داستان هدیه تولدم - صفحه 27

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2349 روز

    سلام خدای خوب و مهربون

    به لطف تو نهمین روز سفرم رو پشت سر گذاشتم.تجربیات امروزم بی نظیر بود.احساس آرامشی که در این مدت نصیبم شده واقعا عجیب.

    قبلا برای انجام هر کاری استرس داشتم اما از وقتی کارهایم را به تو سپردم استرسم خیلی کمتر شده.

    ممنون از استاد و برادرم که دستی از دستان خداوند شدند تا من با خودم هر چه بیشتر در صلح و آرامش باشم.

    تادیدار مجدد در روز بعد شما دوستان را به ایزد منان می سپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    کاظم گفته:
    مدت عضویت: 2331 روز

    سلام روز بیست و چهارم سفرنامه ی فصل اول (۱۹تیر ۹۸)*

    آقا حاضر?

    صلح با خود?

    که به خودی خود یه راهکاره٪ و نبودش خطرناکه?

    اللهم اللهم اللهم، لطفک یا الله?

    یاالله و یاالله و یاالله?

    ????

    *: ۱۹ام گوش دادم (بیشتر) اما ۲۰ام نوشتم

    ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3275 روز

    سوال خیلی‌هاست که چگونه باید با خودم در صلح باشم!

    پاسخ من این است که در صلح بودن با خود از هماهنگی با خود و خداوند آغاز می شود.

    خدااایی که آرام بخش دلهاست. خدایی که قلبها تنها با یاد او آرام می گیرند.

    آری افرادی را می شناسم که به طرز عجیبی همه ی رفتارشان و کارهایشان از کار درست در می آید.

    اصلا انگار همه چی آنها درست است. یا به قول شما همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب اند.

    آری اینها مهم ترین رابطه ی زندگی ماست. چیزی مهمتر از خداوند در کیهان برای ما نیست.

    در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.

    من لایق بهترین ها هستم فقط به این دلیل که بنده ی خداوند هستم و در این راه تلاش میکنم.

    هر چقدر از اینکه وقتی با خودم و خدایم در صلح قرار میگیرم بگویم کم گفتم.

    مهمترین پاداش آن در همان لحظه به شکل احساس آرامش و اطمینان درونی است.

    و سپس می بینم که همه چیز روند پیشرفت خودش را آغاز می کند تا به آنچه که می خواهم نزدیک و نزدیک تر شود.

    اصلا دیگر از احساسم می دانم وقتی در این فرکانس هستم دارم در همه ی جنبه های زندگی ام پیشرفت می کنم.

    و هر وقت از این فرکانس خارج می شوم باز می فهمم و دوباره باید تلاش کنم تا در این فرکانس قرار بگیرم.

    یکی از مهمترین عواملی که من را از این احساس دور می کند زندگی کردن با افرادی است که به شدت منفی هستند.

    من که دارم کار خودم را انجام می دهم امیدوارم که خداوند مرا از این طرز تفکر و سبک زندگی های انسان ها که درون من با آن ناهماهنگ است

    دور سازد . و پناه می برم که خدا از هر چه مرا از او دور سازد.

    آری من نیز تا چند وقت پیش منتظر اتفاقاتی مانند کادوی تولد بودم اما با درک این فرکانس فهمیدم که جهان چگونه کار میکند.

    مسئله مهم این است که تمام اتفاقات زندگی من وقتی تغییر کرد که‌، در درون من همه چیز تغییر کرد… وقتی نگاه من به خودم تغییر کرد… وقتی رابطه ام با درون، قلب یا همان انرژی که او را خدا می نامیم را مهم ترین موضوع زندگی ام دانستم و آموختم هرگز به هیچ خواسته ای هر چقدر مهم، نچسبم یا وابسته نشوم.

    چقدر جالب و تفکر بر انگیز که می گویید پس این هدیه را از خودت و زندگی‌ات دریغ نکن.

    آری تمام اتفاقات زندگی ام نتیجه ی باور ها و فرکانس های من است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4034 روز

    خدایا شکرت بخاطر همین لحظه

    با سلام به همسفرهای عزیزم نهمین روز از سفرم را آغاز میکنم در حالی که تجربه ی خودم را در موردی که با دورنم در صلح نبودم مینویسم

    در پاییز سال گذشته دوره ی صفر تا صد بازارهای مالی بین المللی بصورت رایگان برگزار شد و من همراه پسرم در این دوره شرکت کردیم حدود شش ماه از همه چیز گذشتم و با تقلا و احساس بد دوره را میگذراندم و به پسرم میگفتم که این تنها راهی است که میتوانیم موفق شویم(عدم باور فراوانی) و دیگه نمیتوانیم شغل به این خوبی داشته باشیم تا اینکه دوره نیمه کاره باقی ماند و ادامه پیدا نکرد و مسئولین آن هم دلایل واهی خودشان را داشتند و من گفتم خدایا کجای کارم ایراد داشت من که این همه پشتکار داشتم و وقتی به دوره ی راهنمای عملی رسیدن به خواسته ها گوش دادم متوجه شدم که من اصلا از زندگی لذت نمیبردم بلکه خیلی هم حس و حالم بد بود و داشتم به در و دیوار میزدم تا اینکه بعد از عید خودم را رها کردم و به پسرم هم اجازه دادم که شغل مورد علاقه اش را دنبال کند و تقریبا هر روز کامنتها را میخواندم و به احساسات عالی میرسیدم تا حدی که اتفاقات عالی به سراغم آمد بدون هیچ زحمتی بالاترین حقوق را برایم در نظر گرفتند و امروز هم کارمزد بیمه ی عمر را برایم واریز کردند در صورتی که من سه ماه پیش انصراف دادم تا به قول استاد روی یک کار تمرکز داشته باشم با احساس خوب منتظر معجزات بیشتری هستم با تشکر از استاد عزیزم و خانم شایسته ی گرامی همیشه شاد و آرام و سپاسگزار بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    حجت اله دشت پیما گفته:
    مدت عضویت: 2782 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام

    نهمین برگ سفرنامه 12 تیر 98

    چند روزی هست که دارم این فایل رو گوش میدم چون نکات زیادی توش هست که پاشنه آشیلم هست. خیلی ارتباط خوبی با صحبت های استاد برقرار کردم و کم و بیش بهشون عمل کردم تو این چند روز و برای تمرینی که خانم شایسته عزیز برامون تعیین کردن، من امروز یه نفر رو دیدم که قبلا ماشین معمولی داشت ولی حالا مدل بالاتر سوار شده بود، وقتی دیدمش با خوشرویی باهاش سلام علیک کردم و از ته دلم خوشحال بودم با اینکه نجواها میگفتن این از کجا پول آورده و … ولی من اهمیت نمیدادم و همین نشونه ای بود از اینکه من با خودم در صلح هستم ولی باید بیشتر و بیشتر کار کنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    رها پرورده گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    به نام‌خدای مهربان

    من این فایل روچندبارگوش دادم واحساس خیلی خوبی پس ازشنیدن این فایل بهم دست داد،پس ازچندبارگوش دادن من یکی ازدلایل اصلی نرسیدن به خواسته هاموپیداکردم واون هم حساس بودن وچسبیدن بیش ازحدبه خواسته هایم هست چون مرتباوبه طورزنجیروارنگرانی های مختلفی درذهنم دررابطه باخواسته هام میادواین آگاهی رودراین فایل به دست آوردم که من بایدضمن اینکه خواسته هام رومشخص کردم وازخداخواستمشون رهاشون کنم واونهاروبه دست خداوندبسپارم تادرزمان مناسب اونهاروبهم بده والان ازهرلحظه زندگیم لذت ببرم،شادباشم،باخودم دوست باشم، بانگران بودن درموردخواسته هام خودم رواذیت نکنم وباخودم درصلح باشم،ازدوستان هم هرکسی که دیدگاه منومطالعه کردخوشحال میشم که بهم تواین زمینه کمک کنه،بهترین احساسی که یک انسان میتونه تجربه کنه همین احساس درصلح بودن باخودشه،دوست دارم باکمک خداوندوآموزه های استادعزیزتبدیل بشم به آدمی که وجودش سرشارازآرامش وایمان وعشق به خداونده واین طوری باقوانین طبیعی جهان هماهنگ بشم ودرمسیردرست ومسیررسیدن به خواسته هام قراربگیرم٫

    باسپاس ازاستادوخانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      بشیر احمد گفته:
      مدت عضویت: 2395 روز

      سلام رها خانم عزیز.

      امیدوارم حال دلتون خوب باشه.

      من دیدگاه تون رو خوندم خیلی عالی بود.

      خوش حال شدم که متوجه شدید که نباید به خواسته تون بچسپید.

      من هم یه چیزای متوجه شدم که اینجا برا تون می نویسم.

      اول اینکه وقتی ما یک خواسته ای داریم و می سپاریمش به خداوند حال مون خوب میشه و راحت و سرخوش می شیم با خودمون در صلح میشیم

      ولی زمان های که نگران خواسته مون هستیم توجه ما بر روی ناخواسته های که شاید شاید شاید برامون بیفته قرار داره عموما نگران توجه و نظر دیگران در رابطه با خواسته مون هستیم مثلا اگه شما دوست دارید که خانه ای مستقل داشته باشید حی با خود فکر میکنید که وقتی من خانه مستقلی برای خودم بگیرم مامان بابام چه واکنش های نامناسبی نشون خواهند یا منو بد قضاوت خواهند کرد و حی اون لحظات رو تجسم میکنیم.

      در شما به خودتون حق میدید که خانه مستقلی داشته باشید.

      ولی اگه به خدای خودمون باور داشته باشیم این نگرانی ها قدرتی نخواهند داشت و خداوند در قرآن میگه که : ای شیطان تو هرگز بر بنده گان من سلطه ای نخواهی داشت.

      چون هر وقت که فرکانس های ما در رابطه با اون خانه یا هر خواسته دیگری خالص بشن، خداوند خود به خود ما را هدایت میکنه و ما رو به خواسته مون میرسونه حتی حتی اگه پول خرید اون خونه رو نداشته باشیم حتی اگه دیگران اینو نخواسته باشند باز هم ما هدایت میشیم،

      و باید این رو مد نظر داشته باشیم که هر وقت که نگران خواسته مان هستیم ذهن داره درباره اون خواسته باور های مخرب می سازه و ما باید به هدایت خداوند ایمان داشته باشیم تا نگران نباشیم.

      دوما این ایمان داشتن به هدایت خداوند و نگران نبودن در مورد خواسته هم به تکامل نیاز داره.

      به گفته استاد هنوز هم اون نجوا ها هستند و کار شون رو انجام میدن ولی من کمتر بهشون توجه میکنم.

      استاد خیلی سال میشه روی خودشون کار میکنن او وقتی تو بندرعباس راننده تاکسی بودند تا حالا.

      ما نباید از خودمون انتظار بیجا داشته باشیم که یک شبه در مهارت کنترول ذهن مثل استاد عباس منش بشیم.

      این چیز طبیعی است که بعضی وقت ها نگران بشیم چون ما سال ها یه جوری دیگه فکر کردیم و حالا میخواهیم بعد از اون همه سال اینجوری و به روش استاد فکر کنیم.

      خوب شد این نکات رو به خودم هم یاد آوری کردم.

      از زندگی تون لذت ببرید و با این اسم زیبای که دارید خود تون را رها کنید از نجوا ها.

      هر جا هستید متمرکز بر روی نکات مثبت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رها پرورده گفته:
        مدت عضویت: 2405 روز

        سلام دوست عزیزم

        ممنونم ازنظرلطف ونگاه زیبابین شما

        همچنین ممنونم به خاطرمطالب ارزشمندی که ازآگاهی هاتون برام نوشتید،

        انشاالله که بایاری خداوندودرمسیرتکامل وبابه کارگیری آموزه های استادذهنمون هرچه رهاتر وآرامتر بشه.

        باآرزوی بهترینهابرای شما

        درپناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    نوشین السادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2286 روز

    تعهد من برای نوشتن نکات مهم و خلاصه سفرنامه

    روز نهم سفر پربرکت

    مدتها بود که میخواستم خودمو به خودم،خدا و پدر ومادرم ثابت کنم،ثابت کنم میتونم.اما امروز با خوندن این بخش از سفرنامه خداوند به من فهماند که ای بنده ی من، من که خالق توم ، تورو باور دارم،از توانایی ها و استعدادهایی

    که به تو داده ام بخوبی آگاه هستم،اینجا بود که متوجه شدم نیازی نیست که خودمو بهش ثابت منم،حتی نیازی نیست به خودم خودم رو ثابت کنم چون من خودمو توانایی ها و استعدادهایی که خداوند در وجودم به قرار داده است را میشناسم و به خودم و آنها و خداوند باور دارم،پس چه نیازی به این کار است؟ چیزی که برای من نگرانی به همراه داشت،امروز این طرز فکر و هدف رو کنار گذاشتم که بخوام خودم رو به کسی حتی خودم ثابت کنم،من موفقیت های چشمگیر زیادی در گذشته داشته ام که با توکل و تلاش و حال خوب و هدف واضح و مشخص به همه ی اون ها رسیدم بدون اینکه حتی از قانون مندی جهان به این صورت مطلع بشوم،همیشه خونده بودم جهان قانون منده،اما هیچوقت نپرسیدم چه قانون هایی!!!! الان احساس نگرانی ناشی از اثبات خودم دیگه ازبین رفته خدارو شکر چون دیگه لزومی نمیبینم این کار رو انجام بدم.

    از طرفی وقتی به یه چیزی میچسبی، درواقع هی توفکرشی و بهش گیر میدی،افکار و سوالات مضطرب کنندت ای به سراعت میان که تو رو از خواسته ات دور میکنن این روهم قبل ازاینکه قانونش رو بدونم بارها وسالها تجربه کردم. اما زمانی که یه خواسته رو واضح و مشخص میخوام و مدتی بهش فک میکنم و در راستای اون تلاش میکنم، بهش گیر نمیدم و رهاش میکنم به طرز عجیبی همه چی درست میشه،این روهم خیلی تجربه کردم و دارم تجربه میکنم،حالم خوب خداروشکر امروز تصمیم گرفتم اهدافم رو واضح تر و مشخص تر کنم و برای رسیدن به اونها با تمام وجود تلاش کنم،اونوقته که کامل میشم و در جایگاهی قرار میگیرم که همه چی خوبه و دیگران میبینند،ونیازی به اثبات نیست همون جمله معروف که میگه در سکوت کار کن موفقیت خودش سر و صدا میکنه.

    در واقع وقتی نمیخوای خودت رو به کسی ثابت کنی،بخاطر خودت و اهدافت و لذت بردن از زندگی و رابطه خوب با خالق تلاش میکنی،حالت خوبه و این یعنی هماهنگی روح و ذهنت،حال خوب یعنی همسو شدن با نیروی برتر کائنات خداوند،یعنی در صلح بودن با خودو کائنات و این یعنی در جهت درست قرار گرفتن و هم مدار شدن با اینکه هرچه تو بخوای همون میشه،خدا سیستم این جهان رو طوری خلق کرده که هرچی من میخوام همون بشه ، که هرچی تو میخوای همون بشه،باورکنید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فاطمه خانم گل گلی گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و دوستان مهربان

    دقیقا قبل از اینکه بخام این فایل رو دانلود کنم و گوش بدم احساس ناراحتی داشتم و مدام تو ذهنم داشتم با خدا حرف میزدم که خدایا پس من چکار باید انجام بدم تا به خواسته هام برسم؟ پس کی خواسته هام محقق میشه؟ خدایا میشه راهنماییم کنی؟ خدایا میشه بگی کجای کارم ایراد داره؟ با همین فکرا درگیر بودم که یدفعه با خودم گفتم برم روز نهم سفرنامه رو دانلود کنم و گوش بدم شاید جواب سوالام رو پیدا کردم. فایل رو دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن. اتقدر شگفت زده شدم خدای من استاد داره جواب سوالات من رو میگه این فایل پر از ورودی مثبت بود برای من کلمه به کلمه اش. اینکه در مورد خواسته ها نگران نباشیم اینکه به خواسته نچسبیم اینکه ارتباطمون با خدا باید درست باشه اینکه حسرت خوردن درباره داشته های دیگران یعنی اینکه ایمان و باور قلبی نداریم که اون خواسته ها برای ما هم صدرصد اتفاق میفته اینکه نگران بودن غصه خوردن در استرس بودن حسادت کردن حسرت خوردن همه و همه اینا ارسال فرکانس ناخواستس. هرچقدر که بخام بگم این فایل چقدر ورودی مثبت داره بازم کم گفتم. این فایل من رو زیرو رو کرد. خود ایت فایل یه نشانه خیلی خیلی بزرگ بود یه پاسخ بود به من از طرف خدای مهربونم که بهم بگه قواتین دارن کار میکنن تو باید قوانین رو یاد بگیری تا به خواستت برسی وگرنه بنده های من برای من هیچ فرقی ندارن. خدایا ممنونتم که من رو با استاد آشنا کردی. استاد عزیزم خیلی دوستت دارم. خانم شایسته نازنین خیلی دوستت دارم امیدوارم زندگیتون سرشار از اتفاق های شادی آور و مثبت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3275 روز

    آری این فایل یعنی صلح با خود یعنی هماهنگی با خود و خدای درون.

    یعنی اگر این هماهنگی را داشته باشم آن وقت نتایج می آیند. یاد گرفتم که اینقدر هدف و خواسته هم دارم

    و اینکه متکی به خودم باشم محتاج محبت و عشق کسی نباشم. یاد گرفتم فقط محتاج و نیازمند ربم باشم.

    یاد گرفتم که فقط بندگی او را بکنم و او نیز بر کار خویش چیره است. وظیفه ش است که برای من اربابی کند.

    زیرا از وقتی که خداوند درونم را پیدا کردم و فهمیدم جانشین خداوند هستم دارم زندگی می کنم

    و نعمات رو هی بیشتر دریافت می کنم و الا قبل از این هیچی نداشتم بدبخت و بیمار بودم.

    سوال خیلی‌هاست که چگونه باید با خودم در صلح باشم!

    پاسخ من این است که باید ابتدا خدای درون را پیدا کرد. من از همین راه ربم را پیدا کردم.

    یعنی اینقدر ضربه ها خوردم که فهمیدم نباید روی هیچ کس حساب کرد و بعد از مدتی فهمیدم باید روی رب حساب کرد

    و این راه را شروع کردم و تا الان که چند ماهی بیش نیست راضی راضی هستم.

    من فقط یک چیز را عامل می دانم آنهم توحید و رب است. بقیه موارد که می گویند تکنیک و راه حل هستند

    از توحید و اعتماد به رب سرچشمه می گیرند. و هر چه بیشتر پیش می روم اهمیت این موضوع اصلی را بیشتر درک می کنم.

    بیشتر درک می کنم که این فقط خداست که تنها نیروست که دارد مرا هدایت می کند و اتفاقات را برایم رقم می زند.

    کافی است خودم را با او هماهنگ کنم. الان می فهمم که چقدر در گذشته به خودم ظلم می کردم

    آری بعضی افراد هستند که مثل جت درحال پیشرفت هستند هر کاری می کنند درست است.

    طوری است که افراد دیگر وقتی می ترسند پیش او می روند و به او اعتماد می کنند و از او انرژی می گیرند.

    دلیل اینکه این افراد در زمان مناسب در مکان مناسب‌اند‌، این است که‌ سکّان زندگی را به دست نیرویی سپرند که قادر است همه‌ روابط ما با دنیای پیرامون‌مان را به بهترین نحو برنامه‌ریزی و مدیریت نماید. نیرویی که درون همه‌ی ماست و همه ما به یک اندازه به آن دسترسی داریم.

    آری قشنگ این نیرو به من الهام می کند خیر و شر را. هدایت می کند و برایم به شدت کافیست.

    در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.

    آری من بنده ی خداوند است چه فضیلتی از این بالاتر که همه جهان هم به تسخیر من در آورده

    من و خداوند یکی هستیم. چطور آرزو داریم که یک پدر ثروتمند و قدرتمند داشتیم در حالی

    که بنده ی فرمانروای جهانیان هستیم. به نظرم باید آنتن ها و دیش ها را به شدت در مقابل رب بالا برد.

    زیرا وقتی به او هماهنگ می شوی او فقط هدایت می کند. و این ما هستیم که راه را بر خود بسته ایم.

    من نیز در چند سال پیش اینگونه بودم که حسرت تولد و توجه های دیگران و تعمت های دیگران را داشتم

    آری من نیز می دانم که چرا نشدند. و اینکه چرا دارند می شوند.

    مرتب به خودت یادآور شو که‌، “تنها کارِ زندگیِ من ایجاد هماهنگی میان ذهنم و روح است” به نحوی که به آرامش و شادی بیشتری برسم.

    آری این مهمترین کار زندگی ام است و هرکس که بخواهد پیشرفت کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مهربانو س.ی گفته:
    مدت عضویت: 2429 روز

    سفرنامه روز 9:

    نکات مهمی که از این فایل دریافت کردم رو مینویسم:

    برای خوشبختی در هر جنبه از زندگی کاری که باید بکنم اینه که (با خودم در صلح باشم). افرادی که همیشه مورد توجه و مهربانی بقیه هستن ،همه دوستشون دارن و همه از همنشینی باهاشون لذت میبرن افرادی هستن که با خودشون در صلح اند. ویژگی های افرادی که با خودشون در صلح هستند رو مینویسم:

    1. مهم ترین رابطه زندگیشون رو رابطه با خدا میدونن . خدا رو باور دارن و رابطه عاشقانه ای با خدا دارن.

    2. همیشه خوشحال و شاد و امیدوارن و حسرت نداشته هاشون رو نمیخورن.

    3.خودشون رو دوست دارن و به خودشون باور دارند. فارغ از اینکه بقیه اون ها رو دوست دارن یا نه، فارغ از اینکه بقیه اون هارو باور دارن یا نه. از همین چیزی که هستن، راضین و دوسش دارن و بهش افتخار میکنن. حتی اگر گذشته سخت و تلخی داشته باشن همون روز های تلخ گذشته رو دوست دارن و میدونن که اون روز ها باعث تکامل و پیشرفتشون شدن. اون ها بقیه انسان ها رو هم دوست دارن چون همه انسان ها رو تکه ای از خدا میدونن.

    4.محتاج هیچ چیز و هیچکس نیستن. نظر و رفتار بقیه براشون مهم نیست و محتاج توجه دیگران نیستند.

    5.رها هستند، به هیچ هدف و هیچ چیزی نمیچسبند، هیچ چیز اونقدر براشون مهم نیست که شب و روز بهش فکر کنن و بهش وابستگی پیدا کنن. نگران نیستن که کی خواسته هاشون محقق میشه. اون ها بیخیال تر هستند و زندگی رو راحت میگیرن.

    *اگر با خودم در صلح باشم و رابطه م رو با خدای خودم خوب کنم همه تضادها و کمبود های گذشته از بچگیم تا الان (خود به خود) و به صورت طبیعی در زمان مناسب برام حل میشن.

    سپاسگزارم استاد عباس منش

    —————————-

    تمرین روز9 سفرنامه:

    خیلی برام جالبه که من از دو سه روز قبل دارم به این فکر میکنم که باید از این به بعد خودم رو بر همه چیز در زندگی اولویت قرار بدم و هر هدفی که برای خودم میذارم نه برای نظر دیگران و فقط و فقط برای خودم و احساس خوب خودم و لذت بردنم از زندگی باشه. از اون روز حس میکنم نگرانی ها و وابستگی ام به خیلی چیزا کم شده و احساس رهایی دارم نسبت به قبل. همه این ها باعث شد که به مسیری هدایت بشم که امروز این فایل رو ببینم و استاد دقیقا در مورد همین موضوع صلح با خود صحبت کنن. این برای من یک نشانه است برای تایید طرز فکر جدیدم، برای اینکه بدونم دارم راه رو درست میرم. خدایا شکرت که انقدر قشنگ با زبان نشانه ها داری با من صحبت میکنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: