اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد به محض دیدن بنر این فایل و وارد شدن به صفحه این فایل چند نکته من رو خوشحال کرد و کلی ذوق کردم و خداوند رو بینهایت سپاسگزارم
1_عنوان فایل (توحید عملی)
2_منابع بیشتر در مورد فایل که معرفی دوتا از محصولات استاد بود که به لطف خدای مهربانم و با درامد خودم اونم از بودن در این مسیر هر دو کتاب رو دارم
این اولین باری هست که همراه فایلی که گذاشته شده و معرفی محصولات استاد برای بیشتر فهمیدن و درک بهتر فایل من دارمشون و این برای من به لطف خدا آغازی جدید است
و اما مطالب ارزشمند این فایل
_ایمان داشتن به هدایت
اینکه من ایمان داشته باشم که خداوند من رو هدایت میکنه و این باعث میشه من آرامتر باشم و دست از تقلا کردن بردارم و روانتر زندگی کنم( که تجربه اش کردم)
_اینکه بدونم که کاری ازم بر نمیاد
اینکه بدونم فقط خدا میتونه کمکم کنه و فکر نکنم خودم میتونم و به تنهایی از پسش برمیام تنهایی وجود نداره حتی جایی که فکر میکنم تنهام خدا هست جایی که فکر میکنم خودم با تلاش و پشتکار تونستم اونجا هم خدا بوده و کمک کرده و کارها رو انجام داده
_وقتی بسپارم به خداوند خودش کار رو انجام میده به شکل درست در زمان مناسب وقتی که من آمادگیش رو دارم و ظرفم آماده پذیرشش هست
_من باید ارامش داشته باشم و ایمان و باور به خداوند که کارها رو انجام میده . این رو هم بگم (درسته خداوند انجام میده اما نه با نسشتن من و خدا خدا کردنم خداوند به من میگه که من چکارهایی باید انجام بدم وقتی چیزی به دلم میفته انجامش بدم و اونجاست که من با ارامش خاطر و لذت کار رو انجام میدم و میگم خدایا من تکلیفم رو انجام دادم حالا نوبت خودته و اونجاست که خداوند کار من رو انجام داده همراه با پاداش و سربلندی و افتخار)
_مهم اینکه من بگم از خدا چی میخوام
و موقعی که گفته میشه انجامش بدم و بپذیرم که من در مقابل خداوند هیچی نیستم بپذیرم که خداوند داره کارها رو انجام میده
_حتی در دل مشکلات و تضادها بفهمم که خداوند میخواد یک چیزی رو به من بگه و من باید به این آگاهی برسم و درسشو بگیرم . که خیلی از وقتها من اصلا به این فکر نمیکنم فقط میخوام اون رفع بشه و ازش بگذرم و اینقدر دست و پا زدم که بیشتر فرو رفتم اما وقتی دیگه خسته از دست و پا زدن شدم و تا گردن فرو رفتم تسلیم شدم و اصلا آسون نبود اما همینکه تسلیم شدم و گفتم خدایا سپردم به خودت هدایتها آغاز شد بهترینها رو خداوند معرفی کرد و بهترینها وارد شدن و رفع و حل کامل مسله و اراشم بیشتر و بیشتر من وبزرگتر شدم و ایجاد باورهای جدید چه دل آرامی لذتبخشی گرفتم
_به هر اندازه که در مورد خداوند متواضع باشم همون مقدار خداوند کارهارو انجام میده
و اما….
استاد یکی از دلایل موفقیت شما به نظر من همین ضبط فایلهاست. اینکه نکته ای براتون مهم میاد و میاید در موردش صحبت میکنید و ضبطش میکنید و بعد تدوین که مرور دوباره مطالب گفته شده است و خوندن کامنتها که باز هم مرور صحبتهای شماست و نگاه افراد مختلف از زوایای مختلف به صحبتهاتون و اینها مدام تکرار اگاهیهای دریافتی شماست و این باعث میشه در ذهن شما و در وجود و رفتار شما این اگاهیها بیشتر نهادینه بشه و هک بشه
و البته که من هم اینکار رو انجام میدم اما به روش دیگه ای من مینویسم اتفاقاتی که برام خیلی خوب بوده و برای من معجزه بود و نت برداری نکاتی که برام مهم بوده از خوندن کتابها و دیدن فایلها و آگاهیهای که دریافت کردم و معنی و مفهوم که برای من داشته رو نوشتم اما تفاوت من و شما در اینه که اون دفترها تمام شده و گوشه ای گذاشته شده بدون اینکه برم سراغشون و مرورشون کنم این نکته مهمه که من با خودم تکرار کنم نکاتی که بهشون رسیدم آگاهیهایی که دریافت کردم تا در ذهنم وجودم گفتار و رفتارم ثبت بشه .
اما من فقط نت برداری کردم و تمام.
استاد این که شما میخواستین به اون ایمان برسید و هر چیزی رو امتحان کردین تا به ایمان برسید رو و فکر میکنم که الگوی شما در این مورد حضرت ابراهیم بوده . باز هم تفاوت من و شماست اینکه شما از رفتار دیگران و از قرآن درسها گرفتین و عملی کردین اما من درسها شنیدم و گفتم خوش به حالشون و گاهی با صدایی ارام گفتم من هم میتونم …فقط همین فقط گفتم … اما عملی نبوده
غافل از اینکه بابا خدا همون خداست خدای ابراهیم خدای استاد و خدای تو یکیه تو درست عمل کن تو خدای درست رو بپرست برای توهم همون میشه که برای اونها شده حتی میتونه برای تو بهتر و زیباتر هم باشه
تفاوت در عمل ، تفاوت بین من و شماست
غبطه خوردنها و دیدن این فایلها و حرفهای زیبا زدنم اگر عملی در کار نباشد نتیجه ای که میخوام رو نداره
استاد همیشه دلم میخواست زیبا بنویسم زیبا صحبت کنم تا دیگران و شما بگید به به چه خوب و زیبا نوشته. خیلی از شما میشنیدم که میگفتید اینقدر کامنتها زیبا و پر از آگاهی هست که میگم ای کاش بچه ها فقط حرف نزنن و به این آگاهی ها عمل کنن. من یکی از دانش آموزان شما هستم که فقط سعی در زیبا نوشتن داشتم و حتی یک مدت از فعالترینها بودم که همیشه اسمم رو در فعالیتهاترینها در دانلودها میدیدم اما فقط سعی میکردم فعالترین باشم و بنویسم و فکر میکنم این هم خودش قسمتی از تکاملم بود.
وقتی آقای خوشدل مینوشت لذت میبردم وقتی کامنتهاش رو میخوندم تحسینش میکردم و توی یکی از کامنتاشون به این نکته اشاره کردن حتی آقای عطار روشن که همیشه کامنت مینوشتن وقتی کامنشون کم شد با خودم گفتم حیف کاش باز مینوشتن اما آلان فهمیدم که اونها به این رسیدن که زیبا حرف زدن خالی فایده نداره و دلی مینویسن با نتیجه حرف میزنن دیگه مثل من که دیگران براشون مهم بود نیستن.
استاد احساس میکنم به مدار بالاتری رفتم احساس میکنم بزرگتر شدم. استاد خدا خودش شاهده که ذهنم پر است از حالا چکار کنمها پر از سوالاتی که از خداوند پرسیدم و در حال دریافت پاسخها هستم
میگن هرچیزی که طلب کنی قبل از دریافت اول مقاومت ایجاد میشود .یادمه اوایلی که میخواست صبها زودتر بیدار شم سردرد میگرفتم اما شبها زودتر میخوابم و الان به لطف خدا راحت بیدار میشم .من الان خواسته هایی دارم که هنوز بهشون نرسیدم من الان در اون موقعیتم یعنی روزهای اول بیداری صبح زود همه چی عالی و خوب بود ولی همه چی به هم ریخت با توکل به خدا دوباره ساختم با وجود خداوند هرچیزی که گفت انجام دادم وواقعا چیزی که دلی بود درست تر و بهتر بود و اینبار بهتر از دفعه قبل اما باز هم همه چی به هم ریخت هنوز درست نفهمیدم که درس من از این اتفاقات تکراری چیه؟ اما میدونم با حلش و گرفتن این درس هم باز همه چی بهتر از قبل میشود من فقط باید توکل وایمان داشته باشم همراه با عمل عمل عمل و استمرار که مهمترین عوامل هستن
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
استاد جانم، سلام. مریم بانو جان سلام. دوستان هم فرکانسی ام سلام. سلام و صد سلام.
استاد جانم ممنون از تهیه این فایل که به الهام دلتون از خدا جون، گوش کردین و برای ما این فایل عااالی را ضبط کردین. خدا قوت
استاد جانم از زمان آشنایی با شما و گذراندن تکامل از درک قوانین، خیلی کم هست که رو شانه های خدا نباشم و حس امنیت نکنم. دیگه کلمه توکل به خدا را با تفکر بیان میکنم با اینکه میدونم که مثل نقل و نبات تو دهان اکثر مردم است اما دریغ از درک واقعی ….. دیگه میدونم که باید خدا را در هر کاری وکیل خود قرار دهم، غم به دلم راه ندهم و الهام دلم از طرف خدا را گوش دهم و عمل کنم. در هر صورت. خیلی موقع ها الهام از خدا میبینیم و عمل نمیکنیم و چوبش را هم میخورم.
همین اخیرا کاری که دلم بهش راضی نبود و اون موقع از خدا کمک خواستم و بهم الهام کرد که این سری بهت نشون دادم که دنبال این کار را نگیر … ولی با گذشت زمان و از یاد بردن هدایت خدا و رودربایستی ماندن …. دوباره پی اون کار را گرفتم و ….. ولی حالا که اون کار رو خودم عاملش شدم و مطمینا نتایجش را خودم باید تحمل کنم، اول از همه تمام تلاشم را کردم که خیلی کم خودم را سرزنش کنم و از این تصمیم بیشتر درس بگیرم و بیشتر خودم را به خدا جون بسپارم که الهام هایش را جدی تر بگیرم و حالا که خودم خبر دارم از عمل خودم … از خدا خواستم که تو این مسیر هم من رو هدایت به بهترین ها بکند و کمکم کند که بتونم مدیریت خوب تر داشته باشم و با این فایل تلنگری بهم شد که شیما جونم، دلت به ترس نباشه، تا خدا هست هیچ غمی نداشته باش که خودش خیلی خیلی کمکت میکنه، در صورتی که باورش داشته باشی … اون موقع هست که دلم آرام گرفت که هر چه دارم از خدا دارم و بس …. اوست همه چیز من, اوست رفیق همیشگی من، اوست عشق من …..
خیلی این فایل تاثیرگذار، عالی بود و من وقتی اومدم تو سایت و دیدم موضوع توحید عملی رو مطرح کردین خیلی خوشحال شدم اولش فکر کردم که فایل قدیمی هست ولی با توجه به فضا و فایلهای قبلی فهمیدم جدیده
من امروز دنبال شنیدن همین موضوع بودم اومدم تو سایت که بگردم در این باره بخونم و خدای من یه فایل جدید راجع به موضوعی که من میخواستم و این معجزهاست خدایا شکرت
چقدر خداوند کارها رو برام انجام می ده ولی من بعضی وقتا یادم میره. البته الان من خیلی خوب شدم و بیشتر ازش میپرسم و اعتبار داشتههام رو به اون میدم ولی هنوز گاهی وقتها یادم میره. خدایا همیشه بهم بگو همیشه خودت رو به من نشون بده میخواهم همه لحظاتم با تو باشه میخوام در همه لحظات از تو بپرسم تو من رو به جاهای عالی هدایت میکنی الان احساس میکنم رشدم بیشتر شده چون اون رو درون خودم بیشتر درک میکنم. ولی بازم زمانهایی هست که یادم بره چه نیروی عظیمی درون منه. خدایا شکرت. من با وجود اون میتونم هر کاری رو انجام بدم. خدایا هدایتم کن که بیشتر از تو هدایت بخوام من میخوام به قول استاد رو دوش تو بشینم و تو من رو به خواستههام برسونی
استادجان ازت ممنونم و سپاسگزارلطف بی نهایت خداوندم کهچقدر درفرصت مناسب من رو بیدارمیکنهو بهم هشدارمیده که روی هیچ کس غیره من حساب نکن و روی هرکسی حساب کردی بدون بدجوری ضربشو خواهی خورد
دوسه روز پیش یک مهمانی توی فامیلمون برگزارشد که فهمیدم هیچکس غیره خدا دوست واقعی منوخانوادم نیست،و همه یجورایی انگار تمایل دارن به سمت آدمی برن که همیشه ناحقی میگه و ناحقی رفتارمیکنه و به طرز عجیبی همه یک ترسوواهمه ای ازش دارن که نمیتونن توی مهمونیش شرکت نکنن
یه فردی توی فامیلمون مشهوره به تهمت زدن،توهین کردن و نادرست رفتارکردن باهمه…
یعنی کلا رفتارخودش وهمسرش وبچه هاش کاملا خلاف عرف دین و خانواده و اجتماعه
اما به طرز عجیبی بااعتمادبنفس و همیشه جوری رفتارمیکنن که انگار همه غیرازخودشون مقصر هرماجرایی ان
ده سال پیش منوهمسرم باخانوادم خیلی متفاوت تر از بقیه ی فامیل بااین زنوشوهر برخوردکردیم و نخواستیم که باترس بااونها رفتارکنیم،و کلا رابطمون رو بااونها قطع کردیم
همیشه هم فامیلمون درموردنمازوقران ما قضاوت میکنن که شما چرابااونها قطع رابطه کردید،شماکه دم از قرانو نمازوخدامیزنید بااونها صله ی ارحام کنید
اما ماهیچوقت نخواستیم که زیربارظلم بریم و جوری باما رفتاربشه که همش تحقیروتوهین باشه،ولی اونها همیشه تحقیروتوهینای این زنومرد رو درهرحالتی تحمل میکنن و به خیال اینکهما داریم راه قران روپیش میریم رابطشون رو حفظ کردن
دوسه روزپیش خانم این مرد،،فامیلای همسرشو دعوت کرد،اینجا فهمیدم که اون نفرایی که دعوت ایشون روپذیرفتن و به ظاهر ادعامیکردن که مابه شما حق میدیم و این آدم مناسبی برای هیچکس نیست،اتفاقا همونها تواین مهمونی شرکت کردن
مادرم خیلی ناراحت شد،وکلی گریه ووزاری که چرا اونها ازناحقی طرفداری میکنن،وکسی مارودرک نکرد که اینقدر به ماتوهینوتهمت زده شد
من خوب دیگه درک کرده بودم کل ماحراچیه،اولا ما سال های پیش زیاداز حد ازون زنوشوهر بت ساخته بودیم و زیادی بهشون ارجوقرب داده بودیم،و اولین ضربش رو هم به منوخانوادم زدن
دوم اینکه ما بعدازون زیادی روی فامیل حساب بارکردیم که بهما حق بدن و حق رو بازگو کنن
خوب نتیجش این شد که فهمیدیم هیچکدومدوست واقعی ما نبودن
من خیلی بااین مهمونی مخالف بودم،و به مادرم گفتم اصلاناراحت نباش،همچین مهمونیا خیلی هم مهمونی پاک وسالمی نیست،و بعدش متوجه شدم که واقعا اینجور مهمونیا لایق ما نیست چون همش پربود از نوشیدنیهای حرام و پراز حسوحال دل آشوبی که همه داشتن ولی دوباره دراون مهوونی شرکت کرده بودن
ازوقتی که من همون ده سال پیش جسارتم رو نشون دادم و گفتم این آدم رفتوآمدنیست و رابطمو به کل بااون قطع کردم،وحتی توی مهمونی هام وقتی اون هم هست،کاملا ازاون اعراض میکنم،ولی قلبا هم اون رو بخاطر خودموخدای خودم بخشیدم،،آرامش زندگیم هزاربرابرشده
درصورتیکه میبینم آدمایی که هنوز بخاطریکسری وابستگی ها رابطشون رو بااونها حفظ کردن،هرسال یک جنجالو بحثو حدیث دارن بخاطر بدرفتاری های اونها،ولی هیچوقت جسارت به خرج ندادن تا بخوان رابطشون رو برای همیشه قطع کنن و جوره دیگه ای رفتارکنن تاشاید اونها متوجه اعمالشون بشن
همیشه به اونها باج دادن،همیشه ازسر ترس بااونها رابطشون روحفظ کردن
و همیشه هم ازمن خواستن که رابطمرو بااونها دوباره شروع کنم،درصورتیکه من ازهمون سال اولی که ازدواج کردم انگار که خدا یک ایمانو شجاعتی بهم داده بود که این ادم مال تونیست که بخوایی باهاش رفتوامد خانوادگی داشته باشید
شجاعتخودم رو تابه الان تحسین میکنم که بسیارقلبا اون رو بخشیدم بخاطراون تهمتهای وحشتناکی که بهم زد و نزدیک به جدایی منوهمسرم بود،ولی وقتی رابطمو بااون قطع کردم،انگار خودبخود رابطه ی منوهمسرم هم کم کم بهترشد و به ارامش بی نظیری رسیدیم
اگه من هم مثل فامیل میخواستم از روی ترسم رابطم رو بااونها حفظ کنم،مطمئنم که هیچوقت به این مسیر زیبا هدایت نمیشدم،و همیشه با شرک زندگی میکردم
اتفاقا قبل از آشناییم بااستادعزیز همیشه براش دعامیکردم که خدایابهش برکت بده،وهدایتش کن،اتفاقی که افتاد نه تنها این دعا برای خودم بیشتر تأثیرداشت و خداوند منو به این مسیر زیبا هدایت کرد،و انگارکه خدا بااین مسیر بهم بیشتر فهموند که آفرین مسیرت درست بود واینجا بااین دوستان لایق تو هست،نه فامیل و نه یهمچین زنوشوهری که الگوی بسیار ناجالبی برای کل زندگی هستن
خدا بجاش یک زنوهمسری رو وارد زندگیم کرد که پرازالگوهای خوبه،خدا استاد عباسمنش و مریم بانوجان رو وارد زندگیم کرد و گفت بفرما اینم الگوی خوبی که میخواستی
استادقشنگ میفهمم وقنی جسارتمو نشون دادم به کل فامیل و گول نخوردم بگم توقران گفته صله ی ارحام رو حفظ کنید باوجودظلمی که بهتونمیکنن،و ازخداخواستم یک الگوی مناسب جایگزین این زنومرد برام بکنه که هیچوقت نخوام یروزی مثل فامیلم باشرکو باترس ازونها رفتارکنم
گِرهی که اززنذگیم بخاطر قطع رابطم بااون باز شد،همین مسیرتوحیدی و زیبابود که واقعابززززرگترین پاداش خداوند به من بود
و ازخدامیخوام که ازلحاظ مکانی هم منو به جایی هدایت کنه،که دیگه حتی سالوماه هم چشمم به چشم اون آدمای مشرک نیوفته و این مهمونی باعث شد که بیشتر به خودم بیام و نخوام حتی حتی روی همسرخودمم حساب بازکنم
فقط وفقط روی خدای خودم حساب کنم که اون عزت دهنده ی بی منته….
عاشقتونم استادعزیز که درستوبه موقه دوباره منو باآگاهی ناب بیدارکردید
با سلام خدمت استاد عزیز و همکاران عزیزشون ودوستان عزیز و گرامی
استاد جان واقعا سپاسگزارم از این فایل های گرانبها و عالی که برای ما تهیه میکنید و در اختیارمان میزاریدخسته نباشید و اجرتون با خدا که از همه توانمندتر و کاملتر و زیباتر….
راستش واسه من قبل این که به این مسیر الهی وارد بشم تجربه های رحمتهای فراوان الهی رو داشتم البته اون موقع مثل الان نمیدونستم اینها رو توضیح یا تشریح کنم و هر قسمت رو نامهایی مثل توحید یا توجه به نکات مثبت یا باورهای مناسب بزارم و واقعا از ته دل سپاسگزارشون باشم…..
من وقتی ازدواج کردم فهمیدم چه پدر و مادر عالی داشته با وجود نداشتن سواد آنچنان اما با تمام امکاناتی که داشتن حالا چه کم یا زیاد و با باور مناسب و ایمان و توکل به خدا و اتکا به خودشون ما بچه ها رو جوری بزرگ کردن که هیچ وقت هیچ اجباری برامون نداشته بودن در تمام مراحل زندگی خودم انتخاب کردم وخداییش بچه های مستقل و بدون دغدغه بودیم….خدایا شکرت به خاطر پدر و مادر عالی
در مورد خواهر و برادرهام با وجود تعداد زیاد و امکانات کم اما چیزی به اسم حسادت وجود نداشت و هرچه بود شادی و خوشحالی و آرامش و انرژی مثبت و افکار بلند پروازانه و…
وقتی به خوابگاه آزاد و خود گردان دانشگاه رفتم با وجود دختر عموم از بدی دوستانش میگفت اما من در تمام چهار ساله دانشجویی با دوستان عالی و عزیز همراه و هم اتاق بودم حتی بعضیاشون جنس مهربانیاشون جنس مادر و خواهرهام بودن…..
وقتی بچه به دنیا آوردم خداوند معجزه در حقم قایل شد و خودش برام حفظش کرد من کامل از خودش درخواست کردم با وجود این که همه میگفتن فلان بیمارستان در فلان جا خوبه من کارم با ایمان به خودش سپردم و خیلی خوب یاد میاد اون موقع هم از همه چی سپاسگزار بودم… خدایا شکرت
واسه انتخاب رشته به هدایت های خدا توجهی نکردم و همش من من بودم واز طرفی درگیر حرفهای دیگران و تحسین و تمجید که تو فکر خودم که دیگران نسبت به من خواهند داشت و واقعا گره های زیادی در زندگیم پیش اومد خدایا شکرت
خدایا شکرت دستم را گرفتی ومرادرمسیراگاهی ها قراردادی حالا که هدایتم کردی خودت هم ایمانم راقوی ،عملم راصالح ومراجزتوحیدترین هاقراربده
استادعزیز این فایل عالی دوتانشانه بودبرام
اولی اینکه دیروز یه دفترشکرگزاری هزاربرگی دارم که شکرخدادرحال تموم شدن صفحاتش هستم گفتم خدایا وقتی میخام شروع کنم به نوشتن یه جمله خوب خودت بگو اولش من بنویسم
وامروزشمایادم دادین بنویسم
خدایا من هرچی دارم ازان توست ،همه چیزوهمه کسم تویی،هرچی به من میرسه ازخودته
وخیلی لذت بردم وسراسرذوق شوق شدم ازاین همزمانی واین یه نشونه خوب برام بود که تومسیرم
خدایا شکرت
دیروز داشتم چکاب فرکانسی دوره مقدماتی کشف قوانین که روی سایت بودروگوش میکردم که هم اونجابحث مدارهابود وهمین الان دوباره شماهمین مدارهاروتوضیح میدادین که ازاین موضوع هم بی نهایت لذت بردم وفهمیدم بازهم مسیرم درسته وفقط کافیه ادامه بدم وبه قول قرآن استقامت کنم تاپاداش هاداده بشن
استادعزیز امروزیه جعبه شیرینی درست کردم وبعدازتمام شدن کارهام وبسته بندیش مات زیبایی ورنگ و عطری که داشت شدم که عین یه تابلوی نقاشی بودوشماامروز یادم دادین نتیجه زیباهمیشه کارخداونده اگه حضورخداوندنباشه من کی وکجامیتونم این همه زیبایی ایجاد کنم خداونده که داره همه کارها روانجام میده واعتبارش فقط برای خداست
خدایا خودت کمک کن تاهرکاری انجام میدم حضورت روهرلحظه درک کنم وهرلحظه ازخودت بخام بهترین روبرام درست کنی هر لحظه وهمیشه
استادعزیزم خواستم تشکر کنم ازاین رابطه زیبایی که باخداساختین واین قدرخوب عمل میکنین به الهام هاتون وهمه چیز روبه خدامیسپارین که نتیجه فایل هااین قدرزیبامیشه
خدایاتنهاتورامیپرستم من روبرام عملی کن تاهرلحظه همه چی روبه خودت بسپارم تاهمیشه نتیجه زیباهم باشه برام ومرادرمسیرنعمت هاوبهترین مدارهاهمیشه قراربده
من میخام هرلحظه در نزدیکترین مدارحضورت باشم راهنمایم باش وبه زیبایی آسانی هدایتم کن
وقتی روی خودم حساب کردم روی دیگران حساب کردم هیچ نتیجه ی نگرفتم و همیشه هم عزت و احترامم نابود شد
تصمیم گرفته بودم روی هیچ کس روی هیچ چیز بیرونی حساب نکنم و تمام کریدیتشو بدم با خداوند
اما انسانیم و فراموشکار
استاد فقط شما از توحید بگو فقط بگو چون تشنه اینم چون هر چی بلا و عزت نفسم اومده داغون شده از همین بی ایمانی و عدم درک توحید بوده
قرار بود سر ماه یه پولی به حسابم واریز بشه من به خودم بارها تذکر دادم که روی اون پول حساب نکن اون هنوز به حسابت واریز نشده ولی من در ذهنم ناخودآگاه با اون پول برنامه ریزی میکردم میگفتم فلان وسایلو با اون پول میخرم وسایل پسند میکردم
به خدا همون جور که طبیعی قرار بود وارد زندگیم بشه همونطور هم واریز شدنش هم کنسل شد
یا مثلا چقدر لباس های برند پوشیدم و کلی هزینه کردم تا عزت و احترام به دست بیارم نتیجه پوچ و کلی احساس سرزنش به خودم که چرا این همه پول خرج کردم
ولی وقتی تسلیم بودم و به این جریان الهی وصل شدم کارها به صورت خیلی عالی پیش رفت
چقدر برای من حرف دیگران مهم بود چقدر میخواستم با جنس مخالف وقتی حرف میزنم به کلماتم به رفتار هام دقت کنم تا طرف مقابل ناراحت نباشه هما ابنا از شرکت کا درونم داشتم بود ولی وقتی یه سر سوزن قدرت را از آدمها گرفتم و دادم دست خداوند بوم بوم بوم…معجزه ها رخ میده
باید بتونم با تمام کنترل ذهنم قدرتو بدم به خداوند چون فقط رااه سعادتمند شدن این هستش راهی دیگه ی نیست
فکر میکنم بیشتر یادم میاد که چقدر من روی آدم ها حساب کردم که واقعا خجالت میکشم بیام بنویسم
سلام به استاد بینظیرم وخانم شایسته مهربونم و بچه های این سایت الهی.
یعنی باورم نمیشه مَنی که از بچگی تا 3 سال پیش، از همه چی متنفر بودم و اصلا نمیدونستم کلمه توحید یعنی چی،ولی الان عاشق بحثهای توحیدی و قرآنی شدم.
استاد نمیدونم کدوم فایل،ولی چندین بار دیگم شما گفتید،من همیشه کردیت کارامو به خداوند میدم،از همون روز یعنی بیشتر اوقات سعی کردم،البته به لطف خالقم که هر اتفاقِ خوب و موفقیتهامو، اعتبارشو بدم به خداوندم و انگار غرور میره و حتی چالشها و تضادهارو که انگار ترس کمتر میشه و واقعا الهامات قلبیو خیلی واضحتر متوجه میشم،و شده عادت و رفته جز شخصیتم شده،
من وقتی اتم رو درک کردم هیچ وقت دیگه نتونستم0 انرژی و وصل بودنِ خودمو از کیهان جدا ببینم و خداوندو اینجوری درک کردم که چقدر بزرگو قدرتمنده، البته به اندازه ظرف ذهنیم، وگرنه کل کیهانو نمیتوتم عظمتشو درک کنم.
خیلی سعی میکنم تسلیم باشم خیلی به خودم یاداوری میکنم، و تقریبا موفق شدم،ولی گاهی وقتی که تضاد میاد فراموش میکنم، و واضح میبینم اخر اون تضاد چقدر به نفع من بود،بعد شرمنده میشم واقعا خجالت میکشم، که مگه من تسلیم نبودم پس چرا زود قضاوت کردم، صبر نکردم و تحمل کردم.
ولی همیشه میگم خدای من انقدر مهربونه که فقط لبخند میزنه بهم میگه من همیشه میبخشم ،بهار خودتم خودتو ببخش و دوباره قویتر ادامه بده و اصلا مهم نیست چون تو داری تجربه میکنی و اموزش میبینی و این چیزا ممکنه پیش بیاد.،و عجیب ایمانم قویتر میشه.
انگار ادم به یه جای میرسه، که میگه همین نفس کشیدن و راه رفتن معمولی هم کار ما نیست و کار خداونده، اگه همین لحظه روح از جسم جدا بشه مگه میشه ایستاد حتی یه پلک هم نمیشه زد،
من درک کردم اینو که بدون خالقم هیچم، وقتی مهاجرت میکنی و دور از همه چیزو همه ادما داری همه جوره رو خودت کار میکنی و تلاش میکنی،میفهمی واقعا بدون خداوند هیچِ هیچی،انگار هیچی معنی نداره و خدا به همه چی معنی میده.
استاد یبار شما گفتید، خداوند مکار مکارانِ،من نتوستم باورش کنم و درکش کنم، خیلی میخواستم اینو بفهمم که یعنی چی؟
تا اینکه یه پرونده ملکی که الان هم در جریانِ، یکی سالهای قبل اومده به من مثلا مکر کرده ولی مَکر بزرگتری با دستهای خودش به مکرش شده،بعد متوجه شدم مکار مکاران یعنی چی.،
اگه واقعا قلبیِ قلبی باورت این باشه که خداوند واست میجنگه، همه چی واست میشه و تو فقط باید تسلیم باشی، و به موقع و تو زمان خودش اون برگه آسو، رو میکنه واست و تو حتما میبری.
منم سعی میکنم هروز اینو اعلام کنم به خودم که
خدایا من در مقابل تو هیچی نیستم.
خدایا به هر خیری که از طرف تو به من برسه فقیرم.
خدایا من عقلم نمیرسه تو منو هدایت کن،تو راه گشای من باش.
خدایا تو عظیمی ،تو بزرگی،تو وهابی،تو رحیمی تو دانای،تو سمیعی، تو بصیری، تو فقط میتونی ، فقط خودت منو حمایت و هدایت کن.
خدایا کمکم کن که همیشه یادم باشه که هرچه که دارم ازآن توست، و از تو به من رسیده.
من همیشه میگم ،خدایا سپاسگزارم به خاطر 30 تریلیون سلولی که بهم دادی، وهدایتم کن برای زندگی با کیفیتی که تو این سیاره زیبا بهم دادی.
استاد عاشق اینم که شما عادتهای خوبتون رو به ماهم میگین، همیشه بدون مقاومت منم تمرین میکنم میشه عادتهای خودم، مثل همین که هر کاری که میخوای انجام بدید،از خداوند میپرسیو باور دارید که به شما کمک میکنه و بهتون میگه،من به جرات میگم خدارو صد هزار مرتبه شکر به من هم جواب میده این روش.
و حتی خیلی وقتا الهامات و صحبتهای خداوند برای من تو خواب بهم گفته میشه، و چون باورش دارم، گزینه مرابه سوی نشانه ام هدایت کن که تو سایت هست ،و تو قدم زدن حتی تو خونه به قلبم گفته میشه.
سپاسگزار خداوندم هستم که این صحبتهای الهی و زیبارو از طریق استادمون به ما منتقل کرد.
من عاشق این پرورگارمم که منم جز اون افرادی قرار داد که به این صحبتهای ناب الان احتاج داره و شنیدم.
استاد شما بینظیری همیشه سپاسگزارم از شما و خدارو شکر که موضوع صحبتتون عوض شد.
••کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
من این داستان مهاجرت ام و بارها برای خودم و اطرافیانم تعریف کردم اینکه وقتی متوجه شدم کار مورد علاقه ام چیست و رسالت زندگی ام چیست و حرکت نکردن به سمت اون به معنای شرک به خداوند هست چون این باور که من نمیتوانم از کار مورد علاقه ام زندگی ام را تامین کنم به معنای شرک در ذهن من بود انگار داشتم به قدرت و توانایی خداوند شک میکردم. وقتی باورهای جای قدرتمند توحیدی در وجود من جوانه زد من دستان توانای خداوند را در لحظه لحظه زندگی ام دیدم! از پیدا کردن خانه و شغل در یک روز گرفته تا همزمانی هایی مثل رسیدن وسایل خانه به محض رسیدن ما به خانه! مثل تاریخ تولد و جشن تولد من در روز اول کاری من!!!
••کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
تک تک افرادی که وارد زندگی من میشن دستان خداوند هستند اونها در زمان مناسب به من مراجعه میکنند و تا بحال حتی یک مورد هم فرد مشکل زا وارد بیزینس من نشده مورد هایی که بدون زحمت کارهای اونها انجام میشه و تبدیل به دوستان من میشن
••کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
بارها در محیط کاری من اختلاف در دیدگاه ها به شکلی پیش رفته که فضا آماده برای قطع همکاری با من فراهم بوده ولی قشنگ احساس میکردم که چیزی کسی فردی از من حمایت میکنه با اینکه من تنهای تنها بودم و مخالف های من کلی پارتی و آشنا داشتند
••در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
من جایی در بیزینس ام به خاطر اعتماد به غیر
بخاطر اینکه عجله کردن و باور کمبود در من وجود
داشت ضربه خوردم و درس گرفتم که باور کمبود هم
هم یک باور شرک آلود هست و خداوند خداوند فراوانی است…
بعد از گوش دادن به این فایل هدایت شدم برای خرید فصل 5 کتاب رویاهاتون، و تا الان داشتم میخوندمش...
چقدر عااالی بود و چه آگاهی های داشت، حسابی ذهنم رو درگیر کرده و خواب از چشمام رفته...
یه خاطره یادم اومد که گفتم شاید مرتبط باشه با این موضوع…
من اوایل سال 1400 ماه های اول بارداری م بود که به خاطر ویار و ضعفم، مامانم واسم غذا می پخت و من هر روز می رفتم خونه مامانم و شب موقع برگشت غذای فردامو با خودم می آوردم… تا دو سه ماه اول همین برنامه بود.
یه روز همسر سابقم بهم گفت که تو حالت بهتر شده، خودت میتونی کارهاتو بکنی، میتونی غذا بپزی!!
من که یکم بهم برخورده بود، گفتم مامان دارم برام غذا میذاره، تو چه مشکلی داری!!
الآن احساس میکنم که این جمله رو با غرور گفتم، چون حدود یک ماه بعدش مامان من بدون دلیل خاصی شب خوابید و صبح بیدار نشد!!
البته چقدر میتونه این فکر یا جمله من با این اتفاق مرتبط باشه رو هنوز هم نمیدونم ولی این خاطره به ذهنم اومد…
اون موقع مثل الان با قوانین آشنا نبودم و خدا رو مثل الآن نمیشناختم… البته که الآنم خیلی نمیتونم ادعایی کنم!!
به هر حال بی نهایت به خاطر تمام آگاهی هایی که سخاوتمندانه منتشر می کنید، سپاسگزارم ازتون
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
استاد به محض دیدن بنر این فایل و وارد شدن به صفحه این فایل چند نکته من رو خوشحال کرد و کلی ذوق کردم و خداوند رو بینهایت سپاسگزارم
1_عنوان فایل (توحید عملی)
2_منابع بیشتر در مورد فایل که معرفی دوتا از محصولات استاد بود که به لطف خدای مهربانم و با درامد خودم اونم از بودن در این مسیر هر دو کتاب رو دارم
این اولین باری هست که همراه فایلی که گذاشته شده و معرفی محصولات استاد برای بیشتر فهمیدن و درک بهتر فایل من دارمشون و این برای من به لطف خدا آغازی جدید است
و اما مطالب ارزشمند این فایل
_ایمان داشتن به هدایت
اینکه من ایمان داشته باشم که خداوند من رو هدایت میکنه و این باعث میشه من آرامتر باشم و دست از تقلا کردن بردارم و روانتر زندگی کنم( که تجربه اش کردم)
_اینکه بدونم که کاری ازم بر نمیاد
اینکه بدونم فقط خدا میتونه کمکم کنه و فکر نکنم خودم میتونم و به تنهایی از پسش برمیام تنهایی وجود نداره حتی جایی که فکر میکنم تنهام خدا هست جایی که فکر میکنم خودم با تلاش و پشتکار تونستم اونجا هم خدا بوده و کمک کرده و کارها رو انجام داده
_وقتی بسپارم به خداوند خودش کار رو انجام میده به شکل درست در زمان مناسب وقتی که من آمادگیش رو دارم و ظرفم آماده پذیرشش هست
_من باید ارامش داشته باشم و ایمان و باور به خداوند که کارها رو انجام میده . این رو هم بگم (درسته خداوند انجام میده اما نه با نسشتن من و خدا خدا کردنم خداوند به من میگه که من چکارهایی باید انجام بدم وقتی چیزی به دلم میفته انجامش بدم و اونجاست که من با ارامش خاطر و لذت کار رو انجام میدم و میگم خدایا من تکلیفم رو انجام دادم حالا نوبت خودته و اونجاست که خداوند کار من رو انجام داده همراه با پاداش و سربلندی و افتخار)
_مهم اینکه من بگم از خدا چی میخوام
و موقعی که گفته میشه انجامش بدم و بپذیرم که من در مقابل خداوند هیچی نیستم بپذیرم که خداوند داره کارها رو انجام میده
_حتی در دل مشکلات و تضادها بفهمم که خداوند میخواد یک چیزی رو به من بگه و من باید به این آگاهی برسم و درسشو بگیرم . که خیلی از وقتها من اصلا به این فکر نمیکنم فقط میخوام اون رفع بشه و ازش بگذرم و اینقدر دست و پا زدم که بیشتر فرو رفتم اما وقتی دیگه خسته از دست و پا زدن شدم و تا گردن فرو رفتم تسلیم شدم و اصلا آسون نبود اما همینکه تسلیم شدم و گفتم خدایا سپردم به خودت هدایتها آغاز شد بهترینها رو خداوند معرفی کرد و بهترینها وارد شدن و رفع و حل کامل مسله و اراشم بیشتر و بیشتر من وبزرگتر شدم و ایجاد باورهای جدید چه دل آرامی لذتبخشی گرفتم
_به هر اندازه که در مورد خداوند متواضع باشم همون مقدار خداوند کارهارو انجام میده
و اما….
استاد یکی از دلایل موفقیت شما به نظر من همین ضبط فایلهاست. اینکه نکته ای براتون مهم میاد و میاید در موردش صحبت میکنید و ضبطش میکنید و بعد تدوین که مرور دوباره مطالب گفته شده است و خوندن کامنتها که باز هم مرور صحبتهای شماست و نگاه افراد مختلف از زوایای مختلف به صحبتهاتون و اینها مدام تکرار اگاهیهای دریافتی شماست و این باعث میشه در ذهن شما و در وجود و رفتار شما این اگاهیها بیشتر نهادینه بشه و هک بشه
و البته که من هم اینکار رو انجام میدم اما به روش دیگه ای من مینویسم اتفاقاتی که برام خیلی خوب بوده و برای من معجزه بود و نت برداری نکاتی که برام مهم بوده از خوندن کتابها و دیدن فایلها و آگاهیهای که دریافت کردم و معنی و مفهوم که برای من داشته رو نوشتم اما تفاوت من و شما در اینه که اون دفترها تمام شده و گوشه ای گذاشته شده بدون اینکه برم سراغشون و مرورشون کنم این نکته مهمه که من با خودم تکرار کنم نکاتی که بهشون رسیدم آگاهیهایی که دریافت کردم تا در ذهنم وجودم گفتار و رفتارم ثبت بشه .
اما من فقط نت برداری کردم و تمام.
استاد این که شما میخواستین به اون ایمان برسید و هر چیزی رو امتحان کردین تا به ایمان برسید رو و فکر میکنم که الگوی شما در این مورد حضرت ابراهیم بوده . باز هم تفاوت من و شماست اینکه شما از رفتار دیگران و از قرآن درسها گرفتین و عملی کردین اما من درسها شنیدم و گفتم خوش به حالشون و گاهی با صدایی ارام گفتم من هم میتونم …فقط همین فقط گفتم … اما عملی نبوده
غافل از اینکه بابا خدا همون خداست خدای ابراهیم خدای استاد و خدای تو یکیه تو درست عمل کن تو خدای درست رو بپرست برای توهم همون میشه که برای اونها شده حتی میتونه برای تو بهتر و زیباتر هم باشه
تفاوت در عمل ، تفاوت بین من و شماست
غبطه خوردنها و دیدن این فایلها و حرفهای زیبا زدنم اگر عملی در کار نباشد نتیجه ای که میخوام رو نداره
استاد همیشه دلم میخواست زیبا بنویسم زیبا صحبت کنم تا دیگران و شما بگید به به چه خوب و زیبا نوشته. خیلی از شما میشنیدم که میگفتید اینقدر کامنتها زیبا و پر از آگاهی هست که میگم ای کاش بچه ها فقط حرف نزنن و به این آگاهی ها عمل کنن. من یکی از دانش آموزان شما هستم که فقط سعی در زیبا نوشتن داشتم و حتی یک مدت از فعالترینها بودم که همیشه اسمم رو در فعالیتهاترینها در دانلودها میدیدم اما فقط سعی میکردم فعالترین باشم و بنویسم و فکر میکنم این هم خودش قسمتی از تکاملم بود.
وقتی آقای خوشدل مینوشت لذت میبردم وقتی کامنتهاش رو میخوندم تحسینش میکردم و توی یکی از کامنتاشون به این نکته اشاره کردن حتی آقای عطار روشن که همیشه کامنت مینوشتن وقتی کامنشون کم شد با خودم گفتم حیف کاش باز مینوشتن اما آلان فهمیدم که اونها به این رسیدن که زیبا حرف زدن خالی فایده نداره و دلی مینویسن با نتیجه حرف میزنن دیگه مثل من که دیگران براشون مهم بود نیستن.
استاد احساس میکنم به مدار بالاتری رفتم احساس میکنم بزرگتر شدم. استاد خدا خودش شاهده که ذهنم پر است از حالا چکار کنمها پر از سوالاتی که از خداوند پرسیدم و در حال دریافت پاسخها هستم
میگن هرچیزی که طلب کنی قبل از دریافت اول مقاومت ایجاد میشود .یادمه اوایلی که میخواست صبها زودتر بیدار شم سردرد میگرفتم اما شبها زودتر میخوابم و الان به لطف خدا راحت بیدار میشم .من الان خواسته هایی دارم که هنوز بهشون نرسیدم من الان در اون موقعیتم یعنی روزهای اول بیداری صبح زود همه چی عالی و خوب بود ولی همه چی به هم ریخت با توکل به خدا دوباره ساختم با وجود خداوند هرچیزی که گفت انجام دادم وواقعا چیزی که دلی بود درست تر و بهتر بود و اینبار بهتر از دفعه قبل اما باز هم همه چی به هم ریخت هنوز درست نفهمیدم که درس من از این اتفاقات تکراری چیه؟ اما میدونم با حلش و گرفتن این درس هم باز همه چی بهتر از قبل میشود من فقط باید توکل وایمان داشته باشم همراه با عمل عمل عمل و استمرار که مهمترین عوامل هستن
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
استاد جانم، سلام. مریم بانو جان سلام. دوستان هم فرکانسی ام سلام. سلام و صد سلام.
استاد جانم ممنون از تهیه این فایل که به الهام دلتون از خدا جون، گوش کردین و برای ما این فایل عااالی را ضبط کردین. خدا قوت
استاد جانم از زمان آشنایی با شما و گذراندن تکامل از درک قوانین، خیلی کم هست که رو شانه های خدا نباشم و حس امنیت نکنم. دیگه کلمه توکل به خدا را با تفکر بیان میکنم با اینکه میدونم که مثل نقل و نبات تو دهان اکثر مردم است اما دریغ از درک واقعی ….. دیگه میدونم که باید خدا را در هر کاری وکیل خود قرار دهم، غم به دلم راه ندهم و الهام دلم از طرف خدا را گوش دهم و عمل کنم. در هر صورت. خیلی موقع ها الهام از خدا میبینیم و عمل نمیکنیم و چوبش را هم میخورم.
همین اخیرا کاری که دلم بهش راضی نبود و اون موقع از خدا کمک خواستم و بهم الهام کرد که این سری بهت نشون دادم که دنبال این کار را نگیر … ولی با گذشت زمان و از یاد بردن هدایت خدا و رودربایستی ماندن …. دوباره پی اون کار را گرفتم و ….. ولی حالا که اون کار رو خودم عاملش شدم و مطمینا نتایجش را خودم باید تحمل کنم، اول از همه تمام تلاشم را کردم که خیلی کم خودم را سرزنش کنم و از این تصمیم بیشتر درس بگیرم و بیشتر خودم را به خدا جون بسپارم که الهام هایش را جدی تر بگیرم و حالا که خودم خبر دارم از عمل خودم … از خدا خواستم که تو این مسیر هم من رو هدایت به بهترین ها بکند و کمکم کند که بتونم مدیریت خوب تر داشته باشم و با این فایل تلنگری بهم شد که شیما جونم، دلت به ترس نباشه، تا خدا هست هیچ غمی نداشته باش که خودش خیلی خیلی کمکت میکنه، در صورتی که باورش داشته باشی … اون موقع هست که دلم آرام گرفت که هر چه دارم از خدا دارم و بس …. اوست همه چیز من, اوست رفیق همیشگی من، اوست عشق من …..
در پناه حق خدا جوووووون باشین استاد جانم
شیما
سلام استاد عزیزم
خیلی این فایل تاثیرگذار، عالی بود و من وقتی اومدم تو سایت و دیدم موضوع توحید عملی رو مطرح کردین خیلی خوشحال شدم اولش فکر کردم که فایل قدیمی هست ولی با توجه به فضا و فایلهای قبلی فهمیدم جدیده
من امروز دنبال شنیدن همین موضوع بودم اومدم تو سایت که بگردم در این باره بخونم و خدای من یه فایل جدید راجع به موضوعی که من میخواستم و این معجزهاست خدایا شکرت
چقدر خداوند کارها رو برام انجام می ده ولی من بعضی وقتا یادم میره. البته الان من خیلی خوب شدم و بیشتر ازش میپرسم و اعتبار داشتههام رو به اون میدم ولی هنوز گاهی وقتها یادم میره. خدایا همیشه بهم بگو همیشه خودت رو به من نشون بده میخواهم همه لحظاتم با تو باشه میخوام در همه لحظات از تو بپرسم تو من رو به جاهای عالی هدایت میکنی الان احساس میکنم رشدم بیشتر شده چون اون رو درون خودم بیشتر درک میکنم. ولی بازم زمانهایی هست که یادم بره چه نیروی عظیمی درون منه. خدایا شکرت. من با وجود اون میتونم هر کاری رو انجام بدم. خدایا هدایتم کن که بیشتر از تو هدایت بخوام من میخوام به قول استاد رو دوش تو بشینم و تو من رو به خواستههام برسونی
به نام خدای دهنده ی بی منت
سلامودرود به استادعزیزو توحیدی
استادجان ازت ممنونم و سپاسگزارلطف بی نهایت خداوندم کهچقدر درفرصت مناسب من رو بیدارمیکنهو بهم هشدارمیده که روی هیچ کس غیره من حساب نکن و روی هرکسی حساب کردی بدون بدجوری ضربشو خواهی خورد
دوسه روز پیش یک مهمانی توی فامیلمون برگزارشد که فهمیدم هیچکس غیره خدا دوست واقعی منوخانوادم نیست،و همه یجورایی انگار تمایل دارن به سمت آدمی برن که همیشه ناحقی میگه و ناحقی رفتارمیکنه و به طرز عجیبی همه یک ترسوواهمه ای ازش دارن که نمیتونن توی مهمونیش شرکت نکنن
یه فردی توی فامیلمون مشهوره به تهمت زدن،توهین کردن و نادرست رفتارکردن باهمه…
یعنی کلا رفتارخودش وهمسرش وبچه هاش کاملا خلاف عرف دین و خانواده و اجتماعه
اما به طرز عجیبی بااعتمادبنفس و همیشه جوری رفتارمیکنن که انگار همه غیرازخودشون مقصر هرماجرایی ان
ده سال پیش منوهمسرم باخانوادم خیلی متفاوت تر از بقیه ی فامیل بااین زنوشوهر برخوردکردیم و نخواستیم که باترس بااونها رفتارکنیم،و کلا رابطمون رو بااونها قطع کردیم
همیشه هم فامیلمون درموردنمازوقران ما قضاوت میکنن که شما چرابااونها قطع رابطه کردید،شماکه دم از قرانو نمازوخدامیزنید بااونها صله ی ارحام کنید
اما ماهیچوقت نخواستیم که زیربارظلم بریم و جوری باما رفتاربشه که همش تحقیروتوهین باشه،ولی اونها همیشه تحقیروتوهینای این زنومرد رو درهرحالتی تحمل میکنن و به خیال اینکهما داریم راه قران روپیش میریم رابطشون رو حفظ کردن
دوسه روزپیش خانم این مرد،،فامیلای همسرشو دعوت کرد،اینجا فهمیدم که اون نفرایی که دعوت ایشون روپذیرفتن و به ظاهر ادعامیکردن که مابه شما حق میدیم و این آدم مناسبی برای هیچکس نیست،اتفاقا همونها تواین مهمونی شرکت کردن
مادرم خیلی ناراحت شد،وکلی گریه ووزاری که چرا اونها ازناحقی طرفداری میکنن،وکسی مارودرک نکرد که اینقدر به ماتوهینوتهمت زده شد
من خوب دیگه درک کرده بودم کل ماحراچیه،اولا ما سال های پیش زیاداز حد ازون زنوشوهر بت ساخته بودیم و زیادی بهشون ارجوقرب داده بودیم،و اولین ضربش رو هم به منوخانوادم زدن
دوم اینکه ما بعدازون زیادی روی فامیل حساب بارکردیم که بهما حق بدن و حق رو بازگو کنن
خوب نتیجش این شد که فهمیدیم هیچکدومدوست واقعی ما نبودن
من خیلی بااین مهمونی مخالف بودم،و به مادرم گفتم اصلاناراحت نباش،همچین مهمونیا خیلی هم مهمونی پاک وسالمی نیست،و بعدش متوجه شدم که واقعا اینجور مهمونیا لایق ما نیست چون همش پربود از نوشیدنیهای حرام و پراز حسوحال دل آشوبی که همه داشتن ولی دوباره دراون مهوونی شرکت کرده بودن
ازوقتی که من همون ده سال پیش جسارتم رو نشون دادم و گفتم این آدم رفتوآمدنیست و رابطمو به کل بااون قطع کردم،وحتی توی مهمونی هام وقتی اون هم هست،کاملا ازاون اعراض میکنم،ولی قلبا هم اون رو بخاطر خودموخدای خودم بخشیدم،،آرامش زندگیم هزاربرابرشده
درصورتیکه میبینم آدمایی که هنوز بخاطریکسری وابستگی ها رابطشون رو بااونها حفظ کردن،هرسال یک جنجالو بحثو حدیث دارن بخاطر بدرفتاری های اونها،ولی هیچوقت جسارت به خرج ندادن تا بخوان رابطشون رو برای همیشه قطع کنن و جوره دیگه ای رفتارکنن تاشاید اونها متوجه اعمالشون بشن
همیشه به اونها باج دادن،همیشه ازسر ترس بااونها رابطشون روحفظ کردن
و همیشه هم ازمن خواستن که رابطمرو بااونها دوباره شروع کنم،درصورتیکه من ازهمون سال اولی که ازدواج کردم انگار که خدا یک ایمانو شجاعتی بهم داده بود که این ادم مال تونیست که بخوایی باهاش رفتوامد خانوادگی داشته باشید
شجاعتخودم رو تابه الان تحسین میکنم که بسیارقلبا اون رو بخشیدم بخاطراون تهمتهای وحشتناکی که بهم زد و نزدیک به جدایی منوهمسرم بود،ولی وقتی رابطمو بااون قطع کردم،انگار خودبخود رابطه ی منوهمسرم هم کم کم بهترشد و به ارامش بی نظیری رسیدیم
اگه من هم مثل فامیل میخواستم از روی ترسم رابطم رو بااونها حفظ کنم،مطمئنم که هیچوقت به این مسیر زیبا هدایت نمیشدم،و همیشه با شرک زندگی میکردم
اتفاقا قبل از آشناییم بااستادعزیز همیشه براش دعامیکردم که خدایابهش برکت بده،وهدایتش کن،اتفاقی که افتاد نه تنها این دعا برای خودم بیشتر تأثیرداشت و خداوند منو به این مسیر زیبا هدایت کرد،و انگارکه خدا بااین مسیر بهم بیشتر فهموند که آفرین مسیرت درست بود واینجا بااین دوستان لایق تو هست،نه فامیل و نه یهمچین زنوشوهری که الگوی بسیار ناجالبی برای کل زندگی هستن
خدا بجاش یک زنوهمسری رو وارد زندگیم کرد که پرازالگوهای خوبه،خدا استاد عباسمنش و مریم بانوجان رو وارد زندگیم کرد و گفت بفرما اینم الگوی خوبی که میخواستی
استادقشنگ میفهمم وقنی جسارتمو نشون دادم به کل فامیل و گول نخوردم بگم توقران گفته صله ی ارحام رو حفظ کنید باوجودظلمی که بهتونمیکنن،و ازخداخواستم یک الگوی مناسب جایگزین این زنومرد برام بکنه که هیچوقت نخوام یروزی مثل فامیلم باشرکو باترس ازونها رفتارکنم
گِرهی که اززنذگیم بخاطر قطع رابطم بااون باز شد،همین مسیرتوحیدی و زیبابود که واقعابززززرگترین پاداش خداوند به من بود
و ازخدامیخوام که ازلحاظ مکانی هم منو به جایی هدایت کنه،که دیگه حتی سالوماه هم چشمم به چشم اون آدمای مشرک نیوفته و این مهمونی باعث شد که بیشتر به خودم بیام و نخوام حتی حتی روی همسرخودمم حساب بازکنم
فقط وفقط روی خدای خودم حساب کنم که اون عزت دهنده ی بی منته….
عاشقتونم استادعزیز که درستوبه موقه دوباره منو باآگاهی ناب بیدارکردید
با سلام خدمت استاد عزیز و همکاران عزیزشون ودوستان عزیز و گرامی
استاد جان واقعا سپاسگزارم از این فایل های گرانبها و عالی که برای ما تهیه میکنید و در اختیارمان میزاریدخسته نباشید و اجرتون با خدا که از همه توانمندتر و کاملتر و زیباتر….
راستش واسه من قبل این که به این مسیر الهی وارد بشم تجربه های رحمتهای فراوان الهی رو داشتم البته اون موقع مثل الان نمیدونستم اینها رو توضیح یا تشریح کنم و هر قسمت رو نامهایی مثل توحید یا توجه به نکات مثبت یا باورهای مناسب بزارم و واقعا از ته دل سپاسگزارشون باشم…..
من وقتی ازدواج کردم فهمیدم چه پدر و مادر عالی داشته با وجود نداشتن سواد آنچنان اما با تمام امکاناتی که داشتن حالا چه کم یا زیاد و با باور مناسب و ایمان و توکل به خدا و اتکا به خودشون ما بچه ها رو جوری بزرگ کردن که هیچ وقت هیچ اجباری برامون نداشته بودن در تمام مراحل زندگی خودم انتخاب کردم وخداییش بچه های مستقل و بدون دغدغه بودیم….خدایا شکرت به خاطر پدر و مادر عالی
در مورد خواهر و برادرهام با وجود تعداد زیاد و امکانات کم اما چیزی به اسم حسادت وجود نداشت و هرچه بود شادی و خوشحالی و آرامش و انرژی مثبت و افکار بلند پروازانه و…
وقتی به خوابگاه آزاد و خود گردان دانشگاه رفتم با وجود دختر عموم از بدی دوستانش میگفت اما من در تمام چهار ساله دانشجویی با دوستان عالی و عزیز همراه و هم اتاق بودم حتی بعضیاشون جنس مهربانیاشون جنس مادر و خواهرهام بودن…..
وقتی بچه به دنیا آوردم خداوند معجزه در حقم قایل شد و خودش برام حفظش کرد من کامل از خودش درخواست کردم با وجود این که همه میگفتن فلان بیمارستان در فلان جا خوبه من کارم با ایمان به خودش سپردم و خیلی خوب یاد میاد اون موقع هم از همه چی سپاسگزار بودم… خدایا شکرت
واسه انتخاب رشته به هدایت های خدا توجهی نکردم و همش من من بودم واز طرفی درگیر حرفهای دیگران و تحسین و تمجید که تو فکر خودم که دیگران نسبت به من خواهند داشت و واقعا گره های زیادی در زندگیم پیش اومد خدایا شکرت
سلام خدای بخشنده و مهربانم
سلام
استادعزیز
خدایا شکرت دستم را گرفتی ومرادرمسیراگاهی ها قراردادی حالا که هدایتم کردی خودت هم ایمانم راقوی ،عملم راصالح ومراجزتوحیدترین هاقراربده
استادعزیز این فایل عالی دوتانشانه بودبرام
اولی اینکه دیروز یه دفترشکرگزاری هزاربرگی دارم که شکرخدادرحال تموم شدن صفحاتش هستم گفتم خدایا وقتی میخام شروع کنم به نوشتن یه جمله خوب خودت بگو اولش من بنویسم
وامروزشمایادم دادین بنویسم
خدایا من هرچی دارم ازان توست ،همه چیزوهمه کسم تویی،هرچی به من میرسه ازخودته
وخیلی لذت بردم وسراسرذوق شوق شدم ازاین همزمانی واین یه نشونه خوب برام بود که تومسیرم
خدایا شکرت
دیروز داشتم چکاب فرکانسی دوره مقدماتی کشف قوانین که روی سایت بودروگوش میکردم که هم اونجابحث مدارهابود وهمین الان دوباره شماهمین مدارهاروتوضیح میدادین که ازاین موضوع هم بی نهایت لذت بردم وفهمیدم بازهم مسیرم درسته وفقط کافیه ادامه بدم وبه قول قرآن استقامت کنم تاپاداش هاداده بشن
استادعزیز امروزیه جعبه شیرینی درست کردم وبعدازتمام شدن کارهام وبسته بندیش مات زیبایی ورنگ و عطری که داشت شدم که عین یه تابلوی نقاشی بودوشماامروز یادم دادین نتیجه زیباهمیشه کارخداونده اگه حضورخداوندنباشه من کی وکجامیتونم این همه زیبایی ایجاد کنم خداونده که داره همه کارها روانجام میده واعتبارش فقط برای خداست
خدایا خودت کمک کن تاهرکاری انجام میدم حضورت روهرلحظه درک کنم وهرلحظه ازخودت بخام بهترین روبرام درست کنی هر لحظه وهمیشه
استادعزیزم خواستم تشکر کنم ازاین رابطه زیبایی که باخداساختین واین قدرخوب عمل میکنین به الهام هاتون وهمه چیز روبه خدامیسپارین که نتیجه فایل هااین قدرزیبامیشه
خدایاتنهاتورامیپرستم من روبرام عملی کن تاهرلحظه همه چی روبه خودت بسپارم تاهمیشه نتیجه زیباهم باشه برام ومرادرمسیرنعمت هاوبهترین مدارهاهمیشه قراربده
من میخام هرلحظه در نزدیکترین مدارحضورت باشم راهنمایم باش وبه زیبایی آسانی هدایتم کن
بنام خدای مهربان
درود بی نهایت خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام به همگی دوستان عزیزم
وقتی روی خودم حساب کردم روی دیگران حساب کردم هیچ نتیجه ی نگرفتم و همیشه هم عزت و احترامم نابود شد
تصمیم گرفته بودم روی هیچ کس روی هیچ چیز بیرونی حساب نکنم و تمام کریدیتشو بدم با خداوند
اما انسانیم و فراموشکار
استاد فقط شما از توحید بگو فقط بگو چون تشنه اینم چون هر چی بلا و عزت نفسم اومده داغون شده از همین بی ایمانی و عدم درک توحید بوده
قرار بود سر ماه یه پولی به حسابم واریز بشه من به خودم بارها تذکر دادم که روی اون پول حساب نکن اون هنوز به حسابت واریز نشده ولی من در ذهنم ناخودآگاه با اون پول برنامه ریزی میکردم میگفتم فلان وسایلو با اون پول میخرم وسایل پسند میکردم
به خدا همون جور که طبیعی قرار بود وارد زندگیم بشه همونطور هم واریز شدنش هم کنسل شد
یا مثلا چقدر لباس های برند پوشیدم و کلی هزینه کردم تا عزت و احترام به دست بیارم نتیجه پوچ و کلی احساس سرزنش به خودم که چرا این همه پول خرج کردم
ولی وقتی تسلیم بودم و به این جریان الهی وصل شدم کارها به صورت خیلی عالی پیش رفت
چقدر برای من حرف دیگران مهم بود چقدر میخواستم با جنس مخالف وقتی حرف میزنم به کلماتم به رفتار هام دقت کنم تا طرف مقابل ناراحت نباشه هما ابنا از شرکت کا درونم داشتم بود ولی وقتی یه سر سوزن قدرت را از آدمها گرفتم و دادم دست خداوند بوم بوم بوم…معجزه ها رخ میده
باید بتونم با تمام کنترل ذهنم قدرتو بدم به خداوند چون فقط رااه سعادتمند شدن این هستش راهی دیگه ی نیست
فکر میکنم بیشتر یادم میاد که چقدر من روی آدم ها حساب کردم که واقعا خجالت میکشم بیام بنویسم
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم
بنام خالق مهربانم
خداوندا هر انچه که من دارم ازآن توست.
چقدر قلبم باز شد،خدایا عاشقتم.
سلام به استاد بینظیرم وخانم شایسته مهربونم و بچه های این سایت الهی.
یعنی باورم نمیشه مَنی که از بچگی تا 3 سال پیش، از همه چی متنفر بودم و اصلا نمیدونستم کلمه توحید یعنی چی،ولی الان عاشق بحثهای توحیدی و قرآنی شدم.
استاد نمیدونم کدوم فایل،ولی چندین بار دیگم شما گفتید،من همیشه کردیت کارامو به خداوند میدم،از همون روز یعنی بیشتر اوقات سعی کردم،البته به لطف خالقم که هر اتفاقِ خوب و موفقیتهامو، اعتبارشو بدم به خداوندم و انگار غرور میره و حتی چالشها و تضادهارو که انگار ترس کمتر میشه و واقعا الهامات قلبیو خیلی واضحتر متوجه میشم،و شده عادت و رفته جز شخصیتم شده،
من وقتی اتم رو درک کردم هیچ وقت دیگه نتونستم0 انرژی و وصل بودنِ خودمو از کیهان جدا ببینم و خداوندو اینجوری درک کردم که چقدر بزرگو قدرتمنده، البته به اندازه ظرف ذهنیم، وگرنه کل کیهانو نمیتوتم عظمتشو درک کنم.
خیلی سعی میکنم تسلیم باشم خیلی به خودم یاداوری میکنم، و تقریبا موفق شدم،ولی گاهی وقتی که تضاد میاد فراموش میکنم، و واضح میبینم اخر اون تضاد چقدر به نفع من بود،بعد شرمنده میشم واقعا خجالت میکشم، که مگه من تسلیم نبودم پس چرا زود قضاوت کردم، صبر نکردم و تحمل کردم.
ولی همیشه میگم خدای من انقدر مهربونه که فقط لبخند میزنه بهم میگه من همیشه میبخشم ،بهار خودتم خودتو ببخش و دوباره قویتر ادامه بده و اصلا مهم نیست چون تو داری تجربه میکنی و اموزش میبینی و این چیزا ممکنه پیش بیاد.،و عجیب ایمانم قویتر میشه.
انگار ادم به یه جای میرسه، که میگه همین نفس کشیدن و راه رفتن معمولی هم کار ما نیست و کار خداونده، اگه همین لحظه روح از جسم جدا بشه مگه میشه ایستاد حتی یه پلک هم نمیشه زد،
من درک کردم اینو که بدون خالقم هیچم، وقتی مهاجرت میکنی و دور از همه چیزو همه ادما داری همه جوره رو خودت کار میکنی و تلاش میکنی،میفهمی واقعا بدون خداوند هیچِ هیچی،انگار هیچی معنی نداره و خدا به همه چی معنی میده.
استاد یبار شما گفتید، خداوند مکار مکارانِ،من نتوستم باورش کنم و درکش کنم، خیلی میخواستم اینو بفهمم که یعنی چی؟
تا اینکه یه پرونده ملکی که الان هم در جریانِ، یکی سالهای قبل اومده به من مثلا مکر کرده ولی مَکر بزرگتری با دستهای خودش به مکرش شده،بعد متوجه شدم مکار مکاران یعنی چی.،
اگه واقعا قلبیِ قلبی باورت این باشه که خداوند واست میجنگه، همه چی واست میشه و تو فقط باید تسلیم باشی، و به موقع و تو زمان خودش اون برگه آسو، رو میکنه واست و تو حتما میبری.
منم سعی میکنم هروز اینو اعلام کنم به خودم که
خدایا من در مقابل تو هیچی نیستم.
خدایا به هر خیری که از طرف تو به من برسه فقیرم.
خدایا من عقلم نمیرسه تو منو هدایت کن،تو راه گشای من باش.
خدایا تو عظیمی ،تو بزرگی،تو وهابی،تو رحیمی تو دانای،تو سمیعی، تو بصیری، تو فقط میتونی ، فقط خودت منو حمایت و هدایت کن.
خدایا کمکم کن که همیشه یادم باشه که هرچه که دارم ازآن توست، و از تو به من رسیده.
من همیشه میگم ،خدایا سپاسگزارم به خاطر 30 تریلیون سلولی که بهم دادی، وهدایتم کن برای زندگی با کیفیتی که تو این سیاره زیبا بهم دادی.
استاد عاشق اینم که شما عادتهای خوبتون رو به ماهم میگین، همیشه بدون مقاومت منم تمرین میکنم میشه عادتهای خودم، مثل همین که هر کاری که میخوای انجام بدید،از خداوند میپرسیو باور دارید که به شما کمک میکنه و بهتون میگه،من به جرات میگم خدارو صد هزار مرتبه شکر به من هم جواب میده این روش.
و حتی خیلی وقتا الهامات و صحبتهای خداوند برای من تو خواب بهم گفته میشه، و چون باورش دارم، گزینه مرابه سوی نشانه ام هدایت کن که تو سایت هست ،و تو قدم زدن حتی تو خونه به قلبم گفته میشه.
سپاسگزار خداوندم هستم که این صحبتهای الهی و زیبارو از طریق استادمون به ما منتقل کرد.
من عاشق این پرورگارمم که منم جز اون افرادی قرار داد که به این صحبتهای ناب الان احتاج داره و شنیدم.
استاد شما بینظیری همیشه سپاسگزارم از شما و خدارو شکر که موضوع صحبتتون عوض شد.
همگی در پناه الله مهربانم.
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته فوقالعاده
تمرین:
.
.
••کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
من این داستان مهاجرت ام و بارها برای خودم و اطرافیانم تعریف کردم اینکه وقتی متوجه شدم کار مورد علاقه ام چیست و رسالت زندگی ام چیست و حرکت نکردن به سمت اون به معنای شرک به خداوند هست چون این باور که من نمیتوانم از کار مورد علاقه ام زندگی ام را تامین کنم به معنای شرک در ذهن من بود انگار داشتم به قدرت و توانایی خداوند شک میکردم. وقتی باورهای جای قدرتمند توحیدی در وجود من جوانه زد من دستان توانای خداوند را در لحظه لحظه زندگی ام دیدم! از پیدا کردن خانه و شغل در یک روز گرفته تا همزمانی هایی مثل رسیدن وسایل خانه به محض رسیدن ما به خانه! مثل تاریخ تولد و جشن تولد من در روز اول کاری من!!!
••کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
تک تک افرادی که وارد زندگی من میشن دستان خداوند هستند اونها در زمان مناسب به من مراجعه میکنند و تا بحال حتی یک مورد هم فرد مشکل زا وارد بیزینس من نشده مورد هایی که بدون زحمت کارهای اونها انجام میشه و تبدیل به دوستان من میشن
••کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
بارها در محیط کاری من اختلاف در دیدگاه ها به شکلی پیش رفته که فضا آماده برای قطع همکاری با من فراهم بوده ولی قشنگ احساس میکردم که چیزی کسی فردی از من حمایت میکنه با اینکه من تنهای تنها بودم و مخالف های من کلی پارتی و آشنا داشتند
••در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
من جایی در بیزینس ام به خاطر اعتماد به غیر
بخاطر اینکه عجله کردن و باور کمبود در من وجود
داشت ضربه خوردم و درس گرفتم که باور کمبود هم
هم یک باور شرک آلود هست و خداوند خداوند فراوانی است…
سلام استاد
بعد از گوش دادن به این فایل هدایت شدم برای خرید فصل 5 کتاب رویاهاتون، و تا الان داشتم میخوندمش...
چقدر عااالی بود و چه آگاهی های داشت، حسابی ذهنم رو درگیر کرده و خواب از چشمام رفته...
یه خاطره یادم اومد که گفتم شاید مرتبط باشه با این موضوع…
من اوایل سال 1400 ماه های اول بارداری م بود که به خاطر ویار و ضعفم، مامانم واسم غذا می پخت و من هر روز می رفتم خونه مامانم و شب موقع برگشت غذای فردامو با خودم می آوردم… تا دو سه ماه اول همین برنامه بود.
یه روز همسر سابقم بهم گفت که تو حالت بهتر شده، خودت میتونی کارهاتو بکنی، میتونی غذا بپزی!!
من که یکم بهم برخورده بود، گفتم مامان دارم برام غذا میذاره، تو چه مشکلی داری!!
الآن احساس میکنم که این جمله رو با غرور گفتم، چون حدود یک ماه بعدش مامان من بدون دلیل خاصی شب خوابید و صبح بیدار نشد!!
البته چقدر میتونه این فکر یا جمله من با این اتفاق مرتبط باشه رو هنوز هم نمیدونم ولی این خاطره به ذهنم اومد…
اون موقع مثل الان با قوانین آشنا نبودم و خدا رو مثل الآن نمیشناختم… البته که الآنم خیلی نمیتونم ادعایی کنم!!
به هر حال بی نهایت به خاطر تمام آگاهی هایی که سخاوتمندانه منتشر می کنید، سپاسگزارم ازتون