دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2667 روز

    بنام خداوند یکتای مهربان

    استاد عزیزم سلام

    من الان در بین دوتا تصمیم قرار گرفته بودم که بدهی ام را پرداخت کنم یا قدم سوم را خریداری کنم !

    و با توجه به اموزه های که از شما فرا گرفتم و باورهای فراوانی که ساختم ندای درونی من این را سر میدهد که اول از همه بدهی ام را پرداخت کنم تا با ذهنی باز و خلاق نسبت به فرا گیری آموزه ها بپردازم و به قلبم گوش میکنم و باور دارم که فردا درامد چند برابری بخاطر عمل به همین یدونه قانون نتیجه کارم خواهد بود و فعلا تمرکزم را روی همین فایلهایی که دارم می گذارم تا جهان مرا بسوی پاداش های بزرگتر هدایت کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    آزاده رضوی گفته:
    مدت عضویت: 2312 روز

    سلام استاد عزیزم،این فایل نشانه امروز من بود واقعا باید بگم کاملا عالی و به جا بود و چقدر من عاشق این نشانه ها هستم.. استاد من دقیقا همش دلم میخواست کار مورد علاقمو شروع کنم و تنبلی میکردم واسه شروع تغییرات، بعد به یه کار هدایت شدم که خودمم میدونستم اون کار دلخواهم نیست اما گفتم چند ماه میرم و درآمدی کسب میکنم از خونه موندن بهتره و بعد همزمان مقدمات کار دلخواهمو فراهم میکنم خلاصه هدایت خواستم و نشونه گذاشتم که خوب بود و رفتم و اوایلش خیلی هم ذوق داشتم براش که وسوسه شده بودم که شایدم بیشتر از چند ماه ادامه بدم چون هم درآمدش خوب بود هم پرسنل هم محل کار خلاصه همه چی عالی می نمود.. اگرچه بازم با درامد شغل رویایی من فرسنگها فاصله داشت اما کم کم انقدر شرایط مختلف توی کارم پیش اومد و سخت شد که دوبار رفتم انصراف بدم که قبول نکردن و الان فقط منتظرم قرارداد سه ماهم تموم شه که بیام بیرون البته همین الانم بابت این کار و درامدش شکر گزاری میکنم و خیلی خیلی تجربه های فوق العاده و درسهای بزرگی ازش کسب کردم و کلی ترمز پیدا کردم باهاش و کلی خودمو شناختم و نقاط ضعف و قوتم و پیدا کردم و خلاصه بینهایت برام سود داشت اما چون اصلا با شغل رویاییم مطابقت نداره دلم میخواد هرچه سریعتر کار دلخواهمو شروع کنم و الان با این فایل فهمیدم این کار باید میومد تا بعنوان نشانه شروع مسیر اصلیم باشه تا بفهمم این کار که همیشه وقتی از شغل رویاییم ناامید میشدم بعنوان گزینه بعدی بهش فکر میکردم اصلا کار من نیست (چون این یه کاریه که طبق رشته من همیشه نیرو نیاز داره و درامدش هم برای اونا که معمولی فکر میکنن خوبه و من همیشه بعنوان یه گزینه گوشه ذهنم داشتمش و وقتی استرس کار رویایی مو داشتم میگفتم حالا اگه شغل رویاییم نشد فوقش این کارو میرم همیشه م که نیرو نیاز دارن و هست برام) و تجربه کردن این کار باعث شد دیگه بعنوان یه گزینه دوم برای همیشه از ذهنم پاکش کنم و یه راه بیشتر برام نمونه: شغلِ رویاییم..

    .

    الان با قدرت میخوام به امید خدا هدفهامو واسه سال جدید بنویسم و براشون قدم بردارم

    من در زمینه کارم فقط یه راه دارم..رسیدن به شغل رویاییم و موفق شدن💪🏻

    خدایا به امید تو❤️

    تنتون سالم استاد عزیزم..آخه این همه آگاهی رو باید با طلا نوشت بخدا هیچکس این حرفا رو نزده تا حالا و نمیزنه..این اگه وحی نیست اگه هدایت نیست پس چیه.. خدارو شکر برای حضور مقدستون .. زنده باد🙏🌺

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مريم بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2667 روز

    سلام وقت بخیر به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    من قدر این فایلهای رایگان رو میدونم و خیلی خیلی ارزشمند هستند و کسانی که در راه کشف قوانین جهان و پیشرفت شناخت خود و جهان هستند قدر این فایلهای به ظاهر رایگان رو میدونند چون بهاشو پرداختند از نظر من به طور مثال خود من چندین ماه پیش در شرایطی زندگی میکردم و با شخصی زندگی میکردم که افکارش و شیوه زندگیش اصلا با من و افکار من هم فرکانس و هم فاز نبود و خیلی عذاب میکشیدم به خاطر بعضی از مسایل مثل دوری راه از منزل تا محل کار و یک سری تعهد های قبل که داشتم مجبور کرده بودم خودم رو که کنار بیام و حرف اطرافیان و بد فکر نکردنشون در مورد من خیلی خیلی برام مهم بود از طرفی خودم رو قانع میکردم که من باید تو شرایط ایده آل زندگی کنم از جهت مالی و منطقه زندگی و از طرفی عذاب روحی میکشیدم به دلیل منطقهای اشتباه و زورگوییها و فشار های روانی خیلی دوست داشتم از این شرایط خلاص شم ولی جراتش رو نداشتم که مطرحش کنم و از طرفی تحمل سختی رو نداشتم . تا اینکه تحت یه اتفاق به ظاهر خیلی بد مثل دعوا و زد و خورد من 4صبح برای همیشه اونجا رو ترک کردم الان حدود 7 ماه از اون اتفاق میگذره تازه تازه دارم متوجه میشم چقدر راحت شدم چقدر تو عذاب بودم اطرافیان که از بیرون ماجرا منو میدیدن تازه خیلی مسایل رو نمیدونستن میگفتن تو خیلی صبوری بیخودی داری و افسار زندگیت از دستت خارج شده ولی من مدام مقاومت داشتم و در مقابلشون گارد داشتم و میگفتم شما متوجه نیستید من مجبورم اگر از اینجا برم زیر تعهدم زدم و مسایل مالیش هم برام مثل هزینه کرایه ماشین و غیره دوبرابر میشه ولی الان نه تنها در آرامش روحی هستم بلکه با اینکه خارج از تهران هستم و حل کارم تهرانه و مسیر طولانیه هم کرایه این مسیر برام کمتر یا مثل همون مسیر قبلی هست و توی این مسیر فرصتی شده فایلهای استاد رو گوش کنم و از همه مهمتر استقلال مالی و رفتاری خودم رو دارم حتی جایگاهم عوض شده تو محل کارم و حقوقم بیشتر شد عزت نفسم بالاتر رفته با عزیزانم زندگی میکنم و حتی میتونم تو مسایل مالی کمکشون کنم بیشتر دارم خودم و اونارومیشناسم بیشتر میفهمم از زندگی چی میخوام و برنامه ریزی برای آینده داشته باشم و چون قصد مهاجرت دارم بیشتر مصر هستم برای رفتن حتی این شرایط بهم نشون داد باید مهاجرت کنم و خیلی کمک کرد به این قصد که باید رفت و هر روز تو این مسیر طوری به اطرافم نگاه میکنم که تصویر سازی دارم برای خیلی چیزا مثل اینکه وقتی تو هواپیما هستم از اون بالا این خونه ها و مزرعها چقدر خوشگلتر و کوچیکترن مثل ماکتن .خیلی برام هضمش سخت بود اون اتفاق 4 الی 5 ماه طول کشید تا متوجه بشم به نفعمه و همه این اتفاقها مثل :تهمت ×نارو زدن×الفاظ بد×حمایت نشدنم از اشخاصی که توقع داشتم همه اینها به ظاهر خیلی برام تلخ بود ولی یاد میگیرم که رو کسی حساب نکنماز کمی درآمدم نترسم از افرادی کنجکاو تو زندگی دیگران هستم دوری کنم و کلا حذفشون کنم و از همه مهمتر تو دل ترسهام برم فقط و فقط رو خدا حساب کنم و واقعا متوجه شدم باااااااید این اتفاق میوفتاد چون خودم جرات و شهامتش رو نداشتم قانون به اجبار منو تو این شرایط به ظاهر بد قرار داد تا از این به بعد مسیر درست و مستقل و شهامت و توکل رو انتخاب کنم و دارم نتایج رو میبینم که چطور خداوند همه جوره همه جوره انسانها و شرایط رو برام جمع کرده و دارن تو این راه کمکم میکنن چون فقط به خودش چشم دارم و از خودش میخوام نه از بنده اش و شکرگزارشم تو هر لحظه و به این خاطر بیخودی نیست که من وامثال من این فایلهای به ظاهر رایگان رو میبینیم و میشنویم حداقل خود من که بهاشو پرداختم با اشتباهاتم (نمیدنم این برداشت درسته یا نه )ولی حسم میگه قبلا هم این فایلها بوده و شنیدی و دیدی پس چرا الان با اعماق وجودت میفهمیشون

    خیلی خیلی سپاسگزارم استاد عزیزم خیلی وقت بود میخواستم این مطالب رو بنویسم ولی الان با دیدن این فایل به سوالام پاسخ دادین خیلی دوستتون دارم و از خداوند سپاسگذارم که شما رو تو زندگیم قرار داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    محمدحسین رضازاده گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    به نام خداوند هدایتگری که به شدت کافیست

    به نام خداوندی که برای تک تک لحظات زندگی ام به شدت کافیست

    بع نام خداوندی که غیراون به هیچ کس وقدرتی نیاز ندارم

    به نام خدایی که همین نزدیکیست ومث کوه پشت من بنده اش ایستاده

    به نام خداوندی که وقتی فهمیدم منودوست داره ازم محافظت میکنه باکله رفتم تودل ترسهام

    به نام خداوندی که فهمیدم با تضادها میخواد منوبه خواسته هام برسونه سعی کردم تسلیمش باشم وبگم خدایا من امیدم به توست هرچی خیرهمون میشه وسعی کردم آروم باشم بسپارم بهش اعتماد کنم بهش هر لحظه راضی باشم اززندگی ام راضی باشم حتی اون اتفاق مرگ همراهش باشه بازم میگم خدایا من تسلیمم ومن باید بمیرم عیبی نداره میمیرم ولی ناامید نمیشم ولی نمی‌گذارم نجواها ترس ها منوازتو دورکنه حتی دنیا روسرم خراب بشه بازم یه صدایی ازدرونم میگه صبرداشته باش این به نفعته آروم باش اعتماد کن به من اره اعتماد کن به من توهدایت خواستی توکمک خواستی توراه ومسیر رستگاری خواستی منم دارم پاسخ میدم بهت باهمین نشانه هااتفاقات توقلبت روپاک نگه دار صدای نجواها روکم کن بسپار به من صدای من روبشنوسپاس گذار باش باورداشته باش

    میخوام فریاد بزنم بگم خدایا منوببخش اگر یه روزایی تومیخواستی منوهدایت کنی ولی من به خاطر عجول بودن وحرص طمع به خاطر ترسو بودن ضعیف بودن اسیر نجواهای ذهنم شدم وگذاشتم دنیا لهم کنه بعدبفهمم خدایا منوببخش که باکوچک ترین تضاد شاکی شدم و به بودنت شک کردم ونمیدونستم عیب ازخودمه ازفرکانس های خودمه باورهای خودمه ازضعیف بودن خودمه از شرک خودمه نادان بودم جاهل بودم تومنوببخش

    وخدایا توراسپاس گذارم منوهدایت کردی بیام اینجا وازطریق دست مهربانت متوجه بشم عیب ازمنه وگرنه عدالتت خیلی هم درسته و دقیق این منم باباورهای شرک الودم فکرکردم توبهم ستم کردی ولی باراهنمایی های دست مهربانت۸ وخواندن قران فهمیدم این خودمم به خودم ستم کردم اینم من دارم چوب فرکانس های۸ا سالی خودمم رومیخورم سیستم عیب نداره من عیب دارم من کوچک بودم خدایا توراسپاس گذارم که هدایتم کردی اینجا بفهمم تضادها نیومده منونابود کنن برعکس تضادها اومدن منورشد بدن برعکس منو به خواسته هام برسونن واینجابود این درخواست خودم بود که خدایا هدایتم کن راهی بزار۸جلوم وتوگذاشتی ودوباره من باید بفهمم بابا من هدایت خواستم که خداهدایتم کنه به راه راست به مسیر نعمت رحمت برکت وخدا این تضاد روگذاشته جلوی من مثلا کارم روازدست بدم یا هزارتا تضاد دیگه که به ظاهر خیلی بد حالا برای هرکسی فرق میکنه هدایتش تضادی بهش برمیخوره ولی درکل بیس یکی است که به خواسته مون برسیم به اون هدفی میخواهیم برسیم بازم بازانو زدن جلوی اون تضاد دوباره بااحساس بد از خواسته ام دورمیشم یعنی اجازه نمیدم که هدایت کارشو بکنه تسلیم نیستم سعی نمیکنم آرام باشم سعی نمیکنم احساس امیدداشته باشم یعنی به دید خیر نگاه نمیکنم بهش وشروع میکنم بااه وناله فرکانس بدفرستادن به جهان هستی واوضاع روبیشتر خراب میکنم دقیقا استاد میتونست به جای دید خیر وفرکانس خوب فرستادن وصبرکردن میتونست اه وناله کنه شکایت کنه احساس بدداشته باشه وفرکانس بد فرستادن به جهان هستی الان این زندگی این ارامش رونداشت ومحروم میشد ازنعمتها ازخوشبختی آره اینجاست باید بدونیم که تضادها خیروازطرف خداست واقعا خیلی سخته کنترل ذهن توزمانی به تضادی میخوریم ولی اینجاست ایمان خودش رونشون میده تسلیم بودن خودش رونشون میده اون جاست اگرذهن روکنترل کنیم درهای بی نهایت رحمت نعمت الهی بازمیشه به روی آدم

    خدایا توراسپاس گذارم که اینجاهستم وهروزکه میگذره دارم قدرتمند ترمیشم دارم درس زندگی روبهتر یاد میگیرم واقعا چقد احساس قدرت میکنم خدایاخودت میدونی که چکار کردی بامن وسپاس گذار شماهستم ای استاد نازنینم ای دست مهربان خدا که اینقد زیبا تجربیاتتون الهام تون روبه ماهم میگید تاماهم رستگار بشیم هم۸دردنیا وهم دراخرت واقعا تحسین تون میکنم بابت قلب وروح بزرگی که شما دارید عاشقانه وبدون هیچ منتی به۸ما میگید راه روش زندگی رو بارها به خدا میگم خدایا اگر منواینجا هدایت نکرده بودی چه بلایی سرم میومد خدایا سپاسگذارم که منو ازظلمات وتاریکی غفلت وجهل هدایت کردی به سمت نوروروشنایی به سمت مسیری که پرازخیروبرکت رحمت بیکرانت ای پروردگار جهانیان ای تنها منبع قدرت ای که همه عالم تحت فرمانرواییت هستن وحمدوثنا توروبه جامیارن خدایا توراسپاس گذارم درهای۸بی کران علمت روبه روی مان بازکردی تا روزبه روزبادرک بهتری به سمت خواسته هامون رسالتمون دراین دنیا که بهترزندگی کردن وکمک کنیم تا جهان هم جای بهتری بشه حرکت کنیم خدایا توراسپاس گذارم بابت هدایتت به سمت بهترشدن وگسترش جهان هستی که فقط دوست داری همه جهان هستی ومخلوقاتش روزبه روزرشد کنن که منم لیاقت داشتم جزاین مسیرباشم ودرمسیر گسترش قدم بردارم واقعا خدایا شکرت خدایا شکرت بابت ثانیه به ثانیه زندگی ام که دارم لذت میبرم ورشد میکنم خدایا شکرت هر لحظه داره ایمانم بیشتر میشه تسلیم ترمیشم خالص ترمیشم

    یه مدت بود به یه سری تضادها برخوردم چون هنوز درکم پایین بود خیلی فشاربهم وارد شد اولش ناامید شدم و همینجورازخودم سوال میپرسیدم چرا این اتفاقات داره میفته من که دارم روی باورهام کارمیکنم این حرفها ولی خدا گواه باورداشتم این اتفاقات بیرون ازنظام باورهای۸من وفرکانس های من نیست یعنی همین پذیرفتن مسولیت اتفاقات واقعا آرومم کرد سعی کرد تومسیر بمونم وهرچی بیشتر تومسیر موندم وکارکردم روی خودم فایل های مث وضوح ازطرق تضاد وفایل هایی که درمورد تضاد ها بود ناخواسته ها بودخیلی بهم کمک کرد کامنت های دوستان خیلی بهم کمک کرد تا خداروشکر درکم بهتر بشه یعنی بهتر درک کنم وبپذیرم تضادها هم جزیی ازبازی هدایت آروم ترشدم وازخدا میخوام روزبه روز بیشتردرک کنم قوانین ثابت جهان هستی رو روزبه روز خالص تربشم موحد تربشم روزبه روز بهتر تشخیص بدم وببینم نشانه هارو واقعا روزبه روز بیشتر سعی کنم درلحظه زندگی کنم تسلیم ترباشم واقعا این فایل هم یک چراغ راهنمایی ازطرف خداست یه نشانه ازطرف خداست این فایل هم پاسخی ازطرف خداست که ایمانم بیشتربشه واقعا من خیلی خیلی ازاین فایل هم لذت۹بردم وهم ایمانم راسخ ترشد برای ادامع مسیر فقط میدونم بگم خدایاسپاسگذارم ازت هر لحظه من بنده نارنیت روهدایت میکنی به راه راست به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شدگان وخدایا ازتومیخوام همینجور تاالان کمک کردی بهم حمایتم کردی تواین۸مسیر ثابت۸قدم باشم بیشتر وبیشتر کمک کنی که بمونم تواین مسیر وبتونم این مسیر زیبا که یک عمردنبالش بودم پیدا کردم روادامه بدم تا به رستگاری برسم الهی به امید تو🕋❤

    امیدوارم درپناه حق شادو ثروتمند وسعادتمند دردنیا واخرت باشید 🌸 دوست دارم خدا🕋❤😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2383 روز

      به نام خداوند آسمانها و زمین

      سلام دوست عزیزم

      ممنونم بابت کامنت ساده و بی ریا و بدون ماسک شما

      خیلی لذت بردم

      خیلی زیبا و خالصانه درخواست کمک و هدایت کردید

      خیلی خاضعانه و با نگاه بنده و رب، به خداوند نگاه کردید وشکرگذاری کردید و من هم شما رو تحسین میکنم بابت این نگاه معنوی و عاشقانه که به خداوند، رب و صاحب اختیار جهان دارید

      ممنونم بابت کامنت شما و از همین خداوند که همواره و در هر حال باماست و بر خود واجب کرده که ما رو هدایت کنه درخواست دارم که سعادت دنیا و آخرت رو نصیب هممون کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2819 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان ارزشمندم که دارن روی خودشون کار میکنن تا بتونن به قول سهراب سپهری چشمهاشونو بشورن و جور دیگه ای به زندگی نگاه کنن.

    این بزرگترین هنر و قدرته که بتونی ذهنتو کنترل کنی و مثبت اندیش صرف باشی. حتی اتفاقات ظاهرا بد رو هم خوب ببینی، نه تنها ناراحت نشی بلکه خوشحال هم بشی و خدارو شکر کنی که با این اتفاق ناخواسته یا تضاد داره بهت کمک میکنه خواستت رو بشناسی و با ایجاد باورهای خوب به سمتش حرکت کنی!

    وقتی به چنین حدی از قدرت برسی یک انسان شکست ناپذیر و ضربه ناپذیر میشی که هیچ طوفانی نمیتونه حتی اونو بلرزونه چون ریشه هاش تو عمق خاکه.

    طبیعتا همزمان که داری رو خودت کار میکنی و داری برای خواسته هات باورهای مناسب میسازی، بیشتر اتفاقات خواسته برات رخ میده اما اگر یه اتفاق به ظاهر ناخواسته برات میفته باید “باور” کنی که این اتفاق برات “خیره” و در نهایت به نفع توئه چون باعث میشه به خواستت نزدیکتر بشی!

    #باور الخیر فی ما وقع” یا هر اتفاقی بیفته به نفع منه بهت کمک میکنه که بجای ناراحت شدن از این اتفاق ناخواسته، بتونی از ناخواسته “اعراض” کنی یعنی احساست رو خوب نگه داری و به خواسته ات تمرکز کنی.

    (اعراض از ناخواسته و تمرکز بر خواسته) کاریه که باید هر لحظه انجام بدی!

    اینم بدون ناخواسته نه تنها بد نیست بلکه بهترین دوستته چون بهت میفهمونه که دقیقا چی میخوای.

    آخه تو هنوز خودت هم نمیدونی دقیقا چی میخوای؟

    درواقع هیچ اتفاقی به خودی خود بد یا خوب نیست این زاویه دید ماست که مشخص میکنه اون اتفاق خوب باشه یا بد.

    مثال پیکان دنده آرژانتینی استاد رو به یاد بیار که وقتی گم شد استاد چون باور هر اتفاقی بیفته به نفع منه رو داشت احساسش بد نشد و به هدفهای بزرگتر و شغلهای بهتر از مسافر کشی فکر کرد و الان بهترین ماشینهای دنیا رو داره!

    دزدیده شدن ماشین به نفعش شد چون اگر نمیدزدیدنش شاید هنوزم راننده تاکسی بود!

    فرایند ایجاد یک خواسته در وجود ما یا با دیدن خواسته هاییه که قبلا دیگران بهش رسیدن یا با برخورد ما به یک تضاد یا ناخواسته

    تضاد یا ناخواسته برای این رخ میده که ما خواسته مون رو بشناسیم اما اگر خودمون از قبل خواسته مون رو شناخته باشیم و به سمتش حرکت کرده باشیم ناخواسته کمتری برامون رخ میده.

    البته اگر خوب رو خودت کار کنی بیشتر اتفاقات خواسته برات رخ میده اما ممکنه اتفاق ظاهرا ناخواسته هم برات بیفته

    سوال اینه چرا با اینکه ما رو خودمون کار میکنیم باز هم اتفاقات به ظاهر ناخواسته رخ میده؟

    چون فرکانسهای ما ۱۰۰ درصد پیور و خالص نیست به هر حال ما یکسری فرکانسهای نامناسب هم داریم چون نمیتونیم ۱۰۰ درصد کامل ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم.

    الزاما حتما نباید اتفاق ناخواسته ای رخ بده تا ما خواسته مون رو بشناسیم اما ممکنه مسیر رسیدن به خواسته از یک اتفاق به ظاهر ناخواسته بگذره.

    در نهایت همه چیز خیره نیروی حاکم بر جهان خیره الخیر فی ما وقع

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2786 روز

    به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب و صاحب اختیار وهاب من

    سلام

    سپاسگزار خداوندی هستم که با هدایت و حمایتش امروز هم مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.

    روز شمار تحول 😍😍من روز ۶۰ ام:

    این یکی از فایل‌هایی که من خیلی دوستش دارم و سعی کردم بهش عمل کنم

    یکی از عملکردهای عالیم این بود که ورودی های زندگیم رو بررسی‌ می کنم که از راه درست باشند. و چقدر خدا در این مورد هدایت و حمایتم می کنه، اینقدر عالی من رو از این موارد محافظت می کند که هر لحظه شاکرتر میشم.

    یک نمونه اش رو بخوام بگم، سال قبل اون موقعه که اینترنت ایران رو کلا قطع کرده بودن و فقط به سایت های ایرانی دسترسی داشتیم، بعدش که وصل شد پروکسی ها به سختی وصل می شد ، شما یک فایل تصویری توی کانال تلگرام گذاشته بودین من هرکاری می کردم​ دانلود نمی شد، منم رهاش کردم و گفتم در زمان مناسب بهش هدایت میشم، تا اینکه یکی از دوستانم رو دیدیم، که ایشون عضو کانال هایی که فایل های اساتید موفقیت رو می ذارن، گفت فایل آخر. استاد عباسمنش رو شنیدی؟ گفتم محصول؟ گفت نه دانلودی ، من تعدادی از آخرین فایل های سایت رو گفتم گفت نه از اینا جدیدتره، در مورد همون قطعی اینترنته ، گفتم حتما اونه که استاد توی کانال تلگرام گذاشته ، نه نتونستم دانلودش کنم، با شیریت برام فرستاد ، به طرز خیلی خیلی عجیبی من این فایل رو نمی دونستم گوش کنم، یعنی پلی می کردم ، چند تا جمله رو که می شنیدم یه کاری پیش میومد، یا کلا تمرکزم برداشته می شد. اصلأ به طرز عجیبی نمی تونستم بشنومش، گفتم نمیشه باید اول فایل تصویری توی تلگرام رو ببینم که بتونم تمرکز کنم وقتی که دانلود شد، دیدم شما توی اون فایل میگین در مورد مسئله اینترنت توی دوره ۱۲ قدم یک فایل گذاشتین. خدای من ، اصلأ داشتم اشک می ریختم و از خدا سپاسگزاری می کردم که اینقدر مواظبه​ ورودی‌های منه، که از راه درست باشن، فوری اون فایل رو پاک کردم ، چون اون فایل یک محصول بود که من بهاش رو پرداخت نکرده بودم، حتی نذاشت یکبار گوشش کنم.

    و یکی دیگه مواجه با تضادهاست، که تضادها به خودی خودی خیر یا شر نیستند بلکه باورهای ما و واکنش ما به اون تضاد تعیین کننده خیر یا شر بودنه اون تضادهاست. از وقتی که من با قانون آشنا شدم. مخصوصاً متعهدانه تر عمل می کنم، هر اتفاقی برام پر از خیره و برکته، خدا رو هزاران مرتبه شکر.

    اتفاق به خودی خود هیچ معنایی نداره، می دونه به نفع من باشه یا می دونه به ضرر ما باشه. نتیجه این اتفاق بر می گرده به باورهای ما.

    وقتی ما از خدا درخواست می کنیم و از خدا کمک می‌خواهیم هر اتفاقی بیفته در راستای رشد ماست.

    و دقیقا زمانی که پرنده به شاخه درخت زیر پاش بیشتر از بالهای خودش اعتماد می کنه و اون جا شده منطقه امنش، با دیدن پرواز پرنده ها ( وضوح خواسته ها) دلش پرواز کردن و دیدن زیبایی های دنیا از آسمان رو می‌خواد، اما ترس داره که بپره، میگه حالا همین شاخه که هست ، از اینجا هم می تونم مقداری از اون زیبایی‌ ها رو ببینم، و از اونجا که خدا از رگ گردن به ما نزدیک‌تر و اجابت کننده خواسته های ماست و برای ما بهترین برنامه ریزی ها رو داره، اون شاخه درخت رو می شکنه و ما با مواجه با اون تضاد ویژگی ها و توانایی های بالقوه و بالذات مون رو بروز می دیم و شروع به پرواز کردن می کنیم و بعد با دیدن اون همه زیبایی و با تجربه خودمون در چنین لولی ، از اون اتفاق به عنوان بزرگترین نقطه عطف زندگیمون یاد می کنیم، و خدا رو شکر می کنم برای تمام اتفاقات و تضادهایی که در ورود هزاران خیر و نعمت به زندگی من شدن.

    یک نکته خیلی مهم دیگه در این فایل:

    اگر ما قوانین جهان هستی رو بدونیم اصلأ سوپرایز نمیشیم، اصلأ نمی گیم، چرا؟ کاملاً می دونیم ، چرا اینجوری شد ؟ چرا من؟

    می دونیم که خودمون داریم اتفاقات رو رقم می زنیم، در واقع اتفاقات معنا ندارن، شما بهشون معنا می دین،

    قانون اینه که ما در هر لحظه داریم فرکانس مون رو به جهان هستی می فرستیم و جهان هستی با توجه به فرکانس اون لحظه مون داره اتفاقات رو رقم می زنه، کاری به یک ساعت قبل و یک سال قبل نداره، اصلأ مهم نیست قبلاً چیکار کردی. از این لحظه ای که داری روی باورهات کار می کنی. داری جور دیگه ای فکر می کنی ، اتفاقات جور دیگه ای رقم می خوره. در هر لحظه در این مسیر زندگی، اتفاقات آینده رو رقم می زنی داری می چینیش داری، درست می کنی.

    هیچ چیزی در آینده شما ایستا نیست، منظورم از آینده یک دقیقه بعدها نه ۵۰ سال بعد.

    هیچ چیزی در یک دقیقه بعد ما، از قبل مقدر نشده، چیزیه که در همین لحظه میشه تغییرش داد.

    استاد محکم بودن کلامتان، کل تنم رو لرزاند.

    این قدرت رو به دست بیارید، این اتفاقات رو رقم بزنید که : من در هر لحظه دارم زندگی خودم رو درست می کنم

    دوتا نکته رو با هم مرور می کنیم:

    ۱_ اتفاقات به ظاهر بدی که برای شما می افته، بعد از کارکردن روی باورهاتون، بد نیست، اونا فضا رو باز می کنند که به خواسته ات برسی. این نشانه است، خدایا دمت گرم که راه باز کردی برامون.

    بنابراین همه چیز تغییر می کنه وقتی باورهای شما تغییر می کنه، و این تغییرات در جهت مثبته. مگر اینکه شما بار معنایی متفاوت بهش بدین،

    همه اتفاقات وقتی شما دارین روی خودتون کار می کنید داره به نفع شما روی میده، حتی اگر ظاهرش زشت باشه،

    استاد جان من عاشقتم برای این باورهای عالی که برای ما می سازید: الزاما همیشه هم اتفاقات بد هم نمی افته، وقتی که باید چیزی شکسته بشه و از اول ساخته بشه، این اتفاق می افته، خیلی از بچه‌ها از همون موقع که شروع کردن به تغییر باورهاشون، هر اتفاقی براشون افتاده هم ظاهرش خوب بوده، هم باطنش، هم نتیجه اش خوب بوده.

    ۲_ اتفاقات آینده شما در این لحظه داره رقم می خوره ، اگر چیزی رو بد ساخته بودی قبلا توی باورهات، در همین لحظه می تونی تغییرش بدی، زندگی شما در هر لحظه داره رقم می خوره، هیچ​ چیزی در آینده از قبل مشخص و مقدر نشده، هیچ چیزی نیست که نشه تغییرش داد، آینده منظورم یک دقیقه بعد، یک ساعت بعد، یک سال بعد ، ۵۰ سال بعده.منظورم همه ایناست.

    استاد جان من عاشقونم که اینقدر سخاوتمندانه و با عشق این آگاهی های ناب رو به ما به اشتراک می ذارید.

    استاد جان من عاشقونم که اینقدر لباس تون، ماشین تون، آرامش نگاه تون، کلام محکم و قاطع تون بهتون میاد، ماشاالله

    خدای من ببین چقدر ثروت، چقدر فراوانی در مدل های مختلف ماشین ، چقدر زیبایی در ابرهای زیبای آسمان ، چقدر تمیزی و کیفیت عالی در محیط. و از همه همه‌ی اینا لذت بخش تر صدای پرنده هاست که شده پس زمینه این فایل. خدایا شکرت شکرت شکرت.

    خدا جونم عشق من ، برای اینکه دیدن این فایل زیبا و پر از درس رو روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖💖💖

    در پناه خدا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    ⏳شصتمین برگ از سفرنامه من

    به نام او که نزدیک است؛

    سال پیش که تازه با این مباحث آشنا شده بودم، اولین چالشی که باهاش روبرو شدم شناخت واقعی خودم و خواسته هام بود. و این با تضادی که باهاش روبرو شدم، برام واضح شد. رویاهایی که دوباره به یاد آوردم و داشتند جان دوباره می گرفتند.. این درحالی بود که یک پروژه رو هم برای مدرسه باید انجام می‌دادم و آزمون میدادم که زیاد علاقه ای نداشتم بهش و ادامه دادنش، داشت براساس نگاه دیگران جلو میرفت و نه لذت بردن ازش. آگاهی هایی که از استاد می‌شنیدم در اون زمان، من رو تشنه تر می‌کرد که بیشتر بخوام بفهمم و درک کنم.

    خیلی قشنگ یادم میاد که استاد طوری حرف می‌زد از زیبایی ها، از همین چیزهای ساده ای که در دسترس همگی ما قرار داره که به خودم شک میکردم و میگفتم، من چشمام درست کار میکنن؟؟ چرا من نمیتونم داخل گل و درخت و آسمون و دشت و طبیعت زیبای اطرافم، این چیزایی که استاد میبینه و اینطور تحسین میکنه رو ببینم!! خیلی جدی شدم و بهم برخورد! که چشمام چرا نمیتونه این همه نعمت و زیبایی رو ببینه؟ و همین باعث درخواست جدیدی شد که: ‘میخوام چیزی که استاد میبینه رو من هم ببینم. میخوام بدونم دقیقا استاد داره چی میبینه که انقدر ذوق میکنه و مغلوب میشه در برابرش.’ من درخواست کردم که وقت بیشتری رو بتونم صرف گوش دادن به فایل ها و درک کردن شون داشته باشم، بیشتر با طبیعت خلوت کنم، بیشتر با خودم و خدای خودم خلوت کنم تا  یک سفر درونی رو آغاز کنم برای خودشناسی برای اینکه بفهمم دقیقا خواسته هام چی هستن، ارزش هام چی هستن، خدایی که میخوام از این بعد بهش نزدیک تر بشم چطور هست و…

    وقتی در آموزش ها و طبیعت و خودم غرق میشدم، کار کردن روی اون پروژه شروع کرد به کمرنگ و کمرنگ تر شدن و بعضی اوقات من رو می‌ترسوند که وای چرا انقدر کم کار شدم و دوست ندارم ادامه‌ش بدم! اگر کنار بزارم این کار و آزمون رو بقیه درموردم چه فکری میکنن؟ پدرم چقدر هزینه کرده، اون چی میگه؟ اما نکته قضیه اینجا بود که من درونم آرام بود و احساس خوبی داشتم، اینکه هر روز می‌نوشتم هر روز سپاسگزار تر میشدم و دوستی بین من و طبیعت هر روز بیشتر می‌شد واقعا لذت می‌بردم و به آرامش می‌رسیدم. تا اینکه یک روز، به خداوندی خدا حس کردم یه چیزی از جلوی چشمام برداشته شد!! من قشنگ دیدم انگار یه پرده نازک از روی چشمام کنار رفت و دیگه مثل قبل نمی‌دیدم!!! استاد خیلیی زیباتر میدیدم، خیلی بی قضاوت و با عشق میدیدم همه چیز رو. درخت ها همون درخت ها بودن، گل ها و باد و کوه و آسمان و ابرها و پرنده ها همونا بودن اما من مثل قبل نمی‌تونستم ببینم. یادم اومد داخل یکی از فایل هاتون می‌گفتید، قلب یکسری افراد بسته‌ست و نمیتونن چیزایی که کسایی که اینجا روی خودشون کار میکنند و می‌بینند یا می‌شنوند رو ببینن و بشنون! من اون روز اون پرده از جلوی چشمام برداشته شد و قلبم باز شد و من همون لحظه فهمیدم و انقدر مبهوت بودم که فقط اشک می‌ریختم. شروع کردم به دیدن و حس کردن خدا در هرچیز ساده و زیبایی.

    برای تجربه بیشتر این حس من بازم زمان میخواستم و دیگه عملا هیچ تلاشی برای اون پروژه نمیکردم چون قلبم بهم اجازه نمی‌داد!! هرچقدر ذهنم تلاش می‌کرد که برم سمتش، قلبم نمیذاشت و میگفت این راه درست نیست.برام سخت بود که رها کنم ولی واقعا دوست نداشتم دیگه ادامش بدم. یادم میاد پدرم خیلی مقاومت داشت و می‌گفت تو نمیتونی چیزی که دوسال براش تلاش کردی رو انقدر راحت رها کنی، اما استاد شما می‌گفتید “حتی اگر تا وسط راهی هم رفته باشم و براش کلی هزینه کرده باشم، اگر قلبم بهم بگه تمومش کن همون لحظه تمومش میکنم و کل جهان هم جمع بشن بگن این کارت غلطه، یک درصد هم شک نمیکنم به تصمیمی که قلبم بهم گفته بگیر.” این جمله هاتون خیلی برام بولد میشد و مطمئن بودم که باید تمومش کنم چون شرک میدیدم داخل مسیر! چون باورهای غلطی داشتم که باید روش کار می‌کردم چون باید توحید رو بهتر درک میکردم..

    کسی نتونست با تصمیم من کنار بیاد، اما منم دیگه فقط تمرکز رو گذاشته بودم روی خودم و اون معجزه زیبایی که برام اتفاق افتاده بود و هر روز آسمان برام جدیدتر میشد، غروب دیوانه‌م می‌کرد مخصوصا وقتی پرتوهای نور مابین ابرها میوفتادن.. آرایش ابرها بالای ۸۵درصد مواقع به شکل قلب و زیبایی های خاص جلوی چشمام ظاهر میشدن، و من برای اینکه ببینم واقعا درست می‌بینم هی عکس میگرفتم. من شروع به تغییر کردم…

    روز آزمون رسید، من با احساس خوب رفتم و واقعا برام نتیجه مهم نبود اما بخاطر ترس هام میخواستم قبول بشم، بخاطر دید دیگران نسبت به من دوست داشتم قبول بشم تا بقیه تحسینم کنند.. بعد از یک ماه نتایج اومد و من قبول نشدم. خیلی برام سخت بود! ذهن نجوا به پا کرده بود، پر از ترس، پر از احساس بد و من اون موقع روی قوانین کار نمیکردم هنوز. حالم بد بود و همش میگفتم الان بقیه دربارم چه فکری میکنن؟ الان چه اتفاقی میوفته؟ همه که روی من حساب کرده بودن و… اما اون تجربه، پر از خیر بود. اصلا جواب درخواست های من بود! چیزی بود که باید اتفاق میوفتاد. من اگر قبول میشدم باید داخل زمینه ای که علاقه‌ای بهش نداشتم بیشتر فعالیت میکردم و باز وقت صرفش میکردم، درصورتی که خواسته من این بود که بیشتر زیبایی های خودم، اطرافم، خدا و جهان رو ببینم و تحسین کنم؛ من می‌خواستم علایق حقیقی خودم رو پیدا کنم و روی آنها کار کنم و رویاهام رو تجسم کنم تا باهاشون راحت بشم.. اون تجربه، یک اتفاق عالی برای من بود دقیقا چیزی که بهش نیاز داشتم. و چقدر سپاسگزار خداوندم که در اون آزمون قبول نشدم! واقعا سپاسگزارم که پاسخ به درخواستم انقدر واضح داده شد.. و هر روزی که می‌گذشت من خواسته‌هام برام واضح تر از قبل میشد هرچند با ترس اما تکامل بود که باید طی میشد، و این سفر درونی برای کشف خودم رو ادامه میدادم و تا به امروز به اندازه ای که کار کردم روی خودم و باور کردم این آگاهی هارو خیلی بهتر از قبل شدم و هر روز مصمم تر میشم برای ادامه‌ی این مسیر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    نسترن گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    سلام به استاد جانم مریم عزیز و دوستان هم مسیرم

    سال نو مبارکتون باشه الهی که همیشه در مسیر حق باشید

    امروز به وقت 5 فروردین 1402 تو یه روز یه دفعه اتفاقایی افتاد نه چندان عجیب اما متفاوت که میگم

    یه جورایی اتفاقایی گه واسم افتاد داغه داغه و با خوندن کامنت بچه ها و گوش دادن این فایل دارم سعی میکنم با این قضایا کنار بیام

    من از 28 اسفند اومدم سفر و گیلانم و از همون روز که اومدم خیلی حالم خوب بود فایلای عزت نفسو گوش میدادم و هروروز که بیدار میشدم حدود 2 ساعت با حال عالی و توجه به نعمتای خداوند پیاده روی میکردم و درکل این یه هفته با وجود نجواهای منفی درمورد یه فرد در ذهنم

    شاید یکی از سالمترین دوره های زندگی من بود

    تا دیروز عصر که وقتی داشتم میدوییدم افتادم زمین و تقریبا تمام دو تا دستم و زانوی راستم زخمای عمیق برداشت و خونی بود و اطرافیانم هم خیلی ترسیده بودن و خودمم درد زیادی داشتم درد جسمی بود فقط و باز خداروشکر کردم که صورتم به زمین نخورد چون اونجایی که افتادم سیمان ریخته بودن و خیلی بافت زبر و سختی داشت فقط هر دفعه میگفتم خدایا شکرت که صورتم نخورد و خودمو اروم کردم این گذشت

    تا حدودا دوساعت بعد از فردی که 4 روز ازش خبری نبود و ما باهم خیلی صمیمی بودیم طوری که روزی 2 ساعت شاید حرف میردیم اکثر اوقات

    فهمیدم ایشون که دوست پسر سابق من بودن و به رابطه قبلیشون برگشتن

    و چون حس کردم دیگه ارتباط ما باهم درست نیست گفتم دیگه باهم ارتباط نداشته باشیم گفتم برو خدا به همراهت امیدوارم خوشحال باشی همیشه و حتی خیلی میخواست خودشو توضیح بده من گفتم توضیحی لازم نیست با اینکه اون لحظه داشتم فرو میریختم از درون

    و برعکس همیشه که خیلی اصرار میکرد برای نگه داشتن من چیزی نگفت و وقتی باهم تلفنی حرف زدیم و موضوعو بهم گفت قلبم مچاله شد چون انگار یه امیدی داشتم که باهم باشیم بازم

    این اتفاق زمانی افتاد که من از نظر جسمی واقعا تو اوضاع بدی بودم یعنی همین دیشب

    دورم 14 نفر ادم بود که حتی گریه کردن و بغض کردن واسم واقعا سخت بود

    و اون فرد از زندگی من خارج شد چرا ؟

    صبح دیروز وقتی داشتم پیاده روی میکردم گفتم خدایا من میخوام عشق واقعی رو تجربه کنم یه رابطه عاشقانه تو بهار ازت میخوام مثل سال قبل که خواستمو اجابت کردی

    و شب قبلش فایلی از استادو گوش دادم که هدایت شدن بزشونو رها کنن و رها کردن و بز اومد سمت استاد همون موقع که این فایلو گوش دادم زمانی بود که 3 روز از این دوستم که دیگه ارتباطم باهاش قطع شد خبر نداشتم و به خدا گفتم خدایا من تلاش نمیکنم واسه نگه داشتن کسی من رها میکنم مدیریتش باتو یا برمیگرده یا میره

    و توالی همه این اتفاقا به من ثابت میکنه که مسیر من از کشتن این بز میگذشت

    اون حرفای اخر شبم به خدا درمورد رها کردن

    اون حرف درخواست رابطه عاشقانه موقع پیاده روی صبح

    اون حال عالی چند روز قبلش و درمسیر الهی بودن

    ودر نهایت خبری که شنیدم

    دقیقا موقعی که درخواست رابطه عاشقانه دادم اون فرد شبش از زندگی من خارج شد

    نمیگم اسونه نه هر لحظه تو ذهنم خیلی چیزا میاد اما اومدم بنویسم که بمونه رد پام

    بمونه برام که تو این حالمم امیددارم و توکل میکنم به خدا گریه میکنم اما ادامه میدم

    همون خدایی که به طرز کاملا اتفاقی اون فردو تو اتوبوس بغل من نشوندو اشنا شدیم

    و خیلی چیزارو تجربه کردیم همون خدا قدرت اینو داره یه ادم خیلی خیلی بهترو بیاره سر راه من

    من فقط اومدم بنویسم واسه نسترن چند ماه دیگه شایدم 1 ماه دیگه

    که خدا جونم خالق من دلم گرمه به چینشی که واسم انجام میدی تو اون فردو ازم دور کردی با اتفاقی که اصلا انتظارشو نداشتم

    ما دیگه هم مدار نبودیم باهم خوب بودیم اما هم مدار نبودیم و قانون تو بی نقصه خالق من

    امروز که رفتم عکس از پام بگیرم ببینم شکسته یانه

    و لنگ لنگ داشتم میرفتم و

    تنم پر زخم شده و غم تو دلمم بابت همون قضیه زیاد بود

    و گلومم درد میکرد

    (همه اینا تو یه روز اتفاق افتاد )

    فقط گفتم این همه فایل گوش دادی الان موقعشه ایمانتو نشون بدی این یه اتفاقه که فقط ظاهرش بده اما اگه برگردی ببینی جه درخواستایی از خدا داشتی تو این چندروز متوجه میشی بزت باید کشته میشد

    الان باید صبرتو نشون بدی نسترن

    اتفاقای خیلی خوبی قراره بیافته به قول خواهرم که گفت خارج شدن این فرد از زندگیم عیدی 1402 من بود

    قطعا حالم عالی نمیشه به این سرعت اما من ادامه میدم و و وقتی زخمای عمیق تو دستمو میبینم به خودم میگم اروم باش نسترن به خودت سخت نگیر هر وقت زخمای رو دست و پات بهتر شدن زخم قلبتم بهتر میشه تو فقط به زمان نیاز داری و این حال دائمی نیست

    من به خودم افتخار میکنم خیلی دختر قوی هستم و هیچوقت برای بودن کسی تو زندگیم اصرار نکردم هر وقتم حس کردم لازمه کسی نباشه خودم پیشنهادشو دادم برای ارتباط نداشتن …

    من دیگه حتی مادرمم اصرار نمیکنم یه کاریو واسم انجام بده دارم اروم اروم رها کردنو یاد میگیرم

    خالق من تو میدونی چطوری داری میچینی

    من کلی حال خوب داشتم و ادمای خوب دورم بودن بی انصافیه همرو نادیده بگیرم

    من ادامه میدم واسه خودم چون هیچکی به اندازه من نمیتونه کمکم کنه

    دوست داشتم بنویسم واسه خودم خدای خودم واسه نسترن بعدا که بیاد بنویسه چقدر خیر بود این اتفاقا حتی افتادنم رو سیمان و زخمام …

    خالق دوست دارم و الان فقط تو ارومم میکنی چون تو منو خلق کردی و کامل به من احاطه داری

    استاد جانم خوشحالم که با شما هم مسیرم دوستون دارم ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محدثه سرداری گفته:
      مدت عضویت: 2150 روز

      نسترن عزیزم من امروز به کامنتت هدایت شدم و دوست داشتم برات بنویسم که چقدر کارت عالی و درسته که میدونی در مسیر هستی و اتفاقات با ظاهر ناخوشایند هم در جهت هدایت تو به سمت خواسته هاته بهت افتخار میکنم و بخشی از خودم رو درون تو میبینم میدونم کار راحتی نیست اما در هر تضادی زاویه دیدی وجود داره که وقتی از طریق اون نگاه میکنیم حتی حس های بد در لحظه هم ازمون دور میشن امیدوارم به این نکته هم برسی و حتی در لحظه هم حس بدی نداشته باشی… ایمان و آرامش نصیب قلبت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    پویا حقایقی گفته:
    مدت عضویت: 3905 روز

    سلام

    وااای عجب هدایتی…!!!

    از وضوح و به موقع بودن این هدایت لکنت زبون گرفتم …!!!

    این حال عجببم رو برای همه عاشقان هدایت آرزومندم …

    درست در روزهایی که روی خودم دارم کار میکنم و شدیدا دنبال دلیل اتفاقات به ظاهر بد این روزهام بودم و در لبه پرتگاه نا امیدی بودم این فایل جلوی چشمم ظاهر شد …!!!!

    آره جواب همه سوالات ذهن نجواگرم بود….یک بشکه بزرگی از آب بود روی شعله افکار منفی ام که هر لحظه داشت بیشتر شعله ور میشد و امونم رو داشت میبرید….!!!!

    اصلا انگار دقیقا با استاد تماس گرفته باشم و یک ساعت راجب شرایطم توضیح داده باشم و استاد بگه : باشه الان توی یک فایل تصویری بهت میگم داستان از چه قراره ….!!! یعنی دقیقا به همین وضوح بود برام ….

    استاد واقعا این فایل نباید رایگان باشه با این حجم از آگاهی که داره….

    واقعا که شرایط به ظاهر بد فقط داره ما رو به سمت اون چیزی که از قبل خواسته بودیم حرکت میده…..البته که فقط به شرط باور و به شرط کار کردن روی خود و به شرط عملگرایی به الهامات و اهداف….

    الله اکبر از این وضوح هدایت خدای بزرگم ….!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سید مهدی جزایری گفته:
    مدت عضویت: 2136 روز

    سلام استاد عزیزم

    شما ماهی

    شما بی نظیری

    شما عشقی

    روز شصتم از روزشمار تحول زندگی من

    واقعاً چقدر این فایل نیاز من بود

    من هم یک چند روز و چند هفته ای است که از لحاظ مالی گره های کوری در وضعیتم پیش آمده

    البته یک سری شرایط هست که امیدوارم به سرانجام برسد و من از لحاظ مالی گشایشی برایم پیش بیاید

    ولی فعلاً که خبری نیست

    با خودم گفتم من که دارم روی خودم کار می‌کنم

    به روزشمار مقید هستم

    به سپاسگزاری و نوشتن شکرگزاری های روزانه ام متعهد هستم تا حد زیادی

    کامنت‌ها رو می خوانم

    خیلی با خدا حرف می زنم در مورد این که : خدایا من تسلیم توام ، من هیچی نمی دانم و نمی توانم ، همه علم و قدرت در ید توست

    ولی باز چرا از لحاظ مالی آن طور که می‌خواهم شرایطم نیست الان

    بعد هدایت شدم به این فایل

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت بابت این استاد همه چیز تمام

    که من تا حالا استادی به جامعیت استاد عزیزمان ندیده ام

    خدایا شرکت

    همگی در پناه حق باشید

    دوست تان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: