سریال زندگی در بهشت | قسمت 73 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

141 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 403 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به ساکنین بهشت مریم جانم واستادعزیزم وسلام به همراهان بهشتی سایت

    نمی دونم چجوری حسمو بیان کنم مینویسم تا خداخودش هدایتم کنه من قبلا از جوجه ها مرغ وخروس میترسیدم انقدر که اصلا دوستشون نداشتم ولی الان بادیدن این جوجه ها عاشقشون شدم انقدر که با دیدن خوابیدنشون اشک از چشمانم جاری شد هنوزم دارم اشک میریزم ازبس که حس خوب بهم داد دیدنشون من فرزندی ندارم وبارها باحال بد با حال گریه با خشم از خدا فرزند میخواستم وباوجود تلاش بسیار نشد که فرزندی داشته باشم ولی تازه میفهمم درمدار داشتن فرزند نبودم ولی امروز خیلی دلم میخواست فرزندی داشته باشم و خدارو شکر میکنم تاالان بمن فرزندی نداد چون اونموقع من مادری بودم که باهمه سرجنگ داشت تمام دنیارو مقصر تموم تضادهای زندگیش میدونست وچیزی جز خشم ونفرت و احساس قربانی بودن نداشت که به فرزندش بده و اونو میخواست برای تسکین درداش برای اینکه شاید همسرش بخاطر بچه باهاش خوب بشه انگار وسیله خوشبخت کردنمو بچه میدونستم والان میفهمم چه شرکی داشتم وخدارو شکر میکنم که هدایتم کردولی الان خیلی حالم خوبه واگر فرزندی داشته باشم اونو هدیه ای از پروردگار میدونم و بهش عشق میدم و اونو رها میکنم در آغوش خدای خودم واز قدرت خلق کردن خودم وخالقم لذت میبرم بدون هیچ وابستگی الان ازینکه فرزند ندارم حس خوبی میگیرم چون میدونم خدا اول خواسته حالم خوب بشه اول عاشق خودم بشم اول باخودم در صلح باشم اونوقت میتونم یه انسان موحد وعاشق وصالح به دنیا بیارم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا اشکام بند نمیاد خدایا شکرت که هدایتم کردی خدایا ازت میخوام بهم قدرت بدی تو مسیرم بمونم خدایا دوستت دارم

    مریم جانم واستاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم ازشما وخدارو شکر میکنم که اینجام تو این مکان بهشتی ،عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2272 روز

      با سلام خدمت شما دوست خوبم:

      منم مثل شما فرزند ندارم، و اون اوایل خودم رو قربانی شرایط ناخواسته می دیدم و یه جورایی از خدا طلبکار بودم که دیگران با این همه کارهای ناشایستی که می کنند ،فرزندانی سالم دارند ،و میخوام بگم خودم رو برتر از اونا می دیدم و دچار غرور بودم ، یه مدت دکتر و درمان هم رفتم ،اما فوق العاده حسم بد بود و البته حس همسرم بدتر بود و عکس العمل های او ،بیشتر به این حس دامن میزد.

      دعاهای بسیاری به درگاه خدا داشتم ،صد البته با اون انرژی پایین ،جواب نمی گرفتیم.

      خلاصه می خوام بگم ،مهم نیس چقدر دعا و زیارت و نذر و دکتر و درمان می کنیم .

      مهم اینکه حس مون رو ،حتی در شرایطی که بچه نداریم ،خوب نگه داریم و رها کنیم.

      مثلا با اینکه من اصلا اصرار به بچه دارشدن نداشتم ، چون یکی ،دوتا ،دیگه از فامیل ،بچه دار نمی شدن ،منم زیاد حساس نبودم.

      تا اینکه یکی از اقوام که از من ،کوچکتر بود ،ازدواج کرد و سریع بچه دار شد.

      دیگه حس حسادت من برانگیخته شد ،چون خیلی توجه ،مادرشوهرم رو جلب کرده بود.

      میخوام بگم حالا اگر من بچه میخوام به خاطر جلب توجه ،خانواده شوهرم و دیگران نیس، و حس مادر شدن رو دوس دارم.

      انشالا خداوند در بهترین زمان و مکان به شما و من و همه کسایی که میخوان مادر بشن ،این هدیه الهی رو بدهد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    بنام خدای مهربان.

    سلام ب همگی عزیزانم .استاد عزیزم و دلبر شیرین و خوش ذوقش..

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    ردپای 8 اسفند 1403

    سپاسگزار خداوندم ک یکبار دیگه منو درمدار این زیبایی ها ،نعمت ها،ثروت،عشق و خوشبختی قرار داد…

    الهی شکرت چقددد این جوجه ها ملوس و گوگولی و شیرین آن خداااای من

    چقد خسته ن،ب محض اینکه ب این دنیا اومدن واز دنیای کوچیک تخم ب دنیای بزرگ ما اومدن چقددد خسته ی راه بودن

    چقد قشنگ لم داده بودن ,پخش زمین شده بودن و کله ی خوشگلشون و گذاشته بودن رو زمین و هی چرت میزنن

    اصن من دیوانه شدم

    من این لحظات و از نزدیک تجربه کردم خدای من از نزدیک،لحظه ب لحظه

    از ترک خوردن تخم ها

    و صدای جیک جیک جوجه ها تو تخم البته زیر پر مادرشون

    چقد نرم و خوش رنگ و خوشگل

    چقد ظریف و زیبان

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    فتبارک الله احسن الخالقین

    خدایا چقد زیبا آفریدی این بندانگشتی رو

    این جوجه های گوگولی رو

    خیییلی تحسینت میکنم خدای جمیل قشنگم

    تو چقدددد زیبایی. چقددد ملوسی

    چقددد گوگولی هستی آخه

    من عاشقتمممم بخاطر فرصت حیاتی ک بهم دادی، فرصت زندگی توی این کره ی خاکی

    چقدد زیباست ،یک جوجه یک روزه خیلی مستقل و خودکفا بر طبق هدایتش هم غذا میتونه بخوره و هم آب بدون اینکه کسی یادش بده

    خدایا شکرت

    چطور یک جوجه از یک سلول بوجود میاد

    اونم کامل،،سر و پا توی مدت 21 روز

    این روند برای انسان 9 ماهه

    و همه چیز داره با تکامل شکل میگیره

    مرحله، ب مرحله

    مریم عزیز خیلی با ذوق و باعشق مرحله ب مرحله باهاشون پیش رفت

    و یادگرفت ک چطور این روند تولد شکل میگیره

    چقد جالب اون لایه نازک سفید وقتی تخم مرغ آب‌پز میکنم فک میکردم هیچ استفاده ای نداره

    ولی با این قسمت متوجه شدم ک چقددد مهمه برای شکل گیری جنین رشد و تولدش

    چقد جالب جوجه ها تا چند رو غذا لازم ندارن

    مادرم میگه تا3 روز

    و همیشه بعد 3 روز بهشون غذا میده و آب

    منم فک میکردم از مادرشون یاد میگیرن نوک زدن و غذا خوردن رو

    و همه اش این فکر تو سرم بود ک این جوجه ها الان از کی یاد بگیرن ک غذا بخورن

    و بعد دیدم خداوند درهرلحظه ن تنها ما رو بلکه کل موجودات و داره هدایت میکنه

    درست مث لاک پشتی ک تازه از تخم دراومده و ب محض اینکه از زیرخاک ک مادرش برای محافظت روشون ریخته در میان

    بدو ب سمت آب حرکت میکنن اون ک تازه ب دنیا اومده و از چیزی خبر نداره از کجا میدونه اگه ب آب نرسه تضمینی برای ادامه ی زندگیش نیست

    واین موضوع باز ایمان منو قوی تر کرد ک همه چی تحت کنترل خداونده و خداوند فکر همه چی و کرده لازم نیست من نگران جیزی باشم

    فقط باید ب ندای درونم گوش بدم و عمل کنم

    بقیه کارها خودش اوکی میشه

    اگه من عمل کنم

    چون خداوند عالم مطلقه

    خداوند قادر مطلقه

    و خداوند خالقه و خداوند قدرت خلق زندگی منو ب خودم داده

    ب نسبتی ک میدونم خداوند ب مسائل من آشناست ،خداوند خواسته های منو میدونه

    خداوند راه رسیدن من ب خواسته ام رو میدونه

    و خداوند در هرلحظه داره منو ب خواسته ام هدایت میکنه

    و خداوند میتونه منو از بی نهایت طریق ب خواسته ام برسونه

    باعث میشه ب آرامش برسم و احساس خوب اتفاقات خوب بیشتری و وارد زندگیم میکنه

    الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر ذوق کردنهای استاد و مریم عزیزم و تمرکزشون بر روی زیبایی ها باعث ورود نعمتهای بیشتر و زیبایی بیشتر میشه

    چقد خوبه ک بتونی از چیزای کوچیک لذت ببری ،غرق حس خوب و آرامش بشی

    قلبت باز بشه و احساس کنی ک خوشبخترین آدم روی زمینی

    دیروز داشتم پیاده روی میکردم

    ی بلبل رو درخت تو باقچه مون داشت چهچهه میزد اصن من دیوانه شدم قلبم باز شد

    و پراز حس خوب و شکرگزاری شدم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک چشم و گوش و قلبم و باز کردی ک این زیبایی ها رو ببینم و بشنوم و لذت ببرم از تجربه ی زندگی توی لین کره ی خاکی

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر ابرهای زیبا و خوشکل

    همیشه راه های آسان‌تری هست

    کار باید راحت راحت و لذت بخش پیش بره

    چقد خوبه ابزار حرفه ای

    چقد خوبه ثروت

    چقد خوبه عمل کردن ب ایده ها

    چقد تحسین کردم اون قفسه های حرفه ای در عین حال بسیااار ساده و راحت

    و فوق العاده هیولا

    هرکس مسئول کار خودشه

    هرکس مسئولیتی ب عهده گرفته

    و باعشق و باحوصله داره انجام میده

    طبق ایده های خودش

    چقد خوبه ب قول مریم جان هرچند وقت یکبار وسایلمون رو مرتب کنیم و کشف کنیم چیزایی ک یادمون رفته ی حس خوب داره

    دیروز ک داشتم کمدم و مرتب میکردم

    دیدم کلی لباس دارم ک یادم رفته بود

    و میتونم دوباره ب استفاده کردن ازشون انرژی شون و آزاد کنم

    و چیزایی و ک لازم ندارم و دور بریزم الهی صدهزار مرتبه شکر

    بخاطرراین بهشت زیبا

    رابطه ی زیبای استاد و مریم جان

    عشق زیبایی ک بینشون هست

    رها بودن و آزاد بودنشون

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    Farhan Karimi گفته:
    مدت عضویت: 486 روز

    سلام درود

    به خدمت آقای عباس منش و خانم شایسته و بچه های سایت

    فایل ها تون واقعا خیلی و خیلی آرامش بخش و پراز درس های زندگی هست

    داشتم به این فکر می کردم وقتی ما تخم مرغ می خوردیم در واقع جوجه را می خوردیم وقتی که رطوبت کافی و گرمای کافی برای تخم باشه توی بیست روز تبدیل به یک موجود میشه به اسم جوجه یعنی ما چقدر جوجه خوردیم وایی چندشم شد ولی چطور میشه مرغ گندم می خوره گندم نه کلسیم داره نه پروتیین ولی وقتی تخم مرغ به وجود میاد پوسته تخم مرغ حاوی کلسیم و خود تخم مرغ پر از پروتیین چطور وقتی می خواد تخم مرغ به وجود بیاد توی شکم مادرش چطور می اونه این تخم مرغ اینقدر بدون نقص باشه یک بیضی خیلی دقیق بعد پوسته دومم چطورر درست میشه و بعد خود تخمم مرغ وایی به تمام معنا معجزه رخ میده بغیر از معجزه نیست آخه چطور بعد وقتی تخم مرغ شروع به رشد یک جوجه می کنه چطور یک زرده یواش یواش تبدیل به پوست میشه استخوان میشه قلب میشه چطور تبدیل به کبد کلیه میشه اینا به کنار اون خون از کجا میاد مو از کجا می یاد واقعا خدایا شکرت ما به تمام معنا توی یک جهان معجزه آسا زندگی می کنیم هر اتفاق به ظاهر ساده است ولی اگر عمیق تر فکر کنیم می بینیم چیزی جز معجزه نیست علم می تونه مارو تا یک جایی یاری کنه و بعد واقعا معجزه می افته دیگه ذهن من نمی کشه آخه چطورررررر

    ما درک خیلی سطحی از جهان پیرامونمون داریم وقتی جهانمو از عمیق درک کنیم اون وقت که کلی از زندگی درس های می گیرم که جواب خیلی از مشکلات زندگیمون هست لطفاً به اتفاق به ظاهر بد نگاه سطحی نکیم سعی کنیم از اتفاقات درکی عمیق داشته باشیم درسی بگیرم و بتونیم زندگیمونو شفا ببخشیم و برای خود بهشتی درست کنیم

    واقعا برای خود من این کامنت کلی درست داشت امیدوارم براتون مفید بوده باشه عاشق تک تکتونم روح های الهی

    واقعا در جهان معجزه ای زندگی می کنیم

    امید وار هر لحظه از زندگیتون در از نعمت ثروت سعادت آرامش خوشبختی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان خوبم

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم

    امروزدرموردتصمیم کاری درزندگیم تردیدداشتم وگفتم بزنم روی نشانه واین فایل اومداولش گفتم این چه ربطی به درخواست من داره ولی بعدش متوجه شدم چراهدایت شدم به این فایل

    موقعی که خانم شایسته گفت این جوجه هایی که یک روره به دنیااومدن وخداوندهدایتشون میکنه وخودشون کارهای خودشون روانجام میدن بدون مادربه خودم گفتم احمدایاخدابرای توکافی نیست ازچی میترسی بروجلوبروواردناشناخته هاشووقتی خدایک جوجه یک روزه روهدایت میکنه وکارهاشوبراش انجام میده توکه اشرف مخلوقاتی!!!!!!!!!!!

    خداتنهات نمیزاره بروجلوصبورباش وتکامل رورعایت کن به زیبایی هاونعمت هات توجه کن وسپاسگزارباش ونجواهای ذهنتوکنترل کن همین الان هم توبهترینی توچی کم داری ازبقیه توهم میتونی به همه خواسته هات برسی

    خودتوبادیگران مقایسه نکن

    هیچ کس کامل نیست

    خودتوبپذیرودوست داشته باش باتمام اشتباهاتی که کردی

    تولایق بهترین زندگی هستی

    به فراوانی الله وجهان هستی توجه کن

    به این سریال پرازدرس های الهی توجه کن

    ترس

    ترس

    ترس

    اسلحه شیطانه

    مشکلات خیلی کوچکترازتوهستندولی وقتی هنوزتودلشون نرفتی فکرمیکنی خیلی بزرگن ومیترسی

    سخت نگیرکارهاروتوی ذهنت وحرکت کن

    درهابازمیشه وخداهدایتت میکنه

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ

    ـــــــــــــــ

    «الطاف الهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله»

    و به زودی پروردگارت به تو (آن قدر) عطا می کند که خشنود گردی.

    (سوره الضحی، آیه 5)

    إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ ۚ وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    ـــــــــــــــ

    «نجوا وسوسه شیطان است»

    جز این نیست که سر به گوشی کردن از جانب شیطان است، برای اینکه مؤمنین را محزون کند، ولی نمی تواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند، مگر با اذن خدا. و مؤمنین بر خدا توکل می کنند.

    (سوره المجادله، آیه 10)

    وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

    ـــــــــــــــ

    «شکر نعمت بر نعمت می افزاید»

    و زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر کنید، حتما نعمتتان را زیاد می کنم و اگر کفران کنید، قطعا عذاب من بسیار سخت است.

    (سوره ابراهیم، آیه 7)

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1162 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا زیبا و خیلی‌ ساده بیان کردی

      واز اینکه تونستی جواب سوالات رو بگیری خیلی‌ خوشحالم

      چون من خودم هر تضادی که برخوردم رو از توی این فایل ها

      وکامنت بچه ها بهش رسیدم

      خدایا هزاران بار شکرت برای این دوستان فوق‌العاده ای که

      با کامنت های زیباشون

      خیلی‌ از سوالات رو پاسخ میدم

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    شراره گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    سلام استاد عزیز وخانم شایسته مهربانم 🙋‍♀️

    خسته نباشید واقعا با تلاشهای شما این بهشت روزبه روز زیباتر وپرانرژی تر میشه انگار خود بهشتم داره حسابی ذوق میکنه که داره اینهمه تغییر میکنه 😊

    خدا جونم این جوجوهارو ببین چقدر نازن کلللی قربون صدقشون رفتم ای خدا 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰

    من از زندگی همراه شما خیلی چیزا یاد گرفتم ومیگیرم وخیلی تجربه ها به دست آوردم که اگر به تنهایی می خواستم این کارو کنم تقریبا نمیشد چقدر مطلب درباره کشاورزی در قسمتای قبل یاد گرفتم واقعا خدایا شکرت 💐💐

    چقدر این دنیا زیباست چقدر خوبه که زندگی روز به روز قشنگتر ،ساده تر ولذت بخش تر میشه ❤❤

    چقدر این آقای لری رو دوست دارم وجودش پراز آرامش ومهربونیه واقعا خدارو شکر به خاطر وجود اینهمه آدمای خوب وپرانرژی 🙏🙏🙏🙏🙏

    خدارو شکر میکنم برای این مسیری که توش قرار گرفتم واز شما دستان مهربون وپرانرژی خدا سپاسگزارم که اینهمه شادی وآرامش ولذت رو وارد زندگی من کردید 🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏❤🙏

    امیدوارم همیشه از آسمون و زمین براتون شادی وسلامتی وثروت بباره چون واقعا لایق عالیترینها هستید 🤲🤲🤲🤲🤲💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3352 روز

    سلام

    اصلا فعالیت و تحرک جزئی از زندگی ما انسانهاست و همه موجودات

    شکرگزار هر لحظه زندگیمان باشیم

    جوجه ها که یک جا جمع بودند یاد کار تیمی افتادم وقتی همه با هم یک کاری را انجام بدهیم و خوب هم باشد چقدر خوب است.

    جهان همیشه در حال رشداست و جوجه ها چقدر زود ماشاله بزرگ شدند و کلی تغییرات در یک روز دو روز داشته اند.

    یاد فایل 2 روانشناسی 3 افتادم؛ هدایت شده به دنیا می آییم. ما همه جور توانایی را داریم کافیست که آن را باور کنیم .

    وقتی جوجه ها می آیند بالا بادستان شما؛ کلی ذوق میکنند و دور وبر را چقدر عالی نگاه میکننند و ذوق میکنند.

    باور کنیم که همیشه راههای ساده تر وبهتر است که دراین صورت به سمت آنها هدایت میشویم

    وقتی که فعالیت سازنده داشته باشیم ؛ به نظر من همیشه چیزهایی خوب خواهیم داشت و بهتر میشود و مثبتتر

    در این طبیعت زیبا که کار کنیم خودش کلی انرژی مثبت می گیریم.

    لری باید بداند که استاد ماهمیشه بی نظیر است.

    چقدر از وقتی که اولین قسمت این سریال را گذاشتید ؛ پرادایس فرق کرده است و بهتر شده است.

    موفقیت ادامه دارد……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2442 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    سلام به همه ما بهشتی ها😍 سلام به همه ما عزیزای دل خدا 😍

    خدای من چقدر زیبا شدن چقدر رشد کردن جوجه هامون، دقیقا مثل خودم و همه دوستان ارزشمندم که امروز قسمت 73 از زندگی در بهشت رو نوووش جان کردیم و هر روز داریم با تعهد و استمراری که گذاشتیم روی توجه و کار کردن روی خودمون هر روز داریم بهشتی تر میشیم و زیباتر و خییییلی مهم ترش راحت تر برای دریافت بی نهایت ها از زیبایی و نعمت ها و ثروت ها و من که عااااااشق این راحت تر شدنم، بی نظیره، خدایا شکرررررررت

    واقعا دمت گرم مریم عزیزم، چقدر هر روز داری خفن تر میشی و شایسته تر برای دریافت این بی نهایت هایی که ادامه ها دارد، چقدر این 21 روز پروسه تولد کلی درس و آگاهی های ناب بدست اورد مریم جون و البته ما که به زبان تصاویر گویا و پر از عشق مریم جون نوووووووش جان کردیم، چقدر خوبه که دیگه هر روز ما بهشتی ها تولدی جدید هست چون هر روز داریم کلی آگاهی های ناب بدست میاریم و یا همون هایی که بدست اوردیم رو با عمل کردن بهشون نهادینه میکنیم تو وجودمون و میوه اش رو که نعمت ها و ثروت ها و البته از پس اون پاداش ها باشه نوووووش جون میکنیم، خدایا شکرررررررت، شکرت برای بی نهایت بودن نعمت ها و ثروتها، وقتی قدم اول رو بر می داریم چشممون به یک نقطه خاصی هست و فکر می کنیم به اون برسیم دیگه ته همه چی هست ولی وقتی قدم برمی داریم و به همون نقطه می رسیم می بینیم ای بابا هنوز خییییییلی هست کلی نعمتهای دیگه و ثروت های دیگه، من الان ثروت و نعمت های استاد و مریم جون رو ندارم ولی اینقدر باورهام خفن تر شده و رشد کرده و قد کشیدن که با گوشت و استخونم اینو درک کردم که این ها نهایت و ته نعمت و ثروت نیست، همین الان یاد حرف استاد تو یکی از فایل ها افتادم که وقتی هنوز ایران بود میگفت: من بوی پول رو احساس میکنم و من الان میتونم بگم بوی پول رو اگر قبلا اصلا احساسش نیم کردم ولی الان حسش میکنم ، حسش میکنم که حسم خییییییلی خوبه، چیزی که همیشه به خودم یا صحبتی پیش بیاد یا تو کامنت هام اینجا میگم، حس ، از چیزایی هست که اصلا نمی تونه الکی فیلم بازی کنه، اگر حالم خوبه یعنی تو مسیرم یعنی ریشه ها دارن قشنگ و اصولی رشد میکنند، خدایا شکرررررررررررررت که هر روز دارم راحت تر میشم برای این دریافت بی نهایت ها از زیبایی و نعمت و ثروت، شکرررررررررت خداجونم، شکرت که از وقتی توجهم رو گذاشتم روی خودم حست میکنم و هر روز هم بیشتر و زیباتر

    چقدر قشنگ با هم خوابیده بودن جوجه هامون، خدای من 😍 ، خدایا شکرررررررت که میشه راحت هر چیزی رو داشته باشیم، مثل همین دستگاه های جوجه کشی مون، چقدر ثروت مقدسه خدای من ، چقدر ثروت فراااااااوووونه

    یه صبح زیبای دیگه تو بهشت زیبا، خدایا من چقدر این سبزی درختا زیباست، چه سکوت و آرامش بی نظیری ، خدایا شکرررررت برای نعمت آب برای این درختای بی نهایت که زیبایی شون دیوانه کننده ست خدایا شکررررررت

    چه پرشی کرد جوجه بندانگشتی از دست مریم جون 💫👏😍

    چقدر جریان هدایت زیبا و مقدسه، وقته دل میدیم به این جریان و بهش اعتماد کنیم چقدر مسیر ورود نعمت ها و ثروتها و زیبایی ها به زندگیمون هموار هموار میشه، وقتی دست کشیدم از انداختن تقصیرهای زندگیم به گردن دیگران از پدر و مادر و جامعه و و و و چقدر سبک تر شدم، چقدر خوبه که دیگه گیر نمیدم به هیچ چیزی (چون من کلا دختر آرومی بودم و اهل شکایت کردن و غر زدن زیاد نبودم ولی خب بازم این رو داشتم و الان دیگه بازم خییییییییلی کم تر شده) و مجموعه همه این ها چقدر قشنگ هر روز داره منو راحت تر میکنه (من عاشق این راحت تر شدنم؛ چون قبلا برعکس اون رو یک چیز طبیعی می دونستم یعنی به اصطلاح پدر دراومدن، زجر کشیدن) ولی الان که لذت راحت شدن رو شروع کردم به چشیدن چقدر لذت بخشه واقعا، من الان 5% اون راحتی و نعمت ها و ثروتهای استاد و مریم جون رو ندارم ولی اونا هم این ها رو از اول تولدشون نداشتن، اوما هم مثل من همین قدم ها رو بداشتن، اصلا اونا هم قدم برداشتن و مهم همینه ، خدایا شکرررررت، از وقتی روی خودم شروع کردم کار کردن آگاهانه، قشنگ بوی ثروت (در همه جنبه ها رو) حس کردم و همینم شد و شروع شد وارد زندگیم شدن برخلاف قبل؛، خیلی راحت تر و بیشتر ، شکررررررررت خداجونم💫😍

    خدای من چقدر این جوجه ها فوق العاده اند، چقدر مستقل اند و قدم به قدم خیلی قشنک دارند رشد میکنند و یاد میگیرن، خدایا شکرررررررت شکرت که داری قدم به قدم منو هدایت میکنی تا درست و اصولی رشد کنم و ظرف وجودی ام بزرگتر و بزرگتر یشه،

    و پرادایسی که اگر کسی دیگه بود می تونست به همون چیزی که قبل از این تغییرات از اسلاید در و پنجره ها و هرس کردن علف های هرز و خرید مرغا و خروسا و اردکا و و و اکتفا کنه ولی اگر کسی باشی مثل استاد و مریم عزیزم که بالاترین استانداردها رو تو همه چیز واسه خودشون میخوان وقتی خودمون رو لایق اون بدونیم، همین بهشت رو هم هر روز بهشتی تر می کنیم و زیباتر چون برای زیبایی هیچ حدی نیست برای داشتن نعمت و ثروت هیچ حدی نیست، بی نهایت هست و بی نهااااااااااااااااایت

    خدای من، جوجه بدانگشتیه که رفت پیش جوجه های سری اول، چه به صف شدن واسش 😍 ، اونم خییییلی ریلکس و با اعتماد بنفس خفنش ایستاده بود اصلا تکون هم نمی خورد مقابل اون لشکر طلایی ها😂 ، خدای من همه شون رفتن یه گوشه از سر و کول هم بالا می رفتن اونم راحت فقط لذت میبرد و واسه خوشد می رفت جلو 😂

    خدای من عااااشق این ذوق کردنای مریم جون و استاد هستم ، دمتون گرم که کیف لحظه لحظه رو می کنید

    چه هدایتی خدای من، شکررررررت، دقیقا لَری زمانی برسه که قفسه ها هم رسیده باشند ، خدایا شکررررررررت شکرت برای این هدایت های زیبا

    خدایا شکرت برای قفسه های جدید که وسایل رو مریم جون و استاد خیلی مرتب و حرفه ای و تمیز تو اونا می چینن، چه خوب شد استاد آر وی رو اورد کنار شاپ که وسایل رو راحت تر دربیارن و فاصله ای دیگه نباشه و همین راحت تر شدن خییییلی زیباست خییییییلی، همیشه بهترین راه و ساده ترین راه هست اگر ما باور کنیم، خدای من چه هیولایی بود میلواکی اونم با باتری اینطوری هیولا کار میکرد ، قشنگ زمین رو شخم زد و آماده برای عملیات کرد ، خدایا شکرررررت، چقدر ثروت بی نظیر و مقدسه که میشه براحتی هر ابزاری که بخوای از بهترینش رو بخری، خدایا شکرت

    آقا هر ترمزی داری ، کار کن روی خودت، اون ترمز رو ریشه ای از بین ببر (قدم به قدم و تکاملی) و واسه خودت برو جلو و جلو و کیییییف کن از مسیر همواری که هر روز واست هموارتر و راحت تر میشه واست برای دریافت بی نهایت نعمت ها و ثروت ها و پاداش ها، آخ که چه کیییییفی داره خدای من شکررررررررت😍

    همه چی می تونیم داشته باشیم ، تمااااااااااااااااام؛ شکررررررررررررررت خدا شکرت😍

    دمت گرم استاد که اینطوری با تعهد و استمرار روی خودت کار میکنی و همیشه تجربه های جدید و از پس اونا کلی آگاهی های ناب که مثل این قسمت حتی لَری که حرفه ای این کارهاست چیزهای جدیدی از شما یاد میگیره، دمت خییییییلی گرم خییییییییلی

    چقدر کییف کردم و تحسین کردم وقتی استاد توضیح داد درمورد برنامه و ایده اش واسه کشیدن آب و برق به شاپ ، مریم جون به لَری گفت: ما فقط می خوایم همه چیز همه جا داشته باشیم و همین هم هست و همه این ها نتیجه فقط کار کردن استاد و مریم جون روی خودشون بوده ، واقعا خیییییلی لذت بخشه خیییییلی خدایا شکرررت واقعا شکرت که باورهام حسابی دارن قد میکشن ، خدایا شکررررت که می تونم همه چی همه جا داشته باشم که کلا فقط در خال لذت بردن و هر روز لذت بیشتر ، راحتی بیشتر سادگی بیشتر و کلللللللی بی نهایت نعمت ها و ثوت ها ، خدایا شکرت

    چقدر سیستم قفسه ها راحته و محکم ، راحت و بدون هیچ زور و فشار خاصی وصل میشن حرفه ای بدون هیچ ابزار اضافی فقط با همون سیستم ساده، چقدر هم محکمن، 150 کیلو روی هر قفسه میشه جنس گذاشت 😍 ، خدای من چه آفتاب سوزانی که این میله های قفسه رو اینطوری داغ کرده درحالیکه همین یکی دو روز قبل بارون های شدید بود که کلی هم به پرادایس حال داد، چقدر خوبه این تنوع آب و هوایی، آفتاب هست یه دفعه می بینی روز بعشد یه باورن مشتی و فوق العاده که کیییییییف میکنی از صداش و شدت و فرااااااااوونی اش، خدایا شکررررررررررررت

    چقدر باکس برقه حرفه ای و تمیز نصبش کرده استاد، دمت خییییییلی گرم استاد عزیزم 😍

    خدایا شکرت که بجز شکرت هیچی نمیشه گفت برای این همه زیبایی ها و نعمت ها و ثروت ها که بی نهایت بی نهاااااااااایت هست😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        زینب سلمان زاده گفته:
        مدت عضویت: 2442 روز

        بنام خدایی که بشدت کافیست

        سلام به روی ماهت دوست ارزشمندم

        نوووووووووش وجودت عزیزم

        واقعا خدا رو شکر میکنم که من فقط ازش خواستم و اون به زیبایی و راحتی منو قدم به قدم هدایت کرد و این مسیر همچنان ادامه ها دارد

        شما دوست ارزشمندم همین که اینجایی یعنی قانون رو فهمیدی وگرنه همونطور که استاد هم همیشه تاکید میکنه این فایل ها اصلا برای همه نیست باید خواسته بشه تا هدایت بشه

        شما می تونی تا هر جایی که حتی فکرشو نمی کنی پیش بری تو داشتن بی نهایت ها از نعمت ها و ثروت ها

        هر لحظه ات توحیدی تر و. ثروتمندتر دوست ارزشمندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم

    خوش اومدید به این بهشت زیبا. خوش آمدید به این رویا.

    علی رغم اینکه شما همیشه سهم بسزایی در رشد این بهشت دارید، اما وقتی که شما نیستید هم جهان باز به کار خودش ادامه میده و دست نازنینش به نام مری جان، حرکت رو ادامه میده و این جهان و بهشت، معطل نمیمونه.

    بعد از این همه مدت کار کردن روی این بهشت، اصلا جهان با شما همراه شده و شما هم دیگه نمیتونید کاری نکنید. هر روز حرکت. هر روز پیشرفت. هر روز تغییرات مثبت کوچک، که وقتی روی هم جمع میشن، یک رشد فوق العاده و بینظیر رو رقم میزنن.

    من اگه بودم توی این جیکی ها شنا میکردم. اصلا خودم یه جوجو میشدم میرفتم تو دنیاشون زندگی میکردم.

    چقدر خوبه که میتونیم ما هم بهشت خودمونو داشته باشیم‌. چقدر خوبه که میفهمیم چقدر میشه تجربه های زیبا و جدیدی داشت

    عزیزم اون بندانگشتی چقدر نازه. اصلا مصداق بارز فلفله 👈که نبینش چه ریزه، بنداز بغل بقیه تا پراشون بریزه🤣🤣

    یه جماعتی از این کوچولو کرک و پرشون واقعا ریخت. همینه ها، هرچیزی اولش ترس داره، غافل از اینکه بابا به خدا خیلی خوبه. کاری به کارت نداره که هیچ، بهت خیر هم میرسونه. بعد یک نفر که قبلا خودش تجربه اون ترسه رو داشته که رفته تو دلش و برش غلبه کرده، از بالا که نگاه میکنه، میبینه که چقدر این ترسها الکیه. چقدر بیخودی دارن میترسن بعضیا. بعد خندش میگیره و بهشون میگه بابا کجای کارین؟ این که داری ازش میترسی، اصلا یه فرصته. یه نعمته. چیزیه که تو رو رشد میده. منو نگاه کن، ببین چجوری برش غلبه کردم و رشد کردم! تو هم مثل من باش. اما خب خیلی ها که اصلا باورش نمیکنن، اون یک سری هم که باور میکنن، اگه واقعا باور کنن و ایمان بیارن، حرکت میکنن و نتیجه اش رو هم میگیرن.

    چقدر ناز نازی کنار همدیگه قایم میشدن. اصلا وقتی میخواست زوری خودشو بچپونه اون لا اصلا دل من براش میرفت. خوابشون که دیگه نگو. خدا!

    اون یکی که قشنگ سرشو گذاشته بود رو پشتی، ولی خب پشتیش زیاد خوشش نمیومد. عزیزم. خدای من!نگاش کن!

    خداروشکر که خداوند هدایت میکنه همه موجودات رو. جهان رو هدایت میکنه. جوجه ای که یک روزه به دنیا اومده، اینجوری همه کاراشو خودش انجام میده‌. یعنی قشنگ توحید کامل رو رعایت میکنه. یعنی واضح میتونی ببینی که فقط روی خدا حساب کردن یعنی چی. معصومیت و صداقت رو میبینی.

    خدایاشکرت.

    ببین کار خدارو، لری میاد، همون موقع بسته ها هم میرسن، لری هم تریلرشو آورده و بسته هارو برامون میاره. ببین هدایت خدا رو. ببین خداوند چجوری کار و زندگیشو ول کرده داره کارای این خانواده رو انجام میده.

    ببین چطوری هدایت میکنه. خودش میگه قشنگ آر وی رو بیار نزدیک شاپ تا راحت خالیش کنی. میگه به جای اینکه با بیل و کلنگ بیفتی به جون زمین، بهت میل واکی دادم و مته، بزن سوراخ کن برو جلو.

    یعنی اصلا فکرشم نمیکردم که این دریل به این سبکی، اینقدر هیولا باشه که اون مته رو که اون دوستمون با موتور برق و اون نمیدونم چی چی که داشت با چه زوری کرد تو زمین، مثل کره همینطوری زیر زمین بچرخونه، اصلا ریشه و گیاه کیلو چنده؟ میخوره میره.

    ببین چقدر خداوند هدایت میکنه به راه های ساده تر.

    ⭐همیشه راه های بهتر و ساده تر هم هست⭐ هرچی ساده تر بهتر. ⭐راه آسان، راه درست⭐

    تا جایی که لری اینکاره، میاد کف میکنه، میگه من هر روز دارم چیز جدید یاد میگیرم.چقدر این جهان بیانتها و نامحدوده.

    پیشرفت و سادگی و راحتی حدی نداره.

    ببین قفسه به این هیولایی که توی هر قفسش ۱۵۰ کیلو بار جا میشه رو، توی یه کارتن میارن میذارن دم در خونت. اصلا ببین چقدر همه چی هرروز راحت تر و آسون تر و کارآمدتر میشه.خدایاشکرت

    ممنونم استاد جان که حتی میخواهید حتی توی شاپ هم همه چیز داشته باشید.

    you want to have every things in every where

    یه ۳_۴ روزه که شروع کردم فایل ها رو از اول کلا ببینم و نت برداری کنم، یعنی قشنگ روزی ۱۲ ساعت دارم فقط یاداشت برداری میکنم، تکرار میکنم، باورسازی میکنم، و منتظر نتایج خوب بودم. و امروز قرار بود که برم یه کارتی رو پرینت بگیرم، بعد حسم گفت که برم کارت بانکیم رو هم که یک ماهه منقضی شده، تمدید کنم، بعد رفتم بانک، چقدر هوا خوب بود، بعد رسیدم بانک میتونم بگم هیچ کسی نبود. بعد گفتم که میخوام کارتمو تمدید کنم، یه خانمی بود، چقدر هم خوش اخلاق بود، از پشت ماسکش هم میفهمیدم که حالش خوبه، گفت که کارت ملی داری؟ گفتم نه. گفت شماره رهگیری داری؟ گفتم نه. گفت شناسنامه که داری؟ گفتم آره. گفت برو پیش رئیس این فرمو امضا کنه ولی بعید میدونم. گفتم باشه و تو ذهنم داشتم میگفتم که میکنه مگه دست خودشه؟ بعد دیدم هیچ خودکاری نیست که باهاش فرمو پر کنم، بقیه هم داشتن در به در دنبال خودکار میگشتن. بعد حسم سریع گفت برم از مغازه یه خودکار بگیرم ، منم سه سوت رفتم خریدم، هم کار خودم حل سد، هم دو سه نفر دیگه استفاده کردند و چقدر هم با رفتار خوب و تشکر. بعد آقا رفتم پیش رئیس، همون لحظه خلوت خلوت شد فقط من بودم، دادم بهش اونم سریع گرفت امضا کرد و بعدش گفت کارت و اینا داری ؟ که گفتم نه. بعد خودش راهنماییم کرد که چیکار کنم و کجا برم بگیرم. ولی به هر حال کارمو راه انداخت و من کارت جدیدو به مدت ۵ سال تمدید کردم، بعد رفتم آدرس پرسیدم، بهم گفتن که با اتوبوس برو راحت تره. بعد رفتم تو ایستگاه یه دقیقه بعدش اتوبوس اومد و با کولر قشنگ زدم رفتم، اونجا هم که رسیدم دوباره دستان خدا بهم کمک کردن که چکار کنم، بعد دوباره برگشتم و همین طور هدایتی خدا زمانی منو رسوند به ایستگاه که همون لحظه دوباره اتوبوس اومد و بازم انسانهای خوش اخلاق دیگه. بعد برگشتم، خونه ما تقریبا چسبیده به پل خواجو و کلی فضای پارک و باغ و بوستان هست به علاوه صدا و سیما که اون هم قشنگ واسه خودش یه جنگله و تازه توش خرگوش هم داره. خلاصه پیاده اومدم و کلی هم لذت بردم. و تا رسیدم یه نفر زنگ زد بهم که یه شماره کارت بده تا یه پولی برات واریز کنم.

    اصلا ببین متحیر شدم. من فقط پیام نشانه ها رو خوندم و حرکت کردم. هرکاری که حسم گفت رو کردم و برای راحتی خودم ارزش قائل شدم و همه کارها به راحتی انجام شد.

    تازه فردا هم ادامه داره. قراره برم کارت ملی بگیرم. بعد به خودم گفتم صد در صد من هم مثل استاد که توی یک روز با یه پاسپورت ویزای آمریکا رو گرفت، میرم و خیلی زود کارتمو میگیرم. دیگه تقریبا فکر کنم بالاتر از گرفتن ویزای آمریکا با یه پاسپورت تو یک روز دیگه بالاتر نداریم. وقتی اون اینقدر راحت انجام شد، کار من که صد در صد خیلی راحت قابل انجامه.

    خداروشکر.

    فقط خدارو شکر.

    قشنگ یه گوشه ای از اون حسی رو گرفتم که خدا کاراشو ول میکنه کارای مارو انجام میده.

    خداروشکر. تازه من فکر کنم هنوز وسطای فایل ها هستم. تا آخرش خدا میدونه چه در هایی باز بشه.

    انگیزه ام هم همون مثالی بود که استاد زدن. اون دختر خانمی که عید رو فقط چسبیده بود به فایل ها و بعد برکات بینظیر و رحمت های باور نکردنی وارو زندگیش شد.

    تازه اون موقع که ۴۰۰ تا فایل رایگان که یکی از یکی ارزشمندتره نبوده که!

    خلاصه خدا میدونه چه اتفاقات باحالی قراره بیفته.

    خدایاشکرت.

    دوستتون دارم.

    دستتون در دست الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2374 روز

    صل علی محمد سید حسین خوش آمد… بنازم بنازم طوری پشت فرمون میروندی آدم فکر میکرد انگار ده ساله راننده پایه یک اتوبوس های اسکانیا توی ایران بودی… واقعاً تجربه فوق العاده ای بود از هر لحاظ هم برای شما که برای کسب تجربه و تحقیقات به سفر رفتید، هم برای مریم جان که برای اولین بار با شجاعت تمام به دل ترس هاش رفت، هم برای ما که هم سفر شماییم بینهایت درس زندگی داشت…

    خیلی برام جالبه!! این دو فایل اخیر برام یه نشونه بود… بازدید استاد از مرده‌شور خونه و دیدن مرده ها، ازون طرف مریم جان هم چند شب رو تنهایی در دل جنگل پرادایس سپری کرد؛ یه تمرین بهم گفته شد؛

    آره… کی حاضره!؟! کی موافقه؟!؟ کی پایه اس؟؟ راستیتش من خدا رو شکر خیلی وقته که هم با مرگ و مرده ها کنار اومدم، با تنهایی و شب و تاریکی هم کنار اومدم و خیلی برام عادیه… ولی ولی حقیقتش هنوز به اندازه کافی قوی نشدم که شب تنهایی برم قبرستان… یادمه پارسال با یکی از دوستام با هم شب رفته بودیم قبرستون، و با هم حرفای خدایی و عرفانی میزدیم خیلی تجربه باحالی بود، همین که داشتیم قدم میزدیم یهو یه پیر زن رو دیدم که داره ناله می‌کنه …یه پیرزن با اون چادر و پوشش سیاه، در دل تاریکی شب اون هم لابلای قبرها منو وحشت زده کرد چون ناگهان در دو متریم دیدمش و جا خوردم، یه لحظه هر چی توی فیلمای ترسناک و ناخودآگاه توهم سازم بود برام تداعی شد و مغزم شروع به توهم و ترس کرد، گفتم جنه… با دوستم ازش پرسیدیم اینجا چیکار میکنی، گفت پسرم پاره تنم رو تازه از دست دادم و خونمون همین نزدیکیه دلم براش تنگ میشه میام سر قبرش…با این خاطره یکم ناخودگاهم مشوش و مظطرب شد…. ولی این تمرین و چالش جدیده برام؛ میخام هر طور شده با شجاعت برم توی دل این ترس و توهم پوچم… در دل تاریکی شب تنهایی برم قبرستون… خیلی ذهنم مقاومت داره ولی میخام هرطور شده این مقاومتو بشکنم… تلفیق دو قسمت قبلی، این چالش و تمرین عجیب رو برام در پی داشت… سعی میکنم بزودی با تقویت عزت نفس و اتصال محکم تر به خدا این کار ظاهراً سخت و دلهره آور رو انجام بدم به امید الله مهربان…

    ببین استاد، یعنی من کشته مرده این ری اکشناتونم…

    خداااااای مــــن… اینا رو نگا کن…. ای خدااااااا…. عزیزم عزیزم…خدایااااا….

    بخدا من از ذوق و شوق کردن شماها، پرواز کردم… احساساتم برانگیخته شد… منم عین شماها مثل بچه ناز و معصوم ذوق و شوق میکنم….چقدر من این لحن باحال کودکانه شماها رو موقع ذوق کردن و احساساتی شدن دوست دارم… من عاشقتونم عزیزای دلم… عاشقشونم

    آره عزیزم هیچ جا خونه آدم نمیشه… ولی ما هم زمان هم جورجیا بودیم هم توی پرادایس،در واقع به طور موازی در هر دو مکان بودیم… عجب رزونانسی بودا….

    این فضای ایزوله و بسته جوجه ها در دستگاه منو یاد خودمون انداخت یجورایی؛ این جوجه ها در این دما حرارت و جو ایزوله و محافظت شده، جدا از دما و جو خارجی دارن رشد و تکامل پیدا میکنن،با اینکه دما و جو سرد بیرون(مثال جامعه و باورهای قشر عموم مردم) نامناسبه ولی در یک محیط امن و ایمان دارن رشد و تکامل پیدا میکنن

    + + ما هم اینجوری هستیم، مثل جوجه هایی که داریم تکامل پیدا میکنیم، و برای بقا و رشد و نمو باید در محیط امن و مناسب محافظت شده رشد کنیم… این جوجه ها در این فضای دستگاه ایزوله و کنترل شده هستند، ما هم درون فضای محافظت شده این سایت کامل و بهشتی هستیم، مجهز به دستگاه محافظتیِ(حریم ایمن و مطمئن) «ایمان» و زره پولادین «تقوا»… اگر در این فضا و محدوده مطمئنِ « ایمان الهی» باشیم و استقامت داشته باشیم، و از زاویه دید انتخاب طبیعی قویتر و لایق تر باشیم، به بهترین و زیباترین شکل رشد و نمو پیدا میکنیم تا به کمال برسیم و این مسیر را هیچ انتها و محدودیتی نیست… مطابق قوانین انتخاب طبیعی هرکی استقامت نداشته باشه،استمرار نداشته باشه،قوی نباشه شایستگی نداشته باشه و خودشو رشد نده، از مسیر خارج میشه و از زیر چرخ های زمان و جهان از بین می‌ره….

    خدای من خدای من، نگاشون کن؛ این خواب دسته جمعی جوجه ها منو یاد چه خاطرات شیرین و باصفایی انداخت… یادش بخیر سال ها پیش در خوابگاه مدرسه نمونه تیزهوشان دهدشت… چه دورانی کوتاه ولی باحالی بود، شبا با همکلاسی ها و دوستای نازنینم دسته جمعی جامون رو بصورت تو در تو و ردیفی جلوی کولر پهن میکردیم و در کنارهم با عشق و صفا میخوابیدیم، تا دیر وقت شوخی و مسخره بازی درمیاوردیم، یکی سروصدا میکرد و میخندید،بقیه هم بیدار میشدن و با هم میخندیدیم،الان که نگاه میکنم واقعا از شیرین ترین دورانم بود، یا سال ها قبل زمانی که کودک و نوجوان بودم،خونه مادربزرگ و پدربزرگ هام توی روستا، شب ها روی تخت های دراز توی هوای آزاد در حیاط،دسته جمعی و خانوادگی پیش هم میخابیدیم، یادمه یه شب حتی سگ نیمه شب اومد بالا سرم و تا صبح زیرپتو از ترس قفل کرده بودم… واقعاً خواب دسته جمعی یه چیز دیگست و صفای خاص خودشو داره… الان که سال هاست که تنهای تنهای تنها میخوابم و هم صحبتی جز خدا ندارم…. ای جونم روزگار….

    مریم خانم گل،استاد نازنینم خدایی جون میدید واسه مامان بابا بودن، چه مادری بشه مریم جان، چه عشق و محبت بیشتری بینتون ایجاد میشه استاد، بیشتر و بیشتر و بیشتر، بگید یا الله و چند بچه ناز و دوست داشتنی بیارید… ببین چقدر عشق میکنید با این جوجه موجه ها… حالا تصورشو کن که چند تا بچه قدو نیم قد داشته باشید، این مهمونای آمریکایی عزیزمون هم با اون تعداد فرزند و خانواده شلوغ الگوی واضح و عینی بودن… بیا اینم الگو، هرچی بهونه مهونه مثل کار و ازین حرفا رو بیخیال،ترمز ها رو شناسایی کنید و بکشید پایین، روی باورهایی فرزند آوری تون کار کنید🚸🚸🚼🚼🎉🎊🎉🎈🎈😂😂😂😆😆😉😉😍😍😊😊😘😘… اینم «تشویق» از طرف ما…

    عشق و صفا و صمیمیت هزاران برابر میشه… قدر نعمت ها لذت ها و فرصت های خدا رو بدونیم…. آدم از سر شوق بغض می‌کنه بخدا….

    من که این خواسته همیشه در دلم هست که حتی ده تا فرزند داشته باشم، جون میده واسه بازی و سرگرمی، واسه قایم موشک، واسه فوتبال خانوادگی، واسه عشق و صفا و صمیمیت و مودت…. اووووووف…. میمیرم واسشون… میمیرم واسه خواسته های دلم…. چه چیزی لذتبخش تر از خلق خواسته ها….

    ای جانم … ای جان… این جوجه کوچولو رو نگاه کن، چه با اعتماد به نفس هم هست با اینکه رفته توی جمع غریبه ها و تحویلش نمیگیرن ولی عین خیالش هم نیست و نمیترسه، ازون ور اون جوجه طلایی های بزرگ جوری ازش اعراض کردن و پشت کردن بهش انگار با ابلیس مواجه شدن😂😂😉😉😃☺😊😋 خدا بگم چیکارتون کنه، لااقل یه مهمون نوازی سلامی علیکی این چه طرز برخورد با هم نوعتونه… جوجه مووورغی های بی ادب… میدمتون استاد ادبتون کنه ها….

    خدای من، همون حسی که نسبت به بچه ها و کودکان داریم، دقیقا همون حس معصومانه و پاکی رو نسبت به جوجه ها و توله های حیوان ها داریم، انگار مثل بچه خود آدم میمونه…راستی استاد خوب که یادم اومد؛ «نشونه و هم‌زمانی»

    دیشب میخواستم برم جایی، سر کوچه چششم خورد به دو تا پسر ناز کوچولوی دو، سه ساله… با اینکه ذهنم درگیر کارم بود ولی یهو حس درونیم گفت برم سمتشون و کنارشون بشینم و نگاشون کنم( نگاه کردن و توجه به کودکان برام صلاته برام مراقبه و منبع حس خوب و انرژی مثبته)… وای عزیزم … خدای من… چچققققددددر لذت بردم و روحم زلال شد…رفتم کنارشون نسشتم و با عشق نگاشون کردم، خدایااا، اون یکی روی سر اون یکی یه تیکه کاغذ ریز مینداخت و با همین حرکت کوچولو « با هم» میخندیدن و بازی میکردن… منم باهاشون میخندیدم، صدای جغد، پرنده، حیوونا رو براشون درمیاوردم، با زبان صورتم براشون شکلک درمیاوردم تا بیشتر بخندیم، با هر حرکت کوچیک بلند بلند با تمام وجود میخندیدن، برای لحظاتی کودک درونم فوران کرد و شدم عین بچه ها چند ساله… وای الهی، همدیگرو میبوسیدن و به هم عشق می‌ورزیدن، داشتم به اون یکی یاد میدادم که چطور کفش هاشو بپوشه و دربیاره که به یکباره

    اون یکی فرشته ناز کوچولو بلند شد و منو بوسید…. واااااااآآآآآآآآی خدااااااا…. این زیباترین بوسه بود برام…. این بهترین و زیباترین عشق خدا بود برام…. بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد… یه پسر بچه دو و نیم ساله منو بدون اینکه بگم اینطور عاشقانه و خالصانه بوسید… این بوسه خود خود خدا بود برام… بهترین و زیباترین ابراز عشقی که خدا بهم داده…. با عشق و خلوص هر دو تاشون رو بوس کردم و بدرقشون کردم، به اون فرشته کوچولو گفتم عاشقتم، اونم بلند میگفت عاشقتم… هی من میگفتم عاشقتم … هی اون میگفت عاشقتم… خودش ول کن نبود و تا لحظه آخر چندین و چند بار میگفت عاشقتم… منم ول کن نبودم و با تمام وجودم میگفتم عاشقتم

    خودم هم باورم نمیشه و انگار مثل یه رویا بود برام…. این ابراز عشق پاک منو برای روزها شارژ کرده… کاملا رفت توی حافظه بلند مدت و و تا ابد فراموش نمیکنم…. یکی از زیباترین و الهی ترین لحظات و تجربه ها بود برام… اون رهایی و عشق بی قید و شرط بچه ها خیلی منو منقلب کرد و از دیشب تا الان توی لاک خودم فرو رفتم و با خدا ساعت ها حرف زدم…. این نشونه و همزمانی منو به تصمیمی که این چند روز گرفتم مطمئن تر کرد که میلاد داری راه درستو میری و تصمیم درستی گرفتی، این رو هرگز فراموش نکن که تو دست در دست خدا هدایت میشی…

    این دو سه هفته اخیر سخت مشغول یه چالش جدید و پیچیده بودم، در لابلای نجواها و تضادها کمی گیج شده بودم، که خدا رو شکر الان به وضوح و شفافیت بهتری رسیدم و تصمیم صحیح رو گرفتم…

    دوستان به بچه های کوچیک خوب نگاه کنید، دنیایی از آگاهی و حرفه از طرف خدا، دنیایی از عشق و آرامش، انگار خدا رو می‌بینید… خدایا شکرت شکرت شکرت بابت این اتفاق زیبا و هدایت های دقیق و به موقع…

    یا حضرت نوح…. این دیگه چی بود استاد… دریل خاکی… این دیگه معرکس… هر قسمت کلی ابزار و امکانات جدید و هیولا میبینیم … این ذهن فرا هوشیار شما منو به وجد آورد، ما هم باید مثل شما همیشه حواسمون باشه که ایده های بهتر ساده تر و راهگشا تر هم هست… این باور آسان تر شدن کارها خیلی فراره و باید آگاهانه و مستمر تمرین کرد تا توی وجودمون، خوب جا بیوفته… همه چیز با تمرین و تکرار مستمر جا میوفته… فقط استاد ازین هم میشد ساده تر و راحت تر، چرا دنده عقب می‌رفتی و خودتو اذیت میکردی!؟ می‌تونستی رو به جلو هم امتحان کنی….

    خدایی اگه ما بودیم با بیل و کلنگ ساعت ها میکندیم، پوست دستمون پینه می‌بست و زخم میشد تا بالاخره یه سیم کشی کنیم… چقدر فراوانی ابزار و وسیله هست که اصلاً فکرشو هم نمی‌کردیم چقدر ایده ها و راه های ساده تر و آسون تر هست که ما ازش استفاده نمی‌کنیم، چقدر ما آدما بصورت پیشفرض عادت داریم کارها رو سخت پیش ببریم، چقدر بسته و محدود فکر میکنیم و همش اصرار داریم با همون روش ها و ابزارهای سنتی و قدیمی کارو پیش ببریم، چقدر اتلاف وقت و انرژی داریم، چقدر نافهم بازی درمیاریم، چقدر مغز دست نخورده و آکبنده…. الله اکبر ازین همه فراوانی و قدرت نامحدودی که خدا بهمون داده، واقعا خیلی ناشکر و نادونیم اگه ازش بهره نبریم…

    مریمی میگم راست میگی ها، توی این خونه تکونی و اسکن کردن ها چه چیزایی رو آدم پیدا می‌کنه…واقعا این فرهنگ خونه تکونی ما ایرانی ها خصوصا در ایام نوروز بسیار با اصالت و پسندیدست، منحصر به فرد و بسیار زیباست….

    آره واقعا آدم گاهی لابلای این تمیزکاری و خونه تکونی ها خیلی وسایل و اشیاء گمشده که مدتها ازشون بی‌خبر بودیم رو پیدا میکنیم و چه ذوقی هم میکنیم، این حس باحال رو هممون تجربه کردیم که توی جیب لباسای قدیمی پول پیدا کردیم و ذوق کردیم😊😁😃😆😉😋😍☺….

    خیلی برام جالبه، توی پوشه های سیستم، توی گوشی و هارد ها هم کلی دیتا و فایل های صوتی تصویری مختلف هست که به درد نمیخوره و حذفشون نمیکنیم، یا خیلی چیزا هست که لازمه و دنبالشون میگردیم

    توی ذهن و مغز ما هم همینجوری هستش، گاهی باید خونه تکونی و اسکن کرد… چرت پرتا و افکار پوچ و مزاحم رو باید حذف کرد، خاطرات بد رو فراموش و یا اعراض کرد…و خاطرات خوب و لذتبخش رو یادآوری کرد… لابلای این مکاشفه و اسکن کردن درونی یه سری استعداد ها و باورها و خصلت های خیلی خوب پیدا میکنیم که سالهاست اون ته ته خاک خورده و فراموش شده… خیلی از مهارت ها و ویژگی های ناب گذشتمون رو بیاد بیاریم و دوباره زنده شود کنیم… خوب فکر کنید… دوران کودکی… دوران مدرسه… دوران نوجوانی و جوانی…. خیلی خیلی گنج ها و جواهرات دست نخورده و خاک خورده توی وجود هممون هست که باید کشف و احیا بشه… مثلا تخیل خلاقانه ، یا کنجکاوی مقدس، یا هر موفقیت و یا ویژگی مثبتی که قبلاً داشتیم و گمشون کردیم….

    یا حضرت دریل تخریب… استاد نمیدونم دقت کردی یا نه، توی چشمای لَری یه یا امامزاده بیژن خاصی هست، اوه مای گاد… اینا دیگه کین..

    کرک و پرای بنده خدا ریخت و هنگ کرده…. نمیدونه که ما هر روز پرامون می‌ریزه و هوایی میشیم… لری بنده خدا با اون همه تجربه و تخصص هم براش حیرت آوره این ایده خلاقانه شما…. توی فیس و چشماش چیزای دیگه هم هست که بماند، نمیگم😂😂😂😉😉😉

    آخ قوانین فیزیک،من خیلی واسم مهمه که هر چی توی کتابا و تیوری های علمی شیمی فیزیک ریاضی زیست طبیعت و جهان رو یاد میگیرم رو با زندگی تطبیق بدم و برای خودم به زبون ساده ترجمه و کاربردیش کنم..که انصافا هم توی این کار خیلی ماهرم و نگاه چند بعدی و گسترده ای دارم در تحلیل و آنالیز هر چی که روش تمرکز کنم… واقعاً همه چی توی سادگیه… چقدر ساده و راحت نصب و راه اندازی شد عین آب خوردن… هر چه ساده تر شیک تر و بهتر…

    عاشقتم مریم جان که اینقدر با خودت در صلحی و همیشه حواست به زیبایی های اطرافت هست، اون غروب دل انگیز خورشید و اون ویو بینظیر ما رو آروم تر و لطیف تر می‌کنه… یعنی تا قیام قیامت ما به سمت زیبایی های بیشتر« هدایت »میشیم مادامی که پیوسته و همواره به زیبایی ها و نکات مثبت «توجه و تمرکز» میکنیم، این قانون است… این رو به وضوح توی این چند ماه اخیر توی زندگی همه ما که همسفر سریال زندگی در بهشت هستیم، بارها و بارها دیدیم… تا کی به زیبایی های بیشتر هدایت میشیم؟!؟ تا زمانی که همینطور ادامه دار توجه میکنیم… تا کی به نعمت های بیشتر هدایت میشیم؟؟ تا زمانی که مستمر و همواره شکر گزار و قدردانیم …. باید ماه ها و سال ها اونقدر آگاهانه و هوشمندانه این کارو انجام بدم تا کاملا ملکه ذهنم بشه و جز ثابت ناخودآگاه و شخصیتم…. سپاس بیکران یگانه رب عالمیان که بی نهایت بخشنده و مهربان است و ما را به راه راست، راه کسانی به آنان نعمت داده همواره هدایت می‌کند

    در آغوش خداوندگار عشق و زیبایی… عاشق تک تکتونم عزیزای دلم💖💗💙💜🌹💓💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1864 روز

      سلام کاکو میلاد😂

      عامو لامصب، تو میری قبرسون، چرو؟!🤔

      ببخشید، انقدر با نوشته ت حال کردم که خود بخود رفتم به تنظیمات کارخانه م که شیرازیه😂

      منم با رفیقام تو بیست سالگی ، می‌رفتیم دارالرحمه شیراز و به قصد مشابه تو، تا نصف شب داستانهای ادگار آلن پو می‌خووندیم😰

      این مال بیست سال پیشه حدوداً….اون وقتا سید حسین عباسمنش نبود😂نمی‌دونم دنبال چی بودیم…دیگه یادم نمیاد.

      میلاد ، به یه چالش دعوتت میکنم:تیپ بزن، موهاتو سشوار بکش ، برو تو عروسی یه آدم غریبه که اصلا نمشناسی و از اول تا آخر، بخند و برقص!…حالا شیرینی و شام هم نخوردی، نخور….ولی، چقدر حال میده، من با رفیقای دهه هفتادیم جدیدا رفته م: عاشق این دهه هفتادیهام😍

      دعا میکنم عیالوار و شاد باشی…این حال امروزت رو درباره بچه، بنویس تا وقتی مثه ما بچه دار شدی، یادت نره!..منکه یادم نرفت…حالا روزی صدبار پسرم بهم میگه بابا، دوستت دارم😍 منم اینو از خدا خواسته بودم، مثل تو⁦❤️⁩

      بیشتر بنویس….منتظرمون نذار..آخیش، روزم بخیر شد

      😂😂⁦❤️⁩🦋🌈🌺🌷💐👍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    بنام خالق جهانیان

    سلام به ساکنانِ بهشت

    خداروشکر که امروز دعوت شدم به مهمانی در این بهشت زیبا

    مرد خانه بعد چند روز ماجراجویی و با ی عالمه آگاهی جدید و تجربه های ناب برگشته در آغوش خونه ، زن خونه ام برای جذاب کردن و هیجان انگیز بودن زندگی،

    از یک سری سیاست های زنانه استفاده میکنه به به ، به این هوش و ذکاوت

    و مرد را با تازه واردهای بهشت روبرو میکنه و کارهایی که طی این چند روز انجام داده با شوق حرف میزنه و لذت درونی شو‌ با یار مهربونش به اشتراک میزاره

    چقدر زیبا و خلاقانه

    معلوم که مرد دلش برای این بهشت تنگ میشه و از بودن در این بهشت لذت میبره !!!چون هیچ جایی همیچین انرژی نابی و نمیتونه حس کنه !!

    معلومه که خود خانوم و آقای خونه هم به دیدنِ سریال زندگیشون میشینن و با هم اتفاقات و مرور میکنن و این نشان از عمل به گفته ها میده ،خدایا سپاسگزارم که با این خانواده متعهد همراه هستم ،

    مامان مریم با عشق به جوجه های خوابیده نگاه میکنه و لذت میبره

    یاد روزهایی افتادم که دخترم بدنیا اومده بود و من دقیقا همین حس و داشتم، وقتیکه میخوابید با عشق نگاهش میکردم گاهی هم عکس های بینظیری ازش میاندختم ، اخی چقدر زود گذشت .

    من هر بار به خلق انسان فکر میکنم تمام وجودم به وجد میاد از این عظمتِ خالق

    خدای من از قطره آبی در مسیر تکامل انسان چه باشکوه خلق میشه ،الله اکبر از این عظمت

    چطوری آروم آروم همه چی تکامل پیدا میکنه

    و اینجا مامان مریم به هدایت اشاره میکنه در روند تولد و بزرگ شدن جوجه ها

    نمیدونم چی بگم از این هدایت

    که نطفه رو به جوجه تبدیل میکنه و هدایتش میکنه برای بیرون اومدن از محیط امنش که دیگه امن نیست و برای امنیت باید ازش خارج بشه

    و یکی از جوجه ها فکر کنم در مقابل هدایت مقاومت داشته و چون قانون به عکس العمل تو کاری نداره ، پس اگه مقاومت کنی خودت آسیب میبینی

    بنابراین این جوجه الان دچار آسیب شده ، شاید حیاتش هم از دست بده

    پس بزرگ‌ترین درس؛

    در مقابل هدایت تسلیم باشم و فقط اجرا کنم

    پارو را رها کنم و مثل آب جاری باشم در مقابل هدایت

    وای خدای من چقدر این بهشت رویایی و بینظیر ِ ، هربار میبینمش قلبم آب میشه

    راستی خود این بهشت هم نتیجه تسلیم بودن در مقابل هدایتِ ها ، سارا یادت نره

    ی موضوع دیگه در مورد هدایت یهو اومد ؛

    اینکه ما هم از قبل همه چی و بلدیم اصلا هدایت هر لحظه قدم بعدی و بهمون میگه من در مورد تجربه خودم میگم

    دخترم وقتی بدنیا اومد، همون لحظه که بدنیا اومد دکتر گذاشتش وسط سینه ام و با اینکه چند دقیقه بود بدنیا اومده بود و هنوز چشم هاش بسته بود دهنش و باز کرد و دنبال غذا بود

    مگه من بهش یاد دادم چطوری شیر بخوره ؟؟؟؟

    نه خودش هدایت شد به شیر خوردن و یک سال فقط شیر خورد و خیلی خوب وزن گرفت و خیلی هم برای من راحت بود چون همیشه غذاش راحت دردسترس بود و تازه خیلی هم لذت بخش بود ، به نظرم زیباترین لحظه هایی بود که تو زندگی ام تجربه کردم ،یا‌دمه وقتیکه 7 ماهش بود ، همه بهم میگفتن دیگه باید بهش غذا بدی یا غذای کمکی ، خداروشکر شیرم خیلی غنی بود و براش کافی بود چون نتیجه خوب بود

    هم آروم بود هم خوب میخوابید هم خوب وزن میگرفت و من یکبار بخاطر ورودی ها این کار رو کردم اما اصلا دخترم لب نزد منم گفتم پس نیازی نداره

    چون در سیستم یوگا این باور برام ساخته شده بود بدن هوشمندِ و خودش میدونه به چی نیاز داره و این باور کار و برام راحت کرده بود

    من وقتی قوانین جهان و آموزش های شما را با هر قسمتی از زندگی ام‌تطبیق میدم بیشتر ایمانم قوی میشه که مسیر بینظیره

    ادامه ماجرا ،

    دخترم تا یک سالگی فقط فقط شیر خورد حتی یکبار هم آب نخورد ، و دقیقا با واکسن یکسالگی وقتی از مرکز بهداشت برگشتم اومدم بهش شیر بدم و اون صورتش و برگردوند و دیگه شیر نخورد و به راحتی هدایت شد به غذا به همین راحتی

    البته من با تضاد روبرو شدم و چند روز میرفتم بیمارستان تا شیر تو سینه ام‌و تخلیه کنن تا آرام آرام ( (تکامل) شیر خشک بشه ،اما دخترم طبق هدایت مسیر درست و میرفت

    یادمه همه بهم میگفتن وای این بچه وابسته اس چطوری میخوای از شیر بگیریش و زمانی که رسید خودش اتفاق افتاد بدون اینکه من کاری بکنم

    برای از پوشک گرفتنش هم همین شد دقیقا

    واسه اینکه من باور داشتم هر چیزی در زمان خودش اتفاق میافته ، وقتی هم مادرم فوت کرد چون این باور و داشتم اصلا ناراحت نشدم چون باور داشتم هر چیزی در زمان خودش رخ میده

    حالا این باور چطوری برام ساخته شد ؟؟؟

    زمانیکه 17 سالم بود بخاطر برخورد با یک تضاد بزرگ که توان حلش و نداشتم دست به خودکشی زدم و نجات پیدا کردم البته نمیدونم چه مدتی بیهوش بودم اما وقتی به هوش اومدم از اینکه زنده بودم ناراحت شدم و خواستم سرم و از دستم بکشم که پرستار با عصبانیت گفت میخوای بمیری بمیر

    ولی این و بدون با هوشیاری 4 آوردنت اینجا و خدا بهت دوباره فرصت داده حالا هر غلطی میخوای بکنی بکن …

    من تو اون مدتی که تو ISU بودم تمام تخت های اونجا که همه یکی یکی جلوی چشمم فرصتشون تموم میشد و من تنها زنده از اونجا اومدم بیرون و هر صبح شاهد مرگ یک یا چند نفر بودم و این اتفاق بهم گفت هر چیزی در زمان خودش اتفاق میافته

    البته که من انسانم و فراموشکار و خیلی وقتها یادم رفت و ترسیدم ، ناراحت شدم

    البته از اون ماجرا 23 سال میگذره و وقتی مرور میکنم میبینم خیلی با شجاعت با جسارت عمل کردم و چقدر خوب زندگی و تجربه کردم در همه ابعاد

    خدایا سپاسگزارم

    و در زمان مناسب هم هدایت شدم به این سایت بینظیر

    خدایا شکرت که هرچی آگاهی از استاد دریافت میکنم و خودم تجربه شو داشتم و میبنم خیلی وقتها بینظیر عمل کردم و این موضوع ایمان و جسارتی بهم میده که فقط دلم میخواد پیش برم

    خدایی که برگی بدون اذنش نمیافته حواسش به همه چی هست

    اومدم در مورد فایل بنویسم یهو پرتاب شدم توی گذشته ها

    هر جای زندگی ام که رها بودم و خودم و سپردم به هدایت ، کارهام به راحتی پیش رفت و من فقط لذت بردم

    هر بار که خواستم با عقل منطقی خودم حساب کتاب کنم جز رنج و ناراحتی و سختی هیچی نبود

    مثل موشهایی که رها بودن و سریع هدایت و دریافت کردن و حرکت کردن و به ایستگاه پنیر رسیدن

    اما آدم کوتوله ها با ذهن محدودشون شروع به حساب کتاب کردن و نتیجه شد رنج و ترس

    و چقدر تحسین میکنم شما را که همیشه به دنبال ساده کردن راه ها و کارها هستین و همیشه هم به ساده ترین راه هدایت میشین ، دمتون گرم

    100٪ با شما مریم جونم موافقم که با تمیزکاری کلی انرژی به جریان میافته من خودم همیشه این کار رو‌میکردم‌و برام خیلی لذتبخشه

    سالی تقریبا دوبار کل لباس هامو چک میکنم و هر لباسی طی یک سال(چون 4 فصل در نظر میگیرم)

    استفاده نشده باشه از کمد حذف میشه و سریعا بخشیده میشه که انرژی در جریان باشه و جالبه همیشه لباسهای شیک و عالی هم دارم

    در مورد همه چی این کار رو میکنم و حتی الان این شده عادت دخترم که خودش خودکار وار این کار رو میکنه

    چقدر این خونه تکونی و تمیز کاری احساس قشنگی بهم میده خدای من از وقتی خودم یادمه این کار و میکردم و کاملا احساس شما رو درک میکنم ،عاشقتم هم فرکانسی جونم ماچ به لپت

    البته یه کم بهت حسودی کردم که توی اون هوای فوقالعاده در اون بهشت زندگی میکنی اما تحسینت میکنم با احساس عشقولی که منم زودتر به همیچین بهشتی هدایت بشم

    خوبی قانون اینکه ثابتِ و برای من یا مریم یا رعنا یا پری. هیچ تفاوتی قائل نیست ، آخ جونم

    آقای لری هم بلاخره جز سایت میشه و از هدایت برای کارهاش استفاده میکنه و لذت میبره ، البته که ایشون در عمل از استاد در حال یادگیری هستن و خودشون هم اعتراف کردن ، خداروشکر که همچین استاد بینظیری دارم

    قابل توجه آقای لری عزیز بخدا که منم هر لحظه در حال یادگیری ام و یهو یک لامپ روشن میشه و ساعت ها من غرق در یک آگاهی محو میشم

    و این از مزیت داشتن استادی با این روحیه اس ، خدایا اخه من چطوری سپاسگزار این همه نعمت باشم

    قربونت بشم مریم جونم که اینقدر شیرین زبونی ؛

    «ما میخوایم همه چی و همه جا داشته باشیم »

    منم عاشق داشتن امکانات در همه جا هستم تا همه چی راحت تر در دسترس باشه

    این قفسه ها برای من دوره ها رو یادآوری کرد

    من ذهنم و بر اساس آگاهی های هر دوره قفسه بندی کردم ، و در عمل در شرایط مختلف سریع ی سر به قفسه مربوطه میزنم و آگاهی مناسب و برمیدارم و در موقعیت استفاده میکنم بعد دوباره میزارمش سرجاش تا موقعیت بعدی و چقدر این قفسه بندی به من کمک کرده که سریع دسترسی داشته باشم

    مثال در عمل؛

    میرم فروشگاه و میبینم ی سری جنس ها تخفیف خورده ؛

    میرم قفسه روانشناسی ثروت ‌ابزار فراوانی و برمیدارم ،

    میگم این جهان ، جهان فراوانی و همه چیز همیشه هست و نتیجه چی میشه ؟

    خرید چیزهای مورد نیاز بدون توجه به تخفیف ها

    دیدین به همین راحتی از ابزار مناسب چون قفسه بندی شده در موقعیت مناسب استفاده کردم

    عمل کردن از قانون فیزیک ؛

    قانون هم که خداروشکر ثابت ِ و هر کسی از قوانین استفاده کنه لذت میبره سوت میزنه …….

    چقدر احترام به نظر همدیگه و مشورت کردنتون و دوست دارم

    وقتی مریم بانو نظر و ایده استاد میپرسه لذت بردم خدایا من همین مدل رابطه ایی و میخوام دقیقا همین مدلی ، عاشقانه در عین حال مستقل من آزادی برام اولویت

    اومدم یک چند خط تحسین کنم اما نشون به اون نشون که یک ساعته دارم مینویسم

    والا مریم جون منم برم برسم به بقیه کارهام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1531 روز

      سلام به سارا توحیدی عزیزم.

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنتون..

      من معمولا کامنت های شمارو دنبال میکنم.. این صفحه هدایت امروزم بود و اومدم کامنت بچه ها رو خوندم رسیدم به کامنت شما..اول اینو بگم که این کامنتون برای دوسال پیش هستش و خدارو شکر خواسته تون تیک خورد یه عشق بی‌نظیری دارین..

      الهی که همیشه در کنار هم شاد باشین واز بودن کنار هم لذت ببرین.

      دوماً از هدایت الله بگم که هم تو این فایل تولد جوجه ها بود.

      هم شما از خاطرات تولد دختر تون وشیر خوردنش و… تعریف کردین…

      و مطمنم خدا به زودی زود به من یه فرشته کوچولوی زیبا میده..

      خدایاشکرت وسپاس گذارم از کامنتون و سپاسگزارم از خداوند واین سایت توحیدی دوستان توحیدی چون شما…

      بینهایت براتون خوشبختی وحال خوب دائمی از خدا می‌خوام..

      دوستتون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: