الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3 - صفحه 7
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-10-22 05:15:292023-03-26 07:57:47الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
🧡بنام خداوندِ بخشنده ی بخشایشگر🧡
سلام به استاد بزرگوارم و به خانوم شایسته و بچه های سایتِ عباس منش تات کام 🖐🖐
در اول صحبتهای خودم میخوام از خداوندِ مهربانم تشکر کنم ،چون استادی به این عالیی و فوقالعاده به من عطا کرده و هزاران مرتبه شکر 🤲🤲
استاد عزیزم عزیزم من 20ساله هستم و در شهریار زندگی میکنم و یه چند هفته دیگه میخوام در رشته بوکس ثبت نام کنم و دارم به سمتِ علاقه خودم حرکت میکنم .👍👍
استاد عزیزم توضیحات شما در مورد قوانین جهان هستی عالیه و من از حرف های شما لذت میبرم و تا جایی که ممکن هست در عمل استفاده میکنم💯💯
درمورد این که ادم بتونه در شرایط سخت خودشو کنترل کنه و به ذهنش ورودی های مثبتی بده ، واقعا سخته ولی نشدنی نیست در شرایطِ سخت رو همه تجربه میکنند و زندگی بالا و پایین داره ولی ادم های موفق در همین لحظه ها هستند که خودشونو نشون میدن
بطور مثال همین اقای جاشوا در فایت در حالی که مشت های سختی خورده و چند ساعت داره مبارزه میکنه در اون لحظه بتونه ذهنشو کنترل کنه و بخودش امیدواری بده و از مبارزه لذت ببره ، واقعا سخته ولی چون در گذشته و در خلوت خودش تمرینات زیادی انجام داده و تکامل خودشو طی کرده در اون لحظه میتونه خودشو کنترل کنه حتی با وجود جملات بدِ طرفداران حریف یا خبرنگاران
من اقای جاشوا رو تحسین میکنم و ایشون رو یه الگوی مناسب برای خودم و اَمسال خودم میدونم و بهشون افتخار میکنم 👊👊💪💪
شما از ما خواستید که اگه خاطره ای یا
تجربه ای در مورد کنترل ذهن داریم بگیم 🤔
من یه ۱۵ روز پیش پدر عزیزمو از دست دادم و قبلش همش داشتم روی خودم کار میکردم و کارم شده بود درمورد خداوند فکر کردن و توحید خودمو ببرم بالا 🤔🤔
همش دوست داشتم درمورد خداوند حرف بزنم و یه جاهایی به توحید شما فکر میکردم و قضیه شما شد که رفته بودید بندر عباس و اونجا بود که خبر فوت پسرِ عزیز تونو شنیدید و بخودتون می گفتید خودتو کنترل کنُ
مگه تو به همه نمیگی که باید صبر داشته باشیدُ و به خداوند ایمان داشته باشیدُ ، از این حرفا
دقیقا برای من هم این اتفاق افتاد و پدرم جلوی چشمام سکته کرد و به رحمت خدا رفت
🌍🌍
حال من خیلی بد بود تا چند ساعت و بعد چند ساعت فایل ما بی انتها هستیمِ شمارو دیدم و همش داشتم نگاش میکردم و خودمو آروم میکردم و بخودم میگفتم به ذهنت ورودی نامناسب نده و خودتو کنترل کن تا
شرایط بدتر نشه 📿📿📿
هر ساعت که پیش میرفت حالِ من بهتر میشد و یه حالِ عجیبی داشتم که برام غریب بود و انگار خدا بغلمه و منو داره نوازش میکنه و همش داره با من حرف میزنه و خیلی اون لحظه خوب بود .
خدایا شکرت.. خدایا شکرت
———☆☆☆☆خدایا شکرت ☆☆☆☆——-
بعد از چند روز رفتم سر کار با بردارم که اونم ببرمش بغلِ من توی شرکت کار کنه و مَشغول باشه و توی خونه نباشه حالش بدترشه
وقتی رفتم توی دفتر که بگم من امدم
سرکارگر منو دیدو بهم گفت :
ما دیگه بهت نیاز نداریم و برو جای دیگه برای خودت کار پیدا کن
اون لحظه بخودم گفتم این دیگه چه بدبختی بود که سرم امد
برادرم هم نخواستن و خیلی عصبانی برای چند ساعت برگشتم خونه 😡😡😡
((برادرم چون شغلش صافکار بود همش دنبال مغازه می گشت و پیدا نمیکرد بخاطر همین گفتم بیاد شرکت بغلِ من کار کنه ))
فردای همون روز برای بردارم یه مغازه عالی بغل جاده نزدیک خونمون براش پیدا شد و بخودم گفتم ببین این یه معجزست
اونا برادرمو قبول نکردن چون امروز براش میخواست خدا مغازه جور کنه و همون لحظه خدارو سپاس گذاری کردم و باز ایمانم به خدواند زیاد و زیادتد شد .⭐⭐⭐⭐👊👊
بعد ازین همه اتفافات بد به این نتیجه رسیدم که میتونم برم سمت علاقه ام و برادرم هم یه مغازه پیدا کرد و امروز 1400/8/2 من باشکاه بدن سازی ثبت نام کردم برای اماده سازی برای بوکسم .
خدارو شکر میکنم برای حالِ خوبم و بشما دوستان هم فرکانسی میگم در هر شرایط بد اگه خوتنو کنترل کنید و ورودی های مناسب به ذهتنون بدید صدرصد به حال خوب می رسید و سطع فرکانس شما میره بالاتر
شمارو به خدای مهربانم می سپارم و براتون بهترین لحظه های دنیارو میخوام .
خدایا شکرت برای تمام اتفاقاتِ شیرین زندگیم
یاحق
1400.8.2 شنبه
موسی تاجیک
خدایا شکرت
سلام خدمت تمام همفرکانسیهای خوشکلم
من از این فایل خیلی لذت بردم چقدر این جاشوا عباس منشی بود انگار از بچهای سایت بود اونم از بچه درسخوناش .
استاد اشاره خیلی خوبی داشتند به این نکته کهما باید به نکات مثبت تمام آدمای موفق توجه کنیم
ما بایدتمام موفقیتهای آدمای دور و برمون را ببینیم و تحسین کنیم به بدیهاشون کاری نداشته باشیم
فقط خوبیهاشون را برا خودمون بزرگ کنیم ودرس بگیریم وهر کس اگر به جایی رسیده حتما لیاقتش راداشته
من داشتم به این حرفها فکر میکردم یه الهامی به من داده شد
واون این بود که ما آدما همه از خدا هستیم وتکه ای از خدا هستیم پس ما همه بهم وصل هستیم چون خود خداییم حالا هر وقت به بدی های هم توجه میکنیم وغیبت هم را میکنیم اون روح خداییمون متوجه میشه ومیفهمه مه بد گویی دربارش کردیم حالا وقتی ما با اون آدم که غیبتش را کردیم روبرو میشیم روی خوش ازش نمبینیم واون آدم اصلا با ما خوب رفتار نمیکنه من اینا هزار بار امنحان کردم دقیقا همین جور بوده
حتی وقتی که تحسین کردم هم امتحان کردم معجزه میدیدم.
حالا اگر به طور کلی به قضیه نگاه کنیم ومادر مورد همه آدما فقط به نکات مثبتشون توجه کنیم وخوبیها وموفقیتهاشون را تحسین کنیم نتیجه چی میشه اولا برخورد همه با ما خوب میشه دوما مالیاقتمون بالا میره سوما به سمت خوبیها وزیباییها هدایت میشیم
من از این فایل خیلی لذت بردم با تشکر فراوان از استاد و خانوم شایسته الهی بینهایت مرتبه شکر.
سلام
وقتی قسمت اول این فایل را می دیدم گفت این ورزشکار داره مصاحبه میکنه ولی انگار یک کاری داره و حواسش به کارش است و دقیقا در این فایل گفت که می خواهم بزودی دوباره شروع کنم.
همیشه تمام احساسات ما از سرزنش می آید وقتی احساس بدی داریم یا داریم خودمان را سرزنش کنیم یا کسی دیگری را مثلا فلانی ما بامن این طوری کرد و هر چی کار می کنم نمی بینه ووو یا اینکه می گویم من خیلی اشتباه کردم این چه حرفی بود که زدم و …. یعنی بالاخره یا داریم کسی را سرزنش میکنی یا خودمان را و سر منشا سرزنش کردن هم از عدم عزت نفس ما می آید و این ورزشکار چقدر عالی در این زمان اندک توانسته خودش را محکم کنه و داشته ها و تصمیمهای خوبی را بگیره واقعا خیلی تمرین می خواهد که آدم بتونه این طوری باشه واقعا آفرین داره
وقتی عزت نفس داری یعنی خودت را دوست داریم و به خودت احترام می زاری من همیشه می گم باید با خودم طوری رفتار کنم که انگار یک مهمان هفت پشت غریبه آمده خانه ام و این ورزشکار در این شرایط واقعا آفرین داره که می تونه خودش را و حرمت خودش و مخاطبانش را نگه داره
وقتی هم به توانایی ها واستعدادهای خود واقف هستیم یعنی اعتماد به نفس داریم و این ورزشکار این را دارد و این هم یک روزه به وجود نیامده است آفرین که این قدر عالی روی خودش کار کرده است.
وقتی شکستی اتفاق می افته که طبق تحقیقات فهمیده اند که موفقان به شکست می گویند تجربه ارزشمند و این به طور ناخودآگاه است که همه اینها این را میگویند مثل این ورزشکار یا می گویند که تجربه خیلی با ارزشی بود.
از هر چیزی که برایمان پیش می آید می توانیم پلی بسازیم برای موفقیتهای بیشتر و انگیزه بیشتر مثل این ورزشکار برای موفقیتهای بیشترش
هر آدمی که به هر جا رسیده باید احسنت بهش بگوییم و هر هفته یا نمی دانم هر چند روز برای همه اس ام اس میآید واز قانونهای قضایی می گوید که به درد همه مردم می خورد و من خیلی خوشم می آید ومی دانم که اینکار آقای رئیسی است که رئیس قوه قضاییه هم بوده و هر وقت اس ام اس می آید توی دلم می گویم آفرین چقدر این کار خوبه
اگر حال آدم بده یعنی احساسات داره تو را کنترل میکنه و اگر حالت خوبه یعنی تو غالبی بر احساساتت و این مشخص است مثل این ورزشکار
از نزدیک و چندین بار کسانی که برای مسابقات بزرگ کار و تمرین می کنند را دیده ام این وزشکاران شبانه روز تمرین می کنند مثلا صبح و بعد از ظهر و شب و نصفه شب و یا حتی تغذیه آنها بسیار خاص است و حتی لازم است که نصف شب هم سر ساعتی چیزی بخورندووو این همه تلاش بسیار بسیار عالی است و ارزشمند و وقتی کسی ببازد ولی بتواند خودش را خوب کنترل کند واقعا معرکه است .
اگر شکست خوردی و افتادی زمین و ماندی که افتضاح است که خودم این آدمها را از نزدیک دیده ام
اگر شکست خوردی و دوباره بلند شدی اینجاست که فرق موفقان و ناموفقان مشخص میشود.
افرین به این ورزشکار که ادامه میدهد و دقیقا فرق موفقان و غیر موفقان همین است . ناموفقان ادامه نمی دهند و تداوم ندارند ولی موفقان باهر شرایطی ادامه میدهند و کارشان استمرار دارد چه شکست بخورند چه نخورند.
Just do it now
سلام خدمت استاد عزیز و بانو شایسته
وهمچنین سلام ب دوستان گلم
چندین و چندین و چندبار این فایل رو گوش دادم.
الله اکبر بچها این فایل یک دوره کامله.اصلا شما ببینید چقدررر نگاه استاد بانگاه کل جامعه متفاوته.وچقدر زیبا گفتن همین تفاوت افراد موفق و ناموفقه.
من اصلا نمیتونم توصیف کنم این فایل چقدررر باارزشه.این فایل میلیووووون ها میلیون می ارزه.بچها این فایل رو با گوش جان گوش کنید نه با گوش سر..تا متوجه ارزش این فایل شین زندگی من از بعدازاین فایل خیلیییی متفاوت خواهد شد.
استاد دستت رو میبوسم.
نمی دونم این ریشه های حسادت چیه اما من نمی تونم بگم اصلا حسادت ندارم اما به نسبت قبل کمتر شده است ،هر چند ممکنه به برخی خواسته ها نرسیده باشم اما به نظرم اون چیزی که بهمون حس خوب میدهد همان احساس هماهنگی با خودمون یا صلح بودن با خودمونه این حس کم کم حسادت رو در ما کم رنگ تر می کنه .
امروز یک سوالی به ذهنم رسید خیلی دوست دارم جوابشو بدونم این که دوره های روانشناسی رو گوش می کنم استاد مثال ذهن فقیر و ثروتمند رو میزنه ،به تازگی وزارت راه و شهرسازی طرح مسکن ملی رو گذاشتن من خیلی تمایل داشتم و دارم توش ثبت نام کنم و کردم، اما نمی دونم با توجه به آینده کار درستی هست یا خیر ؟ روش درستی در مدارم هست یا برگرفته از ذهن فقیره . خیلی نمی دونم چی به چیه اما نوشته قیمت هر مترمربع ارزونتره و گفتم شاید راهی باشه که بهم کمک کنه . نمی دونم . اما همش خبرش جلوی چشمم بود به خودم جرات دادم ثبت نام کردم، حالا نتونستم درک کنم یا گفتم شاید اقدام نکردن هم برگفته از ترس باشه .چقدر خوب میشه استاد در موردش توضیح بده . چون گاهی مثال میزنه و با مثال ما قانون را بیشتر درک می کنیم و از اشتباه کردن پرهیز می کنیم .نمی خواهم اشتباه کنم .
من هم اتفاقا در مورد رئیسس جمهورها همین تفکر استاد را داشتم البته ما تو ایران عادت کردیم اکثریت مردم به هم بخندن و همدیگه رو نالایق بدونن اما وقتی قانون را درک کردم دیدم چیزی تصادفی نیست و احتمالا همون افراد یا مسوولانی که من بی عرضه می دونستم به نوعی لایق اون سمت و فرکانس عموم ملت یا سازمان بودن . یک تجربه هم بگم اتفاقا همین هفته انتخابات سازمان ما بود که الکترونیکی بود و کلی تبلیغ و پیامک و تماس تلفنی بر خلاف قبل داشتیم هر سه سال هیات مدیره برگزار می شد.خلاصه من به ندرت اهل رای دادن هستم به خاطر طرز فکرم که خودمون مسوول اتفاقات هستیم( البته هیچ ادعای ندارم که صد درصد شاید پنجاه درصد اینها رسیده باشم که البته همینشم خوبه در مقایسه با عموم مردم )داشتم فکر می کردم چکار کنم حالا منشی های برخی زنگ میزدن از فلان شخص حمایت کنید یک خانمی زنگ زد و گفت من نماینده فلانی هستم و شما چند نفر هستیی که می تونید از این شخص حمایت کنی ! یعنی داشت پر رو بازی در می آورد انگار من کارمند این بابا بودم که براش رای جمع کنم . خلاصه بعد فرداش که فکر کردم اصلا رای ندادم و گوشیم رو جواب نمی دادم چون می دونستم تماس از جانب اینهاست به این حد بدم اومده بود و ناراحت شدم همین شخص نفر اول رشته ما شد و من دو نفرو می شناختم از لحاظ خدمات و ارتباطات و در ذهنم بود به اونا رای بدهم اصلا رای نیاوردن و گفتم چه خوب شد ندادم، چون من بهر حال یک رای می دهم . اما در کل گفتم اگه خودشون لایق باشن رای میارن نیاز به التماس رای و رای من تک نفر نیست .
بهر حال من فکر کنم تحسین کردن افرادی که نتایج و عملکرد و تفکر خوبی نسبت به بد دارن یعنی قسمت بیشتر فرکانسشون خوبه خیلی راحتر از افراد باشه که این فرکانس منفی رو دارن یعنی افراد و سیاستمدارانی که منفی و بدبین هستنو بیشتر مورد نفرت هستند . شاید کسی که مثل استاد روی خودش کار کرده این مهارت رو پرورش داده باشه اما من خودم راحترم از افراد ثروتمند تحسین کنم البته خوشبختانه افرادی که منفی هم باشند و مورد نفرت به شرطی که به حد کافی دور باشن قضاوت خاصی ندارم ،گاهی حتی نتایجشون هم برام جالبه مثلا میگم بببین با این همه افرادی که نقدش می کنن چقدر دوام داره یا اعتماد به نفسی داره یا حتی باورها و جهان بینی خاص خودش رو داره که بهش اعتقاد کامل داره .
اتفاقا امروز نشانه من هم توحید ۲ آمد و داشتم بهش فکر می کردم که چطور در نقطه تعادل قرار بگیرم . نسبت به قبل خودم را مقایسه کردم خیلی بهتر شده بودم از یک فرد مشرک و وابسته که خوشی خودش را در گرو دیگران و ارتباط با آنها می دید یا حتی شخص خاص، الان حالت آرامش و منطقه زیبایش منوط به روابط و آدم ها نیست در تنهایی خودم و در آرامش تجسمش می کنم . نه این که بگویم تنهایی خوب است ارتباط را دوست دارم اما دلم می خواهد از این منظر هم لذت ببرم و محتاج دیگری نباشم اگر جایی باشم و تنها باشم لذت ببرم . اممروز زیاد هم به ان فکر کردم .فهمیدم خداوند را به سمتی هدایت می کند که لذت و آرامش و احساس خوب را بشناسیم نه این که لذت و آرامش را محدود به تصورات نادرست خود بدانیم . قرار است یاد بگیریم حس خوب منوط به هماهنگی با درونمان است نه فضا ی بیرون و ارتباطاتی خاص یا رسیدن به نتایجی خاص و این چیزی است که من فکر کنم در حال یادگیری اش هستم .
یک موضوع جالب هم در مورد این شخص این بود که در شرایط شکست یا برخورد به تضاد توانسته بود قانون را به خودش یادآوری کند و آرام بشود و از آن درس بگیرد . این خیلی راحت است وقتی بردیم یا در شرایط خوب و آرام ، در مورد موفقیت و احساس خوب و تمرکز به آن حرف بزنیم اما در مواجهه با تضاد وسواس های شیطان به ذهن هجوم می آورند و کنترل ذهن کار سختی می شود.
سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته عزیز
۱۴۰۰/۰۸/۰۱
این اولین پیامم زیر این پست هست و این رو توشتم چون فکر میکنم قراره بارها و بارها زیر این پست دیدیگاه بگذارم و الان در مدار پایین تری هستم و دوست دارم در اینده مقایسه کنم خودمو با خودم
قبل از اینکه بخوام دیدگاهمو بنویسم بگم که من هم ۱۱ سالی هست که رزمی کار میکنم و از همون ابتدا توی بوکس یه عشقو علاقه متفاوتی داشتم که بعد از گذشت این همه سال الان تو این لحظه خواستم واضح تر شده و فقط میخوام بوکس رو ادامه بدم، تازه دارم میفهمم تمرکز یعنی چی و چون خودم تمامی مسابفات بوکس سنگین وزن رو تقریبا دنبال میکنم خیلی منتظر این فایل بودم
و اینو بگم که الان که دارم این دیدگاهو مینویسم هنوز هدایت نشدم به فایل اول و امروز اتفاقی این فایل دیدم اومده روی سایت
من دقیقا ۸ماهی هست با شما اشنا شدم و سه ماهی هست که به صورت جدی روی فایل های رایگان دارم کار میکنم و یک هفته ای هست که موفق به خرید دوره دوازده قدم شدم
و خیلی خیلی هنوز مبتدی هستم و عاشق این مسیر شدم گرچه یه جاهایی عجله میکنم ولی به خودم میگم علی ۱۰ سال طول کشیده تا به این لول تو بوکس برسی پس این یادگیری قوانین رو هم به همون روش بهش نگاه کن و با این کار دوباره به ارامی مسیر رو ادامه میدم
این فایل به شدت عالی بود استاد به شدت عالی بود
من تو این سالها تو مسابقات زیادی شرکت کردم که فقط الان به موضوع بوکس اشاره میکنم
در مسابقات بوکس استان من ۴ دوره شرکت کردم تا تونستم مقام اولی رو کسب کنم
بار اول بازی اول باختم ولی کاملا از خودم راضی بودم
بار دوم با انگیزه بیشتر شرکت کردم و بازی دوم باختم ولی چون با قهرمان کشور بازی کردم و عالی هم بازی کردم از خودم راضی بودم (بدون عنوان)
بار سوم باز هم بازی دوم با یک قهرمان کشور که بسیار عالی بود ولی منم عالی تر شده بودم بازی کردم ولی باختم ولی بعد از مسابقه اصلااااا احساس بدی نداشتم چون دقیقا تو مسیر پیشرف بودم و خیلی همو خودم هم بقیه متوجه پیشرفتم شده بودن
و سری چهارم بود که به استادم قول دادم گفتم اجازه بدین من این سری هم شرکت کنم قول میدم قهرمان میشم و هر چهارتا بازیمو با ناک اوت تموم کردم و قهرمان استان شدم
و بعد به خاطر یک سری باور اشتباه به مسیر بوکس ادامه ندادم
من تو خیلی از مسابقات میدیدم خیلی از افراد بعد از باختشون گریه میکنن ولی من هیچ وقت بعد از باختم گریه نکردم بعد اینارو میدیدم گریه میکنن هی به خودم میگفتم نکنه من یه چیزمه منم باید گریه کنم 😂
ولی واقعا خوشحال بودم بعد از هر باختی که داشتم چون همون باختها باعث شده بود من پیشرفت کنم
استاد
من با این روحیه قوی مبارزه ای و جنگجویی
چند وقت پیش به یک تضاد بزرگی برخوردم و خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که قبل از اون تضاد با برنامه شما اشنا شدم و یه جوری شده بودم که هیج وقت تو زندگیم اینطوری نبودم دیقیقا یه حالت افسردگی
و اصلن هم دوست نداشتم کسی بیاد بهم دلداری و از این حرفا چون فایلا رو گوش کرده بودم و شما گفته بودید که اصلن در مورد اتفاق های به ظاهر بدی که براتون میفته با کسی صحبت نکنید،
استاد من تو ورزشم خیلی بیشتر تجربه داشتم توی کنترل ذهن ولی تو اون موضوع کم ترجبه بودم و تقریبا دو سه هفته این طول کشید که خودمو برگردونم به لطف خدا
و الان میفهمم که واقعا اگر میخوایم تو همه جنبه های زندگی موفق بشیم باید تو همه زمینه ها بتونیم کنترل ذهن داشته باشیم و تجربه کسب کنیم و پیشرفت کنیم
استاد به لطف خدا شاید بگم با این فایل شما منو چندین پله به سمت قهرمانی و موفقیت پرتاب کردین بالاتر
وااای خدایا تمرین بدنسازی و تمرین فنی رو که همه انجام میدن، هرکی بتونه ذهنشو به این لول برسونه هرکی بتونه اینطوری نگاه کنه میشه انتونی جاشوا میشه قهرمان دنیا
و ما همش با دیدن این فیلمها توی یوتویوب فکر میکنیم که شرایطه یا تمرینات خاصه که این قهرمانارو قهرمان کرده در صورتی که همش این ذهنس،
اگر ذهنتو کنترل کنی تمرین فوقالعاده تری انجام میدی اگر ذهنتو کنترل کنی وزنه های بهتری میتونی بزنی اگر ذهنتو کنترل کنی میتونی بشی یک قهرمان
استاد همه این درسهایی که تاحالا تو فایلها ازتون گرفتم انگار تو این فایل همش خلاصه شد همش تو گفتار انتونی خلاصه شده بود
الان من شاید ۱% این فایل رو فهمیدم
و قطعا به لطف خدا ۱۰۰ ها بار دیگه این فایلو میبینم
استاد اسم منو به یاد داشته باشین به لطف خداوند به زودی خواهید شنید اسممو در رده بوکس جهانی
فعلا بیشتر از این نمینویسم دوست دارم مدارم بالا تر بره باز هم بیام بنویسم دمتون گرم دمتون گرم به خاطر این فایل که هیچ فیلمو کلیپی بیشتر و بهتر از این فایل به من اگاهی و انگیزه برای ادامه دادن نداده بود
خدایا شکرت روزمو ساختی
استاد خیلی سپاس گذارم
🤲🤲🤲🤲🤲🤲❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوست عزیز تحسین برانگیزه داشتن چنین روحیه و عشقی به ورزش خیلی آدم قویی هستید و امیدوارم منم بتونم مثل شما این حس خدرتو تو وجودم بیشترش کنم بله ورزش یک کنترل ذهن فوق العادست وقتی پرس سینه میزنی نمیتونی به گذشته قکر کنی چون اگه با دقت روی حرکتت تمرکز نکنی ممکنه هالتر بیوفته روت و داغون بشی ذهنت بجای نگرانیای آینده درگیر اینه الان چطور حرکتو درست بزنم که عضلاتم قوی ترشه، منم عاشق ورزشم ولی خب این علاقه ی شدید نیست ک بگم حاضرم بخاطرش بمیرم، اون هدفی که احساس میکنم رسالتمه رو توی هنر خطاطی میبینم و واقعا شبانه روز وقتی انجامش میدم خستگی و گشنگی و تشنگی معنایی نداره، با اینکه کامنت اولتون بود واقعا لذت بردم از این توانایی هاتون و کامنت. باکیفیتی بودبراتون آرزوی موفقیت های بزرگ تر و حتی جهانی دارم، 🥰😍
سلام خواهر عزیزم زهرا خانوم ✋
خیلی ممنونم بابت این که دیدگاهمو خوندید و امید وارم که تونسته باشم کمکی کرده باشم تو این مسیر به دوستانم.🙏
بله دقیقا هرچیزی رو توش بخوای موفق بشی نیاز به کنترل ذهن داره من گفتم تو رشته ورزشیم الان بعد از گذشت 10 سال تقریبا میتونم بگم ذهنمو میتونم 50% ذهنمو کنترل کنم و اگر بخوام نتایج بزرگتر در سطح جهان بگیرم نیاز به کنترل ذهن بیشتر والبته تکامل داره .
ولی الان که با ابن مباحث اشنا شدم انگار باید تمرین کنیم در کل زندگی در همه مسایل کنترل ذهن داشته باشیم و به احساس خوب برسیم.
اون بحث خطاطی هم که میفرمایید عشقو علاقتونه فوق العادس
چون من خودم هم خیلی به هنر و صنایع دستی علاقه دارم و رشته اصلی که الان داریم فعالیت میکینیم صنایع دستی چرمی هست که پدرم خلق کرده و چون من هم از بچگی با پدرم بزرگ شدم دقیقا سیر تکامل پدرم و پرورش این هنر رو به چشم دیدم و خودم هم باهاش بزرگ شدم و در واقع یکی از علاقمم هم همین شغلمون هست که من و پدرم (البته خیلی بیشتر پدرم چون اون بوده که به لطف پروردگار با تمام وجودش با تمام سد های توی مسیرش این هنر رو رسونده به اینجا که هیج کس تو دنیا تا به حال محصولات مارو تولید نکرده) در حال حاضر داریم کسب درامد میکنیم و هر روز در حال پیشرفته به لطف خدا
ولی من طی این چندین سال یعنی از حدود 10 سال پیش ورزشم و شغلم (که همین هنری هست که عرض کردم )یه جورایی مکمل هم بودن .یعنی میرفتم باشگاه تمرین عالی میکردم و با انرژی فوق العاده و حس و حال عالی میومدم سر کارم و کارمو انجام میدادم . و خیلی ترکیب قشنگی بوده برام طی این سالها چون جفتشو با حسو حال عالی انجام میدادم
ولی ولی ولی (این چیزی که میخوام بگمو هم خودم میدونم هم خیلیا بهم گفتن )…اگر بخوام موفقیت بزرگ کسب کنم چه تو ورزشم چه تو کارم باید یکشو به طور تمرکزی و لیزری دنبال کنم
یعنی در واقع باید از خدا بخوام بهم بگه من رسالتم چیه ایا قهرمانی بوکس جهانه و الگو شدن برای بقیه ایرانی ها یا ادامه دادن مسیر پدرم اون هنر اون عشقو علاقم
واقعا از خدا میخوام تو این مورد هدایتم کنه بهم بکه چیکار کنم بهم راهو نشون بده
…
و در مورد خطاطی شما …. این که میگی شب تا صبحم بشینم انجامش بدم خسته نمیشم و لذت میبرم فوق العادس و اگر نجواهای شیطانی اومدن سراغت که اخه خطاطی پول توش نیست و فلان یا از این حرفایی که بقیه میزنن اصلا توجه نکن . قطعا نیاز به تکامل داره و این که با این سایت اشنا هستی و داری روی باور هات کار میکنی قطعا میتونی از همین راه ثروتمند بشی.
برات پدر خودمو مثال میزنم …
پدرم از بچگی تو کارگاه پدرش که تولیدی کفش چرم بود بزرگ شده و همش با چرم سرو کله میزده بعد تو سن جوونی یک کاپشن چرم میشکافه و میدوزه خودش یاد میگیره و خودش میشه استاد دوختن لباس چرم تو شهرمون بعد از 15 سال به خاطر اینکه شرایط کار لباس چرم فصلی بود پدرم از روی اون شمه هنری که داشت و دوستانی داشت که تو حوضه صنایع دستی و نقاشی روی چرم فعالیت میکردن < این ایده اومد به ذهنش که بیاد با چرم کارهای خلاقانه دیگه ای انجام بده و شاید بهت بگم با دستبند های 2 3 هزار تومنی و تابلو های 100 الی 200 هزار تومنی شروع کرد این مسیر ادامیه پیدا کرد تاااااااااا الان پدرم خودش مبدع یک سبک هنری با چرمه وکارافرینه و اینکه 2 3 هزار تومن کجا محصولات 20 30 50 70 150 200 میلیونی کجا که خیلی ها که بعد از پدرم این کار رو شروع کردن تو ذهنشن نمیگنجه این ارغام و الان میتونم بگم پدر من این جرعت و توانایی رو داره که رو هرچیزی چرم کار کنه و الان درامد سالیانه به میلیارده خدارو صد هزار مرتبه شکر و خیلی خیلی بیشتر از این میتونه باشه چون نسبت به باورهاست دیگه. مثلا خیلی ها میان میگن محصولات شما خارج از کشور بالای 10 هزار دلار به راحتی قیمتشونه. و این نشونه و این باور رو به ما میده که حتی ما خیلیییییییییی بیشتر از اینها متونیم از عشقو علاقمون پول کسب کنیم.
…
(تو پرانتز بگم که من هنوز به قدر پدرم جسارت و جرعت و این میزان ایمان و باور به کارشو ندارم که تونسته این همه سال تو هر شرایطی علاقشو ادامه بده و خیلی باید رو باور هام کار کنم ولی تو ورزشم تا الان تونستم خداروشکر)
…
اینارو گفتم که با خیال راحت با عشق کارتو انجام بده اروم اروم ایده ها و راههای پول ساختن از خطاطی و خلاقیت هایی که میتونی در اینده انجام بدی بهت گفته میشه💪💪.
…
من خودم تازه دوره 12 قدم رو شروع کردم بهت پیشنهاد میکنم شما هم این دوره رو اگر تهیه نکردی تهیه کنی که قدم به قدم استاد داره رو باور هامون کار میکنه …
امیدوارم این نوشته هم به شما و هم به بقیه دوستان بتونه کمک کنه..
…
و برای خودم هم جالب بود یه سرس جرقه هایی تو ذهنم خورد😍 …
.
.ان شاء الله همیشه شادو موفق و ثروت مندو سلامت باشد🤲🤲🙏
سلام واقعا باورم نمیشه این هدایت چطور داره با من حرف میزنه
اخه مگه چند نفر تو این کامنت ها میتونستن چنین باور های خوبی درمورد هنر به من بدن که خداوند منو هدایت کرد سمت کامنت شما من فقط زیر این فایل دوتا دونه کامنت خوندم واقعا که هردوتاشم درهای بزرگی رو به روم باز کرد، استاد همیشه میگه بیاید کامنت بنویسید یخونید جواب بدید من ذهنم همیشه نقاومت داشت میگفتم حالا مگه چقدر فایده داره، اما این هدایتی که اصلا فکرشم نمیکردم کسی که درمورد ورزش داره صحبت میکنه بخواد سررشته و الگویی تو حوزه ی هنر داشته باشه و چنین باورهای فوق العاده ای رو در زمانی به من بده که ترمز های فوق العاده وحشتناکی داشتم، من قدم به قدم وارد این مسیر شدم
دور و برم هیچ کس تو این حوزه ذره ای حتی علاقه نداشته که من الگو بگیرم و مثل شما مثلا بخوام راه کسیو از بچگی برم واسه همین همیشه درگیر این مسئله بودم که خودم و علایقم رو نمیشناختم و پارسال درونم ی کشش خاصی نسبت به خوشنویسی احساس کردم، چون مثلا قبلش وارد چند تا کار شده بودم مثلا کلاس آرایشگری رفتم و هیچ علاقه و ذوقی نداشتم فقط صرف هدف و انگیزم درامدزایی بود و برای همین ادامه ندادم،همه میگفتن تو ادمی نیستی که تو هیچ کاری موفق شی آرایش گری شغل پردرامدیه چرا ادامه نمیدی، من نمیتونستم توضیح بدم که بابا من میخوام بفهمم اصلا علاقم چی هست، ی زمانی فکر میکردم درس خوندنو دوست دارم اما بعد دیدم نه این انگیزه و نتیجه پایه های درونی نداشته و صرفا انگیزه های بیرونی که دیگران بهم داده بودن باعث شده بود درس بخونم و نمراتم خوب شه و لذت خاص و دلخواهم رو نداره، تا اینکه پارسال دیدم بابا من تنها چیزی که بدون فکر کردن به پول و شهرت و تایید دیگران و صرفا از روی عشقی که گذر زمان برام حس نمیشه انجامش میخوام بدم خطاطیه، من خطم افتضاح بود و همه مسخرم میکردن میگفتن تو این ی مورد که عمرا استعداد داشته باشی، روز اول ی الف رو درست نمیتونستم بنویسم اما فط بعد از چند ماه دیدم خطم با استادم مو نمیزنه! البته که خیلی هنوز جای کار داره ولی میدونید مهم اینه عشق واقعی و رسالتت رو پیدا کنی، کارهایی که یا یک مسخره شدن و شکست کنارش میزاری عشقت نیستن صرف یک انگیزه و باور بودن ک مثلا من دوست داشتم از آرایشگری به پول برسم یا با درس به این احساس برسم که دیگران منو تایید میکنن، اما خط رو حتی وقتی خطم خیلی خوب شد همه میگفتن اوکی برای یک هنر خوبه ولی نون و اب که نمیشه تو به جایی نمیرسی باز من اینجوری نبود که بخوام ناراحت بشم یا حتی انگیزه بگیرم! این هنره که نمیزاره عملا من هیچ کاره دیگه ای جز اینکارو انجام بدم نمیشه برای دیگران توضیح داد که اصلا من ننشستم واسه خودم بگم اره اینکارو میکنم که باهاش پول بسازم یا هرچی، این کاریه که اگه ی روز لنجامش ندم اون روزمو احساس میکنم خوب نگذروندم و اگه ترکش کنم میمیرم! اوایل به این حس و حال شک داشتم چون میگفتم حالا بیا اینو ادامه بدیم به قول استاد هدایت میشم و کار مورد علاقمو پیدا میکنم، منم مثل شما بین ورزش و هنر گیر کرده بودم، ولی هرچی رفتم جلو لذت خاص خطاطی با هیچ چیز تو دنیا برام قابل مقایسه نبود دیدم من حاضرم واسه ی این هدفم بمیرم، زمان و عمر و مسخره شدن که چیزی نیست، همه به چند تا موضوعات متفاوت علاقه دارن ولی یکیش خیلی جذابیت بیشتری داره واسشون، بین این دوتا ورزش و هنر کدومش سلولای بدنتون خستگی ناپذیر ترن؟ که حتی نفهمید الان 10ساعت گذشته و شب شده؟
من از این باور سازی دوست دارم بگم که بتونم از همین روش باور های دیگمو هم اصلاح کنم، همیشه فکر میکردم دیگه دیره باید از بچگی وارد ی کاری بشی تا توش بهترین شی دیگه واست خیلی دیره اینا بدلیل الگو های موفقی که دیده بودم شکل گرفته بودن
اما الان به این باور رسیدم که کافیه تو شروع کنی در عرض چند ماه تمرکز لیزری اصلا باورنکردنیه که تا چه حد میتونی پیشرفت کنی و ماهر بشی، شاید هنوزم برای اون جایگاه و بالاترین حد از هدفایی که الان دارم هنوز تو این باور مقاومت داشته باشم اما میتونم بگم تا حد خیلی زیادی این باور محدود کننده شکسته شد چون من با تجربه بهش رسیدم و لمسش کردم به اندازه ای ک هدفامون بزرگ تر میشه باید بیشتر روی باورامون کار کنیم، من در شروع فقط میخواستم به احساس خوب برسم و خطم درحدی بشه که یتونم خودم بخونمش😂الان تو بازه ی زمانیه خیلی کم خواستم این شده که بشم استاد امیرخانی بزرگ و این برای خودم شگفت انگیزه چون همه میگن خط هنر دیریاب و سختیه اما من واسه خودم این باورو شکستم خداروشکر میکنم و خیلی اعتماد به نفسم تو این موضوع بالا رفته، شما فوق العاده بهم روحیه دادین چون من الان تو تضادهای بزرگیم هم از لحاظ مالی هم محیطی که میخوام یک تصمیم درست بگیرم برای مهاجرت به شهر بزرگ و تغییر،نمیدونم واقعا چطور این باورو بسازم که سرمایه اولیه نیاز نیست تو همین مسیر رو ادامه بده به حرف دیگران توجه نکن
فقط امیدوارم مثل همین هدایتی که سمت کامنت شما شدم هرروز بازم هدایت خداوند رو دریافت کنم ممنونم از صحبت های گرمتون همیشه سربلند و پیروز باشید🥰🥰🥰🥰
افرین افرین افرین 👏👏👏👌👌👌
لذت بردم خدارو شکر که رسالتتو پیدا کردی افرین که به نظر کسی اهمیت نمیدی . یک بار افریده شدی اون کاری رو که دوست داری رو انجام بده و لذت ببر پولو ثروتو شادی هم به دنبالش میاد
به نظرم خیلی خیلی بزرگتر از استاد عزیزت میتونی فکر کنی وپیشرفت کنی جهانی فکر کن
اووووووو کلی ایده های خلاقانه میتونی بدی با خطاطی حتی میتونی سبک خودتو داشته باشی💪💪💪
به قول استاد همیشه در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
انشاءالله تو مسیر نا امید نشی و از موفقیت هاتون در اینده اینجا بنویسید و ما ببینیم و لذت ببریم🙏🙏🙏🤲🤲🤲🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیزم بابت فایلهای فوق العاده ارزشمندشون که هر کدوم رو باز میکنم بی نهایت تحت تاثیر قرار میگیرم ولذت میبرم من توی کار خودم نزدیک به ۶ماه وارد شدم و دارم آموزش میبینم وتمرین وکارمیکنم که بعد بتونم استارتشوبزنم ولی در میان حرکت خیلی ناامید میشم و خیلی از خداوند خواستم که هدایتم کنه تا اینکه امروز به این فایل فوق العاده هدایت شدم متوجه شدم که من باید بشدت توجه ام رو روی ذهنم افکارم وباورهام بزارم و اینکه هدفم پیروز و موفق بشم مهمه روی اشخاصی که توی این زمینه هدفم موفق شدند تمرکز کنم وفقط حرکت کنم تمرکزموبزارم روی هدایت خداوند وباایمان راسختر حرکت کنم و از این شکستهایی که توی مسیر میخوردم درس بگیرم انرژی بگیرم و با عزمی قویتر حرکت کنم خداروصدهزارمرتبه شکر بابت وجود شما استاد عزیزم عاشقتونم
سلام استاد جونم من یدونه کامنت روی این فایل گذاشتم که الان دوباره خوندمش ی سری چیزای دیگه هم درک کردم باورم نمیشه که از خوندن کامنت خودم درکم بالا تر رفت! اینو درمورد خودم فهمیدم که من اینههمهه گفتید بچه جان تمرکزت رو بزار روی خودت به دیگران چکار داری، و دست بردار از قضاوت کردن هرکسی هرجایی هست جای درستشه، اما من که نمیفهمیدم چی میگید 😂میگفتید قانون تمرکز اینه که برو خودتو بشناس تو اون کار بهترین شو و خلاصه من همش از 15سالگی که با شما آشنا شدم میگفتم نچ من تمرکز ندارم چون محیطم شلوغه امکانات ندارم، ولی امان از بهونه، من بیشتر از اینکه محیطم شلوغ باشه ذهنم شلوغ بود! من همش میگفتم چی میگی استاد فلانی مامانش اینجوری بوده از من جلو زده یا فلانی شرایطش بد بوده که معتاد شده نچ اینی که میگی رو نمیبینم تو زندگیم، اینهمه مقاومت داشتم و میشستم تجزیه تحلیل میکردم همه رو که اره این شانسش گفت اونروز براش باباش اینکارو کرد، یا نه حتی خودش تلاش کرده اوکی اون اعتماد به نفس داره من نمیتونم،ی بار به خودم نگفتم اخه دختر تو بجای اینکه کارشناس ملت باشی و همش بگی بهبه فلانی چقدرر مثبت اندیشه آیندش خفنه یا نه فلانی معتاد میشه میوفته تو جوب ذهنتو خالی کن از عمو و عمه و دایی و همکلاسی و بهمانی ببین ک چجوررررم تمرکز داری! ببین که چقدرررر باهوشی تویک روز کارایی میکنی که تو عمرت از خودت ندیدی چی از شاگرد اولتون کم داری؟ خب اوکی تو به هنر خطاطب علاقه داری مگه چه امکاناتی میخواد اینکه کم هزینه ترین کار دنیاست، کلاس نمیبرنت اینهمههه ویدیو اموزشی تو اینترنت ریخته تو کارو شروع کن بچه تو برو دنبال علاقت مهم نیست الان چقدر توش ناواردی، مقایسه نکن مقایسه نکن،خلاصه این جنگ و جدال تو ذهن من ی گاری بود تصمیم اشتباه بگیرم واسه انتخاب رشته بر اساس باور های اشتباه جامعه و زجر دادن خودم توی درسایی که ازشون حالم بهم میخورد! ولی از وقتی کرونا اومد من این رو نشونه ی خدا واسه ی خودم دیدم و این تمرکز کزدن روی تحلیل دیگرانو بیخیال شدم از جو مدرسه که دور شدم انگار همه ی حال بدیام بیرون ریخته شد و آروم آروم زندگی روی خوش بهم نشون داد که عجب ببین درسته همه غر میزنن ولی اتفاقا همین درهای خودشناسیو به روی من باز کرد🤭😍 من شروع کردم به همین فایلارو جدی تر گوش دادن و نوشتن و توجه کردن به خواسته هام و خواسته های کوچیکم رو جذب کردم مثلا کتابی که دوستش داشتم کلاسی که همیشه ارزوشو داشتم ولی مخالفت شدید خانوادم بود، اون موقع خیلی راحت اتفاق افتاد هدایتی و من همینجور هرروزم لبریز بود از حس شکر گزاری
تضاد های شدید و اتفاقات بد که حذف شده بود هیچ پشت سر هم صبح بیدار میشدم میگفتم خب الان میخوام خدا چه کاریو واسم انجام بده؟ مینوشتم شب تیک میخورد که بعله این مشکلمم حل شد محیطمم ساکت و اروم تر شد رفتار اطرافیانمم بهتر شده باهام همه چیز داره به نفع من پیش میرا همه دارن به من کمک میکنن، اینا خیلی چیزای جدیدی بود ک تو زندگیم دقیقا برعکسشو تجربه کرده بودم،و تا حدودی علایقمو بهتر شناختم ولی خب ی سری باورا و ترمزای وحشتناک داشتم که بازم جلومو گرفته بود واسه ادامه دادن، همینجوری پیش رفت که من شرایطم تو سن 18 سالگی تو خونه و ارتباطاتم به قدری عالی شد که خواهرامم حتی تو سن خیلی بالاتر یا پایین تر میگفتن تو چجوری میشه که این اتفاقات واست میوفته چجوری این مشکلو حل کردی؟ چجوری این به ذهنت رسید؟ و من میگفتم واقعیتش من اینو حل نکردم خدا هداستم کرد حسم گفت اره بیا اینو اینجا بزار یا الان اینجوری اینو درستش کن این مشکل بزرگی نیست، زندگیم شده بود هدایت ولی وقتی شرایط خوب میشه از جایی که همش محیطتت پر از درگیریو احساس بده از سختیایی که پر از افسردگی و عصبانیته به استقلال بهتر روابط بهتر محیط اروم تر و وسایل با کیفیت تر دوستای خوب و… میرسی باید در این نقطه تغییر کنی و بری مرحله ی بالا تر و هدفگزاری کنی گوله شرایط خوبو نخوری که متاسفانه من باورای محدود کنندم نزاشت با قدرت ادامه بدم و دوباره تو روزمرگی افتادم و تضاد ها و توگوشی های اول چندان منو بیدار نکرد تا اینکه چند وقت بعدش با فایل های کلاب هاوس تصمیم گرفتم قورباقه بزرگمو قورت بدم! سخت ترین تصمیم زندگیمو گرفتم فکر میکردم مثل جون کندنه درحالی که تصمیم نگرفتنش زجرکشیه تدریجی بود و بعد از عمل کردن زندگیم بی نهایت تغییر کرد چقدررر قوی تر شدم، خدای من چقدر الکی طولش دادم واسه ی این کاری که خیلی واضح بود باید انجامش بدم
اصلا باورتون نمیشه منی که خیلییی وابسته بودم و بزرگ ترین نقطه ضعفم اون رابطه ی اشتباه بود، وقتی رابطه رو تموم کردم با اینکه 4سال اسممون رو هم بود کسی کوچیک ترین چیزی بهم میگفت اشک خون میریختم، وقتی پا روی ترسم گذاشتم چنان احساس قدرتی بهم دست داد چنا اعتماد به نفسی پیدا کردم که خودمم باورم نمیشه منی ک میگفتم دیگه بدون اون نمیتونم و خودمو میکشم وقتی قطع ارتباط کردم الان به خودم میخندم و هرکسیم میخواست منو ازار بده یا تحقیرم کنه درمورد این موضوع نه تنها روم تاثیری نداشت بلکه تو وجودم به خودم افتخار میکردم، خودمم باورم نمیشد چقدر قصاوت دیگران برام بی اهمیت شده، چقدر نمیخوام چیزیو به کسی ثابت کنم چقدر قلبم اروم گرفته و به یک زندگیه بهتر تو آینده امیدوارم،
وقتی دیگرانو از قلبم بیرون کردم این شرک کمرنگ شد خدا جاش باز شد تو قلبم و الهاماتو بیشتر شنیدم صدای قلبم بلند تر شد، این اتفاق رو تو این چند سال چند بار تصمیم گرفته بودم و انجامشم داده بودم ولی بعد از ی مدت که حالم خوب میشد باز مثل یک معتاد به رابطه برمیگشتم ولی این دفعه ی جوری تمومش کردم که همه ی پل های پشت سرم خراب شه نه شماره ای نه واسطه ای هیچ چیز و هیچکس دیگه مسبب و محرک تکرار اشتباهم نشه و از همون لحظه ی جورایی مسیر و در ها بروم باز شد خدارو بهتر باور کردم وای تسلیییییم
خدای من چقدرررر گردن کشی کردمممم
چقدرر بهم گفتی فلان جا فلان کارو کن گوش ندادم بهت و ضرر کردم و حالا با عمل کردن به یدونه حرفت و تسلیم شدن با ایمان اصلا تاااازه فهمیدم من کی هستم! چرا اینهمه گریه کنم ک اخ فلان فرصت از دستم رفت؟ مگه فرصت ها بی انتها نیستن مگه همون خدایی که اون ادمو اورد و از این طریق به من عشق داد نمیتونه در اینده بازم از این بهترشو بیاره؟ دیگه انرژیمو از روی چسبیدن به فرصتای از دست رفته ی گذشته یا ترسیدن از آینده برداشتم و انرژیی که قبلا اشک میشد و روز به روز داغون ترم میکرد از لحاظ ظاهری و باطنی تبدیل شد به قدرتی که میرفتم ورزشای سنگین میکردم حالم و قدرت بدنیم بهتر شد و تو بدترین شرایط روحی ذهنمو کنترل کردم به این شکل که انگار اصلا اتفاقی نیوفتاده! همه ی وجود و تمرکزم اومد روی خودم دیگرانی درکار نبودن و باورامو تو هنری که عاشقشم بهتر کردم و دوباره شروع کردم به تمرین کردن تا بدون عمله هرروز بهتر از دیروز شم همه ی این تکامل زمان برد چون من تو مدار خیلی پایینی بودم ولی مهم اینه بالاخره رسالتمو پیدا کردم و دست کم دیگه شکی بهش ندارم و حتی اگه ی روز بخوام از مسیرم خارج شم با اولین نشونه برمیگردم دیگه یکسال طولش نمیدم که هی تو روزمرگی بیوفتم دوروز پیش تازه 19سالم شد و من میخوام هرروز مقاومتای ذهنمو کمترشکنم و خودشناسیمو ادامه بدم فقط خداروشکر میکنم که بالاخره راهمو پیدا کردم و همه چیز در من خلاصه شد خداوند زمین و ایمونو تسخیر من کرده و همه چیزو جوری میچینه هماهنگ میکنه تا من به خوایته هام برسم😍☺️☺️❤️
سلام زهرای نازنینم
داشتم همینجوری سرسری از کامنتت رد میشدم ولی حسی گفت برگردم و بخونمش
و وقتی دیدم چقققققدر با شجاعت روی عزت نفست کار کردی و از یک رابطه نادرست بیرون اومدی وااااااقعا تحسینت کردم و قلبم گفت بیام و بهت تبریک بگم و تحسین کنم این احساس ارزشمندی و عرت نفست رو
این شجاعت و توحید عملیت رو
و سپاس خدایی که به شجاعان پاسخ میدهد
برای تو دختر شجاع و با عزت نفس و ارزشمند بهترین پاداش الهی رو آرزومندم 💞💞💞💞
سلام نفیسه ی مهربونم خیلی ممنونم از حس خوبی که تو قلبم کاشتی صبح از خواب بیدار شدم و دیدم ای جونم خدا تز طریق شما بهم محبت کرده چقدر عشقی که با یک لبخند یا یک حرف هرچند کوتاه ولی دلنشینه رو دوست دارم🌹🌹😘☺️، شاید باورتون نشه دیروز میخواستم درمورد هدایت کامنت بزارم ولی نمیدونستم روی چه فایلی و به خدا گفتم خودت هداستم کن! ☺️این هدایت شما بودید و تصمیم گفتم در پاسخ به شما این حرفایی که روحمو به پرواز میکشونه رو بگم،،،🌜🙈🥰🤗
اصلا اشکم سرازیر میشه از هدایت خدا از این اتفاقات هماهنگ در زمان مناسب در مکان مناسب خدادیوونه میکنه ادمو وقتی این نشونه ها و اتفاقات افتاد من شب خوابم نمیبرد و فقط میگفتم خدایا توووو چقدررررر بزررررگی چقدرررر قدرتمندی چرا اینهمه بی معرفتم نسبت بهت و برای خواسته های بزرگم بهت شک میکنم، داستان از این قراره که خدا با فریاد زدن هدایت رو بهم یاد آوری کرد😁چند ماه پیش رفتیم کوه صفه اصفهان تفریح و به قله که رسیدیم یک عکس گرفتم گذاشتم اینستا
وقتی تو مسیر برگشت داشتیم میومدیم با دختر عمم شروع کردیم به گپ زدن درمورد علایقمون و حس کردم چند نفری که پشت سرمونن یک نفرشون خیلی با تمرکز داره گوش میده به حرفامون! ولی من اهمیتی ندادم و خیلی راحت حس خوبی که درمورد صحبتامون داشتم رو ادامه دادم، گفتم من عاشق خوشنویسی ام وقتی میشینم مینویسم یهو میبینم شب شده و من گذر زمانو حس نکردم! و گفتم که فاطمه میبینی وقتی به زیبایی ها توجه میکنیم هدایت میشیم به زیبایی بیشتر، این دوتا حرفمو یادمو چون خداوند به زبونم جاری کرد، و تا پایین کلی حرف دیگه هم زدیم،وقتی رسیدیم دیدم حدسم درست یوده اونی ک پشت سرمون بود دقیق داشته گوش میکرده و ی نگاه خاص با شوق و ی لبخند پر از حس خوب بهم زد و من تعجب کردم تو نگاهش حس کردم میخواد ی چیزی بهم بگه اما دیگه جدا شدیم و بیخیال شدم، بااااورتون نمیشههههههه
چند وقت بعدش همون دختر عمم برام ی پیج اینستا فرستاد که یک دختر کورد بود و از مباحث استاد عباسمنش استفاده کرده بود و خیلییی موفق شده بود و بهم گفت ی حسی بهم میگه تو شخصیتت مثل اینه حتما فالوش کن، حالا من هیچ وقت غریبه و کس خاصیو فالو نمیکنم ولی قلبم گفت باشه انجامش میدم، گذشت و گذشت چند روز پیش یکی اومد دایرکتم و عکسشو فرستاد من سکته زدم😲همون ادمی که اونروز تو کوه اونجوری حس کرده بودم پشت سرم داره به حرفام گوش میده پیامم داد، این غیر ممکن بود واسم چون من ی شهر دیگه ای زندگی میکنم و فقط همون یکبار کوه صفه رفتم، وایییی خدایااااا اولین کلمه ای که گفت، هدایت بود😃دقیقا در زمانی اینو گفت که من ی چیزی تو وجودم گم کرده بودم یادم رفته بود خدایا چرا نتیجه نمیگیرم من یکبار شرایطم تغییر کرد و محیطم عوض شد الان چیزای بزرگ تر میخوام،😍 فراموش کرده بودم چطور اون زمان به هدایت اعتماد کرده بودم، این ادم اومد و گفت من اونروز همش شما رو تحسین میکردم و بعد از َطریق همون پیجی که هدایتی فالو کردم اونم هدایتی دیده بود اصلا مغزم سوت کشید و این اتفاق افتاد تا خدا بهم بگه دختر جون من همون خدایی ام که اونروز هدایتت کردم این تو هستی که ایمانت کمرنگه واسه چیزای بزرگ تر اگر به خدا اعتماد کنیم همین مدلی میتونه ادم های مناسب رو وارد زندگیمون کنه 🤩مشتری های خوب رفیق درجهان هرچیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد، 🌈همه اتفاقاتی که وارد زندگیمون میشه از جنس افکار و احساس خودمونه✨، ذوق من برای آشنایی با اون فرد نبود چون ایشون اومد و خدا از طریقشون ی حرفیو به من زد ازشون سپاسگزارم اما اصل ماجرا این اتفاقات عجیب هدایته خدایاشکرت 🍓❤️☺️☺️☺️☺️☺️
سلام زهرای نازنینم
سپاسگزارم ازت که این هدایت بییینظیرت رو برام نوشتی
نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم خدایا تو بر همهههه چیز قادری
فقط میتونم قانون هدایت رو تصدیق کنم
فقط میتونم وعده انا علینا للهدی خدا رو تأیید و تصدیق کنم
الان نمیفهمم چرا بهت گفته شد این هدایتت رو برام بنویسی ولی مطمئن هستم این پاسخ الهی یه کلید هست یه جواب از قبل داده شده برای باز کردن مسئله ای در آینده که خدا به دستای الهی تو برام فرستاد
فقط میتونم بگم خدایاااا شکککرت
در ضمن چقققدر چهره زیبا و پاک و معصومی داری عزیزم
برای تو بهترین بهترین هارو آرزومندم💞💞💞
سلام نفیسه جان
تقریبا یک ماه پیش برای شما کامنت گذاشتم و من بعد 4سال ک عضوم تازه شروع کرده بودم ب کامنت نوشتن و این برام کلی احساس خوب داشت
و تمرکزم رفته بود روی هدایت هایی ک تو زندگیم برام اتفاق میوفته، زیبایی ها و حس خوب خیلی زیاد
و این باعث شد باورهامو بتونم تغییر بدم
من درمورد حجاب خب در شرایط خانوادگی مذهبی بودم ک اگه چادر سر نمیکردم بابام حتی نمیزاشت پامو از خونه بیرون بزارم ولی وقتی این خواسته رو داشتم خداوند کاری کرد که الان با پوشش دلخواهم بیرون میرم و پدرم باهاش کنار اومده
و میخواستم برم سر کار بازهم بابام میگفت ابروم میره میگن بچه ی 19سالشو از روی بی پولی میفرسته سر کار و خلاصه مخالفتای شدید و حرفای خیلی ازاردهنده ای میزد ولی وقتی حسمو خوب کردم تمرکزم رفت روی خواسته هام جهان و خداوند همه ی اتفاقات رو رقم زد که من به همون شرایط و محیط کاریه فوق العاده دلخواهم هدایت شدم و لذت میبرم
تجربیات عالی داشتم تو این مدت خداروشکر واقعا الان تو بهترین و بزرگترین و بااعتبار ترین فروشگاه شهرستانمون مشغول به کارم فرکانس محیط و مشتری ها و همکار و رئیسم انقدر خوبه که من فقط خداروشکر میکنم و میدونم که برای شروع خیلی خوبه درسته که من خواسته هام بزرگ تر از این حرفاست و اطرافیانم میگن اشتباه میکنی ولی مهم حس خوبمه میخوام تکاملم رو طی کنم
چقدر جالب من هدایت شدم واقعا خداخودش همه چیو هماهنگ چرد تمام مشکلاتم در زمان مناسب از طریق های مختلفی حل شد که فکرشم نمیکردم من فقط اومدم تمرکز کردم روی زیبایی ها و داشته ها و نشونه های قوانین و منطقی کردن ذهنم که بابا بهونه نیار فلانی هم همین شرایطتو داشت خدا براش جور کرد
فلانی تونست توهم میتونی ببین بابات قدرتی نداره اگه خدا بخواد یجوری راضی میشه که تو فکرشم نمیکنی دقیقا هم همنیطور شد
من الان اون ترمزهامو بهتر شناختم
مثلا من همیشه شعار میدادم که حرف مردم ذره ای واسم مهم نیست
ولی هرچی جلو رفتم و دلبل رفتارامو ریشه یابی کردم دیدم ای داد بیداد
همین خود منم که دارم از ی سری خواسته ها و مسیرای دلخواهم میگذرم چون مثلا عمم فلان نظرو میده
خب عمم مگه حرف مردم نیست😂
همین الانم که دارم اینو مینوسم درسته که تمرکزم رو نسبت به قبل خیلی از روی دیگران برداشتم که این اتفاق ها افتاد، یعنی درمورد کار رفتن با هیچکس صحبت نکردم و خودم تصمیم گرفتمو بقیشو به خداوند واگذار. کردم ک معجزه اسا اتفاق افتاد، ولی با این وجود باز هم ریشه ی این ایراد با من هست مثلا وقتی بهم میگن ته این کاری ک میری پیشرفتی نداره، یکمی حس بد بهم میده و این باور قورتمند کننده رو مدام دارم با خودم تکرار میکنم که حرفاشون روم تاثیری نزاره:من دارم تکاملم رو طی میکنم اشکالی نداره قدم اوله بازم هدایت میشم به جاهای بهتر بابا همین الانم برای شروع بهترین فروشگاه جایی که زندگی میکنم و اینکه درآمدش نسبت به همه ی مغازه و فروشگاهای کل شهرمون بیشتره خیلی عالیه.
قبلا درگیر میشدم با همه میجنگیدم بحث میکردم ک من درست فکر میکنم و… و این باعث شده بود ک حتی به جایی برسم که شرک بورزم و قدرت بدم به دیگران و از لحظه ای ک انرژیمو دیگه صرف این چیزا نکردم در ها بروم باز شد خداروشکر
چقد پاشنه آشیل داشتم و دارم تو حرف مردم ک خودم خبر نداشتم و انکار میکردم و حتی میرفتم میگفتم شماها خیلی فلانید ک حرف مردم براتون مهمه😆
خب حداقل الان گردن میگیرم و میخوام بهترش کنم
حالا تو کارم از بعضی قوانین دارم استفاده میکنم خیلی نتایجش خوب بوده
مثلا تو روابط وقتی کسی بخواد ذره ای بدیه کسی رو بگه من بحثو یجوری عوض میکنم تو ذهنم ادما رو تحسین میکنم و بعضی وقتا به بعضیاشون میگم ازشون تعریف میکنم و خیلی روابطم عالی شده و حتی اونایی ک جلوروشون ازشون تعرف نکردم فقط تو ذهنم تمرکز کردم روی ویژگی های مثبتش با بقیه ممکنه مشکل داشته باشن با من خیلی خوب رفتار میکنن، دارم از رئیسم خیلی چیزا یاد میگیرم، اکثریت مردم چون خیلی ادم ثروتمندیه ی حسی بهش دارن ک اره این قالطاقه ولی من بجای این چیزا مدام میگم خدابیشتر بهش بده ایول به رفتارا و حرفاش توجه میکنم و ازش الگو میگیرم ببینم چه باور های خوبی داره میگم ببین چقدر جهان بی نهایت ثروتمنده که تو همین شهرستان کوچیک ما کسی هست ک 5تا ماشین داره و ی فروشگاه خیلی بزرگ چند تا خونه و باغ و ملک و…
حتی دقت کردم این باور چقدر درسته که استاد میگه برای خوشبختی و شادی ماباید ثروتمند بشینم چون ثروت مارو از همه ی بدی ها و گناها دور میکنه، مردم به صاحب کارم حسادت میکنن چون فکر میکنن ثروت کمه و اون ک پولداره ادم بدیه در حالی که من فقط خوبی ازش دیدم چون پولداره محتاج دزدی نیست که بخواد از راه نادرست و حق کسیو خوردن زندگیشو بگذرونه چون ثروت داره عزت داره ثروت باعث شرفتمندیش شده چقدر رفتارهای خوبی داره چقدررر بچه هاش حتی از هر بچه ای ک تو فامیل و اینور اونور دیدم شاد ترن چقد ادم آرومیه و شوخ و شاده به همه احترام میزاره
خدایا شکررررررت
و یکی دیگه از پاشنه های آشیل بزرگمم تکامله
یعنی من یکمی عجولم برای یادگیری و ماهر شدن و ثروت ، اگر که میشه شما هم راهنماییم کنید که چطور پاشنه های آشیل خودتونو بهترش میکنید از خودتون برام مثال بزنید و به منم در این زمینه پیشنهاد بدین ممنونتون میشم☺️💙💙💙💙😃
سلام زهراى نازنینم
عاااشقتم که اینقدر زیبا و صادقانه نوشتى چقددر لذت بردم و تحسینت کردم اینقدر قشنگ با این سن کم دارى رو خودت کار میکنى و خدارو از ته ته قلبم شاکرم که دختر زیبا و پاکى مثه تو تو این سن به این مسیر الهى هدایت شده
فقط خدا میدونه که از چه مسائلى نجات پیدا میکنى و باهاشون برخورد نمیکنى فقط به این دلیل که از این سن وار د این مسیر شدى اگر ثابت قدم ادامه بدى مسیر رو
چقدر هدایت هاى قشنگى رو خدا از نوشته هات برام جارى کرد عزیزم که امروز لازم داشتم برام یادآورى بشه وقتى نوشتى
من هدایت شدم واقعا خدا خودش همه چیو هماهنگ کرد تمام مسائلم در زمان مناسب از طرق مختلف حل شد که فکرشم نمیکردم
این یه پاراگرافت اصل هدایت بود برام که کلى لذت بردم
سپاسگزارم انقدر قشنگ از روند تکاملیت و هدایتهات نوشتى
تحسینت میکنم که اینقدر قشنگ دارى قدم ها رو میرى
میدونى ما که تو این مسیر هستیم قطعا با مخالفتهاى نزدیکانمون تو مسیر اجراى ایده هامون مواجه میشویم حتى تمسخر هم میشویم این بخشى از مسیر هست اینو باید بدونیم مسیرى که حتى پیامبرها ههم با همین تمسخرها ادامه دادن و نا امید نشدن و مجنون خوانده شدن و به قول استاد اون لحظه ها باید ببینیم اون کسى که داره ما رو تمسخر میکنه براى اجراى ایده الهى مون خودش چه نتیجه ای تو دستشه
که البته همون ایده الهى هم خودش شرایط داره باااااااید با شرایط ما هماهنگ باشه یعنى نخواهیم تقلا کنیم تا اون ایده رو اجرا کنیم نخواهیم زور بزنیم و بجنگیم با کسى تا ایده امون رو اجرا کنیم اینو میگم چون خودم از این نقطه ضربه ها خوردم که استاد تو قدم اول اینو خیلیییی قشنگ توضیح میدن
تحسینت میکنم و آفرین بهت میگم که اینقدر قشنگ دارى به وجه خوب افراد ثروتمند نگاه میکنى و این یکى از بهترین تمرین هاست که افراد ثروتمند رو افرادى مقدس و الهى بدونیم
در مورد تکامل باید بگم چیزى که من درک کردم تا الان اینه که پاشنه آشیل همه ما هست چون ریشه انسان عجول هست این ذات ماست و ما باید همیشه تو هر خواسته و ایده اى به تکامل دقت کنیم و از خودمون بپرسیم که آیا براى اجراى این ایده تکامل رو رعایت کردم؟
قانون تکامل براى خواسته چى میگه و از خدا بخواهیم ما رو هدایت کنه به قدم هاى تکاملى براى رسیدن به اون خواسته
اگر بخوام در مورد خودم مثال بزنم اقوام پدرى من اغلب خیلى خیلى ثروتمند و همشون بهترین و خیر ترین افرادى بودن که دیده بودم و دختر عمه ها و عمه من بسیار ثروتمند و بسیار انسانهاى شریف و فوق العاده اى بودن و من از بچگى دوست داشتم مثه اونا باشم
همیشه در یک تضاد زندگی میکردم بین خودمون و اقوام مادریم که افراد معمولی بودیم که البته بیشتر با اونها در ارتباط بودیم و اقوام پدریم که سالی یکبار میدیدمشون ولی همون سالی یکبار و من انقدر توجه میکردم بهشون تو ذهنم و وااااقعا بودن با اون جنس آدمها رو میخواستم
میدونى من کل دوران زندگیم به اونا فکر میکردم و میکنم به اینکه خیلى انسانهاى خیرى هستن و چقدر بچه هاى خوب و سالم و صالح و موفقى داشتن
و این کانون توجه من روى این موضوع منو هدایت کرد که با اینکه ما خودمون یه خانواده خیلییییییی از لحاظ مالى معمولى باشیم ولى من هدایت شدم از سن خیلى کم و در مدار ثروت قرار گرفتم و با همون جنس افراد زندگی کردم
چون کل عمرم ناآگاهانه کانون توجهم روى زندگى و شرایط اونا بود تضادهایى که توخونه و زندگى خودمون میدیدم و در زندگى اونا نبود و ناآگاهانه یه اهرم رنج و لذت خیلیییی قوی تو ذهنم شکل گرفت که من میخوام بودن با اون فرکانس افراد رو تجربه کنم و دقییییقا همین شد
من خاطره لذت بخش و شیرین یک هفته زندگی کردن تو شش سالگی تو قصر تریبلکس استخر دار که دختر عمه ام داشت هییییچ وقت از ذهنم پاک نشد و مزه ثروت رفت زیر زبون
مزه راننده کراواتی داشتن که بچه هاشون رو میبرد مدرسه
موزی که من تو عمرم نخورده بودم و ندیده بودم و اولین بار اونجا خوردم و اصلا تو خونه کسی ندیده بودم
ارزش و احترام و عشق بی قید و شرطی که به بچه میذاشتن مزه اینا رفت زیر زبون من تا متعهد بشم با خودم که خودم و بچه هام بااااید تو این شرایط زندگی کنیم
من همیشه دارم با خاطره اون یک هفته زندگی میکنم و مرور اون شیرین بودن ثروت منو هل داد تو مدار ثروت وسالگی و این کنتراست انقدر قوی بود که من خیلی خووووب یادم موند
و خدارو شااااکرم برای اون تجربه که دنیای منو تغییر داد
انگار خدا عمه ام رو فرستاد تا دست منو بگیره ببره اون شرایط رو تجربه کنم تا مزه اش بره زیر زبونم و نپذیییییرم معمولی زندگی کردن رو
باعث شد من ثروت رو انتخاب کنم و خوب بدونم و خواسته قلبیم این باشه تو اون شرایط زندگى کنم و الان که به این موضوع فکر میکنم و با استاد مقایسه میکنم میبینم دلیل اینکه من خیلییییى زودتر و ساده تر تو این مدار قرار گرفتم همون بود که کانون توجهم به ثروت خیلى بهتر بود البته نمیگم عالى بوده چون خیلى باید روش کار کنم چون بالاخره این باور که ثروتمندا آدم هاى خوبى نیستن یه ویروس ذهنى هست که فراگیر هست و باید تا آخر عمر روش کار بشه
اگر بخوام طبق قانونى که الان درک کردم که میگه شما به کانون توجهت هدایت میشى میتونم بگم من تو این مورد خدا رو شکر ناآگاهانه از بچگى کانون توجهم به اقوام پدریم بود و البته ناخودآگاه تکاملم رو طی کردم با اینکه قانون رو نمیدونستم
ولی یه چیزی میدونم وقتی آگاهانه میایی از این قانون کانون توجه استفاده میکنی خیلی راحت تر و بهتر و زودتر اون شرایط رو تجربه میکنی چون من خودم درکی از توحید نداشتم و تو اون مسیر خیلیییی ضربه ها خوردم ولی ترکیب توحید و کنترل کانون توجه آگاهانه یه ترکیب جادویی میشه
و یه تجربه دیگه که بخوام از خودم بگم که خیلى بهم کمک کرد اینکه من واقعا فایل هاى استاد و دوره ها و کامنتهاى بچه ها رو میخورم
میدونى من وقتى وارد این مسیر شدم توى یکى از بهترین گالرى هاى تهران کارام رو میذاشتم بدون اینکه بخوام اجاره رگال بدم خودشون برام میفروختن و فقط پنجشنبه ها تل میزدم گالرى و آمار فروش میگرفتم و وقتى نشونه ها گفت جمعش کن بشین لیزرى سر درک قوانین الهى با تمااااام هزینه ها و هرچى بود جمعش کردم و وقتى ایمانم رو نشون دادم خدا هدایتم کرد به استاد و به درآمد غیر فعال که کلیییی پول ساختم بدون هیچ کار فیزیکى
میخوام بگم هدااااایتباید از خدا بخواى هدایتت کنه مسیر ها رو بهت نشون بده بخواهى سمعا و طاعتا کنه تو رو نسبت به هدایت هاش این چیزى هست که به من خیلىیییی تو این مسیر کمک کرده
از خودم مثال زدم ولى میدونى ما هر کدوممون مسیر رسیدن به خواسته هامون مثه اثر انگشتمون منحصر به فرده
نوح بهش گفته شد کشتى بساز به موسى گفته شد عصا بزن به دریا و ید بیضا داده شد عیسى مرده زنده میکرد به پیامبر قرآن داده شد
مسیر رشد و موفقیتى و تکاملى هر کدوم متفاوت بود مسیر رشد و تکاملى و هدایتى یوسف با لوط فرق میکرد
میدونى ما فقط میتونیم دست خدا رو باز بذاریم و تو مسیر بموینم و از خدا بخواهیم مسیر رشد و تکاملیمون رو با توجه به شرایطمون جلوى پامون بذاره
شاید هدایتها و قدم هاى تکاملى من براى کس دیگه اصلا مناسب نباشه
اصل تسلیم بودنه اصل توکله اصل هدایت خواستنه اصل کانون توجه هست اصل درک و عمل به قوانین هست بقیه اش بهت گفته میشه
اینایی که گفتم رو فکر نکن خودم میتونم خیلى خوب عمل کنم ولى این اصلى هست که مینویسم تا براى خودم تکرار بشه
براى تو بهترین بهترین ها رو آرزومندم 💖💖💖
سلام عزیزان
کسی میتونه راهنمایی کنه چطور میشه قسمتهای اول و دوم این فایل رو دانلود کرد؟؟؟
من قبلا بهتر میتونستم فایلها رو از توی سایت پیدا کنم اما الان که بعد از مدتها به سایت اومدم نمیدونم چرا نمیتونم به فایلها دسترسی داشته باشیم
حتمامن تجربم کمه چون مطمانم که سایت از نظر چیدمان بینظیره و هدفم از این پیام ایراد گرفتن نیست.
لطفا راهنمایی بفرمایید
عاشق همتونم عزیزان هم فرکانسی،
الان که این پیام رو دادم ندایی در درون بهم گفت که یک تجربه رو باهاتون به اشتراک بگذارم
شاید بدرد یک عزیزی بخوره و تصمیم گرفتم براتون چند خطی رو بنویسم
من بخاطر تاخیرم ،بخاطر دوریم از آموزشهایی که سالها قبل از استاد عباسمنش دیده بودم و مدتها بود که داشتم روی خودم کار میکردم و بخاطر اینکه آموزشها رو جدی نگرفتم و از مسیر خارج شدم خیلی آسیب دیدم ،خیلی ضرر کردم وفقط عمر خودم رو خوردم و ثانیه ثانیه زندگیم رو نابود کردم .
الان که دوباره برگشتم دوست دارم از صفر شروع کنم و دیگه نمیخوام گول افکار خودفریبم رو بخورم، میدونم که فکر من تمایلش بیشتر به سمت منفیهاست و دوست داره من درجا بزنم اما اون این کارو با زیرکی انجام میده و با هزاران دلیل و هزاران راه وروش من رو به سمتی که خودش میخواد میبره ،و اگر من فریب اون رو بخورم و وارد بازی اون بشم ،میشم یک فریب خورده و هیچ معلوم نیست که کی از این افکار خلاص میشم و تا کی باید سردرگم باشم وعاجزانه دوباره اگر بتونم تاکید میکنم اگر بتونم برگردم که برگشتم فقط لطف خداست و معمولا برای همه ما شاید اتفاق افتاده که لحظه برگشت ما لحظه ته ناامیدیهای ما و ته آخر خطهای ماست ،از زندگی که برای خودمون ساختیم و اون لحظه فقط التماس خدا میکنیم که یک فرصت دوباره به ما بده و اون آگاهی از پناه بردن به خدا همون هدایت ماست و باید با توکل و اعتماد و توجه دقیق آماده دریافت پیامهای خدامون باشیم ،به هر طریقی و بدون هیچ قضاوتی ،اینکه چه کسی؟ و چطور؟ و چه زمانی؟ به ما این پیامها میرسه اصلا مهم نیست و مهم توجه به اصل پیامه .میخوام بگم مراقب باشیم چی میبینیم ؟چی گوش میدیم؟کجا میریم؟با کی میشینیم؟و دائم در طول روزوشبمون چطور زندگی میکنیم ؟شاید بگیم ما داریم روخودمون کار میکنیم و هیچ اتفاقی نمیوفته ،اما بار انرژی ک از باورها و احساساتی که قبلا وارد مغز خودمون کردیم هیچ معلوم نیست که به چه شکل و در چه زمانی و با چه اتفاقاتی ممکنه سراغ ما بیاد،که دیر یا زود میاد ،شاید دستورالعملهایی هم مث پاکسازی بوده باشه اما مهم خود ماهستیم که چقدر اصول برنامه ای رو که در پیش رو گرفتیم رو قبول داریم (آموزشها) و این همون نکته کلیدی کل مسیر هست و استاد همیشه میگن که هر آنچه که تاالان آموزش دید رو بزارید کنار و فقط با روشهای ما حرکت کنید و ادامه بدید و اگر سوالی داشتید سریع و بدون هیچ معطلی بپرسید (عقل کل)
نکته اینجاست که من دستخوش این نپرسیدنها شدم
من اسیر هوای نفس و انکار درونی خودم شدم
من اسیر غرور و ترسهای خودم شدم
و نپرسیدممممممممم
عزیزان دوست داشتم این تجربه رو با شما به اشتراک بگذارم تا راه کج رفته من رو نرید و تحت تاثیر قرار نگیرید ،بخصوص عزیزانی که تازه عضو گروه شدن و تازه وارد خانواده عباسمنش شدن
بهتون خوش آمد میگم
بهتون تبریک میگم
عشق است این حضورتون در پاس داشت میثاق با خداوند
پس حضور داشته باشید و حضور داشته باشیم و مراقبت کنیم از این حضور ،باشد که در مسیر هدایت از نعمت راه کسانی که به آنها نعمت عنایت شده بهرمند شویم
آمین یا رب العالمین
براتون آرزوی سلامتی روح وروان وجسم رو از خدای خودم خواهانم
باعشقققققققق
داریون
به به استادددددد سلااااااام
این فایل عالی بود و بعد از اینکه گفتید تجربه خودمونو تو زندگی بنویسیم دوس داشتم این کامنتو بذارم
من حدود یه هفته پیش به یه تضادی برخوردم ک خیلی حالمو بد کرد همون گریه های هق هق کنان ک نفسم ب سختی میومد و واقعا نمیتونستم جلوشو بگیرم
اجازه دادم ک اشکم بیاد ولی فقط میگفتم خدایا تو منو کمک کن تو دستمو بگیر تو منو به جواب سوالم برسون یکم آرومتر شدم تا اینکه تو سایت یه متنی خوندم ک سریع زنگ زدم به خاهرم و طوری شد ک ما راهیه شمال شدیم و اونجا خاهرم و همسرش جواب سوال منو دادن و من هی ب خودم میگفتم ببین این خدا تورو از قزوین برد شمال ک فقط جواب سوالتو بدهااااا
و بلافاصله من ی فایلی تو نوت گوشیم نوشتم به اسم باورهای توحیدی و هر چیزی ک حال منو بهتر میکرد توش مینوشتم و هی با خودم تکرار میکردم تا اینکه شما تو یه فایل گفتید تو دل همین تضادا اگه تونستی ذهنتو کنترل کنی سرند میشی اصلا انقدر خوشحال شدم ک حتی بخاطر اون تضادم خداروشکر کردم و از اون تضادم ی اهرم ساختم برای حرکت کردن برای اینکه من ذهنمو مشغول کنم
ن ذهنم منو مشغول آشغال و فکرای منفی بکنه و هربار ک اون تضاد میاد تو ذهنم میگم ببین تو داری کاریو میکنی که همه نمیکنن و شک نکن نتیجه ای میگیری که از همه متفاوته و آروم باش ک تو با رشدت از تضادات بزرگتر میشی و اونا هی برات کوچیکترو کوچیکتر میشن تا جاییکه ی جا ب خودت میای میبینی ای بابا این همون تضاده بود ک من درگیرش بودم الآن اصلا ندارمش
خلاصه که هنوز ب اون نقطه نرسیدم ولی شک ندارم ک میرسم
یه خاسته ای ک جدیدا خیلی با خودم تکرارش میکنم اینه که خدایا من نعمت میخام ثروت میخام ولی میخام همه اینارو باتو تجربه کنم اون حسی ک تو من میدیو هیچکس نمیتونه بمن بده پس همیشه بامن باش
و میگم شک نکن ک خدا ایمان تو رو ضایع نمیکنه