دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسماعیل محبی گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    من این فایل رو یک ماه پیش دانلود کرده بودم و میخواستم که نگاش کنم ولی نمیدونم چرا نمیشد تا اینکه امروز نگاش کردم.

    استاد چقدر زیبا شما از اتفاقات و قوانین صحبت میکنید و به ماهم میگین.برای منم یه اتفاق به ظاهر بد افتاد اونموقع که این اتفاق افتاد من اصلا تو این وادی ها نبودم همش در حال گله و شکایت و فرستادن افکار منفی بودم. اتفاقی که برای من افتاد این بود که یه روز مثل همیشه ناراضی داشتم میرفتم سرکار و اونروز خیلی خیلی سرمون شلوغ بود و خیلی بار باید ارسال میکردم.وقتی که شما گفتین شما درخواستی داشتین که زندگیتون عوض بشه یادم افتاد که منم درخواست کرده بودم که زندگیم عوض بشه چون واقعا خسته شده بودم.اون روز من که مسئول ارسال بار بودم همه چی بهم ریخته بود تمام وسایلی که باید باهاش محصولات رو جابجا میکردیم خراب بودن و مجبور بودیم با همون جک پالت های خراب تمام اون محصولات رو ببریم بیرون و بار بزینم. هر جوری که بود بار زدیم تموم شد ولی بعدش یه اتفاق خیلی بد افتاد که حتی الانم که فکرشو میکنم دردم میگیره.بعد ازینکه ما بار زدیم بخاطر خراب بودن جک پالت ها فشار خیلی خیلی زیادی به دست چپم اومد و همین باعث شد جلوی درب ورودی کارگاه کتف چپم از جاش در بیاد و همین باعث شد که دیگه نتونم کار کنم و بعدش مثل شما گفتم اگرم خوب بشم و ازم درخواست کنن که بیا دیگه نمیرم و همین طور هم شد، خوب شدم کتفم عالی شد بازم گفتن بیا ولی دیگه نرفتم و بعد از چند ماه به طور جادویی با شما آشنا شدم و کلی مهارت ذهنی یاد گرفتم و مهارت توی توانایی هام.

    اینم الان یادم اومد بعد از اینکه دیگه نرفتم به اون شرکت تا زمانی که من اونجا بودم همه چیز عالی بود چون من صداقتم رو گذاشته بودم اونجا حتی وقتی که ناراضی بودم ولی بعد از یکی دوماه یکی از دوستانم که هنوزم اونجاست گفت که مسئول جدید اونجا که قبلا من مسئول اون قسمت بودم یازده میلیون جریمه کرده بودن و بعدش فهمیدم که بخاطر نبود کیفیت کالا جریمه اش کرده بودن و تا زمانی که من بودم همش به من بخاطر کیفیت کار بن کارت میدادن به من و بعضی افراد اونجا. تازه من اون موقع هم نمیدونستم که صداقت چیه وقتی با استاد اشنا شدم فهمیدم که سرمایه ی هر انسان صداقتشه و اگر کتف من در نمیرفت به هیچ وجه اینجا نبودم و همچنان تو همون شرکت و هچنان تو همون حال و هوای بد میموندم .خیلی از آدمایی که کتفشون از جا در اومده هنوز درگیرن ولی کتف من اصلا اینجوری نیست اینم از خداست.

    خدایا شکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم

    هزاران بار خداروشاکرم که دراین مسیر هستم و از وقتی پا در این راه گذاشتم روزی نبوده که بدون گوش دادن به فایل های استاد بگذره. من هیچ وقت کامنت نمیذاشتم حس میکردم همین که حرف های استاد رو درفایل ها متوجه بشم و در دفترم یادداشت کنم و عمل کنم کافیه ولی الان خدارو شاهد میگیرم که هدایت شدم یدفعه یه حسی بهم گفت بنویس مگه نمیگی عمل کنم؟ پس بنویس تا نتیجه هاتو یادت نره تا هزاران برابر تو ذهنت بزرگتر بشن تا باورهای قبلیتو بشکنن

    من حدود یک هفته پیش با یک آقایی آشنا شدم که در حد خودشون همه چی داشتن ظاهر خوب، وضع مالی خوب و… اما همیشه چیزی که در تصورات من هست فوق العاده بهتر و سطح بالاتر از این آقا هست (همون داستان کم نخواستن و بهترین رو خواستن)خلاصه ما درحد یک آشنایی کوچیک باهم در مجازی ارتباط داشتیم و ایشون دوبار از من درخواست قرار حضوری داشتن بار اول نپذیرفتم چون شناختی ازشون نداشتم بار دوم روز های اول عید بود که من به خودم قول داده بودم این تعطیلات رو فقط به خودم و بالابردن مهارت های زندگیم و آموزشای استاد اختصاص بدم و خودم رو بهتر کنم و وقتی ایشون درخواست کردن(حتی مدل درخواست کردنشون برای قرار از یک خانم خیلی محترمانه و مطابق با اون تصوراتی که من از پارتنر آیندم داشتم نبود) با این حال من خیلی هم به این توجه نکردم که مطابق میلم رفتار نمیکنن و ایشون رو آدم سطح بالایی میدیدم اما چون به خودم قول داده بودم و شناختی هم ازشون نداشتم گفتم ممنون اما من قصد دارم فعلا وقتم رو به خودم اختصاص بدم و صادقانه گفتم اما ایشون فکر کردن من براشون قیافه گرفتم و من رو آنفالو کردن(اینم بگم من از لحاظ ظاهری خیلی به خودم اهمیت میدم و دیگران هم ازم تعریف میکنن) خلاصه که من خیلی بهم فشار اومد و گفتم مگه من چی کم داشتم که من رو آنفالو کرد مگه ظاهرم بده؟ مگه حرف بدی زدم؟ چون درخواستشو قبول نکردم باید آنفالو کنه؟ و خیلی ناراحت شدم که این اتفاق افتاد و حس پس زده شدن داشتم و چون من در زندگی قبلیم یعنی قبل از آشنایی با این مسیر پیشرفت آدم خیلی مغروری بودم و هنوز تا حدودی اون ریشه های غرور در من هست و همش به خودم میگفتم من باید اونو پس بزنم نه اون من رو‍️حس میکردم غرورم خدشه دار شده و بهشون پیام دادم و گفتم ممنون میشم وقتی قصد آنفالو دارید از گزینه ریمو استفاده کنید که دیگه من هم شمارو فالو نداشته باشم و ایشون گفتن قصد ناراحت کردنت رو نداشتم ولی واقعا خوشم نمیاد کسی برام قیافه بگیره(دقیقا با همین لحن) و من گفتم من قصد قیافه گرفتن نداشتم و زود قضاوت کردید و من فکر دیگه ای درمورد شما میکردم این حرکت درخور شخصیت شما نبود( در واقع حس عزت نفس و مهم بودن بهش دادم که از کتاب آیین دوست یابی یادگرفتم)و ایشون عذرخواهی کردن و دوباره من رو فالو کردن اما من فالو رو اکسپت نکردم و ایشون گفتن چرا اکسپت نمیکنی من هم گفتم متاسفانه من دیگه دیدگاه مثبت و حس خوبم نسبت به شمارو از دست دادم و پیامم هم به این خاطر بود که وقتی آنفالو میکنید ریمو رو بزنید که دوطرفه آنفالو بشه چون طرف مقابل هم تمایلی به دنبال کردن شما نداره و براشون آرزوی خوب کردم در واقع کاری کردم که متوجه اشتباهش بشه و من این بار پسش بزنمکه الان پشیمونم از این کار چون در لحظه و تحت فشار اون اقدامات رو انجام دادم و همه این ها از احساس عدم لیاقت نشات میگیره و من الان متوجهش میشم من باید رها میکردم و ایمانم رو حفظ میکردم که قطعا خیری در این اتفاق بوده و تقریبا همین کاررو هم کردم اما دلم آروم نمیگرفت و 2 3 روز گذشت و من آرومتر شده بودم و همش خودم رو قانع میکردم که تو لیاقتت بیشتر از اینا بوده اگر اون تو زندگیت میموند تو به همون لِوِل و سطح اون آدم راضی میشدی و دیگه به پارتنر رویاییت نمیرسیدی و واقعا هم درسته که اون آدم در حد خودش همه چی داشت اما دارایی فقط پول و ظاهر نیست و ایشون اصلا رفتار های مدنظر من برای پارتنر رویاییم رو نداشت و من چون باور عدم لیاقت در وجودم بود که به لطف خدا الان دارم روش کار میکنم، این هارو نمیدیدم و ناراحت بودم که مگه من چی کم دارم که اون رفت؟

    و 2 3 روز بعداز اون اتفاق به قول استاد اون نعمت، یک آدم سطح بالا و تقریبا متناسب با معیار های من وارد زندگیم شدن و من الان حکمتش رو متوجه شدم اگر اون آقا نمیرفت( خیلی هم پیگیر بودن و یکی از علت های ناراحتی من همین بود که با این همه پیگیریش چرا رفت) من به ایشون راضی میشدم و هیچ وقت دنبال آدم های سطح بالاتر از ایشون نبودم و دیگه بهشون توجهی نمیکردم و از مدارشون خارج میشدم اما خداروشکر اون اتفاق افتاد و من بابتش بسیار سپاسگزارم که تونستم ذهنم رو کنترل کنم و الان فهمیدم لیاقت من خیلی بیشتر از ایشون بوده و خودم نمیفهمیدم و خدا اینجوری من رو متوجه کرد و اصلا از همین طریق بود که من تصمیم گرفتم کار کردن روی باورهای لیاقت و روابطم رو هم شروع کنم درواقع پشت یک اتفاق به ظاهر ناجالب 2تا درس بزرگ بود

    اولین کامنتم خیلی طولانی شد از این بابت متاسفم

    خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم ومریم جانم و همینطور شما دوستان ارزشمندم که هیچ کدومتون رو ندیدم اما در قلبم حستون میکنم و اولین باره که کسایی رو که نمیشناسم انقدر دوست دارم و این نشون دهنده درست بودن مسیر هست

    زنده باشید به مهر دوستان خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم بانو عزیز

    سلام به همه بچه های الهی این سایت خانواده قشنگمممم

    استاد یه چیزرو میخوام بدون اغراق بگم من دوره دوازده قدم رو گرفتم و رفتم قدم به قدم و به یه سری چیزها به لطف خدا و اموزهای شما رسیدم…

    ( چیزهای خوب رسیدم به لطف خدا و اموزهای شمااا)

    بعد که تمام شد دیگه گوش ندادم بی شک تویه مدارش نبودم که کامل اگاهیار دریافت کنم

    هدایت شدم به فایلهای دانلودی و ادامه دادم کامنت خوندم فایل دیدم اینقدر اگاهیام رفت بالا که مجداد شروع کردم به دوره دوازده قدم

    واقعا فایلهای هدیه ای شمااا نعمت هستن فایلها پر از اگاهیای ناب خدایی هستن چقدر خوبه الان که دروه دوازده قدم هم شروع کردم هر فایلو که گوش میدم هدایتی میام بینش یه فایل هدیه نگاه میکنم و دوباره میرم و ادمه میدم دوره دوازده قدم رواینقدر اگاهیام نسبت به درک دوازده قدم زیاد شده که راحت الان درکش میکنم .

    این فایلهاااا نعمت هستن نعمتتتتتتتتت و فراونی مبینمشون فراونی نعمتتتتتت الهی شکرت…

    .

    الهی صد هزار مرتبه شکر الهی صد هزار بار شکرررر

    استادن ازت بینهایت ممنونم…

    در پناه الله شاد سلامت ثروتمند و عاقبت بخیر باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1151 روز

    به نام خدای قشنگم

    سلام استاد عزیزم مریم خانم و بقیه دوستان عزیزم

    چقدر این فایل دوست داشتم چقدر به دلم نشست و چقدر تا حدودی فهمیدمش

    سال1400بود عید بود و رفته بودیم 13بدر

    همون شب همسرم تب کرد و کرونا گرفته بود

    همه چقدر ناراحت بودن خانواده خودم و خانواده خودش ولی اصلا روی من تاثیری نداشت

    کنارش می‌نشستم میگفتم می‌خندیدم براش آب میده می‌گرفتم حتی از غذاش که اضافه میومد من

    می خوردم ولی خداشکر هیچیم نشد بعد چقدر خوشحال بودم از این که همسرم کرونا گرفته و حدود14روز تو خونه هستیم دوتامون و کلی ذوق داشتم درسته درد داشت مریض بود ولی نشستیم فیلم عروسی مون نگاه کردیم فیلم کمدی میذاشتم با هم می‌دیدیم وکلی خوش گذشت بهم و مریض نشدم و خداشکر همسرم تو نه روز حالش خوب خوب شد .

    این قضیه که شما گفتین من هم می‌تونستم بار منفی این قضیه ببینم و خودمم صد درصد مریض میشدم ولی با توجه به روی نکات مثبت باعث شدم خودم مریض نشدم و همه تعجب کرده بودن که ما تو یه خونه بودیم ولی من مریض نشدم

    این فایل خیلی قشنگ بودم یعنی گاهی اوقات باید چیز های بدرد نخور که قفل و زنجیرمون کردن و از دست بدیم تا بتونیم پرواز کنیم

    این فایل چقدر با فایل مصاحبه شما با مهندس شعبانعلی شبیه و بهم ربط داره.

    در اونجا مهندس میگن من پام شکسته بود و کلاس هام دیگه برگزار نمی‌شود گفتم حالا میوه این درخت چیه میوه این مشکل چیه که شروع کردم به کار آنلاین و شاگرد هام چند برابر اون موقع شد .

    گفتن هیچ اتفاقی به خودی خودی معنای ندارند شما بهش معنا میدین.

    یعنی تمام اتفاقات سیاه و سفید هستن ما بهش رنگ میدیم حالا با طرز نگاهمون با توجه به روی نکات مثبت با کانون توجه و با احساس مون و نوع عملکردمون و میزان ایمان و اعتمادمون به قانون و خداوند اون اتفاق به نفع ما یا به ضرر ما میشود .

    استاد واقعا ممنون واقعا خداشکر میکنم بخاطر هدایتی که به سایت شما شدم چقدر خدا دوستم داشته چه فرکانسی چه درخواستی داشتم که نتیجش شد این سایت نتیجش شد آموزه های شما که با مهربانی چجوری بگم با تمام وجودتون با دل بزرگتون بهترین و آسان ترین راه موفقیت و پیشرفت مثل یک پدر دانا مثل این برادر عزیز بهمون یاد میدین

    الهی شکر امروز روز 60سفرنامه بود

    میریم برای سی روز بعدی به امید خدای مهربان

    مریم جان ممنون بخاطر دسته بندی سایت و این سفرنامه عزیز من مطمئنم به زودی نتایجی میبینم که دوره ثروت ازتون خریداری میکنم و با امید به خدا شروع می‌کنم

    خدایا شکرت مریم خانم و استاد عزیز بازم ممنون

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فرهاد نجاتی گفته:
    مدت عضویت: 1112 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایا شکرت که من رو خالق زندگی و شرایط زندگیم خلق کردی

    خدایا شکرت که من میتونم آینده زندگی خودم رو به صورت آگاهانه رقم بزنم

    خدایا شکرت که هر اتفاقی ک در زندگی من رخ میدهد حتی به ظاهر نامناسب قطعا به نفع منه و در جهت بهبود زندگی من هست .

    من فهمیدم که با اتفاقهای به ظاهر نامناسب نباید نا امید بشم و بهم بریزم و از مسیر خارج بشم و باید صبر کنم و نتیجه اون اتفاق رو ببینم و متوجه بشم که در جهت رسیدن به خواسته هام اون اتفاق ب وجود اومده . ممنونم استاد بابت این همه آگاهی ک با فایل های رایگان در اختیار ما میزارید خداوند و زندگیتون برکت بده به تنتون سلامتی

    استاد ممنونم بابت لوکیشن این فایل ک چقدر ماشین های عالی و فوق العاده رو دیدم ماشین های زیبا و هیولا بینهایت ثروت و فراوانی در همین یه نقطه جا

    ممنونم بابت این همه زیبایی که ب ما نشون دادین خیابانهای سرسبز و تمیز خانه های ویلایی زیبا و شیک

    این کشور سرشار از زیبایی و ثروت و برکت هست خدایا شکرت ک در مدار دیدن این همه زیبای هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    ماریای خوبم ،خوب گوش کن ،دارم با خودت حرف میزنم

    خواهش میکنم یادت باشه که اگر در مسیر آگاهی هستی هررررررررر اتفاقی که برات میوفته در مسیر رسیدن به خواستته، خواهش میکنم اینو یادت باشه

    خدایا کمکم کن تا این قانون یادم بمونه ،کمکم کن تا به این درک برسم که تضاد هم اومده تا منو به خواستم برسونه

    واااااااااااااای این آگاهی چقدر ایمانمو بالاتر می‌بره چقدر بهم آرامش میده

    اگر عمـــیـــق درکش کنم حتی تو برخورد با تضادها هم آرامم ،شادم ، دلم قرصِ، که خداوند کنترل اوضاع رو به دست گرفته و منو به مقصد میرسونه

    خدایاشکـــرت ،تو چقدر سخاوتمندی که منو هدایت کردی به این مسیر توحیدی تا ترو بشناسم تا چرخ زندگیم روانتر بچرخه تا لعللک ترضی باشم

    خدایا شکرت ،عاشقم معبودم

    من به هرخیری از طرف تو فقیرم ، منو هدایت کن به راه راست راه کسانی که به اونها نعمت دادی….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1095 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی

    امروز روز آخر فصل دوم از روزشمار تحول زندگیه منه

    امروز چقدر زیباست ،امروز باشکرگزاری شروع کردم طبق معمول و سرشار از یقینم امروز انسان ها چقدر نازنینن و چقدر ازشون عشق گرفتم و چقدر به من لطف داشتن ،امروز همه چی زیباس و چقدر نشانه ی فراوانی دیدم در تمام موارد از ماشین و موتورها که اصن ریخته یه جورایی تا مصالح فروشیا و ساختمان نیمه کاره ها که نماشم زدن و هرروز داره اضافه میشه و داره ساخت و ساز بیشتر میشه ،

    امروز این فایل و گوش دادم و خیلی دوسش دارم و قبلا هم بارها گوش دادم بهش ،

    و با سرم تایید میکردم حرفای استاد و که بله هر اتفاقی به ظاهر نامناسب میفته به نفع منه و از این حرفا که بعد از ظهر که قرار داشتم و کمیسیون تپلی هم توش بود بنا به دلیلی که نمیدونم و در عین ناباوری دقیقه 90کنسل شد و خدارو بی نهایت سپاس گزارم بابت این سایت و آگاهی ها و تعهدی که برای کار کردن رو خودم دارم و یه حسی بهم گفت خیره و اصلا خودمو نباختم با اینکه شرایطم خیلی الان خاصه ولی به خودم گفتم رضا مثه بلبل داشتی آواز می‌خوندم و میگفتی هر اتفاقی نیفته به خیروصلاح منه ،خب الان بسم الله موقع عمله تو رفتارتم نشون بده اینو و بعد با تمام قلبم با تمام وجودم گفتم هر اتفاقی نیفته به خیرو صلاح منه ودری از درهای رحمت خداونده این همون اتفاقیه که در راستای رسیدن تو به خواستت افتاده و باورتون نمیشه شایدم بشه چنان حس قدرت و یقینی وجودمو گرفت که گفتم اگه معامله انجام میشد انقد حس قدرت و اطمینان تجربه نمی‌کردم ،و آرامش وجودمو گرفت و بهش گفتم تو که از درونم آگاهی داری میبینی چه یقینی دارم و چقدر ایمان دارم ،گفتم تو به من بگو و تو هدایت کن من فرمون زندگیمو دادم دست تو تو ببر منو و اومدم که کامنتشو بنویسم چون فرصت نشد و بهتر که ننوشتم و موقع مناسبش الان بود که این تجربه رو باشما شریک بشم و بگم که وقتی از ته قلب اعتقاد داریم که هر اتفاق به ظاهر نامناسب به نفع من اگر باورهام درست باشه و احساسم خوب باشه چقدر آدم می‌تونه اعتماد کنه و در شرایط سخت آروم باشه و اگر عمیقأ به این باور داشته باشه ،اصن قانونشه که وقتی من احساسم خوبه و در خواستی کردم هر اتفاق به ظاهر نامناسبی در راستای خواسته ی منه. و امروز چندین بار احساس کردم که خداوند داره منو هدایت می‌کنه.

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ، من سپاسگزارتم .

    عاشقتونم

    تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    به نام افریدگار من که من رو با این جسم و روی افرید تا بتونم از قوانینش استفاده کنم و لذت ببرم

    سلام به شما استاد عزیز و خانوم شایسته

    من هم قبلا این فایل رو دیده بودم اما تازه درکش کردم که هر اتفاقی که به ظاهر بده در جهت پیشرفت و موفقیت منه اما 98 درصد مردم دنیا این فکر رو ندارن و میگن که این اتفاق هم اوم جز بقیه شد فقط اینو کم داشتیم

    اما به لطف خدای مهربانم که هدایتم کرد به یکی از دستان خودش تا بتونم این موضوع رو با تغییر نگاهم نعمتها و ثروتها به سمتم بیاد

    تازه دارم درک میکنم که چرا بعد از یک سال کار کردن هر روز روی باورهام و اومدن توی سایت و فایل دیدن هنوز درهای بزرگ نعمت باز نشده .

    ناشکری نمیکنم خدارا هزاران بار شکر میکنم که حتی یک روز هم محتاج دیگران نشدم و از جایی که فکرش رو نمیکردم برام اورده

    تازه با این فایل فهمیدم که هر اتفاقی چه خوب چه بد در جهت خواسته های منه و من باید از مسیر و از نعمتهایی که دارم لذت ببرم و اجازه بدم جهان هستی کار خودش رو انجام بده و گله شکایتی نداشته باشم که بازم جهای هستی به افکار و توجه من نگاه میکنه که ببینه من چه فرکانسی دارم میفرستم و از اصل اون برام میاره

    استاد ازتون ممنونم که این فایلهای باارزش رو در اختیار ما قرار دادید تا بتونم افکار و باورهامون رو تغییر بدیم و به مدار خرید محصولات برسیم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    به نام خدا

    سلام

    نوع یا زاویه دید ما هست که به اتفاقات معنای خوب یا بَد می‌بخشد.

    وقتی یک اتفاق برای ما رخ می دهد،ما ببینیم با چه دیدی به این اتفاق نگاه کنیم که به پیشرفت یا حداقل احساس خوب در ما منتهی بشه.

    اتفاقات به خودی خود معنا ندارند ما معنا می‌بخشیم به اتفاقات با نوع نگاهمون

    داستان دزدیده شدن ماشین استاد منا یاد اون شعر پروین اعتصامی میندازه

    الغرض، برگشت مسکین دردناک

    تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

    چون برای جستجو خم کرد سر

    دید افتاده یکی همیان زر

    سجده کرد و گفت کای رب ودود

    من چه دانستم ترا حکمت چه بود

    هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

    هر که را فقری دهی، آن دولتی است

    تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای

    هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

    زان بتاریکی گذاری بنده را

    تا ببیند آن رخ تابنده را

    تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند

    تا که با لطف تو، پیوندم زنند

    آدم تو اون شرایط میتونه دو جور تصمیم بگیره

    اول) تصمیم بگیره که بیفته دنبال دزد و پله های دادگاه پاسگاه را پایین بالا کنه و بعد ماشین را پیدا کنه و روز از نو،روزی از نو

    دوم)آدم مثل استاد تصمیم بگیره که 99 درصد افراد محاله چنین برداشت و تصمیمی بگرن،که دیگه تاکسی را نمی‌خوان و اگه دیگه پیدا هم بشه مسافر کشی نمیکنند،هیچ دلیل و منطقی پشت این تصمیم نیست.چنین تصمیماتی هست که استاد را به این شرایط رسونده

    پس اگه میخواهیم متفاوت از بقیه نتیجه بگیریم باید متفاوت از بقیه عمل کنیم

    همه چیز تغییر میکنه وقتی باورمون تغییر کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فرزانه در مسیر آگاهی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    رد پای من در روز 60 از سفرنامه

    سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم

    امروز شصت روز از سفرنامه من میگذره و نمی‌دونم چرا دوروزه حال روحیم وحشتناک بد شده احساس ناامیدی و غم دارم که باور نمیکنم منی که از لحظه بیدار شدنم با فایل های سایت و سفرنامه شروع میشه و حواسم به ورودی های ذهنیم هست چرا باید اینقدر حالم بد بشه؟!!!

    من دوماه قبل که این سفرنامه رو استارت زدم حال روحیم در حد افسردگی جدی بود و خب همزمان این سفرنامه و کلاس موسیقی و یوگام رو استارت زدم و الان بعد حدودا دوماه مجدد با یه اتفاق نادلخواه کوچیک اینقدر مجدد احساسات بد هجوم اوردن اینقدر این دوروزه گریه کردم که واقعا بی‌حال شدم گریه های از سر ناامیدی و خستگی روحی⁦:⁠-⁠(⁩

    توی این فایل استاد فرمودین که اتفاقات به ظاهر بد می‌تونه شروع رسیدن به خواسته هات باشه و خب خواسته من واسه استارت این سفرنامه سلامتیم بود ولی واقعا نتونستم درک کنم این حال بد چجوری می‌تونه کمکم باشه؟!!!! چجوری میتونم ازش رد شم؟!!!حس میکنم کم اوردم و تسلیمم از قوی بودن و جنگیدن و….

    اینارو نوشتم بااینکه حرفهای قشنگی نیست اما خواستم توی این قسمت زندگیم اگه کسی از دوستان کامنت منو خوند و تونست منو راهنمایی کنه تا بتونم از این حال رد شم و بتونم خیر این موضوع رو درک کنم و بعدها این صفحه سفرنامه م بشه یه درس بزرگ توی زندگیم

    هرچند هنوز نمی‌دونم قراره چه درسی بگیرم ولی می‌دونم این 60 روز بی تاثیر نبوده و نیست

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ساناز گفته:
      مدت عضویت: 1379 روز

      دوست عزیزم سلام

      وقتت بخیر

      خیلی ازت ممنونم که این کامنت فوق العاده رو‌نوشتی و خدارو هزاران بار شکر اینقدر با شهامت و با جرات هستی که اومدی حرفتو زدی و کمک خواستی

      وقتی برای تغییر حالت قدم برداشتی حتی خیلی خیلی کوچیک

      وقتی برای تغییر حالت کامنت گذاشتی و کمک خواستی

      یعنی شهامت به خرج دادی یعنی داری قدم هاتو برمیداری و جهان موظفه به این شهامت تو پاسخ بده

      ذهن انسان همیشه چموشه همیشه به هر جایی کشیده میشه و این ما هستیم که اگاهانه باید کنترلش کنیم

      و خود استاد هم میگه حتی من با این همه سال کار کردن روی خودم ی وقتایی نجواهای شیطان میاد سراغم ولی سریع مچشو میگیرم و اگاهانه کنترل ذهن انجام میدم

      استاد میگه شما حق دارین از موضوعی ناراحت بشین بالاخره انسانیم و احساس داریم یک ساعت دو ساعت حالت بد بشه یا گریه کنی یا غصه بخوری اما حق نداری تو اون ناراحتی بمونی دوش بگیر از خونه بیرون بزن موسیقی گوش بده کتاب بخون تو دل طبیعت برو نفس عمیق زیاد بکش به هر نحوی شده ذهنتو کنترل کن و از اون حال بد بیا بیرون

      نا امید نباش تا اخرین ذره انرژی که تو بدنت هست خودتو ببند به سایت

      فایل های توحیدی رو گوش بده

      زیاد بنویس

      هر چی دلت میخواد بنویس

      هرچی تو ذهنت میگذره بنویس بیار رو کاغذ حتی اگه منفی باشه بنویس اینقدر بنویس کلا از ذهنت پاک بشن تا ذهنت خالی بشه و ارام بشی

      تو در مسیر هدایت هستی اصلا ناامید نشو

      مطمئن باش به زودی جهان نتیجه تغییر باورهاتو میده

      و ایمان دارم خدا تک تک خواسته هاتو تیک میزنه به شرطی که فقط به خودش متوسل بشی و اونو راس تمام امور قرار بدی

      بهترین های مانا سهم دلت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فرزانه در مسیر آگاهی گفته:
        مدت عضویت: 1295 روز

        سلام عزیزمممم سپاسگزارم ازت که منو راهنمایی کردی گاهی اوقات بااینکه خیلی حرفارو می‌دونی ولی بازم انگار یه نفری دیگه که بهت گوشزد می‌کنه بهتر میتونی متمرکز بشی خوشحالم که هنوز هستن کسانی که از جنس نور و روشنایی هستن که میشه بهشون دلگرم بود ممنونم ازت دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      عظیم گفته:
      مدت عضویت: 1436 روز

      به نام الله یکتا

      بهترین راه برای رسیدن به احساس خوب ، یاد کردن و صلاه با الله است.بهترین راه تقوا یا کنترل ذهن توجه کردن به حضور و وجود خدا هست که همواره نزدیک ما هست.

      پیشنهاد من به شما دوست عزیز اینه که روی رابطه تون با الله کار کنید که اگه این رابطه اصلاح بشه ، به چنان آرامش درونی می رسید که هر گاه به تضادی هم برخوردید، سریع تر و راحت تر میتونید خودتون رو کنترل کنید.

      شروع کنید به خواندن معنی قرآن و تفکر در این آیات. وقتی خودتون شروع کنید به جست و جو و یافتن پاسخ های که موجب دور موندن ما از منبع میشه،کم کم صدای هدایت الله رو می شنوید .

      الله نزدیک است و همه ی خواسته های ما را اجابت می‌کنه به شرطی که باورش کنیم.

      سعی کن تمام عوامل بیرونی که فکر میکنید موجب آرامش میشوند رو کنار بزاری.

      هر آن چیزی را که برای رسیدن به آرامش و احساس خوب نیاز داری، در درون تو هست. کافیست شروع کنی به یافتن آن و توجه کنی و کارهایی رو انجام بدی که احساس بهتری به تو بدهد.

      شروع کن به نوشتن و سپاسگزاری از نعمت های بی شماری که خدا به ما داده، سپاسگزاری باعث میشه فرکانس به مبدا نزدیکتر بشه.

      سعی کن در این کار پایدار باشی.

      إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ30

      همانا کسانی که گفتند: پروردگارمان، الله است و سپس (بر توحید) استقامت ورزیدند، فرشتگان، (هنگام مرگ) بر آنان نازل می شوند (و می گویند:) نترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی مژده باد که وعده داده می شدید.

      اون وقته که نه ترسی داری و نه نگرانی.

      شروع کن به تغییر، به جهادی اکبر علیه خود قبلیت, تا باورها و افکار و شخصیت جدیدی بسازید.

      خدا هدایت می کند به هر جهتی که تو انتخاب میکنی.

      امیدوارم و از صاحب اختیار این هستی میخواهم که همواره در جهت درست قدم بردارید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: