سریال زندگی در بهشت | قسمت 82 - صفحه 6

278 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Zohree گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    سلاااام خانم شایسته عزیزززم

    چقدر حالم خوب میشه و کیف میکنم از خوشبختی یه خانم،از لذت بردنش از زندگیش و چقدرررر راحت باهاتون همزاد پنداری میکنم.داشتین راجع به هدایت ها صحبت میکردین و من چقدرر برام جالب بود و به دلم نشست ،بعد از دیدن این فایل رفتم خونه مامانم و خیلی اتفاقی و بی هدف در یکی از اتاقاشونو باز کردم و یه باره یه هزارررپای گنده دیدم و همونجا دقیقا همونجا فهمیدم که من هدایت شدم که این هزارپارو ببینم که خدای ناکرده آسیبی به پدر و مادرم وارد نشه و خدا چقدرررر زیبا حواسش به همه چیز هست،مریم جان عزیز خدارو هزاران سپاس بابت آشنایی با شما و استاد عزیز، من و همسرم یه تکه زمین داریم که الان تازه شروع به ساختش کردیم و تقریبا بیابونه تازه توش درخت پسته و انجیر کاشتیم با اینکه آب نداره و خودمون آب میخریم اما با همسرم مدام به یاد شما واستاد میافتیم و همسرم میگه تو هم مثل خانم شایسته میمونه کارات😊😊و من کلییی ذوق میکنم تودلم.نمیدونم شاید ما هم به روز یه بهشت ساختیم.از خدا برای شما وهمه ی عباس منشیها آرزوی خوشبختی ،سلامت ،ثروت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3529 روز

    به نام خداوندی که در سوره ی طلاق، آیه ۳ می فرماید:

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا

    و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان می‌سازد و بر هر چیز قدر و اندازه‌ای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید).

    (این آیه همون نقطه ی توکل مریم بانوست که ایشون شک داشت از قرآن باشه)

    سلام

    وقتی این ویدئو شروع شد حسی در من زنده شد. مثل دوران بچگی تا همین بزرگسالی. مواقعی میشد که از صبح میرفتم خونه ی دوستم. موقعی که خودمون تنها بودیم. من و دوستم. وقتی بچه بودیم زمانی پیش میومد که مادرو پدر و باقی اهل خونه یا سرکار بودن و یا مسافرت و زمان بزرگسالی هم تو همچین موقعیتی با هم قرار میگذاشتیم که یک روز رو با هم بگذرونیم و کارای دلخواه دو نفره مون رو انجام بدیم یا حرفای دونفره مون رو بزنیم و کسی نباشه که هی حواسمون رو پرت کنه. وقتی با دوربین مریم بانو همراه شدم همین حس رو داشتم. از تو کلبه تا پل روی دریاچه و خونه ی مرغا و دون پاشیدن براشون و سر زدن به جورج و چک کردن کارای سایت و گشت زدن تو فضای پارادایس و چرخ زدن زیر چتر درختا و بعد سوار ماشین شدن به قصد خرید و تشریف فرمایی تخم مرغا و عوض شدن برنامه و برگشت به کلبه و دیدن براونی و اومدن تعمیرکارا و… همه و همه برام حس موقعهایی رو داشت که یه روز رو با دوستم اینطور میگذروندیم. گاهی به ظاهر کار خاصی نمی کردیم اما همین انجام کارای معمول روزانه و حرف زدن راجع به هرآنچه که برامون هیجان انگیز بود و براش طرح و نقشه داشتیم لحظات اون روز رو شگفت انگیز میکردن و برای من حظ بی نظیری بود.

    مرسی مریم بانو که این لحظات خوش و خاطره انگیز و زیبا رو برام زنده کردی. واقعا در تمام نیم ساعتی که با ویدئو همراه بودم اصلا احساس نمیکردم این همه فاصله ی جغرافیایی بینمون وجود داره. از بس که مریم بانو عشق و محبتش رو خالص و بی تکلف بیان میکنه. پاینده باشی و همیشه سعادتمند بانو !

    مریم بانو مطلبی راجع به تنهایی و ترس گفت که من ما به ازاهاش رو در خودم دیدم و براشون تصمیم به اصلاح گرفتم. ایشون از تنها موندن در جنگل و تاریکی و نبود بهداشت می ترسید و با تقویت ایمان به خدا و کمک گرفتن از شخصی که از سد این ترسها گذشته بود ترسهاش رو در خودش اصلاح کرد. حالا من از اینها نمی ترسم و باهاشون مساله ندارم اما به شدت از هر حیوونی می ترسم. من اونها رو خیلی دوست دارم و از دیدنشون لذت می برم اما اصلا نمیتونم بدون دلهره از کنارشون رد بشم و در مواقعی نوازششون کنم و گاهی دلم پر می کشه که سگ یا اسب رو نوازش کنم اما وقتی بهشون نزدیک میشم چنان ضربان قلبم بالا میره که دستام می لرزن و پشیمون میشم. یه ترس دیگه رو هم که مدام عقب میندازم رانندگیه که با وجود داشتن گواهینامه سالهاست که نتونستم هیچ ماشینی برونم. با شنیدن صحبتهای مریم بانو این دو کار رو در صدر لیستم نوشتم که هرچه زودتر به سمتشون برم و تمومشون کنم.

    موضوعی که بسیار برام کلیدی بود تو این ویدئو موضوع غیرواقعی دیدن هر چیز ناشناخته س. واقعا هر آنچه که نسبت بهش ذهن خامی داشته باشیم به نظر بزرگ تر و ترسناکتر میاد. و این که ترس چیزی نیست جز احساس ناتوانی در برابر چیزی که اصلا نمی شناسیمش. جالبه ما از چیزی می ترسیم که اصلا نمیدونیم چی هست! خیلی عجیبه. ذهن در برابر هر آنچه که ازش سابقه ای نداره خامه و این خامی تا آخر عمرمون با ما هست. چون همیشه چیزهایی هستن که ما نمیشناسیمشون. همیشه ناشناخته هایی هستن. از بس که این جهان اسرارآمیز و پر نعمت و شگفت انگیزه. اما وقتی که این قانون رو بفهمیم و به ذهن بسپاریم درسته که اون خامی رو در برابر هر چیز جدید رویت می کنیم اما دیگه خیلی زود راجع به اون شخص یا چیز جدید قضاوت نمی کنیم. چون میدونیم که نظر اولیه ی ما واقعی و حقیقی نیست. و به خودمون اجازه میدیم که کمی با اون موضوع پیش بریم و بعد راجع بهش تصمیم بگیریم. من بر اون دسته از ترسهام که تونستم مسلط بشم ازین مفهوم استفاده کردم.

    و برخورد دیگرم با ترسهام همونطور که مریم بانو گفت، و مدتیه که بیشتر در ذهن و دلم حسش میکنم یاد خداست. من مدتیه که خیلی خیلی بیشتر در مواجهه با هر ترسی خدا رو پیش میکشم. میگم من به این دلیل می ترسم که از درون اون چیز یا اتفاق بی خبرم اما خدا خبر داره. ازش میخوام من رو به مسیری هدایت کنه که بتونم راحت تر و دلپذیرتر با اون ناشناخته روبرو بشم. اول از خدا کمک میخوام و اجازه نمیدم فکر دیگه ای اول از همه تو ذهنم بیاد. سریع به خودم میگم این شرکه که برای غلبه بر ترست به هر راه حلی فکر کنی غیر خدا و آخر از همه که دیگه دیدی از هیچکس و هیچ راهی کاری برنمیاد بری دست به دامن خدا بشی. تو که آخر کار میری سمت خدا خب از اول این کارو بکن تا اینهمه خودتو عذاب ندی. واقعا دونستن قانون چه رهایی عجیبی به آدم میده. چقدر کارها رو آسون میکنه. چقدر حال آدمو خوب میکنه. خدایا شکرت که دارم روز به روز بیشتر به قوانینت آگاه میشم و نتیجه ش رو می بینم. خدایا شکرت که هر روز دارم حضورت رو پررنگتر حس میکنم و بیشتر از زندگی لذت می برم. واقعا از زمانی که قوانین رو شناختم و دارم اجراشون میکنم حالم با زندگی بهتره. از خودم راضی ترم. با وجودیکه کارهای بزرگ و چشمگیری به ظاهر انجام ندادم و خیلی وقتا هم اشتباه کردم اما در کل راضی ترم و مطمئنم در آینده ای خیلی نزدیک اتفاقات جالب و زیبا و شگفت انگیزی برام میوفته.

    خوب یادمه که چند سال پیش داشتم فیلم مستند زندگی سر ریچارد برانسون رو می دیدم. یه جایی رسید که اون به همراه همسفرش سوار بالنی بودن که با شرایطی ویژه برای اولین بار، از روی اقیانوس آرام رد میشدن که ناگهان دچار طوفان شدن و ارتباطشون با همه ی رادارها قطع شد. اونها هر کاری که بلد بودن انجام دادن ولی با وخیم شدن اوضاع جوّ و بالن که تازه کار بود، انگار که هیچ راهی جز سقوط در اقیانوس باقی نمونده بود. درین لحظه ریچارد برانسون تصمیم گرفت با دوربینی که داره یه پیام خداحافظی برای پدر و مادر و همسر و فرزندانش ترتیب بده. این تنها کاری بود که میتونست در آخرین لحظات عمرش انجام بده. همین که داشتم سپری شدن این لحظات رو می دیدم انگار که خودم دقیقا تو اون وضعیت باشم نفسم در نمیومد و یخ کرده بودم. یهو یه هرم داغی در درونم حس کردم. انگار یه انرژی خودجوشی از درونم فرصت حیات پیدا کرده باشه تمام وجودم رو پر کرد. با فاصله ی چند ثانیه چنان دلم آروم شد که متعجب شدم. احساس کردم یه قدرتی دارم که در مواقعی مثل حضور در اون بالن روی اقیانوس، دلم قرص و محکمه. اگر پچ پچ ها و مداخلات ریز و درشت ذهنم اجازه بده دلم آرومه. حس میکردم چه نجات پیدا کنم و زنده بمونم و چه بمیرم در هر حال، حال خوشی خواهم داشت. چون با مرکز ثقل جهان یکی میشم. همینطور که با دل آرومم مکالمه میکردم دیدم که تو اون مستند، کار به جایی رسید که یکی از رادارها جواب داد و دو سرنشین بالن تونستن کمک بخوان و نجات پیدا کنن. ریچارد برانسون توی کتاب “بترس؛ ولی انجامش بده” همه ی این وقایع رو با جزئیات تعریف میکنه. بعد از اون اتفاق او نه تنها تصمیم بر خونه نشستن نگرفت بلکه دست به ریسکهای خطرناک تر هم زد و اسمش رو برای “اولین بار”های زیادی ثبت کرد.

    من همیشه در بحرانهای زندگیم یاد خدا می افتادم و اوقات آروم، نه! بعد از بحران به خودم میگفتم که اگر جای خدا بودم دیگه وقتی کارت گیر می افتاد کمکت نمیکردم. اما بعدها فهمیدم که خدا حساب و کتابش با ماها توفیر داره. اون میگه : صدبار اگر توبه شکستی بازآ !

    هرچی مصائب رو رد میکردم باز متوجه نبودم که باید چه بکنم. این شد که چند هفته پیش یه اتفاق سهمگین در زندگیم افتاد. اتفاقی که برای من سنگین بود چون من نتونسته بودم راه رو از چاه باز بشناسم. اون اتفاق چنان منو زمین گیر کرد که هیچ راهی جز خدا و خدا و خدا برام نگذاشت. شروع کردم جدی و آگاهانه به مقوله ی خدا پرداختن. گفتم باید تکلیف خودم رو روشن کنم. این که نمیشه. من اونقدر از خدا دور میشم که به این فجایع میرسم. خب عقل سلیم در مادی ترین صورت میگه: پیشگیری بهتر از درمانه. واقعا شیرفهم شدم که هر لحظه دوری از خدا چه ضرری برای کل زندگیم میتونه داشته باشه. اصلا دور بودن از اون آرامش رو که در لوای ایمان به تنها مطلق عالم در دل و جان آدم می شینه؛ کجا میتونم بی منت و کافی و وافی پیدا کنم؟! وقتی همه چیز در درونم مهیاست کجا برم؟! کجا برم که سر خم کردن قیمت داشته باشه؟! کجا برم که نازم خریدار داشته باشه؛ اونهم به اندازه ی عالم؟! کجا برم که قدر بینم و بر صدر نشینم؟! کجا برم که آدم خودم باشم و همه چیز ساده و آسون برام فراهم بشه؟! اونم هرچیز و هرجا و هر شخص و هر زمان! فقط تنها کاری که باید بکنم اینه که از سر راه کائنات برم کنار.

    اینجور وقتا یاد قسمت پایانی شعر زیبای “گره گشای” پروین اعتصامی می افتم.

    الغرض، برگشت مسکین دردناک / تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

    چون برای جستجو خم کرد سر / دید افتاده یکی همیان زر

    سجده کرد و گفت کای رب ودود / من چه دانستم ترا حکمت چه بود

    هر بلائی کز تو آید، رحمتی است / هر که را فقری دهی، آن دولتی است

    تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای / هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

    زان به تاریکی گذاری بنده را / تا ببیند آن رخ تابنده را

    تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند / تا که با لطف تو، پیوندم زنند

    گر کسی را از تو دردی شد نصیب / هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب

    هر که مسکین و پریشان تو بود / خود نمیدانست و مهمان تو بود

    رزق زان معنی ندادندم خسان / تا ترا دانم پناه بیکسان

    ناتوانی زان دهی بر تندرست / تا بداند کآنچه دارد زان تست

    زان به درها بردی این درویش را / تا که بشناسد خدای خویش را

    اندرین پستی، قضایم زان فکند / تا تو را جویم، تو را خوانم بلند

    من به مردم داشتم روی نیاز / گرچه روز و شب در حق بود باز

    من بسی دیدم خداوندان مال / تو کریمی، ای خدای ذوالجلال

    بر در دونان، چو افتادم ز پای / هم تو دستم را گرفتی، ای خدای

    گندمم را ریختی، تا زر دهی / رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی

    در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش / ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش

    من خیلی وقت نیست که حضور خدا رو تو وجودم و تو زندگیم حس میکنم. خیلی وقت نیست که توکل میکنم. قبلا اگر مشکلی پیش میومد فورا دست به دامن خدا میشدم و تا رفع مشکل دل نگرون بودم. اما مدتیه برای همه چی توکل میکنم. کارای ریز و درشت، موقع غم یا شادی، زمان تنگی یا فراخ یا فراغ. دیگه برای هر قدمی خودم رو به خدا می سپارم. اینطوری دیگه از نگرانی و انتظار نتیجه خلاص میشم و میرم سراغ کاری که حالمو خوب یا بهتر میکنه.

    خلاصه که هر وقت روی خدا حساب میکنم کارا راحت تر جلو میرن و خیلی وقتا خدا خودش کارا رو طوری جور میکنه که آب تو دلت تکون نخوره. مثل فرستادن تخم مرغها دم در خونه که مریم بانو دیگه مجبور نبود بره تا دفتر پست. یا کنسل شدن برنامه ی خرید که اگر این برنامه بهم نمیخورد تعمیرکارا نمیتونستن کارشون رو انجام بدن و تعمیر دستگاه تهویه کلی عقب میوفتاد.

    من دیگه از این اتفاقات به ظاهر کوچیک هم نمیگذرم. وقتی اتفاق میوفتن چند لحظه تامل میکنم و کلی خدا رو شکر میکنم و حتما می نویسمشون که اهمیتشون برام چندین برابر بشه و ذهنم رو ورزش بدم. با این کار دارم تمرین ستاره ی قطبی قدم های دوازده گانه رو بهتر می فهمم و از انجامشون لذت می برم. در صورتیکه اوایل برام خیلی سخت بود و کار جالبی نبود . اما وقتی به راحتیش عادت کردم و فهمیدم چقدر قبلا بیخودی زور میزدم و تازه کارها اونجور که مد نظرم بود انجام نمیشدن بیشتر انگیزه گرفتم که برای هر کاری توکل کنم. اینجور وقتا یاد این صحبت آقای عباسمنش میوفتم که میگفت من برای پختن فلان غذا یا انتخاب فلان اتوبان برای رسیدن به مقصدم از هدایت خداوند بهره می گیرم. اما قبلا من فکر میکردم فقط برای امور مهم و شاق و عظیم باید به خدا مراجعه کرد. اون که بیکار نیس ما هر کاری رو که میخوایم انجام بدیم بریم سروقتش. حالا دیگه مفهوم خدا برام فرق داره. خدا همون قانون ثابت و بی تغییریه که ذره ذره ی جهان بر اون استواره. یک حاکمیت مطلق بر هر آفریده ای از هر جنس و رنگ و اندازه. خدا همونه که سعدی میگه :

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

    همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار / شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

    چه آرامشی از این بهتر و دلنشین تر.

    موضوع گاز و ترمزها هم تو این ویدئو برام خیلی جالب بود. یادم افتاد من کجاها اجازه ندادم که بعضی چیزها برام ترمز بشه و بعضی جاها نتونستم ترمزها رو رها کنم. من به هر تضادی که برمیخورم میرم سراغ ترمزهام. میگم من چرا به این تضاد برخوردم؟ چه ترمزی باعث شده من اینطوری درجا بزنم و این ناخواسته جلوم ظاهر بشه؟ کجاها میدونستم که میتونم فلان کارو انجام بدم ولی به دلیلی خودمو محروم کردم. من خیلی مواقع برای حل مشکلم این بیت حافظ رو تکرار میکنم:

    میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست / تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

    به خودم میگم: ببین کجا وایسادی و راه دریافت رو سد کردی؟ چه مقاومتی داری که اون اتفاقی که باید نمی افته؟ این ترمزت چیه؟ وقتی کلی از باورهام رو تکوندم و کمی فیلتر شهودم تمیز شد این رو درک کردم که کارهای بیرونی و زور زدنهام بدون تصحیح و بازنگری باورهام، ترمزهای اساسی هستن. فهمیدم که نقش باورها دقیقا چیه و نقش عمل به باورها چیه. قبلا فکر میکردم اگر فلان کار رو نکنم نتیجه ی دلخواهم حاصل نمیشه و تا انجام نمیدادم آروم نمی گرفتم و وقتی هم که نتیجه ی دلخواهم به ثمر نمیرسید هر دلیلی به ذهنم میرسید جز دلیل اصلی که خودم بودم. در اصل مقاومتهای حاصل از باورهای محدودکننده.

    واقعا با تمام وجود ایمان پیدا کردم که جهان هستی مدام در حال بخشیدن نعمات به ماست. نعمات با ما و برای ما در جریانه، به هر شکل و به هر اندازه ای که بخواهیم. اما باورش واقعا تکامل و آگاهی میخواد. من وقتی ذهنم رو با ده سال پیش، یک سال پیش، چند ماه پیش یا بهتر بگم چند هفته پیش مقایسه میکنم حیرت میکنم. چقدر نقش و طرح زندگیم عوض شده. یک تضاد سهمگین اومد و منو با شتاب پرتاب کرد تو مسیر. من چند سالی هست با این مفاهیم همراهم اما مدام در شک و تردید و آزمون و خطا بودم اما اتفاق ماه گذشته دیگه جای چون و چرا برام نگذاشت. انگار که دوره ی تکاملم رو طی کرده باشم رسیدم به خشکی و احساس نجات عجیبی میکردم. یه رهایی واقعی! یه سبکی حقیقی و جاودانه و خودمونی! خدایا شکرت که من و جهان رو طوری آفریدی که وقتی از مسیر فلاح و خیر و سعادت میام منحرف بشم خودم تضادی رو خلق میکنم و جهان اون رو پیش چشمام میاره که باز منو به راه راست، راه کسانی که به اونها نعمت بخشیدی و نه گمراهان؛ هدایت می کنی و نجاتم میدی. این روزا دیگه دارم آگاهانه زندگی میکنم. هر قدمی برمیدارم انگار که دوتا دوربین توی کاسه ی چشمام نصب کرده باشم و یه رادار توی جمجمه م کار گذاشته باشم و یه ژنراتور بی نهایت قدرتمند تو قفسه ی سینه م نصب کرده باشم؛ حرکت میکنم. حالا می فهمم آگاهانه زندگی کردن چه لذتی داره. هم می فهمم داره چه اتفاقی میوفته هم نمی دونم چطوری. میدونم که خودم مسوول و حاکم زندگیم هستم و نمیدونم مسیرم از کجا به کجا قراره ختم میشه اما میدونم قراره قدم به قدم هدایت بشم. آرامش عجیبیه آرامش در پرتو آگاهی !

    یه وقتایی می شنیدم که میگفتن آگاهی از مرگ، زندگی رو روشنتر و شیرین تر میکنه اما نمیفهمیدم یعنی چی. اما وقتی خداوند رو در تمام امور می پذیرم و به قول مریم بانو در همه چیز این سیر مرگ و زندگی رو می بینم دیگه در پناه پذیرش مرگ، زندگی آرامتری خواهم داشت. به ذات خودم و هر آنچه که در جهان باهاش برخورد میکنم نزدیک تر میشم و باهاش واقعی تر برخورد میکنم. به هیچ چیز عادت نمیکنم و از هست و نیستش لذت می برم. هنوز ادعای کامل شدن درین فرایند رو ندارم اما با تمرکز بالا روی این موضوع پیش میرم. چون در هر روز دارم می بینمش. فهمیده م که قبلا هم اینها بودن اما من نمیدیدمشون. به همین خاطر در یک اضطراب ریز دائمی بسر می بردم. نمیگم این اضطراب حذف شده، اما حالا دیگه هر وقت بیاد براش حرف دارم. دیگه از ترس زبونم بند نمیاد و میتونم باهاش گفتگو کنم و حرف دلم رو بهش بگم. بگم که چه نظری راجع بهش دارم و میخوام چطور باهاش تا کنم.

    خداروشکر بابت این همه آگاهی و همت و تعهد و عشق.

    از مریم بانوی عزیز بسیار سپاسگزارم که اینهمه ما رو در تجربیات زیبا و بی نظیرش سهیم کرد و باعث شد کلی ماجرا و تصمیم و ایده به ذهنم سرازیر بشن.

    جای آقای عباسمنش خالی نبود چون حضورشون لحظه به لحظه حس میشد که امیدوارم بیش از پیش سعادتمند و کامروا باشن.

    عزت زیاد و ایام به کام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      حسن کفاش دوست گفته:
      مدت عضویت: 2947 روز

      دوست عزیز من

      سلام

      خیلی خیلی عالی بود

      👏 👏 👏 👏 👏 👏

      این خدا رو اگر ما درک کنیم و به اون توکل کنیم زندگی ما رو زیر و رو می‌کند

      من عاشق آیه 3 سوره طلاق هستم

      همه اش زمزمه میکنم

      شده عبارت تاکیدی من

      البته که کل قرآن زیباست

      ولی این آیه رو خیلی باهاش احساس خوبی دارم

      ممنون که کامنت تون رو با این آیه شروع کردید

      دلم خیلی باز شد

      در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

      💙💜💙💜💙💜💙💜💙

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      معصومه اسفندیارپور گفته:
      مدت عضویت: 1822 روز

      سلام به دوست عزیز

      کامنتتون سرشار از حس خوب وتوحیدی بود ممنون بابت آگاهی هایی که ازتون دریافت کردم

      شما نوشته بودید که ترس از رانندگی دارید منم چندین سال گواهینامه داشتم رانندگی نمی‌کردم ولی یک ماهی هست که بر ترسم غلبه کردم ودارم رانندگی میکنم البته هنوز کامل جاهای شلوغ ترس دارم ولی باید تکاملم رو طی کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمیه امینی گفته:
      مدت عضویت: 2274 روز

      سلام به ملیحه عزیز

      چه کامنت فوق العاده ای

      چقدر آگاهی بخش بود برای من

      جالبه که من این کامنت رو چندین بار خوندم و هنوزم میخوام بخونم

      چقدر تحسینتون کردم عالی هستین

      شاد و سلامت باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2942 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیز و مریم بانو و دوستان گلم

    خدا رو شکر می کنم که منو به سمت دیدن این فایل بسیار مفید هدایت کرد و به من آگاهی های زیادی رو داد از جمله اینکه باید خانم شایسته رو الگوی خودم قرار بدم و همیشه شکرگزار داشته هایم باشم تا به خواسته هایم برسم و مثل خانم شایسته باید پا بزارم بروی ترس هایم وای خدای من چقدر لذت بردم از دیدن این جنگل زیبا و این غروب زیبا حسابی منو به وجد آورد وای چه منظره ای از دریاچه و درختان چقدر عالی از گاراژ خوب و مناظر اطراف و مسیر فلکه مریم و چقدر لذت بردم و یاد گرفتم که چطور بر ترس هام غلبه کنم و فقط باید روی خدا حساب کنیم تا کار ما رو راحت‌تر کنه و ترس هامون از بین بره خدا رو شکر می کنم که امروز به این سطح از آگاهی رسیدم

    خدایا شکرت 🙏🌹🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2852 روز

    به نام عشق مطلق،،

    سلام به دریافت کننده ی زیبایی ها

    خدای من شکرت مریم عزیز درب رو که باز کردی وقتی چشمم افتاد به این رنگ رویایی سرسبزی چمن ها ،گیاهان و درختان همون لحظه گفتم انگار داری منظره ای نقاشی شده در یه تابلوی بزرگ تماشا میکنی الحق که بهترین نقاش زندگی خداست پس چرا از این عظمت مهارت هاش که دروجود تک تک ما آدمها هم قرار داده در زندگیمون بصورت زیبا و قدرتمند استفاده نکنیم

    وقتی مریم بانو مرغ ها و اردک ها بقول خودت داک ها رو از عاشیانه رها کردی اصلا کامل دیگه شد اینهوو برنامه کارتنی های مزرعه ای کهدر زمان کودکی باهاشون لذت میبردیم و تجسم هایی میشدن برا بهتر و راحتتر غرق در تخیلاتمون بشیم ،،

    اصلا اون قسمتهایی که درختان سبز و بعضی هاون زرد و بعضیها قهوه ای خدای من بااینکه این همه در پرادایس اینارو دیده ام اما توی این فایل خیلی زیباتر و رویایی تر دیدم

    خب وقتی ما با طبیعت و قوانین زندگی بیشتر حل میشویم خب زیبایی بیشتری هم میبینیم،بینایی چشم ها مهم نیست قلب بینا مهمه،مانند چشم های دوربین مدار بسته اگه کیس و فضای ذخیره سازیش درست نباشه و اتفاقاتی که در محدوده دوربین ها رخ بده و هرچقدر هم که چشم های دوربین باکیفیت باشن اما فایده ای نداره در نهایت چیزی بنام مدرک و ضبط شده وجود نخواهد داشت،،

    خب بذارید یه مثالی بزنم براتون من یه خانواده ای رو میشناسم که اکثر اعضای اقوامم و خانواده ام میگن این خانواده چقدر شانس دارن

    «نکته ،اتفاقا این خانواده که من از بچگی شاهد زندگیشون هستم خیلی از فضای دارایی و منبع درآمدیشون اصلا به فناست و مدتهاست که داغونه و همچنین خانواده و اقوام من هم همیشه شاهد این داغونی ها هستن اما برعکس فقط اون قسمتها و نکات مثبتی که این خانواده دارن و بسیار کمم هستن بلکه فقط همینارو میبینن ،،

    اما باور کنید این اقوام و خانواده ی من دربیشتر موارد، زندگی خودشون بارها و بارها نسبت به اون خانواده بهتره اما بدلیل اینکه اکثرا توجهشون روی نکات منفیه باعث شده زیبایی های کمتری رو هم احساس کنن و همینم باعث کم بینایی قلب ها میشه

    میبینید چقدر ساده و نامحصوص مدارها و فاصله های فرکانسی بین آدمهاست،،

    من همیشه آرزوی زیبایی هارو دارم براشون اما به خودم میبالم و میلیاردها که هیچ بی نهایت سپاسگذار خداوندم که هدایت شدم به این خانواده واقعا باارزش ترین اعضای خانواده ی من اینجاهستن،،

    مریم بانو ممنون از اینکه درمورد حل کردن ترسها صحبت کردی،،واقعا شجاع اون نیست که فرد نترسی باشه،بلکه شجاع کسی ست که باوجود ترس داشتن اما در دل ترسهاش حرکت کنه،،

    بار اول که فایل رو دیدم خیلی نفوذ پذیرم نبود اما بار دوم با تمرکز بیشتر و نفوذپذیرتر بهش گوش دادم که تاثیرشم خیلی بهتر شد،،

    مریم بانو خیلی مثال عالی ،آگاهی ارزشمند، رو گفتی که اگه کسی ذاتا یعنی ناآگاهانه کاری رو خوب انجام میده خیلی قوی نیست اما کسی که داره مشکلی رو بااگاهی حل میکنه خیلی قویتره،»خب معلومه چونکه اونی که داره باآگاهی عمل میکنه قطعا قدرتمندتره،چونکه داره از اصل استفاده میکنه،

    مانند کسی که انداخته باشنش زیر سایه اما تا کسی که خودش بره سایه بونی ایجاد کرده باشه براخودش خیلی تفاوت داره،،

    مریم بانو وقتی داشتی درمورد این آگاهی صحبت میکردی کاملا میفهمیدم داری چی میگی چونکه خودم قبلا در یه زمینه ای فعالیت داشتم و در تکنیکها و مهارتهایی که خیلی ها عموما مشکل خاصی نداشتن و نااگاهانه هم اکثرا انجام میدادن اما من چونکه از خیلیهای دیگه اون مهارت ساده و عموم برام تضاد بود و نسبت به اکثریت مشکل داشتم همون تضاد باعث شد که من برم اصلا قوانینشو از پایه و اصل یادبگیرم و درک کنم و بلکه از خیلی های حتی باسابقه تر رشد بیشتری داشتم،،

    اما این هدایت ها و برکت های الهی که خیلی هاشون از دریچه و دروازه ی تضاد وارد زندگی مامیشوند رو باید دیدگاه،نگرش،ذهنی باز،

    و مهمتراز همه قلبی بینا داشت،،

    من ازاین آگاهی از قبل بخاطر وجود تضادم همیشه میگم اگه دونفر مثلا دارن دیوارهای آجری میسازن هردوتا هم بااجرای عالی

    از اولین استاد بپرسی که چه چیزی باعث میشه فلان قسمت دیوار یا ستون زیبا یا نازیبا میشه و از کجا داره این رخ دادها نشأت میگیره ؟میگه بدلیل گذاشتن این نوع آجر در فلان زمان قراردادن اون ابزار و فلان موقع ملات و……

    اما استاد دومی هرچی ازش بپرسی که چرا فلان قسمت کار خراب میشه میگه فقط بهت میگه ولشکن اینجور مثل چیدمان کن و ادامه بده ، اینجا میفهمیم که اولی استاده و داره براساس اصول عمل میکنه و همچنین قدرت انتقال دادن هم به دیگران رو داره

    دومی فقط یه چیزی که در ناخودآگاهش هست رو داره. اجرا میکنه و نمیفهمه که این توانایی ازکجا میاد چجور رقم میخوره وووووو

    خب بازم بگم ازاینکه مریم بانو درمورد ترس ها صحبت کردی اینو نشانه ای دیدم برای کارکردن بیشتر روی عزت نفس،،

    و چقدر خوبه که از موفقیتهای قبل مون استفاده کنیم که همونطور که مهارتهای قبل رو خیلی بزرگ میدیدیم اما بعداز گذرکردن ازشون فهمیدیم نه بابا سایه های خیالی بیش نبودن پس برای قدم گذاشتن در دل ترس های بعدی هم همینطوره

    امید به هرروز برداشتن یه قدم در دل ترس هامون،،

    وقتی خداوند و قوانینش هست دیگه هرروز باید از ارزش هامون بیشتر استفاده کنیم،،

    الهی به امید تو،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    امین دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 2545 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت شما خانم شایسته عزیز و استاد گرامی و همه بچه های عشقی سایت عشق

    خانم شایسته عزیز من از مطالبی که شما توی پاسخ به سوالات گذاشتین و جواب دادین خیلی نتیجه گرفتم و از همه برنامه هایی که شما توی سایت گذاشتین به صورت کلی خیلی نتیجه گرفتم مخصوصا با برنامه سفر به دور امریکا که عاشق این قسمتم چون خیلی دوس داشتم امریکای واقعی رو ببینم که شما دستی شدین از دستای خدا

    واقعا ازتون ممنونم و سپاسگزارم دسستون رو میبوسم و خداوند همیشه یاور و نگهدارتون باشه

    این فایل هم نکته های زیادی داره مخصوصا اون قسمت که در مورد ترمزها صحبت میکنید بهتر برامون درک شد این قضیه

    چقدر زیباست این فضای بشتی که دارید شما احسنت به این ایمان و عشقی که نشون دادین و نتیجه شو هم گرفتین

    در پناه الله یکتا سالم و شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    منصوره گفته:
    مدت عضویت: 2135 روز

    سلااااااام

    مریم عزیز صحبت های شما سرشار از آگاهی هایی هست که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار میدید. خیلی ممنونم ازتون.

    و خواهش میکنم از این فایلها که در حین انجام کارها در مورد یه موضوعی توضیح میدید برامون بزارید. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فاطمه سلطاني گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    مریم عزیزم

    واقعا نکات بسیار ارزنده ای این فایل داشت

    شناخت محیط و با این شناخت همه ی چیز کوچیکه میشه یعنی بهش تسلط پیدا می کنی و برات حل شدنی است

    غلبه بر ترمزهای زندگی

    غلبه بر ترس ها با مواجه شدن با آن ها و تو دلشون رفتن

    غلبه بر موارد حاشیه ای در زندگی برای بزرگ شدن

    آرامش در پرتو آگاهی

    و

    حتی نرفتن شما مثل یه اعتماد درونی بود که بمونید و تعمیرکار بیاد

    چقدر بهتون افتخار می کنم که این قدر درس های که گرفتید رو قشنگ در زندگی پیاده می کنی

    و

    این مهم ترین پیام هست آن چه یاد می گیریم رو در زندگی عملی کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    💙🌹💚به نام خالق زیباییها 💙🌹💚

    سلام خدمت استاد عزیزم 🌹

    سلام به خواهر عزیزم خانم شایسته مهربان 💞

    سلام به همه اعضای خانواده صمیمی عباس منش که با عشق دارن این فضای بهشتی

    بهشتی تر می‌کنند و با نوشته های زیباشون نعمتهای این سایت را هزار برابر کردن 💐

    خدایا شکرت که امروز هم لیاقت نوشتن و سپاسگذاری کردن به من عطا کردی

    خدایا شکرت برای این که یاد گرفتم ببینم و تحسین کنم زیبایی ها را ،ثروت ،فراوانی ها را

    تحسین کنم افراد موفق ،ثروتمند را بدون هیچ قضاوتی

    خدایا به همه اعضای این خانواده صمیمی ،طول عمر با عزت ،سلامتی ،تندرستی ،شادی ،روابط زیبا و ثروت بی حد حساب عطا کن🙏🙏🙏

    این قسمت زیبا

    🌹یه خلوت زیبا با خدا🌹

    سلام و صبح بخیر خدمت خواهر عزیزم که مثل همیشه دوربین به دست میخای طلوع تا غروب این بهشت زیبا را با ما به اشتراک بزارید

    خدایا شکرت 🙏 برای این روز زیبا ،خدایا شکرت برای این نسیم زندگی بخش

    خانم شایسته عزیز این لحظه اول فایل سعی کردم با تمام وجودم حس کنم

    سعی کردم با هر قدم شما قدم بردارم

    من تشنه این فضای اول صبح جنگلی هستم ،تا می‌تونستم نفس عمیق کشیدم

    شش هامو پر از عطر بوی این هوای پاک کردم

    عاشق اون لحظه انتظار مرغ ها و خروس و اردک ها هستم که میخان از تو قفس بیرون بیان

    مثل الان من که وقتی این زندگی در بهشت پخش میشه ،ازاد و رها میشم تو این بهشت زیبا ،آزادانه میگردم و عشق بازی میکنم ،میخندم ،میچرخم ،غلط میخورم روی این مخمل همیشه سبز

    ای جانم به این هیجان خروج مرغها و اردکاها ،مادر مرغی خوشگل ببین که یواش یواش داره خودشو جمع جور می‌کنه برای یه زندگی جدید 🤭🤭🤭

    مادر مرغی خسته نباشی که اینقدر هوای این جوجه ها را داشتی

    خانم شایسته بقول شما چقدر این طبیعت و زندگی حیاط وحش سرتاسر از درس و آگاهی هست

    ای جانم به اون تند غذا خوردن جوجه ها 🤩🤩🤣واقعا جوری غذا میخورن انگار قراره دیگه غذا نباشه ،بدون وقفه نوک میزنن و با عجله غذا میخورن

    خانم شایسته درک من از این تصویر

    خیلی از جاها خود من هم اینجوری عمل میکنم ،نه غذا خوردن ،تو زندگی روز مره

    تو حرص مال دنیا ،همش نگرانم که اگه پول نباشه ،اگه فلان چیز نباشه

    اگه نتونم ماشین و خونه دلخواهم بخرم

    یادم میره که بابا من صفر صفر به دنیا اومدم ،من لخت بودم وقتی به دنیا اومدم …،هر چی امروز دارم از لطف خداوند هست ..مگه تا امروز گرسنه موندم ،مگه تا امروز تو خیابان خوابیدم

    مگه تا امروز بی لباس و هزاران …..

    یادم میره خدایی که تا دیروز روزی منو رسونده ،به من همه چی داده البته به اندازه درک و فهم من

    همون خدا روزی امروز من را از قبل آماده کرده ،و امروز هم عاشقتر از دیروز منتظر حمایت و هدایت و محافظت از من هست .

    خدایا شکرت برای این همه بزرگی و عظمت 🙏شکرت که می‌بخشی بدون هیچ چشم داشتی

    خدایا شکرت برای این طبیعت بینهایت زیبا ،برای این اشعه های خورشید که از بین شاخ برگ های درخت ها روی این مخمل سبز پهن شدن و دارن به این طبیعت زندگی میبخشند🙏

    خدایا شکرت برای مزرعه زیبای الن ،

    برای این گاوهای گوشتی زیبا شکرت برای این منظره زیبا ..

    خانم شایسته ممنون که اینقدر با عشق داری به این جوجه ها و این حیوانات اهلی این بهشت خدمت می‌کنی

    شما چقدر روح بزرگی دارید که اینقدر خالصانه و با عشق به تمام محیط اطرافتان انرژی مثبت پخش میکنید

    از زندگی شخصی ،تا رابطه زیبا با استاد ،

    نگهداری از این حیوانات و به اشتراک گذاشتن این دریای زیبایی و آگاهی با خانواده عباس منشی ،و تعهد و پشتکاری که برای این سایت زیبا انجام میدید

    دستت طلا خواهر جان خدا بهت خیر و برکت بده

    من تحسین میکنم شما را که اینقدر قوی شدی که به تنهایی توی این جنگل بزرگ میتونی زندگی کنی

    چه قدر از درون لبریز عشق خدایی هستید که زیباترین خلوتها را با خدای خودت تو این بهشت داری تجربه می‌کنی ،چه مراقبه های زیبایی 🤩

    خدایا شکرت که تونستم این شاب زیبا را ببینم ،خانم شایسته یکی از چیزهایی که تو این بهشت همیشه دوست داشتم ببینم و دنبالش می‌گشتم همین شاب بود که امروز با زبان تصاویر شما تونستم ببینم

    خانم شایسته شایدم به قول شما و حتما سایز این بهشت برای من خیلی بزرگ بوده ولی الان تو مداری هستم که بتونم گوشه گوشه این بهشت ببینم و لذت ببرم

    درس مهم ::

    برای شناخت بهتر و کاملتر از هر چیزی

    باید وارد اون جریان بشیم ،باید وارد ترسها بشیم باید از محیط اطرافمان اطلاعات کسب کنیم ،و به همان اندازه که قدم برمی‌داریم مسیر برامون هموارتر میشه ،آسانتر و نمایانتر میشه و ما بزرگتر میشیم

    یاد اون جمله افتادم که میگه به جای اینکه خواسته هامون را کوچیک کنیم

    سعی کنیم خودمون بزرگتر کنیم ..

    واقعا هر کجا حرکت میکنم و وارد ناشناخته ها میشم و تو دل ترسهام میرم

    خیلی بزرگتر میشم ،پیشرفت میکنم و باور میکنم میتونم هر کاری انجام بدم اگه

    با ایمان به خدا حرکت کنم و پا بر روی ترس هام بزارم

    خانم شایسته چقدر زیبا بازم قانون تکامل توضیح دادید ،از اینکه برای شروع و ورود بر ترس از تاریکی از روز شروع کردید و یواش یواش حرکت کردید و زیباتر اینکه وقتی آماده حرکت تو دل ترسها میشیم ،داریم نشون می‌دیم که چقدر خداوند باور داریم ،باور داریم که خداوند برای ما کافی است

    مثل همین روزهای تنهایی شما تو این پارادایس

    واقعا چه تجربه زیبایی هست این درک زیبا از الله یکتا ،که الان شما روزها تو این جنگل تنها و تنها هستید و باور دارید که بزرگترین قدرت جهان در هر لحظه کنار شما قرار داره و بدون اذن خدا هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتونه به شما صدمه بزنه

    من تحسین میکنم این حد از ایمان و توکل داشتن را 🌹

    خانم شایسته وقتی صادقانه و ساده میاید از تجربه ها و از ترس ها،از پاشنه های آشیل خودتون میگید ،بزرگترین کمک به من و امثال من انجام میدید

    که محمد ببین خانم شایسته هم فلان موردها را داشته ،فلان ترمزها را داشته

    ولی با پشتکار و تعهد و تلاش و تمرکز بر زیباییها و شناخت نکات ضعف و قوت خودش و مهمتر شناسایی ترمزهاش

    تونسته امروز در این حد پیشرفت کنه

    و چقدر زیبا گفتید از قول استاد که ما فقط کافیه پاهامون را از روی ترمز برداریم چون روند جهان به سوی خوبی و خیر هست ،به سمت سلامتی و ثروت هست ..

    استاد عزیزم دست طلا که با عشق این محصولات فوق‌العاده ارزشمند تهیه کردی

    ایشالا لیاقت خرید همه محصولات پیدا کنم و در زمان مناسب بدست بیارم

    خانم شایسته وقتی شما تو این تنهایی با خدای خودت خلوت کردی و تنها و تنها خدا را بزرگیت قدرت باور کردی ،خدا هم خیلی سریع پاداش شما را داد و گفت نیازی نیست برای گرفتن این بسته تا پست بری فقط همینجوری که داری برای این خانواده زیبایی هارا به تصویر میکشی تا دم در پارادایس بیا و این بسته را تحویل بگیر .الله اکبر🤩😍

    .من باور دارم که همیشه همه کارهای من به سادگی و زیبایی انجام میشه 🙏

    و بازم یه همزمانی عالی دیگه همین اومدن به موقع تعمیر کارهای کولر هست

    ببین خدا چطوری کارهای این عزیزان دل داره انجام میده ،استاد تو تمپا ،خانم شایسته تنها تو این خونه بزرگ سفارش اومده دم خونه ،تعمیر کار در بهترین زمان اومد و با بالاترین کیفیت کار انجام داد

    آخه خواهر عزیزم گرمایی هست و خدا هم که عاشق این عزیزان توحیدی

    و اینجوری خدا خودش داره همه کارها را مدیریت می‌کنه

    خانم شایسته منم با تجربه های شما و بعضی دوستان عزیزم تو سایت دارم سعی میکنم که خدا را مدیر برنامه هام قرار بدم فقط باید بتونم ایمان و توکلم را قوی کنم و خودمو از سر راه خداوند کنار بکشم

    آخ چه لذتی داره وقتی خدا مدیر برنامه هات باشه 🤩😍😍

    با خدا باش پادشاهی کن 🌹

    خانم شایسته عزیزم بینهایت تشکر که این فایل ارزشمند برای ما تهیه کردید

    استاد عزیزم ممنونم که به روزی تصمیم گرفتید این جهاد اکبر شروع کنید

    بعضی ساعتهای روز فکر میکنم الان استاد و خانم شایسته دارن چیکار میکنن

    و در جواب خودم میگم دارن زندگی با عشق تجربه میکنن،دارن ثمره با خدا بودن تجربه میکنن

    راستی استاد عزیزم یه تخت بزرگ مثل اون تخت ها که تو خونه قدیمی ها بود کنار حوض تو حیاط، کنار این فایر پیت زیبا درست کنید

    و شبها ساعتی کنار این آتیش و طبیعت بهشتی در کنار عزیز دلتون سپری کنید و البته یه خواب ناز که شب خوابش ستاره های آسمون هست

    دوستتون دارم خدا نگهدار 🌹💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2233 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام دوست عزیزم

      خداروشکر میکنم که به نوشته ی زیبا و الهی شما هدایت شدم

      این نوشته ی الهی تون حس و حال خوب رو بهم هدیه داد

      این کامنت زیباتون برام نشونه ی زیبا داشت که خدا با زبان شما دوست عزیزم بهم هدیه داد

      ممنونم که برامون با عشق و با شور و شوق تون این پیام الهی رو نوشتین

      خدایا شکرت

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست بی نظیرم

      ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قدرتمند تر همراه یار و همراه همیشگی مون الله مهربان

      خدا همیشه با منه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        محمدعلی مهرجوی گفته:
        مدت عضویت: 2180 روز

        سلام دوست عزیزم 🌹

        شما فوق‌العاده هستید

        شما یکی از بهترین دستان خداوند تو این مسیر زیبا برای من هستید

        خدایا شکرت که ما در کنار هم و با تبادل تجربیات خود داریم در این جاده سعادت و خوشبختی با توکل به الله مهربان حرکت میکنیم

        برایتان بهترینها را از درگاه خداوند یکتا آرزومندم 🙏🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2753 روز

      سلام داداش محمد علی عزیزم

      عالی بود عالی تر از همیشه

      چقدر این فرکانس رشدت ، این روز به روز بهتر شدنت توی کامنت هات مشهوده

      بهت افتخار می کنم عزیز خواهری

      یادم میره خدایی که تا دیروز روزی منو رسونده ،به من همه چی داده البته به اندازه درک و فهم من

      همون خدا روزی امروز من را از قبل آماده کرده ،و امروز هم عاشقتر از دیروز منتظر حمایت و هدایت و محافظت از من هست .

      من تحسینت می کنم برای درک عالیت و روز به روز توحیدی تر شدنت

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایت خواستارم عزیز خواهری 💙💚💛

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1823 روز

    سلام استاد عزیزو مریم جونم ودوستان عزیزم

    دیشب فایل زندگی در بهشت رو‌دیدم ‌خیلی لذت بردم واز خدا خواستم که این قدرتی رو که به شما داده که تونستین اینقدر زیبا قوانین رو رعایت کنین ‌فقط زیبایی‌هامون ببینین و برای ما به تصویر بکشین این قدرت رو به منم بده

    من هم مثل شما آدم زیبابینی هستم ولی وقتی شمارو میبینم کم میارم و مطمعن هستم اگر همینطور روی خودم کار کنم میتونم مثل شما بشم

    شما الگوی بسیار عالی برای من هستید

    و چه عالی تونستین بر ترس‌هاتون غلبه کنید

    تحسینتون میکنم

    واینکه اون بسته براتون فرستاده شدواقعا به وجد اومدم که اگر منم ادامه بدم میتونم

    بعد از اینکه فایلو دیشب دیدم خیلی تو ذهنم رفتاراتون رو تجزیه ‌تحلیل کردم و به خودم میگفتم که چه نتیجه خوبی میده کارکردن روی قوانین با حس خوب خوابیدم و خوابتون رو دیدم که با هم داریم پیاده روی میکنیم و قانون رو مرور میکنیم و من همش توی خواب به خودم میگفتم خدایا شکرت که دارم با دوست هم فرکانسیم صحبت میکنم و حرفهای منو میفهمه

    ‌امروزم رو با یه حس عالی شروع کردم خدایا شکرت که هر روز صدات میکنم و هر لحظه باهامی و این ذکر هرروز منه

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    مریم جونم از خداوند بهترین لحظه ها رو برات آرزو میکنم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    بنام خدایی که هر لحظه هدایت می کند.

    سلام.سلام به خانم شایسته نازنیم واستاد عزیزم و دوستان عباسمنشی

    خدای من چه صحنه زیبایی. چه طلوعی.چه نسیم دلنوازی. چقدر زیبا اون نور طلایی بهشتمون رو بهشتی تر کرده. چقدر دریاچه رو آرومتر و زیباتر کرده. خدای من چه سکوتی. چه آرامشی. این زیباییها هوش از سر آدمو میبره. وای خدای من چه ثروتی. چه نعمتی.خدایا شککککررت

    خانم شایسته عزیزم عاشقتم که صبح از خوابت زدی و اومدی این زیبایی رو به تصویر بکشی برای ما. اینقدر که وجودت زیباست. اینقدر که با خدای درونت در صلحی. اینقدر که بقول دوستمون عضله زیبابینی تون قوی شده که خود بخود کار می کنه حتی زمانیکه خوابتون میاد اون عضله نمیتونه بخوابه. خداای من چی بگم از اینهمه تعهد و اینهمه عشششق. عاشقتم مریم عزیزم و تحسینتون می کنم که عاشقانه زندگی می کنید…..

    چه صحنه ایه. مرغ و خروسها منتظر تا شما بیاین و درو باز کنید. خودشونو به در و دیوار میزنن. چون عاشق آزادین. چون عاشق گشتن تو این بهشت زیبا هستند. چون اونا هم فهمیدن که این بهشت چجور جاییه.

    وای خدا چقدر اون مرغه عجله داشت برای خوردن. هی تو گلوش گیر می کنه باز یه نفسی میکشه تا اونایی که خورده بره پایین و بعد باز دوباره😅😅

    خدایا باز جوجه هاااا. چقدر اینا خووشگلن. چقدر نازن. چقدر زیبا و دوست داشتنین . مخصوصا جورج که زیباییش آدمو ویوانه می کنه. وای مریم جونم چقدر خندیدم که گفتین معلوم نیست جورج یا جورجه. عاشق این استفاده از کلماتتم.

    تو این فایل از اول تا آخر داشتم فقط شما رو تحسین میکردم. وقتی از غلبه بر ترسهاتون گفتین. وقتی یه دسته رانندگی می کنین. وقتی برای سلام به براونی ماشینو نگه داشتین. وقتی با هیجان شکرگزاری می کنید و هدایت خدا رو می پذیرید……..

    خدای من چه بهشتیه اینجا. چقدر بزرگه که تازه بعد از چند وقت یه جاییو کشف کنی که اصلا فکرشم نمیکردی وجود داشته. اینهمه ثروت و وسعت این بهشت نشون میده که چقدر ظرف وجودتون بزرگه. چقدر خداوند شما رو وسیع کرده. خدایا شکرت

    عاشقتم خانم شایسته که از ترس برای رفتن به طبیعت گفتین. اون ترس کجا و این طبیعت وحشی کجا. با خودم گفتم ببین چقدر خانم شایسته با ترسهاش جنگیده تا رسیده به اینجا که خیلی راحت تنهایی میتونه تو یه جنگل وحشی راه بره و حتی شبهاشو آروم با خدا سر کنه. به خدا این همش ایمانه . این همش توحیده. این همش توکله. این همش سرسپردگیه..

    خب خدایی که کارها رو آسون می کنه تخم مرغها رو هم براتون گذاشته پشت در تا لازم نباشه اینهمه راه رو برین و برگردین . چقدر با شور و شوق سپاسگزاری کردین. خداجونم مرسی که الگوهای به این خوبی بهم دادی تا یاد بگیرم شکر کردن واقعی رو. من قبلا تصورم این بود که فقط گفتن خدایا شکرت معجزه میکنه و میدیدم نه بابا خبری نیست. و حالا خدا نشونم داد و بهم گفت ببین چجوری باید شکر گزاری کنی. ببین اگه نعمتهای بیشتر میخوای باید اینجوری سپاسگزار باشی که برای اومدن بسته پستی که ماشاالله هر روز و هر روز از این بسته ها میاد اینجا ولی چقدر خانم شایسته با ذوق و شوق سپاسگزاری کردن انگار که دفعه اوله که یه بسته پستی براشون اومده. و چه زیبا هدایت الله رو درک کردن و پذیرفتن و برنامه شونو تغییر دادن. این یعنی زندگی در لحظه. این یعنی وایستی ببینی خداچی میگه همون کارو بکنی. این یعنی انجام کامل الخیر فی ماوقع….‌ خدایا شکرت……

    آخه من چی بگم. براونی وایستاده تا شما ماشینو نگه داری و بازم با اون نگاه پراز عشقش بهتون سلام بده. خدایا چقدر این حیوون نجیبه. خدایا شکرت…..

    خانم شایسته عزیزززم ممنونم بخاطر بیان ترمز آرایش کردن. آره واقعا چقدر همین آرایش داشتن به آدم استرس میده. البته من خیلی اهل آرایش نبودم و نیستم ولی همون مواقعی که برای مهمونیی جایی آرایش میکردم همش استرس داشتم. و یه چیز دیگه قبلا فکر میکردم اونایی که آرایش می کنن چقدر خوشگلترن و حتما قویترن. ولی الان فهمیدم خود آرایش کردن یه جور ضعفه و به خودم افتخار کردم که جزو اون آدمها نبودم که برای یه خرید ساده یه ساعت مجبور باشم جلوی آینه وایستم. الان میبینم اطرافیانمو که اگه آرایش نداشته باشن اصلا بیرون اومدن از خونه براشون سخته ولی من حاضر شدنم برای بیرون رفتن روی هم شاید ده دقیقه هم طول نکشه و کیف می کنم از راحتی خودم.خدایاااا شکککرت. مرسی خانم شایسته جونم بخاطر این حس خوبی که بهم دادین. عاشقتم💛💛💛

    در آخر هم نتیجه اون دل سپردن به هدایت خداوند میشه تعمیر کولر با سرعت و به راحتی با یه گروه متخصص. اینجوری میشه که شما هیچوقت از زندگی عقب که نمیوفتین هیچ تازه کلی هم جلوترین.. وقتی خدا جلو باشه و تو پشت سرش هرکاری رو که میگه انجام بدی میبینی همه چی رو غلتکه. واقعا خدایا شککککرت

    و در آخر یه تشکر جانانه از طرف خودم و همه بچه های سایت بخاطر وجودتون تو بهشت. یه فرشته که هم خودش زیباست و هم عاشق نشون دادن زیباییها به ما😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: