https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
352نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد منم توخانواده کاملا مذهبی توشهر مذهبی یزد (ملقب به دارالعباده)بزرگ شدم ودقیقا تمام مطالبی که شما در موردش صحبت میکنید رو کاملا درک میکنم یعنی تو همچین شرایطی بزرگ شدم.
استادبی نهایت ازتون سپاسگزارم از مریم جانم مریم خوش قلبم هم سپاسگزارم خداوند حفظتون کنه
استاداز بچگیم تا لحظه آشناییم با شما هیچ درک توحیدی از قرآن نداشتم تنها درکی که از قرآن داشتم اینکه بدون وضو به قرآن دست نزنید،کلمات عربی رو درست تلفظ کنید،اگه کتاب قرآن تو خونه باشه وخوانده نشه گناه کردین.
تنهادرکی که از قرآن داشتیم برای شروع مراسم با قرائت قرآن شروع بشه،یا یک فردی میمرد گذاشتن صوت قرآن،خواندن سی جز قرآن در ماه رمضان،خواندن آیه یا سوره ای از قرآن برای رفع مشکلات وگرفتاری ها،یا خطم قرآن برای شفای مریض یا باز شدن کره کار کسی و……
وحتی این درک از خداوند وتوحید نداشتم که ماهم قدرت ودریافت الهامات پاک خداوند رو داریم فکر میکردم تنها پیامبران وامامان الهامات خداوند رو دریافت میکنن.
استاد اولین باری که کلمه توحید ومفهوم اصل ی درک قرآن رو از شما شنیدم وتازه داشتم میفهمیدم که چقدر خداوند قشنگ و واضح وبا زبان ساده تمام اصل وقانون جهان رو گفته وچقدر در گمراهی بودم وفکر میکردم اگه کل قرآن رو حفظ بشوم بهشت رو واسه خودم ساختم غافل از عمل کردن به یک آیه از قرآن ونداشتن هیچ درکی از قرآن،یا حتی فکر کردن به اینکه یکبار بشینم معنی قرآن رو بخونم وببینم اصلا خداوند چی گفته. سپاسگزار خداوندم هدایت شدم به این مسیر وببینم که نگاه متفاوت تری هم میشه به قرآن ومفاهیم داخلش داشته باشی ووقتی به این درک برسی دنیا وآخرت خودت رو ساختی.
وقتی قرآن رو تنها به معنی توحید درک کردم نگاهم متفاوت شد به تمام آیه ها وکلمات این کتاب آسمانی
تازه داشتم میفهمیدم ارتباط بین قرآن واین جهان هستی:اینکه اگه میگم توحید من به توحید ایمان دارم درعمل هم نشون بدم
استاد به لطف خدا روز یکشنبه 03/7/30 به لطف خداروز اول شروع دوره خیاطی که ثبت نام کردم بود که کاملا هدایتی به سمت این دوره هدایت شدم وهربارخیلی واضح نشانه ها میاد که به این باور برسم که مسیرم درسته. استاد این مسیری که باید برم تا آموزشگاه از اشکذر تا یزد ،سه تا خط واحد باید سوار بشوم تا برسم،روز اول ساعت 3 رفتم نونوایی کمک همسرم ساعت 6ونیم پختمون تموم شد اومدم خونه حاضر شدم حرکت کردم با یک ساعت تاخیر به کلاس رسیدم اینکه برای این دوره چقدر برای وسایل باید هزینه کنم در حالیکه من برا پرداخت هزینه دوره هم صحبت کردم که با شرایطم کنار بیاد که خداروشکر شرایطم رو قبول کردن اما استاد همون روز اول درگیر نجواها ذهنی شدم بقدری این نجواها از هر طرف محاصره کرده بودن که حتی نمیتوانستم بخوابم تا سختگیم بیرون بره در حالیکه وقتی نشانه ها رو میدیم ومیدیم چقدر راحت راه ها برام باز میشه وشرایط فراهم میشه برای حرکت تو این مسیر قلبم آرام بود اما استاد این نجواهای ذهنی دست از سرم بر نمیداشتن که چطوری با این شرایط مالی ضعیف میخای یک سال تو این دوره شرکت کنی دوره ای که باید اینقدر هزینه کنی چطور میخوای تو سرما وگرما این مسیر رو بری چطور میخای در کنار کار نونوایی که صبح وبعدازظهر وقتت رو پرکرده بجزتعطیلی پنج شنبه ها که اون روزها کلی کار داری، به کار خونه وبچه وپخت پز درس وتکالیف زهرا ومحمد که خودش به اندازه یک خانواده گف وکار داره بری دوره ببینی ودوخت ودوز که کار راحتی هم نیست داشته باشی ومرتب ذهنم میگفت چطور میخای این کار ها رو هندل کنی همه این کار ها بکنار از همه بدتر هزینه های سنگینش رومیخای چیکار کنی….یعنی استاد تمام این افکار ها توان وقدرتم رو گرفته بودن
استاد اینجا بود که شرک رو در وجودم درک کردم. گفتم من باید ایمانمو نشون بدم من نمیدونم وخدا تو میدونی من نمیتونم در توان من نیست تو میتونی تو خودت مسیر رو برام هموار کن
فردای اون روز آرام گرفتم کمک هاو دستان خداوند رسیدن وتک تک مسائلم داره به راحتی حل میشه
استاد اگه من با شما ومباحث شما آشنا نشده بودم واین دیدگاه متفاوت از قرآن وخداوند رو درک نکرده بودم هرگز الان تو این شرایط نبودم وخدا میدونه توی چه باتلاقی درگیر بودم.
ولی خداروصد هزار مرتبه شکر به اندازه ای که توحید رو درک کردم نتیجه هم گرفتم
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم
باطی کردن این مسیر الهی زره زره داره سیمانی ذهنم شل میشه سپاسگزارم استاد بخاطر وجود پاکتون.
تحسینت میکنم که به ندای قلبت لبیک گفتی و آموزش دیدن در حرفه خیاطی رو آغاز کردی
آفرین بهت
تو یک زن هدفمند هستی که برای خودت ارزش قائلی و تمام ساعت های روز و هفته و ماهت رو به بهترین نحو استفاده میکنی
راه بسیار لذت بخشی رو شروع کردی
من تحسینت میکنم به خاطر اینکه تو یک مادر هستی ،یک همسر هستی ،برای خودت ارزش قائلی و داری روی شخصیتت با آموزه های این سایت کار میکنی ،فایل گوش میدی ،کامنت مینویسی ،وظیفه نگهداری از خانه و رسیدگی به دو فرزند رو داری ، همدلی با دخترت زهرا جان و مادر محکم و استوار برای محمد جان رو داری ، پا به پای همسرت عزیز دلت در نانوایی فعالیت داری ، دوره خیاطی رو شروع کردی و قراره دوخت و دوز انجام بدی و……
هزار تا کار دیگه که داری تا انجام بدی و من در جریانش نیستم
و کاری که از همه سختتره کنترل ذهن هست و خوب نگه داشتن احساست
دختر تو اینقدر توانمندی و خداوند برای انجام همه این کارها هدایتت کرده و با تو حرکت کرده و قدرت و توان انجامشون رو بهت داده
چرا فکر میکنی از این جا به بعد تنها خواهی بود
خداوند به وقتت برکت میده
من هم در حرفه دوخت و دوز هستم و من هم در حال آموزش دیدن
میدونی فاطمه جان وقتی یه لباس رو تموم میکنی آنقدر کیف میکنی و انقدر احساس خوبی پیدا میکنی و به خودت افتخار میکنی که باعث میشه به عشقه انجام اونکار و دوباره ارزش خلق کردن از تایم خوابت هم بزنی
یه جوری خدا وقتت رو برای انجام این کار خالی میکنه که اصلا خودت هم نمیدونی چطور شد که این اتفاق افتاد
یه جوری خداوند قدرتت میده که به آسانی و در کمترین زمان کارت تموم میشه تازه اونم با کیفیت ، که بعدش فکر میکنی میبینی چقدر کارت راحت انجام شد
سپاسگزارم که برام نوشتی نور قلبت رو در بهترین زمان دریافت کردم
پریسا جان سپاسگزارم وقت گذاشتین واسم نوشتین وشدین قوت قلبم وشدین زبان خداوند تا با ایمان بیشتر به مسیرم ادامه بدم وجا نزنم
باید بگم دارم تمام سعیم رو میکنم حالا که قانون رو فهمیدم خواسته هامو زنده نگهدارم وبرای رسیدن بهشون تمام تلاشمو بکنم.
خداروشکر اینقدر رشد کردم که با خیال راحت وبدون دغدغه ی چهار فرزندم(مریم وامیر علی وزهرا ومحمدم که بزرگترین نعمتهایی هستن که لطف خداوندم شامل حالم شده) به مسیرم ادامه بدم .
دقیقا حق با شماست باکامل کردن یه لباس وانرژی مثبتی که ازحاصل کارت دریافت میکنی لذت بخشه وخداروشکر تقریبا 15 سال هست که تو این حرفه هستم واین تجربه رو داشتم
وخداروصدهزار مرتبه شکر تا حالا برا هرکس خیاطی کردم از دوختم راضی بوده.
والان هم که در دوره شب وعروس شرکت کردم با اینکه حتی روزهایی که کلاس دارم قبل از کلاس از ساعت 4 صبح تا 6ونیم نونوایی هستم بعد میرم کلاس خیاطی وبعداز کلاس هم کار های، خونه وآشپزی درست کردن ناهار وبعدازظهرهم از ساعت4 تا 7/5 و8 نونوایی هستم اما این دوره واسم لذت بخشه وباعشق این مسیر دوست دارم وطی میکنم
اما موضوعی که هست همین نجواهای ذهنی هستش که چپ وراست به آدم حمله میکنن که بعضی وقتها که کنترولش خیلی خیلی سخت میشه.
انشاالله که خداوند خودش کمکمون کنه وهدایتمون کنه به مسیر درست.
خداروصد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان توحید همچون شما دراین سایت واز همه مهمتر ولذت بخشتر که حرفتون هم مثل خودم خیاطی هستش.
پریساجان سپاسگزارم بخاطر دعای قشنگی که واسم کردین براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
خدا رو شکر بابت گوش دادن این فایل و همزمانی به موقع برای خودم و سلامت استاد عزیزم و مریم جان و سلامت جسم و روح خودم
دو روز پیش وقتی از خواب بیدار شدم دیدم اصلا نمیتونم گردنمو تکون بدم و یه درد عجیبی میگیره منو و اصلا نمیتونستم تکونش بدم با هر زوری بود از خواب بیدار شدم و رفتم دوش ابگرم تا بدادش برسم منطقش این بود که از بالشت پرت شدم و بد خوابیدم چون کلن بد خوابم یهو میبینی 8ساعت روی یکی از دستام خوابیدم :))) مادرمم همین و میگفت که یا سرما خوردی یا بد خوابیدی و اینا ولی میدونستم طبیعی نیست کلن تو بیماری از همون اولم من بچه لوسی بودم و با یه عطسه سریع میرفتم دکتر دیگه بعدها که با استاد و قوانین اللهی آشنا شدم و فهمیدم اصلا بیماری طبیعی نیست دیگه لوس ترم شدم و اینو میگرفتم زنگ خطر که چه فکری یا چه ترس و نجوایی و منو به این روز انداخته چند وقتی هم هست که دارم روی فایل خداوند مانند مادر مهربان عمل نمیکند کار میکنم و اگاهی هاش و هر لحظه با خودم تکرار میکنم برای همین این تضاد و هم گفتم کتک خوردنه و نباید بزارم کتک محکم تری باشه سریع رفتم سراغ پرونده های ذهنی اها قبلش اینو بگم رفته بودم زیر دوش اینقدر درد داشتم نمیتونستم دستمو تکون بدم بعد همونجا گفتم خدا ضعیف ها رو دوس نداره قوی باش هی قوی قوی تو ذهنم اکو میخورد :))) خلاصه پرونده ها رو ریختم بیرون و فهمیدم ترس ها دارن برون ریزی میکنن اگه قبلن بود میگفتم نه فعلا بزار همینطوری بمونه طاقتش و ندارم ولی خیلی وقته که با خودم میگم من اونقدر توان ندارم که هی ترس و کتک خوردن جهان و تحمل کنم هی بخوام تا یه قدمی ترسها برم تمام تن و بدنم و روحم و زخمی کنم بعد برگردم عقب تا اینجا اومدی دیگه برو نمیمیری که عوضش پشت اون درها دنیای خواسته ها و ارامش هاته دیگه خبری از کتک خوردن های عمیق نیست تاریک نیست همه جا روشنه برو دختر نترس و کل دیروز و فقط کنترل ذهن و بررسی این مورد بوجود اومده گذشت که دیدم به به استادم فایل گذاشته و بله بازم راجع به توحید و مهمترین و اصل ترین با جون و دل گوش دادم از دیروز و بررسی مورد و رفتن تو دل اون ترس انگار اب روی اتیش بود اصلا خبری ازش نیست مامانم میگه دیدی گفتم دوش ابگرم جوابه :)) ولی من خودم میدونستم جواب کجا بود و دوش و بستن گردن و ماساژ و اینا همه الهامات اللهی بود که بعد خاموش کردن نجواها اومد سمتم نمیگم دیگه حالا رقص گردن میرم :)) ولی هم میتونم راحت کارامو انجام بم هم خبری ازون درد شدید نیست و هم من دارم کار خودمو انجام میدم بدن با شعورمم کار خودش و و خدا رو هزاران مرتبه شکر که قوانین ش بدون تغییره
حالا بریم سراغ این فایل ارزشمند
تو گامی که مربوط به قران اسان هست هم گفتم درک بقیه رو نمیدونم اما من و اطرافیانم که از درکشون خبر داشتم همیشه میگفتم قران خیلی سخته و من چیزی ازش متوجه نمیشم من که یه دوره ای با خودم میگفتم نه قرآن برای همون زمان پیامبر بوده و هیچ کدوم از ایاتش برای ما نیست و بقیه دارن الکی میگن و تفسیر های خودشون و میگن اصلا شاید قران کتاب اسمانی نباشه از کجا معلوم بعد هیچ وقتم به خودم زحمت ندادم برم حداقل بقول شما معنی و ترجمه فارسی ش و بخونم منطق ش و درک کنم فقط تقلیدوار یسری ایات و تکرار میکردم اونم مربوط به جاهای خاص و اکثرا هم بزور مثلا فاتحه، یا مثلا مناسبتهای خاص ایات خاص مثل جوشن کبیر، دعای توسل، زیارت عاشورا، یا نمازهای خاص با عوض شدن سوره های خاص یادمه اولین باری که ذهنم به این عقل رسید راجع به زیارت عاشورا رو با خودم میگفتم اینکه همش داره همه رو لعنت میکنه؟ مگه لعنت کردن بد نیست؟ اصلا بار منفی داشت انگار برام لغتش یادم نمیاد در طول زندگیم بجز در برخی از زیارت ها به لفظ اصلا کسی رو لعنت کرده باشم همیشه جملش برام خیلی بد بود حتی به شوخی جایگزینش اینو میگفتم خدا بگم چیکارت نکنه …
ذهنم کم کم داشت دور و برش و رصد میکرد از یه جا میشنیدم که خدا عذاب اللهی برات در نظر میگیره اگه مثلا حجابت و رعایت نکنی بعد یادمه یه کلیپی تو فضای مجازی دیدم از یه اخوندی که میگفت خدایی که تو رو افریده و اینقدر بخشندش و یسری موارد گفت چرا باید بخاطر یه تار مو تو رو بسوزونه؟ الان که یادم افتاد فکر میکنم استاد عرشیانفر بودن صداشون و یه لحظه پیچید تو ذهنم خیلی جالبه با اینکه من اسم استاد عرشیانفر و قبل شما شنیدم و چنتا کلیپ و پادکست ازشون شنیده بودم ولی هیچ وقت هدایت نشدم به سمت کانال یا حالا اگه سایتی داشتن ذهنم شاید این مقاومت و داشت که اخونده اون دوره که من میشناختمشون لباس های اخوندی میپوشیدن الان خیلی ساله فکر میکنم تغییر ظاهر دادن ولی با یبار اسم شما رو شنیدن و کلیپ هاتون و گوش دادن گفتم خودشه اصل جنسه که بعدها متوجه شدم اقای عرشیانفر اگه اشتباه نکنم شاگرد شما بودن و خودشونم با شما در ارتباط بودن و من بجای واسطه رسیده بودم به خود فروشنده اصلی به مرکز اینجوری شاید قشنگتر باشه
اینو میتونم اعتراف کنم کامل که من قران رو با شما شناختم توحید و با شما شناختم همون اول که داشتم شروع میکردم دقیقا همین حرف خودتون و گفتم بریز دور هر باور و دیدگاه قبلی که داشتی از قران یا حالا کلن باورهای دیگه رو و بدون دیدگاه مثبت و منفی برو جلو با این استاد بعد تصمیم بگیر که ذهنت حرفهاش و میپذیره یا نه و خدا رو هزاران مرتبه شکر که تا این مرحله با شما اومدم جلو و خدا منو یاری کرد به سمت قوانین درست و بدون تغییرش
من از کل قرآن تو دوره ابتدایی تنها چیزی که یادمه اینبود معلمم سر کلاس قرآن فقط میگفت از روش بخونین و هرکس با صوت میخوند نمره بهتری میگرفت دقیقا همیین اصلا همچین چیزی نبود که بیان معنی قران و بگن یا دیدگاه خودشون و بگن یا هرچیز دیگه ای شایدم بود ولی من همیشه سر این کلاس خوابم میگرفت چیزی ازش متوجه نمیشدم و اغلب با دوستامون به اونایی که با صوت میخوندن کلی میخندیدیم و اینجوری کلاس پیش میرفت
یه مثالی هم یادم اومد درباره اینکه گفتین قران چنتا بطن داره و مثل این میمونه پول بدین به شرکت که بیان دستگاهت و درست کنن ….
من خونه دوستم بودم و یخچالشون سامسونگ اورجینال بود یادمه یبار خراب شده بود حالا علتش چیبود خیلی یادم نیست مامانش گفت زنگ بزنیم بیان درست کنن و وقتی تماس گرفتن یه عدد خیلی بالایی گفتن در قبال یه موضوع خیلی پیش پا افتاده بعنوان مثال لامپ یخچال روشن نمیشد و 5/6 سال پیش مثلا برای همین کار میخواستن 10 میلیون بگیرن یه عدد بالایی تقریبا این دوستم مشکل مالی اصلا نداشتن ولی خودش دختر سرتقی بود به اصطلاح :)) تو کتش نمیرفت میگفت ما رو گیر اوردن دقیقا یادمه چون زبان انگلیسی ش خیلی خوب بود و داشت برای تحصیل مهاجرت میکرد رفت تو سایت خود سامسونگ و علت خرابی رو توضیح داد اونا هم بهش ایمیل زدن مثلا فلان کار و انجام بده بعد انجامش یخچال فوری درست شد یعنی کل این فرایند شاید نیم ساعتم طول نکشید به همیین راحتی که کلی اون موضوع از تمام جوانب برای من درس داشت الان با این مثال یهو یادش افتادم بگم
استاد خوشتیپ و نورانی من هر تیکه ای که کلامتون منعقد میشه من همش یاد حرفهاتون و عمل ازون ها میفتم و اصلا پر از عشق میشم نسبت بهتون این تیکه که گفتین پیش زمینه حذف بشه من میگم کلامی بود که از حرفهاتون برام راحت بود انجامش برداشتم و ازش در طول مسیر موفقیت استفاده کردم یادمه تو دوره عشق و مودت هم گفتین فکر کنین کلن هیچی نمیدونین از روابط و یا اصلا اینجوری در نظر بگیرین که انگار تو یه جزیره هستین و کسی اصلا نیست دور و برتون تنها تا اخر عمر حاضرید با همین فردی که فکر میکنید دوستش دارین زندگی کنین؟ این مورد برای حذف دیگران بود البته شاید خیلی به مورد پیش زمینه ربط نداشت (ایموجی دو نقطه خط) ولی در هر صورت خواستم مجدد تکرارش کنم عالیی هستین شما بخدااا
و مو بر اندامم راست شد وقتی گفتین
تنها میتونی قرآن و تو یه کلمه معنا کنی اون یکتا پرستی و توحید هست
دقیقااا دیشب به خواهرم میگفتم استاد گفت هرکسی الهامات و دریافت کرده باشه با توجه به شرایط حال حاضر و حال حاضر اون موقعت هدایتت میکنه یاد موردی افتادم که سالهااا قبل خدا منو هدایت کرد و گفت در حال حاضر این بهترین تصمیم بوده البته از طریق یکی از دستانش اینو بهم گفت و درسته که من اون زمان گوش ندادم ولی خدا بهم الهام کرده بود
و در ادامه از منطق هایی که گفتین اصلا چی میشه گفت ازین مورد ها در روانشناسی ثروت 1 جلسه پنج یا ششم هم گفتین و چه منطقی چقدددر منطقی اصلا حرفی نمیمونه
شرک
…….
دیروز در راستای کنترل ذهن وقتی فایل هم گوش دادم دوباره شرک از طریقی داشت وارد میشد فکر کرده نمیشناسمش و تا داشت میومد نزدیک من نزاشتم و جلوش و گرفتم و واقعا حالم ازین رو به اون رو شد و اون موضوع و طرفی که داشتم بهش شرک میورزیدم هم رفتارش زمین تا اسمون تغییر کرد
خالق زندگی خود بودن
این مورد حتی کلمه ش و فکر کردن بهش ارامش محض میاره چه برسه به انجام و عملش و اون قسمت که گفتین حتی به خونه 60 متری فکر هم نمیتونستین کنین که داشته باشینش با خودم گفتم خدا رو شکر که من میتونم به داشتن خواسته هام هرچند برای ذهنم غییر ممکن فکر کنم و ته دلم خیالم راحت باشه که بزودی بهشون میرسم و این پله رو شما برای ما رد کردین چون با خودم میگم استاد تونسته منم میتونم خدا رو هزاران بار شکر
مابقی صحبتهاتون تک تک ش منو به فکر عمیق فرو برد فرعون، اهرام ثلاثه، موسی و….
استاد شما بهترین راهنمای زندگی من هستین شما نور خدا در زمین هستین خدایا ازت ممنونم که منو در مسیر اللهی قرار دادی خدایا شکرت
سلام به استادعزیزوگرانقدرم وهمچنین مریم شایسته عزیزم.ازخداوند طول عمر وسلامتی رابرای شما دوعزیزخواستارم.
من اولین باراست که پیام وکامنت می گذارم.
من کاملا باحرف استادم موافقم ما فقط درطول مدت مدرسه فقط متن عربی قران رو می خوندیم وهروقت
مسافرتی پیش می امد طرف مقابل رواززیرقران رد می کردن که قران محافظش باشه وسفرش بی خطر ودرسایر مواقع قران درطاقچه هاگرد وغبار می گرفت.
وتاچندسال پیش که جلسه قران می رفتیم انگارمسابقه بوددرتندخوانی قران بدون این که معنی اون روبخونیم
ردمیشدیم ولی من خودم به شخصه همیشه توی ذهنم بودکه کاش می تونستم قران روبفهمم وجوری توذهن ما باور ساخته شده بودکه مانباید به ریز قران پی ببریم واین روباید به دست فنش وبزرگان که اهل تفسیر وسایرمدارکای قرانی هستندباید بیشترتوجه کنن .باخوندن معنی قران هم به اون درک نمی رسیدم چون کلی توپرانتز وپارگراف واینا داشت.باخوندن معنی دعای کمیل بیشترلذت می بردم چون سلیس وخیلی شفاف وراحت توضیح داده بود وحتی باخوندن متن عربیش هم منظور رودرک می کردم.ولی درموردقران این گونه نبودچون اون ازطرف خدااست واگر حتی حرکات فتحه وکسره وسکون روبدادامی کردی گناه می کردی.
وچقدر شمازیبا ودلتشین برای ماتوضیح دادین ایه هارو درسوره شعراولقمان .خیلی کلماتتون به دل می نشین نگاه به این که من تمام اتفات زندگیم رو رقم می زنم ومن می توانم زندگیم روخلق کنم ودرغیراین صورت دارم شرک می ورزم چقدر منطقی است.من همیشه فکر می کردم شرک ورزیدن یعنی برای خدا شریک بیاری یعنی ایمان نداشته باشی وخداوند روقبول نداشته باشی.وهمیشه خوشحال بودم دروجود خودم که ایرانی هستم ومسلمان وهمیشه به خودم افتخار می کردم وشکرگذار خداوند بودم که درایران مخصوصا شیعه هستم.
این حال و احساس بی نظیری که اغلب اوقات دارم ، مربوط به همین باورهای توحیدی و عدم وابستگی به غیر خداست،
ابتدا بابت این احساسات غالبا خوبم ،سپاسگزارم از خدای خوبم
و دوم از استاد الهی ام عباسمنش عزیز و توحیدی ام ؛
به خدا قسم من قادر به سپاسگزاری از استادم هم نیستم بابت این نگرش و مسیری که در این چند سال به آن رسیدم، چه برسه به خدایی که جانم و تمامی عالم از جمله استاد ،در اراده و اختیار اوست.
اگر بخواهیم قرآن را در یک کلمه معنا کنیم، آن کلمه “توحید” است.
آری کلمه ی توحید و فهم آن (البته به اندازهی فهمم ،که ابراهیم علیه السلام هم در این فهم ابتدا لنگ میزند و من هم پیرو ابراهیمم و باید تمرین کنم و نتایج باور و ایمانم به خدا رو ببینم و ببینم و برای خودم یادآوری کنم تا آرام آرام ،درککنم و رشد کنم و تکاملم را طی کنم تا یه چیزایی بفهمم و … ) و درک توحید اصله و وقتی به اندازه توان مون درک کردیم آنوقت میفهمیم که شرک یک گیر وحشتناک ذهنی ست،وقتی به غیر خدا متوسل میشیم
یعنی :
خودمون و توانایی های بالقوه و بالفعل مون رو در نظر نمیگیریم.
به نیروهای با توانایی بسیار محدود متکی میشیم.
خودمون رو طبق قانون ،از نیروی بینهایت و الهامات و هدایتهایش محروم میکنیم.
از نجواهای ذهنی مون که همواره و مداوم در ذهنمون مشغول اند،در امان نیستیم.
در دایره ی محدود و تنگ و تاریک ذهن محصوریم.
ندای حقیقی قلبمون رو نمیشنویم.
و
و
و
شرک، ظلم بسیار بزرگی است؛
به نظرم شرک همان نادیده انگاشتن خودمون ،تواناییهامون،قوانین جهان و خدا رو مثل دیگر مخلوقاتش ، دیدن است و طبیعی ست که مخلوقات خداوند محدودند و ما خدارو هم محدود خواهیم پنداشت و این واقعا ستم بزرگیست به خودمون که از یک نیروی عظیم و بی پایان ،محروم میشیم.
«تنها گناهی که خداوند در قرآن ذکر کرده که نمی بخشد، شرک است؛
شرک به این معنا نیست که خدا را قبول نداریم. بلکه به این معناست که ما خدا را قبول داریم اما افراد یا عوامل مهم دیگری هم هستند که در زندگی ما بسیار تاثیر گذار هستند؛»
چند سطر اخیر ،همانهایی ست که در بالا برشمردم، در واقع ما خودمون رو از یک نیروی عظیم ،محروم میکنیم با شریک قرار دادن برای تنها فرمانروای کائنات.
ارتباط بین توحید، شرک و قدرتی که ما برای خلق زندگی مان داریم؛
قدرتی که ما با ایمان به یگانگی خداوند داریم-توحید- بی نهایت است.
اما قدرتی که ما در کنار شرک خواهیم داشت قطعا محدود و دارای اشکالات بسیار زیادی خواهد بود ؛
شرک وابستگی به غیر خداست و وقتی ما به کوچکترین مسئلهای بر بخوریم،بهانه ای برای متوقف شدن داریم و مسائل رو به گردن عوامل دیگر می اندازیم ؛
اما ایمان به یگانگی خداوند ،یعنی همان توحید و باور توحیدی ، در چنین مواقعی ،ایمان دارد هر اتفاقی و هر مسئله ای جهت رشد و پیشرفت انسان است(الخیر فی ما وقع)
نشانه های باور به خالق بودن خودمان؛
آرامش
یقین
احساس خوب
اتفاقات خوب
اینکه همه چی خود خداست
اینکه نگران هیچی نیستی و همه چیز تحت کنترل خداست
چه افکاری از توحید و چه افکاری از شرک نشات می گیرند؟
افکار توحیدی:
به نظرم افکار توحیدی نشانههای واضحی دارد:
– ارامش
ـ یقین
ـ حال خوب
ـ احساس خوب
ـ عجله نداشتن
ـ از مسیر زندگی لذت بردن
ـ به یقین رسیدن در اینکه اتفاقات رو من رقم میزنم و نه هیچ عامل بیرونی
ـ همه آدمها و امکانات در مسیر زندگی به ما کمک میکنند.
و
و
و
چرا خداوند شرک به خود را نمی بخشد؟
ـ چون شرک محدودیت است ، و خداوند و قوانین او از ما محدودیت را نمیپذیرد.
ـ چون با شرک ما از اصل مون دور میشیم و وقتی ما از اصلمون دور میشیم ، جهان رشد و گسترش نمییابد و این با هدف خلقت سازگاری ندارد.
– هدف خلقت اینه که انسان به قابلیتهای وجودی خودش پی ببرد ،رشد کند ، خودش و جهان را گسترش ؛ و این اهداف بزرگ، با شرک محقق نمیشود.
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این فایل توحیدی تون .
لذت بردم
و بی صبرانه منتظر قسمت دوم هستم
در پناه مهر بی پایان خداوند شاد و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
دوستان عزیزم امیدوارم حالتون با خواندن این کامنت که با قلبم نوشتم،خوب شده باشه.
سلام به استاد عزیز که خداوند منو به سمت آموزه هایش هدایت کرد
سلام به هم فرکانسی هایی که نمی شناسمشان
چقدر قشنگه که هدایت میشیم به سمت تفکر در مورد آنچه که اصل هست
مدتیه سردرگمم که چرا به هدفم نمیرسم
و چقدر قشنگ باز هدایت شدم
شاید آنچه که به ذهنم رسید ربطی به این فایل نداشته باشه ولی در نتیجه گوش کردن به این فایل بوجود اومد
ناگهان نگاهم رفت به گذشته به زمانی که این روزها را تصور نمیکردم بدون انتظار از هیچکس کاری را استارت زدم که حتی اولش به چشم کار بهش نگاه نمیکردم فقط عاشقش بودم و اون شد شغل من و منو به درآمد رسوند ولی بعد از اون درگیر مسائلی شدم که اصل نبودند
مدام آرزوهای بزرگی که دیگران به اون رسیده بودند را تجسم میکردم بعد درگیر مقایسهها و چراییها چگونگیها شدم
امروز اما به طرز شگفت انگیزی ذهنم به عقب برگشت انگار که در گذشته بودم و یادم آورد که من از هیچ از صفر بدون توقع از هیچ کس و هیچ چیزی به جاهایی رسیدم که اصلا بهش فکر هم نکرده بودم
ذهنم بزرگتر شده بود ولی مسیر رو اشتباه رفتم
خداوندا از تو ممنونم
امیدوارم که هدایت امروز همیشه و هر لحظه در خاطرم باشه و درسش رو درست گرفته باشم و از این به بعد درست حرکت کنم
من ماجرای پیوستنم به این مسیر زیبا رو توی یکی از کامنت ها توضیح دادم اما با گوش دادن به این فایل دوباره اشک هام جاری شد و ناخواسته شروع کردم به نوشتن دوباره…….
سلامی از جنس عشق به استاد عباس منش
استاد شما منو از تاریکی مطلق وارد نور کردید
استاد اونجایی از صحبت هاتون که میگید کسایی که توی خانواده مذهبی بزرگ شدن بیشتر درک میکنن..اره واقعا من با گوشت و پوست استخونم درک کردم.
منی که به قول خودم شیعه بودم حوزه علمیه درس میخوندم(برای نزدیک شدن به خدا)
بسیار تعصبی بودم….
هر هفته هیئت میرفتم.
حرم میرفتم تا امام رضا واسطه بین من و خدا بشه تا بلکه خدا از سر تقصیرات من بگذره️
هر شب گریه میکردم برای امام حسین تا خدا منو بهشت ببره️
یه سره متوسل میشدم به هر امامی که به من ثروت بدن️
از خدا به شدت وحشت داشتم…که نکنه لحظه مرگم منو عذاب شدید کنه
خودمو موجودی ضعیف میدیدم که نیاز به حمایت مرد داره چون توی هزاران حدیث و ایه برام خونده بودن که مردان از زنان بالا تر هستن
یه سره سر غسل هام و وضوهام درگیر بودم که الان اب رسید به فلان جام یا نه
سر زایمانم که طبیعی بود و دکتر آقا اومدن بالا سرم که بسیار پزشک حاذقی بودن مدام درگیر بودم که نه. خدا منو نمی بخشه تمام مادرا با تولد فرزند پاک میشن تو شدی پر گناه️
موقع نماز چادر سر میکردم و مواظب بودم مبادا یه تار موم دیده بشه!بدون توجه به خود نماز
توی دوران پریود خودم رو یه موجود ناپاک میدیدم که صدام به خدا نمیرسه!
آهنگ که اصلا گوش نمیدادم️و افتخارم میکردم
و در همه این کارا …….
این سوالات ذهن منو به طور کامل درگیر کرده بود
چرا فقط برای زنان انقد همه چی سخته؟
چرا انقد گریه کردم برای فلانی اما حالم خوب نیست؟
چرا استرس هام بیشتره؟
مگه حوزه نرفتم تا خدا رو پیدا کنم چرا انقد تضاد برام درست شد؟
چرا حالم اصلا خوب نیست؟
چرا میخوام از خدا فرار کنم؟
چرا دیگه از قران بدم اومده؟
یادمه یکی از استاد های روانشناس معروف گفتن یه عباس منش نامی هست که قران روتحریف کرده.
اولین فایل صوتی تونو تو یکی از کانال های تلگرام پیدا کردم و گوش دادم
اگه راستشو بخاید اصلا هم مدار با اموزش های شما نبودم و گفتم اینم دلش خوشه چه چیزایی میگه و کاملا بی تفاوت عبور کردم.با خودم گفتم ای بابا همش میگه خدا خدا پس اماما کجا میرن!تا این حد تعصب فک کنید
گذشت….و من با یکی از اساتید دیگه شروع کردم که به اصطلاح خودم مذهبی تر بودن چندتا دوره هم خریدم از ایشون چند وقتم پیش رفتم اما….
.
من که دنبال اون ارامشه بودم هنوز بهش نرسیده بودم هنوز احکامی که به خوردم داده بودن برام پر تضاد بود…
به هر دری هم فکرشو بکنید زدم نمیدونم یوگا فنگ شویی و فلان وفلان…..
اما نه هیچ چیز نتونست دلم رو اروم کنه….
تا اینکه خواهرم در بعدازظهر یک روز چهارشنبه سال 1400دوره دستیابی عملی به ارزوها روخرید و به من تماس گرفت که فریده تو یکی از قسمت هاش عباس منش درمورد خدا میگه
تو هم که یه سره سوال داری تو همین موضوع میخای تو هم گوش کنی؟
گفتم ما که صدتا راه رفتیم نشد حالا بزار این یکی رو هم امتحان کنم
استاد خدا شاهده من فایل شما رو چهارشنبه گوش دادم
از شنبه دیگه حوزه نرفتم(پنج شنبه حوزه مون تعطیل بود)انگار تمام حقایق بهم الهام شد
مثل دیونه ها یافتم یافتم میگفتم
بالاخره به خدای حقیقی رسیدم خدایی که انرژیه
خدایی که این جهان رو بر اساس قانون خلق کرده
و چقدر این حرف منطقیه (نه مثل چیزی که به اسم دبن به من گفتن که تقریبا هر کی هر کیه )
چقد استاد توی اون فایل جواب تک تک سوالاتمو داد
انگار من سوال میکردم و استاد جواب میدادن
از همون روز آیین یکتا پرستی رو انتخاب کردم
و از خداوند خواستم خودش منو هدایت کنه
نه مرجع تقلید!نه کتاب های به اصطلاح روایت و فلان !
و الله هم برای من سنگ تموم گذاشت.
منو لحظه به لحظه هدایت کرد
فریده الان با فریده3سال پیش زمین تا آسمون فرق داره ،آقای عباس منش تو همه چیز تو همه زمینه ها…..
چگونه از شما تشکر کنم استاد؟
چگونه برای سپاس گزاری از شما واژه بیارم؟
اگه بدونید تو زندگی من الان چقد همه چیز عالی شده نسبت به قبل
چقد شاد و سرحال و پرانرژی ترم نسبت به قبل
با خدا میرقصم با خدا غذا میخورم با خدا برنامه ها مو میگم.دیگه ذهنم درگیر هیچ چیزی نیست.
کل سیاست های همسرداری سیاست تو همه زمینه ها و فلان همه رو ریختم دور و با الله یکتا داریم میسازیم لحظه به لحظه زندگی ام رو هر طور که من بخام
الانم که دوباره میرم و روی شرک هام بیشتر کار میکنم
شما به من یاد دادید :بحث مهم شرکه نسبت به خداست! نه اینکه برای نماز اگه مهر نبود حالا روی چی سر بزاریم؟!
استاد عزیزم پیامبر زمان من بهترین چیز ها رو براتون میخام خیر میخام براتون در دنیا و آخرت.
سلام و صد سلام به توحیدی ترین استاد دنیا و توحیدی ترین همراه استاد دنیا و دوستان نازنینم در توحیدی ترین سایت دنیا…
خداجونم! عشقم! چقدر تو خوبی آخه…
شکرت خدای مهربونم برای اینکه تو این زمان زندگی می کنم که دو استاد عزیزم و آموزشهاشون هست
شکرت که هدایتم کردی به این بهشت به نور به زیبایی
شکرت برای وجود استاد عزیزم ، استاد شایسته ی نازنین، و تک تک هم خانواده ای هام که اینجا حضور دارن یا ندارن، می نویسن یا نمی نویسن
شکرت که داری هدایتم می کنی، ذره ذره رشدم می دی، همینطور که دارم توحید رو تمرین می کنم ظرف وجودم رو روز به روز بزرگتر می کنی
خداجونم یقین من رو روزافزون کن، یقینی می خوام از جنس ایمان استاد، از جنس ایمان محمد و ابراهیم، از جنس ایمان مادر حضرت موسی که فرزندش رو به رود نیل می سپره چون دلش قرصه، قلبش مطمئنه… هربار که به این حرکت مادر موسی فکر می کنم ته دلم می لرزه… چه ایمانی باید داشته باشی که نوزادت رو بذاری تو یه صندوق و بسپری به رود…
اگر من سمیه ایمانی که استاد داشتن و دارن رو داشته باشم کجام؟؟ چه نتایجی دارم؟؟ خدایا می خوام این ایمان قلبی رو…
همه چیز توحیده همه چیز…
قبل از اینکه بنویسم چندتا از کامنتا رو خوندم انقدر خوب نوشته بودن که اول ذهنم نجوا کرد دیگه نمی خواد بنویسی همه ش رو دوستای گلم نوشتن، ولی بش گفتم می نویسم برای تمرین بیشتر، می نویسم هرآنچه که خداوند هدایتم کنه بنویسم.
قران خیلی کتاب عجیبیه… ما هم مثل شما استاد تو خانواده ی خیلی مذهبی بزرگ شدیم، البته خدا رو شکر پدربزرگم که روحانی بودن افکار و باورهای سالمتری داشتن نسبت به عموم روحانیون… و خیلی جاها باورهایی داشتن و به ما منتقل می شد که برخلاف مذهبیون متعصب آزادی به همراه داشت و با منطق آدم جور درمیومد. ولی بازم مثل خیلی از بچه ها سالهای سال عبادت کردم و قران خوندم ولی ریشه ش در ترس از مومن نبودن بود، در خواستن خواسته هام بود و امید به اجابتش از طرف خدا بود… با اینکه عربی رو از راهنمایی به بعد یادگرفتم تا حد زیادی، ولی دریغ از ذره ای تعمق حین خوندن قران… چندین بار قران رو ختم کرده بودم ولی خیلی جاها رو ذهنم بشدت مقاومت داشت… گیر می کردم تو حاشیه، با ذهنم در جدال بودم که چرا خدا باید فلان آیه رو در مورد زنان بگه یا چرا ال و بل، و فقط به خودم می گفتم مال اون زمان بوده که باورهاشون و عقایدشون انقدر داغون بوده… و همین باعث می شد بتونم از اون حاشیه ها رد بشم. و بعدا چقدر آرامش داشت وقتی به حرفای استاد گوش می کردم که آیه 7 آل عمران رو ملاک قرار می دادن… یه نفس راحت کشیدم آخیییییش، همینه، اون آیاتی که اذیت می کردن ذهنمو اونایی بودن که باید رهاشون می کردم، اینهمه مفاهیم زیبا و خوب هست تو قران اونا رو باید بخونم و بفهمم… خدایا شکرت…
شکرت برای وجود بچه هایی که بهم باد دادن قران رو یه جور دیگه بخونم بچه هایی که لذت بردم از طرز نگاهشون و تفسیرشون از آیات، بیرون کشیدن قانون از آیات… دقیقا مثل شاگرد زرنگی که تو کلاس بعد از درس استاد تمرینا رو حل می کنن و با خودت می گی آهاااا اینجوری باید حل کنم… خداجونم شکرت.
نشستم تو فرودگاه منتظر پروازم هستم به بوستون. ساعت 5:45 صبحه و 35 دقیقه وقت دارم تا قبل از سوار شدن. 7/5 شب هم به امید خدا برمی گردم.
توحید اینه که دختر 8 ماهه م الان تو خونه س با باباش و البته پرستاری که میاد و امروز باهاش هست تا همسرم هم به کاراش برسه و من خیالم راحته
توحید یعنی اینکه پرستاری پیدا می کنم که فوق العاده س
توحید یعنی اینکه وقتی دختر 10 ساله م تینا از مدرسه و رفتار دوستاش میگه تا میام براش نگران بشم با خودم تکرار می کنم خدا حواسش هست بهش و به خدا می سپارمش
توحید اینه که از لحظه لحظه ی بزرگ شدن لیلین لذت ببرم، از اولین دست گرفتن یه اسباب بازی، از زمانی که تونست بعد از گرفتن با انگشتاش، حالا آگاهانه ولش کنه، از لبخندهای پر از عشقش، از نگاهی که حرف می زنه با آدم، از اولین بَ بَ بَ گفتنای دیروزش…
توحید اینه که وقتی به تینا نگاه می کنم لذت ببرم از تک تک اجزای صورتش، از برق نگاهش، از موسیقیی که می زنه، از بازی هایی که با لیلین می کنه، از شعرایی که با صدای بلند می خونه و از صداش لذت می بره…
توحید یعنی اینکه خدا رو شکر کنم هرباری که همسرم عاشقانه نگاهم می کنه و گرمی وجودش رو حس می کنم، هربار که از لیلین مراقبت می کنه، هربار که غذای فوق العاده درست می کنه و نوش جان می کنیم.
توحید یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هامون چهارتایی… یعنی شکر گفتن بعد از هر اسکایپی که با مامان اینا و خواهرام صحبت می کنیم و کلی حرفای خوب می زنیم
یعنی خدا رو شکر کنم که جهانم رو داره پر می کنه از انسانهای شایسته… شکر کنم بعد از هر پیام و وویسی که با رفیقای نازنین توحیدیم دارم اونم از این سر دنیا به اون سر دنیا…
توحید یعنی اینکه وقتی می بینی آسون میشی برای آسونی ها بدونی از کجاس. وقتی مرخصی زایمان هستی و سر سال کاری هست و مدیرت برای امسال پروژه هایی برات می ذاره که بتونی از خونه کار کنی، کار آزمایشگاهی نداشته باشی، بدون اینکه حتی درخواست کرده باشی، بدونی از کجا آب می خوره…
یعنی وقتی آگهی داخلی می دن تو شرکت که می خوان یه مدیر جدید استخدام کنن و تو اپلای نکنی چون آزادی زمانی و مالی می خوای، بعد مدیر ارشدت بیاد بگه منتظر بودم اپلای کنی چرا اپلای نکردی… و بدونی اینا همش لطف خداست و نتیجه ی عمل به قانون…
با تمام اینا می دونم که راحت نیست بتونی کامل توحیدی عمل کنی… اینکه همیشه حواست باشه مدیر و رئیس و همکار و همسر و غیره نقشی تو زندگیت ندارن… فقط و فقط خداست که قرن داره… ولی خب برای همین اینجاییم دیگه، که توحید رو یادبگیریم و بهش عمل کنیم. اینم تکامل می خواد و خدا رو شکر می کنم که دارم تمرینش می کنم.
دلم می خواد همینجور ادامه بدم ولی دیگه دارن صدا می کنن که برم و سوار شم.
استاد عزیزم ممنونم ازتون که هستین
ممنونم برای این آموزشهای بی نظیر و ناب
ممنونم برای این سایت بهشتی که کلی حس و حال خوب بهمون می ده
عاشقتونم و مطمئنم در بهترین زمان و مکان می بینمتون
پی نوشت: استاد میشیگان تو این دو سه هفته تابلوهای بی نظیر نقاشی خداونده… مناظر نفسگیرند از زیبایی… ای کاش یه سر بیاین تا میشیگان :)
من چند وقتی است که تمرکزی روی باور فراوانی کار میکنم.
استاد در دوره ثروت 1 و جلسات اولیهی ثروت 3، بسیار بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و میگوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف میشود.
چند وقت پیش خبری خواندم که برایم جالب بود:
سود خالص بانک صادرات ایران، در گزارش عملکرد سه ماه نخست سال، 56 درصد بیشتر شد و به 581.4 میلیارد تومان رسید.
یعنی بانک صادرات در مدت 93 روز رقمی بالغ بر 581.400.000.000 تومان سود خالص به دست آورده است.
سود خالص هم که می دانید به معنای کسر هزینهها و مالیات و ……. است.
این رقم برابر است با روزی تقریباً 6.250 میلیارد تومان!
یعنی اگر حقوق معمول کارمندان را خوشبینانه 20 میلیون تومان در نظر بگیریم، بانک صادرات فقط در یک روز معادل 367 ماه کارمندی، سود خالص به دست آورده است = یعنی بیش از 30 سال!!
تازه این مربوط به یک بانک است در ایران
و حال آن که بانکهای ایران به دلیل شرایط تحریم نمی توانند با بانکهای غیرایرانی ارتباط و همکاری داشته باشند، و طبیعتاً همین موضوع، خیلی از سود و درآمد آنها کم میکند.
از طرف دیگه، در ایران بانکهای دولتی و غیردولتی متعددی مشغول فعالیت هستند.
نتیجه این که یک بانک از بانکهای ایرانی، در شرایط تحریمی توانسته در یک روز به اندازه حقوق بیش از 30 سال یک کارمند، سود خالص بسازد.
پس پول هست، ثروت هست، فراوانی هست
در همین ایران، و با همین اقتصاد، و در همین شرایط تحریم و اوضاعی که بعضی ها میگویند خیلی بد است و پول دست مردم نیست و چه و چه
سلام و عرض ادب خدمت محضر استاد عزیزم و تک تک دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو شکرگزارم برای این فایل بی نظیر و استثنایی و بی نهایت اررزشمند
شنیدن میلیاردها باره کلام توحید از زبان شما استاد عزیز دقیقا برای من مثل یک آب زلال و گواراست که تشنه و نیازمند تکرار این آگاهی های الهی هستم .
دقیقا روزی که شرک در حال شکل گیری در وجودم بود این فایل ارزشمند شما ، دست نجات الله مهربان برای من بود.
به قول شما چقدر راحت می تونم شرک بورزم ، چقدر راحت ذهن نجواگر من ، می تونه به روش های مختلف من رو فریب بده . ولی زمان هایی که آگاهانه ورودی های ذهن من میشه صدای شما استاد عزیز ، و آگاهی های ناب الهی وارد وجود من میشه ، اون موقت صدای قلبم بلند میشه و سریع مسیرم رو درست می کنم .
استاد عزیز ، من جزو افراد بسیار بسیار مذهبی بودم و وقتی شما صحب از حواشی های دین و انحرافات می کنید ، دقیقا گذشته من جلوی چشمان به تصویر کشیده میشه.
وقتی صحب از مهم بودن و توجه شدید به فرعیات در این 1400 سال می کنید ، دقیقا من متوجه این صحبت شما میشم.
نه تنها خانواده من مذهبی بودند بلکه محله و مدرسه و دوستان من هم به شدت باورهای مذهبی من رو تایید می کردند.
وقتی از کودکی ذهن و وجودم با خرافات و داستان های ساختگی در 1400 سال پیش شکل می گیره ، اون وقت من میشم بنده افرادی که تریبون دستشون هست و این حد و این شدت از ورودی های منحرف و بی پایه و اساس که فقط به وسیله احادیث ، آیات قرآن رو تفسیر می کنند ، تمام وجود من رو شکل میده . وقتی صحبت از شکل گرفتن وجودم با این سبک تفکر و تعقل می کنم ، یعنی اصل معنی زنده بودن و نحوه رفتارهای روزانه و نگاه من به آخرت و حتی نحوه ورود به بهشت و جهنم و نحوه قرار گرفتن در صف محشر
یعنی به قدری این باورهای مخرب مذهبی و داستان هایی که از خلفای اهل سنت و ظلمی که در حق بنی هاشم کرده بودند رو شنیده بودم و باور کرده بودم ، که هیچ چیزی جز آتش انتقام و تنفر و کینه در من وجود نداشت.
استاد عزیز ، نمی دونم آیا شما در محیط های هیات های مذهبی و جلساتی که مخصوص لعن و نفرین شخصیت های 1400 سال پیش انجام می دادند ، حضور داشتید یا نه ؟؟
آیا شما برق چشمان مداحان و سخنران های مذهبی رو وقتی در حال تعریف کردن این داستان ها بودند رو دیدید یانه ؟
آیا حس کینه و نفرت و انزجار یک جمعیت هزاران نفرِ در جلسات مذهبی رو تجربه کردید یا نه ؟؟؟
ولی من برای هزاران بار تجربه کردم . وقتی در این فضا حضور پیدا می کردم ، عملا این نوع نگرش و باورهای به شدت عمیق در وجودم که با چاشنی خدا و قرآن و مذهب ترکیب شده بود ، تمام امورات زندگی من ، سبک زندگی من ، باورهای مالی و حتی دلیل حضور من در جهان و در کل مسیری که من باید در اون قرار بگیرم رو ، برنامه ریزی می کرد.
این جمله که ما نوکر در خونه امام حسین هستیم
من از سگ در خونه امام حسین هم کمتر هستم
امام حسین ، ما رو به عنوان سگ در خونه خودتون قبول کن!!!
ارباب من ، امیر من ، نعم الامیر ، صاحب و آقای من امام فلانیِ !!!
ما اومدیم که انتقام اهل بیت رو بگیریم
دلیل خلقت ما نوکری و گریه و انتظار برای فرج بوده!!
الله اکبر از این جهل و نادانی من
بله استاد
من برای 41 سال و برای میلیاردها بار از این دست باورهای بسیار عمیق و مخرب رو تکرار کردم و باهاشون زندگی کردم.
و نتیجه این باورها و این سبک نگرش و این نوع اعتقاد ، تجربه سختی ها و شکست های متعدد در ابعاد مختلف زندگی بوده.
تجربه ترس و عدم شهامت و بی هدف بودن و شرایط مالی بد و روابط بسیار وخیم با همسرم و در جا زدن و عدم پیشرفت در محیط کارم و کلی اتفاقات نازیبای دیگه ، همه و همه به دلیل حرکت در اون مسیر بود.
هر چقدر که از حضورم در مسیر آموزش شما بیشتر می گذره ، بهتر و عمیق تر به یک درک مهم می رسم.
اینکه اون مسیر قبل و اون نگاه به خداوند و قرآن ، باعث عدم خودباوری و نداشتن احساس لیاقت شده بود و اینکه من توانایی تغییر زندگیم ندارم . باور کرده بودم که مسیر زندگی من کاملا شبیه به بقیه آدم های اطرافم هست .
باور کرده بودم که من هیچ قدرتی در تغییر شرایط ندارم . پذیرفته بودم که مسیر زندگی من از قبل تعریف و مشخص شده و کیفیت زندگی من ، مشابه خانواده و دوستان و اکثریت جامعه است و اگر معدود افرادی هستند که نتایج خوبی تو زندگی گرفتند ، فاکتورهایی مثل شانس ، ارث پدری و پارتی رو داشتند.
یا این باور که خدا برای اونها خواسته .
یا باور به اینکه روزگار بر وفق مراد اونها چرخیده.
و کلی باور بسیار مخرب و اشتباه ، که همگی حاصل حضور در مسیر مذهبی بودن و باورهای غلط مذهبی داشتن بود.
استاد ، در این فایل به یک موضوع بسیار بسیار مهم و اساسی اشاره کردید که محور اصلی موفقیت و پیشرفت و خوشبختی ارتباط توحید و خالق بودن و شرک نداشتن هست
این جمله شما رو وقتی بیشتر تکرار می کنم تمام آموزش های شما در دوره کشف قوانین برام بهتر و عمیق تر درک میشه.
این جمله شما باعث درک بهتری از دوره احساس لیاقت میشه .
این جمله شما و درک هر چه بهتر اون ، اصلی ترین و اولین اصلی هست که باید در مسیر آموزشهای توحیدی شما باید در وجود هر کسی نفوذ کنه .
و جالبِ که این اصل و اساس بسیار بسیار مهم و حیاتی ، کاملا با تمام باورهای مذهبی من در گذشته 100 درصد تضاد داره و نقطه مقابل تمام آموزشها و کتب و باورهای مذهبی حاکم هست.
مسیر آموزش های توحیدی و نگاه شما به قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی هست و مسیر قبلی من فقر و کمبود و بدبختی
تفاوت بین نور و تاریکی
دانایی و جهل
درست و غلط
خوشبختی و بدبختی
شجاعت و ترس
ایمان و شرک
توانایی تغییر زندگی و برگی در دل باد بودن
امید و ناامیدی
ارزشمندی و بی ارزش بودن
حرکت کردن و فاسد شدن
آرام بودن و اضطراب داشتن
مسیر راست (مسیر کسانی که به آنها نعمت عطا شده) و مسیر کسانی که به آنها غضب شده و گمراهان
استاد عزیزم ، دقیقا 2 روز پیش که مجددا حقوق و مزایای من افزایش پیدا کرد و حقوق و درآمد من نسبت به سال قبل به بیش از 300 درصد افزایش پیدا کرد ، رفتم سراغ جلسه اول قدم 12 دوره 12 قدم.
قسمتی که فرمودید ، یادمون میره قبلا اوضاع چطور بوده ، یادمون میره شرایط قبلی ما چقدر نامطلوب بوده ، و فکر می کنم اوضاع خوب و عالی من هم در گذشته همین طور بوده
تمام نتایج عالی و رشد و بهبودهای من در این مدت ، همه و همه به دلیل تغییر نگاه من به خداوند و قوانین حاکم بر جهان بوده.
دلیل خلق این شرایط عالی من که اصلا ربطی به گذشته نداره ، تغییر باورهام و رفتارها به وسیله عمل کردن به آموزش های شما بوده.
سمت جدید ، ارتقا شغلی ، افزایش 300 درصدی حقوقم ، شرایط جسمی رویایی و بی نظیر ، تجربه احترام و محبت و تحسین توسط مدیران و همکاران ، احساس ایمان و امید و انگیزه ، حرکت در مسیر علایق خودم و قدم گذاشتن در مسیر خلق و ارزش و آموزش تناسب اندام و تندرستی و شجاعت و شهامت بیان کردن ارزش ها و دیدگاه ها و توانمندی های خودم جلوی دوربین ، تسویه وام ها و قرض نکردن و کنار گذاشتن دسته چک و قسطی خرید نکردن ، روابط عالی و رویایی با پرسنل خودم و روابط رویایی تر با مدیران شرکت ، روابط عالی با خانواده ام ، خواب راحت ، حال خوب ، و دهها دستاورد دیگه همه و همه ، در ادامه مسیر آموزش های توحیدی شما خلق شدند.
هر چقدر بیشتر جلسه 4 دوره کشف قوانین رو گوش کردم و تکرارش کردم ، و بعد رفتم سراغ دوره احساس لیاقت و مرور کردن 12 قدم و تمرین های مختلف ، مقاومت های ذهنم با خالق بودن کمتر و کمتر شد.
استاد ، یکی از مهم ترین و بی نظیرترین و ارزشمندترین دستاوردهای من از آموزشهای شما ، تغییر نگاهم به قرآن و دین بود . من در گذشته با عمل کردن به دستورات مذهبی فکر می کردم که به خدا نزدیک تر میشم ، ولی کاملا در حال دره شدن از خداوند و الهامات خداوند بودم.
ولی یکی از بزرگترین و اساسی ترین و مهم ترین دستاوردهای من از آموزش های شما که اصلی ترین ستون و محور سایر باورها بود ، توحید و باور به خالق بودن خودم بود.
استاد به نظر من این موضوع یکی از دلایلی بود که من تونستم بیشتر و بیشتر شکرگزار نعمت هام باشم ، چون با مرور کردن این باور خیلی بهتر می تونستم ریشه تمام نعمت ها و داشته هام رو به خداوند متصل کنم.
هر چقدر بهتر این موضوع رو درک کردم بهتر عمل کردم ، حال خوبم بیشتر شد ، الهامات بیشتر دریافت شد و بهتر عمل کردم و به همین اندازه اتفاقات بهتری رو خلق کردم.
استاد یکی دیگه از عالی ترین دستاوردهای من از زمانی که صحبت های شما رو باور کردم و رفتارهام رو تغییر دادم ، این بود که برای خلق ثروت هر آنچه که لازم دارم توسط خداوند به من داده شده و نیاز به هیچ چیز بیرون از خودم برای حرکت کردن و شروع کردن ، نیست.
ولی باورهای قبلی من که حاصل نگاه غلط به خداوند بود ، ذهن من رو به این سمت می برد که برای حرکت نیاز به پول دارم ، نیاز دارم پدرم کمک کنه . پول و پارتی این دو عامل هستند که باعث موفقیت افراد ثروتمند شده اند و به جز این 2 عامل ، هیچ عامل دیگه ای وجود نداره!
خب این باور، عملا اجازه نمی داد که من حتی به حرکت کردن وقدم برداشتن فکر کنم .
یک ترمز بسیار قدرمند و ریشه ای یا پول یا پارتی.
ولی به وسیله آموزش های شما ، درک کردم که هر انسانی با یک سری گیفت ها و توانایی ها و استعدادهای الهی خلق شده. امکان نداره انسانی وجود داشته باشه که در درونش علاقه و عشق و توانمندی منحصر بفرد وجود ، نباشه.
با این نوع نگاه کم کم ترمزها رها شدند و تونستم به سطحی از خودباوری و احساس ارزشمندی برسم که همزمان هم بعد از 18 سال درجا زدن در محل کارم (کارگو هواپیمایی ماهان) به سمت مدیریت بار داخلی منصوب بشم و هم بعد از 2 سال مطالعه بسیار سنگین و عمیق و خلق شرایط عالی فیزیکی ، شروع کنم به خلق ارزش و آموزش این مهارت و استعداد درونی خودم.
و برای اولین بار عمرم ، فقط در عرض 6 ماه حقوق مزایای من رشد 300 درصدی داشته باشه.
استاد عزیزم بابت تمام بهبود ها و تغییر باورها و رفتارم ، از شما کمال تشکر و قدردانی قلبی رو دارم.
این شاگرد متعهد و ارزشمند شما ، به زودی از نتایج بزرگ خودش در مسیر خلق ارزش و قوی تر شدن خودش و کمک به قوی تر کردن انسان ها ، شما رو مطلع خواهد کرد.
چون به خوبی از شما آموختم که من می گویم باش ، و می شود
من هستم که تک به تک اتفاقاتم رو خلق می کنم
من خدایی هستم در این کیهان
اگر نتایجم مورد دلخواه من نیست ، ایراد از من هست ، الان به اندازه ای که ایرادتم رو پیدا کردم و باورهام رو تغییر دادم و همه اینها منجر شد به تغییر رفتارهام ، این نتایج رو خلق کردم.
و این مسیر تا بی نهایت ادامه داره.
توحید + تغییر و تقویت باورهام در تمام ابعاد+ دوری از شرک + باور به فراوانی جهان و ایده های خداوند + باور به خالق بودنم + تقویت همیشگی احساس لیاقت و ارزشمندی + تغییر رفتارهام + توجه به الهامات و عمل کردن به الهامات + شکرگزاری و احساس آرامش و اطمینان قلبی + و صبر کردن
و ادامه دادن این مسیر برای همیشه.
این عهدی هست که با خودم بستم که تا روز آخر فقط در همین مسیر حرکت کنم ، چون هیچ راه دیگه ای برای تجربه خوشبختی در مدت کوتاه زندگی وجود نداره.
انشاالله همگی در پناه الله مهربان شاد و موفق و تندرست و موفق و ثروتمند و موحد باشیم
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به دوستان نازنینم
درک قوانین جهان در قرآن کریم.
استاد منم توخانواده کاملا مذهبی توشهر مذهبی یزد (ملقب به دارالعباده)بزرگ شدم ودقیقا تمام مطالبی که شما در موردش صحبت میکنید رو کاملا درک میکنم یعنی تو همچین شرایطی بزرگ شدم.
استادبی نهایت ازتون سپاسگزارم از مریم جانم مریم خوش قلبم هم سپاسگزارم خداوند حفظتون کنه
استاداز بچگیم تا لحظه آشناییم با شما هیچ درک توحیدی از قرآن نداشتم تنها درکی که از قرآن داشتم اینکه بدون وضو به قرآن دست نزنید،کلمات عربی رو درست تلفظ کنید،اگه کتاب قرآن تو خونه باشه وخوانده نشه گناه کردین.
تنهادرکی که از قرآن داشتیم برای شروع مراسم با قرائت قرآن شروع بشه،یا یک فردی میمرد گذاشتن صوت قرآن،خواندن سی جز قرآن در ماه رمضان،خواندن آیه یا سوره ای از قرآن برای رفع مشکلات وگرفتاری ها،یا خطم قرآن برای شفای مریض یا باز شدن کره کار کسی و……
وحتی این درک از خداوند وتوحید نداشتم که ماهم قدرت ودریافت الهامات پاک خداوند رو داریم فکر میکردم تنها پیامبران وامامان الهامات خداوند رو دریافت میکنن.
استاد اولین باری که کلمه توحید ومفهوم اصل ی درک قرآن رو از شما شنیدم وتازه داشتم میفهمیدم که چقدر خداوند قشنگ و واضح وبا زبان ساده تمام اصل وقانون جهان رو گفته وچقدر در گمراهی بودم وفکر میکردم اگه کل قرآن رو حفظ بشوم بهشت رو واسه خودم ساختم غافل از عمل کردن به یک آیه از قرآن ونداشتن هیچ درکی از قرآن،یا حتی فکر کردن به اینکه یکبار بشینم معنی قرآن رو بخونم وببینم اصلا خداوند چی گفته. سپاسگزار خداوندم هدایت شدم به این مسیر وببینم که نگاه متفاوت تری هم میشه به قرآن ومفاهیم داخلش داشته باشی ووقتی به این درک برسی دنیا وآخرت خودت رو ساختی.
اما استاد وقتی با مباحث شما درمورد قرآن آشنا شدم چقدر لذت بردم چقدر تحسینتون کردم چقدر سپاسگزار خداوندم شدم بخاطر وجودپاکتون
وقتی قرآن رو تنها به معنی توحید درک کردم نگاهم متفاوت شد به تمام آیه ها وکلمات این کتاب آسمانی
تازه داشتم میفهمیدم ارتباط بین قرآن واین جهان هستی:اینکه اگه میگم توحید من به توحید ایمان دارم درعمل هم نشون بدم
استاد به لطف خدا روز یکشنبه 03/7/30 به لطف خداروز اول شروع دوره خیاطی که ثبت نام کردم بود که کاملا هدایتی به سمت این دوره هدایت شدم وهربارخیلی واضح نشانه ها میاد که به این باور برسم که مسیرم درسته. استاد این مسیری که باید برم تا آموزشگاه از اشکذر تا یزد ،سه تا خط واحد باید سوار بشوم تا برسم،روز اول ساعت 3 رفتم نونوایی کمک همسرم ساعت 6ونیم پختمون تموم شد اومدم خونه حاضر شدم حرکت کردم با یک ساعت تاخیر به کلاس رسیدم اینکه برای این دوره چقدر برای وسایل باید هزینه کنم در حالیکه من برا پرداخت هزینه دوره هم صحبت کردم که با شرایطم کنار بیاد که خداروشکر شرایطم رو قبول کردن اما استاد همون روز اول درگیر نجواها ذهنی شدم بقدری این نجواها از هر طرف محاصره کرده بودن که حتی نمیتوانستم بخوابم تا سختگیم بیرون بره در حالیکه وقتی نشانه ها رو میدیم ومیدیم چقدر راحت راه ها برام باز میشه وشرایط فراهم میشه برای حرکت تو این مسیر قلبم آرام بود اما استاد این نجواهای ذهنی دست از سرم بر نمیداشتن که چطوری با این شرایط مالی ضعیف میخای یک سال تو این دوره شرکت کنی دوره ای که باید اینقدر هزینه کنی چطور میخوای تو سرما وگرما این مسیر رو بری چطور میخای در کنار کار نونوایی که صبح وبعدازظهر وقتت رو پرکرده بجزتعطیلی پنج شنبه ها که اون روزها کلی کار داری، به کار خونه وبچه وپخت پز درس وتکالیف زهرا ومحمد که خودش به اندازه یک خانواده گف وکار داره بری دوره ببینی ودوخت ودوز که کار راحتی هم نیست داشته باشی ومرتب ذهنم میگفت چطور میخای این کار ها رو هندل کنی همه این کار ها بکنار از همه بدتر هزینه های سنگینش رومیخای چیکار کنی….یعنی استاد تمام این افکار ها توان وقدرتم رو گرفته بودن
استاد اینجا بود که شرک رو در وجودم درک کردم. گفتم من باید ایمانمو نشون بدم من نمیدونم وخدا تو میدونی من نمیتونم در توان من نیست تو میتونی تو خودت مسیر رو برام هموار کن
فردای اون روز آرام گرفتم کمک هاو دستان خداوند رسیدن وتک تک مسائلم داره به راحتی حل میشه
استاد اگه من با شما ومباحث شما آشنا نشده بودم واین دیدگاه متفاوت از قرآن وخداوند رو درک نکرده بودم هرگز الان تو این شرایط نبودم وخدا میدونه توی چه باتلاقی درگیر بودم.
ولی خداروصد هزار مرتبه شکر به اندازه ای که توحید رو درک کردم نتیجه هم گرفتم
استاد بی نهایت ازتون سپاسگزارم
باطی کردن این مسیر الهی زره زره داره سیمانی ذهنم شل میشه سپاسگزارم استاد بخاطر وجود پاکتون.
به نام خداوند قدرتمند و هدایتگر
سلام خدمت دوست عزیزم فاطمه جان
دختر تو بینظیری
تو فوق العاده هستی
تحسینت میکنم که به ندای قلبت لبیک گفتی و آموزش دیدن در حرفه خیاطی رو آغاز کردی
آفرین بهت
تو یک زن هدفمند هستی که برای خودت ارزش قائلی و تمام ساعت های روز و هفته و ماهت رو به بهترین نحو استفاده میکنی
راه بسیار لذت بخشی رو شروع کردی
من تحسینت میکنم به خاطر اینکه تو یک مادر هستی ،یک همسر هستی ،برای خودت ارزش قائلی و داری روی شخصیتت با آموزه های این سایت کار میکنی ،فایل گوش میدی ،کامنت مینویسی ،وظیفه نگهداری از خانه و رسیدگی به دو فرزند رو داری ، همدلی با دخترت زهرا جان و مادر محکم و استوار برای محمد جان رو داری ، پا به پای همسرت عزیز دلت در نانوایی فعالیت داری ، دوره خیاطی رو شروع کردی و قراره دوخت و دوز انجام بدی و……
هزار تا کار دیگه که داری تا انجام بدی و من در جریانش نیستم
و کاری که از همه سختتره کنترل ذهن هست و خوب نگه داشتن احساست
دختر تو اینقدر توانمندی و خداوند برای انجام همه این کارها هدایتت کرده و با تو حرکت کرده و قدرت و توان انجامشون رو بهت داده
چرا فکر میکنی از این جا به بعد تنها خواهی بود
خداوند به وقتت برکت میده
من هم در حرفه دوخت و دوز هستم و من هم در حال آموزش دیدن
میدونی فاطمه جان وقتی یه لباس رو تموم میکنی آنقدر کیف میکنی و انقدر احساس خوبی پیدا میکنی و به خودت افتخار میکنی که باعث میشه به عشقه انجام اونکار و دوباره ارزش خلق کردن از تایم خوابت هم بزنی
یه جوری خدا وقتت رو برای انجام این کار خالی میکنه که اصلا خودت هم نمیدونی چطور شد که این اتفاق افتاد
یه جوری خداوند قدرتت میده که به آسانی و در کمترین زمان کارت تموم میشه تازه اونم با کیفیت ، که بعدش فکر میکنی میبینی چقدر کارت راحت انجام شد
خیلی مسیر لذت بخشی هست
تحسینت میکنم تو بهترینی
خداوند در مسیرت ثابت قدم نگهت داره
هر کجا که هستی سالم شاد و ثروتمند باشی
موفق باشی عزیزم
پریسا
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام پریسا جان دوست خوبم
سپاسگزارم که برام نوشتی نور قلبت رو در بهترین زمان دریافت کردم
پریسا جان سپاسگزارم وقت گذاشتین واسم نوشتین وشدین قوت قلبم وشدین زبان خداوند تا با ایمان بیشتر به مسیرم ادامه بدم وجا نزنم
باید بگم دارم تمام سعیم رو میکنم حالا که قانون رو فهمیدم خواسته هامو زنده نگهدارم وبرای رسیدن بهشون تمام تلاشمو بکنم.
خداروشکر اینقدر رشد کردم که با خیال راحت وبدون دغدغه ی چهار فرزندم(مریم وامیر علی وزهرا ومحمدم که بزرگترین نعمتهایی هستن که لطف خداوندم شامل حالم شده) به مسیرم ادامه بدم .
دقیقا حق با شماست باکامل کردن یه لباس وانرژی مثبتی که ازحاصل کارت دریافت میکنی لذت بخشه وخداروشکر تقریبا 15 سال هست که تو این حرفه هستم واین تجربه رو داشتم
وخداروصدهزار مرتبه شکر تا حالا برا هرکس خیاطی کردم از دوختم راضی بوده.
والان هم که در دوره شب وعروس شرکت کردم با اینکه حتی روزهایی که کلاس دارم قبل از کلاس از ساعت 4 صبح تا 6ونیم نونوایی هستم بعد میرم کلاس خیاطی وبعداز کلاس هم کار های، خونه وآشپزی درست کردن ناهار وبعدازظهرهم از ساعت4 تا 7/5 و8 نونوایی هستم اما این دوره واسم لذت بخشه وباعشق این مسیر دوست دارم وطی میکنم
اما موضوعی که هست همین نجواهای ذهنی هستش که چپ وراست به آدم حمله میکنن که بعضی وقتها که کنترولش خیلی خیلی سخت میشه.
انشاالله که خداوند خودش کمکمون کنه وهدایتمون کنه به مسیر درست.
خداروصد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان توحید همچون شما دراین سایت واز همه مهمتر ولذت بخشتر که حرفتون هم مثل خودم خیاطی هستش.
پریساجان سپاسگزارم بخاطر دعای قشنگی که واسم کردین براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
شاد وسالم وثروتمند باشی عزیزم درپناه حق
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام خدمت دوست عزیزم فاطمه جان
مچکرم از احساس خوبی که از کامنتتون به من دادین و هدایت شدم که بخونمش
تحسینتون میکنم که انقدر تجربه دار هستین در حرفه اتون
و تحسینتون میکنم که یک زن موفق هستین و با عشق و علاقه و لذت کارهاتون رو انجام میدین
امیدوارم هر کجا که هستین سالم و سلامت و ثروتمند باشین
سلام بر همه عزیزان
خدا رو شکر بابت گوش دادن این فایل و همزمانی به موقع برای خودم و سلامت استاد عزیزم و مریم جان و سلامت جسم و روح خودم
دو روز پیش وقتی از خواب بیدار شدم دیدم اصلا نمیتونم گردنمو تکون بدم و یه درد عجیبی میگیره منو و اصلا نمیتونستم تکونش بدم با هر زوری بود از خواب بیدار شدم و رفتم دوش ابگرم تا بدادش برسم منطقش این بود که از بالشت پرت شدم و بد خوابیدم چون کلن بد خوابم یهو میبینی 8ساعت روی یکی از دستام خوابیدم :))) مادرمم همین و میگفت که یا سرما خوردی یا بد خوابیدی و اینا ولی میدونستم طبیعی نیست کلن تو بیماری از همون اولم من بچه لوسی بودم و با یه عطسه سریع میرفتم دکتر دیگه بعدها که با استاد و قوانین اللهی آشنا شدم و فهمیدم اصلا بیماری طبیعی نیست دیگه لوس ترم شدم و اینو میگرفتم زنگ خطر که چه فکری یا چه ترس و نجوایی و منو به این روز انداخته چند وقتی هم هست که دارم روی فایل خداوند مانند مادر مهربان عمل نمیکند کار میکنم و اگاهی هاش و هر لحظه با خودم تکرار میکنم برای همین این تضاد و هم گفتم کتک خوردنه و نباید بزارم کتک محکم تری باشه سریع رفتم سراغ پرونده های ذهنی اها قبلش اینو بگم رفته بودم زیر دوش اینقدر درد داشتم نمیتونستم دستمو تکون بدم بعد همونجا گفتم خدا ضعیف ها رو دوس نداره قوی باش هی قوی قوی تو ذهنم اکو میخورد :))) خلاصه پرونده ها رو ریختم بیرون و فهمیدم ترس ها دارن برون ریزی میکنن اگه قبلن بود میگفتم نه فعلا بزار همینطوری بمونه طاقتش و ندارم ولی خیلی وقته که با خودم میگم من اونقدر توان ندارم که هی ترس و کتک خوردن جهان و تحمل کنم هی بخوام تا یه قدمی ترسها برم تمام تن و بدنم و روحم و زخمی کنم بعد برگردم عقب تا اینجا اومدی دیگه برو نمیمیری که عوضش پشت اون درها دنیای خواسته ها و ارامش هاته دیگه خبری از کتک خوردن های عمیق نیست تاریک نیست همه جا روشنه برو دختر نترس و کل دیروز و فقط کنترل ذهن و بررسی این مورد بوجود اومده گذشت که دیدم به به استادم فایل گذاشته و بله بازم راجع به توحید و مهمترین و اصل ترین با جون و دل گوش دادم از دیروز و بررسی مورد و رفتن تو دل اون ترس انگار اب روی اتیش بود اصلا خبری ازش نیست مامانم میگه دیدی گفتم دوش ابگرم جوابه :)) ولی من خودم میدونستم جواب کجا بود و دوش و بستن گردن و ماساژ و اینا همه الهامات اللهی بود که بعد خاموش کردن نجواها اومد سمتم نمیگم دیگه حالا رقص گردن میرم :)) ولی هم میتونم راحت کارامو انجام بم هم خبری ازون درد شدید نیست و هم من دارم کار خودمو انجام میدم بدن با شعورمم کار خودش و و خدا رو هزاران مرتبه شکر که قوانین ش بدون تغییره
حالا بریم سراغ این فایل ارزشمند
تو گامی که مربوط به قران اسان هست هم گفتم درک بقیه رو نمیدونم اما من و اطرافیانم که از درکشون خبر داشتم همیشه میگفتم قران خیلی سخته و من چیزی ازش متوجه نمیشم من که یه دوره ای با خودم میگفتم نه قرآن برای همون زمان پیامبر بوده و هیچ کدوم از ایاتش برای ما نیست و بقیه دارن الکی میگن و تفسیر های خودشون و میگن اصلا شاید قران کتاب اسمانی نباشه از کجا معلوم بعد هیچ وقتم به خودم زحمت ندادم برم حداقل بقول شما معنی و ترجمه فارسی ش و بخونم منطق ش و درک کنم فقط تقلیدوار یسری ایات و تکرار میکردم اونم مربوط به جاهای خاص و اکثرا هم بزور مثلا فاتحه، یا مثلا مناسبتهای خاص ایات خاص مثل جوشن کبیر، دعای توسل، زیارت عاشورا، یا نمازهای خاص با عوض شدن سوره های خاص یادمه اولین باری که ذهنم به این عقل رسید راجع به زیارت عاشورا رو با خودم میگفتم اینکه همش داره همه رو لعنت میکنه؟ مگه لعنت کردن بد نیست؟ اصلا بار منفی داشت انگار برام لغتش یادم نمیاد در طول زندگیم بجز در برخی از زیارت ها به لفظ اصلا کسی رو لعنت کرده باشم همیشه جملش برام خیلی بد بود حتی به شوخی جایگزینش اینو میگفتم خدا بگم چیکارت نکنه …
ذهنم کم کم داشت دور و برش و رصد میکرد از یه جا میشنیدم که خدا عذاب اللهی برات در نظر میگیره اگه مثلا حجابت و رعایت نکنی بعد یادمه یه کلیپی تو فضای مجازی دیدم از یه اخوندی که میگفت خدایی که تو رو افریده و اینقدر بخشندش و یسری موارد گفت چرا باید بخاطر یه تار مو تو رو بسوزونه؟ الان که یادم افتاد فکر میکنم استاد عرشیانفر بودن صداشون و یه لحظه پیچید تو ذهنم خیلی جالبه با اینکه من اسم استاد عرشیانفر و قبل شما شنیدم و چنتا کلیپ و پادکست ازشون شنیده بودم ولی هیچ وقت هدایت نشدم به سمت کانال یا حالا اگه سایتی داشتن ذهنم شاید این مقاومت و داشت که اخونده اون دوره که من میشناختمشون لباس های اخوندی میپوشیدن الان خیلی ساله فکر میکنم تغییر ظاهر دادن ولی با یبار اسم شما رو شنیدن و کلیپ هاتون و گوش دادن گفتم خودشه اصل جنسه که بعدها متوجه شدم اقای عرشیانفر اگه اشتباه نکنم شاگرد شما بودن و خودشونم با شما در ارتباط بودن و من بجای واسطه رسیده بودم به خود فروشنده اصلی به مرکز اینجوری شاید قشنگتر باشه
اینو میتونم اعتراف کنم کامل که من قران رو با شما شناختم توحید و با شما شناختم همون اول که داشتم شروع میکردم دقیقا همین حرف خودتون و گفتم بریز دور هر باور و دیدگاه قبلی که داشتی از قران یا حالا کلن باورهای دیگه رو و بدون دیدگاه مثبت و منفی برو جلو با این استاد بعد تصمیم بگیر که ذهنت حرفهاش و میپذیره یا نه و خدا رو هزاران مرتبه شکر که تا این مرحله با شما اومدم جلو و خدا منو یاری کرد به سمت قوانین درست و بدون تغییرش
من از کل قرآن تو دوره ابتدایی تنها چیزی که یادمه اینبود معلمم سر کلاس قرآن فقط میگفت از روش بخونین و هرکس با صوت میخوند نمره بهتری میگرفت دقیقا همیین اصلا همچین چیزی نبود که بیان معنی قران و بگن یا دیدگاه خودشون و بگن یا هرچیز دیگه ای شایدم بود ولی من همیشه سر این کلاس خوابم میگرفت چیزی ازش متوجه نمیشدم و اغلب با دوستامون به اونایی که با صوت میخوندن کلی میخندیدیم و اینجوری کلاس پیش میرفت
یه مثالی هم یادم اومد درباره اینکه گفتین قران چنتا بطن داره و مثل این میمونه پول بدین به شرکت که بیان دستگاهت و درست کنن ….
من خونه دوستم بودم و یخچالشون سامسونگ اورجینال بود یادمه یبار خراب شده بود حالا علتش چیبود خیلی یادم نیست مامانش گفت زنگ بزنیم بیان درست کنن و وقتی تماس گرفتن یه عدد خیلی بالایی گفتن در قبال یه موضوع خیلی پیش پا افتاده بعنوان مثال لامپ یخچال روشن نمیشد و 5/6 سال پیش مثلا برای همین کار میخواستن 10 میلیون بگیرن یه عدد بالایی تقریبا این دوستم مشکل مالی اصلا نداشتن ولی خودش دختر سرتقی بود به اصطلاح :)) تو کتش نمیرفت میگفت ما رو گیر اوردن دقیقا یادمه چون زبان انگلیسی ش خیلی خوب بود و داشت برای تحصیل مهاجرت میکرد رفت تو سایت خود سامسونگ و علت خرابی رو توضیح داد اونا هم بهش ایمیل زدن مثلا فلان کار و انجام بده بعد انجامش یخچال فوری درست شد یعنی کل این فرایند شاید نیم ساعتم طول نکشید به همیین راحتی که کلی اون موضوع از تمام جوانب برای من درس داشت الان با این مثال یهو یادش افتادم بگم
استاد خوشتیپ و نورانی من هر تیکه ای که کلامتون منعقد میشه من همش یاد حرفهاتون و عمل ازون ها میفتم و اصلا پر از عشق میشم نسبت بهتون این تیکه که گفتین پیش زمینه حذف بشه من میگم کلامی بود که از حرفهاتون برام راحت بود انجامش برداشتم و ازش در طول مسیر موفقیت استفاده کردم یادمه تو دوره عشق و مودت هم گفتین فکر کنین کلن هیچی نمیدونین از روابط و یا اصلا اینجوری در نظر بگیرین که انگار تو یه جزیره هستین و کسی اصلا نیست دور و برتون تنها تا اخر عمر حاضرید با همین فردی که فکر میکنید دوستش دارین زندگی کنین؟ این مورد برای حذف دیگران بود البته شاید خیلی به مورد پیش زمینه ربط نداشت (ایموجی دو نقطه خط) ولی در هر صورت خواستم مجدد تکرارش کنم عالیی هستین شما بخدااا
و مو بر اندامم راست شد وقتی گفتین
تنها میتونی قرآن و تو یه کلمه معنا کنی اون یکتا پرستی و توحید هست
دقیقااا دیشب به خواهرم میگفتم استاد گفت هرکسی الهامات و دریافت کرده باشه با توجه به شرایط حال حاضر و حال حاضر اون موقعت هدایتت میکنه یاد موردی افتادم که سالهااا قبل خدا منو هدایت کرد و گفت در حال حاضر این بهترین تصمیم بوده البته از طریق یکی از دستانش اینو بهم گفت و درسته که من اون زمان گوش ندادم ولی خدا بهم الهام کرده بود
و در ادامه از منطق هایی که گفتین اصلا چی میشه گفت ازین مورد ها در روانشناسی ثروت 1 جلسه پنج یا ششم هم گفتین و چه منطقی چقدددر منطقی اصلا حرفی نمیمونه
شرک
…….
دیروز در راستای کنترل ذهن وقتی فایل هم گوش دادم دوباره شرک از طریقی داشت وارد میشد فکر کرده نمیشناسمش و تا داشت میومد نزدیک من نزاشتم و جلوش و گرفتم و واقعا حالم ازین رو به اون رو شد و اون موضوع و طرفی که داشتم بهش شرک میورزیدم هم رفتارش زمین تا اسمون تغییر کرد
خالق زندگی خود بودن
این مورد حتی کلمه ش و فکر کردن بهش ارامش محض میاره چه برسه به انجام و عملش و اون قسمت که گفتین حتی به خونه 60 متری فکر هم نمیتونستین کنین که داشته باشینش با خودم گفتم خدا رو شکر که من میتونم به داشتن خواسته هام هرچند برای ذهنم غییر ممکن فکر کنم و ته دلم خیالم راحت باشه که بزودی بهشون میرسم و این پله رو شما برای ما رد کردین چون با خودم میگم استاد تونسته منم میتونم خدا رو هزاران بار شکر
مابقی صحبتهاتون تک تک ش منو به فکر عمیق فرو برد فرعون، اهرام ثلاثه، موسی و….
استاد شما بهترین راهنمای زندگی من هستین شما نور خدا در زمین هستین خدایا ازت ممنونم که منو در مسیر اللهی قرار دادی خدایا شکرت
دوستتون دارم و ممنونم ازین فایل بینظیر
بنام خدا
سلام به استادعزیزوگرانقدرم وهمچنین مریم شایسته عزیزم.ازخداوند طول عمر وسلامتی رابرای شما دوعزیزخواستارم.
من اولین باراست که پیام وکامنت می گذارم.
من کاملا باحرف استادم موافقم ما فقط درطول مدت مدرسه فقط متن عربی قران رو می خوندیم وهروقت
مسافرتی پیش می امد طرف مقابل رواززیرقران رد می کردن که قران محافظش باشه وسفرش بی خطر ودرسایر مواقع قران درطاقچه هاگرد وغبار می گرفت.
وتاچندسال پیش که جلسه قران می رفتیم انگارمسابقه بوددرتندخوانی قران بدون این که معنی اون روبخونیم
ردمیشدیم ولی من خودم به شخصه همیشه توی ذهنم بودکه کاش می تونستم قران روبفهمم وجوری توذهن ما باور ساخته شده بودکه مانباید به ریز قران پی ببریم واین روباید به دست فنش وبزرگان که اهل تفسیر وسایرمدارکای قرانی هستندباید بیشترتوجه کنن .باخوندن معنی قران هم به اون درک نمی رسیدم چون کلی توپرانتز وپارگراف واینا داشت.باخوندن معنی دعای کمیل بیشترلذت می بردم چون سلیس وخیلی شفاف وراحت توضیح داده بود وحتی باخوندن متن عربیش هم منظور رودرک می کردم.ولی درموردقران این گونه نبودچون اون ازطرف خدااست واگر حتی حرکات فتحه وکسره وسکون روبدادامی کردی گناه می کردی.
وچقدر شمازیبا ودلتشین برای ماتوضیح دادین ایه هارو درسوره شعراولقمان .خیلی کلماتتون به دل می نشین نگاه به این که من تمام اتفات زندگیم رو رقم می زنم ومن می توانم زندگیم روخلق کنم ودرغیراین صورت دارم شرک می ورزم چقدر منطقی است.من همیشه فکر می کردم شرک ورزیدن یعنی برای خدا شریک بیاری یعنی ایمان نداشته باشی وخداوند روقبول نداشته باشی.وهمیشه خوشحال بودم دروجود خودم که ایرانی هستم ومسلمان وهمیشه به خودم افتخار می کردم وشکرگذار خداوند بودم که درایران مخصوصا شیعه هستم.
خدارو شکر می کنم که ازشما راه
وروش قران خواندن روانشاالله یادم می گیرم ودعای خیربدرقه راهتون استادعزیزم.
خداوند روهزاران بارسپاسگذارم که منو باشما آشنا کردم تاراه خودشناسی وخداشناسی رویادبگیرم امیدوارم که دراین مسیر خودم وتمام خانواده استادعباسمنشی پایدارباشیم.
سپاسگزارم
سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی ام
این حال و احساس بی نظیری که اغلب اوقات دارم ، مربوط به همین باورهای توحیدی و عدم وابستگی به غیر خداست،
ابتدا بابت این احساسات غالبا خوبم ،سپاسگزارم از خدای خوبم
و دوم از استاد الهی ام عباسمنش عزیز و توحیدی ام ؛
به خدا قسم من قادر به سپاسگزاری از استادم هم نیستم بابت این نگرش و مسیری که در این چند سال به آن رسیدم، چه برسه به خدایی که جانم و تمامی عالم از جمله استاد ،در اراده و اختیار اوست.
اگر بخواهیم قرآن را در یک کلمه معنا کنیم، آن کلمه “توحید” است.
آری کلمه ی توحید و فهم آن (البته به اندازهی فهمم ،که ابراهیم علیه السلام هم در این فهم ابتدا لنگ میزند و من هم پیرو ابراهیمم و باید تمرین کنم و نتایج باور و ایمانم به خدا رو ببینم و ببینم و برای خودم یادآوری کنم تا آرام آرام ،درککنم و رشد کنم و تکاملم را طی کنم تا یه چیزایی بفهمم و … ) و درک توحید اصله و وقتی به اندازه توان مون درک کردیم آنوقت میفهمیم که شرک یک گیر وحشتناک ذهنی ست،وقتی به غیر خدا متوسل میشیم
یعنی :
خودمون و توانایی های بالقوه و بالفعل مون رو در نظر نمیگیریم.
به نیروهای با توانایی بسیار محدود متکی میشیم.
خودمون رو طبق قانون ،از نیروی بینهایت و الهامات و هدایتهایش محروم میکنیم.
از نجواهای ذهنی مون که همواره و مداوم در ذهنمون مشغول اند،در امان نیستیم.
در دایره ی محدود و تنگ و تاریک ذهن محصوریم.
ندای حقیقی قلبمون رو نمیشنویم.
و
و
و
شرک، ظلم بسیار بزرگی است؛
به نظرم شرک همان نادیده انگاشتن خودمون ،تواناییهامون،قوانین جهان و خدا رو مثل دیگر مخلوقاتش ، دیدن است و طبیعی ست که مخلوقات خداوند محدودند و ما خدارو هم محدود خواهیم پنداشت و این واقعا ستم بزرگیست به خودمون که از یک نیروی عظیم و بی پایان ،محروم میشیم.
«تنها گناهی که خداوند در قرآن ذکر کرده که نمی بخشد، شرک است؛
شرک به این معنا نیست که خدا را قبول نداریم. بلکه به این معناست که ما خدا را قبول داریم اما افراد یا عوامل مهم دیگری هم هستند که در زندگی ما بسیار تاثیر گذار هستند؛»
چند سطر اخیر ،همانهایی ست که در بالا برشمردم، در واقع ما خودمون رو از یک نیروی عظیم ،محروم میکنیم با شریک قرار دادن برای تنها فرمانروای کائنات.
ارتباط بین توحید، شرک و قدرتی که ما برای خلق زندگی مان داریم؛
قدرتی که ما با ایمان به یگانگی خداوند داریم-توحید- بی نهایت است.
اما قدرتی که ما در کنار شرک خواهیم داشت قطعا محدود و دارای اشکالات بسیار زیادی خواهد بود ؛
شرک وابستگی به غیر خداست و وقتی ما به کوچکترین مسئلهای بر بخوریم،بهانه ای برای متوقف شدن داریم و مسائل رو به گردن عوامل دیگر می اندازیم ؛
اما ایمان به یگانگی خداوند ،یعنی همان توحید و باور توحیدی ، در چنین مواقعی ،ایمان دارد هر اتفاقی و هر مسئله ای جهت رشد و پیشرفت انسان است(الخیر فی ما وقع)
نشانه های باور به خالق بودن خودمان؛
آرامش
یقین
احساس خوب
اتفاقات خوب
اینکه همه چی خود خداست
اینکه نگران هیچی نیستی و همه چیز تحت کنترل خداست
چه افکاری از توحید و چه افکاری از شرک نشات می گیرند؟
افکار توحیدی:
به نظرم افکار توحیدی نشانههای واضحی دارد:
– ارامش
ـ یقین
ـ حال خوب
ـ احساس خوب
ـ عجله نداشتن
ـ از مسیر زندگی لذت بردن
ـ به یقین رسیدن در اینکه اتفاقات رو من رقم میزنم و نه هیچ عامل بیرونی
ـ همه آدمها و امکانات در مسیر زندگی به ما کمک میکنند.
و
و
و
چرا خداوند شرک به خود را نمی بخشد؟
ـ چون شرک محدودیت است ، و خداوند و قوانین او از ما محدودیت را نمیپذیرد.
ـ چون با شرک ما از اصل مون دور میشیم و وقتی ما از اصلمون دور میشیم ، جهان رشد و گسترش نمییابد و این با هدف خلقت سازگاری ندارد.
– هدف خلقت اینه که انسان به قابلیتهای وجودی خودش پی ببرد ،رشد کند ، خودش و جهان را گسترش ؛ و این اهداف بزرگ، با شرک محقق نمیشود.
استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این فایل توحیدی تون .
لذت بردم
و بی صبرانه منتظر قسمت دوم هستم
در پناه مهر بی پایان خداوند شاد و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
دوستان عزیزم امیدوارم حالتون با خواندن این کامنت که با قلبم نوشتم،خوب شده باشه.
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد عزیز که خداوند منو به سمت آموزه هایش هدایت کرد
سلام به هم فرکانسی هایی که نمی شناسمشان
چقدر قشنگه که هدایت میشیم به سمت تفکر در مورد آنچه که اصل هست
مدتیه سردرگمم که چرا به هدفم نمیرسم
و چقدر قشنگ باز هدایت شدم
شاید آنچه که به ذهنم رسید ربطی به این فایل نداشته باشه ولی در نتیجه گوش کردن به این فایل بوجود اومد
ناگهان نگاهم رفت به گذشته به زمانی که این روزها را تصور نمیکردم بدون انتظار از هیچکس کاری را استارت زدم که حتی اولش به چشم کار بهش نگاه نمیکردم فقط عاشقش بودم و اون شد شغل من و منو به درآمد رسوند ولی بعد از اون درگیر مسائلی شدم که اصل نبودند
مدام آرزوهای بزرگی که دیگران به اون رسیده بودند را تجسم میکردم بعد درگیر مقایسهها و چراییها چگونگیها شدم
امروز اما به طرز شگفت انگیزی ذهنم به عقب برگشت انگار که در گذشته بودم و یادم آورد که من از هیچ از صفر بدون توقع از هیچ کس و هیچ چیزی به جاهایی رسیدم که اصلا بهش فکر هم نکرده بودم
ذهنم بزرگتر شده بود ولی مسیر رو اشتباه رفتم
خداوندا از تو ممنونم
امیدوارم که هدایت امروز همیشه و هر لحظه در خاطرم باشه و درسش رو درست گرفته باشم و از این به بعد درست حرکت کنم
به نام خدای هادی.
من ماجرای پیوستنم به این مسیر زیبا رو توی یکی از کامنت ها توضیح دادم اما با گوش دادن به این فایل دوباره اشک هام جاری شد و ناخواسته شروع کردم به نوشتن دوباره…….
سلامی از جنس عشق به استاد عباس منش
استاد شما منو از تاریکی مطلق وارد نور کردید
استاد اونجایی از صحبت هاتون که میگید کسایی که توی خانواده مذهبی بزرگ شدن بیشتر درک میکنن..اره واقعا من با گوشت و پوست استخونم درک کردم.
منی که به قول خودم شیعه بودم حوزه علمیه درس میخوندم(برای نزدیک شدن به خدا)
بسیار تعصبی بودم….
هر هفته هیئت میرفتم.
حرم میرفتم تا امام رضا واسطه بین من و خدا بشه تا بلکه خدا از سر تقصیرات من بگذره️
هر شب گریه میکردم برای امام حسین تا خدا منو بهشت ببره️
یه سره متوسل میشدم به هر امامی که به من ثروت بدن️
از خدا به شدت وحشت داشتم…که نکنه لحظه مرگم منو عذاب شدید کنه
خودمو موجودی ضعیف میدیدم که نیاز به حمایت مرد داره چون توی هزاران حدیث و ایه برام خونده بودن که مردان از زنان بالا تر هستن
یه سره سر غسل هام و وضوهام درگیر بودم که الان اب رسید به فلان جام یا نه
سر زایمانم که طبیعی بود و دکتر آقا اومدن بالا سرم که بسیار پزشک حاذقی بودن مدام درگیر بودم که نه. خدا منو نمی بخشه تمام مادرا با تولد فرزند پاک میشن تو شدی پر گناه️
موقع نماز چادر سر میکردم و مواظب بودم مبادا یه تار موم دیده بشه!بدون توجه به خود نماز
توی دوران پریود خودم رو یه موجود ناپاک میدیدم که صدام به خدا نمیرسه!
آهنگ که اصلا گوش نمیدادم️و افتخارم میکردم
و در همه این کارا …….
این سوالات ذهن منو به طور کامل درگیر کرده بود
چرا فقط برای زنان انقد همه چی سخته؟
چرا انقد گریه کردم برای فلانی اما حالم خوب نیست؟
چرا استرس هام بیشتره؟
مگه حوزه نرفتم تا خدا رو پیدا کنم چرا انقد تضاد برام درست شد؟
چرا حالم اصلا خوب نیست؟
چرا میخوام از خدا فرار کنم؟
چرا دیگه از قران بدم اومده؟
یادمه یکی از استاد های روانشناس معروف گفتن یه عباس منش نامی هست که قران روتحریف کرده.
منم کنجکاو شدم گفتم برم ببینم چی میگه این بنده خدا
اولین فایل صوتی تونو تو یکی از کانال های تلگرام پیدا کردم و گوش دادم
اگه راستشو بخاید اصلا هم مدار با اموزش های شما نبودم و گفتم اینم دلش خوشه چه چیزایی میگه و کاملا بی تفاوت عبور کردم.با خودم گفتم ای بابا همش میگه خدا خدا پس اماما کجا میرن!تا این حد تعصب فک کنید
گذشت….و من با یکی از اساتید دیگه شروع کردم که به اصطلاح خودم مذهبی تر بودن چندتا دوره هم خریدم از ایشون چند وقتم پیش رفتم اما….
.
من که دنبال اون ارامشه بودم هنوز بهش نرسیده بودم هنوز احکامی که به خوردم داده بودن برام پر تضاد بود…
به هر دری هم فکرشو بکنید زدم نمیدونم یوگا فنگ شویی و فلان وفلان…..
اما نه هیچ چیز نتونست دلم رو اروم کنه….
تا اینکه خواهرم در بعدازظهر یک روز چهارشنبه سال 1400دوره دستیابی عملی به ارزوها روخرید و به من تماس گرفت که فریده تو یکی از قسمت هاش عباس منش درمورد خدا میگه
تو هم که یه سره سوال داری تو همین موضوع میخای تو هم گوش کنی؟
گفتم ما که صدتا راه رفتیم نشد حالا بزار این یکی رو هم امتحان کنم
استاد خدا شاهده من فایل شما رو چهارشنبه گوش دادم
از شنبه دیگه حوزه نرفتم(پنج شنبه حوزه مون تعطیل بود)انگار تمام حقایق بهم الهام شد
مثل دیونه ها یافتم یافتم میگفتم
بالاخره به خدای حقیقی رسیدم خدایی که انرژیه
خدایی که این جهان رو بر اساس قانون خلق کرده
و چقدر این حرف منطقیه (نه مثل چیزی که به اسم دبن به من گفتن که تقریبا هر کی هر کیه )
چقد استاد توی اون فایل جواب تک تک سوالاتمو داد
انگار من سوال میکردم و استاد جواب میدادن
از همون روز آیین یکتا پرستی رو انتخاب کردم
و از خداوند خواستم خودش منو هدایت کنه
نه مرجع تقلید!نه کتاب های به اصطلاح روایت و فلان !
و الله هم برای من سنگ تموم گذاشت.
منو لحظه به لحظه هدایت کرد
فریده الان با فریده3سال پیش زمین تا آسمون فرق داره ،آقای عباس منش تو همه چیز تو همه زمینه ها…..
چگونه از شما تشکر کنم استاد؟
چگونه برای سپاس گزاری از شما واژه بیارم؟
اگه بدونید تو زندگی من الان چقد همه چیز عالی شده نسبت به قبل
چقد شاد و سرحال و پرانرژی ترم نسبت به قبل
با خدا میرقصم با خدا غذا میخورم با خدا برنامه ها مو میگم.دیگه ذهنم درگیر هیچ چیزی نیست.
کل سیاست های همسرداری سیاست تو همه زمینه ها و فلان همه رو ریختم دور و با الله یکتا داریم میسازیم لحظه به لحظه زندگی ام رو هر طور که من بخام
الانم که دوباره میرم و روی شرک هام بیشتر کار میکنم
شما به من یاد دادید :بحث مهم شرکه نسبت به خداست! نه اینکه برای نماز اگه مهر نبود حالا روی چی سر بزاریم؟!
استاد عزیزم پیامبر زمان من بهترین چیز ها رو براتون میخام خیر میخام براتون در دنیا و آخرت.
در پناه الله یکتا باشید همیشه
سلام به فریده عزیزم
چقدر نوشته است به دلم نشست و اشکم در اومد.و یه حسی بهم گفت برات بنویسم.
چقدر زیبا نوشتی..واقعا در این مسیر توحیدی نیازی به سیاست ها ی همسرداری ودعا وتوسل گریه نیست
فقط وفقط خدا برای بنده اش کافیه..
و هر چیزی که بخوای بهت میده.
به شرط ایمان وپاکی دل
خدایاشکرت برای این مسیر آگاهی و دوستان توحیدی این سایت
روی ماهت رو میبوسم
سلام به فریده عزیزم
چقدر نوشته است به دلم نشست و اشکم در اومد.و یه حسی بهم گفت برات بنویسم.
چقدر زیبا نوشتی..واقعا در این مسیر توحیدی نیازی به سیاست ها ی همسرداری ودعا وتوسل گریه نیست
فقط وفقط خدا برای بنده اش کافیه..
و هر چیزی که بخوای بهت میده.
به شرط ایمان وپاکی دل
خدایاشکرت برای این مسیر آگاهی و دوستان توحیدی این سایت
روی ماهت رو میبوسم.و لبخند همیشه روی لبهات
سلام و صد سلام به توحیدی ترین استاد دنیا و توحیدی ترین همراه استاد دنیا و دوستان نازنینم در توحیدی ترین سایت دنیا…
خداجونم! عشقم! چقدر تو خوبی آخه…
شکرت خدای مهربونم برای اینکه تو این زمان زندگی می کنم که دو استاد عزیزم و آموزشهاشون هست
شکرت که هدایتم کردی به این بهشت به نور به زیبایی
شکرت برای وجود استاد عزیزم ، استاد شایسته ی نازنین، و تک تک هم خانواده ای هام که اینجا حضور دارن یا ندارن، می نویسن یا نمی نویسن
شکرت که داری هدایتم می کنی، ذره ذره رشدم می دی، همینطور که دارم توحید رو تمرین می کنم ظرف وجودم رو روز به روز بزرگتر می کنی
خداجونم یقین من رو روزافزون کن، یقینی می خوام از جنس ایمان استاد، از جنس ایمان محمد و ابراهیم، از جنس ایمان مادر حضرت موسی که فرزندش رو به رود نیل می سپره چون دلش قرصه، قلبش مطمئنه… هربار که به این حرکت مادر موسی فکر می کنم ته دلم می لرزه… چه ایمانی باید داشته باشی که نوزادت رو بذاری تو یه صندوق و بسپری به رود…
اگر من سمیه ایمانی که استاد داشتن و دارن رو داشته باشم کجام؟؟ چه نتایجی دارم؟؟ خدایا می خوام این ایمان قلبی رو…
همه چیز توحیده همه چیز…
قبل از اینکه بنویسم چندتا از کامنتا رو خوندم انقدر خوب نوشته بودن که اول ذهنم نجوا کرد دیگه نمی خواد بنویسی همه ش رو دوستای گلم نوشتن، ولی بش گفتم می نویسم برای تمرین بیشتر، می نویسم هرآنچه که خداوند هدایتم کنه بنویسم.
قران خیلی کتاب عجیبیه… ما هم مثل شما استاد تو خانواده ی خیلی مذهبی بزرگ شدیم، البته خدا رو شکر پدربزرگم که روحانی بودن افکار و باورهای سالمتری داشتن نسبت به عموم روحانیون… و خیلی جاها باورهایی داشتن و به ما منتقل می شد که برخلاف مذهبیون متعصب آزادی به همراه داشت و با منطق آدم جور درمیومد. ولی بازم مثل خیلی از بچه ها سالهای سال عبادت کردم و قران خوندم ولی ریشه ش در ترس از مومن نبودن بود، در خواستن خواسته هام بود و امید به اجابتش از طرف خدا بود… با اینکه عربی رو از راهنمایی به بعد یادگرفتم تا حد زیادی، ولی دریغ از ذره ای تعمق حین خوندن قران… چندین بار قران رو ختم کرده بودم ولی خیلی جاها رو ذهنم بشدت مقاومت داشت… گیر می کردم تو حاشیه، با ذهنم در جدال بودم که چرا خدا باید فلان آیه رو در مورد زنان بگه یا چرا ال و بل، و فقط به خودم می گفتم مال اون زمان بوده که باورهاشون و عقایدشون انقدر داغون بوده… و همین باعث می شد بتونم از اون حاشیه ها رد بشم. و بعدا چقدر آرامش داشت وقتی به حرفای استاد گوش می کردم که آیه 7 آل عمران رو ملاک قرار می دادن… یه نفس راحت کشیدم آخیییییش، همینه، اون آیاتی که اذیت می کردن ذهنمو اونایی بودن که باید رهاشون می کردم، اینهمه مفاهیم زیبا و خوب هست تو قران اونا رو باید بخونم و بفهمم… خدایا شکرت…
شکرت برای وجود بچه هایی که بهم باد دادن قران رو یه جور دیگه بخونم بچه هایی که لذت بردم از طرز نگاهشون و تفسیرشون از آیات، بیرون کشیدن قانون از آیات… دقیقا مثل شاگرد زرنگی که تو کلاس بعد از درس استاد تمرینا رو حل می کنن و با خودت می گی آهاااا اینجوری باید حل کنم… خداجونم شکرت.
نشستم تو فرودگاه منتظر پروازم هستم به بوستون. ساعت 5:45 صبحه و 35 دقیقه وقت دارم تا قبل از سوار شدن. 7/5 شب هم به امید خدا برمی گردم.
توحید اینه که دختر 8 ماهه م الان تو خونه س با باباش و البته پرستاری که میاد و امروز باهاش هست تا همسرم هم به کاراش برسه و من خیالم راحته
توحید یعنی اینکه پرستاری پیدا می کنم که فوق العاده س
توحید یعنی اینکه وقتی دختر 10 ساله م تینا از مدرسه و رفتار دوستاش میگه تا میام براش نگران بشم با خودم تکرار می کنم خدا حواسش هست بهش و به خدا می سپارمش
توحید اینه که از لحظه لحظه ی بزرگ شدن لیلین لذت ببرم، از اولین دست گرفتن یه اسباب بازی، از زمانی که تونست بعد از گرفتن با انگشتاش، حالا آگاهانه ولش کنه، از لبخندهای پر از عشقش، از نگاهی که حرف می زنه با آدم، از اولین بَ بَ بَ گفتنای دیروزش…
توحید اینه که وقتی به تینا نگاه می کنم لذت ببرم از تک تک اجزای صورتش، از برق نگاهش، از موسیقیی که می زنه، از بازی هایی که با لیلین می کنه، از شعرایی که با صدای بلند می خونه و از صداش لذت می بره…
توحید یعنی اینکه خدا رو شکر کنم هرباری که همسرم عاشقانه نگاهم می کنه و گرمی وجودش رو حس می کنم، هربار که از لیلین مراقبت می کنه، هربار که غذای فوق العاده درست می کنه و نوش جان می کنیم.
توحید یعنی لذت بردن از تک تک لحظه هامون چهارتایی… یعنی شکر گفتن بعد از هر اسکایپی که با مامان اینا و خواهرام صحبت می کنیم و کلی حرفای خوب می زنیم
یعنی خدا رو شکر کنم که جهانم رو داره پر می کنه از انسانهای شایسته… شکر کنم بعد از هر پیام و وویسی که با رفیقای نازنین توحیدیم دارم اونم از این سر دنیا به اون سر دنیا…
توحید یعنی اینکه وقتی می بینی آسون میشی برای آسونی ها بدونی از کجاس. وقتی مرخصی زایمان هستی و سر سال کاری هست و مدیرت برای امسال پروژه هایی برات می ذاره که بتونی از خونه کار کنی، کار آزمایشگاهی نداشته باشی، بدون اینکه حتی درخواست کرده باشی، بدونی از کجا آب می خوره…
یعنی وقتی آگهی داخلی می دن تو شرکت که می خوان یه مدیر جدید استخدام کنن و تو اپلای نکنی چون آزادی زمانی و مالی می خوای، بعد مدیر ارشدت بیاد بگه منتظر بودم اپلای کنی چرا اپلای نکردی… و بدونی اینا همش لطف خداست و نتیجه ی عمل به قانون…
با تمام اینا می دونم که راحت نیست بتونی کامل توحیدی عمل کنی… اینکه همیشه حواست باشه مدیر و رئیس و همکار و همسر و غیره نقشی تو زندگیت ندارن… فقط و فقط خداست که قرن داره… ولی خب برای همین اینجاییم دیگه، که توحید رو یادبگیریم و بهش عمل کنیم. اینم تکامل می خواد و خدا رو شکر می کنم که دارم تمرینش می کنم.
دلم می خواد همینجور ادامه بدم ولی دیگه دارن صدا می کنن که برم و سوار شم.
استاد عزیزم ممنونم ازتون که هستین
ممنونم برای این آموزشهای بی نظیر و ناب
ممنونم برای این سایت بهشتی که کلی حس و حال خوب بهمون می ده
عاشقتونم و مطمئنم در بهترین زمان و مکان می بینمتون
پی نوشت: استاد میشیگان تو این دو سه هفته تابلوهای بی نظیر نقاشی خداونده… مناظر نفسگیرند از زیبایی… ای کاش یه سر بیاین تا میشیگان :)
به خدای مهربون می سپارمتون
سلام رفیق جاااااانم
عااااااااشقتم من دوست قشنگم
بوس به روی ماه هرسه تایی تون
که پرازعشق نگامون میکنین ..
سپاسگزارم به ندای قلبت گوش کردی و کامنتی پراز عشقت رو نوشتی
از نعمتهای خوشگل زندگیت نوشتی
و با دونه دونه ش چشمام قلبی تر و پراز ذوق میشد
لبخندم همچنان ادامه داره
چندبار کامنتت خوندم
تازه یه سپاسگزاری هم کنم بابت اینکه عکس این دوتا نعمت زیبای زندگیتو گذاشتی و قیافه ی من
شبیه همون لحظه است که لیلین
تو فیلم یواشکی نیگااات میکنه …..
خداروشکر برای سفرت و برکتی که خدا به زمانت داد و دست به نوشتن شدی عزیزدلم …
من برای تک تک نتایج توحیدیت
باید تحسینت کنم
برای کنترل ذهن های هرروزه ت
برای زیبایی ها و احساس لیاقتت
برای مادرانه کردن ومهربونی هات
برای همسری کردن هات که نمونه ای
برای در صلح بودن و آرامشت …
بعضی آدمها رو فقط جور خاصی میشه دوست داشت که این جور خاصی خیلی زیاده ….
شما از این نوع آدمهایی برای من ..
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون رفیق مهربانم..
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته ی شایسته
سلام دوستان گُلم در این سایت بهشتی
من چند وقتی است که تمرکزی روی باور فراوانی کار میکنم.
استاد در دوره ثروت 1 و جلسات اولیهی ثروت 3، بسیار بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و میگوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف میشود.
چند وقت پیش خبری خواندم که برایم جالب بود:
سود خالص بانک صادرات ایران، در گزارش عملکرد سه ماه نخست سال، 56 درصد بیشتر شد و به 581.4 میلیارد تومان رسید.
یعنی بانک صادرات در مدت 93 روز رقمی بالغ بر 581.400.000.000 تومان سود خالص به دست آورده است.
سود خالص هم که می دانید به معنای کسر هزینهها و مالیات و ……. است.
این رقم برابر است با روزی تقریباً 6.250 میلیارد تومان!
یعنی اگر حقوق معمول کارمندان را خوشبینانه 20 میلیون تومان در نظر بگیریم، بانک صادرات فقط در یک روز معادل 367 ماه کارمندی، سود خالص به دست آورده است = یعنی بیش از 30 سال!!
تازه این مربوط به یک بانک است در ایران
و حال آن که بانکهای ایران به دلیل شرایط تحریم نمی توانند با بانکهای غیرایرانی ارتباط و همکاری داشته باشند، و طبیعتاً همین موضوع، خیلی از سود و درآمد آنها کم میکند.
از طرف دیگه، در ایران بانکهای دولتی و غیردولتی متعددی مشغول فعالیت هستند.
نتیجه این که یک بانک از بانکهای ایرانی، در شرایط تحریمی توانسته در یک روز به اندازه حقوق بیش از 30 سال یک کارمند، سود خالص بسازد.
پس پول هست، ثروت هست، فراوانی هست
در همین ایران، و با همین اقتصاد، و در همین شرایط تحریم و اوضاعی که بعضی ها میگویند خیلی بد است و پول دست مردم نیست و چه و چه
خدایا شکرت
سلام استاد عزیز.
شرک در واقع به این مفهوم هست که ما این باور رو داریم ( خدا دروغگو هست ). اینکه خدا دروغ میگه که میگه من قدرت دارم ،در واقع خدا قدرتی نداره .
یا اینکه خدا دروغ میگه ثروت داره و به منم میده ، خدا یا ثروتی نداره یا اگرم داره به من نمیده ..
حالا در تمام مواردی که ما شرک درش داریم همین باور ریشه ای رو داریم که فکر میکنیم خدا دروغگوست . به همین دلیل شرک اینقدر کثیف هست .
خودم مدام این جمله رو با خودم تکرار میکنم کیست از الله راستگوتر؟ هیچکس چون دروغ از ترس میاد که ترس برای خدا بی معنیه.
من مدام این جمله رو تکرار میکنم و خیلی بهم کمک میکنه تا شرک رو درونم اون لحظه خاموش کنم.
کیست از الله راستگو تر؟ هیچکس
با تشکر
به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان
سلام و عرض ادب خدمت محضر استاد عزیزم و تک تک دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو شکرگزارم برای این فایل بی نظیر و استثنایی و بی نهایت اررزشمند
شنیدن میلیاردها باره کلام توحید از زبان شما استاد عزیز دقیقا برای من مثل یک آب زلال و گواراست که تشنه و نیازمند تکرار این آگاهی های الهی هستم .
دقیقا روزی که شرک در حال شکل گیری در وجودم بود این فایل ارزشمند شما ، دست نجات الله مهربان برای من بود.
به قول شما چقدر راحت می تونم شرک بورزم ، چقدر راحت ذهن نجواگر من ، می تونه به روش های مختلف من رو فریب بده . ولی زمان هایی که آگاهانه ورودی های ذهن من میشه صدای شما استاد عزیز ، و آگاهی های ناب الهی وارد وجود من میشه ، اون موقت صدای قلبم بلند میشه و سریع مسیرم رو درست می کنم .
استاد عزیز ، من جزو افراد بسیار بسیار مذهبی بودم و وقتی شما صحب از حواشی های دین و انحرافات می کنید ، دقیقا گذشته من جلوی چشمان به تصویر کشیده میشه.
وقتی صحب از مهم بودن و توجه شدید به فرعیات در این 1400 سال می کنید ، دقیقا من متوجه این صحبت شما میشم.
نه تنها خانواده من مذهبی بودند بلکه محله و مدرسه و دوستان من هم به شدت باورهای مذهبی من رو تایید می کردند.
وقتی از کودکی ذهن و وجودم با خرافات و داستان های ساختگی در 1400 سال پیش شکل می گیره ، اون وقت من میشم بنده افرادی که تریبون دستشون هست و این حد و این شدت از ورودی های منحرف و بی پایه و اساس که فقط به وسیله احادیث ، آیات قرآن رو تفسیر می کنند ، تمام وجود من رو شکل میده . وقتی صحبت از شکل گرفتن وجودم با این سبک تفکر و تعقل می کنم ، یعنی اصل معنی زنده بودن و نحوه رفتارهای روزانه و نگاه من به آخرت و حتی نحوه ورود به بهشت و جهنم و نحوه قرار گرفتن در صف محشر
یعنی به قدری این باورهای مخرب مذهبی و داستان هایی که از خلفای اهل سنت و ظلمی که در حق بنی هاشم کرده بودند رو شنیده بودم و باور کرده بودم ، که هیچ چیزی جز آتش انتقام و تنفر و کینه در من وجود نداشت.
استاد عزیز ، نمی دونم آیا شما در محیط های هیات های مذهبی و جلساتی که مخصوص لعن و نفرین شخصیت های 1400 سال پیش انجام می دادند ، حضور داشتید یا نه ؟؟
آیا شما برق چشمان مداحان و سخنران های مذهبی رو وقتی در حال تعریف کردن این داستان ها بودند رو دیدید یانه ؟
آیا حس کینه و نفرت و انزجار یک جمعیت هزاران نفرِ در جلسات مذهبی رو تجربه کردید یا نه ؟؟؟
ولی من برای هزاران بار تجربه کردم . وقتی در این فضا حضور پیدا می کردم ، عملا این نوع نگرش و باورهای به شدت عمیق در وجودم که با چاشنی خدا و قرآن و مذهب ترکیب شده بود ، تمام امورات زندگی من ، سبک زندگی من ، باورهای مالی و حتی دلیل حضور من در جهان و در کل مسیری که من باید در اون قرار بگیرم رو ، برنامه ریزی می کرد.
این جمله که ما نوکر در خونه امام حسین هستیم
من از سگ در خونه امام حسین هم کمتر هستم
امام حسین ، ما رو به عنوان سگ در خونه خودتون قبول کن!!!
ارباب من ، امیر من ، نعم الامیر ، صاحب و آقای من امام فلانیِ !!!
ما اومدیم که انتقام اهل بیت رو بگیریم
دلیل خلقت ما نوکری و گریه و انتظار برای فرج بوده!!
الله اکبر از این جهل و نادانی من
بله استاد
من برای 41 سال و برای میلیاردها بار از این دست باورهای بسیار عمیق و مخرب رو تکرار کردم و باهاشون زندگی کردم.
و نتیجه این باورها و این سبک نگرش و این نوع اعتقاد ، تجربه سختی ها و شکست های متعدد در ابعاد مختلف زندگی بوده.
تجربه ترس و عدم شهامت و بی هدف بودن و شرایط مالی بد و روابط بسیار وخیم با همسرم و در جا زدن و عدم پیشرفت در محیط کارم و کلی اتفاقات نازیبای دیگه ، همه و همه به دلیل حرکت در اون مسیر بود.
هر چقدر که از حضورم در مسیر آموزش شما بیشتر می گذره ، بهتر و عمیق تر به یک درک مهم می رسم.
اینکه اون مسیر قبل و اون نگاه به خداوند و قرآن ، باعث عدم خودباوری و نداشتن احساس لیاقت شده بود و اینکه من توانایی تغییر زندگیم ندارم . باور کرده بودم که مسیر زندگی من کاملا شبیه به بقیه آدم های اطرافم هست .
باور کرده بودم که من هیچ قدرتی در تغییر شرایط ندارم . پذیرفته بودم که مسیر زندگی من از قبل تعریف و مشخص شده و کیفیت زندگی من ، مشابه خانواده و دوستان و اکثریت جامعه است و اگر معدود افرادی هستند که نتایج خوبی تو زندگی گرفتند ، فاکتورهایی مثل شانس ، ارث پدری و پارتی رو داشتند.
یا این باور که خدا برای اونها خواسته .
یا باور به اینکه روزگار بر وفق مراد اونها چرخیده.
و کلی باور بسیار مخرب و اشتباه ، که همگی حاصل حضور در مسیر مذهبی بودن و باورهای غلط مذهبی داشتن بود.
استاد ، در این فایل به یک موضوع بسیار بسیار مهم و اساسی اشاره کردید که محور اصلی موفقیت و پیشرفت و خوشبختی ارتباط توحید و خالق بودن و شرک نداشتن هست
این جمله شما رو وقتی بیشتر تکرار می کنم تمام آموزش های شما در دوره کشف قوانین برام بهتر و عمیق تر درک میشه.
این جمله شما باعث درک بهتری از دوره احساس لیاقت میشه .
این جمله شما و درک هر چه بهتر اون ، اصلی ترین و اولین اصلی هست که باید در مسیر آموزشهای توحیدی شما باید در وجود هر کسی نفوذ کنه .
و جالبِ که این اصل و اساس بسیار بسیار مهم و حیاتی ، کاملا با تمام باورهای مذهبی من در گذشته 100 درصد تضاد داره و نقطه مقابل تمام آموزشها و کتب و باورهای مذهبی حاکم هست.
مسیر آموزش های توحیدی و نگاه شما به قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی هست و مسیر قبلی من فقر و کمبود و بدبختی
تفاوت بین نور و تاریکی
دانایی و جهل
درست و غلط
خوشبختی و بدبختی
شجاعت و ترس
ایمان و شرک
توانایی تغییر زندگی و برگی در دل باد بودن
امید و ناامیدی
ارزشمندی و بی ارزش بودن
حرکت کردن و فاسد شدن
آرام بودن و اضطراب داشتن
مسیر راست (مسیر کسانی که به آنها نعمت عطا شده) و مسیر کسانی که به آنها غضب شده و گمراهان
استاد عزیزم ، دقیقا 2 روز پیش که مجددا حقوق و مزایای من افزایش پیدا کرد و حقوق و درآمد من نسبت به سال قبل به بیش از 300 درصد افزایش پیدا کرد ، رفتم سراغ جلسه اول قدم 12 دوره 12 قدم.
قسمتی که فرمودید ، یادمون میره قبلا اوضاع چطور بوده ، یادمون میره شرایط قبلی ما چقدر نامطلوب بوده ، و فکر می کنم اوضاع خوب و عالی من هم در گذشته همین طور بوده
تمام نتایج عالی و رشد و بهبودهای من در این مدت ، همه و همه به دلیل تغییر نگاه من به خداوند و قوانین حاکم بر جهان بوده.
دلیل خلق این شرایط عالی من که اصلا ربطی به گذشته نداره ، تغییر باورهام و رفتارها به وسیله عمل کردن به آموزش های شما بوده.
سمت جدید ، ارتقا شغلی ، افزایش 300 درصدی حقوقم ، شرایط جسمی رویایی و بی نظیر ، تجربه احترام و محبت و تحسین توسط مدیران و همکاران ، احساس ایمان و امید و انگیزه ، حرکت در مسیر علایق خودم و قدم گذاشتن در مسیر خلق و ارزش و آموزش تناسب اندام و تندرستی و شجاعت و شهامت بیان کردن ارزش ها و دیدگاه ها و توانمندی های خودم جلوی دوربین ، تسویه وام ها و قرض نکردن و کنار گذاشتن دسته چک و قسطی خرید نکردن ، روابط عالی و رویایی با پرسنل خودم و روابط رویایی تر با مدیران شرکت ، روابط عالی با خانواده ام ، خواب راحت ، حال خوب ، و دهها دستاورد دیگه همه و همه ، در ادامه مسیر آموزش های توحیدی شما خلق شدند.
هر چقدر بیشتر جلسه 4 دوره کشف قوانین رو گوش کردم و تکرارش کردم ، و بعد رفتم سراغ دوره احساس لیاقت و مرور کردن 12 قدم و تمرین های مختلف ، مقاومت های ذهنم با خالق بودن کمتر و کمتر شد.
استاد ، یکی از مهم ترین و بی نظیرترین و ارزشمندترین دستاوردهای من از آموزشهای شما ، تغییر نگاهم به قرآن و دین بود . من در گذشته با عمل کردن به دستورات مذهبی فکر می کردم که به خدا نزدیک تر میشم ، ولی کاملا در حال دره شدن از خداوند و الهامات خداوند بودم.
ولی یکی از بزرگترین و اساسی ترین و مهم ترین دستاوردهای من از آموزش های شما که اصلی ترین ستون و محور سایر باورها بود ، توحید و باور به خالق بودن خودم بود.
استاد به نظر من این موضوع یکی از دلایلی بود که من تونستم بیشتر و بیشتر شکرگزار نعمت هام باشم ، چون با مرور کردن این باور خیلی بهتر می تونستم ریشه تمام نعمت ها و داشته هام رو به خداوند متصل کنم.
هر چقدر بهتر این موضوع رو درک کردم بهتر عمل کردم ، حال خوبم بیشتر شد ، الهامات بیشتر دریافت شد و بهتر عمل کردم و به همین اندازه اتفاقات بهتری رو خلق کردم.
استاد یکی دیگه از عالی ترین دستاوردهای من از زمانی که صحبت های شما رو باور کردم و رفتارهام رو تغییر دادم ، این بود که برای خلق ثروت هر آنچه که لازم دارم توسط خداوند به من داده شده و نیاز به هیچ چیز بیرون از خودم برای حرکت کردن و شروع کردن ، نیست.
ولی باورهای قبلی من که حاصل نگاه غلط به خداوند بود ، ذهن من رو به این سمت می برد که برای حرکت نیاز به پول دارم ، نیاز دارم پدرم کمک کنه . پول و پارتی این دو عامل هستند که باعث موفقیت افراد ثروتمند شده اند و به جز این 2 عامل ، هیچ عامل دیگه ای وجود نداره!
خب این باور، عملا اجازه نمی داد که من حتی به حرکت کردن وقدم برداشتن فکر کنم .
یک ترمز بسیار قدرمند و ریشه ای یا پول یا پارتی.
ولی به وسیله آموزش های شما ، درک کردم که هر انسانی با یک سری گیفت ها و توانایی ها و استعدادهای الهی خلق شده. امکان نداره انسانی وجود داشته باشه که در درونش علاقه و عشق و توانمندی منحصر بفرد وجود ، نباشه.
با این نوع نگاه کم کم ترمزها رها شدند و تونستم به سطحی از خودباوری و احساس ارزشمندی برسم که همزمان هم بعد از 18 سال درجا زدن در محل کارم (کارگو هواپیمایی ماهان) به سمت مدیریت بار داخلی منصوب بشم و هم بعد از 2 سال مطالعه بسیار سنگین و عمیق و خلق شرایط عالی فیزیکی ، شروع کنم به خلق ارزش و آموزش این مهارت و استعداد درونی خودم.
و برای اولین بار عمرم ، فقط در عرض 6 ماه حقوق مزایای من رشد 300 درصدی داشته باشه.
استاد عزیزم بابت تمام بهبود ها و تغییر باورها و رفتارم ، از شما کمال تشکر و قدردانی قلبی رو دارم.
این شاگرد متعهد و ارزشمند شما ، به زودی از نتایج بزرگ خودش در مسیر خلق ارزش و قوی تر شدن خودش و کمک به قوی تر کردن انسان ها ، شما رو مطلع خواهد کرد.
چون به خوبی از شما آموختم که من می گویم باش ، و می شود
من هستم که تک به تک اتفاقاتم رو خلق می کنم
من خدایی هستم در این کیهان
اگر نتایجم مورد دلخواه من نیست ، ایراد از من هست ، الان به اندازه ای که ایرادتم رو پیدا کردم و باورهام رو تغییر دادم و همه اینها منجر شد به تغییر رفتارهام ، این نتایج رو خلق کردم.
و این مسیر تا بی نهایت ادامه داره.
توحید + تغییر و تقویت باورهام در تمام ابعاد+ دوری از شرک + باور به فراوانی جهان و ایده های خداوند + باور به خالق بودنم + تقویت همیشگی احساس لیاقت و ارزشمندی + تغییر رفتارهام + توجه به الهامات و عمل کردن به الهامات + شکرگزاری و احساس آرامش و اطمینان قلبی + و صبر کردن
و ادامه دادن این مسیر برای همیشه.
این عهدی هست که با خودم بستم که تا روز آخر فقط در همین مسیر حرکت کنم ، چون هیچ راه دیگه ای برای تجربه خوشبختی در مدت کوتاه زندگی وجود نداره.
انشاالله همگی در پناه الله مهربان شاد و موفق و تندرست و موفق و ثروتمند و موحد باشیم
خدانگدار