دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 60

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو

    سلام به همراهان این مسیر الهی

    وای استاد عاشقتم

    چه میکنی با احوالات ما

    اره استاد دقیقا همینه

    کشتن بز

    اصلا کیه که اونقدرا توحیدی باشه که بعد از کشته شدن بز بتونه کنترل ذهن کنه بتونه تقوا کنه؟

    شرایط کارم جوری بود که همیشه میگفتم خدایا من مشتری حضوری نمیخوام مراجعه کننده نمیخوام

    تا اینکه ی سری اتفاقات افتاد مجبور شدم دفتر کارمو تحویل بدم و هیچ راهی نداشتم

    روزایی که مشغول جمع کردن وسایلام بودم کلی غم وجودمو گرفته بود و همش میگفتم من ی روزی با کلی امید اومدم اینجا الان دست از پا درازتر باید همه چیو جمع کنم

    به همکارا و خانواده میگفتم میخوام انلاین کار کنم اما تو وجودم از اون اتفاقا داغون بودم و ذره ذره اب میشدم

    استاد شما بعد از کشته شدن بز راحت خوابیدین اما من ماه ها غصه خوردم گریه کردم به هر دری زدم اما نشد که بشه

    خودمو بستم به سایت و فایل های طلایی رایگان

    که کرور کرور معجزه بارید

    از ناکجااباد دفتر مجدد جور شد

    از اسمون و زمین مشتری اومد

    درامد که نگم رشد تصاعدی

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    استاد فقط اونجا که لحظه به لحظه سلول به سلول تنم میگه خدایا شکرت که اون اتفاقا افتاد خدایا شکرت اون تضادها باعث شد دفترو جمع کنم خدایا شکرت که همه چی خراب شد تا دوباره از بیس به بهترین شکل ساخته بشه

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    نرگس گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    به نام خدای مهربان

    دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی

    کلید مهم؛ فرصتی شگفت انگیز به نام تضاد

    وقتی ما در حال کار کردن روی باورهای خود هستیم و در وجودمون خواسته ای داریم، اگر در این مسیر با یک اتفاقی که به ظاهر خوب نیست مواجه شدیم، باید این نگاه رو داشته باشیم که اتفاقا آن اتفاق در راستای تحقق خواسته‌ی ماست و اومده که به رشد و پیشرفت ما کمک کنه. اگر در چنین شرایطی بتونیم این نگاه و باور رو ایجاد کنیم، مطمئنا شرایط به نفع ما تغییر می‌کنه.

    اتفاق به تنهایی معنایی نداره، این ما هستیم که با نگاه مون بهش برچسب خوب یا بد می‌زنیم و تعریفی که ما بهش میدیم مشخص می کنه که نتیجه آن اتفاق چیه.

    زیرا قانون اینه : که‌ما در هر لحظه داریم فرکانس به جهان هستی ارسال می‌کنیم. و‌ جهان هستی داره با توجه به فرکانس های همان لحظه اتفاقات هر لحظه مون رو رقم می زنه. کاری به یک ساعت قبل، یک ماه قبل نداره

    گذشته اصلا مهم نیست از همین لحظه که داری روی باورهات کار می کنی اتفاقات داره رقم می خوره.

    و از اونجایی که ما توانایی اینو داریم که هر لحظه فرکانس های عالی و عالی تر به جهان هستی ارسال کنیم، جهان هم در واکنش به فرکانس های عالی ما شرایط بهتر و نابتر برامون رقم میزنه.

    خدا رو شکر که درک این آگاهی ها و قوانین رو مثل وحی منزل پذیرفتم، و دیگر به دنبال دلایل شرایط زندگی ام در بیرون از خودم نیستم و به خدا و دیگران شکایت نمی‌کنم، چون فهمیدم که چیزی بیرون من نیست.

    اگر اتفاقات عالی میفته که بسیار هم خوب،

    ولی هر اتفاق نا خواسته ای هم بیفته به خودم یادآوری می کنم اگر احساس خوبم رو حفظ کنم اونا فضا رو باز میکنن تا به خواسته ام برسم

    به خدا که این فایل ها رایگان نیست، گنجینه ست، نعمته، ثروته، توحیده..

    این آگاهی‌ها بی‌نهایت ارزشمنده، من نتایج رو دیدم توی این دو ماه

    خدایا شکرت

    پایان فصل دوم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 937 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم

    روزشمار تحول زندگی ام برگ شصت ام

    استاد جان فایل امروز، خیلی فایل عمیقی بود.

    چند بار کامنت نوشتم و از اول پاک کردم. با خودم گفتم خدایا اگر تو بر من جاری نشی، از نوشتن یک خط هم عاجز ام و توان جمله بندی اش هم نخواهم داشت.

    بریم سراغ درک امروزم از آگاهی فایل ارزشمند امروز :

    همه ما میدونیم که پیش فرض انرژی جهان به سمت خیر و برکت و فراوانی هست

    و هر اتفاقی میفته به نفع ماست حتی اگر ظاهر نامناسبی داشته باشه

    خداوند تبارک و تعالی همیشه نیکی ها را ضربدر ده و حتی بیشتر میکنه.

    اراده ایشون به سمت نیکی هاست و بارها مصداق اش رو در زندگی هامون دیدیم

    حال اگر اتفاق به ظاهر نامناسبی بیفته، ما حق انتخاب داریم که اون اتفاق رو چطور برای خودمون تعبیر کنیم. و چه نوع دیدگاهی انتخاب کنیم.

    1. دیدگاه روح (خداوند)

    2. دیدگاه شیطان ذهن

    مسلما دیدگاه خداوند ما رو به آرامش میرسونه و نکات مثبت اون اتفاق رو به ما یادآوری میکنه و به ما آرامش و امید رو منتقل میکنه

    دیدگاه دوم، نجوا شیاطین هست که بشدت ما رو ناامید و عواطف مون رو نامناسب میکنه.

    این انتخاب رو خداوند بر عهده خودمون گذاشته که چه نتیجه ای رو میخوایم برای خودمون رقم بزنیم.

    حالا این وسط یه نکته مهمی هم هست که به دلم افتاده بهش اشاره کنم.

    زمانی که منِ عاطفه، اتفاقی به ظاهر نامناسب رو جذب میکنم، ابتدا به ساکن اون اتفاق رو بررسی کنم.

    یعنی تصویر بزرگتر رو ببینم.

    بررسی کنم از اون جنس اتفاق، بازم برام افتاده ؟

    منظورم ریشه اون اتفاق هست.

    مثلا اگر ظرف عتیقه ام امروز از دستم افتاد و شکست، فکر کنم به اینکه، طی چند مدت گذشته من بازم وسیله از دست دادم ؟

    چیزی از وسایلم خراب شد ؟

    چیزی دیگه هم شکسته شده ؟

    آیا وسیله ای از من دزدیده شده ؟

    اگر از دو سه مورد بیشتر شده، توی مدت زمان کوتاه، این یعنی یک جای کار داره میلنگه.

    این یعنی الگوهایی تکرار شونده دارند تو زندگی ام اجرا میشن و هر چند وقت یکبار سر و کله شون پیدا میشه.

    این الگوهای مخرب از باور ها نشات میگیره.

    مثلا اگر وسیله هام رو به طرق مختلف از دست میدم، ریشه اش میشه : از دست دادن

    و بیام باورهامو بررسی کنم و با باور مناسب جایگزین کنم.

    یا مثلا توی روابط اجتماعی ام یا روابط عاطفی ام، از اطرافیان بازخورد و رفتار نامناسبی جذب میکنم، ریشه در احساس خودارزشمندی ام داره و بیام باورهام درباره خودم بررسی کنم و جایگزین کنم.

    خیلی مهمه که زمانی که اتفاقی به ظاهر نامناسب میفته، اول تصویر بزرگ رو بررسی کنم :

    1. ریشه این اتفاق هر چند وقت یکبار داره تکرار میشه ؟

    ( این اتفاق جز الگوهای تکرار شونده هست یا خیر؟ )

    2. این ریشه از چه باورهایی برمیخیزد ؟

    3. چه باورهای مناسبی را میتوانم جایگزین این باور محدود بکنم

    حال اگر اون اتفاق به ظاهر نامناسب رو بررسی کردم و متوجه شدم جز الگو های تکرار شونده نیست، از خودم سوال کنم که :

    چه دیدگاهی رو درباره این اتفاق میتونم در خودم ایجاد کنم تا به احساس خوب برسم ؟

    یا اینکه مزایای این اتفاق برام چی بوده ؟

    چه درس هایی از این اتفاق گرفتم ؟

    و…

    این ها نوشتم که بگم، زمانی که یک تضاد بوجود میاد، ماندن در احساس خوب، نتیجه رو به نفع ما رقم میزنه.

    اما اگر اون اتفاق، جز الگوهای تکرار شونده باشه ، (یعنی منشا اون اتفاق باورهای مخرب باشند)

    به طرق مختلف از همون جنس، اتفاقات نامناسب دیگه ای وارد زندگی مون میشه.

    خلاصه کلام اینه که :

    احساس خوب باید در کنار باورهای صحیح باشه.

    پس زمانی که تضاد اومد، بررسی کنیم که این تضاد چند بار به طرق مختلف با یک ریشه یکسان اتفاق افتاده و اگر به کرات این اتفاق افتاده باید نشتی رو پیدا کنیم و جلوش رو بگیریم.

    ( اتفاقات به ظاهر نامناسبی که ریشه یکسانی دارند، وقتی بیش از حد تکرار میشن، در واقع دارند خبر از باورهای مخرب وجودمون میدند و انقدر تکرار میشن تا ما بیدار بشیم، این مکانیزم جهان هست. انقدر پس گردن منِ عاطفه میزنه تا من هوشیار بشم.)

    اگرم بار اول هست که اتفاق به ظاهر نامناسب جذب میکنم ، کنترل ذهن میکنم ، به احساس خوب میرسم و نتیجه به نفع خودم رقم میزنم

    استاد جانم مریم عزیزم ، بابت تهیه، تدوین، کپشن این فایل توحیدی ازتون سپاسگزارم.

    از خداوند مهربونم هم متشکرم که از زبان شما با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    از عزیزانی هم که کامنت بنده مطالعه کردند کمال تشکر را دارم.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نرگس حسینی گفته:
    مدت عضویت: 412 روز

    سلام به دوستان عزیز و استاد عباس منش امید وارم همگی حال دلتون خوب و عالی باشه

    دلم می‌خواد اول تحسین کنم این ماشین زیبا رو واقعا هم رنگش و دوست داشتم هم مدل زیباش رو و درحالی که داشتم فایل رو برای چندمین بار میدیدم ماشین های مشابه رو هم متوجه اش شدم چقدر زیبا و خوش رنگ بودن و چقدر با نظم در حال رفت و آمد بودن

    اصلا انگار هرچی بیشتر تکرار میکنم دیدن یک فایل رو یه چیز جدید تر میبنم

    و اما آگاهی های این فایل

    واقعا به قول استاد این فایل ها رایگان نیست واقعا جز به جز اینا مهمه و توی دوره ها اومده واقعا فایل های استاد عباس منش نسبت به دیگر کسانی که درس موفقیت و انگیزش کار میکنن و اموزش میدن و دوره برگزار میکنن عالی تر و پر از آگاهی هست بقیه انگار فقط یه تبلیغ هست ولی استاد…‌ وای آدم دیوانه میشه که چطور یک نفر آموزه ها رو که توی دوره ها میگذاره به صورت رایگان هم قرار میده

    واقعا دست مریزاد دارید

    باز هم صحبت زیاد هست از مثال های خوب و مفید که گفته شد امید وارم هیچ وقت از مسیر خوشبختی دور نشم و همیشه همراه استاد این مسیر رو طی کنم و به آرزوهام برسم

    به امید الله…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1508 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام ،

    روز 60 سفر ‌…

    وای خدای مهربونم شکرت که من رو هدایت کردی به این مسر عالی و زیبا . من هر روز دارم احساس های بهتری با کمک دوره های شما پیدا میکنم .

    این سفر هایی ک الان شده 7 فصل رو باعشق میام جلو و لذت میبرم از افزایش اگاهی ها ،

    این فایلها واقعا ارزشمند هستن ، بسیار بسیار بسیار ارزشمند ، مهمترین کاری ک هر کس میتونه انجام بده گوش کردن و عمل کردن به این اگاهی هاست ،

    این فایل رو قبلا گوش داده بودم ، حدود 2 سال قبل ، اون زمانها یک خواسته ای داشتم ، یک سال پیش یک تضاد خیلی چالشی واسم رخ داد ک سال پیش خیلی مجبور شدم عمیق روی خودم کار کنم تا احساسم منفی نشود .

    من چاره ای جز فایلهای شما نداشتم ، اون 2 سال پیش فایلهای شمارو گوش میدادما ، ولی اگر زیاد متعهدم نبودم خیلی اوضاع سخت نبود ولی ، سال پیش ک تضاد ها رخ داد من برای بقا برای زنده بودن مجبور بودم با تمام وجودم روی خودم و فایلهای شما کار کنم ، روزهایی بود با ترس و لرز و گاهی با گریه بودما زود اشکامو پاک میکردم و با خودم میگفتم محمدرضا باید پاشی باید قوی باشی ، پر رو باش ، بلند میشدم و فایلهای شمارو گوش میدادم بارها و بارها ، تمام خودم رو گذاشتم تا نیفتم و با قدرت برم جلو و ادامه بدم . ادامه دادم ، گاهی تا نزدیکی تسلیم شدن میرفتم ولی بازم پر رو پا میشدم .

    حرفهای شما رو همش سعی میکردم عمل کنم .

    یجا گفته بودید علی بی غم باش و رها . من بشدت روی رهایی و خونسردی کار کردم ، این تضاد سال قبل سبب شد من تمام وجودم رو بخاطر این کار کردن روی خودم شخم بزنم .

    دقیقا انگار ک من در یک خانه ی کلنگی زندگی میکردم ، درسته خونه جالب نبود ولی من که زندگیم رو داشتم ، تا اینکه این بنا سال پیش کامل تخریب شد ، و حالا دارم یک بنای نوساز و شیک رو با عشق با کمک همین دوره ی سفرنامه ، 12 قدم ، خانه تکانی ذهن میسازم . واقعا این رو حس میکنم ، الان که به این فایل رسیدم خدا شاهده قشنگ تصویر اولین باری که این فایل رو گوش دادم 2 سال قبل اومد جلو چشم . اون زمان خیلی با این فایل همزاد پنداری نداشتم ، منظورم اینه ک میدونستم این حرفا درسته و تایید میکردم ولی خیلی در زندگیم بصورت واضح نمود نداشت .

    وای خدای من …

    الان که گوش دادم ، دیدم خدا خدا خدا دقیقاااا استاد راست میگهههه ، من 2 سال پیش این چیزای الان رو میخواستم ، ولی نداشتم …. الان بخاطر تضاد سال قبل همشووو دارم ، یا رب من ، درسته که سختم شد ولی عوضش خواسته هام واقعا محقق شد .

    خدای مهربونم دمت گرمممم ‌.

    قشنگ حس یه دانشجویی رو دارم که تو یه دانشگاه درس میخوندم چند سال قبل که خیلی استادا راحت میگرفتن و فضا علمی نبود و فقط مول میگرفتن تا مدرک بدن ، از اینایی ک خیلی تق ولق هست و استادا سر کلاسم نیای نمره میدن . ولی سال قبل خدا منو از اون دانشگاه فرستاد به یه دانشگاه سراسری خفن ، خیلییی سختم شدا ولی من همون موقع که تو اون دانشگاه ضعیف بودم ارزو و هدفم این بود که علم خیلی بالایی داشته باشم . خدا بهم داد ، درسته ک خیلی سخت بود ، ولی الان میبینم من بنیادم تغییر کرد خدا شاهده ، الهی صد هزار میلیارد مرتبه شکرت .

    ای رب من ، مرسی که تو واسم چیدی و خانه ی کلنگی ام رو تخریب کردی تا من این برج لوکس و تمام هوشمند رو بسازم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      خانم اکبرزاده گفته:
      مدت عضویت: 1088 روز

      سلام دوست عزیز

      سپاس از کامنت زیبایی که نوشتی هدایتی رسیدم به کامنت ناب و پر از آگاهی ات .آنقدر جالب بود که پروفایلت را خوندم و کلی حس خوب و آرامش گرفتم.

      خانه کلنگی را تخریب کردی تا برج لوکس تمام هوشمند بسازم بسیار تاثیر گذار بود.

      در پناه حق و عمل به آموزه های استاد جان به راحتی و به آسانی به اهداف والایتان برسید .آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 927 روز

    به نام الله یکتا

    سوره عنکبوت

    مثل حال آنان که خدا را فراموش کرده و غیر خدا را به دوستی و سرپرستی گرفته اند حکایت خانه‌ای است که عنکبوت بنیاد کند و اگر بدانند سست‌ترین بنا خانه عنکبوت است…

    جای کسب و کار برای من شده این مثال،من فکر میکنم که این یک مقاومتی هست در من که باید بِشکنمش و اینکه من فکر میکنم جای بهتر=فروش بیشتر رو باید در ذهنم پاک کنم

    شاید در نگاه اول این درست باشه اما در باطن درست نیست چرا که من قدرت رو به جای بهتر یا به بر خیابون دادم نه به خداوند و شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب پنهان است

    یه چند روزی بازار کساد شده و ترس و نجواها بیشتر شدن از کمبودها و چک هایی که باید پاس بشه و حتی تابلویی که در خیابان نصب کرده ام و تابلوی روانه هم نصفش سوخته و دستگاه پوزم هم کار نمیکنه!!!!

    رفتم برای دستگاه پوز که درستش کنم وقتی آپدیتش کرد گفت بذار یه دستگاه به روز بهت بدم و دیگه از این دستگاه قدیمی نخوای استفاده کنی،دستگاه جدید هم خیلی خوشکلتره و به روز تر هست و هم سرعت بالایی داره و این شد نتیجه تضاد دستگاه(دستگاه پوز به صورت امانت هستش از طرف شرکت)

    نتیجه ی بازار کساد پیدا کردن مقاومت مکان برای من بود که باید روش کار کنم و همینطور باعث شد که دسته چکم رو پاره کنم که دیگه نه چک بدم و حتی اگر وسوسه شدم دیگه دسته چک نتونم تا آخر عمرم از بانک بگیرم و به جای دسته چک روی خداوندم حساب کنم

    منی که هم قدرت رو به دسته چک داده بودم و هم به مکان و جای بهتر برای کسب و کارم

    و نتیجه سوختن تابلوی روان این پیام رو برای من داشت که من نیازی به هیچ عامل بیرونی ندارم و من فقط محتاج الله هستم،همون خدایی که به یک کرم زیر یک سنگ در بیابون روزی میده به منم توی یک پاساژ میتونه روزی به غیر الحساب بده اگر باورش کنم و بهش اعتماد کنم و صبر کنم…

    ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    شکر الله و سپاس از استاد عزیزم بایت این فایل توحیدی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 2561 روز

      درود بر شما آقا محمد جواد عزیز

      واقعا از کامنت بینظیر تون لذت بردم و سپاسگزارم

      درسهای بسیاری داشت برای من

      اینکه من مدتهاست تو کسب و کارم به بن بست خوردم و همش تو ذهنم این موضوع هست که تو این شهر برای من کسب و کار خوب نمیچرخه چون همه آشنا هستند و انتظار تخفیف دارن و هیچ کس به من سود نمیرسونه

      در واقع الان از کامنت شما درک کردم که اینها همگی عوامل بیرونی هستند که من بهشون قدرت دادم

      در حالی که قدرت در دستان خداوند است و این خداونده که روزی دهندست و میتونه بدست هر کسی این کار را برام انجام بده حالا اون شخص می‌تونه آشنا باشه و می‌تونه یک غریبه باشه

      تکرار این جمله برام فوق العاده بود که

      نتیجه سوختن تابلوی روان این پیام رو برای من داشت که من نیازی به هیچ عامل بیرونی ندارم و من فقط محتاج الله هستم،همون خدایی که به یک کرم زیر یک سنگ در بیابون روزی میده به منم توی یک پاساژ میتونه روزی به غیر الحساب بده اگر باورش کنم و بهش اعتماد کنم و صبر کنم…

      ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

      باز هم از شما دوست عزیز سپاسگزارم که تجربه زیبای خودتون را به اشتراک گذاشتید

      شاد و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سمیع اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1582 روز

    استاد جان سلام به روی ماهتون ، دو سه روز پیش یه اتفاقی برام افتاد که فقط از خدا تشکر کردم کلی دعاتون کردم که این بندت خدا که شما میشین استاد بهش عمر زیاد بده برا ما باشن و از تجربیاتو جهان بینیشون استفاده کنیم از بس که اگاهی هایی که میدن کاربردیه تازه بماند که این فایلتون رایگانه برم سر موضوع که چی شده بود ، استاد هفته ی پیش بود داشتم فایل شمارو گوش میدادم توی خیابون بودم هنزفری تو گوشم بود که گوشیم رو زدن منم نسبتا شوک شده بودم عجیب بود برام گفتم ععع گوشیمو زدن، دیدم اروم اروم داره ذهنم منفی میشه نمیدونم من میفهمم انگار استاد تو ذهنم فکرای منفی داره استارتش میخوره حالا چون یک چیزی دیدم یه چیزی شنیدم ولی سریع به خودم گفتم ببین سالمی اگر چاقوی اقا دزده بهت میخورد چی خدایا شکرت سالمم دیدم واقعا حالم بهتر شد صبش اگر اشتباه نکنم تو خونه یدونه فایل داشتین از قدم سه اگر اشتباه نکنم که میگفتین بعضیا هر چند ده سال یبار یه اتفاق بد براشون میوفته میشینن فک میکنن ما چه فرکانسی فرستادیم گفتین این افراد تازه کارنو … در ادامه یه حرفی زدین گفتین چه کاری کنیم که بعد از اون اتفاق به ظاهر بد چه فرکانسی بفرستیم که اتفاق بدتری نیوفته خلاصه من دیدم بعد دزدی حالم داره گرفته میشه یکم شروع کردم گفتم ببین سلامتی الان فدا سرت بابا پولشو در میاریو… انصافا هم میگم حالم واقعا خوب شد خیلی خنثی بودم ، حالا بماند زنگ زدم پلیس اومدو یکسری کارهای اداری داشت ثبت کردم بماند پس فرداش دزدارو گرفتن زنگ زدن تشخیص چهره رفتم بله همونا بودنو … خلاصه تا دو سه روز پیش که وقت دادگاه دادن بهم زنگ زدن گفتن بیا واقعیتش پیش خودم گفتم سمیع کلا کلانتریو دادسرا اینا فرکانسش زیاد جالب نیست کلا مردم شاکی دعوا و …. خیلیا هم میگفتن دیگه گوشیت رفت چرا پیگیری راستم میگفتن ولی استاد دلیل اینکه تا مرحله اخرش رفتم واسه اینکه خیلی سریع کارای اداریم جلو میره و رفت حالا اینم به نظرم یه باوره خوبه واسه دوستان من کارای اداریم عجیب سریع همیشه ی خدا عالی جلو میره ، شب قبل دادگاه به خودم گفتم خدایا بگو برم یا نرم فردا صب صب بیدار شدم دیدم حس بدی ندارم رفتم خلاصه اقای قاضی گفتن بفرمایید حرفاتونو بزنید اینم بگم اولین بارم بود سرو کارم به این مکانای قضایی باز شده بود نشستم قبلش بپرسم زنگ بزنم صد جا اقا اگه قاضی اینو گفت چی بگم که به نفعم بشه و اینا چون انگار باید مدرک خیلی معتبری مثل دوربینای مدار بسته … داشتم که باید حکم میداشتم قضایی و هم وقتشو نداشتم خلاصه اقای قاضی سوال پشت سوال منم با صداقت گفتم اقای قاضی هر چی شما قضاوت میکنید همونه درسته حرفایی که من میزنم سند میخواد از دید خودم حرف هایی که زدم و پیگیری هایی که تا الان کردم کافی هست و خودتون قضاوت کنید در این حینم که عملا حرفای منو نمیتونست قبول کنه چون سند قوی پشتش نبود سارقینم اومدن توی دفتر قاضی صداشون کرد ، خلاصه جلو نمیرفت حرفا ، سارقینم از حالت صورتشون من فهمیدم اینا خوشحالن که نمیتونه قاضی زیر سوال ببرتشون یهو معجزه اسا بدون اینکه قاضی حرفی بزنه منشیشون یه پوشه اورد که انگار از قبل این دوستان پرونده داشتن خلاصه قاضی گفت اها یه ریگ به کفش شما دوتا هست و انگار توپو انداخت تو زمین من چون حرفای من سند و مدرک معتبری نمیشد خلاصه باید رضایت این اقارو جلب کنید یا من هر حکمی بخوان بهشون میدم که برن مدرک جور کنن حالا گفت سارقین برن بیرون به من اشاره کرد که گفت بیا اینجا گفتم جانم گفت ببین حالا مستقیم عملا نگفت ولی من که بعدا فک کردم عملا خدا دل اون بندش که قاضی بودو نرم کرد که کمک کنه وگرنه میتونست بگه حوصله ندارم بعدی ، گفت ببیین رضایتتو جلب کنن حالا خودتون برین سر مبلغش حرف بزنید بیرون، برو سر خونه زندگیت دوربینا هم هر نمیدونم چند روز یبار پاک میشه حافظشو … واقعا هم اگر نمیگفتن رضایت، من نمیرفتم پیگیری مدرک، میگم چون همه ی اینا تو یه هفته اتفاق افتاد و سریع بود تا پای دادگاه اومدم خلاصه رضایت منو جلب کردن یه مبلغی زدن برام که عملا پول همون گوشیم شد و واقعا استاد خداروشکر کردم گفتم خدایا دمت گرم استاد جان از یکی از اشناهاتون بپرسین اگر این اتفاق سرقت براشون پیش اومده چنتاشون ببینید تا دادگاه اصن رسیده اصن پیداشون کردن اصلا مراحل منو رفتن چرا اینو میگم اینارو میگم که بگم خدا اینکارو کرد چون به هرکسی اومدم داستانو گفتم باورش نمیشد هیچکس تاکیید میکنم هیچکس تا حالا دزداشم پیدا نکردن طی تجربه چه برسه پول گوشیش زنده بشه اگه معجزه نیست پس چیه اره استاد عباسمنش درجهههههه یکه چون کلام خدارو داره به ماه میگه دوستان یاد میده چطوری فکر کنیم بخدا اشکم در اومد دیروز پری روز گفتم خدایا منو هدایت کن تنهام نزار یادمه وقتی تو فرکانس بد بودم چقد زندگیم جلو نمیرفت الان دزدی شد ازم به سودم شد بابا مگه داریم مگه میشه بله میشه خوبشم میشه اینم بگم استاد یه دوست عزیزی دارم واقعا ابن پسر درجه یکه خیلی دوسش دارم تو این مدت که فهمید گوشی ندارم رفت برام یه گوشی خرید گفت هر موقع داشتی بهم بده سورپرایزی برام خرید اول خواست برا خودش بخره که یهو موقع خرید گفت مبارکت باشه یعنی اتفاق خوب پشت اتفاق خوب واقعا یه جمله دارین که میگین خدا دلارو برای شما نرم میکنه استاد تو زندگی من داره اتفاق میوفته خدا میدونه چقد اتفاقای عالی و درجه یکه دیگه قراره برام بیوفته فقط اینارو نوشتم که ازتون تشکر کنم یه ویژنی دارم حالا نمیگم استاد یروز که اومدم امریکا دوست دارم یه هدیه برای شما و خانوم شایسته عزیز بخرم در قبال لطف هایی که به من و خیلیا کردین بهتون نمیگم چیه ولی یه ویژنه حتی کادوشم تو نظرم هست به امید اون روز .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و تمام دوستان بی نظیرم در سایت عباس منش

    کندوکاو من از ساعت حدودا 7 که هدایت شدم به نشانه روزم تا الان و این فایل عاالی از استاد بود

    میخوام قبل از هر چیز داستان هدایتم به این فایل رو بنویسم و خداروشکر کنم وقتی تسلیمی به چه زیبایی هدایت میشی به هر آنچیز که طلب کنی ؛ خدای من شکرت ، خدای من بی نهایت شکرت

    وقتی وارد سایت شدم و از طریق نشانه روزم هدایت شدم به سریال سفر به دور آمریکا قسمت 189 که داستانشو اونجا نوشتم و بعد از اتمام فایل اومدم برای مطالعه دیدگاها که به دیدگاه دوست عزیزم خانم پژوهنده هدایت شدم از طریق ایشون به دیدگاه خانم صحرا و بعد از اون به پروفایلشون و بعدش هم به این فایل عالی که همه نوشته ها دست به دست هم دادن تا من به اینجا برسم و کلی جواب منحصر به فرد در باب مسائل فعل حالم دریافت کنم.

    واقعا از شما عزیزان خانم پژوهنده و خانم صحرا دختر طبیعت بی نهایت سپاسگزارم که امشب با نوشتن دیدگاهتون دستی از دستان مهربان خدا برای من بودید ،امشب بیشتر اهمیت تاکید استاد روی دیدگاه ها رو فهمیدم ، خدای من شکرت

    و اما این فایل عالی ، آره دقیقا اصل داستان همینه ، قبل تر ها هم همچین موضوعی پیش اومده برام که یک اتفاق به ظاهر بد و منفی بود ولی بعد ها فهمیدم چقدر برای این مسیرم که رشد و تعالی بوده حائز اهمیت بوده و خداروبابتش شکر کردم ولی نجوای های ذهنی اجازه نمیداد که بخوام به خودم یادآوریش کنم حتی الان هم همینطوره که داره تلاش میکنه اجازه نده من تایپش کنم

    الان که مرور کردم، تو اون بازه از زمان 5 تا اتفاق سخت برام اتفاق افتاده بود که به ظاهر منفی بودن ولی بعد ها که بهش نگاه کردم ، دیدم پایه و نقطه ایده پردازی وقدم برداشتن من شدن و حتی خیلی وقتا بابتش خداروهم شکر کردم

    و جالب تر و مهم تر از همه اینا ، این هستش که ما در هر لحظه با فرکانس و باور هامون داریم زندگیمون رو خلق میکنم یعنی اگر نتیجه دلخواهمون رو نداریم از همین لحظه میتونیم با توجه به ورودی هامون ، شکر گزاری نعمت هامون و ساخت باورهای مناسب بلکل تغیرش بدیم و خداروبی نهایت شکر بابت این قدرتی که خدا در وجود ما قرار داده

    و یک نکته کلیدی در این فایل ؛ اتفاق ، اتفاقه. تعریفی که من بهش میدم مشخص میکنه نتیجه این اتفاق چه چیزیه.

    استاد عزیزم تحسینتون میکنم که از اون شرایط با ساخت باورهای مناسب و هم جهت با خواسته هاتون به این جایگاه بی نظیر رسیدید و خدای مهربونم شکرت بابت این همه نعمت که در جهان هستیت جاریست

    همگی در پناه الله مهربان شاد ، سلامت ، تندرست ، ثروتمند و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمیع اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1582 روز

    سلام مجدد خدمت استاد عزیزم اول دوست دارم یه برگشت بزنم به کامنت قبلیم روی همین فایل هدیه حالا داستانش چی بود مختصر میگم من گوشیم رو دزدیده بودن دزدارو پیدا کردن خسارت بهم پرداخت حالا ازون جالب تر گوشیم پیدا شدش ( پیشنهاد میدم کامت قبلیم خونده شه) استاد واقعا برام انقدر جالب بود این موضوع که اصلا امسال خیلی باورم قوی تر شد که دیدم واقعا هر سال که دارم با دیدگاهی شما جلو میرم تو زندگیم این چرخ دنده هه عجیب داره روون تر میچرخه شکر خدا ،میگم یکی از کوچیک ترین معجزات خدا در زندگیم همین موضوع پیدا شدن گوشیم ، پرداخت خسارت بهم ، و … داشتم تشکر میکردم از بچه های پلیس امروز بابت پیگیری های مکرر هم صحبت که شدیم گفتم کاشکی یه چیزی یه تریبونی جایی بود نشون میدادن این اشیا دزدی کسایی که به حقشون رسیدنو اطلاع رسانی میکردن اون بنده خدا متوجه منظور پشت حرفم زیاد نشد خدا میدونه اگه این اتفاق بیوفته چقد اتفاقی بهتری میوفته ، ازشون پرسیدم که چنتا مثل من بوده پروندشون که گوشیشون پیدا شده گفت خیلیا واقعا الان که دارم قانونو پیش خودم دوره میکنم میگم واقعا اون موضوع دو قطبی بودن جهان میاد تو ذهنم که میگفتین تو میخوای تو کدوم دسته باشی خوب یا بد من واقعا استاد نمیدونم اگر اگاهیی های خداوند رو نمیشنیدم از سمت شما واقعا نمیدونم الان کجای زندگی بودم به رسم سپاسگذاری از شما که مثل برادر بزرگتر ، منتور و راهنمای من بدین توی مسیر رشدم خیلی ممنونم ازتون استاد درجه یک من، ودر اخر سپاس گذارم ازت خدا جون کارت میدونی که عجیببببب درسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ساناز نوری زاده گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام

    روز شمار تحول زندگی من روز شصتم از فصل دوم

    سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم

    بریم سراغ نشانه های عالی امروزم:

    خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی

    خدایا شکرت بابت حال خوبم

    خدایا شکرت بابت سلامتیم‌

    خدایا شکرت که متعهدانه هر روز کامنت گذاشتم و فصل دوم روز شمارم تموم شد یعنی 60 روز باورهای قدرتمند کننده تغذیه ذهنم بوده با کلی نتایج .من با انگیزه بیشتر ادامه میدم

    خدایا شکرت بابت اینکه ناهار کباب بال مرغ که عاشقشم درست کردم و خوردم و لذت بردم

    خدایا شکرت بابت کوکوی مرغ خوشمزه ای که امشب برای شام مادرم درست کرد و خوردیم و لذت بردیم

    خدایا شکرت بابت فالوده بستنی خوشمزه ای که با دوستم خوردیم و لذت بردیم

    خدایا شکرت بابت کباب پز قشنگمون که چند ساله واسمون کار میکنه و این همه کباب های خوشمزه داخلش درست می‌کنیم

    خدایا شکرت بابت این همزمانی که داشتم فایل راهکاری برای ایجاد باور قدرتمندکننده‌ی «فراوانی» رو گوش میدادم یه بارون قشنگی بارید خدای من هنوزم داره میباره باران با چه شدتی داشت می‌بارید این یکی از نشانه های واضح فراونی خداوندمه خدایااااااااا شکرررررررررررررررت

    خدایا شکرت بابت اینکه تو آشپزخونه دراز کشیدم و پنجره بازه و بارون میخوره به صورتم خیلی در لحظه هستم و حالم خوبه

    خدایا شکرت بابت صدای قشنگ باران چه موسیقی قشنگی به راه انداخته پروردگارم با بارون قشنگش

    خدایا شکرت بابت اینکه میخواستم ماشینمو بشورم که خودت شستی تر و تمیز

    خدایا شکرت بابت این همه بارونی که داره میباره با چاشنی قشنگ رعد و برق با صدای بی نظیرش

    خدایا شکرت که بارون رحمتت همه جا رو تمیز میکنه همه جا رو پاک میکنه

    خدایا شکرت بابت بوی خوش بارون که مستم می‌کند

    خدایا شکرت بابت فراوانی بارون

    فراوانی هست باران هست به شرط اینکه ما بریم زیر بارون و دریافت کنیم اگر نریم زیر بارون دریافت نمی‌کنیم

    خدایا شکرت بابت اینکه 10 بسته پودر زعفران با دوستم رفتیم رسوندیم به مشتری و 170 تومن دریافت کردم

    خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری دیگه 30 بسته ازم خرید کرد و 450 تومن دریافت کردم

    خدایا شکرت بابت اینکه 620 تومن دریافت کردم

    خدایا شکرت بابت اینکه براش آرایشی 30 تومن از دختر عمم خریدم

    و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ:

    دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام!

    ما اگه خودمون شرایط زندگی خودمون رو رقم میزنیم چجوریه وقتی یه اتفاق بدی برامون میفته میگیم خیر بوده؟

    استاد میگه وقتی دیدم پیکان دنده آرژانتینی ام رو دزد برده گفتم حتما خیر بوده و گرفتم خوابیدم هر چند کل داراییم اون ماشین بود

    اگه خودمون اون اتفاق بد روبه وجود آوردیم پس داستان خیریت چیه؟

    اتفاقاتی که میفته در زندگی ما ، به واسطه باورهامونه به واسطه فرکانس هامونه

    اما نتیجه ی اون اتفاقات مشخص میکنه که ما باورهای درستی داشتیم یا باورهای غلط

    یعنی در جهت خواسته هامون بوده یا ناخواسته هامون نه خود اون اتفاق

    اتفاق به خودی خود هیچ معنایی نداره استاد میگه دزدیده شدن ماشین من به خودی خود هیچ معنایی نداره میتونست به نفع من باشه میتونست به ضرر من باشه

    مثلا طرف از کارش اخراج شده این اخراج شدنش باعث شده طرف کسب و کار خودشو بزنه و موفق بشه

    اخراج از کار یا دزدیده شدن ماشین یا طلاق یا هرچی که اتفاق به ظاهر بدیه این در واقع نه بده نه خوبه ، نتیجه ی این ،کمک میکنه بهت یا ضربه میزنه بهت برمیگرده به باورهای شما

    مثلا من درخواست کردم از خداوند که استقلال مالی پیدا کنم

    مثلا خیلی این اتقاق افتاده که بچه ها گفتند ما اومدیم دوره‌ های شمارو شرکت کردیم گوشیمون افتاد شکست یا شغلمونو از دست دادیم ، اخراجمون کردند

    چرا این اتفاقات افتاد؟مگه قرار نبود اتفاقات خوبی بیفته؟

    جواب اینه که از کجا میدونی که اون اتفاق، بده ؟

    تو میخوای در آمد خوبی داشته باشی حالا از شغلت اخراجت کردند آیا شغلتو دوست داشتی؟

    میگه نه حالم ازش بهم می‌خورد

    آیا اون شرایط مناسب رو برات ایجاد میکرد؟

    میگه نه همش زیرآب زنی و همش مشکلات و احساس بد

    آیا در خواست تو این نبود که به احساس بهتر و شغل بهتر و درآمد بالاتر برسی؟میگه آره

    میگم خب این راهش بود این اتفاق باید میفتاد این قدم اول بود اخراج شدنت قدم اول بود ، دزدیده شدن ماشین استاد قدم اول بود برای حرکت

    استاد میگه من یه درخواستی از خداوند کردم گفتم خدایا من میخوام به این چیزا برسم به این نعمت ها برسم قدم اول چی بوده؟قدم اول این بود که ماشینمو بدزدند

    من شاید نمیفهمیدم شاید اون اتفاق به نفع من بود ولی اون در راستای درخواست من بوده در راستای فرکانس و باور جدید من بوده

    یعنی وقتی شما از خداوند درخواست میکنی و روی باورات کار میکنی اگه یه اتفاقی میفته که به ظاهر بده اتفاقا اون اتفاق در راستای درخواستت و مسیر رشد توئه

    فکر نکن اون اتفاقه بده اتفاق اتفاقه تعریفی که شما به اتفاق میدین مشخص میکنه نتیجه اون اتفاق چیه

    وقتی ماشین استاد دزدیده شد گفت حالا که این نیست خداروشکر تکلیفم روشن شد نشست به ایده های دیگه ای فکر کرد

    چند روز بعدش اون ماشینه پیداش شد

    اون چیزایی رو از ماشین استاد برداشته بودند همونایی بود که تو کشتی سازی بندرعباس یه سری از افراد دزدیده بودند و به استاد هدیه داده بودند مثل ضبط و جک و قالپاق و…

    این اتفاق باعث شد درسش رو بگیره استاد که اون چیزایی که از طریق نامناسب وارد زندگیت میشه مطمئن باش خیلی راحت از دستش میدی

    از اون اتفاق به بعد استاد گفتند تا من چیزیو منبعشو ندونم وارد زندگیم نمیکنم اگه درست باشه دریافت میکنم اگه غلط باشه به هیچ عنوان دریافت نمیکنم

    من خودمم شخصیتم اینجوریه من و دوستم تو ماشین بودیم داشتیم میرفتیم دوستم یهویی از ماشین پیدا شد رفت یه گوشی رو برداشت اومد نشست گفتم چیشد گفت گوشی یه نفر افتاد از جیبش منم برداشتم بعدش گازشو گرفت و رفت گفت سریالشو پاک میکنم استفاده کنیم گفتم به هیچ عنوان اون طرف چن باری زنگ زد دوستم برنداشت من میگفتم گوشی رو بردار سعی کردم گوشی رو ازش بگیرم جوابشو بدم که گوشی دست ماست بیا یه جایی و گوشیتو ببر

    وای نتونستم ازش گوشی رو بگیرم

    بهم گفت خب حواسش رو جمع میکرد نمینداخت زمین من بهش این گوشی رو نمیدم خواست خاموش کنه خاموش نشد

    این دفعه من گفتم یه سوال دارم ازت خودتو بذار جای اون طرف اگه گوشیت از دستت افتاد و طرف برداشت گوشیتو و جوابتو نداد چه حالی میشی؟تو باید گوشیشو جواب بدی دوستمم جواب داد و اون طرف گفت که هر چقدر میخوای بدم فقط گوشیمو بده رفت و گوشیش رو داد بهش و انعام هم دریافت کرده بود

    وقتی ماشین استاد رفت گفت حالا من با شرایط فعلی چیکار میتونم بکنم ایده ها اومد که چه کاری الان باید انجام بده

    استاد به خداوند گفتند اگر ماشین پیدا هم بشه دیگه باهاش کار نمیکنم و همینم شد

    وقتی ماشین پیدا شد هدیه دادند

    یعنی اون موقعی که ماشین رفت استاد تصمیم زندگیشونو گرفتند

    استاد میگه یعنی تا بود میگفتم حالا فعلا هست بریم مسافرکشی کنیم

    یعنی هر اتفاقی میفته در راستای هدفته

    اگر روی فایل ها کار می‌کنید یه اتفاق به ظاهر منفی میفته این اتفاق در راستای هدفته

    اگه از سر کار اخراج شدی برای اینکه گفتی میخوام برم سراغ یه کار بهتر ولی تا وقتی که اون کاره بوده میترسیدی 

    حالا که اخراج شدی از اون کار حالا حرکت میکنی به سمت کار و شغل جدیدتر و بهتر و کسب و کار خودت

    یا اومدی تو برنامه های استاد اون رابطه درب و داغون از بین رفت بعد میگی استاد من اومدم تو برنامه های شما به هوای اینکه رابطه عاطفیم خوب بشه یه رابطه عاشقانه عالی میخوام

    همین که اومدم از فایلهای شما استفاده کردم اون رابطه دست و پا شکسته ای هم که داشتیم همونم منفجر شد و همونم از دست دادیم این چه وضعشه

    این اتفاق در راستای رسیدن تو به اون رابطه عاشقانه و فوق العاده ای که میخواستی بوده

    این رابطه باید تموم می‌شده تا اون رابطه قشنگ بیاد

    موضوع اینه که ما قوانین جهان هستی رو درک نمی‌کنیم

    اگه درک کنیم قوانین جهان رو ما سورپرایز نمیشیم اصلا نمیگیم عه چرا؟!

    چرا اینجوری شد دیگه نداریم

    یعنی کاملا میدونیم که چرا اینجوری شد

    نمیگیم خدا چرا با من؟چرا اینجوری؟چرا اونجوری

    میدونیم که داریم خودمون اتفاقات رو رقم میزنیم

    می‌فهمیم که اون بزه که رفت اون ماشینه که رفت اون رابطه که رفت برای اینه که من به خواستم برسم

    تازه به جای اینکه ناراحت بشیم خوشحال هم میشیم

    اتفاق ها به خودی خود هیچ معنایی ندارند

    معناشو شما میدید بهش

    معنای اتفاقات به ظاهر بد رو شما بهش میدید

    اتفاقات به ظاهر خوب هم میتونه نتیجش بد باشه اگر که باوراتون ایراد داشته باشه

    یا یه اتفاق به ظاهر خوب میتونه بلا و بدبختی باشه اگر که باوراتون ایراد داشته باشه

    یا یه اتفاق به ظاهر بد میتونه منبع خیر و برکت و نعمت و ثروت باشه اگر که باورات درست باشه

    قانون اینه که ما در هر لحظه داریم فرکانس هامون رو به جهان هستی می‌فرستیم و جهان هستی با توجه به فرکانس اون لحظمون داره اتفاقات رو رقم میزنه

    کاری به یه ساعت قبل و یه ماه قبل و صد سال قبل نداره

    اصلا مهم نیست قبلا چیکار کردی چه باورهایی داشتی قبلا باوات بد بوده اصلا همه چی ترکیده بوده قبلا

    از این لحظه ای که داری روی باورات کار میکنی و جور دیگه ای فکر میکنی اتفاقات داره جور دیگه ای رقم میخوره

    فکر نکن که باورای قبلیت اتفاق بدی رو برات رقم زده و دیگه نمیشه کاریش کرد

    در هر لحظه داری اتفاقات رو برا خودت رقم میزنی داری میچینی

    فکر نکن که باورای قبلیت مثل سیمان شده و بگی که چون قبلا یه سری باور غلط و شرک داشتم و توکل نداشتم به خداوند و فلان بودم و بهمان بودم

    که دیگه هیچ تغییری نمیشه کرد

    میتونی هر وقت که بخوای افکارتو تغییرش بدی

    افکارت مثل یه گِلی هست که شکل نگرفته

    هیچ چیزی در آینده شما ایستا نیست

    آینده منظورم یک دیقه بعد نه 50 سال بعد

    هیچ چیزی در یک دیقه بعد شما از قبل مقدر نشده

    یه چیزیه که در هر لحظه میشه تغییرش داد

    من در هر لحظه میتونم زندگی خودمو رقم بزنم

    همتون اگه فکر کنید می‌بینید همه اون اتفاقات بدی که افتاد خیریتی توش بوده

    اون رابطه ی عاطفی که رفت از زندگیت برای اینکه اون رابطه ای که دوس داشتی برات به وجود بیاد

    اگه از سر کار اخراج شدی برای اینکه اون کار رویایی تو بهش برسی

    همه چیز تغییر میکنه وقتی که باورهای شما تغییر میکنه

    همه اتفاقات وقتی که باورای شما تغییر کنه داره به نفع شما رخ میده حتی اگه ظاهرش بد باشه

    حتی ظاهرش اگه ور شکستگی و طلاق و شکست عاطفی و دزدیده شدن ماشین و اخراج از کار باشه

    کی میفهمی خیر بوده ؟یه مدت بعد.

    صبر کن ادامه بده یه مدت بعد دست خدا رو میبوسی میگی خدایا شکرت

    استاد میگه دزدیده شدن ماشینم بلا نبود نعمت بود واسم

    الزاما هم اینجوری نیست اتفاق بدی بیفته تا تغییر کنی

    این باور رو نداشته باشید که همه چی باید بترکه تا من موفق بشم

    خیلی از بچه ها وقتی شروع کردن به تغییر از همون اول اتفاقات عالی براشون افتاده

    اتفاقات آینده شما در این لحظه داره رقم میخوره

    اگر چیزی رو قبلا بد ساخته بودی تو باورات تو همین لحظه میتونی تغییر بدی

    هیچ چیزی در آینده از قبل مشخص نشده

    آینده یک دیقه بعد یه روز بعد یه ماه بعد ده سال بعد و… همه اینا آینده هست

    استاد میگه فقط بحث پول نیست زندگی من در تمام ابعادش عالیه

    پس میشود خدایا شکرت

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: