داستان هدیه تولدم - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
تولد تولد تولدت مبارک .مبارک مبارک تولدت مبارک استااااااادعزیزم استااااااددوست داشتنی من .بهترینهانصیبت .ازخداسعادت وخوشبختی دوجهان رابراتون خواستارم .
همیشه همین طوره که استادعرض کردن ،زمانی که من برای خودم ارزش زیادی قائل میشم ،جهان هم بهترینهارانصیبم میکنه .درک این مطلب اوایلش برام باورنکردنی بودامامثل همیشه چون آگاهی جدیدی کسب کرده بودم خیلی مشتاق بودم تجربش کنم .
اینکه کی وچطوربایدبفهمم برای خودم ارزش قائل هستم رابایدپیدامیکردم ،زمانیکه اجازه نمیدم کسی توکارهای شخصی من مداخله کنه زمانیکه ازلحاظ خوردن برای خودم چیزهایی که دوست دارم رامیخرم یامیپزم زمانیکه خودم برای خودم خریدپوشاک ویاهرچیزدیگه ای می کنم زمانیکه کسی به هرنحوی چه به حق چ ناحق منو،رنجونده ازش بگذرم واجازه ندم اون موضوع یااون شخص باعث حال خرابی من بشه ،زمانیکه ورزش میکنم والویت بندی وبرنامه برای زندگی ،روزمره ام دارم ،زمانیکه ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم هرکسی به راحتی واردحریم خصوصی من بشه ،جاهایی که شهامت نه گفتن دارم ،وقتایی که باتنهایی خودم حال میکنم آهنگ گوش میدم ،حتی توخلوت خودم تیپ میزنم وبرای خودم میرقصم ،زمانیکه هدفگذاری میکنم وپابنداجرای هدفم هستم وباموانع هرچندسخت ،میجنگم .زمانیکه اجازه نمیدم هرخبریاهرآدمی باانرژی منفی ،ذهن منودرگیرکنه .به هرقیمتی باهرکسی ارتباط نمی گیرم حتی باعزیزان نزدیکم .باکسانی که مثبت نگرهستن سعی میکنم نشست وبرخاست کنم .دست ازنقاب زدن برای تاییدگرفتن بردارم.زمانیکه وقت برای مطالعه میزارم .
درکل ازیک اراده قوی ومصممی برخوردارباشم یعنی به خودم بهابدم.
انجام بعضی ازاینکارهاکه گفتم درنظرخیلی ها،مسخره ومضحک میادولی قضاوت کسی برام مهم نیس خیلی هابه خاطراینکه تنهانباشن برنامه های دورهمی می چینن ولی من دنبال وقتهایی هستم که تنهاباشم واقعن تو،اون تایم که خونه خالی میشه نمیدونیدچقدلذت میبرم برای خودم قهوه درست میکنم باموزیک کارای خونه راانجام میدم بعدمیوه وخشکبارمیزارم رومیز،ویه دفتروخودکارباگوشیم که فایلای استادروگوش بدم ،نکته برداری میکنم ومیرم توفضا به خصوص روزهایی که چیزهای تازه یادمی گیرم ،به قدری خوشحال میشم که شباقبل ازخاب ازهیجان زیادی خوابم نمی بره .البته هرجادعوت بشم بابت هرمراسمی بادل وجون برنامه می چینم وحتمن میرم چون ازروابط ودیدن اقوام ودوستان هم لذت می برم ولی روابطم باحدومرزه حتی باخانواده خودم حتی باپدرومادرم .عاشق همه هستم ولی لزومی نمی بینم که خاله بازی کنم ووقتم رابه بطالت بگذرونم .
وقتی خودمم ونقابی که به خاطرتاییدگرفتن ازدیگران رابرداشتم ،حس خوبی پیداکردم واین بیشترباعث رشدمن شده ،هرچنداولش دیگران من خودخواه می بینن ولی کم کم متوجه میشن من خودخواه نبودم بلکه دنبال خودواقعیم می گشتم والان خودمم .شایداونهاهم یادبگیرن خودواقعیشون بشن که البته من دنبال کنترل اونهانیستم .
چ حس خوب وآرامش بخشی پیدامیکنه آدم زمانیکه برای خودش زندگی میکنه فارغ ازاینکه دیگران چ قضاوتی درموردش میکنن .
عباس منش جونم همه ی این شجاعت وشهامت راازتویادگرفتم واگرنه من یه زن ترسویی بودم که قضاوت دیگران برام خیلی مهم بودهمیشه دنبال مهرتاییدازطرف اونهابودم ولی الان مهرتاییدراخودم برای خودم میزنم وازخودم حتی پیش دیگران تشکروقدردانی میکنم وازخداتشکرمیکنم که منوخلق کرده ،وقتی اینطورحرف میزنم همه میخندن ولی بقدری بالام وحس خوبی دارم که با خنده ی اونهاتازه انرژی هم میگیرم واصلن بهم برنمی خوره چون خودموپیداکردم واعتمادبه نفسم بالارفته .
دراصل حضورخداراکنارخودم احساس میکنم ومیگم پشتوانه به این قدرتمندی دارم واینطور، خیلی خیلی قدرت می گیرم .
انشالله که همیشه حواسمون باشه درست عمل کنیم چون زمانیکه مسیرمون درست باشه ،همون دیگران خودشون بدون تلاش من ،سمت من میان .دقیقا همون چیزی که استادگفت .
عاشقتم استادعزیزم
مهمترنی رابطه ای که من دارم با خودم است و البته تنها رابطه.
بقیه ی روابط تنها انعکاسی از روابط درون ما هستند.
یعنی اگر من در ارتباط با خودم دچار مشکل باشم با دیگران هم دچار مشکل می شوم.
وقتی بتوانی با خودت ارتباط درستی داشته باشه توانسته ای به الهامات و هدایت الهی دست پیدا کنی
در صلح بودن با خودم یعنی لذت بردن از ارتباط با خودم.
یعنی من موجودی هستم که قادر است با فرکانس هایش که تبدیل به اعمال فیزیکی میشوند
زندگی ام و خواسته هایم را از دل هیچ خلق کنم.
در صلح بودن با خودم یعنی سپاسگزاری بابت تضاد های زندگی ام و واضح شدن خواسته هایم
و سپس انگیزه گرفتن برای تبدیل تضاد هایم به خواسته هایم در زندگی ام.
وقتی با خودت در صلح قرار میگیری رفته رفته هدایت میشوی و سر جای درست در مکان درست قرار میگیری.
بنام خدایی که هرچه دارم از ان اوست.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان.
روز نهم سفرنامه، انگار هر روزی از این سفرنامه یه هدایته، من بهش میگم قرص ارامش بخش.
چون هر شب با گوش کردن هر فایلی اروم میشم چون هنوز مثل اون کودک نوپایی ام که هی میخوره زمین هی بلند میشه، تمرین میکنه یاد میگیره. منم دارم یاد میگیرم با قانون زندگی کنم، هر وقت درونم اشفته میشه نگرانم از اتفاقات اینده، بخودم بگم ک زندگی رو اسون بگیرم، جدی نگیرم رها باشم و ازاد.
وقتی احساسم بد میشه با خودم در صلح نیستم، با اطراف با ادم ها و… از درونم شروع کنم اروم بشم فکرمو درست کنم، وقتی مهم ترین ارتباط، ارتباط با درونم و خدای درونم باشه، دیگ نظر خوب و بد دیگران نباید منو بهم بریزه.
دلم میخواد این نوع ارامش ها عمیق تر و پایدارتر بشن وقتی که من بیشتر روی فکرم کار کنم روی باورام، و درونم.. خیلی خوشحال ام توی این مسیر با یک خانواده ی فوق العااده هم مسیرم.
استاد تولدتون مبارک، ایمان دارم شرایطی به وجود میاد که تا یک هفته ی دیگه محصولات مورد نیازم از سایت رو خرید کنم <3
استاد ممنون از شما
«إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»، بهدرستیکه پروردگار ما غفور و شکور است (فاطر/34).
به نام خدا
سلام
نهمین برگ از سفرنامه ی من
دیروز وقتی میخواستم نهمین برگ از سفرنامه خودم رو بنویسم حسم گفت یه روز بیشتر روی این فایل و این آگاهی ها کار کن
خیلی حس خوبی میگیرم وقتی این فایل رو میبینم، از دیروز چندین بار نگاه کردم این فایل رو، چه توصیف های زیبایی، چه دنیای قشنگی، تصور این سبک زندگی کردن هم لذت بخشه برام
معنای جدیدی از زندگیه واسم، تا حالا این مدلی به زندگی نگاه نکرده بودم، هزاران بار شنیده بودما استاد میگفت از هر لحظه زندگیتون لذت ببرید، به خواسته هاتون نچسبید ولی این فایل یه درک عمیق و تازه داد بهم، واضح شد برام گفته های قبلی استاد
موقع دیدن فایل هی استاپ میکردم و تصور میکردم شخصیتم رو که با خودش در صلحه، شخصیتی که نگران حرف مردم نیست و اونجوری که لذت میبره زندگی میکنه، خودشو دوسش داره با همین چهره فارغ از اینکه نظر مردم چیه، شخصیتی که ضعف هاشو میپذره و خودش رو با همین ضعف ها دوس داره، شخصیتی که کار هایی که دوس داره رو انجام میده مثلا تنهایی توی جاده رانندگی میکنه و با صدای بلند آهنگ مورد علاقشو میخونه، شخصیتی که مردم فکر می کنن دیوونه شده ولی واسش مهم نیست مردم در موردش چی فکر میکنن، شخصیتی که حسودی نمیکنه، شخصیتی که اگه توی بازی به یه فرد کوچکتر از خودش باخت حرص وجودشو نمیگیره و ناراحت نمیشه و نگاه میکنه به اون فرد و با یه لبخند بهش تبریک میگه واسه بردی که کسب کرده، شخصیتی که خیلی راحت میبخشه، شخصیتی که با همه مهربونه چون هنه کس رو پاره ای از وجود خدا میدونه، شخصیتی که هرجا میره طبیعت به چشمش زیبا دیده میشه، شخصیتی که در تنهایی غرق میشه با خدای خودش، شخصیتی که سعی میکنه به هرکس یه لبخند هدیه بده، شخصیتی که خیلی خونسرده و نگران هیچ چیز نیست، چقد این شخصیت رو دوس دارم و به دلم میشینه، چقد حال میکنم با این شخصیت که هنوز فقط توی خیالم ساختمش، چقد قلبم موافق این شخصیته
این فایل خیلی رو من تاثیر گذاشت و کار درستی کردم که به حسم گوش کردم و یه روز بیشتر روی این فایل تمرکز کردم، فهمیدم که با خودم خیلی در صلح نیستم، قلبی زندگی نمیکنم، زیاد درگیر باید ها و نباید ها میشم
این فایل اگاهی های زیادی بهم داد و کلی منو به فکر فرو برد، ساعت ها نشستم فکر کردم راجع به این حرف ها راستش بحث رهایی رو خوب نفهمیدم و دچار یه ابهام شدم، یه چیزی رو خوب نفهمیدم، توضیحش میدم:
ابهام من اینجاست که ما با باید به خواسته هامون توجه کنیم واسشون حرکت کنیم و قدم برداریم این با رهایی در تناقضه توی ذهن من، قانون رهایی که من درکش کردم میگه بابا چقد درگیر خواسته هات میشی ولشون کن خودشون رخ میدن مطمعن باش بی خیال باش بچسب به زندگیت و سعی کن احساست رو خوب نگه داری، و از طرف دیگه مثلا خواسته ام رسیدن به فلان درآمده خب باید واسه رسیدن به اون درآمد حرکتی کنم و قدمی بردارم، کلی فکر کردم و مثال زدم واسه خودم ولی هنوزم ابهام دارم
از اعضای خانواده صمیمیم میخوام که کمکم کنن این ابهامی که دارم برطرف شه و به درک بهتری برسم.
آرزوی بهترین ها رو دارم برای تک تک شما عزیزان
سلام دوست خوبم
ممنونم بابت سفرنامه فوقالعاده ات.
در مورد ابهامت در باره قانون رهایی:
وقتی که ما خواسته ای را به صورت واضح و مشخص برای خودمون در نظر میگیریم. یکسری کارها باید انجام بدیم و باید نسبت به انجام اونا تعهد داشته باشیم. کارهایی مثل کار کردن روی باورها مون و ساختن باورهای هماهنگ با اون خواسته، پیدا کردن الگو های موفق در همون زمینه، کنترل ورودی، توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری. دیدن نشانه ها و تایید و سپاسگزاری بابت اونا، داشتن حس خوب، تجسم و تصویر سازی خواسته، توجه و دریافت الهامات و با ایمان انجام دادن اونا. ما باید با تعهد به این کارها بپردازیم.
از اون طرف قانون رهایی میگه : از لحظه به لحظه زندگیت لذت ببر و خوشبختی و موفقیت و حس خوبت رو وابسته به رسیدن به اون خواسته ندون، یعنی این باور رو داشته باش که من همین الانم خوشبختم، من همین الانم حسم خوبه و با اون خواسته بهتر میشه.(همون تعهدی که باید به نکات مثبت توجه کنی) . قانون رهایی میگه خودت رو به نتیجه وابسته نکن، میگه تو کار کن برای کار نتیجه خودش میاد. و باور داشته باش با تلاشی که تو برای رسیدن به خواسته ات می کنی ، ورای نتیجه ای که کسب می کنی، ظرفیت وجودی ات را رشد می دهی، قوی تر می شوی، آگاه تر میشوی، شجاع تر می شوی، اعتماد به نفست بیشتر می شود، خودت را بیشتر دوست خواهی داشت، ایمانت محکم تر می شود. آرامش و صلح درونی ات بیشتر می شود.
قانون رهایی میگه تو روی خودت کار کن و به تعهدت عمل کن و از زندگی لذت ببر ، یا به اون خواسته می رسی، یا به بهترش می رسی، یا خواسته ات برایت واضح تر می شود و قدم بزرگی برایش برداشته ای.
قانون رهایی میگه تو بدون توجه به نتیجه ای که میگیری، از لحظه ای که برای اون خواسته تلاش می کنی، ارزشمند و موفق هستی.
قانون رهایی میگه از همان زمان که خواسته برای تو مشخص می شوی ، آنرا به زندگی ات فرا می خوانی و خلقش می کنی فقط با احساس خوب و کار کردن روی خودت باید به مدار اون خواسته برسی.
اگر در مورد خواسته احساس ترس ، نگرانی و استرس نداری یعنی داری به قانون رهایی عمل می کنی و از زندگیت لذت می بری. وقتی که ما به یک خواسته یا فرد یا شرایط خاصی وابسته باشیم باعث آسیب دیدن از جانب اون و یا از دست دادن اون میشیم.
پس باید خودمون رو از تمام وابستگی ها رها کنیم وروی صلح با خود لایتناهی مان و ارتباط مون با خدا تمرکز کنیم.
برایت بهترین ها را آرزومندم.
سلام بر استاد مهربان
سلام بر دوستان خوب خودم
یکی دیگر از فایل های عالی و ارزشمند را در حال شنیدن هستم
من زمانی تغییر می کنم که در زندگی خودم تغییر کرده باشم و این یکی از مهمترین عوامل موفقیت است
یاد بگیرم که نگاهم روی خودم باشد و به خودم نگاه کنم و هیچ وقت نگاهم به دستهای دیگران نباشد
از همه مهمتر اینکه زمانی می توانم موفق بشوم که با کار کردن روی ذهنیت و باورهای خودم دنیایی را برای خودم رقم می زنم که همیشه بهترین خواهم بود
هر آرزویی که در ذهن خودم دارم بدون شک می توانم به آن دست پیدا کنم
بدون شک هر چیز خواستنی که بخواهم می توانم به آن دست پیدا کنم
در این مسیر باید
روی ایمان خودم کار کنم
خدای خودم را بهتر و بیشتر بشناسم
خودم با خودم رفیق باشم
با خودم و این جهان در صلح باشم
وقتی که خودم با خودم در صلح باشم بدون شک جهان هستی هم به این حس و حال من جواب می دهد و من را بسوی بهترین ها هدایت می کند
چه نکته زیبایی
وقتی که من از حال خوب دیگران لذت می برم
این حال خوب به خودم بازگشت داده می شود
وقتی که من مثلا حتی از هدیه دادن به دیگران هم لذت می برم
این هدیه دادن به من هم داده خواهد شد
الگویی عالی است
وقتی که استاد می تواند همه چیز را براحتی به دست بیاورد خوب من هم می توانم براحتی به آنچه که می خواهم دست پیدا کنم
خدا را شکر که هر روز یک نکته عالی یاد می گیرم
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند زیبایی ها
سلام
تمرین روز نهم: پیدا کردن نشانه هایی که نتیجه در صلح بودن با خودمان است.
اول بگم که چقدررر این در صلح بودن با خود موضوع مهمیه؛ هر چقدر که بیشتر توی سایت پیش میرم و آگاهی های بیشتری درک میکنم، بیشتر متوجه میشم که اگر باخودمون در صلح باشیم،چقدر میتونیم از زندگی بیشتر لذت ببریم،چقدر میتونیم توی تمرین احساس خوب=اتفاقا خوب بهتر عمل کنیم و…
موضوع دوم میخواستم از خانم شایسته عزیز تشکر کنم و تحسینشون کنم،در زمینه صلح با خود! هم از متونی که داخل سایت مینویسند و هم از ویدئو هایی که هست مثل سفر به دور آمریکا،زندگی در بهشت و... این موضوع به وضوح قابل درکه که شما بسیار با خودتون در صلحید! اینکه از هر موضوعی که پیش میاد یه نکته مثبت بیرون میکشید، هر لحظه پر انرژی هستید و این انرژی مثبت رو به دیگران هم منتقل میکنید؛ من هموااااره شما رو تحسین میکنم.
و مورد سوم، تمرین روز نهم:
امروز صبح که بیدار شدم،یک مقدار نسبت به ساعتی که با خودم قرار گذاشته بودم بیدار بشم دیرتر شده بود؛اگر قبلا بود، حتما شروع میکردم به درگیری با خودم که چرا بیشتر خوابیدی و احساسم بد میشد! اما امروز خوشبختانه بخاطر تمرین هایی که روز های قبل داشتم، کاااملا با این اتفاق اوکی بودم و به خودم حق دادم و این رو پذیرفتم که خسته بودم و اشکالی نداره که بیشتر خوابیدم،در نتیجه احساسم خوب شد و به خیلی از کار هام رسیدم.
توی رفتار های دیگران،اعضای خانواده، دوستان یا حتی خواهر برادر های کوچیکم؛ گاهی اوقات حرف هایی میزنند که باعث میشه من ناراحت بشم؛ اما نکته ای که به تازگی متوجه شدم، اینه که اگر من با حرف های اون ها ناراحت میشم، دلیلش اینه که من خودم با خودم توی اون موضوع مشکل دارم و خودم ناراحتم، در نتیجه باعث میشه از کوره در برم، اما وقتی با خودم در صلح باشم و یجوری اون موضوع رو برای خودم حل کنم و به احساس خوب برسم؛دیگه برام اهمیتی نداره که دیگران راجع به من چی فکر میکنند. و امروز چندین و چند مورد این چنینی پیش اومد…خدایا شکرت
خدایا شکرت که دارم تغییر میکنم
چقدر تلاش برای بهتر شدن زیباست
چقدر گرفتن نتیجه های هر چند کوچیک اما پی در پی زیباست
چقدر حس کردن خدا توی زندگی زیباست
خدایا شکرت که من رو به این مسیر هدایت کردی
خدایا شکرت بابت همه چی
با آرزوی موفقیت برای همه شما عزیزان
خدایا سپاسگزارم به خاطر همه چیز مخصوصا به خاطر سلامت جسم و روح و روانم که اگر روزهای روز هم بشمارم بازهم نمیتونم همه این نعمت رو سپاسگزار باشم.
روزشمار نهم:
نمونه هائی که من خیر و صلاح رو به خدا سپردم و آروم بودم و خودش کارها رو برام انجام داد.
چند سال پیش پسرم جزو تیم لیگ برتر نونهالان بود با وجود درسهاش که خیلی سنگین بود و اونم بچه درسخون بود، توی تمرین ها خیلی تلاش می کرد، تابستون و زمستون همش تمرین می کرد. من فقط تلاشش رو نگاه می کردم و به خدا می گفتم خدایا بهترین خیر و صلاح رو برای بچه ام رقم بزن، کرونا اومد و مدتی باشگاه ها تعطیل شد.
خیلی باور نکردنی و راحت مسیر زندگی پسرم تغییر کرد، پسرم گفت من نمیتونم با دوتا عشق زندگی کنم من باید یکی رو فدای دیگری کنم و گفت ترجیح می دم تمرکزم رو روی رشته تحصیلیم که واقعا عاشقشم بگذارم و خیلی راحت از مسیر فوتبال خارج شد. تو دلم اونقدر خوشحال بودم که در پوست خودم نمیگنجیدم.
امسال رشته تحصیلی پسرم بورسیه میپذیره ولی چون درس های دانشگاهش خیلی سنگینه تصمیمگیری در موردش خواندن دو رشته همزمان براش سخته، من آرومم و مثل همیشه خیر و صلاح فرزندم رو به خدا سپردم و ازش می خوام بهترین خیر و صلاح رو براش رقم بزنه.
برای تغییر منزلم همه چیز رو به خدا سپردم و خیلی آرومم می دونم خودش بهترین خیر و صلاح رو برام رقم می زنه، من از قوانین تبعیت می کنم: وام نمی گیرم، خودم رو به سختی نمیندازم، صاحبان خانه های زیبا رو تحسین می کنم و بابت خانه زیبایی که الان دارم خدا رو شکر می کنم.
برای بازنشستگی با 20سال هم خیر و صلاح رو به خدا سپردم و مطمئنم اگر خیر باشه خودش همه کار رو برام انجام میده
برای راه اندازی شغل مورد علاقه ام هم عجله ای ندارم و همه چیز رو به خودش سپردم و فقط دارم تمرین و تمرین می کنم.
به نام خداوند جان وخرد️
سلام سلام
استاد من همیشه تولد گرفتم عاشق روز تولدم هستم
اما استاد حسرتی که همیشه تو زندگیم داشتم این بود که حس می کردم خانوادم بچه های دیگه خانواده بیشتر دوست دارند من همیشه حسادت داشتم به توجه های مادرم به بقیه و عصبی می شدم چرا من که از همه دلسوز،تر مهربان ترم اما اونا عزیز تر بودن .این حسادت تا جایی بود و هست ولی خیلی کمتر شده من دائم بحث شدید داشتم با مادر پدرم .چون دلم می گرفت چرا من انقدر دوست ندارنهمیشه حس کمبود محبت داشتم و ساعت ها گریه می کردم
و هی روابطم با خانواده بدتر بدتر بدتر بدتر می شد تا جایی که دلم می خواست فقط از خانوادم دور بشم .
حتی فکر خودکشی بود تو ذهنم .
بعدش خوب با خودم گفتم حالا من که تو خانواده محبت ندیدم برم ازدواج کن یا وارد رابطه بشم تا از اونجا بیشتر محبت دریافت کن .اما جالب اینجاست که روابطم داغون تر از روابطم با خانوادم بود و دقیقا رفتارهایی مشایه خانوادم داشت.
رفتم سرکار باز صاحبکار مشابه خانوادم بود
شاید باورتون نشه هر کس می دیدم دقیقا ازار روحی میداد منوبعد هی سیکل میوب بود .
بعد من می امدم خانه حسرت می خوردم چرا مادرم خواهرم می بوسه اما من رونه
یا چرا بابام خواهزم بیشتر دوست داره
در حالی که من مهربون تر دلسوز تر و خیلی خوش اخلاق تر از اون بودم .
یا تو فامیل من از همه دخترهای فامیل بیشتر کاریم احترام نگه میدارم سلیطه نیستم اما باز هم انگار توجه ایی روی من نبود و محبت علاقه روی دیگران بود
و من هی حسادت می کردم بهشون
و می گفتم کاش من جای فلانی بودم
تا جایی که روابطم با خانواده و فامیل متشنج و سمی بود و یا بحث جدل بود یا جنگ یا کات کردن
حس می کردم طلسمم کردن جن زده شدم همزاد دارم نمی دانم بختم نحسه
حتی من 100 خودم می زاشتم برای پارتنرم حرفش گوش می دادم محبت خیلی زیاد بهش
من قدیم طرحواره ایثارگری داشتم دلسوزی محبت توجه افراطی و از خودگذشتگی خیلی شدید
اما نتایج معکوس داشت .
بعد داشتم خودم بررسی می کردم دیدم وابستگی شدید من به خاتواده به پارتنر به دوست به فامیل باعث شده من بدترین رفتارها از اونا ببینم .
متوجه شدم من طرحواره رهاشدگی دارم ترس از تنها شدن دارم ترس از اینکه من دوست نداشنه باشند. و خوب این باعث میشد چسبندگی بیشتری داشته باشم .مثلا پارتنر خودم محدود کنم توقع داشتم باشم که اون محبتی که من ندارم اون بهم بده ولی ضربه بیشتر می خوردم
تا جایی که امدم الان روی خود عشق ورزی ، روی selflove
کار کردم متوجه شدم هرچقدر دنبال محبت بیرونی باشم اصلا محبتی نصیبم نمی شود محبت باید از درون جست جو کنم
باید خودم عاشق خودم باشم
باید وابستگی نداشته باشم
چون وابستگی با یک نفر مساوی از دست دادن اون شخص و عذاب بیشتر کشیدن از اون شخص.
چون خداوند می خواهد هرکس فقط به خدای خودش وابسته باشه .
دلبستگی خوبه
اما وابستگی نه
و خداوند شاهده که از روزی که بی خیال شدم
روابطم با خانوادم عالی شده مادر پدرم همش بهم توجه می کنند کل فامیل مشتاقن با من هم صحبت بشن
بهترین تولدها برام می گیرند بهم احترام عزت می گذارند و همه دوستم دارند و عزتم 100 برابر شده
میگن با خدا باش پادشاهی کن اینجاست.
جالب پیشنهاد خواستگارام 100 برابر شده
کارم سریع راه میفته
انگار صدبرابر خوش شانس شدم.
هنوزم من خیلی راه مونده تا همه چی درست کنم اما الان همه چی برام عالی تره .
و مهم این هرکس از زندگیم بره یک درصد برام مهم نیستی
نصف طرحواره هامو درمان کردم دیگه محتاج هیچ کس نیستم
سری که دارم فقط جلو خدا پایین
و جلو بقیه بالاست
عاشق خودم هستم خودم دوست دارم احتیاج به هیچ کس ندارم جز خداااااا
سلام مرضیه ی عزیز
میشه بگی چطور روی سلف لاو کار میکنی؟
منم الان هدفم همینه ولی مثل یویوشدم چند روز خوبم چند روز نه
مثلا تمرین اینه انجام میدم اوایل تاثیر گذار بود الان دیگه میرمجلو اینه با خودم حرف میزنم انگار اون حس بوجود نمیاد انگار هر کاری که میکنم و هر باوری اولش جواب میده بعد یه مدت اون حس خوب از بین میره برای ذهنم تکراری میشه با اینکه مداوم رو خودم کار میکنم
بنام خداوند بخشنده مهربان و هدایتگر و حمایتگرم
کامنت روز نهمم رو دوباره مینویسم چون چن روز پیش کامنتی که برای روز نهم نوشتم زیاد انگار باب دل نبود.
استاد عزیزم این روزاتوی این سفری که با تعهد به یاری خدا شروع کردم حالم عالی عالی شده احساسم روابط عاشقانه همسرم با من و من با اون رابطه منو پسرم چقدر همه چی عالی داره به لطف خدا پیش میره واقعا افتادم توی سَر پایینی و همین جور سوت زنان و عشق بازی با خدایم دارم توی این جاده صاف و پراز زیبایی دارم این مسیر زیبا رو میرم خدایا شکرت به امید خدا چه معجزه هایی در انتظارمه خدایا بی نهایت شکرت.
واینکه استاد عزیزم من واقعا با اموزشهای شما یاد گرفتم که تحسین کنم زیبایی ها رو ببینم و هر روز این کار برام لذت بخشتر شده و چقدر حس خوشحاای میکنم از موفقیتهای دیگران من قبلا توی این مورد ضعف شدیدی داشتم و خداروشکر الان عالی شدم و ان شالله عالیتر هم میشم و این تحسین من هم برای پسر 8 ساله ام به قولی جا افتاده توی ذهنش که وقتی با هم هستیم بیرون میریم میگه مامان نگاه این زیبایی نگاه این ماشین چقدر قشنگه و تحسینش میکنه میگه خدا بیشتر بهش بده ،استاد پسر من داره با صدای شما بزرگ میشه داره هر روز میگه مامان فایل استادو برام بزار و همه کلمه های شما حفظش شده و داره با گفته های شما زندگی میکنه استاد عزیزم بخدا قسم تشویقش کردیم منو باباش به کسب و کار اون داره توی این سن 8 سالگی درامد زایی میکنه پفیلای خونگی بسته بندی میکنه میفروشه و چقدر ایده به ما میگه میخوام انلاین کار کنم واقعا خدا رو شاکرم که ما سه نفر داریم توی این مسیر رویایی داریم پیش میریم و استاد عزیزم بی نهایت ازت سپاسگزارم بی نهایت دوست دارم ان شالله منو در پله های موفقیتی بالاتر و همچنین نتایج عالی هر سه تامون رو براتون ارسال میکنم در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمتد در دنیا وآخرت باشید.