نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-15 12:03:502024-12-17 10:21:14نشانه من برای واضح شدن قدم بعدیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم 🌹
موقعی که داشتم کامنت های دوستان عزیز میخوندم یه درک جدیدی پیدا کردم استاد این جریان هدایت خودش تکامل میخاد الان که نگاه میکنم ،،من تا قبل آشنایی با شما استاد عزیز عضو یکسری انجمن ها بودم و در اونجا همیشه از یک نفر راهنمایی میگرفتم ،،و یه جورایی دست خداوند بود و برای اکثر کارها با اون شخص مشورت میکردم ،راهنمایی میگرفتم و….
ولی الان شما استاد عزیز که یکی از بهترین دست های خداوند در مسیر زندگیم هستید ،دارید راه روش حرف زدن و هدایت شدن بیواسطه توسط خدا را به ما آموزش میدید ،،یعنی داریم به مسیری میریم که هر آنچه میخایم مستقیم از خدا درخواست میکنیم ،،از الله یکتا.. دیگه دنبال آدمها نیستیم ،،حالا خداوند به بینهایت روش ما را هدایت میکنه …استاد شما چقدر خوشبخت هستید که تا این حد با خدا نزدیک شدید که بابت انجام هر کاری هدایت میگیرید و خدا خیلی شفاف جوابتون میده 👏👏👏👌
تو این مدت آشنایی با سایت خیلی دوست داشتم به جایی هدایت بشم که زیاد درگیر آدمها نباشم ،نخام بابت هر چیزی از آدمها هدایت بگیرم ،،والان تا حدودی خدا را درک کردم ،،خدایی که همیشه ،در هر زمان و مکان وجود داره ومیتونه با هزاران راه روش جوابم را بده …البته به شرطی که این مسیر را دنبال کنم ،با حرف زدن با خدا ،شکر گذاری کردن …تا یواش یواش ندای قلبم را بهتر و بهتر بشنوم.. استاد شما الان تو بهشتی زندگی میکنید که خودش نشون میده نتیجه گوش دادن و عمل کردن به هدایت الله میشه تجربه این زیبایی 👌
و اونوقت قشنگ میتونیم احساس کنیم که در آغوش خداییم💗💙👌
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
دوست داشتم در این کامنت یه مقدار راجع به کنترل ذهن و رابطه اش با هدایت و شنیدن صدای الله صحبت کنم
البته من در این موضوع خیلی کار دارم، اما در مسیر تمرین کردنش هستم و اهمیتش رو میدونم
مثلا من دیروز نجواهای ذهن سراغم اومده بود و داشتم دنبال راهی می گشتم که احساسم رو خوب کنم
گاهی اوقات هست هر کاری میکنم نجواها خاموش نمیشه، اما در این مواقع راه حل هایی دارم که بتونم حواسم رو پرت کنم مثلا یکیش اینه میگیرم میخوابم
یه راهکار دیگه ای که خیلی به من کمک میکنه در این مواقع و خیلی هم دوسش دارم اینه که برم باشگاه بیلیارد و بیلیارد بازی کنم، این به شدت کمک میکنه بهم ذهنم رو کنترل کنم چون بعد اینکه از باشگاه میام بیرون یادم میره قبل از بازی نجواها داشتن چی میگفتن و در مورد چه موضوعی بودن
برنامه ام اینه یه میز بیلیارد بخرم ، چون هم از بچگی علاقه داشتم هم اینکه کمک میکنه ذهنم رو کنترل کنم
نکته ای که من درکش کردم اینه که هر چقدر باورهای قدرتمندتری داشته باشم راحت تر میتونم ذهنم رو کنترل کنم و اگر هم نجوایی بیاد که بخواد بهم احساس بدی بده خیلی پایدار نیست چون این قانون رو فهمیدم که 👈 احساس خوب = اتفاقات خوب 🎈 احساس بد = اتفاقات بد 🎈
بنابراین من هر دلیل و منطقی برای احساس بدم داشته باشم اصلا مهم نیست چون قانون کار خودشو انجام میده
حالا من هر چقدر در کنترل ذهن مهارت بیشتری کسب کنم بهتر میتونم صدای الله رو بشنوم، این نیاز داره به تمرین نیاز داره به استمرار و تکرار و تکرار این آگاهی ها
هر چقدر هم بیشتر توجه کنم به ندای الله بیشتر صداشو میشنوم 👈 قانون توجه
به خاطر همینه که استاد میگه الان خیلی راحت تر تشخیص میدم که داره باهام حرف میزنه و جنس این ندا رو میشناسم 👈 چون خیلی بهش توجه کرده و عمل کرده و تکاملشو طی کرده
من خودم یه موقع عجله داشتم و منتظر بودم خداوند یه الهامی خیلی بالاتر از مدار فعلی بهم بگه و انجام بدم تا یه نتیجه خیلی بزرگ بگیرم، خب درک نمیکردم که باید تکاملم رو طی کنم و بیشتر باید تمرکز کنم روی باورهای توحیدی و از مدار فعلیم شروع کنم
پس بنابراین من باید سمت خودم رو انجام بدم 👈 ✔ کنترل ذهن ✔ 👉 که نیاز داره به تکرار و تمرین
و خداوند هم سمت خودش رو انجام میده 👈 ✔ گفتن هدایت ها و الهامات به من ✔
که این باید باورش ساخته بشه یعنی باور کنم که 👈 خداوند کافیه برای اینکه هدایت ها و الهامات رو به من بگه 👉 باوری که خودم دارم روش کار میکنم. توی فایلهای توحید عملی یکسری باورهای قدرتمند در این باره بیرون کشیدم و با صدای خودم ضبط کردم و هر روز دارم گوش میکنم. واقعیتش وقتی روی باورهای توحیدی کار میکنی خیلی خیالت راحت تره، خیلی رهاتری، آرامش بیشتری داری و این همون جنس آرامشیه که من میخام، آرامشی که از ارتباطم با معبودم نشات میگیره نه با عوامل بیرونی نه با ادا درآوردن. خداوند هدایتم کنه بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم.
یه موضوع دیگه اینه که وقتی احساسم به خاطر توجه به نجواهای شیطان بد میشه، یا حالا به خاطر یه موضوع ناخوشایندی یا به خاطر شرایط نادلخواه پیش میاد من یکهو نمیتونم به یک احساس عالی و خوب برسم، طبق قانون من میتونم یک ذره احساسم رو خوب کنم ولی باید هی توجه کنم یه اون یک ذره بهتره تا دوباره بهتر بشه دوباره بهتر بشه دوباره بهتر بشه تا برسم به احساس سپاسگزاری و تمرکز روی داشته های الانم.
با یکبار احساسم بد شدن که اتفاقات ناگوار نمیفته، من قبلا وقتی احساسم بد میشد میترسیدم، میگفتم نکنه الان اتفاق بدی بیفته چون احساسم بده، و این ترسه باعث میشد ترس بیشتری بیاد سراغم، ولی متوجه شدم نه وقتی من در مدت زمان بیشتری در احساس خوب باشم، احساس خوب پایدار به خاطر ساختن باورهای قدرتمندکننده، وقتی هم احساسم بد بشه راحت تر میتونم آروم آروم به قول قرآن “وجه” خودم رو ببرم سمت احساس خوب.
پس قانون توجه توی احساسات خیلی مهمه، شما هر چقدر “توجه” کنی به احساس خوب احساس خوب بیشتری پیدا میکنی و همین باعث میشه اتفاقات خوب بیشتری توی زندگیت بیفته و راحت تر صدای الله هدایتشو دریافت کنی.
خدا رو شکر من توی ماندن در احساس خوب خیلی بهتر شدم و هر چقدر که بیشتر باور می کنم احساس خوب = اتفاقات خوب دیگه جرات نمیکنم توی احساس بد بمونم.
نجواهایی هم که میاد و احساسم رو بد میکنه بیشتر به خاطر مسائل مالی بوده که در این مواقع چیزی که یاد گرفتم اینه که ذهنم رو کنترل کنم و بگردم درون خودم ببینم کجاها باید ایرادهامو برطرف کنم و باورهای قویتری بسازم.
این مسیریه که من توش هستم و باید تا ابد روی خودم کار کنم و همیشه به دنبال بهبود شرایطم هستم
خدایا شکرت
عاشقتونم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سعادتمند و ثروتمند باشید
سلام بر حامد عزیزم
دوست نازنین من بی نهایت فوق العاده نوشتی
معرکه بود ممنونم که آگاهی های نابتو تجربه های محشرت رو با خانواده ی بی نظیرت به اشتراک میذاری که ما هممون به همدیگه دستان خداوندیم
بی نهایت سپاسگذارم رفیق نازنینم
خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت درک و آگاهی بالاتر
1403/7/6
روز83
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استادعزیز ومریم عزیز و دوستان گل
خدایاشکرت بخاطر یک روز بی نظیر دیگه
امروز که اومدم سراغ سایت تا قدم بعدی از روزشمار و گوش کنم و هدایت بشم متوجه شدم یکی از دوستان برام یه کامنتی گذاشته برای اولین بار بود که یک دوستی برام کامنت میزاشت و چقدر حس فوق العاده ایی داشتم که مسیری تکاملی من و نوشتنشون توی این سایت بی نظیر میتونه به دیگران هم کمک کنه خدایا شکرت
چقدر این فایل به موقع بود خدایا شکرت
این روزا که دارم خیلی جدی روی کارم مهارتهام کار میکنم خیلی برام سوال پیش میاد و کلی اشتباه میکنم توی طراحی هام و جالبه که وقتی از ادما سوال میکنم اما به جواب درستی نمیرسم اما وقتی میگم خدایا خودت راه حل و بهم بده بهم الهام میشه
اما خب امروز فهمیدم که باید با ایمان صددرصد ازخدا بخوام و بعد خود خدا منو هدایت کنه به سمت آدما یا ….
خدایاشکرت
به نام الله راهنما و هدایتگر
سلام خدمت استاد و همه ی عزیزانم در این سایت .
وقتی آزاد و رها زندگی کنم هدایت الله رو درک میکنم.
وقتی راحت بگم من نمیدونم چه زمانی ,از کجا ,توسط چه کسی ,اونوقت که هدایت الله رو درک میکنم .
وقتی برای چیزهای کوچک زندگیم بهانه ی شادی کردن داشته باشم و شکرگزار اونوقت که در مسیر هدایت الله هستم .
تو زندگیم همیشه عاشق مهاجرت بودم ,عاشق سفر بودم ,عاشق طبیعت و گشتن در دل اون بودم .
استاد وقتی هدایت شدم به سایت شما و دیدم که چطور آزاد و رها زندگی میکنید ,و همیشه در سفر و خوش گذرونی و شادی هستید .با خودم میگفتم که این همون زندگی بود که من آرزوش رو داشتم .ولی زندگی من کجا و زندگی استاد کجا …..
هر چی بیشتر میرفتم جلو و با قوانین بیشتر آشنا میشدم .درک میکردم که این شیوه زندگی شدنیه ولی نمیدونستم از کجا و چطور میتونم به این نوع زندگی دست پیدا کنم .
گوش کردم ,تمرین کردم ,گوش کردم ,تکرار کردم ,نوشتم ,باور ساختم .قلبم میگفت ادامه بده خداوند هدایتت میکنه .
ولی همچنان به هر قسمت زندگیم نگاه میکردم نمیفهمیدم که چطور میشه من روزی مهاجرت کنم ,چطور میتونم سانتافه سوار بشم .چطور میتونم با آروی مسافرت کنم ,چطور میتونم از آمازون خرید کنم .
همه ی این سوالات تو ذهنم میومد من جوابی نداشتم .فقط به هدایتی ایمان دارم که منو تو این مسیر قرار داده و بهم گفته تو بخواه ,من اجابت میکنم خواسته هایت را….
چند وقتیه یه آقا پسر نجیب و مهربون با قلبی به وسعت دریا اصرار بر این داره که بیاد خواستگاری دخترم .
وقتی دخترم چند جلسه با این آقا صحبت کردن که بیشتر باهم آشنا بشن .یه روز اومد پیش من و گفت .مامان???
گفتم جان مامان .چیزی شده ??
گفت بشین میخوام باهات صحبت کنم .نشستم شروع کرد .
میگفت این آقا فوق الاده پسر خوبیه .خیلی اهل سفر ,درآمدش خیلی خوبه ,عقیدش اینه که پول راحت بدست میاد ,نشسته خونه و از چند جا که منبع درآمدش هست پول به راحتی به حسابش میاد .
میگفت پدرش تا چند ماه دیگه میخواد بره امریکا برای زندگی و این آقا هم تصمیم داره تا دو سه سال دیگه بره پیش پدرش ,میگفت میخواد تو این هفته با سانتافه بیاد دنبال دخترم تا ببرتش برای آشنایی بیشتر با خانوادش ,میگفت یه هدیه میخواسته برای دخترم بگیره هر چی تو سایت های ایران گشته پیدا نکرده .به خاطر همین سفارش داده از آمازون بیاد .
همین طور که گوش میدادم از تعجب چشمام گرد شده بود .به دخترم گفتم اینا تمام خواسته های من بود که داره برای تو اجابت میشه .میخندید و میگفت اره مامان صحبت های دائم از از خواسته هات پیش من باعث شده که فرکانسامون یکی بشه.
(( آخه من با دخترم درباره خواسته های خیلی زمانها صحبت میکنیم ))
میگفت مامان اگر من روزی بخوام برم امریکا تو رو هم حتما میبرم .☺
نمیدونم قرار چه اتفاقاتی پیش بیاد ,نمیدونم قرار کی و چطور به خواسته هام برسم .
فقط این رو میدونم که هدایتی هست و منو هدایت میکنه .
در پناه الله یکتا در مسیر صراط مستقیم باشید .
یا حق …..
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم
استاد وقتی درمورده هدایت صحبت میکنید خیلی لذت میبرم اصلا عالیییی خیلی شیرینه هدایت ، الهام ، نشانه.
من خودم به شخصه چندتا الهام داشتم عمل کردم و نتیجه خوبی هم گرفتم خداروشکر، ولی هر چی درکمون و تکاملمون بیشتر بشه قطعا الهاماتی بهمون میشه که اگه عمل کنیم نتیجه اش خیلی بزرگه، اینو میفهمم .
خداوند هر لحظه مارو جهانو هدایت میکنه و خوبه این جمله رو هروز بارها به خودمون بگیم تا یادمون باشه میتونیم هر لحظه ازش هدایت بطلبیم و عمل کنیم . ممنونم ازتون واقعا به خاطر این نشانه امروز من که گذاشتید توی سایت قطعا کمک زیادی به من و بچه ها میکنه به بیشتر شدن باورمون و ایمانمون به قوانین الهی .
چه ارامشی در فایل بودش استاد هم صحبتهای زیبای شما هم منظره زیبای پشت سرتون از ابرهای اسمان تا حرکت اروم اب عالیییی . ممنونم🌹🌹🌹
به نام خدایی که در هرلحظه مهم ترین آگاهی لازم برای موفقیت و پیشرفت را به ما میگوید
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته مهربان
بسیار بسیار آگاهی دهنده بود این فایل از این لحاظ که زبان خداوند رو بهتر تونستم درک کنم و بیشتر گوش کنم و بیشتر روی چیزی حساب کنم که نمیبینمش
این موردی که خداوند به استادم گفته به سایت اضافه کنه واقعا مهم نیست چه صفحه ای رو برات باز کنه چون مهم اینه که هر صفحه آگاهی هایی نوشته شده و فایلی دارد که تو را رها تر از نوزادی که در آغوش مادرش است میکند.
عالی بود برای من چون همش ذهنم میگفت که هدایت یه چیز عجیب و غریبی هست یه صحبت های پنهانی هست که باید مثلا مدتها کار کنی روی خودت تا چیزی رو بهت بگه، خیلی سخته کار با هدایت و …… .
وقتی استاد میگوید خداوند هر لحظه ما رو هدایت میکنه و این ما باید باشیم که بپذیریم این هدایت رو تا با توجه به مداری که قرار داریم به مدار های بالاتر بریم من یهویی قند تو دلم آب میشه که بابا قرار نیست تو اولا هر لحظه ایده از خدای خودت بگیری بلکه قراره هر وقت با باور ایمان داشته باشی و حتی برای چیزهای کوچک ازش درخواست کنی او بهترین جواب رو بهت بدهد و تو آماده دریافتش باشی
فهمیدم که کافیه هدایت رو درک کنم و باهاش همراه بشم چون هیچ چیزی مثل اون نمیتونه من رو به خواستههام راحت برسونه و سعادت در دنیا و آخرت رو برام به ارمغان میآورد . فهمیدم مقاومت در برابر هدایت یعنی حرکت در خلاف جهت جریان و زجر کشیدن
تکه ای از صحبت های استاد در مصاحبه با دوستش :
آدم هایی که بهانه میارن و در کل حرکتی نمیکنند به هزار بهانه، من برای اونها حرفی ندارم و میگم تو راست میگی واقعا نمیشه ! اونها همون هایی هستند که نمیتوانند هدایت خدا رو ببینند به قول قرآن مهر بر قلب آنها گذاشته شده، من چه چیزی رو دارم به این افراد بگم
کسانی که ایمان دارند که جواب میگیرند و میشود یه زندگی بهتری رو تجربه کرد قدم بر میدارند باورهای درستشو میسازند و ایمان دارند که جواب میگیرند راهشو پیدا میکنند اینها هستند که میتوانند به صحبت های من گوش دهند. استاد عزیزم داستان بزی رو گفتن که بهش حمله شده و به استاد پناه آورده که مشکلشو حل کنه
آه خدای من اشک توی چشمام جمع شد یاد داستان خودمان افتادم توی کامنت قبلی هم گفتم اما این فایل عجیب ایمانی در من ایجاد کرد که دوباره بنویسم : توی اتوبان در حال حرکت بودیم صدای عجیبی زیر ماشین ما اومد فوری کنار زدیم یه چال سرویس بیرون از مغازه های تعطیل بود رفتیم نگاه کردیم هیچی نبود همه چی سالم سالم گفتیم خیریتی داره بعدش متوجه گربه ای شدیم که توی همون مغازه روبروی چال سرویس گیر کرده بود و ایمانش رو از دست نداده بود همش میامد و میرفت که سوراخی رو پیدا کنه که بیرون برود با اینکه شاید هزار بار این کار رو کرده بود اما امید داشت که میشود و ما با زور کرکره رو یه ذره براش بالا کشیدیم و اومد بیرون
من از اون داستان خیلی چیزها رو یاد گرفتم که میشود
جلسه ۴ عزت نفس فقط همین ((میشود)) را استاد بسیار عالی توضیح میدهد
واقعا الان میبینم استاد چرا حرفی برای افرادی که میگویند نمیشود، ندارد
چون انسان اون موقع کامل وصل میشه به شیطان و ایمانی نداره و هرچه تلاش فیزیکی هم بکنه بر عکس جواب میدهد
بله
باور به اینکه میشود به استقلال مالی رسید
میشود به سلامتی کامل رسید
آره واقعا ایجاد چنین ایمان و پیگیری نشانههایی که ما یک روزی دست خدا شدیم تا باور به ((میشود)) یکی را برآورده کنیم و بینهایت آدم هایی که این ((میشود)) ما را دارند تجربه میکنند واقعا کار راحتی نیست واقعا این همون تلاش واقعیه که باید انجام داد
این همون ایمان پیگیر گربه ای رو میخواد که در مغازه گیر کرده بود و منطق شیطانی میگفت مغازه تعطیله و احتمالا از گرسنگی میمیری را نادیده گرفت و ادامه داد راه های مختلف رو تجربه کرد و باور داشت که میشود و خدا براش انجام داد
با ایمان به اینکه میشود خداوند الهام میکند و راه حل را نشانم میدهد، فعالیت داشتم و تمرکز کردم و برای من جواب داد
قبلا فکر میکردم باور یه ورد جادویی هست که همه کارها رو انجام میدهد اما الان بعد از کم کردن ۱۲ کیلو از اضافه وزنم بدون ورزش و بدون هیچ سختی فهمیدم زمانی که باور میسازیم خداوند به ما راهکار متناسب با خودمون رو میدهد که باید انجامش بدیم و راحت همه چیز رو به وجود می آورد
در مورد شغل و پول ساختن خیلی در تردید بودم از خداوند خواستم که کمکم کنه بتونم تصمیم درستی که سالهای سال ازش راضی باشم رو بگیرم اولش برای کار اداری شماره حساب میخواستم مجبور شدم برم حساب جدید باز کنم دقیقا سر نهار شده بود که کارمنده نوبت من رو انجام نمیداد و طول کشید و سوالی از من پرسید که متاهلی یا مجرد شیطانه میگفت یه چیزی بهش بگم اما از خدا خواستم همون موقع گفت با شوخی و حتی کلمه شو هم گفت اما شیطان میگفت نه شوخی بدش میاد خلاصه انجامش دادم و همین شد که طرف گل از گلش شکفت، از درس خوندن و کارم پرسید تا به جایی رسیدیم که کلی در مورد کارمندی و نحوه کارش و هزاران برخورد و چیزهایی که وقتی فقط کازمند میشی میفهمی رو اون روز به من داد، اطلاعات نابی که رایگان به من داده شد که تصمیم درست رو بگیرم.
بعد از اون فیلمی رو دیدم استاد دانشگاه مطرحی از حقوق خودش میگفت گفتم این هم یک اطلاعات دیگری در مورد تصمیمم.
یه فایل قدیمی از استاد داشتم توی سیستم که دیشب گوش دادم در مورد اینکه تخصص چقدر میتونه پول ساز باشه
حسی به من گفت توضیحات صفحه روانشناسی ثروت ۳ رو بخونم: هر چه مسئله مهم تری رو از آدم ها حل کنی پول بیشتری رو می سازی و میتونی به راحتی به آنچه که فکر میکنی برسی
بعد از دیدن این فایل همه این داستان ها جلوی چشمانم اومد که علی ببین این همش هدایته اینها همش به قول استاد آدرس چیزیه که تو میخوای بیا بنویس اونها رو و کنار هم بذار و تصمیماتی که داری با ایمان بگیر به خودم گفتم این اعتقاد به هدایت هست که آنتن تو رو قویتر میکنه که مغز حرف رو بفهمی، کلی اطلاعات بهت داده، نگیری و استفاده نکنی باید سالهای سال در تردید باشی و بشی آدمهایی که حرف قشنگ میزنند و ته دلشون خودشون به خودشون بد و بیراه میگن که اگر خودت طبیب بودی سر خودتو دوا میکردی
واقعا با تمام وجودم از خدای خودم و استادم تشکر میکنم که به درونش گوش میکند❤بعد از این فایل خیلی خیلی به من گفته میشد که اگر این اطلاعات هدایت نیست پس چی میتونه باشه الانه که میفهمی این اطلاعاتی که بهت میگه میتونی سر جای خودت باشی و بینهایت ثروت بسازی منجر شد به اینکه واقعا به اون طرحی که تقریبا یکسالی هست رو اون کار میکنم چون عاشقش هستم چون به قول استاد هرکاری پتانسیل ثروت ساختن رو داره
انشالله به زودی بیام و از مسیر لذت بخش ای که با ایمان در اون قرار گرفتم و از نتایج عالی ثروت ساختنم بگم مثل استاد و این همه دوست سخاوتمند
استاد عزیز و گرامی ام سلام. مریم شایسته نازنینم سلام
این سایت برای من در حکم کوه الماسی است که واقعا قلبم درخشش اینهمه زیبایی و شکوه را تاب نمی آورد. تا چند وقت قبل وقتی روبروی این کوه الماس می ایستادم تا دامنم را ازین گوهرهای ناب پرکنم استرسی می گرفتم ناگفتنی. من پر بودم از نیاز و سردرگم از اینهمه آگاهی ناب و ناتوانی در بدست آوردن یکجای آنها . کمی از این، کمی از آن و در آخر که ای وای پس بقیه اش چه می شود. من همه را می خواهم. گاهی واقعا بغض میکردم که چرا سالها من از این گنج عظیم دور بوده ام و اگر از اول شکل گرفتن این کوه الماس من هم حضور داشتم تا الان برای خودم الماسی شده بودم و این کمال گرایی اجازه نمی داد تا من لذت استفاده از این گنج گرانبها را ببرم. فکر من دچار بی نظمی بود و تشنگی زیاد من، اجازه نمی داد تا من لذت چشیدن از این آب زلال و گوارای آگاهی را با جان و دل نوش کنم. شیطان درونم فریاد میزد که فراوانی نیست و اگر الان تو به همه این آگاهی ها دست پیدا نکنی از دستت می رود و تو همچنان عقب و عقب تر می مانی.تا اینکه خواسته من در قلب استادم الهام شد و رمز ورود به این گنج به من داده شد.
من مدتهاست به عشق کلیک بر روی دکمه مرا به سمت نشانه ام هدایت کن وارد سایت می شوم و چقدر زیبا و هدفمند هدایت می شوم به سمت آنچه که باید.
من هدایت می شوم به سمت همان آگاهی که هم اکنون نیاز داشتم تا سکان زندگیم را به همان سمت بچرخانم.
من به پاس توفیقی که خداوند بابت شکرگزاری نعماتش به من داده این نعمت را دریافت کردم. و به پاس دریافت این نعمت از خدای خودم سپاسگزاری می کنم و از دستان قدرتمند خدایم که استاد و خانم شایسته عزیز هستد هم سپاسگزاری می کنم تا ظرف وجودم بزرگتر شود تا بتوانم از اینهمه آگاهی های ناب که یکجا به من داده شده بیشتر استفاده کنم.
استاد عزیز شما در همه ابعاد زندگیم الگوی تمام عیار من هستید و همه تلاشم این است که پا جای پای شما بگذارم و این آرزوی من از همان دوران کودکی بود که ای کاش کسی را داشتم که می توانستم از او یاد بگیرم نحوه درست زندگی کردن را. و چقدر طول کشید تا پیدا کردم این گوهر ناب را و چقدر زندگی برایم آسان تر شده از وقتی که رد پای شما را دنبال می کنم.
صبح که از خواب بیدار می شوم اولین شکرگزاری من هستید به عنوان یکی از نعمت های بزرگی که در زندگی ام دارم.خیلی مواظب هستم تا در مداری که شما هستید باقی بمانم . دوستتان دارم با بند بند وجودم و ضربان قلبم تنظیم شده است روی فرکانس عشق نابی که از سمت شما دریافت می کنم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز .من وقتی به نشانه من برای قدم بعدی رفتم فایل سفرنامه جلسه 50 اومدش .استاد عزیزم از همون لحظه که قبل از باز کردن متن مقاله شمارو خوندم نمیدونم چرااااا جراااا همین طور دارم اشک میریزم نمیدونم شما کی هستید از کجا امدید ..حالم دگرگون شده الان رو لبتابم همینطوری اشکام داره میریزه دارم تایپ میکنم انقدر زیاده جلو دیدم هی میگیره ..استاد عزیزم من حرفهای شمارو باور کردم روزی حداقل 15 ساعت دارم ویس های خریداری شما و فایل های رایگان های شمارو گوش میدم خیلی خیلی زندگی خوب یعنی با ارامش همسری مهربان و خودم خیلی خیلی ارامش قلبی پیدا کردم ..ولی استاد الان یه حسی درونم بود میخوام بگم روم نمیشه نمیشه نمیتونم ….با اشک برای شما و بچه ها مینویسم و الان میگم .من از 18 سالگی سیگار میکشم تا الان که 45 سالم دیروز شد ..هی چندین بار ترک کردم ولی نتونستم..وای خدا اشکام بند نمیاد خدای من …ده روزی هست تصمیم گرفتم و نوشتم که خدایا کمکم کن من این سیگارو ترک کنم اراده منو بالا ببر .خیلی رو باورهام این ده روز کار کردم اهرم رنج و لذت رو کار کردم نوشتم هر روز میخونم .زیر دوش حمام با خدا حرف میزنم که خدایا این مساله ترک سیگار بینگ بنگ زندگی 45 ساله منه اگه ترک کنم ..با تمام خواسته هایی که دارم و نوشتم و یکی از مهمترین اونا اینه که بیام فلوریدا با شما عکس بگیرم و ناهار مهمانتون کنم و برای تمام بچه های سایت بزارم که بگم بچه ها برای من شد برای شما هم میشود و یک روز درمیان زیر دوش اب می بینم تجسم میکنم و با خدای خودم حرف میزنم ….ولی موضوع ترک سیگار و بینگ بنگ زندیگیم و ازش هی خواستم کار کردم ….
ولی استاد سه روز توی حمام یه چیزی شنیدم بخدا دارم با اشک مینویسم بخدا شنیدم نمیدونم الهام بود نمیدونم نجوا بود …..استاد عزیزم اشکام امون نمیده بخدا ….بهم همین جمله رو گفت .محبوبه اگه بینگ بنگ رو انجام بدی منم بینگ بنگ خودم و نشونت میدم وبه تمام خواسته هات هر انچه که میخواهی میرسونم …بخدا اومدم بیرون از حمام دو ساعت فقط گریه میکردم .نمیدونستم چکار کنم .باورم شده بود که صدای خداوند استاد..|
ولی نمیدونم از کجا چه جوری یهو ترک کنم کم کم ترک کنم ولی حسم میگه گفته بینگ بنگ یعنی یهو قطع کن .سه روز کلنجار دارم میرم .استاد برای همین اومدم قسمت نشانه من که این سفر نامه و فایل دزدی تاکسی .وتوضیحات قدم سوم برام اومد ..
استاد شما واقعا از طرف خداوند هستی ..ازتون متشکرم .هنوز باورم نمیشه این چه حالی بود که هنوز دگرگونم و اشکبار نمیدونم نمیدونم این چه حسی ولی اینو میدونم خبرها بهم رسید و با این دریافت ها حتما حتما به زودی زود ظرف این چند روز بینگ بنگ من انجام میشه و بعد از 20 سال و اندی روزی 2 پاکت سیگار ترک میشه
برام دعا کنید روی این فایل ها و مقاله ای که برام اومده از امشب کار میکنم و هدایت بشم تا خداوند هم بینگ بنگ خودشو بهم نشون بده …
خداوند به من وعده رزق و روزی غیرالحساب داده است .خداوند از وعده خود عدول نمیکند .
وعده خداوند حق است …
استاد عزیزم الهی همیشه سلامت و شاد در کنار خانواده خودتون وبچه های سایت باشید .ممنونم از این الهاماتی که در سایت قرار دادید ..دوستتون دارم استاد عزیزم .
بچه های دوست داشتنی برای من هم دعا کنید ..من این بینگ بنگ زندگیم رو میزنم به امید الله .به زودی میام براتون حال و احوال انجام شده اش را مینویسم
دوستون دارم .برام دعا کنید …صادقی
دوست عزیزم
ماها همه دعات میکنیم
برو که خود خدا همراهته و در هر لحظه کنارته و خودش کمکت میکنه. تو و اون جدا از هم نیستین
به امید موفقیت:*
سلام دوست عزیز , خیلی خوشحال شدم دیدم قصد تغییر دارین , به این تغییر به عنوان یک مسیر نگاه کنید پس اگه شکست خوردین ناراحت نشید و بدونید مهم قدم برداشتنه و این تضاد ها طبیعیه که باشن .
از هر شکستتون درس بگیرین به این صورت که حتی اگه متوجه شدین که میل به سیگار کشیدن دارین , خودتونو کنکاش کنید ببینید چرا ؟ این از کجا نشعت می گیره تو بیشتر اوقات این از چندین منبع نشعت میگیره بعد از اینکه فهمیدین از کجا ریشه می گیره اونا رو حل کنید
به طور مثال اگه تو اون لحظه دیدن به خاطر لذت این کار قدم بر می دارین سمت بسته سیگار , بسیار قدرتمند تر و با تکرار بیشتر رو اهرم رنج و لذت کار کنید حتی اگه براتون مهمه هر روز ۲ نوبت از این اهرم استفاده کنید کلی اغراق کنید تو نوشتن در مورد احساس ها بنویسید و فکر کنید که چه احساسی بهتون دست میده اگه این کارو بکنید یا در آینده چه احساسی بهتون دست میده اگه عواقب کارهاتون سراغتون بیان
یا اگه دیدن برای فرار از مسئله ای این کار رو انجام می دین به طور کامل حمله کنید به اون مسئله
این قسمت گنج میشه براتون اگه دلایل کارتون رو حل کنید به معنای کلمه تو مسیر زندگیتون جهش می کنید
تو این مسیر کار کردن رو عزت نفستون خیلی مهمه چون اگه کسی از عواقب کارش با خبر باشه(اهرم رنج و لذت)
و برای خودش ارزش قائل باشه(عزت نفس) به هیچ عنوان این کار رو انجام نمیده
در مرحله آخر من واقعا براتون خوش حالم , چون این تضاد باعث کلی خودشناسی و یه جهش عظیم تو زندگیتون میشه اگه به طور درست حلش کنید و دلایل میل به این کار رو حل کنید
خانم صادقی عزیز
قطعا با انجام این کار انقلاب بزرگی در شما شکل میگیره….
مثل استاد که خودش گفت اولین باری که تونست وزنشو کم بکنه
اونوقته که میتونی با عزت نفس به خودت بگی من که این کار انجام دادم
کارهای دیگه برام کاری نداره
به امید اون روزی که توی سایت از موفقیت هاتون بنویسید
سلام دوست عزیزم. مطمئن باش که میتونی . خداوند خودش رو که همیشه در وجودت جاری بوده رو اینبار خیلی واضح نشون داده . اون رو جایگزین کن یعنی مثل سیگار ببین ، لمس کن و باهاش عشق کن. موفق باشی مطمئنم که میشی.
به نام خدای مهربان هدایتگر
به خودم متعهد شدم هر وقت هر فایلی درکی در من ایجاد کرد که منجر به یک تصمیم شد بیام و زیر فایل بنویسم تا بعنوان یک سند از من در اون تاریخ ثبت بشه…
قبلا خیلی در مورد نوشتن نظر مقاومت داشتم…میگفتم وقتم رو میگیره…یا اینکه حتما باید از اون تصمیم نتیجه بگیرم…و یا استاد میخونه نظرات رو…پس باید خیلی خیلی عالی بنویسم…اما خوب بعد از اینهمه کار کردن روی خودم خیلی راحت تر میگم گور بابای این حرفا…واقعا باید بریزم دور این حرفا رو…نجواهای ذهنم رو بشناسم و بدونم با چه لفافه هایی منو از مسیر درست خارج میکنن
………
در ضمن باید به خودم یاداوری کنم که این اولین نظری هست که با سرفیس پرو 8 جدیدم مینویسم :)
از وقتی که این وسیله رو توی سریال سفر به دور امریکا و بعدش تو دوره جهانبینی توحیدی جلسه 5 دیدم استاد به چه راحتی با یه دست بازش کرد و کیبوردش رو ازش جدا کرد عاشقش شدم…و بعد از چند ماه از خرید به دستم رسید…خدایا شکرت به خاطر این وسیله عالی :)
……….
اما در مورد این فایل که بعنوان نشانه روزانه از خداوند دریافت کردم….
اول باید به خودم بگم که چه مسیری رو رفتم تا به این فایل هدایت شدم
…
من در حال کار کردن جلسه 7 جهانبینی توحیدی و کار کردن روی مهمترین پاشنه های آشیل خودم بودم و در اونجا فهمیدم که هنوز اون غرور و لجبازی که از بچگی توی من بوده که همیشه میخواستم دانای کل باشم اون زشت ترین قورباغه منه که باعث شده من از دریافت و یا توانایی عمل به الهامات خداوند عاجز باشم…یعنی یکی رو عمل میکنم و یکی که خیلی دور از ذهن باشه عمل نمیکنم…و یا اگه به یکی عمل کردم و اون نتیجه دلخواهم ایجاد نشد میگم اصلا این هدایت نبوده…اینا همه کشکه…و معترض خداوند میشم
البته بعد از کلی کار کردن و عمل کردن بهتر شدم…یعنی عمل کردن به بعضی از اون ایده ها و دیدین نتیجه ایده هایی که بهشون عمل کردم و اونهایی که عمل نکردم و اگه میکردم چقدر خوب میشد…یا اونهایی که دیر بهشون عمل کردم و اگه همون موقع عمل میکردم چقدر بهتر میشد…کم کم این باور در من تقویت شد که من اصلا اون دانای کل نیستم و به شدت نیازمند هدایت
…….
حالا داستان اینجاست که من در اصل فهمیدم به نوع خاصی از هدایتها مقاومت دارم…یعنی به خاطر همون غرورم هر وقت هدایتهای خداوند از سمت آدمها هستن بخصوص آدمهایی که من اون آدمها و افکارشون رو خیلی قبول ندارم شدیدا مقاومت دارم که انجامشون بدم و غالبا انجام نمیدم…حالا ممکنه مدتی بعد بفهمم که اصلا اون آدم در این مورد حق داشته…و باز هم از غرورم اعتراف نمیکنم که اشتباه کردم…
یعنی اون هدایتهایی که مثلا از سایت یا نظرات دوستان هستن…یا هدایتهایی که از قرآن دریافت میکنم…یا هدایتهایی که توی خواب بهم گفته میشه…کاملا برام قابل انجام هستن….چون ذهنم میپذیره که اینا هدایت هستن
اونهایی رو انجام ندادم که اون ایده از سمت یه آدمی بوده بخصوص آدمی که من کلیت افکار اون آدم رو نمیپسندنم (چون با اون غرور من در تضاد هست که بخوام ایده یه آدمی که فکر میکنم من ازش بهتر و باهوش تر و داناتر هستم رو بپذیرم!!!!!!!!!!!)…….این ایراد تا به الان برای من کاملا مخفی بوده!!!!!!!!!!!
(((((((((((البته هنوز هم برای من سخته که تشخیص بدم ایده هایی که از سمت آدمهای هستن کدوم هاشون برخاسته از باورهای شرک آلود اوناست و کدومشون واقعا هدایت خداوند هست….و امیدوارم بتونم این رو تشخیص بدم…هنوز به اون درجه نرسیدم..یعنی نمیتونم آدم ها رو از اون ایده جدا بدونم…یعنی ممکنه اون آدم فرد مناسبی نباشه به نظرم اما اون ایده اش واقعا هدایتی باشه برای من…مثلا یادمه یه بار یه آدمی بهم گفت فلانی میخوای این کارو بکنی و ازش نتیجه بگیری روی این موضوع خیلی کار کن…من چون فکر میکردم اون از اون دست ایده هایی هست که از افکار شرک الود جامعه نشات گرفته و تمرکز منو از اصل میبره به فرع…انجامش ندادم…و گفتم من تمرکزم رو میذارم اصل….اما اتفاقی که افتاد در نهایت امر اون موضوع خیلی مهم شد و من به اون نتیجه نرسیدم….بعد که این اتفاق افتاد منطقی بود که اون موضوع مهم هست اما اون موقع اینطور به نظرم رسید که اون ادم داره بیخودی حواشی اون امتحان رو خیلی بزرگ میکنه و میخواد منو بترسونه و چون درابتدا ایده اش ترس در من ایجاد کرد گفتم از سمت خداوند نیست….میخوام بگم در اون ابتدا که ادم با این ایده اشنا میشه که باید فقط روی قدرت خدا حساب کنی خیلی از این حساب کردن فقط خدا صدمه میبینیم چون اصلا نمیتونیم درست تشخیص بدیم که وقتی روی خداوند حساب میکنی خداوند هدایتهاش رو از زبان های مختلف بهت میرسونه اما تو به علت اینکه فکر میکنی توحید یه چیز خیلی پیچیده الهی و ماورالطبیه است که مثلا باید مثل عصای موسی بشه که دریاها رو برات شکاف بده یا یه صدایی هست که فقط توی کوه طور میشنوی و منتظر یه چنین چیزی هستی به دیگه به ایده هایی که خیلی معمولی یه ادمی توی اتوبو س بهت میگه توجه نمیکنی…و جدیشون نمیگیری…و چون جامعه برات یسری ادمی هستن که توی شرک دست و پا میزنن دیگه به حرفهاشون اهمیت نمیدی…و ایده هاشون رو در مسیری خلاف هدایت خدا میدونی و دچار غرور میشی…برای من از روزی که مفهوم هدایت رو شنیدم و تا این نکته رو بفهمم کلی سوءبرداشت پیش اومده و بارها از هدایت به این دلیل دلسرد شدم…یعنی اینکه بفهمی ایده همون ادمی که تو خیلی مشرک میدونیش درست همون چیزی بوده که باید بهش گوش میدادی…خیلی برات درد داره و خیلی باعث ناامیدی ادم میشه….بعد اهسته یاد میگیری که همه ادمها به خاطر اینکه جزئی از خداوند هستن میتونن برای تو یه سیم اتصالی باشن که به خدا وصلت میکنن…هر کدمشون تک به تک…یادت نره که شیطان هم همین اشتباه رو کرد…از روی ظاهر آدم قضاوت کرد و نتونست از پوسته بیرونی اش فراتر بره و اون ماهیت اصلی که خدا بود رو ببینه…و فکر کرد ازش برتره و به همین علت بهش سجده نکرد….من همین اشتباه شیطان رو بارها و بارها کردم…و خدا میدونه که هربار خود خداوند هدایتم نمیکرد من کاملا گمراه شده بودم…اما الان باز هم میگم هرگز از این اشتباه مصون نیستم…تازه فقط فهمیدم که من باید به انسان ها نگاهی متفاوت داشته باشم…بهشون احترام بیشتر بذارم به خاطر خدایی که درونشون هست….و منتظر شنیدن همه هدایتها باشم…یعنی گوش به زنگ باشم و هدایتها رو بهشون عمل کنم…حتی اگه مطمئن نیستم…نتایج در طی زمان منو آگاه میکنه…به هرحال افتراق توحید و شرک و هدایت از مسیر نادرست واقعا گاهی خیلی سخته و باید تجربه کنیم…استاد هر چقدر هم تلاش کنه نمیتونه درک خودش رو به ما منتقل کنه چون تا این مسیر رو خودمون نریم و در عمل از این اگاهی ها استفاده نکنیم قادر نیستیم قوی بشیم))))))))))))
……………
من در جریان کار کردن روی دوره جهانبینی از خداوند پرسیدم که روی چه فایلهایی بیشتر متمرکز بشم….یعنی فایلهای با چه مضمونی بهم کمک کنه تا من بیشتر روی این پاشنه آشیل خودم کار کنم..
دکمه نشانه من هدایتم کرد به فایلی با عنوان «تعهد به خواسته» یا «رها بودن» نسبت به آن؟! که مقاله ای نوشته شده توسط خانم شایسته است…این مقاله بی نظیره….من خودم هم نمیدونستم چنین مقاله ای چطور قراره بهم کمک کنه تا غرورم رو درمان کنم….خانم شایسته خیلی بی نظیر مینویسن…و من چند بار اون مقاله رو خوندم…و یادمه چندین جمله ازش توی گوشم زنگ زد…و برام برجسته شدن…بخصوص مفهوم هدایت و فکر خدا را خواندن و اشاره به دوره ی بی نظیر راهنمای عملی دستیابی به رویاها کردن
خانم شایسته سفرنامه ای بی نطیر برای مرور جلسات این دوره تهیه کردن که در کانال تلگرام موجود هستن و من اونها رو ذخیره کردم و میخونم چون واقعا بی نظیر هستن
دوباره برگشتم به اون سفرنامه و دیدم در جلسات 9 و 10 این دوره دقیق در مورد این توانایی که چطور بتونیم فکر خدا رو بخونیم و چطور بتونیم الهامات رو دریافت کنیم گفته شده
اشتیاق من خیلی بیشتر شد که بتونم واقعا از این پوسته خودم خارج بشم و بذارم این جریان بی نظیر منو هدایت کنه
یکی از خواسته های من برای سال جدید در بخش رابطه با خداوند این هست که بتونم به صورت عملی درک کنم اینکه استاد میگن انگار من روی شونه های خدا نشستم یعنی چی
ولی میدونم که برای درکش باید خیلی متعهد روی خودم کار کنم
من از خدا پرسیدم که میخوام یک تعهد 40 روزه برای کار کردن روی خودم رو شروع کنم تعهدی که به من توانایی درک بهتر الهامات و عمل به اونها رو بده…وقتی شروع کردم توی سایت چرخ زدن….یهو نظر یکی از دوستان برام پر رنگ شد که گفته بودن یه تعهد قرآنی رو شروع کردن…و این رو یک نشانه دیدم که برای اولین بار بیام و یک دوره با قرآن ادامه بدم…اینبار به صورت متعهد و 40 روز…
از اون روز دارم ادامه میدم و امروز توی روز 7 ام هستم و هنوز مطالعه امروز رو شروع نکردم…اما خداوند کمک کنه که برم شروعش کنم…
این اولین بار هست که احساس کردم خداوند منو به مطالعه مدون قرآن دعوت کرده…هر روز هم ایده های جدیدی داره برام که چطوری کارم ساده تر بشه و چطوری مفاهیم مهم رو ازش خارج کنم…
همون روز اول اجرای تعهد هم یک ایمیل کاری خوشحال کننده دریافت کردم که به فال نیک گرفتم که این مسیر رو ادامه بدم
این چند روزه باز این سوال در ذهن من ایجاد شد که تقریبا نیمی از سال گذشته و من وقتی به چکاپ فرکانسی اول سالم نگاه کردم دیدم واقعا اونقدر که انتظار داشتم تغییرات محسوسی ندیدم…و باز این نجوا در من قوی شد که اصلا من دارم درست به تعهداتم عمل میکنم؟ و اینبا ر که دکمه نشانه من رو زدم هدایت شدم به این فایل…این فایل و اون بخشی ازش که استاد گفتن من در همه چیز از خداوند هدایت میخوام حتی مسائل کوچیک و پیش پا افتاده…برام خیلی تازه بود…یعنی قبلا میشنیدم فکر میکردم منم همین طورم بعد دیدم نه……من اصلا اینطوری نیستم….من فقط برای مسائل خیلی بزرگ از خدا پیام میخوام….و وقتی پیامش رو درست متوجه نمیشم لجم میگیره و نجواهای ذهنم قوی میشن…و میرم توی احساس بد…نمیگم همیشه اینجوری هستم اما این موضوع به صورت تکرار شونده برام رخ میده (((( خیلی از این موضوعات الان داره برام شفاف میشه…انگار واقعا این نوشتن افکار خیلی معجزه میکنه))))
خوندن نظر آقای یزدان نظری خیلی بهم کمک کرد…نکته ای که ایشون در مورد تکامل در درک و دریافت هدایت فرمودن خیلی خیلی عالی و کمک کننده بود برام…
حتی خوندن نظر ایشون باعث شد که من دوباره یاد تمرین ستاره قطبی بیافتم…دیدم کارکرد این تمرین هم در حقیقت همین هست…یعنی هدایت شدن به مسیر درست…هدایت شدن به آسانی ها و نعمتها…با دقیق تر هدایت شدن به مسیر آسان دریافت کردن نعمتها…و چقدر این تمرین بی نظیره…و یادم افتاد که اولش فکر کردم این تمرین فقط برای این هست که بتونم حس ام رو خوب نگه دارم… درک دوم من این بود که من بتونم باهاش اتفاقات رو اونجوری که میخوام خلق کنم…ولی در مورد شیوه رسیدن به اون اتفاقات خواسته رو به جریان هدایت بسپارم…اما من در مورد این قسمتش مقاومت داشتم…واسه همین هم اصلا گوش به زنگ دریافت هدایت نبودم…
و الان متوجه شدم که این تمرین برای طی کردن تکامل در درک و اجرای هدایت ها در خلق هرچه ساده تر اتفاقات خواسته هست…..
یعنی از کوچیک شروع میکنیم میگیم چی میخوایم…بعد خدا در طی روز هدایتم میکنه به چگونگی رسیدن به اون خواسته
دو تا مثال میزنم
همین چند وقت پیش مسافرتی به کشوری دیگه داشتم…حین بیرون رفتم برای رسیدن به یه مقصد خاص از خدا خواستم که ما رو خیلی راحت به مقصدمون برسونه و در زمان درست در مکان درست باشیم…قرار بود با اتوبوس بریم چون با مترو نمیشد رفت…ما تا رسیدیم سر ایستگاه اتوبوس اول بلافاصله اتوبوس رسید وما رو به ایستکاه دوم برد به راحتی…وقتی به ایستگاه دوم رسیدیم…اتوبوسی که اومد ازش پرسیدیم و با اشاره به ما گفت که اینجا اشتباه هست باید برید ایستگاه بعدی…ما مطمئن نبودیم که حرفش رو درست فهمیدیم…چند لحظه بعد دیدیم که اتوبوس شماره مورد نظر ما اومد از ایستگاه ما رد شد و توی ایستکاه بعدی نگه داشت…ما هرچی دویدیم برامون نگه نداشت و مجبور شدیم 20 دقیقه توی گرمای شدید منتظر بمونیم تا اتوبوس بعدی بیاد…من داشتم به خودم میگفتم اگه ما حرف اون راننده اول رو گوش میدادیم در زمان درست در مکان درست میبودیم و خیلی راحت به مقاصدمون میرسیدیدم…و کل این پازل تکمیل میشد…اینجا ذهن من یه درس جدیدی از هدایت گرفت…هدایت میتونه هرچیزی باشه…باید گوش به زنگ شنیدنش باشیم…و بهش عمل کنیم…و به قول دوستمون یزدان عزیز “شکرگزار هدایت باشیم تا هدایت در زندگی مون بیشتر بشه”..بهترین شیوه شکرگزاری هم که همیشه اهمیت دادن و جدی گرفتنش هست دیگه
مثال دوم- دو روز بود که دستمزد من واریز نمیشد در حالیکه در ستاره قطبی نوشته بودم که امروز میخوام دستمزدم به اسونی واریز بشه…
حالا روز سوم ذهنم مسخره ام میکرد که بازم بنویس و ببین که تا شب هیچ اتفاقی نمیافته…اونا همیشه دستمزد تو رو آخر واریز میکنن…و حالا باید منتظر بمونی…کلی هم مقاومت داشتم که بخوام بهشون اسمس بدم که حالا اونا میگن من چقدر هول دارم…حالا دو روزه واریز شده…مقاومتهام رو گذاشتم کنار از همکار دیگه پرسیدم گفت دستمزدش واریز شده…بلافاصله به شخص مربوطه پیام دادم و چند ساعت بعدش واریز شد…
یعنی یه وقتایی من هدایت میشم به یه اقدامی که باید انجام بدم…اینطور نیست که بشینم بگم من ستاره قطبی مینویسم و باید دیگه برم پی کارهای دیگه و خدا اینا رو خودش انجام بده…خداوند همین من و تو و بقیه هستیم…ایده ای که میگه پیام بده علتش رو یپرس انجامش بده…حالا اگه پیام میدادم و من قدم خودم رو برداشته بودم باید میگفتم خدایا من کاری که میدونستم رو انجام دادم حالا یا به آسانی نتیجه رو آشکار کن یا اینکه اگه قراره من قدمی دیگه بردارم خودت بهم بگو که چه کار دیگه ای باید بکنم…و باید صبر کنم و ایمان داشته باشم که خداوند کارش رو میدونه و منو فراموش نکرده
من هنوز اونقدر تکامل رو طی نکردم که بتونم صدای خداوند رو توی قلبم با درونم بشنونم…پس باید این تمرین ستاره قطبی رو جدی بگیرم و بابت هرچیز کوچیکی هدایت بخوام و هر ایده ای که هست رو اجرا کنم…الان یادم افتاد مدتهاست خیلی از این تمرین نتیجه نمیگرم…و بهش فکر که کردم دیدم چون خیلی جدی اش نمیگیرم…و هدایتهایی که در مورد چگونگی انجامشون بهم گفته میشه رو یکی در میون جدی میگیرم…و همین باعث شده که چون نتیجه خوب نیست احساس ناامیدی بهم دست میده
و حالا فهمیدم که باید برای تمام کارهای روزمره با جزییات هرچه بیشتر بنویسم که چی میخوام..مثلا اینکه دیروز خواستم برم یکی از شلوغ ترین جاهای شهر…3 جا کار داشتم…قبلش خیلی دقیق نوشتم…و وقتی رفتم واقعا جاهایی پارک کردم که هرگز نمیتونستم فکر کنم اونجا میشه پارک کرد…همش هدایتی…و ادمهای مناسبی که میخواستم سر راهم قرار گرفتن و هر سه کارم خیلی خوب انجام شد و به راحتی برگشتم خونه
این اتفاقات همشون به معنی روون شدن چرخ زندگی هست…هدایتها ما رو از اسون ترین راه ها میبرن…مثلا در همین مثال پارک ماشین که ذهنم بهم میگه که این اصلا موضوع مهمی نیست…مثالی میزنم که ذهن من ساکت باشه…یادمه قبل از اینکه با این مفاهیم آشنا بشم یه بار جایی پارک کردم و مدتی بعد برگشتم با اینکه اصلا جای نامناسبی نبود اما یه آدمی که با فرکانس های اون موقع خودم جذب کرده بودم اومد کلی به ما گیر داد که اصلا چرا اینجا پارک کردین…مغازه من اینجاست کسی حق نداره اینجا پارک کنه…کلی ناسزا بهمون گفت…و ما هم که دو تا خانم بودیم از ترس فقط ماشین رو برداشتیم و فرار کردیم…و تا ساعتها احساسم بد بود که چرا اون ادم به خودش اجازه داده اینجوری با من حرف بزنه در صورتی که اصلا حق باهاش نبود
دیروز وقتی یه آقایی رو دیدم که به همین شکل کسی بهش گیر داده بود در حالیکه ما یه جای خوب بودیم…یاد اون روز خودم افتادم و یادم افتاد که تاثیر فرکانس ها تا چه حده…و چقدر تمام شرایط اطراف آدم رو تغییر میده…و اینکه دیروز فقط آدمهای مهربان و مودب سر راه ما بودن…و این هدایتها چقدر در بهبود کیفیت زندگی مون موثر هستن…و زندگی اصلا تشکیل شده از همین اتفاقات کوچیک که شبانه روز ما رو میسازن…
و آیا من میخوام احاطه بشم با آدمهای مهربان و مودب و شاد و صمیمی…یا برعکس؟
آیا میخوام در بهشت باشم و هیچ سخن لغوی نشنوم و با من با احترام برخورد بشه…یا برعکس؟
بهشت بها میخواد…و بها هم همین متعهد بود به تمرین ستاره قطبی و آموزشهای این سایت هست…
و نکته مهمی که هست اینه که بهشت مثل یه خونه نیست که بسازی و تموم بشه…ما یادمون میره…بهشت یه فضای فیزیکی نیست…بلکه محموعه ای از تجربیات هست که ما با افکارمون میسازیم…من خودم انقدر این رو یادم میره…و تا اهمیت خیلی خیلی جدی گرفتن این تمرینات رو یادم میره باز به سرعت اول احساس خوبم افت میکنه و بعد اگه بذارم ادامه پیدا کنه اتفاقات خوب مغکوس میشن….
یعنی من هر روز به قول خودم تمرینات رو انجام میدم اما هر روز با اون کیفیت و شور و شوق نیست پس نتایج کاملا متفاوته…اما انصافا احساس خوبم پایدارتر از قبل هست…و به این دلیل به خودم تبریک میگم
من دوباره از امروز با یه تعهد جدید و یه درک جدید از ستاره قطبی شروع کردم به برنامه ریزی و خلق روزم
امیدوارم که اینبار بهتر عمل کنم و نتایج بهتری بگیرم
امیدوارم این نوشته به دوستانم هم کمک کنه…
در پایان باید از آقای یزدان نظری به خاطر نظر بسیار ارزشمندشون تشکر کنم…خوندن نظر ایشون چراغ های زیادی در ذهن من روشن کرد…حتما نظر ایشون هدایت خداوند بوده برای من و براشون از خداوند آرزوی موفقیت های بیشتر رو دارم
به امید الله مهربان که هممون هدایت بشیم به خلق بهشت
به نام الله هدایتگرم به سمت خواسته هام
دوست ارزشمندم، سعیده جان سپاسگزارم ازت، به خاطر کامنت ارزشمندت و سراسر اگاهی برام
خدایا شکرت که هدایتم کردی تا بخونم این نوشته ها رو، تا به یاد بیاورم که خداوند قادره از بینهایت طریق هدایتمون کنه، به وسیله بی نهایت دستانش که انسانها میتونن باشن، همین انسانهای معمولی از نظر خودمون که اطرافمون هستن و هر روز باهاشون معاشرت میکنیم، میتونن حامل پیامهای خداوند باشن که از طریق این ادم، خداوند داره بهم میگه، هدایت و نشانه های خدا حتما، یه چیز عیجب و غریب ومعحزه گونه نیست،
ولی وقتی به مرحله ای برسم و بتونم در هر چیزی، در هر ادمی، در شرایطی، در درونم و در سکوت و تنهایی ام، در شلوغی های ذهنم و شلوغی های جامعه بیرونم بهشون، هدایت بخوام از خداوند، خداوند هرگز بی جوابم نداشته و نخواهد گذاشت، من باید قلبم رو شفافتر و پاکتر کنم تا با وضوح بیشتری، توانایی درک این چنین الهامات رو که ممکنه از هر طریقی بهم داده بشه رو درک و دریافت کنم
اول باید طالب دریافتش باشی تا بهت داده بشه
خدایا من واقعا نیازمند و طالب راهنمایی های تو هستم در لحظه به لحظه ی زندگیم، دارم ارام و پیوسته، سعی میکنم بهتر وصلتر باشم زمانهای بیشتری رو و زندگی ام هم به همون اندازه، به اندازه کار کردن و متعهد بودنم برای انجام کارهای درست طبق قوانین، معجزه ها برام رخ داده و دریافتش کردم و میکنم
نشونش سرخ کن عالی که، همسرم اورد خونه، چیزی که ماه ها منتظر داشتنش بود
نشونش روابط عالی منو همسرم با همدیگه ست وفتی که من سعی کردم خودم، خودمو همنجوری که هستم دوست داشته باشم با خودم در صلح باشم و با خدای خودم متصلتر، وقتی که سعی کردم با استفاده از شکرگزاری و توحه به نکات مثبت در هر لحظه، هماهنگی ذهن و روحمو بیشتر و بیشتر برقرار کنم
نشونش هدایت شدن به سمت انسانهایی هستش که با احترام و ادب با من رفتار میکنن و بهم تخفیف میدن موقع خرید
نشونش لذت بردن بیشتر از طبیعت زیبای اطرافم هستش و دیدن زیبایی های هر چه بیشتر، چیزی که قبلا متوجهش نبودم، مثل همین اسمان ابی بی انتها با ابرهای زیبا
مثل پرواز دسته جمعی پرنده ها، مثل برگهای سبز و هزار رنگ درختان
مثل کوهای پوشیده از برف و درخت، خدایا شکرت هزاران هزار بار شکرت که هر روز زیبایها و نعمتهای زندگیم بیشتر و بیشتر میشود
الهی شکرت برای امروز زیبا
خدایا شکرت که هدایتگرم هستی در این مسیر زیبای زندگیم از بینهایت دستانت، امروز یکیش خوندن این کامنت ارزشمند بود، سپاسگزارم دست خوب خداوندم، سعیده جان
خدایا شکرت که بهم گفتی ستاره قطبی رو جدی بگیرم که کارسازه
خدایا شکرت که بهم گفتی ادما، همین ادمای کنارت حتی، میتونن حامل ابلاغ و رساندن نشانه هایت باشن از طرف ربم
خدایا شکرت که بهم گفتی، میگی و همواره در حال گفتنی
خدایا هوش و حواسم و چشم و گوشم رو محرمتر گردان به درک و دریافت هر چه بهتر هدایتهایت
دوست خوبم تن سالم، دل خوش و جیب پر پول و سعادت دنیا و اخرت روزی ات باشه انشاءالله
سلام دوست خوبم سارای عزیز
سارا جان چقدر خوشحال شدم برام نوشتی که بیام ببینم اون موقع چجوری فکر میکردم
واقعا به خودم تبریک گفتم چون واقعا درکم از هدایتها و عملم به اون درک از هدایت بارها و بارها بهتر شده….استاد عزیزم رو بی نهایت بار دعای خیر میکنم که ما رو به آسون ترین و کاراترین روش برای خوشبخت زندگی کردن مسلح کرده که ما رو از تمام روش های دیگه…از تمام اون دست و پا زدن های الکی که مردم درگیرش هستند بی نیازمون میکنه
خدایا شکرت دراین مسیر هستیم
درسته هنوز اون خواسته های بزرگم رو ندارم اما خیلی زندگی ام روون شده و به میزان تعهدم خوشبختی و نعمتهای خدا رو به آسونی جذب میکنم
الان درک هدایتها برام راحت تر شده….مدام از خداوند سوال میپرسم و اجازه میدم تا در زمان مناسب هدایتم کنه و به ایده ها سریعتر عمل میکنم…به چه اندازه؟ به اندازه ایمانم….نتایجم هم به اندازه ایمان هست
سارا جان دوست خوبم
مسیر درستی رو داری میری
به همین تمرکز روی زیبایی های خودت و زندگی ات ادامه بده که کلید اتصال به خالق زیبایی آفرین ماست….متصل بودن تنها راهکار همه مسائل ماست…هدایت ها خودشون میان….
واقعا الان میتونم درک کنم که استادم میگه وقتی توی مدار خوب باشی نعمتها لاجرم میان توی زندگی ات و تو اصلا نمیتونی جلوش رو بگیری یعنی چی….من اینها رو تا تجربه نکرده بودم نمیتونستم درک کنم
با امید به الله یکتا که این مسیر رو ادامه بدیم تا ما هم مشمول رزق بی حساب خداوند بشیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و دوستانم
خدا رو سپاسگزارم که درخواست امروزم را پاسخ داد . من امروز صبح در مورد موضوعی به مادرم گفتم من میخوام هدایتی عمل کنم و بعدش برای خودم سوال شد چطوری هدایت رو بطلبم ، و همین امروز استاد این فایل رو روی سایت گذاشتند که دقیقا پاسخ سوال من بود. من به جریان هدایت و نشانه که استاد فرمودند ایمان دارم و از این نشانه هر روز استفاده کردم و دقیقا پاسخ سوالی که ذهنم رو درگیر کرده بود را گرفته ام و خدا را بینهایت سپاسگزارم. من هر فایلی که در سایت کلیک میکنم بدون اینکه از محتوای آن با خبر باشم همیشه در راستای سوالات ذهنم بوده و پاسخ گرفتم و حتی بسیاری از مواقع تایید اندیشه هایم بوده که به من گفته داری درست فکر میکنی .خیلی سپاسگزارم از شما استاد عزیز و همه دوستانی که زحمت میکشند .