داستان هدیه تولدم - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

سلامی به طراوت و زیبایی بهار خدمت استاد عزیزم و گروه تحقیقاتی عباسمنش و دوستان سایت

استاد جانم تولدتون هزاران بار مبارک ،انشالله عمری طولانی با سلامتی شادی و ثروت بی انتها داشته باشید ،تولد شما مبارکمون باشه خدا شما رو برای ما حفظ کند .من امروز این فایل رو دیدم و تولد شما چند روز پیش بود خیلی خوشحالم که عضو سایت شما هستم و خداوند هدایتم کرده و این لطف رو به من‌داشته که هم مسیر شما باشم و دریافت کننده این اگاهی های ارزشمند از بیان گرم و شیرین و تاثیر گذار شما باشم

خدایا سپاس گزارم به اندازه وسعت‌و عظمت و بی انتهایی خودت وجهانت

روز نهم تحول زندگی من

در صلح بودن با خودم در ارتباط بودن با خودم با قلبم با درونم با خدا همه کارها رو برام راحت جلو میبره چرخ زندگی منو روغن کاری میکنه

همه چی در زمان خودش سر جای خودش انجام میشه اون قدرت ،خداوند ،جهان به ااین منظمی رو خلق کرده معلومه که زندگی یه بنده اش رو زندگی دست خودش رو که فرستاد رو زمین به آسانی آب خوردن پیش میبره اگه که من اجابت کنم من در ارتباط باشم من قلبم پر از شور و شوق و عشق و سپاس باشه سپاس بابت این همه نعمت و برکت و زیبایی و فراوانی و ثروتی که خدا خلق کرده

یه تیکه ابر حالمو دگرگون میکنه ،یه پرنده رو شاخه درخت ،چشمک زدن یه ستاره ،شکل زیبای ماه هر بار که یه رخی نشون میده ،خورشید گرم تابان ،هر روز طلوع زیبا ،هوای لطیف ،بوی خوش بامیه زولبیا ،کارگاه شیرینی پزی روبه روی پنجره اتاق خوابمه هر بار صبح که پنجره رو باز میکنم بوی پخت شیرینی و کیک ها ی تازه وداغ هوش از سرم میبره ، غروبی که خداوند هر روز فرصت دیدنش رو به من داده وای دیوانه کننده ست دیوانه کننده، اون مستی و حال عجیب معنوی رو با خودم با روحم رو دوست دارم ،پرنده های زیبایی که هر لحظه میبینم انگار در حال پرستشن ، من ارتباط پرنده ها رو با خدا میبینم میبینم چقد عاشقانه ستایش میکنن معبودشون رو یه بار شب تو هال خواب بودم پشت پرده 11 تا پرنده بودن پشت پنجره رو لبه سنگی پنجره نشسته بودن وای روزها مات و ‌مبهوت این همه زیبایی بودم که دیدم پشت پنجره سایشون افتاده بود تو تاریکی ،تصور کن یه صحنه ملکوتی بود یا یه دفه باران میومد و تعداد زیادی پرنده رو دیدم رو دیوار پشت بام خونه روبرویی زیر باران انگار آرام مشغول عبادت بودن وای من مثل باران بهاری اشک میریختم از تجربه دیدن این همه زیبایی

خب فک میکنم دیدن هر روزه این زیبایی ها و ذوق کردن و قربون صدقه رفتنشون یعنی با خود در صلح بودن یعنی عاشق بودن عاشق خداوند عاشق جهان

یه صحنه دیگه رو بگم که دیگه تیر آخر خدایاااااااااا یه روز پشت پنجره اشپزخونه داشتم بیرون رو نگاه میکردم بگوووووو چی دیدم !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

دیدم همسایه روبه رویی دو تا مرغ و خروس اورده رو پشت بام خونشون نگه داری میکنه براشون لونه هم درست کرده چشااااااااای من از حدقه زد بیرووووون خداااااااا دارم چی میبینم مرغ و خروس های پارادایس !!!!!!!!!!

ببین قوانین چجوری عمل میکنه خدایا من هر روز دارم این تصویر زیبا رو میبینم قشنگ من دید دارم به پشت بام همسایه خیلیم نزدیکه و هر بار یاد پارادایس میوفتم و زندگی در بهشت ، خدایا تو با قلب من چه میکنی به خدا یه روز میوفتم رو دستت(:

تمام این اتفاقات زیبا یه ذره خیلی خیلی کم از لطف خداونده به من کلی همزمانی ونشانه و زیبایی دارم که تعریف کنم

امروز هم با همین حالت شور‌و شوق و عشق گفتم یکمی خونه رو صفا بدم واسه عید یه پتو برداشتم بردم بشورم مامانم در زد اومد گفت من پنجره ها رو برات تمیز میکنم یه جوری راحت کارها پیش رفت انگار یه کسی از غیب داره کارهامو انجام میده یه نیروی غیبی ،اینقد که راحت و آسون جلو میره بدون تلاش خاصی

یا خودکارهام تموم شده بودن چن روز بود میخواستم برم خودکار بخرم بابام امشب دو تا خودکار به من داد گفت من خیلی خودکار دارم اینا برا تو منیره !!!!!!

یه مبلغی رو میخواستم برای یه کاری دیدم امروز به راحتی که فکرشو نمیکردم یه مقداریش جور شد و پولم تکمیل شد

هوس خورش قیمه کرده بودم اونم اوکی ‌شد

سپاس گزاری وتمرکز بر زیبایی ها و حس وحال و احساس خوب فاصله بین درخواست و دریافت رو از بین میبره

به لطف تمرین ستاره قطبی همون اندازه ای که تو معرفی دوره 12 قدم بود دارم انجام میدم و جواب میده

تو فقط حالتو خوب نگه دار تو‌ فقط عاشقی کن بقیه کارها با خودش

بگو بشو میشود …

عاشقتوووونم استاد عزیزم ، عزیز دل استاد و ما و دوستان گلم

هر لحظتون پر از عشق و نور و شادی و سلامتی و ثروت

هر لحظه تون پر از حضور خدا