الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 5 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-09 04:03:442023-03-26 07:57:15الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای بخشنده مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم درس اولی که در این فایل بود اینکه باید در لحظه زندگی کنیم
فارغ از اینکه که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد اگر ما بتوانیم در لحظه زندگی کنیم وهمه چیزی های آینده را به خداوند بسپاریم ورها وآزاد زندگی کنیم هر لحظه از زندگیمون لذت میبریم
اگر ما برویم دنبال شغلی که از آن لذت میبریم هم ثروت میسازیم وهم از زندگی لذت میبریم
اون کاری که با شور وشوق شروع شود نتایج اون باور نکردنی است
بهترین شکل زندگی کردن در لحظه است وما نمیتوانیم چیزی را پیش بینی کنیم خیلی خوب است که نه در گذشته زندگی کنیم نه در آینده
وقتی که این سبک از زندگی را داشته باشیم به قول قرآن مؤمن کسی است که نه غمی از گذشته دارد و نه ترسی از آینده این نگاه که به آینده داشته باشیم ما را از مسیر دور میکند ما باید هر لحظه بهترین خودمان باشیم وهر لحظه با قوانین جهان پیش برویم ولذت ببریم
وقتی که در مسیر درست باشیم نه کاری داریم که دیگران چه طور زندگی میکنند نه کاری داریم که جامعه به سمت وسوی حرکت میکند تنها وظیفه من کنترل زندگی خودم وتمر کز بر زیبایی و مواظب افکار و ورودی ها خودم باشم اگر ما به این درک برسیم که هیچ عامل بیرونی نقشی در زندگی ما ندارند فقط خودمان مسئول زندگیمون هستیم زندگی گلستان میشود همه اینها ما را از مسیر دور میکند روی چیزی کار کنیم تحت کنترل ما باشد مثل افکار وباور ها و ورودی ها اینها به ما کمک می کند نه چیزی های بیهوده به جز این که
وقت ما را میگیرند هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند ما بهترین درسی که در این مسیر الهی یاد گرفتیم این است که احساس بد اتفاقات بد بوجود میآورد واحساس خوب اتفاقات خوب بوجود میآورد اگر این قانون را در همهی زندگیمون بکار ببریم وعمل کنیم دیگه نه به آینده کاری داریم نه به هیچ عامل بیرونی اگر دنبال حواشی برویم حواشی بیشتری بوجود میآید
مهمترین ویژگی یک آدم موفق این است که برای خودش زندگی کند نه برای اینکه که یک سری افراد به به و چهچه بگویند برای دل خودشان زندگی کنند این نشان از عزت نفس افراد هست
وقتی مثل استاد عزیز به حد از عزت نفس برسیم
که بدون هیچ گونه ماسک وبدون هیچ گونه قصاوت زندگی کنیم واز هر لحظه زندگی لذت ببریم اون وقت است که عمل کردیم به قوانین
باز هم نکته اساسی در این فایل احترام گذاشتن است که این احترام اولویت بیشتری دارید نسبت به صمیمیت که در هر صورت باید رعایت شود
باید هیچ وقت منتظر تعریف وتمجید دیگران نباشیم مهترین لذت را در حال خوب خودمان تجربه کنیم این بزگترین درس از این مصاحبه مسی بود که به من داد
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو باقوانین ثابتش آفرید تامن بادرک اون قوانین خالق عامدانه ی خواسته هام باشم.
استادعباسمنش عزیز،بابت این آگاهی های ارزشمندی که بهمون میدیدازتون سپاسگزارم
مهربان پروردگارم رو هم شاکرم که منو به این سایت توحیدی هدایت کردتاهم خودم خوب زندگی کنم هم کمک کنم تا جهان جای زیباتری برای زیستن باشه
من بسته روانشناسی ثروت یک ودو رو تهیه کردم و تواین دوره شما بسیار تاکید کردین که حتما کار مورد علاقمون رو انجام بدیم وباورهای مناسب بااون بسازیم تا ثروت هم درامتداد اون بیادوچون کار مورد علاقمون رو انجام میدیم ،خسته نمیشیم و لذت بسیار میبریم و هزاران مزایای دیگه….
که دراین فایل با زبان دیگری باز به این اصل اشاره کردین،سپاس که در فایل های دانلودیتون هم مانند محصولاتتون ، اصل هارو میگید.بنظر من این یکی از نشانه های اینکه شما عاشق کاری هستید که دارید انجامش میدیدوشما مرد عمل هستید ودرحرف هاتون دیده میشید⭐
شمافرمودین چیزی رو پیش بینی نکنیم وبیشتر تمرکزمون روی خودمون باشه روی افکارمون باورهامون ،درکل تمرکزمون روی چیزی باشه که تحت کنترل ماست ،این چیزیه که مارو درمسیر صحیح نگه میداره ومن اینکارو با موندن دراین سایت و ورودی مناسب به خودم دادن ازطریق آگاهی های این سایت انجام میدم و پیشنهاد میکنم دوستان دیگر هم همینکارو کنن که فقط خدا میدونه من چقدر با ماریای قبل از ورود به سایت متفاوت ترم از همه لحاظ، تحصیل، اندام،
درآمد، آرامش، شغل، اعتبار، اعتمادبنفس وجوانترشدن ،روحیه ی بالا ،قدرت درونی و……
استاد توهمه ی آموزه هاتون میشه به راحتی اصل هارو پیدا کرد چون همشون حول محور قوانینی هست که دارید باهاش زندگی میکنیدوقانون بعدی که من تواین فایلتون درک کردم ،قانونِ” توجه به هرچیزی از همون جنس تجربه هارو برامون به ارمغان میاره ” حالا میخوای به مشکلات توجه کن وتجربیات مشابه داشته باش میخوای به زیبایی ها توجه کن و تجربیات زیبا داشته باش انتخاب با خودمونه….
شمادراین فایل از لذت بردن از چیزهای کوچیک صحبت کردین واین چیزیه که ما در سریال زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا وسایر فایل هاتون ازتون یادگرفتیم
وسپاسگزارم که درآخر از احترام صحبت کردین و فرمودن که اهمیتش از صمیمت بسیار بیشتره وباید اولویت مون در روابطم باشه این برام درس ارزشمندی بود
دوستتون دارم ،عشق برای همه بچهای سایت توحیدی عباسمنش 🟠🟡
سلام خدمت همهی دوستان و همفرکانسی های عزیزم.بخصوص استاد عباس منش عزیز کع البته از نظر من ایشون شاه شاهان هستن.
دستتون درد نکنه استاد که مصاحبه کینگ مسی رو برای ما آوردی و درباره تک تک نکاتش توضیح میدین
من خودم مصاحبه مسی رو خوندم خیلی لذت بردم
و چقد انگیزه گرفتم
بقول استاد اگه هر کسب و کاری رو که دارید و با تمام وجود تلاش کنید اونو به نحوه احسنت انجام بدی ثروت خود به خود وارد زندگیتون میشه
و البته باید ما شغل خودمونو ،فارغ از اینکه چی هست ارزشمند بدونیم
قبلنا اگه کسی از من میپرسید شغلت چیه ؟من با کلی خجالتی میگفتم کاشی کارم یا بعضی وقتا الکی میگفتم بوتیک دارم
واین نشان از عدم عزت نفس پایین منو میرسوند و باعث میشد که من ن خودمو نه کارمو ارزشمند ندونم. متعاقبا نه افراد برای من ارزش چندانی قائل بودن و نه ثروت به سمت من میومد.البته الانم من فعلا به هشتاد درصد از اون اعتماد به نفس نصبت به خودم رسیدم
مسی فقط عاشق فوتبال نیست ،اون عاشق زن و بچه هاشه و توی این مصاحبه از همسرش قدر دانی کرده که همواره در سختی وخوشی کنارش بوده و بهش آرامش داده
آدمهای زیادی دور و بر ما هستن تا ی کم پولدار میشن ،دنبال حرمسرا میرن و زود بنیاد خانوادشون از هم می پاشه ولی مسی اینجا به ما یاد میده میشه بی نهایت شهرت و ثروت داشت و همچنین عاشق زنت باشی یا حتی خودت استاد عزیز
برای همهی شما دوستان بخصوص استاد عزیز آرزوی خوشبختی و سلامتی،ثروتمندشدن.واستمرار در این مسیر زیبا رو دارم شاد باشید
سلام به استاد مهربان.من امیرحسین 11ساله هستم و اولین بارمه که تو سایت کامنت میزارین و از فایل هاتون خیلی رازی ام مخصوصا سریال تمرکز بر نکات مثبت و سریال سفر به دور آمریکا . من عاشقتونم استاد . استاد عزیز من تمام فایل های که میزارین رو خیلی خیلی دوست دارم و خیلی از این فایل ها خوشم میاد.من از طریق خاله ام با شما آشنا شدم .و خوشحالم که دراین سن کم وارد این سایت شدم .من موقع هایی که درس ندارم وارد این سایت شما می شوم و هر فایل سریال سفر به دور آمریکا را در تبلتم ذخیره می کنم و هربار می روم به آن نگاه می کنم و از دیدن این زیبایی ها و نعمت های خداوند سپاسگزاری می کنم و لذت می برم از شما هم سپاسگزارم که این زیبایی ها را به ما نشان می دهید که ما هم به زیبایی های بیشتری هدایت بشویم
سلام خاله جون خیلی خوشحالم که کامنت گذاشتی و تو این سن کم وارد سایت استاد عباس منش شدی آیینده درخشانی را برات ارزو دارم انشالله که بتونی به همه حرفای استاد و قوانین کیهانی خداوند عمل کنی…در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشی عشقم
سلام امیرحسین عزیزم ،چقدرخوشحال شدم که ازالان داری این آگاهی هارو نوش جان میکنی و ،ورودی های مناسب میدی به خودت ،بهت افتخارمیکنم بزرگ مرد
منم پسر 11ساله دارم و هروقت که سریال زندگی دربهشت، سفربه دور آمریکا ،توجه برنکات مثبت و… رو نگاه میکنم میاد وباهام تماشا میکنه ومن ازاینکارش لذت میبرم چون میدونم بااین تماشا آرزوهاش داره بزرگ میشه ،ظرف ذهنیش داره وسیعترمیشه ،میبینه که مردم دارن با چه کیفیتی زندگی میکنن وخودشم میتونه اون تجربه هارو داشته باشه اگر قوانین رو بشناسه وطبق اونا عمل کنه
خیلی برات خوشحالم پسرخوبم وبهت افتخارمیکنم
ایامت بکام بزرگ مرد
سلام خدمت استادعزیزم
و تک تک دوستان
استاد عزیزم این فایل هم مثل تک تک فایلهای دیگه برای من پر از کد و نکته بود
رمز و راز موفقیت
و راز موفقیت انسانهای موفق
مهمترین مساله برای من تو این فایل دنبال حاشیه نبودن بود .
من اونقدر با مخ به زمین خوردم که از خدا کمک خواستم و من رو با شما اشنا کرد
من همیشه دنبال حاشیه بودم
و چقدر عالی توضیح دادید که تمرکزمون رو روی خودمون بزاریم و اصلا دنبال حاشیه نباشیم
چقدر خوبه که انسان هر لحظه به دنبال نکته های طلایی برای موفقیت باشه و انو تو زندگیش اجرا کنه
چقدر برام این رفتارتون درس داره
شما ساعتها میشینید پای مصاحبه افراد موفق و از تک به تک حرفهای اونا نکته برداری می کنید و بعد کلی درباره اش صحبت می کنید
من تو سفر به امریکا فکر می کردم توجه به نکات مثبت یعنی رفتن به طبیعت و زیبایی و دیدن اونها و شکر گذاری برای زیباییها
امروز متوجه شدم تمرکز روی انسانها موفق و گوش دادن مصاحبه هاشون یا خوندش و نکته برداری و تفکر و حرف زدن درباره اش هم یه نوع تمرکز روی نکات مثبته
و از شما و خداوند بابت این آگاهی ها ممنونم
پایدار باشید .
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ ﴿42﴾
بگو در زمین بگردید و بنگرید فرجام کسانى که پیشتر بوده [و] بیشترشان مشرک بودند چگونه بوده است (42)
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ ﴿43﴾
پس به سوى این دین پایدار روى بیاور پیش از آنکه روزى از جانب خدا فرا رسد که برگشت ناپذیر باشد و در آن روز [مردم] دسته دسته مى شوند (43)
مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ ﴿44﴾
هر که کفر ورزد کفرش به زیان اوست و کسانى که کار شایسته کنند [فرجام نیک را] به سود خودشان آماده مى کنند (44
سلام به استاد عزیزم و به همهی دوستان عزیزم در این جهان مجازی توحیدی
بعد از گوش دادن به قسمت دوم این فایل بی نظیر و پر از آگاهی،قلبم گفت امروز بنویس ،از شرایط قبلی خودت و شرایطی که الان به وجود آوردی با استفاده از قوانین و آموزش های استاد …
یادمه استاد میگفت وقتی داشتم روی باور های ثروت سازم کار میکردم به مریم جان میگفتم من پول بوی رو میشنوم!
این جمله برای من خیلی الان آشناست،وقت هایی که ارومم،در فرکانس شکرگزاریم،وقتایی که خودم رو نزدیک میبینم به انرژی منبع،به شدت بوی موفقیت و بوی رسیدن به خواسته های رنگارنگم رو میگیرم !و سرمست میشم ازین انرژی و قوت میگیرم برای ادامه مسیر ….
ساعت ١4:5٠ عصر بیستم بهمن ماه ١4٠١!
خب بریم ببینیم کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ سعیده ی قبل رو ؟ من که بی نهایت شوق دارم برای نوشتنش !
اگر فیلم صفر تا بیست سالگی رو بزنیم جلو یکم کارمون راحت تره !
بیست سالم بود!
تازه وارد دانشگاه و رشته ی پرستاری شدم
رشته ای که اصلا دوستش نداشتم و حتی خودمم انتخاب رشته نکرده بودم !
دلم پزشکی میخواست و کنکور رو خراب کرده بودم،چرا دلم پزشکی میخواست؟ برای دریافت تایید بیشتر از جامعه،دهن پرکن بودنش،نشون دادن لیاقتم و البته مثلا سربلند کردن پدر و مادرم در فامیل….
ازونجا که اعتماد به نفسم زیر صفر بود،همیشه آخرین صندلی کلاس و ته ردیف مینشستم!نه حرف میزنم نه سوال میپرسیدم!
بعلت داشتن خانواده مذهبی و دیکتاتوری،اجازه هم نداشتم به صورتم دست بزنم:))))) خلاصه مردی بودم واسه خودم :))))))
یعنی اینجوری بگم که وقتی من ازدواج کردم و رخصت پیدا کردم برم ارایشگاه،روز بعدش رفتم کلاس،هم کلاسی هام منو نشناختن:)))))) فکر کردن سال بالایی اومده تو کلاس :)))))
{از شمال ایران تا آمریکا شکلک خنده :))))) }
خلاصه تو سن بیست سالگی جهت فرار از جو خانه،بدنبال ازادی بیشتر،البته عشقی که در اون سن همه ی وجود آدم رو مطیع خودش میکنه،من ازدواج کردم!
با پسری که تو ی شهر دیگه تو ی استان دیگه زندگی میکرد و خودش و پدرش قول داده بودند که حتما برای زندگی بیان شهرما گرگان !
پرواضحه دیگه کسی که روی آدم ها حساب میکنه ،نه روی خدای آدم ها ،میفته توی باتلاقی که فقط فرو میره!و فرو میره و فرو میره !
متاسفانه تو بدترین حالت ممکن یک ماه بعد عروسی ما پدر همسرم فوت میکنه فوقع ما وقع!
ما موندگار میشیم تو شهر همسرم ،فریدونکنار
واوضاع روز به روز سخت تر میشه !
روز های جهنمی که هر روزش با این جمله شروع میشد که تو قول داده بودی بیای گرگان !و بعد دعواهای پشت سر هم …
روز به روز سرد شدن رابطه …مشکل روی مشکل …
نقطه ی اوج داستان اونجاست که 4سال بعد ازدواجمون،به اصرار پدرو مادر من تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم درحالیکه خودمون تو درو دیوار بودیم !!!
و خدای عزیزم گفت عه ؟ خودتون هنوز دست چپ و راست تون رو بلد نیستین،بلد نیستین مشکل خودتون رو حل کنید ،بچه هم میخواهید ؟چشششم !
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
گفت بفرما سعیده خانوم! ی دوقلو بهت میدم! توی یک کیسه،با ی جفت!
از ١٨هفتگی استراحت مطلق میشی !سرکلاژ میکنی!
هرماهم بستری میشی! تا دلت بخواد آمپول نوش جان میکنی!هی هم بهت میگن بچه هات زنده نمیمونن!دیابت بارداری هم میگیری تازه:) انسولینم میزنی تازه :)
٨ماهه هم بدنیا میارمشون!تازه دردسرهات واسه بزرگ کردن دوقلو های نارس شروع میشه :))))
آقا این باتلاق مگه تموم میشد؟
آخ که چقدر کتک خور من ملس شده بود!
ولی هی میخوردم باز به خودم نمیومدم!
تا مدت ها یا مادرم میومد شهر ما برای کمک ،یا من اونجا بودم!
وقتی هم مرخصی زایمانم تموم شد،غم و غصه اضافه ترشد!
یا دوقلو هارو از هم جدا میکردیم یکی من یکی مامانم
یا هردوتا میرفتن پیش مادرم …
و چه روزهایی که من انقدر گریه کردم نفسم درنمیومد!
بعد شرک هام بیشتر میشد! بعد رو زدن من به رئیس و روسابیشتر میشد !!!
یعنی مسئولی نمونده بود که سعیده جلوش گردن کج نکرده باشه که انتقالیش روبه شهرش درست کنه !تا بره پیش مادرش و راحت بچه هاشو بزرگ کنه!
همه قول دادن و هیچ کاری نکردن !
چقدر اون روزا پلن ریختم برای خودکشی:)
چقدر من قرص مصرف میکردم :)
چقدر از همه چیز خسته بودم !
و غرق در افسردگی ….
خدایا چقدر ممنونتم برای همه ی اون تضادها!
چقدر ممنونتم که نزاشتی انتقالیم درست بشه
اون موقع نمیفهمیدم،الان خوب درک میکنم پلنت رو …
این چیزایی که از عذاب های اون روزا نوشتم درواقع یک از هزارتا نبود،خیلی هاش خصوصی و بین من و خدای بخشنده ست،خیلی هاش از حوصله خارجه …
وگرنه مگه تموم میشه بدبختی های اون مدار ….
نقطه ی عطف زندگی من اسفند ماه سال ٩٩بود که توی داستان هدایتم نوشتم ،که چه اتفاقاتی افتاد که من دیگه توی باتلاقی که خودم برای خودم درست کردم ،دست و پا نزنم،وایسم و منتظر کمک خدا بمونم!
و خدا گفت:
وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِیمًا
و هر که عمل زشتی از او سرزند یا به خویشتن ستم کند سپس از خدا طلب آمرزش و عفو نماید خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت.
از سال ١4٠٠تا ١4٠١ که من تمرکز صد در صدم رو گزاشتم روی آموزش های استاد،نتایجی که گرفتم که اصلا درخوابمم نمیدیدم !
در بحث معنویت که خدای خودم رو در هرثانیه از روز پیدا کردم و این توحید و این وصل شدن به انرژی منبع دستاوردی هست که من با هیچ چیز عوضش نمیکنم و نمیخوام حتی یک لحظه ازین فرکانس دربیارم …
از نظر مالی که توهمین شغل پرستاری با هدایت خدا،قدم به قدم از بدهکاری درومدم و تونستم درآمدم رو از روزی که وارد سایت شدم 5برابر کنم!
شاید در نگاه اول این سوال پیش بیاد که تویی که داری روی خودت کار میکنی درامدت 5برابر شده،اون همکارت که روی خودش کار نمیکنه هم همین افزایش رو داشته دیگه !!!
ولی باید براتون بگم که ٩٩/٩درصد همکارای من با ی میلیون افزایش حقوق دنبال ی وام جدیدن،و سریع ی جا چالش میکنن!
در حالیکه با تموم وام هایی که گرفتن تا به همین امروز
هیچ تغییری تو زندگیشون پیش نیومده که اونارو خوشحال تر کنه که هیچ!
من همیشه میبینم،ناله هاشون بیشتر شده!شکایتشون بیشتر شده!کیفیت زندگی روز به روز پائینتره !و امید به زندگی کمتر!
در حالیکه هرافزایش حقوقی که میخورم همیشه سود خالص برام:)
و نگم از برکت پولی که به حسابم میاد ! و البته ی اتفاق مهم تر اینکه !
ازونجا که من دیگه وامی ندارم،قسطی ندارم که نگرانش باشم! تمرکزم از روی کمبود ها برداشته شده،نگرانیم کمتره و راحت تر دارم میپذیرم که باید هرچه زودتر از کارمندی بیام بیرون !
درحالیکه اگر قسط داشتم به هیچ عنوان نمیتونستم بهش فکر هم بکنم !!!!
حالا میخوام از نقطهی عطف این یکسال بگم که وقتی همه چیز خوب بود،روابط عاطفی عالی شده بود،بچه ها بزرگتر شده بودن و کنار ما بودن و دیگه ٣ماه بود پیش دبستانی میرفتن، از نظر کاری من در بهترین بخش و بهترین سرپرستار و پرستارا کار میکردم،در صلح و آرامش بودم …و به نظر میومد که سعیده داره با اسکیت تو مسیر جنگلی پیش میره و اوضاع داره روز به روز بهتر میشه !
یک تضادی پیش اومد!
ی جوری که من اگر این کار مدت روی خودم کار نمیکردم و سعیده ی سابق بودم ازهم میپاشیدم!
همه چیز گواه این بود که الان باید دخترها بطور کامل برن گرگان پیش مادر و پدر من زندگی کنن و من نمیتونستم هضمش کنم !
در حالیکه من دیگه خیلی وقته بیخیال انتقالیم شده بودم و همه چی رو سپرده بودم به خدا !که بهترین هارو برام رقم بزنه …
چندتا نشونه ی پشت هم بود که خدا گفت سعیده این پلن منه ،اروم باش ،مطیع باش و بزار کائنات کارش رو انجام بده !
از نشونه ها:
١)ازونجا که دخترها از بچگی پیش مادرم بزرگ شده بودن ،ی مدت به شدت دلتنگی میکردن و شب ها برای مادرم گریه میکردن تا بخوابن،بعد ی سرمای سختی خوردن،فرستاده بودمشون پیش مادرم تا بهتر بشن،زنگ میزدن میگفتن ما میخوایم اینجا بمونیم!دنبال ما بیاین در رو روتون میبندیم و راهتون نمیدیم!!!!
٢)مادر همسرم دچار مشکل دیسک کمر شده بود و باید عمل اورژانسی میکرد و عملا اون چند ساعتی که میتوانست در طول هفته وقتی من کشیکم پیش دخترا بمونه پَر شد!
٣)در حالی که روز ها بود ما در رابطه ی عاطفی با صلح و آرامش بودیم ی تضادی پیش اومد برامون سر نگهداری بچه ها که نظیرش تو این چند سال پیش نیومده بود!و یک دعوای وحشتناک! که نگم براتون!
همهی اینها من رو مصمم کرد که باید این اتفاق بیفته !
و در حالیکه همه سرزنشم میکردن چطور میخوای بدون بچه هات زندگی کنی ،پرونده شون رو از مدرسه تحویل گرفتم و خودم بردمشون گرگان توی یک مدرسه دیگه ثبت نام کردم که از هدایتی بودن همین ثبت نام مدرسه ی جدید فهمیدم مسیر به شدت درسته !!!
روز های اول به سختی میگذشت!درو دیوار خونه میخواست بیفته روم! اصلا تو اتاق بچه ها نمیرفتم !با اینکه تموم تلاشم رو میکردم ذهنم رو کنترل کنم ولی آخر شب احساسات مادرانه غلیان میکرد و من رو در اشک های بی وقفه فرو میبرد!
ولی ایمان به خدا ،اموزش های استاد ،مخصوصا جلسه چهارم قدم پنجم !
و آیه
{ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}
خیلی به من کمک کرد تا من بجای نشستن و آب غوره گرفتن از زمانی که برام آزاد شده و تو خونه تنها بودم بیشتر روی خودم کار کنم و منتظر باشم ببینم پلن خدا چیه و قدم بعدیم رو بگه !
و البته که اعتماد به پلن خدا همیشه جوابه !
منی که این همه سال میخواستم انتقالی بگیرم برای گرگان و نمیشد ،خدا گفت برو درخواست مأموریت رو توی سیستم ثبت کن!
درحالیکه این همه مدت اصلا سیستم برای من باز نمیشد!
گفت نگران نباش!
دست خدا اومد ،توی نیم ساعت ،بدون اینکه من دست به کیبورد بزنم ،برام تو سیستم ماموریت 6ماهه رو درخواست کرد!
یعنی من فقط نشستم نگاه کردم !از صفرتا صدش حتی زنگ زدن به دانشگاه ،پیدا کردن رمز ورود و….
همون روز ها به طرز خنده داری اتیکت پرستاری من گم شد!
درحالیکه بندش بود ،ولی اتیکت نبود !
این ی نشونه ی دیگه برای من بود که خدا میخواد من اینجا برم ،و من فقط باید تسلیم باشم !
چی بگم از پلن خدا ؟از تسلیم بودن در برابرش؟
ی روز رفتم شیفت ! دیدم همکارم که درواقع رفیقمه،توی سایت هست و روی خودش کار میکنه ،و خداوند مارو درکنار هم قرار داد ،گفت سعیده ؟؟؟؟ نشونه ی امروزت رو دیدی؟
من فکر کردم توی سایت رو میگه !!! گفتم نه؟؟چی شده ؟؟؟
گفت ندیدی؟از حیاط بیمارستان رد شدی ندیدی؟
یادم میاد چشم های پر از ذوقشو و اشتیاقش برای نشونه ی من !
(نمیدونم کامنتم رو میخونی یا نه،ولی من عاشقتم مرضیه ی محجوبه ی محبوب من)
برگشتم تو حیاط !دیدم ی بنر هست روی تابلوی اعلانات!
ی آقایی از بیمارستانی تو گرگان که نزدیکترین بیمارستان به خونه ی مادرمه،درخواست جابه جایی داده برای این بیمارستان توی فریدونکنار :))))))
یعنی احتمال اینکه یک نفر ازون بیمارستان بخواد درخواست بده،دقیقا بیاد بیمارستان ما ,یک در میلیون هم نمیشد!
ولی پلن خداوند همیشه جوابه!
معجزات خداوند پشت هم در حال اتفاق افتادن بود …
من اما در ارومتربن حالت ممکن بودم،تسلیم ترین حالت ممکن ….
و هر روز با خودم تکرار میکردم :
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
کارم را به خدا مى سپارم،خداست که به حال بندگانش بیناست
هرچقدر بهم اصرار میکردن برو ی کاری بکن ،با یکی حرف بزن،از ی مسئولی خواهش کن …
من میدونستم راه این نیست ،راه فقط تسلیم بودن در برابر پروردگاره!
وطبق آگاهی های جلسه 6قدم ١!
اگر من کارم رو درست انجام بدم،خدا کارش رو درست انجام میده!
اگردقت داستان اگر در این حده که هیچ برگی بدون اجازه
خدا روی زمین نمیفته پس من باید فقط بنده ی خدا باشم
تسلیمش باشم و بزارم کارها رو برام انجام بده ….
ازین روزهایی که تعریف کردم تقریبا دوماه گذشته و من قدم به قدم به هدایت الله گوش کردم
و ی روز که به شدت حالم خوب بود ،نزدیک بودم به انرژی خدا،تو خواب و بیداری بهم گفت برو درخواست ٣ماه مرخصی بده
بهش گفتم تو گفتی درخواست انتقالی بده که ؟ باز چرا برم همزمان درخواست مرخصی بدم؟
گفت میشه حرف گوش کنی ؟
گفتم چشم!
فرداش رفتم درخواست مرخصی رو دادم !
که اونم گفتم نیرو نداریم و نمیشه!
گفتم اوووکی!
من کارهام رو به خدا سپردم ،خودش میدونه چیکار کنه !
الان هم درخواست انتقالیم زیر دست مسئولمه،هم درخواست ٣ماه مرخصی با حقوقم !
تا آخرین همین ماه مشخص میشه با کدومش موافقت میکنه ! یا اصلا موافقت میشه ؟!؟!؟
من همچنان نمیخوام روی عقل پوک خودم حساب کنم،میخوام همه چی هدایتی باشه !
واسه همین هیچ فرسی وارد نمیکنم به هیچی !
ی روزهایی میگم اگر درخواست مرخصیم قبول بشه بهتره
ازون جهت که ٣ماه تایم دارم با حقوق که هم بیشتر روی خودم کار کنم،هم برم دنبال عشق و علاقه م و با پس اندازی که میتونم بکنم میتونم راحت برم انصراف بدم و از کارمندی دربیام …
بعدش میگم من چه میدونم پلن خدا چیه ؟
به قول قرآن که به پیغمبر میگه بگو که من از غیب چیزی نمیدونم !
این روز ها فقط تمرکزم روی دوره های استاد و مطالب و تمریناشه !
و تجربیات مشابه با تجربیات آقای عطار روشن!
بیشتر اوقات با لحن تمسخر ،بهم میگن:
چیه این همه دفتر دور خودت جمع کردی؟
چرا انقدر سرت تو گوشیه ؟چی داری توش تو؟
چی مینویسی اصلا ؟چرا هیچ جا نمیری؟ اینجوریم خوب نیست اصلا با دوستان قطع رابطه کردی !یعنی چی خونه فلانی نمیام!
باشه بابا تو خوبی !تو غیبت نمیکنی!تو …
یا سر رعایت قانون سلامتی :)
این چه وضعشه !مگه میشه اینجوری! اینم نمیخوری؟ اونم نمیخوری ؟چرا انقدر لاغر شدی؟اصلا انقدر لاغری قشنگ نیست،تا کی میخوای ادامه بدی !این چه طرز غذاخوردنه؟
چرا گشنه ت نمیشه؟ چرا چرا چرا
من فقط لبخند میزنم استاد ،من فقط انرژی میگیرم برای ادامه !
چرا ؟؟؟
چون نتیجه دستمه!!!
استاد ی حرف قشنگی شما تو لایو با استاد عرشیانفر زدی !
تموم جهان اگر به من بگن مسیرت اشتباهه!من نتایجمم رو میکوبم تو صورتشون:)))))
من این جمله رو سرلوحه ی زندگیم قرار دادم و میخوام با نتایجم با بقیه حرف بزنم !!!
استاد ی چیزی تعریف کنم براتون !
ی بار همسایه مون به همسرم گفت:خانومت داره واسه دکترا میخونه ؟
همسرم گفت چطور؟ببخشید سروصدا اذیتتون میکنه؟
گفت نه نه ! برام سوال شد،اخه همیشه داره به صدای یکی گوش میده :)))))))) گفتم داره دوباره درس میخونه حتما :)))))))
آره استادجانم!
سعیده اینجوری شاگرد شماست!
میخواد دکترای سایت استاد عباسمنش رو بگیره :)
و بعد با نتایج دکتراش،یک جهان رو ساکت کنه :)
بزووودی زوووود،از فضل پروردگار میام و از اتفاقات عالی که درحال رسیدن به منه براتون مینویسم !
منتظر کامنت های بعدی باشید:)
دوستون دارم
با عشق فراوان
شاگرد کوچک شما :سعیده
سلام سعیده عزیزم کامنتت را باعشق خوندم و لذت بردم و خداروشکر کردم که هدایتم کرد به کامنت دلنشینت واقعا همینه همه چیز هدایته اگر ما وابدیم و بسپریم به خداوند به بهترین شکل ممکن همه چیز رو درست میکنه خدایا شکرت برای این دوستان عزیزم
سلام سلام سلام
درووووووود فراوان به شما سعیده جان خواهر بزرگوارم.
در پناه هدایت و حمایت رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشی.
قبل از هر چیز یه نق بزنم ؛ حالا از توی کامنت من باید بفهمم که داستان هدایت نوشتی؟ چرا خبر نمیدی دختر خوب ؟
تا کامنتتو دیدم یهو بی اختیار یه لبخندی زدم و گفتم آخ جون یه کامنت بی نظیر، برم ببینم سعیده چی نوشته. خلاصه یه نگاهی انداختم به کامنتت الی ماشاءالله طولانی بود ، گفتم یا خود خدا و اکثریت امامزاده های اتحاد جماهیر شوروی. کی میره این همه راهو. شروع کردم به خوندن و لذت بردن و ذوق کردن و تحسین کردن و خدا رو شکر گفتن تا رسیدم به اونجا که نوشته بودی توی داستان هدایتت گفتی. گفتم هاااااااان ؟ داستان هدایت؟ بلافاصله پروفایلتو باز کردم داستان هدایتت رو خوندم و بازم کلی لذت بردم و ذوق کردم و تحسینت کردم و خلاصه خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره و هر ثانیه از اتفاقات زندگیت. چی بگم بهت ، بقول بوشهریا مُونگه دادن (نق زدن) حمید بی فایده است. سعیده است دیگه، انتظار نداری که بهت خبر بده فلانی من داستان هدایت نوشتم اون به زمان بندی خدا اعتماد داره و عالی و توحیدی روی خودش کار کرده. بینهایت تحسینت میکنم. خلاصه اینکه کامنت بی نظیرت رو خوندم و تا رسیدم آخرش. مشتاق بودم هنوز ادامه داشته باشه.
چیزی از محل کارت نمیدونم ولی مطمئنم خیلیها دوست ندارن تو انتقالی بگیری. نمیخوان یه نیروی به این خوبی رو از دست بدن.
آخرای کامنت هر چی دقت کردم آخرش چی شد با مرخصی موافقت شد یا انتقالی ولی دیدم ننوشتی.
چقدر بی نظیر و عالی داری پیش میری و توحیدی عمل میکنی. چقدر قرآن رو مسلطی و برای هر خط از سرگذشتت یه مصداق قرآنی میاری. و چقدر تسلیم امر خداوند هستی. اونجایی که نوشته بودی «و افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد».
برای تحسین کردنت دامنه لغاتم خیلی ضعیفه. از بس عالی و ارزشمند و توحیدی عمل کردی. بهت تبریک میگم. نوش جونت ذره ذره نتایجت. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ثانیه از زندگیت.
امیدوارم هر موقع این تلگراف من به دستت میرسه ، به لطف الهی احساس خوب و مثبت در قلبت ایجاد کنه.
در پاسخ به داستان هدایتت و همچنین سرگذشتت که توی کامنت نوشتی ، دعوتت میکنم به خوندن غزل شماره 143 حافظ. «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد…»
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی،در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.
سلام به برادر عزیزم از تاریکی های یک شب بارونی که نور گوشی قسمتی از اتاقم رو روشن کرده و انگشتانی که با اشتیاق داره برات تایپ میکنه …
آره حق داری کامنتم خیلی طولانی بود،تقریبا دوساعت وقت گرفت برای نوشتنش،ولی من میخواستم ی بار برای همیشه برای استاد توضیح بدم مسیری که تا الان اومدم رو:)))
راستی انتهای داستان زندگیم مثل فیلم نامه های اصغر فرهادی باز نبود به خدا…! :)))
گفتم در حال حاضر هم درخواست انتقالی هم درخواست مرخصی زیر دست مسئولمه و تا آخر این ماه همه چیز مشخص میشه که پلن خدا چیه برام وقراره چه اتفاقی توی مسیر بیفته و میام حتما ازش براتون میگم !
——————–
حقیقتا از عزت نفس پایین باید در جوابت میگفتم نظرلطفته! ولی اگر بخوام حقیقتش رو بگم دوستانم در محل کارم وقتی میخوان بگن سعیده واقعا میخوای بری،صداشون پر از بغضه!
منم خیلی دوستشون دارم خیلی …
ولی توحید باید سرمشق زندگیم باشه …
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
————————
در مورد داستان هدایتم واقعا هدایتی نوشتمش،تو کامنتی که به اقامحمدحسین تجلی جواب دادم کامل توضیح دادم چه هدایتی اتفاق افتاد…ممنونم ازت بسیار بسیار …لطف داری بهم …واقعا فکر نمیکردم انقدر مهم باشه که بخوام بهت اطلاع بدم:) ممنونم ازین حس ارزشمندی که بهم دادی!
———————————
اما اون چیزی که من رو وادار کرد تو این تاریکی شب،از رخت خوابم دربیارم،تکیه بدم به دیوار و با تمرکز برات بنویسم رو بزار بگم …
بعد از نوشتن این کامنت من حالم خیلی خوب بود …همه چیز داشت عالی پیش میرفت که بیخود و بی جهت سر ی موضوع قدیمی(چادر نپوشیدن من) ی بحث الکی بین منو مادرم پیش اومد! بحثی که مدت ها بود اتفاق نیفتاده بود،ذهنم رو بهم ریخت ولی تموم تلاشم رو کردم بتونم برگردم به مسیر …و بعد ازون ی مشکلات ریزی توی روابط که مثل موریانه میخواد مغزتو بجوعه!
وقت خواب شد دیدم من اصلا ذهنم جای درستی نیست،گفتم خدایا حق من این نیست با این حال بخوابم!کمکم کن!هر جور که میتونی واسم نقطهی آبی روی کله م جور کن!
من احتیاج دارم به صحبت یک هم مدار!من احتیاج دارم به یک تلگراف !من احتیاج برای اینکه یادم بیاد تنها نیستم !
و بعد خودم رو مشغول کردم تو عقل کل و سوال های بچه ها توی روابط …
یکم ازون حال بد فاصله گرفتم!تق ! نقطهی آبی اومد !
درود بر خداوند سریع الجوااااب …
خدایا شکرت ….
خیلی شکرت …
داداش ازت ممنونم که هستی
ممنونم که دست خدا شدی تا من ی بار دیگه افسار ذهنم رو دستم بگیرم و به آرامش دعوتش کنم …
غزلی که برام نوشتی ، خیلی خوب بود …
ی بار دیگه اینجا مینویسم که بخونیمش …
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
حمید جان ،برات آرزو میکنم همیشه هرجا و هروقت اراده کردی دستان خداوند به کمکت بیان …
عشق و قلب و محبت فراوان از شمال تا جنوب کشور ….
سلام و درود فراوان به خواهر بزرگوار و نازنینم.
خدا رو صد هزااااااااار مرتبه شکر
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
چه خوب میشد اومدن اون نقطه آبی ، با صدای تعق نوتیفیکشن داشت روی گوشی.
خدا رو شکر میکنم که طبق قانون بدون تغییر الهی ، تلگراف ها در زمان و مکان مناسب به دستمون میرسه.
چقدر بی نظیری تو که برای ریز ترین جزییات از خداوند درخواست هدایت و حمایت میکنی.
خداوند بر سر حمیدش منت گذاشت ، تا با نوشتن یه کامنت، احساس خوب و مثبت رو به قلب یکی از بندگان ارزشمند و شایسته خودش هدیه کنه.
(خدایا ازت متشکرم)
ممنونم که غزل رو کامل نوشتی، باورت میشه با اینکه این غزل رو حفظم ولی باز هم از خوندنش اینجا لذت عجیبی بردم انگار اولین بارم بود که میخوندم.
منو ببخش که کامنتت رو با دقت نخوندم ، این قسمت رو دیده بودم که گفته بودی هر دو درخواست زیر دست مسئول بخش هست ولی تصورم این بود که نتیجه مشخص شده. پس بجای پایان باز منتظر قسمت دوم باشیم. «ادامه دارد»
خدا رو شکر بخاطر این همه کنترل ذهنی که داری ، و اینقدر با خودت در صلحی. بخاطر تسلیم بودنت به درگاه الهی که از نشانه های اهل ایمان هست. سعیده جان خیلی خوشحال میشم وقتی از نتایج و فراوانی در زندگیت و گره هایی که یکی یکی باز میشه برامون مینویسی.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
کامنتت بسیار حالمو خوب کرد از اون جهت که دیدم خداوند منو دستی از دستان خودش قرار داده. و از جهتی احساس مفید بودن برای کسی که تا چند وقت پیش بشدت با خودش درگیر بود.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و میلیاردر باشی خواهر ثروتمندم. بقول خودت کلی قلب از بوشهر تا شمال زیبا.
سلام به حمید عزیز،این بار از سواحل دریای خزر… از فریدونکنار…که از شهری که سکوی پرتاب من به سمت خدا شد…
این روزها عمیقا دستم برای نوشتن میره…خدا حسابی بهم اجازه داده تو این جهان مجازی فعالیت کنم و بنویسم …خداروهزاران بار شکر…
بعد خوندن کامنتت دلم میخواست چندتا مورد رو برات بنویسم،فقط کاش استاد سیم این شکلک هارو باز کنه:) تو انتقال احساساتی که به کلمات در نمیان بسیار جوااابه …
درمورد اون تق! صدای نوتیفیکیش گوشی نبود!صدای تق توی مغزم بود :))))))))))))))))))
با این صدای رسا که:”
صدایی که هم اکنون میشنوید صدای نوتیفیکیشن تلگراف شما می باشد و معنی و مفهوم ان این است که درخواست شما توسط کاِئنات دریافت شد و در قسمت پاسخ به دیدگاه های شما،یک تلگراف از دستان خداوند دارید،بروید وبخوانیدو حالش را ببرید :))))))))))))))))))))))
——————————
حمید جان از نشانه های اهل ایمان گفتی یاد ی خاطره ای افتادم
تو یکی از کشیک هام ی مریضی داشتم که بعد چند روز حالش بهتر شده بود و میخواستم ازicu ببرمش بخش!
خلاصه مننتظر امادگی پرستار بخش بودم تا تحویلش بدم،تو این فاصله گفتم برم نماز مغربم رو بخونم،وضو گرفتم و رفتم نمازم رو ببندم که همکارم صدام زد سعییییییده بخش زنگ زد مریض رو بیارین!
میتونستم بعد نمازم برما ولی اینجوری کنترل ذهن نداشتم ،پس دوباره کفشمو پوشیدم رفتم تو بخش تا مریض رو تحویل بدیم و بعد بیام واسه نماز…
خلاصه همونطور که همکار خدمات تخت رو جابه جا میکرد،منم داشتم لیدوایر های مانیتور که ریتم قلبی و ..نشون میده از بدن مریضم جدا میکردم یهو مریضم که ی خانم 80 ساله اینا بود گفت:دخترم چقدر دستت سرده،خدا بهتون سلامتی بده،میدونستی دخترم ؟
از نشونه های یک مومن اینکه دستش سرده
منو داری :)))))انقدر خنده م گرفته بود،میخواستم بهش بگم ننههههه من تازه وضو گرفتم واسه همین دستم سرده …بعد گفتم حالا چرا میخوام قانعش کنم؟بزار سرمست بشم از عشق الهی که از طریق ی بنده ش سرازیر شده…بعد گفتم ببین ی چیزی بود دلت نکشید نمازتو بخونی بعد بیای،حتما اینم ی ابراز عشق خدا بود حالابه صورت این کلمات از طریق این بنده ش….
اره داداش از نگاه مذهبیون مومنین نشانه های عجیب غریبی دارند اما نشونه هایی که خدا سرنخ میده توی قران عجیب قشنگه،جهان شموله و واقعا لذت میبری ازش…
داداش عزیزم دعوتت میکنم هروقت این تلگراف من رو دریافت کردی ایات 63 به بعد سوره فرقان رو بخونی،حتما خوندی ولی جاداره ادم هزار بار بخونتش تا ببینه چقدر با معیار قران نشانه های انسان با ایمان رو داره …
درپناه خداوند متعال …
قلب فراااوااان
سلام سعیده جان
خواهر عزیز و دوست داشتنی من
امیدوارم حال دلت بی نهایت عالی باشه :)
چقدر من شما و حمید جان رو قلباً دوست دارم و احساس رفاقت دارم باهاتون
مرسی که هستید
نمیدونم میدونی یا نمیدونی که وقتی من کامنت هایت رو می خوانم چقدررررر لذت می برم چقدررررر حالم خوب میشه
چقدر ذوق می کنم
امشب که از شدت هدایت و هم زمانی ها و ایمان شما داشتم براتون ایستاده دست میزدم
اصلاً به خدا می خواستم جامعه (در بیارم و سر به پیاده رو و خیابون بگذارم البته جهت خنده اینو گفتم)
چقدر زیبا می نویسی شما
چقدر حرفات دل نشینه
البته قانونش هم همینه از قدیم گفتن حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
خوشحالم که دستی از دستان مهربان خدا شدم برای هدایت شما برای نوشتن داستان هدایت خودتون
به خودم افتخار می کنم که اون شب اول به هدایت قلبم عمل کردم و راجع به ستاره قطبی سوالمو پرسیدم
بهت تبریک میگم به خاطر نتایج فوق العاده ای که گرفتی
بهت تبریک میگم به خاطر شجاعت و ایمانت که پا رو حس عاشقانه و مادرانه ی خودت گذاشتی و رفتی دختر ها رو بردی گرگان
بهت تبریک میگم که درس ها رو یاد گرفتی و به جای سر خم کردن جلوی این و اون تصمیم گرفتی تسلیم بودن و هدایت خواستن از الله رو انتخاب کنی
سعیده جان باورت نمیشه اگه بگم در چند ماه اخیر چقدر اتفاقات شگفت انگیز برای من افتاده که بعضی هاش واقعاً من را شک زده کرده و اشک شوق برای من آورده
ولی علت اینکه نمی نویسم
اینه که هنوز تو باورهای مالی لنگ میزنم و شرایطم از لحاظ مالی اوکی نیست
ان شا الله وقتی به تعادل برسم اوضاع مالیم هم خوب بشه میام و با عشق در کامنت های مختلف و داستان هدایتم و …. با هدایت الله مهربانی ها می نویسم :)
از نتایج بی نظیرم می نویسم
می نویسم منی که سال 97 افسرده بودم و بعد از یه شکست عشقی سنگین با عزت نفس بی نهایت پایین بی نهایت مشرک و بی نهایت کفر
منی که روزی هفت هشت ها قرص می خوردم و شب ها کابوس میدیدم و هیچچچچ دوست صمیمی ای نداشتم و بدهکار بودم و روابطم با افراد از جمله خانوادم افتضاح بود
الان چقدرررررر اوضاع مالیم بهتره
توی همون سال 98 خرداد که با استاد آشنا شدم چقدرررر اول از همه به آرامش رسیدم
به آرامش و حس خوبی که هرگز هرگز و هرگز در زندگیم تجربه نکرده بودم
عشقی رو درون خودم و از دنیای بیرون خودم تجربه می کردم که کاملاً باهاش غریبه بودم :)
در کمتر از یک سال درآمد من حدوداً ده برابر شد تو همون شغلی که بودم و الان هم هستم
من مشاور و کارشناس در زمینه املاک و مستغلات هستم:)
عزت نفسم چقدرررر رفته بالا
اصلاً و ابداً قابل مقایسه با اون آدم قبلی نیستم
یه عالمه آدم هستند که با قلبم دوستشون دارم و همیشه با عشق ازشون یاد می کنم حتی اگه ندیده باشمشون حتی اگه تا حالا صدای اون ها رو هم نشنیده باشم مثل خود شما که احساس می کنم واقعاً مثل آبجیم دوستت دارم
من قبلاً ده برابر شدن درآمدم رو تجربه کردم باز هم میتوانم
من قبلاً سیگار و قلیون رو ترک کردم و الان خدا رو شکر چند ساله که ریه هام پاکه
پس می توانم یه سری عادت های رفتاری غلط دیگه هم ترک کنم
واییییی نگم از نتیجه ای که همین چند روز پیش گرفتم
داستانش طولانیه من خیلی خلاصه فقط این آخرشو میگم که از فردا صبح شروع میشه
من فردا ساعت 10 تا 12 جلسه آموزشی دارم
ولی نه به عنوان دانشجو نههه
بلکه یه عنوان آموزش دهنده یکی از خانم هایی که همکارم هست ازم درخواست کرده روزانه براش وقت بگذارم و در زمینه کاری خودمون یه سری چیز ها رو بهش آموزش بدهم
و ساعتی هم توافق کردیم یه مبلغی ایشون پرداخت کنه
درسته که مبلغه کمه
ولی نتیجه برای من فقط دریافت پول نیست
بلکه
نتیجه عزت نفسیه که برای من ساخته میشه
رشد کردنم هست
احساس ارزشمندی و لیاقتی که درونم متولبر میشه
من قبلاً هم دلی و دوستانه یه سری آموزش ها و راهنمایی ها به همکارهام میدادم
برام خانم یا آقا بودنشون هم مهم نبود هر کسی هر موقع ازم سوال می پرسید چه تلفنی چه حضوری من نه یه جواب کوتاه بلکه با عشق و با توضیح کامل آنچه که خداوند به من آموخته بود (البته که تلاش و پشتکار و استمرار خودم هم بوده ولی من آگاهانه اعتبارش رو میدهم به خداوند) رو بهشون یاد میدادم
ولی
این اولین تجربه ی معلم بودن من هست اونم یا همکارم که یک خانم هست تحصیل کرده است و سنش هم از من بیشتره
این خیلییییی موفقیت بزرگیه برای من خیلی خوشحالم و قدردان خدای مهربانم هست که مهر من رو به دل آدم ها انداخته و به من اعتبار داده و من رو ارزشمند کرده الهی شکرت
هنوز هیچ کس نمیدونه ها
به هیچکس حتی خانوادم هم نگفتم
یه کمی هم ترس دارم :) ولی همش به خداوند میگم خدایا من تعهد میدهم که بالاترین کیفیت ممکن رو از خودم ارائه بدهم و مطمئن هستم تو هم کمکم می کنی و همواره هوای من رو داری
عاشقتونم
ان شا الله یه روزی ببینمتون
راستی امشب داشتم راجع به فریدون کنار مطالعه می کردم
چقدر زیبا و شگفت انگیزه
ان شا الله هر وقت راجع به گرگان رفتن خودت نوشتی میرم راجع به گرگان هم مطالعه می کنم اینو برای خودم نشانه گذاشتم
مرسی که هستی
به قول شما قلب های فراوان از پردیسان قم به فریدون کنار مازندران
سلام به محمدحسین عزیزم،امیدوارم وقتی داری این پیام من رو میخونی،حال دلت عالی باشه،جلسه اموزشیت رو به بهترین نحو برگزار کرده باشی و عزت نفس فوق العاده برای خودت ساخته باشی که لیاقتش رو حقیقتا داری ….
الان که دارم برات مینویسم،مرخصی چندروزه ی من برای کنار دخترا بودن تموم شده،من اومدم فریدونکنار تا از فردا دوباره برم کشیک،الان که نشستم پشت لپ تاپم تا کامنت هارو جواب بدم (چون میزم رو گزاشتم جلوی پنجره ی خونه و این وقت از روز که هوا افتابیه نور خیلی خوبی ازش ساتع میشه)وقتی میخواستم بنویسم دیدم انعکاس تصویر دریا نمیزاره من درست صفحه ی لپ تابم رو ببینم و مجبور شدم یکم پرده رو بکشم تا تاریک شه … هم زمان از قلبم گذشتی…باخودم گفتم الان اگر محمدحسین جای من بود،قطعا ترجیح میداد به سختی بنویسه ولی پرده رو نکشه که تصویر دریا رو از دست نده :) بعد گفتم ببین سعیده قدر نعمتات رو بدون!قدر این دریای بیکرانی که انتهاش وصل شده به اسمون …
بعد هم توی ذهنم مرور شد این چیزا اتفاقی نیست…اینارو برای محمدحسین بنویس…
بگو بسیار نزدیکه رسیدن به مدار خواسته هاش…
به زندگی در کنار دریا …در ویلای شخصی …
دیروز تو نشانه ی روزانه م معرفی قانون افرینش قسمت 6 بود …باورت نمیشه انقدر پرازاگاهی بود که نوشتنش 7تا صفحه شد! میخوام ی جمله ی خیلی قشنگش که ایمان من رو بیشتر کرد برات بنویسم:
وقتی داریم درمورد ذهن صحبت میکنیم،به این معناست که….ما با ایجاد باورهای مناسب،با ایجادافکارمناسب،با تغییر کانون توجهمون به مسائل دلخواه!
ما در مداری قرار میگیریم که چیزهای دلخواه،وخواسته هامون در اون مدارهست!و ماباهاشون برخورد میکنیم،مثل سیاره های منظومه شمسی
محمدحسین عزیزم،با قدرت ادامه بده…استاد میگه یک ایده خاص نیست که تورو ثروتمند میکنه،یک شخصیت درست هست که نعمت وثروت رو به شکل طبیعی وارد زندگیت میکنه…پس نگران نتایج مالی نباش…ما سمت خودمون رو درست میکنیم،ما بقی کار خداونده ..
حقیقتا قبلا خیلی نگران بودم پس چرا نتایج مالی عظیم نمیاد ؟چرا به خواسته های بزرگم نمیرسم…اما هرچقدر بیشتر روی خودم کار میکنم،بیشتر تسلیمم،هرچقدر بیشتر تسلیمم،ایده های بهتری دریافت میکنم،هرچقدر بیشتر به ایده هام عمل میکنم،نتایج بهتری میادو باز ایمان من بیشتر و بیشتر میشه و جسارتم برای عمل کردن بهتر میشه ….
راستی درمورد شهر عزیزم گرگان بهت بگم که بهش میگن
ی ربع به جنگل،دوربع به بیابون،سه ربع به دریا فاصله داره …
انشالله ی روز در بهترین زمان و مکان ببینمت …فرقی نداره،قم …گرگان…فریدونکنار…ایران ..امریکا …
همه جا ،آسمان خدا یکرنگ است …
باتوحید همه جا بهشته …همه جا….
سلام سعیده خانم عزیز
صبح قشنگت به خیر و شادی
مرررررسی مرسی که تو لحظه های قشنگت کنار دریا پشت پنجره به یاد من هستی :)
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر دریا و زیباییش هاش
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر گرگان که قطعاً خیلی شهر خفنیه
من این روزا دارم راجع به دزفول و خوزستان و زیبایی هایش مطالعه می کنم
باورت نمیشه
منم خودم باورم نمیشه
که اینقدرررررر این استان جذابه و جاهای دیدنی داره که نگو و نپرس!!
حالا دلیل اینکه ایده به ذهنم اومد برم راجع بهش مطالعه کنم چیه
بله آقای رضا عطار روشن اینقدر به شخصیت ایشون علاقه مند شدم و ازشون مطالب زیادی یاد گرفتم گفتم بگزار ببینم شهرشون چی ها داره!!!
اصلاً شگفت زده شدم به خدا!!!
ببین یه آبشار داره اونجا کرز بین خوزستان و لرستان هستش؟؟؟
میدونی بهش چی میگن؟؟
نیاگارای ایران؟؟
چرا؟؟
چون بزرگترین آبشار خاورمیانه است
غار داره
دره داره
کلی مکان های تاریخی و باستانی داره
اوووووه باید عشق سفر باشی تا بفهمی چی میگم؟
عشق سفر هستی؟
خدایا شکرت امروز تا از خواب بیدار شدم نت موبایل رو روشن کردم برام ایمیل اومد پاسخ شما بود که اومدم خوندم حال دلم عالی شد
بعد از چند روز پیش همش اخبار و هواشناسی و… اعلام کرده بودن که این منطقه که ما هستیم
پردیسان یه شهرکی هست چسبیده به قم ولی قبلاً ها بیرون از قم حساب میشده
ویژگیش هم اینه که تقریبا کوهستانی هستش و نزدیک به روستاهای اطراف هم هست
سطحش از دریا و از سطح قم بالا تر هستش
آب و هواش همیشه پاکه همیشه هم تابستون و هم زمستون از قم خنک تره
و یه زمان هایی مثل الان داره برف می باره ولی قم خبر خاصی نیست :)
حالا نکته اینجاست
من دیشب خیلی مطمئن بودم که دیگه اخبار و گوگل و … گفتن برف میاد پس حتماً میادددد
ولی یاد صحبت های استاد افتادم
یاد اینکه باید تسلیم باشم باید بگم من نمیدونم چه جوری!!
گفتم خدایا من هدفم دیدن برف و برف بازی و لذت بردنه
حالا اینجا تو محل زندگیم یا هر جای دیگه ای
من تسلیمم چه برف بیاد چه نیاد من میرم سر کار و لذت می برم
خلاصه وقتی از خواب بیدار شدم همین نیم ساعت پیش برف که نمیاومد هوا هم به شدت مه آلود بود
بعد از مطالعه کامنت دل نشین شما
الان برف هم شدیداً داره می باره :)
و اگه طبق پیش بینی ها پیش بره یه سره تا شب بباره و بارون نشه ما این موهبت رو داریم که فردا پردیسان رو سفید پوش ببینیم
وایییییی خیلی خوشحالم خدایا شکرت
من برم لباس بپوشم برم بیرون زیر برف ها کیف کنم
راستی راجع به هدفم و مسیر شغلیم
زیر فایل حاضری چه چیزی قربانی کنی یه کامنت نوشتم که در اننظار تایید هست
اگر اون هم مطالعه کردید
ممنون میشم موردی باشه که بهم انرژی بده یا کمکم کنه بهم بگید
وااااای برف چقدر شدید شده
من ذوق مرگ شدم
همین الان از پنجره دیدم
قلب های برفی برفی از پردیسان به فریدون کنار
مواظب خودت باش خواهر عزیزم
خیلی دوستت دارم و خدای مهربانم حمایتگر و پشتیبانت باشه به سمت زیبایی ها بیشتر
محمد حسین عزیزم سلام
کامنت اخری که برام گذاشتی،قسمتی برای پاسخ نداشت…انگار سیم تلگرافش رو بسته بودند : ))
واسه همین اومدم رو تلگراف قبلی …
پسرررر این روزها با خوندن کامنتات حس میکنم اونجایی که خدا میخواست تیکه های روحش رو تقسیم کنه …روحی که برای من وشما گذاشت کنار،خیلی بهم نزدیک بودددده …باور کن …مگه میشه انقدر هماهنگی ….؟
بزار برات تعریف کنم …
هفته ی پیش که گرگان بودم روزای اول هفته هوا خنک و افتابی بود …من هی میگفتم چقدرررر هوا خوووبه …چقدر حااال میده پیاده روی…چقدر هواا تمیزه …بعد بقیه چه جوابی بهم میدادن ؟
میگفتن ..چه وضعشه …انگار نه انگار زمستونه …الان نباید هوا اینطوری باشه …
زمستون های قدیم فلان و فلان …
من ولی اگاهانه تمرکزم رو گذاشته بودم روی لذت بردن ازین هوا …
خلاصه اخر هفته دمای هوا به شدت اومد پایین، به بقیه گفتم بریم برف بازی …؟ درواقع باید میرفتم اطراف گرگان …سمت کوه …اونجا همیشه برف میاد و میشینه ولی تو خود گرگان خیلی کم …
یکی گفت بریم
یکی گفت سرده ولش کن
اون یکی گفت دستکش ندارم
یکی گفت بچه ها سرما میخورن …
خلاصه هرکدوم ی چیزی گفتن …
منم کلا بیخیال شدم …
خب بنظرت چی شششد ؟؟؟؟
در حالیکه قبلا گرگان خیلی کاهش دمای بیشتری داشت تو این زمستون و هیییچ خبری نبود …
من صبح بیدار شدم واومدم روی سکووو
ببییییین
برررررف بود که داشت از اسمون میومد …
یعنی من چند ثانیه مسخ شده بودم …
باورم نمیشد که ….
اصلا نمیدونستم چه جوری از خدا سپاسگزاری کنم …
بعد از سپاسگزاری گفتم سعیده
این نتیجه تمرکز روی زیبایی هاست …
تو از افتاب تشکر کردی …خدا برف هم برات فرستاد به همین راحتی …
من همون ادم بودم …شهر همون شهر بود …
پس چه اتفاقی افتاد …
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
اگر شکرگزار باشید…شمارا می افزائیم …
ظرف دریافت نعمتتون رو بزرگتر میکنیم …
آسونتون میکنم برای آسونی ها …برای تجربه ی زیبایی های بیشتر ….
عجب خدایی داریم نه …؟
خداروشکر که هدایت شدیم تا خدامون رو پیدا کنیم ….و از هر روزمون لذت ببریم …
بی صبرانه منتظرم کامنتت رو بخونم …
در پناه خدا …همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
قلب فراوان
سلام آقای تجلی من این کامنت زیبا و پرمحتواتو هدایتی دیدم ینی داستان از این قراره ک اومدم کامنتهای نتایج اخر آقا رضای عطار بخونم به کامنت سعیده جان هدایت شدم اونجا سعیده یه لینک قرار دادند که قسمت اول داستان زندکی و انتقالی یا مرخصی بیمارستانشو نوشته بودن منم روی لینک زدم هدایت شدم به کامنت شما بعد از کامنت اقا حمید و سعیده جان…گفتیدشغلتون مشاور املاک و به دیگران مشاوره هم میدید وقراره به یک خانوم تحصیلکرده و سن بالاترراز شما مشاوره بدید البته گفتید ساعتی یه حق مشاوره هم میده حالا نمیدونم شما به این حرفی ک میخام بزنم عمل میکنیدیا نه اما خدا گفت اینو براتون بنویسم عمل کردن یا نکردنش با خودتونه ..
حالا من یک پیشنهاد دارم براتون شما که توی کارتون بهترینید و مشاوره عالی هم میدید چرا فایل ضبط نمیکنیدد و دوره های مشاوره تونو بفروشید فکر نکنید نمیشه بابا شغل ما مگه میشع مجازی مشاوره داد و دوره هاشو فروخت یا سایت یا پیج زد برای این کار من میگه میشه تو دنیای الان انقد پیشرفت و گسترش هست هرکاری فکر کنید میشه از طربق انلاین انجام داد من خودم دیدم تو اینستا آقای علی ولی اگه اشتباه نکنم هم تت یوتیوب هم پیج داره در زمینه مشاوره و امورش گل فروشی ..کی فکرشو میکرد مگه گلفروشی هم میشه مشاوره داد بله میشه این اقای ولی انقدتبحر داره تو کارش انقددعاشق کارشه سمینار برگزار میکنه دوره اشو میفروشه ورکشاپ حضوری داره چقد هزار ماشالا یک کارافرین خود ساخته اس چقد معروفه دورع خصوصی میزاره 20 تومن یا 30 تومن هرروز و هرماه هم سمیناررحضوری هم دوره های غیر حضوری داره برو تجربیاتشو بخون چقد اولش شکست خورده تا به اینجا رسیده ی آقا پسر جوان با سن کم.میگفت همه مسخرم میکردند مگه میشه از این راه مشاوره داد ولی من عاشق کارم بودم
برادر عزیز تو این دنیا هیچ غیر ممکنی وجود نداره چون جهان در حال پیشرفته شما که عاشق کارت هستی این پیشنهاد قبول کن بیا و انجام بده خدا بی نهایت ثروت وارد زندگیت میکنه.البته الانم خداراشکر درامدتون 10 برابر شده و این مشاوره دادنم یا رایگان یا با هزینه انجام میدید اما اینم پیشنهاد خوبیه
امیدوارم حرفام براتون موثر بوده باشه و به زودی بیای از نتایج عالیت بگی برادر عزیزم
سپاسگذارم از سعیده عزیز از همه بچه های سایت که کامنتهای بی نظیری میزارند که به قول استاد اندازه ده تا کتابه و هیچ جایی ازشون نیست و خوشحالم و سپاسگزار خداوندم در این سایت توحیدی استاد هستم وهرروز تجربه کسب میکنم
بخاطر وجود استاد و مریم عزیزم از خداوند سپاسگزارم
درپناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام آزاده خانم
ممنونم از لطفتون و توجهی که نسبت به نوشته های من داشتید
خیلی لذت بردم از صحبت های شما
و
حتما میرم راجع به این دوستی که معرفی کردید هم مطالعه می کنم
صفر و تا صدشو می خوانم تا باورهام قوی تر بشه و ایمانم به خدای رزاق بیشتر بشه
من در کامنت آخرم زیر فایل «حاضری چه بهایی برای رسیدن به اهداف پرداخت کنی» همون فایلی که استاد برای عید قربان امسال گذاشت ، نوشتم که هدفم چه شغلیه و نمی خواهم تو این شغل بمونم و انگیزاننده من صبح و شب اینه که هدایت بشم به موقعش به اون پولی که می خواهم برسم و برم وارد شغلی که عاشقش هستم بشم
البته همین الان هم که تو مشاور املاک مشغولم خیلی دوستش دارم ولی «عکاسی» رو عاشقشم
طوری که نمی توانم انجامش ندهم و روحم این رو می خواهد
کامنت من اونجا منتشر شده ، اینهم لینکش :)
abasmanesh.com
در آخر باز هم از شما سپاسگزارم به خاطر لطفتون و خیلی خوشحال میشم اگر اون کامنت را مطالعه کنید و پیشنهادی یا صحبتی داشتید بفرمایید
در پناه الله مهربانی ها غرق در حال خوب و نعمت و ثروت باشید
سلام اقای تجلی وقتتون بخیر
نمیدونم چرا ولی انگار ی حس خاصی از کامنتتون گرفتم، ی چیزی ک باعث شد بیام براتون بگم از اینکه چقدر خوبه ک خدا مهر شما رو تو دل ادما انداخته و زیباییش اینجاس ک شما اینقدر توحیدی هستی و اعتبار رو میدی ب خدا. اینکه میگی من بهترین خودم رو ارائه میدم و انچه ک خدا ب من اموخته رو میگم و بازهم ب قول خودتون اگاهانه اعتبارش رو میدین ب خدا
اصلا کامنت هایی ک درونش از توحید حرف زده میشه منو جذب خودش میکنه
چقدر قابل تحسین هستید و بهتون تبریک میگم ک درامدتون ده برابر شده
چقدر دیدتون عالیه ک میگید درسته مبلغی ک قراره دریافت کنم کمه ولی مهم این هست ک اعتماد ب نفس من و احساس لیاقت من بیش تر و بیش تر میشه و دقیقا هم درسته این حرفی ک میزنید…
چقدر خوب ک تونستید قلیون و سیگار رو ترک کنید و پاک هستید.
چقدر خوب ک دنبال رشد شخصی هستید. بهتون تبریک میگم..
حتما اگر مایل بودید بیاید بگید کلاس اموزشیتون چه طور پیش رفت..
ب امید موفقیت بیش تر شما
سلام خانم جعفری عزیز
سپاسگزارم به خاطر نکاه پر مهر شما
و لطفی که در حق بنده داشتید
خدا رو شکر جلسه آموزشی عالی پیش رفت ، از اون چیزی که من فکر می کردم راحت تر بود و خیلی کمک کرد به من برای رشد بیشتر و ساختن عزت نفسم
من در کامنت قبلی زیر همین پست…
در پاسخ به خانم آزاده کاکاوندی توضیح دادم که ادامه این ماجرا به کجا ختم پیدا می کنه و هدف اصلی بیزنسی من چی هستش
البته همین الان که دارم تایپ می کنم اون کامنت هنوز در انتظار تائید هستش ولی امیدوارم تا زمانی که این کامنت تایید میشه و شما میای مطالعه می کنی هدایت و همزمانی ای صورت بگیره که لون کامنت هم تایید شده باشه و شما ببینید و مطالعه کنید
باز هم تشکر می کنم به خاطر این همه لطفی که در حق من داشتید و بهترین ها رو از خدای مهربان برای شما خواستارم
راستی اگر باز هم پس از مطالعه کامنت های من در هر جای سایت حستون گفت برای من بنویسید ، بنویسید… :)
من بی نهایت خوشحال میشم و از نکاتی که بهش اشاره می کنید خودم درس یاد می گیرم
سعیده جان سلام
عزیزم چه کامنت قشنگی نوشتی(مثل همیشه)خیلی از خوندنش لذت بردم و استفاده کردم
راستی اسم خواهر منم سعیده هست ومن هم مثل شما تجربه دوقلو زایی 8 ماهه داشتم
خیلی لذت بردم که در نوشتن داستان زندگیت از آیه های قرآن متناسب با اون موضوع استفاده کردی
یادم باشه که من هم بخصوص این آیه افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد رو بیشتر بر زبانم جاری کنم
خیلی تحسینت می کنم که به این خوبی در مسیر پیش میری وبسیار ازت سپاسگزارم برای این کامنت عالی
با اشتیاق فراوون منتظر کامنت نتایج عالی ات هستم
مطمئنم که خیلی زود این اتفاق میفته
خانم سلیمی عزیز
من از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتید و برام نوشتید
بی نهایت ممنونم از لطف بیکرانتون …
امیدوارم همیشه غرق نور و عشق خداوند باشید ،و امید به اینکهمن رو به عنوان خواهر کوچکترتون بپذیرید…
راستی عکس پروفایلتون خیلی قشنگه :)
قلب فراوان
سلام سعیده خانم
الله اکبر به این همه ایمان شما
چقدر تحسین کردمتون
خدای من
خیلی از خوندن کامنت شما لذت بردم
جاهایی که ایمان نشون دادی وخدا هم بهت پاسخ داد
و اینکه چقدر عالی خدا نشونه ها رو بهت داده و شما هم گفتی چشم
و چشم و ذهنت رو بستی از نازیبایی ها و نشدن ها
این کامنت شما اگر بگم از ساعت 11.30 دارم میخونم تموم نمیشه
هی اتفاق های جالب برام نیفتاد نمیشد کامل بخونم ولی الان بلاخره تموم شد و چقدر لذت بردم از این کامنت
و باید دوباره کامل بخونم
ممنونم که این روند زیبا رو برامون به تصویر کشیدی و نوشتی برامون
موفق و پایدار باشی دکتر سعیده شهریاری شاگرد کلاس اول استاد عزیزم
آقای صنمی عزیز
خیلی خیلی ممنونم ازتون …
از خط به خط کامنتتون قوت قلب گرفتم و ایمانم به مسیر بیشتر شد …
خداروشکر که انقدر اتفاقات خوب رو امروز جذب کردید
به امید خدا،تموم تلاشمرو میکنم ،در طی روند گرفتن مدرک دکترای استاد عباسمنشی:)از خودم ردپا بزارم تا روزی که به ازادی زمانی و مالی ومکانی رسیدم ،مسیر رسیدن به خواسته هام رو فراموش نکنم…
شمارو به دستان خداوند بزرگ میسپارم …
ممنونم از وقتی که برام گذاشتید….
سلام وقت عالی بخیر
من هم کامنت شما رو خوندم و در واقع میتونم بگم که هدایت شدم صد در صد
که باور دارم برگی از درخت بدون اذن خداوند متعال بر روی زمین نمیفته.
بسیار عالی هدایت شدید و نوشتید
لذت بردم از خواندنش
مخصوصاً که جاهای که باید تاکید میشد رو درشت تایپ کردید
که من دقیق نمیدونم چجوری اینکار رو میکنن که درشت تایپ بشه
سرگذشت بسیار خوبی رو تعریف کردید همه از هدایت خدا در زندگی شما دیده شده
واقعا لذت بردم که توحیدی عمل کردید
جاهایی بغضم گرفت از کامنت شما
قوی بودن رو در شما دیدم
توکل کردن رو دیدم
توحیدی بودن رو در شما دیدم
انرژی گرفتم از کامنت شما
در واقع هدایتی بود برای من در قسمتی از صحبتهای شما
بهترینها رو براتون آرزو میکنم شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به دوست عزیزم
ازت بی نهایت ممنونم برای لطفی که بهم داشتی و وقتی که گذاشتی و برام نوشتی…
حقیقتا من هم نوشته ی بچه هارو میدیدم و ولی نمیدونستم چ جوری نوشته هاشون رو پررنگ میکنن…و تو این موضوع یک پله از شما عقبتر بودم،روم نمیشد بپرسم اصلا:))))))))))))
همه ی روش ها رو توی تایپ امتحان کردم …توی نت گوشی مینوشتم پررنگش میکردم ولی باز تو سایت نمیشد!
ولی به خودم گفتم کار باید ساده تر باشه ازینا باشه ،بالاخرههه وقتی دست از حساب کردن روی عقل پوک انسانی کشیدم :))) خدا هدایتم کرد به بخش سوال دارم،و بعدش تازه های فنی سایت …
اونجا اقا ابراهیم عزیز،قشنگ توضیح دادند امکانات سایت رو و میتونید خیلی چیز ها یاد بگیرید…
اقا ابراهیم عزیز اگر این تلگراف من از زیر دست شما رد میشه و میبینیش میخواستم بگم
مررررررررسی که هستی
برای شما دوست عزیزم سعادت دنیا و اخرت و موفقیت های روزافزون میخوام
درپناه پروردگار جهان باشید همیییشه
سلام سعیده جان خواهر گلم ،
همیشه از خوندن کامنت های شما لذت می برم اینقدر خوب روی خودت کار می کنی و هدایت ها را دریافت می کنی اینقدر خوب در تضادها کنترل بالا داری و تابع هدایت خدا در کارها هستی. خیلی لذت بردم . دوستانی هستند که من ایمیل انها را فعال کردم و همیشه کامنت های زیبای انها را می خونم با اینکه فیزیک ندیدم ولی احساس صمیمیت بالا دارم همین هم فرکانس بودن سبب میشه ادم حرفوش راحت بزنه چیزی که اگر به بقیه که در این مدار نیستند بگی متوجه نمی شوند . من هم مثل شما و بقیه دوستان فقط هر فرصتی پیدا کنم یا فایل گوش میدم یا کامنت می خونم همسر جان که در این مسیر نیست همش میگه تو چی میخونی همش کله ات تو گوشیه فکر میکنه من رمان و داستان می خونم . خلاصه اینجا همه مثل هم هستیم یک گروه یک درصدی که ٩٩ درصد بقیه حرفاشو متوجه نمی شن یا مسخره میکنند . برای دستا ورد هات خیلی خوشحالم برای حال خوبت خوشحالم ؛ همین فرمون را برو جلو الهی ثروت و خوشی از در و دیوار برات بباره
در پناه الله یکتا باشی
نسرین عزیزم سلام بروی ماهت …
حقیقتا اینکه شما و یکسری از فرشتگان دیگه این لطف رو در حق من میکنید که نوشته هام رو دنبال میکنید بسیار بسیار برای من ارزشمنده …شاید به همین دلیل هست که همیشه اینجوری نیست که خدا بهم اجازه نوشتن بده…هروقت هرجا نوشتم،شروعش با انرژی خداوند بوده که بهم گفته بنویس !
چون نگاه شما،فکر شما و این وقتی که شما دوستان نازنین توحیدی من میزارید برای خوندن دست نوشته های من،بسیار بسیار ارزشمنده و من خداروشاکرم که من رو در جمع شما قرار داد..
بی اغراق عاشقتونم و از ته قلبم وقتی توی سایتم احساس میکنم در کنار خانواده م دارم وقت میگذرونم …
برات ارزوی بهترین هارو دارم نسرین جان
قلب فراوان
سعیده عزیز سلام و احسنت و مبارک باد این حال خوبت، این پشتکارت در ادامه دادن، این ارتباطت با خدای خودت و هزاران مورد دیگه …..
اینکه خودت رو شونه های خدا گذاشتی و داری باهاش راه میری …. اینکه نشونه هاش رو حس میکنی …
خدا رو سپاس که در همچین ففضاییو با همچین دوستانی هستم.
استاد عباس منش واقعا بهتون تبریک میگم. خیلی خیلی زیاد ….
من هم این روزها بعد از 7 سال که با استاد آشنا هستم و از منجلاب بیرون آمدم و هر روز هر روز خدا رو سپاس گفته ام به خاطر آگاه شدنم، با تضادی برخوردم که هضمش برام سخته و همش فکر میکنم که این یک نشونه است …. ولی متاسفانه تو این مسیله که استاد بارها تو آموزش هاشور گفته آمد که شما لازم نیست کاری کنی که از زندگی بیای بیرون، خود زندگی مشترک اگر قرار باشه تموم بشه، خود خدا کاری میکنه که تمام بشه …. تو لازم نیست کاری بکنی .. سخته برام به نشونه خدا پی ببرم. این هم از کمبود ایمانم به خدا است که در مسایل عاطفی هنوز به اون حد نرسیده ام که بتونم یکسری نشونه ها رو تشخیص بدم و عمل کنم. ولی بازم به خدا میگم خودم رو به تو می سپارم. خودت من رو با یک نشونه واضح تر هدایت کن. من با این نشونه ها متوجه نمیشم … من از تو نشونه واضح تر میخوام.
تو این دوران که هرزگاهی افکار منفی در این مورد میاد تو مغزم، همون لحظه فقط این دعا رو میگم که خدایا من رو به راه راست هدایت کن، راه کسانیکه به آن ها نعمت داده ای، نه راه گمراهان و اون وقت به آرامش خاصی میاد تو ذهنم.
خلاصه اینکه این روزها کنترل ذهنم برام سخت شده ولی باز هم توکل ام فقط فقط به خدای خودم است که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی ….
شک ندارم که همانطور که این سال ها خیلی خیلی حواسش بهم بوده، الان هم هست و جوابم رو به زودی می گیرم ..
خدا رو سپاس
کامنت شما واقعا برام درس بود
بازم میگم، تحسینتون میکنم خیلی زیاد
در پناه خدای مهربونم تر از مهربونم ها
شیما
بنام فرمانروای جهانیان
سلام به روی ماهت سعیده جونم
زن قوی ،مادر نمونه بهت افتخار میکنم عزیزم نمیدونم چرا وقتی کامنت و خوندم اشکم بند نمیاد
با تمام وجودم تحسینت میکنم ، افرین عزیزم بخدا که بهترین مسیر و داری میری همینطور تسلیم باش در سکوت بعد شاهد معجزه میشی
ایمان دارم به خدایی که تو رو هدایت میکنه ایمان دارم به خدایی که هر روز خورشید به فرمانش طلوع میکنه
ایمان دارم به خدایی که با یادش قلبم زیر رو میشه
الهی قربونت بشم ازت سپاسگزارم که نوشتی
خدا جونم چطوری ازت سپاسگزاری کنم که هدایتم کردی به مسیر کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا به عظمت و بزرگیت قلب خانواده عباسمنش و شاد کن
خدایا به رحمانیت و وهابیتت تک تک اعضای این خانواده رو حمایت و هدایت کن که در بهترین زمان در بهترین مکان قرار بگیرن
سعیده عزیزم دوستت دارم
سلام به زیباترین سارای دنیا …
تلگرافت رو زمانی دریافت کردم که دفتر شکرگزاریمروبستم و غرق نگاه کردن به اسمون خدا شدم …به انرژی فکر میکردم که خیلی راحت داره این ابرهای بارون زا رو حرکت میده و میبره به هرجا دلش خواست تا روزی بی حساب اون قسمت از زمین رو بده …
خیره شدم به موج های دریا …
چقدر سال هست که دارند بدون هیچ زحمتی موج ها میرن ومیان …
به این فکر میکردم کی داره همه ی اینارومدیریت میکنه …..؟
همون انرژی که اجازه میده یک برگ به زمین بیفته یا نیفته …
همون انرژی که استاد عباسمنش رو در امریکا هدایت میکنه …من رو تو ایران …و همه ی بچه ها رو هرجای این دنیا هستند …
این چه قدرتی که اصلا فکر کردن بهش ادم رو از خود بی خود میکنه ….
بعد دلم خواست دوباره بیام توسایت …
بعد دیدن نقطه ی آبی
بعد دیدن پیام پر از مهرت…
امروز قراره برمپیش مسئولم ببینم جواب درخواست هام چیه …
و فرمانروا این بار از دستان بی نظیر سارا جان گفت تسلیم باش سعیده …هر جوابی که امروز گرفتی بهترین اتفاقی هست که برات میفته ….
ایمان بیار به این انرژی …به این هدایت …
به خدایی که وقتی خلقت کرد به خودش آفرین گفت …
پس برات بهترین هارو میخواد …
ممنونم ازت سارای زیبا …
عاشقتم …
مرررسی که هستی …مرررسی
بنام خدای آسمان ها و زمین
سلام به روی ماهت سعیده جونم
از اینکه کامنتم ی قوت قلب برات شد تا آروم و تسلیم باشی ،شاکر خدای مهربونم
سعیده ی عزیزم همون خدای زیبایی که پیدا کردی و باهاش عشق بازی میکنی همون خدایی که صدات و شنید و از دل آشوب به آرامش هدایتت کرد همون خدایی که آگاه به درون سینه ها همون خدایی که مسیر و به پرنده تو اوج آسمون نشون میده همون خدایی که در عمق آب ها میلیاردها موجود زنده رو مدیریت میکنه همون خدایی که میلیاردها ستاره رو در دل آسون حفظ کرده ، واقعا چه نظام شگفت انگیزی داره این آسمون ، وقتی بهش نگاه میکنم الله اکبر فقط عظمتِ فقط زیبایی فقط اقتدار ِ…….
زندگی تو به دست خوب کسی سپردی و تسلیم خوب کسی هستی
نه از چیزی میترسی نه از اتفاقی غمگین میشی و میدونی اگه خدا گندم تو ریخته میخواد بهت کیسه های طلا رو بده پس رو به همون آسمون و دریا که داری سپاسگزاری میکنی منم سارا دوست خودت و دعا کن که خداوند شِرک و از وجودم پاک کنه و هدایتم کنه به صراط المستقیم
دوستت دارم
سلام به اعضا محترم سایت و سعیده عزیز
دختر جان نفست حق
چقدر قشنگ نوشتی اشگم رو درآوردی فقط از این ایمانت اشک ریختم
فقط استادم رو تحسین کردم با این آموزش هاش که کامنت هر کسی رو میخونم یک جور متفاوتی خدا رو شناخته
این خدایی که از رگ گردن به ههمون نزدیک هست رو فقط استادم به ما شناسوند
سعیده جانم نوش جانت موفقیت هات
نتیجه ایمانت رو داری میگیری
نتیجه استمرار و توکلت رو داری میگیری
به قول استاد ، شما سمت خودت رو خوب انجام دادی و طبق قانون بدون تغییر خدا ، جهان هم سمت خودشو داره خوب انجام میده
سر تعظیم فرود میارم در برابر خدایی که هم برای شما تمام و کماله هم برای من تمام و کماله و هم برای استادم هم برای تک تک اعضا این سایت تمام و کماله
همیشه بوده و تا ابد هم خواهد بود
منتظر کامنت های بیشتر شما و شنیدن موفقیت های بیشترتون هستم
سلام سعیده جان
تبریک میگم بهت این پاداش کسانى است که استمرار دارن و ادامه میدن و امید دارن و فقط و فقط به خدا توکل میکنن و از خودش یارى میجوین و تسلیمن.
سعیده جان با کامنتت و بخصوص آیاتى که نوشتى اشک ریختم و لذت بردم.
از دیروز صبح وقتى که حرفهاى استاد رو در فایل نتایج دوستان قسمت ١۶ شنیدم همش تو فکرم که آیا تصمیمم درسته و ….. و منتظر کامنت دوستان بودم .
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
کارم را به خدا مى سپارم،خداست که به حال بندگانش بیناست
-خدایا من به هر خیرى که از تو بمن برسه تسلیمم.
تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم .
در پناه خداوند یکتا شاد و سلامت و پیروز و سعادتمند باشید ️
سلام به سعید خانم عزیزم…کلی اشک منو درآوردی با کامنتتون..خدایا شکرت.چقدر تحسینتون کردم..چقدر آماده بودید برای شروع و ورود به این سایت و چقدر قشنگ آگاهانه مسیر رو طی کردی گلم..تحسینتون میکنم.چقدر قشنگه روی دوش خدا نشستن و مسیر رو ادامه دادن و دونستن و ایمان به اینکه هراتفاقی الخیر فی ماوقع هستش…و شما ایمانتو نشون دادی در اجرای آنچه بهش هدایت شدی و الهاماتی که دریافت کردی گلم…من همیشه بعد از اینکه کامنتی رو میخونم یا بعدش سریع میام بالا ببینمچند وقته توی سایت عضو هستن عزیزان..الان دیدم شما چهارصد و خورده ایی هستش..چقدر تحسینتون کردم گلم..بهترینهارو براتون آرزومندم..منتظر کامنتهای بعدی شما هستم بانو..در پناه رب سلامت و تندرست شاد وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام سعیده عزیزم
زبونم بند اومده. لالم انگار
فقط اشک هایی از چشمم داره میاد میخواد تحسین کنه تو رو. از ایه هایی ک اوردی و داستانی ک گفتی
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
واقعا چقدر تسلیم بودن و باور داشتن خدا قشنگه
چقدر این ایمان قشنگه و ادمو اروم میکنه
خیلی از خوندن کامنتت لذت بردم عزیزم
ان شالله بهترین ها برات اتفاق بیوفته
سلام و درود بر استاد عزیز و دوستان سایت استاد عباس منش
دوست عزیز کامنت زیبا و جالب شما رو با تمرکز خوندم و خیلی خوشحال شدم بابت نتایج عالی حس و خوب و آرامشی که در زندگی بدست آوردید و خدا رو بابت این هدایت و عدالتش سپاسگزارم
اگه بخوام از نتیجه و تاثیر دل نوشته های شما برای خودم بگم اونجایی که نوشته بودید
اگرشما کارتون رو درست انجام بدین خدا کارشو درست انجام میده خیلی ذهنم توجه خاصی بهش کرد انگاری اون جمله رو برداشت کنار گذاشت و گفت بهش توجه کن و عمل کن
من الان که دارم این مطلب رو مینویسم میبینم که کلی معنا و مفهوم تو همین یه جمله هستش
وقتی ما کارمون رو درست انجام میدهیم یعنی ایمان و باور داریم که خداوند عادله ، پاسخ میده به خواسته هات، در آرامش هستی ، نگرانی نداری، اگر نتیجه نمیگیریم ایراد از خودته ، وکلی آگاهی دیگه …..
خدایا شکرت به قول استاد آگاهی های کامنتهای دوستان یافت میشه و درک مارو بالا میبره و مسئله رو باز میکنه
خواستم از شما تشکر کنم به خاطر کامنت عالی که وقت گذاشتین چیه اشتراک گذاشتین
در پناه خدا در آرامش و آسایش باشین
سلام سعیده عزیزم
الان دقیقا ساعت هفت وپنج دقیقه صبح،از ساعت پنج ونیم من بیدار شدم،به عشق ایکنه بیام تو سایت وشروع کنم به یادگیری درس،که رسیدم به شمای نازنین
آخه دختر چقدر قوی هستی،چقدر حالت خوب،چقدر با دیدن صورت ماهت کیف کردم، روزم رو با حال خوبی که به شدت ازت گرفتم،شروع میکنم،وخیلی خداروشکر میکنم که دوستان نابی مثل شما بهم داده..
از صدای زیبای رزا گرفته که در دل اون شب،زندگیم رو دگرگون کرد،تا آقا رضای عزیز،هادی عزیز،والان هم شما سعیده نازم
به قول خودت ،فقط توحید توحید توحید
کل زندگی همین یک کلمه س
یعنی دختر عاشقتم،خیلی لذت بردم،محصولات خریداری شده ت رو دیدم،کیف کردم،کل مطالبی رو که نوشته بودی با جان ودل خوندم،ولذت بردم،عاشقتم عاشقتم
برات فقط عشق خدارو میخوام وبس،که خودت استاد شدی توش
در پناه خودش باشی ،دوست قوی من
سلام سعیده خانم عزیز
بخداوندی خدا چند بار اشک از چشمام سرازیر شد . مخصوصا اونموقع که گفتی دوستت بهت گفت نشونه امروز رو ندیدی؟(زدم زیر گریه که چطور خداوند از جایی که فکرشو نمیکنی کاراتو درست میکنه) .
واقعا علاوه بر تسلیم بودنت ، ویژگی نویسنده بودن رو هم به نکات مثبتت اضافه کن
برای شما و تمام بچه های سایت ، از خداوند بهترین ها زیباییهای جهان رو طلب میکنم
سلام برادر عزیزم
بی نهایت ازت سپاسگزارم برای اینکه برام نوشتی
من هدایت شدم با کامنت شما که ،یکبار دیگه کامنت خودم رو بخونم
و باورت نمیشه با صورت خیس اشک برات مینویسم …
آدما فراموشکارن…یادشون میره چقدر خداوند دوسشون داشته …و چه کارها براشون انجام داده….
ممنونم که دست خدا شدی تا دوباره به یاد بیارم اتفاقات عالی زندگیم رو …
برات بهترین هارو آرزو میکنم
در پناه الله یکتا غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
سلام سعیده عزیز چقدد لذت بردم از کامنت زیبا و توحیدیتون واقعا توحید و یکتاپرستی رو زیبا و با ایمان نشون دادی چقد خوبه و عالی بهم یاد آوری کردی که توحید اصل و اساس خداونده
ممنونم ازت دوست و هم فرکانسی عزیزم
چقد الهامات فوقالعاده ای داشتی و چه زیبا و با ایمان بهشون عمل کردی
عاشق این شدم که واسه انتقالی وقتی که همهه آدما یه جور عمل میکنن و به هرکسی که به ظاهر جایگاه بالاتری داره رو میندازن اما تو با ایمان راسخ و بدون کوچکترین لغزشی فقط به خدا توکل کردی و تمام
سلام به سعیده مهربان و توحیدی
خدا میدونه که هر وقت کامنتهای قلبی شمارو میخونم چقدر منقلب میشم،امروز با خوندن کامنتت که سرگذشت تغییرات زندگیت توهمین چند وقته یاد تغییرات خودم افتادم که اینقدر همه چی طبیعی پیش میره که انگار نه شاهی اومده و نه شاهی رفته!چقدر خوبه که مینویسی،بی باکانه مینویسی و خود افشایی میکنی !تحسینت میکنم بخاطر این جسارت،این خود شناسیت،این آنالیز رفتاریت،تحسینت میکنم که برای این همه اعتمادت به خداوند،برای این همه تغییر مثبت،برای این ادبیات قشنگت،کامنتات بوی ایمان میده ،حس خوبی از نگاهت از صحبتات از شوخیات از جملات جذابت میگیرم ،جذابیتش بخاطر شخصیت توحیدیته،درحالیکه کامنتتو میخوندم رسیدم به آیه :
افوض امری الی الله،الله بصیر بالعباد
و ناگهان منقلب شدم و زدم زیر گریه ،چقدر به این بصیرت نیاز داشتم
در آستانه مهاجرت و جمع کردن اثاثیه هستم و این ایه گواه روشنی بود بر درستی مسیرم،بر اینکه فقط بسپارمش به خودش که از همه بینا تره ،از همه دانا تره شنواتره،قدرتمند تره ،هر کاری رو برام انجام میده،از راه آسونش ،به زیبایی ،در سریعترین حالت ممکن در کوتاه ترین زمان ،راه خدا راحتی و زیباییه!
برام خیلی جالبه روند تغییر شما از روزی که با این مباحث و استاد عباسمنش آشنا شده ای.خواهر من پرستاره و نمیدونم باور میکنی یا نه،اینقدر این مسیر تو به اون شبیه و نزدیکه که گاهی باهاش حرف میزنم میگم برو کامنت سعیده رو بخون!میگه سعیده کیه!؟میگم یکی از همکاراته که خوب مینویسه و کامنتاش ارزش خوندن داره
شاید خودش نوشته باشه ولی اونقدر شخصیت و شرایط زندگیش تغییر کرده که ادم دیگه ای شده،همین اتفاقات مرخصی و انتقالی و شروع یک بیزینس جدید و مهاجرت و …. براش مثل آب خوردن رقم خورده و من خیلی خوشحالم برای اون و برای شما که انگار خواهر خودمی،هر وقت مینویسی و میخونم انگار با خواهرم حرف میزنم،ما هر وقت با همیم یا تلفنی صحبت میکنیم فقط از قوانین،از زیباییها و نکات مثبت و آگاهیهای جدید حرف میزنیم که خیلیم برام لذت بخشه و هیچوقت از صحبت کردن باهاش خسته نمیشم که لذت میبرم،برات بهترینها رو آرزو میکنم
در پناه همون خدایی که بصیر بالعباده رها باشی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
همین ابتدای فایل باز استاد جمله طلایی گفتن
« که ما برای پاسخ به هر سوالی در مورد اینده باید بگیم «من نمیدونم» و بگیم خداوند میدونه »
چقدر این جمله و درک این موضوع به ادم ارامش و احساس خوبی میده
وقتی که میگیم نمیدونم عملا مغز خودمون رو خاموش کردیم
و برای دریافت هدایت خداوند فقط یه راه رو اون هم در قلب
قلبی که جایگاه خداوند و وظیفه دریافت پیامهای الهی رو داره رو باز گذاشتیم
و از اینکه ما روی عقل خودمون حساب نکنیم و بذاریم خداوند ما رو هدایت کنه
عملا تسلیم بودن خودمون رو در برابر خداوند نشون دادیم
بنابراین این باور رو باید در خودمون تقویت کنیم که نیروی برتر تو این جهان وجود داره که عاشقانه میخواد بما کمک کنه و ما رو هدایت کنه به مسیری که از اول قرارش و قرارمون از قبل بدو تولد همین بوده که من قدم بردارم و اون هم هدایت کنه
که در نتیجه خوب و عالی زندگی کنیم و کاری کنیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه
کافیه نه کاری به گذشته داشته باشیم و نه کاری به اینده و ادامه روند رو کافیه بسپریم دست هدایت خداوند و بذاریم خودش ما رو هدایت کنه
بنابراین بیایم تو حال از نعمتهایی که در حال حاضر داریم لذت ببریم و سعی کنیم انجام کار رو به دستان خداوند بسپاریم و بذاریم خداوند خودش در زمان مناسب ما رو هدایت کنه
خیلی جالبه بارها بارها شده مثلا همسرم از من میپرسه کی محل میریم میگم نمیدونم بذار پیش بریم هدایت میشیم
بارها شده تو موارد مختلف از من یه چیزی در مورد اینده میپرسه من در جواب میگم نمیدونم هدایت میشم
چقدر این پاسخ و این جور فکر کردن حتی به خود من کمک میکنه که ارامش داشته باشم و خیالم راحت باشه که اون خدا خودش بموقعش کارها رو انجام میده و منو به خواستهام میرسونه
اون خودش جواب تمام سوالات رو داره و عاشقانه همواره با من حرف میزنه و منو هدایت میکنه
پس چرا من باید زور بزنم تا جواب سوالاتی که مطمئن نیستم رو پاسخ بدم
یه جورایی تو این سیستم دارم تسلیم بودن رو تمرین میکنم و به هر اندازهای که بتونم توحیدی عمل کنم و واقعا رها باشم و بذارم خداوند کارها رو برای من انجام بده به همون اندازه میتونم نتیجه دلخواه بگیرم
خیلی جالبه وقتی نگاه میکنی به زندگی ادمهای موفق میبینی همین شخصیت و این خصوصیت رو در خودشون دارند و به هیچ عنوان برنامههای دقیق و طولانی مدتی برای کار و زندگیشون ندارند
و تمام هدف و تمرکزشون تو اون شرایطی هست فعلا درگیرشن که اوضاع از اینی که یه خورده بهبود بدن
مثل زندگی استاد عباس منش
مخصوصا تو سفر کردن که اصلا برنامه طولانی مدت و از قبل پیشبینی شده اصلا ندارند
بقول خودشون پیش میریم تومسیر هدایت میشیم
و به طور مثال سایت استاد عباس منش رو ببینیم مخصوصا این چند سالی که من با استاد اشنا شدم از نزدیک که میبینم همیشه هر چند وقت یکبار یه اپشن جدید به سایت اضافه میشه و در گذر زمان میایم سایت رو با گذشته مقایسه میکنیم میبینیم سایت زمین تا اسمون کلی تغییر کرده و باعث شده این همه نتایج بزرگ و عالی داشته باشه که حساب کن چقدر اعضا ثابت داره و چقدر هم هر روزه به این جمع اضافه میشن که بلااستثناء همه کاربران راضی هستند و به اندازه ظرفشون موفق هستند
چقدر خوبه که این قانون داره به ما یاد میده که کاری به گذشته و به اینده نداشته باشیم
فقط تمرکزمون روی داشتههامون باشه و بیایم وضعیت فعلی رو یه مقدار بهبود بدیم
و قدمها رو کوچیک ، اهسته و پیوسته ادامه بدیم تا تکامل خوب و عالی طی بشه
این حرفها رو بیشتر من دارم به خودم یاد اوری میکنم تا قانون جهان هستی رو بیشتر درک کنم و تو زندگی واقعیم به معنای واقعی درست بکار بگیرم
دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم
خدایا شکرت امروز هم تمرینم رو انجام دادم
الحمد الله رب العامین
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
فعلا
یا حق
سلام وصد سلام
عمران عزیز دوست بسیار نازنینم آنقدر از کامنت بسیاز زیبا وجذاب وپر معنا وبا مثمایت خوشم اومد که بارها آنرا خواندم ولذت بردم وگفتم خدایا شکرت سپاسگذارم که هدایت شدم من جز هدایت یافتگان هستم که کامنت دوستانم رو درک میکنموباخواندن آن لذت وقف ناپذیری دارم الهی صد هزار مرتبه شکرت
سپاسگذارم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
همین ابتدای فایل باز استاد جمله طلایی گفتن
« که ما برای پاسخ به هر سوالی در مورد اینده باید بگیم «من نمیدونم» و بگیم خداوند میدونه »
چقدر این جمله و درک این موضوع به ادم ارامش و احساس خوبی میده
وقتی که میگیم نمیدونم عملا مغز خودمون رو خاموش کردیم
و برای دریافت هدایت خداوند فقط یه راه رو اون هم در قلب
قلبی که جایگاه خداوند و وظیفه دریافت پیامهای الهی رو داره رو باز گذاشتیم
و از اینکه ما روی عقل خودمون حساب نکنیم و بذاریم خداوند ما رو هدایت کنه
عملا تسلیم بودن خودمون رو در برابر خداوند نشون دادیم
بنابراین این باور رو باید در خودمون تقویت کنیم که نیروی برتر تو این جهان وجود داره که عاشقانه میخواد بما کمک کنه و ما رو هدایت کنه به مسیری که از اول قرارش و قرارمون از قبل بدو تولد همین بوده که من قدم بردارم و اون هم هدایت کنه
که در نتیجه خوب و عالی زندگی کنیم و کاری کنیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه
کافیه نه کاری به گذشته داشته باشیم و نه کاری به اینده و ادامه روند رو کافیه بسپریم دست هدایت خداوند و بذاریم خودش ما رو هدایت کنه
بنابراین بیایم تو حال از نعمتهایی که در حال حاضر داریم لذت ببریم و سعی کنیم انجام کار رو به دستان خداوند بسپاریم و بذاریم خداوند خودش در زمان مناسب ما رو هدایت کنه
خیلی جالبه بارها بارها شده مثلا همسرم از من میپرسه کی محل میریم میگم نمیدونم بذار پیش بریم هدایت میشیم
بارها شده تو موارد مختلف از من یه چیزی در مورد اینده میپرسه من در جواب میگم نمیدونم هدایت میشم
چقدر این پاسخ و این جور فکر کردن حتی به خود من کمک میکنه که ارامش داشته باشم و خیالم راحت باشه که اون خدا خودش بموقعش کارها رو انجام میده و منو به خواستهام میرسونه
اون خودش جواب تمام سوالات رو داره و عاشقانه همواره با من حرف میزنه و منو هدایت میکنه
پس چرا من باید زور بزنم تا جواب سوالاتی که مطمئن نیستم رو پاسخ بدم
یه جورایی تو این سیستم دارم تسلیم بودن رو تمرین میکنم و به هر اندازهای که بتونم توحیدی عمل کنم و واقعا رها باشم و بذارم خداوند کارها رو برای من انجام بده به همون اندازه میتونم نتیجه دلخواه بگیرم
خیلی جالبه وقتی نگاه میکنی به زندگی ادمهای موفق میبینی همین شخصیت و این خصوصیت رو در خودشون دارند و به هیچ عنوان برنامههای دقیق و طولانی مدتی برای کار و زندگیشون ندارند
و تمام هدف و تمرکزشون تو اون شرایطی هست فعلا درگیرشن که اوضاع از اینی که یه خورده بهبود بدن
مثل زندگی استاد عباس منش
مخصوصا تو سفر کردن که اصلا برنامه طولانی مدت و از قبل پیشبینی شده اصلا ندارند
بقول خودشون پیش میریم تومسیر هدایت میشیم
و به طور مثال سایت استاد عباس منش رو ببینیم مخصوصا این چند سالی که من با استاد اشنا شدم از نزدیک که میبینم همیشه هر چند وقت یکبار یه اپشن جدید به سایت اضافه میشه و در گذر زمان میایم سایت رو با گذشته مقایسه میکنیم میبینیم سایت زمین تا اسمون کلی تغییر کرده و باعث شده این همه نتایج بزرگ و عالی داشته باشه که حساب کن چقدر اعضا ثابت داره و چقدر هم هر روزه به این جمع اضافه میشن که بلااستثناء همه کاربران راضی هستند و به اندازه ظرفشون موفق هستند
چقدر خوبه که این قانون داره به ما یاد میده که کاری به گذشته و به اینده نداشته باشیم
فقط تمرکزمون روی داشتههامون باشه و بیایم وضعیت فعلی رو یه مقدار بهبود بدیم
و قدمها رو کوچیک ، اهسته و پیوسته ادامه بدیم تا تکامل خوب و عالی طی بشه
این حرفها رو بیشتر من دارم به خودم یاد اوری میکنم تا قانون جهان هستی رو بیشتر درک کنم و تو زندگی واقعیم به معنای واقعی درست بکار بگیرم
دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم
خدایا شکرت امروز هم تمرینم رو انجام دادم
الحمد الله رب العامین
انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
فعلا
یا حق
سپاسگذارم
سلام استاد ️
اول اینو بگم ک ب شدت فوتبالی هستم و خیلی فوتبال رو دنبال میکنم و خب از بچگی فوتبال بخشی از زندگیم بوده
و طبیعتا اخبار و مصاحبههای فوتبال رو دنبال میکنم و اینم بگم ک فقط فوتبال اروپا بنا به دلایل خیلی زیاد .
چند وقتی بود ک راجب مسی داشتم فکر میکردم و یک سوال تو ذهن خودم ایجاد شده بود و شما ک این 2 تا فایل رو گذاشتید خواستم اینجا هم مطرح کنم
سوال اینه ک ، پستِ بازی مسی چیه ؟؟
شاید خیلی سوال پیش پا افتادهای ب نظر برسه ولی خب ب نظر خودم خیلی اساسی میتونه باشه
اونایی ک فوتبالی هستن یا حتی اگه ب صورت جدی هم فوتبال رو دنبال نکنن میدونن که هر بازیکنی تو تیمش ی پست مشخص با ی سری وظایف تعریف شده داره
بطور مثال کریس رونالدو پست تخصصیش وینگر چپ هستش و خب چند سالیه ک ب عنوان مهاجم نوک بازی میکنه ( بیشتر بخاطر بالا رفتن سنش چون پست وینگر خیلی دوندگی داره ) .
یا مثلا همین زلاتان ک مثال زدید مهاجم نوکه ، امباپه وینگر راسته ، کروس هافبک مرکزیه ، صلاح وینگر راسته و …
اما مسی ؛ اصلا پست تخصصیِ تعریف شده داخل زمین نداره !!! یعنی سبک بازی مسی طوریه ک نمیتونید بگید ک دقیقا پست مسی چیه .
و اینم ب نظر من بخاطر تکاملی هست ک مسی طی کرده .
مسی اولین باری ک توسط رایکارد ( مربی اون زمان بارسا ، دستی از دستان خدا ) بازی کرد ب عنوان وینگر راست اومد تو بازی ( حالا بماند از فرصتی ک بهش داده شد چقدر استفاده کرد ) بعدها ک گواردیولا ( ایشون هم خیلی جذابن ) مربی بارسا شد سبک بازی مسی یواش یواش تکامل پیدا کرد و ی جورایی میشه گفت ک گواردیولا راه رو نشون داد و مسی هم به بهترین و زیباترین شکل ممکن به مسیر ادامه داد و شد اینی ک الان هست ، بازیکنی ک ب تمام افتخاراتی ک یک بازیکن میتونه برسه رسیده ینی جام یا جایزه فردیای نیست ک مسی بهش نرسیده باشه .
حتی بازیکنای دیگهای هم بودن ک پست مشخصی نداشتن تو زمین مثل وین رونی ولی هیچ کدوم به موفقیتهای مسی نتونستن برسن و این ثباتی ک مسی داره رو نداشتن .
من اینطور برای خودم تحلیل میکنم ک برای رسیدن به اون چیزی ک میخوایم نباید حتما از یک راه و یک روش مشخص پیش بریم تا به موفقیت برسیم ، میشه تو اون مسیر قرار گرفت و در حین لذت بردن از مسیر ب موفقیت رسید ( همون ستاره قطبی ) .
” و امیدوارم خودم هم بتونم به این مسئله عمل کنم و تو کارم و زندگیم پیاده کنم چون صحبت کردن راجبش خیلی راحته ولی عمل کردن بهش سخته ، سخت نه به معنی بیل زدن سخت ب معنیِ درک اون باور . ”
استاد راجب تونی کروس صحبت کردین ، پیشنهاد میکنم دوستان مصاحبههای این آدم رو بخونن تعدادش زیاد نیست چون شاید در طی سال 1 یا 2 تا مصاحبه بیشتر نمیکنه ولی اون مصاحبههایی هم ک میکنه نشون میده چقدر آدم آروم و به شدت بیخیاله ، اصلا هیچیو سخت نمیگیره ی مطلبی خونده بودم چند سال پیش از قول برادرش که میگفت تونی کروس انقدر خونسرده ک شما میتونید 5 دقیقه قبل از بازی فینال جام جهانی ( ک خودش هم بازی دارههااا ) بهش ز بزنید و باهاش صحبت کنید اونم با خیال راحت باهاتون صحبت میکنه .
به نام خدای مهربان
سلام به قافله عشق و قافله سالارش
دیروز ظهر سر نهار بچهها صحبت از سیاست و بی کفایتی مسئولین کردند.
منم خواستم صحبت رو تمام کنند، یاد حرف استاد افتادم، گفتم اگه سعادت دنیا و عقبی را میخواهید،در سیاست دخالت نکنید.
آقا بچهها جبهه گرفتند و شروع به دلیل و منطق که ما باید کار داشته باشیم. و نمیشه ساکت نشست. خلاصه خواستم جو رو آرم کنم بدتر شد. بعد به بچهها گفتم، حرف زدن الان شما هیچ فایده ای نداره، باید حرف ات خریدار داشته باشه، یا حداقل خودت به جایی رسیده باشی که بتونی حرفی بزنی، خلاصه سرتون رو بدرد نیارم. پسرم گفت همه که نمیتونند مسئول باشند.
وقتی اینو گفت؛با خودم گفتم خوب اگه یه آدم درست و با خدایی بیاد سر کار، مثلا رئیس جمهور بشه و با توجه به قانون های الهی عمل کنه، چی؟
بعد خودم را جای رئیس جمهور فرض کردم، بعد سریع این به ذهنم خطور کرد، خب حالا اگر دشمنان بخواهند به کشورت ضربه بزنند و یا حمله چطوری میخوایی از کشورت دفاع کنی؟؟
من زود صورت مسئله رو پاک کردم و گفتم من که فعلا رئیس جمهور نیستم، ولی یه علامت سوال برام داشت، و اون این بود. که البته ناشی از ترس غیر خدا میشد، چطوری من باید مراقب حملات احتمالی باشم با توجه به قانون؟
که امروز صبح که خواستم قرآن بخونم سوره حشر اومد
سوره حشر
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش همیشگى
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ (١)
آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، خدا را به پاک بودن از هر عیب و نقصى مى ستایند، و او تواناى شکست ناپذیر و حکیم است
هُوَ ٱلَّذِیٓ أَخۡرَجَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ مِن دِیَٰرِهِمۡ لِأَوَّلِ ٱلۡحَشۡرِۚ مَا ظَنَنتُمۡ أَن یَخۡرُجُواْۖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمۡ حُصُونُهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَأَتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِنۡ حَیۡثُ لَمۡ یَحۡتَسِبُواْۖ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلرُّعۡبَۚ یُخۡرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیۡدِیهِمۡ وَأَیۡدِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ فَٱعۡتَبِرُواْ یَـٰٓأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ (٢)
اوست که کافرانِ از اهل کتاب را در نخستین بیرون راندن دسته جمعى از خانه هایشان بیرون راند [شما اهل ایمان] رفتنشان را گمان نمى بردید، و خودشان پنداشتند که حصارها و دژهاى استوارشان در برابر خدا [از تبعید و در به درى آنان] جلوگیرى خواهد کرد ولى [ارادۀ کوبندۀ] خدا از آنجا که گمان نمى کردند به سراغشان آمد و در دل هایشان رعب و ترس افکند به گونه اى که خانه هایشان را به دست خود و به دست مؤمنان ویران کردند پس اى صاحبان بینش و بصیرت! عبرت گیرید
و خداوند قشنگ پاسخ داد، که آره من هستم که کافران را بیرون میرانم، و در جایی دیگه میگه من تیر انداختم پس
به مغز ناقص ات فشار نیار…..
در اینجا نه خبری از جنگ بود نه استراتژی، و فقط خداوند کافران را بیرون کرد.
وفتی به خدا توکل کنی، همه کار برات میکنه…
چقدر فهم این موضوع گسترده است…
سلام و درود به شما خانم یوسفی عزیز. در پناه رب العالمین شادکام و سلامت باشید.
توی دوره دوازده قدم و توی بسیاری از فایلهای هدیه، استاد مثال دست کردن توی آتیش رو مطرح میکنه. اینکه چقدر قوی ترین منطق ها و دلایل رو ارایه بدیم برای اینکه به شش میلیارد دلیل منطقی من مجبور و ناگزیر بودم دست کنم توی آتیش، در همه شش میلیارد مورد دلایل منطقی دست ما با موفقیت میسوزه.
من یه دوستی داشتم از یکی از سازمانهای معروف دولتی ، فوق لیسانس علوم سیاسی، چقدر باهم بحث سیاسی میکردیم و چقدر بهم پیام میداد و سر بحث سیاسی رو باز میکرد. یه روز اوایلی که اومده بودم توی سایت بهش گفتم من دیگه با این چیزا کار ندارم «بحث سیاسی از نجس ترین نجاستها برای من چندش آور تره» خیلی از حرفم ناراحت شد و گفت من سالها درسش رو خوندم، همیشه هم این مدرک فوق لیسانسش رو تو چشم من فرو میکرد. گفتم ببین تو کارمند رسمی فلان سازمانی، تحصیلاتت هم فوق لیسانسه. اگه بخوای میتونی استاندار و فرماندار بشی، میتونی نماینده و رئیس جمهور بشی. ولی من چی ام؟ یه کارگر ساده با حداقل تحصیلات دانشگاهی. استخدام شده تا اینکه به قیمت جونش از چهارتا تجهیزات صنعتی حفاظت کنه. تو این راهو ادامه بده منم از سیاست دوری میکنم چون میدونم از کنترل من خارجه، ترجیح میدم در مورد چیزی که بر اون کنترلی ندارم انرژیم رو هدر ندم… خلاصه اینکه مدتهاست ازش خبری ندارم. ولی مطمئنم جهان هستی همیشه درست کار میکنه.
نکته جالبش این بود، با اینکه توی عقاید مذهبی و سیاست های کلی کشور هم عقیده بودیم ولی بازم سر بدگویی من از کمونیستها و صحبت کردن از قوانین آمریکا بازم بحث مون به جاهای ناگوار ختم میشد.
هر چقدر میتونید از این بحثها به دور باشید. چون چیزی جز آلودگی ذهن و اتلاف انرژی نیست.
در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام.به استاد عزیزم که در این بخش دوم صحبت هایی که کردین چقد زیبا و وفوق العاده عالی بود.اون هم برای من بود برای این زمان که من چندین سال از دوره ها و فایلهای شما استفاده میکنم وبه نتایجی رسیدم و با قوانین آشنا شدم و با خودم میگفتم خوب با توجه به قانون این کار یا این رابطه یا این حرکت نتیجش این میشه و یه جورایی چون قوانین یکم درک کرده بودم فک میکردم دیگه من برای خودم کسی هستم و با قوانین آشنا هستم میتونم همه کارهارو پیش بینی کنم و من یک آدم غیر عادی و غیر معمولی هستم.
به خودم میگفتم پسر وقتی بزرگترین و برترین شخصیت فوتبالی جهان این طور باورهایی داره و رفتار میکنه اینطوری انسان بی ادعایی هست تو دیگه چرا ادعا. تو دیگه چرا فک میکنی انسان غیر معمولی و غیر عادی هستی.باید افتاده باشی اگر طالب فیضی به قول یک بیت شعر از پوریای ولی که استاد کونگ فوم در باشگاه تو خیلی سالها پیش میگفت افتادم یعنی فراموشم شده بود
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
خیلی سپاسگزارم از استاد عباس منش عزیزکه با فایلهایی از افراد موفق این چنین الگو رو برامون روشن میکنن و حجت را تمام.خیلی خیلی ممنون