توحید عملی | قسمت 11

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در روانی زندگی، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

به تجربیات خود درباره مفهوم این فایل فکر کن و در بخش نظرات این فایل بنویس:

الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟

در عوض کجاها با وجود مهارت و کاربلدی، متواضعانه از خداوند طلب هدایت کردی، سپس به ایده هایی هدایت شدی که کارها با روانی و آسانی انجام شد یا نتیجه حتی بارها بهتر از انتظار شما پیش رفت؟

ب) وقتی چرخ زندگی شما به روانی می چرخد و کارها به خوبی پیش می رود، آیا می توانی ارتباط این جنس از روانی در انجام کارها را با نگرش “تواضح در برابر خداوند” حتی با وجود حرفه ای بودن، تشخیص دهی و برعکس؟

فکر کردن و جواب دادن به این سوالات باعث می شود که نقش توحید در روانی زندگی را درک کنی و در همه حال در مقابل خداوند خاشع بمانی و در موضوعات مختلف خواه ساده، خواه مهم، از خداوند هدایت بخواهی حتی اگر در آن کار حرفه ای باشی.

منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 11
    632MB
    67 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 11
    64MB
    67 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام و‌درود بر شما استاد توحیدی عزیزم و همه دوستان ‌ و سلام به خانم شایسته توحیدی بانوی شایسته بی نظیر الهی شکرت

    یک روزی دیگر بهم فرصت حیات دادی

    توحید ناخودآگاه اومدم تو این فایل حتما باید میومدم تا از خودم ردپا بزارم الهی به امید خودت

    هر آنچه که دارم خدای من از آن توست

    واقعا اگر بتونم عاجز بودن خودم را در تمام مسائل

    زندگی به خدا بسپرم بگم تو انجام بده تو راه بده من نمیدونم من در دو سفر با ماشین با همسر جانم برای لذت بیشتر از سفر به مدت تقریبا در دو سفر بالای فکر کنم 25 روز تو ماشین زندگی کردیم فقط چند روز در میان برای حمام و نظافت خونه معمولی رنت کردیم و بیشتر در دل طبیعت کمپ کردیم هدایتی میرفتیم اصلا جای خاصی را در نظر نداشتیم یک بگ گراند مثلا از یک شهر بود به سمتش حرکت میکردیم بدون اجله با سرعت بسیار پایین یعنی با 70 سرعت در بیشتر مسیر های صاف اتوبان شاید کسی باورش نشه بسیار پر حوصله و ریلکس هر جایی که باحال بود وامیستادیم اتراق مبکردیم و جای غذا میخوردیم این جور سفر ها خیلی آدم را رشد میده بچه ها میتونه این چالش ها طرف ما را بزرگ‌تر کنه که در جای کم بخابیم بهداشت استاندارد نباشه یا اصلا پلن نداشته باشی اصلا برات مهم نباشه کجا شب میخای بخابی قبلش من و همسر جانم اصلا اینطور نبودیم خیلی سوسول سریع یک هتل لاکچری تا لنگ ظهر خوابیدن و کلی غذاهای متنوع هتل و گشت و گذار با ماشین شستسو روزانه مداوم و خیلی از کارهای روتینی که شده زندگی ماها میشه آگاهانه بیایم با تغییر زاویه دیدمون همشو‌ آرام آرام تغییر بدیم اقا خودت میفهمی بعد چالشی که خودت چیدی برای رشد خودت بعدش میفهمی چقدر ظرفت بزرگ‌تر شده برای دریافت نعمتهای بیشتر چون ما یه زمان‌هایی آماده دریافت نعمتها نیستیم مثل اینکه بچه ما هنوز نمیتونه دوچرخه سواری کنه و بیای براش موتور بخری می‌کنیم این کار‌‌ و در اغلب مواقع ما خواسته هامون به این شکله چیزی رو میخایم ولی اصلا آماده نیستیم باید خودمون را آماده دریافت اون نعمت که مد نظرمان هست کنیم یکم سخته ما همش اجله داریم چ‌ون داریم از مقایسه نگاه می‌کنیم که اونا اینو‌ دارن منم میخام بابا لامصب تو هم دریافت می‌کنی وقتی اول بری گواهینامه رانندگی بگیری تا بعد بیای این ماشین را برونی تو هنوز رانندگی بلد نیستی تو این مثال

    خیلی باید خودمون را بشناسیم دلیل خ‌واسته هامون را بدانیم چرا میخایم برای چی آیا آماده هستم برای این تجربه آیا به رشدم کمک میکنه یا فقط برای کور کردن چشم دیگران هست باید همیشه از خدا کمک بخام برای هدایت به سمت چیزهایی که برایم مناسب هست و تجربه کنم تکاملی ظرفم بزرگ‌تر میشه و باران بیشتر دریافت میشه به همین آسونی راحتی خدا کمک کن همیشه عاجز باشم در مقابل خواسته هام تویی که میدونی من چی برام بهتره و به دردم میخوره و تو خودت هدایت کن منو به چیزهای درست آگاهی های درست و در زمان مناسب در مکان مناسب منو قرار بده من در مقابل قدرت تو هیچی نیستم تو قادر مطلق هستی همه چی دست تو هست من به تو همیشه نیاز دارم الهی شکرت

    خدایا شکرت دوستون دارم خیلی زیاد عاشقتون هستم

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1391 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    سپردن کارها به خدا

    من نمی‌دانم تو میدانی

    من ناتوانم تو توانایی

    خدایا من هیچ ندارم از خودم ،تویی دهنده

    جریان جاری دنیا بر اساس عشق و رحمت است

    جریان جاری دنیا نعمت است

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اهدنا الصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لضالین

    خدای زیبای من خدای مهربان ،مرا به راه راست هدایت فرما

    جاده سرسبز مشهور استاد

    جاده سرسبزی که خودت هدایت میکنی

    خدا من تسلیمم

    من هیچی ندارم از خودم

    تنها تو را می‌جویم و تنها تو را میپرستم

    خدای من استاد من با این همه دانایی چی میگه؟

    من که هیچم

    ایشان که به تمام و کمال عمل کرده ،من کجام

    خدایا شکرت که هدایت شدم به این فایل

    یکی از نقطه‌ های تاریک من،منم منم کردن من هست.

    خدایا من نمیدونم خدایا می‌سپارم به تو ،خودت منو هدایت کن

    خدایا من میپرم به امیدت

    خدایا منو دریاب ،بگیر منو

    یه ترسی دارم و اونم ترس عمل نکردن منه بدلایل حرف مردم

    امیدوارم رو سفید بشم

    امیدوارم بسپارم ،تسلیم بشم،عمل کنم به هدایت ها

    باید برای هر کاری هدایت بخام

    باید خداوند رو داشته باشم، بدونم خبیر و علیم و حمید هست،بدونم وهاب و رزاق است،بدونم من لایق هدایت و شنیدن هستم،باید عمل کنم به هدایت

    بایدتسلیم باشم.

    تو ذهنم خیلی این کار عمل کردن ترسناکه ،نمیدونم چرا ولی تو همین مدتی که تو سایت بودم و دست و پا شکسته عمل کردم همه جا موفق بودم

    اونجایی که گوش کردم،شنیدم،عمل کردم حداقل عزت نفسم زیادتر شد،حداقل راهی برای رشد بود،حداقل فهم منو تکامل بخشید.

    خدایا برای انجام و عمل کردن و گذشتن از ترسها از تو میخواهم قوی ام کنی.

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    تینا گفته:
    مدت عضویت: 264 روز

    سلام ب همه عزیزای دلمممم

    خدایا من چقدر آگاهی دریافت کردم از این توحید عملی

    چقدر من یادم رفته ک اول از خدا بخام و از خدا بخام راه و ب من نشون بده . و چقدر شرک کردم نسبت ب خدا و دلیل خیلی از نتایج های منفی من همین بوده همیشه . از شنیدن این آگاهی ها و یاد آوری دوباره توحیدی بودن خیلی قلبم آرامش گرفت

    از مثال هام بخام بگم :

    من تازه ک نامزد کرده بودم داشتم آشپزی و کم کم یاد میگرفتم از فضای مجازی و برای اولین بار برای خانواده همسرم ب تعداد 23 نفر غذا درست کردم و هیچ کدوم از اون غذا های اون شب و من تالا درست نکرده بودم ولی از چند روز قبل از شروع مهمونی من داشتم برنامه ریزی میکردم برای اون شب و یادمه از لحظه ای ک اقدام کردم تا لحظه ای سفره جم شد من همش میگفتم خدایا کمکم کن و همه چی و خوب پیش ببر برام و منو سر بلند کن ک اولین بار من این کارارو میکنم و هیچ کس انتظار اون تنوع غذایی و اون کیفیت و اونم پست تنها از من نداشت و از چند روز قبل همه اقوام زنگ میزدن ب مادر شوهرم و میگفتن خدا می‌دونه قرار راهی کدوم بیمارستان بشیم و از این حرفا . و زمانی ک کار و درآوردم برای خودمم قابل باور نبود چ برسه ب مهمونا . و من چقدر از عنایت ها و هدایت های خداوند اونجا بهره بردم چون از همون اول از خودش خاستم و اون راه و ب من نشون داد.

    و چند وقت ک گذشت و من غذا هارو یاد گرفتم خیلی ب خودم مغرور شدم ک دستپختم خیلی خوبه و حرف اول و میزنم تو آشپزی و از این فکرا ک الان دقیقا ب جایی رسیدم ک خودم قشنگ حس میکنم ک غذا هام اون کیفیت اول و نداره در صورتی ک از همون مواد ها استفاده می‌کنم ولی هر بار نتیجه دلخواهم نمیشه و الان دلیلش و فهمیدم و از خدا میخام منو یاری بده تا این عضله درخواست کردن لحظه ب لحظه از خداوند رو در خودم پرورش بدم

    من تازگی رانندگی موتور یاد گرفتم و هنوز موقع بریدگی ، دست انداز ، دور میدون ، ترافیک گیر دارم و استرس میگیرم و وقتی میفتم تو جاده صاف خوب رانندگی میکنم و ب خودم مغرور میشم و تا یکم مسیر و میرم یهو ی مانعی ب هر شکلی میاد جلوم و من ب چالش می‌کشه و الان فهمیدم برای این ک من تا ب موانع میرسم از خدا کمک میخام و جاده ک برام صاف میشه حس غرور میکنم و همین ی گوش مالی از خدا ک ب خودم مغرور نشم و من الان فهمیدم و چقدر از این بابت شاکر خدا هستم

    من تو این 20 سال زندگی ، از وقتی که با قانون آشنایی پیدا کردم ک حدود شش سال میشه ، ب خیلی از چالش ها خوردم و ب خیال خودم ک رو خدا حساب باز میکنم و خدا هوامو داره ، غافل شدم از اینکه هر لحظه و تو هر کاری از خدا بخام نشان گر من باشه و مسیر و برای من واضح کنه و دلیل این همه در جا زدن من این بوده .

    و یادمه ک زمان هایی ک از اول روی خدا حساب باز کردم چطور منو هدایت کرده و کار هارو برای من آسون و آسون تر کرده . ولی من باز فراموش کردم و ب خودم مغرور شدم و نتیجه مغرور شدن ب خودم و روی خدا حساب باز کردن و دیدم و تفاوت زمین تا آسمون داشتن با هم

    این فایل 195 روز تحول زندگی من هست و چند روز ک بنر شده ولی من الان بهش هدایت شدم و آماده شنیدن این فایل بودم

    خدایا شکرت ک من هر بار از مسیر خارج شدم تو منو هدایت کردی و مسیر درست و سر راهم گذاشتی خداجونم عاشقتم عاشقتم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    خانم نقدی گفته:
    مدت عضویت: 215 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلااااام سلاااامی از قلب پاک و سلیمم به قلبهای پاک و سلیم استاد عباسمنش عزیز ااای جانم به این استاد

    به استاد شایسته عزیز و دوستان توحیدی ام

    خداااایا هر آنچه دارم از تو دارم

    با خداااااباش و پادشاهی کن و با خداااباش و بندگیش را بکن فقط بندگیش ببین خدا برات کار نمیکنه قربونش برم شاهکار میکنه

    بندگی خدا را بکن ببین چطور چرخ های زندگیت هر چهار چرخشش برات روون روون میچرخه و هر روز رووون تر از قبل هر روز چیه هر لحظه

    چقدر عاااااشق این عااااشقیامم عاااااشقیای رهاااایی

    رهاااای رها سبک بال و عااااشق

    خدااااایا من هر آنچه دارم از تو دارم

    استاد جاااان دو تا سوال پرسیدی کی چرخ زندگیت روووون کار کرده کی از حرکت ایستاده

    کی از حرکت ایستاد وقتی فکر میکردم من میدونم ااای خداااای من مسئولم مرا ببخش و همین جا همین ثانیه از تو میخوام که یه صدم ثانیه هم منا رها نکنی منا به خودم وا نزاری خدایا من هیچ چیز نمیدونم حتی یه قدم جلوتر هم نمیدونم فقط تو میدونی خودت خدایا فرمون زندگیم به دستان تو اااااای جااااانم که چقدر وقتی بندگیشا کنی و ازش بخواهی که فرمون زندگیتا اون برونه همه چرخ هااااای زندگیت رووون روووون میشه خدا خودش شاهده و گواه که چقدر معجزات الهی تو زندگی من هر لحظه در حال اتفاق افتادنه هر لحظه خدااایاشکرت که خداااایی همچون تو داریم که عااااشق بندهاااتی عااااشق هدایتشون عاااشق خوشبختیشون عااااشق شاد بودنشون عاااااشق اینکه به اون حس پاک الهی برسن

    واقعا بخوام رووونی هااای چرخ های زندگیم بعد از اینکه هم جهت شدم با جریان الهی خداوند را بگم باید یه کتاب بنویسم ااااای جاااانم اتفاقا ایده عااالیه

    نام کتاب : روووونی هااای چرخ های زندگیت

    خدایا هر آنچه دارم از تو دارم

    بزار براتون معجزه ای که چند روز پیش تو زندگیم افتاد را بگم

    ترک تحصیل پسرم که 17 سالشه

    برگردیم به کمی عقب تر یعنی مرداد 1403

    مرداد ماه بود که به شمال مهاجرت کردیم و نقطه عطف زندگی من از این مهاجرت شروع شد

    خداوند همزمانی هاش را برام جور کرد با اومدنم به سمت شمال هدایت شدم به گوش کردن چند فایل از قانون آفرینش که دوستم برام فرستاده بود هر روز اونا را گوش میکردم کلی مدارم تغییر کرده بود و منوجه شدم که من نمیتونم دیگران را تغییر بدم

    منی که باور به فراوانی داشتم وجودم سرشار از عشق و مهربانی بود همیشه فقط میگفتم خدا هیچ وقت دوست نداشتم با کسی در و دل کنم یا ناراحتیم را بگم حتی به خود خدا هم زیاد نمیگفتم فقط میگفتم خداااایا خودت درست کن خدااایا من فقط از تو میخوام

    اما یه مانعی بزرگ یه ترمز بزرگ نمیزاشت چرخ هاای زندگی روون حرکت کنه و اون چیزی نبود جز ترس از دست دادن میگفتم خدا اما ایمانم قوی نبود ترسه نمیزاشت قوی باشه

    و دقیقا همین ترس تو روابطم تاثیر گزار بود و همیشه تمرکزم روی تغییر دیگران بود و میخواستم اونا را تغییر بدم که از دست ندمشون طوری رفتار کنن که مورد تایید دیگران باشند و….

    خب بریم سراغ داستان اصلی

    بله مرداد ماه اومدیم برا زندگی شمال و پسرم که 17 سالش بود میرفت کلاس یازدهم

    خدا را شکر هدایتمون کرد به سمت مدرسه عاااالی از هر لحاظ مخصوصا مدیرش

    واقعا هر آنچه از حسن های این مدیر بگم کم گفتم

    خب چه کسی این مدیر فرهیخته را سر راه ما قرار داد فقط خدا

    مدار من داشت تغییر میکرد تا اینکه پسرم برج 10 با موتور تصادف کرد که بزرگ ترین معجزه خداوند را اونجا دریافت کردم خداوند دوباره پسرم را بهم هدیه داد

    واقعا چه کسی جز خدا میتونه اینطور محافظت از عزیزت از خودت بکنه هیچ کس

    فقط خدا

    فالله خیر الحافظ و هو ارحم الراحمین

    بله خدا را هزار مرتبه شکر همه چی بخیر گذشت

    اما پسرم مدرسه نرفت و میگفت که من دیگه دوست ندارم درس بخونم و اینکه خیلی انسان های موفق درس خونده نیستند و از این صحبت ها

    ناراحت میشدم از نرفتن پسرم به مدرسه و دوست داشتم که بره و بهش انگیزه میدادم اما فایده نداشت

    تا اینکه به هدایت الله به دوره هم جهت با جریان الهی وارد شدم

    و به لطف الله متوجه شدم ریشه همه مسائل من بخاطر اینکه نمرکز دارم رو تغییر دیگران اونم بخاطر ترس از دست دادن که خودش کلی ترس های دیگه بهمراه داشت مثل ترس از حرف مردم ترس از تایید نشدن و….

    اینجا بود که این باور در من به لطف الله شکل گرفت که من خالق 100 درصد زندگی خودم هستم من هیچ کس را نمیتوانم تغییر بدهم فقط با تغییر خودم دنیای اطرافم تغییر میکنه این منم که دارم با افکارم با احساسم زندگیم را میسازم و دقیقا این باور تغییر دیگران بالاترین شرک بخداست چرا که هدایت فقط دست الله است و اوست هدایت گر بندش و من با این باور این شرک مخفی را در خودم ریشه دوونده بودم

    خداااایا شکرت بابت اینکه هر روز آگاه ترم میکنی

    بله من هدایت را دادم دست خداوند

    گفتم خدااایا تو بر همه چی عالم و قادری فقط خودت

    خودت آسانمون کن برا آسانی ها

    خدایا میدونم که تو بهترین حفاظت کننده و حمایت کننده و هدایت کننده عزیزانم هستی پس من چکار هستم خدایا ببخش و متشکرم که همواره من و عزیزانم را هدایت میکنی

    و اینکه وقتی فقط ایمانت و توکلت را میبری سمت خدا و خودت را رها میکنی و میشی هم جهت با جریان الهی

    همواره چرخ های زندگی روون میشه و معجزات اتفاق میفته

    سه روز پیش مدیر مدرسه خودش اومد محل کار همسرم بدون اینکه ما هیج اطلاعی داشته باشیم

    به پسرم و همسرم گفته بود من 500 دانش آموز دارم و برا هیچ کدوم من چنین کاری که الان کردم را نکردم نمیدونم چرا نتونستم بی خیال باشم به آقا جاوید وقتی دیدم سر اولین امنحانش نیست و خلاصه کلی پسرم را بغل کرده بود و گفته بودکه بیا بقیه امتحانات را بده پسرم گفته بود من چیزی بلد نیستم گفته بود تو بیا که برات ترک تحصیل نخوره اونا درست میشه

    منا بگو وقتی همسرم زنگ زد و جریان را با اون حس قشنگش برام تعریف میکرد با ذوق با عشق فقط میگفتم خداااایا شکرت خداااایا شکرت

    و خدا را شکر امروز پسرم امتحانش را داد

    ااااای جااااانم به این خدا خدااااایی که برا بندش کار نمیکنه شاهکار میکنه فقط کافیه خودتا رها کنی و بسپاری دست هدایتهاش

    خدااااایا هر آنچه دارم از تو دارم

    خدایا من به هر خیری که از تو به من برسه محتاجم

    استاد جان واقعا بی نهایت سپاسگزارم از شما که بی نظیرید خدااااااایا شکررررررت بابت وجود چنین راهنمایی در مسیر زندگیم

    خداااااایا من هر آنچه دارم از تو دارم

    عاااااشقتونم

    در پناه الله توحیدی بمانید

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 1 خرداد رو با عشق مینویسم

    امروز روز سوم، آخرین روزی بود که رفتم به اون خیریه که به صورت رایگان ،داشتیم دیوارای خونه هاشو رنگ میکردیم

    امروز صبح که رفتم فقط یک وعده خوردم و با حالی بسیار عالی رفتم تا امروزو تجربه کنم

    وقتی رسیدم هنوز نیومده بودن از بچه ها که نقاشی رو شروع کنیم ،منم یک ساعت انقدر خوب خوابیدم که خیلی حس خوبی داشتم

    روز خوبی بود درخت و گل و پرنده کشیدم رو دیوار و صاحب موسسه خیریه خیلی پسندیده بود ، تا شب کار کردیم ، کلی خوراکی دادن که من سهممو برداشتم و آوردم خونه برای داداشم

    خوشحالم از اینکه دارم‌تمرین میکنم از چیزهایی بگذرم که برای بدنی که خدا به من عطا کرده تا در این دنیای گذره امانت داری کنم ، میتونم بگذرم و یاد میگیرم که امانت دار خوبی باشم و وقتی جسمم رو ترک کردم افسوس اینکه مراقب این امانت نبودم رو نخورم

    خدایا شکرت که منو در مسیر قانون سلامتی قرار دادی

    کارمون کمی کمتر شد مسئول خیریه رفته بود کلی خوراکی و چیزای دیگه خریده بود و چیده بود تا ما دخترا بریم و دور هم چای بخوریم

    وقتی رفتیم دور هم نشستیم ،یکی یکی گفتن دانشجوی کجا هستن و بودن

    همه از دانشگاه تهران بودن و فقط من بودم که بینشون شهر خودم تا کارشناسی خونده بودم

    وقتی یکی از دخترا گفت پس همه مون زرنگیم دانشگاه تهران هستیم

    یه لحظه خیلی کوتاه حس کردم نجوای ذهنم میخواد بگه سکوت کن چیزی نگو

    اما سریع گفتم چرا من فقط دانشگاه تهران درس نخوندم و ازم پرسیدن و گفتم شهر خودمون

    و وقتی فهمیدن مدرکی که گرفتم‌رو رها کردم و رفتم دنبال علاقه ام نقاشی براشون جذاب تر بود

    اینکه امور بانکی بخونی و بعد حسابداری

    بعد نه بانک بری و نه دارایی و یا هیچ شرکتی

    این براشون جذاب بود

    و با یه حالت تعجب پرسیدن چرا نقاشی ؟ هیچ ربطی به تحصیلاتت نداره

    که فقط یه جواب داشت علاقه

    و اون چند روزو جوری با عشق کار میکردم و نمیگفتم خسته شدم و یه سره کار میکردم که یکی از دخترا گفت معلومه که چقدر علاقه داری ،چون خستگی برات معنایی نداره

    اینو میشه از حس خوبیت موقع رنگ کردن رو دید

    در صورتی که خودشم نقاشی رو از دانشگاه تهران خونده بود ،اما هی میگفت کمر درد گرفتم انقدر سر پا وایستادم

    یاد حرف استاد میفتم که میگفت اگه کاری که انجام میدی حاضری صبح تا شب ،شب تا صبح انجامش بدی اون کار رو به عنوان شغلت شروع کن

    اما اگر میگی علاقه داری و به خودت زحمت نمیدی درموردش کتاب بخونی و یا درموردش تحقیق کنی و یا کار کنی ،تو علاقه نداری

    وقتی کلی باهم صحبت کردیم وشب که شد و مثل روز قبل که با مادر و پدر یکی از نقاشایی که اومده بودن

    دوباره منو تا دم در خونه مون رسوندن و کلی کیف داشت

    خیلی خوشحال بودم که خدا دستی از دستانش رو سر راهم قرار داده و منو تا در خونه رسوند

    خدایا شکرت

    وقتی رسیدیم در خونه مون ،دختر نقاش که درسشو از دانشگاه خونده بود ، بهم گفت اگه رفتی سر کار بهم بگو که منم بیام باهات کار کنم

    تو دلم‌میگفتم نه نیاد چرا بگم بیاد و بعد وقتی فکر کردم گفتم تو کی باشی که بگی نیاد اگر خدا بخواد کار میکنه

    بعدشم اگرم تو بگی ،تو فقط یه دستی هستی از دستان خدا و هیچی نیستی این یادت باشه

    و بعد گفتم اگر تو از این نیت و دید میگی که میاد و تو نمیتونی کار کنی ،باید بهت بگم که تو باید درست کنی افکارت رو

    تو هیچی نیستی طیبه

    تو باید انقدر رو کنترل افکارت کار کنی ،رو باورهات کار کنی که نگران این نباشی اگر کسی بیاد همکارت بشه چی میشه؟

    و به چی شدن هاش فکر کنی

    خیلی خیلی تجربه خوبی بود خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 737 روز

      به نام خدای خوشگلمممم

      سلام سلام سلام سلااااااممممم

      سلام آجی خوشگلمممم سلام طیبه جونمممم

      حالت چطورهههه دلم برات تنگ شده بود نفسسسس

      خواهر عزیزم من دوره ی دوازده قدم خریدم …قدم اولللل…

      هووووورااااااااااااااا

      و امروز داشتم جلسه 3 رو گوش میدادم و هرچی استاد درباره ی تابلو و هنر و نقاشی میگفت یاد تو میوفتادم و میگفتم وای مثل آجی طیبه …استاد میگفت قیمت اون تابلو ها از 2 هزار و 3 هزار دلار شروع می‌شد برین با دلار امروز حساب کنید من می‌گفت وای خدای من مثل آجی طیبه …

      اصلا نمیدونی همینجور که استاد میگفت منم میگفتم آجی طیبه ….

      نمایشگاه آجی طیبه

      تابلو آجی طیبه

      محصولات و نقاشیای با ارزش و پر فروش 100ملیون تومنی آجی طیبه …

      خلاصه که کلی کلی یادت کردم ….

      .

      .

      .

      داستانی که اینجا تعریف کردی مخصوصا قسمت آخرش که با خودت صحبت کردی و گفتی اگه بخواد میاد و تو تاثیری نداری ممکنه دست خدا باشی ولی در واقع هیچی نیستی یادم به اون آیه سوره یوسف افتاد …که یوسف قدرت رو میده به پادشاه و این شرک باعث میشه چندین سال دیگه توی زندان بمونه ….

      وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ

      به آن یکی از آن دو که می‏دانست رهائی می‏یابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآوری کن، ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد و بدنبال آن چند سال در زندان باقی ماند.

      وای وای وای خدای من اینجا از رف استفاده کرده که یعنی قدرت خداوند ….چند بار منه نوعی باید ضربه بخورم از قدرت دادن عوامل بیرونی؟ افراد …بع خدا به خدا به خدا ملیکا تنها قدرت خداستتتتتت و بس …

      طیبه عزیزمممم

      خلاصه که کلی تحسین کردم و گفتم دمت گرم اجیییییییی که اینقدر سعی میکنی با ایمان باشیییییی

      خلاصه که خیلی دلم برای صحبت باهات تنگ شده مخصوصا اینکه تازگیا کلیییی ایمیل برام میاد که توی دوره ی جدید داری کولاک میکنی ولی من بهش دسترسی ندارم ….

      قربونت برم

      مرسی که هستی …

      یادت همیشه پیشمه …

      عشق منیییی

      در پناه الله یکتا باشیییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 691 روز

        به نام ربّ

        سلام‌ملیکای عزیزم

        خداروشکر فوق العاده ام

        شما خوبی

        خداروصد هزار مرتبه شکر که دوره 12 قدم رو خریدی

        پر قدرت و با تمرکز گوش بده و میدونم که نتایجت فوق العاده میشه

        خیلی ممنونم که برای من نوشتی

        میدونم که به زودی دوره جدید رو هم میخری و میای خبرش رو بهم میدی و کلی خوشحالم از اینکه در مدار جدید برای دوره 12 قدم ،قدم گذاشتی و پر قدرت ادامه بده

        اتفاقات و ایده ها و شگفتی های خیلی زیادی در انتظارته ملیکا جان

        خیلی خیلی دوستت دارم

        خیلی خوشحالم

        یاد روزایی افتادم‌که دوره 12 قدم رو خریده بودم و از قدم دو که گوش دادم و استاد گفت اگر چسبیدی به یک خواسته و اون خواسته عشق باشه راه رو صد در صد اشتباه رفتی

        و از این دوره بود که من از خواسته عشق رها شدم

        از اصرارم‌به خدا که فردی باشه که من میخوام

        و خوشحالم که الان از خدا میخوام که هرچی که تو بگی باشه

        و حتی اگر هم در دلم خواسته ام باشه بازم میگم هرچی تو بگی ربّ من

        خداروهزاران مرتبه شکر

        فکر نمیکردم روزی انقدر تغییر کنم که بگم هرچی تو بگی ربّ من

        البته یه وقتایی شده که ممکنه خواسته مو در همه جنبه ها بگم اما سعی میکنم به یاد بیارم که هرچی خدا بچینه قشنگ تره

        از خدا میخوام برای ملیکای عزیزم بهترین هارو بچینه ،جوری برات بچینه که الیته پاسخ باورهای خودت رو بهت میده

        پس باورایی بسازی که خدا بهترین هارو برات بچینه

        خدایا شکرت برای همه بهترین هارو رقم بزن

        آمین

        منتظر نتایج فوق العاده ات هستم ملیکا جان که بیای و برام بنویسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    شیدا جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3286 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین و دوستان عزیز

    دیروز داشتم مقاله ای رو میخونم در مورد همین موضوع بود،

    نوشته بود در اواخر دهه 60، موضوع بستن کمربند ایمنی خیلی جدی گرفته شد و حتی به کارخانه های تولید خودرو به صورت وضع قانون اعلام شد که همه خودروها به کمربند ایمنی مجهز بشند.

    بعد از این وضع قانون، یک تحقیقی انجام دادند که ببینند قانون بستن کمربند ایمنی بر امنیت رانندگی چه تأثیری گذاشته

    نوشته بود، اثر مستقیم بستن کمربند ایمنی این بود که احتمال زنده ماندن رانندگان در حوادث شدید رانندگی افزایش یافته

    اما بعد از بررسی عمیق تر متوجه شده بودند که آمار تصادفات بیشتر از قبل شده بود!

    به خاطر اینکه دقت افراد در حین رانندگی کاسته شد و سرعت رانندگی هم زیاد شده بود فقط به خاطر این که افراد اعتماد کرده بودند که کمربند ایمنی حافظشان هست.

    نوشته بود، مردم معمولا در جاده های سنگلاخی بیشتر دقت میکنند و سعی میکنند با سرعت کم رانندگی کنند ولی برعکس در جاده های هموار دقت رانندگی کمتر هست و با سرعت بالا رانندگی میکنند.

    چقدر ذهن زود برای خودش نقطه امنی ایجاد میکنه و اعتماد میکنه، به این که کمربند ایمنی دارم، یا رانندگی من خوب هست پس اتفاقی نمیفته.

    هر کجا که روی ذهن خودم اعتماد کردم و سناریو سازی کردم کارها درست پیش نرفته،

    هر کجا که بدون هیچ پیش فرضی، بدون این که اجازه بدم ذهنم صحبت کنه و پیش فرض به ذهنم بدم، پیش رفتم همه چیز عالی پیش رفته

    هر کجا که تمام اعتمادم به خدا بوده و تسلیم وار حرکت کردم و سعی کردم که اجازه بدم خدا هدایتم کنه،

    به قول مریم جان، گوش ها و چشم هامو تیز کردم به شنیدن صدای خداوند و دیدن نشانه ها، همه چیز زیبا و بسیار راحت پیش رفته.

    قبلا این فایل رو گوش داده بودم، ولی با خوندن این مقاله بیشتر متوجه منظور استاد شدم، این هم از جمله همزمانی های خداوند بود.

    خدارو شکر

    ممنونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    همتا نوری گفته:
    مدت عضویت: 263 روز

    نیاایش !

    خدانداا هرآنچه دارم از آن اوست

    خداوندا شعله از عشقت میخواهمم میخواهمم اقرار عاشق ترین من هستی یا الله چقدررر مرا دوست داری مگر میشه بشمارمش؟؟؟

    خدایاااااشکررررررت زمانی‌که ناامید عمل کردم زمین زدیم گفتی ببین توانایی بلند شدنت را داری ؟؟ البته که نداریی پس اینجا هم بگذارش به من ،منی که به زمین انداختمت پس توانایی بلند کردنت را هم دارمم

    خداییییی من هر چقدررر ازت طلب هدایت بخواهم برایممم آموزنده تر است مرا به بهترین روند زندگیممم هدایت کن

    میدانمم خواسته های کلانتر دارم اما توو به مراتب بزرگ تر از آنها هستی . خدایاااا میبینیییی بقیه بنده هایت توانایی حرکت کردن و بجا رسیدن دیگرا را نمی‌توانند بیبینند .خداجانمم لطفا به این دلیل برم توانایی قوی بودن و با ایمان بودن بیشتر را نصیب کو

    خدایاااااشکررررررت بخاطر همه چی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 387 روز

    به نام خداوندی که هر چه دارم از اوست و من بدون او هیچی نیستم.

    خدایا شکرت به خاطر این بخاری که از چای بلند میشود و در هوا پخش میشود و ازاد و رها کم کم محو و ناپدید میشود .

    خدایا انقدر ظرفم رو بزرگ کن که مثل این بخار چای داغ بتونم ازاد و رها از هر تضادی عبور کنم

    خدایا انقدر ظرفم رو بزرگ کن تا مشکلات در برابر من محو و ناپدید شوند

    خدایا من رو آسان کن برای آسانیها.

    خدایا نزار من به خودم مغرور شوم من در مقابل تو عاجز و ناتوان هستم.

    سلام به استاد گرامی و مریم بانو ی مهربان و تمامی دوستان

    چه فایل زیبا و تاثیرگذار ی با این همه اگاهی های ناب

    الان که با خود فکر میکنم من در این مدت 5 سال که با این اگاهی ها اشنا شدم و کم کم نتایج رو میدیدم و متوجه میشدم که از کجا اب میخوره.

    ولی با گذشت زمان با خودم میگفتم که ناهید الان تو این اگاهی ها رو میدونی و قانون رو یاد گرفتی ولی بقیه ‌که مثل تو از این قانون خبر ندارند و ….

    اینجا بود که من دچار یه غروری شده بودم و خودم هم کم و بیش حسم بهم میگفت ولی نمیخواستم قبول کنم .

    تا اینکه خدا خیلی واضح در دوره ی هم جهت با جریان خداوند بهم گفت.

    الان هم در این فایل فوق‌العاده خیلی واصح و روشن بهم گفت که ناهید به خودت مغرور نشو.

    خدایا خودت کمکم کن تا این احساس خود برتر بینی رو در خودم از بین ببرم.

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 642 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت وبی نهایت وهاب است

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان عزیزم در این مسیر زیبا وتوحیدی امیدوارم حال دلتون کوک کوک باشه مثل خودم

    سپاسگزارم از خداوند مهربانم وسپاس فراوان از شما استاد عزیز وخانم شایسته مهربان وهمه دوستان که زحمت می‌کشید تا این آگاهی‌های ناب در اختیار ما قرار بگیره

    من خیلی خوشحالم که با شما خانواده عزیز در این مسیر زیبا و توحیدی هستم

    یادم استاد من یکی دوماه پیش خداوند به من گفت که کار نصب بالابر آسانسور را یادش بگیرم و منو از بی نهایت طریق با یک انسان مهربان و سپاسگزار آشنا کرد که هر روز سپاسگزارم از خداوند بابت این انسان خوب و با خدا خدایا شکرت. و این شد که یک روز ایشون به من گفت اندازه جک بالابر رو بزنم وروش اندازه زدن هم به این صورت است که کف تا کف ایستگاه همکف تا ایستگاه سوم متر دقیق بزنم و این ایستگاه میتونه تا Nطبقه باشه من دفعه اول مترو گرفتم و روی هفت متر اندازه زدم و بردم کارگاه وقتی ایشون میخواست جک وسیلندر وپیستون جک رو بسازه یه متر دیگه داد دستم واز متر پارچه ای ها 20متری بود که گفت با این دقیق تره و من اون روز از خداوند کمک نخواستم تومتر زدن و این شد که 95سانتی متر اشتباه اندازه دوم رو زدم و جک وسیلندر بعد ده روز ساخته شد و آمد سر پرژه وقتی نصب شد خودم همون لحظه که ریل بالابر رفت تو چاله آسانسور دیدم کوتاه هست ولی به نظر خودم گفتم که شاید پایه های جک بیاد بالا تر ولی خوب جک که نمیتونست بیشتر از 6متر از سیلندر بیرون بیاد و این شد که همکارم گفت اندازه جک رو درست زدی گفتم آره حالا اندازه اولی که بامتر خودم زدم درست بود و15سانت هم بیشتر ولی بامتر دوم که متر زدم متر این دوستم 10سانت اختلاف داشت و من به جای 6مترو 75سانت رو 6مترو 5سانت خوندم و منو بگو از خجالت آب شدم استاد ولی نمیدونستم که متر ایشون 10سانت اختلاف داره با متر من و 6/65را 6مترو 5سانت خوندم و همون جا به جای خود خوری کردن گفتم هر خیری از تو به من برسه من بهش فقیرم و این شد جک عودت داده شد به کارگاه و این دوستم گفت که چه جوری این همه اشتباه شده و من عذرخواهی کردم و قضیه رو بهش گفتم ولی چی شد استاد این بند خدا کار فرما که عجله داشت و بالابرشو میخواست راه بیافته من دائم به خودم میگفتم طوری نیست و این یه خیری توش هست برام وچی شد استاد یه جک با همون ابعادی که می‌خواستیم اون ته کارگاه با همون ابعاد که سالها خاک می‌خورد و افتاده بود این دوستم یادش آمد و اون جک رو جایگزین این جک کوتاه تر شد و خداوند ظرف مدت یک روز این جک بالابر رو آماده کرد و تحویل من داد و اون جک رو هم برای یک کار دیگه استفاده شد خدایا سپاسگزارم از این همه عظمت و بزرگی تو خدایا شکرت

    من استاد میتونستم احساس گناه کنم میتونستم احساس بد رو به خودم بدم ولی با همون جمله که یه خیری تو این مسئله برای من هست و هر خیری که به من برسه من فقیرم وتو میدونم و من نمیدونم خداوند این مسئله رو ظرف چند ساعت برام حلش کرد از طریق بی نهایت دستانش خدایا سپاسگزارم و همون جا هم گفتم اشتباه از من بود نه از متر شما یعنی خودمو مقصر دونستم و اشتباه رو گردن خودم انداختم خدایا سپاسگزارم از این ایمانی که من هدیه دادی.

    و درک کردم قدرت الله مهربان را با مغز ناچیز خودم با اینکه من پانزده سال هست و دارم متر میزنم و یک استاد کار ماهر در حرفه خودم هست ولی همون اول روز از خدا کمک نخواستم وبه مغز ناچیز خودم اتکا کردم خوردم زمین و هر وقت توکل کردم به الله پاک به بی نهایت طریق و به بی نهایت دستانش کارهای منو به سر انجام رسوند بی نهایت سپاسگزارم از الله مهربان

    بینهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    بی نهایت سپاسگزارم از همه شما دوستانم که با خوندن کامنت های زیبای شما همیشه حال دلم کوک کوک شده وچرخ زندگیم به بهترین شکل و راحترین شکل قلتیده و جلو رفته خدایا شکرت

    فعلا میسپارمتون به دستان گرم پروردگار یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته و همه دوستانم

    الهی شکرت یک روز دیگه بهم فرصت زندگی دادی

    خدایا هر آنچه که دارم داریم از آن توست به هر خیری که از تو بهم برسه من محتاجم

    توحید واقعا هر چی دارم از ایمان توکل اعتماد به خداست و هر انچه که ندارم از حساب کردن روی خودم بوده

    دقیقا در رانندگی مثال خیلی خوبی بود استاد عزیزم همه ما منم وقتی داشتم رانندگی میکردم تازه کار بودم چقدر احتیاط

    میکردم و خدا را میاوردم تو رانندگیم و به راحتی این ها را فراموش کردیم خیلی از کارها شغل جدید شروع شد رابطه

    و معاملاتی که داشتم همش توکل ایمان بودن اعتماد بوده که کار ها را انجام داده برام خدایی که داره کل کیهان را

    در هر لحظه مدیریت میکنه خیلی خنده دار که فکر کنیم نمیتونه زندگی ماا را کنترل کنه اصلا بیایم یکم فکر کنیم

    چرا داریم روی خودمون حساب میکنیم و رو قدرت کیهان حساب نمیکنیم همش به دلیل بی ایمانی ماست

    اعتماد نداریم به ویز جی پی اس بیشتر از خدا اعتماد داریم که میزنیم تو دل ناشناخته به این ایمان باور که

    این اپلیکیشن منو میبره خیلی بهش ایمان داریم و حرکت میکنیم اگر به اندازه یک درصد به خدا به اندازه

    همین برنامه اعتماد کنیم چی میشه زندگی ما گلستان میشه دیدیم تو زندگی وقتی بهش سپردم همه کار برام کرده

    داستان اینجاست که ادم فراموش میکنه کارهایی که خدا برامون کرده باید بنویسیم یا ضبط کنیم همیشه در

    مواقعی که میخایم توکل داشته باشیم برای کارها راحتتر بهش اعتماد کنیم این هم تکامل داره و میشه قوی ترش

    کنیم من خیلی جاها به لطف خدا انجام دادم و برام همه کار کرده از مشتری خونه ماشین سلامتی آرامش موفقیت

    اسم و رسم پول خدایا شکرت برای تمام نعمتهایی که بهم دادی به اندازه ای که اعتماد کردم نتیجه گرفتم به اندازه ای

    که بندگی کردم اربابی کرده برام نه یک ذره بیشتر نه کمتر خدا فراموش نمیکنه به اندازه بندگی کردن بهت جواب میده

    حالا ببینیم که چقدر میتونیم این کار را انجام بدیم تا زندگی بهشتی را تجربه کنیم خدایا شکرت

    استادان عزیزم دوستون دارم خیلی زیاد عاشقتونم

    خدانگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: