درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1 - صفحه 15

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3906 روز

    استاد نازنینم سلام

    دنیا دنیا ازتون ممنون وسپاس گذارم که بهمون یاد دادین که در مورد هررر مساله اییی تعقل کنیم و از منطقمون استفاده کنیم .استاد شاید این یکی از بزرگترین پاشنه آشیل هامون بوده والبته هنوزم نیاز به کار داره اما با اموزش های شما حداقل الان اگه بی عقلی هم بکنیم آگاهانس .یعنی اینکه من شخصا قبل از اموزش های شما اصلا درکی از مفهوم شرک نداشتم و فکر نمیکردن که مفهوم شرک انقدر عمیق باشه اما الان میفهمم کجاها حواسم نبوده و باز شرک ورزیدم و از خداوند طلب بخشش میکنم و ازش میخوام منو هدایت کنه .استاد جانم یکی از ویژگی های خارق العاده شما اینه که میاین مفاهیم رو فوق العاده ساده بیان میکنید و انقدرررر مثال های خوب و کاربردی میزنید که هیشکی نمیتونه بگه من نفهمیدم اگه واقعا درست گوش بده.استاد تا شما تو آیه گفتیم قوم فرعون رو ظالم خطاب شدن من سریع متوجه شدم چرا که خودمم بارها و بارها و بارها توی تک تک ابعاد زندگیم به خودم ظلم کرده بودم .کارهایی که امیدم به آشنا و پارتی وفلانی بود و اونها یاکاری برام انجام ندادن و یا اینکه نتونستن انجام بدن و من موندم خسته و بی کس و وقتی به اینجا میرسی تازه یاد خدا میفتی و از اون کمک میخوای و اون از یه راهی که حتی به ذهنتم نمیرسه کمکت میکنه و بله درسته ما با شرک ورزیدن فقط و فقط به خودمون ظلم میکنیم .مرسی استاد نازنین که بهمون این مفاهیم فوق العاده و تفکر کردن رو یاد دادین تا دنیا دنیاس مدیون شماییم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    خرچنگ غورباقه گفته:
    مدت عضویت: 1937 روز

    حالا فعلا تا قسمت دوم نیومده این متن رو بخونید تا یکسری تفاوتهای کلی در این دو سوره را متوجه بشید و آماده قسمت دوم، یه مسابقه هم میزاریم که جایزش با اقای عباسمنشه! بنابراین هر کی درست بگه که عباسمنش در قسمت دوم میخواد از چه تفاوتی حرف بزنه، بدون قرعه یک دوره به انتخاب خودش از توی سایت میتونه انتخاب کنه:

    داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) در سوره‌های طه و شعراء هر دو به بخش‌های مهمی از زندگی و رسالت او می‌پردازند، اما با رویکردها و جزئیات مختلف. در اینجا برخی از تفاوت‌های کلیدی بین این دو روایت آورده شده است:

    1. رویکرد کلی و هدف بیان داستان:

    سوره طه: در این سوره، داستان حضرت موسی با تمرکز بر جزئیات رسالت او و مواجهه با فرعون شروع می‌شود. بیشتر به جنبه‌های شخصی و احساسی موسی، مثل تجربه وحی، ترس و دلگرمی خداوند به او پرداخته می‌شود. این سوره بیشتر از دیدگاه رشد و ارتباط او با خدا و تکامل شخصی‌اش روایت می‌شود.

    سوره شعراء: در این سوره، هدف اصلی از بیان داستان موسی بیشتر تأکید بر مبارزه با طغیانگری و فساد فرعون است. در اینجا موسی به‌عنوان پیامبری معرفی می‌شود که با مقاومت و مخالفت شدید فرعون و درباریانش مواجه است. محوریت داستان بیشتر بر مجادله موسی با فرعون و پاسخ‌های او به فرعون قرار دارد.

    2. جزئیات وحی و مأموریت:

    سوره طه: داستان با شرح دقیق‌تر از اولین مواجهه موسی با وحی آغاز می‌شود، از جمله دستور درآوردن کفش‌ها و نشانه‌های معجزاتی که خداوند به او می‌دهد (مانند تبدیل عصا به مار و سفید شدن دست). همچنین، گفت‌وگوی موسی با خدا درباره ترس‌هایش و درخواست او برای همراهی هارون بسیار بیشتر مورد تأکید قرار می‌گیرد.

    سوره شعراء: در این سوره، جزئیات مربوط به وحی و مأموریت موسی با اختصار بیشتری بیان می‌شود و بیشتر به مواجهه مستقیم با فرعون و پیام موسی به او پرداخته می‌شود. تأکید بیشتری بر پیام اصلی موسی برای آزادی بنی‌اسرائیل و مجادله با فرعون است.

    3. گفت‌وگوی موسی با فرعون:

    سوره طه: در این سوره، گفت‌وگوهای موسی با فرعون به‌طور مختصرتر بیان می‌شود و بیشتر بر ترس‌ها و تردیدهای موسی و سپس قوت قلب دادن خدا به او تمرکز دارد.

    سوره شعراء: در این سوره، بخش‌های مفصل‌تری از مجادلات لفظی بین موسی و فرعون آورده شده است. فرعون با اتهامات و انتقادات بیشتری موسی را مورد خطاب قرار می‌دهد و موسی نیز در مقابل، دلایل روشن و محکمی برای رسالت خود ارائه می‌کند.

    4. واکنش فرعون و قومش:

    سوره طه: در این سوره، فرعون به‌عنوان شخصی مستبد و کافر معرفی می‌شود که معجزات موسی را می‌بیند، اما باز هم طغیان می‌کند. به قوم و جادوگران اشاره مختصری می‌شود، اما تمرکز اصلی بر خود فرعون است.

    سوره شعراء: واکنش‌های فرعون، قومش و به‌ویژه جادوگران که بعد از دیدن معجزات موسی به او ایمان می‌آورند، با تفصیل بیشتری بیان می‌شود. نقش جادوگران در این سوره مهم‌تر است و ایمان آوردن آنان به‌عنوان یکی از لحظات کلیدی داستان مطرح می‌شود.

    5. موسی و قوم بنی‌اسرائیل:

    سوره طه: در این سوره، پس از شکست فرعون، موسی قوم خود را به خروج از مصر رهبری می‌کند و داستان شامل عبور از دریا و ماجرای سامری می‌شود. در اینجا توجه بیشتری به روابط موسی با قوم خود و چالش‌های او با آنان پس از نجات از فرعون پرداخته شده است.

    سوره شعراء: داستان موسی در این سوره بیشتر تا مرحله‌ی شکست فرعون و نجات بنی‌اسرائیل ادامه پیدا می‌کند و جزئیات مربوط به زندگی پس از نجات در آن ذکر نمی‌شود. این سوره بیشتر به مبارزه موسی با فرعون و نجات قومش از دست فرعون تمرکز دارد.

    ### جمع‌بندی:

    سوره طه بر رشد شخصی موسی و ارتباط او با خدا تمرکز دارد و جزئیات بیشتری از جنبه‌های انسانی و احساسی او را بیان می‌کند.

    سوره شعراء بیشتر به مبارزه موسی با فرعون و پیام آزادسازی بنی‌اسرائیل تمرکز دارد و به بیان مجادله‌ها و واکنش‌های قوم فرعون و جادوگران می‌پردازد.

    هر دو سوره در کنار هم یک روایت کامل از زندگی و رسالت حضرت موسی ارائه می‌دهند، اما با تأکیدات و جزئیات متفاوت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم و تمامی دوستان توحیدیم

    ممنونم استاد عزیزم که هر آنچه که از دلتو بر می آید با ما هم در میان می زارید و ما غرق آگاهی می شویم

    یعنی آدم اگر بخواد منطقی ترین دلیل رو برای قرآن کریم پیدا کند که بر حسب شرایط آن زمان پیامبر گفته شده این هست که

    که تو قرآن در مورد

    برف

    چیزی گفته نشده

    چون که تو صحرا عربستان تو زمین های لم یزرع برف نمی باریده که خداوند بخواد از برف هم مثال بیاره

    پس بر حسب موقعیت و شرایط به حضرت محمد وحی می شده

    نمیگم که ما هم پیغمبریم ولی خداوند با هم صحبت می کنه به ما طوری الهام می کنه که قابل اجرا هست با موقعیت و شرایطی که داریم

    و در مورد آیه های محکم به شکل های مختلف در تمام سوره ها گفته شده و در آخرش خداوند گفته که در سنت خداوند تبدیلی نخواهی یافت مثل تقوا مثل توکل مثل توحید

    ما هم تکه ای از خداوند هستیم چطور خداوند بدون اینکه به کسی متک ی باشه تمام جهان رو آفریده چون ما هم مثل و مانند خداوند هستیم ما هم بدون اینکه متکی به کسی باشیم خالق زندگی خود هستیم و باید وصل به اصل خود باشیم تا بتونیم بدون نیاز به کسی زندگی خودمون رو هر آنگونه که بخواهیم رقم بزنیم

    ممنونم استاد عزیزم

    منظر بخش بعدی هم هستم

    از صمیم قلبم از شما تشکر می کنم

    در پناه یکتا بی همتا

    عشق براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    استاد جان از اینکه تو شهری که شما دوران کودکی و نوجوونی و کمی جوونیتونو اونجا گذروندید، هستم فقط به خاطر وجود شما افتخار می‌کنم و هر وقت در مورد این شهر صحبت می‌کنید خوشحال میشم.

    از کودکی و جوونی خودم بخوام بگم من تو خانواده ی مذهبی بزرگ نشدم ولی تو اون دسته خانواده هایی که آزاد بودن هم نبودم.

    پدر و مادرم ، تقلیدی و به خاطر قضاوتهای بقیه هر کاری که بقیه میگفتن و انجام مید‌ادن اونها هم تبعیت میکردن و مثل اونا پیش میرفتن .

    از اونجایی که مذهبی ها را الگوی مناسبی برای خودمون انتخاب کرده بودیم به همین جهت در مقایسه با خودمون ، میدیدیم مذهبی‌ها ظاهرا خدا رو بیشتر یاد می‌کنن و طبق افکار و باورهای گذشتمون احساس میکردیم اونا بیشتر با خدا ارتباط دارن به همین جهت تقریباً هرچی اونا می‌گفتن بدون اینکه در موردش فکر کنیم تبعیت میکردیم .هیچ وقت از خودمون چیزی نداشتیم یعنی خودمون فکر نمی‌کردیم که چی درسته چی غلط ؟!!! هر کی هرچی می‌گفت همونو درست و همونو غلط میدونستیم. البته منظورم از هرکی ، همون قشر مذهبی هستش.

    هرچی بیشتر گذشت و ما بزرگتر شدیم تعصباتمون بیشتر شد طوری که بخاطر هر چیزی عذاب وجدان و احساس گناه سراغمون میومد.

    موندن تو احساس گناه آسیب و ضربه‌های زیادی به خودم زده. الان خوب می‌فهمم که این احساس چقد مانع رشد و پیشرفت و تغییرات مثبتم بوده.

    عدم آگاهی که شامل عدم شناخت خداوند و عدم شناخت خودم بود منو به قهقراها کشید.

    از طرفی می‌دونستم خدا بهترین تکیه‌گاه برای هممونه از طرفی موقع مشکلات و درخواستهام خدا رو کوچیک می‌دیدم و بیشتر خودم دست بکار میشدم.

    و وقتی به نتیجه مطلوبی نمی‌رسیدم یا به بن ‌بست میخوردم تازه یادم میفتاد که میگن خدایی هست که بتونه کمکمون کنه .

    در کل که یاد گرفته بودم خدا رو بیشتر در مواقع سختیها و دیدن مشکلات یاد کنم اونم وقتی امونم بریده میشد و راه چاره ای نمی‌دیدم.

    استاد عزیز عرض کردن که قدرت رو به کس دیگه‌ای دادن یعنی شرک ورزیدن به خدا و خداوند کسانی که مشرک هستن رو نمیبخشه.

    ینی شرک بزرگترین و خطرناکترین اسلحه ای هستش که خودمون سمت خودمون می‌گیریم .

    حالا تصور کنید بعد از این همه سال تازه متوجه این موضوع شدیم و تازه داریم به درکش میرسیم.

    صدها موضوع رو گناه میدونستیم و بخاطرش خودمونو تنبیه میکردیم غافل از اینکه خطا و گناه اصلیمون شرک ورزیدنمون به خدا بوده !!!!

    هرچند ناآگاهانه بوده ولی ما رو از مسیر اصلی خیلی دور کردش و اینکه چقدر مسیرو سخت طی کردیم و چقدر به خودمون ظلم کردیم حتی میتونم بگم به دیگران هم ظلم کردیم.

    اینو الان می‌فهمم که دارم ایمان به خداوند داشتن رو تمرین میکنم و هر باری که ایمان صدمو میزارم و قدرتشو باور میکنم ، با نتایج شگفت انگیزی روبرو میشم.

    حتی پیش میاد که یه بار تو ذهنم درخواستی رو از خدا می‌کنم و بعد از چند روز می‌بینم دقیقاً همون درخواستم برآورده شده. کی اینجور اتفاق میفته ؟ هر لحظه‌ای که با ایمان و توکل به خودش پیش برم. هرجا که سستی میکنم، هرجا که فراموش میکنم ، هرجا که با غرور رفتار میکنم و هرجا که دخالت بی جا میکنم و خارج از سهم خودم حرکتی می‌زنم خدا رو از خودم دور می‌کنم.

    مثل همیشه همه کاره خودمم. ینی این منم که انتخاب می‌کنم که به قدرت خدا تکیه کنم و آگاهانه امورات زندگیمو به هر شکل و نحوی که خودش مصلحت میدونه پیش ببرم یا نه ؟!!! فکر کنم خودم خیلی عاقلم ! خودم خیلی می‌فهمم ! حواسم هست ! خودم بلدم از خودم مراقبت کنم و یا مسائلمو حل کنم!

    خیلی وقتا پیش میاد وقتی تمریناتمو خوب انجام میدم یه غروری تو وجودم شکل میگیره که یادم میره همه ی این کارا رو خدا برام انجام داده سریع اعتبارشو به خودم میدم ، اونوقته که دوباره از خدا غافل میشم و وقتی که دوباره خودمو نیازمند می‌بینم سراغش میرم.

    از صمیم قلبم خدا رو شکر میکنم و از استاد عزیزم بی‌نهایت سپاسگزاری میکنم که به ما یاد دادن در تمام لحظات از خدا یاد کنیم و خدا رو به خاطر بسپاریم. چ تو لحظات سختی که نیاز بش داریم و چ تو لحظات شادی و خوشی که باید قدردان وجودش باشیم .

    یادمه تا چن سال پیش فقط موقع گیر کردن کارام ، خدا رو یاد میکردم هرچند تو باورم نمی‌گنجید که حتمن کارم درست پیش میره ینی زبونم یه چیزی میگفت اما ته دلم قرص نمیشد. این نشون میداد که قدرتشو باور نداشتم .خدا رو یه جور ابزار بازی میدیدم که در صورت نیاز به همون شکلی که من میخام خواسته هامو بر آورده کنه .دقیقا احساسی عمل میکردم خدا رو هم احساسی تصور میکردم. .

    از سپاسگزاری چیزی بلد نبودم نمی‌دونستم باید ب خاطر هر لحظه ی خوب و شادی که دارم از خداوند ممنون باشم که همین قدرت افزایش نعمت و ثروت و حال خوبه بیشتری بهم میده .

    همیشه احساسم این بود خدا مثل یه آدمی هستش که با چماق بالا سرم وایستاده و منتظر یه اشتباهی بکنم و مچمو بگیره .بعدم چون خیلی قدرتمند و زورش زیاد، زود تلافی کنه .دقیقاً باورم همین بود. ازش میترسیدم منتهی میدونید که آدمیزاد پرو تر از این حرفاست در نتیجه اشتباهات خودمو ادامه میدادم ولی همیشه منتظر اتفاقات ناجالب هم ، بودم. می‌پذیرفتم چون احساس می‌کردم من بدم و یه جاهایی آدم بد، باید تنبیه بشه تا ادب بشه .

    نه شناخت درستی از وجود خودم داشتم و نه شناخت درستی از خداوند!

    مثل آدمهای سردرگمی که بدون استفاده از عقل و منطق خودشون از آدمای دیگه تقلید میکردن.

    به همین جهت بعد از گذشت 40 سال بالاخره تصمیم گرفتم اونی باشم که خودم میخوام .طوری بگردم و بپوشم که خودم دوست دارم. تمام علایق ، عقاید، سلایق ، همه چیز طبق اون چیزی باشه که خودم باورش دارم. به همین جهت مسیرم تغییر کرد. اگرچه برای بودن در این مسیر نیاز به راهنما و راهبری داشتم که مورد اعتمادم باشه که اگه حرفی میزنه، چیزی میگه ،حرف زدن و منطق و استدلالش منو به احساس خوب ببره نه به جنگ و مشاجره ! نه به آشفتگی و نگرانی ! و نه به دور شدن و فاصله گرفتن از خودمو و خدای خودم !

    تا به اون روز دنبال هرکی که رفتم ، هر کیو که به عنوان الگو انتخاب کردم نمی‌تونست کامل منو به احساس خوب ببره . همیشه یه جای کار می‌لنگید و باعث میشد نسبت به اون شخص حس خوبم از بین بره. یعنی راه و روش اون افراد با وجودم هماهنگی نداشت یه جاهایی منو دل زده می‌کرد.

    تنها کسی که سالهاست به عنوان الگو انتخابش کردم و هنوز به یاد ندارم جمله‌ای، حرفی ،کلامی از طرف ایشون منو دچار شک و تردید کنه و یا باعث بشه حالم خراب بشه و منو ترغیب کنه که برم دنبال حرفش ، ببینم درسته یا غلطه، عباس منش عزیزمه . دورت بگردم که یه دونه‌ای ! واقعاً ندیدم مطابقت ! هرجا بشینم میگم تنها کسی که تو همه ی لحظات حال منو خوب می‌کنه و منو از قعر جهنم به بهشت میبره و در لحظه باعث تغییر مسیرم به سمت حال خوب میشه استاد عزیز ، شمایید!

    خدا رو شکر می‌کنم و هر روز سپاسش میگم کسیو دارم که هرجا فراموشی بهم دست بده یا غرور ورم داره یا دچار شک و تردید بشم و نگرانی بهم دست بده ، گوش کردن صداش، انقدر پیامهای قشنگ و دلنشینی برام داره که حال منو از از این رو به اون رو که سمت احساس خوبه میبره.

    از اینکه الگوی مناسبی دارم اونم از این جهت میگم که تو این چن ساله ، معجزاتی ازش دیدم و تغییرات بزرگی داشتم که بهم ثابت شده همین بهترین الگو و بهترین فرد مناسب برای رسیدن به خدا و داشتن آرامش و رسیدن به هر خواسته ی دیگه‌ای می‌تونه باشه.

    جالبه که استاد عزیز تو همه ی زمینه ها تبحر دارن چ بدست اووردن ثروت چ ایجاد روابط عاطفی یا روابط سالم و خوب با دیگران چ تو زمینه ی سلامتی و شناخت خداوند و ارتباط با خدا در حد عاااااالی .

    و از این بابت در هر لحظه خدا رو سپاسگزارم.

    کی ، همچین نگاه قشنگی نسبت به خدا داشتم؟!!!

    کی ، با داشتن خدا حالم خوب بود؟!

    کی ، رها بودم؟!

    کی ، می‌تونستم صبوری کنم ؟!

    کی، می‌تونستم به معنای واقعی متوکل باشم؟!

    کی خودمو تسلیمش میکردم ؟!

    هیچ وقت !!!

    اینا رو تازه تو این چن سال اخیر اونم با روند تکاملی یاد گرفتم تازه هنوزم که هنوز خیلی زیاد نیاز به رشد و پیشرفت درونی خودم دارم که به صلح با خودم برسم یا هماهنگی بین ذهن و روحم برقرار بشه .

    به همین جهت تمام فایلهای استاد عزیز برام ارزشمند و قابل ستایش هستش .

    انقد این مسیرو ادامه میدم تا به اون آرامش درونی برسم .

    به قول بعضیا توپم تکونم نده .

    استاد جونم مرسی . مرسی که هستی. الهی باشی همیشه.

    بهترینها نصیب قلب مهربونت.

    ممنون و سپاسگزار بخاطر وقتی که در اختیار ما میزاری.

    بی‌نظیری .

    ندیدم مطابقت .

    یه دونه و دور دونه ای .

    طلای نابی هستی در اختیار ما .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سمیرا کیان گفته:
    مدت عضویت: 2533 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    از وقتی دوباره به سایت هدایت شدم و با ایمان دارم روی خودم کار میکنم تغییر احساساتی که در خودم میبینم حال خوبی که در دل مسئله ای که برام سخت بود و به گمان خودم داشتم روی خودم کار می‌کردم درحالی که حسم بد بود باورهایی که داشتم کار می‌کردم اما منفی بود چیزهایی که فکر میکردم از سایت یاد گرفتم و بهشون میبالیدم در حالی که احساسم چیز دیگه ای میگفت و من حواسم نبود که توجه ام به باورهایی بود که از گذشته نسبت به اون موضوع داشتم و من رو در مدار سختی قرار داده بود و نتایج سخت و محدود.

    من گاری به خودم بسته بودم و داشتم حرکت می‌کردم یه سری چیزها رو بهبود داده بودم ولی خیلی چیزها رو نه.

    در حالی که وقتی تو این مسیر هستی همه رو باید بپذیری و همه جوره باید روی خودت کار کنی.

    ولی در این چند روز یه حس دیگه یه حال دیگه رو تو همون مسئله دارم تجربه میکنم باورهام دارن تغییر میکنن به وضوح این رو میفهمم و چقدر شاکر شدم چقدر قانون درسته چقدر این مسیر درسته خدایا شکرت که دوباره هدایتم کردی به مسیر اصلی رب من.

    تازه دارم باورهای اشتباهم رو میفهمم و درک میکنم که از چه باور محدودی میومد و حالا میتونم صدای خدا رو در این مسئله به وضوح بشنوم از دل صحبت‌های استاد و کامنت بچه ها و چقدر قلبم باز میشه چقدر خدا رو شکر میکنم در حالی قبلا نمیتونستم و یه جورایی ذهنم دنبال حواشی بود و من متوجه اش نبودم.

    چقدر عجله داشتم ولی الان آرومم چقدر حرص و طمع داشتم چقدر تقلا می‌کردم ولی الان فقط از احساس خوبم لذت میبرم و دارم هی رهاتر به نتیجه میشم. چقدر دنبال تایید دیگران بودم چقدر میترسیدم و چقدر در مدار کمبود بودم

    ولی الان صدای خداست که برام بلندتره صدایی که به قلبم ایمان و حس نشاط درونی میده چقدر وصلم میکنه به اصلم.

    الان میفهمم مثبت چیه وقتی که منفی رو درک کردم الان میتونم مقایسه کنم الان احساس خوبم پایدار و پایدارتر داره میشه و هر ساعت مدارم بالاتر میره احساسم روان تر میشه نه مثل قبل که به خودم گاری وصل کرده بودم.

    چقدر شک و تردید داشتم و دنبال اطمینان میگشتم در حالی که تا در اون مدار هستی پیداش نمیکنی

    چقدر می‌چسبیدم بهش ولی الان رها و آزاد در حال حرکتم.

    استاد عزیز و بی‌نظیر من تشکر از شما بی شک به کلام کافی نیست و من با نتایج بزرگتر باید که ازتون تشکر کنم ولی استاد نمیتونم این رو نگم که خدا خیلی من رو دوست داشت هوامو داشته که بار دیگه پرقدرت تر تو مسائل مهمتر زندگیم به شما هدایتم کرد استاد عزیزم ازتون ممنونم و همیشه از خدا برای وجودتون سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    هدی قائمی گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استادم و مریم ارزشمندم

    وسلام به دوستانم که با نوشتن تجربه هاشون باعث رشد بیشتر ما میشن

    من از تجربه شرک خودم بگم که چقد راحت از مسیر خارج شدم.. تقریبا من سه ماهه که برای گرفتن پروانه کسبم به کافی نت مراجعه میکردم و کار های مربوط به بهداشت اوکی شده بود ولی اماکن که بازدید هم اومده بودن و اوکی داده بودن ولی سایت باز نمیشد که تایید بخوره هربار میرفتم کافی نت میگفتن هنوز سایت اماکن درست نشده و این روند سه ماه طول کشید و این طول کشیدن بخاطر این بود که همش ترس داشتم که نکنه هزینه زیاد بخواد و من اون لحظه نداشته باشم و بخاطر همین ترس! همیشه یه مبلغی کنار میزاشتم ولی این مبلغ به راحتی باز خرج میشد و منی که داشتم روی خودم کار میکنم دائم کامنت میخوندم فایل گوش میدادم برام جا نمی افتاد که دارم شرک میورزم از این نداشتن. و خلاصه کارم هی به تأخیر می افتاد تا اینکه انگار صدای درون قلبم گفت برو اتحادیه و بگو که اماکن برای من تأیید نمی خوره، و بلافاصه رفتم اتحادیه و جریان رو گفتم. گفتن که اصلا اماکن لازم نبوده الان شما میخوای پروانه کسب برای جا به جای بگیری نیازی به امکان نداری و من هم خوشحال شدم هم باز ترس اومد که اگر هزینه زیاد بشه و تو تعهد داده ای قرض نگیری میخوای چیکار کنی اینجوری شرمنده میشی جلوی این خانم و قرار بود مقداری پول به دستم برسه سه روز آینده با خودم گفتم خوب من الان از داداشم همون مقدار میگیرم و سه روز که قرض حساب نمیشه اون پول که اومد حسابم میدم به داداشم ، قشنگ خودمو گول زدم، و پیام دادم به داداشم و همون لحظه برام واریز کرد و تا پول به حسابم اومد این خانم گفتن چی عجیب میخوام اطلاعاتت رو وارد سایت کنم نمیشه ارور میده ولا درست بود چرا اینجوری شد و من که خیالم از پول راحت بود اومدم تو ذهنم سپاسگزاری کردم که چقد همه چیز خوبه سایت عالی کار میکنه خدایا سپاسگزارم چقد این خانم کارش رو عالی انجام میده و شروع به سپاسگزاری کردم از هرچیزی که اونجا بود و چند دقیقه نگذشت که سایت درست شد و بعد از چند دقیقه پروانه کسبم آماده شد و بهم دادن و اون پولی که قرار بود بعد از سه روز وارد حسابم بشه دیگه نیومد مشتری هام به صفر رسید به خودم اومدم دیدم بله هم بدهکار شدم هم فقط حرف زده بودم تعهدی در کار نبوده عمل نکردم و اینکه اینجا معنی عذاب رو فهمیدم که یعنی چه. من به مدت دو هفته شب و روزم شده بود که چرا عمل نکردم چرا و چرا وچرا خیلی اذیت شدم و نشستم از خدا هدایت خواستن و در لحظه که از همه جا امیدت قطع میشه و به خدا وصل میشی معجزه ها میان و معجزه های خداوندم اومد من بدهی مو دادم انگار از روی صد ها کوه اومدم پایین و تونستم خواب راحتی داشته باشم و هر روزم هر لحظه ام یاد آوری میکنم به خودم که هربلای سرم اومد از بی ایمانیم بود و هست و هربار میگم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها ازتو یاری میجویم. در هرلحظه هدایتم کن به راه راست به راه انها که نعمت داده ای نه گمراهان.. خدایا هدایتم کن به راه راست تا از گمراهان نباشم.. واقعا من تنها یک لحظه غفلت کردم و انقدر اذیت شدم… امیدوارم تجربه ام بتونه راه گشای دوستانم باشه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    امیر قره قاشلو گفته:
    مدت عضویت: 306 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام استاد عزیزم

    استاد امسال سال کنکور من هست.

    توی دینی ما توحید عملی هست و توحید در خالقیت مالکیت ربوبیت اشاره شده ولی به شفاعت معصومین تاکید داره و میگه کسانی که به این اعتقاد ندارن تکفیری هستن مثال هاش هم داعش و القاعده بود.

    حالا کاری نداریم.

    دیروز یک اتفاقی افتاد توی یک کامنت گفتم.

    امروز امتحان داشتیم و من صبح ساعت 5:30 قرار بود بیدار شم بگم که دیروز ساعت 6 خوابیدم و ساعت 10 بیدار شدم دیدم همه خوابیدن گفتم بابا جان چه زود خاموشی زدید گفت تو که نبودی ما هم حال و حوصله نداشتیم.

    بیدار شدم یکم خوندم دیدم نمیتونم درس بخونم.

    اومدم سراغ سایت و دیدم بله بگو برچی نمی‌تونستم درس بخونم استاد فایل گذاشته.

    اومدم فایل رو دانلود کردم زدم خواستم کلمات آخر کتاب رو بخونم (ادبیات فارسی که آخر کتاب کلمات مهم داره) صفحه رو اشتباه باز کردم دیدم پایین صفحه نوشته:ارتباط درس با آیه زیر چیست؟

    ما رمیت اذا رمیت ولکن الله رمیٰ

    صفحه 149 فارسی دوازدهم

    بعد فهمیدم خدا میگه نگران امتحان نباش من برات می‌نویسم شاید توی اون لحظه این رو نفهمیدم ولی عمل کردم حتی عملم هم اختیار خودم نبود واقعا فکرم خیلی بالا پایین میشد.

    قبل فایل استاد رفتم یک دوش آب یییخخخخخخ

    گرفتم اومدم پای گوشیم بسم الله که با داستان موسیٰ عمران شروع شد.

    و به بزرگترین راکت دنیا و اهرام ثلاثه مصر و رستگاری در شاوشنگ ادامه رفت.

    واقعا بی نظیر بود وقتی استاد از آیات صحبت میکرد از تغییر آیات متناسب با شرایط.

    و اگر این رو در نظر نگیریم بسیار کار سخت خواهد بود چون گرفتن چند زن برای بزرگان ادامه پیدا می‌کرد.

    من یکی از دوستان دیدم گفت گرفتن دو زن تنها برای رابطه جنسی هست در حال حاضر ولی من میگم برای رابطه جنسی و اعتیاد هستش و جهان به سمتی می‌ره که زنان همواره به سمت برابری با مردان میان و خب نمیشه انگار کرد تفاوت گذاشتن بین زن و مرد در برخی جوامع مخصوصا ایران رو که من میبینم زن ها هیچ هدف و انگیزه ای ندارم یعنی دختره از بچگی تا 20 سالگی لنگ جیب باباشه از اون به بعد لنگ شوهر و خب یعنی هیچ اقدامی نمیکنه میشینه تا شوهر بیاد و شرایط که بهتر نمیشه هیچ بد تر میشه.

    و این شده برخی مردان فقط زنان رو وسیله ای برای رابطه جنسی و غذا درست کردن و سرگرم کردن بچه ها و شستن ظرف ها و و و و یک روز معلم ما گفت استفاده از فعل مذکر برای خدا در قرآن برای اینه که مرد ها نسبت به زن ها برتری دارن.

    گفت بیشتر پیامبران مرد بودن و بیشتر افراد ثروتمند مرد هستند.

    خب الان 17 مین ثروتمند جهان یک زنه به 89.5 میلیارد دلار ثروت این چی رو نشون میده؟

    یک زن از تمام مردان کره زمین به جز این 16 نفر ثروتمند تره!

    حالا داستان فرعون:

    آدم وقتی معلم میگه برو پیش مدیر می‌ترسه حالا فکر کن بری پیش فرعون فرعون ‌یکی از بزرگترین قاتلان تاریخ هستش اون میلیون ها نفر رو فقط زیر شکنجه های خودش کشت فرعون از خیلی از پادشاه ها و حاکمان و جهان امروز و تاریخ رزومه بیشتری داره که اون اهرام اصلا هنوز توی ساخت اون ها مبهم هست برای دانشمند ها که اونجا اصلا خاکه و سنگ وجود ندارد و معدن سنگ ها کیلومتر ها فاصله داشته و حتی بزرگترین جرثقیل های امروزی توانایی جا به جایی سنگ ها رو ندارن.

    فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ٩٢﴾ [یونس:92]

    پس امروز تو را با زره خودت به بلندی [ساحل] می‌افکنیم تا برای کسانی که از پی تو می‌آیند عبرتی باشد و بی‌گمان بسیاری از مردم از نشانه‌های ما غافلند.

    سالها بعد از مرگ فرعون مومیایی اون پیدا شد اگه میخواید تحقیق کنید اسم فرعون زمان موسی رامسس دوم هست.

    و مومیایی فرعون نسبت به تمام مومیایی ها سالم تره و حتی رنگ موهای اون که قرمز بودن حفظ شده پس از 3000 سال.

    و خدا میگه ما فرعون رو همون روز از آب گرفتیم و جسد تو را نگه خواهیم داشت تا عبرتی باشی برای آیندگان اما بسیاری غافلند.

    آزمایش ها روی فرعون نشون داره که توی آب دریا غرق شده و نمک های روی بدنش نمک های رود نیل بوده و همون روز از آب درآمده و حتی محققی که تحقیق میکرد روی فرعون و مکان عبور بنی اسرائیل پس از دیدن این آیه مسلمانان شد.

    من فکر میکنم غروری که فرعون رو گرفت باعث شد بدترین نوع مرگ رو داشته باشه.

    خب داشتم میگفتم که امتحان داشتیم و بعد فایل همراه با فایل خوابیدم و صبح ساعت 5:30 گوشیم زنگ خورد انگار یک فیل روم خوابیده بود و نمی‌تونستم بیدار بشم بعد یه فکری اومد از فایل اصل بقای اصلح و فایل قبلی گفت جهان کاری نداره تو چقدر خدا خدا میکنی اگه نخونی امتحان رو خراب می‌کنه مثل دستگاه آبمیوه گیری اگه هلو بدی آب هلو رو بهت میده اگه سیب بدی آب سیب بهت میده و شنیدم یه صدایی میگه. آخ آخ دقیقا مثل شکلی که به پیامبر میگفت یعنی وقتی احساسم یک چیزی میگه میشه کلمات رو عوض کرد چون خدا مفهوم رو میگه و شنیدم که مثل قرآن گفت به یاد بیار جنگ احد که مسلمانان احساسات بر اونها غالب شد و شکست خوردن و بعد من پرسیدم من که الان احساس ندارم و شنیدم که احساس خواب آلودگی من نباید بر اساس احساس خواب‌آلودگی تصمیم بگیرم و خوندم و یک ساعت خوندم و بعد زدم نمونه سوال فارسی دوازدهم درس اول و همه رو بلد بودم و تقریبا نصف اونها عینش توی امتحان اومد.

    یه داستان دیگه هم بگم.

    یک روز من پول جزوه رو از بابام گرفتم گذاشتم توی جیب شلوار خونم و با اینکه صبح با شلوار مدرسه میرم مدرسه و خب یادم رفت بردارم و خب به معلم گفته بودم فردا برات میارم.

    من به شدت توی حافظه کوتاه مدت ضعیفم خیلی حافظه ضعیفه.

    صبح پا شدم شلوار توی خونه روی شلوار بیرون بود (از این جا لباسی های پشت دری) و اومدم برش دارن دقیقا دستم رو از قسمتی گرفتم که پول داخلش بود شاید به چشم میاد ولی همونجا گفتم خدا رو میخوای ببینی این خداست.

    شاید کوچیک ولی این نشون میده :من هستم:)

    امیدوارم لذت برده باشید.

    به صحرا بنگرم

    صحرا تو بینم

    به دریا بنگرم

    دریا تو بینم.

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان خوبم

    استاد بعد از دیدن فایل شما ، دیشب به قرآن مراجعه کردم و این داستان رو در دو تا سوره خوندم و یک تفاوتی رو متوجه شدم .

    داستان موسی در سوره طه خداوند به موسی می فرمایند : برو پیش فرعون اما در سوره شعرا می فرمایند: برو پیش قوم فرعون

    و این رو متوجه شدم که هر دو آنها ( فرعون و قوم فرعون ) از نگاه قرآن، از ظالمین هستند . کسی که ظلم میکنه و کسانی که مورد ظلم واقع می شوند .

    با این دو سوره ، من هم یاد فایل ظلم در قرآن و هم فایل قدم 6 جلسه 2 افتادم . در فایل ظلم در قرآن شما فرمودید :فقط ما ظلم به خود داریم و هیچ کس به کسی دیگه ایی نمیتونه ظلمی بکنه (از نگاه قرآن) و هر کسی که در مدار درست باشه مورد ظلم قرار نخواهد گرفت .

    و همچنین تو قدم 5 هم گفته بودید کسی که عزت نفس پایین داره و احساس قربانی شدن میکنه جهان یک کسی یا شرایطی را در مدار اون فرد قرار میده که این احساس قربانی شدن رو به او بده و خدا این طور در و تخته رو با هم جور میکنه .

    کسی که حس مظلوم بودن میکنه و به هر شرایطی تن می دهد و تغییر نمی کنه جهان هم افراد ظالمی رو در مدار این افراد قرار می دهد .

    ویژگی هر دو گروه این هست که با خودشون در صلح نیستند .

    ظلام و مظلوم از نگاه خداوند به یک اندازه گناهکار هستند .

    و با این قانون، پس هر کسی در هر جایی و در هر شرایطی هست در جای مناسب خودش هست.

    سپاسگزارم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    مهتاب دنیایی گفته:
    مدت عضویت: 330 روز

    به نام خداوند یکتا همراه همیشگی و هدایت گرم

    سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته و تمام دوستان

    استاد عزیزم جدیدا به این فکر میکنم که اگر یه روز تو دنیا نباشم صدای شما و حرفاتون و انرژی کلا متون یکی از چیزاییه که شدیداً دلم براش تنگ خواهد شد چون از وقتی هدایت شدم به سایت شما یه جور دیگه ای عاشق خدا شدم وقتی قرآن میخونم شاید چند دقیقه ای رو بعضی آیات میخکوب میشم یه وقتایی انگشت حیرت به دهان میگیرم مثلا همین دیشب وقتی سوره انبیاء آیه 73 رو خوندم چند دقیقه فقط اشک می ریختم در این آیه حضرت ابراهیم و لوط مورد خطاب قرار میگیرن که پیشوا و راهنمای مردم از طرف خداوند انتخاب میشن برای اینکه ((فقط مرا عبادت میکردند))

    چقدر این آیات و کلی آیه های دیگه رو همینجوری برای ثوابش خوندیم و متوجه نشدیم قرآن داره چی میگه به قول استاد همیشه فکر میکردم فقط مفسرین می‌دونن قرآن چی میگه و ما افراد عادی متوجه نمی‌شیم چقدر وقتی اوایل که شروع کرده بودم به خوندن این کتاب شگفت انگیز گوشیمو میزاشتم کنارم و برای هر آیه مفهوم و تفسیر اون آیات رو هم سرچ میکردم وتازه بازم چیزی متوجه نمیشدم جز همون مفهوم بهشت و جهنم

    ولی چی بگم از وقتی حرفای شما رو گوش میدم میفهمم این کتاب ساده و آسان نازل شده میفهمم توحید چقدر مهمه و شرک چقدر مخفیه به قول شما استاد عزیزم که شرک مثل مورچه ای سیاه در روی سنگ سیاه در دل تاریکی مخفیه پس ببینید چقدر باید حواسمون باشه که متوجه باشیم مشرک نباشیم

    و همه قدرت رو تو ذهنمون از همه افراد و موقعیتها و عوامل بیرونی بگیریم و بدیم به خدا وند اون وقت هدایت میشیم به افراد و راهها و موقعیت‌های عالی و دور از ذهن

    که پاداش افراد موحد و با ایمانه

    درباره ساختن زندگی با افکارمون خیلی تجربه ها دارم که خواستم به اشتراک بزارم

    خیلی پیشتر از اون که قانون رو درک کنم همیشه دوست داشتم تو منطقه ای نسبتا مرفه تو تهران زندگی کنم اینم دلیش این بود که پدرم هر چی داشتیم رو فروخت و اونجا یه مغازه خرید وقتی من با برادرم و خواهرم میرفتم مغازه بابام انقدر اون خیابونها و ساختمون ها برام زیبا بودن که با خودم میگفتم خدایا میشه من یه روز بیام اینجا زندگی کنم

    یعنی میشه ما انقدر پول دار بشیم که بتونیم اینجا خونه بخریم و اون موقع شاید حرف خنده داری به نظر میومد ولی سالها بعد وقتی ازدواج کردم اتفاقی که افتاد این بود که پسرم تو آزمون مدارس سمپاد قبول شد و ما باید خونه رو عوض میکردیم تا نزدیکتر بشیم به مدرسه پسرم خیلی با همسرم گشتیم چند نقطه تهران رو رفتیم و خونه دیدیم ولی در انتها چی شد ،خونه ای که گیرمون اومد تو همون خیابونی بود که سالها قبل آرزو کرده بودم اونجا زندگی کنم تقریبا یه ربع با مغازه پدرم فاصله داشت بعدها که قانون رو فهمیدم ایمانم قویتر شد که انسان خودش و تنها خودش میتونه همه چیز رو رقم بزنه

    یه مورد دیگه اینکه من تازگیها دوره عزت نفس رو خریدم و تو یکی از تمرینات این دوره استاد گفتم تواناییهاتون رو بنویسین و هر روز جلوی آینه قوربون صدقه خودتون برید من این کار و انجام دادم و نتیجه برای خودم قابل باور نیست

    چند روزی میشه که حس میکردم چقدر پوستم شفاف و پر شده ، گودی و سیاهی زیر چشمم خیلی کمتر شده اولش گفتم شاید خودم این حس رو دارم

    وشاید به نظرم این طور میاد تا اینکه خواهرم و برادرم وقتی خونه پدرم بودیم بهم گفتن که چیزی به صورتت تزریق کردی فیلر یا ژل گفتم نه چطور

    خواهرم میگفت گونه درآوردی برادرم میگفت پوستت صاف شده چطور یه دفعه اینجوری شده خب من مشرک هم اصلا به ذهنم نیومد که بابا این پاداش سپاسگزاری توعه برای نعمتهای صورت و بدنت که از طرف خداونده این قضیه ادامه داشت تو مهمونی که رفته بودم یکی از اقوام با حالت شوخی و خنده گفت خب زود تند سریع بگو با صورتت چیکار کردی منم متعجب گفتم هیچی به خدا بعد گفت مگه میشه حتما استرست کم شده یا تغذیه خاصی داشتی و منه مشرک باز توجهم رفت به سمت تغذیه ولی تو یک آن نا خودآگاه گفتم یه دوره خریدم هم کلی استرسم کم شده و هم کلی آرامشم زیاد شده واونجا چند نفری که نشسته بودیم شروع کردم در مودر شما و حرفاتون و دورهاتون حرف زدن چقدر خوششون اومد اسمتون رو پرسیدن و آدرس سایت رو گرفتن و من با چه اشتیاقی بهشون حرفای شما رو میگفتم و نتایجم رو میگفتم

    و باز به یه طریق دیگه خدا هدایت کرد که متوجه بشم انسان حتی میتونه سلامتی و زیبایی خودش رو رقم بزنه برای همین هر روز بیشتر قوربون صدقه خودم میرم وقتی خودم رو تو آینه میبینم میگم چطوری شاهکار خلقت فتبارک الله احسن الخاقین

    چی خلق کردی خدای مهربونم سپاسگزارتم شکرت عزیز دلم شکرت برای تمام چیزهایی که فقط خودت میدونی چه کارهای بزرگی برای من انجام دادی که اگر یکیشو بنده هات انجام میدادن اینقدر زیر بار منت بودم که زیبایی نعمتت رو نمیدیدم شکرت ای رب بی منت و پر نعمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    خداوند رو سپاسگذارم که در عصری زندگی میکنم که بهترین استاد موفقیت و رستگاری زنده و حی و حاضر برامون صحبت میکنه و با عشق و سخاوتمندی تمام عصاره زندگی زیبای خودش رو با عزیزانش به اشتراک میزاره.

    تبریک و شادباش به همه عزیزانی که این فایل رو میبینند.

    بریم سراغ اصل قوانین کیهانی و خدایا شکرت که هدایت میکنی تا مطالب خوبی گفته بشود.

    اصل قوانین کیهانی رعایت تقوا، و کنترل ذهن و خلق زندگی دلخواهت هست. اصل دوری از شرک است و شرک تنها بدی هست که تو میتونی به خودت و جهان بکنی.

    توحید – خلق زندگی – شرک

    بهم ربط دارند و هرررر چقدر که شما بتونی توحیدی عمل کنی و زندگی خودت رو خلق کنی، به همون اندازه از شرک دور میشی.

    خدایا هدایت کن تا حواسم به شرک ورزی‌های ریز و درشتم باشه. خدایا هدایتم کن تا خردمندتر برخورد کنم و میانه رو باشم. خدایا هدایتم کن تا خودم رو ارزشمندتر بدونم و عاشق خودم باشم.

    من همیشه یه تشبیهی از بحث توحید دارم و امیدوارم بتونم قشنگ توضیحش بدم.

    من عاشق گیاهانم و وقتی جوونه زدن یه شاخه رو میبینم، انگار خدا همصحبت میشه که ببین هیچ محدودیتی نیست، این شاخه به هر شکل و هر جهتی که بخواد رشد میکنه، به هر سمتی ‌که بخواد… هیچ چهارچوبی نیست برای رشد کردن. تو میتونی به هر سمتی واقعا رشد کنی، وقتی ارزشمندی خودت رو پیدا میکنی، وقتی که رنگ خودت رو پیدا میکنی و تو برای همین اینجایی.

    در واقع وقتی میدونم برای چی اینجام و از چه چیزی تو این جهان خوشم میاد و میرم دنبالش، من توحیدی عمل کردم. وقتی گوش نمیدم به چهارچوب‌هایی که گذشتگان و دیگران بوجود آوردن، وقتی دست این خطکشی‌های ذهن برمیدارم، به همون اندازه آزادم تا به هر جهتی که میخوام رشد کنم.

    وقتی که توحید رو خوب متوجه بشم، میدونم که هدایت پشتم هست و در این لحظه، هر آنچه که بدان احتیاج دارم رو، بهم میده و این مسیر برای هر کسی که به خداوند و الهامات قلبی ایمان داشته باشه، رخ میده.

    پس تنها کاری که بهش احتیاج دارم بلندترکردن صدای قلبم هست تا پیام‌ها و الهامات خداوند رو دریافت کنم.

    هدایت، سفری است که تنها در آن، همسفر خداوندی و خداوند از کوچکترین عناصر در این جهان تا بزرگترین آن را مدیریت و رهبری میکند و نه از این کار خسته میشه و نه خوابش میگیره، اوست که اول و آخره، اوست که ظاهر و باطنه! خداوند گرداننده کیهان و زمین و سیاراته و این‌ها همه برای من بنده خلق شده تا لحظه‌ای در آن تامل و تعمق کنم که این خداهه براستی چیه؟ فکرش چیه؟ کارش چیه؟ و از هر بار و از هر جهت که نگاه میکنم، میرسم باز به اینکه من اینجام تا زندگی خودم رو هر طور که میخوام خلق کنم‌….

    چند وقتی بود پیام‌هام رو با خدای وهاب شروع میکردم ولی تصمیم گرفتم با مهربان شروع کنم… استاد شما قرآن خوندی و درکت رو نوشتی و گفتی، من هنوز انگار به درک همین مهربان نرسیدم، به درک الرحمن‌الرحیم نرسیدم… میگه خدا رو سپاس گویید، که خدا لنگ سپاسگذاری شما نیست، و این برا خودتون خوبه… اونوقت انگار من فقط دنبال مثبت گرفتن بودم یه عمری… اینکه فقط از بقیه جلو بزنم…

    خدای مهربان رو وقتی درکش کردم که همین الان نعمت‌های پنهان و آشکارش رو بهتر تونستم ببینم و تلاش کردم که یذره بیشتر سپاسگذارش باشم…

    این چند صباحی که زنده‌ام رو میخوام با نگاه توحیدی‌تری زندگی کنم، چرا که اول و آخرش همون معنی پیدا میکنه، نه چیزهای دیگه! اون میشه اصل و اون میشه همون احساس آرامش و سعادتمندی و بعد ببینم میخوام چکار کنم… با این زندگی!

    چند وقتیه 12 قدم رو از اول شروع کردم ولی دستم به شروع مجدد ستاره قطبی نمیره،

    دلیلش هم منطق های ذهن خودمه. با این توضیحات آخر ویدیو، مقاومت‌هام خیلی کمتر شد که رهاتر باشم. و اجازه بدم که خداوند کارها رو از بینهایت طریق انجام بده که بقول شاعر

    من خوشنود باشم و رستگار

    همسفران و همدلی‌های عزیز براتون ثروتمندی در تمام ابعاد زندگی رو آرزو میکنم. بله ثروت خودش است…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: