اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دوسه روز هست که یه مشکلی برام پیش اومده بود که مدام ذهنم سعی میکرد حسم رو بد کنه البته که من سعی میکردم آگاهانه حالم رو خوب کنم اما در زمان های کمی موفق میشدم دیروز که دیگه کلا فقط داشتم به آدم های اطرافم فکر میکردم که کمکم کنند و یه راه حلی بهم بدن و تو ذهنم هم ازشون ناراحت میشدم که کاری برام نمیکنند صبح با خودم فکر کردم که چه فایلی رو گوش کنم یه حسی بهم کفت توحید عملی 6 رو گوش کن چقدر من این فایلهای توحید عملی رو دوست دارم و از گوش کردنشون سیر نمیشم
دوبار گوش کردم بعد رفتم تو سایت که دیدم بله استاد یه فایل جدید گذاشته با دیدن عنوانش اصلا سرجام میخکوب شدم وقتی فایل رو گوش میدادم اصلا یه جاهایی اشک شوق میریختم الله اکبر …انگار خداوند از طریق کلام شما داشت دقیقا بامن حرف میزد که داری رو کی حساب میکنی ؟ادم ها چه قدرتی دارند در حل مشکل تو؟تو هدایت می خوای باید آرام باشی
باید حالت رو خوب نگه داری تا در زمان مناسبش بهت الهام کنم عجله ای در کار نیست …
استاد از اول فایل تا آخرش خداوند داشت با من حرف میزد انگار این فایل برای من بود یه فایل اختصاصی
الله اکبر …
من فقط یه بار گوش دادم این فایل ارزشمند رو اما میدونم که چقدر آگاهی داره و باید بار ها و بارها گوشش بدم این حرفها حقیقت محض …آگاهی ناب …و من چقدر تشنه شنیدن این آگاهی ها هستم
منی که خیلی زود فرامو ش میکنم همه چیز رو
و مشرک میشم
یادم میاد چندین سال قبل که می خواستم امتحان رانندگی بدم تو امتحان اول و دوم رد شدم دفعه سوم که رفتم برای امتحان کسایی کا اونجا منتظر ایستاده بودن میگفتن این افسر که قرار امتحان بگیره امروز خیلی سخت گیر و همه رو می اندازه من ته دلم خیلی استرس داشتم اما مدام به خودم میگفتم باید این دفعه دیگه قبول بشم وقتی افسر اومد هیچ کس نمی تونست بیاد تو ماشین بشینه اما من انگار یه شجاعتی در درونم شکل گرفته بود رفتم نشستم و مدام از خدا می خواستم کمکم کنه تا نتیجه بگیرم وقتی نوبت من شد افسر بهم گفت دنده عقب بگیر و حرکت کن من دنده عقب که گرفتم انگار من نبودم انگار یه نیرویی ماشین رو حرکت میداد و بهم آرامش میداد افسر با تعجب گفت من خانم های خیلی کمی رو دیدم که بتونن با این دقت دنده عقب برن کارت خیلی خوب بود تو قبولی پیاده شو … و من با تمام وجودم حس کردم که یه نیروی برتر داشت همه چیز رو مدیریت میکرد تا من اونجا نتیجه بگیرم این اتفاق برام خیلی درس داشت که به قول شما استاد متواضع باشم در برابر خداوند و اعتبارش رو بدم به خدا
این یه مثال کوچیک از لطف و کمک هایی که خداوند بهم کرده و من هر وقت بهش توکل کردم و رو خودش حساب کردم نتیجه گرفتم اما هر وقت رو ادم های اطرافم حساب کردم پس کله های حسابی خوردم
مثلا تو سفارشات شب یلدا من سفارش کیک داشتم تصمیم گرفتم برم پیش خواهرم تا کنار اون که اونم سفارش داشت درست کنم و مدام تو ذهنم میگفتم که خواهرم خیلی مهارتش بیشتر از من و باید یکی از سفارش های من رو انجام بده و هی بهش میگفتم این مورد رو من نمی تونم تو باید برام انجام بدی و چون خیلی هم قبولش داشتم تون سفارش رو نگه داشتم دقیقه آخر و در کمال ناباوری کیک چسبید به قالب و کلا کار خراب شد و اصلا فرصت نبود که دوباره درست کنم و در حالتی شرمنده به مشتری پیام دادم و بماند که کلی حرف شنیدم اما برام یه درس بزرگ داشت که روی هیچ کس جز خدا وند و توانایی های خودت حساب نکن
استاد ازتون ممنونم که در زمان درست این فایل با ارزش رو تهیه کردین و از خدا می خوام کمکم کنه که بتونم آگاهی های این فایل رو درک کنم و عمل کنم بهشون و متواضع باشم در برابر خداوند و من هر چیزی که دارم از خداوند و از خودم هیچ چیز ندارم
سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش
استاد صدای شما رادراین فایل سه بار شنیدم وچون ازعمق جان شما برآمد برعمق جان من نشست
صحبتهای توحیدی ویاداوری های خدایی
من امروز صبح طبق روال همیشگی وآموزش های کشف قوانین زندگی داشتم در دفترم کدنویسی میکردم ودرخواست هایم رامینوشتم ویکی ازآنها این بود:خدایا دوست دارم صحبتهای توحیدی بشنوم وازقران بشنوم ودرک بهتری پیدا کنم وشاکرتر باشم
چندساعت بعد وارد سایت شدم واین فایل راشنیدم عجب معجزه ای خدای من
خیلی زود درخواستم اجابت شد واستاد به آیه 17 سوره انفال وعبارت (رمیت اذا رمیت ) اشاره فرمودند ومن رفتم سرچ کردم وبه چه اطلاعات نابی رسیدم وبامطالبی که استاد اشاره کردند برایم موارد زیادی درزندگی یاداوری شد که وقتی به خداسپردم راحت انجام شد
شعری ازمولانا راهم دیدم که به این آیه وعبارت درقرآن میپردازد جالب بود قسمتی از آن رابرایتان مینویسم
نفی آن یک چیزواثباتش رواست
چون جهت شدمختلف نسبت دوتاست
مارمیت اذ رمیت ازنسبت است
نفی واثباتست وهردومثبت است
آن توافکندی چو بر دست توبود
تونه افکندی که قوت حق نمود
زور آدم زاد راحدی بود
مشت خاک اشکست لشکر کی شود
مشت مشت توست وافکندن زماست
زین دونسبت نفی واثباتش رواست
بسیار مولانا جالب وزیبا توصیف کرده که تیر دردست تواست ولی خداپرتاب میکند وبه هدف میخورد وقدرت دردست خداست که ازطریق دستان ما کارش راانجام میدهد
خداوند درقران میفرماید ما انسان راباکرامت آفریدیم وفرموده خداوند باغبان خوبی است
(والله انبتکم منَ الارض نباتا”)
خداهمه شماراافرید ونهال های هستی شمارا آبیاری کرد واز طرف دیگر فرموده من به شما کوثر دادم (انااعطیناک الکوثر)
خداوند به انسان فرمود من همه وسایل رابرای تواماده کردم وتنها یک کار به عهده خودت گذاشتم وآن نوشیدن این اب حیات است وبازکردن دهان وکوثررابه درون بردن کارتواست
بقول استاد پارا ازروی ترمز برداریم تا سلامت وفراوانی ونعمت فراوان وارد زندگی شود
خداگفته من همه نعمت ها رابه پای نهال هستی تو آوردم راه رابه تو نشان دادم اگر کوثر رادردهان ریختید نهال هستی شما بارور میشود وگرنه هیزم میشوید ومیسوزید
خداوند راشاکروسپاسگزارم که این فایل راشنیدم وسپاسگزاری فراوان از استاد عزیز برای ارائه این مطالب عالی
این فایل رو دقیقا در بهترین زمان ممکن خدا بهم نشون داد/من حتی اگر تو ذهنم باشه هر دم و باز دمم رو هم به خودم یاد آوری میکنم که این خداست داره کمکت میکنه نفس بکشی
بقیه ی هدایتهایش هم که بینهایت هستند
و چند تا مثالی که یادم میاد رو میگم:1-کجا بپیچ 2-کجا پارک کن3-آروم برو4-به کی بگو که اگر کمک میخای کمکت کنم5-کجا صحبت کن یا کجا سکوت کن6-به کدوم مشتری اعتبار بده یا اعتبار نده7- حتی جواب سلام یکی رو بده یا نده
8-کجا برو وسط صف نانوایی که اونجا به آشنا رو میبینی و حتی خودش برات نون جمع میکنه
آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانی که پیش از این برایشان کتاب آسمانی آمد نباشند که دوره طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان زنگ قساوت گرفت و بسیاری فاسق و نابکار شدند
(آیه 16 سوره حدید)
.
.
.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان
.
انگار همه چی برای من چیده میشه و در بهترین مکان و زمان خداوند به یاد من میاره هر وقت که یسری چیزا از یادم میره
اتفاقا دیروز
هدایت شدم به فیلم مُلک سلیمان و فیلم حضرت ابراهیم و فیلم حضرت موسی،
خداوند خیلی قشنگ
در هر سه تا فیلم مضمون خاشع و فروتن بودن رو یادآوری کرد
و از بین اون 3 تا فیلم یه جا توی فیلم حضرت سلیمان یه جمله ای گفت وقتی که حضرت سلیمان جسد خودشو میبینه که خیلی منو به فکر فرو برد،
که گفت:
پس مُلک من، مانند جسدی بی روح و مُرده است در مقابلِ آن مُلکِ تو در پایانِ دنیا، خداوندا من کجا و آن سلطنتِ متعالی تو کجا؟!
و
بعد سلیمان نبی، با فروتنی و خشوع از خداوند اینگونه درخواست میکنه که:
پروردگارا، پس به من مُلکی عطا کن که تا پایان دنیا و بر پایان آن مُلک عظیم، به کسی مُلکی عطا نخواهی فرمود که تو بسیار بخشنده ای
خیلی قشنگ خداوند دیروز بهم گفت در برابر من فروتن باش و همه چی رو از من بخواه
و یادت باشه که من به تو همه چی رو میدم و دنبال این نون خشک ها دنبال مردم نباش و گنج ها و الماس ها دست منه.
امروز صبح هم که از خواب بیدار شدم بعد از تمرین ستاره قطبی، هدایت شدم به سایت یهو دیدم فایل اومده بنام توحید عملی، یبار توی همون رختخواب دیدم و گوشش دادم و بعد رفتم دوش گرفتم اومدم، دوباره نشستم با دقت نوشتن و به یاد خودم آوردم که خدایا دوباره امروز هم اصل خاشع بودن رو به یادم آوردی و مینوشتم و گریه میکردم و اشک از چشمام میومد همینطوری و فقط به خدا میگفتم منو ببخش اگر ناخواسته غُرِّه شدم به خودم و مغرور به اطلاعات و کارهایی که تو برام کردی و اعتبار دادم به ذهن کوچکم
و این دومین روز متوالیه که خدا در مورد خاشع و فروتنی با من حرف زد و نشانه داد مطمئن شدم که الکی نیست حتما من نفهمیدم جایی رو و اومده قشنگ بهم بفهمونه
آره
استاد وقتی که فکر میکنم
ته ته ذهنم این ذهن داره هرز میره که در برابر خدای خودم مغرور میشم و میگم من بودم که فلان کار رو کردم و اعتبارش مال منه
( بازم میگم از وقتی که به خودم قول دادم که نقاب نداشته باشم و ماسکی نباشه روی صورتم و اگر اشتباهی کردم و اون نگرش رو دارم خیلی راحت بگم که من هستم و بگم ایراد دارم، و خدا خیلی داره کمکم میکنه و هدایتم میکنه که به درک و شناخت از خودم برسم)
آره، خلاصه توی خیلی از موفقیت ها همیشه گفتم من موفق شدم، با اینکه خدا کمک کرد ولی من بودم که انجام دادم
و این خیلی جای بحث داره و خیلی باریکه که اراده ما باید در مشیّت الهی باشی و اگر یه لحظه خدا به من اجازه نده من حتی نمیتونم اون کار رو کنم و توی همین جا ها
باز میگفتم من بالاخره اراده دارم و من دارم انجام میدم
و آنگاه که تیر مىانداختى، تو تیر نمىانداختى، خدا بود که تیر مىانداخت
قشنگ انگار این جمله اومد نشست توی ذهنم که میگه
فکر نکن که تو تیر می انداختی نه نه نه تو تیر نمی انداختی، بلکه خدا بود که تیر می انداخت
این جمله قشنگ بهم گفت که میلاد جان، تو هیچ کاره ای پسر،
اگه داری راه میری، خدا داره تو رو راه میبره
اگه داری حرف میزنی خدا داره از طرف تو حرف میزنه
اگر ادرار میکنی خدا داره حرکتش میده
بچه ها یه لحظه بیاییم به فقط به دفع ادار توجه کنیم به صورت علمی
( دفع ادرار: پس از پرشدن مثانه، اعصاب دیواره آن تحریک و ادرار تخلیه میشود. گیرندههای مثانه به اعصاب مرکزی پیام میفرستند و پاسخ این پیام، تحریک انقباض دیواره مثانه است. سپس ادرار با بازشدن دریچه میزراه از بدن خارج میشود)
انصافا کدوم یک از این مراحل رو ما انجام میدیم؟؟؟؟
یه لحظه ادرار جمع میشه چه اذیتی میشیم
کی داره اینو به حرکت در میاره…
ﷲ اکبر
خدایا منو ببخش اگه در مقابلت تکبر داشتم.
خلاصه اون آیه بهم گفت:
تو هیچی نیستی پسر،
اگه خدا یه لحظه قدرتشو از تو بگیره تو هیچی نیستی،
خداست که از قدرت خلق کردنش بهت داده نه اینکه تو قدرت اختیار داری و داری خلق میکنی
نه، این قدرت اختیار رو از آن خودت ندون بلکه
از آن خداست و فقط به تو امانت داده
همین،
میگم خیلی جای بحث داره چون گاهی وقتا میگیم: من قدرت اختیار دارم دیگه به خدا مربوط نیست من اصلاً میخوام فلان کنم و بسار
ولی، باید فکر کنیم که همین قدرت اختیار و خلق کردن رو خدا از خودش به ما داده پس باید اعتبارشو بدیم به خدا نه به خودمون
من اینجوری حس میکنم گاهی وقتا ما در خیال خودمون میگیم که خب دیگه ما قانون رو میدونیم و هی هم قانون جذب میکنیم که دیگه باورها رو درست میکنم دیگه تمامه و خدا رو از معادله خارج میکنیم
ولی در صورتی که اگر خدا رو خارج کنیم از معادله
هر چقد هم بیاییم روی باور کار کنیم انگار داریم آب در هاونگ میکوبیم
یعنی
اینجوری که حتی میخواییم خودمونو به خدا ثابت کنیم که دیدی من با قانون جذب ثروتمند شدم و به پول رسیدم
و پول رو موفقیت رو از خدا جدا میدونیم
ولی در صورتی که اگر یه لحظه خدا نور رحمت و مهربانیشو از من برداره من هیچم و همون توانایی کار کردن روی ذهنم و کنترل ذهنم رو هم ندارم
همون خداونده که داره به من قدرت میده که ذهنمو کنترل کنم و همون خداوند منو با این قانون آشنا کرد
همون خداوند آگاهی های قبل از تولد رو به یادم آورد
همون خداوند یه چیز رو به یادم میاره و یه چیز رو از یادم میبره
میگم؛
واقعا یه مرز باریکی هستش بین درک این که خدا به من قدرت خلق داده و این که یادمون نره این قدرت همانا از آن خداست نه از آنِ ما که یه وقت غُرِّه نشیم در برابر خدا
و
من و فکر میکنم خیلی هامون در این دام میفتیم که یادمون میره این قدرت خلق رو خدا که خدا به ما داده و باید در برابرش فروتن باشیم
چون بلافاصله که یه موفقیتی بدست میاریم میگیم من بدست آوردم ناخودآگاه
و همین که تکرار میشه بعد اون آگاهی فراموش میشه که بابا، خدا بهت این قدرت رو داده که به اون رسیدی
همون[ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ] بوده
اصلا همه چی خودشه، او داره همه کار میکنه و همه چی در سیطره او هستش و ما جدا نیستیم از او
و من اینگونه میتونم بگم که خدا فقط میخواد از نگاه هر کدام از ما انسان ها، جهان رو مشاهده کنه بخاطره همین اثر انگشت هر کدام از ما با یکدیگر متفاوته و برای همین هر کدام از ما هیچ کدام شبیه به هم هدایت نشدیم به سایت استاد عباس منش، نه تنها به سایت استاد بلکه به خیلی چیزای دیگه،
و در نهایت این قدرت رو داده به ما، همون قدرت خلق کنندگی با ذهنمان ولی نه همه ی قدرت رو، که خودش تو قرآن میگه:
چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بى درنگ] موجود مى شود)
چرا همه قدرت رو نداده چون اگه همه قدرت رو میداد که مثل خودش در لحظه همه چی رو خلق کنیم که دیگه باید میلیارد ها خدا در جهان بود و ربّ واحد معنا پیدا نمیکرد
پس من باید قشنگ فکر خدا رو بخونم که،
خدا این قدرت خلق کنندگی رو به من داده از من میخواد که همیشه یادم باشه که این قدرت از آن خودشه نه از آن من
و اعتبارش برای خداست نه من
و فقط از من همینو میخواد که آیا واقعا یادم هست یا نه موقعی که پول خوب میسازم یادم میره میگم خودم ساختم
و من اعتراف میکنم که شاید خیلی وقتا به صورت ناخودآگاه مغرور شدم به دانش و اطلاعات و اون چیزایی که بدست آوردم و باید خیلی روی این مورد کار کنم چون
اگه یادم بره اوضاع بر من سخت میگذره و شرایط بد میشه و تقلا میکنم
و بارها اتفاق افتاده برام
و یاد شعر مولانا میفتم که میگه:
*قطرهٔ دانش که بخشیدی زِ پیش
متصل گردان به دریاهای خویش
*قطرهٔ علمست اندر جان من
وارهانش از هوا وَز خاک تَن
*پیش از آن کین خاکها خَسْفَش کنند
پیش از آن کین بادها نَشْفَش کنند
*گر چه چون نشفش کند تو قادری
کش ازیشان وا سِتانی وا خِری
*قطرهای کو در هوا شد یا که ریخت
از خزینهٔ قدرت تو، کی گُریخت
*گر در آید در عَدم یا صد عَدَم
چون بخوانیش او کُنَد از سر قَدَم
.
.
.
و خیلی قشنگ میگه که من قطره ای علم دارم و خیلی ادعام میشه و فقط میگم من من من
و یادم میره که بگم علم تو، علم تو، علم تو
که
یادم میره بگم خدایا این علم اندکی که بهم دادی رو وصلش کن به علم بینهایتت
، آره یادمون میره
من خودم اولین نفر هستم و اعتراف میکنم که یادم میره و چوبش رو هم خوردم و با مخ خوردم زمین، دم خدا هم گرم که گوشمو میپیچونه و یادم میاره که اعتبار رو بدم به خودش
ولی یه اعترافی رو بکنم و همه ما هم تجربه کردیم
وقتی که خاشع هستیم در برابرش و میگیم اعتبار همه چی زندگیم ماله تو
اصلا همه چی مثل هلو بپر تو گلو توی زندگیمون رخ میده
خودش مشتری میاره
راحت قبول میکنه
راحت هزینه میکنه
راحت میره
چرخ زندگی راحت و روان حرکت میکنه
ولی وقتی یادمون میره فقط داری میجنگی و تقلا میکنی ولی وقتی رها میکنی و تسلیم هستی میگی نمیدونم و تو میدونی و من از هر خیری که از تو بهم برسه من سخت فقیرم همه چی خود به خود درست میشه
،
دقیقا مفهوم تسلیم و رهایی همون خاشع و متواضع بودن در برابر خداست!
و این جمله استاد کاملاً درسته که میگه:
اگر در برابر خدا خاشع و متواضع نباشی حتی اگر کار ها رو خوب پیش ببری مطمئن باش که نتیجه اش بد میشه
و این دقیقا راسته،
زمان هایی که توی کارم با عقل ناقص خودم که هیچی نمیدونه و فقط تجربیات الکی داره و با تجربیات آمار و بازار میخوام پیش میرم و فکر میکنم که کارمو دارم عالی انجام میدم و میگم من میدونم و این مسیر درسته که من میگم
یا نتیجه نمیگیرم یا نتیجه اش بد میشه که به ضرر من میشه و بعد میگم اقا من تسلیم خودت ببر جلو و اصلاً به یه طرز معجزه اسایی درست میشه
یعنی یکی از ضعف های خودم هستش که خیلی باید کار کنم روی این موضوع
و میدونم که الکی این فایل برام آماده نشد که درس متواضع بودن رو بهم یاد بده
خدایا دمت گرم که گوشمو پیچوندی اگر نفهمیدم بازم بپیچون تا یادم نره که؛
قدرت دست کیه، از کی باید دریافت کنم، به کی باید بگم چشم،
و استاد قانون خشوع در برابر خدا خیلی عالی کار میکنه، توی نوشتن همین کامنت بودم که یهو دیدم یک از مالکین بهم پیام داده که آقای آمای روی این واحد من کار کن، نمیدونم شماره منو از کجا داشت و فقط کافیه یه ذره بگی من تسلیمم و متواضعم در برابر تو، اینجوری نعمت میفرسته حالا ببین اگه در تمام مواقع متواضع باشم
چی میشه زندگیم
، خیلی باید روی این موضوع کار کنم، نقطه ضعف منه…
و باید هر روز صبح مثل شما به خودم و به خدا بگم که من هیچی نیستم هرچیه از تو هستش
.
.
.
خدایا شکرتتتت واقعا…
.
توی این نوشتن کامنتم یاد حرف های حسین بی علی
توی روز عرفه با خدا میفتم به نظرم جاش هستش که بیارم قسمتی از نوشته رو که چگونه با فروتنی تمام و با خشوع کامل به خدا میگه:
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
اقرار کنندهام که تو پروردگار منی و بازگشت من بهسوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صُلبها جایم دادی، درحالیکه از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سالها ایمنی بخشیدی
.
همواره کوچکننده بودم از صلبی به رحمی، در ایام گذشته و قرنهای پیشین، از باب رأفت و مهربانی و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنانکه پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیام آوردی به خاطر آنچه در دانش و آگاهیات برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکیهای سهگانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی
.
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار پدید آمدنم را به من واگذار نکردی، سپس برای آنچه در دانش و آگاهیات از هدایتم گذشته بود مرا کامل و آراسته به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره نگهداریام نمودی و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایهها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاریام گماشتی و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتریای مهربان،ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم
.
نعمتهای کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجّتت را بر من واجب کردی، به اینکه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیدههای نو و شگفت پدید آوردی بیدارم کردی، به سپاسگزاری و یادت آگاهیام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب ساختی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودیات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و مهربانیات بر من منّت نهادی
.
سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدیای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمتبخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل کردی و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانیام فرمایی و اگر به سپاسگزاریات برخیزم بر نعمتم بیفزایی
.
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت بهسوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفرینندهای و بازگردانندهای و ستودهای و بزرگواری، نامهایت پاک و نعمتهایت بزرگ است، خدایا کدام یک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدام یک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاهای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی میدهم به حقیقت ایمانم
.
و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بیشائبه روشن و صادقانهام و اندیشهها و خیالات پنهان درونم و آویزههای راههای نور چشمم و چینهای صفحه پیشانیام و روزنههای راههای نَفَسم و پرّههای نرمه تیغه بینیام و حفرههای پرده شنواییام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکتهای سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آروارهام و محل روییدن دندانهایم
.
و جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته و پیهای شاهرگم و آویختههای پرده دلم و قطعات کنارههای کبدم و آنچه را در برگرفته غضروفهای دندههایم و جایگاههای مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداریام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم
.
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانیات بدبختم مکن و خیر در آنچه مقرر کردی را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی آرزو نکنم
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
.
.
.
خیلی باید عمیق بشیم به شناخت خودمون و هر چقد خودمون رو بیشتر بشناسیم متواضع تر میشیم در برابر خدا و
تمام مغرور بودن ما در برابر خدا از عدم شناخت موجودیت ماست
/«من عرف نفسه عرف ربه؛ هرکس خود را بشناسد پروردگارش را خواهد شناخت.»/
خدایا من را هدایت کن به سمت شناخت خودم تا در پیشگاه تو خاشع تر باشم
.
.
.
استاد ممنونم ازین فایلی که آماده کردی بسیار عالی بود و برای این لحظه از زندگیم بود و درس هایی برام داشت، تا یاد بگیرم در برابر خدای خودم متواضع تر باشم
توی روز عرفه با خدا میفتم به نظرم جاش هستش که بیارم قسمتی از نوشته رو که چگونه با فروتنی تمام و با خشوع کامل به خدا میگه:
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
اقرار کنندهام که تو پروردگار منی و بازگشت من بهسوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صُلبها جایم دادی، درحالیکه از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سالها ایمنی بخشیدی
.
همواره کوچکننده بودم از صلبی به رحمی، در ایام گذشته و قرنهای پیشین، از باب رأفت و مهربانی و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنانکه پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیام آوردی به خاطر آنچه در دانش و آگاهیات برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکیهای سهگانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی
.
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار پدید آمدنم را به من واگذار نکردی، سپس برای آنچه در دانش و آگاهیات از هدایتم گذشته بود مرا کامل و آراسته به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره نگهداریام نمودی و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایهها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاریام گماشتی و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتریای مهربان،ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم
.
نعمتهای کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجّتت را بر من واجب کردی، به اینکه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیدههای نو و شگفت پدید آوردی بیدارم کردی، به سپاسگزاری و یادت آگاهیام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب ساختی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودیات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و مهربانیات بر من منّت نهادی
.
سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدیای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمتبخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل کردی و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانیام فرمایی و اگر به سپاسگزاریات برخیزم بر نعمتم بیفزایی
.
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت بهسوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفرینندهای و بازگردانندهای و ستودهای و بزرگواری، نامهایت پاک و نعمتهایت بزرگ است، خدایا کدام یک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدام یک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاهای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی میدهم به حقیقت ایمانم
.
و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بیشائبه روشن و صادقانهام و اندیشهها و خیالات پنهان درونم و آویزههای راههای نور چشمم و چینهای صفحه پیشانیام و روزنههای راههای نَفَسم و پرّههای نرمه تیغه بینیام و حفرههای پرده شنواییام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکتهای سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آروارهام و محل روییدن دندانهایم
.
و جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته و پیهای شاهرگم و آویختههای پرده دلم و قطعات کنارههای کبدم و آنچه را در برگرفته غضروفهای دندههایم و جایگاههای مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداریام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم
.
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانیات بدبختم مکن و خیر در آنچه مقرر کردی را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی آرزو نکنم
همین دیشب بود طبق قرار همیشگی 12 به بعد با تجهیزات گرمایی زیاد رو پلهها نشستم و آسمون شب رو نگاه کردم ستاره خوشه پروین و تیرکمان خیلی دور شده بودن البته که ما از اونها دور شدیم اونها که جای خودشونن
خلاصه رندم نرم افزار قرآنی رو پلی کم زدم و سوره روم اومد
و هرگاه به مردم رحمتی [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنیت] بچشانیم به آن شادمان می شوند، و چون به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیب و گزندی به آنان رسد، ناگهان ناامید می شوند. (36)
آیا ندانسته اند که خدا رزق و روزی را برای هرکه بخواهد فراخ و گشاده قرار می دهد و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد؟ یقیناً در این [برنامه] نشانه هایی است برای مردمی که ایمان دارند. (37)
واقعا هرچه تضاد و ناخواسته که تو زندگی میبینم به خاطر باورهای خودمه به خاطر اینکه سمت خودمو هنوز خوب انجام ندادم، باز هم خدا خیلی به من لطف داره و صبر کم منو میبینه و قلبم رو آروم میکنه و هرچی خوبی و لطف همه از سمت اونه از دست من کاری بر نمیاد ،اصلاً ذهن محدود من وقتی فکر میکنم این کسب و کاری که در پیش گرفتم رو چطور به اینجا رسوندم خطا میده چون کدوم از کارهام طبق برنامهای که خودم چیده بودم پیش نرفت و وقتی به او اتکا کردم میانبر ها رو نشونم داد ،بهم شجاعت و جسارت داد منی که کوچکترین تجربه ای نداشتم آدمهای باتجربه ای رو سر راهم گذاشت که از اونها کلی یادگرفتم
دقیقاً همین صحبتهای تو این فایل رو من دیشب با خدای خودم داشتم
خدایا من که کسی رو نمیشناسم ،این آدمها رو تو پیدا کردی ،تو راه حل ها رو بهم گفتی خدایا من که تجربهای ندارم تویی که اسمم رو در این صنف سر زبون انداختی
خدایا به خاطر نیروهای ماهر و کاربلد و خوش قولی که دارم سپاسگزارم ،بعد تو ذهنم اومد که در واقع همونها که بابتشون از خدا سپاسگزاری هم خودش هستن در واقع کار تو رو داره خدا انجام میده خداست که به آنها نیرو و توان میده ،خداست که به ذهن اونها ایده میده ،خداست که زمان رو تنظیم میکنه، خداست که کارها رو برای تو آسون کرده
تا همین دو ماه پیش کارم سخت پیش میرفت ،تایمی برا خودم نداشتم و مدام تکرار میکردم خدایا منو آسون کن برای آسونیها
و الان چند وقتی هست که همون جایی که میخواستم هستم ،تایم دارم که فایلها رو با حوصله بنویسم وچند بار گوش کنم ،تایم دارم که نکات کلیدی فایلهای رایگان و تجربههای ارزشمند دوستان در کامنتها رو هم بنویسم،برا پسر عزیزم وقت کافی بزارم که همش میگفت :مامان احساس میکنم توجهت به من خیلی کم شده.
و من کاری برای این آسونی نکردم هیچ ایده خاصی نداشتم فقط خواستم و فقط از او خواستم,به بقیه ،به ایده هام تکیه نکردم ،ذهنم رو خاموش کردم وفقط گفتم خدایا خودت آدمای کار بلد و خوش قول رو به سمت من هدایت کن،خدایا منو آسون کن برای آسونی ها
به این نتیجه رسیدم که اونهایی که خدا رو ندارند پس چی دارن!.
چون واقعاً همه چیز اونه ،چطور بدون اون کارهام پیش ببرم،زندگی کنم
چطور بدون اون تو این دنیا دوام بیارم و بتونم حرکت کنم
با تنهایی اوکی هستم ، اما از تنهایی بدون خدا خیلی میترسم ،خیلی احساس بیکسی و رها شدگی میکنم
الان هم که کامنتم رو دارم مینویسم زیر آسمون پر از ستاره هستم ،چقدر اینجا بهم آرامش میده،حس میکنم کل ستارهها تو همین محدوده بالاسر خونه ما جمع شدند اصلادوست دارم اینجوری فکر کنم ،که همونطور که خاطر خدا خیلی برام عزیزه خاطر من هم براش خیلی عزیزه خیلی حس خوبیه..
از اون فایل های ناب که باید صدها بار گوش کرد و به خودمون یادآوری کنیم تا به عمق اون بهتر و بهتر پی ببریم
عاشق شنیدن مباحث توحیدی و صحبت های از جنس هدایت هستم
زیباترین و آرامش بخش ترین مبحثی که همیشه حال آدم و خوب میکنه ، شنیدن مباحث توحید هست ، اونم از زبان استاد عزیز
واقعا توحید پایه همه چیز هست و توحیدی بودن در همه مسائل باز کننده دروازه نعمت ها و برکت ها به زندگیمون
این فایل یه حال خوبی به آدم میده ، در واقع همیشه شنیدن از توحید حال آدم و خوب میکنه ، جنس این آگاهی همیشه آرامش زا هست
نمیخوام کلیشه بگم ، ولی برای من این فایل دقیقا زمانی اومد که بهش نیاز داشتم و وسط یک چالش تو زندگیم هستم و در مورد موضوعی نمیدونم چه مسیری و انتخاب کنم و سر یه چند راهی قرار گرفتم ..
وقتی به موضوع از این زاویه نگاه میکنم ، می بینم چقدر توحیدی بودن و غرور نداشتن و اعتبار همه چیز و به خدا دادن و فروتن بودن و تسلیم بودن ، میتونه زود توسط انسان فراموش بشه ..
استاد جان من لذت میبرم و تو دلم با ذوق شما رو تحسین میکنم که این مورد و در عمل چقدر خوب انجام میدین و به عنوان یه الگو به شما نگاه میکنم
شما یک الگوی عالی هستید برای عمل به الهامات خودتون و تحسین شما و نتایج عالی تون ، حال منو عالی تر میکنه..
الله اکبر از این دقت بی نظیر قانون و درک فکر خداوند که هر روز دارم بیشتر و بیشتر با حرکت در این مسیر ، آگاه تر میشم و لذت میبرم
خدایا سپاسگزارم که پیام خودت و از طریق دستان زیبای خودت برای ما میفرستی..
وقتایی که تونستم اینجوری فکر کنم که من نمیدونم و اعتبار همه چیز و بدم به خداوند و سعی کنم و فقط سعی کنم فروتنی بیشتری داشته باشم و از منم منم هام فاصله بگیرم ، اگر من یک قدم خودمو بهبود دادم ، خداوند هزار قدم به سمت من اومده و کارام و انجام داده ، و یا وقتی تو یه مسئله گیر کرده بودم ، واقعا چرخ دنده های زندگی و برام روان تر کرده .
و مدت ها دنبال سوالاتی بودم در مورد این مباحث که چرا همیشه هدایت نمیشم !
این فایل خیلی دقیق همه جواب های منو داد ، در واقع همیشه هدایت جریان داره ، ولی ما پذیرا نیستیم و باورش نداریم و گاهی انقدر غرور داریم و در مقابل منبع هستی فروتنی نداریم و تسلیم نیستیم که صدای واضح هدایت و نمیشنویم ..
مگه ما برای پلک زدن ، گردش خون ، هزاران فعل و انفعالاتی که تو بدنمون انجام میشه تا در نهایت به انرژی تبدیل بشه ، کاری انجام میدهیم ؟
مگه برای انتقال پیام های عصبیمون توسط نورون های مغزمون کاری انجام میدهیم ؟
به تک تک اعضای بدنمون و عمل اون ها که نگاه میکنیم ، میبینیم صاحب این اتفاقات کس دیگه ای هست ، و ما چقدر زود یادمون میره اینارو !
وقتی چند وقت پیش تو بارندگی در اتوبان پشت یک کامیون داشتم حرکت بودم و یه حسی بهم گفت از لاین وسط برو لاین سرعت ، خیلی عجیب بود ، من معمولا لاین سرعت رانندگی نمیکنم ، مگه برای سبقت یا مورد دیگه ای ، من مقاومت نکردم ، گوش دادم و رفتم لاین سرعت و چند ثانیه بعدش صدای جیغ ترمز و ایستادن خودروها و پشت سرم تو آینه دیدم ،
شوکه شده بودم و خیلی حس عجیبی بود برام
ولی خیلی موقع ها هم ، تو خیلی جاها ، هدایت و الهام اومده و من نشنیدم و ضربه اونو خوردم
و این دیدگاه چقدر زیباست که بگیم : خدایا شکرت که وقتی من داشتم از مسیر منحرف میشدم و انقدر در نادانی بودم که به حالت عادی متوجه نشدم دارم راه خودمو اشتباه میرم ، تو لطف کردی و برای من یک تضادی و پیش آوردی که به ظاهر یه سیلی از سمت تو بوده ، ولی سیلی که طعم شیرینی داره و همراه با بوسه بر پیشانی هست و چقدر جلوی ضررها و اتفاقات ناگوار و بعدش برامون گرفتی
خیلی موقع ها اینو فهمیدیم و به میزانی که فهمیدم ، نتیجه گرفتم و خیلی موقع ها هم نفهمیدیم و درس اونو گرفتم ..
چقدر صفت بخشنده و مهربان و رئوف بودن به خداوند میاد ، چون معیار و پیمونه ای که داره تا با اون غرور و تکبر و نافرمانی ما رو اندازه بگیره , هیچ وقت با پیمونه زمینی نبوده ، و همیشه لطفش شامل حال ما بوده ، چقدر آبروی ما رو خیلی جاها خریده که خودمون هم متوجه اون نبودیم و فکر کردیم کار خودمون بوده و اعتبارش و دادیم به خودمون ، چقدر هوای ما رو داشته و ما فکر کردیم ما توانا هستیم و ما باهوش هستیم و امان از این شرک علنی و خفی ..
مثالی که برا خودم میزنم همیشه اینه که ، در ساده ترین و باور پذیر ترین حالت ذهنی ما ، خداوند داره کره زمین و که وزن اون تیلیاردها تیلیاردها تن و یا خیلی خیلی بیشتر هست و به صورت معلق تو هوا و در یک فضای خلا نگه می داره و مدیریتش میکنه ، حالا همینو تعمیم بدیم به خورشید و کره های دیگه و منظومه و کهکشان های دیگه …
دل آدم میریزه از این قدرتی که جاریه و این مهربانی و بخشندگی که در آن واحد با داشتن اون قدرت بر زندگی ما حاکمه
به خاطر این میگم این صفت ها و صفت های خوب و خالص فقط مال خداست ، چون هیچ انسانی نمیتونه اگه با این حجم قدرت ، جای خدا باشه ، عدل ، مهربانی ، بخشندگی ، رأفت و عدل و … به این دقت با قوانین بدون تغییرش جاری کنه در زندگیمون
« و بندگان (خاص) رحمان، کسانی هستند که با فروتنی (و آرامش) بر زمین راه می روند، و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب قرار دهند (و سخنان نا بخردانه و ناسزا گویند) به آنها سلام گویند (و از آنها روی می گردانند) »
« من آنان را که در زمین به ناحق کبر و بزرگمنشی کنند از آیات خود رو گردان و معرض خواهم ساخت، و اگر هر آیتی بینند به آن ایمان نیاورند و اگر راه رشد و هدایت یابند آن را نپیمایند و اگر راه جهل و گمراهی یابند آن را پیش گیرند. این (ضلالت آنها) بدین جهت است که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل و معرض بودند »
و چقدر خداوند زیبا با این مثال ها در مورد اهمیت فروتنی و دوری از کبر و غرور ، راه را به ما نشان داده و فروتنان را کسانی دانسته که رحمت و هدایت خود را شامل حال آنها می کنه
با تشکر و سپاسگزاری از استاد خوش تیپ و دوست داشتنی برای تهیه این فایل الماس وار و ارزشمند و به اشتراک گزاری این آگاهی های ناب برای ما
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای این مسیری که در اون هستم
امیدوارم بتونم به بهترین شکل به این موارد عمل کنم و شاگرد خوبی باشم
ممنون از استاد عزیزم. که برایم یاد آوری کردی .که بدونم انچه که در مسیر هدایت قرار گرفتم خدا بوده که هدایتم کرده من فقط یه درخواستی ارسال کردم من فقط یه اشاره کوچولویی کردم. این خدا بوده که همه کارها رو انجام داده
استاد عزیزم امروز بلند شدم وبه دلم افتاد که حنیفه ایا شده که هر بار از خواب بیدار بشی احساس کنی که خدا هست نگران نباش . اما دیدم که هر بار. بیدار میشوم عادی و معمولی به زندگی نگاه میکنم و شور و شوق ندارم سعی میکنم که در طول روز شور وشوق ایجاد کنم وبه طور پی در پی احساس خوشبختی و سر زندگی برام ایجاد نمیشه چون کم کاری از خودمه هدف هایی رو مشخص کردم که تا میتونم قدم بردارم حتی قدم هایی کوچک برای نزدیکی به خدای خودم ومن بعد از سه سال تمام نماز رو ترک کرده بودم هر چند که هر کسی یه جور نماز میخونه اما من تصمیم گرفتم که حتما یه موقع مشخصی یه چند دقیقه ای خودم رو مجبور کنم که همه کارها رو رها کنم و نماز رو بخونم وبه تک تک کلماتی که دارم به زبان می اورم !!ایمان بیاورم به سوره حمد که اصل توحید به سوره توحید که باز هم همه چیز خدایه و خدا یکه و تنهایه به عمق کلمات بروم که دارم چی بر زبان میآورم.
وبهش بگم که خدا تو دانایی تو بسیار بخشنده ای . تو وهابی .ودعای قنوتی که دارم به زبان می آورم یعنی دارم از خدا میخواهم که هدایتم کنه از شر شیطان نجاتم بده در دنیا و اخرت خیر نصیبم کنه . وچه قدر احساس قدرت کردم که تونستم یه حرکتی بزنم و واقعا پایبند به تصمیمی که گرفتم باشم چون به خدا گفتم خداجونم من این جوری با تو حال میکنم. اما باز هم باید تو من رو پایبند کنی اما باید تو ثابت قدمم نگه داری. اما باید تو هدایتم کنی اما باید تو من رو آنی و کم تر از آنی من رو به خودم واگذاری نکنی . من کاری به این ندارم که نماز رو هر کس چه جوری میخونه حرف من با خودم اینه که حتما یه عملی انجام بدم و خدارو شکر خوشحالم از این بابت که تونستم از تاریخ 28/10/1402تا الان نمازم رو صبح ظهر وشب حتما بخونم وبا خدا حرف بزنم .هر چند که همیشه باید در حال نماز و شکرگزاری از خدا باشیم اما من وقت تعین کردم چون خودم روزی بود که اصلا یادم نمیومد سپاسگزاری کنم یا با خدا رازو نیاز کنم از خدا هدایت خواستم و خدا هم دوست داشت که اینجوری به درگاهش بروم وازش هدایت بطلبم این جزو هدف هایی بود که در دفترم نوشتم ویک هدف دیگه اینکه گفتم خدایا تو به من بگو چه زمانی دوازده قدم رو تهیه کنم . ومنتظر هدایتشم اما خیلی امادگی پیدا نکردم چون ذهنم بسیار محدود شده که من هیچ درامدی ندارم اخه از کجا پولش جور میشه و اینکه از صحبت های استاد عزیز از زبان خدا فهمیدم که من شرک ورزی میکنم .چون دارم خدا را ناتوان میبینم ومیگم ممممننننن باید از کجا پولش رو جور کنم .
استاد عزیزم من دقیقاً از تاریخ 28دی نماز خوندن رو جزو هدفم نوشتم و وخیلی چیزای دیگه اومدم تو سایت وگفتم برم نشانه امروز رو بزنم خدا برام چی داره استاد عزیزم دوره دوازده قدم اومد به خدا قسم رفتم رو دوره قانون افرینش کلیک کردم که بیاد بالا چه توضیحاتی در موردش دادین اما اون صفحه اصلا باز نشد به خدا راست میگم چند بار زدم روش نشد اما دوباره اومدم برگشتم رو سایت باز در مورد دوره دوازده قدم یه فایل به چشمم خورد اشک از چشمم روانه شد که ببین چقدر قشنگ من رو هدایت میکنه اما من با شرک ورزی ام مانع دریافتش شدم .
با این فایل دوباره به خودم اومدم که فقط خودم رو متلقا تسلیم خدا کنم .
بگم خدایا من تعهد میدهم که هر چه از سوی تو به من الهام بشه بی برو برگرد بپذیرم و انجامش بدم از اون یه ماه میگذره از خدا میخوام واقعا دوره دوازده قدم رو هدیه بده و از اون اگاهی های ناب استفاده کنم. من هیچ محصولی نتونستم خریداری کنم اما از فایل های رایگان زیادی استفاده کردم شکر خدا هر کدوم رو وحی منزل پذیرفتم ازش جواب گرفتم .پس من تسلیمم خدایا خودت هدایتم کنم و من رو به خودم وامگذار . خدایا تو به من بگو. تو من رو هدایت کن. تو ایده های الهامی را برای دریافت دوره دوازده قدم سر راهم بگذار . من ناتوانم هر چه دارم از تو دارم.
من هم متأسفانه الان چندین ساله که نماز رو گذاشتم کنار
اما این کامنت شما تلنگری شد برام
راست میگین من هم دوست دارم بدون اینکه در ساعات مشخص نماز بخونم شکرگزاری کنم اما خیلی از اوقات که زندگی بر وفق مراد هست یادم میره
اما به محض اینکه به مشکلی میخورم یاد خدا میفتم،
بهترین کار همینه که شما انجام میدین وقتی در ساعاتی از روز خودمون رو مجاب کنیم که نماز بخونیم و به معنای اون توجه کنیم و باور داشته باشیم که خداوند داره ما رو میبینه
احساس خوبی پیدا میکنیم و به قول استاد احساس خوب مساویه با اتفاقات خوب
من هم با خوندن کامنت شما دوست خوبم تشویق شدم که نماز خوندن رو شروع کنم و امیدوارم خداوند یاریم کنه که بتونم انجامش بدم،
در مورد دوازده قدم هم درست گفتین باید تسلیم باشیم و زور نزنیم که چیزی رو بدست بیاریم خداوند خودش در زمان مناسب هدایتمون میکنه
با تشکر از شما دوست عزیز که چنین کامنت زیبایی گذاشتین
بهترین ها رو براتون آرزومندم
خدارو شاکرم که بعد از نوشتن کامنت برای شما پا شدم و بعد از چند سال نماز صبحم رو خوندم و احساس خیلی خوبی بهم دست داد
فقط خواستم این احساس خوب رو با شما شریک بشم که اومدم و زیر کامنتم اضافه کردم
ممنون از لطف شما من همون لحظه که هر چی به ذهنم میرسه مینویسم .ولی خیلی از بچه های سایت فک کنم دوست نداشتن این صحبت ها رو هر کسی به یه نحوی نماز میخونه واَقِمِ الصلاه واتوالزکاه به پا دارید نماز را وبپردازید زکات را .نماز به معنی واقعی کلمه یعنی حضور قلب داشتن در برابر خدا. توجه کردن وسپاس گزاری کردن از خدا ، ببین چقدر در مورد نماز ما رو اشتباه فهموندن که به قول استاد که میگه هر چی فکر میکنم به ما گفته بودن چطوری وضو بگیر چطوری خم و راست شو چطوری ذکر ها رو بگو اگر درست نگی گناه کردی باید از اول نماز بخونی توحید و خدا پرستی که یاد ندادن همین کار ها باعث شده که ما از نماز واقعی دور بشیم . خداوند با هر زبانی که باهاش صحبت کنیم میفهمه و میشنوه پس ادم باید اون جوری نماز به پا داره که حال خودش با خدای درونش ارتباط برقرار کنه و احساس رضایت کنه وسبک شه نه این که چهار بار دولا و راست شه یعنی نماز .من که سعی دارم هر بار کیفیت نماز خواندنم رو بالا ببرم وبیشتر درک کنم و احساس آرامش تمام وجودم رو فرا بگیره نه اینکه عذاب وجدان داشته باشم و از ترس گناه برم نماز بخونم نه
من از سر شوق و اشتیاق و ملاقات با جان جانان سر سجاده ام حاضر می شوم.واز خدا هدایت می طلبم .
اقای نیکوی عزیز من برای اینکه یک کار عملی انجام داده باشم گفتم نماز بخونم هر کسی یه جوری راحت تره
بابای من همیشه یک مثالی داشت برا نماز خوندن
میگفت یه چوپان بوده که بز و گوسفند داشته این هر موقع که سر ذوق میومده میرفته یه گوشه ای مینشسته و این جوری با خدا حرف میزده که بسم الله الرحمن الرحیم
قل و بز و قل و میش اما قل هوالله در پیش . بعد یه مردی این رو میبینه و میگه تو داری اشتباه نماز میخونی خدا این نمازت رو قبول نداره وهمون جا مرد ناراحت میشه و دیگه این نماز رو نمیخونه . بعد دو سه روز باز همون مرد با چوپان ملاقات میکنه میگه من یه شب خواب دیدم که خدا خیلی از من ناراحت شده و گفته که چرا با این حرفت اون بنده ام رو رنجوندی که اون دیگه احساس شرمندگی میکنه بیاد با من حرف بزنه اون با همون لحن نماز میخونده و س
پاس گزاری میکرده. هر چی بوده ولی باز در نمازش میگفته خدا پیش از بز و میش منه .
البته من نمیدونم که آیا این داستان چقدر سند داره یا نه ولی خدا وکیلی همین ام هست که با هر زبانی که دوست داری با خدا حرف بزن و خدا رو یاد کن
این داستان واقعی است وبرگرفته از دفتر دوم مثنوی مولانای جان است
و مربوط به حضرت موسی بود که هنگامی که شبان با خداوند راز و نیاز میکرد اورا قضاوت کرد و بعد مورد باز خواست خداوند قرارگرفت توبه کرد واز شبان معذرت خواست.
و منظور این است که دیگران را قضاوت نکنیم وهرکسی خداوند را باظرفیت وجودیش درک میکند و ما حق نداریم کارهای دیگران و عبادات آن هارا قضاوت کنیم چه بسا که آن ها بهتر از ما به خداوند نزدیک باشند
سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همراهان سایت استاد عباسمنش
الان که خوب فکر میکنم میبینم تا زمانیکه از خدا میخواستم که کارها رو برام آسون کنه و تا زمانیکه نعمتها رو از جانب خدا میدونستم و به خودم مغرور نبودم و به فکر فخر فروختن و خودنمایی نبودم کارها برام براحتی انجام میشد.
اما از زمانیکه مورد تعریف و تمجید دیگران قرار گرفتم بخودم غره شدم و در تله ذهن گرفتار شدم و با خودم برای هرکاری دو دو تا چار تا میکردم دیگه از پیشرفت خبری نبود بلکه هر چه بیشتر حساب کتاب میکردم در آخر یه چیزی باعث میشد زحمت هام به نتیجه نشینه و کارهام و سرمایه گذاری هام ضرر ده شد.
یادمه در زمانیکه تازه خودم رو پیدا کرده بودم و 16 یا 17 سالم بود، همیشه صبح که میخواستم از در خونه بیام بیرون زیر لب میگفتم خدایا به امید تو، نه به امید خلق روزگار و واقعا به این اعتقاد داشتم که خداست که کارها رو برام آسون میکنه و در کارها توکل میکردم به الله
برای همین همیشه کارها بر وفق مرادم پیش میرفت و تا سن حدود سی سالگی همیشه رو به جلو و پیشرفت بودم،
اما به مرور زمان خدا رو فراموش کردم و در دام شیطان افتادم و فکر میکردم که با عقل خودم همه چیز رو بدست آوردم و کم کم افتادم تو حساب و کتاب و به ذهن منطقیم اعتماد کردم و عوامل بیرونی رو خیلی دخیل میدونستم البته که متاسفانه هنوز هم تو این مورد ترمزهای قویی دارم
اگه نقش خدا رو در زندگی هرچقدر پر رنگتر کنیم و نقش عوامل بیرونی رو کمرنگتر کنیم آرامش مون بیشتر میشه و الهامات الهی رو راحتتر دریافت میکنیم و زندگی مون رنگ خدایی میگیره
به نام خدای مهربانم
استاد عزیزم سلام
یعنی نمیدونید من چقدر ذوق زده ام …
دوسه روز هست که یه مشکلی برام پیش اومده بود که مدام ذهنم سعی میکرد حسم رو بد کنه البته که من سعی میکردم آگاهانه حالم رو خوب کنم اما در زمان های کمی موفق میشدم دیروز که دیگه کلا فقط داشتم به آدم های اطرافم فکر میکردم که کمکم کنند و یه راه حلی بهم بدن و تو ذهنم هم ازشون ناراحت میشدم که کاری برام نمیکنند صبح با خودم فکر کردم که چه فایلی رو گوش کنم یه حسی بهم کفت توحید عملی 6 رو گوش کن چقدر من این فایلهای توحید عملی رو دوست دارم و از گوش کردنشون سیر نمیشم
دوبار گوش کردم بعد رفتم تو سایت که دیدم بله استاد یه فایل جدید گذاشته با دیدن عنوانش اصلا سرجام میخکوب شدم وقتی فایل رو گوش میدادم اصلا یه جاهایی اشک شوق میریختم الله اکبر …انگار خداوند از طریق کلام شما داشت دقیقا بامن حرف میزد که داری رو کی حساب میکنی ؟ادم ها چه قدرتی دارند در حل مشکل تو؟تو هدایت می خوای باید آرام باشی
باید حالت رو خوب نگه داری تا در زمان مناسبش بهت الهام کنم عجله ای در کار نیست …
استاد از اول فایل تا آخرش خداوند داشت با من حرف میزد انگار این فایل برای من بود یه فایل اختصاصی
الله اکبر …
من فقط یه بار گوش دادم این فایل ارزشمند رو اما میدونم که چقدر آگاهی داره و باید بار ها و بارها گوشش بدم این حرفها حقیقت محض …آگاهی ناب …و من چقدر تشنه شنیدن این آگاهی ها هستم
منی که خیلی زود فرامو ش میکنم همه چیز رو
و مشرک میشم
یادم میاد چندین سال قبل که می خواستم امتحان رانندگی بدم تو امتحان اول و دوم رد شدم دفعه سوم که رفتم برای امتحان کسایی کا اونجا منتظر ایستاده بودن میگفتن این افسر که قرار امتحان بگیره امروز خیلی سخت گیر و همه رو می اندازه من ته دلم خیلی استرس داشتم اما مدام به خودم میگفتم باید این دفعه دیگه قبول بشم وقتی افسر اومد هیچ کس نمی تونست بیاد تو ماشین بشینه اما من انگار یه شجاعتی در درونم شکل گرفته بود رفتم نشستم و مدام از خدا می خواستم کمکم کنه تا نتیجه بگیرم وقتی نوبت من شد افسر بهم گفت دنده عقب بگیر و حرکت کن من دنده عقب که گرفتم انگار من نبودم انگار یه نیرویی ماشین رو حرکت میداد و بهم آرامش میداد افسر با تعجب گفت من خانم های خیلی کمی رو دیدم که بتونن با این دقت دنده عقب برن کارت خیلی خوب بود تو قبولی پیاده شو … و من با تمام وجودم حس کردم که یه نیروی برتر داشت همه چیز رو مدیریت میکرد تا من اونجا نتیجه بگیرم این اتفاق برام خیلی درس داشت که به قول شما استاد متواضع باشم در برابر خداوند و اعتبارش رو بدم به خدا
این یه مثال کوچیک از لطف و کمک هایی که خداوند بهم کرده و من هر وقت بهش توکل کردم و رو خودش حساب کردم نتیجه گرفتم اما هر وقت رو ادم های اطرافم حساب کردم پس کله های حسابی خوردم
مثلا تو سفارشات شب یلدا من سفارش کیک داشتم تصمیم گرفتم برم پیش خواهرم تا کنار اون که اونم سفارش داشت درست کنم و مدام تو ذهنم میگفتم که خواهرم خیلی مهارتش بیشتر از من و باید یکی از سفارش های من رو انجام بده و هی بهش میگفتم این مورد رو من نمی تونم تو باید برام انجام بدی و چون خیلی هم قبولش داشتم تون سفارش رو نگه داشتم دقیقه آخر و در کمال ناباوری کیک چسبید به قالب و کلا کار خراب شد و اصلا فرصت نبود که دوباره درست کنم و در حالتی شرمنده به مشتری پیام دادم و بماند که کلی حرف شنیدم اما برام یه درس بزرگ داشت که روی هیچ کس جز خدا وند و توانایی های خودت حساب نکن
استاد ازتون ممنونم که در زمان درست این فایل با ارزش رو تهیه کردین و از خدا می خوام کمکم کنه که بتونم آگاهی های این فایل رو درک کنم و عمل کنم بهشون و متواضع باشم در برابر خداوند و من هر چیزی که دارم از خداوند و از خودم هیچ چیز ندارم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوندی که خوبی هاش بینهایته برامون
جواب 1/2/3 شما برای من فقط و فقط باید بگمدر تک تک لحظه هام محبت خداوند بوده و هست
هیچ وقت در زندگی ام به مو رسیده رو تجربه نکردم چون برایم خنده دار بوده
خداوندی که من دارم من رو در پر قو داره و من ازش خاسته ام که خودش بنده اش رو حمایت کنه
من هیچ وقت ب خدای خودم مغرورنشدم ونمیشوم ،اصلا از اینکار میترسم و انگاری میدونم که اگه انجام بشه زندگی ام استوپمیکنه و یا حتی به عقب برمیگرده ،
ب همین راحتی
همیشه عاجزانه و خاضعانه ازش میخاهم
من هم خیلی دوست دارم خودم و بردوش های خداوند ببینم و انگاری با اینمثال وتوضیح خیلی راحتتر شده ام
قبلا برایم خیلی سخت بود بر دوشهای خداوند سوار شدن
صحبتهایی مثل زشت و توهین ب حساب میاوردم
فایل توحیدی 6
مصاحبه استاد 6
توحیدعملی قسمت 10
همه وهمه دارن بهم میگن هر چقدر باورهای توحیدی ات و بالاتر ببری موفقیت با تو هست ،
هر چقدر از خداوند نشانه و حمایت بخاهی خداوند راه چاره برات میشود
فقط لازمه اش اینه چقدر به این انرژی ایمان داری
چقدر روش حساب میکنی
چقدر همه چیز ات رو ب اون وابسته کردی
پیشرفت روز ب روز
سپاسگذارم از استاد عزیز و تمامی شما دوستان
بنام خداوند مهربان وبخشنده
سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش
استاد صدای شما رادراین فایل سه بار شنیدم وچون ازعمق جان شما برآمد برعمق جان من نشست
صحبتهای توحیدی ویاداوری های خدایی
من امروز صبح طبق روال همیشگی وآموزش های کشف قوانین زندگی داشتم در دفترم کدنویسی میکردم ودرخواست هایم رامینوشتم ویکی ازآنها این بود:خدایا دوست دارم صحبتهای توحیدی بشنوم وازقران بشنوم ودرک بهتری پیدا کنم وشاکرتر باشم
چندساعت بعد وارد سایت شدم واین فایل راشنیدم عجب معجزه ای خدای من
خیلی زود درخواستم اجابت شد واستاد به آیه 17 سوره انفال وعبارت (رمیت اذا رمیت ) اشاره فرمودند ومن رفتم سرچ کردم وبه چه اطلاعات نابی رسیدم وبامطالبی که استاد اشاره کردند برایم موارد زیادی درزندگی یاداوری شد که وقتی به خداسپردم راحت انجام شد
شعری ازمولانا راهم دیدم که به این آیه وعبارت درقرآن میپردازد جالب بود قسمتی از آن رابرایتان مینویسم
نفی آن یک چیزواثباتش رواست
چون جهت شدمختلف نسبت دوتاست
مارمیت اذ رمیت ازنسبت است
نفی واثباتست وهردومثبت است
آن توافکندی چو بر دست توبود
تونه افکندی که قوت حق نمود
زور آدم زاد راحدی بود
مشت خاک اشکست لشکر کی شود
مشت مشت توست وافکندن زماست
زین دونسبت نفی واثباتش رواست
بسیار مولانا جالب وزیبا توصیف کرده که تیر دردست تواست ولی خداپرتاب میکند وبه هدف میخورد وقدرت دردست خداست که ازطریق دستان ما کارش راانجام میدهد
یادرشعر دیگری مولانا میگوید:
ماچو ناییم ونوادرما زتست
ماچوکوهیم وصدادرما زتست
ماچوشطرنجیم اندربردومات
برد ومات مازتست ای خوش صفات
ماکه باشیم ای تومارا جان جان
تا که ماباشیم باتو درمیان
تسلیم خداشدن وهمه چیز راازاو دانستن کلید گنج رسیدن به خواسته هاست
استاد خوب اشاره ای داشتید ومطلب رابازکردید ممنونم
ودرشعر دیگری مولانا میگوید:
مانبودیم وتقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما می شنود
نقش باشدپیش نقاش وقلم
عاجز وبسته چو کودک درشکم
0000000000
توزقران بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد مارمیت اذرمیت
گربپرانیم تیر آن نه زماست
ماکمان وتیر اندازش خداست
سعدی هم فرموده:
همه هرچه هستند ازآن کمترند
که با هستی اش نام هستی برند
خداوند درقران میفرماید ما انسان راباکرامت آفریدیم وفرموده خداوند باغبان خوبی است
(والله انبتکم منَ الارض نباتا”)
خداهمه شماراافرید ونهال های هستی شمارا آبیاری کرد واز طرف دیگر فرموده من به شما کوثر دادم (انااعطیناک الکوثر)
خداوند به انسان فرمود من همه وسایل رابرای تواماده کردم وتنها یک کار به عهده خودت گذاشتم وآن نوشیدن این اب حیات است وبازکردن دهان وکوثررابه درون بردن کارتواست
بقول استاد پارا ازروی ترمز برداریم تا سلامت وفراوانی ونعمت فراوان وارد زندگی شود
خداگفته من همه نعمت ها رابه پای نهال هستی تو آوردم راه رابه تو نشان دادم اگر کوثر رادردهان ریختید نهال هستی شما بارور میشود وگرنه هیزم میشوید ومیسوزید
خداوند راشاکروسپاسگزارم که این فایل راشنیدم وسپاسگزاری فراوان از استاد عزیز برای ارائه این مطالب عالی
این فایل رو دقیقا در بهترین زمان ممکن خدا بهم نشون داد/من حتی اگر تو ذهنم باشه هر دم و باز دمم رو هم به خودم یاد آوری میکنم که این خداست داره کمکت میکنه نفس بکشی
بقیه ی هدایتهایش هم که بینهایت هستند
و چند تا مثالی که یادم میاد رو میگم:1-کجا بپیچ 2-کجا پارک کن3-آروم برو4-به کی بگو که اگر کمک میخای کمکت کنم5-کجا صحبت کن یا کجا سکوت کن6-به کدوم مشتری اعتبار بده یا اعتبار نده7- حتی جواب سلام یکی رو بده یا نده
8-کجا برو وسط صف نانوایی که اونجا به آشنا رو میبینی و حتی خودش برات نون جمع میکنه
﷽
.
آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانی که پیش از این برایشان کتاب آسمانی آمد نباشند که دوره طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان زنگ قساوت گرفت و بسیاری فاسق و نابکار شدند
(آیه 16 سوره حدید)
.
.
.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان
.
انگار همه چی برای من چیده میشه و در بهترین مکان و زمان خداوند به یاد من میاره هر وقت که یسری چیزا از یادم میره
اتفاقا دیروز
هدایت شدم به فیلم مُلک سلیمان و فیلم حضرت ابراهیم و فیلم حضرت موسی،
خداوند خیلی قشنگ
در هر سه تا فیلم مضمون خاشع و فروتن بودن رو یادآوری کرد
و از بین اون 3 تا فیلم یه جا توی فیلم حضرت سلیمان یه جمله ای گفت وقتی که حضرت سلیمان جسد خودشو میبینه که خیلی منو به فکر فرو برد،
که گفت:
پس مُلک من، مانند جسدی بی روح و مُرده است در مقابلِ آن مُلکِ تو در پایانِ دنیا، خداوندا من کجا و آن سلطنتِ متعالی تو کجا؟!
و
بعد سلیمان نبی، با فروتنی و خشوع از خداوند اینگونه درخواست میکنه که:
پروردگارا، پس به من مُلکی عطا کن که تا پایان دنیا و بر پایان آن مُلک عظیم، به کسی مُلکی عطا نخواهی فرمود که تو بسیار بخشنده ای
خیلی قشنگ خداوند دیروز بهم گفت در برابر من فروتن باش و همه چی رو از من بخواه
و یادت باشه که من به تو همه چی رو میدم و دنبال این نون خشک ها دنبال مردم نباش و گنج ها و الماس ها دست منه.
امروز صبح هم که از خواب بیدار شدم بعد از تمرین ستاره قطبی، هدایت شدم به سایت یهو دیدم فایل اومده بنام توحید عملی، یبار توی همون رختخواب دیدم و گوشش دادم و بعد رفتم دوش گرفتم اومدم، دوباره نشستم با دقت نوشتن و به یاد خودم آوردم که خدایا دوباره امروز هم اصل خاشع بودن رو به یادم آوردی و مینوشتم و گریه میکردم و اشک از چشمام میومد همینطوری و فقط به خدا میگفتم منو ببخش اگر ناخواسته غُرِّه شدم به خودم و مغرور به اطلاعات و کارهایی که تو برام کردی و اعتبار دادم به ذهن کوچکم
و این دومین روز متوالیه که خدا در مورد خاشع و فروتنی با من حرف زد و نشانه داد مطمئن شدم که الکی نیست حتما من نفهمیدم جایی رو و اومده قشنگ بهم بفهمونه
آره
استاد وقتی که فکر میکنم
ته ته ذهنم این ذهن داره هرز میره که در برابر خدای خودم مغرور میشم و میگم من بودم که فلان کار رو کردم و اعتبارش مال منه
( بازم میگم از وقتی که به خودم قول دادم که نقاب نداشته باشم و ماسکی نباشه روی صورتم و اگر اشتباهی کردم و اون نگرش رو دارم خیلی راحت بگم که من هستم و بگم ایراد دارم، و خدا خیلی داره کمکم میکنه و هدایتم میکنه که به درک و شناخت از خودم برسم)
آره، خلاصه توی خیلی از موفقیت ها همیشه گفتم من موفق شدم، با اینکه خدا کمک کرد ولی من بودم که انجام دادم
و این خیلی جای بحث داره و خیلی باریکه که اراده ما باید در مشیّت الهی باشی و اگر یه لحظه خدا به من اجازه نده من حتی نمیتونم اون کار رو کنم و توی همین جا ها
باز میگفتم من بالاخره اراده دارم و من دارم انجام میدم
ولی باید بگم نه
همین اراده من رو هم خدا داده
همین ذهنم رو هم خدا داده
همین قلبم رو هم خدا داده
همین ایده ها رو هم خدا داده
همین گرفتن خودکار و نوشتن رو هم خدا داده
همین خواب و بیدار شدنم رو هم خدا داده
و امروز خدا از زبان استاد که آیه 17 سوره انفال
رو گفت که:
{وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ}
شما آنان را نمىکشتید، خدا بود که آنها را مىکشت.
و آنگاه که تیر مىانداختى، تو تیر نمىانداختى، خدا بود که تیر مىانداخت
قشنگ انگار این جمله اومد نشست توی ذهنم که میگه
فکر نکن که تو تیر می انداختی نه نه نه تو تیر نمی انداختی، بلکه خدا بود که تیر می انداخت
این جمله قشنگ بهم گفت که میلاد جان، تو هیچ کاره ای پسر،
اگه داری راه میری، خدا داره تو رو راه میبره
اگه داری حرف میزنی خدا داره از طرف تو حرف میزنه
اگر ادرار میکنی خدا داره حرکتش میده
بچه ها یه لحظه بیاییم به فقط به دفع ادار توجه کنیم به صورت علمی
( دفع ادرار: پس از پرشدن مثانه، اعصاب دیواره آن تحریک و ادرار تخلیه میشود. گیرندههای مثانه به اعصاب مرکزی پیام میفرستند و پاسخ این پیام، تحریک انقباض دیواره مثانه است. سپس ادرار با بازشدن دریچه میزراه از بدن خارج میشود)
انصافا کدوم یک از این مراحل رو ما انجام میدیم؟؟؟؟
یه لحظه ادرار جمع میشه چه اذیتی میشیم
کی داره اینو به حرکت در میاره…
ﷲ اکبر
خدایا منو ببخش اگه در مقابلت تکبر داشتم.
خلاصه اون آیه بهم گفت:
تو هیچی نیستی پسر،
اگه خدا یه لحظه قدرتشو از تو بگیره تو هیچی نیستی،
خداست که از قدرت خلق کردنش بهت داده نه اینکه تو قدرت اختیار داری و داری خلق میکنی
نه، این قدرت اختیار رو از آن خودت ندون بلکه
از آن خداست و فقط به تو امانت داده
همین،
میگم خیلی جای بحث داره چون گاهی وقتا میگیم: من قدرت اختیار دارم دیگه به خدا مربوط نیست من اصلاً میخوام فلان کنم و بسار
ولی، باید فکر کنیم که همین قدرت اختیار و خلق کردن رو خدا از خودش به ما داده پس باید اعتبارشو بدیم به خدا نه به خودمون
من اینجوری حس میکنم گاهی وقتا ما در خیال خودمون میگیم که خب دیگه ما قانون رو میدونیم و هی هم قانون جذب میکنیم که دیگه باورها رو درست میکنم دیگه تمامه و خدا رو از معادله خارج میکنیم
ولی در صورتی که اگر خدا رو خارج کنیم از معادله
هر چقد هم بیاییم روی باور کار کنیم انگار داریم آب در هاونگ میکوبیم
یعنی
اینجوری که حتی میخواییم خودمونو به خدا ثابت کنیم که دیدی من با قانون جذب ثروتمند شدم و به پول رسیدم
و پول رو موفقیت رو از خدا جدا میدونیم
ولی در صورتی که اگر یه لحظه خدا نور رحمت و مهربانیشو از من برداره من هیچم و همون توانایی کار کردن روی ذهنم و کنترل ذهنم رو هم ندارم
همون خداونده که داره به من قدرت میده که ذهنمو کنترل کنم و همون خداوند منو با این قانون آشنا کرد
همون خداوند آگاهی های قبل از تولد رو به یادم آورد
همون خداوند یه چیز رو به یادم میاره و یه چیز رو از یادم میبره
میگم؛
واقعا یه مرز باریکی هستش بین درک این که خدا به من قدرت خلق داده و این که یادمون نره این قدرت همانا از آن خداست نه از آنِ ما که یه وقت غُرِّه نشیم در برابر خدا
و
من و فکر میکنم خیلی هامون در این دام میفتیم که یادمون میره این قدرت خلق رو خدا که خدا به ما داده و باید در برابرش فروتن باشیم
چون بلافاصله که یه موفقیتی بدست میاریم میگیم من بدست آوردم ناخودآگاه
و همین که تکرار میشه بعد اون آگاهی فراموش میشه که بابا، خدا بهت این قدرت رو داده که به اون رسیدی
همون[ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ] بوده
اصلا همه چی خودشه، او داره همه کار میکنه و همه چی در سیطره او هستش و ما جدا نیستیم از او
و من اینگونه میتونم بگم که خدا فقط میخواد از نگاه هر کدام از ما انسان ها، جهان رو مشاهده کنه بخاطره همین اثر انگشت هر کدام از ما با یکدیگر متفاوته و برای همین هر کدام از ما هیچ کدام شبیه به هم هدایت نشدیم به سایت استاد عباس منش، نه تنها به سایت استاد بلکه به خیلی چیزای دیگه،
و در نهایت این قدرت رو داده به ما، همون قدرت خلق کنندگی با ذهنمان ولی نه همه ی قدرت رو، که خودش تو قرآن میگه:
(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بى درنگ] موجود مى شود)
چرا همه قدرت رو نداده چون اگه همه قدرت رو میداد که مثل خودش در لحظه همه چی رو خلق کنیم که دیگه باید میلیارد ها خدا در جهان بود و ربّ واحد معنا پیدا نمیکرد
پس من باید قشنگ فکر خدا رو بخونم که،
خدا این قدرت خلق کنندگی رو به من داده از من میخواد که همیشه یادم باشه که این قدرت از آن خودشه نه از آن من
و اعتبارش برای خداست نه من
و فقط از من همینو میخواد که آیا واقعا یادم هست یا نه موقعی که پول خوب میسازم یادم میره میگم خودم ساختم
و من اعتراف میکنم که شاید خیلی وقتا به صورت ناخودآگاه مغرور شدم به دانش و اطلاعات و اون چیزایی که بدست آوردم و باید خیلی روی این مورد کار کنم چون
اگه یادم بره اوضاع بر من سخت میگذره و شرایط بد میشه و تقلا میکنم
و بارها اتفاق افتاده برام
و یاد شعر مولانا میفتم که میگه:
*قطرهٔ دانش که بخشیدی زِ پیش
متصل گردان به دریاهای خویش
*قطرهٔ علمست اندر جان من
وارهانش از هوا وَز خاک تَن
*پیش از آن کین خاکها خَسْفَش کنند
پیش از آن کین بادها نَشْفَش کنند
*گر چه چون نشفش کند تو قادری
کش ازیشان وا سِتانی وا خِری
*قطرهای کو در هوا شد یا که ریخت
از خزینهٔ قدرت تو، کی گُریخت
*گر در آید در عَدم یا صد عَدَم
چون بخوانیش او کُنَد از سر قَدَم
.
.
.
و خیلی قشنگ میگه که من قطره ای علم دارم و خیلی ادعام میشه و فقط میگم من من من
و یادم میره که بگم علم تو، علم تو، علم تو
که
یادم میره بگم خدایا این علم اندکی که بهم دادی رو وصلش کن به علم بینهایتت
، آره یادمون میره
من خودم اولین نفر هستم و اعتراف میکنم که یادم میره و چوبش رو هم خوردم و با مخ خوردم زمین، دم خدا هم گرم که گوشمو میپیچونه و یادم میاره که اعتبار رو بدم به خودش
ولی یه اعترافی رو بکنم و همه ما هم تجربه کردیم
وقتی که خاشع هستیم در برابرش و میگیم اعتبار همه چی زندگیم ماله تو
اصلا همه چی مثل هلو بپر تو گلو توی زندگیمون رخ میده
خودش مشتری میاره
راحت قبول میکنه
راحت هزینه میکنه
راحت میره
چرخ زندگی راحت و روان حرکت میکنه
ولی وقتی یادمون میره فقط داری میجنگی و تقلا میکنی ولی وقتی رها میکنی و تسلیم هستی میگی نمیدونم و تو میدونی و من از هر خیری که از تو بهم برسه من سخت فقیرم همه چی خود به خود درست میشه
،
دقیقا مفهوم تسلیم و رهایی همون خاشع و متواضع بودن در برابر خداست!
و این جمله استاد کاملاً درسته که میگه:
اگر در برابر خدا خاشع و متواضع نباشی حتی اگر کار ها رو خوب پیش ببری مطمئن باش که نتیجه اش بد میشه
و این دقیقا راسته،
زمان هایی که توی کارم با عقل ناقص خودم که هیچی نمیدونه و فقط تجربیات الکی داره و با تجربیات آمار و بازار میخوام پیش میرم و فکر میکنم که کارمو دارم عالی انجام میدم و میگم من میدونم و این مسیر درسته که من میگم
یا نتیجه نمیگیرم یا نتیجه اش بد میشه که به ضرر من میشه و بعد میگم اقا من تسلیم خودت ببر جلو و اصلاً به یه طرز معجزه اسایی درست میشه
یعنی یکی از ضعف های خودم هستش که خیلی باید کار کنم روی این موضوع
و میدونم که الکی این فایل برام آماده نشد که درس متواضع بودن رو بهم یاد بده
خدایا دمت گرم که گوشمو پیچوندی اگر نفهمیدم بازم بپیچون تا یادم نره که؛
قدرت دست کیه، از کی باید دریافت کنم، به کی باید بگم چشم،
و استاد قانون خشوع در برابر خدا خیلی عالی کار میکنه، توی نوشتن همین کامنت بودم که یهو دیدم یک از مالکین بهم پیام داده که آقای آمای روی این واحد من کار کن، نمیدونم شماره منو از کجا داشت و فقط کافیه یه ذره بگی من تسلیمم و متواضعم در برابر تو، اینجوری نعمت میفرسته حالا ببین اگه در تمام مواقع متواضع باشم
چی میشه زندگیم
، خیلی باید روی این موضوع کار کنم، نقطه ضعف منه…
و باید هر روز صبح مثل شما به خودم و به خدا بگم که من هیچی نیستم هرچیه از تو هستش
.
.
.
خدایا شکرتتتت واقعا…
.
توی این نوشتن کامنتم یاد حرف های حسین بی علی
توی روز عرفه با خدا میفتم به نظرم جاش هستش که بیارم قسمتی از نوشته رو که چگونه با فروتنی تمام و با خشوع کامل به خدا میگه:
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
اقرار کنندهام که تو پروردگار منی و بازگشت من بهسوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صُلبها جایم دادی، درحالیکه از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سالها ایمنی بخشیدی
.
همواره کوچکننده بودم از صلبی به رحمی، در ایام گذشته و قرنهای پیشین، از باب رأفت و مهربانی و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنانکه پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیام آوردی به خاطر آنچه در دانش و آگاهیات برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکیهای سهگانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی
.
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار پدید آمدنم را به من واگذار نکردی، سپس برای آنچه در دانش و آگاهیات از هدایتم گذشته بود مرا کامل و آراسته به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره نگهداریام نمودی و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایهها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاریام گماشتی و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتریای مهربان،ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم
.
نعمتهای کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجّتت را بر من واجب کردی، به اینکه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیدههای نو و شگفت پدید آوردی بیدارم کردی، به سپاسگزاری و یادت آگاهیام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب ساختی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودیات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و مهربانیات بر من منّت نهادی
.
سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدیای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمتبخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل کردی و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانیام فرمایی و اگر به سپاسگزاریات برخیزم بر نعمتم بیفزایی
.
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت بهسوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفرینندهای و بازگردانندهای و ستودهای و بزرگواری، نامهایت پاک و نعمتهایت بزرگ است، خدایا کدام یک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدام یک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاهای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی میدهم به حقیقت ایمانم
.
و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بیشائبه روشن و صادقانهام و اندیشهها و خیالات پنهان درونم و آویزههای راههای نور چشمم و چینهای صفحه پیشانیام و روزنههای راههای نَفَسم و پرّههای نرمه تیغه بینیام و حفرههای پرده شنواییام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکتهای سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آروارهام و محل روییدن دندانهایم
.
و جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته و پیهای شاهرگم و آویختههای پرده دلم و قطعات کنارههای کبدم و آنچه را در برگرفته غضروفهای دندههایم و جایگاههای مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداریام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم
.
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانیات بدبختم مکن و خیر در آنچه مقرر کردی را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی آرزو نکنم
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
.
.
.
خیلی باید عمیق بشیم به شناخت خودمون و هر چقد خودمون رو بیشتر بشناسیم متواضع تر میشیم در برابر خدا و
تمام مغرور بودن ما در برابر خدا از عدم شناخت موجودیت ماست
/«من عرف نفسه عرف ربه؛ هرکس خود را بشناسد پروردگارش را خواهد شناخت.»/
خدایا من را هدایت کن به سمت شناخت خودم تا در پیشگاه تو خاشع تر باشم
.
.
.
استاد ممنونم ازین فایلی که آماده کردی بسیار عالی بود و برای این لحظه از زندگیم بود و درس هایی برام داشت، تا یاد بگیرم در برابر خدای خودم متواضع تر باشم
.
عاشقتونم رفقا…
ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم!
سلام میلاد جان
سپاسگذارم هستی
سپاسگذارم مکتوب میکنی لذت بردم
کامند شما یه دوره بود سپاسگذارم دوست خوبم
سپاسگذارم
این نوشتن کامنتم یاد حرف های حسین بی علی
توی روز عرفه با خدا میفتم به نظرم جاش هستش که بیارم قسمتی از نوشته رو که چگونه با فروتنی تمام و با خشوع کامل به خدا میگه:
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
اقرار کنندهام که تو پروردگار منی و بازگشت من بهسوی تو است، وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از آنکه موجودی قابل ذکر باشم و مرا از خاک پدید آوردی، سپس در میان صُلبها جایم دادی، درحالیکه از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سالها ایمنی بخشیدی
.
همواره کوچکننده بودم از صلبی به رحمی، در ایام گذشته و قرنهای پیشین، از باب رأفت و مهربانی و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر، آنانکه پیمانت را شکستند و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردی، ولی زمانی به دنیام آوردی به خاطر آنچه در دانش و آگاهیات برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادی و پیش از آن هم با رفتار زیبایت و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی، در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکیهای سهگانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی
.
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی و چیزی از کار پدید آمدنم را به من واگذار نکردی، سپس برای آنچه در دانش و آگاهیات از هدایتم گذشته بود مرا کامل و آراسته به دنیا آوردی و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره نگهداریام نمودی و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی و دل دایهها را بر من مهربان نمودی و مادران پرمهر را به پرستاریام گماشتی و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی و از زیادی و کمی سالمم داشتی، پس تو برتریای مهربان،ای بخشنده تا آنگاه که آغاز به سخن کردم
.
نعمتهای کاملت را بر من تمام کردی و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی تا آفرینشم کامل شد و تاب و توانم معتدل گشت، حجّتت را بر من واجب کردی، به اینکه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیدههای نو و شگفت پدید آوردی بیدارم کردی، به سپاسگزاری و یادت آگاهیام دادی و طاعت و عبادتت را بر من واجب ساختی و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن خشنودیات را بر من آسان کردی و در تمام این امور به یاری و مهربانیات بر من منّت نهادی
.
سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدیای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمتبخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل کردی و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانیام فرمایی و اگر به سپاسگزاریات برخیزم بر نعمتم بیفزایی
.
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت بهسوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفرینندهای و بازگردانندهای و ستودهای و بزرگواری، نامهایت پاک و نعمتهایت بزرگ است، خدایا کدام یک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدام یک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالی که پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاهای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی میدهم به حقیقت ایمانم
.
و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بیشائبه روشن و صادقانهام و اندیشهها و خیالات پنهان درونم و آویزههای راههای نور چشمم و چینهای صفحه پیشانیام و روزنههای راههای نَفَسم و پرّههای نرمه تیغه بینیام و حفرههای پرده شنواییام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکتهای سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آروارهام و محل روییدن دندانهایم
.
و جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته و پیهای شاهرگم و آویختههای پرده دلم و قطعات کنارههای کبدم و آنچه را در برگرفته غضروفهای دندههایم و جایگاههای مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداریام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم
.
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان و به نافرمانیات بدبختم مکن و خیر در آنچه مقرر کردی را برایم اختیار کن و به من در تقدیرت برکت ده تا شتاب آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی آرزو نکنم
꧁꧁꧁
سلام خدمت استاد عزیزم
همین دیشب بود طبق قرار همیشگی 12 به بعد با تجهیزات گرمایی زیاد رو پلهها نشستم و آسمون شب رو نگاه کردم ستاره خوشه پروین و تیرکمان خیلی دور شده بودن البته که ما از اونها دور شدیم اونها که جای خودشونن
خلاصه رندم نرم افزار قرآنی رو پلی کم زدم و سوره روم اومد
وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِهَا ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ ﴿٣6﴾
و هرگاه به مردم رحمتی [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنیت] بچشانیم به آن شادمان می شوند، و چون به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیب و گزندی به آنان رسد، ناگهان ناامید می شوند. (36)
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿٣٧﴾
آیا ندانسته اند که خدا رزق و روزی را برای هرکه بخواهد فراخ و گشاده قرار می دهد و [برای هر که بخواهد] تنگ می گیرد؟ یقیناً در این [برنامه] نشانه هایی است برای مردمی که ایمان دارند. (37)
واقعا هرچه تضاد و ناخواسته که تو زندگی میبینم به خاطر باورهای خودمه به خاطر اینکه سمت خودمو هنوز خوب انجام ندادم، باز هم خدا خیلی به من لطف داره و صبر کم منو میبینه و قلبم رو آروم میکنه و هرچی خوبی و لطف همه از سمت اونه از دست من کاری بر نمیاد ،اصلاً ذهن محدود من وقتی فکر میکنم این کسب و کاری که در پیش گرفتم رو چطور به اینجا رسوندم خطا میده چون کدوم از کارهام طبق برنامهای که خودم چیده بودم پیش نرفت و وقتی به او اتکا کردم میانبر ها رو نشونم داد ،بهم شجاعت و جسارت داد منی که کوچکترین تجربه ای نداشتم آدمهای باتجربه ای رو سر راهم گذاشت که از اونها کلی یادگرفتم
دقیقاً همین صحبتهای تو این فایل رو من دیشب با خدای خودم داشتم
خدایا من که کسی رو نمیشناسم ،این آدمها رو تو پیدا کردی ،تو راه حل ها رو بهم گفتی خدایا من که تجربهای ندارم تویی که اسمم رو در این صنف سر زبون انداختی
خدایا به خاطر نیروهای ماهر و کاربلد و خوش قولی که دارم سپاسگزارم ،بعد تو ذهنم اومد که در واقع همونها که بابتشون از خدا سپاسگزاری هم خودش هستن در واقع کار تو رو داره خدا انجام میده خداست که به آنها نیرو و توان میده ،خداست که به ذهن اونها ایده میده ،خداست که زمان رو تنظیم میکنه، خداست که کارها رو برای تو آسون کرده
تا همین دو ماه پیش کارم سخت پیش میرفت ،تایمی برا خودم نداشتم و مدام تکرار میکردم خدایا منو آسون کن برای آسونیها
و الان چند وقتی هست که همون جایی که میخواستم هستم ،تایم دارم که فایلها رو با حوصله بنویسم وچند بار گوش کنم ،تایم دارم که نکات کلیدی فایلهای رایگان و تجربههای ارزشمند دوستان در کامنتها رو هم بنویسم،برا پسر عزیزم وقت کافی بزارم که همش میگفت :مامان احساس میکنم توجهت به من خیلی کم شده.
و من کاری برای این آسونی نکردم هیچ ایده خاصی نداشتم فقط خواستم و فقط از او خواستم,به بقیه ،به ایده هام تکیه نکردم ،ذهنم رو خاموش کردم وفقط گفتم خدایا خودت آدمای کار بلد و خوش قول رو به سمت من هدایت کن،خدایا منو آسون کن برای آسونی ها
به این نتیجه رسیدم که اونهایی که خدا رو ندارند پس چی دارن!.
چون واقعاً همه چیز اونه ،چطور بدون اون کارهام پیش ببرم،زندگی کنم
چطور بدون اون تو این دنیا دوام بیارم و بتونم حرکت کنم
با تنهایی اوکی هستم ، اما از تنهایی بدون خدا خیلی میترسم ،خیلی احساس بیکسی و رها شدگی میکنم
الان هم که کامنتم رو دارم مینویسم زیر آسمون پر از ستاره هستم ،چقدر اینجا بهم آرامش میده،حس میکنم کل ستارهها تو همین محدوده بالاسر خونه ما جمع شدند اصلادوست دارم اینجوری فکر کنم ،که همونطور که خاطر خدا خیلی برام عزیزه خاطر من هم براش خیلی عزیزه خیلی حس خوبیه..
سلام میکنم خدمت استاد، خانم شایسته و تمام دوستان عزیز
موضوع این فایل چقدر مناسب حال و هوای چند روز اخیر من بود
تسلیم خدا بودن
در واقع گفتن اینکه من تسلیم خدا هستم آسونه
اما عمل کردن به اون کنترل ذهن زیادی رو میطلبه
کار سختیه در زمانی که هیچ چیز به نفع تو نیست و هیچ نشانه ای از خواسته است نیست
بگی: من تسلیم پروردگار ام
قطعا او در بهترین زمان من رو به خواسته هام میرسونه
گفتن این جمله کار هرکسی نیست
چون هرکسی نمیتونه به اون ایمان بزرگی که حضرت ابراهیم داشت برسه
و در جایی که خداوند بهش میگه:
زن و فرزندت رو توی بیابون بی آب و علف رها کن
قبول کنه و خودش رو تسلیم فرمان خدا قرار بده
برنامه خدا همیشه جوریه که هیچکدوم از ما نمیتونیم ازش سر در بیاریم
فقط باید به هرچی که بهمون میگه بی چون و چرا عمل کنیم
چون ما نمیدونیم خداوند چه پلنی برامون داره
ما باید همواره این آیه رو تکرار کنیم:
رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
پروردگارا من به هر خیری که برایم بفرستی سخت نیازمندم
و در برابر تمام اتفاقاتی که برامون میافته تسلیم خداوند باشیم چون که معلوم نیست پشت اتفاقات به ظاهر بد چه نعمت های بزرگی هست
و برای تسلیم بودن نیاز به کنترل ذهن قوی داریم و در زمانی که همه سعی بر نا امید کردن و نجوا ها در حال بدتر نشان دادن اوضاع است
ایمان خودمون رو نشون بدیم و به تمام آنها پشت کنیم و به معنای واقعی تسلیم خدا باشیم
و
قطعا خداوند بعد از نشان دادن ایمان
نعمت هارو وارد زندگیمون میکنه و این
در واقع امتحانی است که جهان از تو میگیره و با وارد کردن ناخواسته ها به زندگیت ایمانت رو میسنجه
همونجا که خداوند در قرآن میگه:
أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لایُفْتَنُونَ
آیا مردم گمانکردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رهامىشوند و آزمایش نخواهند شد؟
و اینجاست که استاد میگه
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
اگر ما ادعای ایمان داشتن میکنیم باید در روزهای سخت اون رو در عمل نشون بدیم و تنها گفتن این جمله هیچ چیز رو رقم نمیزنه
برای همتون ایمان محکم و تسلیم در برابر پرودگار رو آرزومندم
امیدوارم که همه ما بتونیم ایمانمون رو در عمل نشون بدیم
و در برابر تمام ناخواسته ها صبر پیشه کنیم و با تسلیم خداوند شدن درهای نعمت و رحمت رو به روی خودمون باز کنیم
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی
سلام به همه دوستان محترم
از اون فایل های ناب که باید صدها بار گوش کرد و به خودمون یادآوری کنیم تا به عمق اون بهتر و بهتر پی ببریم
عاشق شنیدن مباحث توحیدی و صحبت های از جنس هدایت هستم
زیباترین و آرامش بخش ترین مبحثی که همیشه حال آدم و خوب میکنه ، شنیدن مباحث توحید هست ، اونم از زبان استاد عزیز
واقعا توحید پایه همه چیز هست و توحیدی بودن در همه مسائل باز کننده دروازه نعمت ها و برکت ها به زندگیمون
این فایل یه حال خوبی به آدم میده ، در واقع همیشه شنیدن از توحید حال آدم و خوب میکنه ، جنس این آگاهی همیشه آرامش زا هست
نمیخوام کلیشه بگم ، ولی برای من این فایل دقیقا زمانی اومد که بهش نیاز داشتم و وسط یک چالش تو زندگیم هستم و در مورد موضوعی نمیدونم چه مسیری و انتخاب کنم و سر یه چند راهی قرار گرفتم ..
وقتی به موضوع از این زاویه نگاه میکنم ، می بینم چقدر توحیدی بودن و غرور نداشتن و اعتبار همه چیز و به خدا دادن و فروتن بودن و تسلیم بودن ، میتونه زود توسط انسان فراموش بشه ..
استاد جان من لذت میبرم و تو دلم با ذوق شما رو تحسین میکنم که این مورد و در عمل چقدر خوب انجام میدین و به عنوان یه الگو به شما نگاه میکنم
شما یک الگوی عالی هستید برای عمل به الهامات خودتون و تحسین شما و نتایج عالی تون ، حال منو عالی تر میکنه..
الله اکبر از این دقت بی نظیر قانون و درک فکر خداوند که هر روز دارم بیشتر و بیشتر با حرکت در این مسیر ، آگاه تر میشم و لذت میبرم
خدایا سپاسگزارم که پیام خودت و از طریق دستان زیبای خودت برای ما میفرستی..
وقتایی که تونستم اینجوری فکر کنم که من نمیدونم و اعتبار همه چیز و بدم به خداوند و سعی کنم و فقط سعی کنم فروتنی بیشتری داشته باشم و از منم منم هام فاصله بگیرم ، اگر من یک قدم خودمو بهبود دادم ، خداوند هزار قدم به سمت من اومده و کارام و انجام داده ، و یا وقتی تو یه مسئله گیر کرده بودم ، واقعا چرخ دنده های زندگی و برام روان تر کرده .
و مدت ها دنبال سوالاتی بودم در مورد این مباحث که چرا همیشه هدایت نمیشم !
این فایل خیلی دقیق همه جواب های منو داد ، در واقع همیشه هدایت جریان داره ، ولی ما پذیرا نیستیم و باورش نداریم و گاهی انقدر غرور داریم و در مقابل منبع هستی فروتنی نداریم و تسلیم نیستیم که صدای واضح هدایت و نمیشنویم ..
مگه ما برای پلک زدن ، گردش خون ، هزاران فعل و انفعالاتی که تو بدنمون انجام میشه تا در نهایت به انرژی تبدیل بشه ، کاری انجام میدهیم ؟
مگه برای انتقال پیام های عصبیمون توسط نورون های مغزمون کاری انجام میدهیم ؟
به تک تک اعضای بدنمون و عمل اون ها که نگاه میکنیم ، میبینیم صاحب این اتفاقات کس دیگه ای هست ، و ما چقدر زود یادمون میره اینارو !
وقتی چند وقت پیش تو بارندگی در اتوبان پشت یک کامیون داشتم حرکت بودم و یه حسی بهم گفت از لاین وسط برو لاین سرعت ، خیلی عجیب بود ، من معمولا لاین سرعت رانندگی نمیکنم ، مگه برای سبقت یا مورد دیگه ای ، من مقاومت نکردم ، گوش دادم و رفتم لاین سرعت و چند ثانیه بعدش صدای جیغ ترمز و ایستادن خودروها و پشت سرم تو آینه دیدم ،
شوکه شده بودم و خیلی حس عجیبی بود برام
ولی خیلی موقع ها هم ، تو خیلی جاها ، هدایت و الهام اومده و من نشنیدم و ضربه اونو خوردم
و این دیدگاه چقدر زیباست که بگیم : خدایا شکرت که وقتی من داشتم از مسیر منحرف میشدم و انقدر در نادانی بودم که به حالت عادی متوجه نشدم دارم راه خودمو اشتباه میرم ، تو لطف کردی و برای من یک تضادی و پیش آوردی که به ظاهر یه سیلی از سمت تو بوده ، ولی سیلی که طعم شیرینی داره و همراه با بوسه بر پیشانی هست و چقدر جلوی ضررها و اتفاقات ناگوار و بعدش برامون گرفتی
خیلی موقع ها اینو فهمیدیم و به میزانی که فهمیدم ، نتیجه گرفتم و خیلی موقع ها هم نفهمیدیم و درس اونو گرفتم ..
چقدر صفت بخشنده و مهربان و رئوف بودن به خداوند میاد ، چون معیار و پیمونه ای که داره تا با اون غرور و تکبر و نافرمانی ما رو اندازه بگیره , هیچ وقت با پیمونه زمینی نبوده ، و همیشه لطفش شامل حال ما بوده ، چقدر آبروی ما رو خیلی جاها خریده که خودمون هم متوجه اون نبودیم و فکر کردیم کار خودمون بوده و اعتبارش و دادیم به خودمون ، چقدر هوای ما رو داشته و ما فکر کردیم ما توانا هستیم و ما باهوش هستیم و امان از این شرک علنی و خفی ..
مثالی که برا خودم میزنم همیشه اینه که ، در ساده ترین و باور پذیر ترین حالت ذهنی ما ، خداوند داره کره زمین و که وزن اون تیلیاردها تیلیاردها تن و یا خیلی خیلی بیشتر هست و به صورت معلق تو هوا و در یک فضای خلا نگه می داره و مدیریتش میکنه ، حالا همینو تعمیم بدیم به خورشید و کره های دیگه و منظومه و کهکشان های دیگه …
دل آدم میریزه از این قدرتی که جاریه و این مهربانی و بخشندگی که در آن واحد با داشتن اون قدرت بر زندگی ما حاکمه
به خاطر این میگم این صفت ها و صفت های خوب و خالص فقط مال خداست ، چون هیچ انسانی نمیتونه اگه با این حجم قدرت ، جای خدا باشه ، عدل ، مهربانی ، بخشندگی ، رأفت و عدل و … به این دقت با قوانین بدون تغییرش جاری کنه در زندگیمون
خداوند در آیه 63 سوره فرقان می فرماید :
« وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا »
« و بندگان (خاص) رحمان، کسانی هستند که با فروتنی (و آرامش) بر زمین راه می روند، و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب قرار دهند (و سخنان نا بخردانه و ناسزا گویند) به آنها سلام گویند (و از آنها روی می گردانند) »
و همینطور در آیه 146 سوره اعراف می فرماید :
« سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لَا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ »
« من آنان را که در زمین به ناحق کبر و بزرگمنشی کنند از آیات خود رو گردان و معرض خواهم ساخت، و اگر هر آیتی بینند به آن ایمان نیاورند و اگر راه رشد و هدایت یابند آن را نپیمایند و اگر راه جهل و گمراهی یابند آن را پیش گیرند. این (ضلالت آنها) بدین جهت است که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل و معرض بودند »
و چقدر خداوند زیبا با این مثال ها در مورد اهمیت فروتنی و دوری از کبر و غرور ، راه را به ما نشان داده و فروتنان را کسانی دانسته که رحمت و هدایت خود را شامل حال آنها می کنه
با تشکر و سپاسگزاری از استاد خوش تیپ و دوست داشتنی برای تهیه این فایل الماس وار و ارزشمند و به اشتراک گزاری این آگاهی های ناب برای ما
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای این مسیری که در اون هستم
امیدوارم بتونم به بهترین شکل به این موارد عمل کنم و شاگرد خوبی باشم
دوستون دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته عزیزم
ممنون از استاد عزیزم. که برایم یاد آوری کردی .که بدونم انچه که در مسیر هدایت قرار گرفتم خدا بوده که هدایتم کرده من فقط یه درخواستی ارسال کردم من فقط یه اشاره کوچولویی کردم. این خدا بوده که همه کارها رو انجام داده
استاد عزیزم امروز بلند شدم وبه دلم افتاد که حنیفه ایا شده که هر بار از خواب بیدار بشی احساس کنی که خدا هست نگران نباش . اما دیدم که هر بار. بیدار میشوم عادی و معمولی به زندگی نگاه میکنم و شور و شوق ندارم سعی میکنم که در طول روز شور وشوق ایجاد کنم وبه طور پی در پی احساس خوشبختی و سر زندگی برام ایجاد نمیشه چون کم کاری از خودمه هدف هایی رو مشخص کردم که تا میتونم قدم بردارم حتی قدم هایی کوچک برای نزدیکی به خدای خودم ومن بعد از سه سال تمام نماز رو ترک کرده بودم هر چند که هر کسی یه جور نماز میخونه اما من تصمیم گرفتم که حتما یه موقع مشخصی یه چند دقیقه ای خودم رو مجبور کنم که همه کارها رو رها کنم و نماز رو بخونم وبه تک تک کلماتی که دارم به زبان می اورم !!ایمان بیاورم به سوره حمد که اصل توحید به سوره توحید که باز هم همه چیز خدایه و خدا یکه و تنهایه به عمق کلمات بروم که دارم چی بر زبان میآورم.
وبهش بگم که خدا تو دانایی تو بسیار بخشنده ای . تو وهابی .ودعای قنوتی که دارم به زبان می آورم یعنی دارم از خدا میخواهم که هدایتم کنه از شر شیطان نجاتم بده در دنیا و اخرت خیر نصیبم کنه . وچه قدر احساس قدرت کردم که تونستم یه حرکتی بزنم و واقعا پایبند به تصمیمی که گرفتم باشم چون به خدا گفتم خداجونم من این جوری با تو حال میکنم. اما باز هم باید تو من رو پایبند کنی اما باید تو ثابت قدمم نگه داری. اما باید تو هدایتم کنی اما باید تو من رو آنی و کم تر از آنی من رو به خودم واگذاری نکنی . من کاری به این ندارم که نماز رو هر کس چه جوری میخونه حرف من با خودم اینه که حتما یه عملی انجام بدم و خدارو شکر خوشحالم از این بابت که تونستم از تاریخ 28/10/1402تا الان نمازم رو صبح ظهر وشب حتما بخونم وبا خدا حرف بزنم .هر چند که همیشه باید در حال نماز و شکرگزاری از خدا باشیم اما من وقت تعین کردم چون خودم روزی بود که اصلا یادم نمیومد سپاسگزاری کنم یا با خدا رازو نیاز کنم از خدا هدایت خواستم و خدا هم دوست داشت که اینجوری به درگاهش بروم وازش هدایت بطلبم این جزو هدف هایی بود که در دفترم نوشتم ویک هدف دیگه اینکه گفتم خدایا تو به من بگو چه زمانی دوازده قدم رو تهیه کنم . ومنتظر هدایتشم اما خیلی امادگی پیدا نکردم چون ذهنم بسیار محدود شده که من هیچ درامدی ندارم اخه از کجا پولش جور میشه و اینکه از صحبت های استاد عزیز از زبان خدا فهمیدم که من شرک ورزی میکنم .چون دارم خدا را ناتوان میبینم ومیگم ممممننننن باید از کجا پولش رو جور کنم .
استاد عزیزم من دقیقاً از تاریخ 28دی نماز خوندن رو جزو هدفم نوشتم و وخیلی چیزای دیگه اومدم تو سایت وگفتم برم نشانه امروز رو بزنم خدا برام چی داره استاد عزیزم دوره دوازده قدم اومد به خدا قسم رفتم رو دوره قانون افرینش کلیک کردم که بیاد بالا چه توضیحاتی در موردش دادین اما اون صفحه اصلا باز نشد به خدا راست میگم چند بار زدم روش نشد اما دوباره اومدم برگشتم رو سایت باز در مورد دوره دوازده قدم یه فایل به چشمم خورد اشک از چشمم روانه شد که ببین چقدر قشنگ من رو هدایت میکنه اما من با شرک ورزی ام مانع دریافتش شدم .
با این فایل دوباره به خودم اومدم که فقط خودم رو متلقا تسلیم خدا کنم .
بگم خدایا من تعهد میدهم که هر چه از سوی تو به من الهام بشه بی برو برگرد بپذیرم و انجامش بدم از اون یه ماه میگذره از خدا میخوام واقعا دوره دوازده قدم رو هدیه بده و از اون اگاهی های ناب استفاده کنم. من هیچ محصولی نتونستم خریداری کنم اما از فایل های رایگان زیادی استفاده کردم شکر خدا هر کدوم رو وحی منزل پذیرفتم ازش جواب گرفتم .پس من تسلیمم خدایا خودت هدایتم کنم و من رو به خودم وامگذار . خدایا تو به من بگو. تو من رو هدایت کن. تو ایده های الهامی را برای دریافت دوره دوازده قدم سر راهم بگذار . من ناتوانم هر چه دارم از تو دارم.
سلام
به حنیفه خانم
چه کامنت قشنگی نوشتین
من هم متأسفانه الان چندین ساله که نماز رو گذاشتم کنار
اما این کامنت شما تلنگری شد برام
راست میگین من هم دوست دارم بدون اینکه در ساعات مشخص نماز بخونم شکرگزاری کنم اما خیلی از اوقات که زندگی بر وفق مراد هست یادم میره
اما به محض اینکه به مشکلی میخورم یاد خدا میفتم،
بهترین کار همینه که شما انجام میدین وقتی در ساعاتی از روز خودمون رو مجاب کنیم که نماز بخونیم و به معنای اون توجه کنیم و باور داشته باشیم که خداوند داره ما رو میبینه
احساس خوبی پیدا میکنیم و به قول استاد احساس خوب مساویه با اتفاقات خوب
من هم با خوندن کامنت شما دوست خوبم تشویق شدم که نماز خوندن رو شروع کنم و امیدوارم خداوند یاریم کنه که بتونم انجامش بدم،
در مورد دوازده قدم هم درست گفتین باید تسلیم باشیم و زور نزنیم که چیزی رو بدست بیاریم خداوند خودش در زمان مناسب هدایتمون میکنه
با تشکر از شما دوست عزیز که چنین کامنت زیبایی گذاشتین
بهترین ها رو براتون آرزومندم
خدارو شاکرم که بعد از نوشتن کامنت برای شما پا شدم و بعد از چند سال نماز صبحم رو خوندم و احساس خیلی خوبی بهم دست داد
فقط خواستم این احساس خوب رو با شما شریک بشم که اومدم و زیر کامنتم اضافه کردم
ممنون که موجب شدین به این احساس خوب برسم
ممنون از لطف شما من همون لحظه که هر چی به ذهنم میرسه مینویسم .ولی خیلی از بچه های سایت فک کنم دوست نداشتن این صحبت ها رو هر کسی به یه نحوی نماز میخونه واَقِمِ الصلاه واتوالزکاه به پا دارید نماز را وبپردازید زکات را .نماز به معنی واقعی کلمه یعنی حضور قلب داشتن در برابر خدا. توجه کردن وسپاس گزاری کردن از خدا ، ببین چقدر در مورد نماز ما رو اشتباه فهموندن که به قول استاد که میگه هر چی فکر میکنم به ما گفته بودن چطوری وضو بگیر چطوری خم و راست شو چطوری ذکر ها رو بگو اگر درست نگی گناه کردی باید از اول نماز بخونی توحید و خدا پرستی که یاد ندادن همین کار ها باعث شده که ما از نماز واقعی دور بشیم . خداوند با هر زبانی که باهاش صحبت کنیم میفهمه و میشنوه پس ادم باید اون جوری نماز به پا داره که حال خودش با خدای درونش ارتباط برقرار کنه و احساس رضایت کنه وسبک شه نه این که چهار بار دولا و راست شه یعنی نماز .من که سعی دارم هر بار کیفیت نماز خواندنم رو بالا ببرم وبیشتر درک کنم و احساس آرامش تمام وجودم رو فرا بگیره نه اینکه عذاب وجدان داشته باشم و از ترس گناه برم نماز بخونم نه
من از سر شوق و اشتیاق و ملاقات با جان جانان سر سجاده ام حاضر می شوم.واز خدا هدایت می طلبم .
اقای نیکوی عزیز من برای اینکه یک کار عملی انجام داده باشم گفتم نماز بخونم هر کسی یه جوری راحت تره
بابای من همیشه یک مثالی داشت برا نماز خوندن
میگفت یه چوپان بوده که بز و گوسفند داشته این هر موقع که سر ذوق میومده میرفته یه گوشه ای مینشسته و این جوری با خدا حرف میزده که بسم الله الرحمن الرحیم
قل و بز و قل و میش اما قل هوالله در پیش . بعد یه مردی این رو میبینه و میگه تو داری اشتباه نماز میخونی خدا این نمازت رو قبول نداره وهمون جا مرد ناراحت میشه و دیگه این نماز رو نمیخونه . بعد دو سه روز باز همون مرد با چوپان ملاقات میکنه میگه من یه شب خواب دیدم که خدا خیلی از من ناراحت شده و گفته که چرا با این حرفت اون بنده ام رو رنجوندی که اون دیگه احساس شرمندگی میکنه بیاد با من حرف بزنه اون با همون لحن نماز میخونده و س
پاس گزاری میکرده. هر چی بوده ولی باز در نمازش میگفته خدا پیش از بز و میش منه .
البته من نمیدونم که آیا این داستان چقدر سند داره یا نه ولی خدا وکیلی همین ام هست که با هر زبانی که دوست داری با خدا حرف بزن و خدا رو یاد کن
نه از سر ترس از گناه و جهنم .
سلام عزیزم
این داستان واقعی است وبرگرفته از دفتر دوم مثنوی مولانای جان است
و مربوط به حضرت موسی بود که هنگامی که شبان با خداوند راز و نیاز میکرد اورا قضاوت کرد و بعد مورد باز خواست خداوند قرارگرفت توبه کرد واز شبان معذرت خواست.
و منظور این است که دیگران را قضاوت نکنیم وهرکسی خداوند را باظرفیت وجودیش درک میکند و ما حق نداریم کارهای دیگران و عبادات آن هارا قضاوت کنیم چه بسا که آن ها بهتر از ما به خداوند نزدیک باشند
موفق باشی دوست عزیزم
ممنونم از لطف شما اعظم خانم عزیزم
چقدر خوشحال شدم که برا کامنت من وقت گذاشتید وجواب تون رو برام ارسال کردید.
مممنون که با مدرک جواب دادید مثال بابام برام باور پذیر تر شد چون واقعا میگفت حضرت موسی بوده و چون من ادرس دقیقی نداشتم چیز بیشتری ننوشتم .
استاد عزیزمون همیشه میگن یا حرفی نزنید واگر چیزی خواستید بگید اول بدونید از کجا اومده بعد با مدرک حرف بزنید .
ممنون از شما
حالا که ادرس رو گفتید میرم واقعا مطالعه میکنم
بنام خدای زیباییها
سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همراهان سایت استاد عباسمنش
الان که خوب فکر میکنم میبینم تا زمانیکه از خدا میخواستم که کارها رو برام آسون کنه و تا زمانیکه نعمتها رو از جانب خدا میدونستم و به خودم مغرور نبودم و به فکر فخر فروختن و خودنمایی نبودم کارها برام براحتی انجام میشد.
اما از زمانیکه مورد تعریف و تمجید دیگران قرار گرفتم بخودم غره شدم و در تله ذهن گرفتار شدم و با خودم برای هرکاری دو دو تا چار تا میکردم دیگه از پیشرفت خبری نبود بلکه هر چه بیشتر حساب کتاب میکردم در آخر یه چیزی باعث میشد زحمت هام به نتیجه نشینه و کارهام و سرمایه گذاری هام ضرر ده شد.
یادمه در زمانیکه تازه خودم رو پیدا کرده بودم و 16 یا 17 سالم بود، همیشه صبح که میخواستم از در خونه بیام بیرون زیر لب میگفتم خدایا به امید تو، نه به امید خلق روزگار و واقعا به این اعتقاد داشتم که خداست که کارها رو برام آسون میکنه و در کارها توکل میکردم به الله
برای همین همیشه کارها بر وفق مرادم پیش میرفت و تا سن حدود سی سالگی همیشه رو به جلو و پیشرفت بودم،
اما به مرور زمان خدا رو فراموش کردم و در دام شیطان افتادم و فکر میکردم که با عقل خودم همه چیز رو بدست آوردم و کم کم افتادم تو حساب و کتاب و به ذهن منطقیم اعتماد کردم و عوامل بیرونی رو خیلی دخیل میدونستم البته که متاسفانه هنوز هم تو این مورد ترمزهای قویی دارم
اگه نقش خدا رو در زندگی هرچقدر پر رنگتر کنیم و نقش عوامل بیرونی رو کمرنگتر کنیم آرامش مون بیشتر میشه و الهامات الهی رو راحتتر دریافت میکنیم و زندگی مون رنگ خدایی میگیره
باید سعی کنم من رو حذف کنم و خدا رو جایگزین کنم،
خدایا ما رو هدایت کن براه راست
راه کسانیکه نعمت به آنان دادهای
نه راه کسانیکه به آنان غضب کردی و نه راه گمراهان