نظارت بر ورودی های ذهن - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

355 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    بنام خداوند حکیم یگانه خالق هستی

    نظارت بر ورودی های ذهن

    خدایااا شکرت که امروز صبح اولین نشانه صبحگاهی من با خواندن کامنت یکی از دوستان به این قسمت هدایت شدم

    خدا رو شکرت که هر روز من یک روز طلایی و یک طلوعی شگفت انگیزی است به این جهان هستی

    خدااایاا شکرت که امروز هم قدرت خداوند زندگی منو بسمت بهترینع بهترین ها از هر نوع از سراسر دنیا بسمت و سوی من هدایت کرده و من همیشه و همیشه در مدار و ارتعاش دریافت و جذب بهترینع بهترینها از سراسر دنیا هستم

    استاد جان از وقتی شما گفتید که صبحها اولین کارمون بلافاصله با باز شدن چشمون بیایم داخل سایت و کامنت ها رو بخونیم والان ساعت 3:33 صبح سه شنبه 24 / ژانویه = 4 بهمن هستش و خواستم یک ردپایی از خودم در اینجا بجای بگذارم

    دوستان عزیزم از وقتی یاد گرفتم که ورودی های ذهنمو کنترل کنم با دعاها و نوشتن درخواست های صبحگاهیم انگار همیشه و همیشه در مدار و ارتعاش زمان درست و مناسب و مکان درست و مناسب و در همزمانی های درست و مناسب هم هدایت شدم و این بزرگترین دستاوردی است که بعد از چند سال آشنایی ام با استاد در زندگیم جریان پیدا کرده ..

    چقدر خوشحالم از اینکه با این فایل یاد روزهای اولی میوفتم که در تلگرام استاد اینو دیدم و همونجا و همون موقع بخودم تعهد دادم که حتما مواظب ورودی های ذهنم باشم یعنی به هر چیزی نگاه نکنم یا هر فیلمی رو نگاه نکنم و یا حتی موسیقی های بظاهر شاد ولی با کلام و محتوای شعری نامناسب منفی رو گوش ندم چون این افکار منه که زندگی مو میسازه و کلا چندین ساله که بطور مداوم روی این موضوع کار کردم هر چند این ذهن چموش هر چند وقت دوست داره به گذشته هام برگرده ولی من فورا مچشو میگیرم

    خداااایاااا شکرت که قدرت خداوند زندگی منو بسمت بهترینع بهترین دریافت و جذب ورودی ها دیده ها و شنیده ها و چشم و گوش و زبان و ذهن ومشارکت و کنترل اعمال و امور کارهایم هدایتم می کند

    استاد عزیزم چقدر خوشحالم که امروز صبح خداوند منو بسمت این قسمت از فایل های خاطره انگیزم هدایتم کرد …. اصلا در واقع همون چند سال پیش با دیدن همین فایل یاد گرفتم که هر فیلمی رو نگاه نکنم وبخودم احترام بگذارم یعنی برای وجودم و ضمیر ناخودآگاهم و زمان و وقتم ارزش قایل بشم واقعا چقدر خوب شد که در اون زمان این فایل بر من خیلی تاثیر گذاشت و شاید بارها و بارها این فایل رو دیدم و حتی خوده این فیلم رو کامل دیدم ولی با افکار کنترل شده …. و کلا یاد گرفتم اولا هر فیلمی رو نبینم و حتما از داستان فیلم اطلاعات کسب کنم و بعدش نگاه کنم ..

    دوما آگاهانه و هوشمندانه کلا فیلم رو تجزیه و تحلیل کنم و به ذهنم باورهای درست و مناسب رو تزریق کنم

    یکی از ورودی های مناسبی که در فایل نظر منو جلب کرد .. لباس آستین کوتاه زرد رنگ زیبایی بود که بر تن داشتید استاد جان یکی از رنگ های مورد علاقه ام هست که خیلی چشمگیر هستش و درخشش و درخشندگی رو برام تداعی میکنه و من عاشق رنگ زرد طلایی هستم خدارو شکرت که امروز صبح با دیدن این رنگ دلم هم شاد شد و اول صبحی احساس خوبم رو دریافت کردم … استاد جان واقعا یاد گرفتم که به زیبایی ها توجه کنم و صبحگاه منو ساختید و من مدام داشتم به اون امواج دریای زیبا بک گراند پشت سرتون و اون شن های نرم ساحل نگاه میکردم و دوست داشتم دریا رو در این فصل زمستان که هستمم ببینم هر چند این فایل در فصل گرماست ولی امروز واقعا در فصل زمستان عاشقانه مشتاق دیدن دریای زیبا هستم و مطمعنان جذبش میکنم …

    استاد جان اون آرامشی که در کنار این ساحل برای ضبط این فایل رو داشتید رو فوق العاده دوست داشتم البته شما همیشه در تمام فایل ها این آرامش رو دارید و تاثیر گذار هستید ولی امروز صبح یک سیگنال و فرکانس فوق العاده عالی رو دریافت کردم و بهترین نشانه ی صبحگاهی ام رو دریافت کردم

    خداایااا شکرت امروز صبح هم یک کامنت عالی خوندم و هم یک فایل بینظر رو دوباره نگاه کردم و هم یک کامنت نوشتم و هم احساسم عالی تر شد و هم هزار تا چیزهای خوب و عالی دیگه ای که انتظارشو دارم و کلا بقول پدر و مادر آلگس این فیلم مثبت اندیش هستم و هیچ عوامل بیرونی و یا مسایل و یا گفته های نامناسب دیگران روی من تاثیری نمی گذاره البته اگر خودم مواظب ورودی افکار م باشم که این کار نیاز بیشتری به تمرین داره و سعی می کنم کنترل بیشتری روی افکارم داشته باشم و بقول استاد عزیزم مواظب باشم که اون لایه های زیرین ضمیر ناخودآگاهم همچنان حواسش بمن هست و داره با سکوتش منو نگاه میکنه تا هر آنچه رو که دیدم و شنیدم وغیره…. رو ثبت و ضبط کنه و اینجاست که باید حواس منم به اون باشه

    خدایااا شکرت استاد جان و خانم شایسته ی عزیزم خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت این قسمت از فایل که کلی اول صبح دعاتون کردم و شاد و خوشحال شدم و احساس خوب = اتفاق های خوبی که در راه دارم و بهترینع بهترین ها رو براتون طلب میکنم

    دوستان خوبم خواستم تشکر و قدردانی کنم از اینکه با خواندن کامنت های زیبا و پر محتواتون که به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون و سپاسگذارم و بهترینع بهترین ها رو برای شما دوستان عزیز و برای همون آرزومندم ..

    شب و روزتون وفق مراد و بخوبی و خوشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام به استاد مهربان

    سلام به دوستان خوب خودم در این پیج عالی

    کنترل کردن ورودی های ذهن خودم واقعا مهم است

    اکنون فهمیده ام که این خودم هستم که خالق این شرایط زندگی خودم هستم

    وقتی بد ببینم

    بد فکر کنم

    بد صحبت کنم

    بد حرف بزنم

    بد بحث کنم

    خوب معلوم است که بد هم نتیجه خواهم گرفت

    همه اینها زمانی برای من رخ می دهد که نتوانم ورودی های خودم را کنترل کنم و بخواهم که دنبال مشکلات و معضلات و خرابی ها باشم

    اما

    وقتی که میتوانم خوب ببینم

    خوب بشنوم

    خوب بگویم

    خوب راه بروم

    خوب نتیجه بگیرم

    دیگر چه لزوم دارد که این همه اتفاقات بد و مسائل بد را تجربه کنم

    اما نکته زیبایی که در این فایل یادگرفتم این بود که من باید همیشه مراقب ورودی های خودم باشد

    همیشه خوب بخواهم خوب نتیجه خواهم گرفت

    همیشه خوب بخواهم خوب برایم رخ خواهد داد

    ممنونم استاد عزیز از این همه آگاهی ناب

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2024 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    من الان بیشتر از دو سال میشه که هیچ فیلم و سریالی رو ندیدم

    در حالیکه بدون اغراق هر هفته سینما بودم بخصوص زمان اکران فیلم ها

    و مدام سریال های امریکایی و ایرانی

    ولی وقتی با این سایت اشنا شدم همه رو گذاشتم کنار.. خداروشکر مقاومت خاصی هم نداشتم با این که فیلم باز بودم

    چقدرم احساس بهتری دارم و الکی وقتم رو تلف نمیکنم

    بجاش این سایت شد جایگزین ارزشمند اون فیلم و سریال های بیخودی .. خدارو شکر

    الان که مرور میکنم اون فیلم و سریال ها رو میبینم همشون داشتم یه چیزی به خورد آدم می دادن! اونم باورهای غلط .. به اسم رئال!

    اکثرشون هم در مورد این بودن که یه نفر توی زندگیت میاد تاثیری میذاره که زیر و زبر میشی!

    طبق قانون احساس بد= اتفاقات بد و برعکسش

    باید یاد بگیریم که به فیلم و سریال ها توجه نکنیم

    بلکه تمرکز بذاریم روی قوانین همیشه ثابت تا ایمان ما قوی تر بشه و باورها ریشه ای تر

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته

    جوهره موفقیت داشتن شادی درونی است ، پس داشتن حس خوب بسیار مهم است ،

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    فرمول بالا را همه می دانیم بنابراین باید سعی کنیم همیشه احساس خوبی داشته باشیم خوب، چه کاری لازمه انجام بدهیم که به این احساس خوب برسیم و در نهایت هدایت بشیم به اتفاقات خوب ، اصل داستان همینه که اگه رعایت بکنیم زندگی ما علی النور میشه ، و اون اینکه ما تمرکز فکری خودمان را بذاریم روی خواسته هایمان یعنی هرآنچه که دوست داریم ، ثروت ،پول خوشبختی، روابط خوب ….. هرچه که باشد فرقی نداره .

    قانون اینست که وقتی ما به چیزی دوست داریم فکر می‌کنیم احساس ما خوب میشه ، و همزمان هم فرکانس خوب به جهان هستی می فرستیم و بعد شرایط واتفاقات همسنگ آن را برای ما ارسال می کنه.

    و در این مسیر باید ورودی های ذهن را کنترل کنیم مهم‌ترین کار است که ورودی نامناسب را قطع کنیم و به ذهن ورودی مناسب بدهیم. حتما همنشینی با افراد منفی قطع بشه تلویزیون و ماهواره کلا تعطیل بشه. وبجاش ورودی مناسب بدیم بهترین ورودی مناسب فایلهای استاد عباسمنش هست، و توجه به نکات مثبت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    شادی دادگر گفته:
    مدت عضویت: 3573 روز

    بنام وجودی که وجودم ز وجودش گشت موجود.

    باسلام به خانواده بزرگ عباس منش

    فایل تاثیرگذاری بود وبسیار عالی بود. بچه ها من چندماه میشه که کلا تلوزیون و بسیاری از اهنگ ها رو از زندگییم حذف کردم و واقعا ارامش عجیبی وارد زندیگم شده و روحیه شادی دارم وقتی اینا رو از زندگیتون حذف کنید متوجه میشید که چقد وقت اضافه میاریید تا به اتفاقات مثبت زندگیتون فکر کنید اون موقع ست که ترس و دلهره و نگرانی کلا از درونتون میره بیرون و شادی واقعی رو احساس میکنید. همیشه مادربزرگم میگفت قدیما که رسانه نبود دلها خیلی شادتر از الان بود و واقعا الان میفهمم که چقد حرفش درست بود.

    با ارزوی شادی و ثروت و سعادت روزافزون برای همه بچه های خانواده بزرگ عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    مهدی شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و تمام دوستان همراه

    استاد با دیدن این فایل یاد یه اتفاق به ظاهر بسیار بد افتادم که همین چند روز پیش برام رخ داد اما اون پیشامد سرآغاز یه اتفاقات عالی دیگه بود

    استاد چند روز پیش من صبح بیدار شدم اما با حال بد. اون روز نتونستم حالم رو خوب کنم تا اینکه شب رسید و ماشین خراب شد و این تضاد باعث شد من فردای اون روز با همسر عزیزم که داخل سایت هم هست😊 یه مشکل کوچولو پیدا کنیم

    خلاصه صبح که بیدار شدم رفتم ماشین رو درست کردم و میدونستم که این اتفاق بد حاصل اون حال بد روز گذشته ست اما اون روز هم نتونستم خیلی حالم رو به حالت اول برگردونم و نتونستم خودم رو جمع کنم.

    خلاصه شب شد و خوابیدم و صبح با زنگ موبایلم بیدار شدم و دختر برادرم بهم خبر داد که عمو شیشه ماشینتون رو شکستن. اما من همونجا گفتم دیگه کار از کار گذشته بالاتر از سیاهی که رنگی نیست.

    نشستم و با خیال راحت گروه خودمون رو چک کردم(یه گروه واتساپ که من و همسر عزیزم و خواهرای گلم که همگی عضو سایت هستیم برای بازگو کردن اتفاقات خوب هر روزمون درستش کردیم😍😍😍) و بعد از خوندن تمام پیامها رفتم و ماشین رو نگاه کردم

    اولش یکم حالم بد شد بعد که دیدم فقط یه فلش و یه هولدر موبایل رو تونسته ببره خوشحال شدم و واقعا شکسته شدن شیشه زیاد روم تاثیر منفی نذاشت

    خلاصه یهو چشمم افتاد دیدم انبردستی که توی ماشین بوده هم سرجاشه و اصلا آقا دزده اون رو ندیده که بخواد ببرتش و این شد جرقه ای برای من که بتونم ازش استفاده کنم برای کنترل ذهنم

    انقدر استاد خوشحال شدم از اینکه خود ماشین هست که حد نداشت و خیلی خیلی خدارو شکر کردم از اینکه اگه شیشه ماشین شکسته و اگه یه لوازم خیلی کوچیک رو بردن اما بجاش به من ثابت شد اگه همینجوری با حال بد بخوام پیش برم قطعا اتفاقات بد بیشتر و بیشتر میشه

    برادرم اومد و گفت کاپوت رو بزن بالا ببینم باطری هست؟ منم کاپوت رو زدم بالا و دیدم هیچی نبردن و همه چیز سرجاشه و اونجا دیگه نقطه عطف تغییر حال من شد و من انقدر حالم از این اتفاق به ظاهر بد خوب شد که حد نداشت😍😍🙏

    خلاصه رفتم شیشه ماشین رو عوض کردم و از همون لحظه کاملا ورق برگشت و حال بد من که دو روز هم طول کشید و اتفاقات بدی برام به ارمغان آورد تبدیل شد به یه حال عالی( حتی حالم از خوب هم رد کرده بود😍😍)

    استاد از همون لحظه که اومدم خونه و راه افتادم برم محل کارم اتفاقات عالی پشت سر هم افتاد و من دائما خدارو شکر میکردم و به قانون ایمانم بیشتر میشد و به قول شما از همون لحظه که جلوی ورودی و حال بد رو گرفتم اتفاقات بد کاملا از بین رفتن😍😍

    استاد واقعا دیگه تا شب حتی کوچکترین اتفاق بد برام نیفتاد که هیچ، تمام روزم پر شد از اتفاقات عالی

    یه روز استثنائی با یه حال فوق العاده و یه عالمه نشونه خیلی خیلی قشنگ که برام دائما میومد و من میدونستم که سرمنشا این اتفاقات خوب از کجاست😍😍😍

    استاد بعدازظهر همون روز کدورت بین من و همسر عزیزم هم که دو روز مارو از هم دور کرده بود از بین رفت😍😍، و آخر شب یه درآمد خیلی خوب نسبت به روزهای قبل رو تجربه کردم و واقعا درک کردم که این همه اتفاق عالی از کجا نشات گرفت

    دقیقا از لحظه ای که من به خودم اومدم و گفتم دیگه بسه ، دیگه حال بد رو نمیخوام و دقیقا استاد از همون لحظه اتفاقات بد کلا از بین رفتن

    استاد اون روز واقعا برام فراموش نشدنیه واقعا خیلی خیلی برام عجیب بود

    روزی که با یه اتفاق بد شروع شد اما با کلی اتفاق عاااااالی ادامه پیدا کرد و خیلی عالی هم تموم شد

    استاد موقع برگشت از محل کارم به منزل یه حس عجیبی داشتم و انقدر راحت با خدای خودم داشتم صحبت میکردم حتی بعضی اوقات فریاد میزدم و بلند میخندیدم جوری که مردم یه جوری نگاه میکردن انگار یه آدم دیوونه دیده بودن😂😂

    و واقعا اونا درست فکر میکردن آخه من واقعا دیوانه شده بودم دیوانه این همه قانون قاطع خداوند، دیوانه این همه لطف خداوند و دیوانه اون رابطه خالصانه با خداوندم😭😭

    استاد واقعا حس میکردم خدا پشت ترک موتورم نشسته و داره با من قهقهه میزنه😭😭😭😭

    تا عمر دارم اون روز و اون اتفاقات قشنگ رو فراموش نمیکنم😍😍😍

    استاد از اون روز به بعد که شاید نزدیک ۱۵ روز ازش بگذره هنوز من به تضاد مهمی برخورد نکردم یا اگر هم برخورد کردم انقدر اون روز به من حال خوب منتقل کرد که اتفاقات بد نتونستن اون حال رو ازم بگیرن و واقعا به چشمم نیومدن😍😍😍

    هر وقت به یه تضادی برخورد کردم اون روز رو یاد خودم آوردم و سریعا حالم دگرگون شده😍😍😍

    این تجربه بسیار عالی من از درک این قانون بدون تغییر خداوند بود که خواستم در تایید این فایل ارزشمند بگم تا هم برای خودم همیشه بمونه و هم دوستان از تجربه من استفاده کنند😍😍

    خدایا شکرت🙏🙏

    استاد ممنونم و خسته نباشید😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      رامین خطی گفته:
      مدت عضویت: 1434 روز

      سلام دوست عزیز اقا مهدی

      از تجریتون گفتین و از نتایجی ک گرفتین

      و ی درسی برام داشت ک تو شرایطی ک اوضاع خوب نیست بتونی حالتو خوب کنی و ایمانتو ب خدا نشون بدی از اونجاست ک اتفاقات خوب رقم میخوره

      سپاس گزارم ازتون

      شاد و ثروتمندوسلامت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    شکیبا کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2368 روز

    به نام پروردگار هفت افلاک

    سلام بر اساتید خوبم: استاد عباس منش، خانوم شایسته و تمامی اعضای سایت

    سالهای سال زندگیم با دیدن فیلم های منفی گذشت. مسائلی نه دقیقا به همون شکل ولی از همون جنس وارد زندگیم شد، از جنگ و دعوا و بحث تا افسردگی و…

    ذهن بیمار من سالها متوجه نشد که چرا دقیقا بعد از دیدن فیلمهای منفی این اتفاقات بد داره می افته!! چرا دقیقا از همون جنس بدبیاری ها رو دارم وارد زندگیم میکنم؟ نه من نفهمیدم، نفهمیدم و نفهمیدم…

    نفهمیدم که باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم، نفهمیدم که باید به نکات مثبت توجه کنم و فقط روی خدا حساب باز کنم. فایل های روانشناسی بسیاری گوش دادم چه ایرانی چه خارجی، اما عمق مسائلی که مطرح میکردن درباره باورهای مخرب ما بود و صرفا میگفتند امیدتون رو از دست ندید و به راه ادامه بدید اما هیچکس نیومد که بگه چطوری باورهامون رو تغییر بدیم و هیچکس توضیح نداد که آقااا بغیر از باورهات هزارتا چیز دیگه هم هست که باید تغییر کنه. آیا فقط رو خدا حساب میکنی؟ یا به مردم اطرافت که مقام بالایی دارن قدرت میدی و پیششون سر کج میکنی؟ واقعا یاد گذتشتم میوفتم که به دوستانم میگفتم: ببین!!! روت حساب باز کردما!!

    اما امروز تازه میفهمم که چون این قدرت رو بهش دادم و روش حساب باز کردم درواقع این قدرت رو بهش دادم که منو زمین بزنه و بهم آسیب بزنه. خدا هزاران بار خواست من رو هدایت کنه اما کو گوش شنوا؟ درونم پر شده بود از نجواهای شیطانی و ناخودآگاهم پر بود از باورهای مخرب که از فیلم ها گرفته بودم. بخاطر همینه که انقدر مجذوب گفته هاتون میشم استاد. خدارو شکر میکنم که امروزم ۱۸۰ درجه با گذشته ام فرق میکنه. خداروشکر که وقتی فایل جدید میزارید با تمام ذوق و شوقم میام که به حرفاتون گوش بدم. به پیغام هایی که از طرف خدا برامون میارید تا ما رو هم آدمهایی موحد بشیم. خداروسپاس میگم بخاطر این که روزانه تمام فکر و ذکرم خداست و خودش میدونه چه عشق بزرگی بین من و اونه…. که قابل وصف نیست‌. که اطرافیانم نمیبیننن و دلیل لبخندهای ممو نمیدونن و صرفا فکر میکنن بخاطر حرفهای اونا یا وجود اونا لبخند میزنم ولی این روزها یه حس و حال دیگه دارم…. باهم حرف میزنیم، حرف های عاشقونه رد و بدل میکنیم. آهنگهایی که گوش میدم به اون فکر میکنم، دلیل بودنم اوست… نوازشش میکنم، نوازشم میکنه…

    بهش لبخند میزنم، بهم لبخند میزنه…

    خدای عشقم:) وقتی فهمید بهش نزدیک شدم شادی کرد و خوشحال شد، برام جشن گرفت. یک جشن دو نفره که فقط من هستم و خدای من.. بهم کلی هدیه داد، اطرافم رو پر کرد از زیبایی و چشمام رو باز کرد. گفت ببین من چقدر دوستت دارم… با هم میخندیم…از شادی گریه میکنم. بغض میکنم، (مثل الان که مینویسم و چشمام پر از اشکه)

    خلوتی دارم من با معشوق خودم خدا

    کس نداند چه در خلوت گویم جز خدا

    در سرم شوریست و شوقیست

    اشک میریزم امروز، پر شده ام از حس خدا

    جهانم خوش بو شده، پر شده از بوی خدا

    گفت اینجا تاریک است با من بیا

    اکنون دست من را بگیر دنبالم بیا

    مرا با خود بِبُرد با ساز و دهل به خانه‌ی خود

    آتش و شمع و گل و پروانه بود

    هر چه بود خوب و خوش و ساده بود

    آنچه من دیدم در آنجا رویا نبود

    خوابی عمیق یا یک خیال نبود

    آنجا بود که فهمیدم، با یک نگاه

    به دامن بلند و پر گلِ زیبای خدا

    که قلبی دارد رئوف و مهربان

    خانه اش از طلا و یاقوت نیست

    آنچه میخواهد برایم یک تابوت نیست

    خشم و کینه در دلش جایی ندارد

    آدمی از گفتن رازش به او ابایی ندارد

    خانه اش وسیع اما جایی برای همگیست

    هدفش از آمدن کمک به جانِ همگیست

    دست هایش را از هم گشود

    مرا در آغوش گرمش میفشرد

    گفت برای چه میترسی، نترس

    من همیشه پشتت هستم،نترس

    من برایت پدرم، یک پدر مهربان

    شب ها منم آن جا برایت پاسبان

    حال برو دنیا را برایم زندگی کن

    نگرانی را کنار زده برایم زندگی کن

    لذت نبردن از زندگی کاری خطاست

    چو من هستم نگرانی کاری خطاست

    بعد دستی بر قلبم کشید

    در دورنش روحی دمید

    گفت نیازی نیست در عمق آسمان یابی مرا

    یا با صدایی عمیق فریاد زنی نام مرا

    من نشسته ام گوشه ای در قلب تو

    در چشم و گوش و زبان خوب تو

    عقل تو رودی از دریای علم من است

    مهر تو یک شاخه از صدشاخه‌ی مهر من است

    دستم را گرفت، باری دگر، باری دگر

    شمع و گل و پروانه خواندند آوازی دگر

    چشمانم را گشودم یکدفعه

    نوری در قلبم دمیده شد یکدفعه

    برگی از صدهزاران برگ دفتر کندم

    نوشتم با نام پروردگار هفت افلاک

    شعری خوب و آشنا از جنس خدا:

    خلوتی دارم من با معشوق خودم خدا….

    .

    .

    .

    این شعر بداهه ای بود که با جاری شدن اشکهام همین الان بعد این فایل ، در قسمت دیدگاه نوشتم. میدونم قافیه هاش مشکل داره اما چیزی بود که بهم الهام شد. شاد باشید??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    به نام آنکه راحت جان من است:)

    سلام استاد عزیزم ،،،،

    استاددعزیزم این قضیه ورودی ها برای من مثه یه راز بود و هیچ وقت به اون سطح آگاهی نرسیده بودم که کنترل ورودی ها همه چیزه ،تا اینکه با شروع دوره عشق و مودت در جلسه دوم شما از ما خواستید که تعهد بدیم تا ورودی هامونو ببندیم ،همیشه برام سوال بود خدا ،این باور باور که میگن از کجا به وجود میاد،الان دیگه خوب میدونم باورم از ورودی هام (دیده ها و شنیده هام )نشات میگیره ،وقتی بستممممم این ورودی هارو ،وقتی چشماممو از نازیبایی ها و گوشامو از حرفای بیخودو چرت بستم ،دیدم الله اکبر بخدا که از همون روزای اول معجزه و نتایج شروع شد ،این کنترل ورودی ها ،برای من یک سبک زندگی شده ،سبکی از زندگی که داره تو ناخودآگاهم میشینه که ناخودآگاه ،،،،،،،،

    نشنوم

    نبینم……..

    بجاش باور قشنگ و اون چیز هایی که خودم میخوام ، از ذهنم پر کنم .

    من حال خوبمو و صلحم با خدامو از آگاهی های شما دارم استاد .

    هرجا هستید در پناه خدای زیبایی ها باشید.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    بهمن توحیدی گفته:
    مدت عضویت: 3567 روز

    در 5 یا 6 جای قران (ملک 23-سجده 9-اسرا 36-مومنون 78-نحل 78-احقاف 30) سه کلمه سمع و ابصار و الافئده با هم اومده (شنوایی. بینایی. و دل) و در یک جا انعام 46 سمع و ابصاد و قلوب اومده. حکمت قرار گرفتن این سه کلمه کنار هم آینه که آنچه میببینیم و می‌شنویم تاثیرش بر روان و ضمیر ناخوداگاه وخوداگاه ما نگاشته میشه. و در ادامه همه اون 5-6 آیه فرموده قلیلا ماتشکرون. عده اندکی سپاسگذارن. یعنی عده کمی کوشش میکنن که چیزهای درستی ببینن یا بشنون که باورها و عقاید درست در روانشون حک کنه. شکرگزاری به این معنیه. خدا حواس پنجگانه به انسان داده و روش شکرگزاری شم به این صورته که رویدادهای مثبت و نیک تجربه کنه باهاشون که باورهای درست ساخته به شه. این شکرگزاریه نه فقط با زبون بگیم خدایا شکرت. و در اسرا 36 فرموده تو مسئولی در برابر این حواست و روانت. مسئولی که حواس چندگانت رو متمرکز کنی رو چیزهاییکه باورهای درست برات ایجاد میکنن و این حواس رو بازبداری از چیزهاییکه نتیجش باورهای محدود کننده و فلاکته این دنیا و اون دنیاست. خدا داره میگه ای انسان تو مسئولی تو وظیفه و ماموریتت آینه رشد (تزکیه) کنی آگه نکردی بازخواست میشی. این قانون خداست.

    و نه تنها بیشتر فیلم‌ها باورهای مخرب و محدود کننده برای ما ایجاد میکنن بلکه الان این ترفند گسترش پیدا کرده به نقاشی‌ها و عکس‌ها و نوشته‌هایی که تو شبکه‌های اجتماعی هست کی سعی بر آینه یک باورها و فرهنگ مخرب بین انسان‌ها به کاره. من گاهی می‌بینم این عکس‌ها و متن‌ها و نوشته‌ها که چقد مخربه. و به‌طور مثال یک انسان به این عظمت و فوق العادگی خلاصه و محدود میکنه تو جنس مخالف اسم زیبایی هم روش گذاشتن بنام عشق. و هزاران مثال دیگه. واینه برده داری نوین. قفل و زنجیر زدن به ذهن‌ها و قلب‌ها. اما کسیکه باورها و عقایدشو طبق آموزه‌های الهی نگاشت هیچ کدوم از این‌ها روش کارگر نمیتونه باشه بشرطیکه هشیار باشه. (وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ) آل عمران 139

    و سست نشوید و اندوهگین نگردید، و شما برتر هستید؛ اگر ایمان و باور داشته باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    مانلیا گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    موضوع اصلی که باعث میشه ما یادمون بره چههههه قدر ورودی های ذهن ما مهمه و بگیم اوکی حالا یه پست ده ثانیه ای برم اینستاگرام ببینم مهم نیست که و … خودمونو گول میزنیم و یا دلیل اینکه نمیدونیم چرا اینقدر مهمه که حتی همون فیلم ده ثانیه رو هم نبینیم اینه که …

    .

    نمیدونیم مغز و ذهن ما چجوری کار میکنه

    در واقع تا وقتی که با خودمون میگیم روزی ده دیقه اینستا پست های فان دیدن و خندیدن اشکالی نداره حالا بابا یه فیلم خنده دار ببینم دلم شاد شه بخندم و …

    یعنی حقیقتا اولا نمیدونیم نحوه ی کارکرد ذهنمون رو

    دوما واقعا به موضوع باورهای ما زندگیه مارو میسازن باور نداریم فقط یه آگاهیه توی خوداگاهمون نه یک باور در ضمیر ناخودآگاهمون

    .

    .

    موضوع به نیم ساعت پیش الانه من برمیگرده …

    به لطف و کمک الله خیلی آگاهی های ناب و الهاناتی رو دارم دریافت میکنم و تلاشمو میکنم عمل کنم بهشون که داره مسیر زندگیمو به سمت نتایج دلخواهم تغییر میده و نشونه ها به والله به سرعت نور به سمتم میان و میبینم …

    اول بیام براتون نحوه ی کارکرد ذهن انسان رو بگم تا بعد بقیه ماجرا رو براتون تعریف کنم …

    موضوع اینه که ذهن انسان جوری خلق شده که هر انچه که دریافت میکنه رو بسیار پردازش میکنه و به عنوان واقعیت زندگیش میپذیره …

    ذهن ما انسانها به هیچ عنوان تفاوت واقعیت و خیال و فیلم رو نمیدونه

    ذهن ما تفاوت زندگی الانم و فیلمی که میبینم رو نمیدونه …

    اگر میخواید خیلی دقیق تر بفهمید که چه قدر ذهن این موضوع رو درک نمیکنه که اون فیلمی که میبینی واقعیت زندگیش نیست …

    با یک مثال براتون واضح میکنم

    هممون توی زندگیمون فیلمای ترسناک دیدیم

    دیدید وقتی که توی فیلم یهویی یه صحنه ترسناک با یه اهنگه ترسناک میاد شما یه دفعه شوک بتون وارد میشه و میترسید ؟؟؟

    دیدید وقتی اون بازیگر توی جنگل تاریکیه که ممکنه پشت سرش اون جن خبیث باشه یا یه دفعه میاد تو صورت طرف به اندازه ی همون فرد میترسید و ضربان قلبتون میره بالا ؟؟ و عکس العمل نشون میدید جیغ میزنید یا یه دفعه یه شوکی به بدنتون وارد میشه …

    این واکنش ها نشون میده که مغز شما اون فیلم رو زندگی حقیقی خودش میدونه و خودش رو جای اون بازیگر گذاشته که جن ها افتادن دنبالش …

    در واقع اگر مغز شما میدونست که اون حن توی فیلمه و دنبال اون بازیگرس نه شما هیییییچ وقت احساس ترس و شوک بهتون وارد نمیشد

    چون اون فقط فیلمه و شما توی اون جنگل نیستید و جنه به شما دسترسی نداره … واقعیت اینه .

    اما مغز ما این رو نمیفهمه مغز ما اون فیلم رو واقعیت زندگی ما میدونه برای همین با ایجاد احساس ترس و استرس و شوک شدن سعی داره مارو از اون شرایط خطرناک نجات بده تا فرار کنیم و بدوییم و … ضربان قلب برای همین بالا میره که شما بدویید و انرژی کافی برای فرار از اون جنگل رو داشته باشید …

    حالا متوجه میشید که چهههه قدر ذهن ما تفاوت بین واقعیت و فیلم رو نمیدونه …

    حالا یه موضوع دیگه رو هم بگم

    موضوع به این برمیگرده که ذهن اون ورودی هارو پردازش میکنه و بار ها و بارها تکرار میکنه و دربارش فکر میکنه …

    اینجور نیست که اگه فیلمی تموم شد ذهن شما هم پرونده اون فیلم رو میبنده …

    نه اون فیلم و تمام اون ورودی ها و صحنه ها و باورهاش رو تا حتی چندین روز صدها هزار بار دیگه بدون اراده و دخالت شما در واقع نااگاهانه در ذهنتون پردازش میکنه

    و چون واقعیت زندگی ات بوده خیلی محکم و سفت به عنوان باور ثبت میشه و باور ما فرکانس میفرسته به سیستم جهان و اون سیستم از همون فرکانس بیشتر میاره تو زندگیمون …

    .

    .

    .

    فیلمهای ترسناک که شدیدا خودم سالها پیش فهمیدم که شرک امیز هستن و توکل و ایمانم رو به خداوند نابود میکنن … جوری نابود میکنن که در هیچ موقعیتی در زندگیم نام خدا رو نمیتونم به یاد بیارم و سراسر شرک میشم …

    چون من یاد گرفتم از استاد که از هیچ چیزی نترسم و ترسیدن یعنی ایمان نداشتن

    من یاد گرفتم که اگه توی حنگلی تاریک تنها باشم و صداهای عجیبی بیاد من هیچ نگران نیستم و فرار نمیکنم چون من در مدار توحید قرار دارم و خداوند حامی و حمایتگره من در تمام لحظات زندگیم و در همه مکانی هست و زندگی من دسته خودمه و هیچ کس و هیچ چیزی توانایی کوچکترین اسیب و ضربه زدن به من رو نداره …

    پس چرا فرار کنم چرا بترسم چرا

    میبینید که چه قدر فیلم دیدن یک انسان رو به اخرین درجات شرک و کفر و تنهایی و ترس در تمام جنبه های زندگی میندازه چون که همین باور باعث میشه شما وقتی پول نداری تو زندگیت هم نتونی خدا رو ببینی و ازش کمک بخوای چون بهش اعتقادی نداری اگه داشتی توی اون جنگل تاریک نمیترسیدی .

    .

    .

    .

    حالا برم سر اتفاقی که نیم ساعت پیش برام افتاد و باعث شد که بیام این مطالب رو بنویسم

    به لطف الله من سالهاست که تلویزیون و فیلم نمیبینم و هر دفعه مدارم میره بالاتر و خیلی خیلی دور تر میشم از فضای اجتماعی و فیلم ها و …

    چندین تا کامنت تا حالا روی این فایل گذاشتم هر دفعه که درکم در این موضوع بالاتر رفت …

    خب من حدودا دو ماهی سه ماهی هست که خیلی از اینستاگرام دور شدم …

    من مربی باشگام و نمونه کارامو خب میذاشتم اینستا اما این دو سه ماه که از اینستا دور شدم و هیچ فعالیتی توش نداشتم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد نمیدونم چه قدر بگم زیاد … اگاهی و درک من از قوانین و تمرکزم روی زندگیم بیشتر شده … و الهاماتی بهم میشه که قبلا نمیشد

    یکیش همینایی که تا حالا نوشتم توی این کامنت

    چون قبلا به این دقت و تعهد نداشتم رو این اگاهی ها …

    من با خودم گفتم کمی فعالیتمو در اینستا شروع کنم و گفتم نگار فعالیتت باید در اینستا در این حد باشه که فقط بری فیلم و استوری از خودت بذاری و برگردی …

    همین

    نه استوری و پستای بقیه رو میبینی نه هییییچ چیز دیگه

    خلاصه امروز همین کارو کردم

    ولی نمیدونم نمیدونم چی شد که یه پست فان برام باز شد و دیدمش

    .

    .

    اون پست فان و خنده دار درباره ی یک مربی باشگاه بود که نشون میداد شاگرداش مثلا برای شهریه دادن چه قدر اذیت میکنن یا میخوان قسطی بدن یا تخفیف میخوان یا دیر میدن و آخرش هم طلبکارانه با مربیشون حرف میزنن که چته میگی شهریه بده خودم میدونم نمیخواد بگی و …

    اون پستی بود که تقریبا همه ی مربی هایی که میشناسم لایک کردن و خیلی هام میدونم استوری میکنن برا شاگرداشون از روی خنده و فان بودن که اره شمام منو حرص میدید و فلان و …

    استاد در حالیکه

    من میدونم

    شما میدونید

    که همین فان بودن ها و خندیدن ها داره در ذهن ما تثبیت میکنه این باورو که شاگرد کمه و شاگردا بی کیفیت و سطح پایین هستن و پول ندارن و اذیت میکنن و ذهن ما وقتی این پسته چهل ثانیه ای اینستا به ظاهر فان رو میبینه و میخنده …

    تفاوتش رو با واقعیت زندگی نمیفهمه و این رو واقعیت زندگی خودش میدونه نه یک فیلم … بلکه واقعیتی که در زندگیش هست …

    پس بیشتر و بیشتر و بیشتر این باور درش تثبیت میشه که واقعیت زندگی اینه مردم پول ندارن و اذیت میکنن برای شهریه باشگاه دادن و خیلی ها بی ادبن و بی فرهنگن و … و در نهایت همین فیلم چهل ثانیه ای همین شاگردا رو در واقعیت زندگیت میاره …

    در حالیکه من خودم در این چند وقت خیلی دارم تمرکزی رو خودم کار میکنم که باور کنم شاگردای خوب و پولدار و باکیفیت و ثابت که هم مدار من هستن و پر انرژی و پر ذوق و شوق هستن زبادن و واقعا هم زیادن کلی الگو دیدم براش و داره باورم میشه که واقعا خیلی شاگردای مودب و محترم که ارزش علم و مهارت تورو میدونن زیادن و چون میدونن پس به راحتی مبلغ و هزینه ی ارزشش رو با عشق و به موقع پرداخت میکنن و ازینا میخوام بیاد توی زندگیم .

    و وقتی این خوبا میان که ورودی ها و پردازش های ذهن من همینا رو تایید کنه و باور بشه و بیاد تو زندگیم …

    همون فیلمه چهل ثانیه ای نمیذاره به والله نمیذاره این باور ساخته بشه و اونا بیان

    .

    .

    .

    اینقدر این مبحث گسترده اس دلم میخواد صد صفحه دیگه دربارش بنویسم

    .

    .

    تازه جالبش اینجاست که هر دقیقه در شبکه های اجتماعی بودن یا فیلم دیدن داره هزاران باور مخرب درتون ایجاد میکنه که نمیفهمید به خدا نمیفهمید

    همین یکی از هزاران باور مخربی بود که اون فیلم بهم وارد کرد و من مچشو گرفتم

    ولی هزاران هزارن باور مخرب دیگه هست که شما نمیفهمید از کجا خوردید و درتون ساخته میشه و نتیجه حقیقی میشه در زندگیتون …

    در پناه الله یکتا

    خدا جونم تنها از تو کمک میخوام که هدایتم کنی مگه نه از گمراهان و مغضوب علیهم ها خواهم شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: