الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-10-22 05:15:292023-03-26 07:57:47الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استادقشنگم وشایسته قشنگم،به جرات میتونم بگم که یکی ازدونفری که تیم قشنگی دارید که به این سطح از پیشرفت وبهبودهرروزه زندگیتون ،(حالا درموردشما تواین زمینه کاری توام باعشق)رسیدید دلیلش چیه وبه من درس میدید که دونفرتویک خونواده میتونن به این سطح از نگاه مثبت ودرس گرفتن از هرموفقیت یاشکستی برسن،واونو به این زیبایی تبدیل به درسی کنن ،که من نوعی اونو بشنوم وسعی کنم الگو بگیرم تو زندگیم وبهره ببرم به نفع پیشرفت خودم.
من یه خانم خونه دارم که به مشکلات زیادی برخوردم وبا شروع درخواست زیادم برای بهبود به استاد وسایت و دوازده قدم هدایت شدم .خیلی زندگی درونی وعزت نفسم وشادی درونیم پیشرفت کرد و خیلی یادگرفتم که بفهمم چقدرخوبم وخدامنوددوست داره ویگانه اتکای خودم به خودم باشه وهرروز بیشتربفهمم کجاهای زندگیم ،شرک داشتم و باید خودم دست خودموبگیرم و به خدا بگم من دست خودمومیگیرم که بلند بشم ولی دست دیگرم تودست توست .بعد از این حال همیشه خوبی که داشتم،به یک تضاد ومشکل برخوردم واون یه کارپولسازی یدی خیلی سخت که موافقم نبودم انجامش بدم وانگاراومده بود تا به من درس بده.میتونستم ازخونه برم وانجامش ندم اولش بشدت مقاومت کردم و تصمیم گرفتم برم ونبینم تا تموم بشه ویک روز درحال بد موندم،ولی وایستادم وفهمیدم این یک تضاده وسعی کردم نگاهمو عوض کنم وانجامش بدم،حالا علاوه براینکه یه پول کمی هم درمیومد،فکرکنم که باید بهم بربخوره که من از تواناییهای بهتری برخوردارهستم که ازش پول بسازم،ولی باید چنین سختی رو انجام بدم تا قدرکاری که خودم میتونم انجامش بدم رو بدونم .وشروع کردم ازخدا درخواست کردم که اسونش کنه برام.ونگاهمو بهش تغییر بدم وسعی کنم باعشق انجامش بدم .
انتظار نداشتم اینقدر،زمان بهم ریختم طولانی باشه ولی خودمو کنترل کردم ونصف کارو انجام دادیم .
بعدبه این فکرکردم که قدم درستو بردارم وخودمو بااحساس خوب ارتقاع بدم ودرس بگیرم که لیاقت من خیلی بیشتره وحالا که این کار سخت رو انجام دادم ،حتما میتونم اون کاردیگه رو که بیشتر هم دوستش دارم و انجام بدم ولذت ببرم .
تواین ساعت به خودم استراحت دادم که، به این فایل هدایت شدم و دیدم دقیقا اوضاع منه.
کسی که منو تواین وضعیت قرارداده بود ،خواسته بود به نوعی منو تحقیرکنه ولی من ازش درس عزت نفس گرفتم ویکی ازپاشنه های اشیل بزرگمو پیدا کردم که میخوام ازبین ببرمش.
خدا جون ،ممنونم که وقتی هدایت میخوام ،هدایتم میکنی به درس دقیق استاد عباسمنش در همون رابطه.
ومن هم همیشه کامنتارو تاآونجاییکه بشه میخونم ولی ازاوناییکه فقط درس شمارو دیکته کردن عبورمیکنم مگروقتی که میخوام خیلی سریع درس خودمو مرور کنم،ولی بیشتر دوست دارم ببینم که مثلاً این موضوعی که استاد گفته توزندگی دیگران ،چطورباعث،فهم،تفکر وعمل شده وبعدش چه تغییری درشون ایجاد شده ،وخیلی انگیزه وانرژیموبرای توجه بیشتر به درسها، زیادمیکنه.
به هرحال من شمادوعزیزرو دوتااستاد میبینم که نقایص هم رو پوشش دادید(مقصودم ازنقایص ،این نیست که نقص دارید ،یعنی توی حوزه کاری ،اون قسمتش روکه شما توش زیاد کارنمیکنی مثل نوشتن،شایسته گلم انجام میده وسخنش باشماست ومیدونم که شما میدونید مقصودم چیه)وهرروز باهم، همو تکمیلتر میکنید.عاشقتونم وازخدامیخوام نمونه ای از شما تو کارخودم باشم.
من یاد گرفتم ارتقای رئیسی که میشود تحصیلات آکادمیک نداشت و رییس جمهور شد
فهمیدم که سخنوری یا هر کدوم از فاکتور های دیگه اصل نیستن برای موفقیت و اصل همون فرکانسه و لیاقته و عزت نفسه و باوره به خودمون چرا فکر کردم باید خیلی خفن باشم من همینجوری که هستم میتونم با باور خودم به مسیر هایس هدایت بشم که در بهترین سطح قرار بگیر
من از آقای خامنه ای یاد گرفتم که در سن بالا میشود ریاست یک کشور رو بر عهده داشت و همبستگی ای که میان طرفداران ایشون هست یک هنره این رهبری و ایجاد حس وفاداری
من از آقای امیر تتلو یاد گرفتم که اگر تو عاشق کارت باشی و با تمام وجود سرش تمرکز کنی هر کجا با هر شرایطی میشه موفق شد
من از استاد عباسمنش یاد گرفتم که تو هر شرایطی توجه کنم به نکات مثبت اون طرف
من از استاد یاد گرفتم که متفاوت فکر کنم در هر شرایطی به خودم بگم چه دیدگاهی باعث بهتر شدن من میشه
من از استاد یاد گرفتم که میشه از پایین ترین درجات موفق بشه یکی
من از رضا پیشرو یاد گرفتم که از سختی ای که برام ایجاد شد انگیزه و باور و قدرت بگیرم و اون انرژی رو در حرکت بگزارم
من از مهدی صفایی یاد گرفتم که موفق شدن یک پروسه هست که در اون مهم ترین ویژگی من دیدگاه متفاوت در شرایط سخته و دیدن فرصت در هر چیزیه
من از ایلان ماسک یاد گرفتم که هر روز باید بهتر شدن رو درهر چیزی دید
یاد گرفتم میشه رویاهات رو واقعی کنی و تو بدون هیچ منبعی میشه یشرفت کنی
یاد گرفتم تفاوت ما انسان ها چیزی نیست جز ارزشی که به خودمون میدیم
یاد گرفتم از کسی تقلید نکنم و راه خودم رو برم و هر چیزی رو ببرم زیر سوال
من از هیتلر یاد گرفتم که چقدر خوب و محکم صحبت کنم یاد گرفتم اگر کاری میکنم هر چیزی باشم باید با تمام وجودم بهش باور داشته باشم
یاد گرفتم که میتونم اونقدر تاثیر گزاری باشم که هزاران نفر در پی آن طرز تفکرش پیرو من باشن
من از مبارزان جنگ تحمیلی یاد گرفتم که باور و آسمانه که تفاوت ما انسان ها رو در جنگ تایین میکنه وقدرت باور من بیشتر از وسایل جنگیه
من یاد گرفتم که باید ببخشم گاهی برای ارزش ها حتی جونم رو
من از خانوم شایسته یاد گرفتم که تو هر کاری که انجام میدم حتی یک کار روتین زندگیم با تموم وجودم انجامش بدم و با این کار سپاسگزار اون لحظه و تن سالمی که دارم باشم
من از دوستان سایت هم یاد میگیرم هر لحظه
از آقا سید علی یاد گرفتم که مهم نیست دیگران در مورد تو چی فکری یا مسخرت کنند تو باید اینجا ایمانت رو نشون بدی
من از الا یاد گرفتم که فقط دونبال پیشرفت باشم و تو هر شرایطی بخواماز هرکسی یاد بگیرم و به خودم بگم که از اون تونست منم میتونم
من از هلنا یاد گرفتم هیچ وقت کسی رو قذاوت نکنم و برای خودم حریم داشته باشم
یاد گرفتم هر لحظه خودم رو با شکر کردن با منبع همراستا کنم
من از هادی یاد گرفتم که انسان ها تغییر میکنند و من باید همیشه دیدگاه خوبی به آدما داشته باشم
حتی از کسی که شاید ازش خوشم نیاد من حق ندارم از او بدگویی کنم
من از خاله مرضیه یاد گرفتم که با نهایت مهربونیت و دیدگاه قشنگ به آدما کمک کنم و با عشق انجام بدمش
در مسیر خودم بمونم و راه خودم رو طی کنم و در اون حیطه بهتربشم
یاد گرفتم از حامد که از خودم انتظار زیادی داشته باشم
و به کم راضی نشم
سلام به استاد نازنینم و دوستان گلم، خدا رو هزاران بار شکر برای این هدایت زیبا، برای این فایل الهی و توحیدی،سپاااااااسگذارم بهترین استاد دنیا😍😍😍😍😍 واقعا استاد همون طوری که گفتید جمله به جمله های آنتونی بسیار عالی بود و تماما داره از قانون صحبت میکنه،وقتی داشتم قسمت اول و دوم این فایل رو میدیدم به یاد خودم افتادم و خدا رو شکر که قبل از اینکه شما بهم یادآوری کنید من داشتم توی ذهنم شرایطی که توی زندگی خودم پیش اومده بود رو با حرفهای آنتونی میسنجیدم و همین طور عکس العمل هامو نسبت به اون موضوع (که این ها رو همه از فایل های رایگان و محصولات شما دارم😍😘😘😘😘) یه جنبه از زندگیم نیاز به تغییر داشت و من با رعایت قانون تونسته بودم خیلی رویایی تا یه قسمتی از راهی که انتخاب کرده بودم رو برم، همه چیز به نحو شگفت انگیز و باور نکردنی رخ میداد، بسیار مراقب احساسم بودم، شاد بودم به خودم انرژی و روحیه میدادم تجسم میکردم، باورهامو تکرار میکردم و واقعا انگار که طرف مقابلم جادو شده باشه… تا اینکه به یه قسمتی از کار رسیدم که همه چیز به هم ریخت من خیلی سعی میکردم ذهنمو کنترل کنم و آروم باشم ولی هر روز انگار شرایط سختتر میشد تا جایی که نتونستم ادامه بدم و استپ کردم و شبیه این مسابقه بازی به نفع طرف مقابلم تمام شد، اما باز به لطف خدا و آموزش های شما تونستم خیلی سریع روحیه مو خوب کنم و ببینم چه جایی ایراد داشتم و چه قسمتی رو باید اصلاح کنم چون واقعا به درستی قانون اعتقاد داشتم، چون با چشم خودم دیده بودم که اول کار چطور طرف مقابلم مسخر من شده بود و خدا قلبش رو برام نرم کرده بود و دستاشو فرستاده بود… من صدای ذهنمو به طور بسیار واضح و بلند میشندم که میگفت همین شرایطی که الان پیش اومده درسته، باید همین طوری میشد، این همون چیزی هست که باید میشد. بله ذهنم درست میگفت من 2 تا عامل رو توی ذهنم درست نکرده بود و نتیجه این شده بود و واقعا هم باید همین میشد، اول اینکه طبق الگوهایی که قبلا دیده بودم به یه قسمتی از کارشون که رسیده بودند همه چیز به هم ریخته بود و اونها با جر و دعوا و با سختی کارشون رو تمام کرده بودند و به هر ضرب و زوری که بود به موفقیت رسیده بودند و ذهن من هم اینو باور کرده بود، و دوم اینکه بقیه زور دارند و میتونند نگذارند که کار من پیش بره، همون درک نکردنِ توحید، همون قدرت دادن به بقیه و ترسیدن از اونها و نهادینه نشدنِ این باور که من خالق زندگی خودم هستم و… خدا رو صد هزار مرتبه شکر که توی این پروسه با اینکه موفق نشدم تا آخر پیش برم اما فهمیدم که کجای کارم ایراد داره و میتونم از همین اتفاق به ظاهر ناخوشایند استفاده کنم و به یه فرد توحیدی تبدیل بشم، من کینه ی هیچ کدوم از افرادی که توی این بازی منو سرزنش و ناراحت کردند رو به دل نگرفتم و حتی توی دلم ازشون ممنون هستم که باعث شدند من بفهمم که توی وجودم شرک هست تا روی توحیدی شدنم کار کنم و و واقعا این برای من یه فرصته، و حدود 20 روزی هست که دارم روی باورهای توحیدیم کار میکنم و اینقدر حس خوبی از این روندِ توحیدی شدنم دارم که حد و حساب نداره و بارها و بارها با تکرارِ باورهای توحیدیم اشک شوق از چشمام جاری شده و قلبم باز شده و من هم باز مثل آنتونی قوی تر برمیگردم، این بار با قدرتمند ترین فرمانروای جهان و ان شاء الله که نتایج بسیار بهتری رو رقم خواهیم زد، من یه کلیپ از الگوهای ایرانی و خارجی که این کار رو به آسونی و با موفقیت انجام داده اند رو درست کردم و به اون الگوها توجه میکنم تا به شرایطی شبیه اونها هدایت بشه تا کارم به راحتی و به نفع من پیش بره. باز هم تشکر میکنم که اینقدر عالی صحبت های آنتونی رو برامون توضیح دادید و ما رو آگاه تر کردید این فایل واقعا ارزشش بسیار زیاد بود و باید میرفت جزو محصولات، مثل همون مسابقه ی تنیس زنان که توی دوره ی جهان بینی در موردش صحبت کردید و واقعا بسیار کمک کننده بود، از دوست عزیزمون هم که فایل رو ترجمه کردند بی نهایت سپاسگذارم و امیدوارم که خدای عزیزمون محبتشون رو به بهترین شکل ممکن براشون جبران کنه،😘😘😘😘😘😘😘
سلام ب استاد عزیزم
وسلام ب مریم بانوی شایسته
مرغ خوش الحان روضه رضوان(این سایت الهی وروحانی)
وسلام ب دوستان هم فرکانسم ک میدونم اوناهم تحت تاثیراین یک ساعت آگاهی قرارگرفتن.
استادعزیزم درموردحسادت وتحسین کردن الگوهای موفق من خوب یادمه قسمت۵مصاحبه ک شمادرموردبانوشایسته اینقدرتعریف میکردین وگفتین ک درهمه چیز The best(بهترینه) من چقدرحسادت میکردم وانگارزورم میومدک ازایشون تعریف میکردین ومقاومت شدیدداشتم. باخودم میگفتم این کیه ک دل استادمنوبرده ازبس ک شمارودوست داشتم و روتون ب قول معروف غیرتی شده بودم. 😅😅
تاسفرب دورامریکا ک شروع شدبازهم مقاومت شدیدمن میگفتم اینم بااین کارامیخوادخودشومطرح کنه وجای استادوبگیره مریم عزیزم ازت عذرخواهی میکنم.
ب قول جمله مشهورآمیتاباچان توفیلمای هندی(ب جون مادرم من بیگناهم)
وگذشت ومن همچنان ک روی خودم کارمیکردم دیدم واردسریال زندگی دربهشت شدیم ومن دیدم ناخودآگاه دارم مریم بانو روتحسین میکنم ودلم برای صداش تنگ میشه
دیدم توهمه چیزنامبروانه وچقدرباخودش درصلحه چقدرچیزازش یادمیگیرم مخصوصا هرچی میخوام تصورکنم ک چطورعصبانی میشه حتی توذهنم جایی برای تصورعصبی بودنش نیست وازسریال زندگی دربهشت من مریم روالگوی خودم قراردادم والان گاهی ک میخوام ازکوره دربرم ب خودم میگم مریم عصبی نمیشه مریم همیشه آرومه مریم باخودش هماهنگه پس توهم میتونی.
آشپزی کردنش هنرمندبودنش خوش سلیقه بودنش همراه وهمگام وپایه بودنش نترس وشجاع بودنش خانه داری وتمیزبودنش وبی نهایت خصلت خوب داشتنش روتحسین میکنم. ومن عاشقش شدم اینقدرک روحش رودراین فایل احساس میکردم وحضورروحانیش دراین فایل آرامشی بهم داده بودک نگم براتون.
ازخداوندمیخوام ظرف عشقتون روزب روزبزرگتربشه چراک من میدونم باتمرکزب رابطه عالی شماویادگرفتن ازتون واینکه الان میدونم وقتی یکی ب ی موفقیتی میرسه ویاازدواج خوبی میکنه ذهن من یادگرفته ک تحسین کنه وخوشحال بشه برااون طرف ودیگه تواین زمینه ذهنمویاددادم ک باااااااید تحسین کنه چراک حتماطرف لیاقتش روداشته وقانون جهان کبوترباکبوتره ومریم عزیزم لیاقت بودن وهمگام وهمراه بودن باشماروداره.
عاشقتونم من.
سلام استاد عزیز و کم نظیر
امید وارم عالی باشی ممنون و سپاسگزارم از این همه فعالیت عالی که دارید و تمام مثبت و در جهت رشد انسانها است از فیلم های سفر به دور امریکا گرفته تا این مصاحبه همه و همه عالی و بینظیر استاد عزیز از صحبت های جاشوآ من به یک نکته مهم پی بردم و اون اینکه چقدر به حریف خودش احترام میزاره چقدر برد اون را تحسین میکنه و تبریک میگه چقدر عالیه این دید استاد عزیز من از امروز نام شما را وارد لیست افرادی کردم که به عنوان دستی از خداوند به من کمک و یاری رساندند و من سپاسگزار خداوند هستم بخاطر وجود این افراد استاد عزیز من چقدر کتاب میخواندم ولی مطالب شما بقدری عالی متنوع و بومی با من و فکر من هست که هیچ جذابیتی برام سراغ کتاب رفتن نداره خداارا صد هزار مرتبه شکر که هر روز آگاهی هام بیشتر و بیشتر داره میشه و خداوند مهربان هدایت میکنه من را ممنونم استاد عزیز از تمام زحمات و وقتی که میزارید برای ما 🙏🙏🙏🙏🙏
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی.
مثل همیشه حرف هاتون عالی و بسیار با ارزش بود. واقعا که کنترل ذهن کار راحتی نیست و به همون مقدار که موفق میشیم ذهنمونو کنترل کنیم نتیجه میگیریم. استاد من از چیزی که بهش عمل کردم و ازش نتیجه گرفتم بخوام بگم، موفقیت من در زمینه ورزشه. من الان 36 سالمه و یک سال و نیمه که شروع کردم به ورزش کردن. و باورش برای خیلی ها شاید سخت باشه اما واقعیت اینه که من الآن توی رشته ورزشی خودم یکی از بهترین های ایران هستم. انقدر خوب پیشرفت کردم که وقتی به خیلی ها از موفقیتم میگم باورشون نمیشه. خودم هم تا همین یکی دو سال پیش باورم نمیشد که یه روزی به جایی که الآن هستم برسم. رمز موفقیت رو هم از شما یاد گرفتم. همون قوانینی که به خوبی به ما آموزش میدید: تکامل، علاقه، انگیزه، لذت بردن از مسیر، استمرار، ایمان، توجه به نکات مثبت و … موفقیت من توی ورزش به واسطه همین آموزش های شما بوده. من الآن انگیزه فوق العاده زیادی برای ورزش کردن دارم. و یکی از مهمترین عواملی که باعث به وجود اومدن این انگیزه شده، اینه که من تا همین دو سال و چند ماه پیش یک معتاد قرصی بودم که کنج خونه مینشستم و جز گذروندن عمر کار دیگه ای نداشتم. اگه یه روز قرص بهم نمیرسید حالم بد میشد. و به هیچ عنوان باور نداشتم که بتونم یه روزی از شر قرص خوردن راحت بشم. کار هر روزم مصرف قرص های روانگردان و قلیون کشیدن بود. اما بلاخره به لطف خدا و آموزش های شما به نقطه تسلیم رسیدم و اون موقع بود که موفق به ترک شدم. حالا بیشتر از هر وقت دیگه ای احساس جوونی میکنم. احساس میکنم مثل یه نوجوون پونزده ساله انگیزه دارم. و همچنان توی رشته ورزشی خودم که کوهنوردی سرعتی هست دارم پیشرفت میکنم. همین دیروز که جمعه بود رفته بودم یکی از مسیر های کوهنوردی. جمعه ها مسیر شلوغه. وقتی توی مسیر های شلوغ میرم حتی یک نفر رو هم نمیبینم که نزدیک من بتونه بشه، چه برسه به اینکه پا به پای من بتونه بیاد. من با اختلاف زیاد از همه جلو میزنم! استاد اگه الان یه نفر زندگی منو ببینه شاید خیلی براش جالب نباشه چون هنوز از نظر مالی پیشرفت چندانی نکردم و هنوز روابطم خیلی خوب نشده. اما من خودم میدونم که از کجا اومدم. قبلا چی بودم و الآن چی شدم. این روزها خیلی احساس سپاسگزاری میکنم. احساسی که قبلا چیزی ازش نمیدونستم. من از مدار منفی هزار درجه زیر صفر اومدم بالای صفر و این یعنی معجزه. استاد یه مقدار تردید داشتم که اینارو بگم. چون اولش گفتم تعریف از خود کار درستی نیست. اما یادم اومد که شما توی دوره عزت نفس گفتید که باید از خودمون تعریف کنیم. حتی آگهی بازرگانی واسه خودمون بنویسیم. همچنان دارم با انگیزه به ورزش ادامه میدم. و میدونم که هنوز خیلی کارها هست که باید توی زندگیم انجام بدم. امیدوارم که بتونم ذهنمو کنترل کنم تا باز هم به موفقیت های بیشتری برسم.
براتون آرامش، شادی و موفقیت آرزو دارم.
به نام خدای مهربان
سلام ب تمام عزیزای دل ب تمام عشق ها ب استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز گرامی
یادمه وقتی کوچیک بودم دقیقا ۷ یا ۸ سال م بود ی خانواده تو کوچه مون بود اون موقع خوب جو ی جوری بود همه همدیگه رو میشناختن حتی رفت و آمد خانوادگی اینا داشتند العان نمیدونم چطوری هست ولی اون موقع ی خانواده بود ک از همه پولدار تر بود تو کوچه و دو تا ماشین داشتن ی ماشین شون جیپ بود ک خیلی ماشین باحالی بود اصلا برا خودش ی چیزی بود اون زمان من ناخوداگاه از اینا خیلی بدم میومد چون ثروتمند بودن و انقدر هم نمیدونم تو بچگی چ حسی بود فکر میکردم اینا حق ما رو خوردن انقدر استاد میگه این باورهای اشتباه نسل در نسل گشته تا ب ما هم رسیده دقیقا درست چون من بچه بودم ولی از این خانواده ثروتمند بدم میومد خلاصه ی روز داشتم از ته کوچه میومدم ظهر هم بود کوچه خلوت یه شیشه از رو زمین پیدا کردم حالا دقیقا نمیدونم شیشه بود یا سنگ ولی ی چیز تیز شروع کردم ب خط کشیدن ب ماشین دور تا دورش و خط کشیدم آقا ی دفعه مادر بزرگه همین خانواده از تو پنجره من و دید خدای من چ قشقرقی ب پا شد چقدر من کتک خوردم بخاطر همین کارم ولی خوب من خیلی بچه بودم نمیدونم آخر چطوری تموم شد ولی دیگه گفتن بچه س اینا ک تموم شد ولی العان ک بهش فکر میکنم میگم چقدر این باورها ریشه ای تو درون ما هست ک من فکر میکردم اینا حق ما رو خوردن آدم های بدی هستند کلا از ثروتمند ها متنفر بودم
خوب صدرصد با اون باورهای داقون ک تو خورد ما بود و هنوز هم هست بجای اینکه بیایم دیگران و تحسین کنیم میخوام طرف سر ب تنش هم نباشه تا ی کسی رو میبینیم ی کم از ما بالاتر میخوام همش بکوب نیمش زمین و از همین حرف های ک استاد کلی تو این فایل مثال زد واقعا ما باید یعنی من باید خیلی خیلی مراقب افکارم باشم و خیلی خیلی ب خودم یادآوری کنم ک دیگران و تحسین کنم خوب خدا رو شکر خداروشکر خیلی عالی شدم اصلا با درس هایی ک از استاد عزیزم یاد گرفتم زمین تا آسمون تغییر کردم ولی ولی باید همیشه و همیشه و همیشه رو خودمون کار کنیم و در حال بهتر و بهتر شدن باشین
استاد این فایل اصلا نمیدونم چی بگم قیمت بزارم روش با الماس مقایسه کنم اصلا نمیدونم چقدر ارزش داره میلیون میلیون ها دلار و جواهرات بازم کمه براش انقدر اگاهی دهنده ست انقدر درس داره ک باید هزار بار گوش کنیم تا تازه درک کنیم من ک وقتی گوش کردم انقدر برام سنگین بود ک فکر کردم اصلا هیچی نمیدونم نمیفهمم باید انقدر گوش کنم تا کلی هدایت بشم ب اینکه عمل کنم عمل کنم عمل کنم
استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم چقدر شما فرشته اید به خدا یه دونه ای استاد واقعا از این همه سخاوت و بزرگی شما من سپاسگزارم ک این فایل های ب این ارزشمندی رو ب رایگان در اختیار ما میزارید و من قول میدم ب خودم و تعهد میدم برای سپاسگزاری از این همه موهبت شما فقط تا میتونم ب این آگاهی ها عمل کنم تا من هم بتونم خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان هم جای بهتری برای زندگی باشه و میدونم استاد شما از نتیجه گرفتن ما خیلی خیلی خوشحال میشید پس پیش ب سوی عمل گرا بودن قوی تر و قویتر و قوی تر شدن و نتیجه گرفتن
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ما را ب راه راست هدایت کن راه کسانی ک نعمت دادی و ن راه گمراهان و ن راه غضب شدگان
الهی امین
خدا رو شکر که چقدر این فایل رو به موقع دیدم
همین دیشب یک مصاحبه آنلاین داشتم با یک شرکت خیلی خوب، مصاحبه هم مثل یک امتحان چندگزینه ای بود جوابات انتخاب میکردی و ارسال میکردی.
شب مصاحبه رو انجام دادم و صبح که از خواب بیدار شدم دیدم جوابش اومده و گفتن که شما رو نمیخایم.
خیلی ناراحت شدم اولش، بعدش گفتم بابا:
1)قبلا که خیلی از شرکتا که همین مصحاحبه رو هم بهت نداده بودن و اولین بار بود چنین چیزی رو انجام دادی، این خودش نشون میده که از قبل به هدفم نزدیک تر شدم. خدا رو شکر که اصن این مصاحبه رو دادم.
2) این سوالا یجوری طراحی شده بود که باورای من رو کشیدند بیرون، یجواری تست شخصیت بودند و دیدن که با این باورام نمیخان منو. به خودم گفتم ببین افشین جان، تو الان اتاقت بی نظمه، چندتا کار ناتموم داری هی پشت گوش میندازی. الان این مصاحبه یک پیغام از طرف خداونده که باید شخصیتت و نظم و انظباطتت رو عوض کنی اگر شغل توی یه شرکت خوب میخای. با این شخصیت لایقِ شرکت های خفن نیستی. نقطه سر خط.
3) درس بزرگ دیگه ای که گرفتم این بود که حین پاسخ به اون سوالا خیلی خودمو تحویل نگرفتم. نمیگم باید دروغ میگفتم ولی باید خودمو باور میکردم و با اطمینان بیشتری جواب سوالا رو میدادم. لیاقتش دارم توی یک شهر خوب توی یک شرکت خفن کار کنم. خداوند مسیر رو نشون میده.
خلاصه اینم درسای من از این تجربه ی همین مصاحبه بود و خداروشکر این فایل رو دیدم و مطمین شدم که درست بوده عکس العملم. الان باید روی شخصیتم کار کنم:
1) نظم و انظباط. اتاقم مثل دسته ی گل.
2) کارای به تعویق افتاده رو انجام بدم.
3) برای خودم خیلی ارزش قابل باشم. توی رابطه هام با دخترا هم همین احساس بی ارزشی رو خیلی نشون دادم از خودم. من لایق بهترین ها هستم. بهترین شرکت ها. بهترین دختر ها. لیاقتش رو داری افشین جان. محکم صحبت کن. محکم برخورد کن. باج نده. سعی نکن کسی رو از خودت راضی کنی.
خدا شکرت احساسم خوب شد زودی.
به امید الله به زودی بیام و بگم فلان شرکتِ موفق با عشق بهم پیشنهاد کاری دادن و به زودی شهرمو عوض میکنم.
و بله خداوند کارش رو بلده. حدود یک ماه پیش یک پیشنهاد کاری در یک شهری که شبیه پاریس هست بهم داده شد و هفته ی پیش اومدم به شهر جدیدم. حقوق فعلا گفتن ماهی هزار تا.
به خودم گفتم برم چونه بزنم بیشترش کنم و اینا خلاصه حسم یکم بد بود که خوب نیست حقوقم.
به خودم گفتم از همون مسیر احساس خوب که این هزار تا خلق شد میشه 2 هزار تا و 5 هزارتا و 10 هزار تا و 50 هزار تا هم خلق بشه. تو همین مسیر رو ادامه بده افشین جان و ثروت و خوشبختی لاجرم وارد زندگیت میشود.
سلام استاد عزیزم
من یک مربی ورزشی تیمی بودم با عشق و علاقه کار میکردم و تیمم هم جزوه بهترین تیم های کشور تو رده ی خودش بود تک تک کلمات آنتونی رو بعداز یک شکست کامل میتونم لمس کنم و احساسش کنم درسال 98 ما متعهد شدیم که به قهرمانی کشور برسیم از همون تمرین اول سال جدید این هدف رو گذاشتیم که امسال سال قهرمانی ماست.برنامه ریزی بسیار دقیق و منظم تمرینات جدی و به روز و عالی. آماده سازی بچهای تیم از لحاظ جسمی و ذهنی
خداروصدهزار مرتبه شکر همه چیز خیلی عالی داشت پیش میرفت .تا اخر سال ما چه در بازی های دوستانه و چه بازی های رسمی حتی یک شکست نداشتیم با برترین تیم های ایران بازی کردیم .حتی مقابل تیم هایی که از لحاظ قدرت بدنی و جسمی یک سر و گرون از تیم ما بالاتر بودن پیروز بودیم و خیلی راحت شکستشون میدادم چون بچها از لحاظ روحی و ذهنی کاملا آماده بودن کنترل کامل و عالی رو در طی بازی ها روی ذهنشون داشتن و من خودم هم اطمینان و اعتماد کامل داشتم به کارم به حرفهایی که به بچها میزدم ایمان داشتم که ما میتونیم بهترین باشیم تو کشور حتی یک درصد اعتقاد نداشتم که دیگران میتونن روند کار خودم و تیمم رو مختل کنند به قدری به حرفه ای بودن کار خودم ایمان داشتم با سن بسیار کمی که داشتم(22 سال) نظر شخصی که 20 سال تجربه داشته تو رشته ورزشی ما برام هیچ ارزشی نداشت و هیچ اهمیتی به نظر همچین افرادی نمیدادم خداروصدهزار مرتبه شکر همون سال چندتا از بازیکنان انتخاب شدن برای اردوی تیم ملی جزوه بازیکنان برتر مسابقات انتخاب شدند.
اما قضیه از این جا شروع شد ما اعزام شدیم به مسابقات کشوری تیم در بهترین شرایط روحی و آمادگی کامل رو داشت وقتی که مسابقات شروع شد ما مثل آب خوردن تمام تیم ها رو بردیم و صعود کردیم اما بازی فینال با تیم میزبان بود از شب قبل از بازی نجواهای ذهن شروع شد استرس و نگرانی ها شروع شد نکنه با داور تبانی کنند .نکنه جوه سالن مسابقات و تماشاگران تأثیر جدی روی تیم بگذار و…. هزاران نجواهای دیگ ما وقتی رفتیم برای بازی اون روز همه چیز از بین رفت نجواها بطور دقیق و درست کار خودشون رو کردند و با کمال ناباوری ما تسلیم ذهن نجوا گرمون تو اون بازی شدیم درحالی که بچهای ما هزار پله از لحاظ تکنیک .قدرت بدنی .هماهنگی تیمی و…. از تیم مقابل بالاتر بودند اون تجربه شکست بزرگترین درس زندگیم در22 سالگیم شد .الان دیگ اجازه نمیدم هیچ چیزی در زندگی من کوچک ترین تأثیری رو بگذاره از وقتی که فهمیدم ذهن میتونه چه اتفاقاتی رو برام رقم بزنه.تیمی که 200 جلسه تمرین کاملا حرفه ای و منظم داشته نتونست افکارش رو فقط و فقط در عرض یک ساعت کنترل کنه به راحتی شکست میخوره .تک تک لحظات ما تک تک قدم های مارو ذهنمون رهبری میکنه من این رو در شغلم اجرا کردم خیلی راحت و ساده به پیشرفت چشمگیر و عالی رسیدم در عرض دوسال سرمایه من 100 برابر رشد کرد به زمانی که همین میگن بازار رکوده و مشتری نیس من بهترین فروش هارو داشتم و دارم به لطف خدای مهربان .یک لحظه اجازه نمیدم افکار نامناسب زندگی من رو دردست خودش قرار بده و خداروشکر در کارم موفق و سربلندم با اینکه مدت کوتاهی است شروع کردم
این فایل درس بزرگی برام داشت شاید تا قبل از این فایل عامل شکست تیم رو دیگرون و داور و عوامل بیرونی میدونستم اما الان متوجه شدم که خودم با ذهن خودم این اجازه رو دادم خودم نتونستم افکار بچهای تیم و خودم رو کنترل کنم و پیروزی ها و موفقیت های عالی گذشته رو به یادم بیارم زمانی که به خودم و توانایی های خودم و تیمم توجه کردم چه برد های شیرینی که بدست آوردیم و زمانی که توجه ام رفت به روی عوامل بیرونی اعتماد به نفس و ایمان به توانایی های خودمون از بین میره
عاشقتونم استاد سپاسگزار پروردگار و فرمانروای عالم هستی
سلااااام بر استاد بزرگوار و عزیزم
و مریم جون نازنین
عجب فایل جالب و جذابی بود انگار هدایت شده بودم به اینجا تا مهر تاییدی بر عملکردم در زندگی بزنم
استاد من چهار سال پیش صلیبی زانوم آسیب دید و عمل جراحی… و حال خیلی بدی پیدا کردم
یادمه همش غر میزدم و میگفتم خدایا من با یه بچه چهار ماهه و این شرایط آخه چراااا؟؟چون مجبور بودم با دوتا عصا و پای آتل بسته باشم و برام خیلی سخت شده بود زندگی و اموراتم… از اینکه چهار ماه همش از دیگران درخواست کمک داشتم تا در کارها و بچه داری و … کمکم کنند و مزاحم وقت خانواده و همسر و دوست میشدم حالم همش بد بود… من نمیفهمیدم و قانون را بلد نبودم و ماه ها اسیر این رنج و درد فراوان و … شدم
اون روزا درکی از توحید و قدرت الله در تک تک سلول هام نداشتم و روزگار سخت و سخت تر میشد و چون روحیه ی خوبی نداشتم سلامتی ام هم به تعویق می افتاد و مشکل زانوم با دررفتگی و درد وحشتناک هر چند وقت یکبار تکرار میشد … الان که این ها رو تایپ میکنم مدت دو سال هست که یا شما آشنا شدم …
که خدارو هزاران بار شکر میکنم که توفیق این آشنایی نصیبم شد..
استاد من توحید واقعی رو از شما دریافتم
به جرات میگم که الان که چهل و دوساله هستم…دو سال هست خدارو کمی و فقط کمی درک کردم و چهل سال غفلت و سردرگمی و ناآگاهی … مسلمانی که فقط به یدک میکشدم و فکر میکردم انسان خداپرستی هستم … که نبودم …و هنوز هم خیلی خیلی نیاز به آگاهی دارم نسبت به خالق..
توی یکی از فایل هاتون فرمودین من اگر ذهنم را کنترل کنم هر اتفاقی به ظاهر ناجالب هم بیافته قطعا در راستای خواسته ی منه و این عنوان الخیر فی ما الوقعه رو فرمودین…
و من خیلی به دلم نشست چون من زمانی با شما آشنا شدم که زندگی سخت و پر تنش و رابطه ی نازیبا و سلامتی نادرست و… داشتم
با خودم گفتم بیا اینجور فک کن و از دل این مشکلات خوبی ها و تجربه ها و درس هاش رو بردار چون ما داریم هدایت میشیم به قول استاد عزیزم… پس به هر مسیری که برم هدایت پروردگاره…
و همش این آیه سوره شعرا رو تکرار کردم برای خودم … الذی خلقنی فیهدین ما شما را خلق کردیم و پیوسته در حال هدایت شماییم…
خلاصه استاد این درس رو گرفتم … اما خالقم باید مرا امتحان میکرد تا ببینه چقدر اهل عمل هستم…
حدود سه هفته پیش دوباره زانوی من دچار مشکل شد در خیابان، به حدی که حتی یک قدم هم نمیتواستم راه برم و نشستم کف زمین… اولش حالم بد شد ،چون حالا دوتا بچه داشتم و شرایط سخت تر … تو همون کوچه با خودم صحبت کردم …
فهیمه… الخیر فی ما الوقعه… آروم باش
همسرم آمد و مجبور شد که من را به روی کول خودش بگیره تا منزل بریم
از شدت درد اشک میریختم… اما همش با خودم حرف زدم …
تو اون فهیمه چهار سال پیش نیستی .. تو قدرت خدا رو درک کردی
تو قوانین خدارو تا حدی درک کردی
باید ذهن سرزنشگر رو کنترل کنی …
وقتی همسرم دوباره عصا ها رو برام آورد … یه لحظه غم عالم به دلم نشست … ولی اجازه ندادم دوباره طولانی بشه…
خلاصه استاد
شروع کردم منطقی با خودم حرف زدن.
من از دل این مشکل چی بکشم بیرون که حالم بدتر نشه…؟؟؟؟
اول گفتم شاید میخواستی بری بیرون اتفاق بدتری بیافته و این کار مانع شده …
آرام تر شدم …
بعد گفتم این مشکل این پیام رو داد که فهیمه وزنت رو کمتر کن تا فشار کمتری به زانو هات بیاد … و انگار تازه انگیزه هم پیدا کردم که رژیم جدی تری رو شروع کنم…
از همه مهمتر … با هیچ کس در مورد مشکل صحبت نکردم … چون فهمیده بودم گفتن این مشکل فقط حالم رو بدتر و فرکانس پایین تر و جذب بدتری خواهم داشت… همون کاری که چهار سال پیش کرده بودم … برای همه با جزئیات کامل تعریف میکردم و از اینکه دیگران دلشون برام میسوخت آرام میشدم … خدای من مرا ببخش برای این همه ناآگاهی هام و ندین های تو..
استاد من فقط یک روز با عصا بودم ...
و الان بعد ۱۸ روز عالللللی ام …
چه اتفاقی افتاده؟؟
همون مشکل چهار سال پیش… چهار پنج ماه درد عمل جراحی و آتل و دکتر و بیمارستان و عصاااا …
و حالا فقط چند روز کوتاه …
خدایا صد هزار مرتبه شکرررر….
استاد ممنونم از شما و اینهمه آگاهی هایی که در طبق اخلاص در اختیارمان قرار میدید…
استاد همین فایل ارزش صد بار دیدن رو داره که چقدر درس داشت…
استاد ممنونم که خدای حقیقی و قوانین و سنت های الهی را یادم دادی ...
خودتون برترین و بهترین الگو از انسان های موفق هستین که من هر لحظه به شما و باورهاتون غبطه میخورم و آرزو میکنم باورهای توحیدی مث شما پیدا کنم…
عاشقتونم… هم خودتون و هم مریم جون… خواستم درسی که از شما آموختم و مرتبط بود با این فایل رو با شما عزیزانم به اشتراک بگذارم و از همین جا با تمام وجودم از شما و بودتون و حضورتون هم از خودتون و هم از خدا جانم سپاسگزاری کنم…
الهی همیشه و همه جا بدرخشید و حال دلتون عالللللی باشه و تنتون سالم و لبتون خندان…
در پناه الله یکتا باشید …
سلام دوست خوبم ، نمیدونم کدام شهر هستید ولی این مشکل ، راهکارش یک نوع ماساژ اصولی هست که من در شهرمون توسط یک فیزیوتراپ حاذق دیدم و منم الان هروقت مشکلی برام پیش بیاد حتی خودم بلدم چطور ماساژ بدم که حل بشه مساله . بااینکه چند روز نمیتونستم راه برم ولی با ماساژ حلش کردم .
ممکنه اولش این درد زیاد با ماساژ خوب بشه عجیب بنظر برسه ولی ممکنه چون یک نوع ماساژ اصولیه
امیدوارم روز بروز سلامت تر بشی
میتونم یکم توضیح بدم خودت دست بزار اون نقاطی که پشت ساق پا پشت ران و دو طرف زانو قسمت بالا هست کجاها سفته و گرفتگی و درد زیادی داره اونجاها رو ماساژ بده با روغن و با انگشت شصت فشار بده
مخصوصا پشت پا قسمت بالا کمی پایینتر از زانو
و دو طرف زانو کمی بالا روی پا …
بااین روش ماساژ هرنوع کمر درد گردن درد زانو درد پادرد اگر درست انجام بشه طی جلسات متعدد ، برطرف میشه
شادباشی