توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    موآنا گفته:
    مدت عضویت: 544 روز

    من تازه اومدم توی مسیر و مث نوزادی م که داره تاتی کردن رو یاد میگیره …هرچند به اتفاقات گذشته م که نگاه میکنم قبلا خیلی رابطه ی من و خدا خوب بود اما از کنکور به اینور بخاطر شکست هام هی دور شدم هی دور شدم ….چقد دیر برگشتم هرچند بازم یه جاهایی که دیگه از زمین و زمان ناامید شدم و صداش کردم معحزه کرد برام و من همون لحظه خوشحال شدم و کلی سپاسگزاری کردم در حد یکی دو روز در مورد همون موضوع و دوباره فراموش کردم و امور کارهامو خودم دست گرفتم و چقد سخت و سخت سخت جلو میرفت …درونم طوفان بود و نمیدوتسنم چراااااا ….بیقراری ……دوماه نشده که با سایت شما آشنا شدم و چقد تشنه ی این حرفا بودم چقد خدا مهربون بود با من ناسپاس و چقد بزرگه خدااااا چند وقت پیش یه هووو با یه فایل صوتی از شما مواجه شدم که خدات رو توصیف کن ….خدای من چقد این سوال شاه کلید بو!!!…میتونم صفحه ها بنویسم از از طوفانی که بپا شد درونم ….فقط میدونم با اینکه گاهی گم شده ام و نمیدونم چیکار کنم اما تمرین صحبت با خدا و کمک خواستن ازش به راحتی جواب میده …من که توی بزرگی و بخشندگی خدا میمونم چقدر خوبه خداااا… سال ها بوده و ما دور بودیم ازش …اگر به تکامل اعتقاد نداشتم تو حسرت لحظاتم رو میسوزوندم…من هنوز دارم خونه تکونی میکنم دلم رو خیلی غبار گرفته بود …اما انقد حالم خوبه و آرامش دارم و روز به روز بهتر میشه حال روحی م که گاهی که گذرا مشکلاتم یادم میفته فقط میگم گوربابای همش من فقط میخوام الان با یاد و حس خدا ارامش داشته باشم و زندگی ش کنم اونم خودش درست میکنه چون اون تواناس و بخشنده و مهربان و بزرگ ….من این حال خوشو به هیچی نمیدم …هر چند کلی نشونه های قشنگ دارم میدم و احساس میکنم همه چه داره راحت تر و آسون تر میشه روز به روز …در هر حال خودم خریدار این حال خوش و سرمستی صدرصد خودم هستم ….فعلا فقط میخوام با خدام عشق کنم همین!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 783 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از اوست.

    سلام به استاد عزیزم به مریم جان ودوستانم.

    خدارو شکر برای ضبط این فایل استاد عاشق فایلهای توحید عملی هستم حالم به شکل معجزه اسایی خوب می شه.

    همین حرفی که زدید من واقعا بهش احتیاج داشتم اتفاقی چند ماه پیش برام اتفاقی افتاد واتفاق خوبی بود ومن حقیقتا دستان خدارو دیدم واقعا خودم توی اون موضوع دیدم که خدا چطور حل می کنه مشکلات رو و چند روز قبل توی جمع خانواده داشتند در مورد همون موضوع حرف می زدند وچون این مباحث رو قبول ندارند من یه جورایی اون کار رو با اینکه ته دلم می دونستم که کار خدا بود اما به خودم نسبت دادم و بعد خیلی حس بدی داشتم وگفتم حداقل باید ساکت می موندی و صبح وقتی دیدم این فایل روی سایته خیلی خوشحال شدم وتا حالا دوبار گوش دادم و جا داره هزار بار دیگه هم گوش بدم وبه خودم تذکر بدم حواسم باشه چی می گم وچیکار می کنم.

    از انجایی که خدای من خدای بخشنده ای هست از ته دل ازش عذرخواهی کردم وقول دادم دیگه حواسم باشه.

    من خیلی جاها خدا رو توی زندگیم دیدم واضح وروشن مخصوصا از وقتی به سایت اومدم اما باید جریان تکاملم طی بشه وایمانم آنقدر قوی بشه که هرگز اعتبار اتفاقات خوب وموفقیتها رو به خودم ندم وبه خدا بدم و هر اتفاق بدی که می افته بدونم مسولش خودم هست چون خداوند جز خیر وخوشی نمی خواد.

    ما در یک جریان ورشکستگی به همه چیز وهمه جا چنگ زدیم وهی اوضاع بدتر شد تا به جایی رسیدیم که فهمیدیم کسی جز خدا رو نداریم واون موقع بود که خدا نجاتمون داد .

    یه سری کارهایی برای مادرم انجام داده بودم ویه مشکلی داشتند شوهرم به عهده گرفت که کارهاش رو انجام بده وقتی مادرم داشت دعا می کرد ومن خوشحال بودم از انجام این کارها یه روز یه مشکلی برای انجام کار پیش اومد وهزینه ای روی دستشون گذاشت شب وقتی فکر کردم دیدم مشکل انجا پیدا شد که من اعتبار این کار رو به خودم وشوهرم دادم اگر می دونستم که این خدا هست که داره کار مادرم رو انجام می ده ومن وشوهرم دست خدا شدیم و در واقع ما کاری انجام نمی دیم این خداست که کارها رو پیش می بره هرگز اینجور کار گره نمی خورد .

    از خداوند بلند مرتبه عذرخواهی می کنم ومی سپارم به خودش هر کاری رو و دیگه هرگز اعتبار رو به خودم نمی دم وتمام تلاشم رو می کنم تا سر این حرفم بمونم وخطا نکنم.

    استاد متشکرم برای ضبط این فایل وخدارو شکر که دست خدا شدید برای بیدار کردن ما.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    زینب شجاعی ها گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی نازنینم

    نمیدونم چه جوری از شما تشکر کنم

    دیشب بنا ب درگیری فکری ک داشتم و از خداوند هدایت خواستم خداوند هدایتم کرد منو ب فایلی از شما استاد ب نام فقط روی الله حساب باز کن

    و امروز هم این فایل درحالی ک شما درحال تهیه فایلای دیدگاه ذهن قدرتمند کننده و محدود کننده بودین

    ب شخصه اعتقاد دارم ک خداوند این فایلو برای این ک من بشنوم توسط دستانش ک استاد نازنیمه تهیه کرده

    استاد شما از کجا میدونستین ک من فکرم درگیر چی هس

    جالبه چ قدر هم تو فایل گفتین ک نمیدونم ضبط این فایل بهم الهام شده

    خدایا این دقیقا سخن خدا با من و در مورد مسعله ی منه

    من در زندگیم شرک های بسیاری دارم

    مثلا این ک ناخوداگاه دست خودم نیس اما ادما ب واسطه ی جایگاهشون در ذهن من بزرگ میشن

    بماند ک بخش بزرگش به خاطر کمبود عزت نفس و ضعفی به اسم بت کردن ادم ها تو ذهن منه

    ولی من دیشب از خداوند هدایت خواستم ک ایراد و اشکال منو بگه و او هم منو به فایلای توحیدی هدایت کرد و بعد هم امروز اتفاقی این فایلو دیدم وقتی سر زده بودم ب سایت و منتظر قسمت چهارمه تفاوت دیدگاه ها بودم

    استاد جان ازت سپاس گزارم ک به الهامی ک بهتون شد بها دادین و این فایلو ضبط کردین

    من به شدت درخواستشو داشتم و درمدار شنیدنش بودم

    و خداوند دیشب داشت با من حرف میزد

    استاد جان ب اتفاقات خوب و قشنگی ک توی زندگیم افتاد نگاه میکنم متوجه میشم اره منم هر چی تو زندگیم دارم رو خدا بهم داده واقعا هیچ کاری نکردم ک بگم خودم بودم

    خدا سال هاس ک از طریق دستانش داره ب طرق مختلف ب من نعمت و هدایای زیبا میرسونه

    هر انچه ک تو زندگیم دارم والا نعمتایی بوده ک خدا خودش داده

    اره خیلی جاها شده و میشه ک شرک میورزم

    هروخ رو ادما حساب‌کردم پشتم خالی شده جواب رد بم دادن

    انگار دارم میفهمم اشتباهم‌کجاس

    من یکی از ضعفای بزرگم گنده شدن ادما تو ذهنم و حساب کردن روشونه ولی خدا همش میاد واسطه میشه میگه به من ،مث شما ک بتون گوش زد میکنه مواظب باش

    به منم میگه ک ایناس اشتباهات

    حساب کردن رو ادما اشتباس

    حساب کردن رو خودتم اشتباس

    تا کی میخای رو ادما حساب کنی و ب هیچیم نرسی بیا ی بار رو من حساب کن

    استاد منم بارها شده به الهاماتی ک بهم گفته شده عمل کردم و نتیجشم دیدم ولی من برعکس شما کنترل نکردم و ذهنم دست ب کار شده و ربطشون داده ب شانس و گفته شانسیه اینا و ب باد فراموشی سپرده اون اتفاقات‌و الهاماتی ک بم شده رو منم جاهایی از خدا هدایت خواستمو بم‌گفته ولی شکای ذهنم بیش از اندازه بوده ک بتونه باور کنه واو نگا کن چیشد خدا چیکار کرد…ن بابا شانسیه اتفاقیه

    میخوام بیشتر به این الهام بها بدم واسع هرچیز ازش راهنمایی بخام و مشورت بگیرم

    توی مسعله ی روابطم با ی شخصی در ارتباط بودم ک وقتی تصمیم ب تغییر گرفتم بارها و بارها از طرف خداوند بهم پیام اومد ک رابطتو باش قط کن و گوش نکردم و خداوند خودش اینکارو انجام داد کمی درد ناک بود اما ارزششو داشت

    خداوند به منم چک زیاد میزنه

    منم عاشق چکاشم مث کسایی ک روشون حساب کردم و ازشون هیچی درنیومد یا روابطی ک انقدر رو بودنشون حساب کردم ولی بد شکلی ازبین رفتن و خدا منو از مهلکه ها نجات داد تا بفهمونه ک رو هیچ کس حساب نکن

    به هیچ کس تکیه نکن چون اینجوری پشتت خالی میشه

    انگار به هرکی وابسته میشدم و اونو در زندگیم قدرتمند میدیدم ازم دور میشدو منزجر

    من ی سری درسارو اینطوری گرفتم و بهتر کردم خودمو و الان از رابطه نامناسبی به حمدلله اومدم بیرون

    بازم من کاری نکردم خود خدا این کارو کرد

    خودش رابطه رو قطع کرد خداشاهده

    من واقعا رو توحید کار دارم

    خیلی کار

    خیلی فاصله دارم با اون بنده ای ک میخوام باشم

    استاد جان سپاسگزارم با این ک عالی عمل نکردم درمورد شرک نورزیدن ب خدا ولی هر انچه ک گفتی رو با تمام وجودم درک کردم انگار خودم جاتون بودم نمیدونم چرا

    ازتون سپاسگزارم

    از خدای شمام سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    به نام قدرت مطلق الله

    با عرض سلام و ادب و احترام خدمت مربی عزیزم استاد عباس منش و بانو شایسته

    بسیار سپاسگذارم استاد واقعا نیاز داشتم به این آگاهی .

    میخوام از تجربه ی خودم بگم که وقتی دچار کبر شدم سال ها قبل چه بلایی سرم اومد.

    من تو سال اول و دوم دبیرستان درس هام عالی بود و به شکل عجیبی فهمم از مطالب و درس ها بسیار بالا بود همیشه آخر سال عکسم روی بنر کنار شاگرد های ممتاز مدرسه با معدل بالا چاپ میشد و ی دوست صمیمی داشتم که اونم عکسش همیشه مث من چاپ می شد روی بنر و این اتفاق کم کم باعث شد که من فکر کنم خبریه،و به قول شما کم کم تفکرم به این سمت رفت که من خیلی باهوشم و تافته ی جدا بافته ای هستم از بقیه و من زرنگم و بقیه کند ذهن اند و در حد و اندازه من نیستن و البته که القای این تفکر هم از سمت اون دوست صمیمیم هم وجود داشت و هم فرکانس بودیم انگاری، و اون هم تفکرش تو این زمینه دقیقا مث من بود و جالب اینه اوایل من سمت راست کلاس میشستم و اون سمت چپ کلاس بود و اصلا ارتباط چندانی با هم نداشتیم ولی کم کم شرایطی ایجاد شد که ما دو تا با هم صمیمی شدیم و در و تخته با هم جور شد و جفتمون میز اول سمت چپ میشستیم و غالب اوقات بیشتر حرف های دوستم وقتی ازش میپرسیدم تو در روز چند ساعت درس میخونی میگفت که من مث بقیه نیستم و زرنگم و روزی ی ساعت یا 2ساعت یا بخونم یا نخونم و نمره هاشم بالا بود و کم کم این تفکر هم به من القا شد (البته چون خودم در مدارش بودم )و منم از ی جایی به بعد اینطوری فکر میکردم تا کم کم به مرور زمان متوجه شدم که نمره هام و اوضاع درسم فاجعه شده و به جایی رسید تو سال آخر دبیرستان که دیگه افتضاح شد و دقیق یادمه ی ناظمی داشتیم ی روزی احظارم کرد دفتر و رفتم و کلی باهام حرف زد و گفت تو تا دو سال پیش یکی از بهترین شاگرد های این مدرسه بودی ولی الان مایع ننگی و اتفاقی که برام افتاده بود این بود که من با این که همون وقت و زمان رو میذاشتم حتی بیشتر از قبل ولی فهم و درک من نسبت به دروس کم شده بود ،انگاری کند ذهن شده بودم ، ی همچین حسی داشتم ‌‌ولی نمیدونستم داره از کجا آب میخوره که بعد در سال های بعدش متوجه شدم که قانون اینطوری عمل میکنه و این تله ای توش افتاده بودم تله ی خودبرتر بینی یا کبر بود که کلا منو از مسیر خارج کرد و کلا نتونستم اون رشته ای که مورد علاقم بود رو برم که هیچ مجبور شدم برم رشته ی حقوق که اصلا ربطی به تجربی نداشت چون حقوق زیر شاخه رشته انسانی هست و من رفتم یکی از این دانشگاه هایی کع بدون کنکور دانشجو میگرفتند ثبت نام کردم ،کلا میخاستم تجربمو بگم که وقتی آدم دچار کبر میشه دقیقا همون بلایی سرش میاد که بر سر شیطان اومد چون اونم کبر ورزید و اصلا معنی کبر به معنی خودبرتر بینی در ماهیت و در جوهره است

    تفکر شخصی که کبر میورزه اینه که من کلا با بقیه فرق دارم و جنسم و توانایی هام و هوشم از بقیه خیلی بهتره و کلا متفاوتم که البته چند پله بالاتر از غروره

    شخصی که غرور داره در یک حوزه ی خاص مغرور میشه مثلا طرف مکانیکه و با خودش میگه من بهترین مکانیک شهرم ،ولی کسی که کبر داره میگه من در همه ی سطوح متفاوت از دیگران ام و برترم که متاسفانه در ایران خیلی زیاده که افراد راجع به قومیت ها دچار تکبر میشن و بعضی ها میگن ترک ها خیلی خوبن و بعضی ها میگن کردها ی چیز دیگه ان و برخی بر این باور هستند که مثلا لر ها یک تافته ی جدا بافته ای اند و از این قبیل موضوعات ایشالا خداوند عمر با عزتی بهتون بده استاد عزیزم واقعا لذت بردم ممنون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    علی حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    به نام جان جانان

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و نازنین و سلام به تمام دوستان این سایت الهی…

    آخ استاد چقدر دلم تنگ شده برا اون روزایی که اول آشناییم بود باشما و داشتم خدارو تو وجودم احساس میکردم و در خواست میدادم و کارارو به راحتی برام انجام میداد..به خدا این حس رو منم داشتم که خدا به من می‌گفت مواظب باش غرور برت نداره چون من دارم کارارو انجام میدم و فقط و فقط از من بخواه…

    اول آشناییم من یه اپراتور ساده تو یه شرکت صنعتی کار میکردم و تازه خدارو تو وجودم پیدا کرده بودم و شروع کردم به کار کردن روی خودم و دیگه غیبت نمی‌کردم و سعی میکردم کار درست انجام بدم و احساس پاکی رو تو وجودم حس میکردم و کم کم شروع کردم به خدا درخواست دادن که کارارو برام انجام بده از چیزای خیلی کوچیک مثل سرکارم میگفتم خدایا چای میخام می‌دیدم دوستم برام چایی آورد و کلی کیف میکردم و میگفتم ببین خدا برام انجام داد تو کارام میگفتم خدایا میخام سرکارم خلوت باشه بتونم بیشتر عشق کنم باهات اتفاق می‌افتاد یادمه یه روز کارم شلوغ بود بسته بندی گفتم خدایا ازت میخام کارارو خودت مدیریت کنی و جم بشه به دقیقه نرسید خودش شاهده دستگاها خراب میشد نفرات میومدن کمکم اونم با عشق و حال خوب کارا انجام میشد میگفتم ببین ها خود خدا بود کارو انجام داد ها و گذشت و گذشت هی ایمانم قوی تر میشد دیگه هر چی میخواستم از خودش درخواست میدادم و جوابشو دریافت میکردم و یه روز ایده بورس از سمت همکارم بهم الهام شد و منم این رو هدایت خدا دونستم و رفتم برا کارای کد بورسی و ثبت نام به ولله قسم هیچی نمی‌دونستم از بورس و به شدت ورودی های ذهنم رو کنترل میکردم اول که آشنا شدم با شما استاد عزیزم و خدا رو پیدا کردم به خدا داشتم وحشت میکردم از بقیه میگفتم چرا اینا همه دارن برعکس فکر میکنند و همش تو سکوت بودم یعنی هر کسی که به ظاهر هم مذهبی بود و نماز میخوند تا شروع به حرف زدن میکرد میگفتم عه اینا که همه شرکه و و و …گفتم من میرم خدا میگه هدایت می‌کنه و من شروع کردم به خرید سهام یه روز که میخواستم کل دارایی قدرت خریدم رو بدم یه سهم بخرم گفتم خدایا به من بگو چی بخرم و یادمه داشتم تو ماشین رانندگی میکردم و با خدا حرف میزدم و حالم خیلی خوب بود یه دفعه از زیر آفتاب گیر سمت شاگرد دفترچه بیمه تامین اجتماعی افتاد رو زمین گفتم خدایا یعنی داری میگی این سهم رو بخرم (شستا) و قلبم گفت آره و روز بعد میخاستم بخرم دیدم صف خریده و نمیشه و گفتم خدایا تو که این سهم رو الهام کردی خودت هم در زمان مناسبش اوکی می‌کنی همه چیز رو دیگه بی خیالش شدم تا یه روز با دوستم داشتیم صبحانه می‌خوردیم گفت که علی سهم شستا از صف خرید ریزش کرد و منم این رو هدایت دیدم و کل پولی رو داشتم سهم رو خریدم و باورم نمیشه بعد از چند دقیقه صف خرید پر شد و دیگه نمیشد بخری و همین جوری داشت سود میداد و سود میداد خدایا شکرت …

    خیلی موارد هست از عروسی گرفتنم که معجزات خداوند اتفاق می‌افتاد و دستان خدا میومدن…

    سرکارم که بعدش از خدا خواستم خدایا میخام فقط شرایطی باشه بتونم فایل گوش بدم و عشق کنم و باهات لذتشو ببرم که بعد به صورت معجزه وار ریس انبار یه روز اومد کلیدهای انبار رو گذاشت دستم و گفت از امروز شما انبار داری و خیلی از اتفاقات که تو مسیر برام افتاد و من فقط توکل میکردم کارا انجام میشد و یاد گرفتن سیستم و نرم افزار انبارداری منی که حتی بلد نبودم سیستم خاموش روشن کنم که بعداً به قدری پیشرفت کردم که خودم به بقیه آموزش میدادم و …

    اما استاد غرور شرک منم منم ها کم کم ایمانی که ساخته بودم رو از دست دادم دیگه به من الهام نمیشد خیلی دلم تنگ شده برا اون زمان اون روزا

    خیلی خدایا دستمو بگیر دوباره میخام من رو هدایت کنی به مسیر درست مسیر کسایی که بهشون نعمت دادی به خدا هر چی دارم از توست یا رب العالمین کمک کن….

    هنوزم در پی اونم که میشه عاشقش باشم

    مثل دریای من باشه منم چون قایقش باشم

    هنوزم در پی اونم که عمری مرحمم باشه

    شریک خنده و شادی رفیق ماتمم باشه

    هنوزم در پی اونم که عشقش سادگی باشه

    نگاهای پر از مهرش پناه خستگی باشه

    میگن جوینده یابندس ولی پاهای من خستس

    منم حتی با همین پاها میرم تا حدی که جا هست

    هنوزم در پی اونم که اشکامو روی گونم

    با اون دستای پر مهرش کنه پاک و بگه جونم

    نکن گریه منم اینجام بزار دستاتو تو دستام

    تو احساس منو میخوای منم ای وای تو رو میخوام

    خدایا عشق من پاکه درسته عشقی از خاکه

    منم اون عاشق خاکی که از عشق تو دل چاکه

    هنوزم در پی اونم که اشکامو روی گونم

    با اون دستای پر مهرش کنه پاک و بگه جونم

    نکن گریه منم اینجام بزار دستاتو تو دستام

    تو احساس منو میخوای منم ای وای تو رو میخوام…

    در پناه جان جانان همیشه شاد و موفق و ثروت مند باشین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    معصومه مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همراهان گرامی

    توحید عملی 10

    امیدوارم این فایل ها همچنان ادامه دار باشه و به عدد 3 رقمی برسه

    چون همه چیز همینه، همه چیز

    استاد تمامی فایل ها یک طرف حتی دوره ها که بسیار مفید و عالی هستن ولی این فایل های توحیدی یکطرف

    «تواضع در مقابل خداوند»

    دقیقا به اندازه ای که هر اتفاق خوبی که میفته یاداوری میکنم که خدایا تو این کار کردی ،به همون اندازه بعدش اتفاقات خوب افتاده و هر زمان هم یاداوری نکردم و کمتر یاداوری کردم به خودم، اتفاقات خوب هم کمتر میشه

    و وقتی که این یاداوری کم که میشه کلا اصلا از اون حال خوب دور میشم و اون حس نزدیکی ازدست میدم و اون حس لطیف و ارامش کمتر میشه

    باید هر روز برای هر اتفاق و هر چیزی اینکار کنیم

    دقیقا استاد من برای خرید این اواخر همیشه از خودش خواستم میگفتم خدایا تو بهتر میدونی با اون چیزی که من میخوام کدوم یکی از اجناس بخرم برام عالی ترین باشه و با اینکه اینترنتی بودن ، حقیقتا اجناسی هستن که بهترین کیفیت و مطابق خواستم هستن.

    بهترین مثال هم همین هست که همین مغزی که داره فرمان میده، که حرف بزنیم ،ببینیم ،تایپ کنیم، فکر کنیم

    همه و همه رو ما خلق نکردیم و این ها همشون توسط خالق ما خلق شده ما فقط داریم استفاده میکنیم

    این کاینات با این عظمت بی نهایت که انقدر داره با نظم داره کار میکنن

    همین گل های من که دارن رشد میکنن

    به من فقط میگه بهش کِی اب بدم و کود بدم باقیش که همه و همه توسط خودش داره انجام میشه

    ما برای پخت غذا فقط شعله رو روشن میکنیم و غذا رو میریزم داخل قابلمه و هم میزنیم ،اون روشن موندن شعله حتی اون گاز، من براش کاری نکردم بلکه اون خدا در دریا سالیان سال روی اون فعل و انفعالات زیادی شکل داده تا من بتونم غذا بپزم یا حتی هیزمی که برای اتش استفاده میکنم از درختی میاد که در جنگلی بریده شده که خداوند صفر تا صد کار انجام داده و اون درخت به اون حد رسیده.

    هر انچه داریم، دوستانی که یاری م میکنن، مشتری هایی که برای من میاد همشون خود خداست( به میزان ایمانم خداوند شکل میگیره در زندگی م به اشکال مختلف)

    چه مثال زیبایی از سهام زدید و من چقدر لذتت میبرم از مثال هایی که میزنید

    این مثال های شما ایمان من قوی تر میکنه

    اتفاقا خیلی منطقی هست وقتی ازش استفاده کنی و جوابش گرفته باشی خیلی راحت تر میپذیریم

    من یکی از نکاتی که این مدت دارم خیلی به خودم تکرار میکنم اینکه خداوند در هر لحظه داره با ما حرف میزنه و هدایت میکنه ولی به اندازه اگاهی من، به اندازه میزان باور من و به میزان تمرکز من میتونم دریافت کنم

    استاد دقیقا بارها شده برای من که نشانه ای داده هدایت کرده و من به درستی متوجه نشدم و به خداوند گفتم خدایا برای من واضحتر نشونه بفرست تا بدونم چه کار کنم

    این بارها و بارها برای من اتفاق افتاده و این روزها که دارم همه چیز رها میکنم بخاطر همون نشانه های و هدایت خداونده

    مدار ها: دقیقا این مثال شما باعث شده بود من در مورد هر خواسته ای که دارم، خیلی بهتر متوجه شدم که هر خواسته من در یک مداری هست و من باید وارد اون سطح بشم

    این مثال حقیقتا خیلی برای من واضح کرده بود که چرا به خواستم نمیرسم و از اونجا به بعد دیگه غر نمیزدم و ناله نمیکردم که چرا نمیرسم به خواستم ؟و خیلی بهتر تونستم درک کنم که باید خودم به اون فرکانس برسونم !!!

    راهش هم تغییر باور, اون هم از طریق تغییر توجه شکل میگیره

    استاد من بارها نشونه رو دیدم از خداوند و بعد از یک مدت کارها به نفع من شده ولی از یکجا به بعد دیگه اون نجوا اومد و بعد خودم حرکتی کردم و اومدم به عبارتی خودم دست گرفتم و بعدش همه چیز خراب شده

    اما اینبار دیگه کامل کنار کشیدم و حتی دیشب یک نشانه ای اومد ولی من دیگه اینبار هیچ کاری نکردم و طبق حرف و خواسته خدا پیش رفتم و اجازه دادم خدا کار کنه

    و منتظرم برای اینکه کم کم نتایج و زمان مناسب درست انجام میده و میبینم

    چه جمله زیبایی: توهین به خداوند !!!

    افرین بسیار دیدگاه زیبایی از اینکه قدرت از خداوند میگیریم یک نوع توهین هست به خداوند

    مثال عالی بعدی : رسیدن به یک خواسته ای در زمان نامناسب اینکه بخوای بدون تکامل طی کردن، سریع بخوای انجام بشه و زمان مناسب رعایت نکنیم

    بارها برای خودم پیش اومده در زمانی که نیاز داشتم کلامی که باید میشنیدم از فایل های شما شنیدم

    گاهی در لحظه سوال پیش میومد و همون لحظه جواب از طریق شما بیان شده و این ها همش از خداوندی میاد که کل جهان داره هدایت میکنه

    اون واقعا چه خدایی که در لحظه میتونه جواب هزاران نفر از سمت یک فرد بیان کنه و همه رو هدایت کنه

    این چه قدرتی هست که داره

    الله اکبر

    و خیلی وقت ها کاری انجام میدم برای من هم پیش میاد که ذهن میگه خودت انجام دادی و بعد من میگم این کار خدا بوده

    حتی زمانی که میرم برای پیاده روی و از خدا میخوام که من هدایت کنه به مسیری که هرگز نرفتم ومیگم هم امن باشه هم زیبا باشه هم محیط ارامی داشته باشه و بعد رفتم و هدایت کرد دیدم چه منظره ای چه مکانی

    فوق العاده بوده .

    و دقیقا از زمانی که بیشتر پذیرفتم که خدا همه کارها رو میکنه این هدایت ها نشانه ها خیلی بیشتر شده

    اخ استاد دقیقه 36 از جایی که گفتید: زندگی خیلی قشنگ میشه، گفته میشه همه چی ایده ها رو میگه موفقیت ها پیش میادو…

    اصلا از اینجا به بعد فایل من یک حس دیگه ای داشتم.

    قطعا همینطوره منی که خیلی کم کنترل کردم ذهن م انقد اوضاع برام بهتر شده

    قطعا برای شما که انقد خوب کنترل کردید زندگی بسیار زیبا و اسان شده و خدا شما رو اسان کرده برای اسانی ها

    چه مثال خوبی از کوکاکولا: این هم الهامی بوده

    چه جمله ای گفته : واقعا فکر کردید انقدر باهوش هستیم؟؟؟؟

    ولی خدای ما انقدر باهوش هست که از بدترین اتفاقات به ظاهر بد، از دلش بهترین نتایج میتونه در بیاره اگه باور کنیم ادامه بدیم و روی باورهامون بمونیم

    خداوندِ ما انقدر باهوش هست که میتونه انقد دقیق برنامه ریزی کنه برامون از دل تاریکی نور میتابونه به زندگی مون

    واااااااااااای چه نکته ای گفتید استاد: وقتی متواضع نباشی در مقابل خدا حتی اگه کارها رو خوب پیش ببری نتیجه خوب نمیشه!!!!!

    این خیلی جمله کلیدی که چرا خیلی وقت ها ما کارها رو با دقت جلو بردیم ولی دقیقه 90 همه چی خراب شده

    این از همون میاد که ما فکر میکنیم خودمون به تنهایی همه کارها رو کردیم

    من بارها گیر کردم خواستم جایی برم در شهر دیگه ای تنها بودم حتی پول کافی نداشتم که بتونم با اسنپ برم ولی در لحظه گفتم بریم ببینیم چی میشه و باورتون نمیشه پیاده سوار خداشاهده جوری من برد و برگردوند که اگه با اسنپ میخواستم برم و برگردم و میزان زمانی که منتظر اسنپ باشم

    ولی پیاده سوار من زودتر برد و اورد!!!!

    و اون بارها وبارها برای خودم تکرار کردم و باعث شده بارهای بعد بهتر ،راحت تر ،بیشتر برای من کارها رو انجام داده و الان هرجا میخوام برم به خدا میسپرم و به راحتی خدا شاهده که به راحتی میرم و میام

    ولی شده در مورد مسایل مهم زندگی م مقاومت کردم و کامل نسپردم و هی وسط کار اومدم خودم دخالت کردم و باعث شده جلوی دریافت نعمت گرفتم

    چون نذاشتم خداوند کارها رو انجام بده

    گاهی فقط کاری که از ما میخواد اینکه کاری نکنیم و سکوت کنیم و واکنش نشون ندیم و با همینکار ایمان نشون بدیم تا روی دوش خودش بشینیم و همه کارها رو انجام بده

    اره دقیقا خیلی جاها کارهام پیش نرفته همین بوده که من یادم رفته که کارها رو خدا انجام میده

    الان در مورد باورهام چند مدت میگم خدایا تو بهم بگو کدوم باور ترمز و بهم بگو چه باوری باید بسازم و حتی میگم خدایا من نمیدونم تو بهم بگو چه باوری هست (‌دیگه فکر نمیکنم که من هستم باورهام درست میکنم بلکه همین هم کار خودشه)

    من فقط میتونم نشانه رو که گرفتم بارها برای خودم تکرار کنم که تبدیل بشه به ایمان و باور

    وقتی کارها رو به خدا بسپریم خیلی راحت تر هم پیش میره

    چقد تحسینتون کردم و میکنم در مورد موندن روی اعتقاداتتون و کنترل ذهن داشتید و نذاشتید نجواها بترسوندتون

    و به خودم میگم دلم میخواد تلاش کنم همینطور باشم و همینقدر کنترل ذهن داشته باشم و ایمان داشته باشم به قدرت خداوند و خداوند در درون خودم بزرگ کنم و افراد کوچک کنم

    ما هم عاشقتون هستیم استاد

    بسسسسسسسسسسسسیار فایل عالی بودخیلی ازتون سپاسگذارم

    از خدای خوبم هم سپاسگذارم که باز هم من هدایت کرده

    و داره بهم میگه همه کار ها رو برای من انجام میده

    اخ خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت

    دوستت دارم خدای خوبم

    خدایا شکرت.

    در پناه خداوند یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    ابوالفضل اولیائی گفته:
    مدت عضویت: 2337 روز

    سلام

    خدا رو واقعا شکر میکنم بخاطر هدایت بی نظیرش.

    استاد عزیز بابت ارائه سخاوتمندانه این فایل از شما سپاسگزارم .

    چه جالب

    همین دیشب با شنیدن صحبت هایی شک تو دلم افتاد که نکنه آنچه در زندگی من در جهت مثبت اتفاق می افته رو هم مثل جهت منفی دارم خودم خلق میکنم و خودم منبع همه چیزم و اصلا خدائی وجود نداره

    امروز خیلی اتفاقی سایت شما، رو گوشیم بالا اومد ، دقیقا نمیدونم چطور . احتمال دادم دستم روی اپلیکیشن سایت شما خورده . به هر حال اینو یه نشونه دیدم و توی ذهنم بود سری به سایت بزنم.

    امشب اینکار رو کردم و در تابلوی ورودی، تبلیغ فایل توحید عملی رو دیدم و حسم گفت بجای زدن نشانه همینو باز کن و با حیرت جوابمو در چند کلمه اول فایل گرفتم . فایل رو استپ کردم و کمی با همسرم در مورد افکارم و جوابی که برام اومد صحبت کردم و بعد از اون ادامه فایل رو گوش دادم . بعدش کمی نوشتم و حسم گفت همین موضوع رو الان کامنت کن و دارم مینویسم .

    استاد عزیز

    اتفاقات عجیبی داره توی زندگیم رخ میده ، احساس میکنم قراره بیگ بنگی رخ بده چون تصمیم گرفتم امسال تمرکزم رو بذارم روی توحید، روی خدا و اینکه هوشیار باشم ، در هر لحظه

    و

    نشونه ها رو بقاپم و هدفم اینه که تمرین کنم تا حضور هر لحظه اش رو در زندگی، کسب و کار، لذت ها و ..‌ متوجه بشم. و دائما از او کمک بخوام و از او درخواست کنم.

    میخوام روی بزرگترین اهرم موفقیت یعنی تقویت باور توحید کار کنم(این همون 20 درصدی که 80 درصد نتایج رو ایجاد میکنه) و برای اینکار هم از خودش هدایت میخوام.

    دارم معجزه ها می بینم. توی روابط، کسب و کار، مالی، شادی و احساس خوب، ایده ها و …

    مثالی به ذهنم اومد(خودم بهش فکر نکرده بودم)؛ اینکه کل سیستم جهان رو به کارخانه ای تشبیه کنم ، کارخانه ای در همه ابعاد، همه جور شغل توش رواج داره و افراد متخصص و غیر متخصص در اون مشغولند و حقوق های متفاوتی میگیرن

    کارخانه ای که طی میلیون ها سال در حال گسترش در همه ی ابعادشه

    موسس این کارخانه اونو از پایه بنا کرده و قوانین رو مشخص کرده و دائما رو به گسترشه و از هر خواسته ای برای بهبود در هر جنبه ای حمایت میکنه و کمک فکری میده، امکانات و شرایط رو مهیا میکنه و ابزار لازم رو در اختیار می‌گذاره و افراد رو به جلو هل میده مگر اینه فرد بترسه و پا پس بکشه . باز بهش قوت میده و اینکار رو بارها تکرار میکنه و اگر فرد آنقدر ترسش بزرگ باشه و انجام کار رو غیر ممکن بدونه در نهایت برای پیشرفت، فرد دیگری را جایگزین خواهد کرد که شجاع تر باشه.هر کس خودش رو لایق بهتر شدن بدونه بهتر میشه و هر کس احساس بی کفایتی کنه تنزل پیدا میکنه. هیچ چیزی ثابت نیست اما رشد و گسترش چرا.

    با توجه به اینکه موسس این کارخانه لحظه به لحظه و در تمام موارد حضور داشته ، بسیار پرتجربه است و بر ذره ذره و مهره به مهره این کارخانه علم و آگاهی داره و به تمام امورش مسلطه . از تهیه ، تولید، طراحی، مدیریت ، انجام کار، فروش، بازاریابی، تبلیغات گرفته تا روابط بین افراد و مباحث رفتاری و ..‌.

    پس فرد بسیار معتبر و معتمد برای کمک و راهنمائی گرفتنه.

    او به تمامی افراد این کمک را خواهد کرد و همه با خیال راحت میتونن ازش مشورت بگیرن حتی فردی که بعنوان مدیر این کارخانه استخدام شده

    مدیر نیز نباید نگران کار بقیه باشه چون موسس حواسش به همه چیز هست و به او نیز روش مدیریت کردن رو میگه و شرایط رو برای او هم فراهم میکنه تا از اون طریق فرد به خواسته اش برسه و در نهایت کارخانه رشد و گسترش کنه

    این مثالی بود که اومد و نوشتم

    این مثال به من کمک میکنه جایگاه خودم و او رو بشناسم

    فرقی نمیکنه در چه پستی خدمت میکنم، قبلا چطور بوده ام یا در چه کشوری هستم یا چه دین و مذهبی دارم و … مهم اینه که چه خواسته ای دارم و اینکه ایمان داشته باشم او هر لحظه داره کمک میکنه تا من به خواسته ام که در مسیر رشد و گسترشه برسم و همیشه بیشتر از آنچه میخواستم بهم داده شده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان…

    و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب، اجیب دعوه الداع اذا دعان

    و هرگاه بندگان من در مورد من از تو سوال پرسیدند: بگو من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست، درخواست کننده را

    سلام استاد عزیزم، خانم شایسته مهربان و سلام تمام دوستان ارزشمندم …براتون آرامش و احساس عالی رو آرزو میکنم چرا که ماها معجزات بودن و ماندن در احساس عالی رو به چشم دیدیم و از وقتی وارد این سایت شدیم مدام در گوشمون زمزمه شده که احساس خوب= اتفاقات خوب و احساس بد= اتفاقات بد

    چقدر این فایل دل آدم رو قرص میکنه….

    چقدر بهت قدرت میده….

    چقدر اصل رو بهت یادآوری میکنه…

    چقدر جاهایی رو که دست کمک به سمت دیگران دراز کردی و نتیجه ای نداشت رو به یادت میاره…

    چقدر ما رو به خودشناسی میرسونه…

    به اینکه ما این نیروی برتر رو در درون خودمون داریم…

    و چقدر غافل بودیم…

    چقدر بی ایمان بودیم…

    همین امروز رفته بودم بیرون، پولی تو کارتم نبود برای اینکه هزینه اسنپ رو حساب کنم بصورت آنلاین…صبح که میخواستم برم بیرون یادم اومد که یه مقدار پول نقد تو کیفم دارم ، رفتم بردارم دیدم نیست…اونجا به خودم گفتم میرم و میسپارمش به خدا که حلش کنه، نجواهای ذهنی اینجور وقتا بیشتر صداشون در میاد. اما سعی کردم تمرکز نکنم. رفتم کارمو انجام دادمو هزینه رفت رو با اسنپ تونستم آنلاین پرداخت کنم.موقع برگشت واقعا دیگه پولی تو کارتم نمونده بود و من تا جایی که میتونستم رها کرده بودم و سپرده بودم به خودش، به محض اینکه نشستم تو اسنپ که برگردم خونه یهو دیدم جلو ماشین یه دستگاه پوزهست گفتم شما دستگاه پوز دارید؟ گفت اره ..همون جا یادم اومد که من تا حدی که تونستم ذهنم رو آروم کنم خداوند به من کمک کرد…خداروشکر تو کیفم یه کارت دیگه بود و تونستم هزینه رو حساب کنم . بودن دستگاه پوز کنار دست راننده یکی از نشونه هایی بود که امروز من دریافت کردم از بینهایت نشانه های کمک و هدایت خداوند در زندگیم….خداروشکر

    از خداوند بهترینها رو براتون آرزو میکنم.

    مراقب زیبایی های درونمون باشیم….

    عاشقتووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 893 روز

      چقدر این کلمه نیروی برتر بر قلبم نشست….

      نیروی برتری که برای ما میشه پدر و میشه مهر مادر، نیروی برتری که میشه توان حرکت کردن و توان دیدن و شنیدن و میشه برامون بو کردن و احساس کردن، نیروی برتری که میشه تپیدن قلب و میشه قدرت تصمیم گیری و نیرویی که میشه برات سخن و کلام و درک بهتر

      نیرویی که با درکش و باور کردنش هیچ ترس و یاس و اندوهی نیست و سراسر وجودم میشه امید و شجاعت و قدرت همراه با توان و سلامتی و ثروت و آزادی

      نیروی برتری که فکر میکردم خودمم و الان فهمیدم که من نه تنها برتر نیستم بلکه اصلا نیرو نیستم، من هیچی نیستم، من در برابر الله پوچم

      اونه که نعمت میده اونه که محافظ منه اونه که سلامتی و آرامش میده

      الا بذکرالله تطمئن القلوب

      پناه میبرم به الله از شرک و ناسپاسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3935 روز

    سلام به استاد نازنینم و مریم بانوی عزیز و تمام دوستان هم فرکانسیم

    استاد چقدر از توحید گفتن و از توحید شنیدن زیباس چه ارامش عمیقی به ادم میده واقعا نمیشه وصفش کرد

    امروز که در مورد این موضوع صحبت کردین یه اگاهی ناب برای من باز شد که خیلی خیلی شکرگذارش شدم وچشمام قلبی شد.

    استاد من هفت ماهه باردار هستم و تو این مدت بارداریم بسیاری از قوانینی که شما درسش دادین رو با پوست وگوشتم لمسش کردم مثل قانون تکامل هر لحظه و هرهفته که میگذشت و جنین داخل شکمم بزرگ و بزرگتر میشد من میفهمیدم که خدایا توخودت چه جوری انقدر باظرافت از این قوانین پیروی میکنی و دنیا رو باهاش میسازی.تا امروز که شما گفتین هرخیری که به مامیرسه از خداونده و اعتبار تک تک کارهامون از آن خداست خیلی برام عجیب بود من که با افتخار همیشه میگفتم من این کارو کردم من باهوشم من از پسش براومدم برام عجیب وسخت بود باوراین که همهههه چیش با خداست .قبول داشتم که همیشه راهنمایی و کمکم کرده اما اعتبار تمامش رو نه حقیقتا به خدا نمیدادم و اینجا دوست دارم به خودم اعتراف کنم حتی وقتی به شرایط الانم نگاه میکنم میگم خدایا اینکه تو وجود من یه موجود زنده داره بزرگ میشه و رشد میکنه اینا همش از توعه وگرنه من کجا و این معجزه بزرگ کجا . از امروز تمام تلاشم اینه که این باور رو تو تک تک کارهام داشته باشم که من هررررآنچه که دارم از آن خداست وچقدر قشنگه این توکل و ایمان که تو روشونه های خدا باشی و دیگه واقعاچی میتونه تورو بترسونه!!!!!

    الان که به سوالاتتون فکر میکنم میبینم منم بارها وبارها شده که خداوند دستم روگرفته به صورت معجزه وار هدایتم کرده مثلا:

    1_روزی که پدرم سکته کرد و من همون لحظه بهم الهام شده بود که پدرمو تنها نذارم و کنارش باشم که اگه نبودم خدا میدونست چی پیش میومد

    2_روزی که جلسه داشتم با استادهای راهنمام و من از شدت ترس که نکنه چون من زبان انگلیسیم ضعیف تر از همس خجالت زده بشم و آبروم بره و خداوند باعث شد که تو اون جلسه استادی که از کانادا اومده بودن با من به زبان ترکی صحبت کنن وبگن خسته شدن از انگلیسی صحبت کردن و دلشون میخواد به زبان مادریشون حرف بزنن و من نه تنها خجالت نکشیدم بلکه اون جلسه برای همه مترجم بودم

    3_جلسه دفاع از پایان نامم که نمیخواستم مدیرمحل کارم حضور داشته باشن که یه وقت سوتی ندم و آبروم تو محل کارم نداره که نه تنها اینطوری نشد بلکه ایشون چقدر از من تعریف وتمجید کردن و باعث افتخار من شدن واقعا اینافقط زمان بندی خداست

    4_از وقتی که یاد گرفتم به الهام های قلبیم گوش بدم حتی تو بازی تخته نرد یهو بهم الهام میشه این حرکتو برو نه اون یکی با اینکه عقل حکم میکنه ریسک اون حرکت بیشتره اما جایی که به الهام قلبیم گوش کردم به صورت معجزه وار بازی رو عالی انجام دادم و بردم

    و جاهایی که از عقلم پیروی کردم نتیجش واقعاافتضاح شد

    به امید یاری خودش و در پناه خودش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام بر خدا

    سلام براستاد جوان و زیبایم

    درود بر بنده ی توحیدی خداوند

    غبطه میخورم به شما استاد جان دلم که چنین عاشقانه ی زیبایی رو با خداوند هرروز رقم میزنید

    دلم قنج میره واسه این دل و قلوه گرفتن ها

    وقتی آدم پشتش به خدایی به این دانایی،مقتدر،همیشه در دسترس،آگاه،همیشه بیدار،همیشه یار و…..

    گرم باشه،خودش رو رها میکنه در امواج زندگی

    من روزهای زیادیه که دعای صبح و شبم این شده که خدایا کمکم کن…..خاکریز اعتماد و توکل بینهایت به خداوند رو از شیطان ذهن پس بگیرم…

    من هرروز به این اعتماد بی قید و شرط نزدیکتر میشم

    چون هرروز قلبم آرامش بیشتری داره

    من هرروز عشق بیشتری دریافت میکنم چون لایقش هستم

    من هرزمان که این عشق رو دریافت میکنم ،میدونم که منبع عشق از سمت خداست….دائمیه…جذابه….تازه است…تمام نشدنیه

    پس آرومم

    به همسرم و عزیزانم وابسته نیستم و میدانم اگر اینها نباشند خداوند از طریق انسانهای بهتری بمن عشق میورزن

    خدایا شکرت که لایق دریافت این آگاهی بودم

    خدایا عاشقتم

    خدایا کمکم کن هرروی توحیدی تر بشم

    که براستی رمز موفقیتم همینه

    در پناه الله یکتا شادو پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: