ما نیست
آیا تا حالا از خودم پرسیدم این باورها از کجا آمده اند؟
باورهایی که سالها همینجوری چشم بسته از اطرافیان از خانواده قبول میکردم ولی چونکه آنها افراد مهمی در زندگی من بودند فکر میکردم که این باورها درست است
چی میشه که ما یه سری حرفها رو باور می کنیم؟ یکی از دلالیش اینه که ما این حرفها رو از زبان کسانی می شنویم که اونها افراد مهمی در زندگی ما هستند مثل پدر مادر خواهر دوست قهرمان های زندگی که برای خودمون تعیین می کردیم و…
در هر صورت این من هستم که با باورهام دارم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم و از وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم و تا الان که دارم این آگاهی ها رو تکرار و تمرین می کنم متوجه شدم که کنترل ورودی های ذهنم چقد مهم و حیاتیه
یعنی هر حرفی رو نشنوم، با هر کسی نشست و برخاست نکنم، هر کلامی رو بر زبان نیارم چون متوجه قدرت کلام هم شده ام و از ناخواسته ها اعراض کنم
یکی از کارهایی که من یاد گرفتم تمرین کنم اینه که باورهای محدود کننده و غلط رو تضعیف کنم تا از قدرتشون کم بشه، انقد که قدرتشون کم کنم که دیگه راهی جز حذف کردنشون باقی نمونه
با پرسیدن سوالهایی که نشون بده اون باورهای محدود کننده کاملا بی اساس و بی منطقه
مثلا خیلی شنیدم از خانواده ام که پول در آوردن کار سختیه و باید سختی بکشی تا بتونی پول در بیاری
ولی من اومدم از خودم سوال کردم که این باور رو من از کجا گرفتم که همش ایده های سخت میاد ذهنم؟ دیدم که این باور رو از کسانی شنیدم که خودشون هیچ نتیجه ای توی زندگیشون نگرفتن
اگر با سخت کار کردن و زجر کشیدن قراره پولدار و ثروتمند شد پس چرا اونهایی که صب تا شب جون میکنن کار میکنن هیچ نتیجه ای نمیگیرن؟ و اتفاقا روز به روز ناامیدتر میشن
پس بنابراین این باور که پول درآوردن کار سختیه کاملا بی منطقه و از اساس اشتباهه
بعد نگاه میکنم به اونهایی که خیلی راحت پول و ثروت میسازن میبینم که اتفاقا هر چقدر که راحت تر پول میسازن مسیر براشون لذت بخش تر میشه و ثروت بیشتری میسازن
به قول مریم عزیزم بین ما انسانها کسی پاداش های بیشتری دریافت میکنه که مسائل بزرگتر و بیشتری رو حل میکنه
حالا این پاداش ها میتونه به شکل ثروت باشه به شکل احساس خوب و آرامش باشه
مثل استاد عباسمنش، مثل ایلان ماسک، مثل رونالدو، مثل جف بزوس، استیوجابز
اینها مسائل بزرگتری رو در دنیا حل کردن
با پرسیدن این سوالها و پیدا کردن مثالها باورهای محدودکننده رو ضعیف و ضعیف تر میکنم تا فرکانسشون ارسال نشه
به قول استاد بابا پاتو از روی ترمز بردار پات میشکنه هاااا… انقد این ترمز رو فشار نده!!!
و خیلی از باورهایی که من داشتم و همین الانم هستن و دارم روشون کار میکنم کاملا غیر منطقی و پوچه
مث اون درخت بزرگی که استاد قطع کرد و داخلش پوچ بود هیچی نبود فقط اضافی بود
زندگی استاد در زندگی در بهشت تمام باورهای نامناسب و غلط رو زیرسوال میبره و زندگی استاد نشون میده که هیچ محدودیتی وجود نداره تو به هر آنچه که بخواهی میرسی فقط باید باورهات درست باشه، فقط باید باورهای اشتباه رو حذف کنی و همینجوری نپذیریشون
چقد من باورهای نامناسب در مورد روابط حذف کردم
در مورد خودم
در مورد خداوند
و در مورد ثروت و پول هم دارم همین کار رو انجام میدم و باید این روند رو ادامه بدم
من بزودی وارد دوره روانشناسی ثروت ویرایش جدید میشم چون میدونم به این دوره نیاز دارم و این خبر خوب رو هم بزودی به شما استاد و مری عزیزم میدم
من وقتی کامنت می نویسم باعث میشه در طول روز بیشتر بهش فکر کنم یعنی نوشتن کامنت خیلی بهم کمک میکنه چون باعث میشه خودم رو متعهدتر کنم که بیشتر عمل کنم بعد دوباره بعدا میام و کامنت های خودم رو میخونم و دوباره به خودم یادآوری میکنم و از طرفی روند تکاملی خودم رو میبینم
واقعا سپاسگزارم و خیلی خوشحال و شاکرم که این امکان توی سایت فراهمه
🍃🍃
من ذهنم رو مثل پرادایس فرض میکنم که باید هر روز روش کار کنم هر روز بیام و این علف های هرز رو حذف کنم بسوزونم، هر روز بیام و فقط حذف کنم حذف کنم اون باورهای اشتباه رو اون اطلاعات غلط و اضافی رو
اگه دقت کنین استاد توی پرادایس فقط داره حذف میکنه اگر هم چیزی اضافه شده به خاطر حذف چیزهای قبلی بوده
نرده ها حذف شدن
حذف یک کارتون پُر میخ از fire pit
حذف درختهای هرز علف های هرز
حذف تختخواب بزرگ
حذف شاخ و برگ های اضافی درختای سالم و سرزنده
حذف غذاهای گوشتی
اگر در شیشه ای نصب شده اولش دیوار چوبی مستحکم حذف شده
اگر گاراژ اضافه شده به خاطر حذف وسایل مورد نیاز از کلبه بوده
اگر قفسه جدید توی آشپزخونه نصب شده به خاطر حذف oven قدیمی و اضافی بوده که هیچ استفاده ای ازش نمیشده
🍃🍃
شروع این قسمت با اومدن لری آغاز میشه
لری با ماشین BMW مشکی اومده و میخواد یه سری ریزه کاری ها رو انجام بده
طبیعت و فضای پرادایس در این صبح زیبا خارق العادستو همه چیز یه جورایی برق میزنه، از ماشین لری گرفته تا درختا و آسمون
تیپ آقای لری الص امریکاییه و سیبیلش شبیه لمی کیلمیستر خواننده راک گروه موتورهده و عینکش هم خیلی خفنه
امریکایی ها چقد لباس های ساده و راحت می پوشن و تا به اینجا من هنوز ندیدم دنبال تجملات و لباس های عجیب غریب باشن
ویوی دقیقه ۱:۵۰ رو ببین چقد شگفت انگیزه حجم آب دریاچه که داره به سمت دوربین میاد درختای سبز و آسمون صاف و آفتابی
این روان بودن دریاچه یه حس آرامش به میده و دقت کردم بعضی وقتها به سمت جزیزه جاریه بعضی وقتها هم به این سمت یعنی از هر دو طرف جاریه
ماموریت خانم شایسته میخواد شروع بشه و اونم جمع کردن میخ ها با آهن ربا
و چقد این آهنربا کار رو راحت کرده و در کمترین زمان ممکن میتونی همه میخ ها رو جمع کنی و اینجا هم ارزش ابزار مشخص میشه
ابرای تو آسمون رو ببین چقد قشنگن خدای من خدایا شکرت
و خدایا شکرت که شما در همیچین طبیعتی در همچین بهشتی زندگی میکنین و دارید ایده های خودتون رو آزادانه عملی می کنید و با حذف چیزهای اضافی و فرستادن اونها به دامان طبیعت این بهشت رو زیبا و زیباتر می کنید
و صحبت های استاد راجع به حذف باورهای غلط به جای اضافه کردن آگاهی های جدید
و این نکته و درس ارزشمند این قسمت و امروز من بود که باید مدام بهش فکر کنم و به یاد بیارم که دنبال اطلاعات اضافی نباشم
کاری که من باید بکنم اینه که اولا باورهای نامناسب و علف های هرز ذهنم رو حذف کنم بعدش بیام به همون آگاهی هایی که توی همین مداری که هستم و بهش دسترسی دارم عمل کنم تا هدایت بشم به مدار بعدی و آگاهی هایی که توی مدار بعدی هست
یعنی این یه درسیه که من یادش گرفتم و اونم اینه که نخوام به زور آگاهی های جدید به خودم تزریق کنم
چون من قبلا فک میکردم اگه اطلاعات و آگاهی های جدید به خودم اضافه کنم نتایجم هم تغییر میکنه در صورتی که این اشتباهه و من باید به آگاهی های همین مداری که توش هستم عمل کنم که خداوند هدایتم کنه به آگاهی های مدار بعدی و خداوند خودش بهترین هدایتگره و به همه چیز آگاهه و میدونه که من باید ظرفم رو بزرگتر کنم خداوند بر هر چیزی تواناست
در نتیجه من الان یاد گرفتم که کار من حذف باورهای نامناسب و اطلاعات غلط + عمل به آگاهی های همین مدار
و تغییراتی که میتونم توی همین مدار ایجاد کنم رو انجام بدم و همیشه دنبال بهبود و تغییر باشم تا ظرفم برای تغییرات بعدی بزرگتر بشه و تغییرات بعدی برام آسون تر و لذت بخش تر بشه
و این قسمت صحبت های استاد چندین بار من گوش دادم چون میخوام برای خودم منطقی کنم که بیشتر از اضافه کردن آگاهی های جدید حذف کردن باورهای غلط و ترمزها مهم تره
و مثالش همین جمع کردن دفتر گروه تحقیقاتی عباسمنش در تهران و اصفهان و حذف سمینارهای حضوری و به جاش آنلاین کار کردن و تمرکز صد در صد روس سایت عباسمنش دات کام که الان نتیجه اون حذف کردنها و تمرکز روی آنلاین مشخص شده و من دارم میبینم این سایت روز به روز داره بهتر و گسترده تر میشه و تبدیل شده به بهترین سایت در زمینه موفقیت و اشاعه توحید در دنیا واقعا حجم کامنت ها را نگاه کنید متوجه میشید همین بخش عقل کل توی هیچ کجا هنوز دیده نشده که همچین فضایی ایجاد باشه با هزاران سوال و پاسخ در هر زمینه ای که فکرشو بکنید
🍃🍃
خدایا شکرت به خاطر درس های زندگی در بهشت خدایا شکرت
خانم شایسته گفتی مطمئنی که باز هم اون زیرها میخ هست که به راحتی دیده نمیشن اما به این معنی نیست که وجود ندارن
من هم مطمئنم که توی لایه های زیرین ذهنم باز هم باورهایی هستن که دیده نمیشن و من باید بگردم پیداشون کنم و این باورهای غلط رو حذفشون کنم
اما من باورهای اشتباهی که الان میبینمشون و در دسترس هستند رو حذف میکنم بعد مطمئنم که به اون باورهای زیرین هم میرسم و آروم آروم به صورت تکاملی جلو میرم
دقیقا مث کاری که شما با پرادایس کردین اومدین و اون درختها و علف های هرزی رو که در دسترس شما بود و میدیدین همه رو حذف کردین بعد پله پله هدایت شدن به حذف بیشتر و چیزهایی که قبلا نمیدیدین اما چون ادامه دادین بهشون رسیدین و نمایان شدن
مثلا خانم شایسته همین fire pit رو اول اومد با آهن ربا لایه های بالا رو که پر از میخ بود رو جمع کرد بعد حسش گفت ببین یه لایه پایین تر هم اگر بگردی باز هم میخ میبینی ها بعد رفت با شلنگ آب شروع کرد به شستن فایر پیت دید که باز هم میخ هست و همینجوری ادامه داد تا همه رو جمع کرد
خانم شایسته: مرحله بعدی و ایده بعدی اینه که آب رو باز کنم و …
و این پیام خداوند بود در کاری که خانم شایسته انجام داد که عجله نکن تو شروع کن از همین مداری که توش هستی باورهای اشتباهتو حذف کن بعد باورهای جدید رو بهبود بده تا هدایت بشی به مرحله بعد
خانم شایسته: “به نظر میرسید که ظاهرا دیگه هبچ میخی توی fire pit نیست اما ای دل غافل که همشون زیر این خاکسترها پنهدن بودن”
و پیام خداوند از زبان خانم شایسته اینه که فک نکنی به مرحله ای میرسی که به خودت بگی :”به نظر میرسه که دیگه نیازی به کار کردن روی خودم ندارم چون همه باورهای اشتباه رو حذف کردم و الان باورهام جدیدم دارن کار میکنن و دیگه تمومه! ”
چون اگه اینجوری فکر کنی و دست بکشی از کار کردن روی خودت بعدش به خودت میگی : “ای دل غافل که من باز هم باورهای اشتباه داشتم حذف نکردم و روی خودم کار نکردم و نتایجم کمرنگ شد و الان سردرگم هستم و …” و مستاصل بشی
کار کردن روی خودم یک امر دائمیه و من باید همیشه و همیشه روی خودم کار کنم
برای من تغییر یک الزامه
در ادامه خانم شایسته باز هم به جمع کردن میخ های فایر پیت ادامه میده و چقد هم تمیز و مرتب شد و یه مرمت سازی جزئی هم داشت که انجام داد خدایا شکرت
حالا این fire pit آماده روشن کردن آتش در دل شب های پرادایس و درست کردن پیاز چال برای صبحانه در دل صبح های روح لطیف کن!
خدای من پروانه رو ببین چقد خوشگله بالهاش زرد رنگه و امده این اطراف میچرخه خدایا شکرت به خاطر این پروانه زرد رنگ زیبا
اون آخر فایل هم خیلی کنجکاو شدم که میخوایید چی از دریاچه بکشید بیرون با آهنربا که رفت برای قسمت بعد 😍
خدایا سپاسگزارم به خاطر این قسمت از سریال و درس های گرانبهاش خدایا شکرت ⚘
خدایا ساسگزارم به خاطر تمیز کردن fire pit و جمع کردن این همه میخ با آهنربای هیولا ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر صحبت های استاد در این قسمت در مورد حذف کردن چیزهای اضافی خدایا شکرت ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر پروانه قشنگی که توی این قسمت دیدیم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر گاراژ جدید که وسایل های مورد نیاز توش چیده میشن و فضای داخل کلبه بازتر میشه ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر نظم و تمیزی خانم شایسته که احساس خوبی به آدم میده ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود نازنین مریم عزیزم که خیلی ارزشمنده و خیلی نکته ها ازش یاد میگیریم، خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود این بنده موحد توی این بهشت در کنار استاد که این همه قسمت از سریال رو برای ما آماده کرده اونگ با عشق با علاقه خدایا سپاسگزارم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر رابطه الهی و عاشقانه و خداگونه استاد و مریم جان که سرشار از توکل به رب، سرشار از توحید، سرشار از اعتماد، سرشار از احترام متقابل، سرشار از آزادی هست و خدایا سپاسگزارم که اصلا حتی بوی وابستگی توی این رابطه نمیاد و هر کدوم رها هستن از هر قید و بندی و به الله وابسته هستن همون که آسمان ها و زمین و هر آنچه بین آن هست رو آفریده خدایا سپاسگزارم به خاطر این دو بنده موحد و یکتاپرست که هیچ انگیزه ای برای شرک ندارند ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر این بهشت و تمااام نعمت ها و فراوانی هایی که در آن هست، خدایا سپاسگزارم به خاطر بهشتی که سرشار از نعمت های تو هست و تو از فضل و رحمت خودت بر آن باران ها را نازل میکنی هذه من فضل ربی ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر حذف عوامل اضافی در پرادایس و زیبا شدن این بهشت پهناور ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر آر وی که باهاش دور امریکا سفر کردیم، به خاطر سانتافه که این همه باهاش مسافت ها طی کردیم و باهاش وسیله جا به جا کردیم، به خاطر دو تا موتور که که این با یکیشون زدیم به دل کویرهای ایالت یوتا و موتور سواری کردیم خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و ثروتی که در زندگی استاد عزیزم هست خدایا به این بنده موحد که از مشرکان نیست نعمت و ثروت بیشتری عطا کن⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر فضای سایت عباسمن دات کام که فقط تمرکزش روی توحید و نکات مثبته ⚘
خدایا سپاسگزارم با خاطر تماااام نعمت هایی که تا به این لحظه دریافت کردیم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام اتفاقات خوبی که تا به این لحظه تجربه کردیم ⚘
خدایا سپاسگزارم از اینکه در مدار سلامتی و تندرستی هستیم و جسم سالم و پر انرژی داریم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر نعمت خواب و اینکه چطور وقتی ما میخوابیم چطور سیستم های دیگه بدنمون کار میکنه اینکه چطور بدون اینکه کاری بکنیم قلب ما در خواب میتپه، نفس میکشیم، خدایا این قدرت تو هست که این چنین بدن هوشمندی ما داریم و در طی سالیان تکاملمون رو طی کردیم تا به این بدن هوشمند رسیدیم خدایا سپاسگزارم که در این جسم سالم هستم ⚘
خدایا سپاسگزارم ای خدای بزرگم که در هر لحظه در حال هدایت ما هستی ⚘
خدایا تو منبع رزق و روزی و خوشبختی هستی و رزق و روزی و خ شبختی من هم دست توئه ⚘
🌻 خدایا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیر و نیازمندم 🌻
🌼 سپاس و ستایش مخصوس تو هست ای فرمانروای جهانیان
ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی 🌼
🌺 خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم 🌺
استاد با گوش دادن به الهامات وجودش بهترین واقعیت زندگیش را نشان میدهد که بهترین بازیگران نمیتوانند نقش استاد را اجرا کنند
خانم شایسته عزیز با اجرا کردن الهامات وجودش سریال هایی از واقعیت زندگیش میسازد که بهترین فیلم نامه نویس ها و کارگردان ها و گروه فیلمبرداری نمیتوانند انجام دهند
آخه من بار اولم هست که دارم سریالی میبینم که ب زیبایی هرچه تمام قدرت یک آهنربا رانشان میدهد
ب زیبایی هرچه تمام زیبایی یک پروانه وطبیعت رانشان میدهد
انگار کارگردان واقعی سریال زندگی در بهشت خداوند متعال است و دارد زندگی زیبای استاد وقدرت واقعی خود و زیبایی هایی ک آفریده است را ب ما نشان میدهد
قدرت یک آهنربا،زیبایی یک پروانه و…
قدرت مدیریت خداوند،هنگامی که کاربران ب خدا میسپاری با چهار نفر رسانه و گروهی تشکیل میشود ک از همهی جهات نتیجه شأن از گروههای چهار هزار نفره بیشتر و بهتر است
خدای شکرت
معنای واقعی قادر متعال را در سریال زندگی در بهشت میتوان فهمید
نیروی خداوند،مدیریت خداوند وقدرت بی اندازه خداوند را در این سریال میتوان فهمید
چقدر قشنگ اشاره کردی به سریال سفردورآمریکا و مقایسه اش با سریال های دیگه چه تو کشورمون یا کل جهان با کلی بازیگر و عوامل صحنه ولی این چیزی که ما داریم تو قالب زندگی در بهشت و یا سفردورآمریکا دیدیم همه شا باورهای ناااااب هست که اینم ما انتخاب کردیم توانایی دیدن این زیبایی ها رو وگرنه همونطور که استاد هم همیشه میگن این فایل ها اصلا برای همه نیست و اگر بخوایم تلاش کنیم بزور این رو به دیگران تحمیل کنیم نه تنها اونا نمی فهمن بلکه ما هم یه استپ اساسی و بعدش عقبگرد میریم ، خدا رو شکر میکنم که از وقتی مخصوصا تصمیم گرفتم فقط اینجا باشم و تمام راههای ارتباطی ام با اساتید دیگه رو آگاهانه حذف کنم دیگه اصلا خودم نیمرم به کسی توصیه کنم که راستی زندگی در بهشت یا فلان فایل رو ببین الا اینکه ببینم تو این مسیر هست و یه جورایی تشنه اش باشه وگرنه اصلااااااااا ولی یه عزیزی داریم که کلی با شوق و ذوق اومد تو سایت و خوب پیش رفت و همیشه هم اصرار داشت به عزیزانش بزور توصیه کنه دنبال کنند ولی اصلا موفق نشد و به ضرر خوشدم هم شد چون داشت برای چیزی زور میزد که اصلا نیازی نیست و اون اشخاص واقعا آمادگی این فایل ها رو نداشتن همونطور برای خودم که خیلی از دوستان ارزشمندم رو در این سایت می بینم خیلی هاشون خیلی قبل من بودن و این فقط بخاطر باورهای بهتر اونها نسبت به من هست
خداروصدهزار مرتبه شکر برای دیدن این زیبایها و آموزه هایی که از دل این طبیعت وزیبایی میشه درک کرد
سلاااام و درود به استاد جان و مریم جانم زوج پرعشق ودوست داشتنی که آدم سرکیف وذوق میاد از عشق و ارتباط قشنگشون وخداروشکر خداروشکر 😍
وسلام به خانواده بزرگ و عزیزم خانواده بزرگ عباسمنش
حذف هرچیز اضافه حتی مهمتر از اضافه کردنه …یعنی چقدر عااالیه که استاد در هر مساله ای از زندگی این نگاه به قوانین وعمل به قوانین دارن خدای من عالیه عجب جملاتی اینکه اضافه کردن هیچی نمیتونست به اندازه حذف این اضافیها به اینجا انقدر حس عالی و زیبایی ببخشه…چقدر نکته مهمی چقدر یادآوری مهمی خدایا شکرت فقط انباشت آگاهی وفقط اضافه کردن اطلاعات مهم نیست مهمتر اینه که اون اضافیهایی حذف کنی که صدبرابر اضافه کردن اطلاعات جدید میتونه رشد تو رو پرواز تورو راحتتر و سریع تر کنه چون باید سبک شد تا بشه راحت بال گشود و پرواز کرد خالی شد رها شد و پرواز کرد و این پروانه قشنگ ودلبر در این قسمت اومد بود تا نمادی بشه برای ما از صحبتهای قشنگ استاد چون برای من پروانه همیشه نمادی از رهایی آزادی سبکی وپرواز بوده و برای سبک شدن باید خالی شد باید رها شد…عالی بود عالی بود نکته بسیار مهم و جرقه مهمی بود برای من تا همون آگاهییهایی که تا الان کسب کردم متمرکزتر درستتر در تمام قسمتهای زندگیم عمل کنم و بعد آگاهییهایی جدیدتر و شاه کلید حرفای استاد که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و این عمل به قوانین و ایمان استاد در هر مساله ای از زندگیشون واضح و شفافه خدایا شکرت که همچین الگویی گذاشتی تو مسیر زندگیم خدایااا صدهزار مرتبه شکرت که دارم تئوری وعملی از استادم از مامور تو یاد میگیرم الهی شکر
ابزار مناسب و استفاده درست از ابزار مناسب چقدر مهمه و توجه به ساده کردن کارها چقدر قشنگ مریم جانم با یک آهنربای کوچک و پرقدرت به جنگ میخها میره و نگاه قشنگش که یک ماموریت میبینه و یکپروژه و میره برای انجامش نحوه برخورد مریم جان با این مساله برام جالب بود
میخ هارو شکار کرد و بعد رسید به براده ها یعنی ما وجودمون باید انقدر پاک کنیم تا تازه برسیم به اون خرده ریزه ها که حالا با قدرت بیشتری که پیدا کردیم میتونیم اون خرده های منفی وجودمون با سرعت بیشتری رفع کنیم ولی اینجا مریم حان کارمتوقف نکرد وگفت اون زیرا هنوزخبراییه هنوز داستانه یعنی همون ترمزها و باورهای منفی که استاد اشاره میکنند که گاهی انقدر پنهان و نهادینه شده که اصن از وجودش بیخبریم ووقتی با سلاح ایمان میریم برای پیدا کردن و رفعشون میتونیم پاک کنیم همونطور که مریم جان با شیر آب رفتن بجنگشون و پرده ها روکنار زدن برای یافتن و رسیدن وپاک کردن مابقی داستان…خدایااا شکرت که میشه تو دل هر مساله ای این آگاهیها و قوانین دید شکرت مهربانم مریم جان خداقوت عالی بود و نکته مهم باز همینجا باز همتوجه به زیباییها ونکات مثبت اردکهای سفید ودلربا که وسط ماموریت میان ومیشن ناظرین اصلی تا ماموریت شیرین تر بشه و پروانه ای که نماد این قسمت سریال میشه برای رهایی و سبک بودن بیشتر …
چقدر جذابه که هربار برای عالیتر شدن و بهتر شدن زندگی و فضا دست به جسارت وتغییری میزنید و این نکته که همیشه توگفتارتون هست تو اعمالتون هم واقعا هست از این هم زیباتر میخوام از این هم بهتر میخوام….
و خود اون آهنربای کوچک چقدر درس تودلش نهفتس در عین کوچکی سادگی(یه فلز کوچک ساده )چقدر قدرت داره وچقدر کارسازه یعنی وجود ما هرچقدر ارزشمند تر و قدرتمندتر باشه خودش بدون هیچ تلاش اضافی میتونه مغتاطیس باشه وجذب کنه آهنربا هیچتلاشی نمیکرد میخها بودن که بسمت اون میومدن پس این وجود ماست که باید قدرتمند باشه تا جذب کنه بهترینا رو هر آنچه که از این زندگی خواهانیم
ارتباط شما خیلی برام قابل احترامه استاد تحسین میکنند عملکرد مریم جان و تشکر میکنند ازشون احترام و توجه به هم و یادآوری عشق ودوست داشتن در کلام ورفتار بارها تا همیشه یادشون باشه چقدر عاشق همهستن توجه وتمرکز به عشق با کلام دمتون گرم که انقدر خوبید ❤️
و من از دیدن این همه آرامش وزیبایی پارادایس سیر نمیشم چه آرامشی چه آسمونی چه چمنهای سبز و باطراوتیی آسمونی که زیباییش منو عاشق میکنه و عکسش توی دریاچه و این انعکاس دل انگیز سبز و آبی محشره و خداااروشکر که شما این همه زیبایی هر روز میبینید وکیف میکنید و لذت میبرید چون لایق بهترینایید زوج دوست داشتنی و فوق العاده وممنون که با عشق مارو یعنی خانوادتون در دیدن این زیبایی ها وشکوه سهیم میکنید خدایا شکرررت برای خلق این همه زیبایی وشکرت که چشمان من شاهد و شکرگزار این همه زیبایی
عزیزم از دیدگاهت خیلی لذت بردم ، مخصوصا جایی که گفتی آهنربا به خودی خود کاری نمیکنه و قدرت جذبش هست که داره میخها رو میکشونه چقدر قشنگ بود ،چقدر درس داشت برای من یکی ، ازت ممنونم که سخاوتمندانه آگاهی های قلبت رو با دوستانت به اشتراک گذاشتی و باعث شدی که خیلی از ما به وسبله قلب رئوف و مهربان شما به مسیر های عالی زندگی هدایت بشیم ، دوست دارم عزیزم 😍😍😍
استاد این قسمت منو ب فکر برد ینی اتفاقات امروزم رو مرور کردم و هی جملات و درک های خوبی ب ذهنم میومد.
اگر ب یک نفر بگن با میخ، آهنربا و پروانه یک فیلم زیبای 24 دقیقه ای بساز، قطعا میگه دیوانه ای؟
شاید اولش ک خودم این قسمت رو دیدم یه قسمت فان ب نظرم اومد و ازش لذت بردم ک اون لحظه تماشا کردم.شاید اگر ب شخصی ک در فرکانس این فیلم نباشه نشونش بدی بهت بخنده. و شاید ناعمه قبل همینطور بود. کامنت منتخب این قسمت در عین کوتاهی بسیار بسیار جای فکر داره.
آخه من بار اولم هست که دارم سریالی میبینم که ب زیبایی هرچه تمام قدرت یک آهنربا رانشان میدهد
ب زیبایی هرچه تمام زیبایی یک پروانه وطبیعت رانشان میدهد
هرچه جلوتر میرم زیبایی و حال خوب را در سادگی می بینم درکارهای روتین ام، در لبخند مادرم، در معاشرت با خانواده ام، در پیاده روی روزانه ام در پارک محل، در نوشیدن قهوه ام جلوی پنجره اتاق.
هرچه پیش میرم یه نیرویی بهم میگه رسالت تو فقط لذت بردن است، چشم ات را مثبت نگر و قلبت را قدردان کن. عشق بورز و محترم باش.
دیشب ک هواشناسی رو چک کردم دیدم بارونیه، گفتم آخ جون خدایا یه روز دلپذیر رو برام رقم بزن، بگو یه جا برم ک راهش دور نباشه، خسته نشم، بهترین لذت رو ببرم. و همون دیشب اش از زبان مهمان مون گفت راستی دوچرخه سواری میکنی هنوز؟
اصلا اون مهمون اومده بود خونه ما تا سوالی ک من از خداوند پرسیده بودم جواب بده.
و من صبح دوچرخه رو برداشتم و تمیزش کردم، دوچرخه ای ک آرزوی بچگی ام بود و وقتی نگاهش میکردم ب خودم گفتم تو داریش، آرزوت رو داریش هااا. وقتی خواستم سوار بشم دیدم عه زنجیرش افتاده، من بلد نیستم تابحال انجام ندادم، چون دنده ای هست زنجیرش فرق داشت با دوچرخه های بچگی ام، یاد قسمت های قبلی افتادم ک استاد با اره انقدر ور رفتن تا درستش کردن، گفتم خب اوکی قراره درستت کنم و در آرامش بعد از 1 دقیقه درستش کردم.
دوچرخه سواری توی هوای پاییزی با ویوی درختان پاییزی و نم بارون، آیا پکیجی بالاتر از این هست؟ برای من تجربه بهشت بود.
برای استراحت نشستم روی صندلی نفس و دم و بازدم و هزاران بار شکر گفتم. با خودم حرف زدم گفتم الان چه حسی رو داری تجربه میکنی؟ برام بهترین روز عمرم بود اون لحظه، دوچرخه سواری با نم بارون ک میخورد تو صورتم و من با نت پیانو تو گوشم میرفتم تو تصوارت و سپاسگزاری هام.
گفتم ناعمه یادته آخرین سفرت جنگل های شمال، همون ک آرزوت بود و تجربه اش کردی، یادته حس و حالت رو ؟ اره یادمه. فرقی با حس امروزت داره؟ دیدم نه به هیچ وجه.
بعد هی مثال یادم اومد، یادمه چند ماه قبل شاید 7 ماه پیش میرفتم کوه و توی حسابم فقط برای شارژ کردن بلیط اتوبوس و مترو ام بود و با وسایل نقلیه عمومی میرفتم، غذا و فلاسک از خونه میبردم و تنهایی میزدم ب دل کوه. و ب خودم میگفتم خدایا منم میخوام مثل این هم نوردهایی ک فقط با آب معدنی میان و خیلی لاکچری می شینن غذا میخورن تو کافه رستوران ها، باشم. و هر بار از جلوی کافه ها رد میشدم میگفتم میام بهت قول میدم ناعمه.
و حدود 2 هفته پیش ک روی تخت همون باغ رستوران نشسته بودم و استراحت میکردم یادم افتاد ک ععههه یادته آرزوتو؟ یادته خودت فقط با یه شیشه آب معدنی سبک بال رفتی بالا و برگشتی خودتو مهمون کردی؟ یادته دلت میخواستی اسنپ بزنی راه برگشت ات رو؟ و من حالا این خواسته هارو ب راحتی میتونم انجام بدم و اینه فضل خداوندم.
استاد ب جرئت میگم من بهترین حال رو داشتم با همون کوله سنگین، با همون خستگی راه برگشت توی 3 مسیر ماشین و اتوبوس و مترو.
حتی میتونم بگم من اون دوران لذت بیشتری میبردم، بخدا انگار دنیا مال من بود. و هی درخواست هام رو بیشتر میکنم میگم حالا دوست دارم با ماشین خودم بیام، بعدش دوست دارم این آدم هایی ک سوار ماشین خارجی میشن دور دور میکنن تو خیابون های تجریش، این دختر خانم های نایس و خوش تیپ سوار بر ماشین مورد علاقه من میرونن، بهش میگم دیدی اش؟ منم میخوامش، باید ب منم بدی منم باید اینو تجربه کنم، و دلم روشن میشه ک میرسم اگه الان دارم آرزوی گذشته ام رو زندگی میکنم پس اینم میشه و هی این خواسته هه بزرگتر و بزرگتر میشه.
امروز توی پارک من 2 تا پارتنر دیدم ک نون داغ خریده بودن و خامه و نشسته بودن توی اون سرما روی چمن ها و با عشق صبحانه میخوردن، یعنی یه لحظه بغضم گرفت و خجالت کشیدم از خدا، من توی خنده های اونا توی عشق بازی اونا توی دستان گره زده اونا خدا رو دیدم، بخدا خجالت کشیدم از ناسپاسی ام.از کنارشون رد شدم بهشون گفتم واقعا دمتون گرم خوش بگذره نوش جان تون.
یعنی من قبلا میگفتم ببین من با پارنترم میرم کافه میرم رستوران های خفن، غذاهای لاکچری، تو هوای بارونی میریم بام، تجریش دور دور. فقط در اون صورته ک ب ما خوش میگذره ولی امروز فهمیدم نههههه بابا
خوشی ب دل عه ب خدا ک ب دل عه. ب پول تو حسابت نیست، ب اون قله موفقیته نیست.
ب خودم گفتم ببین تو تا از پارک محلت نهایت لذت رو نبری هدایت نمیشی ب مکان های رویایی، حتی اگر بشی هم اون لذت عمیق رو نمیبری یه مشکلی پیدا میکنی میگی چقدر سرده، چقدر گرمه. هی تکرارش میکنی و اون لذتو زهرمار میکنی هم برا خودت هم برا پارتنرت.چون یاد نگرفتی زیبایی هارو ببینی.
تو اگه از همین نون پنیرت لذت نبری اگر جلوت استیک با سس قارچ بزارن میگی اه چرا خام عه، چرا سوخته.
تو اگر رابطه ات رو با خانواده خودت بهبود نبخشی اون رابطه لذت بخش رو تجربه نخواهی کرد
اگر اول یاد نگیری ب مادر و پدر خودت احترام بزاری، اون احترام گذاشتن ب پارتنر بخوره تو سرت.
اگر اول از معاشرت با خواهرات، با اقوامت لذت نبری، احترام و عشق نورزی اون رابطه آینده ب درد نمیخوره.و باعث ایجاد حال بهتر در تو نمیشه.
اگه از همین پیاده روی تو محل تون نهایت لذت رو نبری جوری ک احساس کنی تو پارک های سوئیس قدم میزنی، حتی اگر برسی هم نمیتونی لذت ببری، چون یاد نگرفتی قدردان باشی، یاد نگرفتی چشم نعمت بین بسازی در خودت.
و ب این جمله رسیدم ک سپاسگزاری ظرف مارو بزرگتر میکنه. تو تا ظرف وجودی ات بزرگ نباشه چه جوری میخوای از پیاده روی تو خیابون های آمریکا لذت ببری؟
ب نظرم یکی از مهم ترین دلایل موفقیت یه فرد سپاسگزار بودن و شخصیتی قدردان داشتنه، خیلی ب خودم یادآوری میکنم و از خدا میخوام همیشه ک شکر نعمت هایی ک بهم داده رو بهم یادآوری کنه.
ب جرئت میگم نوشیدن قهوه ترکم جلوی پنجره اتاق خونه مون با ویوی آسمان دلبر طعمش خیلی لذت بخش تر از کافه های لاکچری ک رفتمه.
حالا رسیدم ب اون حرفی ک شما زدین ک من از پیاده روی با دمپایی تو خیابون های بندرعباس بیشترین لذت رو میبردم. استاد من توی پیاده روی تو محل مون با اینکه هر روز میرم ولی هر بار ب درخت های پاییزی اش نگاه میکنم برام تازگی داره، از نفس کشیدنم لذت میبرم و عاشق این حالم هستم انگار دنیا رو اون لحظه ب من دادن و حاضر نیستم با هیچی عوضش کنم.
اتفاقا توی مهمونی دیشب بهم گفتن تو نمیری خارج، گفتم من اینجا خودم رو میسازم ب اون جایگاهی ک میخوام میرسم بعد حالا ببینم چی میشه، تغییر کشور روی پیشرفت و حال خوب من تاثیری نداره. و همه گفتن درسته و سکوتی حکم فرما شد ؛)) می شنوم بیشتر اطرافیان دارن کلاس زبان و بگیر و ببند ک فرار کنن از ایران. و من چه خوشبختم چه خوشبختم ک آموزهای شما رو دارم و حرف های شما رو قبلش شنیدم ک این آرامش رو دارم. ک جدا شدم از بدنه جامعه. ک حرصی نمیزنم، نگران نیستم و سعی میکنم با باور فراوانی زندگی رو زندگی کنم.
سپاسگزارم استاد عزیزم، چه خوشبختم چه خرسندم از هدایت ب مسیر این آگاهی ها
دلم تنگ شده بود برای انتقال این عشق ورزیدن ب دوستان عزیزم، دلم تنگ شده بود برای دیدن نقطه آبی خوش رنگ، برای ذوق اش، برای تحسین کردن و انتقال این زنجیره عشق بی انتها. و چه عالی ک نصیب هر دوی ما شد عزیزم
زری جان سپاسگزارم برای محبتت برای پاسخ پر مهرت
سپاسگزار خداوند هستم تا دستی شدم تا الگویی بشم برای تو دوست عزیزم، خداوند توفیق بده بهم ک ادامه بدم
از خدا برای تو بهترین هارو میخوام تو قلبی پاک سرشار از عشق داری عزیزم بسیاااار قدر خودت رو بدون. خرسندم از وجود دوستی همچون شما.
عزیزم این نتایج از فضل خودش هست، انقدر آهسته شخصیت مون تغییر میکنه ک با یادآوری اش یهو ب خودم میام تعجب میکنم. عزیزم در این صراط مستقیم آهسته و با لذت قدم بزن و لذت ببر. نگران نباش، عجله نداشته باش، آرام آرام یاد می گیریم، هیچ کس کامل و بی نقص نیست، همه در مسیر رشد بیشتر و شخصیتی بهتر هستیم. ما دست مون تو دست خداست، تاتی تاتی می ریم جلو. اون همه چی رو بهمون میگه، یادمون میده.
عزیزم برایت از حس و حال امروزم می نویسم. خیلی دوست داشتم بنویسم و قسمت بود برایت اینجا شیر کنم.
قبلش پیشنهاد دارم برات عزیزم، پیاده روی روزانه رو حتما در برنامه ات داشته باش مخصوصا پاییز ؛) ، صبح ها و ظهرها انرژی بهتری داره، درختان پاییزی رو نگاه کن، با خدات حرف بزن، با خودت حرف بزن، سکوت کن، مراقبه کن، برو توی تصورات ات، هر چه در دایره بینایی ات می بینی شکر بگو. فایل گوش بده. هرکاری بهت حس خوبی میده انجام بده، خیلی تاثیر مثبتی میزاره.
عزیزم ب جرئت میگم امروز ک رفتم پیاده روی باز انگار بهترین روزم بود، برگ های درختان تریل هارو پوشونده بود و من عاشقانه مثل بچه ها روی همه شون پا میزاشتم و عشق میکردم.
لوکیشن همون لوکیشن بود، ولی هر بار ک میرم احساس میکنم امروز پارک زیباترین ویو رو داشت، وقتی نور خورشید از بین درختان زرد رد میشد و میخورد ب صورتم فقط میگفتم خدایا اینجا بهشته؟
نشستم روی صندلی کبوتری داشت روی زمین راه میرفت و نوک میزد 10 دقیقه همینجور نگاش کردم، باهاش حرف زدم از خدا پرسیدم خدایا چطور وقتی آفریده هات رو می بینم یاد تو بیوفتم؟ بعد اونم خودشو باد کرد و سرش رو کج کرد سمت من قربونش رفتم ک انقدر زیبا بود. اون لحظات ناب رو خیلی دوست داشتم، حس رهایی بود، انگار از زمین و قیل و قال هاش کنده میشی ب خودت میای میگی ناعمه زندگی همین لحظه است، انگار دنیا رو بهت دادن، هیچ نیازی ب هیچ چیز و هیچ کس نداری، بلکه خودت و خدات کافی هستین.
میدونی خیلی از قبل خودم رو دوست دارم، این دختر رو اذیت نمیکنم، نمیخوام بقیه ازش راضی باشن، نمیخوام خوب و زیبا ب نظر برسه، میخوام خودش با تیپ راحتش حال کنه، خودش از خودش راضی باشه، ب دنبال راضی کردن بقیه نباشه. همه رو دوست بداره، ب همه لبخند بزنه.
حین پیاده روی ب خودم میگفتم من کنارت حالم خیلی خوبه هااااا، و این نهایت موفقیت عه برای من، خودم و خداوند برایم کافی بود.
دلم ارتباط زیبا میخواد ولی اونم سپرده بودم ب خودش، گفتم اگر فکر کردی، ناعمه در این مورد تسلیمِ تسلیم عه، حتی یک نگاه، اون زندگی خودشو میکنه، حتی سرش رو نمیچرخونه، از تنهایی خودش نهایت لذت رو میبره اونم ب وقتش بهترینش رو بهش هدیه میدی.
ب خودم میگفتم من ک میدونم چه گوهر کمیابی هستم، من ک میدونم چه لیاقتی دارم، از بنده هاتم ک من خبر ندارم پس تو خودت مرا آن ده ک آن به.
زری جان ازش سوال کردم گفتم خدایا من الان حالم عالیه خب، ولی بهم بگو این خواسته جوابش صبره یا اینکه ترمزی دارم ک مانع اجابتش میشه؟ 5 دقیقه بعد بهم جملاتی رو گفت ک برات مینویسم اش( بعد یادم افتاد جمله نفیسه جان بود)
بودن با من بها دارد، و کسی میتواند در کنارم باشد ک بهایش را با عشق بپردازد و پیشنهاد دادن محترمانه از سمت خودش کوچک ترین بهایش است.
عزیزم این جمله رو گفتم ک قدر خودت این گوهر کمیاب رو بیشتر بدونی، بهش بگی من کنارت حالم خیلی خوبه هااااا، من دارم واقعا حال میکنم باهات. از تنهایی خودت نهایت لذت رو ببر و شاد باش.
عزیزم برات بهترین هارو خواهانم. در پناه الله شاد و موفق و ثروتمند باشی، دوستت دارم.
مخصوصا اونجایی ک در مورد روابط و نحوه جذبشون نوشتی
واقعا همینه من هنوز نتونستم با خانواده خودم اون رابطه عاشقانه و سرشار از احترام رو بسازم و بعد دنبال جذب یک رابطه عاشقانه با جنس مخالف هستم! من هنوز نتونستم اون عشق و محبت و دوست داشتن رو به مادر و پدرم و برادر و خواهرم بده اما دنبال این هستم ک یک فرد عالی و محترم وارد زندگیم بشه.
چقد قشنگ و پر از نکته و درس بود جملات ارزشمندی ک نوشتی عزیزدلم
چقققد درکت عالی و خوبه
خوشحالم ک به چیزهایی ک درک کردی عمل میکنی و داری پله پله خواسته هات رو تجربه میکنی و اینقد عالی زندگی میکنی
واقعا رسالت همه ما خوب زندگی کردن و لذت بردن و سپاسگزار بودنه
هیچ رسالتی بالاتر از این نیست
و تا زمانیکه خودمون و دنیامونو دوست نداشته باشیم نمیتونیم به رسالتمون برسیم
خوشحالم ک در این سایت ارزشمند هستم و دوستانی هدایت شده ای چون شما دارم
خیلی پیامت زیبا و عالی و تاثیر گزار بود .بقول معروف آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
من هنوز نتونستم به آگاهیهام عمل کنم و به اون آرامش نابی که انتظارش را دارم دست پیدا کنم.هنوز نگرانیهامو نتونستم چال کنم ،رفتار آدما را نتونستم بپذیرم ،دلمو نتونستم خوش و خرم کنم در کل شاید نتونستم خودمو و دیگرانو ببخشم و رها بشم هنوز وزنه سنگینو نتونستم از پای دلم باز کنم تا راحتتر قدم بردارم و به قله برسم ،بالهای پروازمو هنوز باز نکردم ،باورهامو صیقل ندادم و خیلی کار نکرده دیگه..
کاش منم بتونم بزودی این حال و هوا را تجربه کنم و از رنجهام فاصله بگیرم،به لطف خدای مهربان.
خیلی پیامت زیبا و عالی و تاثیر گزار بود .بقول معروف آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
من هنوز نتونستم به آگاهیهام عمل کنم و به اون آرامش نابی که انتظارش را دارم دست پیدا کنم.هنوز نگرانیهامو نتونستم چال کنم ،رفتار آدما را نتونستم بپذیرم ،دلمو نتونستم خوش و خرم کنم در کل شاید نتونستم خودمو و دیگرانو ببخشم و رها بشم هنوز وزنه سنگینو نتونستم از پای دلم باز کنم تا راحتتر قدم بردارم و به قله برسم ،بالهای پروازمو هنوز باز نکردم ،باورهامو صیقل ندادم و خیلی کار نکرده دیگه..
کاش منم بتونم بزودی این حال و هوا را تجربه کنم و از رنجهام فاصله بگیرم،به لطف خدای مهربان.
خوشحال میشم که از نظرت بهرمند بشم و بتونم روند بهتری را در پیش بگیرم
سلام ناعمه عزیزم، امیدوارم حال دلت عالی باشه عزیزم، راستش عادت داشتم قبلا که فقط یکی دو صفحه انتهایی کامنتهای دوستان رو میخوندم، اما امروز یه چیزی از ته دلم هدایتم کرد به صفحه 13، اون هم کاملا اتفاقی! کاملا اتفاقی!!! یکی دوتا کامنت رو خوندم رسیدم به کامنت دلنشین شما… کامنت شما نشانه من بود، تک تک جملات شما حرفهای خدای مهربونم به من بود. تک تکشون. ولی وقتی شروع کردم به خوندن دیدگاهتون، یه حسی بهم گفت ادامه بده، تا آخرش رو بخون، ادامه دادم ادامه دادم تا رسیدم به جملات طلاییتون راجع به پدر و مادر!
خدای من!!!!! چطور ممکنه من دیشب به این چالش برخورد بکنم و کمتر از یک روز بعد بیام و با نظر ارزشمند یک دوست، پاسخم رو به طور کاملا اتفاقی دریافت کنمممم؟؟؟؟ چطور؟
بله در ارتباط به پارتنرم به مشکل برخوردم دلیلش هم چالشم با پدر عزیزم بود! خدای من خدای من! چطور میچینی کنار هم؟
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که به هدایتم اعتماد کردم و از این صفحه راحت عبور نکردم، هرچند که اینم لطف خودش بود.
راستی !!! من امروز قصدم این بود که بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت برم به صفحه نشانه ها و از اون طریق پاسخ سؤالم رو دریافت کنم! امــــا پلن خدا چیز دیگه ای بود. گفت امروز دلم میخواد از طریق کامنت دوستان جواب سؤالت رو بدم وهدایتت کنم. برنامه خدا همیشه قرار نیست با برنامه ما یکسان باشه. خداوند با همه مهربونیش، بیشتر از ما بلده خدایی کنه برای زندگیمون.
خیلی ممنون از نظر ارزشمندتون ناعمه زیبا و دوست داشتنی. امیدوارم به تک تک اهدافتون برسید.
سلام فاطمه عزیزم، امیدوارم حالت کنار خودت عااالی باشه، کامنت شما هم هدایتی بود از سمت خدای مهربانم.
عزیزم امروز در سکوت خودم در طبیعت دفترم رو برده بودم و افکار نابی ک داشتم رو می نوشتم، حسم گفت اونها رو اینجا مکتوب کنم ک هم خودم و هم عزیزانی ک هدایت میشن، استفاده کنن.
این روزها دارم حس بی نیازی رو تجربه میکنم، بی نیازی ب هیچ کس، ب هیچ چیز، حتی ب غذا. تمام اتفاقات تمام رفتارها برخوردها خیریتی داشتن برام. خدایا تو ازم نگرانی هامو گرفتی، ترسهامو گرفتی و ب امنیت تبدیل کردی.بازم منو خالص تر کردی.
این احساسات عدم وابستگی داره هر روز ناب تر میشه تو وجودم. میخوام بهشت رو کنار خودم تجربه کنم، میخوام تو همین محل تو همین پارک بهشت رو تجربه کنم، میخوام انقدر روحم، شخصیتم، بزرگ بشه ک بی نیاز از همهههه چیز شوم.
وقتی آرامش وجودت رو فرا گرفته چه اهمیت داره کجایی ؟
وقتی تو تنهایی از عشق وجودت پر میشه، چه اهمیت داره کسی باشه یا نباشه ک بهت عشق بورزه!؟
وقتی روحت رزق اش رو از طبیعت می گیره چه اهمیت داره جسمت سیر بشه یا نه، تو احتیاجی نداری، روحت باید غنی بشه.
پول نمیتونه مانع لذت بردن من بشه، پول نمیتونه جلوی خوشحالی و خوشبختی منو بگیره.
من برای لذت بردن فقط خودم، طبیعت و خدای تو قلبم کافی مه.
من خودم تنهایی با همین وضعیتی ک دارم روزهام رو ب بهشت تبدیل میکنم، خودِ من با خودم. بدون نیاز ب هیچ عامل بیرونی هر روزم رو بهشت میکنم.
خدا این بزرگ ترین دستاورد برای منه، خیلی ب خودم افتخار میکنم، دارم بزرگ میشم، دارم غنی میشم، خیلی حسش خوبه.
دقت کردی ناعمه وقتی برا دل خودت لذت بردی از زندگیت وقتی رها شدی نعمت ها و خوشی ها خودشون اومدن؟ یهویی اومدن طوری ک بعدا میگی چیشد !؟ ب همین سادگی !؟
میخوام هرررر کاری رو برا دل خودم انجام بدم، هر رفتاری، هر جایی ک میرم. میخوام پیش فرض های رسیدن ب خواسته هام رو نداشته باشم.
میخوام خالی از همه پیش فرض ها و قضاوت های ذهنم برای اون مسافرت، اون رابطه، اون موفقیت، اون هدف، ایده، طرح،وووو زندگی ام رو زندگی کنم.
تنها دل بسپار ب جریان جاری زندگی، مغزت رو درگیر چگونگی نکن، اون ب تو مربوط نیست، حدس نزن، گمان هم نکن، فقط ب لذت بردن با خودت و نعمت هات ادامه بده، فقط سعی کن احساسات خوب رو هر روز در کنار خودت حسش کنی.
چرا خوشی رو در بودن با بقیه پیدا کنم؟ چرا دنبال خوشحالی جای دیگری ب غیر از کنار خودم بگردم؟
چرا دنبال عشق و محبت جایی غیر از درون خودم بگردم؟
چرا ب دنبال شنیدن عشق و دوست داشته شدن جایی غیر از لب های خودم و با زبان خودم بگردم؟
چرا بخواهم چیز دیگری مرا سیراب کند؟ مگر من نمی توانم خودم، خودم را از هر عشقی، از هر احساس خوبی، از هر رقصی، از هر شادی غنی کنم؟
مگر من برای خودم کافی نیستم؟
مگه از حضور خودم نباید بهترین لذت رو ببرم، خدایا یادم بده، بیشتر و بیشتر.
مگر من برای خوشحال کردن خودم کافی نیستم؟ مگر من برای خنداندن خودم کافی نیستم؟
مثل بچه ها ک ک ناز میخوابن، با تو میخندن، با تو بازی میکنن، با تو حرف میزنن، از تو درخواست میکنن، تو خواب با تو میخندن، خواب آروم دارن، آرامش دارن، دیدی چقد بی نیازن، منم میخوام مثل اونا باشم.
من برای شاد بودن خودم کافیم، من برای احساس عشق دادن ب خودم کافیم، من برای گشتن و تفریح خودم کافیم، برای محترم شمرده شدن، برای دوست داشته شدن، حرفای عاشقانه شنیدن کافیم.
میزان ارزشمندی من ب حضور پاکم ب قلب پاکم ک جایگاه خدا است، هست.
میزان ارزشمندی من ب شخصیت درصلح و آرامم هست.
موفقیت و پول و شهرت و ارتباطات، تیپ و لباس و ماشین ب من ارزش نمیدن.
من لخت پا ب این دنیا گذاشتم، من مثل نوزاد خالی از هر پول و لباس و نامی ارزشمندم، چون روح خدا در من دمیده شده.
حتی ب دریم بوردت هم نگاه محتاج گونه نداشته باش، تو محتاج اون خونه، ماشین، رابطه نیستی تا بیاد و خوشحالت کنه، صرفا جهت اینکه دیدنش، حسش به تو احساس خوب میده نگاه کن و ازش لذت ببر، یه حس غرور ک ایول من قراره این تجربیات رو خلق کنم، مثل دفعات قبل.
عزت نفس من ب درون خودم تکیه داده شده، من خودم فرد ارزشمندی هستم، جدای از پارتنر موفق و ثروتمند کنارم. هویت من ب خودم هست، نه ب اینکه من کنار فردی هستم و این ب من هویت بده.
باورهای من، شخصیت درصلح و آرام من، مولد بودن من، هدفمند زندگی کردن من، ارزشمنده.
من باید حس رضایت را از خودم بگیرم، حس رضایت را از کار کردن روی علاقه ام بگیرم.
فاطمه جانم در سکوت خودت بیشتر عمیق شو، برو ب طبیعتی، پارک محل و از این هوای روحانی لذت ببر، من برنامه دارم هر روز صبح زود در پارک محل مون برم بدون گوشی و هندزفری با خودم و خدای خودم، میشینم رو صندلی و بی فکر میشم، این داره بزرگم میکنه، بزار افکار برن و بیان، باید این ذهن رو خالی کنیم، سکوت خیلی قشنگه، زبان منو خداست، توی سکوت ب خیلی درک ها میرسی. ازت ممنونم ک نوشتی، ب خدای بزرگ می سپارمت.
سلام به روی ماهت استاد گلم،و خانم شایسته ی عزیز و چشمای نازنینه تویی که داری این کامنت رو میخونی.
قربونت برم خدا!
همینجوری یهویی!
چقدر حرف زیبایی میزنه استاد عباسمنش!
میگه که هرچقدر چیز اضافه میکردیم نمیتونست به اندازه ی حذف چیزای اضافی اینجا رو زیبا کنه!!!
واقعا همینه!
همه ی ما انسان ها دنبال این هستیم که فلان رفتار و یا فلان خصوصیت رو به شخصیت خودمون اضافه کنیم تت بهتر بشیم،در صورتی که ما اگه بجای اینکه دنبال این باشیم که خصوصیات مثبت با خودمون اضافه کنیم،بریم خصوصیات بدمون رو حذف کنیم این خودش به تنهایی شخصیت مارو زیر و رو میکنه!
مثلا من بشخصه تو ذهنم ترس از قضاوت دیگران دارم!
اگر بیام این ترس رو حذف کنم بجای اینکه بخوام یه رفتار خوب با خودم اضافه کنم من بازی رو برده ام!
من اگر نقطه ضعف شوخی های زیاد رو از شخصیتم حذف کنم این خودش یک تغییر بزرگه بجای اینکه در تلاش باشم که چکار کنم خفن تر بشم !
رفتم صبونه مو بخورم و بیام باقی فیلم رو ببینم تا بتونم به حرفاشون فکر کنم.
میدونین استاد …
اونا همکارای شما نیستن! همکار به کسی میگن که کاری مشابه شما انجام بده اما اونا هیچ تشابهی از هیچ لحاظی با شما ندارن! میدونین چرا اونا اون همه کارمند و شعبه و دفتر و … دارن؟! چون باورشون بر اینه که هرچه کارمندم بیشتر باشه، موفق ترم! هرچه دفتر و دستک بیشتری داشته باشم، موفق ترم! هرچه کت و شلوار تنم برند تر باشه و ساعتم فلان تر، بیشتر دیده میشم و موفق ترم! تفاوت شما با اون در باورهای شماست! اتفاقا همینطوری پیش بره خواهیم دید که کارمندا و تشکیلاتشون از این هم بیشتر خواهد شد! چون باورش اینو میسازه!
اما شما …
شما برخلاف تمامی کسانی که در این عرصه فعالیت میکنید باور دارید که نیازی نیست دیگران برای شما تبلیغ بکنن و تنها کسی که برای شما تبلیغ میکنه، خوده خوده شماست! همین یک رنگی و یک رویی شماست! همین که خودتون هستین و هیچ نقابی در هیچ جایی از فیلماتون نمیبینم! اینطوری نیست که اون ساعت اخرین مدل رو فقط برای جلوی دوربین دستتون کنید بلکه توی خونه هم دستتونه! چون برای دل خودتون دست کردین و نه هیچ کس دیگه!
شما باور دارین کار هر چه ساده تر باشه، بازدهیش بیشتره و نتایجش بهتره! شما باور دارین که برای اینجام کارا لازم نیست سخت بگیریم و میشه خیلی راحت کارا رو انجام بدیم! به همین خاطر دوتا کارمند برجسته و منتخب دارین که از هزاران هزار کارمند عادی کاری پر بازده تر براتون انجام میدن! شما تمام جسارت به خرج دادین و برخلاف بقیه، برخلاف عموم مردم، هر دفتر و دستک حضوری و آفلاینی که داشتین جمع کردین چون ایمان داشتین میشه کارا رو از این هم ساده تر انجام داد! میشه راحتر تر، بدون مکان و بدون زمان و بدون هیچ محدودیتی انجامش داد! چون بزرگترین خواسته شما در زندگی آزادی در تمام جوانبش بوده و هست! به همین خاطر من مطمئنم حتی اگه کارمندی هم نداشته باشین خودتون از پس همه چی برمیاین و وابسته نیستین!
ااصلا میدونین چرا شما اینقدر متفاوت با باقی افراد فعال در این حوزه هستین؟! چون باور آزادی؛ به عنوان بزرگترین خواسته زندگیتون در جای جای زندگی شما به چشم میخوره! این آزادی شما رو در روابط، در کار، در زندگی، و در هرچیز دیگه ای میبینم. شما خاص نیستین! بلکه شما روال طبیعیت انسانیت رو به یاد آوردین و انجامش میدین! شما به یاد آوردین که آزاد آفریده شدین و آزاد هستین! به همین خاطر همیشه آزادی بزرگترین الویت رو در هر چیزی برای شما داشت! حتی پشت این سایت و این مجموعه ی ناب شما هم باور آزادی نهفته! تیم چهار نفره ی استاد، خانم شایسته و دوتا کارمند عزیز دیگه یک مجموعه ی متمرکز رو آفریده که دیگه درگیر حاشیه نمیشن! دیگه شما مجبوری نیستین همیشه حساب کتاب 80 تا کارمند رو داشته باشین. دیگه مجبور نیستین به تمامی قسمت های مجموعه ی حضوری و آنلاین فکر کنین! مثلا کرایه دفتر، هزینه شارژ، تمام هزینه های سمینار فلان، حقوق کارکنا … اوهههههه . کی به این همه فکر کنه؟! حتی اگه یک مدیر برنامه برای همه این کارها بگیرین بازهم فکرتون آزاد نمیشه! شاید کار فیزیکی رو انجام ندین ولی امکان نداره فکرتون درگیر این مسائل نشه!
ولی الان چی؟! در اوج سبک بالی و آزادی و رهایی و اوج تمرکز، همینطور اوج نتیجه دارین کار میکنین و همین باعث شده که این خانواده ی صمیمی و ایزوله از نرم عادی جامعه رو تشکیل بدین! اتفاقا همین باعث شده تمام تمرکزتون رو بر روی سایت بذارید و نه هیچ شبکه ی دیگه ای! و این باز هم ناشی از باور تمرکز بر یک کاره!
استاد نمیدونم چی بگم …. همین چند خط حرف شما در فایل کلی درس رو برام مرور کرد! درسهایی که اتفاقا این چند روز اخیر ذهنم رو درگیر کرده بود. مونده بودم بین دوراهی که برای کارم اونجوری که متخصص اون زمینه نسخه پیچیده عمل کنم یا در اوج سادگی و راحتی و تمرز و لذت بیشتر کارم رو انجام بدم! استاد شما همه جوره در تمامی جوانب زندگی برای ما الگو هستین و میخوام بگم این الگو بودنتون باعث میشه که ما، حتی بهتر از شما بتونیم نتیجه بگیریم! چون ما الگویی تمام عیار مثل شما داریم و شما اون زمان هیچ الگویی نداشتین!
من با تمام وجودم به تمامی جوانب زندگی شما افتخار میکنم و افتخار میکنم که چنین استاد بینظیری دارم! شکرگزار مسیر مقدسم هستم و با عشق تا آخر عمرم این مسیر رو ادامه خواهم داد. مسیر بینهایت سعادت ….
کامنتت رو نوش جان کردم و کلی باعث شد بیشتر تجسم کنم و کیف کنم، به الگو که رسیدی یه استپ کردم و فکر کردن بیشتر ، واقعا خدایا شکرررررت که ما یه الگوی خفن مثل استاد داریم که همونطور که دریام این راحتی انجام همه کارها تو آمریکا از اون گاراژ آماده و همه چی رو توجه میکنیم و تحسین میکنیم همین رو ما تو الگو بخاطر توجه و تحسین آگاهانه مون دریافت کردیم و این باعث میشه خییییییلی راحت تر و سریع تر خلق کنیم بی نهایت نعمت ها و ثروت ها رو چون الگوی که ما داریم استاد نداشت، خدایا واقعا شکرت، بی نهایت بی نهایت شکررررررررررررررت
🧡💚همه ی عباس منشی ها لایق عشق و نعمت و ثروت و قدرت و سلامتی هستند💚🧡
من هم طبق معمول از ساعت 7 منتظر اومدن قسمت بعدی این سریال جذاب روی سایت بودم که یهو دیدم ارهههههه امروز زودتر اومد و با ذوق و شوق سریع بازش کردم🤩🤩🤩🤩🤩🤩که با صدای پر انرژی خانم شایسته مواجه شدم که داره با آقای لَری سلام و احوالپرسی میکنه همینجا یه لحظه بخودم گفتم ببین فاطمه ببین چقدر مریم جان پر انرژیه خوش بحال استاد که فردی مثل مریم خانوم در کنارشه🥰❤️
داخل کلبه دوباره یکم بهم ریخته اما ما هیییییییچ نگران نیستیم چون مریم جان سه سوته ترتیب همه کارا رو میده و وقتی مریم جان و لَری وارد کلبه میشن مریم جان یه نمایی از مبلا نشون میده که مشخصه داشته روی سایت کار میکرده 😜
و باز هم پروژه ای دیگر در دست اقدامه😃 پروژه ی نصب tvبرای لذت بردن بیشتر در این بهشت به وسیله ی بازی ایکس باکس 😃😃😃😃😃خداااای من تو قسمت های بعد که این tvنصب شده نشون داده بشه چه هیولاییه واسه خودش😏
و بااااز هم یه ویو دیوانه کننده از بهششششششت و باااز هم یک ماموریت جدید از سمت خانوم شایسته که میگه( ما امروز یک ماموریت داریم) ….. حالا که یکم فک میکنم احساس میکنم منظور خانوم شایسته از ما ینی خودش و بچه های سایت و البته در راس همه ی امور خداونده چون قبلا فک میکردم منظورش فقط خودش و استاده اما امروز وقتی دیدم داره به تنهایی کارو انجام میده فهمیدم منظورش خودش و ما و خدا😎
مواد لازم برای انجام ماموریت:
یک آهنربای خفن😀که بهش یه طناب وصله برای راحتی کاریه کارتنیه بانوی زیبا که دامن گل گلی دلبر پوشیده💃_یه چکمه ی جوجه ای زررررد🐥 یه فایرپیت که فول آف میخ و فلزه😊 و البته یک عدد عصای موسی برای عضو علی البدل😝…. شروع برای انجام اولین ماموریت این آهنربا که این چند وقتا قشنگ استراحت کرده و الان وقت کارکردنه و باید همه رو یکجا جبران کنه😂و البته بعد از اتمام این ماموریت یه ماموریت دیگه هم داره😶
واااااااو چه حجم عظیمی از میخ ها به وسیله ی یه آهنربای کوچیک ولی قوی جمع آوری شده که حتی تو فایرپیت مشخص هم نمیشدن😐🤔و همچنین چه جچم عظیمی از چوبها سوخته شده که چیزی جز یخورده خاکستر باقی نمونده🧐واقعا این طبیعت چقدر گستردس چقدر درس داره چقدر ساده و راحته😊
و باز هم یک تمرکز بر ناکات مثبت دیگر از سمت خانم شایسته که داره مزایای زندگی در بهشت رو نسبت به شهر میگه و انصافا هم که درست میگه… و حتی دنبال فراوانی توی همه چیز هست از جمله این چوب ها….
و یه نکته ی خیلی مهم که خانم شایسته متذکر شد این بود که با دفع چیزهای اضافی میشود تغییرات عمده ای ایجاد کرد بجای اضافه کردن چیزی و این خودش هزاران هزار نکته در دلش داره و استاد هم ادامه میده و با مثال توضیح میده که سه شعبه دفتر داشتن با 35 کارمند همه رو جمع کردن و حالا بدون دفتر و به صورت آنلاین و تنها با 3 کارمند به مدیریت الله یکتا❤️دارند کارها رو پیش میبرند و هزاران هزار برابر اون موقع ها دارند ثروت میسازند😍 و باید به جای اضافه کردن آگاهی ها باورهای محدود کننده و غلط رو حذف کرد که همین یه کار خودش موجب پیشرفت و انجام کارهای بزرگ میشود آنهم بسادگی و براحتی😏😊
کار به جای رسید که مریم جان کلی میخ جمع کرد و دیگه آهنربا داشت براده جمع میکرد چون میخ ها زیر خاکا و خاکسترا بودن و دوباره همون نکته ی چند دقیقه پیش یعنی حذف چیزهای اضافه برای به جریان افتادن دوباره ی کار یعنی شستن داخل و خارج فایر پیت… چون در ظاهر بنظر میرسید که هیچ میخی داخل فایرپیت نیست اما ای دل غافل که همشون زیر خاکسترا بودن و با حذف خاکسترا به کمک آب حجم عظیمی از میخ ها دوباره نمایان شد مثل باورهای محدود کننده که در ذهن ما جا خوش کردن اما همین که اونا رو حذف میکنی باورهای قدرتمند کننده رخ نمایان میکنند چرا که ما از روح خداییم و ذات و سرشت پاکی داریم و اگر بدی ها رو ازش پاک کنیم خوبی ها به صورت خود به خودی در وجودمون تجلی پیدا میکنند بدون اینکه ما کار خاصی انجام بدهیم😝
وااااای خدای من 🥰این مرغابی ها هم تا آبو دیدن از خدا خواسته سریع اومدن طرف آب چقدر زیبان چقدر همه چیو ساده میگیرن با اینکه عاشق آبن ولی چون نمیشه که برن تو دریاچه از ترس جونشون هرجا که آبی پیدا کنن سریع خودشونو میرسونن عزززززییییززززم🤩
و یه پروانه ی زررررد خوشگل که عاشق ذغاله و واقعا زیباییش خیره کننده و یگانه کنند و من چقدر تحسینش کردم و چقدر محو زیباییش شدم و چقدر به قدرت خداوند بیشتر ایمان آوردم 🙂
این مرغابی ها هم امروز حسابی آب بازی کردن و حالا رفتن یه گوشه واسه خودشون خلوت کردن و دارن استراحت میکنن و احتمالا دارن به تسبیح و ستایش خالق خویش فکر میکنند😉
و حالا یه فایرپیت تمیز داریم که خانم شایسته دیگه تا مغز زمینشم تمیز کرده اما بازم هنوز بگردی میخ پیدا میشه😃
عاشقتم خانم شایسته که از نمای دید مورچه بهمون فایر پیت رو نشون میدی کلا همیشه همین کارو میکنی از نمای دید همه موجودات میخوای زیبایی هایی رو که خودت ازش بهره میبری رو به ما هم نشون بدی 😍🥰🤩
خدایا شکرت که کارای خونه امروز تموم میشه و ما میتونیم بهشت رو بدون اضافات ببینیم و لذت ببریم 🖤
و فایرپیت که عشق منه به دست خانم شایسته مرمت شد و دوباره زیباییش رو بدست آورد خدایا شکرت😀
و حالا نوبت میرسه به پروژه ی بعدی آهنربا که مشخص نیست چیه و خانوم شایسته میخواد تا قسمت بعدی ما رو منتظر بذاره فک میکنم حتی خود استاد هم نمیدونه که با این آهنربای هیولا چی میخواد از تو دریاچه بکشه بیرون…
کاش زودتر بفهمیم چیه😶😶😶😶😶
خیلی لذت بروم ازین جلسه مثل جلسه های قبلی و کاش همیشه هر جلسه صبح زود بیاد روی سایت تا همین که از خواب بیدار میشیم ببینیمش و روزمون رو با این سریال جذاب و آموزنده شروع کنیم😊خدایا شکرت
پیش از اینکه درِ طلاییِ این دنیای الهیِ نور به روم گشوده بشه، مداااام پیش دوستانم حرف میزدم و غر میزدم و پا به پای هم زمین و زمانو به هم میدوختیم!!! یه جورایی وابستهٔ دنیای مجازی هم شده بودم! هرچند اهلِ به نمایش گذاشتنِ خودم نبودم اما زیاد دورو برش بودم یه مدت! خلاصه اینکه از هر طریقی این دنیای مجازی و دوستان و تلویزیون و برنامه های وااااقعاً بیهوده داشت منو بمب بارونِ ورودی های منفی و غلط و بی ریشهٔ جامعه و دنیای اشتباهی میکرد و روز به روز که بیشتر غرقش میشدم بیشتر حس میکردم چقدر پوچه و خلإ درونمو بیشتر میکنه.. حالِ خوبمو کمتر میکنه…
مدام دنبال یه بهونه بودم که یه جوری خودمو با همین چرندیات مشغول کنم تا شاید خلإ درونم پر بشه، کلافه گیم کم بشه، مشغولم کنه که به سردرگمی هام فکر نکنم! اما مثل باتلاق که هرچی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر فرو میری منم همین حسو داشتم… اما خوشحالم و بینهایت پروردگارم رو سپاسگزارم که به همچین تضادِ بزرگی منو رسوند که دیگه بُریدم و گفتم یا حالا یا هیچوقتِ دیگه…
و شروع کردم به رها کردن.. و رها که کنی دریافت میکنی…
این حرف های استاد همیشه توی گوشمه که:
«اصلا در مورد قوانین با کسی حرف نزنید، و نخوایید که اونها رو قانع کنید که به این مسیر بیان… خودتون روی خودتون کار کنید، ورودی هاتون رو کنترل کنید، نتایجی که بدست میارید ناخودآگاه آدمهایی که باید رو به سمت شما میاره…اینکه اگر قرار باشه کسی هدایت بشه خدا خودش بهترین هدایتگره و بینهایت راه برای هدایت داره من چیکاره ام! اینکه اگر قرار باشه من دستِ هدایتگر باشم در زمان درست کارمو انجام میدم، اینکه هرکسی باید تکاملش رو طی کنه و این مسئله به زمان نیاز داره..».
و مدام به اینها فکر میکنم.
هر روز بیشتر از این دنیای مصنوعی جدا میشم، از آدمهاش، هر روز برام دل کندن ازشون راحت تر میشه، در واقع اصلا کاری نمیکنم، جز اینکه هر روز بیشتر شیفته و مجذوبِ دنیایِ نورم میشم..
و اونهایی که باید، خودشون حذف میشن…
چقدر عاشقِ این حرفتون شدم استاد: «گاهی فقط لازمه حذف کنیم»…
و بهش فکر کردم..
این روزا خیلی چیزا رو دارم توی تمیزکاریِ خونمون، بهشتمون، حذف میکنم و هر روز زیباتر میشه، و همین کار آدمها و مسائل و شرایط اشتباه رو خود بخود از مدارم حذف میکنه…
دیگه اصلا علاقه ای به فضای مجازی ندارم و خیلی ازش فاصله گرفتم…
دیگه وقتی دنیای حقیقیِ حقیقی رو دارم اونارو میخوام چیکار؟! دیگه وقتی دلبستهٔ دنیای نور میشم دنیای تاریکی جایی نداره، خود بخود با اومدن نور محو میشه..
قبلاً وقتی دلم حرف زدن میخواست میرفتم سراغِ آدمها و دنیای مجازی!
الان دلم، معبودم، صدای نفسام، ضربانِ قلبم، گرمای وجودم، بهم ندا میده و من میام توی خونهٔ نورم و حرفِ دلم رو مینگارم…
دیگه دلم بهم ندا میده و میام تویِ بهشتمون کلامِ معبود میخونم…
دیگه من نور بازی میکنم… من در جمعِ مستان مستانه میروم…
حذف کردن یعنی:
پنجره ها رو باید شست و از تار عنکبوت و گرد و غبار و زنگار پاکش کرد..
درختا رو هرس کرد و منظره دور دریاچه رو از بندِ درختانِ هرز رها کرد و زلالِ آب رو زلال تر کرد…
نرده ها رو برید و کلبه رو از قفس آزاد کرد…
پنجره های تنگ و تاریک رو از تنِ دیوارها برداشت و وسعت داد…
میخ های تویِ فایرپیت رو با آهنربای هیولا ربود و تنش رو از تیزیِ میخ ها جدا کرد…
درختانِ مرده رو جسورانه اره کرد…
آتشی به پا کرد و جنگلو پاکسازی کرد…
حذف کردن یعنی دیدِ چشمها رو باید زیباتر کرد..
یعنی زیبایی شایستهٔ چشمانِ من و توست…
و باید نباید ها رو حذف کرد، تا دنیا نباید ها رو برات حذف کنه و زیبایی بهت هدیه کنه…
از شروعِ قصهٔ بهشتمون تا الان تکاملِ فوق العاده ای برای هممون طی شده. و باور میکنید که الان من هم دقیقا ناخودآگاه دارم با همون روند، بهشتِ خودمو پاکسازی میکنم؟؟
خودم که از ذوق و شوق مات و مبهوتم و آخر شب که میشه و به کارایی که کردم فک میکنم میبینم چقدر ناخودآگاه منم دارم همون روند رو طی میکنم…
امروز پنجره ها رو شستم…
قدم بعدی میشه ناخودآگاه قدم بعدیِ پردایس در روندِ پاکسازی….
وقتی همهٔ این چیزها رو میبینم و باز به حقانیتِ این دنیای نور هدایت میشم و شعلهٔ عشقِ درونم افروخته تر میشه، دلم میخواد فریاد بزنم و بگم دنیاااااااااا…. بلند شو از این خوابِ غفلت…
دلم میخواد فریاد بزنم و بگم اگر میدونستین چقدر این حقیقت و حقانیت باشکوهه آنی درنگ نمیکردید…
دلم میخواد پر بکشم بیام پیش جمعِ مستان، پر بکشم بیام توی پردایس، پیش همسایه گان نورم…
سخته این فریاد نزدن ها، این پر نکشیدن ها، این سکوت کردن ها وقتی دلم هوای فریاد داره…
اما…
به خودم میگم:
تو هم زمانی خاموش و تاریک بودی.. آرام آرام، قدم به قدم، نرم نرم، زمان به این روشنایی راه نمودت.. تو هم فریادی نشنیدی، اصراری نشنیدی…
تو هم درونت خالی بود از این عشق و نوری که امروز در تارو پودِ وجودت موج میزنه…
تو هم تویی را نداشتی که فریاد زند و بگوید اگر بدانی چه شکوهی دارد این عالم لحظه ای برای داشتنش درنگ نمیکنی…
آرام آرام شکفته شدی…
پس آرام باش و صبور و مطمئن به هدایت های بی عیب و نقص معبود…
تو را معبود ره نمود… همه را او ره مینماید…
پس آرام میشوم و سکوت برایم آسان میشود.
شیطانی که هر دم نجوا میکند خود میداند که این معبود کیست، میداند که من حریفِ او نیستم، خدایِ من حریفِ اوست.
من مسلح به سلاحِ الله هستم…
پس بدان شیطان،
بدان نفس،
که من معبودی دارم که تو خود نیز شیفتهٔ اویی…
تو را نمیدانم شیطان، اما من پارهٔ وجودِ معبودمم. من هیــــچ ندارم جز خدا…
پروردگارم، من از خود هیچندارم، همه تویی.. استقامتم ده که من تا ابد محتاجِ توام.. چون از توام…
همانا کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست، پس (بر این عقیده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند (و مىگویند:) نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به بهشتى که پى در پى وعده داده مىشدید.
نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ «۳۱»
ما (فرشتگان) در دنیا و آخرت دوستان شماییم؛ و براى شماست (در بهشت) هر چیزى که تمایل داشته باشید و براى شماست در آن جا هر چه را درخواست کنید.
نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ «۳۲»
(همهى اینها) پذیرایى مقدّماتى از جانب خداوند بخشندهى مهربان است.
و نیکى با بدى یکسان نیست؛ (بدى دیگران را) با شیوهى بهتر (که نیکى است) دفع کن، که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنى است همچون دوست گرم مىشود (و عداوتش نسبت به تو تمام مىشود).
وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ «۳۵»
و این (خصلت و برخورد نیکو) را جز کسانى که اهل صبر و شکیبایى هستند دریافت نمىکنند، و این را جز کسى که داراى بهرهى بزرگى (از کمالات باشد) نخواهد یافت.
مستانه میروم در جمعِ مستان و هر قدم نوری زیباتر و درخشان تر و باشکوهتر به من میپیوندد و ما نورانی تر میشویم و قدرتمندتر تا به هدایتِ معبودم به لحظهٔ رستگاری برسیم، لحظهٔ اتصالِ ابدی به اصل…
ایمان دارم لحظه ای که معبودم با دستِ من مینگارد هدایت ها درپیش دارد…
اول بار مرا مست و دیوانهٔ خودش میکند و بعد همسایه گانِ نورم را… ما به هممتصلیم و دستِ تو نور مینگارد و من مست میشوم و دست من قلم میشود و کلامِ عشق مینگارد..
هر چه هست از اوست و ما را نورهای نور ربا آفریده و با آغوشِ باز پیش رویمان ایستاده و ما را به بهشتی که آغوشِ امنِ خودِ اوست فرا میخواند…
پس میدانم که روزی در بهشتِ زمینی جشن میگیریم اتصالمان را تا مقدمه ای شود بر اتصالِ ابدیمان.. امروز روی ماهت را میبوسم و از میان دنیای نور که هیچفاصله ای بینمان نیست در آغوشت میگیرم تا برسد روزی که جسممان هم به این اتصال برسد و در آغوشت بگیرم💖💖💖
چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم، اون ایه ها دلم رو تکون داد. اصلا من ظهر ها کامنت نمیخونم امروز اومدم گفتم بزار ببینم لایک خورده ها چی نوشتم و این کامنتتون دنیام رو دگرگون کرد.
واقعا سپاسگذار خدایی هستم که کلماتش رو از زبان و نوشته ادمها به من میرسونه وهرلحظه هدایتم میکنه به سمت خودش.
اون آیه ها
وااای که چه کردند با من
باید هزار بار بخونمشون
نوشتم تو نوت گوشی و تو وایت برد اشپزخونه ام که هزار بار بخونم و بدونم اگر استقامت کنم پاداش های خدا میان و پاداش ها تو همین دنیان و ادامه اونها در جهان بعد.
سپاسگذارم از دوستانی که به الهاماتشون عمل میکنن و کلام خدا رو به نگارش در میارن و از استاد عزیزم که هرروز این آگاهی هارو منتشر میکنن.
واقعا ندیدم ازین سایت توحیدی تر ☘️ هرلحظه همه دارن از خدا میگن
حتی اگر خودم ایده ای برای کامنت نوشتن ندارم خوندن کامنتا هزار بار شکر و یاد خدا رو برام تکرار میکنه.
میبینی چقدر باشکوه هدایت های معبودم جاریست؟؟ مثل نفس، مثل نور…
دل که خانهٔ خداست ما رو بی وقفه به باشکوهترین شکل هدایت میکنه.
روزی که من با فایل « پاسخ به مسابقه بهترین باور درباره خداوند» دگرگون شدم و درواقع پیدا شدم و از اون روز چیزی جز خدا ندیدم، هر لحظه، به هر بهانه ای، حتی گذرِ تکه ابری، حتی غبارِ روی شیشه، حتی حشره ای و آتشی و گلستانی مرا از این عالم به در میکنه و غرقِ معبود..
و لحظه ای که هدایتم میکنه به کلامِ نورایِ خودش و تأیید میکنه و تصدیق میکنه و بشارت میده و امید، من دیگه خودی نمیبینم.. همه اوست.. این بشارت ها بر من است و تو و همهٔ مایی که او را خدای خود میدانیم و در این راهِ نور استقامت میکنیم به قدرت و هدایتِ خودش..💖💖 که ما همه یکی هستیم و از معبود..
چطور میتونم شکرگزارِ معبودم باشم که لایقم میکنه برای نگاشتنِ کلامش؟؟؟؟
کاش بهم بگه چطور میشه سپاسگزارش بود…
هدایتِ خدا همیشه جاریست و در بهترین مکان و زمان هدایتش را جاری میکند..
امروز این درس را گرفتم که حتی اگر در بهشت هم باشی باید میخ های اضافی را جمع کنی … و این دنیا نه سفید مطلقه نه سیاه مطلق … نه بهشت کامله نه جهنم محض … این دنیا جاییه که میل به بهبود و میل به زیبا شدن داره و رسالت ما بعنوان دستان خداوند ، اینه که جهان اطراف مون را نظم و بهبود ببخشیم و در آن خلقی که ایجاد کرده ایم لذت ببریم و شکرگزاری کنیم … من یاد جلسات 9 و 9+1 کشف قوانین افتادم که استاد در مورد عالم قبل از تولد و ورود انسان به دنیای مادی صحبت کردند که ما از جایی اومدیم که هیچ تضادی وجود نداشت و به جایی خواهیم رفت که هیچ تضادی وجود نخواهد داشت و این به معنیه اینه که ما با هدف مواجهه با تضادها پا به این جهان گذاشتیم ؛ ما می دونستیم که میخ های زیادی را باید جمع کنیم و پاداش بگیریم ، ما از ورود به دنیایی پر از تضاد نمی ترسیدیم چون مجهز به آهن ربا بودیم و می دانستیم که این آهن ربا قادر است تمام میخ ها را با هر شکل و اندازه ای که باشند جمع کند و ما از هیچ میخی نمی ترسیدیم و خداوند در وجود تمام ما آدم ها قدرت حل مسائل را قرار داد ولی اکثر ما در مواجه شدن با مسائل عصبانی میشویم و می ترسیم چون باور نداریم که مجهز به آهن ربایی درونی هستیم که میتوانیم با استفاده از آن هر مسأله ای را حل کنیم …. ما خودمان را باور نداریم …. امروز صبح که بیدار شدم اولین فکری که کردم این بود که « اندیشه » تو چرا فکر میکنی که خداوند نمی تواند یک ایده باشد که به ذهن تو می آید و به این جواب رسیدم که چون من خودم را اونقدر لایق نمی بینم که خود خداوند به شکل یک ایده به ذهن من بیاید و انرژی اش را تبدیل به یک فکر در ذهن « من » بکند … من …. ولی وقتی باور کنیم که یکی از جاهایی که خداوند حضور دارد ، درون خود ماست ، آن وقت سرشار از قدرت میشویم ، سرشار از شوق ، لبریز از حس خوب بودن …. آن وقت وجود آهن ربا را در درون خودمون باور میکنیم … آن وقت باور میکنیم که کاملا مجهز به این دنیا پا گذاشتیم … ما هرگز خالی از سلاح نبودیم … ما تمام آگاهی ها را به همراه داشتیم ….و من حالا درک کردم ، همین حالا درک کردم که چرا استاد در آن جلسه کشف قوانین گفت که « ما فراموش کردیم » …. پس همانطور که فراموش کردیم و باور کردیم که فراموش کردیم ، میتوانیم به یاد بیاوریم … و وقتی به یاد آوردیم باید باور کنیم که میتوانیم از عهده حل تمام مسائل بربیاییم چرا که ما میتوانیم …..
استاد عزیزم تو چقدر درست گفتی …. اصلا حل مسأله یعنی حذف مسأله … حذف تمام میخ هایی که ما بخاطر باور نکردن وجود آهن ربا ، در طی سالها زندگی ایجاد شون کردیم و دور و بر خودمون را پر از مسأله کردیم و حالا که قوانین را کشف کردیم و به عقب برگشتیم تازه آهن ربایی پیدا کردیم که ابزار جادویی ما بود و حالا باید تمام میخ ها را یک جا با آن جمع کنیم تا فارغ از مسأله شویم ، تا سبُک شویم ، تا پرواز کنیم … هرچند که همیشه در ته هر زمینی میخ هایی وجود دارند ولی آنقدر تعدادشان کم میشود که باید به زور پیدا یشان کرد یعنی ما هیچوقت خالی از مسأله نخواهیم شد ولی قطعا روزی میرسد که ما خیلی خیلی از مسائل مان بزرگ تر خواهیم بود طوریکه آنها برای فرار از دست ما خودشان را در زیرِ زمین قایم می کنند و نمی دانند که آهن ربای ما تا شعاع بینهایت زمین ، قدرت نفوذ دارد ….
خدایا شکرت که با دیدن این قسمت قلبم را سرشار از آگاهی کردی و الماس درونم را جلایی دوباره بخشیدی …. ما باید هرلحظه « به یاد بیاوریم » ….
با سلام به هم بهشتی و هم فرکانسی عزیزم اندیشه مهربان،وقتی کامنت شمارو خوندم وسط خوندن کامنت اشک تو چشمام جمع شد وهمین طور الان که دارم مینویسم،واقعا مثال بی نظیری زدید از همین موضوع آهنربا،واقعا منو یاد خیلی تجربیاتم در زندگیم وکارهایی که تا به حال انجام دادم انداخت،سپاسگذارم از کامنت زیبا وپر از آگاهیتون وسپاسگزارم از الله مهربانم که هرلحظه داره مارو هدایت میکنه وسپاسگزارم از بقیه ی هم بهشتی ها وهم فرکانسی های عزیزمون که میان تو این بهشت وآگاهیاشون رو در اختیارمون میزارن،از خداوند متعالم تنها قدرت در این جهان بی انتها می خواهم هرکسی دراین سایت هست وهرکسی تازه امده رو به آگاهی بیشتر از قانون و درک عمیق ازقوانین جهان هستی ودر مسیر توحید،سلامتی،روابط عالی وثروت بیشتروسعادت در دنیا وآخرت قرار بده،انشالله،به امید دیدار
با درود فراوان به دوست و هم خانواده ی صمیمی عباسمنشی
خانم اندیشه ی عزیز
از این که از کشف قوانین زندگی قبل از اینکه بدنیا بیایم و بعد از این دنیا هم تضادی وجود نداشته و بعدش هم نخواهم داشت … به من آگاهی بیشتری دادید ممنون و سپاسگذارم .. و صحبت های شما در این کامنت کوتاه و مختصر بسیار آگاهی دهنده است …
خواستم از شما برای این آگاهی ها سپاسگذاری کنم
امیدوارم در سکوی موفقیت شمارو ببینم ..شاد و پیروز و ثروتمند باشید
ذهن همه ماها یا بهتر بگم روح همه ماها به تمام آگاهی ها دسترسی داره فقط باید با نزدیک کردن ذهن مون به حقیقت روح مون ، اون آگاهی ها را بیشتر به یاد بیاریم که اون هم در گرو ساختن عزت نفس و باورهای درست بدست میاد
سلام به اندیشه عزیزم ، سلام به شما دوست گلم که با آگاهی نابت چقدر احساس خوبی درونم ایجاد کردی ، چقدر قلبم رو محکم کردی ، چقدر خیالمو راحت کردی ، چقدر رهام کردی ، عزیزم دیدگاهت فوق العاده بود ،اصلا جواب سوالم بود ،مطمئن هستم با این آگاهی ناب که به قلب شما الهام شده بود ، من درهای زیادی تو زندگیم باز میشه ، شما دست پروردگارم بودی که راهو بهم نشون دادی ، عاشقتم 💖💖💖💖
وقتی اومدم این قسمت از این سریال بیییییییی نظیررررر رو ببینم چشمم افتاد به کامنت زیبای تو و خوندمش
واقعا همینطوره در قسمت قبلی مریم جون میگفت که حیوانات اینجوری هستند که هرکسی که زور فیزیکی بیشتری داشته باشه برندس ولی انسان هرچقدر مسائل بیشتری رو درست حل کنن پاداش بیشتری میگیرن
مثلا خود من ما پارسال اساس کشی داشتیم این همین اساس کشی خوب یجورایی مسئله بزرگیه دیگه که البته این اساس کشی بخاطر درخواستی بود که من کرده بودم خلاصه مادر من سر این بسیار عصبی و ناراحت بود هی میگفت خونه اینجوریه اونجوریه و از این حرفا ولی من پا پس نکشیدم چون میدونستم که این برای درخواستیه که من کردم خلاصه وقتی اراده کردیم و شروع کردیم خداوند کمکمون کرد قربونش برم من حتی یجایی پدر من خیلی خسته شده بود و داشت با خداش صحبت میکرد و میگفت که من الان با این سنم باید این کارو کنم که خداوندم یه نشونه قشنگ واسش فرستاد که بگه حواسم بهت هست️
بعد که ما این مسئله رو حل کردیم و اومدیم سر خونه جدید باورتون نمیشه که چه اتفاقات فوقالعاده ای برامون افتاد و مادر من الان کلییی خوشحاله و تازه میگه که باید زود تر از اون جا بلند میشدیم
حتی استاد عزیزم در یکی از فایل هاشون گفته بودن که وقتی مسئله براتون پیش میاد بجای اینکه بیاین عصبی و پرخاشگر بشین ، بشینین روی اینکه چطوری میتونی اینو حل کنی فکر کنیم با آرامش چون ما وقتی اروم هستیم الهامات خداوند رو دریافت میکنیم
واقعا وقتی که مسائل رو به صورت درست حل کنیم پاداشش خیلی بزرگه و به راحتی هم میشه حلش کرد و از قدرت هامون استفاده کنیم و از خداوند هدایت بطلبیم میشه ️
عاشقتونممممگگگ دوستان گلم ، استاد عزیزم ، و خداوندم ️️️️️
ممنونم از شما چقدر زیبا و چه آگاهی نابی داری عزیزم لذت بردم این قسمت از سریال بهشت نشانه امروز من بود در رابطه با حرفی که یکی از نزدیکان همسرم به من گفته بود که کاملا حرف بی منطق و اشتباهی بود و هنوز بعد از سالها من نتونستم هضمش کنم و ساعتهای زیادی از زندگیم وجود من رو درگیر و عصبی و پر از خشم میکرد و وجودم با به یاد آوردن آن صحبت پر از کینه میشد وقتی امروز باز این موضوع گذشته به ذهنم اومد و وجودم پر از عصبانیت شد اومدم نشانه امروزم را زدم و این قسمت از سریال بهشت اومد.. من نشانه و آگاهی امروزم روگرفتم باید آهنربای درونم رو بیارم و تمام این میخ های آهنین رو از وجودم بکشم بیرون و وجودم رو پاک پاک کنم ولی اون آهنربا چیه؟ چجوری در رابطه با حرفهای بی منطق و از روی بدجنسی دیگران رد بشم و نادیده بگیرم؟
مطمئنا ما با این هدف پا به این جهان نگذاشتیم که به حرفهای بی منطق آدم ها توجه کنیم و حال خودمون را بد کنیم . هدف از آفرینش ما اهدافی به مراتب بالاتر و باشکوه تر هست . ما اومدیم که از زاویه ای زیبا به دنیا نگاه کنیم و قسمتهای خوب دنیا را تجربه کنیم . حتی ما میتونیم فارغ از بدجنسی ها و منطق پایین افراد ، به قسمتهای خوب وجودشون توجه کنیم . بعبارتی هیچ کس بد یا خوب مطلق نیست . این ما هستیم که با وجه خوب یا بد افراد مواجه میشیم . باید به خصوصیات مثبت آدم ها توجه کنی و لازم نیست اینو بهشون بگید فقط کافیه توی قلبتون و حواستون به چیزهای خوب اونها باشه . بار احساس بد را هیچکس جز خود انسان به دوش نمیکشه . من که اصلا حاضر نیستم از کسی ناراحت بشم چون دوست ندارم ناراحت بودن را تجربه کنم .
ما قطعا برای ناراحت بودن و رنجش و کینه داشتن به این جهان ما نگذاشتیم اما متأسفانه خودمون میاییم و بازتاب رفتارهای بد دیگران را توی قلب خودمون ثبت میکنیم و احساس خودمون را بد میکنیم و توی فرکانس منفی ها قرار میگیریم . من هرچقدر قانون را بیشتر میفهمم بیشتر به سمت خصوصیات مثبت آدم ها توجه میکنم یعنی ناخودآگاه هرجا میرم با ذوق دنبال چیزهای قشنگ و رفتارهای خوب میگردم
سلام و عرض ادب به دوست خوب همفرکانسیم ممنونم از شما و وقتی که برای من گذاشتید حتما همینطوره که شما گفتید دوست عزیزم من باید کاملا اگاهانه توجهم رو از روی مسائل نا زیبا که حس خوبی به من نمیدن بردارم و بر روی نکات مثبت توجه کنم که حسم خوب بشه و چند تا مورد دیگه هم خودم در این مدت به اگاهی هام اضافه شده که فقط برای یاداوری خودم مینویسم و شاید دوستانی هم باشند که این مشکل من رو دارند یادم باشه که هر کس به من بدی کنه به من ظلمی نشده به خودش ستم کرده و همچنان که حضرت محمد در برابر کافرانی که به او بی احترامی میکردند و ایشان روی گردان میشدند ما هم باید در زندگی به اینگونه رفتار کنیم و اگر من در شرایطی بودم که دوست نداشتم بواسطه فرکانسهای بدی هست که فرستاده بودم پس مقصر خودمم و کس دیگری نیست و اگر میخواهم در فرکانس خوبی ها قرار بگیرم باید این فرکانس رو بفرستم که جذب کنم قطعا در وجود اون آشنای همسرم بسیار خصلتهای خوب بوده و هست که من متاسفانه فقط روی بدی ها زوم کرده بودم و خودم را از ارامش دور کردم و به خودم ستم کردم که حال خوب رو از خودم گرفتم از خدای بزرگم میخوام هر لحظه هدایتم کنه به مسیر بهتر وافکار درستتر
سپاسگذار خداوندم که چنین آگاهیهایی از دستان پر خیر و برکتش وارد این فضای پاک شده…
من صبح فایل رو دیدم و تا الان سوال بود برام استاد میگه شاخ و برگ اضافی رو بچین یعنی چکار کنم و با خوندن کامنت شما تو این سکوت دل انگیز شب تا حدود زیادی پاسخام رو خیلی بصورت ”خاص” گرفتم و گفتم ازتون سپاسگذاری کرده باشم و تحسین تون میکنم بخاطر صداقت و آگاهی که در وجودتون بهش رسیدن و خیر رسوندین به اطرافیانتون.
مچکرم که با خودتون در صلح و آرامشهستید و از خدای بزرگ براتون ثروت و شادی و آرامش بیشتر میطلبم
ممنون از متن زیبا و برداشت و کامنت زیبای شما ، متن شما مال ٢ سال پیش أست و من امروز به ان هدایت شدم و خدا را شکر می کنم که امروز هر فایلی گوش می کنم یا هر کامنتی تا الان خوندم خدا داره میگه که “تو بسیار قوی هستی تو بسیار خلاقی ، نگران نباش و توکل کن و همه چیز را به من بسپار ”
تنها قدرت مطلق جهان خداست همه چیز به اراده اوست و برای بنده اش بهترین ها رامی خواهد خدا بهترین برنامه ریز أست. خدایا صد هزار مرتبه شکر
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام به همه ما بهشتی ها، عزیزای دل خدا😍👑
از پیله تا پرواز 👑
۶۸ سال تولدم هست ولی از وقتی آگاهانه کار کردن و توجه کردن به خودم رو یاد گرفتم و دارم عمل میکنم، تولد من دیگه فقط اون روز و ماه و سال نیست، من هر روز دارم از خودم متولد میشم (یادمه سال گذشته رفته بودم کرج برای داوری ام تو یکی از رشته های ورزشی، وقتی رئییس اون هیات ورزشی استان البرز منو دید به دوستم که یکی از مسئولان اونجا بود بهش گفت پ این چقدر بچه هست واسه چی گفتیبیاد، بهش گفت اول که دوستمه ( چون دوستم ده سال از من بزرگتره) دوما ایشون ۳۰ ساله اش هست😍 تعجب کرد😂 ولی الان که قانون رو خیلی بهتر و بیشتر میفهمم، چقدر آگاهانه تر خدا رو ششکر میکنم که برای همین چیز من اصلا تلاشی نکردم و چقدر من عاشق هر روز راحت تر شدن برای بی نهایت نعمت ها و زیبایی ها و ثروت ها هستم 😍👑 که ۷ مهر هم میرم تو ۳۱ سالگی ، اینو نوشتم چون یاد گرفتم خودم مواجه بشم با ترسهام نه اینکه بزارم اونا با من مواجه بشن، من تا همین سالل گذشته واسم خیییلی سخت بود سنم رو بگم چون احساس میکردم (من احساس میکردم باور خود من بود و چون باورم بود اتفاق هم می فتاد به تناوب و تعدد) مخصوصا وقتی دومین بار کنکور دادم تا رشته ای که دوست داشتم و درام یعنی تریبی بدنی رو برم با اینکه نگاه خیلی کوچیکی رد اطرافم بهش میشد و اصلا بعنوان یک چیز علمی و تخصصی نگاه نمیشد ولی چون فهمیده بودم رشته ای هست که دوستش دارم دوباره کنکور دادم و رتبه ام خیییییییییییلی بعتر و اصلا عالی شد از خیلی هایی که اولین بار بود کنکور میدادن ولی بخاطر باورهای غلطم بجای اینکه از این موفقیتم خوشحال باشم و بهش توجه کنم به موضوع سن نگاه میکردم که همه هم کلاسی هام ۴ سال از من کوچیک ترن البته خیلی وقته دیگه راحت میگم و با اینکه خیلی ها باور نمی کنند 😂
خدای من چه ماشین زیبایی داره لَری فوق العاده، دمش گرم و نوووووش وجودش، خدایا شکررررت اینقدر سرحاله و قبراق و پرانرژی و کاملا توحیدی چون مثل خیلی های دیگه و در واقع اکثرشون، وابسته به کسی دیگه نیستن و منتظر کسی دیگه برای انجام کارهاشون و ترحم کردن بهشون نیستن، دمشون گررررم این بی نظیرها
چه جای خوبی برای تی وی در نظر گرفتن استاد جون و نصبش کردن، دقیقا بین دو در بهشت😍
خدای من این آب دریاچه چقدر بی نظیره چقدر قشنگ و راحت در جریان هست ، چه رنگ زیبایی داره، چقدر درخت های سرسبز دور تا دورش زیباترش کرده
و اهمیت ابزار که بی نهایته و همین که ما قدم بر می داریم هی ابزار درست تر و خفن تر به ما داده میشود، خدای من چه آهن ربای فوق العاده ای ، چقدر خوبه که هر روز داره همه چی ساده تر و راحت رت میشه و لذت بخش تر، از اون گاراژ آماده و زیبا تا این آهنربا که بجای اینکه دونه دونه میخ ها رو با دست جمع کنیم، با این آهنربا خیلی سریع تر و راحت تر جمع میکنیم، خدای من هیچ انتهایی برای این سادگی و راحتی و لذت نیست، هر روز بیشتر و بهتر و راحتی راحت تر ، شکرررررررررررررررت خدا جونم، شکرررررت که من رو انسان آفریدی عزیز دلم، که میتونم اینطوری هیچ انتها و حدی برای رشد من نباشه
خدای من ببین چه قدرتی دراه این آهنربا که خیلی بیشتر از اندازه خودش جمع کرده😍، خدایا شکرت که فقط کافیه روی خودم کار کنم و توجه داشته باشم اون وقت قشنگ و راحت نه اندازه بلکه بی نهایت بیشتر از تمام سالهای قبل اینکه این قانون بی نقص سیستمی بودن جهان رو یاد بگیرم و باور کنم و ایمان بیارم و مهمترش عمل کنم، واسه خودم دارم خلق میکنم
خدایا شکرت برای این رابطه الهی و عاشقانه و مهم تر توحیدی بین دو تا عزیزای دلم استاد جون و مریم عزیزم
«حذف باورهای اضافی» خدایا شکرت برای این آگاهی های ناب که مهم ترش اینکه می تونم و دارم بهشون عمل میکنم
مهم جمع کردن و تلنبار کردن یه مشت آگاهی ناب و درست نیست، تا زمانی که من نتونتم اون باورها و ترمزهای اضافی و قبلی رو حذف کنم عملا هیچ کاری نکردم فقط وقتمو تلف کردم، همین گل های سفید خوشگلی که اخیرا رشد کردن تو پرادایس چطور شد؟ فقط چون استاد کلی درخت
خدایا شکررررت
مریم جان دمت خییلی گرم، خییییلی آفرین، چقدر میخ جمع کردی فقط با ابزار درست و حذف توان فیزیکی و هر کار اضافی دیگه، دمت گرم عزیز دلم، بانوی شایستۀ بی نهایت نعمت ها و ثروت ها و پاداش ها، چه ایده فوق العاده ای به ذهنت اومد، ایده استفاده از آب با اون شدت خفن ، فقط چون قدم اولو برداشتی دیگه ، دمت گرم واقعا، دمت گرم مریم عزیزم که همزمانی ات عالیه و دقیق ، هم عالی داری فیلم میگری هم عالی داری میخ های استتار شده رو با اون ابزار فوق العاده جمع میکنی، هر چقدر خودشون رو هم پنهان کردن فایده نداره، اصلا چه معنی داره میخ واسه ما شاخ بشه وقتی ما داریم جمع شون میکنیم و گفتیم باید بروند واسه خودشون قایم میشن😂😂
وقتی با تعهد و استمرار روی خودمون کار میکنیم دیگه هر ترمز و باور محدودی داشته باشیم هر جای ذهنمون خودشو قایم کرده باشه، نمایان میشود و ما از بین میبریمش چون همینه اصلا باید بروند هر مانع و ترمزی، شوخی هم نداریم دیگه😂😎
خدای من پروانه رو ببین، چقدر خوش رنگ و زیباست، تا حالا نیم دونستم پروانه عاشق زغال باشه، اینقدر هم پای این چیزی که بهش حال میداد و لذتت میبرد ازش تعهد داشت که مریم جون شلینگ آب هم به سمتش گرفت اصلا تکون نخورد، دمش گرم 👏😍 یاد اون قسمت سفر دور آمریکا افتادم که استاد و مریم جون و مایکی رفته بودن یه جایی که کلی درمورد پرونده ها همه چی داشت و یه یادآوری واشم شد اهمیت تکامل و عجله نداشتن برای چیزی که هنوز به اندازه اش رشد نکردم اینکه نخوام زود پروانه بشم و پیله ام رو بزور بخوام باز کنم ، خدایا شکررررررررت
فایر پیته چه برقی می زنه مریم جون دمت خیییییلی گرم 👏😍 ، آقا من کلی اسکرین گرفتم که یه بار در قالب عکس هم نووووووووووش جان کنم این بی نهایت زیبایی و نعمت و ثروت رو ولی اون نمای از دید مورچه خیییییلی چسبید ، نووووووش جون مورچه ، این نمای زیبا و دیوانه کننده، آقا من دیگه عمرا فکرشو نمی کردم یه روزی برای مورچه اینطوری خوشحال بشم و کیییییف کنم، خدای من شکررررررررت
به نام الله احد
سلام با عشق استاد و مری عزیزم
خدا رو شکر میکنم به خاطر یک روز عالی دیگه با اتفاقات خوب و خبرهای خوب
خدایا شکرت به خاطر درس های این قسمت در مورد حذف موانع اضافی حذف اطلاعات غلط
خود همین سریال زندگی در بهشت باعث شده بسیاری از باورهای غلط و دیدگاه های نامناسب رو حذف کنیم
و این حذف میخ های اضافی از داخل fire pit پیام بسیار واضح و روشنیه از طرف خداوند که مهم تر از اضافه کردن آگاهی های جدید، حذف باورهای غلط گذشته هست
و با زندگی در بهشت میشه بسیاری از علف های هرز ذهنی را حذف کرد و سبکبال تر شد و آزادتر زندگی کرد
باورهای غلطی که مث غل و زنجیر به پاهای ما بسته شدند و اجازه حرکت و آزادانه زندگی کردن نمیدن
ما چیزی نیستیم جز شنیده ها و دیده هامون
زندگی چیزی غیر از باورهای ما نیست
آیا تا حالا از خودم پرسیدم این باورها از کجا آمده اند؟
باورهایی که سالها همینجوری چشم بسته از اطرافیان از خانواده قبول میکردم ولی چونکه آنها افراد مهمی در زندگی من بودند فکر میکردم که این باورها درست است
چی میشه که ما یه سری حرفها رو باور می کنیم؟ یکی از دلالیش اینه که ما این حرفها رو از زبان کسانی می شنویم که اونها افراد مهمی در زندگی ما هستند مثل پدر مادر خواهر دوست قهرمان های زندگی که برای خودمون تعیین می کردیم و…
در هر صورت این من هستم که با باورهام دارم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم و از وقتی با استاد عباسمنش آشنا شدم و تا الان که دارم این آگاهی ها رو تکرار و تمرین می کنم متوجه شدم که کنترل ورودی های ذهنم چقد مهم و حیاتیه
یعنی هر حرفی رو نشنوم، با هر کسی نشست و برخاست نکنم، هر کلامی رو بر زبان نیارم چون متوجه قدرت کلام هم شده ام و از ناخواسته ها اعراض کنم
یکی از کارهایی که من یاد گرفتم تمرین کنم اینه که باورهای محدود کننده و غلط رو تضعیف کنم تا از قدرتشون کم بشه، انقد که قدرتشون کم کنم که دیگه راهی جز حذف کردنشون باقی نمونه
با پرسیدن سوالهایی که نشون بده اون باورهای محدود کننده کاملا بی اساس و بی منطقه
مثلا خیلی شنیدم از خانواده ام که پول در آوردن کار سختیه و باید سختی بکشی تا بتونی پول در بیاری
ولی من اومدم از خودم سوال کردم که این باور رو من از کجا گرفتم که همش ایده های سخت میاد ذهنم؟ دیدم که این باور رو از کسانی شنیدم که خودشون هیچ نتیجه ای توی زندگیشون نگرفتن
اگر با سخت کار کردن و زجر کشیدن قراره پولدار و ثروتمند شد پس چرا اونهایی که صب تا شب جون میکنن کار میکنن هیچ نتیجه ای نمیگیرن؟ و اتفاقا روز به روز ناامیدتر میشن
پس بنابراین این باور که پول درآوردن کار سختیه کاملا بی منطقه و از اساس اشتباهه
بعد نگاه میکنم به اونهایی که خیلی راحت پول و ثروت میسازن میبینم که اتفاقا هر چقدر که راحت تر پول میسازن مسیر براشون لذت بخش تر میشه و ثروت بیشتری میسازن
به قول مریم عزیزم بین ما انسانها کسی پاداش های بیشتری دریافت میکنه که مسائل بزرگتر و بیشتری رو حل میکنه
حالا این پاداش ها میتونه به شکل ثروت باشه به شکل احساس خوب و آرامش باشه
مثل استاد عباسمنش، مثل ایلان ماسک، مثل رونالدو، مثل جف بزوس، استیوجابز
اینها مسائل بزرگتری رو در دنیا حل کردن
با پرسیدن این سوالها و پیدا کردن مثالها باورهای محدودکننده رو ضعیف و ضعیف تر میکنم تا فرکانسشون ارسال نشه
چون مقاومت های ذهنی اجازه نمیدن فرکانس خواسته هام ارسال بشن
به قول استاد بابا پاتو از روی ترمز بردار پات میشکنه هاااا… انقد این ترمز رو فشار نده!!!
و خیلی از باورهایی که من داشتم و همین الانم هستن و دارم روشون کار میکنم کاملا غیر منطقی و پوچه
مث اون درخت بزرگی که استاد قطع کرد و داخلش پوچ بود هیچی نبود فقط اضافی بود
زندگی استاد در زندگی در بهشت تمام باورهای نامناسب و غلط رو زیرسوال میبره و زندگی استاد نشون میده که هیچ محدودیتی وجود نداره تو به هر آنچه که بخواهی میرسی فقط باید باورهات درست باشه، فقط باید باورهای اشتباه رو حذف کنی و همینجوری نپذیریشون
چقد من باورهای نامناسب در مورد روابط حذف کردم
در مورد خودم
در مورد خداوند
و در مورد ثروت و پول هم دارم همین کار رو انجام میدم و باید این روند رو ادامه بدم
من بزودی وارد دوره روانشناسی ثروت ویرایش جدید میشم چون میدونم به این دوره نیاز دارم و این خبر خوب رو هم بزودی به شما استاد و مری عزیزم میدم
من وقتی کامنت می نویسم باعث میشه در طول روز بیشتر بهش فکر کنم یعنی نوشتن کامنت خیلی بهم کمک میکنه چون باعث میشه خودم رو متعهدتر کنم که بیشتر عمل کنم بعد دوباره بعدا میام و کامنت های خودم رو میخونم و دوباره به خودم یادآوری میکنم و از طرفی روند تکاملی خودم رو میبینم
واقعا سپاسگزارم و خیلی خوشحال و شاکرم که این امکان توی سایت فراهمه
🍃🍃
من ذهنم رو مثل پرادایس فرض میکنم که باید هر روز روش کار کنم هر روز بیام و این علف های هرز رو حذف کنم بسوزونم، هر روز بیام و فقط حذف کنم حذف کنم اون باورهای اشتباه رو اون اطلاعات غلط و اضافی رو
اگه دقت کنین استاد توی پرادایس فقط داره حذف میکنه اگر هم چیزی اضافه شده به خاطر حذف چیزهای قبلی بوده
نرده ها حذف شدن
حذف یک کارتون پُر میخ از fire pit
حذف درختهای هرز علف های هرز
حذف تختخواب بزرگ
حذف شاخ و برگ های اضافی درختای سالم و سرزنده
حذف غذاهای گوشتی
اگر در شیشه ای نصب شده اولش دیوار چوبی مستحکم حذف شده
اگر گاراژ اضافه شده به خاطر حذف وسایل مورد نیاز از کلبه بوده
اگر قفسه جدید توی آشپزخونه نصب شده به خاطر حذف oven قدیمی و اضافی بوده که هیچ استفاده ای ازش نمیشده
🍃🍃
شروع این قسمت با اومدن لری آغاز میشه
لری با ماشین BMW مشکی اومده و میخواد یه سری ریزه کاری ها رو انجام بده
طبیعت و فضای پرادایس در این صبح زیبا خارق العادستو همه چیز یه جورایی برق میزنه، از ماشین لری گرفته تا درختا و آسمون
تیپ آقای لری الص امریکاییه و سیبیلش شبیه لمی کیلمیستر خواننده راک گروه موتورهده و عینکش هم خیلی خفنه
امریکایی ها چقد لباس های ساده و راحت می پوشن و تا به اینجا من هنوز ندیدم دنبال تجملات و لباس های عجیب غریب باشن
ویوی دقیقه ۱:۵۰ رو ببین چقد شگفت انگیزه حجم آب دریاچه که داره به سمت دوربین میاد درختای سبز و آسمون صاف و آفتابی
این روان بودن دریاچه یه حس آرامش به میده و دقت کردم بعضی وقتها به سمت جزیزه جاریه بعضی وقتها هم به این سمت یعنی از هر دو طرف جاریه
ماموریت خانم شایسته میخواد شروع بشه و اونم جمع کردن میخ ها با آهن ربا
و چقد این آهنربا کار رو راحت کرده و در کمترین زمان ممکن میتونی همه میخ ها رو جمع کنی و اینجا هم ارزش ابزار مشخص میشه
ابرای تو آسمون رو ببین چقد قشنگن خدای من خدایا شکرت
و خدایا شکرت که شما در همیچین طبیعتی در همچین بهشتی زندگی میکنین و دارید ایده های خودتون رو آزادانه عملی می کنید و با حذف چیزهای اضافی و فرستادن اونها به دامان طبیعت این بهشت رو زیبا و زیباتر می کنید
و صحبت های استاد راجع به حذف باورهای غلط به جای اضافه کردن آگاهی های جدید
و این نکته و درس ارزشمند این قسمت و امروز من بود که باید مدام بهش فکر کنم و به یاد بیارم که دنبال اطلاعات اضافی نباشم
کاری که من باید بکنم اینه که اولا باورهای نامناسب و علف های هرز ذهنم رو حذف کنم بعدش بیام به همون آگاهی هایی که توی همین مداری که هستم و بهش دسترسی دارم عمل کنم تا هدایت بشم به مدار بعدی و آگاهی هایی که توی مدار بعدی هست
یعنی این یه درسیه که من یادش گرفتم و اونم اینه که نخوام به زور آگاهی های جدید به خودم تزریق کنم
چون من قبلا فک میکردم اگه اطلاعات و آگاهی های جدید به خودم اضافه کنم نتایجم هم تغییر میکنه در صورتی که این اشتباهه و من باید به آگاهی های همین مداری که توش هستم عمل کنم که خداوند هدایتم کنه به آگاهی های مدار بعدی و خداوند خودش بهترین هدایتگره و به همه چیز آگاهه و میدونه که من باید ظرفم رو بزرگتر کنم خداوند بر هر چیزی تواناست
در نتیجه من الان یاد گرفتم که کار من حذف باورهای نامناسب و اطلاعات غلط + عمل به آگاهی های همین مدار
و تغییراتی که میتونم توی همین مدار ایجاد کنم رو انجام بدم و همیشه دنبال بهبود و تغییر باشم تا ظرفم برای تغییرات بعدی بزرگتر بشه و تغییرات بعدی برام آسون تر و لذت بخش تر بشه
و این قسمت صحبت های استاد چندین بار من گوش دادم چون میخوام برای خودم منطقی کنم که بیشتر از اضافه کردن آگاهی های جدید حذف کردن باورهای غلط و ترمزها مهم تره
و مثالش همین جمع کردن دفتر گروه تحقیقاتی عباسمنش در تهران و اصفهان و حذف سمینارهای حضوری و به جاش آنلاین کار کردن و تمرکز صد در صد روس سایت عباسمنش دات کام که الان نتیجه اون حذف کردنها و تمرکز روی آنلاین مشخص شده و من دارم میبینم این سایت روز به روز داره بهتر و گسترده تر میشه و تبدیل شده به بهترین سایت در زمینه موفقیت و اشاعه توحید در دنیا واقعا حجم کامنت ها را نگاه کنید متوجه میشید همین بخش عقل کل توی هیچ کجا هنوز دیده نشده که همچین فضایی ایجاد باشه با هزاران سوال و پاسخ در هر زمینه ای که فکرشو بکنید
🍃🍃
خدایا شکرت به خاطر درس های زندگی در بهشت خدایا شکرت
خانم شایسته گفتی مطمئنی که باز هم اون زیرها میخ هست که به راحتی دیده نمیشن اما به این معنی نیست که وجود ندارن
من هم مطمئنم که توی لایه های زیرین ذهنم باز هم باورهایی هستن که دیده نمیشن و من باید بگردم پیداشون کنم و این باورهای غلط رو حذفشون کنم
اما من باورهای اشتباهی که الان میبینمشون و در دسترس هستند رو حذف میکنم بعد مطمئنم که به اون باورهای زیرین هم میرسم و آروم آروم به صورت تکاملی جلو میرم
دقیقا مث کاری که شما با پرادایس کردین اومدین و اون درختها و علف های هرزی رو که در دسترس شما بود و میدیدین همه رو حذف کردین بعد پله پله هدایت شدن به حذف بیشتر و چیزهایی که قبلا نمیدیدین اما چون ادامه دادین بهشون رسیدین و نمایان شدن
مثلا خانم شایسته همین fire pit رو اول اومد با آهن ربا لایه های بالا رو که پر از میخ بود رو جمع کرد بعد حسش گفت ببین یه لایه پایین تر هم اگر بگردی باز هم میخ میبینی ها بعد رفت با شلنگ آب شروع کرد به شستن فایر پیت دید که باز هم میخ هست و همینجوری ادامه داد تا همه رو جمع کرد
خانم شایسته: مرحله بعدی و ایده بعدی اینه که آب رو باز کنم و …
و این پیام خداوند بود در کاری که خانم شایسته انجام داد که عجله نکن تو شروع کن از همین مداری که توش هستی باورهای اشتباهتو حذف کن بعد باورهای جدید رو بهبود بده تا هدایت بشی به مرحله بعد
خانم شایسته: “به نظر میرسید که ظاهرا دیگه هبچ میخی توی fire pit نیست اما ای دل غافل که همشون زیر این خاکسترها پنهدن بودن”
و پیام خداوند از زبان خانم شایسته اینه که فک نکنی به مرحله ای میرسی که به خودت بگی :”به نظر میرسه که دیگه نیازی به کار کردن روی خودم ندارم چون همه باورهای اشتباه رو حذف کردم و الان باورهام جدیدم دارن کار میکنن و دیگه تمومه! ”
چون اگه اینجوری فکر کنی و دست بکشی از کار کردن روی خودت بعدش به خودت میگی : “ای دل غافل که من باز هم باورهای اشتباه داشتم حذف نکردم و روی خودم کار نکردم و نتایجم کمرنگ شد و الان سردرگم هستم و …” و مستاصل بشی
کار کردن روی خودم یک امر دائمیه و من باید همیشه و همیشه روی خودم کار کنم
برای من تغییر یک الزامه
در ادامه خانم شایسته باز هم به جمع کردن میخ های فایر پیت ادامه میده و چقد هم تمیز و مرتب شد و یه مرمت سازی جزئی هم داشت که انجام داد خدایا شکرت
حالا این fire pit آماده روشن کردن آتش در دل شب های پرادایس و درست کردن پیاز چال برای صبحانه در دل صبح های روح لطیف کن!
خدای من پروانه رو ببین چقد خوشگله بالهاش زرد رنگه و امده این اطراف میچرخه خدایا شکرت به خاطر این پروانه زرد رنگ زیبا
اون آخر فایل هم خیلی کنجکاو شدم که میخوایید چی از دریاچه بکشید بیرون با آهنربا که رفت برای قسمت بعد 😍
خدایا سپاسگزارم به خاطر این قسمت از سریال و درس های گرانبهاش خدایا شکرت ⚘
خدایا ساسگزارم به خاطر تمیز کردن fire pit و جمع کردن این همه میخ با آهنربای هیولا ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر صحبت های استاد در این قسمت در مورد حذف کردن چیزهای اضافی خدایا شکرت ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر پروانه قشنگی که توی این قسمت دیدیم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر گاراژ جدید که وسایل های مورد نیاز توش چیده میشن و فضای داخل کلبه بازتر میشه ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر نظم و تمیزی خانم شایسته که احساس خوبی به آدم میده ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود نازنین مریم عزیزم که خیلی ارزشمنده و خیلی نکته ها ازش یاد میگیریم، خدایا سپاسگزارم به خاطر وجود این بنده موحد توی این بهشت در کنار استاد که این همه قسمت از سریال رو برای ما آماده کرده اونگ با عشق با علاقه خدایا سپاسگزارم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر رابطه الهی و عاشقانه و خداگونه استاد و مریم جان که سرشار از توکل به رب، سرشار از توحید، سرشار از اعتماد، سرشار از احترام متقابل، سرشار از آزادی هست و خدایا سپاسگزارم که اصلا حتی بوی وابستگی توی این رابطه نمیاد و هر کدوم رها هستن از هر قید و بندی و به الله وابسته هستن همون که آسمان ها و زمین و هر آنچه بین آن هست رو آفریده خدایا سپاسگزارم به خاطر این دو بنده موحد و یکتاپرست که هیچ انگیزه ای برای شرک ندارند ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر این بهشت و تمااام نعمت ها و فراوانی هایی که در آن هست، خدایا سپاسگزارم به خاطر بهشتی که سرشار از نعمت های تو هست و تو از فضل و رحمت خودت بر آن باران ها را نازل میکنی هذه من فضل ربی ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر حذف عوامل اضافی در پرادایس و زیبا شدن این بهشت پهناور ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر آر وی که باهاش دور امریکا سفر کردیم، به خاطر سانتافه که این همه باهاش مسافت ها طی کردیم و باهاش وسیله جا به جا کردیم، به خاطر دو تا موتور که که این با یکیشون زدیم به دل کویرهای ایالت یوتا و موتور سواری کردیم خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و ثروتی که در زندگی استاد عزیزم هست خدایا به این بنده موحد که از مشرکان نیست نعمت و ثروت بیشتری عطا کن⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر فضای سایت عباسمن دات کام که فقط تمرکزش روی توحید و نکات مثبته ⚘
خدایا سپاسگزارم با خاطر تماااام نعمت هایی که تا به این لحظه دریافت کردیم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام اتفاقات خوبی که تا به این لحظه تجربه کردیم ⚘
خدایا سپاسگزارم از اینکه در مدار سلامتی و تندرستی هستیم و جسم سالم و پر انرژی داریم ⚘
خدایا سپاسگزارم به خاطر نعمت خواب و اینکه چطور وقتی ما میخوابیم چطور سیستم های دیگه بدنمون کار میکنه اینکه چطور بدون اینکه کاری بکنیم قلب ما در خواب میتپه، نفس میکشیم، خدایا این قدرت تو هست که این چنین بدن هوشمندی ما داریم و در طی سالیان تکاملمون رو طی کردیم تا به این بدن هوشمند رسیدیم خدایا سپاسگزارم که در این جسم سالم هستم ⚘
خدایا سپاسگزارم ای خدای بزرگم که در هر لحظه در حال هدایت ما هستی ⚘
خدایا تو منبع رزق و روزی و خوشبختی هستی و رزق و روزی و خ شبختی من هم دست توئه ⚘
🌻 خدایا من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیر و نیازمندم 🌻
🌼 سپاس و ستایش مخصوس تو هست ای فرمانروای جهانیان
ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی 🌼
🌺 خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم 🌺
سلام استاد عزیز وخانم شایسته
واقعا کار شما قابل تقدیر است که با دو کارمند و خانم شایسته دارید کاری انجام میدهید که رسانههایی که هزاران نیرو دارند نمیتوانند
مثلاً سریال صد قسمتی سفر به دور آمریکا بسیار زیبا سرگرم کننده و آموزنده بود و تمام عوامل پشت صحنه سریال سه نفر+استاد بودند
درصورتیکه یک سریال ۲۰قسمتی تلویزیون شایدصدها دستنکار بازیگر،فیلم بردار،فیلم نامه نویس و…دارند
استاد با گوش دادن به الهامات وجودش بهترین واقعیت زندگیش را نشان میدهد که بهترین بازیگران نمیتوانند نقش استاد را اجرا کنند
خانم شایسته عزیز با اجرا کردن الهامات وجودش سریال هایی از واقعیت زندگیش میسازد که بهترین فیلم نامه نویس ها و کارگردان ها و گروه فیلمبرداری نمیتوانند انجام دهند
آخه من بار اولم هست که دارم سریالی میبینم که ب زیبایی هرچه تمام قدرت یک آهنربا رانشان میدهد
ب زیبایی هرچه تمام زیبایی یک پروانه وطبیعت رانشان میدهد
انگار کارگردان واقعی سریال زندگی در بهشت خداوند متعال است و دارد زندگی زیبای استاد وقدرت واقعی خود و زیبایی هایی ک آفریده است را ب ما نشان میدهد
قدرت یک آهنربا،زیبایی یک پروانه و…
قدرت مدیریت خداوند،هنگامی که کاربران ب خدا میسپاری با چهار نفر رسانه و گروهی تشکیل میشود ک از همهی جهات نتیجه شأن از گروههای چهار هزار نفره بیشتر و بهتر است
خدای شکرت
معنای واقعی قادر متعال را در سریال زندگی در بهشت میتوان فهمید
نیروی خداوند،مدیریت خداوند وقدرت بی اندازه خداوند را در این سریال میتوان فهمید
درپناه خداوند بهترین هارا تجربه کنید
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام دوست ارزشمندم
چقدر قشنگ اشاره کردی به سریال سفردورآمریکا و مقایسه اش با سریال های دیگه چه تو کشورمون یا کل جهان با کلی بازیگر و عوامل صحنه ولی این چیزی که ما داریم تو قالب زندگی در بهشت و یا سفردورآمریکا دیدیم همه شا باورهای ناااااب هست که اینم ما انتخاب کردیم توانایی دیدن این زیبایی ها رو وگرنه همونطور که استاد هم همیشه میگن این فایل ها اصلا برای همه نیست و اگر بخوایم تلاش کنیم بزور این رو به دیگران تحمیل کنیم نه تنها اونا نمی فهمن بلکه ما هم یه استپ اساسی و بعدش عقبگرد میریم ، خدا رو شکر میکنم که از وقتی مخصوصا تصمیم گرفتم فقط اینجا باشم و تمام راههای ارتباطی ام با اساتید دیگه رو آگاهانه حذف کنم دیگه اصلا خودم نیمرم به کسی توصیه کنم که راستی زندگی در بهشت یا فلان فایل رو ببین الا اینکه ببینم تو این مسیر هست و یه جورایی تشنه اش باشه وگرنه اصلااااااااا ولی یه عزیزی داریم که کلی با شوق و ذوق اومد تو سایت و خوب پیش رفت و همیشه هم اصرار داشت به عزیزانش بزور توصیه کنه دنبال کنند ولی اصلا موفق نشد و به ضرر خوشدم هم شد چون داشت برای چیزی زور میزد که اصلا نیازی نیست و اون اشخاص واقعا آمادگی این فایل ها رو نداشتن همونطور برای خودم که خیلی از دوستان ارزشمندم رو در این سایت می بینم خیلی هاشون خیلی قبل من بودن و این فقط بخاطر باورهای بهتر اونها نسبت به من هست
خدایا شکررررررت
هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر دوست ارزشمندم
خداروصدهزار مرتبه شکر برای دیدن این زیبایها و آموزه هایی که از دل این طبیعت وزیبایی میشه درک کرد
سلاااام و درود به استاد جان و مریم جانم زوج پرعشق ودوست داشتنی که آدم سرکیف وذوق میاد از عشق و ارتباط قشنگشون وخداروشکر خداروشکر 😍
وسلام به خانواده بزرگ و عزیزم خانواده بزرگ عباسمنش
حذف هرچیز اضافه حتی مهمتر از اضافه کردنه …یعنی چقدر عااالیه که استاد در هر مساله ای از زندگی این نگاه به قوانین وعمل به قوانین دارن خدای من عالیه عجب جملاتی اینکه اضافه کردن هیچی نمیتونست به اندازه حذف این اضافیها به اینجا انقدر حس عالی و زیبایی ببخشه…چقدر نکته مهمی چقدر یادآوری مهمی خدایا شکرت فقط انباشت آگاهی وفقط اضافه کردن اطلاعات مهم نیست مهمتر اینه که اون اضافیهایی حذف کنی که صدبرابر اضافه کردن اطلاعات جدید میتونه رشد تو رو پرواز تورو راحتتر و سریع تر کنه چون باید سبک شد تا بشه راحت بال گشود و پرواز کرد خالی شد رها شد و پرواز کرد و این پروانه قشنگ ودلبر در این قسمت اومد بود تا نمادی بشه برای ما از صحبتهای قشنگ استاد چون برای من پروانه همیشه نمادی از رهایی آزادی سبکی وپرواز بوده و برای سبک شدن باید خالی شد باید رها شد…عالی بود عالی بود نکته بسیار مهم و جرقه مهمی بود برای من تا همون آگاهییهایی که تا الان کسب کردم متمرکزتر درستتر در تمام قسمتهای زندگیم عمل کنم و بعد آگاهییهایی جدیدتر و شاه کلید حرفای استاد که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و این عمل به قوانین و ایمان استاد در هر مساله ای از زندگیشون واضح و شفافه خدایا شکرت که همچین الگویی گذاشتی تو مسیر زندگیم خدایااا صدهزار مرتبه شکرت که دارم تئوری وعملی از استادم از مامور تو یاد میگیرم الهی شکر
ابزار مناسب و استفاده درست از ابزار مناسب چقدر مهمه و توجه به ساده کردن کارها چقدر قشنگ مریم جانم با یک آهنربای کوچک و پرقدرت به جنگ میخها میره و نگاه قشنگش که یک ماموریت میبینه و یکپروژه و میره برای انجامش نحوه برخورد مریم جان با این مساله برام جالب بود
میخ هارو شکار کرد و بعد رسید به براده ها یعنی ما وجودمون باید انقدر پاک کنیم تا تازه برسیم به اون خرده ریزه ها که حالا با قدرت بیشتری که پیدا کردیم میتونیم اون خرده های منفی وجودمون با سرعت بیشتری رفع کنیم ولی اینجا مریم حان کارمتوقف نکرد وگفت اون زیرا هنوزخبراییه هنوز داستانه یعنی همون ترمزها و باورهای منفی که استاد اشاره میکنند که گاهی انقدر پنهان و نهادینه شده که اصن از وجودش بیخبریم ووقتی با سلاح ایمان میریم برای پیدا کردن و رفعشون میتونیم پاک کنیم همونطور که مریم جان با شیر آب رفتن بجنگشون و پرده ها روکنار زدن برای یافتن و رسیدن وپاک کردن مابقی داستان…خدایااا شکرت که میشه تو دل هر مساله ای این آگاهیها و قوانین دید شکرت مهربانم مریم جان خداقوت عالی بود و نکته مهم باز همینجا باز همتوجه به زیباییها ونکات مثبت اردکهای سفید ودلربا که وسط ماموریت میان ومیشن ناظرین اصلی تا ماموریت شیرین تر بشه و پروانه ای که نماد این قسمت سریال میشه برای رهایی و سبک بودن بیشتر …
چقدر جذابه که هربار برای عالیتر شدن و بهتر شدن زندگی و فضا دست به جسارت وتغییری میزنید و این نکته که همیشه توگفتارتون هست تو اعمالتون هم واقعا هست از این هم زیباتر میخوام از این هم بهتر میخوام….
و خود اون آهنربای کوچک چقدر درس تودلش نهفتس در عین کوچکی سادگی(یه فلز کوچک ساده )چقدر قدرت داره وچقدر کارسازه یعنی وجود ما هرچقدر ارزشمند تر و قدرتمندتر باشه خودش بدون هیچ تلاش اضافی میتونه مغتاطیس باشه وجذب کنه آهنربا هیچتلاشی نمیکرد میخها بودن که بسمت اون میومدن پس این وجود ماست که باید قدرتمند باشه تا جذب کنه بهترینا رو هر آنچه که از این زندگی خواهانیم
ارتباط شما خیلی برام قابل احترامه استاد تحسین میکنند عملکرد مریم جان و تشکر میکنند ازشون احترام و توجه به هم و یادآوری عشق ودوست داشتن در کلام ورفتار بارها تا همیشه یادشون باشه چقدر عاشق همهستن توجه وتمرکز به عشق با کلام دمتون گرم که انقدر خوبید ❤️
و من از دیدن این همه آرامش وزیبایی پارادایس سیر نمیشم چه آرامشی چه آسمونی چه چمنهای سبز و باطراوتیی آسمونی که زیباییش منو عاشق میکنه و عکسش توی دریاچه و این انعکاس دل انگیز سبز و آبی محشره و خداااروشکر که شما این همه زیبایی هر روز میبینید وکیف میکنید و لذت میبرید چون لایق بهترینایید زوج دوست داشتنی و فوق العاده وممنون که با عشق مارو یعنی خانوادتون در دیدن این زیبایی ها وشکوه سهیم میکنید خدایا شکرررت برای خلق این همه زیبایی وشکرت که چشمان من شاهد و شکرگزار این همه زیبایی
منم میتونم منم میخوام ومیرسم خدایا شکرت
سلام به دختر همیشه قهرمان 💖💖🌹🌹
عزیزم از دیدگاهت خیلی لذت بردم ، مخصوصا جایی که گفتی آهنربا به خودی خود کاری نمیکنه و قدرت جذبش هست که داره میخها رو میکشونه چقدر قشنگ بود ،چقدر درس داشت برای من یکی ، ازت ممنونم که سخاوتمندانه آگاهی های قلبت رو با دوستانت به اشتراک گذاشتی و باعث شدی که خیلی از ما به وسبله قلب رئوف و مهربان شما به مسیر های عالی زندگی هدایت بشیم ، دوست دارم عزیزم 😍😍😍
به نام خداوند بخشاینده
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته عزیزم و دوستانم
استاد این قسمت منو ب فکر برد ینی اتفاقات امروزم رو مرور کردم و هی جملات و درک های خوبی ب ذهنم میومد.
اگر ب یک نفر بگن با میخ، آهنربا و پروانه یک فیلم زیبای 24 دقیقه ای بساز، قطعا میگه دیوانه ای؟
شاید اولش ک خودم این قسمت رو دیدم یه قسمت فان ب نظرم اومد و ازش لذت بردم ک اون لحظه تماشا کردم.شاید اگر ب شخصی ک در فرکانس این فیلم نباشه نشونش بدی بهت بخنده. و شاید ناعمه قبل همینطور بود. کامنت منتخب این قسمت در عین کوتاهی بسیار بسیار جای فکر داره.
آخه من بار اولم هست که دارم سریالی میبینم که ب زیبایی هرچه تمام قدرت یک آهنربا رانشان میدهد
ب زیبایی هرچه تمام زیبایی یک پروانه وطبیعت رانشان میدهد
هرچه جلوتر میرم زیبایی و حال خوب را در سادگی می بینم درکارهای روتین ام، در لبخند مادرم، در معاشرت با خانواده ام، در پیاده روی روزانه ام در پارک محل، در نوشیدن قهوه ام جلوی پنجره اتاق.
هرچه پیش میرم یه نیرویی بهم میگه رسالت تو فقط لذت بردن است، چشم ات را مثبت نگر و قلبت را قدردان کن. عشق بورز و محترم باش.
دیشب ک هواشناسی رو چک کردم دیدم بارونیه، گفتم آخ جون خدایا یه روز دلپذیر رو برام رقم بزن، بگو یه جا برم ک راهش دور نباشه، خسته نشم، بهترین لذت رو ببرم. و همون دیشب اش از زبان مهمان مون گفت راستی دوچرخه سواری میکنی هنوز؟
اصلا اون مهمون اومده بود خونه ما تا سوالی ک من از خداوند پرسیده بودم جواب بده.
و من صبح دوچرخه رو برداشتم و تمیزش کردم، دوچرخه ای ک آرزوی بچگی ام بود و وقتی نگاهش میکردم ب خودم گفتم تو داریش، آرزوت رو داریش هااا. وقتی خواستم سوار بشم دیدم عه زنجیرش افتاده، من بلد نیستم تابحال انجام ندادم، چون دنده ای هست زنجیرش فرق داشت با دوچرخه های بچگی ام، یاد قسمت های قبلی افتادم ک استاد با اره انقدر ور رفتن تا درستش کردن، گفتم خب اوکی قراره درستت کنم و در آرامش بعد از 1 دقیقه درستش کردم.
دوچرخه سواری توی هوای پاییزی با ویوی درختان پاییزی و نم بارون، آیا پکیجی بالاتر از این هست؟ برای من تجربه بهشت بود.
برای استراحت نشستم روی صندلی نفس و دم و بازدم و هزاران بار شکر گفتم. با خودم حرف زدم گفتم الان چه حسی رو داری تجربه میکنی؟ برام بهترین روز عمرم بود اون لحظه، دوچرخه سواری با نم بارون ک میخورد تو صورتم و من با نت پیانو تو گوشم میرفتم تو تصوارت و سپاسگزاری هام.
گفتم ناعمه یادته آخرین سفرت جنگل های شمال، همون ک آرزوت بود و تجربه اش کردی، یادته حس و حالت رو ؟ اره یادمه. فرقی با حس امروزت داره؟ دیدم نه به هیچ وجه.
بعد هی مثال یادم اومد، یادمه چند ماه قبل شاید 7 ماه پیش میرفتم کوه و توی حسابم فقط برای شارژ کردن بلیط اتوبوس و مترو ام بود و با وسایل نقلیه عمومی میرفتم، غذا و فلاسک از خونه میبردم و تنهایی میزدم ب دل کوه. و ب خودم میگفتم خدایا منم میخوام مثل این هم نوردهایی ک فقط با آب معدنی میان و خیلی لاکچری می شینن غذا میخورن تو کافه رستوران ها، باشم. و هر بار از جلوی کافه ها رد میشدم میگفتم میام بهت قول میدم ناعمه.
و حدود 2 هفته پیش ک روی تخت همون باغ رستوران نشسته بودم و استراحت میکردم یادم افتاد ک ععههه یادته آرزوتو؟ یادته خودت فقط با یه شیشه آب معدنی سبک بال رفتی بالا و برگشتی خودتو مهمون کردی؟ یادته دلت میخواستی اسنپ بزنی راه برگشت ات رو؟ و من حالا این خواسته هارو ب راحتی میتونم انجام بدم و اینه فضل خداوندم.
استاد ب جرئت میگم من بهترین حال رو داشتم با همون کوله سنگین، با همون خستگی راه برگشت توی 3 مسیر ماشین و اتوبوس و مترو.
حتی میتونم بگم من اون دوران لذت بیشتری میبردم، بخدا انگار دنیا مال من بود. و هی درخواست هام رو بیشتر میکنم میگم حالا دوست دارم با ماشین خودم بیام، بعدش دوست دارم این آدم هایی ک سوار ماشین خارجی میشن دور دور میکنن تو خیابون های تجریش، این دختر خانم های نایس و خوش تیپ سوار بر ماشین مورد علاقه من میرونن، بهش میگم دیدی اش؟ منم میخوامش، باید ب منم بدی منم باید اینو تجربه کنم، و دلم روشن میشه ک میرسم اگه الان دارم آرزوی گذشته ام رو زندگی میکنم پس اینم میشه و هی این خواسته هه بزرگتر و بزرگتر میشه.
امروز توی پارک من 2 تا پارتنر دیدم ک نون داغ خریده بودن و خامه و نشسته بودن توی اون سرما روی چمن ها و با عشق صبحانه میخوردن، یعنی یه لحظه بغضم گرفت و خجالت کشیدم از خدا، من توی خنده های اونا توی عشق بازی اونا توی دستان گره زده اونا خدا رو دیدم، بخدا خجالت کشیدم از ناسپاسی ام.از کنارشون رد شدم بهشون گفتم واقعا دمتون گرم خوش بگذره نوش جان تون.
یعنی من قبلا میگفتم ببین من با پارنترم میرم کافه میرم رستوران های خفن، غذاهای لاکچری، تو هوای بارونی میریم بام، تجریش دور دور. فقط در اون صورته ک ب ما خوش میگذره ولی امروز فهمیدم نههههه بابا
خوشی ب دل عه ب خدا ک ب دل عه. ب پول تو حسابت نیست، ب اون قله موفقیته نیست.
ب خودم گفتم ببین تو تا از پارک محلت نهایت لذت رو نبری هدایت نمیشی ب مکان های رویایی، حتی اگر بشی هم اون لذت عمیق رو نمیبری یه مشکلی پیدا میکنی میگی چقدر سرده، چقدر گرمه. هی تکرارش میکنی و اون لذتو زهرمار میکنی هم برا خودت هم برا پارتنرت.چون یاد نگرفتی زیبایی هارو ببینی.
تو اگه از همین نون پنیرت لذت نبری اگر جلوت استیک با سس قارچ بزارن میگی اه چرا خام عه، چرا سوخته.
تو اگر رابطه ات رو با خانواده خودت بهبود نبخشی اون رابطه لذت بخش رو تجربه نخواهی کرد
اگر اول یاد نگیری ب مادر و پدر خودت احترام بزاری، اون احترام گذاشتن ب پارتنر بخوره تو سرت.
اگر اول از معاشرت با خواهرات، با اقوامت لذت نبری، احترام و عشق نورزی اون رابطه آینده ب درد نمیخوره.و باعث ایجاد حال بهتر در تو نمیشه.
اگه از همین پیاده روی تو محل تون نهایت لذت رو نبری جوری ک احساس کنی تو پارک های سوئیس قدم میزنی، حتی اگر برسی هم نمیتونی لذت ببری، چون یاد نگرفتی قدردان باشی، یاد نگرفتی چشم نعمت بین بسازی در خودت.
و ب این جمله رسیدم ک سپاسگزاری ظرف مارو بزرگتر میکنه. تو تا ظرف وجودی ات بزرگ نباشه چه جوری میخوای از پیاده روی تو خیابون های آمریکا لذت ببری؟
ب نظرم یکی از مهم ترین دلایل موفقیت یه فرد سپاسگزار بودن و شخصیتی قدردان داشتنه، خیلی ب خودم یادآوری میکنم و از خدا میخوام همیشه ک شکر نعمت هایی ک بهم داده رو بهم یادآوری کنه.
ب جرئت میگم نوشیدن قهوه ترکم جلوی پنجره اتاق خونه مون با ویوی آسمان دلبر طعمش خیلی لذت بخش تر از کافه های لاکچری ک رفتمه.
حالا رسیدم ب اون حرفی ک شما زدین ک من از پیاده روی با دمپایی تو خیابون های بندرعباس بیشترین لذت رو میبردم. استاد من توی پیاده روی تو محل مون با اینکه هر روز میرم ولی هر بار ب درخت های پاییزی اش نگاه میکنم برام تازگی داره، از نفس کشیدنم لذت میبرم و عاشق این حالم هستم انگار دنیا رو اون لحظه ب من دادن و حاضر نیستم با هیچی عوضش کنم.
اتفاقا توی مهمونی دیشب بهم گفتن تو نمیری خارج، گفتم من اینجا خودم رو میسازم ب اون جایگاهی ک میخوام میرسم بعد حالا ببینم چی میشه، تغییر کشور روی پیشرفت و حال خوب من تاثیری نداره. و همه گفتن درسته و سکوتی حکم فرما شد ؛)) می شنوم بیشتر اطرافیان دارن کلاس زبان و بگیر و ببند ک فرار کنن از ایران. و من چه خوشبختم چه خوشبختم ک آموزهای شما رو دارم و حرف های شما رو قبلش شنیدم ک این آرامش رو دارم. ک جدا شدم از بدنه جامعه. ک حرصی نمیزنم، نگران نیستم و سعی میکنم با باور فراوانی زندگی رو زندگی کنم.
سپاسگزارم استاد عزیزم، چه خوشبختم چه خرسندم از هدایت ب مسیر این آگاهی ها
ناعمه جان سلام عزیز دلم
میدونستی من همیشه کامنتهاتو میخونم
میدونستی تو یکی از الگوهای منی
یه الگوی قوی و قدرتمند به عنوان یک دختر خودساخته
میدونستی با این کامنتت اشکمو درآوردی
خوب دیوونم کردی دختر
این نوشته ها فوق العادس باور نکردیه
خودت بخونش یه بار دیگه
پر از آگاهیه کلی درس و نکته کوچولو و ریز توشه
ساعتها میشه درموردشون حرف زد
مخصوصا اونجایی که خواسته های قبلیتو که محقق شده مرور کردی
واقعا ازت ممنونم که اینقدر خوش صحبتی ازت متشکرم که یه دختر مستقل و آزادی
و ازت ممنونم که شدی الگوی من که به شدت تحسینت میکنم
عاشقتم
امیدوارم هر روز بیشتر رشد کنی و خبر موفقیتهای بی نهایتتو بشنویم
درپناه رب
سلام زری جانم سلام عزیز دلم
دلم تنگ شده بود برای انتقال این عشق ورزیدن ب دوستان عزیزم، دلم تنگ شده بود برای دیدن نقطه آبی خوش رنگ، برای ذوق اش، برای تحسین کردن و انتقال این زنجیره عشق بی انتها. و چه عالی ک نصیب هر دوی ما شد عزیزم
زری جان سپاسگزارم برای محبتت برای پاسخ پر مهرت
سپاسگزار خداوند هستم تا دستی شدم تا الگویی بشم برای تو دوست عزیزم، خداوند توفیق بده بهم ک ادامه بدم
از خدا برای تو بهترین هارو میخوام تو قلبی پاک سرشار از عشق داری عزیزم بسیاااار قدر خودت رو بدون. خرسندم از وجود دوستی همچون شما.
عزیزم این نتایج از فضل خودش هست، انقدر آهسته شخصیت مون تغییر میکنه ک با یادآوری اش یهو ب خودم میام تعجب میکنم. عزیزم در این صراط مستقیم آهسته و با لذت قدم بزن و لذت ببر. نگران نباش، عجله نداشته باش، آرام آرام یاد می گیریم، هیچ کس کامل و بی نقص نیست، همه در مسیر رشد بیشتر و شخصیتی بهتر هستیم. ما دست مون تو دست خداست، تاتی تاتی می ریم جلو. اون همه چی رو بهمون میگه، یادمون میده.
عزیزم برایت از حس و حال امروزم می نویسم. خیلی دوست داشتم بنویسم و قسمت بود برایت اینجا شیر کنم.
قبلش پیشنهاد دارم برات عزیزم، پیاده روی روزانه رو حتما در برنامه ات داشته باش مخصوصا پاییز ؛) ، صبح ها و ظهرها انرژی بهتری داره، درختان پاییزی رو نگاه کن، با خدات حرف بزن، با خودت حرف بزن، سکوت کن، مراقبه کن، برو توی تصورات ات، هر چه در دایره بینایی ات می بینی شکر بگو. فایل گوش بده. هرکاری بهت حس خوبی میده انجام بده، خیلی تاثیر مثبتی میزاره.
عزیزم ب جرئت میگم امروز ک رفتم پیاده روی باز انگار بهترین روزم بود، برگ های درختان تریل هارو پوشونده بود و من عاشقانه مثل بچه ها روی همه شون پا میزاشتم و عشق میکردم.
لوکیشن همون لوکیشن بود، ولی هر بار ک میرم احساس میکنم امروز پارک زیباترین ویو رو داشت، وقتی نور خورشید از بین درختان زرد رد میشد و میخورد ب صورتم فقط میگفتم خدایا اینجا بهشته؟
نشستم روی صندلی کبوتری داشت روی زمین راه میرفت و نوک میزد 10 دقیقه همینجور نگاش کردم، باهاش حرف زدم از خدا پرسیدم خدایا چطور وقتی آفریده هات رو می بینم یاد تو بیوفتم؟ بعد اونم خودشو باد کرد و سرش رو کج کرد سمت من قربونش رفتم ک انقدر زیبا بود. اون لحظات ناب رو خیلی دوست داشتم، حس رهایی بود، انگار از زمین و قیل و قال هاش کنده میشی ب خودت میای میگی ناعمه زندگی همین لحظه است، انگار دنیا رو بهت دادن، هیچ نیازی ب هیچ چیز و هیچ کس نداری، بلکه خودت و خدات کافی هستین.
میدونی خیلی از قبل خودم رو دوست دارم، این دختر رو اذیت نمیکنم، نمیخوام بقیه ازش راضی باشن، نمیخوام خوب و زیبا ب نظر برسه، میخوام خودش با تیپ راحتش حال کنه، خودش از خودش راضی باشه، ب دنبال راضی کردن بقیه نباشه. همه رو دوست بداره، ب همه لبخند بزنه.
حین پیاده روی ب خودم میگفتم من کنارت حالم خیلی خوبه هااااا، و این نهایت موفقیت عه برای من، خودم و خداوند برایم کافی بود.
دلم ارتباط زیبا میخواد ولی اونم سپرده بودم ب خودش، گفتم اگر فکر کردی، ناعمه در این مورد تسلیمِ تسلیم عه، حتی یک نگاه، اون زندگی خودشو میکنه، حتی سرش رو نمیچرخونه، از تنهایی خودش نهایت لذت رو میبره اونم ب وقتش بهترینش رو بهش هدیه میدی.
ب خودم میگفتم من ک میدونم چه گوهر کمیابی هستم، من ک میدونم چه لیاقتی دارم، از بنده هاتم ک من خبر ندارم پس تو خودت مرا آن ده ک آن به.
زری جان ازش سوال کردم گفتم خدایا من الان حالم عالیه خب، ولی بهم بگو این خواسته جوابش صبره یا اینکه ترمزی دارم ک مانع اجابتش میشه؟ 5 دقیقه بعد بهم جملاتی رو گفت ک برات مینویسم اش( بعد یادم افتاد جمله نفیسه جان بود)
بودن با من بها دارد، و کسی میتواند در کنارم باشد ک بهایش را با عشق بپردازد و پیشنهاد دادن محترمانه از سمت خودش کوچک ترین بهایش است.
عزیزم این جمله رو گفتم ک قدر خودت این گوهر کمیاب رو بیشتر بدونی، بهش بگی من کنارت حالم خیلی خوبه هااااا، من دارم واقعا حال میکنم باهات. از تنهایی خودت نهایت لذت رو ببر و شاد باش.
عزیزم برات بهترین هارو خواهانم. در پناه الله شاد و موفق و ثروتمند باشی، دوستت دارم.
سلام ناعمه جانم
سلام عزیزدلم
چققققد کامنتت فوق العاده بود
مخصوصا اونجایی ک در مورد روابط و نحوه جذبشون نوشتی
واقعا همینه من هنوز نتونستم با خانواده خودم اون رابطه عاشقانه و سرشار از احترام رو بسازم و بعد دنبال جذب یک رابطه عاشقانه با جنس مخالف هستم! من هنوز نتونستم اون عشق و محبت و دوست داشتن رو به مادر و پدرم و برادر و خواهرم بده اما دنبال این هستم ک یک فرد عالی و محترم وارد زندگیم بشه.
چقد قشنگ و پر از نکته و درس بود جملات ارزشمندی ک نوشتی عزیزدلم
چقققد درکت عالی و خوبه
خوشحالم ک به چیزهایی ک درک کردی عمل میکنی و داری پله پله خواسته هات رو تجربه میکنی و اینقد عالی زندگی میکنی
واقعا رسالت همه ما خوب زندگی کردن و لذت بردن و سپاسگزار بودنه
هیچ رسالتی بالاتر از این نیست
و تا زمانیکه خودمون و دنیامونو دوست نداشته باشیم نمیتونیم به رسالتمون برسیم
خوشحالم ک در این سایت ارزشمند هستم و دوستانی هدایت شده ای چون شما دارم
موفق باشی عزیزدلم
سلام ناعمه خانم
خیلی پیامت زیبا و عالی و تاثیر گزار بود .بقول معروف آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
من هنوز نتونستم به آگاهیهام عمل کنم و به اون آرامش نابی که انتظارش را دارم دست پیدا کنم.هنوز نگرانیهامو نتونستم چال کنم ،رفتار آدما را نتونستم بپذیرم ،دلمو نتونستم خوش و خرم کنم در کل شاید نتونستم خودمو و دیگرانو ببخشم و رها بشم هنوز وزنه سنگینو نتونستم از پای دلم باز کنم تا راحتتر قدم بردارم و به قله برسم ،بالهای پروازمو هنوز باز نکردم ،باورهامو صیقل ندادم و خیلی کار نکرده دیگه..
کاش منم بتونم بزودی این حال و هوا را تجربه کنم و از رنجهام فاصله بگیرم،به لطف خدای مهربان.
سلام ناعمه خانم
خیلی پیامت زیبا و عالی و تاثیر گزار بود .بقول معروف آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
من هنوز نتونستم به آگاهیهام عمل کنم و به اون آرامش نابی که انتظارش را دارم دست پیدا کنم.هنوز نگرانیهامو نتونستم چال کنم ،رفتار آدما را نتونستم بپذیرم ،دلمو نتونستم خوش و خرم کنم در کل شاید نتونستم خودمو و دیگرانو ببخشم و رها بشم هنوز وزنه سنگینو نتونستم از پای دلم باز کنم تا راحتتر قدم بردارم و به قله برسم ،بالهای پروازمو هنوز باز نکردم ،باورهامو صیقل ندادم و خیلی کار نکرده دیگه..
کاش منم بتونم بزودی این حال و هوا را تجربه کنم و از رنجهام فاصله بگیرم،به لطف خدای مهربان.
خوشحال میشم که از نظرت بهرمند بشم و بتونم روند بهتری را در پیش بگیرم
سلام ناعمه عزیزم، امیدوارم حال دلت عالی باشه عزیزم، راستش عادت داشتم قبلا که فقط یکی دو صفحه انتهایی کامنتهای دوستان رو میخوندم، اما امروز یه چیزی از ته دلم هدایتم کرد به صفحه 13، اون هم کاملا اتفاقی! کاملا اتفاقی!!! یکی دوتا کامنت رو خوندم رسیدم به کامنت دلنشین شما… کامنت شما نشانه من بود، تک تک جملات شما حرفهای خدای مهربونم به من بود. تک تکشون. ولی وقتی شروع کردم به خوندن دیدگاهتون، یه حسی بهم گفت ادامه بده، تا آخرش رو بخون، ادامه دادم ادامه دادم تا رسیدم به جملات طلاییتون راجع به پدر و مادر!
خدای من!!!!! چطور ممکنه من دیشب به این چالش برخورد بکنم و کمتر از یک روز بعد بیام و با نظر ارزشمند یک دوست، پاسخم رو به طور کاملا اتفاقی دریافت کنمممم؟؟؟؟ چطور؟
بله در ارتباط به پارتنرم به مشکل برخوردم دلیلش هم چالشم با پدر عزیزم بود! خدای من خدای من! چطور میچینی کنار هم؟
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که به هدایتم اعتماد کردم و از این صفحه راحت عبور نکردم، هرچند که اینم لطف خودش بود.
راستی !!! من امروز قصدم این بود که بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت برم به صفحه نشانه ها و از اون طریق پاسخ سؤالم رو دریافت کنم! امــــا پلن خدا چیز دیگه ای بود. گفت امروز دلم میخواد از طریق کامنت دوستان جواب سؤالت رو بدم وهدایتت کنم. برنامه خدا همیشه قرار نیست با برنامه ما یکسان باشه. خداوند با همه مهربونیش، بیشتر از ما بلده خدایی کنه برای زندگیمون.
خیلی ممنون از نظر ارزشمندتون ناعمه زیبا و دوست داشتنی. امیدوارم به تک تک اهدافتون برسید.
سلام فاطمه عزیزم، امیدوارم حالت کنار خودت عااالی باشه، کامنت شما هم هدایتی بود از سمت خدای مهربانم.
عزیزم امروز در سکوت خودم در طبیعت دفترم رو برده بودم و افکار نابی ک داشتم رو می نوشتم، حسم گفت اونها رو اینجا مکتوب کنم ک هم خودم و هم عزیزانی ک هدایت میشن، استفاده کنن.
این روزها دارم حس بی نیازی رو تجربه میکنم، بی نیازی ب هیچ کس، ب هیچ چیز، حتی ب غذا. تمام اتفاقات تمام رفتارها برخوردها خیریتی داشتن برام. خدایا تو ازم نگرانی هامو گرفتی، ترسهامو گرفتی و ب امنیت تبدیل کردی.بازم منو خالص تر کردی.
این احساسات عدم وابستگی داره هر روز ناب تر میشه تو وجودم. میخوام بهشت رو کنار خودم تجربه کنم، میخوام تو همین محل تو همین پارک بهشت رو تجربه کنم، میخوام انقدر روحم، شخصیتم، بزرگ بشه ک بی نیاز از همهههه چیز شوم.
وقتی آرامش وجودت رو فرا گرفته چه اهمیت داره کجایی ؟
وقتی تو تنهایی از عشق وجودت پر میشه، چه اهمیت داره کسی باشه یا نباشه ک بهت عشق بورزه!؟
وقتی روحت رزق اش رو از طبیعت می گیره چه اهمیت داره جسمت سیر بشه یا نه، تو احتیاجی نداری، روحت باید غنی بشه.
پول نمیتونه مانع لذت بردن من بشه، پول نمیتونه جلوی خوشحالی و خوشبختی منو بگیره.
من برای لذت بردن فقط خودم، طبیعت و خدای تو قلبم کافی مه.
من خودم تنهایی با همین وضعیتی ک دارم روزهام رو ب بهشت تبدیل میکنم، خودِ من با خودم. بدون نیاز ب هیچ عامل بیرونی هر روزم رو بهشت میکنم.
خدا این بزرگ ترین دستاورد برای منه، خیلی ب خودم افتخار میکنم، دارم بزرگ میشم، دارم غنی میشم، خیلی حسش خوبه.
دقت کردی ناعمه وقتی برا دل خودت لذت بردی از زندگیت وقتی رها شدی نعمت ها و خوشی ها خودشون اومدن؟ یهویی اومدن طوری ک بعدا میگی چیشد !؟ ب همین سادگی !؟
میخوام هرررر کاری رو برا دل خودم انجام بدم، هر رفتاری، هر جایی ک میرم. میخوام پیش فرض های رسیدن ب خواسته هام رو نداشته باشم.
میخوام خالی از همه پیش فرض ها و قضاوت های ذهنم برای اون مسافرت، اون رابطه، اون موفقیت، اون هدف، ایده، طرح،وووو زندگی ام رو زندگی کنم.
تنها دل بسپار ب جریان جاری زندگی، مغزت رو درگیر چگونگی نکن، اون ب تو مربوط نیست، حدس نزن، گمان هم نکن، فقط ب لذت بردن با خودت و نعمت هات ادامه بده، فقط سعی کن احساسات خوب رو هر روز در کنار خودت حسش کنی.
چرا خوشی رو در بودن با بقیه پیدا کنم؟ چرا دنبال خوشحالی جای دیگری ب غیر از کنار خودم بگردم؟
چرا دنبال عشق و محبت جایی غیر از درون خودم بگردم؟
چرا ب دنبال شنیدن عشق و دوست داشته شدن جایی غیر از لب های خودم و با زبان خودم بگردم؟
چرا بخواهم چیز دیگری مرا سیراب کند؟ مگر من نمی توانم خودم، خودم را از هر عشقی، از هر احساس خوبی، از هر رقصی، از هر شادی غنی کنم؟
مگر من برای خودم کافی نیستم؟
مگه از حضور خودم نباید بهترین لذت رو ببرم، خدایا یادم بده، بیشتر و بیشتر.
مگر من برای خوشحال کردن خودم کافی نیستم؟ مگر من برای خنداندن خودم کافی نیستم؟
مثل بچه ها ک ک ناز میخوابن، با تو میخندن، با تو بازی میکنن، با تو حرف میزنن، از تو درخواست میکنن، تو خواب با تو میخندن، خواب آروم دارن، آرامش دارن، دیدی چقد بی نیازن، منم میخوام مثل اونا باشم.
من برای شاد بودن خودم کافیم، من برای احساس عشق دادن ب خودم کافیم، من برای گشتن و تفریح خودم کافیم، برای محترم شمرده شدن، برای دوست داشته شدن، حرفای عاشقانه شنیدن کافیم.
میزان ارزشمندی من ب حضور پاکم ب قلب پاکم ک جایگاه خدا است، هست.
میزان ارزشمندی من ب شخصیت درصلح و آرامم هست.
موفقیت و پول و شهرت و ارتباطات، تیپ و لباس و ماشین ب من ارزش نمیدن.
من لخت پا ب این دنیا گذاشتم، من مثل نوزاد خالی از هر پول و لباس و نامی ارزشمندم، چون روح خدا در من دمیده شده.
حتی ب دریم بوردت هم نگاه محتاج گونه نداشته باش، تو محتاج اون خونه، ماشین، رابطه نیستی تا بیاد و خوشحالت کنه، صرفا جهت اینکه دیدنش، حسش به تو احساس خوب میده نگاه کن و ازش لذت ببر، یه حس غرور ک ایول من قراره این تجربیات رو خلق کنم، مثل دفعات قبل.
عزت نفس من ب درون خودم تکیه داده شده، من خودم فرد ارزشمندی هستم، جدای از پارتنر موفق و ثروتمند کنارم. هویت من ب خودم هست، نه ب اینکه من کنار فردی هستم و این ب من هویت بده.
باورهای من، شخصیت درصلح و آرام من، مولد بودن من، هدفمند زندگی کردن من، ارزشمنده.
من باید حس رضایت را از خودم بگیرم، حس رضایت را از کار کردن روی علاقه ام بگیرم.
فاطمه جانم در سکوت خودت بیشتر عمیق شو، برو ب طبیعتی، پارک محل و از این هوای روحانی لذت ببر، من برنامه دارم هر روز صبح زود در پارک محل مون برم بدون گوشی و هندزفری با خودم و خدای خودم، میشینم رو صندلی و بی فکر میشم، این داره بزرگم میکنه، بزار افکار برن و بیان، باید این ذهن رو خالی کنیم، سکوت خیلی قشنگه، زبان منو خداست، توی سکوت ب خیلی درک ها میرسی. ازت ممنونم ک نوشتی، ب خدای بزرگ می سپارمت.
سلام به روی ماهت استاد گلم،و خانم شایسته ی عزیز و چشمای نازنینه تویی که داری این کامنت رو میخونی.
قربونت برم خدا!
همینجوری یهویی!
چقدر حرف زیبایی میزنه استاد عباسمنش!
میگه که هرچقدر چیز اضافه میکردیم نمیتونست به اندازه ی حذف چیزای اضافی اینجا رو زیبا کنه!!!
واقعا همینه!
همه ی ما انسان ها دنبال این هستیم که فلان رفتار و یا فلان خصوصیت رو به شخصیت خودمون اضافه کنیم تت بهتر بشیم،در صورتی که ما اگه بجای اینکه دنبال این باشیم که خصوصیات مثبت با خودمون اضافه کنیم،بریم خصوصیات بدمون رو حذف کنیم این خودش به تنهایی شخصیت مارو زیر و رو میکنه!
مثلا من بشخصه تو ذهنم ترس از قضاوت دیگران دارم!
اگر بیام این ترس رو حذف کنم بجای اینکه بخوام یه رفتار خوب با خودم اضافه کنم من بازی رو برده ام!
من اگر نقطه ضعف شوخی های زیاد رو از شخصیتم حذف کنم این خودش یک تغییر بزرگه بجای اینکه در تلاش باشم که چکار کنم خفن تر بشم !
حرفای استاد در مورد حذف اضافی ها منو به فکر برد …
رفتم صبونه مو بخورم و بیام باقی فیلم رو ببینم تا بتونم به حرفاشون فکر کنم.
میدونین استاد …
اونا همکارای شما نیستن! همکار به کسی میگن که کاری مشابه شما انجام بده اما اونا هیچ تشابهی از هیچ لحاظی با شما ندارن! میدونین چرا اونا اون همه کارمند و شعبه و دفتر و … دارن؟! چون باورشون بر اینه که هرچه کارمندم بیشتر باشه، موفق ترم! هرچه دفتر و دستک بیشتری داشته باشم، موفق ترم! هرچه کت و شلوار تنم برند تر باشه و ساعتم فلان تر، بیشتر دیده میشم و موفق ترم! تفاوت شما با اون در باورهای شماست! اتفاقا همینطوری پیش بره خواهیم دید که کارمندا و تشکیلاتشون از این هم بیشتر خواهد شد! چون باورش اینو میسازه!
اما شما …
شما برخلاف تمامی کسانی که در این عرصه فعالیت میکنید باور دارید که نیازی نیست دیگران برای شما تبلیغ بکنن و تنها کسی که برای شما تبلیغ میکنه، خوده خوده شماست! همین یک رنگی و یک رویی شماست! همین که خودتون هستین و هیچ نقابی در هیچ جایی از فیلماتون نمیبینم! اینطوری نیست که اون ساعت اخرین مدل رو فقط برای جلوی دوربین دستتون کنید بلکه توی خونه هم دستتونه! چون برای دل خودتون دست کردین و نه هیچ کس دیگه!
شما باور دارین کار هر چه ساده تر باشه، بازدهیش بیشتره و نتایجش بهتره! شما باور دارین که برای اینجام کارا لازم نیست سخت بگیریم و میشه خیلی راحت کارا رو انجام بدیم! به همین خاطر دوتا کارمند برجسته و منتخب دارین که از هزاران هزار کارمند عادی کاری پر بازده تر براتون انجام میدن! شما تمام جسارت به خرج دادین و برخلاف بقیه، برخلاف عموم مردم، هر دفتر و دستک حضوری و آفلاینی که داشتین جمع کردین چون ایمان داشتین میشه کارا رو از این هم ساده تر انجام داد! میشه راحتر تر، بدون مکان و بدون زمان و بدون هیچ محدودیتی انجامش داد! چون بزرگترین خواسته شما در زندگی آزادی در تمام جوانبش بوده و هست! به همین خاطر من مطمئنم حتی اگه کارمندی هم نداشته باشین خودتون از پس همه چی برمیاین و وابسته نیستین!
ااصلا میدونین چرا شما اینقدر متفاوت با باقی افراد فعال در این حوزه هستین؟! چون باور آزادی؛ به عنوان بزرگترین خواسته زندگیتون در جای جای زندگی شما به چشم میخوره! این آزادی شما رو در روابط، در کار، در زندگی، و در هرچیز دیگه ای میبینم. شما خاص نیستین! بلکه شما روال طبیعیت انسانیت رو به یاد آوردین و انجامش میدین! شما به یاد آوردین که آزاد آفریده شدین و آزاد هستین! به همین خاطر همیشه آزادی بزرگترین الویت رو در هر چیزی برای شما داشت! حتی پشت این سایت و این مجموعه ی ناب شما هم باور آزادی نهفته! تیم چهار نفره ی استاد، خانم شایسته و دوتا کارمند عزیز دیگه یک مجموعه ی متمرکز رو آفریده که دیگه درگیر حاشیه نمیشن! دیگه شما مجبوری نیستین همیشه حساب کتاب 80 تا کارمند رو داشته باشین. دیگه مجبور نیستین به تمامی قسمت های مجموعه ی حضوری و آنلاین فکر کنین! مثلا کرایه دفتر، هزینه شارژ، تمام هزینه های سمینار فلان، حقوق کارکنا … اوهههههه . کی به این همه فکر کنه؟! حتی اگه یک مدیر برنامه برای همه این کارها بگیرین بازهم فکرتون آزاد نمیشه! شاید کار فیزیکی رو انجام ندین ولی امکان نداره فکرتون درگیر این مسائل نشه!
ولی الان چی؟! در اوج سبک بالی و آزادی و رهایی و اوج تمرکز، همینطور اوج نتیجه دارین کار میکنین و همین باعث شده که این خانواده ی صمیمی و ایزوله از نرم عادی جامعه رو تشکیل بدین! اتفاقا همین باعث شده تمام تمرکزتون رو بر روی سایت بذارید و نه هیچ شبکه ی دیگه ای! و این باز هم ناشی از باور تمرکز بر یک کاره!
استاد نمیدونم چی بگم …. همین چند خط حرف شما در فایل کلی درس رو برام مرور کرد! درسهایی که اتفاقا این چند روز اخیر ذهنم رو درگیر کرده بود. مونده بودم بین دوراهی که برای کارم اونجوری که متخصص اون زمینه نسخه پیچیده عمل کنم یا در اوج سادگی و راحتی و تمرز و لذت بیشتر کارم رو انجام بدم! استاد شما همه جوره در تمامی جوانب زندگی برای ما الگو هستین و میخوام بگم این الگو بودنتون باعث میشه که ما، حتی بهتر از شما بتونیم نتیجه بگیریم! چون ما الگویی تمام عیار مثل شما داریم و شما اون زمان هیچ الگویی نداشتین!
من با تمام وجودم به تمامی جوانب زندگی شما افتخار میکنم و افتخار میکنم که چنین استاد بینظیری دارم! شکرگزار مسیر مقدسم هستم و با عشق تا آخر عمرم این مسیر رو ادامه خواهم داد. مسیر بینهایت سعادت ….
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام دوست ارزشمندم
کامنتت رو نوش جان کردم و کلی باعث شد بیشتر تجسم کنم و کیف کنم، به الگو که رسیدی یه استپ کردم و فکر کردن بیشتر ، واقعا خدایا شکرررررت که ما یه الگوی خفن مثل استاد داریم که همونطور که دریام این راحتی انجام همه کارها تو آمریکا از اون گاراژ آماده و همه چی رو توجه میکنیم و تحسین میکنیم همین رو ما تو الگو بخاطر توجه و تحسین آگاهانه مون دریافت کردیم و این باعث میشه خییییییلی راحت تر و سریع تر خلق کنیم بی نهایت نعمت ها و ثروت ها رو چون الگوی که ما داریم استاد نداشت، خدایا واقعا شکرت، بی نهایت بی نهایت شکررررررررررررررت
سلام و دورود😍
🧡💚همه ی عباس منشی ها لایق عشق و نعمت و ثروت و قدرت و سلامتی هستند💚🧡
من هم طبق معمول از ساعت 7 منتظر اومدن قسمت بعدی این سریال جذاب روی سایت بودم که یهو دیدم ارهههههه امروز زودتر اومد و با ذوق و شوق سریع بازش کردم🤩🤩🤩🤩🤩🤩که با صدای پر انرژی خانم شایسته مواجه شدم که داره با آقای لَری سلام و احوالپرسی میکنه همینجا یه لحظه بخودم گفتم ببین فاطمه ببین چقدر مریم جان پر انرژیه خوش بحال استاد که فردی مثل مریم خانوم در کنارشه🥰❤️
داخل کلبه دوباره یکم بهم ریخته اما ما هیییییییچ نگران نیستیم چون مریم جان سه سوته ترتیب همه کارا رو میده و وقتی مریم جان و لَری وارد کلبه میشن مریم جان یه نمایی از مبلا نشون میده که مشخصه داشته روی سایت کار میکرده 😜
و باز هم پروژه ای دیگر در دست اقدامه😃 پروژه ی نصب tvبرای لذت بردن بیشتر در این بهشت به وسیله ی بازی ایکس باکس 😃😃😃😃😃خداااای من تو قسمت های بعد که این tvنصب شده نشون داده بشه چه هیولاییه واسه خودش😏
و بااااز هم یه ویو دیوانه کننده از بهششششششت و باااز هم یک ماموریت جدید از سمت خانوم شایسته که میگه( ما امروز یک ماموریت داریم) ….. حالا که یکم فک میکنم احساس میکنم منظور خانوم شایسته از ما ینی خودش و بچه های سایت و البته در راس همه ی امور خداونده چون قبلا فک میکردم منظورش فقط خودش و استاده اما امروز وقتی دیدم داره به تنهایی کارو انجام میده فهمیدم منظورش خودش و ما و خدا😎
مواد لازم برای انجام ماموریت:
یک آهنربای خفن😀که بهش یه طناب وصله برای راحتی کاریه کارتنیه بانوی زیبا که دامن گل گلی دلبر پوشیده💃_یه چکمه ی جوجه ای زررررد🐥 یه فایرپیت که فول آف میخ و فلزه😊 و البته یک عدد عصای موسی برای عضو علی البدل😝…. شروع برای انجام اولین ماموریت این آهنربا که این چند وقتا قشنگ استراحت کرده و الان وقت کارکردنه و باید همه رو یکجا جبران کنه😂و البته بعد از اتمام این ماموریت یه ماموریت دیگه هم داره😶
واااااااو چه حجم عظیمی از میخ ها به وسیله ی یه آهنربای کوچیک ولی قوی جمع آوری شده که حتی تو فایرپیت مشخص هم نمیشدن😐🤔و همچنین چه جچم عظیمی از چوبها سوخته شده که چیزی جز یخورده خاکستر باقی نمونده🧐واقعا این طبیعت چقدر گستردس چقدر درس داره چقدر ساده و راحته😊
و باز هم یک تمرکز بر ناکات مثبت دیگر از سمت خانم شایسته که داره مزایای زندگی در بهشت رو نسبت به شهر میگه و انصافا هم که درست میگه… و حتی دنبال فراوانی توی همه چیز هست از جمله این چوب ها….
و یه نکته ی خیلی مهم که خانم شایسته متذکر شد این بود که با دفع چیزهای اضافی میشود تغییرات عمده ای ایجاد کرد بجای اضافه کردن چیزی و این خودش هزاران هزار نکته در دلش داره و استاد هم ادامه میده و با مثال توضیح میده که سه شعبه دفتر داشتن با 35 کارمند همه رو جمع کردن و حالا بدون دفتر و به صورت آنلاین و تنها با 3 کارمند به مدیریت الله یکتا❤️دارند کارها رو پیش میبرند و هزاران هزار برابر اون موقع ها دارند ثروت میسازند😍 و باید به جای اضافه کردن آگاهی ها باورهای محدود کننده و غلط رو حذف کرد که همین یه کار خودش موجب پیشرفت و انجام کارهای بزرگ میشود آنهم بسادگی و براحتی😏😊
کار به جای رسید که مریم جان کلی میخ جمع کرد و دیگه آهنربا داشت براده جمع میکرد چون میخ ها زیر خاکا و خاکسترا بودن و دوباره همون نکته ی چند دقیقه پیش یعنی حذف چیزهای اضافه برای به جریان افتادن دوباره ی کار یعنی شستن داخل و خارج فایر پیت… چون در ظاهر بنظر میرسید که هیچ میخی داخل فایرپیت نیست اما ای دل غافل که همشون زیر خاکسترا بودن و با حذف خاکسترا به کمک آب حجم عظیمی از میخ ها دوباره نمایان شد مثل باورهای محدود کننده که در ذهن ما جا خوش کردن اما همین که اونا رو حذف میکنی باورهای قدرتمند کننده رخ نمایان میکنند چرا که ما از روح خداییم و ذات و سرشت پاکی داریم و اگر بدی ها رو ازش پاک کنیم خوبی ها به صورت خود به خودی در وجودمون تجلی پیدا میکنند بدون اینکه ما کار خاصی انجام بدهیم😝
وااااای خدای من 🥰این مرغابی ها هم تا آبو دیدن از خدا خواسته سریع اومدن طرف آب چقدر زیبان چقدر همه چیو ساده میگیرن با اینکه عاشق آبن ولی چون نمیشه که برن تو دریاچه از ترس جونشون هرجا که آبی پیدا کنن سریع خودشونو میرسونن عزززززییییززززم🤩
و یه پروانه ی زررررد خوشگل که عاشق ذغاله و واقعا زیباییش خیره کننده و یگانه کنند و من چقدر تحسینش کردم و چقدر محو زیباییش شدم و چقدر به قدرت خداوند بیشتر ایمان آوردم 🙂
این مرغابی ها هم امروز حسابی آب بازی کردن و حالا رفتن یه گوشه واسه خودشون خلوت کردن و دارن استراحت میکنن و احتمالا دارن به تسبیح و ستایش خالق خویش فکر میکنند😉
و حالا یه فایرپیت تمیز داریم که خانم شایسته دیگه تا مغز زمینشم تمیز کرده اما بازم هنوز بگردی میخ پیدا میشه😃
عاشقتم خانم شایسته که از نمای دید مورچه بهمون فایر پیت رو نشون میدی کلا همیشه همین کارو میکنی از نمای دید همه موجودات میخوای زیبایی هایی رو که خودت ازش بهره میبری رو به ما هم نشون بدی 😍🥰🤩
خدایا شکرت که کارای خونه امروز تموم میشه و ما میتونیم بهشت رو بدون اضافات ببینیم و لذت ببریم 🖤
و فایرپیت که عشق منه به دست خانم شایسته مرمت شد و دوباره زیباییش رو بدست آورد خدایا شکرت😀
و حالا نوبت میرسه به پروژه ی بعدی آهنربا که مشخص نیست چیه و خانوم شایسته میخواد تا قسمت بعدی ما رو منتظر بذاره فک میکنم حتی خود استاد هم نمیدونه که با این آهنربای هیولا چی میخواد از تو دریاچه بکشه بیرون…
کاش زودتر بفهمیم چیه😶😶😶😶😶
خیلی لذت بروم ازین جلسه مثل جلسه های قبلی و کاش همیشه هر جلسه صبح زود بیاد روی سایت تا همین که از خواب بیدار میشیم ببینیمش و روزمون رو با این سریال جذاب و آموزنده شروع کنیم😊خدایا شکرت
عاشقتونم در پناه حق💛
واااای مرسی فاطمه جان
راستتتتی سلاااااام
عجب کامنت پرباری بود
لذت بردم خییییلی
سلام عزیز دلم نوش جووونت عشقم🥰
با درود فراوان به شما خانم فاطمه عربپور
دوست و هم خانواده ی عباسمنشی🌹🌹🌹
خیلی این کامنت تون نکات آگاهی دهنده داشت و استفاده کردم
ممنون و سپاسگذارم
سلام خانم سلطانی از لطف بیکران شما که همیشه متوجه کامنت هایم هست سپاسگزارم💕💓
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العلمین
الرحمن الرحیم
مالک یوم الدین…
سلام
پیش از اینکه درِ طلاییِ این دنیای الهیِ نور به روم گشوده بشه، مداااام پیش دوستانم حرف میزدم و غر میزدم و پا به پای هم زمین و زمانو به هم میدوختیم!!! یه جورایی وابستهٔ دنیای مجازی هم شده بودم! هرچند اهلِ به نمایش گذاشتنِ خودم نبودم اما زیاد دورو برش بودم یه مدت! خلاصه اینکه از هر طریقی این دنیای مجازی و دوستان و تلویزیون و برنامه های وااااقعاً بیهوده داشت منو بمب بارونِ ورودی های منفی و غلط و بی ریشهٔ جامعه و دنیای اشتباهی میکرد و روز به روز که بیشتر غرقش میشدم بیشتر حس میکردم چقدر پوچه و خلإ درونمو بیشتر میکنه.. حالِ خوبمو کمتر میکنه…
مدام دنبال یه بهونه بودم که یه جوری خودمو با همین چرندیات مشغول کنم تا شاید خلإ درونم پر بشه، کلافه گیم کم بشه، مشغولم کنه که به سردرگمی هام فکر نکنم! اما مثل باتلاق که هرچی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر فرو میری منم همین حسو داشتم… اما خوشحالم و بینهایت پروردگارم رو سپاسگزارم که به همچین تضادِ بزرگی منو رسوند که دیگه بُریدم و گفتم یا حالا یا هیچوقتِ دیگه…
و شروع کردم به رها کردن.. و رها که کنی دریافت میکنی…
این حرف های استاد همیشه توی گوشمه که:
«اصلا در مورد قوانین با کسی حرف نزنید، و نخوایید که اونها رو قانع کنید که به این مسیر بیان… خودتون روی خودتون کار کنید، ورودی هاتون رو کنترل کنید، نتایجی که بدست میارید ناخودآگاه آدمهایی که باید رو به سمت شما میاره…اینکه اگر قرار باشه کسی هدایت بشه خدا خودش بهترین هدایتگره و بینهایت راه برای هدایت داره من چیکاره ام! اینکه اگر قرار باشه من دستِ هدایتگر باشم در زمان درست کارمو انجام میدم، اینکه هرکسی باید تکاملش رو طی کنه و این مسئله به زمان نیاز داره..».
و مدام به اینها فکر میکنم.
هر روز بیشتر از این دنیای مصنوعی جدا میشم، از آدمهاش، هر روز برام دل کندن ازشون راحت تر میشه، در واقع اصلا کاری نمیکنم، جز اینکه هر روز بیشتر شیفته و مجذوبِ دنیایِ نورم میشم..
و اونهایی که باید، خودشون حذف میشن…
چقدر عاشقِ این حرفتون شدم استاد: «گاهی فقط لازمه حذف کنیم»…
و بهش فکر کردم..
این روزا خیلی چیزا رو دارم توی تمیزکاریِ خونمون، بهشتمون، حذف میکنم و هر روز زیباتر میشه، و همین کار آدمها و مسائل و شرایط اشتباه رو خود بخود از مدارم حذف میکنه…
دیگه اصلا علاقه ای به فضای مجازی ندارم و خیلی ازش فاصله گرفتم…
دیگه وقتی دنیای حقیقیِ حقیقی رو دارم اونارو میخوام چیکار؟! دیگه وقتی دلبستهٔ دنیای نور میشم دنیای تاریکی جایی نداره، خود بخود با اومدن نور محو میشه..
قبلاً وقتی دلم حرف زدن میخواست میرفتم سراغِ آدمها و دنیای مجازی!
الان دلم، معبودم، صدای نفسام، ضربانِ قلبم، گرمای وجودم، بهم ندا میده و من میام توی خونهٔ نورم و حرفِ دلم رو مینگارم…
دیگه دلم بهم ندا میده و میام تویِ بهشتمون کلامِ معبود میخونم…
دیگه من نور بازی میکنم… من در جمعِ مستان مستانه میروم…
حذف کردن یعنی:
پنجره ها رو باید شست و از تار عنکبوت و گرد و غبار و زنگار پاکش کرد..
درختا رو هرس کرد و منظره دور دریاچه رو از بندِ درختانِ هرز رها کرد و زلالِ آب رو زلال تر کرد…
نرده ها رو برید و کلبه رو از قفس آزاد کرد…
پنجره های تنگ و تاریک رو از تنِ دیوارها برداشت و وسعت داد…
میخ های تویِ فایرپیت رو با آهنربای هیولا ربود و تنش رو از تیزیِ میخ ها جدا کرد…
درختانِ مرده رو جسورانه اره کرد…
آتشی به پا کرد و جنگلو پاکسازی کرد…
حذف کردن یعنی دیدِ چشمها رو باید زیباتر کرد..
یعنی زیبایی شایستهٔ چشمانِ من و توست…
و باید نباید ها رو حذف کرد، تا دنیا نباید ها رو برات حذف کنه و زیبایی بهت هدیه کنه…
از شروعِ قصهٔ بهشتمون تا الان تکاملِ فوق العاده ای برای هممون طی شده. و باور میکنید که الان من هم دقیقا ناخودآگاه دارم با همون روند، بهشتِ خودمو پاکسازی میکنم؟؟
خودم که از ذوق و شوق مات و مبهوتم و آخر شب که میشه و به کارایی که کردم فک میکنم میبینم چقدر ناخودآگاه منم دارم همون روند رو طی میکنم…
امروز پنجره ها رو شستم…
قدم بعدی میشه ناخودآگاه قدم بعدیِ پردایس در روندِ پاکسازی….
وقتی همهٔ این چیزها رو میبینم و باز به حقانیتِ این دنیای نور هدایت میشم و شعلهٔ عشقِ درونم افروخته تر میشه، دلم میخواد فریاد بزنم و بگم دنیاااااااااا…. بلند شو از این خوابِ غفلت…
دلم میخواد فریاد بزنم و بگم اگر میدونستین چقدر این حقیقت و حقانیت باشکوهه آنی درنگ نمیکردید…
دلم میخواد پر بکشم بیام پیش جمعِ مستان، پر بکشم بیام توی پردایس، پیش همسایه گان نورم…
سخته این فریاد نزدن ها، این پر نکشیدن ها، این سکوت کردن ها وقتی دلم هوای فریاد داره…
اما…
به خودم میگم:
تو هم زمانی خاموش و تاریک بودی.. آرام آرام، قدم به قدم، نرم نرم، زمان به این روشنایی راه نمودت.. تو هم فریادی نشنیدی، اصراری نشنیدی…
تو هم درونت خالی بود از این عشق و نوری که امروز در تارو پودِ وجودت موج میزنه…
تو هم تویی را نداشتی که فریاد زند و بگوید اگر بدانی چه شکوهی دارد این عالم لحظه ای برای داشتنش درنگ نمیکنی…
آرام آرام شکفته شدی…
پس آرام باش و صبور و مطمئن به هدایت های بی عیب و نقص معبود…
تو را معبود ره نمود… همه را او ره مینماید…
پس آرام میشوم و سکوت برایم آسان میشود.
شیطانی که هر دم نجوا میکند خود میداند که این معبود کیست، میداند که من حریفِ او نیستم، خدایِ من حریفِ اوست.
من مسلح به سلاحِ الله هستم…
پس بدان شیطان،
بدان نفس،
که من معبودی دارم که تو خود نیز شیفتهٔ اویی…
تو را نمیدانم شیطان، اما من پارهٔ وجودِ معبودمم. من هیــــچ ندارم جز خدا…
پروردگارم، من از خود هیچندارم، همه تویی.. استقامتم ده که من تا ابد محتاجِ توام.. چون از توام…
(سوره فصلت)
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ «۳۰»
همانا کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست، پس (بر این عقیده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند (و مىگویند:) نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به بهشتى که پى در پى وعده داده مىشدید.
نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ «۳۱»
ما (فرشتگان) در دنیا و آخرت دوستان شماییم؛ و براى شماست (در بهشت) هر چیزى که تمایل داشته باشید و براى شماست در آن جا هر چه را درخواست کنید.
نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ «۳۲»
(همهى اینها) پذیرایى مقدّماتى از جانب خداوند بخشندهى مهربان است.
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ «۳۳»
و کیست خوش سخنتر از کسى که (مردم را) به سوى خداوند دعوت کند و (خود نیز) عمل شایسته انجام دهد و بگوید: «من از مسلمانان هستم»؟
وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ «۳۴»
و نیکى با بدى یکسان نیست؛ (بدى دیگران را) با شیوهى بهتر (که نیکى است) دفع کن، که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنى است همچون دوست گرم مىشود (و عداوتش نسبت به تو تمام مىشود).
وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ «۳۵»
و این (خصلت و برخورد نیکو) را جز کسانى که اهل صبر و شکیبایى هستند دریافت نمىکنند، و این را جز کسى که داراى بهرهى بزرگى (از کمالات باشد) نخواهد یافت.
وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ «۳۶»
و اگر انگیزه و وسوسهاى از طرف شیطان تو را تحریک کند (که بدى را با بدى جواب دهید) پس به خداوند پناه ببر که او خود شنواى آگاه است.
آخ خدایِ من…
من یک استقامت گفتم و تو چه کردی با دلِ من معبودم….
ببینید چه باشکوه معبودم باهام حرف زد و دلم رو آروم کرد…
میبینید باز بهم الهام کرد و من نوشتم و بعد با یک کلمهٔ کلیدی، استقامت، منو به کجا هدایت کرد؟؟؟
من فدایِ تو نشوم چه کنم نفسهای من…
استاد من این بار به این کلامِ پروردگارم «LIKE» میدم، نه:
I give you the biggggggest like….
به شما بیگ لایک میدم که یکی از زیباترین پاره های وجودِ معبود هستین، و کیست خوش سخن تر از شما که ما رو به سویِ معبود دعوت میکنید…
من عاااااشقتونم💖💖💖
خدا شاهده من تا لحظه ای که کلمه « استقامت» رو گفتم هیچ ایده ای درمورد این سوره نداشتم، و به ناگاه به سمتش هدایت شدم😭😭😭😭😭
چقدر این اشکهای سرازیر شونده از شوقِ معبود زیباست، قطراتِ نور است بر نور….
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
بگذار ببارد این اشکها تا شبم نور باران شود…
بگذار حک کنم کلامِ معبود بر جان و دلم…
من برای توتا ابد، من تنها تو را میخواهم…
وای وای وای
دیوانه شدم
خدای من
خدای من
ساناز نازنینم
چقدر این اشک های سرازیرشونده زیباست
قطرات نور است بروی نور
خدای من
کدومشو بگم
کدومش بمونه
ایات ربم رو که دگرگونم کرد و قلبم رو با اوج اسمونا پرواز داد
یا این عشق تو به معبود نازنینت را
خدای من
تو چقدر غرق خدایی ساناز نازنینم
قلبم برات پر کشید قلبم برای تکه نور خداوندم پر کشید
چقدر زیبا به الهام قشنگت عمل کردی
بی نهایت برای این اتصالت نابت تحسینت میکنم جان من
من غرق تر شدم به خدا
عاشقتم
عاشقتم پاره ی نازنینم
عاشقتم
الهی که همیشه پر از خداوند
غرق عشق خداوند
پر از توحید نابش باشی
که اگه پر باشیم از توحید
همه چیز معیاست
خدای من شکرت هزاران با شکرت که الان داره اذان میگه از سمت بهشتم و برات دارم مینویسم
که من عاشق این بهشتمم
خدایاشکرت برای این همه زیبایی و فراوانی خدای من شکرت که تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
تنها تورا میخواهم💚
به نامِ الله پروردگارِ جهانیان💖
سلام به رویِ ماهت الای قشنگم😊😘
مستانه میروم در جمعِ مستان و هر قدم نوری زیباتر و درخشان تر و باشکوهتر به من میپیوندد و ما نورانی تر میشویم و قدرتمندتر تا به هدایتِ معبودم به لحظهٔ رستگاری برسیم، لحظهٔ اتصالِ ابدی به اصل…
ایمان دارم لحظه ای که معبودم با دستِ من مینگارد هدایت ها درپیش دارد…
اول بار مرا مست و دیوانهٔ خودش میکند و بعد همسایه گانِ نورم را… ما به هممتصلیم و دستِ تو نور مینگارد و من مست میشوم و دست من قلم میشود و کلامِ عشق مینگارد..
هر چه هست از اوست و ما را نورهای نور ربا آفریده و با آغوشِ باز پیش رویمان ایستاده و ما را به بهشتی که آغوشِ امنِ خودِ اوست فرا میخواند…
پس میدانم که روزی در بهشتِ زمینی جشن میگیریم اتصالمان را تا مقدمه ای شود بر اتصالِ ابدیمان.. امروز روی ماهت را میبوسم و از میان دنیای نور که هیچفاصله ای بینمان نیست در آغوشت میگیرم تا برسد روزی که جسممان هم به این اتصال برسد و در آغوشت بگیرم💖💖💖
عاااشقانه دوستت دارم پرنسسِ زیبا💖💖💖
بینهایت خدا برایت آرزو میکنم💖💖💖
چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم، اون ایه ها دلم رو تکون داد. اصلا من ظهر ها کامنت نمیخونم امروز اومدم گفتم بزار ببینم لایک خورده ها چی نوشتم و این کامنتتون دنیام رو دگرگون کرد.
واقعا سپاسگذار خدایی هستم که کلماتش رو از زبان و نوشته ادمها به من میرسونه وهرلحظه هدایتم میکنه به سمت خودش.
اون آیه ها
وااای که چه کردند با من
باید هزار بار بخونمشون
نوشتم تو نوت گوشی و تو وایت برد اشپزخونه ام که هزار بار بخونم و بدونم اگر استقامت کنم پاداش های خدا میان و پاداش ها تو همین دنیان و ادامه اونها در جهان بعد.
سپاسگذارم از دوستانی که به الهاماتشون عمل میکنن و کلام خدا رو به نگارش در میارن و از استاد عزیزم که هرروز این آگاهی هارو منتشر میکنن.
واقعا ندیدم ازین سایت توحیدی تر ☘️ هرلحظه همه دارن از خدا میگن
حتی اگر خودم ایده ای برای کامنت نوشتن ندارم خوندن کامنتا هزار بار شکر و یاد خدا رو برام تکرار میکنه.
خدایا شکرت شکرت شکرت
یا اللهُ یا رحمنُ یا رحیم💖💖
سلام دوستِ زیبایِ من💖🌹
میبینی چقدر باشکوه هدایت های معبودم جاریست؟؟ مثل نفس، مثل نور…
دل که خانهٔ خداست ما رو بی وقفه به باشکوهترین شکل هدایت میکنه.
روزی که من با فایل « پاسخ به مسابقه بهترین باور درباره خداوند» دگرگون شدم و درواقع پیدا شدم و از اون روز چیزی جز خدا ندیدم، هر لحظه، به هر بهانه ای، حتی گذرِ تکه ابری، حتی غبارِ روی شیشه، حتی حشره ای و آتشی و گلستانی مرا از این عالم به در میکنه و غرقِ معبود..
و لحظه ای که هدایتم میکنه به کلامِ نورایِ خودش و تأیید میکنه و تصدیق میکنه و بشارت میده و امید، من دیگه خودی نمیبینم.. همه اوست.. این بشارت ها بر من است و تو و همهٔ مایی که او را خدای خود میدانیم و در این راهِ نور استقامت میکنیم به قدرت و هدایتِ خودش..💖💖 که ما همه یکی هستیم و از معبود..
چطور میتونم شکرگزارِ معبودم باشم که لایقم میکنه برای نگاشتنِ کلامش؟؟؟؟
کاش بهم بگه چطور میشه سپاسگزارش بود…
هدایتِ خدا همیشه جاریست و در بهترین مکان و زمان هدایتش را جاری میکند..
عاشقتونم و براتون بینهایت خدا آرزو میکنم💖💖💖
سلام دوست زیبا اندیشم
خدا رو شاکرم انقدر چنین انسانهای آگاهی داریم
چقدر خوب صحبت کردی
چقدر خوب وصف کردی
چقدر خدایی داریم مهربانتر از هر کسی که به محض صدا زدن راهنمایان میشود
چه زیبا سرودی و دلم صیغل گرفت
چه نیاز دارم به نجواهایی که از طرف خداوند است و از کلام شما جاری شده
چه نیکوسخنی
چه نیکوخدایی
و چه نیکو بندگانی خداوند سر راهمان قرار داده تا تجربه نیرو و امید رو با هم به اشتراک بزارین
با سلام و درود فراوان به شما ساناز خوش سخن.بسیار عالی درک کردید.با این صحبتهای قشنگتون حالم بسیار عالیه.با آرزوی پیشرفت روز افزون برای هممون.آمیییین❤
به نام معبود💖
درود پروردگارِ جانم بر وجودِ زیبایتان💖
سپاسگزارِ چشمان و نگاه و درکِ زیباتونم و ممنونم از خداوندم برای این اتصال های باشکوه و نورانی که هدایتِ خودِ اوست…
بینهایت خدا براتون آرزو میکنم💖💖💖
سلام
امروز این درس را گرفتم که حتی اگر در بهشت هم باشی باید میخ های اضافی را جمع کنی … و این دنیا نه سفید مطلقه نه سیاه مطلق … نه بهشت کامله نه جهنم محض … این دنیا جاییه که میل به بهبود و میل به زیبا شدن داره و رسالت ما بعنوان دستان خداوند ، اینه که جهان اطراف مون را نظم و بهبود ببخشیم و در آن خلقی که ایجاد کرده ایم لذت ببریم و شکرگزاری کنیم … من یاد جلسات 9 و 9+1 کشف قوانین افتادم که استاد در مورد عالم قبل از تولد و ورود انسان به دنیای مادی صحبت کردند که ما از جایی اومدیم که هیچ تضادی وجود نداشت و به جایی خواهیم رفت که هیچ تضادی وجود نخواهد داشت و این به معنیه اینه که ما با هدف مواجهه با تضادها پا به این جهان گذاشتیم ؛ ما می دونستیم که میخ های زیادی را باید جمع کنیم و پاداش بگیریم ، ما از ورود به دنیایی پر از تضاد نمی ترسیدیم چون مجهز به آهن ربا بودیم و می دانستیم که این آهن ربا قادر است تمام میخ ها را با هر شکل و اندازه ای که باشند جمع کند و ما از هیچ میخی نمی ترسیدیم و خداوند در وجود تمام ما آدم ها قدرت حل مسائل را قرار داد ولی اکثر ما در مواجه شدن با مسائل عصبانی میشویم و می ترسیم چون باور نداریم که مجهز به آهن ربایی درونی هستیم که میتوانیم با استفاده از آن هر مسأله ای را حل کنیم …. ما خودمان را باور نداریم …. امروز صبح که بیدار شدم اولین فکری که کردم این بود که « اندیشه » تو چرا فکر میکنی که خداوند نمی تواند یک ایده باشد که به ذهن تو می آید و به این جواب رسیدم که چون من خودم را اونقدر لایق نمی بینم که خود خداوند به شکل یک ایده به ذهن من بیاید و انرژی اش را تبدیل به یک فکر در ذهن « من » بکند … من …. ولی وقتی باور کنیم که یکی از جاهایی که خداوند حضور دارد ، درون خود ماست ، آن وقت سرشار از قدرت میشویم ، سرشار از شوق ، لبریز از حس خوب بودن …. آن وقت وجود آهن ربا را در درون خودمون باور میکنیم … آن وقت باور میکنیم که کاملا مجهز به این دنیا پا گذاشتیم … ما هرگز خالی از سلاح نبودیم … ما تمام آگاهی ها را به همراه داشتیم ….و من حالا درک کردم ، همین حالا درک کردم که چرا استاد در آن جلسه کشف قوانین گفت که « ما فراموش کردیم » …. پس همانطور که فراموش کردیم و باور کردیم که فراموش کردیم ، میتوانیم به یاد بیاوریم … و وقتی به یاد آوردیم باید باور کنیم که میتوانیم از عهده حل تمام مسائل بربیاییم چرا که ما میتوانیم …..
استاد عزیزم تو چقدر درست گفتی …. اصلا حل مسأله یعنی حذف مسأله … حذف تمام میخ هایی که ما بخاطر باور نکردن وجود آهن ربا ، در طی سالها زندگی ایجاد شون کردیم و دور و بر خودمون را پر از مسأله کردیم و حالا که قوانین را کشف کردیم و به عقب برگشتیم تازه آهن ربایی پیدا کردیم که ابزار جادویی ما بود و حالا باید تمام میخ ها را یک جا با آن جمع کنیم تا فارغ از مسأله شویم ، تا سبُک شویم ، تا پرواز کنیم … هرچند که همیشه در ته هر زمینی میخ هایی وجود دارند ولی آنقدر تعدادشان کم میشود که باید به زور پیدا یشان کرد یعنی ما هیچوقت خالی از مسأله نخواهیم شد ولی قطعا روزی میرسد که ما خیلی خیلی از مسائل مان بزرگ تر خواهیم بود طوریکه آنها برای فرار از دست ما خودشان را در زیرِ زمین قایم می کنند و نمی دانند که آهن ربای ما تا شعاع بینهایت زمین ، قدرت نفوذ دارد ….
خدایا شکرت که با دیدن این قسمت قلبم را سرشار از آگاهی کردی و الماس درونم را جلایی دوباره بخشیدی …. ما باید هرلحظه « به یاد بیاوریم » ….
با سلام به هم بهشتی و هم فرکانسی عزیزم اندیشه مهربان،وقتی کامنت شمارو خوندم وسط خوندن کامنت اشک تو چشمام جمع شد وهمین طور الان که دارم مینویسم،واقعا مثال بی نظیری زدید از همین موضوع آهنربا،واقعا منو یاد خیلی تجربیاتم در زندگیم وکارهایی که تا به حال انجام دادم انداخت،سپاسگذارم از کامنت زیبا وپر از آگاهیتون وسپاسگزارم از الله مهربانم که هرلحظه داره مارو هدایت میکنه وسپاسگزارم از بقیه ی هم بهشتی ها وهم فرکانسی های عزیزمون که میان تو این بهشت وآگاهیاشون رو در اختیارمون میزارن،از خداوند متعالم تنها قدرت در این جهان بی انتها می خواهم هرکسی دراین سایت هست وهرکسی تازه امده رو به آگاهی بیشتر از قانون و درک عمیق ازقوانین جهان هستی ودر مسیر توحید،سلامتی،روابط عالی وثروت بیشتروسعادت در دنیا وآخرت قرار بده،انشالله،به امید دیدار
سلام اندیشه ی عزیزم
چه پاسخ کامل و زیبایی خیلی کمک کننده بود… ذهنتان سرشار از آگاهی های ناب دوستت دارم، ❤️🖤
با درود فراوان به دوست و هم خانواده ی صمیمی عباسمنشی
خانم اندیشه ی عزیز
از این که از کشف قوانین زندگی قبل از اینکه بدنیا بیایم و بعد از این دنیا هم تضادی وجود نداشته و بعدش هم نخواهم داشت … به من آگاهی بیشتری دادید ممنون و سپاسگذارم .. و صحبت های شما در این کامنت کوتاه و مختصر بسیار آگاهی دهنده است …
خواستم از شما برای این آگاهی ها سپاسگذاری کنم
امیدوارم در سکوی موفقیت شمارو ببینم ..شاد و پیروز و ثروتمند باشید
💐💐💐🏵🏵🥀🥀😍😍😍🙏🙏🙏🙏🙏
سلام فاطمه جان
ذهن همه ماها یا بهتر بگم روح همه ماها به تمام آگاهی ها دسترسی داره فقط باید با نزدیک کردن ذهن مون به حقیقت روح مون ، اون آگاهی ها را بیشتر به یاد بیاریم که اون هم در گرو ساختن عزت نفس و باورهای درست بدست میاد
سلام اندیشه ی عزیزم بله درست میفرمایید و کلامتان همانند نامتان زیباست💓
سلام به دوستان عزیزم
اگاهی شماعالی بودمن خیلی کیف کردم امیدوارم که منم بتونم دیدگاههای درست رو داشته باشم بتونم باورهاموعوض کنم وبه همه چیزدرجهان ازدیدمثبت واز نقطه مثبت نگاه کنم وبتونم هدایت شم به جاهای بهتروشرایط بهتر
خداروشکر که اینجاهستم
خداروشکر که این اگاهیها رو دریافت میکنم
خداروسپاس بخاطر نعمت وجود استاد وشمادوستان همفرکانسی
همیشه شادوپیروز باشید
سلام دوست عزیزم
واقعا خیلی لذت بردم از خوندن کامنت شما،و چقدر درک اینکه خداوند آهنربای درون من است رو راحتتر کرد،
ممنونم عزیزم
برات بهترینهارو از خداوند خواستارم
دوست دارم👩❤️👩
سلام به اندیشه عزیزم ، سلام به شما دوست گلم که با آگاهی نابت چقدر احساس خوبی درونم ایجاد کردی ، چقدر قلبم رو محکم کردی ، چقدر خیالمو راحت کردی ، چقدر رهام کردی ، عزیزم دیدگاهت فوق العاده بود ،اصلا جواب سوالم بود ،مطمئن هستم با این آگاهی ناب که به قلب شما الهام شده بود ، من درهای زیادی تو زندگیم باز میشه ، شما دست پروردگارم بودی که راهو بهم نشون دادی ، عاشقتم 💖💖💖💖
سلام اندیشه عزیزم امیدوارم عالییییییییی باشی
وقتی اومدم این قسمت از این سریال بیییییییی نظیررررر رو ببینم چشمم افتاد به کامنت زیبای تو و خوندمش
واقعا همینطوره در قسمت قبلی مریم جون میگفت که حیوانات اینجوری هستند که هرکسی که زور فیزیکی بیشتری داشته باشه برندس ولی انسان هرچقدر مسائل بیشتری رو درست حل کنن پاداش بیشتری میگیرن
مثلا خود من ما پارسال اساس کشی داشتیم این همین اساس کشی خوب یجورایی مسئله بزرگیه دیگه که البته این اساس کشی بخاطر درخواستی بود که من کرده بودم خلاصه مادر من سر این بسیار عصبی و ناراحت بود هی میگفت خونه اینجوریه اونجوریه و از این حرفا ولی من پا پس نکشیدم چون میدونستم که این برای درخواستیه که من کردم خلاصه وقتی اراده کردیم و شروع کردیم خداوند کمکمون کرد قربونش برم من حتی یجایی پدر من خیلی خسته شده بود و داشت با خداش صحبت میکرد و میگفت که من الان با این سنم باید این کارو کنم که خداوندم یه نشونه قشنگ واسش فرستاد که بگه حواسم بهت هست️
بعد که ما این مسئله رو حل کردیم و اومدیم سر خونه جدید باورتون نمیشه که چه اتفاقات فوقالعاده ای برامون افتاد و مادر من الان کلییی خوشحاله و تازه میگه که باید زود تر از اون جا بلند میشدیم
حتی استاد عزیزم در یکی از فایل هاشون گفته بودن که وقتی مسئله براتون پیش میاد بجای اینکه بیاین عصبی و پرخاشگر بشین ، بشینین روی اینکه چطوری میتونی اینو حل کنی فکر کنیم با آرامش چون ما وقتی اروم هستیم الهامات خداوند رو دریافت میکنیم
واقعا وقتی که مسائل رو به صورت درست حل کنیم پاداشش خیلی بزرگه و به راحتی هم میشه حلش کرد و از قدرت هامون استفاده کنیم و از خداوند هدایت بطلبیم میشه ️
عاشقتونممممگگگ دوستان گلم ، استاد عزیزم ، و خداوندم ️️️️️
سلام اندیشه عزیز
لذت بردم از خوندن متنت و چه آگاهیهای نابی رو با ما در میان گذاشتی و من آرام تر شدم بعد ازخواندن کامنتت
ممنون😘🌹❤
سلام بر اندیشه ی نازنینم
چقدر زیبا گفتی دوست قشنگم
چقدر زیبا گفتی که هر لحظه باید به خازر بیاوریم
من غرق این اگاهی های نابت شدم
برای تک تک درک این اگاهی های ناب برای تک تک این روی خودت کار کردن های بی نظیرت بی نهایت تحسینت میکنم جان من بی نهایت تحسینت میکنم
تو بی نظیری رفیق نازنینم
چقدر ازت یاد میگیرم که چقدر عمیق تر نگاهم به قوانین و درک قوانین باشد
عاشقتم
و برایت بی نهایت بهترین ها و والاترین هارو میخوام
الهی که همیشه غرق شادی غرق عشق خداوند
غرق نور هدایت خداوندم باشی
عاشقتم💚
ممنونم از شما چقدر زیبا و چه آگاهی نابی داری عزیزم لذت بردم این قسمت از سریال بهشت نشانه امروز من بود در رابطه با حرفی که یکی از نزدیکان همسرم به من گفته بود که کاملا حرف بی منطق و اشتباهی بود و هنوز بعد از سالها من نتونستم هضمش کنم و ساعتهای زیادی از زندگیم وجود من رو درگیر و عصبی و پر از خشم میکرد و وجودم با به یاد آوردن آن صحبت پر از کینه میشد وقتی امروز باز این موضوع گذشته به ذهنم اومد و وجودم پر از عصبانیت شد اومدم نشانه امروزم را زدم و این قسمت از سریال بهشت اومد.. من نشانه و آگاهی امروزم روگرفتم باید آهنربای درونم رو بیارم و تمام این میخ های آهنین رو از وجودم بکشم بیرون و وجودم رو پاک پاک کنم ولی اون آهنربا چیه؟ چجوری در رابطه با حرفهای بی منطق و از روی بدجنسی دیگران رد بشم و نادیده بگیرم؟
سلام محبوبه عزیز
مطمئنا ما با این هدف پا به این جهان نگذاشتیم که به حرفهای بی منطق آدم ها توجه کنیم و حال خودمون را بد کنیم . هدف از آفرینش ما اهدافی به مراتب بالاتر و باشکوه تر هست . ما اومدیم که از زاویه ای زیبا به دنیا نگاه کنیم و قسمتهای خوب دنیا را تجربه کنیم . حتی ما میتونیم فارغ از بدجنسی ها و منطق پایین افراد ، به قسمتهای خوب وجودشون توجه کنیم . بعبارتی هیچ کس بد یا خوب مطلق نیست . این ما هستیم که با وجه خوب یا بد افراد مواجه میشیم . باید به خصوصیات مثبت آدم ها توجه کنی و لازم نیست اینو بهشون بگید فقط کافیه توی قلبتون و حواستون به چیزهای خوب اونها باشه . بار احساس بد را هیچکس جز خود انسان به دوش نمیکشه . من که اصلا حاضر نیستم از کسی ناراحت بشم چون دوست ندارم ناراحت بودن را تجربه کنم .
ما قطعا برای ناراحت بودن و رنجش و کینه داشتن به این جهان ما نگذاشتیم اما متأسفانه خودمون میاییم و بازتاب رفتارهای بد دیگران را توی قلب خودمون ثبت میکنیم و احساس خودمون را بد میکنیم و توی فرکانس منفی ها قرار میگیریم . من هرچقدر قانون را بیشتر میفهمم بیشتر به سمت خصوصیات مثبت آدم ها توجه میکنم یعنی ناخودآگاه هرجا میرم با ذوق دنبال چیزهای قشنگ و رفتارهای خوب میگردم
سلام و عرض ادب به دوست خوب همفرکانسیم ممنونم از شما و وقتی که برای من گذاشتید حتما همینطوره که شما گفتید دوست عزیزم من باید کاملا اگاهانه توجهم رو از روی مسائل نا زیبا که حس خوبی به من نمیدن بردارم و بر روی نکات مثبت توجه کنم که حسم خوب بشه و چند تا مورد دیگه هم خودم در این مدت به اگاهی هام اضافه شده که فقط برای یاداوری خودم مینویسم و شاید دوستانی هم باشند که این مشکل من رو دارند یادم باشه که هر کس به من بدی کنه به من ظلمی نشده به خودش ستم کرده و همچنان که حضرت محمد در برابر کافرانی که به او بی احترامی میکردند و ایشان روی گردان میشدند ما هم باید در زندگی به اینگونه رفتار کنیم و اگر من در شرایطی بودم که دوست نداشتم بواسطه فرکانسهای بدی هست که فرستاده بودم پس مقصر خودمم و کس دیگری نیست و اگر میخواهم در فرکانس خوبی ها قرار بگیرم باید این فرکانس رو بفرستم که جذب کنم قطعا در وجود اون آشنای همسرم بسیار خصلتهای خوب بوده و هست که من متاسفانه فقط روی بدی ها زوم کرده بودم و خودم را از ارامش دور کردم و به خودم ستم کردم که حال خوب رو از خودم گرفتم از خدای بزرگم میخوام هر لحظه هدایتم کنه به مسیر بهتر وافکار درستتر
اندیشه عزیز
سپاسگذار خداوندم که چنین آگاهیهایی از دستان پر خیر و برکتش وارد این فضای پاک شده…
من صبح فایل رو دیدم و تا الان سوال بود برام استاد میگه شاخ و برگ اضافی رو بچین یعنی چکار کنم و با خوندن کامنت شما تو این سکوت دل انگیز شب تا حدود زیادی پاسخام رو خیلی بصورت ”خاص” گرفتم و گفتم ازتون سپاسگذاری کرده باشم و تحسین تون میکنم بخاطر صداقت و آگاهی که در وجودتون بهش رسیدن و خیر رسوندین به اطرافیانتون.
مچکرم که با خودتون در صلح و آرامشهستید و از خدای بزرگ براتون ثروت و شادی و آرامش بیشتر میطلبم
سلام عزیزم عجب تفسیرقشنگی ازفایل دادی ینی اینقدبه خدانزدیک شدی ک چنین برداشت های زیبایی داریی ایشالامنم به اینجابرسم برات بهترینهاروآرزودارم
به نام خدای یگانه
سلام دوست خوبم و هم خانواده ی عزیزم اندیشه جان
تحسینت میکنم بابت این عمق برداشتت از سریال و اصل های تصاویر و محتوا
محشری در این آگاهی و حس آگاهی های نابی که داری
چه خوب به خود و باور های خودت و تمرینات خودت رسیدی و کار کردی که به درک دوره کشف قوانینت در جلسه ۹ و ۱+۹ رسیدی
واقعا ما باید حذف کنیم تا چیز جدیدی اضافه بشه با تمرین روی باور ها با چیز های نا خواسته و تمرکز روی خواسته های درست
واقعا محشری ثروت و سعادت و آگاهی در لحظه حق شماست و عشق خدا در وجودت همیشه جاری باشه
ثروتمند و سعادت مند در جهان و آخرت❤️🌟🌟🌟🌟🌟
سلام اندیشه عزیز ،
ممنون از متن زیبا و برداشت و کامنت زیبای شما ، متن شما مال ٢ سال پیش أست و من امروز به ان هدایت شدم و خدا را شکر می کنم که امروز هر فایلی گوش می کنم یا هر کامنتی تا الان خوندم خدا داره میگه که “تو بسیار قوی هستی تو بسیار خلاقی ، نگران نباش و توکل کن و همه چیز را به من بسپار ”
تنها قدرت مطلق جهان خداست همه چیز به اراده اوست و برای بنده اش بهترین ها رامی خواهد خدا بهترین برنامه ریز أست. خدایا صد هزار مرتبه شکر
شاد و ثروتمند باشید
سلام
بسیااااار عالی برداشت کردین …
سپاسگزارم که نشان دادید که می شود آنگونه دید که میخواهم …