https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-16 09:31:382020-08-16 23:05:31سریال زندگی در بهشت | قسمت 71
210نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام انرژی معجزه گروقدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است
بنام خدایی که در درون من است وهمواره در حال هدایت کردن من است
بنام او که هر چه دارم ازاوست ،ومن به هر خیری از جانب او سخت محتاجم
سلام مهربان خدای من
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته مهربانم ، به دوستان بهشتی ام
خدا جونم ازت ممنونم که همواره با منی وهوامو داری
خدا جونم ازت ممنونم که قدرت خلق زندگی ام را به خودم دادی تا هر آنچه که دوست دارم در زندگی ام تجربه کنم خودم خلق کنم
خدای من ،میدونی تو را داشتن بهترین نعمت وبزرگترین ثروت است وتو برای من کافی هستی
خدای من ازت ممنونم بخاطر نعمتهایی که به من عطا کردی ،جسم سالمم دستان توانایم پاهای قدرتمند
خدای من ،من به خواست واراده تو نفس میکشم ،با تکیه به قدرت تو بلند میشوم ومی نشینم خدا جونم پس هر چه دارم متعلق به توست کمکم تا یادم بمونه که بی تو هیچم
ازت ممنونم بخاطر تپش منظم ودقیق قلبم ،ممنونم بخاطر خونی که در رگهایم جاری است ،ممنونم بخاطر هر دم وبازدمم
خدای من ازت ممنونم که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم ،ممنونم بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان بهشتی ام وهمه عزیزانم
ای جانم مریم جان که با عشق رفتید بدرقه استاد تا هم در را بازکنید وهم دعای خیرت را بدرقه راه ایشون کنید
احسنت مریم جان که در موتور سواری هم برای خودت دیگه استاد شدی آفرین به روحیه قوی وشجاع شما
خدای من آسمان را ببین چقدر زیباست الله اکبر از اشکال متنوع ابرها
خدای من ،خدای من دیوانه شدم این ترکیب آسمان وابرها ودرختان وچمن های آن چقدر زیباست چقدر حیرت انگیزه
عاشقتم من مریم جان که اینقدر بی نظیری این ایمان وشجاعت شما ستودنی است که چند روزی در این بهشت زیبا با خدا وبچه ها هستید
ای جانم بی صبرانه منتظر به دنیا آمدن جوجه ها هستم ،امروز هم که با مامانم تلفنی صحبت کردم گفت یکی از بزغاله هاشون سه قلو بدنیا آورده چقدر خوشحال شدم گفتم همین است برکت ونعمت خداوند خدایا شکرت
ای جانم بروونی که همیشه در کادر تصویر حضور دارد بی خیال اطرافش فقط مشغول خوردن ولذت بردن از زیباییهای اطرافش هست
مریم جان این شجاعت وعملکرد شما قابل تقدیر وستودنی است ودقیقا اگر من ترسی دارم باید قدم بردارم وبه خودم وذهنم حرافم ثابت کنم که ترسهای من مثل ترس از تاریکی ( بشدت از تاریکی میترسیدم ولی الان خداروشکر خیلی بهترم ولی هنوز جای کار دارم )…ترسهای واهی بیش نیست باید یادم بماند که ترس از بی ایمانی میاد اگر من باور دارم که نیرویی قدرتمند تر از هر نیرویی همواره محافظ ومراقب من است دیگه ترس معنا ندارد ولی گفتن این حرف آسان هست مهم این است که عمل کنم مانند مریم جان که از هرفرصتی استفاده میکنند تا با ترسشون روبرو شوند
خدای من ،صدای غازها را ببین ومرغهای حنایی که مشغول گشتن در این بهشت زیبا وپیدا کردن غذا هستند
خداروشکر که به استاد. جان خیلی داره خوش میگذره وقرار خیلی چیزهای جدید وجالب از آقای تاد که بقول مریم جان آخر farming هست یاد بگیرند
ای جانم خروس خانواده را ببین که مراقب اهل وعیال هست ومرغ وجوجه ها که در کمال آرامش در حال خاک بازی ولذت بردن هستند
چه نکته خوبی را اشاره کردید که خیلی راحت بدون اینکه غر بزند وشکایت کند جاش را عوض میکند اینکه ماهم یاد بگیریم رها باشیم وبدون مقاومت ،اتفاقا دیشب مجلس عروسی دعوت بودیم قبلش من به همسرم گفتم نمیام شما با خانواده برو ،ولی یه حسی بهم گفت باید بری من هستم منم دیگه آماده شدم که با همسرم وخانواده اش راهی شدیم خداروشکر به لطف خدا همه چیز عالی بود جالب بود همسرم خیلی نگران بود که جات خوبه اذیت نیستی ومنم بااینکه یه قسمت از میز پام را اذیت میکرد بدون اینکه غر بزنم از میز فاصله گرفتم وصندلی ام را دادم عقب تر وراحت نشستم ودر جواب پیام ایشون گفتم جام راحته وخوبم سعی کردم در طول مراسم توجه ام به فراوانی نعمتها، آدم های خوب که در سلامتی کامل بودند ومشغول رقص وپایکوبی بودند باشه در طول مراسم خیلی ذهنم را کنترل کردم که حتی نخوام در ذهنم کسی را قضاوت کنم ،وهر آن که ذهنم می رفت سمت قضاوت جلوی آن را یک تابلو ایست قرار می دادم میگفتم به من ربطی ندارد فقط آمدم لذت ببرم هر چند بعد از مراسم در مورد یه مسئله با همسرم صحبت کردم وطرف مقابلم را قضاوت کردم ولی سریع جلوی آنرا گرفتم گفتم فهیمه اشتباهت رو بپذیر واز آن درس بگیر تا دفعه بعد بتونی بهتر عمل کنی خیلی ذهنم سعی کرد حالم را بد کند که آخرش موفق نشدی گفتم مهم نیست. مهم اینه که متوجه اشتباهم شدم وبا گوش دادن فایلها آرامش در پرتو آگاهی ویاد آوری اینکه خداوند دیشب مرا براحتی مرا آسان کرد برای آسانیها ومحبت وعشقی که از بقیه گرفتم سعی کردم به احساس بهتری برسم وبعد طبق تعهدم شروع کردم به دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت واین اتفاقات را اینجا ثبت کردم تا همیشه یادم بماند
خدای من فایربیت را نگاه چقدر بعد از انجام آن ماموریت جمع کردن میخها وفلزات توسط مریم جان تمیز ومرتب شده وچه فکر خوبی که از تنه درختان بعنوان صندلی استفاده کردید خدایا شکرت بخاطر این بهشت پر از نعمت وفراوانی
خب مریم جان هم که در حال شستوشوی ظرف وآماده کردن خانه جدید جوجه هاست که قراره چند روز دیگه به دنیا بیایند که قرار 7 تا8 روز جوجه های تازه بدنیا آمده رادر این خانه جدید نگهداری کنند وبعد آنها را به چیکن کوب منتقل کنند
آفرین مریم جان که اینقدر همه کارهاتون را به نحو احسنت انجام میدید
این ظرف را قبلا ،وقتی جوجه ها بزرگ شدند مریم جان تمیزکردند وانبار گذاشته بودند
چقدر مریم جان عملکرد جهان را زیبا توضیح دادید که اگر از جایی استفاده نکنیم می گندد مثل آبی که راکد باشد ویا همین ظرف ،که یک موش داخل آن لونه کرده وکلی هم کثیف کاری کرده بود که این ظرف پراز فضله موش شده بود وکف ظرف کاملا سیاه سیاه شده بود وچه عالی مریم جان به این موضوع توجه کردند با اینکه چندش بود وحال بهم زن ولی وقتی به دید یک مسئله به آن نگاه کرد به جای آوردن بهانه هایی از این قبیل که من بد دل هستم ،حالم بد میشه تصمیم گرفت با شجاعت با این مسئله روبرو شود وبه جای فرار از آن ویا بقولی دادن آشغالها زیر مبل آن را بصورت کاملا حرفه ای با مایع کارواش وماده سفید کننده ودستکش های حرفه ای تمیز کند واین مسئله را برای همیشه حل کند واین حل کردن مسئله سبب میشه آدم بزرگتر شود وآماده شود برای انجام کارهای بزرگتر
دقیقا مریم جان اینکه بدانی آن منبع آلودگی آنجا مونده آزار دهنده تر است از اینکه با این مسئله روبرو بشی وبخواهی حلش کنی چون بعد از حل یک مسئله که در ابتدا نسبت به انجامش یه ذره مقاومت داشتی احساس خیلی عالی را تجربه می کنید واحساس میکنی که بزرگتر از قبل شدی والان که حتی دارم تصورش میکنم دارم اون احساس را در وجودم حس میکنم خیلی مواقع بوده که خواستم حیاط را آب بگیرم ومجبور بودم گلدانها را جابجا کنم ولی همیشه ترس داشتم مارمولک باشه ولی خب این تمیز کاری برام ارجحیت داشت وباتمام وجود سعی کردم بر ترسم غلبه کنم واجازه ندم که هیچ بهانه ای مانع از کارم بشه تاگلدونها را جابجا کنم وحیاط را تمیز بشورم وبعد از آن چه حس فوقالعادهای پیدا میکردم حس بدست آوردن یه موفقیت بزرگ وبعد از آن هدایت شدیم که برا گلدانها پایه بگیریم که مجبور نباشیم گلدانها را جابجا کنیم وراحت حیاط را تمیز کنیم خدایا شکرت
درسته مریم جان وقتی مسئله ای هست که ذهنت نسبت به حل آن مقاومت دارد وآوردن بهانه های واهی میخواد تو را منصرف کند ولی با فکر کردن به نتیجه بدون در نظر گرفتن شرایطی که آن مسئله دارد با عشق تمام سعیت را میکنی اون مسئله را حل کنی چرا که تا عشق نباشد نمی تونی آن احساس فوقالعاده را بعد از انجام آن کار تجربه کنی وخداوند را شاکر باشی که بهت توان وقدرت حل این مسئله را داد ،شاکر باشی بخاطر نعمتهایی که داریم مانند آب ،که همه چیز را تمیز وزیبا می کند
خدای من دریاچه را ببین چقدر زیبا آرام وجاری ومایه حیات که حتی به ظرف بهشتمون هم حیات دادخدایا شکرت
خدای من آسمان در این غروب زیبا را ببین وصدای غازها وجوجه ها که یجورایی موسیقی این فایلند
ای جانم که غازها هم از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را میبرند ومشغول غذا خوردن هستند
ای جانم بازم رحمت الهی بر بهشتون جاری است الهی صدهزار مرتبه شکرت
خدای من چه احساس فوقالعادهای دارد که از نزدیک شاهد رشد موجودات زنده ای باشی که تا چند روز دیگه قراره بدنیا بیان
ای جانم بارها شاهد این صحنه بودم که جوجه ها در حال بیرون آمدن از تخم بودند
خدایا شکرت که هدایت تو همواره با ماست
خدای من یکی از جوجه هامون به دنیا آمده ،یکی دیگه وآن یکی که تازه میخواد بیاد بیرون الله اکبر از قدرت وعظمتت خدای من
خدای من چه صبح دل انگیز وزیبایی رنگ آسمان ودرختان وتصویر آن بر سطح دریاچه چه ترکیب جادویی را رقم زده خدایا شکرت که روز به روز بهشتمون زیباتر وزیباتر میشه
عاشقتم مریم جان که اینجا داستان، داستان تولد هست وشما با عشق به تک تک جوجه ها خوش آمد میگین
یادمه هر وقت جوجه هامون بدنیا میومدند مامانم صدا میزد میگفت بیای ببینید بعد در عالم بچگی میگفتیم خب مامان کمکشون کن میگفت نه باید اجازه بدیم خودشون بیان بیرون چه بسا که بعضی وقتها کمک کردن ما سبب میشه جوجهِ بمیره والان که قانون را درک کردم بیشتر این مطلب را درک میکنم که هر چیزی باید تکامل خود را طی کند تا به اندازه کافی رشد کند وقوی بار بیاد
چقدر ویو دریاچه ودرختان از داخل زیباست خدایا شکرت
خب مریم جان هم که در حال آماده کردن خونه جدید برای جوجه های بدنیا آمده هست ،داخل ظرف را پوشال ریخته تا جوجه ها راحت باشند
ای جانم چقدر جوجه ها ناز شدند 9 تا جوجه ریز ومیزه وخوشگل وناز که جای راحتی هم به همت مریم جان دارند
خدایا شکرت بخاطر پکیج هایی که هر روز به سفارش استاد جان از آمازون می رسد، که برای من نمادی از ثروت وفراوانی است تاییدی است بر این باور که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست تاییدی است برباور فراوانی ثروت ونعمت خدایا شکرت
ای جانم بروونی که به قول مریم جان برای چشم روشنی آمده وفعلا داره پذیرایی میشه
خدایا شکرت، شکرت که این صحنه ها اینقدر زیبا ورویایی است ،صدای داکها هم به گوش میرسد
خدای من جوجه که برعکس افتاده کنار دستگاه ومریم جان را صدا میزنه ومریم جان با عشق اونو بیرون میاره وتا خونهِ جدید با محبت میرسوندِش خدایا شکرت
هرلحظه تعداد جوجه ها داره بیشتر وبیشتر میشه، درسته مامانم هم همیشه میگفت باید صبر کنی تا مایع زرده را کاملا جذب کنند وخودشون از تخم بیان بیرون نباید ما کاری انجام بدیم خودشون طبق غریزه شون میدونند چیکار باید بکنند ودقیقا این خلقت، آگاهی دوره های مختلف استاد جان در عمل هست ،اجازه بدیم تکامل طی بشه، عجله نکنیم ،دلسوزی بی جا نکنیم ،قلبمون را باز بگذاریم برای دریافت هدایت خداوند
خدایا شکرت بازم رحمت الهی به یمن قدم جوجه های بهشتی مون بر پرادایس جاری است
خدای من جوجه هامون را ببین چقدر ناز شدندانگار یه مخمل نرم پوشیدند
احسنت مریم جان که این چند روز به روند تکاملی جوجه ها خوب وارد شدید واطلاعات جامعی هم کسب کردید آن جوجه ِ که در کُل خود گیر کرده بود در اصطلاح کُل گیر شده بود وشما چه ماهرانه کمک کردید تا خودش را نجات بدهد الله اکبر از قدرت وعظمت خداوند که سیستم بدن این موجودات را طوری خلق کرده که تا 72 ساعت نیاز به آب وغذا نداشته باشند وباجذب مایع زرده داخل کُل میتونند تا 72 ساعت تحمل کنند خدایا شکرت..شکرت
خدای من سری دوم جوجه هامون هم دارند بدنیا میان همین تعداد وتنوع زیاد جوجه هامون هم نماد از وفور نعمت وفراوانی است
خدای من این جوجهِ فکر کنم درشتر از جوجه های سری اول هست
خب بسلامتی استاد جان هم که نزدیک پرادایس رسیدند
عاشقتم که با عشق میرید به استقبال استاد، عزیزم
وای خدای من آسمان از لابه لای این درختان زیبا ،چقدر زیباتر هست وصدای آواز پرندگان که زیبایی این فضا را دوچندان کرده خدایا شکرت
ای جانم چقدر هردو تحسین برانگیز وستودنی هستید بسلامتی استاد جان هم رسیدند خدایا شکرت…شکرت
خدایا شکرت….شکرت…شکرت
عاشقتونم …
در پناه خدای مهربان همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
یه صبح قشنگ دیگه با زیبایی های ک میشه توی اون ،،،زندگی خودمونو سر و سامون بدیم =–خیلی خوبه –دنیا همینه دیگه –من امروز اینو از خودم میپرسم –حسام جان تا چن روز دیگه زنده هستی ؟؟؟؟ من فک کنم نمیدونم تا کی زنده هستم ——بقول استاد عباسمنش ::::: دو روز بیشتر زنده نیستی — این دو روز رو از زندگیت لذت ببر لامذهب — دنبال چی میگردی که حالتو خوب کنه–
الان جوابتو میدم
من دنبال احترام بیشتر خانمم و دخترم به خودم هستم
من دنبال احترام بیشتر همکارام در محیط کارم هستم
من دنبال خرید تویوتا لندکروز عشقم هستم
و خونه ویلایی
و………………………
یعنی اگه اینا باشه من لایق خوشبختی وخنده و لذت هستم
و اگه اینا نباشه باید توی خماریشون باشم
و جهان هم که عادله
میگه خوب پس الان منتظر اتفاقاتی باش که خوب نیس
چون تو لذت رو مساوی اومدن اون چیز کردی
اگه بخوام امروز از زندگیم لذت ببرم و یه روز زیبا رو برا خودم بسازم
میتونم به حرف استاد شایسته پناه ببرم که میگفت خودتو بسپار به جریان هدایت
با ترس هات روبرو بشو و وراردش شو و ازشون عبور کن
حرکت کن و همیشه در حال حرکت باش
خدا جون ممنونم بابت این همه آگاهی بینظیر تو
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی
وَالضُّحَىٰ
سوگند به ابتدای روز [وقتی که خورشید پرتو افشانی می کند]
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ
و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد، (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾
که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است. (3)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿۴﴾
و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است، (4)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿۵﴾
و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی. (5)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ ﴿۶﴾
آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد؟ (6)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ ﴿٧﴾
و تو را بدون شریعت نیافت، پس به شریعت هدایت کرد؟ (7)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ ﴿٨﴾
و تو را تهیدست نیافت، پس بی نیاز ساخت؟ (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿٩﴾
و اما [به شکرانه این همه نعمت] یتیم را خوار و رانده مکن (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾
و تهیدست حاجت خواه را [به بانگ زدن] از خود مران (10)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾
و نعمت های پروردگارت را بازگو کن. (11)
خدا جون میخوام نعمتهاتو بازگو کنم
بینهایت سپاسگزارم بابت صدها وسیله سالم که توی خونه و محل کارم و هر جایی که میرم دارن برام سالم سالم کار میکنن و سپاسگزارم برای سلامتی خودم و خانوادم و میلیارها میلیارد سلولهای بدنم که دارن با نظم و سالم سالم کار میکنن و سپاسگزارم برای میلیارها میلیارد موجود زنده ای که برای اینکه زیبایی ها رو ببینم برای من آفریدی تا لذت ببرم و سپاسگزار باشم
خدا جون
من روی قولت حساب باز میکنم
تو امروز هم قسم خوردی به روز و شب و بهم قول دادی
که منو رها نمیکنی
و منو اینقدر نعمت میدی که راضی بشم
ممنونم که منو پناه دادی
ممنونم ک هدایتم کردی
ممنونم ک منو بی نیاز کردی
منم به تو قول میدم که
به شکرانه این همه نعمت که بهم دادی یتیم رو احترام کنم (فهمیدم منظورت کیه ( همسرم )
و تهیدست حاجت خواه را [به بانگ زدن] از خود مرانم (فهمیدم خدا جون منظورت کیه)
و نعمت های تو رو بازگو کنم (همین الان ، چن خط بالاتر برات سپاسگزاری گزاشتم )
سلام من دوره لیاقت استاد رو خریدم و حدود دو هفته هست استفاده کردم یکی از نتایج من از این دوره این بود که من هروقت حق محرومیت از مطبم رو میخواستم از بیمارستان طلب کنم باید دوماه قبل دنبالش میرفتم و با کلی اکراه میدادند این دفعه بدون انتظار دادن و تقلا دیشب واریز شد
گاهی فک میکنم توی این جهان به این بزرگی فقط من هستم وخدا، یعنی جوریکه خدا فکوس کرده رو هدایت من فقط، انگار کار وبار زندگیش شده فقط بامن حرف بزنه….
اونم از طریق چشمام…
آره از طریق چشمام که دارند جهان رو تماشا میکنند …
دقیقا با شروع سریال زندگی در بهشت 4 سال پیش من بعد حدودا 20 سال دوری از شهر واستان خودم گیلان، از تهران برای زندگی هدایت شدم به رشت…
درسته با شوق اومدم که اینجا یه جورایی یه زندگی جدید رو شروع کنیم کنار همسرم ودوتا پسرامون بعد اونهمه مشکلاتی که تو زندگی مشترکمون توی دوسال داشتیم، و تمام اون شوق وذوق من تبدیل شد به ترس ودرد ورنج بیشتر، ونشد اونی که من میخواستم اماااااااااا…..
خداوند برای من برنامه ای خاص داشت…
وقرار بود که تولدی دوباره رو بهم هدیه بده…..
من 4 ساله که سریال سفر به دور امریکا وزندگی در بهشت رو تقریبا هفته ای 3 الی 4 بار می بینم…
با سریال زندگی در بهشت ارتباط بیشتری گرفتم، شاید به خاطر اینه که بچگییام رو تو روستا گذروندم و دیدن زندگی روستایی ، مرغ وخروس و اسب و اردک و…..هر موجود زنده و جنبنده ای که تو پرادایس هست ، حتی اون درختها ودریاچه و سبزه وچمن، و تموم کارهایی که استاد ومریم جان اونجا انجام دادند منو به اصل وریشه ی خودم وصل میکنه….
من سالهای قشنگ کودکیم و مقداری از نوجوانیم تو منطق جغرافیایی شبیه به فلوریدا خصوصا پرادایس زندگی کردم، تنها تفاوتش اینه که فلوریدا شالیزار نداره، شاید داره استاده فیلمش رو نگرفته نمیدونم….
وگرنه که اونجا مو نمیزنه با استان گیلان خودمون…
از اون جنگل ودشت ودریاچه و رودخونه وچشمه ها ودرختها وسرسبزیش گرفتهههههه تااااا بارونهای یه دفعه ای و شدید و دلچسبش، واون آفتاب سوزان بعد بارونش حتی تو دل پاییز وزمستون، از اون ابرهای پنبه ای سفید و آسمون خوشرنگ غروبش و ماهی های توی دریاچه و دریای قشنگش تاااااااااا مرغ وخروس هاش و….
خلاصه گیلان خیلی شبیه فلوریداس…
و من با تک تک سلولهام وروح وتنم تمام کارهایی رو که استاد ومریم جان توی پرادایس انجام دادن رو خصوصا قطع درختها وماهیگیری و جوجه کشی و جمع کردن تخم مرغ و نگهداری از حیوانات رو انجام دادم تو بچگیم و میدونم حسش چقدررررر ناب ودوستداشتنی وخاصه….
خدارو صد هزارمرتبه شکر الله مهربان رو که منو زمانی آورد به شهر خودم که همزمان سریال زندگی در بهشت هم استارت خورد وروحم تازه شدوبه یاد آوردم که زندگی یعنی چی وباید شکلی باشه و اصلا شکل زنوگی عادی چطوریه….
من دقیقا تو اوج مشکلات جدایی و دردسرهای طلاق و ناراحتی ها و مسائلش بودم که وارد سایت شدم…
و دیدن این سریال کنار گوش دادن ودیدن سایر فایلهای هدیه سایت کاری با من کرد که من کم کم عوض شدم …
من برگشتم به اصل خودم…
دقیقا وقتی تو این قسمت مریم جان میرفتند یکی یکی جوجه ها رو از توی تخم درمیاوردن بار هر بار دیدن این صحنه زندگی خودم تو این 4 سال جلو چشمم مرور میشد!!!
اونجا که مریم جان در مورد مایه ی توی پوست تخم مرغ گفتند، که فک کنم این مایه باید بمونه وجذب بدنشون بشه وبراشون لازمه و باید تکاملشون طی بشه، دقیقا همونجا خودم رو دیدم، 4 سااااال قبلم رو…..
خدا منو اورد بعد سالها شهر خودم، در صورتیکه حدودا 20 سال تلاش کرده بودم برگردم رشت ونمیشد…همسر اولم تا زمانی که زنده بود اصلا دوست نداشت که بیایم رشت زندگی کنیم، بعدفوتش هم که خانوادش میگفتن نوه مارو ازمون دور نکن و منم به خاطر کار وشغلم ترس داشتم بیام رشت، وازدواج دومم جوری پیش رفت که همون آدمی که میگفت من 37 سال تهران زندگی کردم رشت بیا نیستم واز خانوادم دور نمیشم خودش اومد رشت خونه خرید مارو اورد اینجا دوماه نشده پسرشو برداشت رفت و من وپسرم به این ترتیب اومدیم رشت وبرای همیشه موندگار شدیم و اینجوری جهان به خواسته قلبی من پاسخ داد….شاید در ظاهر قشنگ نبود ولی باطنش قشنگ شد ….
من دقیقا مثل همون جوجه های توی دستگاه، تک وتنها …بعد واردن شدن به سایت وارد دنیایی شدم که اول گیج وگنگ بودم، باورهام مثل پوست اون تخم مرغها داشت میشکست و من کم کم سرم از توی اون پوسته ی سخت وتاریک اومد بیرون، از تاریکی به سمت نور…
همون تاریکی که نیاز بود درش باشم تا قدر نور وروشنایی رو بدونم…
باید توی اون تاریکی وبن بست خودمحوریهام و منیت هام و نادانی هام و سرکشی هام و غفلت هام وخواب موندن هام حبس میشدم تا وقتی مثل این جوجه ها وقت بدنیا اومدنم شد وقت دیدن نور و روشنایی شد، خوشحالی کنم …
اونجا که مریم جان گفتند اون مایه بایه جذب بدن جوجه ها بشه…
منم باید اون دوران تنها میشدم تک وتنها، تا قشنگ تمام مدت توی فضای ایزوله سایت میموندم واین فایلهارو میدیم تا قشنگ جذب تن وروح و روان وقلب و احساسات وباورهام بشه…
یادمه هربار دلم تنگ میشد زنگ میزدم به همسرم اون اوایل که آقا زندگی این نیست، یه کم منطقی باش،تو مسئول زندگیت هستی، زندگی سابقتو سر همین بچه بازیها خراب کردیاااا، زندگی شوخی که نیست هر بار قهر میکنی میری خونه ی بابات…
برگرد سر زندگیت، اینجا به این قشنگی همه آرزوشونه بیان تو این منطقه آب وهوایی تو شمال کشور زندگی کنند ، آقااا دست بردار از این وابستگی و…..
دقیقا انگار مثل مریم جان که میرفت در دستگاه رو باز میکردونگاه میکرد ببینه تخم مرغها تغییر کردند، جوجه ها بدنیا اومدن امادهرشدند که بیان وارد دنیای جدید بشند…!!!
منم هربار میگفتم شاید دوری باعث شده همسرم عوض بشه.شااااید…..با تماس هام و نصیحت هام وارشادهام سعی میکردم اون ادم رو برگردونم ….اونم مخالفت میکرد و اصلا انگار حرفهامو نمی شنید…
بعد یه مدت که توسایت بودم و اگاهتر شدم، دیدم بابا خدا میخواست من تنها بشم بیام توی منطقه ی امن جایی که دوست داشتم وآرزوم بود که باشم، منو اورده تو سایت تا رو خودم کار کنم تا یه زندگی وتولد جدید نسیبم کنه…
خدا میدونست ما دوتا قطب مخالف هستیم ونمیشه در کنار اون آدم من رشد کنم چون تمام تمرکزم رو اون آدم بود، منو دور کرد ازش وآورد جایی که برام بهترین بود، تا این اگاهی ها بره تو گوشت وپوست و تک تک سلولهام وجذب وجودم بشه، تا بره به خورد ذهن و قلب و باورهام وبشه جزئی از وجودم تا من بتونم یه زندگی جدید ویه شخصیت جدید رو تجربه کنم که توش احساس خوشبختی وارامش داشته باشم…
دقیقا مثل اون پوسته ی تخم مرغ ومایه درونش، که مایه باعث حیات اون جوجه هاست وباید جذب بدنشون میشد تا بتونند بعد بیرون اومدن از دستگاه واون پوسته خودشون به تنهایی روی پای خودشون بایستند و زندگی کنند….
انوقت ماها تو شرایط بد و پیش اومدن تضادها، اجازه نمیدیم که اون تضاد درسشو بهمون بده، اجازه نمیدیم صبر نمی کنیم نمی شینیم، وهمش دلمون میخواد یه کاری بکنیم یه حرکتی بزنیم که کار طبق خواسته ماپیش بره و شرایط رو به نفع خودمون تغییر بدیم غافل از اینکه بابا، برای رشد برای تغییر برای دگرگونی، برای عوض شدن باید اجازه بدی جهان کار خودش رو انجام بده، باید اجازه بدی قوانین کار خودش رو انجام بده…
باید بشینی سرجات…
توسهمت اینه که کاریکه ازت برمیاد رو فقط انجام بدی کاری که درسته نه بیشتر…
دقیقا مثل این جوجه ها که تکاملشون رو طی میکردند و از روی غریزه یه کم سرو بدنشون رو تکون میدادن تا پوسته شکسته بشه بعد جیک جیک میکردن که مریم جان متوجه بشه متولد شدند تا هدایت بشند به جای دیگه با نور و دما و غذای مناسب همین…اونا سهمشون همین بود واین در غریزه و وجودشون بار گذاری شده وفطری هست…
انسان هم همینطوره، واز نظر فطری وروحی وقلبی، خداوند بد وخوب و شر و خیرش رو بهش الهام میکنه و انسان ذاتا عمل خوب وبد رو از هم تشخیص میده، و آدمیزاد میدونه که بدون کمک خداوند قدرت خاصی نداره…
ولی مگه امون میده که خالق کار خودش رو بکنه؟؟
ماها وقتی تو شرایط ناجالب قرار میگیریم فقط خودمون رو می بینیم وفقط میخوایم خودمون رو هر طوری هست از اون موقعییت وشرایط نجات بدیم واوضاع رو تغییر بدیم..
بابا یه کم بشین، یه کم آروم باش، این وسط خیلی چیزها هست که تو قدرت درکشون رو نداری، خیلی چیزها هست که تو نمی بینی، این وسط شخص یا اشخاص مقابل وموقعییت ها وشرایطی هست که زنجیر وار بهم متصل هستند واین پروسه وتکامل باید اتفاق بیفته، تو یه نفر که فقط نیستی!!!!!
کلی چیزها این وسط باید رخ بده تا تو ، تا طرف مقابلت، تا آدمهایی که تو میدونی و می بینی و کسانی که نمیدونی و نمی بینی ونمیشناسی، شرایطی که ازشون اگاهی وبه خودت مربوط هست وشرایطی که نمیدونی،….همگی تحت مراقبت وکنترل وخواست واراده خداوند یکی یکی تغییر کنه تا هر چیزی وهرکسی سر جای خودش قرار بگیره….
وسهم تو اینه که ازش هدایت بخوای، کوچولو کوچولو، کم کم ، ازش بخوای لحظه به لحظه، خب خدای من صاحب اختیار من، حالا چیکار کنم؟
قدم بعدی من چیه؟
برام نشونه بفرست…
هدایتم کن..
کمکم کن…
وقتی تسلیم باشی، وقتی هوشیار باشی، وقتی تمرکزت روی خودت باشه، وقتی خوشبین وامیدوار ومتوکل باشی، بدون شک پاسخ ها یکی پس از دیگری از راه میرسه….
این عجله….این عجله کردنها وبی صبر بودنها، سکوت نکردنها، تو کل زندگیمون باعث دردسر شده برامون…
بدون شک اگر مریم جان میخواست تا جوجه ها نوک زدن اونهارو سریع باشکستن پوسته بادست بیاره بیرون واجازه نده اون تکامل طی بشه برای جوجه ها وهمون چند دقیقه یا چندساعت که طول میکشه تا مایع تخم مرغ جذب بدنشون بشه، انجام نگیره، جوجه ها زنده نمی موند یا انقدر راحت بعد چندساعت خودشون نمی تونستند از پس خودشون بربیان وشروع کنند دوییدن و آب و دونه خوردن، شایدم معلول وناتوان میشدن برای همیشه…یا میمردن!!!
این سریال زندگی در بهشت، واقعا بهترین درسهای زندگی رو بهم داد وهنوزم هربار می بینم برام کلی درس داره…
خدارو صدهزار مرتبه شکرش، که استاد ومریم جان رو الگویی بی نظیر توی همه ی جنبه های زندگی برامون قرار داد…
که بهمون بگه زندگی همینقدر راحت وشیرین ودلچسب وساده وخواستنی ودوستداشتنی هست…
سریال زندگی بهشت به معنای واقعی،بهمون یاد داد آروم باشیم….هوشیار باشیم…صبور باشیم….
متواضع باشیم…یکتاپرست باشیم..
قدردان وسپاسگزار باشیم…بهمون یاد داد خودمون باشیم…
وتمرکزمون فقط روی خودمون و امورات زندگیمون باشه…
بهمون یاد داد با صبر وشکیبایی وتکامل، فقط برای یکروز، هر روز وهر ساعت وهر دقیقه زندگیمون رو انطور که میخوایم خلق کنیم…
از تجربه های گذشته استفاده کنیم، توی لحظه زندگی کنیم ومطمعن باشیم که در لحظه هدایت میشیم به بهترین راهکارها ونگران آینده نباشیم وفقط نسبت به لحظه وساعات وروزها وشبهای بعد خوشبین وامیدوار باشیم
روی توکل وایمان و رابطه ی قشنگمون با خداوند تمرکز کنیم…
واین یعنی بهترین وراحترین وشیرین ترین راه ورسم زندگی…
استاد ومریم جان روی ماهتون رو میبوسم…وبی نهایت برای اینهمه عشقی که بهمون میدید سپاسگزار شما والله مهربان هستم
بعد از کلی تیک خوردن کارها و به یاری خدا بهبود و سپاسگزاری از تمام موهبت های امروز با انجام کارها و استفاده از پتانسیل هام که عین سپاسگزاری
هزاران هزار بار شکر بابت تمام زیبایی ها و فراوانی ها و لذت ها در زندگیم
الهی شکر بابت همه چی
اومدم سراغ قسمت بعدی در سیر تکاملی دیدن سریال در بهشت
دقیقا به زانو افتادم در برابر بزرگی و تسبیح رب العالمین و خلقت موجودات زنده
برای من طبیعت و مخلوقات الهی عین دانشگاه عملی است و مرا به زانو می اندازه و به سجده و اشک شوق و تسبیح
دقیقا یاد این آیه افتادم که آیا ما تو از آب گندیده از صلب پدر و رحم مادر نیافریدیم؟
و این جوجه ها
تفکر در آفرینش آنها
از یک زرده ی تخم مرغ و سفیده بعد از 21 روز یک موجود زنده
اگر این قدرت لایزال الهی نیست پس چیه؟
واقعا من یکی از بچگیم تا حالا فقط در حال تفکر در خلقت موجوداتم و به لطف الله مهربان بسیار دیدم و در مدار دریافت بودم .
الان که داشتم سریال را می دیدم یهویی یادم اومد که سالها در هر خونه ای که بودم اصلا محدودیت شرایط نداشتم و با کمترین امکانات بهترین تجربه ها را داشتم و این یه پوینت برام که همیشه با هیچی و کمترین امکانات بهترین لذت و تجربه را در لحظه داشتم و لاجرم هدایت شدم به سمت شرایط بهتر
و الان در وجودم این شکل گرفت که اکرم جان تو هم لیاقت داشتن یه بهشت را داری چون اون را سالهاست در خودت ساختی چون همش تجربه کردی
از پرورش جوجه ،لاک پشت ،ماهی،طوطی ،عروس هلندی ،کرم ابریشم ،مرغ و خروس ،و این اوخر طبق هدایت گربه خانگی برای دخترم
و درک یه دنیا قانون و شگفتی
و بخدا تمام این تجربیات خود به خود و مرحله به مرحله برام ایجاد شد و چقد در لحظه بودن و لذت بردن و زندگی را زندگی کردن برام بوده و هست.
آره مریم جان
اصلا با این تجربیات میشه قانون را بهتر درک کرد و زندگی را زندگی کرد .
یادمه دخترم کلاس سوم راهنمایی بود و معلم شون ازشون خواسته بود برای یکی از درسها پروژه پرورش کرم ابریشم را اجرا کنند .
یک روز 5 تا نوزاد کرم آورد خونه که این کار را انجام بده .
منم که عاشق تجربه مراحل را ازش پرسیدم و تقسیم کار کردیم .صبح ها به راحتی از داخل محوطه ی آپارتمان برگ توت تازه می چیدم و عصرها هم دخترم
بخدا یه کرم 1 سانتی در عرض چند روز رسید به یک کرم 5 سانتی
شاید باورتون نشه داخل یه کارتن کفش ما ازشون نگهداری کردیم به راحتی و با کلی عشق و علاقه
یه روز صبح بیدار شدم دیدم یکیشون یه گوشه ی کارتن داره تلاش می کنه که تار درست کنه ولی موفق نمی شد هدایت شدم برم از بیرون چوب کوچولو جمع کنم .بخدا دقیقا قلبم گفت و انجامش دادم .در گوشه های جعبه چوب ها را کج گذاشتم مثل داربست ،و اجازه دادم تا خودشون کشفش کنند و فرداش دیدم خدای من یکیشون تا نیمه تار تنیده و داره کامل میشه
اینکه میگم عین عبادت بود برای من
چقد درس ،چقد نکته ،چقد تکامل و چقد نظم و هماهنگی در آفرینش
دخترم تعجب کرد گفت مامانی کی بهت گفت چوب بذار گفتم قلبم
گفت آخه خانم گقته بود ولی من یادم رفت بهت بگم
خلاصه همشون تار تنیدن و ما در جعبه را بستیم چون باید پروانه ها را تحویل می دادیم .
و بعد از چند روز یکی یکی از پیله خارج شدند .
بخدا وقتی انسان تلاش یک حیوان و چرخه ی آفرینش یک حیوان را می بینه ،یاد می گیره که چطور خودش را بسپاره به جریان هدایت و آفرینش و ادامه بده و ادامه بده و ناامید نشه
خدا رو شکر شکر شکر
این قسمت کلی تجربیاتم را به یاد آورد و کلی دوباره برام خواسته ساخت آگاهانه
به امید تجربیات در یک محیط وسیع تر به نظر خودم ظرفم آماده ی دریافت و پذیرای لطف و فضل بی کران الهی
خداروشکر میکنم امروز هم با دیدن زیباییها ی سریال زندگی در بهشت رو میبینم و چقدر انرژی خوبی گرفتم از این فایل ارزشمند چقدر لذت بخش است و هر لحظه شاکر خداوند هستم که در زندگی من زیباییها ی بیشتری را نشان میدهد
شروع این قسمت با بدرقه ی خانم شایسته با موتور و چاشنی دعای خیر واسه استاد عزیزمون هست و خانم شایسته با چک کردن RV استاد رو راهی سفر میکنه وقتی خانم شایسته از برنامه هاش میگه از کارهایی که باید در طی این چند روزی که تنهاست انجام بده و باز هم براونی جذاب که همیشه و هرجا دوربین خانم شایسته باشه اونم خودش رو با بیخیالی توی قاااب میگنجونه و میخواد که همیشه عضو ثابت این سریال باشه…
خانم شایسته از ترس از تاریکی میگه ازینکه میخواد پله به پله و آروم آروم با طی کردن تکاملش بر ترسهاش غلبه کنه چقدرکه این طبیعت بکر بهشت روی زمین واسه خانم شایسته هیچ وقت تکراری نمیشه و هر لحظه که نگاش به طبیعت میوفته شروع میکنه به تایید تحسین زیبایی هاش و ما رو هم در این لحظات زیبا شریک میکنه
دوربین داره افسر ارشد ارتش اتریش رو نشون میده که قائم مقام جوجه هاش و خلاصه به قول خودش سنی ازش گذشته باید گروه رو فرماندهی و رهبری کنه و اصلا از ابهتش پیداست که ازون رئیس های قدرتمند است
و دوباره نماد ثروت و فراوانی با اومدن پکیج های آمازون استاد… براونی هم که اومده چشم روشنی جوجه ها و داره از خودش پذیرایی میکنه.یه جوجه هم که به دنیا اومده و برعکسی افتاده یه گوشه و همین که میبینه خانم شایسته در دستگاه رو باز کرد شروع کرد به صدا زدن اگه هر دواستاد عزیز یکم از اون ایمان شما رو میداشتیم اذیت نمیشدیم من این سبک زندگی رو دوست دارم که هر کدومتون جدا ارزش قائل میشین برای خودتون و دنبال علائق خودتون میرین درود بر شما
من از این سریال یاد گرفتم که باید به همدیگه احترام بذاریم توجه بر زیباییها کنیم و برای هر کاری که میخوایم انجام بدیم تمرکز کنیم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خدای مهربان و رزاقم خدایا امروز هم هدایتم کن به مسیر زیبایی و خوبی و فراوانی
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
مثل همیشه دیدن این سریال و توجه بر زیباییها و نکات مثبت و مهم در زندگیمون متشکرم از شما دو عزیز بخصوص مریم جان که در تمام فایلها دوربین بدست و ظبط زیباییها و فراوانیها برای ما دانشجویان این سایت هست دست مریزاد
واقعا خانم نمونه هستین در تمام لحاظ که اینقدر همسر عزیزتون رو بدرقه زیبا میکنین با احساس خوب و دوست داشتنی تحسینتون میکنم مرحبا
این کارهایی که شما انجام میدین مثل تنها موندن اونم چند روز دریه فضای بزرگ و کارهاتون رو خودتون انجام میدیدن یکیشو ما خانمهای ایرونی انجام نمیدیم چون ایمان شما رو نداریم
اگه یکم از اون ایمان شما رو میداشتیم اذیت نمیشدیم
من این سبک زندگی رو دوست دارم که هر کدومتون جدا ارزش قائل میشین برای خودتون و دنبال علائق خودتون میرین مرحبا مرحبا
من از این سریال یاد گرفتم که باید به همدیگه احترام بذاریم توجه بر زیباییها کنیم و برای هر کاری که میخوایم انجام بدیم تمرکز کنیم
بنام انرژی معجزه گروقدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است
بنام خدایی که در درون من است وهمواره در حال هدایت کردن من است
بنام او که هر چه دارم ازاوست ،ومن به هر خیری از جانب او سخت محتاجم
سلام مهربان خدای من
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته مهربانم ، به دوستان بهشتی ام
خدا جونم ازت ممنونم که همواره با منی وهوامو داری
خدا جونم ازت ممنونم که قدرت خلق زندگی ام را به خودم دادی تا هر آنچه که دوست دارم در زندگی ام تجربه کنم خودم خلق کنم
خدای من ،میدونی تو را داشتن بهترین نعمت وبزرگترین ثروت است وتو برای من کافی هستی
خدای من ازت ممنونم بخاطر نعمتهایی که به من عطا کردی ،جسم سالمم دستان توانایم پاهای قدرتمند
خدای من ،من به خواست واراده تو نفس میکشم ،با تکیه به قدرت تو بلند میشوم ومی نشینم خدا جونم پس هر چه دارم متعلق به توست کمکم تا یادم بمونه که بی تو هیچم
ازت ممنونم بخاطر تپش منظم ودقیق قلبم ،ممنونم بخاطر خونی که در رگهایم جاری است ،ممنونم بخاطر هر دم وبازدمم
خدای من ازت ممنونم که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم ،ممنونم بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان بهشتی ام وهمه عزیزانم
ای جانم مریم جان که با عشق رفتید بدرقه استاد تا هم در را بازکنید وهم دعای خیرت را بدرقه راه ایشون کنید
احسنت مریم جان که در موتور سواری هم برای خودت دیگه استاد شدی آفرین به روحیه قوی وشجاع شما
خدای من آسمان را ببین چقدر زیباست الله اکبر از اشکال متنوع ابرها
خدای من ،خدای من دیوانه شدم این ترکیب آسمان وابرها ودرختان وچمن های آن چقدر زیباست چقدر حیرت انگیزه
عاشقتم من مریم جان که اینقدر بی نظیری این ایمان وشجاعت شما ستودنی است که چند روزی در این بهشت زیبا با خدا وبچه ها هستید
ای جانم بی صبرانه منتظر به دنیا آمدن جوجه ها هستم ،امروز هم که با مامانم تلفنی صحبت کردم گفت یکی از بزغاله هاشون سه قلو بدنیا آورده چقدر خوشحال شدم گفتم همین است برکت ونعمت خداوند خدایا شکرت
ای جانم بروونی که همیشه در کادر تصویر حضور دارد بی خیال اطرافش فقط مشغول خوردن ولذت بردن از زیباییهای اطرافش هست
مریم جان این شجاعت وعملکرد شما قابل تقدیر وستودنی است ودقیقا اگر من ترسی دارم باید قدم بردارم وبه خودم وذهنم حرافم ثابت کنم که ترسهای من مثل ترس از تاریکی ( بشدت از تاریکی میترسیدم ولی الان خداروشکر خیلی بهترم ولی هنوز جای کار دارم )…ترسهای واهی بیش نیست باید یادم بماند که ترس از بی ایمانی میاد اگر من باور دارم که نیرویی قدرتمند تر از هر نیرویی همواره محافظ ومراقب من است دیگه ترس معنا ندارد ولی گفتن این حرف آسان هست مهم این است که عمل کنم مانند مریم جان که از هرفرصتی استفاده میکنند تا با ترسشون روبرو شوند
خدای من ،صدای غازها را ببین ومرغهای حنایی که مشغول گشتن در این بهشت زیبا وپیدا کردن غذا هستند
خداروشکر که به استاد. جان خیلی داره خوش میگذره وقرار خیلی چیزهای جدید وجالب از آقای تاد که بقول مریم جان آخر farming هست یاد بگیرند
ای جانم خروس خانواده را ببین که مراقب اهل وعیال هست ومرغ وجوجه ها که در کمال آرامش در حال خاک بازی ولذت بردن هستند
چه نکته خوبی را اشاره کردید که خیلی راحت بدون اینکه غر بزند وشکایت کند جاش را عوض میکند اینکه ماهم یاد بگیریم رها باشیم وبدون مقاومت ،اتفاقا دیشب مجلس عروسی دعوت بودیم قبلش من به همسرم گفتم نمیام شما با خانواده برو ،ولی یه حسی بهم گفت باید بری من هستم منم دیگه آماده شدم که با همسرم وخانواده اش راهی شدیم خداروشکر به لطف خدا همه چیز عالی بود جالب بود همسرم خیلی نگران بود که جات خوبه اذیت نیستی ومنم بااینکه یه قسمت از میز پام را اذیت میکرد بدون اینکه غر بزنم از میز فاصله گرفتم وصندلی ام را دادم عقب تر وراحت نشستم ودر جواب پیام ایشون گفتم جام راحته وخوبم سعی کردم در طول مراسم توجه ام به فراوانی نعمتها، آدم های خوب که در سلامتی کامل بودند ومشغول رقص وپایکوبی بودند باشه در طول مراسم خیلی ذهنم را کنترل کردم که حتی نخوام در ذهنم کسی را قضاوت کنم ،وهر آن که ذهنم می رفت سمت قضاوت جلوی آن را یک تابلو ایست قرار می دادم میگفتم به من ربطی ندارد فقط آمدم لذت ببرم هر چند بعد از مراسم در مورد یه مسئله با همسرم صحبت کردم وطرف مقابلم را قضاوت کردم ولی سریع جلوی آنرا گرفتم گفتم فهیمه اشتباهت رو بپذیر واز آن درس بگیر تا دفعه بعد بتونی بهتر عمل کنی خیلی ذهنم سعی کرد حالم را بد کند که آخرش موفق نشدی گفتم مهم نیست. مهم اینه که متوجه اشتباهم شدم وبا گوش دادن فایلها آرامش در پرتو آگاهی ویاد آوری اینکه خداوند دیشب مرا براحتی مرا آسان کرد برای آسانیها ومحبت وعشقی که از بقیه گرفتم سعی کردم به احساس بهتری برسم وبعد طبق تعهدم شروع کردم به دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت واین اتفاقات را اینجا ثبت کردم تا همیشه یادم بماند
خدای من فایربیت را نگاه چقدر بعد از انجام آن ماموریت جمع کردن میخها وفلزات توسط مریم جان تمیز ومرتب شده وچه فکر خوبی که از تنه درختان بعنوان صندلی استفاده کردید خدایا شکرت بخاطر این بهشت پر از نعمت وفراوانی
خب مریم جان هم که در حال شستوشوی ظرف وآماده کردن خانه جدید جوجه هاست که قراره چند روز دیگه به دنیا بیایند که قرار 7 تا8 روز جوجه های تازه بدنیا آمده رادر این خانه جدید نگهداری کنند وبعد آنها را به چیکن کوب منتقل کنند
آفرین مریم جان که اینقدر همه کارهاتون را به نحو احسنت انجام میدید
این ظرف را قبلا ،وقتی جوجه ها بزرگ شدند مریم جان تمیزکردند وانبار گذاشته بودند
چقدر مریم جان عملکرد جهان را زیبا توضیح دادید که اگر از جایی استفاده نکنیم می گندد مثل آبی که راکد باشد ویا همین ظرف ،که یک موش داخل آن لونه کرده وکلی هم کثیف کاری کرده بود که این ظرف پراز فضله موش شده بود وکف ظرف کاملا سیاه سیاه شده بود وچه عالی مریم جان به این موضوع توجه کردند با اینکه چندش بود وحال بهم زن ولی وقتی به دید یک مسئله به آن نگاه کرد به جای آوردن بهانه هایی از این قبیل که من بد دل هستم ،حالم بد میشه تصمیم گرفت با شجاعت با این مسئله روبرو شود وبه جای فرار از آن ویا بقولی دادن آشغالها زیر مبل آن را بصورت کاملا حرفه ای با مایع کارواش وماده سفید کننده ودستکش های حرفه ای تمیز کند واین مسئله را برای همیشه حل کند واین حل کردن مسئله سبب میشه آدم بزرگتر شود وآماده شود برای انجام کارهای بزرگتر
دقیقا مریم جان اینکه بدانی آن منبع آلودگی آنجا مونده آزار دهنده تر است از اینکه با این مسئله روبرو بشی وبخواهی حلش کنی چون بعد از حل یک مسئله که در ابتدا نسبت به انجامش یه ذره مقاومت داشتی احساس خیلی عالی را تجربه می کنید واحساس میکنی که بزرگتر از قبل شدی والان که حتی دارم تصورش میکنم دارم اون احساس را در وجودم حس میکنم خیلی مواقع بوده که خواستم حیاط را آب بگیرم ومجبور بودم گلدانها را جابجا کنم ولی همیشه ترس داشتم مارمولک باشه ولی خب این تمیز کاری برام ارجحیت داشت وباتمام وجود سعی کردم بر ترسم غلبه کنم واجازه ندم که هیچ بهانه ای مانع از کارم بشه تاگلدونها را جابجا کنم وحیاط را تمیز بشورم وبعد از آن چه حس فوقالعادهای پیدا میکردم حس بدست آوردن یه موفقیت بزرگ وبعد از آن هدایت شدیم که برا گلدانها پایه بگیریم که مجبور نباشیم گلدانها را جابجا کنیم وراحت حیاط را تمیز کنیم خدایا شکرت
درسته مریم جان وقتی مسئله ای هست که ذهنت نسبت به حل آن مقاومت دارد وآوردن بهانه های واهی میخواد تو را منصرف کند ولی با فکر کردن به نتیجه بدون در نظر گرفتن شرایطی که آن مسئله دارد با عشق تمام سعیت را میکنی اون مسئله را حل کنی چرا که تا عشق نباشد نمی تونی آن احساس فوقالعاده را بعد از انجام آن کار تجربه کنی وخداوند را شاکر باشی که بهت توان وقدرت حل این مسئله را داد ،شاکر باشی بخاطر نعمتهایی که داریم مانند آب ،که همه چیز را تمیز وزیبا می کند
خدای من دریاچه را ببین چقدر زیبا آرام وجاری ومایه حیات که حتی به ظرف بهشتمون هم حیات دادخدایا شکرت
خدای من آسمان در این غروب زیبا را ببین وصدای غازها وجوجه ها که یجورایی موسیقی این فایلند
ای جانم که غازها هم از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را میبرند ومشغول غذا خوردن هستند
ای جانم بازم رحمت الهی بر بهشتون جاری است الهی صدهزار مرتبه شکرت
خدای من چه احساس فوقالعادهای دارد که از نزدیک شاهد رشد موجودات زنده ای باشی که تا چند روز دیگه قراره بدنیا بیان
ای جانم بارها شاهد این صحنه بودم که جوجه ها در حال بیرون آمدن از تخم بودند
خدایا شکرت که هدایت تو همواره با ماست
خدای من یکی از جوجه هامون به دنیا آمده ،یکی دیگه وآن یکی که تازه میخواد بیاد بیرون الله اکبر از قدرت وعظمتت خدای من
خدای من چه صبح دل انگیز وزیبایی رنگ آسمان ودرختان وتصویر آن بر سطح دریاچه چه ترکیب جادویی را رقم زده خدایا شکرت که روز به روز بهشتمون زیباتر وزیباتر میشه
عاشقتم مریم جان که اینجا داستان، داستان تولد هست وشما با عشق به تک تک جوجه ها خوش آمد میگین
یادمه هر وقت جوجه هامون بدنیا میومدند مامانم صدا میزد میگفت بیای ببینید بعد در عالم بچگی میگفتیم خب مامان کمکشون کن میگفت نه باید اجازه بدیم خودشون بیان بیرون چه بسا که بعضی وقتها کمک کردن ما سبب میشه جوجهِ بمیره والان که قانون را درک کردم بیشتر این مطلب را درک میکنم که هر چیزی باید تکامل خود را طی کند تا به اندازه کافی رشد کند وقوی بار بیاد
چقدر ویو دریاچه ودرختان از داخل زیباست خدایا شکرت
خب مریم جان هم که در حال آماده کردن خونه جدید برای جوجه های بدنیا آمده هست ،داخل ظرف را پوشال ریخته تا جوجه ها راحت باشند
ای جانم چقدر جوجه ها ناز شدند 9 تا جوجه ریز ومیزه وخوشگل وناز که جای راحتی هم به همت مریم جان دارند
خدایا شکرت بخاطر پکیج هایی که هر روز به سفارش استاد جان از آمازون می رسد، که برای من نمادی از ثروت وفراوانی است تاییدی است بر این باور که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست تاییدی است برباور فراوانی ثروت ونعمت خدایا شکرت
ای جانم بروونی که به قول مریم جان برای چشم روشنی آمده وفعلا داره پذیرایی میشه
خدایا شکرت، شکرت که این صحنه ها اینقدر زیبا ورویایی است ،صدای داکها هم به گوش میرسد
خدای من جوجه که برعکس افتاده کنار دستگاه ومریم جان را صدا میزنه ومریم جان با عشق اونو بیرون میاره وتا خونهِ جدید با محبت میرسوندِش خدایا شکرت
هرلحظه تعداد جوجه ها داره بیشتر وبیشتر میشه، درسته مامانم هم همیشه میگفت باید صبر کنی تا مایع زرده را کاملا جذب کنند وخودشون از تخم بیان بیرون نباید ما کاری انجام بدیم خودشون طبق غریزه شون میدونند چیکار باید بکنند ودقیقا این خلقت، آگاهی دوره های مختلف استاد جان در عمل هست ،اجازه بدیم تکامل طی بشه، عجله نکنیم ،دلسوزی بی جا نکنیم ،قلبمون را باز بگذاریم برای دریافت هدایت خداوند
خدایا شکرت بازم رحمت الهی به یمن قدم جوجه های بهشتی مون بر پرادایس جاری است
خدای من جوجه هامون را ببین چقدر ناز شدندانگار یه مخمل نرم پوشیدند
احسنت مریم جان که این چند روز به روند تکاملی جوجه ها خوب وارد شدید واطلاعات جامعی هم کسب کردید آن جوجه ِ که در کُل خود گیر کرده بود در اصطلاح کُل گیر شده بود وشما چه ماهرانه کمک کردید تا خودش را نجات بدهد الله اکبر از قدرت وعظمت خداوند که سیستم بدن این موجودات را طوری خلق کرده که تا 72 ساعت نیاز به آب وغذا نداشته باشند وباجذب مایع زرده داخل کُل میتونند تا 72 ساعت تحمل کنند خدایا شکرت..شکرت
خدای من سری دوم جوجه هامون هم دارند بدنیا میان همین تعداد وتنوع زیاد جوجه هامون هم نماد از وفور نعمت وفراوانی است
خدای من این جوجهِ فکر کنم درشتر از جوجه های سری اول هست
خب بسلامتی استاد جان هم که نزدیک پرادایس رسیدند
عاشقتم که با عشق میرید به استقبال استاد، عزیزم
وای خدای من آسمان از لابه لای این درختان زیبا ،چقدر زیباتر هست وصدای آواز پرندگان که زیبایی این فضا را دوچندان کرده خدایا شکرت
ای جانم چقدر هردو تحسین برانگیز وستودنی هستید بسلامتی استاد جان هم رسیدند خدایا شکرت…شکرت
خدایا شکرت….شکرت…شکرت
عاشقتونم …
در پناه خدای مهربان همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
سلام
یه صبح قشنگ دیگه با زیبایی های ک میشه توی اون ،،،زندگی خودمونو سر و سامون بدیم =–خیلی خوبه –دنیا همینه دیگه –من امروز اینو از خودم میپرسم –حسام جان تا چن روز دیگه زنده هستی ؟؟؟؟ من فک کنم نمیدونم تا کی زنده هستم ——بقول استاد عباسمنش ::::: دو روز بیشتر زنده نیستی — این دو روز رو از زندگیت لذت ببر لامذهب — دنبال چی میگردی که حالتو خوب کنه–
الان جوابتو میدم
من دنبال احترام بیشتر خانمم و دخترم به خودم هستم
من دنبال احترام بیشتر همکارام در محیط کارم هستم
من دنبال خرید تویوتا لندکروز عشقم هستم
و خونه ویلایی
و………………………
یعنی اگه اینا باشه من لایق خوشبختی وخنده و لذت هستم
و اگه اینا نباشه باید توی خماریشون باشم
و جهان هم که عادله
میگه خوب پس الان منتظر اتفاقاتی باش که خوب نیس
چون تو لذت رو مساوی اومدن اون چیز کردی
اگه بخوام امروز از زندگیم لذت ببرم و یه روز زیبا رو برا خودم بسازم
میتونم به حرف استاد شایسته پناه ببرم که میگفت خودتو بسپار به جریان هدایت
با ترس هات روبرو بشو و وراردش شو و ازشون عبور کن
حرکت کن و همیشه در حال حرکت باش
خدا جون ممنونم بابت این همه آگاهی بینظیر تو
به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی
وَالضُّحَىٰ
سوگند به ابتدای روز [وقتی که خورشید پرتو افشانی می کند]
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ
و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد، (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾
که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است. (3)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿۴﴾
و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است، (4)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿۵﴾
و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی. (5)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ ﴿۶﴾
آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد؟ (6)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ ﴿٧﴾
و تو را بدون شریعت نیافت، پس به شریعت هدایت کرد؟ (7)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ ﴿٨﴾
و تو را تهیدست نیافت، پس بی نیاز ساخت؟ (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿٩﴾
و اما [به شکرانه این همه نعمت] یتیم را خوار و رانده مکن (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾
و تهیدست حاجت خواه را [به بانگ زدن] از خود مران (10)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾
و نعمت های پروردگارت را بازگو کن. (11)
خدا جون میخوام نعمتهاتو بازگو کنم
بینهایت سپاسگزارم بابت صدها وسیله سالم که توی خونه و محل کارم و هر جایی که میرم دارن برام سالم سالم کار میکنن و سپاسگزارم برای سلامتی خودم و خانوادم و میلیارها میلیارد سلولهای بدنم که دارن با نظم و سالم سالم کار میکنن و سپاسگزارم برای میلیارها میلیارد موجود زنده ای که برای اینکه زیبایی ها رو ببینم برای من آفریدی تا لذت ببرم و سپاسگزار باشم
خدا جون
من روی قولت حساب باز میکنم
تو امروز هم قسم خوردی به روز و شب و بهم قول دادی
که منو رها نمیکنی
و منو اینقدر نعمت میدی که راضی بشم
ممنونم که منو پناه دادی
ممنونم ک هدایتم کردی
ممنونم ک منو بی نیاز کردی
منم به تو قول میدم که
به شکرانه این همه نعمت که بهم دادی یتیم رو احترام کنم (فهمیدم منظورت کیه ( همسرم )
و تهیدست حاجت خواه را [به بانگ زدن] از خود مرانم (فهمیدم خدا جون منظورت کیه)
و نعمت های تو رو بازگو کنم (همین الان ، چن خط بالاتر برات سپاسگزاری گزاشتم )
………………………………
سلام من دوره لیاقت استاد رو خریدم و حدود دو هفته هست استفاده کردم یکی از نتایج من از این دوره این بود که من هروقت حق محرومیت از مطبم رو میخواستم از بیمارستان طلب کنم باید دوماه قبل دنبالش میرفتم و با کلی اکراه میدادند این دفعه بدون انتظار دادن و تقلا دیشب واریز شد
ممنون استاد
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
گاهی فک میکنم توی این جهان به این بزرگی فقط من هستم وخدا، یعنی جوریکه خدا فکوس کرده رو هدایت من فقط، انگار کار وبار زندگیش شده فقط بامن حرف بزنه….
اونم از طریق چشمام…
آره از طریق چشمام که دارند جهان رو تماشا میکنند …
دقیقا با شروع سریال زندگی در بهشت 4 سال پیش من بعد حدودا 20 سال دوری از شهر واستان خودم گیلان، از تهران برای زندگی هدایت شدم به رشت…
درسته با شوق اومدم که اینجا یه جورایی یه زندگی جدید رو شروع کنیم کنار همسرم ودوتا پسرامون بعد اونهمه مشکلاتی که تو زندگی مشترکمون توی دوسال داشتیم، و تمام اون شوق وذوق من تبدیل شد به ترس ودرد ورنج بیشتر، ونشد اونی که من میخواستم اماااااااااا…..
خداوند برای من برنامه ای خاص داشت…
وقرار بود که تولدی دوباره رو بهم هدیه بده…..
من 4 ساله که سریال سفر به دور امریکا وزندگی در بهشت رو تقریبا هفته ای 3 الی 4 بار می بینم…
با سریال زندگی در بهشت ارتباط بیشتری گرفتم، شاید به خاطر اینه که بچگییام رو تو روستا گذروندم و دیدن زندگی روستایی ، مرغ وخروس و اسب و اردک و…..هر موجود زنده و جنبنده ای که تو پرادایس هست ، حتی اون درختها ودریاچه و سبزه وچمن، و تموم کارهایی که استاد ومریم جان اونجا انجام دادند منو به اصل وریشه ی خودم وصل میکنه….
من سالهای قشنگ کودکیم و مقداری از نوجوانیم تو منطق جغرافیایی شبیه به فلوریدا خصوصا پرادایس زندگی کردم، تنها تفاوتش اینه که فلوریدا شالیزار نداره، شاید داره استاده فیلمش رو نگرفته نمیدونم….
وگرنه که اونجا مو نمیزنه با استان گیلان خودمون…
از اون جنگل ودشت ودریاچه و رودخونه وچشمه ها ودرختها وسرسبزیش گرفتهههههه تااااا بارونهای یه دفعه ای و شدید و دلچسبش، واون آفتاب سوزان بعد بارونش حتی تو دل پاییز وزمستون، از اون ابرهای پنبه ای سفید و آسمون خوشرنگ غروبش و ماهی های توی دریاچه و دریای قشنگش تاااااااااا مرغ وخروس هاش و….
خلاصه گیلان خیلی شبیه فلوریداس…
و من با تک تک سلولهام وروح وتنم تمام کارهایی رو که استاد ومریم جان توی پرادایس انجام دادن رو خصوصا قطع درختها وماهیگیری و جوجه کشی و جمع کردن تخم مرغ و نگهداری از حیوانات رو انجام دادم تو بچگیم و میدونم حسش چقدررررر ناب ودوستداشتنی وخاصه….
خدارو صد هزارمرتبه شکر الله مهربان رو که منو زمانی آورد به شهر خودم که همزمان سریال زندگی در بهشت هم استارت خورد وروحم تازه شدوبه یاد آوردم که زندگی یعنی چی وباید شکلی باشه و اصلا شکل زنوگی عادی چطوریه….
من دقیقا تو اوج مشکلات جدایی و دردسرهای طلاق و ناراحتی ها و مسائلش بودم که وارد سایت شدم…
و دیدن این سریال کنار گوش دادن ودیدن سایر فایلهای هدیه سایت کاری با من کرد که من کم کم عوض شدم …
من برگشتم به اصل خودم…
دقیقا وقتی تو این قسمت مریم جان میرفتند یکی یکی جوجه ها رو از توی تخم درمیاوردن بار هر بار دیدن این صحنه زندگی خودم تو این 4 سال جلو چشمم مرور میشد!!!
اونجا که مریم جان در مورد مایه ی توی پوست تخم مرغ گفتند، که فک کنم این مایه باید بمونه وجذب بدنشون بشه وبراشون لازمه و باید تکاملشون طی بشه، دقیقا همونجا خودم رو دیدم، 4 سااااال قبلم رو…..
خدا منو اورد بعد سالها شهر خودم، در صورتیکه حدودا 20 سال تلاش کرده بودم برگردم رشت ونمیشد…همسر اولم تا زمانی که زنده بود اصلا دوست نداشت که بیایم رشت زندگی کنیم، بعدفوتش هم که خانوادش میگفتن نوه مارو ازمون دور نکن و منم به خاطر کار وشغلم ترس داشتم بیام رشت، وازدواج دومم جوری پیش رفت که همون آدمی که میگفت من 37 سال تهران زندگی کردم رشت بیا نیستم واز خانوادم دور نمیشم خودش اومد رشت خونه خرید مارو اورد اینجا دوماه نشده پسرشو برداشت رفت و من وپسرم به این ترتیب اومدیم رشت وبرای همیشه موندگار شدیم و اینجوری جهان به خواسته قلبی من پاسخ داد….شاید در ظاهر قشنگ نبود ولی باطنش قشنگ شد ….
من دقیقا مثل همون جوجه های توی دستگاه، تک وتنها …بعد واردن شدن به سایت وارد دنیایی شدم که اول گیج وگنگ بودم، باورهام مثل پوست اون تخم مرغها داشت میشکست و من کم کم سرم از توی اون پوسته ی سخت وتاریک اومد بیرون، از تاریکی به سمت نور…
همون تاریکی که نیاز بود درش باشم تا قدر نور وروشنایی رو بدونم…
باید توی اون تاریکی وبن بست خودمحوریهام و منیت هام و نادانی هام و سرکشی هام و غفلت هام وخواب موندن هام حبس میشدم تا وقتی مثل این جوجه ها وقت بدنیا اومدنم شد وقت دیدن نور و روشنایی شد، خوشحالی کنم …
اونجا که مریم جان گفتند اون مایه بایه جذب بدن جوجه ها بشه…
منم باید اون دوران تنها میشدم تک وتنها، تا قشنگ تمام مدت توی فضای ایزوله سایت میموندم واین فایلهارو میدیم تا قشنگ جذب تن وروح و روان وقلب و احساسات وباورهام بشه…
یادمه هربار دلم تنگ میشد زنگ میزدم به همسرم اون اوایل که آقا زندگی این نیست، یه کم منطقی باش،تو مسئول زندگیت هستی، زندگی سابقتو سر همین بچه بازیها خراب کردیاااا، زندگی شوخی که نیست هر بار قهر میکنی میری خونه ی بابات…
برگرد سر زندگیت، اینجا به این قشنگی همه آرزوشونه بیان تو این منطقه آب وهوایی تو شمال کشور زندگی کنند ، آقااا دست بردار از این وابستگی و…..
دقیقا انگار مثل مریم جان که میرفت در دستگاه رو باز میکردونگاه میکرد ببینه تخم مرغها تغییر کردند، جوجه ها بدنیا اومدن امادهرشدند که بیان وارد دنیای جدید بشند…!!!
منم هربار میگفتم شاید دوری باعث شده همسرم عوض بشه.شااااید…..با تماس هام و نصیحت هام وارشادهام سعی میکردم اون ادم رو برگردونم ….اونم مخالفت میکرد و اصلا انگار حرفهامو نمی شنید…
بعد یه مدت که توسایت بودم و اگاهتر شدم، دیدم بابا خدا میخواست من تنها بشم بیام توی منطقه ی امن جایی که دوست داشتم وآرزوم بود که باشم، منو اورده تو سایت تا رو خودم کار کنم تا یه زندگی وتولد جدید نسیبم کنه…
خدا میدونست ما دوتا قطب مخالف هستیم ونمیشه در کنار اون آدم من رشد کنم چون تمام تمرکزم رو اون آدم بود، منو دور کرد ازش وآورد جایی که برام بهترین بود، تا این اگاهی ها بره تو گوشت وپوست و تک تک سلولهام وجذب وجودم بشه، تا بره به خورد ذهن و قلب و باورهام وبشه جزئی از وجودم تا من بتونم یه زندگی جدید ویه شخصیت جدید رو تجربه کنم که توش احساس خوشبختی وارامش داشته باشم…
دقیقا مثل اون پوسته ی تخم مرغ ومایه درونش، که مایه باعث حیات اون جوجه هاست وباید جذب بدنشون میشد تا بتونند بعد بیرون اومدن از دستگاه واون پوسته خودشون به تنهایی روی پای خودشون بایستند و زندگی کنند….
انوقت ماها تو شرایط بد و پیش اومدن تضادها، اجازه نمیدیم که اون تضاد درسشو بهمون بده، اجازه نمیدیم صبر نمی کنیم نمی شینیم، وهمش دلمون میخواد یه کاری بکنیم یه حرکتی بزنیم که کار طبق خواسته ماپیش بره و شرایط رو به نفع خودمون تغییر بدیم غافل از اینکه بابا، برای رشد برای تغییر برای دگرگونی، برای عوض شدن باید اجازه بدی جهان کار خودش رو انجام بده، باید اجازه بدی قوانین کار خودش رو انجام بده…
باید بشینی سرجات…
توسهمت اینه که کاریکه ازت برمیاد رو فقط انجام بدی کاری که درسته نه بیشتر…
دقیقا مثل این جوجه ها که تکاملشون رو طی میکردند و از روی غریزه یه کم سرو بدنشون رو تکون میدادن تا پوسته شکسته بشه بعد جیک جیک میکردن که مریم جان متوجه بشه متولد شدند تا هدایت بشند به جای دیگه با نور و دما و غذای مناسب همین…اونا سهمشون همین بود واین در غریزه و وجودشون بار گذاری شده وفطری هست…
انسان هم همینطوره، واز نظر فطری وروحی وقلبی، خداوند بد وخوب و شر و خیرش رو بهش الهام میکنه و انسان ذاتا عمل خوب وبد رو از هم تشخیص میده، و آدمیزاد میدونه که بدون کمک خداوند قدرت خاصی نداره…
ولی مگه امون میده که خالق کار خودش رو بکنه؟؟
ماها وقتی تو شرایط ناجالب قرار میگیریم فقط خودمون رو می بینیم وفقط میخوایم خودمون رو هر طوری هست از اون موقعییت وشرایط نجات بدیم واوضاع رو تغییر بدیم..
بابا یه کم بشین، یه کم آروم باش، این وسط خیلی چیزها هست که تو قدرت درکشون رو نداری، خیلی چیزها هست که تو نمی بینی، این وسط شخص یا اشخاص مقابل وموقعییت ها وشرایطی هست که زنجیر وار بهم متصل هستند واین پروسه وتکامل باید اتفاق بیفته، تو یه نفر که فقط نیستی!!!!!
کلی چیزها این وسط باید رخ بده تا تو ، تا طرف مقابلت، تا آدمهایی که تو میدونی و می بینی و کسانی که نمیدونی و نمی بینی ونمیشناسی، شرایطی که ازشون اگاهی وبه خودت مربوط هست وشرایطی که نمیدونی،….همگی تحت مراقبت وکنترل وخواست واراده خداوند یکی یکی تغییر کنه تا هر چیزی وهرکسی سر جای خودش قرار بگیره….
وسهم تو اینه که ازش هدایت بخوای، کوچولو کوچولو، کم کم ، ازش بخوای لحظه به لحظه، خب خدای من صاحب اختیار من، حالا چیکار کنم؟
قدم بعدی من چیه؟
برام نشونه بفرست…
هدایتم کن..
کمکم کن…
وقتی تسلیم باشی، وقتی هوشیار باشی، وقتی تمرکزت روی خودت باشه، وقتی خوشبین وامیدوار ومتوکل باشی، بدون شک پاسخ ها یکی پس از دیگری از راه میرسه….
این عجله….این عجله کردنها وبی صبر بودنها، سکوت نکردنها، تو کل زندگیمون باعث دردسر شده برامون…
بدون شک اگر مریم جان میخواست تا جوجه ها نوک زدن اونهارو سریع باشکستن پوسته بادست بیاره بیرون واجازه نده اون تکامل طی بشه برای جوجه ها وهمون چند دقیقه یا چندساعت که طول میکشه تا مایع تخم مرغ جذب بدنشون بشه، انجام نگیره، جوجه ها زنده نمی موند یا انقدر راحت بعد چندساعت خودشون نمی تونستند از پس خودشون بربیان وشروع کنند دوییدن و آب و دونه خوردن، شایدم معلول وناتوان میشدن برای همیشه…یا میمردن!!!
این سریال زندگی در بهشت، واقعا بهترین درسهای زندگی رو بهم داد وهنوزم هربار می بینم برام کلی درس داره…
خدارو صدهزار مرتبه شکرش، که استاد ومریم جان رو الگویی بی نظیر توی همه ی جنبه های زندگی برامون قرار داد…
که بهمون بگه زندگی همینقدر راحت وشیرین ودلچسب وساده وخواستنی ودوستداشتنی هست…
سریال زندگی بهشت به معنای واقعی،بهمون یاد داد آروم باشیم….هوشیار باشیم…صبور باشیم….
متواضع باشیم…یکتاپرست باشیم..
قدردان وسپاسگزار باشیم…بهمون یاد داد خودمون باشیم…
وتمرکزمون فقط روی خودمون و امورات زندگیمون باشه…
بهمون یاد داد با صبر وشکیبایی وتکامل، فقط برای یکروز، هر روز وهر ساعت وهر دقیقه زندگیمون رو انطور که میخوایم خلق کنیم…
از تجربه های گذشته استفاده کنیم، توی لحظه زندگی کنیم ومطمعن باشیم که در لحظه هدایت میشیم به بهترین راهکارها ونگران آینده نباشیم وفقط نسبت به لحظه وساعات وروزها وشبهای بعد خوشبین وامیدوار باشیم
روی توکل وایمان و رابطه ی قشنگمون با خداوند تمرکز کنیم…
واین یعنی بهترین وراحترین وشیرین ترین راه ورسم زندگی…
استاد ومریم جان روی ماهتون رو میبوسم…وبی نهایت برای اینهمه عشقی که بهمون میدید سپاسگزار شما والله مهربان هستم
به نام الله هدایتگر
خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است
فایل نشانه امروزمن
من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم الهی شکرت
ازخداسوال پرسیدم که چکارکنم برای بهبودزندگیم وایازندگیم داره بهترمیشه واین فایل اومد
غلبه برترس هاوکنترل ورودی های ذهن یعنی توروباورات کارکن ارامش داشته باش به ایده هاعمل کن وزودتصمیم بگیروبایدقانون تکامل رورعایت کنی ورشدتوتصاعدیه ویک دفه میبینی نتایخ خوبی رورقم زدی درزندگیت
اگرروی خودت کارکنی وافدام نکنی مثل این ظرف جوجه هاگندیده میشی وازبین میری وجهان نابودت میکنه پس همیشه درحال حرکت کردن باش وهدایت میشی وبهت گفته میشود
بهانه نیارتومیتونی حل کنی مسایل رووفرارنکن ازمشکلات وبروتودلش وپابزارروی ترس هات
ذهن توبزرگ کرده اون ترس هاروووقتی میری داخلش میبینی خیلی راحت بوده وخداقدم های بعدی روبهت میگه
خدادندباشجاعانه وپاسخ میده به شجاعت توپس نگران نباش ومثل خانم شایسته بروتودل تاریکی ولذت ببرونترس
به هیچ چیزوابسطه نباش ودرلحظه زندگی کن وشادباش تاهدایت شوی به مسیرهای بهتر
خدایاشکرت به خاطراین بارون زیبادرپرادایس که چقدردوست دارم اونجاباشم واین بارون روتواین فضاببینم
خدایامن به هرخیری که ازطرف توبه من میرسه فقیرم
الهی امین
شادوموفق باشید
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
خدایا شکرت برای دیدن این قسمت از بهشت
قانون تکامل
واقعا مهمترین اصل قانون هستش.
در همه ابعاد زندگی بدون طی کردن تکامل امکان موفقیت وجود نداره…
الان که من باردارم و یکی از نورهای خدا در وجود منه چقدر قانون تکامل برای من درکش بهترشده..
و اینکه استاد میگه امسال مثلا درآمدت 30تومنه سال بعد دیگه 30نیست و تصاعدی رشد میکنه و هزار برابری رشد میکنیم
دقیقا در 9ماه بارداری در 3ماه اول خیلی رشد بچه کمه بسیار کوچیکه اما از ماه چهارم رشد زیادتر میشه و تا 9ماه که تکامل رشد طی میکنه و به دنیا میاد..
در این مسیر قانون هم ما باید تکامل رشدمون طی کنیم و از مسیر توحیدی لذت ببریم..
9ماه بارداری سختی لذت بخشی داری..و نتیجه میشه تولد یک فرشته زیبای کوچلو
در مورد کار هم همینه. اینکه عاشق کارت هستی وهر سختیه یا تضاد برات شیرینه..ونتیجه ش میشه ثروت وسلامتی وآرامش و ماشین خونه وویلا و….
خدایاشکرت
خدایا من تسلیمممم محض تو هستم
خدایا کمکم کن هر لحظه توحیدی تر عمل کنم.
خدایا تنها ترا میپرستم وتنها از تو یاری و هدایت میخواهم.
سلام بر مریم جان شایسته و استاد عزیز
و تمام بچه های بهشت
بعد از کلی تیک خوردن کارها و به یاری خدا بهبود و سپاسگزاری از تمام موهبت های امروز با انجام کارها و استفاده از پتانسیل هام که عین سپاسگزاری
هزاران هزار بار شکر بابت تمام زیبایی ها و فراوانی ها و لذت ها در زندگیم
الهی شکر بابت همه چی
اومدم سراغ قسمت بعدی در سیر تکاملی دیدن سریال در بهشت
دقیقا به زانو افتادم در برابر بزرگی و تسبیح رب العالمین و خلقت موجودات زنده
برای من طبیعت و مخلوقات الهی عین دانشگاه عملی است و مرا به زانو می اندازه و به سجده و اشک شوق و تسبیح
دقیقا یاد این آیه افتادم که آیا ما تو از آب گندیده از صلب پدر و رحم مادر نیافریدیم؟
و این جوجه ها
تفکر در آفرینش آنها
از یک زرده ی تخم مرغ و سفیده بعد از 21 روز یک موجود زنده
اگر این قدرت لایزال الهی نیست پس چیه؟
واقعا من یکی از بچگیم تا حالا فقط در حال تفکر در خلقت موجوداتم و به لطف الله مهربان بسیار دیدم و در مدار دریافت بودم .
الان که داشتم سریال را می دیدم یهویی یادم اومد که سالها در هر خونه ای که بودم اصلا محدودیت شرایط نداشتم و با کمترین امکانات بهترین تجربه ها را داشتم و این یه پوینت برام که همیشه با هیچی و کمترین امکانات بهترین لذت و تجربه را در لحظه داشتم و لاجرم هدایت شدم به سمت شرایط بهتر
و الان در وجودم این شکل گرفت که اکرم جان تو هم لیاقت داشتن یه بهشت را داری چون اون را سالهاست در خودت ساختی چون همش تجربه کردی
از پرورش جوجه ،لاک پشت ،ماهی،طوطی ،عروس هلندی ،کرم ابریشم ،مرغ و خروس ،و این اوخر طبق هدایت گربه خانگی برای دخترم
و درک یه دنیا قانون و شگفتی
و بخدا تمام این تجربیات خود به خود و مرحله به مرحله برام ایجاد شد و چقد در لحظه بودن و لذت بردن و زندگی را زندگی کردن برام بوده و هست.
آره مریم جان
اصلا با این تجربیات میشه قانون را بهتر درک کرد و زندگی را زندگی کرد .
یادمه دخترم کلاس سوم راهنمایی بود و معلم شون ازشون خواسته بود برای یکی از درسها پروژه پرورش کرم ابریشم را اجرا کنند .
یک روز 5 تا نوزاد کرم آورد خونه که این کار را انجام بده .
منم که عاشق تجربه مراحل را ازش پرسیدم و تقسیم کار کردیم .صبح ها به راحتی از داخل محوطه ی آپارتمان برگ توت تازه می چیدم و عصرها هم دخترم
بخدا یه کرم 1 سانتی در عرض چند روز رسید به یک کرم 5 سانتی
شاید باورتون نشه داخل یه کارتن کفش ما ازشون نگهداری کردیم به راحتی و با کلی عشق و علاقه
یه روز صبح بیدار شدم دیدم یکیشون یه گوشه ی کارتن داره تلاش می کنه که تار درست کنه ولی موفق نمی شد هدایت شدم برم از بیرون چوب کوچولو جمع کنم .بخدا دقیقا قلبم گفت و انجامش دادم .در گوشه های جعبه چوب ها را کج گذاشتم مثل داربست ،و اجازه دادم تا خودشون کشفش کنند و فرداش دیدم خدای من یکیشون تا نیمه تار تنیده و داره کامل میشه
اینکه میگم عین عبادت بود برای من
چقد درس ،چقد نکته ،چقد تکامل و چقد نظم و هماهنگی در آفرینش
دخترم تعجب کرد گفت مامانی کی بهت گفت چوب بذار گفتم قلبم
گفت آخه خانم گقته بود ولی من یادم رفت بهت بگم
خلاصه همشون تار تنیدن و ما در جعبه را بستیم چون باید پروانه ها را تحویل می دادیم .
و بعد از چند روز یکی یکی از پیله خارج شدند .
بخدا وقتی انسان تلاش یک حیوان و چرخه ی آفرینش یک حیوان را می بینه ،یاد می گیره که چطور خودش را بسپاره به جریان هدایت و آفرینش و ادامه بده و ادامه بده و ناامید نشه
خدا رو شکر شکر شکر
این قسمت کلی تجربیاتم را به یاد آورد و کلی دوباره برام خواسته ساخت آگاهانه
به امید تجربیات در یک محیط وسیع تر به نظر خودم ظرفم آماده ی دریافت و پذیرای لطف و فضل بی کران الهی
قانون تکامل هم مهر تایید در یافت
دوستون دارم
در پناه خدا
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت برای یک روز زیبای دیگه توی بهشت زیبا
استاد جان که رفتن برا یک مسافرت چند روزه پیش یکی از دوستان برای کسب مهارتهای بیشتر
وبانو شایسته هم قراره توی پارادایس تنها با خدای مهربان و جوجه بر ترس هاش غلبه کنه
خدایا شکرت برای این همه زیبایی و فراوانی
تحسین میکنم این همه زیبایی و نعمت رو
خدایا شکرت ببین چه منظره زیبایی
یه بعد از ظهر زیبا خانم شایسته تنها بدون حضور استاد
میره پیش مرغ و خروس ها
ببین چه میکنن اینا کلی لذت میبرن از طبیعت
خدایا شکرت برای این بارون فوقالعاده
چقدر باران رحمت الهی زیباست
جوجه هامون هم که نزدیک تولدشون هست
و مثه اینکه خبرهای شده
بله اولین جوجه متولد شد خدایا شکرت
ببین چقدر نازه ،،من اولین باره متولد شدن یه جوجه رو میبینم ،خدای من
خدایا شکرت جوجه ها همشون دارن متولد میشن
وبه بهشت استاد اضافه میشن
خدایا هزاران بار شکرت برای این همه نعمت و فراوانی
واقعاً تحسین برانگیز است این همه عشق و محبت بانو نصبت به جوجه و این بهشت زیبا
هر چقدر از زیبایی پارادایس بگم بازم کمه
استاد جان هم از سفر برگشتن و خانم شایسته کلی خوشحال هستن
خدایا سپاسگزارم ازت برای این مسیر زیبا و پر از اتفاقات خوب
شاد و پیروز و سربلند باشید
به نام هدایت الله
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
خداروشکر میکنم امروز هم با دیدن زیباییها ی سریال زندگی در بهشت رو میبینم و چقدر انرژی خوبی گرفتم از این فایل ارزشمند چقدر لذت بخش است و هر لحظه شاکر خداوند هستم که در زندگی من زیباییها ی بیشتری را نشان میدهد
شروع این قسمت با بدرقه ی خانم شایسته با موتور و چاشنی دعای خیر واسه استاد عزیزمون هست و خانم شایسته با چک کردن RV استاد رو راهی سفر میکنه وقتی خانم شایسته از برنامه هاش میگه از کارهایی که باید در طی این چند روزی که تنهاست انجام بده و باز هم براونی جذاب که همیشه و هرجا دوربین خانم شایسته باشه اونم خودش رو با بیخیالی توی قاااب میگنجونه و میخواد که همیشه عضو ثابت این سریال باشه…
خانم شایسته از ترس از تاریکی میگه ازینکه میخواد پله به پله و آروم آروم با طی کردن تکاملش بر ترسهاش غلبه کنه چقدرکه این طبیعت بکر بهشت روی زمین واسه خانم شایسته هیچ وقت تکراری نمیشه و هر لحظه که نگاش به طبیعت میوفته شروع میکنه به تایید تحسین زیبایی هاش و ما رو هم در این لحظات زیبا شریک میکنه
دوربین داره افسر ارشد ارتش اتریش رو نشون میده که قائم مقام جوجه هاش و خلاصه به قول خودش سنی ازش گذشته باید گروه رو فرماندهی و رهبری کنه و اصلا از ابهتش پیداست که ازون رئیس های قدرتمند است
و دوباره نماد ثروت و فراوانی با اومدن پکیج های آمازون استاد… براونی هم که اومده چشم روشنی جوجه ها و داره از خودش پذیرایی میکنه.یه جوجه هم که به دنیا اومده و برعکسی افتاده یه گوشه و همین که میبینه خانم شایسته در دستگاه رو باز کرد شروع کرد به صدا زدن اگه هر دواستاد عزیز یکم از اون ایمان شما رو میداشتیم اذیت نمیشدیم من این سبک زندگی رو دوست دارم که هر کدومتون جدا ارزش قائل میشین برای خودتون و دنبال علائق خودتون میرین درود بر شما
من از این سریال یاد گرفتم که باید به همدیگه احترام بذاریم توجه بر زیباییها کنیم و برای هر کاری که میخوایم انجام بدیم تمرکز کنیم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خدای مهربان و رزاقم خدایا امروز هم هدایتم کن به مسیر زیبایی و خوبی و فراوانی
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
مثل همیشه دیدن این سریال و توجه بر زیباییها و نکات مثبت و مهم در زندگیمون متشکرم از شما دو عزیز بخصوص مریم جان که در تمام فایلها دوربین بدست و ظبط زیباییها و فراوانیها برای ما دانشجویان این سایت هست دست مریزاد
واقعا خانم نمونه هستین در تمام لحاظ که اینقدر همسر عزیزتون رو بدرقه زیبا میکنین با احساس خوب و دوست داشتنی تحسینتون میکنم مرحبا
این کارهایی که شما انجام میدین مثل تنها موندن اونم چند روز دریه فضای بزرگ و کارهاتون رو خودتون انجام میدیدن یکیشو ما خانمهای ایرونی انجام نمیدیم چون ایمان شما رو نداریم
اگه یکم از اون ایمان شما رو میداشتیم اذیت نمیشدیم
من این سبک زندگی رو دوست دارم که هر کدومتون جدا ارزش قائل میشین برای خودتون و دنبال علائق خودتون میرین مرحبا مرحبا
من از این سریال یاد گرفتم که باید به همدیگه احترام بذاریم توجه بر زیباییها کنیم و برای هر کاری که میخوایم انجام بدیم تمرکز کنیم
خیلی خوشحالم که کنار دوستان عزیزم هستم
خدایا بهترینها نصیب عزیزانم کن