تاثیر رسانه ها در شکل گیری باورها - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

386 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    بنام خدای بخشنده ی مهربانم

    سلام ب همگی عزیزانم

    یادمه اولین قسمتی ک دیدم فک کنم برای دوره ی پندمیک بود ک استاد تو ساحل داشتن صحبت میکردن درمورد اینکه واکسن و زدن و..

    من اولین باربود ک اون پوشش راحت و آزادی مردم آمریکا رو داشتم میدیدم و اصلا انگار متوجه صحبت‌های استاد نمیشدم و با خودم میگفتم استاد چطور الان تمرکز داره و میتونه توی اون محیط و با اون شرایط بدون حواس پرتی صحبت کنه

    ببخشید استاد من حتی شمارو هم قضاوت کردم ک مگه لازم بود ابن صحنه ها رو نشون بدی و از قرآن و توجه ب نکات مثبت بگی

    اصلا ذهن من چنان هجوم آورد ک ادامه نده این چ وضعشه و فلان

    بعدها دیدم ک ن!

    این مردم اینقد بافرهنگ و با شعور هستن ک ب حریم هم احترام میزارن

    حتی بچه ها مهمان های پرادایس دختر و پسرها چقد راحت درکنار هم با لباس آزاد داشتن بازی میکردن و لذت میبردن

    ولی تو کشور ما چنان محکوم میکنن ک اگه ب نامحرم نگاه کنی مث تیر زهراگین شیطان قلبت و نشونه میگیره و ب گناه میفتی

    چقد ب ما احساس گناه دادن ک یکی از بزرگترین ابزارهای شیطانه

    و چقد من اذیت شدم بابت این باوری ک ب خوردم داده شده بود و هنوز هم راحت نمیتونم ارتباط چشمی برقرار کنم

    از هرچی محدود بشه آدم بیشتر ب سمتش گرایش پیدا میکنه چون ذهن آدم و درگیر میکنه

    و بارها تو سرگذشت آدم ها بیشتر دختر بچه ها خوندم ک مردهای متاهل بهشون دست درازی کردن

    تو اخبار پخش شد قضیه آتنا دختر 6 ساله ک بعد تجاوز کشته شد

    چرا چون از بس ذهنشون درگیر این مسئله بوده و منع شدن محدود شدن هنوز کنجکاون ک تجربه کنن

    و چقد زیباست امریکا از همون بچگی دختر ها و پسرها باهم ارتباط برقرار میکنن و از دنیای هم شناخت پیدا میکنن.

    اتفاقا باعث آزادی فکر و موفقیت تو جنبه های دیگه میشه

    بارها من تو تلویزون دیدم ک پلیس داره محجبه ها رو کتک میزنه و اذیت میکنه تو مدارس تیراندازی میشه

    تو فیلم های هالیوود نشون میده ک خانواده اصلا شکل نمیگیره، بچه ها بی سرپرست هستن، افسرده ان

    بیشتر فیلم ها دزدی و سرقت،ک باور کمبود و میده

    فیلم های وسترن ک کشت و کشتار هست و هیچ گیاهی نیست همه جا خشکه

    در صورتی ک من بجز فراوانی آب،رودخونه،دریا ،جنگل و سرسبزی و طراوت،امکانات رفاهی

    فراوانی ثروت

    روابط زیبا ،خانواده های توحیدی با داشتن چند فرزند با عشق دارن زندگی میکنن

    لذت میبرن،مسافرت میرن،تو لحظه زندگی میکنن فارغ از هیچ درگیری فکری و ذهنی

    واقعا با تمام وجودم تحسینشون میکنم

    ک اینقدر توحیدی هستند

    خیلی مسئولیت پذیر هستند با عشق کارشون رو انجام میدن

    خانم های مسن و مردهای مسن سرکار میرن ک خدمت کنن ب مردم کشورشون اینقد اعتماد ب نفس و عزت نفس دارن

    ک خودشون کار خودشون رو انجام میدن

    رانندگی میکنن

    خرید میرن

    مسافرت میرن

    این مردم همیشه پایه شادی و رقص هستن پراز شور و هیجان زندگی هستند

    چقد لذت بردم از جشن ها شون فارغ از اینکه چ اندامی داشته باشی پیر باشی یا جون

    هرکس هرجور دلش می‌خواست می‌رقصید لباس می‌پوشید هر رنگی ک دلش خواست

    رنگهای شاد و پرانرژی و باعشق میرقصن

    خنده‌ های زیبا از ته دل

    دست تکون دادن ب دوربین مریم جون و عشق دادن

    بارها استاد گفتن ک چقدر این مردم ویژگیشون تحسین کردنه ،توجه ب نکات مثبته،راحت ارتباط برقرار کردنه

    احساس ارزشمندی و عشق دادنه

    تو سریال تمرکز بر نکات مثبت ی قسمتی هست درمورد طوفان ک اومده بود استاد صحبت می‌کرد

    ی آقایی ک مغازه های مبلمان و تخت فروشی داشت اونا رو دراختیار مردم گذاشته بود و میکفت ک من برای این مردم دارم زندگی میکنم

    و ی شیرینی پزی ک آب دور مغازه اشو گرفته بود باعشق اومد تمام محصولاتش و و حتی اونایی ک هنوز آماده نبودن و پخت و ب رایگان دراختیار مردم گذاشت

    یا همسایه های استاد ،شهرداری،پلیس،شرکتی ک ازش خودرو خریده بود تماس میگرفتن با استاد ک اکه کمکی لازم داشتی ما هستیم میتونی روی ما حساب کنی

    چقد من تحت تاثیر قرار گرفتم و گریه کردم از این عشقی ک جاریه بین این مردم توحیدی چقد بدون چشم داشت ب هم کمک میکنن عشق میدن

    بعد چند سال پیش ک پیش ما زلزله اومد فقط بهمون آب معدنی میدادن خخخخخ

    و سرش دعوا میشد

    چند وقت پیش ک شهر لس آنجلس بود فک کنم آتیش گرفته بود اخبار هرروز نشون میداد و میگفت هیچ کس نیست مهارش کنه

    بابام میگفت اینقد امکانات و نیرو ندارن ک خاموشش کنن کسی کمکشون نمیکنه

    چقد ما بمباران شدیدم با شعار مرگ بر آمریکا، ن فاب داریم ن ریکا مرگ بر آمریکا

    آمریکایی ک پراز فراوانی و ثروته پراز کسب و کارهای توحیدی هست

    مردم نمی شینن منتظر دولت ک کاری انجام بده براشون

    از همون سن18 سالگی بچه ها رو مسئولیت پذیر و مستقل ب بار میارن

    تقسیم وظایف دارن

    اردو میرن

    خودشون مسئول جمع کردن وسایل و لذت بردن خودشون هستند

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک منو درمدار این آگاهی ها قرار دادی

    ببخش ک بنده های توحیدی قشنگت رو قضاوت کردم

    درود بر آمریکا

    دورود بر آمریکا

    درود بر آمریکا

    یادمه اولین بار ک فهمیدم شعار روی پول آمریکا

    ما ب خداوند اعتماد داریمهست

    چقد منقلب شدم و تحت تاثیر قرار گرفتم

    کشوری ک همین الانم تو رسانه ها میگن ک کافر و بی دینه،مردم ب هم رحم نمیکنن

    قوی حق ضعیف و میخوره

    کشت و کشتارهست

    خانواده معنی نداره

    عشق جایی نداره

    زن منزلتی نداره

    در صورتی ک من با چشم های خودم دیدم ک اینا همه اش تهمت و شایعه و قضاوت هست

    من عشق و لذت و شادی،فراوانی نعمت و احترام ب هم نوع،آزادی،خوشبختی و تو تک تک این قسمتهایی ک تاحالا درمدارش قرار گرفتم دیدم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    چقد خوشحالم بابت این دیدگاه قشنگی ک ب واسطه ی این سریالهای ارزشمند پیدا کردم

    سپاسگزارم از استاد عزیزم،مریم نازنین

    و کامنتهای دوستان قشنگم

    خدایا تنها تورا بندگی میکنم وتنها ازتو یاری میخوام من رو ب راه راست هدایت کن

    راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی

    ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    ابوذر فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    سلام و‌درود خدمت اساتید عزیز و دوستان هم فرکانسی در این سایت الهی

    واقعا تاثیر‌ رسانه بر ذهنیت جامعه خیلی اثرگذاره

    خداروشکر من قبلا خیلی اهل اخبار و رسانه نبودم ولی بلاخره آدم تا حدودی این ورودی ها براش بوجود میومد

    ذهنیت خاصی نداشتم درباره آمریکا

    همون چند تا فیلمی که دیده بودیم ذهنیت کویری بودن اونجا تا حدودی شکل گرفته بود

    ذهنیت روابط ناسالم تا حدودی شکل گرفته بود

    ذهنیت نا امنی و مسلح بودن همه برام شکل گرفته بود

    ولی خداروشکر با انس گرفتن با این دو سریال فوق العاده عالی زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا عاشق آمریکا شدیم

    واقعا چه طبیعت فوق العاده زیبایی

    چه مردم عالی و مهربون و انسانی

    چه روابط خانوادگی فوق العاده ای

    چه آزادیهای مختلفی …

    چه زیرساختهای عالی در هر زمینه

    مخصوصا سفر و انواع نشنال پارک ها و…

    چقدر مردم اهل سفر و طبیعتگردی داره

    چقدر مردم شاد و با حال و عالیه دیدیم

    این فقط و فقط تحسین گوشه ای از این همه زیباییه

    و چقدر خوبه که استادی همچون شما ما رو داره هدایت میکنه به اون جاده جنگلیه که سوت زنان و آگاهانه در مسیر خوشبختی و سعادت گام برداریم

    واقعا بابت وجود شما دو استاد نازنین سپاسگزاریم

    همونطور که ابتدای هر دوره یه بار قانون کلی رو‌مرور میکنید منم اینجا دوباره به خودم یادآوری میکنم قانون رو

    دنیای بیرون من نتیجه دنیای درون من ( باورها ، ذهنیت ، افکار ، رفتار ، کردار و گفتار منه )

    ذهن من و کانون توجه من اتفاقات زندگی من رو داره رقم میزنه

    پس با کنترل ورودی ها خروجی خوبی میتونیم ازش بگیریم

    و با اعراض از ناخواسته ها درهای رحمت و نعمت رو بیشتر باز میکنیم

    و چقدر مفهوم مومنتوم رو میشه همه جا درک کرد

    هر چقدر که آگاهانه سپاسگزار هر چیزی در اطرافم مخصوصا در لحظه حال باشم

    حال دلم هی بهتر و هی بهتر میشه

    و وقتی تصاعد بگیره به معنی واقعی کلمه خوشبختی رو با تمام وجود لمس میکنیم

    وای وای چقدر اون اشک شوقی که به خاطر این حس و حال میریزه میچسبه ….

    تو کامنت قبلیم تو جلسه 8 دوره هم جهت با جریان خداوند اشاره کردم به چندین قسمت از سریال سفر به دور آمریکا که رفته بودین میامی و اون سفر چقدر و چقدر زیبایی داشت و انواع و اقسام باور فراوانی که یکی از اصلی ترین باورهایی هستش که باید تقویتش کنیم رو اونجا لمس میکردیم

    خدایا شکرت که هدایتی نوشتم و نوشتم و نوشتم

    مرسی از همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    خدا رو شکر که دوباره تونستم اینجا کامنت بذارم.

    استاد اول یه ماچی بده کاکات! دلم تنگ شده بود! تو این ویدئو کیفیتت فورکی شده! خدا رو شکر که هستی. چه روز خوبی، شکر خدا.

    این هشتصد و پنجاه و چندمین کامنت من، تو این وب‌سایته، یعنی برای هرکدومشون یه ساعت وقت گذاشته باشم،میشه حدود چهل شبانه روز!

    توی این چله نشینی ، دریافت‌های خودم رو از آموزش‌های شما در قالب انواع فایلها، جویده ام تا هضمش آسونتر بشه!

    چرا؟ خوب، بیشتر مفاهیمی که اینجا باهاشون آشنا شده م، بدیع و تازه بوده ن. هضم غذاهایی که بار اوله میخوری، یه کم سخت تره! سیستم گوارش، هنگ میکنه! کمک لازم داره! کمکش هم اینجا میشه کامنت نوشتن.

    از لفظ تلویزیون لاکچری عباسمنش برای برنامه های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و … استفاده میکنم، میدونید چرا؟

    من در جوانی، توی انجمن سینمای جوان شیراز آموزش فیلمسازی و عکاسی دیدم. اونجا با مفاهیم و جزئیات ساخت فیلم آشنا شدم. تفاوت سریال‌های شما با قالب معمول فیلم‌های مستند حقیقت گرا، اینه که شما از لنزها زیاد استفاده نمیکنید.استفاده ای که معمولا به سو استفاده و تلقین نظر کارگردان به بیننده منجر میشه. روایت شما، صادقانه ست. با احترام به چشمان بیننده! روایت صرف هست و من، این ویژگی را جنتلمن مآبانه یافتم و لفظ تلویزیون لاکچری را برای این برنامه ها بکار میبرم.

    من در کودکی و نوجوانی زیاد رمان خوانده م. رب و رب هرکدوم رو هم بیرون میکشیدم، رمانی بوده که ظرف 12 سال، 48 بار خونده مش! از 11 سالگی، تا 23 سالگی، هر سه ماه، یه بار! اصلا نمی‌فهمم تندخوانی که شما راجع بهش حرف می‌زنید چیه؟ هضم و جذب برام مهم تره از خوردن صرف! به خاطر همینه که دوساله تو قدم چهار دوازده قدم مونده م!!

    چه جالب، چه چیزایی از خودم الان دستگیرم شد! القصه، میخواستم بگم این ملاتی که دور مغزم گرفته شده، چه ضخامتی داره!

    من از اولش هم زیاد برای تلویزیون تره خرد نمیکردم، خیلی میخوندم، ولی همون کتاب‌های بازار ایران هم،سالها تحت تصفیه ایدئولوژیک یک گروه با رویکرد خاص سیاسی بود. به خاطر همینه که هرکی تو ایران سرش به تنش می‌ارزیده و کتاب زیاد میخونده،معمولا از پول بدش میومده! آمریکا که دیگه جای خود داره!

    برنامه های تلویزیون لاکچری عباسمنش، به خاطر سادگی حیرت انگیزش نظر منو جلب کرد… گولم زد! تا مدتها فقط اینجا چیز میدیدم…فقط! چه گول خوردن قشنگی.

    توی فیلم‌های شما دیدم که آدمهای آمریکا واقعا دو تا دست و دوتا پا دارند… عین خودمان. مردم آنجا هم از صبح تا شب به کار کردن مشغولند و کسی نانش را توی خون ما نمی‌زند بخورد. آنجا هم مردم مثل ما زندگی و معاشرت می‌کنند و خصایص انسانی دارند. گفتن اینها آسان است، ولی درکش، به اندازه چهل شبانه روز کامنت نوشتن، برام طول کشید!

    شما ، از دست اول با مردم آمریکا معاشرت و زندگی کرده اید و آن را همانطور به ما نشان داده اید. ما، حقیقت زندگی عادی در این کشور را دیده ایم. مردم، واقعا آنجا هم مثل ما، چهاردست وپا دارند!

    هفته پیش، یک ویدیویی توی واتساپ دیدم که چند تا خانم پیر روستایی داشتند درباره مذاکره با آمریکا ابراز نطر می‌کردند و برای آقای ترامپ خط و نشان می‌کشیدند! چرا؟ یاد برنامه سیاسی گزارش هفتگی افتادم که وقتی نوجوان بودم عصرهای جمعه پخش می‌شد و سیاست را به سر سفره مردم برد تا بیشتر و بیشتر عادت به دخالت در سیاست بکنند و اسمش را بگذارند: حضور فعال و آگاهانه در صحنه!!

    اینکه دولت آمریکا چطور دولتی است، چرا برای زندگی من باید مهم باشد؟ چرا باید شب و روزم را سیاه کنم که این رژیم چنین است و چنان؟ نمی‌دانم!

    آنچه از شما یاد گرفتم اینست که چیزی را که می‌توانم تغییر بدهم در خودم است، و این را دارم به بچه هایم یاد می‌دهم… و این، اصلا کم چیزی نیست.

    ازتون ممنونم

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    سید داود گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    سلام و درود .

    ممنون بابت این فایل بسیار عالی و تاثیر عوامل بیرونی در تغییر ذهنیت انسان ها

    یادمه سال دوم راهنمایی بودم فکر کنم سال 62 یا 63 بود . معلم موضوعی را برای انشا داده بود که گویا در خصوص اینکه چه آزویی داردید بود .

    اون زمان خیلی مسایل جنگ و جبهه و آمریکا در جامعه داغ بود و خب خانواده ما هعم به نوعی مثل جامعه درگیر این موارد بود

    من هم که خیلی سوپر انقلابی عجیب و شدیدی بودم آرزویم را در قالب انشا نوشتم و نکته مهم این بود که در آخر انشا نوشتم ” به امید روزی که نام آمریکا را از صفحه روزگار محو کنیم “.

    معلم یه نگاهی به من انداخت و گفت بچه جون مگه میشه آمریکا را از جهان محو کرد و من گفتم ما میتونیم .

    خب الان بیش از 40 سال از اون زمان گذشته و منی که دنبال محمو آمریکا بودم یکی از خواسته هایم اینه که بیایم آمریکا را از نزدیک بینم .

    رسانه شما من را واقعا عاشق آمریکا کرده بخصوص ایالت فلوریدا و شهر تن پا .به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    خداروشکر میکنم و از استاد عزیزم بابت این فایل های بسیار ارزشمند سپاسگزارم که هرکدام در زمان مناسب روی سایت قرار میگیره و چراغ راه هدایت من و هزاران نفر از دوستان میشه.

    قبل از دیدن سریال‌های «زندگی در بهشت» و «سفر به دور آمریکا»، چه ذهنیتی درباره مردم و کشور آمریکا داشتید؟

    (از کجا این باورها شکل گرفته بود؟ چه چیزهایی درباره آمریکا شنیده بودید؟)

    می‌خوام ابتدا تجربه جالبی بگم از دیدن این دو سریال ارزشمند…

    یکسال پیش من داشتم دوره ارزشمند دوازده قدم رو کار میکردم و همزمان سریال سفر به دور آمریکا رو هم میدیدم و ترکیب این دو فایل ها به طرز عجیبی تاثیر بسیار زیادی روی من گذاشت مثلاً در دوره دوازده قدم از استاد می‌شنیدم که میگفتن روی هدایت خدا حساب کنید بعد توی سریال میدیدم خداوند برای هر مسئله ای چطور استاد رو هدایت میکنن و همین باعث میشد تاثیر گذاری دوره دوازده قدم برای من هزاران برابر بیشتر بشه انگار داشتم ترم تئوری و عملی رو در دانشگاه میگذروندم یعنی در دوره دوازده قدم تئوری قانون رو می‌شنیدم و در سریال سفر به دور آمریکا همون تئوری ها رو به صورت عملی و بدون سانسور در زندگی استاد میدیدم و همین ترکیب باعث شد من در تمام مسائل پیشرفت بزرگی کنم و میلیون ها تومان پول بسازم بهترین رابطه رو بسازم و سلامتی بی نظیری رو به دست بیارم.

    اما درباره قسمت اول تمرین باید بگم که از اونجا که من در یک خانواده نظامی به دنیا اومدم همیشه لعن و نفرین مردم آمریکا و کشور آمریکا جزو صحبت های روزانه خانواده من بود و همیشه می‌شنیدم که بابام می‌گفت همه ی بدبختی های ما به خاطر آمریکاست وقتی هم اخبار می‌گفت در آمریکا طوفان اومده بابام می‌گفت خداروشکر اینا همش عذاب الهی بله خدا جای حق نشسته انشالله آمریکا به زودی نابود میشه!!!! (آخه چرااااا!! )

    یادمه دوره ابتدایی بودم یه ناظمی داشتیم همیشه سرصف به بچه ها می‌گفت تا اونجایی که صدات درمیاد یه مرگ بر آمریکا بگو که آمریکایی ها صدات رو بشنون و ما هم حنجره خودمون رو پااااره میکردیم انگار که داشتیم مسابقه پرتاب دیسک المپیک میدادیم!!!

    بیشترین جمله‌ای که در کودکی از اخبار تلویزیون ایران شنیدم این بود:

    پلیس آمریکا یک سیاه پوست بی گناه رو کشت!!!

    اینقدر از این حرف ها شنیده بودیم که من همیشه از آمریکا و آمریکایی و فیلم آمریکایی متنفر بودم و حتی میترسیدم همیشه فکر میکردم همه مردم آمریکا از کوچیک و بزرگ اسلحه دارند و همدیگه رو‌ میکشن

    همیشه در ذهن من آمریکا یه کشور بیایونی و بی آب و علف بود

    همیشه پدر من وقتی روسای جمهور آمریکا رو در تلویزیون میدید با الفاظ بسیار بدی خطاب شون میکرد و می‌گفت این باید بمیره این نمیزاره ما زندگی کنیم…

    بخاطر این ذهنیت ها من همیشه فکر میکردم مردم آمریکا نژاد پرست هستند و اصلا بویی از صلح و انسانیت نبردن…

    هروقت اسم آمریکا رو می‌شنیدم همیشه و سریع و بدون درنگ این کلمات رو تجسم میکردم خونخوار،جهان‌ خوار ظالم ،مردمان اسلحه به دست ،

    خلاصه اینکه ذهنیت بسیار مخربی در ذهن من درباره آمریکا توسط خانواده ،مدرسه و رسانه شکل گرفته بود…

    ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام به استاد عشق و ایمان، سلام به بنده ی خاص خدا سلام به همدل و همراه استاد، مریم بانوی مقدس و الهی و دوستان توحیدی ام در این سایت توحیدی و زندگی بخش

    خدا را هزاران بار شکر که این فایل پر از آگاهی و یادآوری کننده رو رزق و روزی ام کرد که گذری به گذشته داغون خودم بکنم و بیشتر سپاس گذار باشم.

    استاد عزیزم از ما خواستید که نگرش مون رو نسبت به آمریکا قبل و بعد از دیدن سریال ها بگیم.

    استادم قبل از آشنایی با شما و سریال های پربرکت اصلا نگاه و نگرش ام نسبت به همه چیز درب و داغون و تو در و دیوار بودم، حتی خدا، خدا را یک آفریننده ی عاجز میدیم که ما را آفریده و در این دنیا رها کرده و دست به دامن یکسری آدم ها است که بیان بقیه آدم ها رو از شر شیطان و آدم‌ های بد برهانند و خدا و شیطان رو در دو لشکر جدا و مقابل هم میدیم که در حال جنگ هستند. اما الان دیگه برایم خدا و شیطان،خوب و بدی وجود ندارد، دیگه همه چیز خداست، همه جا خداست، همه ی لحظه ها خداست همه ی آدم ها خدان، همه موجودات و هرچه هست و نیست خداست و منم هستم که با نگاهم با باورم این خدا را زشت یا زیبا می کنم و گرنه هیچ زشتی و پلیدی وجود خارجی ندارد، هرچه هست خداست

    استادم تو را سپاس مرا با خودم آشنا کردی، تونستم خودم رو دوست داشته باشم و به تبع اون تمام آدم های دنیا رو هم دوست داشته باشم، به من آموختی به خودم احترام بذارم به کارم به حرفه ام به توانایی هام به خلاقیت هام به پیشرفت هام احترام بذارم و بابت شون خودم رو تحسین کنم و به تبع اون بتونم موفقیت و پیشرفت دیگران رو تحسین کنم.

    استادم به من آموختی که هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی ام ندارد و به تبع اون از هیچ کس نمی‌ترسم و هیچ کس رو در ذهنم بزرگ نمی کنم در عین اینکه به همه احترام میذارم و اونها رو تحسین می کنم.

    استادم به من آموختی که انسان با اشتباه کردن و درس گرفتن از اشتباه اش پیشرفت میکنه، پس خودم رو با تمام اشتباهتی که کردم بخشیدم و دوست داشتم به تبع اون بقیه آدم ها رو قضاوت نکردم.

    استادم به من آموختی که به اندازه ی سر ش سوزنی قدرت تغییر دیگران رو نداریم و اندازه تمام هستی میتونیم زندگی مون رو بسازیم،برای همین دست از تلاش برای تعییر زندگی، عزیزترین افراد زندگی ام، حتی فرزندانم دست کشیدیم و کمر همت به تغییر خودم بستم و به تبع اون اونها دارند تغییر می کنند بدون اینکه من تلاشی بکنم.

    استادم به من آموختی، از آنچه دارم، رو شروع به کار کنم و با کمترین امکانات موجود شروع کردم و قدم قدم دارم پیشرفت می کنم، و از این پیشرفت لذت میبرم بدون هیچ عجله و شتابی، بدون هیچ مقایسه ای. استادم چند روز پیش رفتم به بزرگترین سالن زیبایی شهرم، سالن دوبلکس با 500 متر زیر بنا در بهترین نقطه شهر، که موهام رو کوتاه کنم، قبل از رفتن، گفتم اگه رضوان سابق باشم خب برگردم، باید حالم بد بشه که وقتی همچین سالنی تو شهر باشه پس دیگه چه کسی میاد سالن 9 متری ام با امکانات بسیار اندک. خب وقتی رفتم، کلی اون فضا ،مدیرش و تعداد مشتری های زیادی که داره رو تحسین کردم، وقتی که موهام رو کوتاه کردم برگشتم ،رفتم تو سالن خودم و کلی قربون صدقه سالنم رفتم و بیشتر از قبل دوستش داشتم، چون حضور خدا را بیشتر احساس می کردم و اون مکان برایم مقدس تر شد و بیشتر از قبل انگیزه کار کردن و آموختن گرفتم.

    استاد اصلا نمی تونم گوشه ای از اون تغییراتی که داشتم رو بنویسم از اون آرامش اون حس خوب و سپاس گذارانه، و مطمئن ام بهتر و بهتر و بهتر و رویایی تر هم خواهد بود.

    استاد به لطف الله تمام خواسته هایم در دست اقدام است،من دارم میبینم چطور در حال آماده و مهیا شدن هستن و برای اونها سپاس گذارم.

    استاد عاشقانه دوستتون دارم و اعلام می‌کنم با تمام هستی در صلح ام و تمام هستی رو خدا می بینم. خدایا شکررررررررت خدایا شکررررررررت خدایا سپاسگزارم. خدایا عاشقتم که این قدر باحالی.

    در پناه حق همه ی ما روز به روز به منبع خیر و برکت و رحمت الهی نزدیک و نزدیک تر شویم.

    حسبی الله و نعم الوکیل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1065 روز

      سلام رضوان جان

      اومدم تحسینت کنم و بهت تبریک بگم

      برای سالنی که باز کردی قدمی که برداشتی به خودت و توانایی هات تکیه کردی و کار شخصی برای خودت داری

      برای تمرکزی که از روی عزیز ترین افراد زندگیت برداشتی و روی خودت گذاشتی

      برای حال خوبت که با تمام هستی در صلحی

      برای احساس خوبت و تحسین کردن موفقیت اون آرایشگاه بزرگ

      برای سپاسگزاری و حس خوبت از سالن خودت

      رضوان جان وقتی کامنتتون را خوندم خیلی خوشحال شدم

      چون دیدم تو اون مسائلی که من دارم کار می کنم شما به موفقیت رسیدی

      یکی تحسین دستاوردهای بقیه دوم تمرکز روی خود سوم قدم برداشتن

      و این نوید را بهم داد که میشه ، ادامه بده ، خدا راه ها را باز می کند

      تا حالا کرده از این به بعد هم می کند

      برایت موفقیت های روز افزون آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 175 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم وهمه دوستان گلم

    استاد تواین فایل میگن امریگاییها یک عادت خوبی دارن ازدولت فدرال و دولت ایالت ومقامات شهری سپاسگزاری وتشکرمیکنن – من یاد خوداستادافتادم با این جایگاه عالی همیشه خودش همراه بچه ها سایت متعهده وتمرین میکنه وپیشرفت میکنه -بعدیاد مقامات درجه یک سایت افتادم مثل آقا جمال گل وآقا ابراهیم خسروی گل که بچه های درجه یک سایت بودن ودیگه برای بچه ها کامنت نمینویسن متاسفانه وجاشون خیلی خالیه دوتا برادرگل که جاتون توسایت خیلی خالیه – حیف نیست بچه ها ازعلم واگاهی شما استفاده نکنن ؟!!!بچه هاذوق میکردن شوخیها وکامنتهای پراز آگاهی و بازبان طنزمینویشتین بافن بیان قوی مینوشتین بچه ها کیف میکردن حیف نیست دیگه ازتون خبری نیست؟!!! منکه میدونم بیرون ازسایت دارین کامنتهارومیخونیین ولی جواب نمیدین :))))دیگه کافیه -بیاین وبه فعالیتتون ادامه بدین حیفه – آفرین

    داداشای گلم .

    شمارفتین برای من یک استاد خیلی قوی داره بمن کمک میکنه من بخواسته های بزرگم برسم .واستادعباسمنش که دیگه برای خودش امپراطوری هست – بجای شما دوتا داداش گل خدابرام یک استاد بیرون ازسایت آورده مثل فرشته غیبی داره کمکم میکنه ایشونم مثل برادرمنه وخیلی آگاهی قوی داره -پس لطفا حرف خواهرتونو گوش کنین ودوباره فعالیت کنین -لطفا .

    همتون ایمیج خداهستین بچه های خداهستین وبرای تک تکتون احترام زیادی قایل هستم و برای آموزشهاتون واگاهیهاتون خیلی ارزش قائل هستم -استاااااااااد لطفا این کامنتم رومنتشرکن بچه ها بخونن ودوباره تلاش کنن آقااااااااا-

    مرسی استااااااد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
      مدت عضویت: 405 روز

      سلام پرنیا زیبا و مهربون

      اتفاقا منم امروز یاد داداش ابراهیم بودم

      ولی تا جایی که اخرین کامنتش رو خوندم یک تضادی براش پیش اومده بود.

      همین صبح از صمیم قلب دعا کردم حال روحی روانیش خوب باشه و وصل باشه به هدایت ها و نور خدای مهربون.

      و هرچه زودتر تضادش به خیرترین راه ، حل بشه.

      حتما اقا جمال هم مشغول کار مهمی هستن که وقت نمیکنن بیان.

      از صمیم قلبم بابت تمام کامنت های نورانیشون سپاسگزارم و امیدوارم هرچه زودتر با نور و اگاهی بیشتر برگردن به سایت و ما باز هم از وجودشون بهره ببریم . هر چند هنوز کامنتهای قبلشون

      روشن کننده قلب همه هست.

      نور و عشق و ارامش بیشتر برای ابراهیم های سایت که جاشون خالیه ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    خدیجه نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 832 روز

    سلام خدمت استادِ جانم و مریم عزیزم و  همه دوستان سایت عباسمنش.

    بخوام از تغییر دیدگاهم بگم نسبت به کشور امریکا . من تا قبل از سریال سفر بدور امریکا رو ببینم باور و ذهنیت منفیییی داشتم .اونقد منفی که یک کشور فوق وحشی و بدور از انسانیت که همه رو میکشن و…من ادمی بودم که هر سال 22 بهمن ها میرفتم راهپیمایی و مرگ بر امریکا  میگفتم .از بس که ذهنیتم منفی بود مخصوصا دیدن اخبار چون تصویریه بی نهایت مغز مارو بمب باران کردن نسبت به کشور اِمریکا.اصن باورای داغوون که هر مشکلی که تو مملکت ایجاد میشد تققق امریکا مقصره .اون شیطان بزرگِ .  . ولی بعداز دیدن سریال سفر به دور امریکا چقد احساسم خوب شد نسبت به این کشور .چقد حالم خوب شد نسبت به مردمانی که این کشور دارن و چقد با فرهنگن که خط قرمزشون قضاوت کردن ….اونقد باورام عوض شدن که بعدش من عاشق و شیدای این کشور شدم .من معلم مقطع دبستان بودم. دقیقا همونجور که استاد تو صحبتاشون گفتن که ورودی دانشگاه بندر عباس پرچم امریکا کف زمین کشیده بودن .مدرسه ای که من اونجا تدریس میکردمم دقیقا ورودی سالن مدرسه قبل از دفتر مدیر چندتا پرچم روی زمین کشیده بودن که یکی از اون پرچم ها پرچم کشور امریکا بود   .سه سال خدمت کردم قشنگ یادمه از اون سه سال سال اخر که با استاد اشنا شدم و ذهنیتم نسبت به کشور امریکا عوض شد هرگز پامو رو اون پرچم نزاشتم و اگاهانه از کنارش رد میشدم .استاد اونقد من ذهنیتم نسبت به کشور امریکا عوض شده که ارزومه ارزومه قبل از مردنم یکبار بیام امریکا اول شمارو ببینم  وبعد  این کشور فوق العاده رو ببینم ….و بخاطر همین تغییر باورام بود که از کارم استعفا دادم و اصن نمیتونستم مطالبایی که تو کتاب ها نوشته شده که  خودم  اصلا  قبولشون ندارم  بخاطر تغییر باورهام در  همه جهات بخام تو سر بچه های  مردم کنم .خیلیی سختم بود و مجبور شدم استعفا بدم و الان کسب و کار خودمو دارم که خیلی راضی ترم نسبت به معلمی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      محمدصادق امام بخش زاده گفته:
      مدت عضویت: 1537 روز

      سلام خدیجه عزیز، واقعا تحسینت میکنم بابت جسارتی که به خرج دادی و از اون محیط اومدی بیرون. این اتفاق دقیقا برای من هم افتاد، من هم در خیلی از مکان‌هایی که باید میرفتم و همه‌اش بحث سیاسی بود و همه‌اش باورهای شرک آلود بود و همه‌اش مطالبی جانب دارانه بود و به همین دلیل فاصله گرفتم و دیگه اونجا نرفتم و انصراف دادم، مثلا در دانشگاه به خودم گفتم که ببین.. این درس‌هایی که دارن میدن به ما که بخونیم مخصوصا درس‌های عمومی اصلا کجاش درسته؟ اغلب چرت و پرت بودن چرا من باید این مطالب رو بخونم؟ چرا باید این مطالب رو امتحان بدم؟ یا چرا باید برم معلم این موضوعات غلط بشم و به بچه‌ها این مطالب غلط رو یاد بدم؟ یا مثلا در دانشگاه که میرفتم پشت سیستم‌هایی که می‌نشستیم همشون دزدی بودن نرم افزارهاش، هیچکدومش ارجینال و اصلی نبودن و میگفتم دانشگاه داره دزدی میکنه.. همه‌ی سیستم‌ها نرم افزارها همه دزدی و کرک شده بودن، توی بازار که میرفتی هم همین اوضاع هست و به حقوق سازندگان این نرم افزارها هیچ اعتنایی نشده، و خیلی چیزهای دیگه به همین دلیل و البته دلایل دیگه مثل دیدن الگوی مناسبی مثل استاد من هم تصمیم گرفتم که کسب و کار خودم رو داشته باشم و الان کسب و کار خودم رو دارم و تمام تلاشم بر این هست که در این مسیر پیشرفت کنم. واقعا انجام این کارها و فاصله گرفتن از محیط‌های نامناسب ایمان به خداوند میخواهد و به خاطر اینکه چنین ایمانی رو از خودت نشون دادی تحسین‌ات میکنم و به امید خداوند و تلاش و پشتکار خودت حتما به نتایج عالی‌تر میرسی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        خدیجه نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 832 روز

        سلام خدمت شما دوست هم فرکانسی من .ممنونم که نظرتون رو گفتید .اره دقیقا همینجوره و واقن هم برام خیلیی سخت و دشوار بود که چیزایی که خودم اصن باورشون ندارم بخام به بچه های مردم بگم .چون من مثل استاد عباسمنش وقتی با این قوانین اشنا شدم دیگه هیچ چیزو رو نپذیرفتم و باورامو در همه جهات تغییر دادم .یعنی قشنگ خودمو واکاوی کردم و دوباره ضمیر ناخود اگاهم برنامه ریزی کردم .باورای نسبت به خودم ،نسبت به مردم ،نسبت بخدا ،و نسبت به جهان اطرافم .و…از اول باورام نسبت به همشون عوض کردم که حتی دیگه نتونستم کارمند بمونم و دبیر بودنو ادامه بدم . .ممنون از دعا و ارزوی خوبتون .این انرژی مثبتش برگرده به حال خوبتون و زندگیتون و همیشه در حال پیشرفت باشید و به نیکی بدرخشید .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 734 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    حمد و سپاس فراوان خداوندی را که فرمانروای جهانیان است و سلام به همگی.

    استاد عزیز،نمیدونم کامنت خودمو از کجا شروع کنم، کامنت هایی که خوندید عالی بودن،یک جورایی درمورد همه ما صدق میکرد، منم درمورد نژاد پرستی و بیابانی بودن آمریکا، ظلم و فساد و فحشا،بی بند و باری و روابط جنسی حتی با محارم ذهنیت های منفی داشتم که با سریال سفر به دور آمریکا به کل ذهنیت من فرو ریخت.

    استاد عزیز، من با سریال سفر به دور آمریکا خیلی چیزها یاد گرفتم و ذهنیتم نه تنها درمورد مردم آمریکا بلکه درمورد مردم ایران و سراسر جهان عوض شد. اولین باوری که من با دیدن این سریال ها در خودم ایجاد کردم این بود که مردم چقدر خوبن. مردم سراسر دنیا خیلی خوبن. من هرجا برم دستان خدا هست و این خیلی خوبه. استاد این تصاویر باعث شد من باور کنم چیزی به اسم غربت وجود ندارد ، خداوندی که به تو پدر و مادر داده در کشور دیگه هم افرادی را میاره سمتت که مثل پدر و مادرت مهربان یا حتی مهربانتر از آنها هستند. خواهر و برادر زیاد با ملیت های مختلف بهت میده که بسیار بهم عشق میورزید و مثل کوه پشت هم هستید مثلا دوستتون (اسمشو یادم نمیاد، در سریال زندگی در بهشت آقای مسن هستند که همیشه کمکتون میکنند در کارها،فکر کنم آقای کری، دقیق یادم نیست)بگذریم. آره استاد بعد از سریال سفر به دور آمریکا یاد گرفتم خوبی های مردم را ببینم و تصدیق کنم و با همین دید دارم میبینم که مردم روز به روز چقدر بهتر و خوبتر با من رفتار میکنن و الان نسبت به قبل خیلی خیالم راحت تر هست درمورد سفر و مهاجرت به کشورهای دیگه.

    سفر نوروز امسالم به بوشهر با همسرم دوتایی با دید مردم چقدر خوبن کلی از خوبیهای مردم را برامون رقم زد. در شب اول حرکت از ساوه به بوشهر بخاطر باراندگی شدید در جاده قبل از اصفهان ،ماشین ما سر خورد و از جاده آسفالت خارج شد و در گل و لای شونه خاکی گیر کرد. زیر باران هرکار کردیم ماشین درنیومد تا برگشتیم سمت جاده و از بقیه برای دراوردن ماشین کمک خواستیم. در نهایت یک کامیون با دو نفر نگه داشت که اومدن کمک کردن و ماشین دراومد. بعد از اون اتفاق به همسرم گفتم دیدی خدا با ماهست و ما را رها نکرده . دیدی مردم چقدر خوب و مهربونن.در شب دوم در یاسوج در سرما در پارکی چادر زده بودیم و ما نمیدونستیم که یاسوج انقدر سرد میشه هوا و طبق برنامه چادر زدیم اما بقدری سرد بود و من از سرمای استخوان سوز یاسوج داشتم یخ میزدم اومدیم داخل ماشین و بخاری روشن کردیم ولی باز حالم خراب بود، از طرفی سوییچ ماشین شکسته بود و در باک باز نمیسد تا بنزین بزنیم و حرکت کنیم. در پمپ بنزین قبلی همسرم با سوئیچ پرایدی امتحان کرد، در باک باز شد اما در اینجا هرچندتا سوئیچ زدیم در باک باز نشد که نشد. در نهایت یک نفر داشت رد میشد که ماشینش پراید بود،همسرم دست تکون داد و نگه داشت و گفت:آقا یک دقیقه سوئیچ بده من در باکو ببینم باز میتونم کنم. اما متاسفانه سوئیچ به باک نخورد ولی آقای ما را برد منزل خودشون و خودش با همسرش رفتن به خانه خواهرخانومش. ما ان شب در جایی گرم و نرم و بخاری درحالی که چند دقیقه قبلش داشتیم یخ میزدیم و من از شدت سرما حالم خراب بود. و به همسرم گفتم بیا دیدی خدا با ماست و ما را رها نکرده. میبینی مردم چقدر خوبن.

    خب قبل از اینکه ادامه داستان را تعریف کنم بگم که سفر به دور آمریکا به ما هدایتی سفر کردن را نیز یاد داد و همچنین اعتماد بیشتر به خدا داشتن و باور بیشتر به خدا داشتن و توحیدی تر رفتن و در زمان و مکان مناسب قرار گرفتن و همه اینا را بهم یاد داد و سفرمون به بوشهر تصدیق همه این موضوعات بود.

    صبح روز بعد همسرم گفت امشبو چیکار کنیم؟؟ من خندیدم و گفتم خدای دیشب خدای امشبم هست پس بیشتر توکل کن. ما بعد از ظهر حرکت کردیم به سمت بوشهر اما بقدری جاده شلوغ بود و از بس با 206کلاج ترمز کرده بودیم خسته شدیم و در نهایت به همسرم گفتم این ترافیک حالا حالا هیت بزن کنار تا استراحت کنیم و شامی بخوریم. زدش کنار و چون هوا سر بود خیلی از مردم ایستاده بودن و جایی آتیش روشن کرده بودن. من رفتم پیش اتیش و با اون خانواده همصحبت شدیم و دیگه دوست شدیم و شب ما را بردن خونشون و به همسرم گفتم بیا دیدی خدای دیشب خدای امشبم هست میبینی مردم چقدر خوب و مهربونن. و ادامه سفر و خوشگذرونی های عالی دیگه اش…..

    بله استاد ما در این سفر دوستان خوب را تجربه کردیم چون من از سریال سفر به دور امریکا و دوازده قدم یاد گرفتم که ذهنیتمو نسبت به مردم خوب کنم،همش با خودم تکرار کنم مخلوقات خداوند خوبن ،انسانهای سراسر دنیا خوب و مهربونن. و یاد گرفتم از خداوند بخوام مرا در زمان مناسب درمکان مناسب قرار بده. یاد گرفتم توحیدی تر بشم هدایتی سفر کنم و برنامه خاصی نداشته باشم. مقاومت نداشته باشم و در مقابل تغییراتی که برنامه ریزی نشده انعطاف پذیر باشمو ذهنیتمو مثبت کنم. این از این.

    استاد یکی از چیزهایی که بهم یاد دادید از سریال سفر به دور آمریکا برای اینکه برم به مکان پامیزه تر اول باید خودم پاکیزگی را رعایت کنم. الان جوری شده که حتی کاغذ رسیدمم در خیابان نمیدازم و حتما باید در سطل زباله بریزم. یکبار رانی و کیک خوردم و چون به سطل زباله دسترسی نداشتم آشغالش را انداختم درکیفم . دوستم کیف مرا برام نگه داشت تا کارم را انجام بدم گفت رانی را بخورم ؟؟ گفتم خالیه.گفت اشغال گذاشتی تو کیفت؟؟ گفتم اره نمیتونستم که بندازم خیابون. اینم یکی از درسهایی بود که سفر به دور امریکا بهم یاد داد.

    اکثر دوستان در کامنت ها خیلی از حرفها را گفتند مثلا منم همش فکر میکردم اول اینکه سیاه پوستا ادمای درستی نیستن دوم اینکه امریکا همش سیاه پوستا را میکشه ولی دیدم نه بابا اینطور نیست اصلا.

    استاد یادم نیست در کدوم فایلتون گفتید که اینجا یه کوچه هست که داخلش هم مسجد هست هم کلیسا هست و هم مکانی برای تجمع همجنس بازها و هرکی میاد میره کارشو انجام میده میاد و کسی به کسی کار نداره.

    مسیحی میره کلیسا و مسلمون میره نمازشو میخونه و اون یکی ها هم میرن برنامه های خودشون را دیش میبرنن. نه توهینی نه بد دهنی نه جنگی نه چیزی. واقعا اونجا بود که یاد گرفتم باید به آدمها با هر دین و مذهب و ملیت و طرز فکر و عقیده ای احترام بزارم و احترام گذاشتن به دیگر ادیان را یاد گرفتم.

    درحالی که در کشور ما افغانهای عزیز را دوست ندارن اما دیدم برای امریکا فرقی نداره امریکایی هستی ایرانی هستی افغانی هستی پاکستانی یا افریقایی

    شعیه هستی یا سنی

    مسیحی هستی یا مسلمان یا یهودی

    همجنس باز هستی یا استریت

    به هرحال تو عزیز و قابل احترام هستی و یاد گرفتم که کمتر دیگران را قضاوت کنم به دیگران ببخشم دیگران را دوست داشته باشم و به همه لبخند بزنم.

    و هزاران هزار نتیجه دیگه که هم دوستان گفتن و هم درحال حاضر یادم نیست.

    ولی بزرگترین دستاورد من از این سریال این بود که مردم سراسر دنیا خوب و عزیز و دوست داشتنی هستند.

    دو خدای ایران خدای سراسر دنیا هست و هرجا بری هواتو داره

    سه همه جا خوب و بد داره تو خوبی را ببین تا خوبی را جذب کنی

    چهار لذت بردن از لحظه حال و از هرچیزی که دارم

    و دلم میخواد دوباره این سریالها ادامه پیدا کنه همچنین لطفا درمورد ترامپ و خوبیهاش برامون صحبت کنید تا دید مثبتی به این شخص داشته باشیم‌. با تشکر از شما و سپاس فراوان خدایی را که مرا به این سایت هدایت کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سمیه کمالی گفته:
      مدت عضویت: 2473 روز

      سلام زهرای عزیز

      ممنونم بابت کامنت خوبت

      عید خواهر پیشنهاد میداد که بریم شیراز و من میگفتم من نمیام همش میگفتم شلوغه کجا بریم استراحت کنیم سرده نمیشه چادر زد . ولی با این کامنت شما دیدم چقدر بد که به خدا اعتماد نکردم و تصمیم گرفتم این کار رو بکنم تنها برم و هدایت های خدا رو بیشتر ببینم . به وقت های آدم یادش می‌ره که خدا هست و همش میخواد روی خودش تکیه کنه . ولی باید هر لحظه به خودمون یاد آوری کنیم که خدا هست و ما رو هدایت می‌کنه ما رو تنها نمیگذاره و از ما حمایت می‌کنه . و بهش اعتماد کنیم که ما رو در زمان و مکان مناسب قرار میده چرا که خداوند خیر مطلقه و هر آنچه که خیر هست برای من رخ میده .

      ایمان شما در عمل ثابت شد

      موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا آقچه لو گفته:
        مدت عضویت: 734 روز

        سلام سمیه عزیز،

        بله گاهی وقتها انشان یادش میره که باید به خدا تکیه کنه ،من تو مسافرت خیلی به خدا تکیه میکردم و خیلی خداوند را خالصانه صداش میزدم حتی بعد مسافرت به همسرم گفتم کاش همیشه زتونم انقدر خالصانه خدا را بپرستم خالی از هرگونه شرکی،میدونم که قطعا با کار کردم روی خودم در این سایت و تکرار اگاهی ها بهتر و بهتر میشم و شما هم همین مسیر را ادامه بدید تا بهتر و بهتر بشید. خلاصه که تکامل را هم رعایت کن و نخواه که یکدفعه کمالگرا باشی در پناه خدای یکتا شاد و پیروز باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    Mehrnaz گفته:
    مدت عضویت: 939 روز

    به نام خدایی که زیبایی ها را آفرید

    سلام خدمت استاد مهربونم و مریم جان زیبا

    استاد چقد این فایلتون عالی بود .من عاشق سریال زندگی در بهشت بود و همینطور سریال سفر به دور آمریکا

    من قبل دیدن سریال سفر به دور آمریکا همیشه تصورم از آمریکا و آدم هاش این بود که آدم های به شدت خشک و نا مهربون هستن و جوری برام جا افتاده بود که انگار حتی بچه های خودشون رو هم دوست ندارن و بعد از مدتی بچه های خودشون رو هک ول میکنن و میگن باید بری دنبال زندگی خودت و آمریکا رو هم تصور میگردم کشوری خشک و بدون درخت و … تصور می‌کردم ولی بعد از این سریال نظرم به کل عوض شد دیدم که چقد انسان های شریفی هستند اون خانواده که دوستتون بود بچه های زیادی داشتن خیلی خانوداه قشنگی بودن . چقد مردم با خودشون در صلح هستند و نکته جالبی که برام بود خیلی ها وقتی میدیدن شما فیلم برداری میکنید خوششون میومد و دست تکون میدادن .

    بنظرم کشور آمریکا خیلی زیباست و آنقدر آدم های فهمیده ای هستند که خدا به جبران این یگانه بودنشون نعمت ها و ثروت بیشتری بهشون عطا میکنه

    خدایا شکرت بابت دیدن زیبایی های آمریکا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: