توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 55 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 580 روز

    سلام بر دوستان و همراهان عزیز؛ زندگی من در این ده سال اخیر خود به تنهایی یک دانشگاه کامل بوده از ورشکستگی کامل به واسطه اعمال و باورهای اشتباه خودم با همه افت و خیزهاش یک جهان حرف و گفتنی ها دارد،

    من دستان خدا رو بارها و با وضوح در زندگیم دیدم از کنسل شدن مصادره مابقی اموالم دقیقا یک ساعت قبل از امضای نهایی و جوانه زدن درخت بریده شده زندگیم و در یک‌ جمله سلسله و زنحیره ای منظم از معنادار از اتفاقات ریز و درشت در زندگیم رو که معنی خیلی هاشون رو مدتها و حتی سالها بعد درک کردم و من خدا رو و دستان خدا رو با وضوح تمام در زندگیم دیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    به نام خداوندی که‌ هرآنچه دارم ازآن اوست ومن درمقابا اوهیچم

    سلام ودرودخدمت استاد عباسمنش عزیز

    خداروشکر که میتونستم دراین سایت نوشته ی ازخودم به جابذارم

    هنوز مونده تابه توحید واقعی برسم استاد

    اما خداروشکر میکنم که تونستم یه ذره بهتر بشم برای همین یه ذره بهترشدنم شکرت خدا

    قدرت تویی برای من

    خدایا دلم میخواد فقط باتوباشم، نمیخوام توجه دیگران برام مهم باشه

    استاد عزیزم چقد وقتی احساس میکنیم نیاز داریم ازبقیه محبت دریافت کنیم ازخدادور میشیم

    یه باور مخرب،نیاز به توجه

    خدای من توجه تورومیخوام

    کمکم کن

    اونقد قلبمو از نورخودت پر کن که هیچ نیازی به محبت بقیه نباشه

    خدایامن عاشقتم

    همه کاراروتوبرا من کردی

    تو منو ازاون زندگی که نمیخواستم نجات دادی

    تو ادم های خوب وبرام اوردی

    تو منو به این سایت هدایت کردی

    توکمکم کردی درمسیری که دوسدارم قدم بردارم

    هرچی دارم ازآن توهست

    من وبقیه هیچی نیستیم

    هرخیری به من میرسه ازتوئه

    من لایق بهترینها هستم

    منبینهاییت ارزشمندم

    من به همه ی خواسته هام میرسم

    بهراحتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    جواد حاتمی گفته:
    مدت عضویت: 1654 روز

    9به نام خداوند هدایت گر مهربان

    سلام سلام سلام به استاد عزیزم و مریم خانم گل و همه دوستان خوبم،

    اومدم نتایج یک روزم را با اگاهی و باور بزرگی که توی این فایل بهش هدایت شدم را ثبت کنم.

    اول بگم من ی چند روزی بود که سردرگم بودم تو درو دیوار که هدایت خواستم نشانه زدم و هدایت شدم به این فایل.

    من دیشب این فایل را گوش دادم و امروز از صبح که بیدار شدم هربار به یاد اوردم که

    «خدایا هر چی دارم از تو دارم» «سپاسگزارتم»

    بعد اصلا از روان شدن روزم بگم که چقد روان زندگی کردم و از همه چی مهم تر یه ارامش بسیار زیادی داشتم تو خودم که خدا میدونه.

    رفتم سر صحنه فیلمبرداری و هی داشتم نکات مثبتم را مرور میکردم و تکرار میکردم که

    «من بسیار ارزشمندم و لیاقت من بخاطر خدای تو وجودمه»

    «خدایا هر چی دارم از تو دارم»

    هی روان تر شدم ارام تر شدم.

    ادمهای مناسب میومدن سمتم و چقد مهربانانه برخورد میکردن.

    میفهمیدم جنس رفتارها تغییر کرده.

    تکرار میکردم« خدایا هر چی دارم از تو دارم»

    یه موقع هایی میخواستم برم با یه سری خانم ها سر صحبت را باز کنم. میگفتم خدایا میترسم خودت بهم شجاعت بده.

    تکرار میکردم «هی چی که دارم از تو دارم»

    انگار که خدا منو میبرد میزاشت جلوی اون دخترا و با یه اعتماد به نفسی صحبت میکردم.

    بین مکالمه هام بیاد میاوردم دوباره

    «خدایا هر چی که دارم از تو دارم»

    کسی جرات نمیکرد سر صحنه فیلمبرداری کنه با گوشیش من گوشیو دراوردم کلی فیلم و عکس گرفتم که بقیه میگفتن دمت گرم.

    اینا رو اون هدایتم کرد.

    یه خانم زیبا از اول شروع کار کنار من بود و باهم صحبت میکردیم تا پایان کار. میفهمیدم که خدا داره کار هارو انجام میده و تا اگاه میشدم تکرار میکردم:

    «خدایا هر چی که دارم از تو دارم»

    من به عنوان نقش فرعی سر صحنه بودم.

    یه نفر گفت این اقا کارگردانه، میفهمیدم خدا داره نشونه میده.

    همیشه دلم میخواست برم به کارگردان بگم بهم نقش بده میخوام بیشتر بازی کنم.

    دوباره ترس ها میومدن سراغم.

    شروع میکردم

    «خدایا هر چی که دارم از تو دارم»

    کل روز خوش گذشت با اینکه هوا سرد بود چون من داشتم با یاد خدا زندگی میکردم اون لحظات رو.

    و اخر کار خداوند منو قرار داد در زمان مناسب در مکان مناسب با ادمهای مناسب و رفتم سمت کارگردان. برد منو سمت کارگردان و بهش گفتم، اونم گفت با آژانس بازیگریت راجبش هماهنگ کن.

    برگشتن به سمت خونه داشتم تکرار میکردم

    «خدایا هر چی دارم از تو دارم» سپاسگزارم

    رفتم خرید چیزایی که میخواستم 30درصد تخفیف خورده بودن.

    دم صندوق یه سکه روی زمین برداشتم.

    موقع پرداخت 4 سنت کمتر دادم به صندوق دار، گفت من امروز یه چند سنت زیاد گرفتم به جای تو میزارم روش نمیخواد کیفتو برای 4 سنت دربیاری.

    خخخخ خدایا چیکار میکنی اخه!!!

    در حالت نرمال اگر 1سنت کم داشته باشی یکی از خرید هاتو باید کنسل کنی.

    خدایا سپاسگزارم هر چی که دارم از تو دارم.

    استاد چقد مثال قشنگی گفتین که وقتی در برابر خدا متواضع باشی میزاره رو شونش بشینی و همه کار هارو اسون انجام میده.

    اینو بارها تو قران هم خونده بودم ولی اون موقع درست درکش نمیکردم.

    خداوند میگفت در برابر خدا خاشع باشید

    میگفت بر روی زمین با غرور راه نروید

    یا میگه وقتی خیری به انسان میچشانیدم سر مست میشه و میگه این بخاطر دانشی است که من دارم. و مغرور میشه. و اونجاس که کار را برای خودش دوباره سخت میکنه.

    از خودمونه وگرنه خداوند هرگز به بندگانش ظلم نمیکند.

    و در پایان کامنتم میخوام این تجربه طلایی خودم را اینجا ثبت کنم.

    اوایل که با قانون اشنا شده بودم خیلی تمرکزم روی سپاسگزاری بود و خیلی هم احساسم خوب میکرد و فرکانسم عالی بود و اتفاق خوب پشت سر هم میوفتادن.

    تا اینکه این روند را جدی نگرفتم و بعد از یکی دوسال سپاسگزاریم کمتر شد، نمینوشتم و به سمتی پیش رفتم که به سختی سپاسگزاری میکردم یا اگر م سپاسگزاری میکردم احساس نمیکردم.

    (انگار که میگفتم اینکه چیزی نیس، یا مثلا دستمزدم را که میگرفتم یه سپاسگزاری سطحی میکردم انگار که خب خودم زحمت کشیدم براش) (یا اگر یه کسی کاری برام میکرد سطحی سپاسگزاری میکردم و میگفتم خب دستی از خدا بوده)

    و این اخیرا از خدا پرسیدم که چرا اینقد سختمه برای سپاسگزاری، چرا کمتر احساسش میکنم؟

    مشکلم چیه؟؟

    که امروز که این باور را شروع کردم به تکرار کردن که

    «خدایا یقینا هر چی که دارم از تو دارم»

    اصلا نرم میشدم، نعمت هارو میتونستم ببینم،

    استاد باز تفسیر زیبایی که گفتید:

    مثل مدیتیشن میمونه. وقتی تکرارش میکنی و بیاد میاری همه چی خودشه، میری تو لحظه و وقتی تکرار نمیکنی و غرق نشخوار ذهن میشی یهو به خود میای و میگی کجا بودم و میفهمی که عه چقد این دوتا بعد فرق دارند!

    خدایا هر چی که دارم از تو دارم.

    اینم قسمتی از تکامل من بوده که الان با این اگاهی که دیشب بهش هدایت شدم و امروز روش کار کردم یکی دیگه از قطعه های پازلم سر جاش نشست.

    سپاسگزارم استاد عزیزم،

    چی بگم!

    «خدایا هر چی که دارم از تو دارم»

    «من ارزشمندم و لایق هم صحبتی با خداوندم»

    در پناه الله هدایتگر و مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    حسام رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 563 روز

    بنام خداوندپرازعشق برکت

    سلام به استادتوحیدی عزیز

    سلام به دوستان عزیزهمدارخودم

    وقتی ازتوحیدحرف می زنی نمی دونم چه حسی دارم تمام وجودم می شه کوش

    اهنکارسالهاتوبیابون بودم هیچ نخوردم

    وقتی حرفهای شماراراجب توحید می شنونم اهنکارهمون ادم کرسنه توبیابون هستم فقط می خورمشون یعنی باورتون نمی شه امروزچقدراین فایل به من کمک کردتوذهنم بایه نفردرگیری داشتم دراصل شرک داشتم توذهنم بهش قدرت می دادم که اون می تونه توسرنوشت من تاثیرمی تونه بزارباانکه تمام قسمتهای باورهای توحیدی هرکدوم بالاده بارکوش کردم وبازم ذهنم نجوامی کنه که ادمها می تونن تو زندگیت تاثیربزارن

    چقدرقشنگ گفتی استادخداوندفقط خیربرکت برای مامی خوادهمیشه اون برامون ارامش سلامتی ثروت می خوادولی ماباکوش دادن به نجوای شیطان خودمونواون عشق الهی ازخودمون دورمی کنیم استادعزیز ازتوسپاسگذارم بابت این فایل باارزشتون نمی شه بهابراش تعین کرد

    چقدرازدرون وقتی به فایل توحیدی کوش می دم یه حسی عجیبی احساس می کنم یه حسی که نمی شه بازبون بیان کرد

    واقعا ازتون سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سامان حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    سلام به دوستان خوبم و استاد عباس منش عزیز

    بله دقیقا با شنیدن حرف هایه شما یاد این افتادم که.

    هر وقت رویه یه آدم یا خودم حساب کردن دقیقا همون آدم بهم زربه زده یا به مشگل بر میخوردم و

    هر وقت رویه خدای مهربان حساب کردم همه چی خوب پیش رفت ه

    وما باید بتونیم احساس خودمونو خوب نگه داریم

    و رویه غیر خدا حساب نکنیم

    من یادمه یه آدمی بود یه اتفاقی برام افتا اونو میگفت من اون کسی که بهم خیانت کرده رو پیدا کنم این بلا سرش میارم ووو

    و اون آدم من بودم من گاهی می‌ترسید م ولی سی میکردم احساس خودمو کنترل کنم تا که یارو فهمیدم و اتفاق افتاده من احساس م بد شد ولی ذهنم کنترل کردم

    و به جنبه مثبت بهش نگاه کردم و باعث شد که من رویه بهث توحید کار کنم و همون اتفاق به ظاهر بد خیلی هم باعث شد که یه سری اتفاق های خوب برام بیوفته

    خداروصدهزارمرتبه امیدوارم همیشه سالم شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    ژیلا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 754 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم بانوی دوست داشتنی

    نمیدونید چقدر خوشحالم که خداوند من رو در مسیر استفاده از آموزه های استاد قرار دادند. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که استاد ارجمندی چون شما و سخنان ناب و پرتاثیرش رو دارم . استاد توحید عملی قسمت 9 رو که گوش کردم واقعا جلوی اشکهامو نمیتونستم بگیرم چه تعابیر قشنگی از شعر پروین داشتید . ممنونم بابت فایل های عالی که آماده میکنید و من هر بار که صدای شما رو میشنوم از خداوند میخوام طول عمر پربرکت بهتون بده که ما هم بتونیم از وجودتون استفاده کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    فهیمه مقاتلی گفته:
    مدت عضویت: 2520 روز

    سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (صف1)

    آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است ، برای خدا تسبیح می‌کند و اوست عزیز و حکیم

    یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِـمَ تَقُـولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ( صف2)

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا حرفی می‌زنید که [به آن] عمل نمی‌کنید؟

    کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُـولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ( صف3)

    کاری بسیار زشت نزد خداست، که حرفی بزنید که به آن عمل نمی‌کنید.

    ===========================

    پرسیدم این همه حرف از معجزه، معجزه .. کو معجزه

    ندا رسید از آسمان یافت کن در این جهان

    چیزی به غیر از معجزه

    اعضای همه وجودت مگر معجزه نیست

    روح و جسم و تارو پودت مگر معجزه نیست

    پیدایش آفرینش مگر معجزه نیست

    دنیا و آسمون و زمینش مگر معجزه نیست

    بیدارشو بیدارشو ای مانده در خواب

    هشیار شو هشیار شو ای گوهر ناب

    یارب زسر لطف و کرامت نظرم کن

    من شاخه بی برگ و برم بارورم کن

    یارب بنشان بردل من نور حقیقت

    وز ظلمت و جهلم برهان سحرم کن

    دانم که تو سلطان جهانی خدایا

    هر لحظه که غافل شوم از تو خبرم کن

    پرسیدم این همه حرف است

    معجزه معجزه .. کو معجزه

    ندا رسید از آسمان یافت کن در این جهان

    چیزی به غیر از معجزه ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    فراز آقابالازاده گفته:
    مدت عضویت: 1846 روز

    سلام به استاد عزیزم آقای عباس منش و خانم شایسه عزیز و سلام به دوستای هم مدارم.

    قبل از اینکه جواب تمرین این فایل رو بخوام بنویسم میخوام یکم حرف بزنم.

    من 3-4 ساله که با استاد آشنا هستم و فایلهاشو گوش میدم. اول از طریق یکی از دوستام که فایلهای ثروت یک رو پیدا کرده بود از یک کانال تلگرام شروع کردم. قبلش با مباحث جذب آشنا بودم و خیلی زود و راحت جذب حرفای استاد شدم. بعد دوره عزت نفس و کشف قوانین هم دیدم. نمیتونم بگم تاثیری نداشت تو زندگیم. با اینکه بهاش رو نپرداخته بودم ولی خیلی تاثیر داشت. اما اونی نبود که منو راضی کنه. بالاخره به جایی رسیدم که همه فایلارو پاک کردم و تعهد دادم هر موقع تونستم بخرمشون. با فایلای رایگان شروع کردم ولی با این حال خیلی تمرین ها رو انجام نمیدادم و صرفا نگاه میکردم و به قولی با حال خوبی که میگرفتم یه سرپوش روی باورهای نادرستم میذاشتم مثل یه مسکن و هیچ تلاشی نمیکردم که به صورت مداوم روی باورهام واقعا کار کنم.

    تا رسیدم به جایی که هدایت شدم به خرید 12 قدم. از اون موقع فقط تونستم 3 قدم رو بخرم. همش سوالم این بود که چرا نتونستم ادامه بدم. هی بر میگشتم و از اول گوش میدادم فایلهارو ولی اصلا تغییری که باعث بشه بتونم بقیه قدمهارو یا یه دوره دیگه رو بخرم حاصل نمیشد.

    تا که چند مدت قبل به خودم تعهد دادم که ریشه این مسئله رو پیدا کنم. شروع کردم از اول (شاد برای بار چهارم) از قدم اول به فایلها گوش دادن. و شاید باورتون نشه ولی این بار هدایت شدم به خوندن کامنت های هر فایل. قبلا یا نخونده بودم یا سرسری رد شده بود ازشون. قبلا عجله داشتم برای رسیدن به نتیجه. فکر میکردم فقط با گوش دادن به فایل صوتی جلسات میتونم نتیجه بگیرم. یکی دو روز تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم و بعد قطع میکردم.

    ولی اینبار فرق میکرد. هر بار که جلسه رو گوش می کنم قبل از خواب کامنتارو میخونم و وفقط میتونم بگم یه دنیای دیگه اس. کلی آگاهی بیشتر بهم میده و هم اینکه باعث میشه از داستان تکامل بقیه هم درس بگیرم. روش انجام دادن تمرین هارو یاد بگیرم.

    چرا این حرفارو اینجا نوشتم؟ …

    چون تو این چند سالی که عضو سایتم حتی یک بار سری فایلهای توحید عملی رو ندیده بودم. البته تو لیستها متوجه اش بودم ولی بازشون نکرده بودم. دقیقا با گوش دادن به این فایلها بود که به سوالم رسیدم. فهمیدم که من یا برای رسیدم به اهدافم به آدمای دیگه وابسته بودم یا به خودم. دقیقا مثل استاد که 206 قرمزش رو از دانشجو هاش میخواست منم انتظار داشتم به بقیه منو به اهدافم برسونن. یا اینکه اگه به چیزی رسیده بودم میگفتم من تونستم این کارو بکنم. در حالی که قبلش اینو همش از خدا میخواستم. یعنی اول کار از خدا میخواستم ولی بعد یادم میرفت و ایمان تبدیل به شرک میشد که خودم متوجه نبودم.

    امیدوارم بیشتر بتونم ادامه بدم و همیشه ایمانم رو حفظ کنم.

    و اینکه از استادم و خانم شایسته خیل ممنونم که اینقدر تلاش میکنن تا قوانین خدا رو برامون روشن کنن. فقط میتونم بگم خدارو شکر که به این جمع فوق‌العاده هدایت شدم.

    همیشه سالم و سعادتمند و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    zeinab گفته:
    مدت عضویت: 848 روز

    به نام خدا

    من هم بنویسم از نشانه ام برای کارمورد علاقه ام چیه ؟ باورتون نمیشه چقدر برای من مسئله بزرگی بود که نمی دونستم علاقه ام چیه و چکار بالاخره باید بکنم نوشتم توی دفترم کاری میخوام که محدود به زمان و مکان نباشه تاثییرگذاری داشته باشه روی انسان های زیادی جای پیشرفت داشته باشه و کار کارمندی نباشه و محدودیت ثروت نداشته باشه کار ساده ای باشه و در حیطه علاقه من باشه !

    بعد نوشتن منتظر شدم و سرچ کردم توی عقل کل به یک کامنتی برخوردم که نوشته بودن با تماس دوستشون متوجه شدن از بچگی به شیرینی پختن علاقه داشتن همون لحظه من فکر کردم که در بچگی به چی علاقه داشتم جرقه خورد انگار یا الهام شد نمی دونم اما نویسندگی یادم آومد من توی بچگی اگه معلم یک صحفه مشق میداد من 2 بار از روش مینوشتم اینقدر که نوشتن دوست داشتم ولی خب شک داشتم گفتم خدایا نشانه بیشتر میخوام چند روز بعد داشتم توی سایت رندم کامنت میخوندم یکهو یک نفر نوشته بودن که آقای ژوله از راه نویسندگی چقدر ثروت ساختن و این رو نوشته بودن برای اینکه باور ثروتشون قوی بشه باورم نمیشه هنوزم که چقدر واضح خداوند صحبت میکنه بازم شک داشتم این ماهم درخواست کردم خداوند بازم نشانه میخوام این هفته که رفتم مهمونی به محض اینکه وارد شدم باورتون نمیشه دیدم دختر خالم داره مشق مینویسه و کتاب فارسیش باز جلوش بود و چشمم که بهش افتاد شوکه شدم عنوانش نوشته شده بود « نویسنده بزرگ » و دیگه مطمعن شدم همونه که میخوام و علاقه من همینه و دقیقا هم تمام مواردی که نوشتم داره نه محدودیت به زمان داره نه مکان نه ثروت و واقعا هم علاقه دارم

    خدایاشکرت برای هدایتت

    شاد و سلامت:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      الهه سوادکوهی گفته:
      مدت عضویت: 2803 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم عالی باشی

      چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت و نشانه های واضح و محکم خداوند که تاییدی بزرگ بر راه ماست همیشه..

      آفرین ب هوش و ذکاوتت در دریافت نشانه ها واقعا تحسین برانگیز بودی

      از خدا میخوام شروع کنی و انقدر لذت ببری ک شب و روز برات غرق لذت نویسندگی باشه

      در پناه رب باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        zeinab گفته:
        مدت عضویت: 848 روز

        سلام الهه عزیز

        چقدر زیبا خدا میون هزاران کامنت به کامنتی که متعلق به خودتونه هدایت کرد من از خواندن اون کامنت ارزشمندتون خیلی درس ها یادگرفتم مهم تر از همه اعتماد تون به خداوندبا وجود اون همه موفقیتی که کسب کرده بودید همه رو رها کردید به خداوند تکیه دادید و اجازه داید هدایتتون کنه شجاعت و جسارت و مهم تر از همه ایمانتون تحسین برانگیز بود فارغ از نتایجی که گرفتید برای من نمونه بارز یک الگوی توحیدی هستید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    به نام الله یکتا

    اگر خدای من قدرتمنده و من رو در زمان مناسب و مکان درست به خواسته هام میرسونه پس چرا من اینقدر عجله دارم؟؟؟؟!!!

    چرا من اینقدر حرص میزنم، چرا من اینقدر به همه باج میدم،چرا من اینقدر میترسم از کمبودها و چرا من اینقدر نگرانم،چرا من اینقدر طمع میکنم و حسادت میورزم؟؟؟!!!!! و چرا اینقدر من من میکنم…

    همه چی توحیده ،اگر باور کنم که به خواسته هام میرسم که دیگه دنبال وام و چک و قرض کردن نمیرم…

    عجله ،یک شبه میخوایم به همه چی برسیم،یه فایل از استاد گوش میدیم فکر میکنیم که دیگه خب، اوکی شدیم بریم پول پارو کنیم و چون اون پول مد نظر نمیرسه دوباره مشرک میشیم و دنبال تبلیغ کردن و … میریم و فکر می‌کنیم اینجوری زودتر به خواسته هامون می‌رسیم و بعد دوباره اتفاق نمیافته و بعد به همه چی شک میکنیم و دوباره این قصه ادامه دارد.‌.

    انگار باید خواسته هامون رو به خدا بگیم طوریکه مطمئن باشیم اتفاق میافته اما چگونگیش و زمانش رو بهش نگیم…بریم و از مسیرش لذت ببریم، از داشته هامون از همون نعمتهای بیکران استفاده کنیم تا جا باز بشه برای خواسته هامون و بهشون نچسبیم…

    من این حرفها رو دارم به خودم میزنم منی که پر از شرکم و هر کلامی هم که اینجا مینویسم از خودشه وگرنه من هیچی نیستم.

    از خدا میخوام به من صبر بده تا در مسیر درست استقامت کنم و درک کنم که باید تکاملم طی بشه نه با طی شدن زمان بلکه با بزرگتر شدن ظرف وجودیم که بستگی به باورهای من داره که چقدر روی خداوند حساب کنم و وابسته نباشم و فقط به او دل ببندم و او را وکیل خودم قرار دهم و آرام باشم و زیپ دهنم رو بکشم…

    قسم به قلم و آنچه می‌نویسد که هر چی مینویسم از آن الله است و من هیچم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: