توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 708 روز

    به نام حضرت دوست که هر آنچه داریم از اوست

    استادجانم میدونین با فایل های اجرای توحید در عمل چقدر زندگی ما ها رو بهشتی کردین

    مریم جون از شما هم بی نهایت سپاسگزارم که انقدر وقت و انرژی و تمرکز گذاشتین تا فایل‌های دانلودی رو انقدر هوشمندانه دسته‌بندی کنید

    استاد من به دلیل ترس‌هایی که از کودکی بهم القا کردن تا قبل از اومدن به این مسیر همش از پدرم میترسیدم و دوست داشتنم دوست داشتنِ واقعی نبود!! وابستگی بود چون شرک زیادی داشتم… هنوزم شرک دارم ولی بهتر از قبل شدم و باید همیشه روی خودم کار کنم تا زمانی که زنده هستم

    الان میفهمم که قبلن چقدر ازش فاصله داشتم چون ازش بت ساخته بودم واسه خودم، ایشون رو مسئول تمام نرسیدن‌های زندگیم میدونستم

    امشب داشتم گردن و دستاش رو ماساژ میدادم چون خیلی دوست داره و منم از اینکار لذت میبرم…بعد اینقدر توی دلم گفتم بابایی دوست دارم ازت ممنونم تو تمام تلاشت رو کردی بهترین زندگی رو برای من بسازی ولی به اندازه آگاهیت، بابای مهربونم دیگه ازت کینه و رنجش ندارم، بابایی دوستت دارم اگرم قبلن ازت میترسیدم و رابطه‌مون خوب نبود تقصیر من بود، من مسئولم نه تو، اگرم الان بهونه‌ام رو برای درآمد مالیم تو میدونم بخاطر شرک‌های منه بخاطر اینه که قدرت رو به رب ندادم! تو هیچ تقصیری نداری، تو همیشه بهترین‌ها رو برای من میخوای….من باید ایمانمو درست کنم، من باید توحیدی عمل کنم، من باید تغییر کنم نه تو

    استاد الان دارم اشک شوق میریزم و کامنت مینویسم

    خیلی حس قشنگی داشتم وقتی توی دلم داشتم به پدرم عشق می‌ورزیدم بعد بوسش کردم گفتم بابا تو خیلی مهربونی در حالی که قبلن نمیتونستم بابامو بغل کنم یا بوسش کنم یا بهش جملات محبت آمیز بگم!!!

    استاد حسم گفت اینجا بنویسم چون نتایجی که در زندگیم گرفتم همش از توحیده، الله اکبر من فقط یکم در ذهنم قدرت رو به رب دادم این همه نتیجه گرفتم؟

    ان‌شاءالله در هر زمینه همیشه قدرت رو به رب بدم و توحیدی عمل کنم

    خدایا صد هزاران هزار مرتبه شکرت

    استاد جان از راه دور اما فرکانسی نزدیک دستان پدرانه‌ی پر از مهر شما رو میبوسم و ازتون بی نهایت تشکر میکنم شما حامل پیام عشق و توحید بر روی زمین هستید، شما پیامبر خدا در زندگی من هستید

    همونطوری که من با کلمات نمیتونم اونطوری که حق خداست ازش تشکر کنم همونطور نمیتونم اونطوری که حق شماست از شما تشکر کنم….

    خیلی دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      رضا احمدخانی گفته:
      مدت عضویت: 1624 روز

      عالی بود زهرا جان منم از بابام خیلی آسیب دیدم ولی حقیقتا جرات این رو نداشتم که به بابام بگم دوست دارم ولی قلبا او را بخشیدم و خودم را مسئول اتفاقات زندگیم میدونم

      بهت افتخار میکنم واست آرزو میکنم که به نتایجی که میخوای تو زندگی بهش برسی و همواره یک انسان توحیدی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 708 روز

        به نام خدای هدایتگرم

        از خدا میخوام خودش بگه هر آنچه میخواد گفته بشه

        درود و سلام فراوان به برادر توحیدی دوست عزیزم آقا رضا

        تحسینتون میکنم که بخشیدین و تمرکزتون رو از آدمای دیگه برداشتین و پذیرفتین که هر چی هست منم درون منه!

        آقا رضا میفهمم چی میگین ولی اگه این مقاومت، این ترس و این غرور که درون همه‌مون هست رو بشکنی و به پدرت بگی دوسش داری و بغلش کنی و یا دست و صورتش رو ببوسی انگار یک حجاب از بین شما و پدرت یا بهتره بگم حجابی از درون خودت برداشته میشه! و عشق شما به پدرتون، به خودتون، به عالم و آدم بیشتر میشه, صلح درونی‌تون بیشتر میشه, و…..و…..و…..

        به قول علی ابودردائی عزیز همه‌ی روابط در این عالم در حقیقت رابطه‌ی شما با خودتونه!

        مثلن من خودمو میگم وقتی با همه آدمای اطرافم در صلحم به جز چند نفر که هنوز ازشون رنجش دارم و هنوز قلبی نبخشیدمشون!

        از کجا میفهمم قلبی نبخشیدمشون؟! از روی احساسم،، یکی از تمرین هایی که من واسه بخشیدن انجام دادم این بود که از ته قلبم براشون هر روز دعا کردم اولش این کار ساده انقدر برام سخت بود که اشک میریختم و دعا میکردم ولی اینم با تکامل از لفظ تبدیل میشه به احساس قلبی

        به خودم میگم تا وقتی که اون افرادی که فکر میکنی بهت آسیب زدن با کلامشون با رفتارشون و…. رو نبخشی یعنی یه جایی از رابطه‌ات با خودت اوکی نیست تو باید انقدر بزرگ باشی که همه چی رو درون خودت بتونی حل کنی

        اگه ظرف من بزرگتر بشه میتونم بیشتر ببخشم و درون خودم هر مسئله و تضادی و یا هر تفاوت نظری رو حل کنم….

        شما اگه یه سنگ کوچولو رو بندازی توی یه لیوان که پر از آبه خب معلومه که بهم میریزه و طغیان میکنه، واکنش شدید نشون میده ولی همون سنگ رو بنداز توی رودخونه اصلن واکنش شدید نشون نمیده و عین خیالش نیست! چون بزرگتره،

        اصن نمیدونم چی گفتم! خداونده که به قلب ها الهام میکنه؛

        دوست خوبم خیلی ازت سپاسگزارم که برام نقطه آبی فرستادی خیلی خوشحالم کردی

        عاشقتونم

        در پناه الله یکتا

        شاد

        سالم

        ثروتمند

        سعادتمند

        پولدار و پیروز باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آرام گفته:
      مدت عضویت: 704 روز

      سلام زهرا جون

      چقدر قشنگ نوشتی ، منم همراه کامنت زیبا و این کلمات قشنگت اشک میریختم ..فک کنم چهارمین باره که امروز با یه حس عجیبی که انگار توی آغوش خدا رها باشم اشکام میریزه و میگم خدایا من در برابرتو چقد حقیرم و نیازمندتم

      این کامنتو گذاشتم که به خودم بگم نیاز نیس کسیو قضاوت کنم ، اگه چیزی درست نیس از باورای منه ، منم ک باید عوضش کنم ، چون خداوند قدرت خلق زندگیمونو بما داده منم که دارم اتفاقات زندگی مو خلق میکنم

      خدای من

      همینطور دارم هدایت میشم

      چه حال عالی دارم

      امیدوارم همیشه خدا رو در درونمون احساس کنیم و توی قلبمون حسش کنیم

      وقتی این حرفا رو میزنم توجهم میره روی ضربان قلبم که تند تر و تند تر داره میزنه ، خدای من!

      کامنتت برام یک نشونه بود

      اول به یکی از کامنتات برخوردم و

      گفت برو داستان هدایتشو بخون

      خیلی قشنگ نوشته بودی

      بعدم که این کامنت زیبات رو دیدم

      و این هدایت خدا بود

      ممنونم از خدای قشنگم و از شما دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 708 روز

        به نام خدای هدایتگرم

        به نام رب العالمین

        درود و سلام فراوان خدمت شما دوست ارزشمند و توحیدی من

        قربونت برم با این حس قشنگت

        تو فوق‌العاده‌ای عزیزم همینجوری پُرقدرت ادامه بده

        هر وقت در هر زمینه‌ای به خدا اعتماد کنی خدا برات سنگ تموم میزاره

        از عمل و رفتارت مشخصه چقدر ایمان داری!

        استاد جان میگه: وقتی میگی ایمان دارم باید احساست خوب باشه, باید خیالت راحت باشه اگه میگی ایمان دارم ولی نگرانی ایمان نداری!

        سپاس خدایی را که هر لحظه هدایتمون میکنه، حمایتمون میکنه و حفاظتمون میکنه

        سپاسگزارم که برام نوشتی، نقطه آبی تو دوست عزیزم خیلی خوشحالم کرد

        دوستت دارم

        در پناه الله یکتا

        شاد

        سالم

        ثروتمند

        سعادتمند

        پیروز و پولدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3158 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اول از همه از خداوند متعال شکرگذارم که این آگاهی ها را به استاد الهام میکنند و دوم از استاد عباسمنش سپاسگزارم که این آگاهی ها را به صورت هدیه به کاربران سایت می‌بخشد…

    واقعاً بهترین دستاورد من در سایت استاد عباسمنش،پیدا کردن خداوند درزندگی ام است،وبه وجود آمدن باورهای توحیدی که زندگی جدید برای من به وجود آورده است…

    واقعاً انسانی که باورهای توحیدی دارد میتواند در زندگی خودش و دیگران تغییرات عظیم ایجاد کنند،مانند استاد عباسمنش که با آموزش یکتا پرستی و توحید زندگی میلیون ها نفر را متحول کرده است…

    چقدر زیبا و قاطعانه استاد عباسمنش بحث شفاعت از ائمه اطهار را رد کردند توضیح دادن که انسان میتواند مستقیم و بدون واسطه از خداوند چیزی بخواهد..

    روایت است که حضرت علی علیه السلام درب خیبر را به تنهایی از جا درآورده است،که طبق روایات شیعه و سنی برای باز کردن آن چهل مرد تنومند اهل سنت کافی بوده است

    اما در جایی دیگر روایت است که حضرت علی علیه السلام شبی در زمان خوردن شام،از پیش خدمتش میخواهد که نان جویی را برای او تیکه کند و به پیشخدمت میگوید که آنقدر دستانم قدرت ندارد که نان را تکیه کنم…

    پیش خدمت با تعجب از حضرت میپرسد که یا علی(ع),شما به تنهایی درب خیبر را از جا کنده اید واکنون می‌گویی که از تکیه کردن نان عاجز هستی؟؟؟

    امام علیه السلام در جواب می‌فرماید که آن موقع که من درب خیبر را از جا کندم،معشیت وقدرت خداوند بود که باعث آن شد،مگرنه اگر به من بود دستان من قدرت تکیه کردن نان جو خشک شده را ندارد…

    و بارها حضرت علی علیه السلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید که خدا بین خود و بندگان واسطه قرار نداده است ولی ما به ظاهر شیعه ای حضرت علی علیه السلام هستیم اما همیشه چشم مان به دست بندگان خدا است و به جایی که از خداوند همه چیز را بخواهیم دنبال دیگران هستیم.

    ضرب المثلی است که میگوید مرد واقعی کسی است که دستش را جلو شاه هم دراز نمیکند…

    نمونه ای آن امام خمینی(ره) است،که دستش را جلو شاه هم دراز نکرد و آنقدر باور توحیدی محکمی داشت که شاه را برکنار کرد و تاریخ قرار گرفتن این فایل ارزشمند مصادف شده است با 50سالگرد جمهوری اسلامی…

    حالا به خوب و بد انقلاب کار ندارم،میخواهم این را بگویم که یک انسان با باورهای توحیدی ودست خالی میتواند یک ارتش قدرتمند را به زانو درآورد و انقلابی برپا کند…

    واقعاً اگر کسی ارزش و معنا و مفهوم همین فایل هدیه را درک کند میتواند دنیا و آخرت خود را آباد کند

    چقدر استاد عباسمنش بزرگوار است که به صورت هدیه این فایل ارزشمند را در اختیار ما قرار میدهد،خدانگهدار…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    اعظم جم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2660 روز

    سلام به همگی .سپاااااااسگذارتونم استاد جان که هر بار که خداوند آیاتش رو بهتون الهام میکنه میایید بی دریغ در اختیار ما قرار میدید و ما رو که بهتره بگم من رو از گمراه شدن نجات میدید.

    کجاها خدا درها رو برات باز کرده و مسیر رو برات هموار کرده؟کجاها دستاشو فرستاده برات؟کجاها شرایطتت به مو رسیده اما پاره نشده؟

    این فایل برای من بود .من در عین حالی که احساس میکردم بسیار متواضعم اما ناخودآگاه داشتم منم منم میکردم .

    وقتی با هدایت ها و لطف خاص خدا ،3 ماه زمان گذاشتم و روی باورهای توحیدیم کار کردم قبل از دوره قانون سلامتی ، هر بار که یه کم غذام کم می‌شد یا همسرم ساز مخالف میزد ،اون باورها رو تکرار میکردم و رزق برام می‌رسید چه با دست همسرم چه از طریق همسایه چه از طریق کسی که هرگز نمی‌شناختم.

    اما جایی که باید مو رو از ماست کشید اینجاست که ذهنم مثل همین الان که دارم مینویسم فریاد نزنه که باباااا تو بودی که روی باورهات کار کردی و اون اتفاقات معجزه آسا در مورد رزق هات رخ می‌داد اما باید بگم ذهن عزیزم،خدا بود که سنگ انداخت و تو نبودی ، اگر یاری خدا و هدایت هاش نبود من هرگز نمی‌تونستم دوره قانون سلامتی رو بخرم من همون آدم محتاجی بودم که برای خرید اولین دوره چقدر به درگاه خدا سجده میکردم و با تمام وجودم میخواستم که اون دوره ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو داشته باشم که همسرم راضی شد وام بگیره و تونستم دوره رو بخرم و بعد خدا کم کم اعضای خانواده مو با من همراه کرد که دوره ها رو با هم بخریم

    بعد که موقع شروع دوره قانون سلامتی استاد اعلام کرد که تنهایی دوره ها بخرید حتی دیگه با خانواده م هم شریک نشدم با اینکه همشون بهم پیشنهاد می دادند

    حتی خدا بهم الهام کرد دیگه همون مقدار کمی که هر ماه از همسرت میگیری برای خرید دوره ها (که با خانواده م به صورت شراکتی میخریدیم) اونم قطع کن ،چون واقعا اذیت میشدم و با اینکه بهم پول میداد برای خرید فایل ولی با نارضایتی بود و خدا بود که دوره ی قانون سلامتی و دوره احساس لیاقت رو برام با پول هایی که وارد حسابم میکرد تونستم به تنهایی بخرم .

    تمام این ها خدا بود، خدا بود که تا اینجا منو آورد وگرنه هرگززززز در تمام عمرم من اینقدر پول نداشتم که بتونم این کارها رو بکنم .

    من هرگزززز در تمام عمرم این همه غذاهای بهشتی و شاهانه نخورده بودم ،زمانی که میخواستم دوره رو شروع کنم ترسِ از رزق داشتم و اینو اول دفترم برای خدا نوشته بودم اما خدا و فقط خدا بود که اینچنین با دست همسرم که هرگز باورم نمیشد و با دستان دیگه ش رزق هایی به من رسوند که در خیالمم نمی گنجید.

    شاید گفتن این حرف درست نباشه اما مینویسم تا خودمو به خودم یادآوری کنم که اگر الان شرایطت اینقدر بهتر شده همه رو از خدا داری و چیزی رو به خودت نسبت نده و غرور ورت نداره من همون آدمی بودم که تا همین چند سال قبل بارها و بارها خورشت بدون گوشت درست می‌کردم یا فقط وقتی میرفتیم خونه مادرم جگر می‌خوردیم یا …اما حالا خدا داره هر روز از بهترین رزق هاش بهم میده درسته که خیلی سپاسگذار خداوندم،درسته که روی باورهام کار کرده بودم که اون رزق ها می‌رسید.

    اما اگر بخوام بهتر نگاه کنم من کسی بودم که اصلا جریان باورها رو نمیدونستم ،اصلا نمیدونستم هدف چیه،قبلا کتاب های موفقیت و …رو زیاد میخوندماما مثل یک کلاف سر در گم بودممن یک جمله رو از استاد آزمندیان که فایل هاشو خدا توسط برادر زاده م برام رسونده بود شنیده بودم که گفته بود باید روی باور هاتون کار کنید ،و مدام ذهنم در گیر بود که خدایا باور چیه که باید درست بشه . تا اینکه خدا به خاطر خواسته ی مذهبی بسیار شدیدی که در من ایجاد شده بود و دنبال یه مسیر برای برآورده شدنش میگشتم خداوند منو توسط یکی از خواهر هام به سمت استاد هدایت کرد و اگر باز لطف خدا و دستگیری خدا در حقم نبود که من آدم بی نهایت مذهبی بود به یقین از گمراهان بودم اگر به توحید هدایتم نکرده بود در عین حالی که بسیار مشرک بودم به یقین از گمراهان بودم هر لحظه و همه جا خداوند باهام بوده و کمکم کرده.

    بعد چرا باید اینقدر منم منم میکردم و خودمو پر رنگ تر از خدا میدیدم خدا رو شریک خوشبختی هام می دیدم باید میفهمیدم که منی وجود نداره

    فکر میکردم من چقدر خوب تونستم دوره سلامتی رو رعایت کنم در حالی که پولِ اون فایل ،استاد،غذاها ،اراده ای که پیدا کردم نرم شدن قلب همسرم و دستان دیگه ی خدا که رزق های ناب برای من بیارن همه و همه کار خداوند بود .

    من که راهی بلد نبودم برای خوب شدنِ اون همه مرض.

    من چطور میتونستم همسرمو و آدمهایی که حتی ندیدمشون و نمشناسمشون رو پیدا کنم و راضی کنم که فلان رزق اصل رو برای من بیارن و بخورم و سلامت بشم .

    من هرگز همچین اراده ای نداشتم .من حتی اوایل دوره اصلا نمی‌تونستم به سبک دوره سلامتی غذا بخورم با اینکه بهترین غذا ها رو میخواستم بخورم اما حالت تهوع میگرفتم و وقتی از خدا خواستم میلش رو توی دلم بگذاره برام بسیار خوشمزه شد و وقتی خواستم میل به چیزهایی که برام خوب نبود اما ترک کردنش خیلی سخت بود برام رو خدا برام آسون کرد و نسبت به قبل بسیار واقعا بی میل تر شدم به خوردنشون .

    من هرگز وضع مالیم اون قدر خوب نبود که بتونم به تنهایی فایل بخرم بدون قرض کردن بدون کمک گرفتن از همسر یا خانواده م .

    اگر هدایت خدا نبود که به استاد الهام کنه شیوه ی دوره قانون سلامتی رو ،همچنان داشتم با خوردن اون خوراکی های سمی و آشغال به بدن خودم صدمه میزدم و باز نمیفهمیدم که ایراد از کجاست باید اعتبار هر چیز خوبی که دارم رو به خدا بدم و فکر نکنم خودم هستم که این ها رو دارم پیش میبرم .هر رشدی که داشتم بدون شک از طرف خداوند بوده .

    واقعا که هر خیری که به ما میرسه از جانب خداونده و هر شری که به ما میرسه از طرف خودمونه .

    قبلا چقدر از این حرف خدا لجم می‌گرفت انگار که یه آدم این حرف رو بهم زده باشه .

    من همون آدمی بودم که واقعا مثل یک نابینا بودم که نمی‌دونست از کدوم طرف باید بره تا به مقصد برسه .

    استاد اگر این منی که الان هست و در عین به اصطلاح تواضع این قدر منم منم میکنه ،رو از خدا جدا کنی هیچ چیزی ازش نمی مونه .

    استاد به بزرگی خدا قسم اگر تمام این چند سالی که با شما همراه شدم رو منهای خدا کنم به یقین میتونم بگم که برای دونه به دونه ی شرایطی که برام پیش اومد اگر خدا دستمو نگرفته بود از غرق شدگان بودم .

    اگر آرامش دارم اگر زنده ام از هدایت خداست این عین حقیقته پارسال توی یه شرایط بد روحی قرار گرفتم که حتی نوشتنش هم اذیتم میکنه که اگر هدایت خاص خدا و لطفش به من نبود نمیدونم الان توی کدوم تیمارستان بودم .

    جزءبه جزء زندگیم خدا درش حضور داشته و داره.این عزت و آبرویی که بهم داده رو از خدا دارم این یه شعار نیست زمانی پیش اومد که توی شرایط عاطفی قرار گرفتم که رفع کردن اون وابستگی به معجزه ی خاص خدا انجام شد که باور کردنی نبود برام .

    خودم فکر میکردم میمیرم اما عجیب روزهای خوبی رو با خدا داشتم و همه کس برام شد .خدا برام عشق شد حتی بالاتر و بهتر از اون و من بارها بهش گفتم خدایا من راضیم و بسیار منو رشد داد و قوی تر کرد.

    باز حدود 15 سال پیش بود شاید ،که برای رها شدن از یه وابستگی که در حد یک فکر بود و حدود 8 سال با من بود و بسیار اذیت میشدم و دیگه واقعا عاجز بودم .خدای عزیزم با خراب کردن یک ضبط به دست یه پسر کوچولو ،شرایطی رو پیش آورد که از نظر همه بسیار ناراحت کننده ،اما برای من باعث نجات و آزادی شد هزااااااااار بار شکر خدا که فکر میکردم افسرده میشم اما نشدم به لطف خاص خدا ،خدا دستمو گرفت و با یه معجزه بزرگ و باور نکردنی بسیار حالمو خوب کرد و باز بعد از چند سال بهم الهام کرد که از اون شرایط بیام بیرون و اگر به من بود الان بدبخت تر از خودم هیچ کس نبود.

    باز توی دوره قانون سلامتی که به لطف خدا تونستم دوره رو خیلی خوب رعایت کنم این منی که الان اینقدر سالم تر شده ،وجود نداشت بارها شده که شکر خدا کردم و دستامو که خیلی خیلی خوبتر شده بوسیدم و نباید اعتبارشو به خودم بدم درسته که خیلی سعی کردم ولی اگر هدایت خداوند نبود همون آدم مریضی بودم که مدام پر از ترس و درد و نگرانی بود .

    اما کجاها خداوند درها رو برات باز کرده و مسیر رو برات هموار کرده؟

    کجاها خداوند دستانشو برات فرستاده و مسیر رو هموار کرده؟

    چه جاهایی به مو رسیده ولی پاره نشده؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    حمیداکبریان گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    باسلام ودروود به استاد عباسمنش

    واقعا دست مریزاد خدایاشکرت به خاطر این همه حال واحساس خوب به خاطر عیار بالای این سخنان سلسله فایلهای توحیدی سخنان نابی هستند مثل غسل تعمید که پاک میکند مارا از آلودگیهاوقتی گوش میدی اشک جاری میشود مثل من که فایل را باهندزفری تو جمع خانواده گوش میدادم و اشک فشار اورده بود من هم جلوگیری میکردم داشت به بغض تبدیل میشد که رفتم دستشویی وگریستم وصورتم راشستم چه حس سبکی پیدا کردم استاد تو چه کردی که اینگونه مقرب درگاه شدی با زبان ساده کوچه بازاری بانگ حق سرمیدی کمک میکنی که ما هم شکر گذاری یاد بگیریم دیشب توی اتوبان ارتش به شدت برف میبارید به سمت خروجی امام علی پیچیدم جای لاستیک ماشین جلویی به سرعت برف میپوشاند خروجی سرپایینی بود وپیچ هم داشت اون لحظه فکر اینکه اگه ترمز کنم ماشین میچرخه وکنترل از دستم خارج میشه واگه خیلی آرام برم ماشینهای عقبی اعتراض میکنن اون لحظات طبیعتا ادم خدایا پناه برتو خدایا شکرت وزمزمه میکنه اما درلحظه یاد همین حرفهای استاد افتادم وگفتم خدایا راننده تویی من فقط اجرا میکنم تو بگو چکار کنم باور کنید درلحظه آرامش پیدا کردم واسترس ودلهره ازم دور شد وبدون کوچکترین لغزش وانحرافی ادامه دادم واز بارش برف لذت میبردم خدایا همواره به من یاد آوری کن که شکرگذار تو باشم توصاحب وفرمانروای من هستی ورسم بندگی اطاعت از رب است خدایا مرا هدایت کن در زمره کسانی که به آنها نعمت دادی

    نه گمراهان وکسانی که ِغضب کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    بنام رب بسیار بخشنده و بی حساب رزاق من

    استاد عزیزم و دوستان عزیزم

    من نتایجی که میگیرمو در مورد این جلسه میگم

    من وقتی استخر در حال شنا بودم گفتم خدایا من حرفه ای نیستم من نمیدونم تو میدونی بهم بگو چیکار کنم خداوند گفت اینجوری نفس بگیر و دستاتو به این شکل ببر به خدا سرمو از آب بیرون اوردم دیدم نجات غریق بالا سرم به یکی دیگه میگه ببین دستاتو اینجوری ببر گفتم خدایا ممنون رفتم انجام دادم به خدا تو دو جلسه اندازه 2 سال بهبود پیدا کرد شنای من

    تو خرید لباسشویی ، یه لباسشویی خارجی خاص بارنگ خاص مد نظرم بود تو ایران نیست گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی و میتونی هدایتم کن همچین لباسشویی رو بخرم به خدا بعد چند روز تو دیوار داشتم نگه میکردم دیدم یه لباسشویی دقیقا همونی که میخوام آگهی کردن گفتم خدایا یعنی اینه اونی که تو میخوای بخرم گفت پاشو برو ببین قدم اول میگم رفتم یه زن و شوهر بسیار باشخصیت و باعزت و با ایمان بودن گفتن یه چند سال پیش خریدیم استفاده نکردیم نو نو نصف قیمت تازه تو ایران الان نیست گفتم خدایا سپاسگزارم الان آوردم استفاده میکنم لذت میبرم هر روز میگم خدایا اینو تو برام خریدی

    یه نفر زنگ‌زد برا اینکه قرض بگیره ازم همون لحظه گفتم خدایا من نمیدونم تو بگو چی بگم خیلی هم رودروایسی داشتم خدا گفت بگو فکر کنم جواب بدم گوشی رو قطع کردم اومدم سایت تو کامنت یکی از دوستام یه مثالی زده بود اینجوری خدا بهم گفت این آزمونه برات راحت بگو به اون فرد قرض ندادن و قرض گرفتن خط قرمز منه و نترس پارو ترست بزار و انجام دادم قوی شدم

    بی قرار بودم به خدا گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی از چی شروع کنم چه مطلبی و چه دوره ای کار کنم رو خدا ، و همون لحظه خدا واضح باصدای خودم به خدا خیلی واضح گفت برو هر روز تو سایت عباس منش یه فایل توحیدی ببین و با تمرکز ادامه بده انجام دادم بعدش معجزات اومد چقدر درکم رفت بالا

    به خدا استاد بخوام بنویسم تا یک ماه آینده میتونم بنویسم خدا هر لحظه داره هدایت میکنه ولی به قول شما من فراموش کارم

    یک هشدار دائمی هست هر لحظه یادم باشه همه موفقیت هام و کارهای خوبم کار خداست استاد من هر لحظه که چی بگم تازه الان رو خودم کار میکنم هر ماه هم یه بار یادم میفته دقت کنم و یاداوری کنم این کار خدا بودا نه من

    شرط دریافت هدایت خدا: خدایا من نمیدونم تو میدونی

    رمز: خدایا هرآنچه دارم اذان توست کمکم کن یادم نره و در ادامه من نمیدونم تو میدونی بهم بگو و در ادامه هدایت میاد و تو انجام میدی و میری جلو و تا بی نهایت ولی جایی که فکر کنم من میدونم دیگه قطع میشه من ایرادم اینه مدام یادم میره و مدام قطع میشه

    چقدر منطقیه که همه کارهای خوب اذان خداست

    مثال کیهان، کارکرد اجزای بدن ما خیلی منطقی میکنه مگه من کاری میکنم قلبم کار میکنه یا شب موقع خواب خفه نمیشم خود به خود نفس میکشم چقدر منطقیه

    من پسرم تازه میخواد بیاد ” حنیف” که اسمشم خدا بهم الهام کرد به خدا استاد بچه میخواستیم گفتم خدایا من هیچی نمیدونم تو بهم بچه بده راحت و همه کارهاش باتو به خدا تو هفته اول خانمم باردار شد تا الان که آخراشه بدون یه زره ایراد مثل ساعت نه مشکلی نه چیزی دکتر میگه اینجور مورد کم دیدم به این خوبی کارها پیش بره و بعدش گفتم خدایا میخوام بدونم پسر میدی بهم یا دختر همون هفته اول هیچی معلوم نبود گفت بهت پسر میدم و تو اسمشو بزار حنیف

    به خدا استاد منم انجام دادم الان خواستم از خدا اینه خدایا این پسر خودته حنیف ، اونو یکتاپرست قرار بده، حنیف بنده توحیدی مثل ابراهیم خودت قرار بده، و تا اخر عمرش مسئولیتش با خودته خدای نازم من هیچ مسولیتی ندارم به خدا هزینه هاشو خدا معجزه وار ریخت به حسابم با خودم میگم خدایا چقدر هوای حنیفو داری

    استاد حتما باور میکنید برا من یه درس توحید کامل بود همین بچه دار شدنمون

    استاد سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    مصطفی حسنی گفته:
    مدت عضویت: 770 روز

    بنام خدایی که هرچی دارم از اوست

    بنام رب العالمینی که حمدوستایش کل جهانیان فقط مخصوص اوست و خدایی که تنها و تنها به او ایمان دارم و او را میپرستم و دربست تسلیم او هستم و پروردگاری که به عظمتش قسم، باور دارم که تنها او برایم کافیست پس تنها از او کمک و یاری میجویم

    دودوتای خدای من میشه هزارتا…

    سلام بر همه دوستان و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان

    اول از همه بگم این فایل نتیجه درخواست من از خداوند در تمرین ستاره قطبی 22/11/1402 هست که فقط خودم میدونم چی از خدا خاستم و چی بهم داد(این فایل)…

    خداوندا بی نهایت شکرت، من بمحض دیدن این فایل اومدم این کامنت رو گذاشتم که فقط بگم درخواست من هرچی باشه بشرط ایمانم خداوند بهم میده و چه شد که این فایل تو روزی که من درخواست کردم روی سایت قرار گرفت و بینهایت خوشحالم و از خداوند درخواست قدرت بیشتر برای سپاسگذاری را دارم

    خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما، راه کسانی که به آنها نعمت ( پول و ثروت و سلامتی و روابط عالی و حال خوب و آرامش و عشق و رفاقت با خداوند و ….) داده ای

    در پناه خداوند یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    رسول نريمانى گفته:
    مدت عضویت: 2365 روز

    سلام به استاد عزیزم درود به شرف پاکت بی نهایت ازتون.شما استاد عزیز و همراه عاشقانتون خانم شایسته سپاسگذارم .

    سپاسگذار خداونی هستم که من رو هدایت کرد به سمت اگاهیهای ناب و دسته اول .

    خدا خودش فقط میدونه گه چقدر به این ایمان و روش توحیدی نگاه کردن جهان نیاز داشتم و با عشق بارها و بارها گوش میکنم تا جزیی از وجودم بشه این مطالب رو واقعا به قول خودتون باید جرعه جرعه گوش کرد تا درک بالاتری ازش داشته باشیم

    بازم ازتون بی نهایت ممنون و سپاسگذارم به خاطر تمام مطالبی که روی سایت میزارید و محتوای که ارزش محصول داره ولی شما به صورت رایگان قرار میدید

    خداوند بهتون بیش از پیش عزت بده

    دوست دارتون رسول

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    یوسف ادیبی فر گفته:
    مدت عضویت: 3322 روز

    استاد عزیزم سلام

    اشک همینجوری از چشمام جاری شد،چی میتونم بگم،چه حرفی دارم که بگم اصلا،از چی بگم

    چه اتفاقی توی وجودم افتاد،این صحبت ها چه ساخت منو

    خدا رو شاهد میگیرم که 5 دقیقه قبل اینکه به سمت این فایل هدایت بشم داشتم بادوستم حرف میزدم و در مورد توحید و اینکه همه ی نعمت ها از سمت خدای مهربانه صحبت میکردم،ویس دادم بهش توی تلگرام،کاش میشد اینجا گذاشت اون ویس رو و بگم که به ولله که همین بود

    چجوری بگم احساسم رو

    که من یکماهه دارم فکر میکنم به بهبود خودم شبانه روز و باگ هامو در میارم و بعد از یک ماه که ریشه یابی کردم رسیدم به توحید

    که همه چیز ازان خداست و من هر چقدر با هوش و منطق خودم دنبال پیداکردن راهی هستم برای بهبود انگار نمیتونم و مقاومت هام بهم اجازه نمیدن،و چقدر وقتی همه ی نعمت ها رو از سمت الله میبینم دیدم به رسیدن به همشون چقدر روان تر میشه

    چقدر تکیه گاه محکمی میخوام برای رسیدن به هر چیزی که دلم میخواد داشته باشم

    خداوند امروز این صحبت ها شد از زبان شما برای من

    و نگذاشت شما اون فایل رو ضبط کنید که پیامشو به گوش من و کسایی که دنبال پیدا کردنش بودن بفرسته

    چجوری سپاس گزار خداوند باشم

    چی بگم اصلا یک حالی ام…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    به نام خالق هدایت گر من

    سلام استاد جاان و خانوم شایسته نازنین و همه ی دوستان

    چقدر زیبا بود این فایل چقدر قشنگ بود. این کلماتی که خداوند از زبان یکی از بهترین دستانش به ما میگه

    خدایا بی نهایت سپاسگذارتم

    استاد من صبا دم سحر بارها اینو میگم به خداوند توی کامنت های قبلیم گفتم که خدایا من بدون شما هیچم با شما فرمانروم دقیقا همینه خدایا واقعاااا به این جملات احتیاج داشتم داستان هدایت داستان این که همه کاره خداونده این چه باور قشنگیه

    سر. داستان هدایت ما شیعه بودیم از بچه گی با مهر نماز. میخوندیم ولی خیلی قشنگ به من گفته شد احتیاجی به مهر. نیست من خیلی وقته سرمو روی همون سجاده ی خودم میزارم ولی مثلا یه بار رفتیم سفر توی راه اونجا تمیز نیست قشنگ به من گفته شد اینجا مهر بزار یا دقیقا سر نماز صب به من گفت که من توی قلبتم خیلی زیباست این داستان الهام کلام خداوند خیلی قشنگه

    من قبل اینکه بیام تو سایت استاد تو یکی دیگه از سایت ها بودیم یه استاد دیگه بعد یکی از مشتریام بچه ش مریض بود بهش گفتم فقط تنها کسی که میتونه بچه تو خوب کنه همون استاد رو گفتم البته اینم گفتم که این استاد رابطه ش خیلی خوبه با خداوند من همیشه نیم ساعت قبل اذان صب بیدار میشم اون روز بیار نشدم پارسال زمستون بود پاشدم دیدم هوا روشن شد بیار نشدم گفتم خدایا چراا بیدارم نکردی مگه میشه بیدار نشم من قشنگ بهم گفت چراا به اون ادم گفتی فقط اون ادم میتونه بچه شو خوب کنه چراا منو نگفتی همونجا سجده کردم گفتم خدایا غلط کردم ببخش منو گفتم خدایا خودت دیدی گفتم اون ادم رابطه ش با شما خوبه خیلی قشنگ بهت گیر داد خیلی قشنگه حرف زد با خداوند

    یا سر رانندگی استاد من میپرسم از کجا برم همونجوری که شما گفتین راهو نشونم میده اینجوری به من گفته میشه بچه های تهران کرج قشنگ میدونن اتوبان تهران کرج همیشه ترافیکه از همین سفر میومیدیم یه اتوبان جدید زدن نمیدونم اسمش چیه فکر کنم الغدیر ابجی من جلوتر. بود زنگ زد گفت از اتوبان جدید بیا از سمت کرج ترافیکه من همونجا از. قلبم از خدام پرسیدم قشنگ به من گفته شد همین مسیرو برو و من رفتم یه کوچلو هم ترافیک بود بنده خدای که کنارم بود گفت بهت گفتن از اون مسیر برو رسیدیم خونه ابجیم اینا تازه رسیده بود گفتن تو اون جاده تصادف شده بود کلی علاف شدیم

    واقعاا خیلی قشنگ داستان الهام داستان هدایت داستان اینکه همه چیزتو به خداوند بسپاری و نتایجتو به خداوند بدی

    واقعاا از خدام سپاسگذارم بابت این فایل

    استاد قشنگم واقعاااا سپاسگذار شمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان عزیزم.

    تمرین:

    در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

    • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛

    • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛

    • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛

    • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟

    کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت همواره کرده،

    این خاطره برای همین اخیر هست و من برای معافیت سربازی اقدام کردم و تمام افرادی که در اونجا بودن باهاشون بد برخورد میشد و بهشون میگفتن که نمیشه اما زمانی که نوبت من شد خیلی با احترام افراد برخورد کردن و 6 ماه معافیت سربازی برام رد کردن و گفتن تا مرحله بعدی انجام بشه این معافیت برای تو صادر می‌کنیم و این کار رو خداوند انجام داد چون من قبلش میگفتم خدایا با توکل به تو دارم میرم تو دل انجام این کار

    کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛

    به خاطر دارم رفته بودم تهران و اتفاقی رخ داد که کارت بانکیم گم شد و گوشی موبایلم هم شارژش تمام شده بود و شارژر هم نداشتم و من هیچ راهی نداشتم برای اینکه از تهران به شهر خودمون برگردم و به خاطر دارم که رمز اینترنتی کارتم رو بلد بودم و از یک دوستی درخواست کردم که من میخوام به شهرمون برگردم اجازه بده با گوشیت یک بلیت بگیرم و برگردم در عین ناباوری اون دوست عزیزمون اومد بیلت رو خودش تهیه کرد و هزینه اش رو هم دریافت نکرد و من دستان خداوند رو بعینه دیدم که وقتی به خودش توکل میکنی و جلو میری خداوند کارها رو برات انجام میده و من خیلی راحت و خوب برگشتم به شهر خودم.

    کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛

    به خاطر دارم دچار یک بیماری شدم که نمیخواهم توضیحش بدم اما خداوند بود که دستانش رو فرستاد و در زمانی که واقعاً هیچ راهکاری نداشتم که چطور میتونم درمان بشم فقط به این جمله توحید عملی 6 فکر میکردم که وقتی توحید درست بشه خداوند درمانت میکنه خداوند دکتر مناسب راهکار درمانی مناسب و .. رو برات میاره و همین اتفاق هم افتاد و من به سمت افرادی هدایت شدم که مسئله‌ی بیماریم حل شد و تحت کنترل قرار گرفت و از اون شرایط واقعاً بد رها شدم و واقعاً به مو رسید اما پاره نشد

    در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟

    من در گذشته یک کسب و کار موفقی داشتم که حدود 30 هزار کاربر داشت و چند صد یا هزار کلاینتی که تبدیل به مشتری شده بودند و درآمد عالی و از طریق اینترنت این کسب و کار ایجاد شده بود و یک گیم هاستینگ بسیار موفق در سطح ایران بود و کاربران زیادی از خدمات و محصولات من استفاده میکردن اما اتفاقی که رخ داد این بود که من فکر کردم که خودم بودم که این کسب و کار رو ایجاد کردم و اعتبار این موفقیت رو اصلاً به خداوند نمیدادم و اصلاً از این چیزا سر در نمی آوردم بلکه به این اعتبار میدادم که من بودم که این شکوه و این موفقیت رو ایجاد کردم و پس از 4 سال موفقیت در این حوزه کسب و کار نابود شد و من نتونستم نجاتش بدم و همین تضاد باعث آشنایی من با استاد عباس منش شد، که واقعاً کار خداوند بود آشنایی من با استاد و کار خداوند بود موفقیتی که در اون کسب و کار بدست آوردم چون تمام الهامات و ایده‌ها و موفقیت‌هایی که در اون زمان به من گفته شد که باعث اون نتایج عالی شد رو خداوند گفته بود و اون هدایت کرده بود و کار من نبود من فقط به حسم عمل میکردم و اون انرژی ای که گذاشته شد اون موفقیتی که در کسب و کار بدست اومد واقعاً کار خداوند بود و اون بود که به من کمک کرده بود که این موفقیت ایجاد بشه.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: