توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 15

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جواد میگلی گفته:
    مدت عضویت: 2901 روز

    به نام خداوند مهربان از استاد عباس منش بابت این فایل و طرح مسابقه که به اعضای سایت انگیزه بیشتری میدهد سپاسگذارم و از همه دوستانی که در این سایت از تجربیات خودشون می نویسند و به من کمک میکنند

    در سال 96 اتفاقی که برای من افتاد و شرایطی که من تجربه کردم از این قرار بود

    بعد از سالها در شغلی که آزادی خیلی کمی داشت استعفا داده بودم وپیجور شغل جدیدم شدم به علایق خودم توجه کردم و اینکه من به عکاسی خیلی علاقه دارم

    دوربین عکاسی برای خودم تهیه کردم و عکسهایی از شهرمون تهیه میکردم و در شبکه های اجتماعی با کاربران اینستاگرام به اشتراک میزاشتم

    بعد از مدتی که این کار رو انجام دادم این ایده به ذهنم خطور کرد که میتونم به صورت افتخاری برای سایت های خبری شهرمون عکس تهیه کنم و اینجا چون من به قانون خیلی اشراف نداشتم از موضوعات منفی و آسیب های اجتماعی تصویر میگرفتم اما حسی درونم میگفت مثبت ها رو بیشتر بولد کنم

    از اونجایی که شهردار شهرمون یکی از اقوام من بود از زیبایی ها و پیشرفت های شهر شروع کردم به تصویر برداری و کم کم با سایتهایی که کار انجام میدادم پیشنهاد کردند که براشون کار کم

    نکته ایی که باید بگم این بود که من به قوانین جهان هستی خیلی آگاهی نداشتم اینجا مشکل من بود

    به خاطر همین وقتی کسی برام کاری میکرد غلام حلقه به گوشش میشدم به قول معروف

    تا اینکه شروع به کار کردم بدون اینکه قراردادی داشته باشم

    و در مسیر با مشکل مواجه شدم حتی حقوقم هم پرداخت نکردن باز تصمیم خودم رو گرفتم و این بار در یکی از ادارات دولتی استخدام شدم اونم با یک شرایط بسیار بد

    چون با رابطه به کار مشغول شده بودم تا حدود دو سه ماه اول کسی فامیل من رو نمیدونست که الان وقتی فکرش میکنم میگم این چه ضرورتی داشته که من این کارها رو انجام میدادم و متوجه شدم امروز که من باور به فراوانی نعمت های الهی اصلا نداشتم و همیشه فکر میکردم که کمبوده و همین الان هم این باور هست منو خیلی اذیت میکنه و دارم روی اون کار میکنم

    بعد از پنج ماه و تجربه بسیار احساسات بد من و پرداخت نشدن حقوق من به این نتیجه رسیدم که دیگه نمیتونم ادامه بدم

    هر روز حتی روزهای تعطیل هم باید کار میکردم

    تا اینکه یک که شنبه هم بود به مدیر مراجعه کردم و گفتم که من حقوقم رو میخواهم و به پول احتیاج دارم

    مدیر هم با تندی و انتقاد از اینکه چرا دیروز که جمعه بوده سر کار نیامدی و امروز باید بروی این بارها رو ببری فلان جا

    من مسئول امور اداری بودم و وظیفه من کارگری نبود

    یاد یکی از فایل های استاد افتادم که از شخصی صحبت میکردند که مدیرش با او بدرفتاری انجام داده بود به خاطر اینکه مادرشون به دکتر برده بودند و نتونسته بود سرکار حاضر شود و از کارش استعفا داده بودند

    من سوار آسانسور شدم و به طبقه هم کف رسیدم همونجا اس ام اس به مدیر دادم که من دیگه به سرکار برنمیگردم و گوشیم هم خاموش کردم و به خانه رفتم

    لطف خدا شامل حالم شد و کمی احساس بهتری پیدا کردم و از این فرصت استفاده کردم برای استفاده از فایل های رایگان و کتاب معجزه شکرگذاری

    هیچی نداشتم یک ماشین قسطی هم خریده بودم که اجبارا اون رو به قیمت ارزونتر فروختم ماشین مدل پایین تری خریدم

    و در اوج و غرق در احساس خوب فردی که اصلا نه من با او حرف زده بودم ، پیشنهاد کرد که من مغازه ایی رو راه اندازی کنم و تحویل تو بدهم

    این اتفاق افتاد و این نتیجه اندک تمرینهای فایل رایگان و مخصوصا کتاب معجزه شکرگذاری بود

    امروز من بدون سرمایه اولیه کار خودم رو دارم تازه راه اندازی کردم و از خداوند شاکر و سپاسگذارم

    روی دوره ثروت 1 و قانون آفرینش دارم کار میکنم

    ماشینم رو قبل از عید فروختم و این دوره رو تهیه کردم چون تصمیمم این بود که بزرگترین سرمایه گذاری زندگیم رو انجام بدم و دوره رو تهیه کردم

    از استاد عباس منش و دوستان عزیز سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    علی یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 3781 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان و خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر هست. همین جاست در درون ما

    استاد عزیزم باز هم سلام و تشکر ویژه من به شما بابت این تمرین ارزشمند و سلام به تمام دوستان گلم و هم فرکانس های عزیزم.

    از خداوند استطاعت میخواهم تا مرا یاری دهد در نوشتن جملات ارزشمندی که حتما در کنار تمرینات روزانه ام نگهشون میدارم تا هر روز بخونمشون تا بتوانم فرکاس روحم را با ذهنم یکی کرده که آرامش داشته و نگرانی نداشته باشم.

    تمام اتفاقات خوب و تجارب عالی ای که در سال 96 در زندگی ام کسب کرده ام :

    -تجربه گرفتن غرفه نمایشگاه جهت ارائه محصولات و خدماتم بعنوان یک پله موفقیت من بود. قرار نبود این حرکتو بزنم ولی در مداری قرار گرفتم تا این تجربه گرانبهارو به تجربیات دیگرم اضافه کنم. نحوه تعامل با مشتریهای بالفعل که چندتاشون هم به خرید منجر شد و خیلیهاشون هنوز شماره منو دارن تا رفتن و حضور در اجتماعی که تبلیغات دیگران را تحسین و تمجید کنم و ازشون چیزی یاد بگیرم.

    -یاد گرفتن قانون سپاسگذاری به مراتب در سال 96 نسبت به سالهای قبل خیلی بهتر اجرا کردم و یادمه هر کس از همکار ، مشتری ، فامیل و … این سوالو میپرسید که خوب اوضاع کار چطوره؟ تنها یک جواب داشتم : شکر خدا خیلی خوبه و این شاید در اوضاعی که حتی فروش هم نداشتم و میتونستم مثل بقیه ناله کنم و از موضوعات منفی زیادی استفاده کنم ، این کارو نمیکردم و الحمدلله همین عامل باعث مشتریهای بیشتر و شادی بیشتر خودم بود. حتی خاطره ای از یک مشتری دارم که روزی برای حسابهایش اومده بود و گفت از یک چیز شما خیلی خوشم میاد و گفت اینکه از شما چند بار پرسیدم اوضاع کار چطوره و شما گفتید خیلی خوبه و این باعث تعجب منه در بازاری که همه ( از دید ایشان) دارن مینالن و چقدر این مشتری به من انرژی داد و چقدر از معاشرت با من خوشحال بود و من سعی کردم همیشه این قانونو اجرا کنم حتی در بدترین شرایط اگر کسی ازم بپرسه خوب اوضاع چطوره بگم شکر خدا عالیه.

    -گرفتن نمایندگی یک رادیاتور استیل خاص و شیک با قیمت 3 برابری نسبت به رادیاتورهای موجود در بازار اون هم در نمایشگاهی که اصلا بصورت یک الهام رفتم و این نمایشگاه مرتبط با کار من نبود و فروشهای خوبی بابتش داشتم که اصلا فکرشو نمیکردم و اولین مشتری من یک کارخانه دار بود که نزدیک 12 بلوک از آن را خرید .

    -فروش دستگاه های سنگین تهویه مطبوع که تا قبل از این نفروخته بودم با این باورکه امسال میفروشم و شکر خدا این سد شکسته شد و 2 تا پروژه بزرگ هم تونستم بگیرم.

    -گرفتن نمایندگی پکیج و کولرگازی و رادیاتور پانلی از سه شرکت مجزای دیگر که به لطف خدا فروشهای خوبی در سال 96 داشتم.

    -اضافه شدن مشتریها و مهندسان و پیمانکاران جدید به لیست خریداران من که رشد منو در سال 96 بالاتر برد.

    -حضور در یک مناقصه اجرایی تاسیسات که فوق العاده چیزهای زیادی یاد گرفتم و چقدر با عشق و علاقه تونستیم در این مناقصه شرکت کنیم و اتفاقاتی شبیه معجزه برایمان رخ داد. یادمه فقط یک روز دیگر وقت داشتیم تا ضمانتنامه بانکی تهیه کنیم و این در صورتی است که حداقل 3 روز وقت میخواست . ما نه تنها این کارو در آخرین ساعت روز تمام کردیم بلکه طبق ضوابط بانک که باید به اندازه مبلغ ضمانت نامه ، پول موجود در حسابو بلوکه میکردند ولی به خاطر اجرای قانون درخواست با احساس درست ، این پول هم بلوکه نشد.

    -من انعطافم در سال 96 به مراتب بیشتر شده بود و در برابر مشکلات عکس العملهای خیلی بهتری از خودم بروز میدادم. به طوری که خیلی از این مشکلات در سالهای قبل برای من مثل یک کابوس بود. در ضمن صبوری بیشتری پیدا کرده ام و اخلاقم هم مخصوصا اواخر سال به مراتب بهتر شده.

    -حساب بانکی بالاتر و ثابت تری نسبت به سال قبل پیدا کردم و میزان سرمایه کاری من هم افزایش پیدا کرد. تعداد مشتریهایی که چکهاشون پاس نشده بود به طرز چشمگیری در سال 96 کمتر شد. مشتریهایی که نقدی خرید کردند تعدادشان مخصوصا در نیمه دوم سال بیشتر شد.

    -یک شعبه دیگر هم اضافه کردم که شکر خدا برای سال اولش بد نبود و نیروهای تکنسین و خدمات و نصب مجرب تر و بهتری هم برام پیدا شد. تعداد همکاران بیشتری که از من خرید دارن نسبت به سال 95 حداقل 2 برابر شد .

    -رفتن به ورزش تنیس خاکی که نه تنها این ورزش جزو علایقم بود و برای پرداخت کرایه و خرید وسایلش مشکلی نداشتم بلکه به لطف خدا آدمهای ثروتمندی را هم ملاقات میکردم و باهاشون بازی میکردم و تمرین خوبی بود برای معاشرت با ثروتمندان.

    -سه تا حساب بستانکاری داشتم که خیلی این 3 مشتری ذهن منو به خودش درگیر کرده بود. حتی برای یکیشون میخواستم برم شورای حل اختلاف و شکایت کنم .بعد از مدتی فهمیدم که با این کارها بیشتر دارم در مدار منفی و اتفاقات بد میفتم و از وقتی که ذهنیتمو عوض کردم و توجهمو بردم به سمت اتفاقاتی که دوست داشتم بیفته و اینکه برای این 3 نفر آرزوی پول زیادی کردم که نه تنها بدهیشونو بدن بلکه خوشبخت هم باشند ، بصورت معجزه آسایی حالم خوب شد و احساس آرامش زیادی وجودمو فرا گرفت. خدا را شکر

    -رها شدن از مخمصه شراکت دومم با پیشنهاد جدا شدن از طرف مقابل که این جدا شدن به پیشرفت جفتمون کمک کرد. سعی میکنم دیگه با کسی شریک نشوم و بعدا که دوره عزت نفسو گوش کردم فهمیدم شریک شدن هم یکی از نشانه های عزت نفس پایینه.

    -کلی اتفاق خوب دیگر هم بخاطر کار کردن روی باورها و فرکانس هایم افتاده که سعی کرده ام تا آنجا که میتوانم در دفتر نشانه ها یادداشت کنم. این اتفاقات خیلی زیاده و واقعا حجم بالایی پیدا میکنه فقط سعی میکنم چندتاشو بصورت فقط خلاصه تایپ کنم :

    * در تاریخ 96٫3٫1 ناراحت بودن من از دست یک فروشنده تابلو ساز که چند روز منو دور سر چرخونده بود تا بیاد و ترانس تابلو عوض کنه ، حتی رفته بودم سمت مغازش تا باهاش بحث کنم که بسته بود. توی راه به خودم گفتم مگه این ترانس چنده که خودتو ناراحت و روزتو خراب میکنی و اونو به الوهیت درونی سپردم و در دلم بخشیدمش ، به طرز باورنکردنی بعد از یک ساعت خودش تماس گرفت.

    *در تاریخ 96٫5٫10 که از 2 روز قبلش روی باور فراوانی مشتری کار میکردم چند تا اتفاق خوب افتاد. 3 تا مشتری خریدهای خوبی تا شب داشتند و یک حساب بدهکار ، بدهیشو به کارتم ریخت در حالی که با تماسهای مکرر من بدهیشو نمیداد.

    * در تاریخ 96٫8٫28 روز تعطیلی که من داشتم با ایمان قوی روی باورهام کار میکردم و فردای اون روز چند اتفاق خوب برایم افتاد. دو مشتری از من خرید خوبی داشتند که یکیشون نقدی بود. یکی از شرکتهایی که قبلا بهشون مدارک داده بودم تماس گرفت برای خبر اوکی شدن نمایندگی من. دو تا از شرکتها که ازشون قیمت میخواستم قیمت دادن اون هم چه قیمت پایینی. و دوتا واریزی وجه به حسابم هم پیامش اومد.

    و کلی اتفاقات خوب دیگر با تغییر فرکانس هایم

    تجاربی که میخواهم در سال 97 داشته باشم بصورت فایل وورد تایپ کرده ام که هر روز صبح بهش نگاه میکنم و بعنوان اهداف سال 97 من میباشد و این اهدافو طوری نوشته ام که دور از دسترس نباشد و حداقل چیزهایی است که میتوانم بدست آورم.

    تجارب مالی:

    فروش سیستم های تهویه مطبوع و گرمایشی و رساندن رتبه دفتر به 5 برابر بالاتر نسبت به سال 96

    قیمت فروش کل کالاها در سال : حداقل2،600،000،000 تومان

    قیمت سود سال : حداقل280،000،000 تومان

    قیمت سود ماهانه : حداقل23،000،000 تومان( در ماه اول 6 تومان و ماه بعد 10 تومان و ماه های بعد 15 و 25 و 30 و …)

    تعداد پروژه بزرگ در سال : حدود 4 تا 100،000،000 تومانی با سود حدود10% و یک بزرگ 800،000،000 تومانی با سود حدود 5%

    تعداد پروژه کوچک در سال : حداقل حدود 1،400،000،000 تومان یعنی 200 تا مشتری با سود حدود14%))

    توجه گردد با توجه به برنامه ای که برای هدف در نظر داریم ، پروژه های بزرگ میتوان به تعداد بالاتری هم رساند و به سودی بیشتر هم دست پیدا کرد و این سود حداقلی است که براحتی قابل دستیابی است به شرط آنکه روی باورها کار شود و اگر باورها منظم و کامل عملی گردد در ماه های اواسط سال 97 فروشهای بسیار عالی در انتظار میباشد. هزینه ها هم باید از این سود کم شود. اگر اعتماد به نفس کافی و ایمان به خود و خدای خودت داشته باشی منتظر هیچ کس برای اقدام کردن نخواهی بود.

    خریدن207 سفید و یک زمین 200 متری در سال 97 و افزایش اعتماد به نفس و تجربه برای سود میلیاردی سال 98 و خوب شدن حالم از بی انگیزگی ، انگیزه من برای رسیدن به این هدفه. یه جورایی توی مسیر میفتی و قوانین بازیو یاد میگیری.

    و چند جمله زیبا از استاد عباسمنش که زیر اهدافم همیشه میخونمشون :

    به سختی ها و مشکلاتی که ممکنه در طول مسیر برات پیش بیاد توجه نکن و فکر نکن و خوشبین باش. همه چیز خیلی سادس وقتی ما به هدفمون برسیم اتفاقات خیلی عالی میفته.

    اگر ذهنتونو شرطی کنید که از رسیدن به هدف خوشش بیاد و از نرسیدن به هدف رنج بکشه ، شما یک لوکوموتیو هستید به سمت موفقیت و پیشرفت که غیر قابل کنترله و غیر قابل برگشت.

    زمانی که مشکلات و سختی ها بود من ذهنمو تمرکزمو برده بودم به موفقیتهام روی اینکه اگر بشود چه میشود برای همین من اذیت نشدم.

    فقط کافیه قانونو خوب بشناسی خوب درک کنی و خوب بهش عمل کنی بهت قول میدم راحت تر از اون چیزی که فکرشو بکنی بهش میرسی. بدون رنج بدون ناراحتی بدون نفرت بدون کینه

    اگر روی باورهات کار کنی و اونها را درست درک کنی و بپذیری اونوقت راحت عمل میکنی و با اعمالی که انجام میدی نتایج برایت رقم میخوره اینو بهت قول میدم

    تجارب باورهای بهتر ، روابط ، اعتماد به نفس و طعم لذت در هر لحظه:

    من علاوه بر اینکه هدف های مالی دارم ، تمایل دارم در زمینه های دیگر زندگی نیز رشد کنم و طعم ثروت و خوشبختیو در هر جنبه ای از زندگی احساس کنم. شکر خدای مهربان برای شروع سال 97 خوب بوده و اتفاقات قشنگی برام افتاده از وقتی که بصورت جدی تر باورها را درک کردم و توی هر لحظه سعی بیشتری در پیاده کردنشون دارم. از دوری نسبت به نگرانی گرفته تا خرید دوره آفرینش و کلا روز و شب کار روی باورها تا کار کردن روی دوره عزت نفس و کتاب آیین دوستیابی برای روابط بهتر و دوره روانشناسی ثروت.

    هر روز دارم درکم را نسبت به قوانین حاکم بر جهان هستی بیشتر میکنم ، همان مطالبی که استاد در دوره ها و محصولاتشون بیان کرده اند و در عمل هم خودم را محک میزنم ببینم چقدر رشد و پیشرفت داشته ام.

    خدا را صدها هزار بار شکر میفرستم بخاطر قرار گرفنتن در مسیر هدایت (اهدنا الصراط المستقیم) و روزانه سعی ام بر اینه که شرک را از وجودم بزدایم و در مسیر کمال در حرکت باشم .

    بحمدالله اینگونه بوده است.

    خدایا از تو ممنونم که بنده خوبت استاد عباسمنش عزیز را در مسیر راهم قرار دادی و من دارم سبک شخصی خودم را با نتایج خوبی که به همراهش بوده بعد از سالها دنبال میکنم

    ممنونم استاد گرانقدرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3314 روز

    عید سال 96 با خودت گفتی امسال سال جهش و ثروته منه

    همیشه یادت باشه که همه این اتفاقات فقط در طی سال 96 برات افتاد

    A.? ارتباط با خدا

    همه این اتفاقایی که میخوام به یادت بیارم ، از لطف و کرم و بخشش خدا بوده ، یادت باشه زمانی این همه اتفاقای خوب برات افتاد که خدارو بهتر شناختی و مشیت خدا رو درک کردی.

    یادته همیشه تنهایی و مشکلاتتو مینداختی گردن خدا ؟ گردن شانس ! گردن دیگران؟ یادته چقدر شرک داشتی؟

    الانتو دیدی؟ چـــقدر تو سال 96 خدارو بهتر از خــــیلی از آدمهای دیگه که ادعاشون میشه مذهبین شناختی. با راهنمایی استاد بزرگت سید حسین عباس منش خدایی رو شناختی که مهربونه ، بزرگه ، انرژییه که شکل میگیره و به شکل خواسته هات در میاد ، هر چـــــی بخوای بهت میده ، همیشه باهات هست ، قدرت مطلقه . بهش توکل کردی ، شروع کردی سپاسگزاری ، و جواب گرفتی . چقدر روزای اولی که سپاسگزاری میکردی خاطره انگیزو خوب بود ، انگار تمام خلاء های وجودت با انرژی عشق خدا پر میشد ، هر روز صبح به سجاده میافتادی و گریه میکردی ! پشت موتور مدام سپاسگزاری میکردی و از شدت اشتیاق به حس ناب تازه ای که بهش رسیده بودی تو کلاه کاسکتت داد میزدی و گریه میکردی و سپاسگزاری میکردی!

    تمام باورهای کهنه ای که در مورد خدا داشتی رو خـــیلی راحت و با جدیت دور ریختی و خدا رو به شکل تازه ای باور کردی ، علاقه به مطالعه قران پیدا کردی ( کاری که قبلا اصلا نمیکردی ! با اینکه ادعات میشد مذهبی هستی ) و شروع به خوندن قرآن کردی . درک و فهمت از قوانین بالاتر رفت ، هر روز به لطف خدا آگاهیت بیشتر و بیشتر شد و چقدر این تغییر نگاه ارزشمنده . این موهبتی نیست که نصیب همه آدما بشه . به خودت افتخار کن که خواستی که اصل وجودی خودت و اون که به-راستی-هستی رو بشناسی و باهاش هماهنگ بشی ، و در این مسیر هماهنگی خواسته هات دونه دونه وارد زندگیت شد .

    B.? روابط و رابطه عاشقانه

    اولین اتفاقی که همیشه و در هر لحظه تو ذهنته و همیشه بهش فکر میکنی لحظه لحظه های تجربه عشقی پاک و ناب با رویایی ترین دختریه که تاحالا دیدی (نیمه پیدا شدت) دختری که در اواخر سال 95 باهاش آشنا شدم و رابطه ما در عید 96 جدی شد و یک سال پر از همکاری و تفاهم و رشد و کمک به هم داشتیم. به جرات سال 96 عاشقانه ترین سال زندگیه من بود . سالی که معنی عشق واقعی رو تجربه کردم . تجربه عشق بدون وابستگی و بی قید و شرط.

    خداوکیلی کِی فکرشو میکردی همچین دختری بیاد تو زندگیت؟! آره قــــانون خدا بی تردید جواب میده ، تو فقط خواستتو بگو ، بعد با اصل وجودت هماهنگ شو ، هر چـــی بخوای بهت میده .

    چقــــــدر از عمق وجودمون به هر چیز کوچیکی خندیدیم و باهاش شاد شدیم ، چقدر از زندگی لذت بردیم ، چقدر عاشقانه هر روز و هر شب صبح بخیر ها و شب بخیرهایی طولانی و مملو از عشق و محبت داشتیم . چقدر شبها تا ساعت 2 و 3 در تلگرام باهم در مورد قانون و تغییر باور صحبت میکردیم و میخندیدیم و میگفتیم ببین تو این ساعت دختر پسرها در مورد چی صحبت میکنن! ما داریم در مورد چی صحبت میکنیم ، بعد به خودمون افتخار میکردیم.

    چقدر باهم کار کردیم ، چقدر باهم خوشگذروندیم ، کوه رفتیم و باورهامونو تقویت کردیم و نشانه های خدا رو تحسین کردیم ، نمایشگاه کتاب رفتیم ، نمایشگاه ماشین رفتیم ، پای پیاده برای پخش تراکت و کارت ویزیت کسب و کارمون خیابون های تهران رو گشتیم . چقدر باهم رفتیم پاساژ ها و املاکی های بالا شهر تجسم سازی کردیم . رفتیم با جرات با جیبی خالی خونه های میلیاردی رو دیدیم . میگفتیم ما مشکلی مالی نداریم !!????? . چقدر بهمون احترام میزاشتن . چقدر باهم فایل ضبط کردیم ، چقدر به همدیگه انرژی دادیم، چقدر روی ایده هامون کار کردیم ، چقـــدر قربون صدقه هم رفتیم و تمام تمرکزمون روی نقاط مثبت همدیگه بود ، چقدر خوبه خدایا شکرت ( قطعا امسال این روند بیشتر میشه )

    جذب نیمه گمشده و تجربه یک سال رابطه عاشقـــــآنه واقعی بدون کوچکترین مشکلی اولین و بهترین خاطره مثبت زندگیت در سال 96 بود که با فکر کردن بهش همیشه سپاسگزار خداوند هستی.

    چقدر روابطتت با مردم ، با طبیعت ، با حیوانات ، با پول ، با هر چیزی رو که میشه باهاش رابطه داشت خوب شده ! چون تو تلاش کردی که اول رابطه عالیی با خودت برقرار کنی.

    C.? رشد شخصیتی

    نمیدونم چی بهت بگم ! فقط میخوام بهت بگم دمــــت گرم ، گل کاشتی ، ترکوندی . همه 32 سال زندگیت یه طرف ، سال 96 یه طرف . سال 96 بیشتر از همه عمرت رشد کردی .اصلا انگار یه کاظم دیگه تو سال 96 به دنیا اومده .

    قدرت سخنوری

    یادته قبلا چقدر ضعیف بودی ؟ وقتی میخواستی با یه دختر یا یه آدم یکم گنده تر از خودت حرف بزنی چقـــدر دستو پات میلرزید ، گلوت خشک میشد ، اصلا بلد نبودی چی بگی ، هول میکردی، احساس حقارت میکردی ، مِنو مِن میکردی ! فکر میکردی بی مزه ای !

    الان به خودت نگاه کن. ببین چـــــــقدر با قدرت و تاثیر گذار حرف میزنی ، چقدر روون و مقتدارنه صحبت میکنی ، چقدر ایمان داری موقع حرف زدن ، چقدر همه آدما تو حرف زدن جلوت کم میارن ، انقدر آگاهی و اطلاعاتت بالا رفته میتونی ساعتها پشت سر هم بی وقفه برای یکی حرف بزنی .چقدر دیگران از صحبت کردنت تعریف میکنن. الان قدرتشو داری جلوی 1000 نفر واستی بدون هیچ ترسی با قدرت در مورد تغییر زندگی و قانون جهان حرف بزنی . ماشالا آفرین دمت گرم تو مخلوق ارزشمند خدایی

    بالا رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس

    یادته چقـــدر خودتو تحقیر میکردی ؟ یادته از تنهایی خودت متنفر بودی ؟ به هر دری میزدی با یکی باشی ، یه دختری ، یه پسری بیاد باهات دوست شه تا آروم بشی ! یادته چقدر شوخی هات بی جا بود ! یادته چقدر افکار و گفتگوی های درونی منفی و مخربی داشتی؟ همیشه احساس کمبود محبت داشتی ، همیشه در حالت غم و ناراحتی و ناله بودی که تورو خدا یکی بیاد منو دوست داشته باشه !

    وااااای واااااای واااااااای پسر الانه خودتو دیدی؟ اصلا توی این یه سال زیرو رو کردی خودتو !چــــــقدر الان عاشق خودتی ، چقدر الان قوی شدی . چقــــدر الان عزت نفس و اعتماد به نفست رفته بالا . چقدر الان عاشق تنهایی خودتی ، چقدر خودت برای خودت مهم شدی و حرف دیگران و نظراتشون بی اهمیت شده . با این که الان دختر رویاییت تو زندگیته اما خیلی اوقات دوست داری با خودت تنها باشی و با خدای خودت حرف بزنی . چقدر الان خودت به خودت احساس خوب میدی و نیاز نداری کسی بیاد حالتو خوب کنه . چقدر با اون که به-راستی-هستی هماهنگ داری میشی … چقدر الان زود تصمیم میگیری ، از هیچی و هیچ کس نمیترسی و راحت حرفتو میزنی ، در یک کلام معرکه شدی . بی نظیر شدی اصلا یه چی میگم یه چی میشنوی

    پا گذاشتن روی ترس و توهم

    یادته چقدر از تاریکی و پشت بوم میترسیدی ؟ وقتی رفتی شمال ، توی تاریکی محض که هیچی معلوم نبود رفتی تو جاده بیشه زاری که به دریا منتهی میشد ، ظلمات محض بود ! با خدا شروع کردی حرف زدن ، گفتی من میخوام این ترس و توهم مسخره بریزه ! یادته چقدر راحت این ترس ریخت ؟ ببین دیگه الان اصلا از تاریکی نمیترسی ، دیگه از هیچی نمیترسی ، هر ترسی باشه میری تو دلش

    بالا رفت اطلاعات عمومی

    یادته همیشه دوستت بهت میگفت کاظم تو اطلاعات عمومیت خیلی کمه ، اطلاعاتتو ببر بالا ! الان همون دوستت مقابل تو هیچ حرفی برای گفتن نداره ، یعنی انقدر حرفات براش سنگینه و نمیگیره چی میگی که کلا بحثو یهو عوض میکنه

    کسب عزت و احترام

    یادته همیشه ناراحت بودی که چرا کسی اونجوری که انتظار داری بهت عزت و احترام نمیذاره؟ پیش خودت میگفتی چرا هیچ کس منو نمیبینه ! چرا اصلا حرفای من خریدار نداره ؟ تاثیر نداره ؟ چرا کسی حرف منو گوش نمیده! انگار اصلا نیستم ! انگار یه روحم که حرفام برای هیچ کس مهم نیست ! الانه خودتو دیدی؟ دیدی چقدر هر جا میری همه بهت احترام میزارن ! دیدی چقدر تو همین سایت بی نظیر بچه ها بهت محبت دارن و با الفاظ قشنگ صدات میکنن ! دیدی چقدر ازت کمک میخوان؟ چون حرفات تاثیر داره دیگه . دیدی چقدر آدما بهت گفتن تو الگوی ما هستی تو تغییر ! چقدر خوب و با قدرت حرف میزنی ، چقدر همه دوست دارن چقدر میگن بابا تو چقدر تغییر کردی چقدر مثبت شدی . یه جمله بگو بریم رشد کنیم.

    کنترل احساسات ( برخورد با تضاد ها )

    انصافا تو این یکی ترکوندی . تا اونجایی که یادم میاد اگر یه تصادفی میکردی یا یه مشکلی برات پیش میومد تا اون روزی که مشکل حل بشه آرامش نداشتی تو زندگی ، مدام تو دلت رختشویی بود ، دلت آشوب بود آرومو قرار نداشتی . پسر چقــــــــدر الان قوی شدی ، چقدر در مقابل مشکلات خونسردی. همین چند روز پیش هارد کامپیورت با تمـــــام فایلهای کاریت ، فایلهای خانوادگیت ، عکسهای بچگیت، با همه فایلهای زندگیت خراب شد و رفت رو هوا ، هنوزم معلوم نیست درست بشه یا نشه ! اما تو آخ نگفتی . انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده ! بابا مردم رم گوشیشون خراب میشه تا چند ماه عذاردارن . تو کلی فایلهای زندگیت پرید ، جیک نزدی ! گفتی چقدر خوب شد که قراره یه زندگی جدید رو شروع کنم ، گفتی چقدر خوبه که جهان میخواد یه سیستم قوی تر وارد زندگیم کنه ، گفتی خدایا شکرت که بهم گفتی کارامو باید خـــــیلی قوی تر انجام بدم .

    تو به جایی رسیدی که خـــیلی قشنگ احساس میکنی که هر لحظه هر کدوم از عزیزانت فوت بکنن ، اصلا بهم نمیریزی ، اصلا ماتم نمیگیری . چون میدونی داستان مرگ چیه ، چقدر تو آگاه شدی در طی این یک سال ، چقدر قوی شدی آخه

    همین چند وقت پیش بود که موتورتو سر یه اتفاق مجبور شدی رایگان رد کنی بره ، همش 100 تومن بابتش پول گرفتی اون 100 تومن هم گم کردی ! اما اصلا ناراحت نشدی . گفتی احساس من خـــیلی بیشتر از 100 هزار تومن میارزه ، نمیخوام خرابش کنم . حتما تو کل رفتن موتور و گم شدن پول خیریتی بوده . از اون اتفاق درس گرفتی و باور ساختی . کاظم بابا خداوکیلی چــــند نفر تو جهان با مشکلاتشون اینجوری برخورد میکنن!

    D.? تاثیر گذاری

    نمیدونم تا حالا تو زندگی چند نفر تاثیر گذاشتی اما شمارش از دستم در رفته . تو که یه روزی آرزوت این بود فقط حرفتو بشنون ، الان به آدمی تبدیل شدی که با حرفات زندگی آدمارو تغییر میدی . اونم فقط تو 1 سال . تو الان مشاوره میدی در زمینه روابط . اوه پســـر مگه داریم؟؟ تو از 100 تا مشاوره خانواده اطلاعات و آگاهیت در مورد رابطه بیشتره ! چــقدر آدما ازت تشکر کردن به خاطر حرفای تاثیر گذارت ! چقدر آدما پیام دادن گفتن آقای فلاح این حرفت زندگیه منو عوض کرد ، این مشاورت خط مسیر زندگیمو تغییر داد ! یه نگاه به تلگرامت بکن ! ببین از یه آدم ضعیف در عرض فقط 1 سالو نیم به چه اعجوبه ای تبدیل شدی . تو در کار خودت استادی . تو در این زمینه بهترینی . تو جهان رو طی سال 96 کلی گسترش دادی

    E. ?کسب و کار

    همیشه یکی از بزرگترین نگرانی هات پیدا نکردن علاقت بود ، نداشتن هدف و رسالتی مشخص ! فقط میدونستی میخوای یه آدم موفق و ثروتمند بشی . الان به خودت نگاه کن . کسب و کار شخصی خودت رو داری با درآمد خودت ، درآمدی که بی نهایت لذت بخشه چون حاصله باورهای قدرتمند ساختنه ، چون حاصل ایمانه ، چون حاصل توکله ، کاری رو داری که با همسرت داری انجام میدیم . آزادی زمانی و مکانی داری و به زودی به آزادی مالی میرسی . پسر این اوج آرزوی هر آدمیه . خدارو هزار مرتبه شکر که علاقه و و رسالتت رو پیدا کردی و در مسیرشی . چه احساسی لذت بخش تر از اینکه با تمام وجودت ایمان و اطمینان داشتی باشی تا چند سال دیگه ، شایدم کمتر به تمــــــام آرزوهای بزرگت میرسی . آرزویهایی که برای دیگران فکرشم سخته . اما برای تو مثل آب خوردنه چون قانونش رو یاد گرفتی . دمت گرم. تو لایق این همه موفقیت و ثروتی .

    F.? سلامتی

    تو سال 96 حتی 1 بار هم مریض نشدی . در صورتی که در سالهای قبلش ماهی یکی دوبار مسموم میشدی فقط ، تمام اینا موفقیته دیگه . سلامتی بزرگترین نعمتیه که تو داریش

    ? اینا موفقیت های کلیت در تمام زمینه های زندگی بود حالا میخوام چند تا از موفقیت های دیگت رو به صورت واضح تر بگم تا قشنگ یادت بمونه :

    1٫ برگزاری دوره های حضوری موفقیت در محیط نتورک و کسب تجربه ای ناب از سخنرانی و ریختن ترست از این موضوع

    2٫ بیرون اومدن از نتورک و راه اندازی کسب و کار شخصیت به همراه عشقت

    3٫ تاسیس گروه باور به همراه عشقت

    4٫ ایجاد یک رابطه عاشقانه و بی نظیر با نیمه پیدا شدت

    5٫ تفاهم ، هماهنگی ، دوستی ، رشد و پیشرفت در این رابطه آسمونی

    6٫ رفتن به خواستگاری – ( انصافا این موفقیته)

    7٫ ایده اپلیکیشن نیمه گمشده و اجرا کردن و نوشتن و ضبط فایلهای بی نظیرش و پیدا کردن طراحی خوب که با هزینه ای کم اپ رو براتون طراحی کرد

    8٫ راه اندازی سایتت با دست خالی و جیب بدون پول و فقط ایمان به خدا

    9٫ فروش نسبتا خوب اپلیکیشن نیمه گمشده

    10٫ فروش خیلی خوبه محصولت در تلگرام

    11٫ بارها و بارها برنده شدن در بخش عقل کل تعدادشو نمیدونم شاید 7-8 بار یا بیشتر

    12٫ تهیه 90% محصولات استاد عباس منش

    13٫ گوش دادن به دوره ثروت 1 در تنهایی خودت در شمال و نتایج خیره کننده اون

    14٫ علاقه شدید به مطالعه کتاب و خوندن چندین کتاب بی نظیر و بالا رفتن آگاهی و ایمانت به قوانین به طرز عجیبی اصلا

    15٫ مطالعه کتاب های استاد عباس منش

    16٫ کنترل شدید ورودی های ذهنت ، پاک کردن اکانت اینستاگرام ، و تمام کانال های تلگرام غیر از کانال استاد و کانال خودت

    17٫ کار کردن شدید روی باورهای توحیدی ، لیاقت و فراوانی و نتیجه های بینظیر اون در زندگیت

    18٫ شروع کردن پروژه بازی I AM کار کردن روی اون با عشقت

    19٫ تهیه دوره فایلهای تجسم سازی با کیفیت بی نظیر همراه با عشقت

    20٫ برنده شدن در مسابقه 2 ملیونی تمرکز بر نقاط مثبت استاد و قرار دادن نظرات عالی در سایت tasvirkhani.com

    21٫ مشاوره های فوق العاده در زمینه روابط

    22٫ اقدام بر مصاحبه با مدیریت دیجی کالا

    23٫ کنار گذاشتن تعداد از قرص های پیوند

    24٫ آماده سازی 2 دوره آموزشی جدید ( به علت عدم تبلیغ اسم نمیبرم )

    25٫ یاد گرفتن ویرایش صدا و فیلم

    26٫ و کلی موفقیت های ریز دیگه . این ها بزرگترین موفقیت های تو در سال 96 بود حالا خودت قضاوت کن که عمرتو تو سال 96 چجوری گذروندی؟ فــــوق

    العاده گذروندی دمت گرم

    ———————————-

    تحویل سال 97 گفتی سال 97 بهترین سال زندگیه من میشه .

    این هم اتفاق میافته ….

    ? برنامه من برای امسال اینه که 10 برابر سال قبل با جدیت و شدت و تعهد روی باورهام کار کنم و همه کارامو بندازم گردن خدا

    ? برنامم اینه خــــیلی شدید تر ذهنمو کنترل کنم اونجوری که استاد کنترل میکنه

    ? برنامم اینه روانشناسی ثروت 1 و 2 رو 10 بار گوش بدم ، میخوام باورهای ثروتم منفجر بشه

    ? برنامم اینه تکـــاملم رو طی کنم و درآمدم رو 10 برابر و بیشتر کنم و کسبو کارم رو گسترش بدم

    ? برنامم اینه یه عروسی جانانه بگیرم که تاحالا هـــــیچ کس نگرفته . یه عروسی متفاوت پر از آگاهی و عشق و برم سر خونه زندگیه شخصیم

    ? برنامم اینه خدا برام خونه و ماشین هم بخره

    ? برنامم اینه تند خوانی استاد رو کار کنم و شروع کنم کتاب های خوب رو بارها و بارها بخونم

    ? برنامم اینه یه زمان تمرکزی بزارم روی مطالعه قــــــــرآن

    ? برنامم اینه سال 97 رو به بهـــــــترین سال زندگیم تبدیل کنم که تحویل سال 98 بگم پـــــسر گل کاشــــــــتی ایـــــــول تو ترکووندی !

    ———————————

    قربان همه شما . امیدوارم این متن رو خطاب به خودتون هم خونده باشید . از قصد به این شکل نوشتم که تو ضمیر ناخود آگاهاتون خودتونو تصور کنید

    استاد خوبم عــــاشقم.

    سید کاظم فلاح

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      غزل بانو گفته:
      مدت عضویت: 3086 روز

      چ متن تاثیر گذار و زیبایی فوق العاده بود ?????? خیلی متفاوت بود نسبت به بقیه جوابها

      خیلی جاهاش خودم رو تصور کردم که مخاطب جملات بودم و احساس خیلی خوبی گرفتم و واقعا خوندنش احساس شور و اشتیاق زیادی بهم داد

      خیلـــــــــــــی تبریک میگم بخاطر این همه رشد و پیشرفت و موفقیت

      امیدوارم در سال 97 باهم بترکونیم و به همه اهدافمون برسیم نیمه پیدا شده من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 3803 روز

      سلام آقای فلاح

      به من خیلی انگیزه دادید، تو یک سال و این همه اتفاقات عالی /// واااااااای خدایا شکرت

      عشقت تون را پیدا کردین

      رو اعتماد به نفس تون

      لطفا از مصاحبه با مدیر دیجی برای ما بگید ؟

      به صورت کا توضیح بدید که مدیر دیجی کالا چه باورهای عالی داشته که تونسته این موفقیت را خلق کنه؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سعید گفته:
          مدت عضویت: 3803 روز

          سلام مجدد آقای فلاح

          من هم بعد از تهیه بسته ثروت، با چند نفر مصاحبه کردم.

          یکی از این افراد ملیت اماراتی و ایرانی داشت . به همین دلیل بشتر وقت ها خارج از کشور بود

          من چند بار برای مصاحبه رفتم، ولی نتونستم با ایشون ملاقات کنم.

          ولی دفعه چهارم تونستم با ایشون مصاحبه کنم.

          به خدا قسم، اگر به جای 4 بار 400 بار برای مصاحبه اقدام میکردم، ارزشش را داشت.

          مطمئن باشید، خدا را ه ها را برای افراد با ایمان باز میکنه.

          ان شالله بعد از مصاحبه نتایج را با ما به اشتراک بگذارید.// شاد و موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرجان شاد گفته:
      مدت عضویت: 3106 روز

      سلام آقای فلاح

      نوشته های شما همیشه حس خوبی بهم میده ،خیلی محکم و با ایمان مینویسید،منم بهتون تبریک میگم بابت موفقیتهای که تو سال 96 داشتید،و چقدر لذت بردم اون قسمتی که نوشتید از تنها بودن با خودم لذت میبرم و منتظر نیستم کسی حالمو خوب کنه ،منم همین ویژگی رو دارم تقویت میکنم .چقدر قشنگه که میبینم دوستانی مثل شما در عرض یک سال این همه موفقیت عالی کسب کردن و این مهر تاییدی میشه رو این باورهام که میشه،قانون جواب میده..فقط کافیه رو خودت کار کنی..امیدوارم همیشه همینطور رو به جلو پیش برید ..براتون آرزوی خوشبختی و سلامتی و ثروت رو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3441 روز

      سلام آقای فلاح نوشتتون خیلی بهم انرژی داد ، خیلییی بهتون تبریککک میگمممم ، و می خواستم بگم این که نوشتین خیلی حرفاتون تاثیر گذاره رو من واقعا تائید می کنم چون وقتی شما از نتایجتون گفته بودین که سایت زدین من کنجکاو شدم و سرچ کردم و عضو کانال تلگرامتون شدم و به فایل هایی که گذاشتین گوش دادم خیلی عالی بودن ، و یگ چند تا فایلتون مثل تو مهمی واون فایل جملات تاکیدی رو در کنار فایل ها ی استاد هر روز گوش میدم و واقعا حرفاتون دلنشین و تاثیر گذاره ….. خیلی بهتون تبریک میگم ، و امیدوارم در کنار همسرتون همیشه شاد ، سالم و ثروتمنددد زندگی کنید و در همه زمینه های زندگیتون موفق باشین …..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 3001 روز

      سلام آقای فلاح

      واقعا فوق العاده بود، من به احترامتون می ایستم و با تمام وجود براتون کف میزنم.

      دلم میخواد چندین و چندباره نظرتون رو بخونم، امیدوارم در کنار عشقتون زندگی سرشار از عشق، سعادت و ثروت داشته باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سید کاظم فلاح گفته:
        مدت عضویت: 3314 روز

        سلام خانم جعفری

        نمیدونم چی بگم واقعا

        چقدر کامنتتون به من احساس خوب داد چقدر اعتماد به نفس و عزت نفس داد

        واقعا افتخار میکنم به این پیام در زیر کامنتم ، به شخصیتی که دارید به اینکه معمدود افرادی در این جهان هستند که انقدر خوب و با حس خوب صحبت میکنن

        من هم براتون بهترین ثروت ها و نعمت ها رو از خداوند بزرگ آرزو میکنم

        باز هم سپاسگذارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نوشین حقیقت جهرمی گفته:
      مدت عضویت: 3394 روز

      عالی بود اقای فلاح

      مرسی از این خلوص نیت که همه چی رو اینجوری خالصانه و صادقانه نوشتید. افرین به این اعتماد به نفس،

      ماشالا به این همه تغییر

      ای ولا به این همه موفقیت

      براتون عشق و ارامش و ثروت روز افرون میخوام

      مررررسی از این همه انرژی که بهمون دادید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2773 روز

      سلام برادر عزیزم امیدوارم که همیشه حالت عااالی باشه

      واقعا ترکوندی خیلی عااالی نوشتی خیلی تاثیر گذار بود از خدا و از تو برادر عزیزم سپاسگزارم برای این همه نعمت بیکران برای این آگاهی ها ازت ممنونم ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ‌‌‌🌸زهرا سلطانی🌸 گفته:
    مدت عضویت: 3042 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان هم فرکانسی خودم

    من از ابتدای سال 96 با سایت استاد آشنا شدم و وقتی به اون تاریخ فکر می کنم با تمام وجود حس می کنم که اون آشنایی بزرگترین تحول سازنده زندگی من بوده من اون موقع درگیر یه رابطه ناخوشایند بودم که به محض آشنایی با قوانین اون شخص به راحتی از زندگی من بیرون رفت و بعد از اتمام اون رابطه تازه خودمو پیدا کردم و هر چی بیشتر فایل های استاد رو گوش می کردم بیشتر ارزش های فراموش شده خودمو پیدا می کردم ???

    تمام دوستانی رو اطرافم بودن رو از دست دادم و فهمیدم به خاطر فرکانس های نامناسب من این افراد در رابطه با من بودن و به محض تغییر مدارهای من اونها رو دیگه ندیدم یه اتفاق فوق العاده دیگه هم این بود که تونستم بدهی رو داشتم و مدتها بود که نتونسته بودم پرداختش کنم رو راحتی پس بدم و خیلی ذهنم آزاد شد ???

    من که تا اون موقع از صبح تا شب سرکار بودم و البته کارهایی که با روحیات من جور در نمیومد رو انجام می دادم فقط از سر اجبار به مدت چند ماه جایی مشغول شدم که اگر چه شاید دقیقا اون کاری که میخواستم نبود و یه شرایط عالی برای من ایجاد کرد که من روی باورهام بتونم کار کنم از صبح تا ظهر من شرکت بودم ولی عملا فقط چند ساعت توی هفته درگیر کارهای اونجا بودم و بقیه زمانم آزاد بود و توی اون مدت کلی فایل های استاد رو گوش کردم و کلی کتاب عالی که خودت استاد گاهی توی فایلهاشون معرفی می کردن رو خوندم ???

    ارتباطاتم خیلی عالی شد نفوذ کلامم بالا رفت و به معنای واقعی از سال 96 دارم زندگی رو زندگی می کنم با احساس خوب و هر روز که از خواب بیدار میشم با یه شور و شوق وصف نشدنی به زندگی نگاه می کنم یه آرامش خاصی توی وجودم هست که فقط شما دوستای عزیز هم فرکانسی می تونید درک کنید که چی میگم

    در اواخر سال 96 یه اتفاق عالی برام رخ داد که بابتش با تمام وجودم از خدا سپاسگزارم کاری مربوط به تخصص خودم و رشته خودم پیدا کردم با یه تیم فوق العاده و همکارایی که هرچی از خوبیشون بگم بازم کمه آدم های دوست داشتنی در روابط دوستی با من قرار گرفتن که با تمام وجود میخان به من کمک کنن قبل از اینکه حتی خودم ازشون درخواست کنم ??

    سال 96در حالی برای من تموم شد که تونستم دو جلسه از قانون افرینش رو توی مدت زمان تخفیف محصولات بخرم و کتابهای فکر خدارو چگونه بخوانیم و رویاهایی که رویا نیستن رو هم تهیه کردم و اینا بهترین عیدیایی بود که گرفتم من سال 96 رو سال زیرسازی باورهام نامگذاری کردم برای خودم یه سال به ساخت اصلاح و تغییر باورهام پرداختم و البته تا آخر عمر این کار رو باید ادامه بدم و سال 97 رو سال ثمر دادن به معنای واقعی این تغییرات نامگذاری می کنم و دوست دارم توی این سال بسته های روانشناسی 1٬2٬3 رو تهیه کنم چجوری نمی‌دونم فقط همینو می دونم که با تمام وجودم میخامشون و به دستشون میارم و قراره کسب کار خودمو راه اندازی کنم در کنار دوستان ارزشمندی که دارم و مهمتر از همه مراقبت از باورهای گرانبهایی که تونستم برای خودم ایجاد کنم و کار کردن روی اونها

    حال دلم واقعا عالیه خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت استاد ممنون ????????

    از صمیم قلب بهترین ارزوها رو برای شما دوستان دارم ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    سپیده برنا گفته:
    مدت عضویت: 3204 روز

    با نام و یاد خدا و با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان گرامی

    خداوند رو شاکرم که این فرصت رو در اختیارم قرار داد تا گوشه ای از نتایجم رو با شما به اشتراک بزارم. قبل از هر چیز من یه نکته ای رو بگم اونم اینکه من حدودا یک و نیم ساله که با استاد عزیز و گروه تحقیقاتی آشنا شدم اما به قول یکی از دوستان که کامنتشون در کانال منتشر شده بود، از اون دسته افرادی بودم که فقط شنونده بودم و رو باورام کار نکرده بودم و فقط گوش میکردم تا همین عید که شروع کردم بعد یک و نیم سال، کار کردن روی باورهام رو. برای همین وقتی خواستم راجع به نتایجی که بدون کار کردن رو باورام بدست آوردم بنویسم، خودم خیلی تعجب کردم و فقط خدا رو شکر میکنم از اینهمه لطف و فضلی که به همه بندگانش داره. چنتا از بلدترین نتایجی که در سال 96 بدست آوردم رو براتون مینویسم هر چند که نتایج کوچولو کوچولوی خیلی زیادی بودن که مطمئنم هر کدوممون تجربشون کردیم:

    • من برای نوشتن رساله ارشدم خیلی به مشکل خورده بودم چون همه کارم رو ترجمه کرده بودم و حالا از روی اون ترجمه ها خودم باید مینوشتم. یکم نوشتن از همون بچگی سختم بود. یه روز به خدا گفتم که خودت میدونی چقد تلاش کردم برا ترجمه و گردآوری مطالب فقط خودت کمکم کن و بهم بگو تا بنویسم. باورتون نمیشه همین که از خدا اینو خواستم و خودکار رو گذاشتم رو کاغذ همینطوری متن رساله بود که می نوشتم و در عرض فقط چند روز پیش نویس اولیه رسالم رو تموم کردم. حالا مشکل بعدی استاد راهنمام بود که باید میخوند و تاییدش میکرد. اما استادم تازه استاندار شده بود و اصلا وقت نداشت و به همه همکلاسیهام گفته بود که نمیتونه بخونه. اما من گفتم که مطمئنم میخونه و کلی کمکم میکنه و با این فکر رفتم دانشگاه که یه شهر دیگس و مطمئن بودم بی نتیجه برنمیگردم. همین که رسیدم کل رسالم رو استادم خط به خط در عرض چن ساعت بدون وقفه خوند و اصلاحیه هاش رو زد.و جالب اینکه میگفت خیلی خوب و روون و سلیس نوشتی. دوستام میگفتن آخه چطوری ممکنه؟! چقد شانس داری تو و… .

    • یه روز که باز رو پایان نامم کار میکردم با خودم داشتم حرف میزدم میگفتم خدایا ینی ممکنه که تموم بشه و اگه تموم نشه چی میشه و … اینجور فکرا. اینم بگم که قبلش به خاطر نوشتن رساله که گفتم، چن روز بود که حالم خیلی خوب بود اما اونروز یهو حالم بد شده بود و نگران بودم که اگر تا اخر ترم نتونم تموم کنم چی. توو همین فکرا بودم و از خدا کمک میخواستم که یهو برقمون برا ده ثانیه ای قطع شد و دوباره برگشت. لپتاپ من مستقیم به برق وصل بود و باتری نداشت و کارایی که انجام داده بودم رو سیو نکرده بودم اما در کمال ناباوری دیدم که همه وسایل برقیمون مثه یخچال، تلویزیون، مودم و … خاموش شدن دوباره لود شدن اما لپ تاپ من همونجور روشن موند. که همون جا گفتم خدایا شکرت ایمان دارم که داری با من حرف میزنی و مصممتر ادامه دادم پایان نامم رو.

    • آخرین ماجرا از پایان نامم هم برمیگرده به جلسه پیش دفاع و داورهام. ینی هر کی میشنید داورام کیان میگف خدا به دادت برسه چون که اونا آدمای سختی هستن و واقعا قانع کردنشون سخته و کارت خیلی سخته و زیاد امید نداشته باش. اما من باز هم گفتم که من میتونم و تصور میکردم که داورا از ارائم و موضوعم کف کردن و کلی خوششون اومده و کلی با روی گشاده کمکم میکنن و ایراد نمیگیرن. سر جلسه من اونقدر که مسلط بودم و خوب همه چیو توضیح دادم و با اعتماد به نفس دفاع کردم که همون ادمای سختی که میگفتن کلی از کارم خوششون اومده بود و بعد از جلسه میگفتن که موضوعت خیلی جذاب بود و واقعا دست مریزاد که انقدر خوب کار کردی و حتی میگفتن که ما ازت یاد گرفتیم خیلی چیزا و به شاگردای خودشون رفته بودن تعریف کرده بودن، جوری که توو دانشکده هر کی منو میدید میگف ترکوندی که. چیکار کردی با این داورا و … .

    • من به واسطه شکست عاطفی که خورده بودم و اون روزا و حالهای بد بود که با استاد و این گروه خوب آشنا شدم یک و نیم سال پیش. آموزه های استاد در آرام شدنم و اینکه به حالت عادی برگردم واقعا تأثیرگذار بود جوری که قبلش حتی مشاوره هم نتونسته بود آرومم کنه. اما چیزی که امسال اتفاق افتاد بازم یه حمایت دیگه و یه لطف دیگه از خداوندم بود. درسته که اون فرد رو فراموشش کرده بودم و خیلییییی کمرنگ تر شده بود درونم، اما هنوز یه ته مونده ای بود توو دلم. اواخر شهریور ماه، روزی بود که بهم ابراز علاقه کرده بود باز اون خاطره ها و اون روزا یادم افتاده بود و یکم حالم دگرگون بود. یک هفته ی تمام نشستم و با خدا صحبت کردم که من هر کاری که فک میکردم بهترم میکنه رو انجام دادم اما اینبار خودت یه راه برام پیشنهاد بده که یه بار برای همیشه از ذهن و دلم پاک بشه. تو همین حال ها بود که یه روز بعد از مدتها به ذهنم اومد که برم اینستاگرام. اینستاگرامم رو که پاک کرده بودم دوباره نصب کردم و همینجور انگار که یکی داره هدایتم میکنه داشتم توو صفحات اینستا میگشتم. رفتم پیج یه نفری و بدون هیچ درنگی رفتم دستم رو گذاشتم روی یه پستی از پستای خیلییی قدیمیش و کپشنش رو خوندم. که توش از ماجرای آشنایی با همسرش نوشته بود و اینکه همسرش چندین بار بهش پیشنهاد داده بود اما رد کرده بود اما عاقبت خودش بهش پیام داده بود و بهش گفته بود که جوابش مثبته و این حرفها. اون لحظه انگار که یکی هلم بده تا من یه کاری رو انجام بدم، به ذهنم اومد که به فردی که باهاش رابطه عاطفی داشتم پیام بدم. اینو در نظر داشته باشین که تا اون روز هرکس میگفت که پیام بده حرف بزن شاید آرومتر شی و تموم شه برات به هیییییییچ وجه قبول نمیکردم و میگفتم نه. اما اونروز دلم نرم شده بود انگار که چیزی دیگه توو دلم نبود، و القضا تولدش هم بود. بهش پیام دادم و تولدش رو تبریک گفتم و یکم حرف زدیم و اونم از اینکه من پیام داده بودم کلی شوکه شده بود و هی میگفت و تشکر میکرد که پیام دادم و یادش بودم. اما در طول صحبتمون من پر از هیجان بودم جوری که از هیجان میلرزیدم از اینکه یه کار به این بزرگی رو انجام داده بودم و به قول استاد وارد ترسام شده بودم. من پیام دادم که مثل اون شخص که پستش رو توو اینستا دیده بودم، دوباره رابطمون شروع شه و برگرده ،اما اتفاقی که افتاد این بود که از چند روز بعدش من انگار که یه حجم عظیمی از انرژی که پشت یه سد جمع شده باشه و یهو سد بشکنه و اون انرژی آزاد بشه، من احساس آزادی میکردم. آزادییییی سبکیییی رهاییییی. به تماااام معنی. واقعا احساس میکردم پرواز میکنم. هر چند که حتی از چند روز بعدش میدونستم که قرار نیست این رابطه دوباره شروع بشه اما منی که به قصد شروع دوباره پیام داده بودم اینبار اما آزادتر از همیشه بودم. از قفس آزاد شده بودم انگار. و فقط میتونم خداروشکر کنم به خاطر این هدایتش و این آزادی ذهن و دل.

    • یه اتفاق دیگه ی جالبی که برام توو سال 96 افتاد این بود که آبان ماه امسال سرویس اینترنتمون به تاریخ تمدیدش داشت نزدیک میشد و ما باید تمدیدش میکردیم. اما دقیقا اون روزی که باید اینکار انجام میشد من فراموش کرده بودم و چند روز بعدش یادم افتاد که سرویس تمدید نشده و باید بشه…اما چرا پس ما اینترنت داریم و مثل قبل هشدار نمیده که تمدید کنید و اینا… رفتم که چک کنم و سرویس بخرم در کمال ناباوری و سوپرایزی دیدم که اینترنتمون برای یک سااااال تمدید شدهههه. بدون هیچ هزینه ای از طرف ما. واااااقعا شاخ درآورده بودم اما خیلی چسبییییید. نمیدونم چطور شده بود اما شده بود بالاخره .

    • اوایل تابستون بود که فهمیدم یه نفر بدون اجازه من و با استفاده از پروپوزال پایان نامم، موضوع من رو کپی کرده و به عنوان موضوع پایان نامه خودش ارائه داده. بماند که چقدر از این قضیه ناراحت شدم و اون آدم با چه کارها و چرب زبونیهایی این کار رو انجام داده بود و از من گرفته بود، به این نتیجه رسیدم که من خودم باعث این اتفاق شدم و دلیلش چیزی نیست جز کمبود اعتماد به نفس و اینکه قدرت نه گفتن ندارم و وقتی ازم خواست پروپوزالم رو بهش بدم تا برا خودشو بنویسه (البته اون موقه موضوعش یه چیزه دیگه بود و من به همین دلیل که موضوعهامون یکی نیست گفتم باشه بهت میدم تا بتونی برا خودت رو بنویسی این کار رو انجام دادم) تو رودروایسی گفتم باشه و دادم پروپوزالم رو. برا همین تصمیم گرفتم رو عزت نفس و اعتماد به نفسم خیلیییی کار کنم و به کاری که انجام دادم و خودم و زحمتم ارزش قائل باشم. برا همین همش فکر میکردم که چطور میتونم بسته عزت نفس استاد رو بخرم. هی همینجوری توو ذهنم بود که توو قرعه کشی سایت برنده تخفیف دوره عزت نفس شدم و تونستم با تخفیفی که گرفتم بسته عزت نفس رو بخرم.

    • توو یکی از فایلای استاد که توش میگفتن خدا باهاتون حرف میزنه، من خیلی فک میکردم به این حرف استاد و هی از خدا میپرسیدم ینی واقعا ممکنه با منم حرف بزنی. چن روزی بود که این تووذهنم بود و مدام راجع بهش فک میکردم. تا اینکه یه شب یهو از خواب بیدار شدم انگار که یکی از خواب بیدارم کرده باشه و همینجوری بدون هیچ قصدی پا شدم رفتم بیرون از اتاقم و از پنجره بیرون رو نگاه کردم. همینجوری که داشتم نگاه میکردم توی اخرین نگاهم که به آسمون چشم افتاد یهو یه شهاب رد شد. واقعا توی اون لحظه نمیدونید که چه حالی داشتم. احساس میکردم خدا بهم چشمک زده. از اینکه هدایتم میکنه و انگار که مراقبمه و باهام حرف میزنه خوشحال و سر مست بودم. واقعا شکر به خدا. واقعا شکر که هر لحظه که ما نزدیکش بشیم اجابتمون میکنه.

    اتفاقا و تجاربی که میخوام برام در سال 97 اتفاق بیوفته:

    • از این عید شروع کردم به کار کردن روی باورهام. میخوام به حد بالایی از کنترل ذهنم و باورام و فرکانسهام برسم و بتونم کنترل زندگیمو دستم بگیرم.

    • بتونم شغل داشته باشم و پشت بندش درآمد که تا آخر سال هم درآمدم حداقل 3 برابر بشه.

    • بتونم بسته روابط و روانشناسی ثروت استاد رو بخرم.

    • بتونم با ایجاد باورهای مناسب فرد مورد نظرم برای ازدواج رو جذب کنم.

    خدا رو شاکرم که با وجود اینکه من خیلی با تعهد و مدام رو باورهام کار نکردم تا الان و فقط شنونده بودم اینهمه اتفاقات هیجان انگیز رو برام توو سال 96هدیه داد.

    ممنون که وقت گذاشتید و خوندید تجارب من رو. در پناه خدای مهربان شاد باشید و مستدام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3800 روز

    سلام استاد خوبم

    سلام دوستان هم خانوادم

    همیشه برام شنیدن صحبت های استاد عباس منش فراتر از یک مکالمه بین استاد و شاگرده و نوعی الهام و راهنمایی رو در صحبت های استادم جستجو میکنم

    امروز وقتی داشتم فایل رو میدیم و استاد صحبت از نوشتن اتفاقات خوب سال 96 کردند دیگه نتونستم به روی گفته های استاد تمرکز داشته باشم، اتگار که کلید خاطرات ذهنم را روشن کردند، آنچنان صحنه هایی از اتفاقات خوب سال 96 برام مرور میشد که دیدن ادامه فایل واقعا سخت شده بود

    مهمترین اتفاق سال 96 زندگی من شناخت بهتر خداوند و احساس بهتر داشتن نسبت به اوست

    خدایی که سالها در پس ترسهای من قرار داد و حضورش را خیلی کمرنگ و مفید میدانستم و هر وقت دچار گرفتاری میشدم گوشه چشمی به خدا می انداختم و ابراز ناراحتی میکردم که باز مرا مورد عذاب و گرفتاری قرار داده

    خدایا تو را دوست دارم واز تو طلب بخشش دارم، زبانم برای بیان احساس پشیمانیم ناتوان است، تنها لطف و محبت بی کرانت از پس این کوتاهی من بر می آید و با این خصوصیت بی نهایت خودت میتوانی مرا ببخشی و عفو کنی

    سال 96 را با بهبود روند سلامتی مادرم شروع شد، مادرم در سالهای پایانی سال 95 دچار بیماری سختی شد و کار به جایی رسید که پزشک اعلام کرد دست به دعا بردارید و طلب شفا کنید که شرایط خوب پیش نمیرود

    انبوه افکار منفی مرا غرق خودش کرده بود، با اینکه دو سال سابقه تمرکز بر خواسته و کار کردن روی باورهای خودم را داشتم اما اسیر حربه های شیطان و افکار منفی شده بودم، فایل های استاد رو بارها و بارها گوش دادم و خودم رو در احساس بهتر قرار دادم، چند روزی به این روال سپری شد و یک روز به وضوح متوجه گفتگوی خداوند با خودم شدم، گفتگویی که صدا نداشت، تصویر نداشت، فقط به یادآوری بود

    صحنه هایی از روزهای قبل در ذهنم مرور میشد و اتفاقاتی که به ظاهر تصادفی بود اما به من این اطمینان داده شد که روند بهبودی مادرم آغاز شده و خداوند به من اطمینان داد که مدیرت امور را به عهده دارد و این اتفاقات را رقم زده است که شرایط رسیدگی به مشکل مادرم تغییر کند و از طریق صحیح به او رسیدگی شود

    گفتگوی شگفت انگیز خداوند با من سبب شد که آرامش خاصی پیدا کنم و در اون روزهایی که همه با استرس و نگرانی از وضعیت مادرم به ملاقاتش می رفتند من با آرامش بسیار زیادی او را ملاقات میکردم و بارها برای سلامتی او سپاسگزاری میکردم و اورا در سلامتی کامل میدیدم که در خانه خود مشغول انجام کارهای است که سالهاست عاشقانه برای ما انجام داده است و به لطف خدا ایام نوروز 96 با بهبودی شگفت انگیز مادرم همراه بود و سال جدید رو با اطمینان بیشتر به خداوند شروع کردم

    سال 96 نوروز عمرم بود که کسب و کار فیزیکی نداشتم، اولین سالی بود که از تعطیلی بازار ناراحت و مضطرب نبودم، اولین بهار زندگیم بود که هیچگونه بدهی نداشتم، اولین سالی بود که بدون هیچگونه چک عقب افتاده شروع شده بود و اولین سالی بود که نهایت لذت را از ایام نوروز تجربه میکردم

    دید و بازدیدها برایم معنای متفاوتی داشت، صدای پرندگان را گفتگوی خداوند با خودم می شنیدم، سبزی طبیعت را نشانی از نو شدن جسم و روحم میدانستم و تعطیلات برایم معنای متفاوتی داشت

    دروسط مزرعه های زیر کشت درخت کناری پیدا کرده بودم که اسم آن محل را خلوتگاه گذاشته بودم و هر روز ظهر به خلوتگاه می رفتم و صحبت های استاد رو گوش میدادم و درباره آنچه دوست دارم مینوشتم

    زیر درخت کُنار وسط مزرعه دراز میکشیدم و خودم را جزئی جدانشدنی از طبیعت میدانستم و تمام افکاری که سالها مرا آزار داده بود را رها میکردم و به آنچه میتوانم باشم و داشته باشم فکر میکردم

    مشتاق پیشرفت بودم، مشتاق زندگی کردن بودم، مشتاق لذت بردن بودم و هیچ ایده ای نداشتم، هیچ راهی نمیشناختم و فقط میدانستم که باید خدا را بشناسم، شناخت خداوند راه های بسیاری برای من آشکار خواهد کرد، شناخت خداوند تکه های گمشده پازل خوشبختی زندگی مرا تکمیل میکند

    سال 96 اولین سالی بود که هر روز آن را زندگی کردم، هر روز برای تغییر خودم یک قدم بر میداشتم و هر روز برای آنچه مرا خوشحال میکرد سپاسگزاری میکردم و برای آنچه مرا ناراحت میکرد سعی میکردم که نگاهم را تغییر دهم تا به احساس بهتری برسم و امیدوار لطف و رحمت خداوند باشم

    سال 96 اولین سالی بود که کسب و کار اینترنتی من در مسیر پیشرفت قرار گرفت، به لطف خدا افراد زیادی از شهرهای مختلف با دوره لاغری با ذهن من شرکت کردند و نتایج عالی دوستان اشتیاق مرا برای ادامه دادن و بهتر کردن آموزشها بیشتر میکرد

    سال 96 اولین سالی بود که پیامک های واریز وجه به حساب بانکی جایگزین پیامک های تاخیر در پرداخت اقساط شده بود، سال 94 بود که یکی از جلسات قانون آفرینش رو گوش میدادم که استاد گفتند هر چند دقیقه یک پیامک واریز وجه براشون میاد

    اون روز پیامک های من برداشت بود و تاخیر در پرداخت اما از همان روز حساب بانک ملتم را در ادلیست موبایلم به حساب موفقیت و ثروت تغییر نام دادم و برای صدای مسیج اون صدای بلبل رو قرار دادم و هر بار که پیامک میومد صدای بلبل پخش میشد و من از خدا سپاسگزاری میکردم برای پولی که از دریای بی کران نعمتهایش به حساب من واریز کرده و سال 96 این رویا به حقیقت تبدیل شد و تنها در روز چند بار نوای بلبل به صدا در میومد

    سال 96 اولین سالی بود که من بیش از یک ماه مسافرت بودم و از حس آزادی در زندگی لذت می بردم و مشتاقانه در انتظار کسب درآمد در حین سفر بودم و به لطف خدا نتیجه باوری که در این باره ساخته بودم سبب شد که درآمد من در یک ماهی که مسافرت بودم 40 درصد بیشتر از ماه قبل وبعدش باشه

    سال 96 بود که به رویای 30 ساله خودم رسیدم، در حین سفر به چشم پزشک مراجعه کردم و با عمل چشمام بعد از 30 سال زندگی بدون عینک رو آغاز کردم

    اتفاقی که شاید به ظاهر ساده باشه ولی هر روز برای این موضوع سپاسگزار خداوند هستم که همه شرایط را برای شفای کامل چشمانم مهیا کرد، وقتی فکر میکنم یادم میاد که 15 سال قبل پزشک به پدرم گفت که میشه با عمل جراحی ضعف بینایی رو برطرف کرد ولی هزینه عمل بالاست و در سال 96 من این هزینه بالا رو با خیال راحت و به صورت نقد پرداخت کردم و از طریق دستان پزشکی توانمند که به طریقی شگفت انگیز در مسیر من قرار گرفت به رویای کودکی خودم رسیدم

    سال 96 بود که من به تناسبی که 30 سالها برای داشتنش تلاش میکردم رسیدم، وقتی به افکار و نحوه زندگی گذشته خودم فکر میکنم به وضوح به یاد میارم که سالها از چاقی رنج میبردم، سالها از خودم و زندگی متنفر بودم، سالها از بسیاری از فعالیتها محروم بودم چون چاق بودم اما به لطف خدای مهربان وقتی در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتم و ایده لاغر شدن با قدرت ذهن به من الهام شد تمام سعی خودم رو به کار گرفتم تا از طریق تغییر باورها و افکارم به تناسب رویایی خودم دست پیدا کنم و موفقیتم دراین مسیر سبب شد که پس از سالها تلاش بی هوده با روشی شگفت انگیز لاغر شوم و ایمان و اعتماد به نفس آموزش این روش به دیگران را به دست آوردم و به لطف خدا با گام های کوچک وارد این مسیر شدم و راه بر من روشن شد و هر روز قدمهای محکم تر و بلندتری به سوی موفقیت و کمک به انسانهایی که دوست دارند لاغر شوند بر میدارم و خداوند را شاکرم که نقطه ضعفم را وقتی که به خودباوری رسیدم به نقطه قوت من تبدیل کرد

    چه بسا سالها در رنج چاقی بودم تا خودم را در چاقی پیدا کنم و بتوانم با لاغر کردن خودم راه را برای لاغری انسانهای بیشماری در جهان هموار کنم

    سال 96 سالی بود که با موفقیت های مالی فوق العاده ای برای من همراه بود، وقتی فکر میکنم یادم میاد که سال 93 بود که چقدر بدهی داشتم، چقدر شکست های مالی خورده بودم، سال 93 بود که کل پولی که از دیگران قرض کرده بودم و به شخصی داده بودم که به من سود بده و من از طریق پول دیگران درآمدی داشته باشم رو از دست دادم و تمام چکهای اون فرد پاس نشد که نشد و امروز وقتی به چکهای برگشت خورده نگاه میکنم بارها خدار وشکر میکنم که چگونه در این سه سال چندین برابر این بدهی ها را به من داد، از وقتی که خداوند را منبع رزق و روزی باور کردم، از وقتی که خداوند را حامی و تنها پشتیبان خودم در جهان قرار دادم. درآمد من در سال 96 به نسبت سال 93 واقعا نمیدونم چند برابر شده، شاید اگر به درآمد ماهانه توجه کنم بشه ده برابر، اما وقتی به میزان پس اندازم، به نداشتن بدهی ها، به نداشتن چک ها و خیلی موضوعات دیگه توجه میکنم برکت دارایی من در سال 96 هزار برابر سالهای قبل شده بود

    در سال 96 بود که سایت تناسب فکری رو راه اندازی کردم و رویایی که سه سال قبل در ذهنم داشتم رنگ واقعیت به خودش گرفت، و هر روز برای بهبود شرایط سایت سعی میکنم و همچون نهالی که تازه رویده شده است از آن مراقبت میکنم

    در سال 96 بود که دوستان فوق العاده ای در مسیر زندگی من قرار گرفتند، انسانهای فوق العاده ای که دستان خداوند برای کمک کردن به من بودند، انسانهای شریفی که بدون هرگونه چشم داشتی به گسترش کسب و کار من کمک کردند، به توسعه آگاهی من کمک کردند و مرا در رسیدن به اهدافم یاری کردند

    و در دیماه سال 96 بود که به واحد سه خوابه ای که در آبان ماه با دوره ثروت 3 در ذهنم ساخته بودم رسیدم، خریدی که فقط و فقط بر اثر تغییر باورهایم بود و لطف بی رحمت خداوند

    خانه ای که در مستندهای ثروتمندان که به توصیه استاد عزیز تهیه کرده بودم دیدم را در دوماه بعد از آن خریدم، نه همان خانه به همان شکل که دیده بودم، بلکه خانه ای با آن شرایط، در بهترین منطقه شهر و با بهترین امکاناتی که شبیه آن را در کلیپ رویاهای خودم دیده بودم

    و خدا رو شکر میکنم که در سال 96 به فراتر از آنچه در ذهنم داشتم رسیدم، و این از لطف بی نهایت الله مهربان است

    از استاد عزیزم سپاسگزارم که مسیری را در زندگی من ایجاد کرد که تا بی نهایت ادامه دارد، مسیری که برای من سلامتی به همراه آورد، عشق به همراه آورد، خداوند را به ارمغان آورد، پول به ارمغان آورد و هر روز به دنبال ساختن نعمتهای بیشتری در زندگیم هستم

    آنچه دارم نتیجه تغییر در باورهایم بود، نتیجه عمل کردم به آموزشهای استادم بود، والا من همون رضای سه سال قبل هستم، فقط باورهایم را تغییر دادم، ایمانم را تغییر دادم و حرکت را تغییر دادم و رضای سال 96 کیلومترها با رضای سال 93 فاصله دارد، فاصله ای که هر روز در حال بیشتر شدن است

    برای سال 97 تنها یک هدف دارم، هدفی که تمام سعی خود را خواهم کرد که آن را برای خودم بسازم

    هدف من در سال 97 لذت بردن بیشتر از هر روز زندگیم است

    در سایه این لذت بردن است که درهای نعمت به رویم گشاده تر خواهد شد

    در سایه این لذت است که آرامش بیشتری را تجربه میکنم

    و در سایه این لذت است که میتوانم بیشتر و عمیق تر سپاسگزار خداوندی باشم که همواره هست و برای بنده اش به شدت کافی است.

    منتظر خبرهای خوب سال 97 باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      علی رضا بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 3733 روز

      سلام به شاگردشگفتی سازاستادعباسمنش

      وقتی کامنت شمارادیدم خداروشکرکردم که کمک کردافرادی مانندشماباآموزه های این سایت موفق شویدتانمونه عینی برای صحت سخنان استادوانگیزه بخش برای سایراعضاباشید.

      استادعطارروشن بیشترازخودت بنویس چراکه بانوشتنت کمک شایانی به دیگران میکنی

      ایمان دارم به درجه استادی رسیده ای

      پس استادبمان وباقدرت ادامه بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رضا عطارروشن گفته:
        مدت عضویت: 3800 روز

        سلام علی رضای عزیز

        سپاس لز لطف و محبت شما دوست خوبم

        یه وقتهایی انقدر احساسم برای نوشتن در سایت زیاده که نمیتونم جلوشو بگیرم و حتما باید بنویسم که آروم بشم

        و خیلی دوست دارم بنویسم

        از موفقیت هام و از اشتباهاتم

        چون مسیری که در حال طی کردن هستیم نیاز به تجربه داره و در کنار گفتن از موفقیت ها اطلاع از اشتباهات و تله های شیطان میتونه به بهتر طی کردن مسیر کمک کنه

        حتما بازم مینویسم

        من متعهد هستم که همیشه با این سایت و دوستانم و استاد باشم

        چون من از اینجا شروع کردم ودر اینجا هم به پایان میرسونم

        در پناه الله باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3441 روز

      سلام اقای عطا روشن عزیز ، بارها کامنت های شما رو در فایل های مختلف خوندم و همیشه بهم انرژی و حس خوب داده ، خوشحالم که دوباره تجربیات شما رو خوندنم ، امیدوارم همیشه موفق و شاد باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      هادی زارع گفته:
      مدت عضویت: 3750 روز

      سلام جناب عطار روشن.

      واقعا دیدن نتایج شما به من خیلی انگیزه می دهد. سپاس گزارم بابت اینکه نتایج خوبتون رو با ما به اشتراک میگذارید. منتظر خواندن نتایج عظیم تر شما هستم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2773 روز

      سلام آقا رضای عزیز امیدوارم که همیشه حالتون عاااالی باشه ?

      واقعا لذت میبرم وقتی خدا با نشونه ها با من صحبت میکنه

      هر از چند گاهی یه حسی بهم میگه بیام کامنت های این فایل رو بخونم و هر سری برای من پیامی داشته و من هر سری ایمانم قوی‌تر میشه که خداوند در هر لحظه منو هدایت میکنه

      از خدای خوبم برای پیام هایی که از طریق کامنت شما به من داد سپاسگزارم و از شما برادر عزیزم برای اینکه دستی از دستان خداوند شدید برای گسترش جهان هستی سپاسگزارم و براتون آرزوی ثروت و لذت از تمام لحظات زندگی دارم ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      بانوی جواهر گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام برادر عزیزم

      میدونم از این سالی که این پیام رو نوشتین تا الان کلی اتفاق های شگفت انگیزی براتون افتاده

      من چند روز هست که یعنی دقیق بعداز سال تحویل دارم برای هدفتم که اینکه کسب و کار خودم رو راه بندازم

      و خرید خونه که مهمترینش هست

      و من امسال رو سال صاحب خانه شدن خودم نامگذاری کردم

      و با خودم گفتم الکی نیست که چندوقت هست مدام دارم پیام های شمارو میخونم و در سایت اسم شمارو میبینم

      و گفتم حتما باید سوالم رو از شما بپرسم و جواب بگیرم

      من ۲۰ سالم هست و میخوام امسال به صورت انلاین کسب و کار خودم که خیاطی هست رو راه بندازم

      و دومیش خرید خانه هست که من درخواست دادم

      ولی الان تنها نکته‌ای که میخوام کمکم کنید

      همسرم مخالفت شدید میکنه

      بهم الهام شده فعلا فقط برید بازار و بنگاه خانه های مورد علاقتون رو ببینید

      ولی همسرم مخالفت کرد و گفت نه

      دومی الهام این هست که بریم پاسپورت هامون رو بگیریم

      ولی باز هم همسرم مخالفت کرد

      نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه

      ترس

      شرک

      باورها و نجواهای منفی دارم

      نمیدونم چه ‌کار کنم

      خانه‌ای رو که میخوام با ویژگی های که میخوام هرروز دارم نشونه هاش رو میبینم

      راهنمایم کنید که امسال سالی شگفت انگیز برام باشه

      و شروع پرقدرتی داشته باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    شادی دادگر گفته:
    مدت عضویت: 3578 روز

    بنام وجودی که وجودم ز وجودش گشت موجود

    سلام به دوستان گلم

    دقیقا یک روز قبل از سال تحویل 1396 بود. یه کاغذ برداشتم و روش نوشتم اهداف من برای سال 96

    1 خدایا میخوام ارام ومهربان و متین باشم تمام گذشته رو فراموش کنم.و در همین لحظه از نو متولد شوم. خدایا من یک نهالم که تازه جوانه زده ام کمک کن.1 نوشتم امسال من رو صاحب خونه کن تا سفره هفت سین 97 رو خونه خودم بندازم و در کنار عزیزانم باشم. من این برگه رو امضا زدم و داخل یه کیف کوچیک گذاشتم و اون رو به گردنم اویختم. هر وقت افکار منفی به سراغم میومد کیف رو بدست میگرفتم و روی قلبم میگذاشتم و میگفتم خدایا تو هستی…….

    واقعا از نو متولد شدم به یاد دارم دنیا رو شسته ونو تازه میدیم حتی از از دیدن شبنم روی برگ به وجد میومدم. اصلا قابل وصف نیست دنیا برام یه جور دیگه شده بود همه فقط عشق بود و رامش. …. ده روز از هدف گذاریم گذشته بود که صاحب خونه گفت باید تخلیه کنید ما 5 سال بصورت رایگان اونجا زندگی میکردیم اولش جا خوردم گفتم خدایا ازت خونه خواستم ای بابا اینم داری میگری که … بعدش گفتم مهسا نگو حتما قراره صاحب خونه بشی . هدف من برا خرید خونه تاریخ شهریور ماه 96 بود. بعد سه ماه دنبال خونه بودم برا اجاره ولی در تمامی مواردخونه هایی به من پیشنهاد میشد که طرف پول لازم بود و خونه رو خیلی زیر قیمت میفروخت اما من پول کافی برای خرید اون هم نداشتم اما ایمانم رو از دست ندادم و هرروز با خدا راجبش حرف میزدم و عکسش رو به کمدم زده بودم. یه روز نشسته بودم ندایی گفت برو وسایلت رو جمع کن میخوای بری خونه خودت. با اینکه خبری نبود ولی سریع بلند شدم و بیشتر لوازمی رو که لازمش نداشتم رو بسته بندی کردم. هر ندایی میمومد دقیقا انجامش میدادم. دقیقا یادمه همسایه روبرویی بهم گفت فلان محله خونه دو طبقه خریدی . هر چی از من انکار از ایشون اصرار من هم همه اینا رو به فال نیک میگرفتم. میگفتم این صدای خداست که از دهان همسایمون خارج میشه حتما بزودی خونه میخریم. اینها همه در حالی بود که من نصف پول یه خونه رو نداشتم

    و بالاخره مرداد ماه بود که دنبال خونه اجاره بودیم یه اقایی ما رو دید گفت من یه خونه دارم بیا ببین شاید خریدی ماهم رفتیم دیدم . خدا رو شاهد میگیرم اون خونه دقیقا دوطبقه توی همون محله که همسایمون گفته بود و 90 درصد شبیه به همون عکسی بود که من هر روز بهش نگاه میکردم ما خونه رو دیدیم ولی پول نداشتیم. خلاصه چند وقت گذشت یه انسان شریفی پیدا شد گفت بزنگ ببینم طرف خونه رو داره هنوز؟ ما هم تماس گرفتیم گفت خونه رو دارم .رفتیم صحبت کردیم 30 میلیوون زیز قیمت بدون چونه زدن به ما تخفیف داد. یه بزرگ مرد 10 میلیوون بهمون بخشش کرد و 2 انسان شریف دیگه بهمون پول قرض دادن بدون گرفتن چک یا سفته یا کمترین سودی . حتی گفتن اگه داشتی پس بده وگرنه حلال زندگیت باشه. و اینگونه به لطف خداوند ما در مرداد ماه 96 صاحب خونه شدیم و امسال سفره هفت سین رو خونه خودمون انداختیم. همه چیز به راحتی جور شد حتی برای قرض من رو به هیچکی نزدم و خودشون پیشنهاد دادن و خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که دستان خودش رو برای کمک به من فرستاد.

    امسال هم مثل سال قبل همون کیف رو برداشتم و گفتم خدایا میخوام سال 97 بهترین سال زندگیم باشه و وقتی فایل عید استاد رو دیدم واقعا لذت بردم که باز خدای مهربانم این حرف رو از زبان استاد به من یاداوری کرد. با اینکه 10 روز از عید نگذشته یه اقایی بدون گذاشتن ریالی سرمایه بهمون پیشنهاد شراکت داد. دیشب یه درامد غیر فعال بدون گذاشتن حتی 1000 تومن سرمایه اولیه پیدا کردم و از شوق دیشب همش خواب بیزنس و دارمدم رو میدیم . حال دلم خیلی خوبه. قدرت های بزرگی رو درونم احساس میکنم. فقط از خدا خواستم و همیشه میخوام حتی یک ثانیه از گذشته رو به یاد نیارم و مادام در زمان حال باشم تا بهترین ها رو تجربه کنم و …….. شما رو به خدای شاد و ثروتمندم میسپارم. تا هروزی که نفس میکشی تمرین و تمرین بکن و از نتایج فوق العاده اون لذت ببر. با تمامی وجودم دوستتون دارم در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 3803 روز

      واااااااای نمیدونم چی بگم، از بس کامنت شما فوق العاده عالی بود،در حد لالیگا

      احساسم خیلی عالی شد /// خدایا شکرت

      واقعا به شما تبریک میگم که صاحب خونه شدید

      و این گردنبدی که هدف تون را توش نوشتید خیلی کار درستی بود . منم در ولین فرصت این کار رو انجام میدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رضا عطارروشن گفته:
      مدت عضویت: 3800 روز

      سلام دوست خوشبختم

      چقدر عااااالی نوشتید و چه تجربه عاااالی داشتید

      خونه جدید مبارکتون باشه و از خدا تشکر ویژه دارم که انقدر ساده و آسون به درخواست های ما پاسخ میده

      احساس شما عالیه و این احساس زبان میان شما و خداونده

      به شما تبریک میگم برای احساس عالی که دارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2740 روز

      سلام شادی جان

      ممنونم ازت عزیز دلم که این تجربه بی نظیر رو با ما به اشتراک گذاشتی ، برای خرید خانه بهت تبریک میگم و برای ایمان و توحید عالیت تحسینت می کنم

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برات خواستارم 😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        شادی دادگر گفته:
        مدت عضویت: 3578 روز

        سلام جان دل

        انشاءالله در مسیر موفقیت و ثروت و سعادتمندی ببینمت

        این دیدگاه سه سال پیشم هست.

        با انجام یک سری تمرینات ذهنی و تمارین معنوی الان زندگیم صد درجه با سه سال پیش تغییر کرده

        با آرزوی بهترین ها برای شما و همه دنیا و همه عوالم هستی

        🙏😘😍

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          بانوی جواهر گفته:
          مدت عضویت: 1907 روز

          سلام شادی جان

          منم تمرکز کردم برای خرید خونه و امسال رو سال صاحب خونه شدن خودم نامگذاری کردم

          میشه راهنمایم کنی چه کار کنم

          و چه تمارینی انجام بدیم

          و الان سال ۱۴۰۰ هست

          چه نتایج و چه تغییر های تو زندگیت کردی ؟

          چون برای منی که تازه اول راه هستم و شما که چندسال میگذره صد درصد اتفاق های شگفت انگیزی افتاد و واقعا با جون دلم میخوام بشنوم و برام تعریف کنی

          ممنون میشم کمکم کنی

          برای خرید خونه؟؟

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    The Viper گفته:
    مدت عضویت: 2795 روز

    سلام خدمات استاد عباس منش

    حدود 2 سالی میشد که من برای اهدافم تلاش می کردم. اما نمیدونستم چه اهدافی. من پول و ثروت رو هدف قرار داده بودم اما مقدارش رو نه. من خوشبختی رو هدف قرار دادم اما چجور خوشبختی رو نه. و متاسفانه طی 2 سال در یک مسیر کاملا تاریک حرکت میکردم. و به مرز افسردگی داشتم نزدیک میشدم چون هیچ کدوم از اهدافم به حقیقت نینجامید. تا اینکه به یک روش عجیب و غریب با شما آشنا شدم. و با فایل های رایگان و دوره های شما برخورد کردم. تقریبا از مهر 96 بود که با شما آشنا شدم و شروع به تغییر کردم. اشتیاق سوزان ، احساس خوشبختی و احساس انگیزه بسیار زیادی پیدا کردم. یادمه در 7 آبان 96 ، یه هدف تعیین کردم که باید تا آخر این ماه از این وضع بیکاری خلاص بشم و درامدم رو حداقل 1 میلیون تومن کنم. و در 20 آبان 96 من از طرف یه شرکت بهم یه شغل پیشنهاد شد و دقیقا باورتون نمیشه درامد ماهیانه اون شغل 1 میلیون تومن بود. وقتی این اتفاق تو زندگیم افتاد ایمان من بسیار بسیار بالا رفت و با قدرت بیشتری به حرف های شما گوش کردم. بیشتر حرف هاتون رو باور کردم و به زندگیم امیدوار شدم. توی این مسیر ، پدر و مادرم رو با شما آشنا کردم. یه کمی زوری این کارو کردم اما نتیجه داد. میدونم نباید به اجبار مدار کسی رو تغییر بدیم. اما به هر حال اونا سنشون بالاست و مقاومت می کنند. اما در هر حال با من همراه شدند. استاد عزیز بعد از این اتفاق پدرم که اعتیاد داشت ، اعتیادش رو کنار گذاشت و الان حدود 4 ماهه که پاکه. و مادرم که سالها میخواست خونه بخره ، یه وام گرفت و یه خونه خرید و ما بالاخره بعد از 10 سال خونه دار شدیم. روحیه پدر و مادرم به شدت تغییر کرده و اونا توی سن 50 سالگی مثل یک جوان 20 ساله رفتار و تفکر میکنند. خیلی لذت می برم از اینکه فایل های شما رو داخل تلویزیون میزارم و با خانوادم همگی گوش میدیم و لذت می بریم. این 3 عامل یعنی درامد من ، ترک اعتیاد پدرم و خانه خریدن مادرم بزرگترین اتفاقاتی بود که فقط بین مهر 96 تا اسفند 96 رخ داد و ما کاملا زیر و رو شدیم. دوستان خواهش میکنم باور کنید که همه چیز باوره. همه چیز به انگیزه ، احساس ، شادی و توجه ما بستگی داره. من باور و اعتماد به نفس رو 2 عامل بسیااار مهم برای موفقیت و رسیدن به خواسته ها میدونم.

    در سال 97 حدود 16 هدف تعیین کردم. قراره که درامدم امسال 3 برابر و بعدش 10 برابر بشه. قراره 4 دوره آموزشی تخصصی که بسیار برای کسب و کارم مهمه رو یاد بگیرم. قراره اعتماد به نفسم رو چند برابر کنم و به ترس هایی که توی سخنرانی و شوخی کردن داشتم غلبه کنم. و قراره که بین 5 تا 15 کتاب بخونم. هرکدوم رو 3٫4 بار. با خودم قرار گذاشتم که یک رابطه عاطفی خیلی خوب رو تجربه کنم. دوتا از کسب و کارهایی که توی ذهنم هست رو پیاده سازی کنم. و عادت های اشتباه زندگیم رو ترک و یا حداقل کم کنم. اینها + چند هدف دیگه مواردی هستن که برای 97 امسال برنامه ریزی کردم.

    و دوستان دوست دارم بعد از این تجربیاتی که توی این 5٫6 ماه بدست آوردم بهتون بگم که هیچ وقت از این باور که ” همه چیز باوره ” دست نکشید. من به وضوح توی زندگیم تجربه کردم که هرچیزی رو که باور کردم بهش میرسم بهش رسیدم. یه سری چیزا هست واقعا شما هرچقدر هم سعی کنید نمیتونید باور کنید که بهش میرسید. چون مدار شما فاصله داره. اگه شما الان درامدتون 1 میلیون تومن هست و نمیتونید به این باور برسید که ماه دیگه درامدتون بشه 3 میلیون. خب اشکال نداره. کافیه شما به این باور برسید که ماه دیگه درامد شما میشه 1 میلیون و 100٫ و این برای ذهن و مغز شما منطقی تره. پس اگه میدونید درامد 1 میلیون و 100 چیزی هست که شما میتونید بپذیرید باور کنید. این باور رو ایجاد کنید. و عجله نکنید. من دقیقا اهدافی که توی سال 96 روی کاغذ نوشتم اما خودم برام منطقی نبود و باورش نکردم. دقیقا به همون ها نرسیدم. و اهدافی که برام منطقی بود و میتونستم باور کنم بهش رسیدم. پس لطفا توی هدفگذاریتون چیزهایی که منطقی به نظر نمیاد رو ننویسید. مگر اینکه واقعا بتونید باورش کنید.

    کلمه باور خیلی مفهوم مهمی داره. باور یعنی حتی 1 درصد شک وجود نداشته باشه.

    با تشکر از استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      رضا عطارروشن گفته:
      مدت عضویت: 3800 روز

      سلام دوست توانمندم

      تبریک بی نهایت به شما که با ایمان به توانایی خودت و خدای مهربان شگفتی ساز سال 96 زندگی خودت شدی

      تبریک میگم به شما که با احساس عالی قدم در مسیری گذاشتی که سراسر شگفتی است

      به پدر محترم تبریک بنده رو برسونید و به مادر مهربانتون شادباش موفقیت برای خرید خونه رو منتقل کنید

      خوندن دیدگاه شما در 13 بدر حسو حالم رو عوض کرد

      شادی باشی و شادی رو منتشر کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 3528 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت تک تک دوستانم در سایت عباسمنش دات کام

    هنوز سال 96نشده بود که هدفگذاری کردم و اهدافم رو به دقت شناسایی کردم و مکتوبشون کردم به امید اینکه در سال 96بهشون برسم

    وارد سال 96 شدیم و من یکی از خواسته هایی که داشتم این بود که بتونم دایره روابطم با افراد رو گسترش بدم و بتونم دوستان زیادی داشته باشم و افرادی که بامن همسو هستند رو جذب کنم خب گذشت و الان در سال 97 هستیم و من وقتی به سال گذشته فکر میکنم باورم نمیشه که چقدر راحت و از چه مسیر چه افراد باکلاس با سواد ثروتمند و دقیقا همونایی رو که میخواستم رو جذب کردم و باهاشون ارتباط دارم ازون گذشته رابطم با خانوادم زمین تا آسمون تغییر کرده باور کنید بعضی چیزا رو الان که دارم مینویسم به یاد میارم تا ده دیقه پیش یادم نبود خب شاید صددرصد روابظ رو جذب نکردم ولی قسم میخورم بالای80درصد توی روابطم تحول ایجاد شده و امسالم دوست دارم این روند رخ بده و بازم ارتباطاتم بهتربشه

    ?خدایا شکرت نمیدونستم نوشتن انقدر احساساتیم میکنه میخوام گریه کنم از شوق

    یکی دیگه از خواسته هام این بود که تندخوانی رو کار کنم و یک کتابخوان حرفه ای بشم با وجود این که یک سال بود میخواستم این اتفاق بیافته ولی رخ نمیداد اما امسال شد و من تبدیل به یک کتابخوان شدم و کلی کتاب خوندم البته خیلی از کتابارو یادداشت برداری نکردم ولی همین ک خوندم برام خیلی ارزشمنده

    من میخواستم یک درامد داشته باشم که با کمترین کار بیشترین پول رو دربیارم چون آدمی نیستم که زیاد کاری باشم ی روزی فکر کردم و از خدا خواستم که بهم ایده بده که چطوری پول بسازم ایده اومد که یک گروه تلگرامی رو راه اندازی کنم و تندخوانی رو که بلدم رو آموزش بدم و پول بگیرم خب من به این ایده عمل کردم و چند نفرم ثبت نام کردن یک استادی بود که تندخوانی تدریس میکرد بهم پی ام داد گفت منم میتونم کمکت کنم این شد که من با هشت نفر گروه رو راه اندازی کردم و استادم تدریس کردن و به همین ترتیب گروه های دوم و سوم هم با ظرفتیت بیست نفر تشکیل شد و این حرکت ما کم کم به یک کار فیزیکی هم شد و قرار هستش که سمینار ها و دوره هایی هم باهمون استاد برگزار کنیم میخوام بگم همه چی خیلی ساده وآسون برام رخ داد و خداروشاکرم و در سال 97 هم میخوام که در همین حوزه کار کنم

    یکی دیگه از اتفاقات این بود که من تو تهران درس میخوندم و میخواسم کارهایی رو بکنم که در محیط خوابگاه اصلا امکانش وجود نداشت و اینکه من بتونم بیام شهر خودمون و تو خونه خودمون باشم و درس بخونم دیگه برم تبدیل به یک رویا شده بود که کنکور بدم و شهر خودمون قبول بشم و بیام بخونم هر روز این آرزوم بود خلاصه تو 96 کنکور دادم و با اینکه نخونده بودم دانشگاه شهرمون قبول شدم و الانم کارایی رو که میخواستم رو انجام دارم میدم و از این بابت هم خدارو شاکرم

    یکی دیگه از وقایع راه اندازی کسب و کار فصلی خودم بود من تونستم با سن کمی که داشتم کسب و کاری رو راه اندازی کنم که هیچ کس توی منطقه ما نتونسته تو سن من این کارو انجام بده من 22 سالمه و من با دوستم این کارو انجام دادیم و ظرف پنجاه روز کاری با روزی نهایتا پنج ساعت کار راحت تونستیم شش میلیون تومن درامد کنیم و این برای من یک رکورد عالی برای شروع بود لازم به ذکر هستش که ما توی این کار نزدیک یک میلیون هم ضرر کردم در همون اوایل ولی موندیم و موفق شدیم???

    ? تمامی این اتفاقات جزو وقایع بسیار مهم 96 بود و سال گذشته تمامش برای من اتفاق عالی و معجزه بود

    ? در نهایت خداوند رو شاکرم که به من قدرت خلق زندگی ام رو داده و بیشتر به این خاطر سپاسگزارم که روش خلق کردن رو هم یاد گرفتم امیدوام سال 97 برای همه ما سالی پر از زیبایی باشه

    ? حالا اتفاقاتی که میخوام سال 97 برام بیافته رو میگم براتون البته مهم ترینش رو میگم من مکتوب کردم که امسال باید تبدیل به برترین مدرس در حوزه کتاب در کشور بشم و سمینار و دوره برگزار کنم و میخوام مطرح ترین فرد در این حوزه در فضای مجازی هم باشم و مطمئنم بهش میرسم و دارم در راستاش فعالیت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فرناز گفته:
    مدت عضویت: 3443 روز

    سلام سال نو مبارک برای همه بهترینها رو آرزو میکنم!

    اولش که سوال رو دیدم داشتم با خودم فکر میکردم جواب این سوال برای من چیه.راستش دستاورد سال 96 برای من کمی متفاوت وعجیب هست شاید نسبت به بقیه چون این سال برای من سال متفاوتی بود.برای اینکه درمورد سال 96 بگم باید کمی برگردم به عقب یعنی سال 95٫اواخرش.آخر بهمن ماه سال 95 دراثریک سری اشتباهات ما همه زندگیمون رو ازدست دادیم.ازنظر مالی به شرایط متفاوتی رسیدیم.پول/ماشین و…خیلی چیزهارو نداشتیم آخرین چیزی که از دست دادیم خونمون بود خونه ای که توش زندگی میکردیم.جالبه اون روز دقیقا همون روزی بود که جلسه 9و10 راهنمای عملی اومد روی سایت.دوره ای که من خودم هم نمیدونم اون زمان برای چی خریدمش.بعد از از دست دادن خونمون وارد شرایط متفاوتی شدیم. شرایطی که کمی خاص بود چون من همیشه تو رفاه کامل بزرگ شده بودم همیشه همه چیز داشتیم وهمه چیز عالی بود ولی الان متفاوت ازقبل بود.اولش من خیلی زیاد نگران بودم که حالا که ما پول کافی برای داشتن خونه نداریم یا خونه نداریم چی میشه.ما خیلی چیزها ازدست دادیم ولی ازهمه بدتر برای من خونه بود.تو اون روزهای متفاوت مهمترین دستاوردی که من داشتم ایمان بود.چیزی که هیچ وقت انقدر واضح تجربش نکرده بودم.سپاسگزاری بود.باوجودیکه اولش من هم ناراحت ونگران شدم ولی خیلی سریع تونستم توجهم رو کنترل کنم وبذارم روی چیزهایی که همون موقع داشتیم خانوادم سلامتی وخیلی موارد دیگه.اون موقع من ازنظر مالی بسیار متفاوت از قبل بودم ولی خیلی زیاد ایمان داشتم انگیزه امید احساس خوب وخیلی موارد دیگه.من خیلی زود تونستم به احساس کمی بهتر برسم ویادبگیرم که ما تنها نیستیم خدا رو بیشتر باور کنم وتمام نعمتهایی که داشتیم وداریم.اولش من نگران این بودم که کجا بریم وچکار کنیم.یکی از آشنایانمون یک ماه خونش رو به ما دادن بدون هیچ هزینه ای وما توش تونستیم زندگی کنیم.بعدش شرایطی فراهم شد که ما تونستیم با شرایط مناسب یه خونه خارج از شهر بگیریم وبتونیم وسایلمون روبذاریم و اینکه خونه مادربزرگم هم بود.ایشون فوت کردن ولی خونشون هنوز هست با تمام وسایل.یکی از دوستان مادرم یک طبقه از خونش با کلیه وسایلش رو دراختیار مادرم قرار داد بدون هیچ پولی.و ما حتی یه روز هم بدون خونه بودن بهتر بگم حتی یک ساعت رو هم نچشیدم.بزرگترین ومهمترین دستاوردوچیزی که من سال 96 داشتم این بود که ایمانم قویترشد بیشتر از پیش خدا رو تونستم باور کنم.توی جمع توی تنهایی.بطور واضح ومحسوسی هم هدایتها وحمایتها ودستان خدا رو دیدم.روزی که من نگران این بودم که حالا که ما خونه نداریم وشرایط متفاوته چکارکنیم وخیلی ناراحت بودم دقیقا همون روزآقای عباس منش فایل مربوط به خونه سابقشون رو گذاشتن واینکه رویاهات رو باور کن.یعنی اتفاقیه؟هدایت وحمایت خدا از این واضحتر؟داشتن احساس خوب احساس سپاسگزاری ولذت ایمان صبر وهمه چیزهای خوب تو روزهای عادی داشتنش شاید به چشم نیاد ولی وقتی تو شرایط متفاوت قرارمیگیری میفهممی که بزرگترین دستاوردهای زندگیت هست که بهت قدرت میده با تضادی که برخورد کردی ببینی چی میخوای خواسته هات رو بزرگتر کنی ایمانت روبیشتر کنی خودت وخدا روبیشتر باور کنی احساس بهتری داشته باشی احساس لذت سپاسگزارتر باشی.احساس سرزندگی وشادابی داشته باشی فارغ از هرچیزی که توی زندگیت هست ونیست واینها هستن که بهت اجازه حرکت بیشتری بهت میدن.نمیتونم بگم سال 96 برای من بهترین سال زندگیم بود چون من سالهای پر از نعمت وفراوانی زیادی رو تجربه کردم واین سال قابل مقایسه با قبل نبود ولی بطور قطعی میتونم بگم متفاوترین سال زندگیم بود.سال سرشار ازایمان.شاید ازنظر مالی مثل قبل نبود ولی این تضاد باعث شد من خیلی موارد درونی رو یادبگیرم آرامش بیشتری رو تجربه کنم انقدر که اطرافیانم هم بهم میگن.قبلا کمی ریزش مو داشتم ولی الان بقیه بهم میگن چقدر عالی شدی چون خیلی آرامش داری واین صرفا به خاطر این که قدرت خدا وخودم رو بیشتر باورکردم.یادگرفتم بیشتر روی خدا حساب باز بکنم.شرایطی پیش اومد که کسی میتونست کمکمون کنه که خونمون رو ازدست ندیم ولی این اتفاق نیفتاد ومن هم به خودم گفتم مرسییییی خدا میخوای فقط روی خودت حساب باز کنم. نمیتونم بگم که صد درصد ایمانم عالی شده وهیچ ایرادی ندارم ولی میتونم بگم خیلی عالیتر وبهتر از قبل هستم وبسیار احساس خوبی دارم واین به خاطر عوامل بیرونی نیست به خاطر اینه که دارم روی خدا تکیه بیشتری میکنم.اینها مهمترین نتایجم بود در سال96٫ایمان سپاسگزاری صبربا امید دیدن زیباییها تقویت اعتماد به نفسم و…ویه موضوع دیگه اتفاق به ظاهر بد ولی نتایج خوبی هم داشت مثلا خود به خود خیلی روابطمون با بقیه کمتر یاقطع شد.فرصتی برام فراهم شد که چند ماه اول بتونم عالیتر روی باورهام کار کنم مثلا تلویزیون رفت وآمد وخیلی موارد حاشیه ای نداشتیم.این اتفاق باعث شد خیلی ازوابستگیهام(نه دوست داشتن)رو نسبت به خیلی آدمها یا حتی محله وخیابون خاص ازدست بدم.تو خیابان وشهر جدیدی برم وخودش به جور مهاجرت بود وباعث شد با موارد جدیدتری آشنابشم.احساس میکنم کمی بزرگتر شدم.

    درمورد نتایج دیگه تا جایی که یادم میاد مینویسم:

    بعد از تضادی که برام پیش اومد من تصمیم گرفتم مهارتی رو یادبگیرم وخواسته های جدیدی داشتم.خدا هم حسابی حمایتم کرد.خیلی اتفاقی من رو با استادی آشنا کرد که من اصلا نمیشناختم ایشون رو واز ایشون مشاوره گرفتم برای اینکه ازچه دوره ای استفاده کنم ایشون به من معرفی کردن.حتی خودشون هم به من گفتن که اگر سوالی هم داشتی من میتونم بهت کمک کنم.بعد که دوره ها رو میخواستم نهایتا دوتا میخواستم واون موقع فقط هزینه یکیش رو داشتم ولی شرایط عالی برام بوجود اومد تخفیف خورد ومن نه تنها این دوتا بلکه 4تا دوره رو خریدم اون هم به صورت عالی که من اصلا نفهمیدم پولش چطوری جور شد

    روی بعضی ترسهام پا گذاشتم وبهش غلبه کردم

    1٫کاری رو میخواستم انجام بدم ولی میترسیدم وقتی بقیه دیدن مشتاقم ولی میترسم خودبه خود من رو توشرایطی قرار دادن که من اون کار رو انجامش دادم وبر ترسم غلبه کردم

    2٫مهارتی رو که داشتم یاد میگرفتم تمرینات رو عالی انجام میدادم ولی دوست داشتم تمرینات عالیتر هم انجام بدم میترسیدم نتونم وخوب نشه ولی بر ترسم غلبه کردم واتفاقی که افتاد این بود که استاد هم کارم رو به عنوان کار عالی انتخاب کرد وبه بقیه نشون داد

    3٫مدتی بود حس درونیم میگفت تو عقل کل شرکت کن ولی من جدی نمیگرفتمش واینکه به این فکر میکردم شاید نتونم خوب از پسش بربیام ولی انجامش دادم ونتیجه هم عالی شد اون هفته برنده شدم

    4٫کاری رو بهم پیشنهاد داده بودن که انجام بدم ولی من میترسیدم نتونم وازعهدش برنیام ولی با وجود ترسم انجامش دادم ونتیجه هم عالی شد تازه کلی هم تحسین شدم.

    5٫فکر میکردم مهارتی که باید یادبگیرم سخته ومن نمیتونم انجامش بدم ولی تا اینجای کار عالی بوده وخیلی هم مورد تحسین بقیه قرار گرفتم که خیلی خوبه

    موارد زیادی هم هست از نظر مالی

    وقتی هدفگزاری کردم که درآمدم به مبلغ خاصی برسه رسید حتی موضوع جالب این بود که یکی از اطرافیانم که مدتها بود ندیده بودم اومدن به دیدن ما به من عیدی دادن.اون هم تو ماه آذر!گفتن عیدی سال قبل.همیشه هرچی که خواستم به اندازه ایمانم برام فراهم شده وخوشبختانه باهرمیزان ثروت بسیار لذت بردم وهمه منابعی که برای کارهام یا وسایلی که لازم داشتم فراهم شده.خدایا شکرت. بیشتر چیزهایی که یادم میاد رو با تخفیف خریدم.هدایا وعیدی خیلی خوبی گرفتم!همش یادم نیست ولی مثلا چندماه قبل یه کاپشن خیلی خاص رو دوست داشتم که اون مدلی که دلخواهم بود رو ندیده بودم یه حسی بهم گفت برو فلان سایت وبازی فراوانی رو انجام بده رفتم دیدم اون کاپشن رو باخودش برام گذاشته تو کالاهای انتخابی.تازه 50 درصد هم تخفیف خورده بود.هوس یه جور شکلات هم کرده بودم وقتی اون کاپشن رو آوردن شکلاتی که من دوست داشتم هم به عنوان هدیه روش بود.تازه وقتی هم خریدمش کمی هوا گرمتر شده بود من هم به خدا کفتم یکمی هوا روسرد کن که من کاپشنم رو بپوشم هوا سرد شد تازه باورن هم اومد.این موضوعی که گفتید درمورد غذای دلخواه خیلی زیاد تجربش کردم. همون غذایی که دوست داشتم رو خوردیم.دوست داشتم تناسب اندام عالیتری داشته باشم وروش کار کردم وبسیار هم نسبت بهش متعهد بودم وعالی انجامش دادم.وقتی بازی فراوانی انجام میدادم هم نعمتهای زیادی وارد زندگیم شد وهم پیشنهادات کاری عالی هم داشتم. درمورد یه موضوعی دوست داشتم اطلاعات داشته باشم و هیچی درموردش نمیدونستم فرداش یه شخصی که من نمیشناختمش من رو تو یه کانال تلگرام اد کرده بود که دقیقا درمورد همین قضیه بود.سردردم رو که همیشه عادت داشتم با قرص خوب کنم بدون قرص خوب شد راستش خیلی موارد دیگه هم هست.روابط عالیتر وفوق العاده تری رو تجربه کردم ومیکنم هم با خودم هم با خدا هم با اطرافیانم.خیلی بیشتر یادگرفتم که خودم رو مسئول حال خوبم ومسئول زندگیم بدونم ونتایج هم عالی بود.وقتی شروع کردم همیشه دوست داشتم روی عزت نفس و عشق مودت کار کنم درکل روابط هم با خودم هم با دیگران.الان مهمترین رابطه که یادگرفتم اینه که روی رابطه با خدا کارکنم.اولین جلسه آفرینش که خریدم جلسه 9بود.تو یک هفته یک میلیون عیدی گرفتم.بعدش فایلهای سه برابر کردن درآمد رو دیدم ودرآمدم به میزانی که دوست داشتم رسید وبا بخشی از اون دوره راهنمای عملی رو خریدم.با اطلاعات این دوره وفایلهای رایگان تو عقل کل برنده شدم وچند جلسه آفرینش رو خریدم تو جلسه 10 تمرینی بود که برید رستوران ومن هم رفتم ده برابر اون پول وارد زندگیم شد ومن بعدش تونستم بقیه آفرینش رو هم بخرم.من اجازه دادم که خدا هدایتم کنه وخودش راهنماییم کنه احساس میکنم دارم عالی پیش میرم.من سال 96 رو سال پایه ای برای زندگی بهترم میدونم برای همین هم مهمترین دستاوردهاش رو ایمان میدونم.سالی که روی احساس لیاقت وعزت نفسم کار کردم ومیکنم وبسیار احساس فوق العاده وبهتری دارم وخیلی خوشحالم به خاطر این قضیه.

    درمورد سال 97 من خیلی خواسته وهدف دارم و دارم روشون کار میکنم وبرنامه ریزی میکنم.همین الان درمسیرشون هستم ولی دوست دارم فعلا درموردش نگم.فقط درمورد شروع سال دوست دارم بگم. من یه چیزی رو دوست داشتم بخرم تخفیف خورده بود من تجسم میکردم که دارمش یکی دوساعت قبل از سال تحویل دیدم که دوباره تخفیف خورده دیگه به خودم گفتم که من حتما میخوامش وقتی تجسم میکردم که دارمش فقط یه ایده میومد تو ذهنم درخواست از پدرم.کاری که خیلی هم برام سخت بود.ولی این کار رو انجام دادمش و نتیجه هم عالی بود.دقایقی بعد از سال تحویل من به اولی خواسته امسالم رسیدم وسال اینطوری برام شروع شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      رضا عطارروشن گفته:
      مدت عضویت: 3800 روز

      سلام دوست توانمندم

      سال نو شما مبارک باشه

      سالی که مطمئنا نوتر از سالهای دیگر خواهد و بود و شما در این سال مسیر موفقیت خودت رو ادامه خواهی داد

      نوشته شما برای من خیلی مفید بود

      همیشه با خودم فکر میکردم که یه فردی که پولداره ایمانش به چه صورته

      اگه نداشته باشه چی؟

      ایمانش چی میشه

      و نوشته شما پاسخ رو به من داد که ایمان در وجود همه هست و به محض نیاز فعال میشه

      خیلی خوبه که گاملهای کوچک برداشتی از ایمانت لذت بردی و احساست رو خوب کردی

      خداوند در قرآن وعده امتحان انسان به کسر مال رو داده و در نهایت وعده پاداش عظیم به صابرین رو داده

      شما با صبر بر این کسر مال پیروز شدی

      درسته که مال و ثروت رو از دست دادی اما ایمانی رو صاحب شدی که صدها برابر اون ثروت رو برات میسازه

      تجربه های مشابه شما رو داشتم و خیلی برام جالبه که وقتی آدم به یه خواسته ای میرسه یا اتفاقی در زندگیش رخ میده که مطمئنه دست خداونده بوده و نقش خداوند در اون جریان پررنگه تازه متوجه میشیم که باز رودست خوردیم

      خدا بازم ساده از چیزی که ما تصوی میکنیم به ما کمک میکنه

      یه عبارت رو سالهاست در ذهنم ساختم

      خدا هرگز دیر نمیکند

      یادم نیست چطور شد این عبارت رو به کار بردم ولی مطمئنا هدایت الله بود

      و همین اسم رو برای دوره آموزشی درباره شناخت و ارتباط با خداوند قرار دادم وبه لطف خدا نتایج خوبی رقم خورده

      در نوشته شما بارها به وضوح دیدم که خداوند هرگز دیر نمیکند

      تبریک میگم به شما دوست خوبم و آرزومند موفقیت های روزافزون شما هستم

      تمام دوستانی که در این سایت دور هم جمع شدیم قصد مشترکی داریم و اونم اینه که فراوانی بیشتری از سوی خداوند را در جهان جاری کنیم

      که خداوند قادر مطلق است

      در پناه الله مهربان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        فرناز گفته:
        مدت عضویت: 3443 روز

        سلام!از شما ممنون وسپاسگزارم که دیدگاهم رومطالعه کردید.نظراتتون عالی بود.ممنونم!درمورد ایمان من برای این گفتم که مهمترین دستاوردش سال قبل برام بود چون فکر میکنم بطور عملی تجربش کردم ونمودش توی احساسم وواکنشهام بود.حرف وآگاهی صرف نبود. آگاهی ودانایی بیشتری رو فهمیدم تبدیل به ایمان شد.تبدیل به احساس آرامش سپاسگزاری شادی ولذت بدون توجه به موارد فیزیکی احساس خوب به خاطر داشتن فکرهاوباورهای عالی وهمه اینها بطور واقعی باعث شد توی زندگی هم بهش عمل کنم بطور عملی بود نه صرفا آگاهی.برای همین برام ارزشمنده.من اصلا ناراحت نیستم وصرفا به شکل یه تجربه بهش نگاه میکنم تضادی که باعث شد من قدرتهای وجودیم خدا وخودم روبیشتر باور کنم وآرزوها وخواسته های بزرگتری داشته باشم.الان شرایطمون کمی مناسبترهست.داراییهای اصلی من درحال حاضر ایمان انگیزه صبرباامید یک عالمه شورواشتیاق هست.ومطمئنم روزهای عالیتری درراهه.درمورد کسر اموال و…بقیه که گفتید جالبه داشتم بهش فکر میکردم و برای همین هم گفتم صبر باامید چون اصلا منظورم تحمل کردن وگذروندن نیست.واقعا صبر با امید هست.چه اسم زیبایی رو برای دورتون انتخاب کردید.وفکر میکنم موضوعی هست که خیلی اوقات من فراموشش میکنم.کمی عجله میکنم.خیلی ممنونم که این موضوع رو بهم یادآوری کردید.مثلا یه موردش که خدا هرگز دیرنمیکند که گفتم زمانی بود که بااستادی که گفتم آشنا شدم.من رفته بودم یکی از اطرافیانم رو تو محل کارش ببینم همون روز همون موقع ایشون اونجا بود.تازه کلاس هم داشتن.هنوز کلاسشون شروع نشده بودوزمان خوبی برام فراهم شد که من تونستم باهاشون حرف بزنم من خودم هم نمیشناختمشون همون کسی که رفته بودم ببینمشون بهم گفتن حالا که اومدی ازایشون بپرس.درزمان مناسب در مکان مناسب بودم وعالی بود.باز هم ازتون ممنونم وهم برای شما وهم بقیه دوستان بهترینها رو آرزو میکنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: