اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استادعباسمنش عاشقتم این فایل مال من بود سراسرش گریه کردم اشک ریختممممممممم من کفران کردم من کافر بودم من منم منم کردم خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش یک تو دهنی خوردم هر وقت یادم میاد اشکم در میاد این خاص الخاص مال من ود
سلام بر استاد عزیز مهربان سلام بر خانواده گرم و صمیمی و توحیدی عباسمنش
باز هم یک فایل توحیدی خیلی ارزشمند که به من یاد آوری کرد که هیچ وقت به خودت مغرور نشی و لحظه ای از یاد رب العالمین غافل نشی و لحظه ای فکر نکنی که خودت هستی که داری کارهارو انجام میدی همیشه یادآوری کنم به خودم دربرابر قدرت رب العالمین هیچی نیستم
قدرتی که این این رگها و مویرگها این چشم من این این مغز من به این پیچیدگی این قلب من وتمام اعضای بدن بگیر تا این کهکشانها و این ماه و خورشید ستاره و اقیانوسها و کوهها و جنگلها و اسمانهاهمه وهمه در ید قدرت اوست. الله اکبر. استاد عزیزم من از شما یاد گرفتم همیشه سعی کنم به خودم یادآوری کنم این تیرانداختن خدارو، این متواضع بودن دربرابر خدارو، این که خدایا تو داری کارهامو انجام میدی من ضعیف و ناتوانم، اینکه هر خیری ازتو برسه به من فقیرم، اینکه خدایا تو راه رو نشون بده من تسلیم فرمان توام
و یاد گرفتم همیشه اعتبار کارهامو به خدا بدم
استاد عزیزم جاهایی بوده که به خدا توکل کردم و ایمانم رو بهش نشون دادم اونهم کارهامو انجام داد و جاهایی بوده که روی دیگران حساب کردم وضربه خوردم.
سال 95 بود یادمه یک عده ای از آشناها تو عسلویه کار میکردند ومن به یکی از اون آشناهام گفتم برای من کار درست کنید تا من هم بیام (من اطراف مشهد زنگی میکردم و اون زمان هم از برنامه های شما خبر نداشتم)
خلاصه اون بنده خدا گفت باشه بیا من برات کار درست میکنم. و من هم راه افتادم رفتم عسلویه، ومن مشغول کار شدم که به یک ماه نرسید اون شرکت گفت اقا ما شمارو نمیخوایم از فردا نیا سرکار. نا امید شدم و احساس بدی داشتم. چند روزی اونجا بودم باز به یکی دیگه از فامیلامون گفتم من اینجوری شده داستان الان بیکارم برای من کار درست کن.. و اون هم با آشنایی و سابقه کاری که در اونجا داشت برام یک کار ساده درست کرد که برم سرکار. ومن مشغول کار شدم وبعد از یک مدتی همون فامیلم که برام کار درست کرده بود.، یک شب بهم زنگ زد فلانی چرا نمیای از ما سر بزنی من برات رو انداختم کار درست کردم و ازین حرفا. اون موقع بود که بغز گلومو گرفت و یک چیزی تو وجودم گفت ببین روبقیه حساب نکن. ومن همونجا رو به آسمان کردم گفتم خدایا منو ببخش غلط کردم.
دیگه یادمه اخرای سال بود ومن هم ازدواج کرده بودم و تا آخر سال 95 اون کارو ادامه دادم و سال جدید که برای تعتیلات اومدم مشهد ایمانم به خدا نشون دادم و دیگه برنگشتم عسلویه. با اینکه بیکار بودم هم خانمم و هم اون فامیلمون گفت چرا نمیخوای بری کار نداری و همسرم میگفت خرجمون ازکجا میخای در آری و ازین حرفا ومن تو دلم با خدابسته بودم و ته دلم آروم بود میدونستم خدا بارمو روی زمین نمیذاره..
وبعد گفتم خدایا هیچ ایده ای ندارم و چون به رانندگی علاقه داشتم رفتم ثبت نام کردم برای گواهینامه پایه 2 . وهی باخدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا خودت درست کن. تا اینکه درست روزی که من کارهای گواهینامه ام تمام شد (چقدر جالب این همزمانی توسط خداوند رخ داد) یکی از دوستانم بهم زنگ زد گفت داود فلان شرکت در نزدیک مشهد تازه تاسیس شده و درخاست نیرو داده اگه خواستی برو یک مصاحبه بده.
ومن چقد خوشحال شدم گفتم این از طرف خداونده. ومن رفتم و اونجا استخدام شدم و شرع به کار کردم. و چقدر اتفاقات عالی تو آن شرکت برام رخ داد که منو بردن تو یک قسمتی از شرکت که چقدر کار اونجا راحت بود و من شاید در طول روز 2 ساعت کار میکردم و میدونستم همه این کارهارو خدا برام انجام داده. و به خودم میگفتم ببین وقتی که از خودش میخای همه چیزو برات مهیا میکنه خدایا شکرت. ومن تو اون شرکت 5 سال کار کردم و سال سوم یا چهارم بود که با سایت استاد آشنا شدم و با کارکردن آموزه های بی نظیر استاد باز بعد از 5 یا6 سال سابق کاری تو اون شرکت ایمانم رو به خدا نشون دادم و میخاستم تصفیه کنم برم سراغ شغل مورد علاقم. و باز هم مخالفت همکاران خانواده مواجه شدم. ولی من تصمیمم گرفته بودم. چون یک بار انجام داده بودم و تواون شرکت صدتا اتفاق عالی افتاد که خدا دستمو رها نمیکنه.. ایندفعه با دوتا بچه استعفا نامه نوشتم حتی اون مسئول گزینش به من گفت چرا میخای بری مگه کار جدید پیدا کردی تو که نیروی خوبی هستی و ازت راضی هستیم. مثل استاد که از شرکتشون تو بندر عباس گفته بود میخام برم دنبال اهدافم.، من هم به اون مسئولمون گفتم میخام برم دنبال اهدافم. گفت پشیمون میشی. گفتم اگه اومدم اینجا منو راه ندید. و باز هم خداوند پاسخ داد به این یک ذره ایمان و حرکت من وافراد و شرایط رو وارد زندگیم کرد و داستانش طولانیه. الان تو شغل مورد علاقم در حال کار هستم. و سپاس گذار خداوند هستم. استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگذارم که این قوانین کیهانی رو به آموزش میدهی تا زندگی بهتر شادتر سلامت تر ثروتمند تر برای خودمون رقم بزنیم. از خانم شایسته عزیزهم بسیار سپاسگذارم.
به قول استاد تو یکی از فایلها میگن؛ دلیل تمام بدبختی آدمها از شرکی است که در وجودشونه
واقعا اگه ما بتونیم در تمام لحظات زندگی روی خداوند و هدایتش حساب کنیم زندگی بهشت میشود ولی من خودم شخصا به دلیل شنیده هایی که از جامعه خانواده گذشتگان به من رسیده یک دفعه نمیشه تغییر کرد و به قول استاد به اندازه ای که درک میکنیم و عمل میکنیم به همون درکمون نتیجه میگیریم واین هم یک مسیر تکاملی است که باید طی بشه ودر نهایت ازشما دوست عزیز سپاسگذارم
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. سوره انفال آیه2
استاد عزیزم سلام
جز سپاسگزار بودن و تسلیم بودن در درگاه خداوند چه چیزی میتونم انجام بدم استاد این فایل رو خدا برای من فرستاده بدون ذره ای شک ، خداوندی که همیشه با من بوده حمایتم کرده و اون بوده و همیشه بوده و من غافل ، شرک ورزیدم از یادش بارها غافل شدم ، اسیر ذهن و شیطان شدم ولی اون منو فراموش نکرده و هر وقت به سمتش رفتم دستم رو با مهربونی گرفته راهها رو باز کرده ، از جاهاییکه قکر نمیکردم مسیرم باز شده نعمت برام اومده
آیه بالا آیه امروز من بود که دقیقا بعد از اتمام صحبتهای شما اومد رو صفحه گوشیم و باز خدا بمن گفت که باید به اون توکل کنم سخنان شما همون آیه های خداست که جاری شد و امروز با من حرف زد و دلم رو قرص کرد و این آیه امضا و قول خداست بمن که مریم ما با توییم و نترس
تمام دیروز و دیشب ذهن من درگیر همین مساله بود و زمانهایی رو یادم اومد که چشمم به دیگران بود و فکر میکردم که اونها نجاتبخش من هستن در ظاهر و زبونی خودمو گول میزدم یا به دیگران میگفتم توکل بخدا ولی قلبا و در عمل توکلم به غیر خدا بود و از اونجا که شرک بود ضربات سهمگینی از همون آدمها خوردم و همزمان با شما آشنا شدم کم کم یاد گرفتم یا بهتر هست بگم هدایت شدم ، هدایت شدم به مسیر درست و اون تلنگر رو شما در جلسه قرآنی قدم اول در سوره توحید بمن زدید تازه فهمیدم إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ یعنی چی اونجا فهمیدم وقتی از خدا میخوام و میگم صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ منظور از نعمت چی هست و چه نعمتی بالاتر از اینکه ما رو هدایت کنه به مسیری که اونو بشناسیم ، وصل بشیم به منبع رزق به منبع خیر به منبع برکت
بزرگترین پاشنه آشیل من تو زندگی این هست که میخوام نقش خدا رو بازی کنم و فکر میکنم من میتونم همه کار انجام بدم و با آگاهی هایی که در این سایت و از طریق شما دریافت کردم از 100 رسیدم به 20 و قدم به قدم که با شما پیش اومدم بهتر شدم و آگاهتر ولی هنوز ایراد دارم و تنها جاییکه این حس رو دارم در مورد پسرم هست ولی از دیروز ی ندایی بمن گفت چرا انقدر بیتابی میکنی ، چرا انقدر نگران اون هستی ، مسئولیت اون با خداست خودش هدایتگر و حامی اون هست خودش کارهای اونو درست میکنه بشرطی که تو رها شی و مسئولیتش رو بخدا بدی تمام دقایق به همین مساله فکر میکردم و تمام موفقیتهایی که پسرم کسب کرده و به تمام جاهاییکه رسیده رو مرور میکردم و دیدم من نقشی نداشتم خدا درست کرده خودش راهها رو از هزاران طریق باز کرده ار طریق افرادیکه من حتی فکرش رو هم نمیکردم
و امروز امروز استاد شما روبروی من نشستی و داری با من حرف میزنی از چیزی که که ذهنم درگیرش بود از نتیجه ای که بهش رسیدم و خدا از زبون شما بمن گفت که اعتماد کنم متواضع باشم
امروز صبح در تمرین ستاره قطبی هدایت خواستم در مورد بخشی از کسب و کارم که بمن بگه چیکار کنم و راه رو نشونم بده و چه زیبا و چه سریع پاسخ داد
استاد بینظیرم متشکرم متشکرم که همیشه ساده و شفاف همه چی رو میگید از ابتدای شروع فایل تا الان اشکم بند نیومده از این حجم هدایت خدا تک تک کلمات برای من بود و این سخنان شما اختصاصی برای من بود
خدایا سپاسگزار تو هستم که منو هدایت کردی ، هدایت کردی به مسیری که منو بتو میرسونه و انتهای این مسیر بی نیازی هست بی نیاز از آدمها ، انتهای این مسیر رسیدن به نعمت و رهایی هست ، رهایی از منت خلق ، رهایی از استرس و نگرانی رهایی از حرص و طمع و آز ، رهایی از بدو بدوهای الکی و بالا و پایین کردن آدمها و رسیِِِــــــدن به آرامــــــش واقعی است ، شبها راحت خوابیدن ، بدون توجه به اوضاع و تحلیل های اقتصادی کار کردن ، جدا شدن از بدنه بیمار جامعه و هجمه های منفی هست
و من با قدم گذاشتن تو این مسیر لذت بی نیاز بودن و بارها چشیدم ، لذت راحت و آسون سفر کردن رو چشیدم ، لذت با آرامش کار کردن رو چشیدم و چه لـــذتی بالاتر از فراغ بال ، بالاتر از آرامش ، نگران نبودن برای روزی و امید و باور قلبی به حل شدن تمام مسائل
با اومدن تو این مسیر چالشهام کمتر شده ، افراد بهتری توزندگیم اومدن ، افراد نامناسب خودشون حذف شدن ، دیگه توکارم و قراردادهام اصلا چونه نمیزنم بحث نمیکنم فقط تلفنی اعلام میکنم و با اعتمادی که بخدا دارم میگم شرایط رو فقط برام بفرستید و بخدا میگم تو خودت برام شرایط رو اعلام کن و میدونم اونها فقط دست خدا هستن و در پایان نتایج عالی میگیرم
و بالاترین و بزرگترین دستاورد من از این مسیـــــر الهی داشتن حال خوب است در 99% زمانها
استاد عزیزم مریم بانوی مهربان و تمام شما دوستان گرانبهایی که در این سایت هستید و هر کلام شما که چراغی هست تو این مسیر که راه رو برام روشنتر میکنه دوستتون دارم میبوسمتون و از خدا میخوام همیشه راهها رو برای رسیدن به نعمتهای فراوان براتون باز کنه
استاد عباسمنش عزیز، اول اینکه بخاطر این فایل زیبا بسیار ازتون سپاسگزارم، مثل همیشه از شنیدن صحبتهای گهربارتون خیلی لذت و بهره بردم، و قلبم سرشار از گشودگی و شعف توحید شد.. از الله مهربان بسیار سپاسگزار و قدردان حضور و وجود پربرکت شما هستم.
و دوم اینکه موقع گوش دادن به این فایل، قلبم ازم خواست که این چند جمله رو خدمتتون بنویسم.. و راستش من تمایل به نوشتنش نداشتم و حتی کلی کلنجار رفتم که ننویسم، و نیز خیلی کار هم داشتم و ذهنم میگفت که وقتتو برای امور دیگه تلف نکن و برو به کارهات برس.. اما قلبم اصرار کرد که براتون بنویسم، پس مینویسم؛
من چند هفته پیش یکی فایلهای دانلودی سایت که در بخش “نتایج دوستان” و فایل ارسالی آقای هادی محترم هست، گوش میدادم.. در بخشی از توضیح اون فایل، شما میفرمایید که: “من خودم رو در کارم ‘استاد’ میدونم” .. و این رو با حس و حالت بخصوصی بیان میفرمایید.. امروز موقع گوش دادن به این فایل توحیدعملی، بطرز عجیبی اون گفتار شما برای من یادآوری شد، و ندای قلبم ازم خواست که اینارو براتون بنویسم.. و جالب اینجاست که دقیقا دیشب من از پروردگار خواسته بودم که کلام و عمل من رو مایه خیر و برکت برای جهان قرار بده..
آقای عباسمنش عزیز، اینطور حس میکنم که “حساسیت و وابستگی” شما به لفظ “استاد” نقطه ضعفی برای شماست که میتونه باور و عملکرد توحیدی شما رو تحت الشعاع قرار بده.
استاد همین اول حرفم میخوام بگم چیزی رو که توی فایل توضیح دادین !!!!! دقیقاً چیزایی رو گفتی که لازم داشتم . دقیقاً هدایت پروردگار .
استاد دو سه روزه که به خاطر شرایط کاری و عدم کنترل ذهن به شدت شرایط برام سخت شده بود و باعث شد که مریض بشم و از هماهنگی خارج بشم و وقتی داشتم فایل های ذهنیت محدود کننده و قدرتمند کننده رو گوش میدادم اونجوری که باید نمیفهمیدم و انگار دلم یه فایلی میخواست که به جانم رسوخ کنه . خیلی جالب بود وقتی وارد سایت شدم یه جورایی با ناامیدی و البته حال بد وارد شدم و واقعاً دنبال یه هدایت یا اینکه فایل جدید سلسله ایی بودم که دیدم توحید عملی روی بنر سایت اومد . چقدر به جا بود . استاد جانم قبل از اینکه وارد سایت بشم داشتم از خودم گله میکردم که چرا چند وقته دیگه از مسیر خارج شدی چرا مث اوایل نیستی ، چرا مثل فلان زمان که با ایمان اومدی و مهاجرت کردی نیستی . و هزاران چراااااا و ذهن پر از ناراحتی که جواب سوالم کجاست . و به محض ورود جواب سوال مشخص شد . توی حین صحبت های شما توی فایل ندای درونم قشنگ تمام اتفاقات ناخواسته رو به حرفای شما گره داد، و مفهوم توحید عملی رو برام باز کرد . جواب سوال اینکه چرا دیگه مث قبل پیشنهاد کاری ندارم . چرا توی پرداختی هام به مشکل میخورم ،چرا روابط عاطفی ام اونجوری که میخوام پیش نمیره .چرا فکر میکنم دیگه کارایی قبل رو ندارم . چرا از زندگیم لذت کافی رو نمیبرم . چرا و چرا و چرا….
هیچ کدوم مهم نیست وقتی اصل توحید توی زندگیت جاری نباشه .وقتی به ریشه زندگیت نفوذ نکنه
توحید عملی وقتی که کارفرما به هر بهانه ایی پرداختی انجام نداده… چقدر فکر میکنی خدا توی این مسئله جریان داره … آیا فکر میکنی که وجود الله در این ماجرا دخیله برای اینکه خودتو محک بزنی و ادعای توحیدی بودنت رو بهش ثابت کنی . چقدر چشمت به صفحه گوشیت هست برای واریزی هات .
چقدر چشمت به گوشیت هست برای ارتقا شغلی
چقدر جلسه و تماس برای قانع کردن ، برای ثابت کردن خودت .چقدر خدا رو توی این مسائل بزرگتر دیدی از هر ماجرایی ….. چرا ندیدی … خیلی ساده هست !!!!میخوای بهت بربخوره میخواد نخوره مهم نیست … مهم اینه که مغرور شدی به
داشته هات
دانسته هات
معلوماتت
مهارت هات
چهره ات
اندام و تیپت
کلامت
جایگاه شغلی
سنت
تجربه ات
به قول معروف شخصیت کاریزماتیک
توی کدوم یکی از این فاکتور ها بهاشو به خدا دادی
به رب دادی ، رب العالمین ،فرمانروای جهانیان
بها دادی به زبون اما با حست نه …
با درونت نه ،فقط با کلام ….
اما یادت بیار اون زمان هایی که هیچ کدوم از اینایی که گفتی رو نداشتی . تازه توی یه شهر غریب اومده بود بدون هیچ پشتوانه فیزیکی … پشتوانه ات خدایی بود که پهنای همه زندگیتو گرفته بود . میخوابیدی با دل بسته شده به اون میخوابیدی … بیدار میشدی با لبخند به خورشیدش بیدار میشدی . راه میرفتی با قلب باز قدم برمیداشتی . درو دیوارهای شهر رو عشق میدیدی. ایستگاه مترو برات جز عشق چیزی نبود . با لذت و هیجان نگاه میکردی به برج ها …. با عشق به آدما نگاه میکردی . بهترین دوستا ، هیجان انگیز ترین روزها زندگیت بود . چون شخصیتت رو عوض کرده بودی پا گذاشته بودی روی ترس هات … روی جهلت … روی اعتقاداتی که بودی فرسودگی و کهنه گی میداد و بوی عشق و زندگی … اون موقع با هر نفسی که میکشیدی انگار قلبت باز میشد … یه فضای جدید رو تجربه میکردی .فضایی که با یاد خدا رقم خورده بود و زندگیم رو عطر و بوی دیگه داده بود ، لحظه به لحظه اش هدایت بود ، چه هدایتی، چه دوستانی ، چه افرادی ، چه همکارانی .البته بماند که همون افراد که بهترین بودن بعداً به خاطر ذهن منفی نگر شدن بدترین آدم های زندگیم…. چرا … چون تو ذهنت از حالت احساس مثبت و حال خوب خارج شد تو هدایت رو گذاشتی به حساب توان خودت . نه از قصد و آگاهانه از روی جهل و ناآگاهی از اصل …
نفیسه جانم اینا رو بهت نمیگم که سرکوفت یا سرزنش باشه ،،،، دارم میگم که بدونی کی ذهنت بهت ضربه زد که از مسیر خارج بشی . همون وقتی که غرور شد پایه زندگیت … اولش اینطوری وارد نشد اولش جوری وارد شد که نفهمیدی تحت عنوان احساس لیاقت و خودارزشمندی …. ولی بعدش رسوخ کرد به احساس خوبت و جای مأمن دنج و خلوتت رو گرفت چون داشت خلأ هاتو پر میکرد .خیلی زیرکانه وارد زندگیت شد و شخصیتترو ساخت که الان متحیری که این همه تغییر چطور منو سوق داد به سمت ناخواسته ها …
چقدر سپاسگذارم بابت این همه آگاهی و شفافیت توحید عملی.
استاد ازتون سپاسگذارم که زبان خداوند باشی برای حال اینروزای من که جسم وجانم رو سلامت ببخشی که بتونم دوباره شروع کنم و جهانو با دید دیگری ببینم ،باعشق ببینم ، با لذت ببینم . منتظر خوندن کامنت های دوستان عزیزم هستم که کلی یادآوری و نور هدایته .
نفیسه جانم ممنونم ازت بخاطر کامنت زیبا و پرمحتوایی که نوشتی. چقدر برای من درس داشت
چقدر متوجه غرورم شدم. به خیال خودم فکر میکردم دارم توحیدی عمل میکنم از وقتی که خدا هدایتم کرد و آگاهم کرد در مورد شرکهای وجودیم و موحد بودن و قدرتو از دیگران گرفتن و بخودش دادنو بهم یاد داد.
تلاش کردم که درست عمل کنم ولی غافل از اینکه قدرتو از دیگران گرفتم ولی خودمو جایگزین اون دیگران کردم (مغرور شدن)
بحدی که خودمو برتر و باایمان تر از دیگران بخصوص دوستانم میدونستم. الان با خوندن کامنت شما انگار پرده غفلتی از جلوی چشمام کنار رفت. منی که حتی وقتی هدایتهای زیبای خداوندم را دریافت میکردم از سر غرور و جهل، بیشتر امتیازش را بدون اینکه سرسوزن خودم متوجه باشم بخودم میدادم نه به خدا.
خداراشکر میکنم که از طریق شما منو متوجه شرک و اشتباهم کرد.
و همین لحظه باز از خودش میخوام که کمکم کنه، هدایتم کنه که به چه شکل این شرک را در وجودم برطرف کنم و تبدیلش کنم به ایمان.
واقعا خداوند را هزار بار شکر میکنم بخاطر این سایت، بخاطر استاد بینظیرم، بخاطر شما دوستان و کامنتهای ارزشمندتون
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی ، طبیعی ،بدیهی و عزتمندانه .خدایا هر انچه که دارم از آن توست وتو به من بخشیدی
سلام به استاد جان و دوستان عزیزم
یکی از خواسته های همیشگی و هرروزه من در ستاره قطبی درخواست هدایت از خداوند هست تا به من الهام کنه اگاهی ها رو به من بده تا در زمان و مکان مناسب قرارم بگیرم و ایمان دارم که خداوند همه کارها رو برای من انجام میده و اسونم کرده برای اسونیها این درخواست و باور قلبی من هرروز تیک مثبت خورده
در این لحظه از زندگیم که من و خواهرم در فصل جدیدی از زندگیمون هستیم و حدود یک سالی هست که تنها با هم زندگی میکنیم بیشتر از قبل درک کردیم خداوند به ما اموزش میده ما رو تعلیم میده تربیتمون میکنه و علم ثروتمند شدن رو یادمون میده و تنها و تنها ولی و سرپرست ما ،یار و یاور ما ، تعلیم دهنده ما و تنها روزی دهنده ما خداست با عشق و عزت و احترام همه کارها رو برای ما انجام میده و تمام اینها رو با تمام وجود درک میکنیم
هرروز الهامات رو دریافت میکنیم در نیمه شبها هرشب من و خواهرم رو از خواب بیدار میکنه در سکوت و آزادی و ارامش میشینیم و تا صبح و سحر با ما صحبت میکنه اگاهی ها رو تو شنیدن فایلها تو خوندن دیدگاه ها تو خوندن ایات قران تو نوشتن تمرینات و تکرار باورها بی وقفه و واضح با یاداوری کلی از موضو عات ریز و درشت در گذشته ما و زمان حیات پدر و مادرمون الهامات رو جاری میکنه
کلی باور های تو حیدی ، باورهای لیاقت ، باورهای ثروت و روابط رو روی قسمتی از دیوار سرامیکی خونه که جلوی چشممون هست با مارکر بزرگ نوشتیم و هربار با اگاهی که میده باور جدیدی که اصل و اساس هست و تاثیر گزارتر برای ماست و با شخصیت و درک الان ما هماهنگ تر هست رو میگه و ما اضافه میکنیم و مینویسیم و تکرارش میکنیم آرامش و احساس خوب بیشتری رو تجربه میکنیم از این حد از اگاهی و الهام واضحی که دریافت میکنیم
دو روز بود که خواسته ما این بود که باورهای ثروت رو با باورهای توحیدی و ارزشمندی درونی منطقی تر و قابل درک تر برای خودمون بکنیم کلی ایده و باور خالص رو خدا گفت و ما نوشتیم تا توی سیستم لب تاپ بزاریم و تکرارش کنیم و همین امروز تو نیمه شب اومدیم روی سیستم این باورها رو وارد کنیم و به صورت معجزه واری خدا کار کردن با اون برنامه رو ،روی سیستم به ما اموزش میداد شعف درونی در ما ایجاد شده بود که چقدر راحت و ساده و قابل فهم و درک بود و خدا کار رو انجام داد و بارها به هم گفتیم خداوند بهترین تعلیم دهنده هست و ما هر چیزی رو که بلد نباشیم خدا به ما یاد میده و همزمان با اتمام کار ما صدای اذان صیح پخش شد و این مهر تاییدی بود برای ما که این مسیر الهی و درست و نتیجه بخش هست
برنامه بعدی ما نوشتن باورهای قدرتمند توحیدی بود و لیستی داشتیم در این مورد و قصد داشتیم که به این باورها هم باورهای بیشتر و خالص رو اضافه کنیم و بهبود بدیم که درست در این روز در بهترین زمان و به بهترین شکل ممکن با این فایل و نت برداری که از این فایل کردیم باورهای عالی و بینظیر رو به ما یاد دادید استاد جان چه هدایت عظیمی شدید طبق معمول در بهترین زمان و مکان این اگاهی ها رو در این لحظه دادید و اینه مسیر درست مسیری که تو اسون میشی برای اسونی ها و کارها رو خود خود خدا برات انجام میده با عشق انجام میده
از خداوند خواستم که برای هر قدم و دستی که حرکت میدم برای هر کلامی که به زبان میارم جاری بشه با نشونه ها با من حرف بزنه چقدر به نشونه ها هوشیار شدم دقت میکنم و هرجا متوجه نشم سعی میکنم با سوال پرسیدن واضح تر کردن خواستم به درک بهتر پاسخ خداوند هدایت بشم حتی در خواب در عالم رویا الهامات رو خواستم که به من بگه حتی نوشتن دیدگاه در این سایت الهی تنها با هدایت خواستن از خداوند انجام میشه تماااااام زندگی من در تمام ابعادش رو خداوند داره برای من هدایت میکنه مدیریت میکنه تا در راستای خواسته های من همه چی راحت و عالی و لذت بخش پیش بره و انصافا هم همینطور بوده و چرخ زندگیم رونتر و نرم تر شده همه چی عالی هست و عالیتر هم میشه
تو این فصل جدید از زندگیمون ، من و خواهرم بیشتر از همیشه اعتبار تمام نعمتهامون رو به خداوند دادیم و به همون میزان هم خداوند کارها رو برامون انجام میده
تمااااام تلاشم رو میکنم که هیچ وقت این موضوع رو فراموش نکنم که فقط و فقط خداست که داره لحظه به لحظه و قدم به قدم زندگی منو پیش میبره و من متواضع هستم در مقابل خدا و خواستار هدایت و حمایت و حفاظت و اجابت بیشتر خداوندم و رها و تسلیم در مقابل این قدرت و نیروی مطلق که فقط خیر و خوبی ،ثروت ، رحمت ،نعمت ،خوشبختی ،سلامتی ، عشق الهی و جاری هست باشم الهی امین
خدایا شکرت به خاطر این آگاهیهایی که روزم رو باهاش شروع میکنم
چه هدیه زیبایی خدایا شکرت و سپاسگزارم استاد جانم
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بخواهم
خدایا من جز تو وکیلی ندارم و نمیخام و تو تنها و بهترین وکیل منی
خدایا راه را به من نشان بده و بگذار خیر و برکت را به وضوح نظاره کنم
خدایا راه توانگری و فراوانی نعمت را بر من بگشا
ای کسی که صدای منو میشنوی و نامه های منو میخونی خودت بارم رو از روی زمین بردار
خدایا من نمیدونم چجوری .تومیدونی و تو میتونی
خدایا رزق و روزی من اگر در آسمانها ست خودت آن را بر من ببار و اگر در زیر زمینه خودت برام استخراجش کن
خدایا مرا در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کن
خدایا قلبم رو باز کن و چشمهام رو بینا کن برای دریافت الهامات و نشانه هاتو
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
به اندازه ای که در مقابل خداوند سرمون پایین باشه به همون اندازه خداوند جلوی بقیه سرمون رو بالا نگه میدارد
وای استاد جانم دیروز داشتم شعر پروین اعتصامی رو که برامون خوندید برای یکی از دوستام میخوندم و چقدررر حس خوبی گرفتم و چقدر حس خوبی اون دوستم گرفت وکلللی ازم تشکر کرد و الان که چشمامو باز کردم اومدم تو سایت و دیدم بعله موضوعی که من دیوانه میشم وقتی در موردش میشنوم توحید عملی قسمت دهم چه هدیه نابی اول صبح و من میدونم که این کار خدای بزرگ و نزدیکمه
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت این مسیر و این راه توحیدی که توش قدمگذاشتم
استاد جانم چقد تحسینتون میکنم واقعا آدم باید تفکر کنه که این جایی که استاد عباس منش رسیده و این شرایطی که داره از هر لحاظ خب اعظم جان تو اگه به این شرایط برسی میتونی اینقدر متواضع باشی؟ وای که الان حسش کردم که چقدررر میتونه سخت باشه واقعا و من دیدم در خودم و بقیه اطرافیان که تا کوچکترین دستاوردی پیدا میکنن چجوری مغرور میشن و از بالا به بقیه نگاه میکنن و الان دارم میفهمم که اینکه آدم وقتی شرایط زیاد جالبی نداره متواضع بودن کاری نداره و هنر اینه که دستاورد داشته باشی به جایی برسی شرایط خوبی برات پیش بیاد بعد مشخص میشه که چقدر میتونی تواضع داشته باشی و چند مرده حلاجی
خدایا شکرت به خاطر استادم چقدر الگوی عالی هستین برای ماها واقعا لذت میبرم تحسینتون میکنم که اینقدر متواضع هستین و اینقدر سرتون در مقابل خداوند پایینه و چقدر در مقابل مردم سرتون بالاست
امیدوارم خدای بزرگ و نزدیکم خودش هر لحظه مثل استاد این تلنگر رو بهم بزنه که اعظم همیشه در مقابل خدا سرت پایین باشه
من هم هر روز توی دفتر شکرگزاریم اولین جملاتم اینه که خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتها و فراوانی هایی که بهم دادی و بعد شروع میکنم به بقیه نوشته هام و بازم چیزی ندارم جز خدایااااا شکرت
بازم سپاسگزارم استاد جانم بابت این هدیه بسیار ارزشمند که اول صبحی به دستم رسید و چه روزی بشه امروزم و چه حس و حال عالی دادین
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
_ از زمان آشنا شدن با استاد و پی بردن به عملکرد صحیح خداوند و شناخت و درک درست او درهایی از نعمت ها به سوی ما باز شده است نجواهای ذهنی ما به شدت کاهش یافته و آرامش ما بیشتر شده و ترس ها و نگرانی های ما از گذشته و آینده بسیار کمتر شده پیش از این قادر نبودیم بر نجواهای ذهنی خود غلبه کنیم اما اکنون بسیار در انجام این کار نسبت به قبل توانمند شده آیم به اهداف خود و نتایج مانند قبل وابسته نیستیم و تنها از مسیر رسیدن به خواسته های خود لذت می بریم. ایده هایی برای انجام راحت تر هر کاری به ما الهام شده و چرخ زندگی واقعا برای ما روان تر شده و اکنون پس از مدت زیادی که بر روی باورهای خود کار می کنیم بسیاری از مطالب استاد در دوره ها را درک کرده ایم
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
_خدا را شکر از زمان آشنا شدن با استاد گره ای در زندگی ما وجود نداشته و تمام مسائل ما خود به خود حل شده است بدون اینکه بخواهیم کاری برای آن انجام دهیم مشکل دادگاهی ما توسط فردی که خودش به خانه ی ما آمد و به ما فردی را معرفی کرد پس از 14 سال دوندگی و دور باطل کاملا و به صورت ریشه ای و اساسی حل شد. پولی که از ما کلاه برداری کردند توسط فرد دیگر گرفته شد و افراد نامناسب و ناجالب خود به خود از زندگی ما حذف شدند و حتی تلویزیون نیز که توسط فردی در خانه ی ما دیده می شد و ما دوست نداشتیم حتی صدای آن را نیز بشنویم سوخت و آن شخص با اینکه هر روز تا شب تلویزیون تماشا می کرد از زمان سوختن آن اصلا اقدام به تعمیر آن نکرده و برای همیشه تلویزیون به کنار رفت اینترنت ما که زمانی بسیار کند بوده و قطع و وصل می شد در یک تخفیف عالی بهترین آن خریداری شد که هیچ گاه فکر نمی کردیم که بتوانیم چنین اینترنتی به دلیل هزینه ی بالای آن خریداری کنیم اما به راحتی آن را خریداری و حتی شیوه ی نصب آن نیز به ما الهام شد. هدایای گران قیمت که همیشه آرزوی داشتنش را داشتیم توسط فردی که هرگز هدیه ای به ما نمی داد دریافت کرده ایم و هزاران مورد دیگر که همگی به لطف وجود خداوند و قوانین و هدایت ها و الهامات او و استاد عزیز مان صورت گرفته است.
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
-تمام مسائل ذکر شده در بالا خصوصا مشکل دادگاهی که داشتیم به مو رسیده و اگر محکوم می شدیم احتمال جریمه های سنگین و حتی زندانی شدن نیز وجود داشت اما به لطف خداوند و هدایت های او و آموزه های استاد به سادگی و راحتی حل شد.
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
_ حتما پیش از آشنا شدن با استاد که جریان زندگی برای ما بسیار خسته کننده
و ناامید کننده بوده و مشکلات زیادی چه در روابط و سایر مسائل داشتیم خداوند را به درستی نمی شناختیم و نسبت به او مشرک بوده و قدرت را به افراد یا سایر عوامل بیرونی قسمت سرنوشت و… می دادیم مغرور شده و حتما ضربه هایی که خوردیم از باورهای نامناسب و مخربمان نسبت به خداوند ناشی می شده است.
دوست خوبم چقدر زیبا و ساده گفتین که همه چیز روی روال هست. چقدر ساده نکات زیبای زندگیتون رو دیدین و اینکه چه اتفاقات خوبی رو توی زندگیتون با رعایت کردن قوانین تجربه کردین. توی ذهن من همیشه درگیری بود که پیشرفت من از این همه گوش کردن به فایل ها و عمل کردن در حد خودم چی بوده و چقدر من کماگرایانه نگاه میکردم. نمیدونم منتظر چی هستم که بگم شکر خدا زندگی من هم خوبه و ساسگزاری روزانه که میکنم تاثیر زیادی روی کیفزت زندگیم گذاشته.
ممنون از لطف و محبت شما. ما هم هنوز خیلی از داشته ها و دست آوردهای خود را فراموش کرده و گاهی از یاد می بریم اما همیشه خداوند با یک تذکر ساده به ما یادآوری کرده که حواستون باشه کجا دارین می رین و از آن جا که ذهن همیشه در گیر است اکثرا در کسری از ثانیه به یاد می آوریم.
فکر می کنیم همه ما تا حدود زیادی کمال گرا هستیم و باید تکاملمان را مثل همیشه در این مورد طی کنیم و به یاد داشته باشیم که خداوند از خود ما، بیشتر دوستمان دارد.
سلامتی، موفقیت، ثروت و بهترینها را برای شما خواهانیم.
استاد نمیدونم چی بگم ؛ چندین و چند بار وسط فایل اشک تو چشام جمع شد ، چون یاد اتفاقات مختلف تو زندگی خودم افتادم از لطف هایی که خدا بمن داشت ؛
هزاران بار توی رانندگی به من لطف داشت و نزاشت تصادف ک اتفاق وحشتناک رو تجربه کنم ؛
چندین بار که واقعا باید میمردم ، معجزه وار جونم رو نجات داد که میخوام یکی از مهمترین هاش رو اینجا بگم که باز به خودم یادآوری کنم که کی جونمو نجات داد ؛
پارسال یه سفر چند روزه به استانبول داشتم با یکی از دوستام ؛ روز اول یا دوم قرار بود عصر بریم میدون تکسیم ، به دوستم گفتم ظهر نخوابیم و زودتر راه بیفتیم بریم ، اول گفت باشه ولی بعدش یه چرت کوتاهی دوستم زد ، خلاصه عصر با مترو رفتیم سمت میدون تکسیم ، وقتی رسیدیم اونجا دیدیم خیلی شلوغه ، گفتیم شاید بخاطر یکشنبه که تعطیله اینقدر شلوغه ؛ ولی بعد دیدیم کلی ماشین پلیس و آمبولانس داره با سرعت زیاد وارد میدون میشه و چنتا هلیکوپتر هم توی آسمون داره میچرخه ؛
و پلیس داشت مردم رو از اون منطقه دور میکرد ، ما متوجه نشدیم جریان چیه و بیخیال شدیم و برگشتیم هتل ؛
شب که توی هتل بودیم از ایران پیام دادن که اخبار گفته توی میدون تکسیم خیابون استقلال بمب گذاری شده ؛
بعد تازه متوجه شدیم که که خدا از طریق همون چرت کوتاه ظهر ، باعث شد ما حدود نیم ساعت دیرتر برسیم اونجا ؛ و اگه این چرت نبود هزار در صد ما توی اون حادثه بمب گذاری مرده بودیم و خدا اینجوری جون ما رو معجزه وار نجات داد ؛
اینقدر این اتفاق برامون بزرگ و عجیب بود که هر وقت یادش میفتم دیوانه میشم ؛
یا یدفعه دیگه توی اتاقم سرم گیج رفت و خوردم زمین و سرم خورد گوشه میز و خونریزی کرد ، من توی اون اتفاق باید میمردم چون قاعدتا باید بیهوش میشدم ، ولی به طرز عجیبی همون ضربه باعث شد به هوش بیام و مادرم رو صدا کنم و اون کمک کرد تا مرگ جلوگیری بشه ؛ وگرنه من بیهوش میموندم و هیچکس هم تو اتاق نبود که بخواد کمکی کنه و بخاطر خونریزی زیاد حتما مرگ من قطعی بود ؛
یا توی دوره نوجوونی خیلی از اتفاقات عجیب رو خدا برام رقم میزد که خمه چیز بنفع من پیش بره ؛
واقعا بعضی وقتا وقتی مرور میکنم که اگه خدا این سالها کنار من نبود ، من واقعا هیچ کاری نمیتونستم با عقل خودم بکنم ؛
خیلی جاها هم بوده که منم منم کردم و اتفاقا نه تنها گره افتاد توی کارم ، که هر چقدر تقلا میکردم و زور میزدم با عقل خودم نتونستم چیزی رو درست کنم ؛
دوباره یادم میاد تو بحث رابطه عاشقانه ، همیشه دوستای من و کلا پسرا این باور رو دارن که باید بری کلی وقت بزاری و رو مخ دخترا کار کنی تا بتونی با یکی دوست بشی ؛
ولی چند سال پیش به طرز عجیبی یه خانم دکتر با شخصیت خودشششش وارد زندگی من شد ، منی که فقط دیپلم دارم ؛
فقط 3 روز قبلش گفتم خدایا من یه ادم درست حسابی و با شخصیت میخوام ، خودت جورش کن ؛
بعد از 3 روز دیدم یه پیام برای من اومد و یه دکتر نازنین و خوش قلب بود که بررراحتی ، بدون اینکه من قدمی بردارم خدا هدایتش کرد به سمت من و رابطه شکل گرفت ؛
که هرکس میفهمید اصلا باورش نمیشد که من با مدرک دیپلم چطور با دکتر متخصص وارد رابطه شدم ، البته خودمم باورم نمیشدااا ولی خدا براش نشد وجود نداره ؛
اگه ذهنم یادش بیاد از این موارد زیاد بوده تو زندگیم و واقعا هیچ قدرتی جز خدا نبوده که اینا رو برا من رقمزده ؛
ازت ممنونم استاد جان بابت این فایلهای توحیدی که باعث میشه چقدر بهتر به خدای خودمون وصل بشیم ، عاشقتم
استادعباسمنش عاشقتم این فایل مال من بود سراسرش گریه کردم اشک ریختممممممممم من کفران کردم من کافر بودم من منم منم کردم خدایا منو ببخش خدایا منو ببخش یک تو دهنی خوردم هر وقت یادم میاد اشکم در میاد این خاص الخاص مال من ود
شما به خاطر من جلوی دوربین نشستید
راهتان مستدام
استاد من خودم را بالاتر از خدا دیدم
سلام بر استاد عزیز مهربان سلام بر خانواده گرم و صمیمی و توحیدی عباسمنش
باز هم یک فایل توحیدی خیلی ارزشمند که به من یاد آوری کرد که هیچ وقت به خودت مغرور نشی و لحظه ای از یاد رب العالمین غافل نشی و لحظه ای فکر نکنی که خودت هستی که داری کارهارو انجام میدی همیشه یادآوری کنم به خودم دربرابر قدرت رب العالمین هیچی نیستم
قدرتی که این این رگها و مویرگها این چشم من این این مغز من به این پیچیدگی این قلب من وتمام اعضای بدن بگیر تا این کهکشانها و این ماه و خورشید ستاره و اقیانوسها و کوهها و جنگلها و اسمانهاهمه وهمه در ید قدرت اوست. الله اکبر. استاد عزیزم من از شما یاد گرفتم همیشه سعی کنم به خودم یادآوری کنم این تیرانداختن خدارو، این متواضع بودن دربرابر خدارو، این که خدایا تو داری کارهامو انجام میدی من ضعیف و ناتوانم، اینکه هر خیری ازتو برسه به من فقیرم، اینکه خدایا تو راه رو نشون بده من تسلیم فرمان توام
و یاد گرفتم همیشه اعتبار کارهامو به خدا بدم
استاد عزیزم جاهایی بوده که به خدا توکل کردم و ایمانم رو بهش نشون دادم اونهم کارهامو انجام داد و جاهایی بوده که روی دیگران حساب کردم وضربه خوردم.
سال 95 بود یادمه یک عده ای از آشناها تو عسلویه کار میکردند ومن به یکی از اون آشناهام گفتم برای من کار درست کنید تا من هم بیام (من اطراف مشهد زنگی میکردم و اون زمان هم از برنامه های شما خبر نداشتم)
خلاصه اون بنده خدا گفت باشه بیا من برات کار درست میکنم. و من هم راه افتادم رفتم عسلویه، ومن مشغول کار شدم که به یک ماه نرسید اون شرکت گفت اقا ما شمارو نمیخوایم از فردا نیا سرکار. نا امید شدم و احساس بدی داشتم. چند روزی اونجا بودم باز به یکی دیگه از فامیلامون گفتم من اینجوری شده داستان الان بیکارم برای من کار درست کن.. و اون هم با آشنایی و سابقه کاری که در اونجا داشت برام یک کار ساده درست کرد که برم سرکار. ومن مشغول کار شدم وبعد از یک مدتی همون فامیلم که برام کار درست کرده بود.، یک شب بهم زنگ زد فلانی چرا نمیای از ما سر بزنی من برات رو انداختم کار درست کردم و ازین حرفا. اون موقع بود که بغز گلومو گرفت و یک چیزی تو وجودم گفت ببین روبقیه حساب نکن. ومن همونجا رو به آسمان کردم گفتم خدایا منو ببخش غلط کردم.
دیگه یادمه اخرای سال بود ومن هم ازدواج کرده بودم و تا آخر سال 95 اون کارو ادامه دادم و سال جدید که برای تعتیلات اومدم مشهد ایمانم به خدا نشون دادم و دیگه برنگشتم عسلویه. با اینکه بیکار بودم هم خانمم و هم اون فامیلمون گفت چرا نمیخوای بری کار نداری و همسرم میگفت خرجمون ازکجا میخای در آری و ازین حرفا ومن تو دلم با خدابسته بودم و ته دلم آروم بود میدونستم خدا بارمو روی زمین نمیذاره..
وبعد گفتم خدایا هیچ ایده ای ندارم و چون به رانندگی علاقه داشتم رفتم ثبت نام کردم برای گواهینامه پایه 2 . وهی باخدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا خودت درست کن. تا اینکه درست روزی که من کارهای گواهینامه ام تمام شد (چقدر جالب این همزمانی توسط خداوند رخ داد) یکی از دوستانم بهم زنگ زد گفت داود فلان شرکت در نزدیک مشهد تازه تاسیس شده و درخاست نیرو داده اگه خواستی برو یک مصاحبه بده.
ومن چقد خوشحال شدم گفتم این از طرف خداونده. ومن رفتم و اونجا استخدام شدم و شرع به کار کردم. و چقدر اتفاقات عالی تو آن شرکت برام رخ داد که منو بردن تو یک قسمتی از شرکت که چقدر کار اونجا راحت بود و من شاید در طول روز 2 ساعت کار میکردم و میدونستم همه این کارهارو خدا برام انجام داده. و به خودم میگفتم ببین وقتی که از خودش میخای همه چیزو برات مهیا میکنه خدایا شکرت. ومن تو اون شرکت 5 سال کار کردم و سال سوم یا چهارم بود که با سایت استاد آشنا شدم و با کارکردن آموزه های بی نظیر استاد باز بعد از 5 یا6 سال سابق کاری تو اون شرکت ایمانم رو به خدا نشون دادم و میخاستم تصفیه کنم برم سراغ شغل مورد علاقم. و باز هم مخالفت همکاران خانواده مواجه شدم. ولی من تصمیمم گرفته بودم. چون یک بار انجام داده بودم و تواون شرکت صدتا اتفاق عالی افتاد که خدا دستمو رها نمیکنه.. ایندفعه با دوتا بچه استعفا نامه نوشتم حتی اون مسئول گزینش به من گفت چرا میخای بری مگه کار جدید پیدا کردی تو که نیروی خوبی هستی و ازت راضی هستیم. مثل استاد که از شرکتشون تو بندر عباس گفته بود میخام برم دنبال اهدافم.، من هم به اون مسئولمون گفتم میخام برم دنبال اهدافم. گفت پشیمون میشی. گفتم اگه اومدم اینجا منو راه ندید. و باز هم خداوند پاسخ داد به این یک ذره ایمان و حرکت من وافراد و شرایط رو وارد زندگیم کرد و داستانش طولانیه. الان تو شغل مورد علاقم در حال کار هستم. و سپاس گذار خداوند هستم. استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگذارم که این قوانین کیهانی رو به آموزش میدهی تا زندگی بهتر شادتر سلامت تر ثروتمند تر برای خودمون رقم بزنیم. از خانم شایسته عزیزهم بسیار سپاسگذارم.
سلام دوست عزیز
خوشحالم با آموزشهای استاد عزیزمون که دستی از دستان خداست
وبه نظرم آدمهایی که تواین سایت هستن همشون بالیاقت و باارزش هستن که خداآدم باارزش و بالیاقتی مثل استادروبه زندگیشون آورده
چقدرِانسان هست کا دارن زندگی میکنن و اصلا از مسیرلذت بخشی کا ما درش هستیم اطلاعی ندارن
پس این خودش نشون میده باارزش و بالیاقت هستیم
چقدرقشنگ گفتین
کا هرجاروی دیگران حساب کردین
چیشد
وجاهایی که سعی کردی بنده حق باشی وفقط روی خودش حساب کنی و اعتبار هر کاری روبه خدا بدبم
چقدربدون منت کارهات عالی پیش رفته
البته اینم تکامل میخواد
تاروی خودش تنها حساب باز کنی و توحیدی عمل کنی
به قول استاد حضرت ابراهیمیم هم اول ی نشونه هایی دید از اینکه خدابراش کارها روانجام میداد
بعد کم کم ایمانش اونقدرقوی شد
که به اون حدرسیدکه فرزندش و قربانی کنه
ازخدامیخوام درمسیری که هستیم توحیدی تربن عالمش باشیم
چون این مسیر ماروبه بهترینها میرسونه
.
سلام دوست عزیز
به قول استاد تو یکی از فایلها میگن؛ دلیل تمام بدبختی آدمها از شرکی است که در وجودشونه
واقعا اگه ما بتونیم در تمام لحظات زندگی روی خداوند و هدایتش حساب کنیم زندگی بهشت میشود ولی من خودم شخصا به دلیل شنیده هایی که از جامعه خانواده گذشتگان به من رسیده یک دفعه نمیشه تغییر کرد و به قول استاد به اندازه ای که درک میکنیم و عمل میکنیم به همون درکمون نتیجه میگیریم واین هم یک مسیر تکاملی است که باید طی بشه ودر نهایت ازشما دوست عزیز سپاسگذارم
بنام خداوند بخشنده مهربان
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. سوره انفال آیه2
استاد عزیزم سلام
جز سپاسگزار بودن و تسلیم بودن در درگاه خداوند چه چیزی میتونم انجام بدم استاد این فایل رو خدا برای من فرستاده بدون ذره ای شک ، خداوندی که همیشه با من بوده حمایتم کرده و اون بوده و همیشه بوده و من غافل ، شرک ورزیدم از یادش بارها غافل شدم ، اسیر ذهن و شیطان شدم ولی اون منو فراموش نکرده و هر وقت به سمتش رفتم دستم رو با مهربونی گرفته راهها رو باز کرده ، از جاهاییکه قکر نمیکردم مسیرم باز شده نعمت برام اومده
آیه بالا آیه امروز من بود که دقیقا بعد از اتمام صحبتهای شما اومد رو صفحه گوشیم و باز خدا بمن گفت که باید به اون توکل کنم سخنان شما همون آیه های خداست که جاری شد و امروز با من حرف زد و دلم رو قرص کرد و این آیه امضا و قول خداست بمن که مریم ما با توییم و نترس
تمام دیروز و دیشب ذهن من درگیر همین مساله بود و زمانهایی رو یادم اومد که چشمم به دیگران بود و فکر میکردم که اونها نجاتبخش من هستن در ظاهر و زبونی خودمو گول میزدم یا به دیگران میگفتم توکل بخدا ولی قلبا و در عمل توکلم به غیر خدا بود و از اونجا که شرک بود ضربات سهمگینی از همون آدمها خوردم و همزمان با شما آشنا شدم کم کم یاد گرفتم یا بهتر هست بگم هدایت شدم ، هدایت شدم به مسیر درست و اون تلنگر رو شما در جلسه قرآنی قدم اول در سوره توحید بمن زدید تازه فهمیدم إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ یعنی چی اونجا فهمیدم وقتی از خدا میخوام و میگم صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ منظور از نعمت چی هست و چه نعمتی بالاتر از اینکه ما رو هدایت کنه به مسیری که اونو بشناسیم ، وصل بشیم به منبع رزق به منبع خیر به منبع برکت
بزرگترین پاشنه آشیل من تو زندگی این هست که میخوام نقش خدا رو بازی کنم و فکر میکنم من میتونم همه کار انجام بدم و با آگاهی هایی که در این سایت و از طریق شما دریافت کردم از 100 رسیدم به 20 و قدم به قدم که با شما پیش اومدم بهتر شدم و آگاهتر ولی هنوز ایراد دارم و تنها جاییکه این حس رو دارم در مورد پسرم هست ولی از دیروز ی ندایی بمن گفت چرا انقدر بیتابی میکنی ، چرا انقدر نگران اون هستی ، مسئولیت اون با خداست خودش هدایتگر و حامی اون هست خودش کارهای اونو درست میکنه بشرطی که تو رها شی و مسئولیتش رو بخدا بدی تمام دقایق به همین مساله فکر میکردم و تمام موفقیتهایی که پسرم کسب کرده و به تمام جاهاییکه رسیده رو مرور میکردم و دیدم من نقشی نداشتم خدا درست کرده خودش راهها رو از هزاران طریق باز کرده ار طریق افرادیکه من حتی فکرش رو هم نمیکردم
و امروز امروز استاد شما روبروی من نشستی و داری با من حرف میزنی از چیزی که که ذهنم درگیرش بود از نتیجه ای که بهش رسیدم و خدا از زبون شما بمن گفت که اعتماد کنم متواضع باشم
امروز صبح در تمرین ستاره قطبی هدایت خواستم در مورد بخشی از کسب و کارم که بمن بگه چیکار کنم و راه رو نشونم بده و چه زیبا و چه سریع پاسخ داد
استاد بینظیرم متشکرم متشکرم که همیشه ساده و شفاف همه چی رو میگید از ابتدای شروع فایل تا الان اشکم بند نیومده از این حجم هدایت خدا تک تک کلمات برای من بود و این سخنان شما اختصاصی برای من بود
خدایا سپاسگزار تو هستم که منو هدایت کردی ، هدایت کردی به مسیری که منو بتو میرسونه و انتهای این مسیر بی نیازی هست بی نیاز از آدمها ، انتهای این مسیر رسیدن به نعمت و رهایی هست ، رهایی از منت خلق ، رهایی از استرس و نگرانی رهایی از حرص و طمع و آز ، رهایی از بدو بدوهای الکی و بالا و پایین کردن آدمها و رسیِِِــــــدن به آرامــــــش واقعی است ، شبها راحت خوابیدن ، بدون توجه به اوضاع و تحلیل های اقتصادی کار کردن ، جدا شدن از بدنه بیمار جامعه و هجمه های منفی هست
و من با قدم گذاشتن تو این مسیر لذت بی نیاز بودن و بارها چشیدم ، لذت راحت و آسون سفر کردن رو چشیدم ، لذت با آرامش کار کردن رو چشیدم و چه لـــذتی بالاتر از فراغ بال ، بالاتر از آرامش ، نگران نبودن برای روزی و امید و باور قلبی به حل شدن تمام مسائل
با اومدن تو این مسیر چالشهام کمتر شده ، افراد بهتری توزندگیم اومدن ، افراد نامناسب خودشون حذف شدن ، دیگه توکارم و قراردادهام اصلا چونه نمیزنم بحث نمیکنم فقط تلفنی اعلام میکنم و با اعتمادی که بخدا دارم میگم شرایط رو فقط برام بفرستید و بخدا میگم تو خودت برام شرایط رو اعلام کن و میدونم اونها فقط دست خدا هستن و در پایان نتایج عالی میگیرم
و بالاترین و بزرگترین دستاورد من از این مسیـــــر الهی داشتن حال خوب است در 99% زمانها
استاد عزیزم مریم بانوی مهربان و تمام شما دوستان گرانبهایی که در این سایت هستید و هر کلام شما که چراغی هست تو این مسیر که راه رو برام روشنتر میکنه دوستتون دارم میبوسمتون و از خدا میخوام همیشه راهها رو برای رسیدن به نعمتهای فراوان براتون باز کنه
در پناه الله یکتا باشید
با سلام و وقت بخیر
استاد عباسمنش عزیز، اول اینکه بخاطر این فایل زیبا بسیار ازتون سپاسگزارم، مثل همیشه از شنیدن صحبتهای گهربارتون خیلی لذت و بهره بردم، و قلبم سرشار از گشودگی و شعف توحید شد.. از الله مهربان بسیار سپاسگزار و قدردان حضور و وجود پربرکت شما هستم.
و دوم اینکه موقع گوش دادن به این فایل، قلبم ازم خواست که این چند جمله رو خدمتتون بنویسم.. و راستش من تمایل به نوشتنش نداشتم و حتی کلی کلنجار رفتم که ننویسم، و نیز خیلی کار هم داشتم و ذهنم میگفت که وقتتو برای امور دیگه تلف نکن و برو به کارهات برس.. اما قلبم اصرار کرد که براتون بنویسم، پس مینویسم؛
من چند هفته پیش یکی فایلهای دانلودی سایت که در بخش “نتایج دوستان” و فایل ارسالی آقای هادی محترم هست، گوش میدادم.. در بخشی از توضیح اون فایل، شما میفرمایید که: “من خودم رو در کارم ‘استاد’ میدونم” .. و این رو با حس و حالت بخصوصی بیان میفرمایید.. امروز موقع گوش دادن به این فایل توحیدعملی، بطرز عجیبی اون گفتار شما برای من یادآوری شد، و ندای قلبم ازم خواست که اینارو براتون بنویسم.. و جالب اینجاست که دقیقا دیشب من از پروردگار خواسته بودم که کلام و عمل من رو مایه خیر و برکت برای جهان قرار بده..
آقای عباسمنش عزیز، اینطور حس میکنم که “حساسیت و وابستگی” شما به لفظ “استاد” نقطه ضعفی برای شماست که میتونه باور و عملکرد توحیدی شما رو تحت الشعاع قرار بده.
با تقدیم بالاترین مهر و احترام خدمت شما.
دوستدار و قدردان همیشگی شما: وفا
به نام خداوند بخشنده مهربان .
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
استاد همین اول حرفم میخوام بگم چیزی رو که توی فایل توضیح دادین !!!!! دقیقاً چیزایی رو گفتی که لازم داشتم . دقیقاً هدایت پروردگار .
استاد دو سه روزه که به خاطر شرایط کاری و عدم کنترل ذهن به شدت شرایط برام سخت شده بود و باعث شد که مریض بشم و از هماهنگی خارج بشم و وقتی داشتم فایل های ذهنیت محدود کننده و قدرتمند کننده رو گوش میدادم اونجوری که باید نمیفهمیدم و انگار دلم یه فایلی میخواست که به جانم رسوخ کنه . خیلی جالب بود وقتی وارد سایت شدم یه جورایی با ناامیدی و البته حال بد وارد شدم و واقعاً دنبال یه هدایت یا اینکه فایل جدید سلسله ایی بودم که دیدم توحید عملی روی بنر سایت اومد . چقدر به جا بود . استاد جانم قبل از اینکه وارد سایت بشم داشتم از خودم گله میکردم که چرا چند وقته دیگه از مسیر خارج شدی چرا مث اوایل نیستی ، چرا مثل فلان زمان که با ایمان اومدی و مهاجرت کردی نیستی . و هزاران چراااااا و ذهن پر از ناراحتی که جواب سوالم کجاست . و به محض ورود جواب سوال مشخص شد . توی حین صحبت های شما توی فایل ندای درونم قشنگ تمام اتفاقات ناخواسته رو به حرفای شما گره داد، و مفهوم توحید عملی رو برام باز کرد . جواب سوال اینکه چرا دیگه مث قبل پیشنهاد کاری ندارم . چرا توی پرداختی هام به مشکل میخورم ،چرا روابط عاطفی ام اونجوری که میخوام پیش نمیره .چرا فکر میکنم دیگه کارایی قبل رو ندارم . چرا از زندگیم لذت کافی رو نمیبرم . چرا و چرا و چرا….
چقدر قشنگ خدا میاد بهت میگه چرا … وقتی میخوای … وقتی درخواستت از ته دله … وقتی مستأصل شدی ….
مهم نیست چقدر آگاهی داری
مهم نیست چند ساله با این تیم همراهی
مهم نیست چقدر توانایی داری
مهم نیست چقدر محبوبیت داری
مهم نیست چقدر درآمد داری
مهم نیست چند وقت رابطه عاطفی داری
هیچ کدوم مهم نیست وقتی اصل توحید توی زندگیت جاری نباشه .وقتی به ریشه زندگیت نفوذ نکنه
توحید عملی وقتی که کارفرما به هر بهانه ایی پرداختی انجام نداده… چقدر فکر میکنی خدا توی این مسئله جریان داره … آیا فکر میکنی که وجود الله در این ماجرا دخیله برای اینکه خودتو محک بزنی و ادعای توحیدی بودنت رو بهش ثابت کنی . چقدر چشمت به صفحه گوشیت هست برای واریزی هات .
چقدر چشمت به گوشیت هست برای ارتقا شغلی
چقدر جلسه و تماس برای قانع کردن ، برای ثابت کردن خودت .چقدر خدا رو توی این مسائل بزرگتر دیدی از هر ماجرایی ….. چرا ندیدی … خیلی ساده هست !!!!میخوای بهت بربخوره میخواد نخوره مهم نیست … مهم اینه که مغرور شدی به
داشته هات
دانسته هات
معلوماتت
مهارت هات
چهره ات
اندام و تیپت
کلامت
جایگاه شغلی
سنت
تجربه ات
به قول معروف شخصیت کاریزماتیک
توی کدوم یکی از این فاکتور ها بهاشو به خدا دادی
به رب دادی ، رب العالمین ،فرمانروای جهانیان
بها دادی به زبون اما با حست نه …
با درونت نه ،فقط با کلام ….
اما یادت بیار اون زمان هایی که هیچ کدوم از اینایی که گفتی رو نداشتی . تازه توی یه شهر غریب اومده بود بدون هیچ پشتوانه فیزیکی … پشتوانه ات خدایی بود که پهنای همه زندگیتو گرفته بود . میخوابیدی با دل بسته شده به اون میخوابیدی … بیدار میشدی با لبخند به خورشیدش بیدار میشدی . راه میرفتی با قلب باز قدم برمیداشتی . درو دیوارهای شهر رو عشق میدیدی. ایستگاه مترو برات جز عشق چیزی نبود . با لذت و هیجان نگاه میکردی به برج ها …. با عشق به آدما نگاه میکردی . بهترین دوستا ، هیجان انگیز ترین روزها زندگیت بود . چون شخصیتت رو عوض کرده بودی پا گذاشته بودی روی ترس هات … روی جهلت … روی اعتقاداتی که بودی فرسودگی و کهنه گی میداد و بوی عشق و زندگی … اون موقع با هر نفسی که میکشیدی انگار قلبت باز میشد … یه فضای جدید رو تجربه میکردی .فضایی که با یاد خدا رقم خورده بود و زندگیم رو عطر و بوی دیگه داده بود ، لحظه به لحظه اش هدایت بود ، چه هدایتی، چه دوستانی ، چه افرادی ، چه همکارانی .البته بماند که همون افراد که بهترین بودن بعداً به خاطر ذهن منفی نگر شدن بدترین آدم های زندگیم…. چرا … چون تو ذهنت از حالت احساس مثبت و حال خوب خارج شد تو هدایت رو گذاشتی به حساب توان خودت . نه از قصد و آگاهانه از روی جهل و ناآگاهی از اصل …
نفیسه جانم اینا رو بهت نمیگم که سرکوفت یا سرزنش باشه ،،،، دارم میگم که بدونی کی ذهنت بهت ضربه زد که از مسیر خارج بشی . همون وقتی که غرور شد پایه زندگیت … اولش اینطوری وارد نشد اولش جوری وارد شد که نفهمیدی تحت عنوان احساس لیاقت و خودارزشمندی …. ولی بعدش رسوخ کرد به احساس خوبت و جای مأمن دنج و خلوتت رو گرفت چون داشت خلأ هاتو پر میکرد .خیلی زیرکانه وارد زندگیت شد و شخصیتترو ساخت که الان متحیری که این همه تغییر چطور منو سوق داد به سمت ناخواسته ها …
چقدر سپاسگذارم بابت این همه آگاهی و شفافیت توحید عملی.
استاد ازتون سپاسگذارم که زبان خداوند باشی برای حال اینروزای من که جسم وجانم رو سلامت ببخشی که بتونم دوباره شروع کنم و جهانو با دید دیگری ببینم ،باعشق ببینم ، با لذت ببینم . منتظر خوندن کامنت های دوستان عزیزم هستم که کلی یادآوری و نور هدایته .
عاشقتونم
سلام نفیسه عزیزم. امیدوارم حالت عالی باشه.
نفیسه جانم ممنونم ازت بخاطر کامنت زیبا و پرمحتوایی که نوشتی. چقدر برای من درس داشت
چقدر متوجه غرورم شدم. به خیال خودم فکر میکردم دارم توحیدی عمل میکنم از وقتی که خدا هدایتم کرد و آگاهم کرد در مورد شرکهای وجودیم و موحد بودن و قدرتو از دیگران گرفتن و بخودش دادنو بهم یاد داد.
تلاش کردم که درست عمل کنم ولی غافل از اینکه قدرتو از دیگران گرفتم ولی خودمو جایگزین اون دیگران کردم (مغرور شدن)
بحدی که خودمو برتر و باایمان تر از دیگران بخصوص دوستانم میدونستم. الان با خوندن کامنت شما انگار پرده غفلتی از جلوی چشمام کنار رفت. منی که حتی وقتی هدایتهای زیبای خداوندم را دریافت میکردم از سر غرور و جهل، بیشتر امتیازش را بدون اینکه سرسوزن خودم متوجه باشم بخودم میدادم نه به خدا.
خداراشکر میکنم که از طریق شما منو متوجه شرک و اشتباهم کرد.
و همین لحظه باز از خودش میخوام که کمکم کنه، هدایتم کنه که به چه شکل این شرک را در وجودم برطرف کنم و تبدیلش کنم به ایمان.
واقعا خداوند را هزار بار شکر میکنم بخاطر این سایت، بخاطر استاد بینظیرم، بخاطر شما دوستان و کامنتهای ارزشمندتون
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشین
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی ، طبیعی ،بدیهی و عزتمندانه .خدایا هر انچه که دارم از آن توست وتو به من بخشیدی
سلام به استاد جان و دوستان عزیزم
یکی از خواسته های همیشگی و هرروزه من در ستاره قطبی درخواست هدایت از خداوند هست تا به من الهام کنه اگاهی ها رو به من بده تا در زمان و مکان مناسب قرارم بگیرم و ایمان دارم که خداوند همه کارها رو برای من انجام میده و اسونم کرده برای اسونیها این درخواست و باور قلبی من هرروز تیک مثبت خورده
در این لحظه از زندگیم که من و خواهرم در فصل جدیدی از زندگیمون هستیم و حدود یک سالی هست که تنها با هم زندگی میکنیم بیشتر از قبل درک کردیم خداوند به ما اموزش میده ما رو تعلیم میده تربیتمون میکنه و علم ثروتمند شدن رو یادمون میده و تنها و تنها ولی و سرپرست ما ،یار و یاور ما ، تعلیم دهنده ما و تنها روزی دهنده ما خداست با عشق و عزت و احترام همه کارها رو برای ما انجام میده و تمام اینها رو با تمام وجود درک میکنیم
هرروز الهامات رو دریافت میکنیم در نیمه شبها هرشب من و خواهرم رو از خواب بیدار میکنه در سکوت و آزادی و ارامش میشینیم و تا صبح و سحر با ما صحبت میکنه اگاهی ها رو تو شنیدن فایلها تو خوندن دیدگاه ها تو خوندن ایات قران تو نوشتن تمرینات و تکرار باورها بی وقفه و واضح با یاداوری کلی از موضو عات ریز و درشت در گذشته ما و زمان حیات پدر و مادرمون الهامات رو جاری میکنه
کلی باور های تو حیدی ، باورهای لیاقت ، باورهای ثروت و روابط رو روی قسمتی از دیوار سرامیکی خونه که جلوی چشممون هست با مارکر بزرگ نوشتیم و هربار با اگاهی که میده باور جدیدی که اصل و اساس هست و تاثیر گزارتر برای ماست و با شخصیت و درک الان ما هماهنگ تر هست رو میگه و ما اضافه میکنیم و مینویسیم و تکرارش میکنیم آرامش و احساس خوب بیشتری رو تجربه میکنیم از این حد از اگاهی و الهام واضحی که دریافت میکنیم
دو روز بود که خواسته ما این بود که باورهای ثروت رو با باورهای توحیدی و ارزشمندی درونی منطقی تر و قابل درک تر برای خودمون بکنیم کلی ایده و باور خالص رو خدا گفت و ما نوشتیم تا توی سیستم لب تاپ بزاریم و تکرارش کنیم و همین امروز تو نیمه شب اومدیم روی سیستم این باورها رو وارد کنیم و به صورت معجزه واری خدا کار کردن با اون برنامه رو ،روی سیستم به ما اموزش میداد شعف درونی در ما ایجاد شده بود که چقدر راحت و ساده و قابل فهم و درک بود و خدا کار رو انجام داد و بارها به هم گفتیم خداوند بهترین تعلیم دهنده هست و ما هر چیزی رو که بلد نباشیم خدا به ما یاد میده و همزمان با اتمام کار ما صدای اذان صیح پخش شد و این مهر تاییدی بود برای ما که این مسیر الهی و درست و نتیجه بخش هست
برنامه بعدی ما نوشتن باورهای قدرتمند توحیدی بود و لیستی داشتیم در این مورد و قصد داشتیم که به این باورها هم باورهای بیشتر و خالص رو اضافه کنیم و بهبود بدیم که درست در این روز در بهترین زمان و به بهترین شکل ممکن با این فایل و نت برداری که از این فایل کردیم باورهای عالی و بینظیر رو به ما یاد دادید استاد جان چه هدایت عظیمی شدید طبق معمول در بهترین زمان و مکان این اگاهی ها رو در این لحظه دادید و اینه مسیر درست مسیری که تو اسون میشی برای اسونی ها و کارها رو خود خود خدا برات انجام میده با عشق انجام میده
از خداوند خواستم که برای هر قدم و دستی که حرکت میدم برای هر کلامی که به زبان میارم جاری بشه با نشونه ها با من حرف بزنه چقدر به نشونه ها هوشیار شدم دقت میکنم و هرجا متوجه نشم سعی میکنم با سوال پرسیدن واضح تر کردن خواستم به درک بهتر پاسخ خداوند هدایت بشم حتی در خواب در عالم رویا الهامات رو خواستم که به من بگه حتی نوشتن دیدگاه در این سایت الهی تنها با هدایت خواستن از خداوند انجام میشه تماااااام زندگی من در تمام ابعادش رو خداوند داره برای من هدایت میکنه مدیریت میکنه تا در راستای خواسته های من همه چی راحت و عالی و لذت بخش پیش بره و انصافا هم همینطور بوده و چرخ زندگیم رونتر و نرم تر شده همه چی عالی هست و عالیتر هم میشه
تو این فصل جدید از زندگیمون ، من و خواهرم بیشتر از همیشه اعتبار تمام نعمتهامون رو به خداوند دادیم و به همون میزان هم خداوند کارها رو برامون انجام میده
تمااااام تلاشم رو میکنم که هیچ وقت این موضوع رو فراموش نکنم که فقط و فقط خداست که داره لحظه به لحظه و قدم به قدم زندگی منو پیش میبره و من متواضع هستم در مقابل خدا و خواستار هدایت و حمایت و حفاظت و اجابت بیشتر خداوندم و رها و تسلیم در مقابل این قدرت و نیروی مطلق که فقط خیر و خوبی ،ثروت ، رحمت ،نعمت ،خوشبختی ،سلامتی ، عشق الهی و جاری هست باشم الهی امین
استاد جانم عاااااشقتم خدایا عاشقتم که عاشقمی
سلام به استاد عزیزم
ازتون سپاسگزارم که همیشه به الهامات خود عمل میکنید و همیشه نتیجه عالی میشه
چقد این فایلهای توحید عملی قشنگه
باهاش اشک ریختم و خدا رو بیشتر از همیشه یاد کردم
امروز ک اومدم تو سایت دلم میخاست فایل سفرنامه گذاشته باشید اما هزار برابر سفرنامه از این فایل لذت بردم
و هزار بار خداروشکر کردم ک منو به این سایت بی نظیر هدایت کرد
ایشاله عمر بابرکت داشته باشید استاد عزیزم
سلام به توحیدی ترین استاد و دوستان عزیزم
چه صبح زیبایی خدایا شکرت
چه روز خوبی و چه فایلی
خدایا شکرت به خاطر این آگاهیهایی که روزم رو باهاش شروع میکنم
چه هدیه زیبایی خدایا شکرت و سپاسگزارم استاد جانم
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بخواهم
خدایا من جز تو وکیلی ندارم و نمیخام و تو تنها و بهترین وکیل منی
خدایا راه را به من نشان بده و بگذار خیر و برکت را به وضوح نظاره کنم
خدایا راه توانگری و فراوانی نعمت را بر من بگشا
ای کسی که صدای منو میشنوی و نامه های منو میخونی خودت بارم رو از روی زمین بردار
خدایا من نمیدونم چجوری .تومیدونی و تو میتونی
خدایا رزق و روزی من اگر در آسمانها ست خودت آن را بر من ببار و اگر در زیر زمینه خودت برام استخراجش کن
خدایا مرا در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کن
خدایا قلبم رو باز کن و چشمهام رو بینا کن برای دریافت الهامات و نشانه هاتو
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
به اندازه ای که در مقابل خداوند سرمون پایین باشه به همون اندازه خداوند جلوی بقیه سرمون رو بالا نگه میدارد
وای استاد جانم دیروز داشتم شعر پروین اعتصامی رو که برامون خوندید برای یکی از دوستام میخوندم و چقدررر حس خوبی گرفتم و چقدر حس خوبی اون دوستم گرفت وکلللی ازم تشکر کرد و الان که چشمامو باز کردم اومدم تو سایت و دیدم بعله موضوعی که من دیوانه میشم وقتی در موردش میشنوم توحید عملی قسمت دهم چه هدیه نابی اول صبح و من میدونم که این کار خدای بزرگ و نزدیکمه
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت این مسیر و این راه توحیدی که توش قدمگذاشتم
استاد جانم چقد تحسینتون میکنم واقعا آدم باید تفکر کنه که این جایی که استاد عباس منش رسیده و این شرایطی که داره از هر لحاظ خب اعظم جان تو اگه به این شرایط برسی میتونی اینقدر متواضع باشی؟ وای که الان حسش کردم که چقدررر میتونه سخت باشه واقعا و من دیدم در خودم و بقیه اطرافیان که تا کوچکترین دستاوردی پیدا میکنن چجوری مغرور میشن و از بالا به بقیه نگاه میکنن و الان دارم میفهمم که اینکه آدم وقتی شرایط زیاد جالبی نداره متواضع بودن کاری نداره و هنر اینه که دستاورد داشته باشی به جایی برسی شرایط خوبی برات پیش بیاد بعد مشخص میشه که چقدر میتونی تواضع داشته باشی و چند مرده حلاجی
خدایا شکرت به خاطر استادم چقدر الگوی عالی هستین برای ماها واقعا لذت میبرم تحسینتون میکنم که اینقدر متواضع هستین و اینقدر سرتون در مقابل خداوند پایینه و چقدر در مقابل مردم سرتون بالاست
امیدوارم خدای بزرگ و نزدیکم خودش هر لحظه مثل استاد این تلنگر رو بهم بزنه که اعظم همیشه در مقابل خدا سرت پایین باشه
من هم هر روز توی دفتر شکرگزاریم اولین جملاتم اینه که خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتها و فراوانی هایی که بهم دادی و بعد شروع میکنم به بقیه نوشته هام و بازم چیزی ندارم جز خدایااااا شکرت
بازم سپاسگزارم استاد جانم بابت این هدیه بسیار ارزشمند که اول صبحی به دستم رسید و چه روزی بشه امروزم و چه حس و حال عالی دادین
نوش جونتون دوستان عزیز و خوش قلم خودم
خدایا عاشقتم من
بوس به کلت استاد جانم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تمرین:
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
_ از زمان آشنا شدن با استاد و پی بردن به عملکرد صحیح خداوند و شناخت و درک درست او درهایی از نعمت ها به سوی ما باز شده است نجواهای ذهنی ما به شدت کاهش یافته و آرامش ما بیشتر شده و ترس ها و نگرانی های ما از گذشته و آینده بسیار کمتر شده پیش از این قادر نبودیم بر نجواهای ذهنی خود غلبه کنیم اما اکنون بسیار در انجام این کار نسبت به قبل توانمند شده آیم به اهداف خود و نتایج مانند قبل وابسته نیستیم و تنها از مسیر رسیدن به خواسته های خود لذت می بریم. ایده هایی برای انجام راحت تر هر کاری به ما الهام شده و چرخ زندگی واقعا برای ما روان تر شده و اکنون پس از مدت زیادی که بر روی باورهای خود کار می کنیم بسیاری از مطالب استاد در دوره ها را درک کرده ایم
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
_خدا را شکر از زمان آشنا شدن با استاد گره ای در زندگی ما وجود نداشته و تمام مسائل ما خود به خود حل شده است بدون اینکه بخواهیم کاری برای آن انجام دهیم مشکل دادگاهی ما توسط فردی که خودش به خانه ی ما آمد و به ما فردی را معرفی کرد پس از 14 سال دوندگی و دور باطل کاملا و به صورت ریشه ای و اساسی حل شد. پولی که از ما کلاه برداری کردند توسط فرد دیگر گرفته شد و افراد نامناسب و ناجالب خود به خود از زندگی ما حذف شدند و حتی تلویزیون نیز که توسط فردی در خانه ی ما دیده می شد و ما دوست نداشتیم حتی صدای آن را نیز بشنویم سوخت و آن شخص با اینکه هر روز تا شب تلویزیون تماشا می کرد از زمان سوختن آن اصلا اقدام به تعمیر آن نکرده و برای همیشه تلویزیون به کنار رفت اینترنت ما که زمانی بسیار کند بوده و قطع و وصل می شد در یک تخفیف عالی بهترین آن خریداری شد که هیچ گاه فکر نمی کردیم که بتوانیم چنین اینترنتی به دلیل هزینه ی بالای آن خریداری کنیم اما به راحتی آن را خریداری و حتی شیوه ی نصب آن نیز به ما الهام شد. هدایای گران قیمت که همیشه آرزوی داشتنش را داشتیم توسط فردی که هرگز هدیه ای به ما نمی داد دریافت کرده ایم و هزاران مورد دیگر که همگی به لطف وجود خداوند و قوانین و هدایت ها و الهامات او و استاد عزیز مان صورت گرفته است.
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
-تمام مسائل ذکر شده در بالا خصوصا مشکل دادگاهی که داشتیم به مو رسیده و اگر محکوم می شدیم احتمال جریمه های سنگین و حتی زندانی شدن نیز وجود داشت اما به لطف خداوند و هدایت های او و آموزه های استاد به سادگی و راحتی حل شد.
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
_ حتما پیش از آشنا شدن با استاد که جریان زندگی برای ما بسیار خسته کننده
و ناامید کننده بوده و مشکلات زیادی چه در روابط و سایر مسائل داشتیم خداوند را به درستی نمی شناختیم و نسبت به او مشرک بوده و قدرت را به افراد یا سایر عوامل بیرونی قسمت سرنوشت و… می دادیم مغرور شده و حتما ضربه هایی که خوردیم از باورهای نامناسب و مخربمان نسبت به خداوند ناشی می شده است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
با سلام
دوست خوبم چقدر زیبا و ساده گفتین که همه چیز روی روال هست. چقدر ساده نکات زیبای زندگیتون رو دیدین و اینکه چه اتفاقات خوبی رو توی زندگیتون با رعایت کردن قوانین تجربه کردین. توی ذهن من همیشه درگیری بود که پیشرفت من از این همه گوش کردن به فایل ها و عمل کردن در حد خودم چی بوده و چقدر من کماگرایانه نگاه میکردم. نمیدونم منتظر چی هستم که بگم شکر خدا زندگی من هم خوبه و ساسگزاری روزانه که میکنم تاثیر زیادی روی کیفزت زندگیم گذاشته.
سپاسگزارم از این بیان ساده و دل نشینتون.
به نام خداوند مهربان
سلام خانم تقوی
ممنون از لطف و محبت شما. ما هم هنوز خیلی از داشته ها و دست آوردهای خود را فراموش کرده و گاهی از یاد می بریم اما همیشه خداوند با یک تذکر ساده به ما یادآوری کرده که حواستون باشه کجا دارین می رین و از آن جا که ذهن همیشه در گیر است اکثرا در کسری از ثانیه به یاد می آوریم.
فکر می کنیم همه ما تا حدود زیادی کمال گرا هستیم و باید تکاملمان را مثل همیشه در این مورد طی کنیم و به یاد داشته باشیم که خداوند از خود ما، بیشتر دوستمان دارد.
سلامتی، موفقیت، ثروت و بهترینها را برای شما خواهانیم.
خدایا شکرت
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد توحیدی و عزیزم
استاد نمیدونم چی بگم ؛ چندین و چند بار وسط فایل اشک تو چشام جمع شد ، چون یاد اتفاقات مختلف تو زندگی خودم افتادم از لطف هایی که خدا بمن داشت ؛
هزاران بار توی رانندگی به من لطف داشت و نزاشت تصادف ک اتفاق وحشتناک رو تجربه کنم ؛
چندین بار که واقعا باید میمردم ، معجزه وار جونم رو نجات داد که میخوام یکی از مهمترین هاش رو اینجا بگم که باز به خودم یادآوری کنم که کی جونمو نجات داد ؛
پارسال یه سفر چند روزه به استانبول داشتم با یکی از دوستام ؛ روز اول یا دوم قرار بود عصر بریم میدون تکسیم ، به دوستم گفتم ظهر نخوابیم و زودتر راه بیفتیم بریم ، اول گفت باشه ولی بعدش یه چرت کوتاهی دوستم زد ، خلاصه عصر با مترو رفتیم سمت میدون تکسیم ، وقتی رسیدیم اونجا دیدیم خیلی شلوغه ، گفتیم شاید بخاطر یکشنبه که تعطیله اینقدر شلوغه ؛ ولی بعد دیدیم کلی ماشین پلیس و آمبولانس داره با سرعت زیاد وارد میدون میشه و چنتا هلیکوپتر هم توی آسمون داره میچرخه ؛
و پلیس داشت مردم رو از اون منطقه دور میکرد ، ما متوجه نشدیم جریان چیه و بیخیال شدیم و برگشتیم هتل ؛
شب که توی هتل بودیم از ایران پیام دادن که اخبار گفته توی میدون تکسیم خیابون استقلال بمب گذاری شده ؛
بعد تازه متوجه شدیم که که خدا از طریق همون چرت کوتاه ظهر ، باعث شد ما حدود نیم ساعت دیرتر برسیم اونجا ؛ و اگه این چرت نبود هزار در صد ما توی اون حادثه بمب گذاری مرده بودیم و خدا اینجوری جون ما رو معجزه وار نجات داد ؛
اینقدر این اتفاق برامون بزرگ و عجیب بود که هر وقت یادش میفتم دیوانه میشم ؛
یا یدفعه دیگه توی اتاقم سرم گیج رفت و خوردم زمین و سرم خورد گوشه میز و خونریزی کرد ، من توی اون اتفاق باید میمردم چون قاعدتا باید بیهوش میشدم ، ولی به طرز عجیبی همون ضربه باعث شد به هوش بیام و مادرم رو صدا کنم و اون کمک کرد تا مرگ جلوگیری بشه ؛ وگرنه من بیهوش میموندم و هیچکس هم تو اتاق نبود که بخواد کمکی کنه و بخاطر خونریزی زیاد حتما مرگ من قطعی بود ؛
یا توی دوره نوجوونی خیلی از اتفاقات عجیب رو خدا برام رقم میزد که خمه چیز بنفع من پیش بره ؛
واقعا بعضی وقتا وقتی مرور میکنم که اگه خدا این سالها کنار من نبود ، من واقعا هیچ کاری نمیتونستم با عقل خودم بکنم ؛
خیلی جاها هم بوده که منم منم کردم و اتفاقا نه تنها گره افتاد توی کارم ، که هر چقدر تقلا میکردم و زور میزدم با عقل خودم نتونستم چیزی رو درست کنم ؛
دوباره یادم میاد تو بحث رابطه عاشقانه ، همیشه دوستای من و کلا پسرا این باور رو دارن که باید بری کلی وقت بزاری و رو مخ دخترا کار کنی تا بتونی با یکی دوست بشی ؛
ولی چند سال پیش به طرز عجیبی یه خانم دکتر با شخصیت خودشششش وارد زندگی من شد ، منی که فقط دیپلم دارم ؛
فقط 3 روز قبلش گفتم خدایا من یه ادم درست حسابی و با شخصیت میخوام ، خودت جورش کن ؛
بعد از 3 روز دیدم یه پیام برای من اومد و یه دکتر نازنین و خوش قلب بود که بررراحتی ، بدون اینکه من قدمی بردارم خدا هدایتش کرد به سمت من و رابطه شکل گرفت ؛
که هرکس میفهمید اصلا باورش نمیشد که من با مدرک دیپلم چطور با دکتر متخصص وارد رابطه شدم ، البته خودمم باورم نمیشدااا ولی خدا براش نشد وجود نداره ؛
اگه ذهنم یادش بیاد از این موارد زیاد بوده تو زندگیم و واقعا هیچ قدرتی جز خدا نبوده که اینا رو برا من رقمزده ؛
ازت ممنونم استاد جان بابت این فایلهای توحیدی که باعث میشه چقدر بهتر به خدای خودمون وصل بشیم ، عاشقتم
خدایا شکررررررت فقط