دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نون سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2455 روز

    سلام

    خیلی خوشحال شدم که به شصتمین روز این سفر زیبا رسیدم

    این فایل رو قبلا گوش داده بودم اما امروز دیدم خیلی نکات مهم و جدیدی داره که من تا حالا نشنیده بودم

    خدا رو شکر که درک از قوانین هر روز داره بهتر و بهتر میشه

    اولین نکته بعد از شنیدن این فایل ارزشمند به نظرم رسید بحث سرنوشت از پیش تعیین شده ی انسان بود که سالهای سال تو فکر و ذهن ما حک کرده بودن

    هر آنچه به سرمون میومد از خوب و بد به خدا نسبت میدادیم و سرنوشت محتوم و نوشته شده از قبل

    اما الان بعد از چند سال که به یاری خدا در مسیر درست قرار گرفتم اصلا نمیتونم باور کنم چطور به هر شرایطی تن میدادم چون فکر میکردم برام مقدر شده

    چه ناشیانه در جهل بودم تا نور آگاهی تابید به ذهن و فکرم و زندگیم رو زیر و رو کرد .

    چقدر برای ایجاد این باور که میتونم زندگیم رو خودم خلق کنم زحمت کشیدم خیلی سخت بود و ذهنم مقاومت شدیدی داشت

    اما الان بهتر از قبل در مسیر آگاهی هستم

    خدا رو شکر و تشکر از گروه زحمتکش سایت عباسمنش و استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    روح الله بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    الهی شکر،امروز شصدمین روزم رو هم با تعهد انجام دادم و به لطف خدا از امشب دوباره برمی گردم از نو و از روز اول دوره با تعهد قوی تر شروع میکنم،اما فایل امروز در مورد تغییر اساسی در مورد زاویه دید ما نسبت به اتفاقات به ظاهر بد ،همان طور که استاد توضیح دادند کل اتفاقات مانند فیلم خامی است که ما روی دوربین می گذاریم این ما هستیم که با توجه به باورها و ورودیهای ذهنی تصمیم می گیریم از چه صحنه ای عکس بگیریم که به یادگار بر ای مان بماندو این یادگاری روی اتفاقات بعدی ما اثر می گذارد،یعنی وقتی ما به یک اتفاق برچسب بد می زنیم این برچسب باعث می شود که به صورت زنجیر وار شرایط و اتفاقاتی همسو با همان برچسب بد برای ما به وجود بیاید،تا زمانی که نتوانم این برچسب را عوض کنم همان روال ادامه پیدا می کند،بارها برای من این شرایط به وجود آمده مثلا در گیر مسئله ای می شوم که شاید از نظر نوع و نحوه ایجاد در لحظه وقوع فوق العاده نادلخواه وسخت هست .مثل خدمت سربازی تقریبا اکثر بچه ها زمانی که تازه وارد این چرخه می شوند فوق العاده شرایط سخت و عذاب آور است ولی بعد از گذشت یه مدت زمان و تغییر زاویه دید تبدیل به بهترین خاطرات هر شخصی می شود ببینید نه شخص عوض شده نه خود آن اتفاق این فقط نوع دیدن شخص هست که عوض شده .یازما نهای که ما دچار هول و اظطراب های ناشی از یک تصمیم سخت و نا آشنا هستیم، همیشه این تغییر زاویه دید هستش که به ما کمک میکند که بتوانیم آن اتفاق رو کنترل و تبدیل به موقعیت دلخواه کنیم،نکته فوق العاده‌ای بعدی که برای من خیلی خیلی جذاب بود جمله استاد بود که گفت ما حتی یک دقیقه بعد خودمان را جز با باورهای خودمان نمی سازیم این یک فرصت طلایی برای هرشخص هست که بخواهد زندگی خودش را به آن طریقی که دوست دارد بسازد من تقریبا سعی کردم در چند مورد به صورت عملی از این جمله یک دقیقه آینده استفاده کنم و به صورت فوق العاده جواب گرفتم ،این یعنی معجز ه درک این قانون میشه کیمیای زمانه ما ،شنیده بودم در همین کشور ما چند صد سال پیش اکثر دانشمندان دنبال علم کیمیاگر ی بودند تا به وسیله ان هر فلز نادلخواه رو به طلای دلخواه تبدیل کنند و امروز یاد گیری این قوانین برای ما همین حکم را دارد و نشانه آن هزاران و شاید میلیونها انسانی که در حوزه موفقیت تلاش میکنند،و چه خوش بخت و خوش اقبالیم ما که به عنوان برگزیدگان و انگشت شمار ترین آنها لیاقت کسب این مهارت رو در حضور شما سید حسین عباس منش رادارا شده ایم بابت این انتخاب از خداوند سپاسگذارم.امروز انسان به این مرز از آگاهی رسیده که دیگر طلا به تنها ی ارزشمند نیست و فاکتورهای زیادی مثل زمان

    ، سلامتی وآرامش و استقلال شخصی، هم ردیف با طلا و مسائل مادی ارزشمند و مورد نیاز برای ادامه یک زندگی پر بار هست،و باز هم جای شکر دارد که استاد در آموزشهای خودشان به خاطر آن دیدگاه توحیدی و ارتباط خالصانه خودشان با منع کامل و بی نقص جهان هستی ،ان را به صورت کامل ارائه میکند. پس اگر نیاز آفرینش انسان تجلی صفات الهی خداوند باشد این تجلی باید کامل و در تمام زمینه ها باشد،مسئله بعدی این بود که قرار هم نیست هر کس پا در این مسیر می گذارد حتما با این قبل شرایط و اتفاقات رو برو شود و قرار باشد ان شرایط رو تجربه کنند خیلی ها هستند بسته به باورها و تلاشهای خودشان از روز اول در مدار موفقیت و جذب شرایط فوق العاده قرار می گیرند که مسلما برای ما که استاد رو جلوتر از خودمان داریم این شرایط اماکان پذیر تر هست .چرا که ایشان کارش سخت تر بوده چون شاهد زنده ای جلو تر از خودشان قرار نداشته و با آزمون و خطا به این آگاهی ها رسیدند.الهی شکر به خاطر تلاش خودم که دوره دوم رو کامل کردم ممنونم از راهنمائی ها و تلاشهای صادقانه خانم شایسته مهربان،و از شما دوست هم فرکانسی که باورهای جدیدم رو می خوانید .از خدا برایتان شادی سلامتی و ثروت بی پایان طلب می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان سایت.

    کامنت روز 60 ام سفرنامه

    60 روز بصورت متوالی هر روز یک فایل و یک کامنت.

    هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم 60 روز ادامه بدم.

    این فایل رو که دیدم متوجه شدم انگار که ذهنم قفله و چیزی به ذهنم نمیاد بنویسم.و یجورایی حوصله نوشتن نداشتم.حس کردم با اینکه حرفای خوبی شنیدم ولی انگار گیر الان من تو این حرفا نبود.

    همینطوری چرخ زدم که ببینم چیو قراره بفهمم که الان بخاطر اون ذهنم قفل شده.

    خلاصه نفهمیدم چیشد، به دنبال چی بودم که رسیدم به یه کامنت که در اون صحبتهایی شده بود.یکی از بچه های سایت گفته بود که من یکی از ترمزهای قوی که داشتم این بود که میخاستم خودم رو به بقیه ثابت کنم.اینو خوندم انگار به قول معروف یه پارچ اب سرد ریختن روی سرم.الان چند دقیقه ای هست دارم بهش فکر میکنم.باید اعتراف کنم که همینطوره.من بخاطر اینکه مدت زیادی هست که روی ایده هام وقت گذاشتم و نتیجه مالی نگرفتم، الان منتظر هستم که نتیجه بگیرم و همه بفهمن که من الکی حرف نمیزدم.همین الانم که دارم مینویسم حس میکنم مثل سرب چسبیده به پاهام و نمیخاد جدا بشه.چون وقتی به موفقیت بدون اینکه بخام برای بقیه اونو تعریف کنم فکر میکنم، انگار یکی از انگیزهای اصلیمو گرفتن.گرچه ظاهر باوری که دارم به نظر خوب میاد.اینکه میخام نتیجه بگیرم که بقیه باورکنن میشه به نتایج خوب رسید و رشد کرد از هیچی.میشه دنبال علایق رفت و رشد کرد.ولی خب عملا یه باور مخربه.چون من واقعا تو ذهنم و نجواهای ذهنیم قسمتیش مربوط به اینه که دارم برای بقیه از موفقیتام میگم.تصور و تجسماتم اینطوریه.چه لزومی داره گفتن من از موفقیتام برای بقیه اصلا الویتی در ذهن من داشته باشه.باید سعی کنم که موفقیت رو اینطوری ببینم که با کمک اون من تجربه وسیع تری از جهان رو خواهم داشت.حالا یا بقیه بفهمن یا نفهمن.یا درک کنند یا نه.فک میکنم این باوری هست که نسبت به قبلی خیلی باور خوبی هست.من جدای ازینکه بقیه بفهمن یا نفهمن باید برای اینکه خودم تجربه وسیع تری از دنیا داشته باشم موفق بشم.نه اینکه بخام چیزی رو به کسی اثبات کنم یا به رخ اونا بکشم.داخل اون کامنت هم نوشته بود شما به اندازه ای نتیجه میگیرید که باورهای مخرب ذهنتون رو تخریب میکنید.و البته شکستن خودمون کار راحتی نیست.این دقیقا همون کار کردن روی خودمونه.پس بهتره این باور رو داشته باشم که وقتی موفق بشم خودم لذتشو خواهم برد.با تجربه احساس بهتر از جهان اطراف.

    موضوع دیگه ای که انگار چند روزه در فایلها و کامنتها برام پررنگ میشه اینه که زیاد گوش دادن فایلها رو دست کم نگیرم.همین تکرار ها هستند که درک بهتر و در ادامه باور بهتر و نتیجه بهتر رو رقم میزنن.ممنون از محمد امین عزیز در کامنت فایل رمز پایداری نتایج در روز 59 ام سفرنامه.

    امیدوارم که در زمان مناسب ببینمتون استاد و بوسه بارونتون کنم.

    خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    هانیه گتمیری گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    به نام خداوند یکتا

    با سلام

    چند سال پیش یک دوره خودشناشی رو گذروندم که اولین نکته ای که بهمون یاد دادن این بود که هر اتفاقی یک واقعه است و به تنهایی و به خودی خود معنایی نداره و این ما هستیم که با نوع نگاهمان و نوع تفسیرمان به آن معنا می بخشیم دقیقاً مثل همین موضوعی که استاد شما عنوان کردید از دست دادن شغل، بهم خوردن رابطه عاطفی و … هر کدام از این وقایع میتونه برای هر کدام ما معنای خاصی داشته باشه چه زمانهایی که اگر شکستی برام پیش میومد تو ذهنم این بود که خداوند داره منو مجازات میکنه اما الان نگاهم به مسایل تغییر کرده دیگه اتفاقات منو بهم نمیریزه سعی میکنم بهشون نگاه دیگه ای داشته باشم حداقل مزیتی که برام داره که البته برای من بسیار با ارزشه احساس آرامشه و با این احساس آرامش میتونم به راه هایی دست پیدا کنم که اون مسئله رو حل کنم . یعنی با تغییر نگاه قدرت حل مسئله بیشتر میشه

    این موردی که شما گفتید در فیلم راز هم عنوان شده که برای رسیدن به خواسته هامون باید موانع سر راه رو برداریم یا خودمون این کار رو میکنیم یا هستی این کار رو برای ما میکنه . باید برای خواسته هامون تو زندگی جا باز کنیم .

    الان دارم به این فکر میکنم تا ببینم بز شیرده من چی هست که با کشتنش راه رو برای سرازیر شدن نعمتها و فراوانی در زندگی ام باز کنم .

    در پناه حق باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    سلام به دوستان مسیر عشق

    سلام به عزیزان راه توحید

    و هزاران سالام به استاد عزیزم استاد توحید

    خدایا صد هزار بار شکرت

    وقتی نشانه را زدم و این فایل ناب اومد کلی با دیدن موضوع درس گرفتم همون سرفصل {ماجرای سرقت}

    وقتی اومدم و اون متن فوقالعاده ناب این فایل رو خوندم گفتم پسر داری به خواسته هات میرسی میخوای برسی که شاید ظاهر بعضی اتفاق ها تلخ باشه

    پسر جواب اون اندازه از توکل و باورت رو داری میگیری

    همه ما تجاربی اینگونه در زندگی داشتیم و داریم

    نه به این منزله که منتظر اتفاقاتی با ظاهر بد باشیم به این منظر که گول ظاهر اتفاقات بد رو نخوریم و احساسمون رو کنترل ذهنمون رو به خوبی انجام بدیم و سعی کنیم از پس نجواهای ذهنی بربیایم

    اما تجربه خودم رو میگم شاید خوب نباشه که وارد گذشته بشم اما شرایطی که در گذشته داشتم باعث شد که اینجا این کامنت و این تجربه رو برای خودم بنویسم تا به ذهن خودم بگم از این اتفاق ها بعضی وقت ها افتاده و سبب رشد من و تغییر باور های من و تغییر زندگی من شده

    چند سال پیش وارد رابطه ای شدم که ظاهرش چندان از دید اجتماع خوب نبود اما همون رابطه باعث شد با اسم استاد اشنا همونجا بود که یکی از شرکت های بازاریابی شبکه ای شدم و کلی اون اگاهی های ناب بهم کمک کرد که حتی با قانونی به اسم قانون جذب اشنا بشم

    همونجا بود که فهمیدم میتونم چندین خونه داشته باشم و همون جا بود که فهمیدم میشه چندین ماشین داشت

    همون جا بود که کلی از ایده ها برای فروش به ذهنم رسید و عملیشون کردم

    الان اون رابطه نیست شاید تا همین چند وقت پیش با دید بدی میدیدم اون رابطه رو

    ولی الان میفههمم چرا اینجا هستم

    خداروشکر

    خدارو شکر هم تجربه عضویت در جلسات na رو داشتم و دارم هم تجربه از کسب اگاهی های شرکت های بازاریابی رو

    اولین تجربه بعد از اعتیاد بود که خیلی مبحثش گسترده است و بعدش به کمک الله هدایتگر جلسات و اگاهی و فقط برای امروز زندگی کردن و مباحث دیگه و زندگی کنونی با زن و بچه و کسب و کار

    دومین اگاهی به خاطر فهمیدن قانون حاکم بر جهان هستی

    یعنی دقیقا اون چیزی که من میتونم با استفاده ازش به خواسته هام برسم به باور برسم به یقین برسم تغییر کنم و محیط اطرافم رو تغییر بدم

    خوب الان خواسته هام فرق داره الان بیشتر فهمیدم بیشتر باور کردم که میشه در ماه درامد چند میلیاردی داشت میشه کاری داشت با ازادی زمانی و مکانی

    میشه چندین خونه ملک بیزینس داشت

    میشه چندین موتور و میشه چندین و چند خودرو فوقالعاده داشت

    و جهان کار خودش رو داره انجام میده داره خواسته هام رو به سمت من میاره به شرط کنترل ذهنم به شرط باورهای مناسب همجهت با خواسته هام و رسیدن به احساس خوب

    خدایا تنها تو را دارم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2948 روز

    روز ۶۰ ام تحول فردی ام

    این فایل همیشه برای من اگاهی های مفیدی داره. از اینکه منابع و ورودی های زندگیم از منشا و مبدا سالم باشه و روزی حلال باشه چه در زمینه مالی و چه در روابط و عشق و سایر جنبه ها به عبارتی از راه درست و سالم اومده باشه و نه از روی ترس و کمبود و ..

    من متوجه شدم این ماهستیم که به اتفاقات جهت خوب یا بد می دیم اتفاقات به خودی خود صرفا یک اتفاق هستند و نگرش ماست که به اون ها معنا و جهت میده. می تونیم خیر ببینم و به سمت خیر و نیکی هدایت بشیم یا برعکس.

    یادگرفتم که اگر درمسیر درست باشم درحالیکه روی باورهام و احساسم کار می کنم اگر حتی اتفاق به ظاهر بدی بیفته ناامید نشم زودقضاوت نکنم و ازش به عنوان یک اهرم برای شناسایی و حرکت به سمت خواسته های واقعی م بهره ببرم و ب دید الخیر فی ما وقع بهش نگاه کنم تا نیکی های بیشتر هدایت بشم. و البته همیشه اینجور نیست که برای رسیدن به خواسته هامون اتفاق با ظاهر نامطلوب بیفته و نباید برا خودمون تبدیل به باورش کنیم برعکس این احتمالش خیلی کمه و ما فقط باید از این مورد الگو بگیریم که چطور کنترل ذهن کنیم و شرایط رو به نفع خودمون تغییر بدیم و برکتی از جانب خدا بدونیم و دربرابر تغیییر مقاومت بیخودی و الکی نکنیم. و درسها رو اینجوری پیدا کنیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نجمه علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    سلام به استاد بزرگوار و همسر مهربانتون

    خواستم تشکر کنم از فایهای زیبا و اموزنده تون و از خدا سپاس گزارم که شما رو در مسیر زندگی من قرار داد. برای اینکه من به اگاهی های عالی برسم. وقتی فایل دلیل سرقت ماشین رو میدیدم حس کردم چقدر با صداقت اگاهی های اموزنده خودتون رو برای ما به تصویر میکشید که دیدم اخر فایل خودتون اشاره کردین که این اگاهی ها رایگان نیست

    در حالی که رایگان در اختیار ما قرار دادین و درسهای زیادی داشت. خواستم از شما تشکر کنم که این اموزه ها رو در اختیار ما قرار دادین بدونه پرداخت هزینه و دعا میکنم که همیشه تحط حمایت و هدایت الله یکتا باشید

    و شما واقعا این خصوصیت خداوند که بخشنده و مهربان هست رو دارا هستید و حسم میگه اینو هم بنوسیم که خوب بنده و جانشینی

    برای خداوند روی زمین هستید🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1819 روز

    برگ ۶۰ سفرنامه من.

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و مریم جان نازنینم و اعضای خوب سایت.

    سوال: چطور وقتی اتفاق بدی برامون می‌افته، می‌گیم حتماً خیر بوده؟ مگه ما خودمون اتفاقات زندگی‌مون رو رقم نمی‌زنیم؟ پس چرا فلان اتفاق بد برامون می‌افته؟ یعنی خودمون خواستیم اتفاق بدی بیفته؟

    جواب: هیچ اتفاقی به‌خودی‌خود نه بده و نه خوب. نتیجه‌ش که بر اساس باور ما شکل پیدا می‌کنه اون رو بد یا خوب می‌کنه.

    یعنی اگه من باورهام رو اصلاح کنم، اینطوری می‌شه که اتفاقِ به‌ظاهر بد هم در راستای مسیر رشد من و درخواست خود منه. در واقع همه اتفاق‌ها برای رسیدن به هدفمه.

    اگه ما قوانین رو درک کنیم، می‌فهمیم که چرا فلان و بهمان اتفاق می‌افته.

    ماییم که به اتفاق‌ها معنا می‌دیم.

    وقتی ما روی باورهامون کار می‌کنیم هیچ‌وقت از پیش اومدن اتفاق‌ها غافلگیر نمی‌شیم و نمی‌گیم خدایا چرا من؟ چرا اینجوری شد؟ چرا فلان اتفاق افتاد؟

    منم که هر لحظه دارم اتفاق‌های زندگیم رو می‌چینم.

    هیچ‌چیزی در یک دقیقه بعد من، در آینده من، مقدر نشده. من می‌تونم در همین لحظه لحظه‌های بعد و آینده‌م رو بسازم.

    همه‌چیز تغییر می‌کنه، وقتی باورهای من تغییر کنه. ظاهرش ممکنه بد باشه ولی در باطن برای رسیدن به اهدافمه.‌

    آینده ما مقدر نشده. من می‌تونم همین لحظه تغییرش بدم.

    استاد عاشق‌تون هستم که این‌قدر ایمان قوی‌ای دارید. تحسین‌تون می‌کنم. ماشین‌تون رو می‌دزدند و شما با ایمان و آرامش قلبی می‌گیرید تخت می‌خوابید. و همه‌چیز شما رو به هدف‌تون نزدیک می‌کنه. همه جهان مُسخر شما می‌شه.

    دلم می‌خواد مثل شما باشم استاد. به پای شما برسم. از خدا می‌خوام هدایتم کنه.

    استاد معلومه که این فایل‌ها رایگان نیستند. اینها بسیار باارزش هستند و من قدرشون رو می‌دونم. اونها رو ذخیره می‌کنم و بارها گوش می‌دم و حتی شب تا صبح با هندزفری می‌خوابم. خداوند رو بی‌نهایت شاکرم که من رو شنونده این فایل‌ها کرد و از شما بی‌نهایت سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    گیتی جابری گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    سلام استادگرانقدر

    من دقیقا این تجربه رو سالها قبل داشتم و بر اثر تکرار اینجور اتفاقات و البته توجه کردن به نتایج بعدش به این باور رسیدم که الخیرُفی ما وَقَع هر اتفاقی بیافته، خیره

    یعنی با تمام وجود اینو باور دارم.

    ولی اینکه شما در اون زمان در همون لحظه ی اول که متوجه دزدیده شدن ماشینتون شدین، کاملا ارامش خودتونو حفظ کردین، خیلی خیلی قابل تحسین هست و کار هر کسی نیست …

    چون معمولا آدم بعد از یک زمان کوتاهی میتونه خودشو جمع و جور کنه و موضوع رو بپذیره

    اولین بار که جرقه ی این باور زده شد، سال ۸۴ بود که از مدرسه ای که نتایج درخشانی توی قبولی تیزهوشان بچه ها داشتم، اخراج شدم (صرفا بخاطر یه اشاره ی کوچیک که اگه امکانش هست منو بیمه کنید یا حداقل بخاطر عدم پرداخت بیمه نصف هزینه ی ماهیانه بیمه رو به حقوقم اضافه کنید)

    اواسط تابستون بود و برنامه ی سال بعدرو برام مشخص کرده بودن، ولی فردای روزی که به موصوع بیمه اشاره کردم، از مدرسه تماس گرفتن و گفتن ، شما دبیر بسیار خوب و توانمندی هستین و همه جا برای شما کار هست، ما برای درس شما دبیر گرفتیم و خدانگهدار.

    پشت تلفن اینققققدر شوکه شده بودم که گوشی از دستم افتاد و نشستم زار زار گریه کردم. اینقدر خوب و عالی عمل کرده بودم و در روز معلم جزو دبیران برتر تقدیر شده بودم که فکر میکردم تا زمانی که این مجموعه مدارس وجود داشته باشن، من جزو تیم ثابت شون خواهم بود.

    اینقدر کارم رو دوست داشتم و اونجا برام احترام و ارزش قائل بودن که امممکان نداشت خودم از اون مدرسه بیام بیرون، و سالها با همون حقوق کم بخاطر احساس رضایتمندی از محیط، استثمار میشدم.

    ولی بعد از این اتفاق و به فاصله ی یک هفته هدایت شدم به یک مدرسه ی عالی که مبلغ قراردادم دقیقا دوبرابر مدرسه ی قبلی بود،( مبلغ قرارداد هم خیلی اتفاقی بهم الهام شد و کمی بالاتر از دوبرابر حقوق مدرسه ی اول نوشتم، با کمی صحبت قرارداد با حقوق دوبرابر بسته شد.)

    هنوز توی شوک بستن قرارداد با پیشنهاد خودشون برای ۴ روز در هفته بودم و داشتم یه مسیری رو پیاده برمیگشتم که تابلو یک دبیرستان توی کوچه توجهم رو جلب کرد، با خودم گفتم یه سر هم به اینجا بزنم.

    اسم و رشته مو گفتم، معاون مدرسه با روی باز و خیلی خوشحال قرارداد رو گذاشت جلوم و امضا کردم و روزهای کاری مو هم مشخص کرد و تمام.

    من نه اون معاون رو میشناختم نه مدیر و نه ….

    باورتون نمیشه که بعدها متوجه شدم اون روز به سفارش مدیر مدرسه، خانم معاون منتظر یه دبیر دیگه با همین رشته برای همین درس بوده و اصصصصلا به ذهنش هم نرسیده که یه فرد دیگه بیاد و بیخبر از همه جا باهاش قرارداد بسته بشه…

    و از اون سال من دیگه هیییچوقت از هیییچ اتفاق بظاهر بدی ، بهم نریختم، چون باز هم بارها و بارها در موصوعات مختلف بهم ثابت شد هر انچه اتفاق بیافته قططططعا توش خیری هست که من بعدا متوجه میشم.

    و این مایه ی ارامش من شده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    زینب جعفریان گفته:
    مدت عضویت: 2060 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم جان عزیز میخواستم بگم منم تجربیاتی دارم اول این که من دریک جایی کارمیکردم حقوقم بسیار کم بود وفقط هزینه رفت وامدم کفاف میداد به کارفرمایم گفتم قبول نکرد منم احساس کردم دارن ازم سوئ استفاده میکنن ازکار اومدم بیرون اول ناراحت شدم باخودم گفتم من دارم روی خودم کارمیکنم ونشونه حقوق بالا روهم دیدم پس چرا این جوری شد ولی امیدم رو ازدست ندادم وبازم روی خودم کارمیکردم بعد از۹ماه خودشون تماس گرفتن وگفتن بیاسرکار حقوقت رو بیشتر میکنیم و من برگشتم وبعد از۲ماه خودشون گفتن یک جایی هست میری اونجا هم کارکنی ومن هم رفتم ودقیقا حقوقم ۳برابرشد و شروع کردم وهرشب نوشتم حقوق بیشتر رو میخوام دیگه قانون روفهمیدم والان ازاون کار هم اومدم بیرون ودارم نشونه حقوق بیشتر رو میبینم تصمیم گرفتم همین جوری درامدم روبیشتر کنم ویک اتفاق دیگه این که من هرشب مینوشتم ماشین خیلی عالی میخوام بعد ازیکسال پدرم پراید۸۲خودش رو به من داد من گفتم خدایا من ماشین بهتر میخوام ولی بااین حال شکرگزاری میکردم ۲سال ماشین دستم بود ولی نشونه ماشین عالی رومیدیم ولی ۲سال باپراید حسابی حال کردم وفقط شکرگزاری میکردم تااین که درشهرماعید ۳روزکامل بارون اومد ودیوار مجتمع ریزش کرد وماشین من خراب شد ومن اولش ناراحت شدم ولی الان فقط به خاطر قدرت خدا که اون سنگهای زیبا به حرف پروردگارم گوش کردن و ماشینم رو که قراره به ماشین بهتر تبدیل بشه واقعا دوسشون دارم والان دارم نشونه پژو۲۰۶ رومیبینم وازخدا که منو میبینه متشکرم ودارم الان بااین که هم شغلم رو ازدست دادم وهم ماشینم رو باقدرت روی خودم کارمیکنم ومطمعنم سالهای دیگه که دارم این متن رومینویسم درامدم بسیار بالاتر رفته وچند مدل ماشین عوض کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: