داستان هدیه تولدم - صفحه 33

1496 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رها پرورده گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    به نام‌خدا

    سلام

    روزنهم سفرنامه

    تمرین درصلح بودن باخود

    امروزکمی تمرین کردم تاباخودم درصلح باشم،چندتاآهنگ شادگوش دادم وازشون لذت بردم ودرهمون حال خودم رو درحالی میدیدم که موفق شدم،یه رقص خیلی زیباوشادکه موردعلاقم هستش دیدم وازش لذت بردم،برای اعضای خانوادم چایی درست کردم وبراشون آوردم،توکارای خونه بهشون کمک کردم،یه سالادخوشمزه براشون درست کردم،اززیبایی اندامم لذت بردم،اززیبایی آسمون وابرهای زیبالذت بردم،آسمون خیلی صاف باهوای آفتابی،رنگ آبی روشن آسمون باابرهای خیلی سفید،کلاآسمون وتماشاکردنش روخیلی دوست دارم،

    هواهم که تاریک شدرفتم پشت بوم وهلال ماه رودیدم بایه ستاره کمی اون طرفترش ولذت بردم اززیباییشون،ازدیدن آسمون توی شب ودیدن دوردستها وچراغهای روشن شهر،

    وامروزکمی تمرین کردم تاهرچندکوچک وهرچندساده باخودم مهربانترباشم ولذت ببرم اززیباییهای اطرافم وزندگیم،

    تواین زمینه احتیاج به تمرین دارم تابتونم بهتروبهتربشم.

    ممنون ازاستادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سید مهدی سجادی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده دوست داشتنی خودم

    نهمین برگ از سفرنامه

    چند وقته دنبال کار هستم و همش با خودم میگم چیکار کنم؟ ذهن منطقیم میگه الان اوضاع فلانه کار پیدا نمیشه

    یا تو توانایی نداری و …

    پناه میبردم به فایل های رایگان استاد تا چاره مشکلم رو پیدا کنم

    استاد میگفت باید تسلیم خداوند بود و بذاریم خودشو ما رو هدایت کنه

    بعضی وقتا با خودم میگفتم قانون چقدر پیچیدس هم باید تمرکزم روی نکات مثبت باشه هم باید قدم بردارم هم به الهامات گوش کنم و …

    خسته شده بودم و ذهن نجواگرم از موقعیت سواستفاده میکرد میگفت تو فلانی بهمانی

    قانون واسطه تو کار نمیکنه

    میگفتم نه مگه من چ فرقی با عباس منش دارم اگه اون توانسته منم میتونم

    و امروز به فرکانس عجیبی داشتم به چیزهایی رو فهمیدم ک اصن مات مبهوت کرد

    وقتی متن زیبای خانم شایسته رو ک برای این فایل گذاشته خواندم ذهنیتم عوض شد

    ی حسی تو وجودم فریاد زد مهدی

    کی گفته قانون پیچیدس

    نه اتفاقا خیلی سادس ساده ساده

    باورتون نمیشه برای ی لحظه یک ارتباط بی نقص رو بین قوانین کشف کردم

    تسلیم خداوند بودن یعنی چی؟

    یعنی قانون رهایی

    یعنی قانون تکامل

    یعنی تمرکز بر نکات مثبت

    یعنی با خودت در صلح بودن

    یعنی در لحظه زندگی کردن

    یعنی احساس لیاقت احساس ارزشمندی

    یعنی سپاس گذاری

    بخدا این قوانین خیلی سادن

    می خوای کار پیدا کنی؟

    تسلیم خدا باش بذار اون نیرویی که این جهان رو خلق کرده هدایتت کنه بذار اون خودش دستانش رو در مسرت قرار میده

    تو برو حال کن برو خوش باش تو رها باش اصلا بهش فکر نکن

    می خوای داستان بنویسی ایده میاد به ذهنت؟

    اشکال نداره تو وابسته نباش تو زور نزن اون خودش به موقع ایده های مناسب رو بهت الهام میکنه

    میدونی چیکار کنی؟

    اشکال نداره بسپارش به اونی که تمام کارها رو خلق کرده و ب انسان یاد داده از توانایی هاش استفاده کنه

    تو برو کاری رو که دوست داری عاشقکشی رو انجام بده

    اقا بذار تکاملت طی بشه بعد نتیجه ها دیوان میکنه بعد میگی خدایا چی شد؟ تو با من چیکار کردی؟

    مگه الان تویی که داری سیستم تنفسی سیستم گوارشی ضربان قلبت و هزار تا چیز دیگه رو کنترل میکنی؟

    با خدا باش پادشاهی کن

    بی خدا باش و هر چه خواهی کن

    و در ضمن استاد تولدتون مبارک

    البته الان دو ماهی از تولدتون میگذره 😁😅

    در پناه الله یکتا شاد باشید سالم باشید ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و اخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علیرضا مظلومی گفته:
    مدت عضویت: 2140 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم- خانوم شایسته عزیز و دوستان و خانواده های عزیزم برادرهام و خاهرهای عزیزم:-) خیلی خوشحالم که در این بهشت زیبای دنیایی کنار شما ها و هم فرکانس با هم هستم- خدایا هزران مرتبه شکرت:-)

    قبل از اینکه تو سایت رو ی دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن را بزنم به خدا گفتم اون مشکلی یا اون چیزی که تو دلم هست و اتفاق نمیوفته برام رو علتش رو بهم بگو– و خدا را هزاران مرتبه شکر که مرا به سوی این فایل هدایت کرد و فهمیدم ان چیزی را که باید می فهمیدم. یادوری شد بهم که سخت نگیر بر دنیا – هر کاری به اسونی انجام میشه – اصلن نگران چیزی نباش – نگران نباشی مثل اب خوردن و به اسانی تمام اتفاق خاهد افتاد…

    با ر دیگر خدا را هزاران مرتبه شکر که استاد عباس منش را وسیله ای برا کمک به ما و هدایت به سوی زیبایی ها افرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    امیر غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2072 روز

    گفت:آنجا چشمه خورشیدهاست آسمانها روشن از نور و صفاست

    موج اقیانوس جوشان فضاست. باز من گفتم: که بالاتر کجاست؟

    گفت:بالاتر جهانی دیگر است. عالمی کز عالم خاکی جداست.

    پهن دشت آسمان بی انتهاست. باز من گفتم: که بالاتر کجاست؟

    گفت:بالاتر از آنجا راه نیست زآنکه آنجا بارگاه کبریاست.

    آخرین معراج ما عرش خداست. باز من گفتم: که بالاتر کجاست؟

    لحظه ای در دیدگانم خیره شد گفت:این اندیشه ها بس نارساست.

    گفتمش:از چشم شاعر کن نگاه تا نپنداری که گفتاری خطاست

    دور تر از چشمه خورشیدها برتر از این عالم بی انتها

    باز هم بالاتر از عرش خدا عرصه پرواز مرغ فکر ماست

    شعری زیبا از فریدون مشیری

    چقدر با خداوند یکتا بودن زیباست

    چقدر هر روز زیباتر و زیباتر می شود

    چقدر اعتماد به نفس زیبایی داری

    چقدر نگران آینده نیستی

    راستش دارم این باور تو ذهنم محکم میکنم

    که من فقط حواسم به ذهنم باشه بقیه بسپارم به خداوندم که بزرگتر و مهربان تر از تصور من هست .

    راستش ۲ شب پیش اومدن شروع کردم به نوشتن در مورد اتفاقات آشنایی با سایت بنویسم ، بالای چندین صفحه نوشتم کلی هم یاد کارایی که کردم تا موفق شدم یادم اومد ولی آخرش یکدفعه صفحه گوشی ام پاک شد فرداش که تو دوباره و دوباره و دوباره گوش دادن این فایل بودم فهمیدم که منظور استاد شاید از اتفاقات بعد آشنایی با این سایت پر از آگاهی .

    پس دوباره می‌نویسم

    من امیر هستم ۳۷ ساله ،داری یک همسر فوق‌العاده خوب و دارای یک ارتباط عالی با هم هستیم تو این ۱۳ سالی که با هم زندگی میکنیم و خداوند ی۲ ساله ای که یک فرزند پسر بهم داده که هم از نگاه پدر و مادرش زیبایی خدایی دارد هم از نگاه دیگران .

    شخصیت فعال و جنگ جویی داشتم همیشه برای زیاد خواستن روزگارم را شروع میکردم و خیلی چیزها به دست آورده بودم که زندگیم در مرحله انسانهای خوب رو به عالی بود ولی یکدفعه دوباره کل زندگیم تغییر کرد و زیر و رو شد ولی ایندفعه خیلی سخت تر و خیلی دردناک تر ایندفعه همه چی رو با هم از دست دادم .

    همه چی از مال ، اعتبار ، ابرو ، آرامش همه چی رفت .

    منی که حتی روز تحویل سال نیروهای فعال کار بودن حتی عاشورا حتی ، حتی … خلاصه همیشه در همه حال فعالیت میکردم ( جهت مثال من روزی ۳ بار گوشی آیفون شارژ میکردم و فقط حرف میزدم نه که بازی یا صفحه مجازی نه یا سالی با ماشین با۱۰۰ کیلومتر رانندگی میکردم خلاصه خیلی پرکار بودم ) مال و هرچی دیگم رفته بود مشکلی نداشتم من با زمین خوردن و پاشدن کاملا اشنام و مشکلی نداشتم ولی این سری چندین ماه من تو اتاقم توانایی حتی جان نفس کشیدن هم نداشتم و کاملا بیجان فقط می گفتم چرا من .

    منی که خودم می‌دونم چقدر زحمت کشیدم ، چقدر محبت کردم ، چقدر چشم پوشی کردم خلاصه چقدر خوب بودم ، آخه خدا چرا من ………..

    اولین قدم از اینجا بود که استاد عباس منش توسط زبان و آگاهی که خداوند بهش داده بود بهم گفت چرا من دیگه نگو و فقط چشمات به جلو و دلت باشه .

    ایده های جدید شروع شدن به آمدن انگار یک قدم آگاهی قدم بعد ایده بود و بعد چند ماه شبانه روزی کار کردن رو ذهنم با این تصویر که من یه شعار داشتم که کل اعضای گروهم هم با این شعار روز شروع میکردن : ما صبح ها قبل بیرون اومدن یک لباس جنگ جویان سامورایی می‌پوشیم با تمام تجهیزات کامل و تمام ابزار کامل ولی نامرییه .

    او ن ماه های اول اون لباس روی چوب لباسی اتاقم می‌دیدم و با دیدش فکر میکردم مُردم چون تصور نمی‌کردم من روزی این لباس در میارم .

    شروع کردم به آگاه شدن شروع پاشنه آشیل پیدا کردن .خیلی درد داره آدم خودشه ، گذشته رو ورق زدن و بدانی که با افکارت چه بلایی سره اون همه تلاش اوردم ، گریه پشت گریه ، گریه پشت گریه ، توبه پشت توبه تا اینجا باز خوب بود شروع کردم اول لباس رزم ( افکارم ) رو درست کردن ، یک جایی رو تنگ باید میشد ، یه جایی گشاد ، یه جایی رو اضافه و یک جایی رو کم باید میکردم ، الگو لباس جدید درست کردم و شروع کردم به اجرای روی لباس خودم اونجاش درد داشت که باید لباس جدید تن آدم قبلی میکردم ، چه استخوان های شکست چه استخوان های ( باورهای گذشتم )

    یادم میاد ۶ سال پیش ۳ ماه پشت هم ماهی ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون چک باید پاس میکردم بخاطر انباری که زده بودم برای اولین بار تو استانم منم تا قبل اون چک بالای ۱۰ میلیون ندیده بودم . یک روز از ترس چک‌ها زنگ زدم به پدرم کمک کنه اونم فقط با حرف بهم انرژی بده . اون بهم گفت امیر اون ۴ میلیونی که فلان روز بهت دادم هر موقع برگردوندی بعد ما باهات حرف میزنم خسته شدم از دست شما منم زندگی خودم دارم و از این حرفا اصلا نرسید که متوجه شه من چقدر بدهی دارم و ماه قبل چقدر پاس کردم ولی همین الان از پیش پدرم اومدم گوشی و داشتم که بنویسم من و پدرم با هم ساعت ها صبحت کردیم و بهم گفت چقدر لذت میبرم از اینکه دارم با شخصی مثل تو صحبت میکنم پسر تو چه علمی داری این حرفا رو من دهن بعضی از ریش سفیدا تو زندگیم شنیدم که تو فلان کشور زندگی میکردن و یک جا دقیقا اینو گفت که تو شاید ۱۰۰۰ تا خوبی داشته باشی و ۱۲۰۰ بدی ولی چون پیش منی و با هم روزگار میگزرونیم من برام بسه .

    منم در جواب گفتم بابا نه تو تلاشی کردی برای این رابطه و نه من، فقط چون بهش فکر کردم اونم با توجه بالا و بیشتر زمانها این اتفاق زودتر شکل گرفت .

    ممنونم خدااااااااااا

    ممنون دست خدا . استاد عباس منش

    ممنون دست خدا مریم شایسته عزیز

    ممنون از فرزند پسر ، پسرونتون

    ممنون rv

    ممنون تمام مردم آمریکا

    ممنون از انسانهایی که به من ضربه ای زدن تا به اینجا برسم

    ممنون از تمام موجودات و زیبایی های این دنیای زیبا که توش در حال ز ن د گ ی کردن هستم.

    سخته هم ورق زدن گذشته هم نوشتن

    من بیشتر دوست راحترم در مورد گذشته حرف بزنم در مورد آینده بنویسم .بخاطر همین اگه جزعات جا موند اگه زمانی حرف بزنم جبران میکنم ویا آینده تکرار بشتر میکنم که بهتر از گذشته بنویسم .

    ولی فقط موضوع اینه

    آرام باش و بسپور به خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      وریا گنجی گفته:
      مدت عضویت: 2362 روز

      سلام امیر عزیز

      نمیدانم چقدر با قرآن کار کردید

      اما داستان شما ، مخصوصا اون استعاره ی لباس رزم و …

      سوره های شماره ی ۷۳ و ۷۴ قرآن : مزمل و مدثر را برایم تداعی کرد

      در این دو سوره که مدثر مربوط به اولین باری هست که در غار حراء به پیامبر وحی نازل میشود (اقراء …)

      و پیامبر دچار یک شوک بزرگ میشوند و سراسیمه از کوه به سمت خانه میروند و به خدیجه میگن من رو بپوشون

      در حالی که بر خودش میلرزیده باز هم بهشون وحی میشه که یا ایها المدثر : ای جامه بر خود پیچیده برخیز…

      و بعدش خداوند بهش میگه لباست رو پاک کن ، دکتر شریعتی با قلم زیبایشان خیلی قشنگ به این موضوع اشاره کردند که باورها و الگوهای فکری ما مانند لباس ما هستند میتونیم بپوشیم ، میتونیم نپوشیم ، عوضش کنیم…

      یه لباس جدید بپوشیم

      تو لایق لباس بهتری بوده ای و هستی و خواهی بود که باید لباس قبلی ات را از تن وجودت در می آوردی

      دوست خوب و ارزشمند و قوی ام ، لباس جدیدت مبارک باشه ، خیلی بهت میاد

      لباس توحید و قدرتمند کننده ات براستی برازنده و شایسته ی وجود ارزشمندت هست

      مبارک باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        امیر غلامی گفته:
        مدت عضویت: 2072 روز

        سلام .

        ممنونم دوست من

        مطمئن م میدونی که چقدر خوشحالم که تو همچین جمعی از رفقا هم مدار هستم که به این زیبایی حرفهای هم دیگه رو درک می‌کنیم .

        سال ها بود که به دنبال همچین دوستانی می‌گشتم

        ممنون بابت افکار منو مطالعه کردی و پاسخ دادی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    امیر غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2072 روز

    سلام به همه

    من حدود ۲۰۰ فایل از این سایت زیبا با این صدای قشنگ گوش دادم که پر از آگاهی های توحیدی بودن .

    ولی این فایل برام مثل فهرست باحاله مجموعه آگاهی توحیدی

    دوست دارم این فایل بیشتر از یک روز گوشت بدم بعد برم سراغ فایل بعدی

    ممنون

    در ضمن از صبح تا حالا ۵۰ بار تو گوشم گوفتی امروز روز تولدمه ، امروز روز تولدمه

    برادر تولدت مبارک ، داش تولدت مبارک ،توروخدا دیگه نگو ، باشه ، ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3284 روز

    این قایل دقیقا همان اصل کیهانی را توضیج میدهد.

    و تفاوت میان انها.

    همیشه از افرادی که همه چیزشان درست است به شدن خوشم می اید.

    و همیشه در پی این بودم که مانند انها بشوم.

    و وقتی با این اصل اشنا شدم داستان را فهمیدم.

    الان هماهنگی کمتری دارم اما به خوبی میتوانم زمان هایی را به یاد اوردم

    که به شدت هماهنگ بودم و چقدر خوب زندگی میکردم چقدر زندگی لذت بخش تر بود.

    الان نیز دوباره در پی ان هستم که مانند همان روز ها زندگی کنم و حتی بیشتر

    از پیش هماهنگ شوم.

    من از هر مسئله ی بزرگترم و قادر به حل هر مسئله ای هستم که با ان برخورد میکنم.

    من لایق بهترین ها هستم. کافیست بند ها را از وجودم باز کنم.

    این مهمترین کار زندگی من است این مهمترین رابطه ی من است.

    این مهمترین سرمایه گذاری من است. این لذت بخش ترین کار است.

    ترکیب ان با کارهای مورد علاقه ام ترکیب جادویی میسازد که به

    جایی میرسم که میگویم موجود شو و موجود می شود.

    بیشتر باید جاری باشم سپاسگزار تر متعهد تر.

    حتی اگر شیطان بگوید این مسیر جواب نمیدهد همان روز های

    هماهنگی ام را به یاد می اورم و میگویم دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباسو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2362 روز

    به نام الله

    سلام عزیزانم، استاد دوست داشتنی و مریم جان جانان

    روز نهم سفرنامه و یه فایل فوق العاده دیگه

    من این فایل رو تا حالا ندیده بودم و زمانیکه دیدم فایل روز نهم هست سریع دانلودش کردم تصویری و دیدمش و حقیقتا لذت بردم.

    خیلی برام جالب بود . این فایل همه جوره همه فایل های 8 روز گذشته رو برای من دوره کرد. مثلا جایی که استاد گفتن ما هر جور باشیم و هر چیزی به دنیا نشون بدیم، دنیا هم چیزهایی مشابه آنچه ما نشون دادیم رو بهمون نشون میده و برمیگردونه، من رو یاد فایل “جهان، آیینه ماست” انداخت.

    یا وقتی استاد گفتن ما باید خودمون رو دوست داشته باشیم، با خودمون در صلح باشیم، به چیزی وابستگی نداشته باشیم، منو یاد فایل های روزهای اول دوم انداخت که در مورد “عزت نفس بودن”.

    استاد عزیزم واقعا ازتون ممنونم که همیشه همه حرفای شما ، تایید کننده حرفای قبلیتون هستن و برای ما تضاد خاصی رو ایجاد نمیکنن. شما همیشه دارید یک چیز رو میگید اما با کلمات متفاوت اما با مثال های متفاوت و برای من هر روز، این آموزش ها دوره میشن و هی تکرار و تکرار.

    چقدر تیشرت شما الهام بخشه: God is always with me آره ، خداوند همیشه با منه، و خداوند همیشه به یه اندازه به من نزدیکه و به یک اندازه منو دوست داره. همیشه منو هدایت میکنه و این من هستم که باید اون هدایت ها رو دریافت کنم. منم باید همیشه به یک اندازه خودم رو دوست داشته باشم و حسرت نداشته هامو نخورم. آییییییییی، این خیلی مهمه…

    برای من حسادت داشتن و حسرت خوردن، شاید یه زمانی خیلی توی زندگیم بلد بود. مثلا من چون خیلی درس خون بودم، توی درسهام با دوستام رقابت داشتم و اگه 25/. توی یه نمره ازشون کم داشتم خودم رو میخوردم و هی خود خوری میکردم تا بشه امتحان بعدی و به قول خودم جبرانش کنم. این رو گذاشته بودم حسادت خوب. چون همه میگفتن حسادت برای درس و نمره خیلی خوبه و منم خیلی به خودم افتخار میکردم که این مدلی هستم . سالها توی این حسادتها، توی حسرت همیشه نمره 20 گرفتنها خودمو عذاب دادم. حقیقت رو میگم. واقعا خودم رو عذاب دادم .

    حالا استاد اومدن دارن به ما میگن حسرت نخور ، حسادت داشته های دیگران رو نداشته باش بعد ببین چطور همه چیز خیلی راحت توی زندگیت، جریان پیدا میکنه.

    من چند روز پیش طی چند تا نشانه ای که این چند مدت دریافت کرده بودم، تصمیم گرفتم که دوره 12 قدم رو به یاری الله تهیه کنم. اما پولم برای خرید قدم اول کامل نبود. این تصمیمرو با یه دوست در میان گذاشتم و قطعیتم توی این زمینه رو بهش گفتم و بعد گفتم آره الان پولم کامل نیست ولی جور میشه و میخرم. ایشون بهم پیشنهاد یه پولی رو داد که کمبودم رو جبران میکرد اما من قبول نکردم. تا امروز…..

    آره امروز با یه آشنا صحبت میکردم ومن مقداری پول از ایشون طلب داشتم و گفتن توی همین چند روزه پولو برام واریز میکنن .

    واقعا لذت بردم، متعجب شدم، شاد شدم و حس های متفاوتی بهم دست داد گفتم ببین زری خانم، تو یه خواسته قلبی داشتی و به خدا و دنیا اعلامش کردی و دیگه رهاش کردی و به قول استاد، بی خیالش شدی والان داره برات خیلی راحت شرایط خرید قدم اول جور میشه.

    خیلی جالبه که این اتفاق امروز افتاد و امروز سفرنامه هم در مورد نچسبین به خواسته هست. خدایا شکرت چقدر بزرگی که هر چیزی رو در جای درستش، در زمان و در مکان درستش قرار میدی.

    بعضی موقع ها برام پیش اومده که یه اسم یا یه شماره رو میخوام و هی گیر میدم و پیداش نمیکنم. یا مثلا میخوام یه مسئله حل کنم و هی به بن بست می خورم وهی گیر میدم و هی بیشتر اعصابم خورد میشه و جواب بی جواب. ولی دوباره خیلی مواقع شده که توی این شرایط، از اون موقعیت و فکر کردن و سریش شدن، در اومدم و بخدا خیلی هدایتی توی زمانی که کلا ذهنم دنبالش نبود، به جواب رسیدم.

    پس این قانون در مورد همه چیزه . از چیزای کوچک گرفته تا بزرگ. از به خاطر آوردن نام یه دوست گرفته تا رسیدن به بزرگترین و دلپذیرترین اهداف و خواسته های زندگیم. پس اول به خودم و بعد به شمایی که داری این کامنت رو میخونی اینو میگم که راحت بگیر، تا راحت بیاد.

    به قول استاد گهر افشانم، طبیعی باش تا طبیعی وارد زندگیت بشه. همین، فقط همین….

    دوستتون دارم، عالی باشید، در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      طیبه شهسواری پور گفته:
      مدت عضویت: 2276 روز

      با سلام خدمت همه همسفرانم و استاد گرانقدرم و سرکار خانم شایسته عزیز

      الان ساعت 19:35عصر پنج شنبه 22خرداد هست که قسمت نهم سفرنامه رو گوش دادم مثل همیشه استاد با صدای جذاب و رسا چنان مطالب رو زیبا و موشکافانه توضیح دادن که به وجد اومدم و در جایی که استاد فرمودن ما باید خودمون رو دوست داشته باشیم تا اتفاقات خوب برامون بیفته در واقع ما باید اول خودمون رو خوب بشناسیم اون نیروی مثبت و منفی درونی خودمون رو خوب بشناسیم

      در واقع به یک خود شناسی آگاهانه از خود برسیم تا بتونیم از خود شناسی به خدا شناسی برسیم

      من امروز دومین باری بود که این فایل رو گوش می دادم اگر با خودمون در صلح باشیم با خدا و جامعه و اطرافمون در صالح خواهیم بود

      به قول بابا طاهر همدانی

      دلا غافل زسبحانی چه حاصل

      مطیع نفس و شیطانی چه حاصل

      بود قدر تو افزون از ملائک

      تو قدر خود نمی دانی چه حاصل

      اگر ما خودمون رو دوست داشته باشیم به خودمون احترام بزاریم و با خودمون در صلح باشیم جهان دقیقا با ما اینگونه خواهد بود

      خداوند ما رو اشرف مخلوقات آفرید و از مقامی بالاتر از فرشته به ما داد چون که ما در زندگیم مختاریم اما فرشتگان اجبار

      استاد فرمودند به چیزی زیاد نچسبیم رو امروز تجربه کردم یه چک داشتم که باید میرفتم مهر قرض الحسنه ایران و وصولش میکردم بدون توجه به این موضوع رفتم بانک ملی و اونجا متوجه شدم که باید بانک قرض الحسنه می رفتم بعد از کارمند بانک خواستم که بانک ملی بزاره به حسابم تا پاس بشه ایشون گفتن چون پنج شنبه آخر وقت اومدی نمیشه شنبه چکاوک میکنیم و یکشنبه میاد گفتم مهم نیست الان چکاوک کن تا یکشنبه بیاد به حسابم و متوجه شدم همین امروز چکاوک کردن و چک هم پاس شده و واریز شده به حسابم

      خدا رو بسیار شاکرم با این گروه آشنا شدم و بسیار تشکر میکنم از جناب عباس منش که اینقدر زیبا مطالب رو بیان می کنن و همچنین تبریک میگم تولد استاد عزیزم رو و امیدوارم سالهای سال زنده باشن و عمر با لذت داشته باشن و افراد بسیار زیادی رو هدایت کنن ودر آخر خیر و نیکی و نعمت سلامتی و ثروت برای همه عزیزان و خودم از خداوند منان طلب دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    اصغر حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    سلام به استاد گلم استاد شما استورای من هستی استاد من سپاسگزارم خداوند هستم که این قدر من را دوست داره من از شما یاد گرفتم که هرچقدر راحت بگیری راحت خداوند هدایتد می کنه وهرجوری باور کنی با ان برخورد می کنی من یک مثال می زنم من از پلیس راهنمایی رانندگی خوف داشتم وهرروز با اونا برخورد می کردم وجریمه می شدم حرس می خوردم هر چقدر درمی اوردم جریمه می شدم وبعدازاین که باورام را عوض کردم پلیسا عاشق من شدم واز شما یاد گرفتم که چه باورهایی بسازم وجایگزین انها کنم کنم چون خود من هستم که زندگی خودم رامی سازم و هر روز وهر شب دارم روی خودم کار می کنم ونتایج عالی روز به روز وارد زندگی من می شود من این کار را واجب تر از غذا خوردن میدانم چون غذای روح من هست ای فایلهای عالی خدا راسپاسگذارم بابت این همه لطفی که به من دارد ما از یک خانواده هستیم سر اش پز من شما هستید وناظر خرید این خانواده بزرگ خداوند. پس من سپاسگزار شما و خانم گلد چون مریم شایسته عزیز من سپاس گزارم از شما من عاشقتم استوره خدا. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏😘😘😘😘👍💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    خاطره پارسا گفته:
    مدت عضویت: 3405 روز

    روز نهم …سلام

    امروز به تضادی بر خوردم که این فایل مثل ابی بود روی اتیش اینکه هیچ در بیرونی وجود نداره و رفتار ادماه نتیجه باورها و ارتعاشات ماست و حالا که اینو میدونم میریم و اونو درستش میکنم و نتیجه طبیعیش رسیدن به خواسته به صورت خود به خود و به راحتیه دیگه زور نمیزنی نمیچسبی که چیزی یا کسیو درست کنی

    خدایا سپاسگزارم که منو هدایت کردی و ممنون از استادعزیز و خانم شایسته نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    روز نهم از سفرنامه

    با سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دسته گل🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🌹🌷🌹🌷

    در صلح بودن با خودم

    سوال

    چگونه باید با خودم در صلح باشم؟؟؟

    می خواهم هم خودم بموقع باشم و حرفهایم و در زمان درست و مناسب و مکان در ست و مناسب و بموقع باشم

    👏👏👏

    می خواهم رابطه ام با خداوند و انرژی منبع درست و مناسب باشد

    میخواهم همیشه خداوند خودش این رابطه را مدیریت کند و بطور مداوم و مستعمر در مدار هدایت الهی باشم

    🤔🤔🤔🤔👣

    میخواهم در همه جنبه های زندگیم در مدار هدایت الهی باشم

    یعنی سکان مدیریت امورات زندگی ام را در دست بگیرد

    و این یعنی در صلح بودن با خودم

    یعنی با کمال آرامش و آسایش به قدرت مطلق جهان هستی متکی باشم

    می خواهم به بهترینها هدایت شوم

    بهترینهایی که از طریق هدایت انرژی منبع نشات میگیرد

    می خواهم آنچنان لیاقت و شایستگی این هدایت را داشته باشم

    که بدون توقف به انرژی منبع متصل باشم🧚‍♀️🧚‍♀️🧚‍♀️

    می خواهم آنچنان در نظم و هماهنگی لازم در تمام امورات زندگیم باشم که مانند خداوند فکر کنم

    مانند خداوند در آرامش و آسایش وصف ناپذیری باشم

    می خواهم خوده خدا در من جلوه کند

    می خواهم زیبایی های خداوند را ببینم و به احساس خوب و لذت بخش بیشتری هدایت شوم

    خداوندا بی نهایت ممنون و سپاسگذارم که این احساس لذت و شادی و زیبایی ها را بیشتر و بیشتر از هر وقت دیگری به من دادی😍😍😍

    خداوندا هر روز و هر لحظه برای اینکه من را هدایت کردی اشک شوق میریزم و از اینکه شور و شوق بیشتری را به انرژی منبع و تمام زیبایی ها و نعمت ها و برکت ها و رحمت ها ی الهی ام دارم اشک شور و شوق میریزم

    😪😪😥😥🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

    می خواهم دستان قدرتمند و پر توانت محکم تر از همیشه در دستان من باشد

    می خواهم چشمان من به تمام نعمت ها و رحمت ها و برکت ها و زیبای این جهان باشکوه هستی ات بیشتر و بیشتر باز باشد

    خدایا این دیده گان فیزیکی من را تبدیل به دیده گان تیز بین الهی خودت

    کن

    می خواهم دیده گان من همچون دیده گان چشم الهی شفاف و بوضوح برسد

    چون دیده گان من دیده گان چشم تیز بین الهی است

    می خواهم کوچکترین زیبایی های خلقت تورا هم بوضوح ببینم

    خدایا شکرت

    🙏🙏🙏🙏👀👀👀🙏🙏

    می خواهم هماهنگی و نظم میان ذهن و روح من حکمفرما باشد

    می خواهم نظم و هماهنگی لازم در تمام روابط زندگی ام باشد

    سکان روح و ذهن و جسم من را در زمان مناسب و درست و مکان مناسب و درست هدایت کنب

    خدایا شکرت که تو را دارم 🙏🙏

    خدایا شکرت که من تکه ای از وجود ذات خداوند هستم و ارزشمند…..

    من باور دارم دوران تکامل ام را به این خوبی گذراندم تا به این نقطه رسیدم باید این راه را با تمام فراز و نشیب هایش میپیمودم

    و از خودم ممنون و سپاسگذارم و برای خودم کارت پستال تشکر آمیز فرستادم

    … و گفتم

    خوش آمدی رویا جان

    خوشحالم که تونستی به این نقطه برسی💌💌💝💟💝💝

    یعنی باید باز هم ادامه بدم

    ولی این دفعه این مسیر تکاملی به سراشیبی رسیده و چرخ دنده هاش روانتر از قبل شده و این روان شدن

    یعنی به خود رسیدن

    یعنی با خودم به صلح رسیدن👌👌👌

    یعنی رسیدن به آرامش و آسایش با خودم

    یعنی نعمت و برکت و رحمت خداوند را به زندگی ام دعوت کردم

    یعنی دیده شدن خداوند و مهربانی های بی انتها ی خداوندم

    یعنی ذهنم هدایت شده …

    اون هم به اصل و ریشه ی خودش

    یعنی اینکه این من نیستم

    این من .‌ یعنی همان تکه ی ذات فوق العاده ی الهی ام

    🌻🌻🌻🏵🏵🏵🏵🌹🌹🌹🥀🥀🌺

    خدایا ممنون و سپاسگذارم

    که خودت هدایتگر هستی

    هدایتی که همه کهکشان ها و دنیا و ماه و خورشید و ستارگان و زمین و هر چه هست…..

    و تمام سلول های اندام من را هدایت میکنی و من …‌

    خودمو به همین انرژی منبع که هدایتگر است مسپارم🌹🌹🌹🌹

    استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم

    امیدوارم در این مسیر بیشتر از پیش محکم تر و استوارتر باشید و

    رسالت و نور هدایت ی که در پیش روی ما قرار دادین

    زیبا تر و قشنگتر و پایدارتر به انجام برسونید

    برای تمام تلاش های توحیدز تون ممنون و سپاسگذارم

    و قدر دان محب های تان هستم ..

    🌹🌹🌹🌹🌹🏵🏵🏵🏵🏵🙏🙏🙏🙏👣👣

    👣👣👣👣👀👀👀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: