توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 63

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مفرد گفته:
    مدت عضویت: 2276 روز

    بنام خداوند متوکلین که هر چه دارم از اوست

    غروب 28 خرداد1401 در حالی که تمام وسائل شخصی رو از اتاق کارم برداشتم و در صندوق عقب ماشینم گذاشتم و برای آخرین بار به محل کارم که داشتم برای همیشه ترک میکردم نگاه کردم، ناگهان بغضم گرفت و نتونستم جلوی اشکم بگیرم. آخه بیش از 24 سال در یک اداره کار میکردم و با دوستان قدیمی که مثل خانواده شده بودیم و باید اونجا رو با تمام خاطرات ترک میکردم و به کار جدید با همکارای جدید مدیر جدید که هیچ اطلاعی و شناختی نداشتم میرفتم.

    در اون زمان با فایلهای دانلودی استاد عباسمنش توانسته بودم که خودم رو وادار کنم تا از محل امنی که برای خودم ساخته بودم خارج کنم و تصمیمی در زندگی بگیرم که نقطه عطف زندگیم بشه. در اون زمان هیچ نشونه ای از بهتر شدن اوضاع نبود آخه بااین تصمیم علاوه برکاهش حقوق حداقل 30 درصدی با تنزل پست و جایگاه اداری روبرو شدم.

    در اون لحظه در حالی که ماشین رو استارت زدم صدای درونم بهم یادآور میشد که تو خدایی داری که بارها بهش توکل کردی و نتیجه اش رو دیدی و مطمئن باش اینبار نتایج بسیار عالی رو برات رقم خواهد زد.

    امروز بعد از چند سال واقعا مفهوم توکل و ایمان بخدا رو با تمام پوست و گوشت و استخوانم درک میکنم و باور دارم و اتفاقاتی در این چند سال برام رقم زده که زندگیم هیچ سنخیتی با اون سالها ندارد و در شرایط بسیار آرمانی قرار گرفته ام. و به حدی از آرامش درونی ، سلامتی، شادی و حتی ثروت رسیدم که هزاران بار خداوند را شاکرم. و احساسی دارم بینهایت لذت بخش و در همه زمینه ها رشد عالی در خودم و زندگیم بوجود اومده.

    و این بخش از داستان زندگیم رو با عشق تقدیم میکنم به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    زهرا M گفته:
    مدت عضویت: 510 روز

    به نام خدایی که همدم تمام لحظه هاست

    از وقتی که به یاد دارم با شلوغی که اطرافم بود باز هم احساس تنهایی داشتم،همیشه ازت خواستار همدم بودم ولی غافل از اینکه آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردم.

    سالها طول کشید که بتوانم پیدایت کنم سالهای سخت و طاقت فرسا سالهایی که رنگی جز سیاهی نمیدیدم ولی وقتی اجازه ورود به قلبم را دادم آمدی و دنیایم را رنگی کردی آمدی و شدی همدمی که سالها در پی اش بودم نمیدانم از کوچک بودن من بود یا از نازهای معشوق ولی هر چه بود گویی باید این همه سختی را میکشیدم تا پیدایت کنم‌.

    مگر می‌شود تو باشی و من در پی همدم دیگری باشم چه طور بود که سالها چشم هایم لیاقت دیدن روی زیبایت را نداشت.وقتی تو در گلی زیبا خودت را نشانم میدادی.در صدای پرندگان خودت را به گوشم می‌رساندی،در باران پوستم را نوازش میکردی آری تو هر لحظه بودی و من محروم از دیدنت بودم آنقدر غرق در چیزهای بیهوده بودم که تو نمیدیدم که نمیدیدم همدمی مشتاق دارم تا ازش درخواست کنم و با اشتیاق اجابتم کند.

    نمیدانم چرا اشک امانم نمی‌دهد بعد از گذشت آن سال‌های سخت من تو پیدا کردم امشب قلبم خواست که برایت بنویسد نمیدانم از سر دلتنگی ست یا افسوس سالهایی که غافل بود ولی هر چه بود دارد کم کم وجودت را حس می‌کند.

    او اهلی تو شد تویی که هرگز تنهایش نخواهی گزاشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 839 روز

    خدای بودن های همیشه ام!

    خدای خنده های زیبایم!

    خدای اشک های روانم!

    خدای برگ های درخت انار!

    خدای قلب های روشن!

    خدای نعمت های فراوان!

    خدای پاهای استوار!

    من چه بگویم!؟

    مگر احساسی که به تو دارم و آن موج از نعمات و دلبری ها و وجودت اصلا در زبان می‌گنجد!؟

    مگر کلمات قادرند حق آنهمه بودن و لطف و کرم و بخشش را ادا کنند!؟

    مگر من در برابر تو، چیزی دارم که بخواهم به واسطه اش بگویم من اینم و تو آن!؟

    از تمام تمام این دنیا، از هرچه که هست و نیست، هرچه که چشم و گوش و زبان میفهمد و نمی‌فهمد، تنها تو را میخواهم!

    تو که نباشی، اگر تویی را نداشته باشم که در زمان بی کسی و تنهایی پناه ببرم به آغوش همیشه بازش، کیستم من!؟

    من، پاره ای از تو ام!

    و تو، کریمی و رحیمی و علیم و حکیم و خبیر و بصیر!

    تو همه چیزی!

    از زمانی که تو را یافته ام، گوشم هم جا تو را میشنود و چشمم همه جا تو را میبیند!

    من، تو را در قلب تک تک کسانی یافتم که معنای واقعی عشق را با پوست و گوشت و استخوانشان درک کرده اند!

    تو را در لبخند کسانی دیدم که هرآنچه دارند تویی!

    تو را در واژه به واژه‌ی شعر ها یافتم!

    در نت به نت موسیقی ها!

    رنگ به رنگ نقاشی ها!

    تو، پس زمینه‌ی تمام خوبی های جهانی!

    و من، هر روز اندکی بیش از دیروز در تلاشم خودم را، تو را و وجودت را بشناسم!

    تو، خدای همه‌ی خوبی های جهانی!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    شهلا ابراهیم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2384 روز

    یا احد و یا واحد

    خدایا به من هم بگو تا توحیدی ترین جملات زندگیم را در این کامنت بنویسم ، خدایا کمکم کن تا قشنگ ترین و زیباترین و عاشقانه ترین جملات را بنویسم، من می خوام از یک جلد قرآنی که مهریه من بود و پعد از حدود 22 سال به لطف و یاری خودت در عید نوروز سال 1403 به دستم رسید و من بی نهایت سپاسگزار تو یگانه معبود لاشریکم هستم برای این بزرگترین و باارزش ترین دارایی زندگیم که به من برگرداندی و من به لطف و یاری بی پایان خودت ، این بازگشت را بازگشت خیر و برکت و لطف و رحمت و هدایت و حمایت و فرصت بی نهایت از جانب خودت به نفس به نفس زندگیم می دانم، به تعداد تمام ذرات هستی تراشکر به وسعت همه لطف و کرمت ترا شکر به پهنای رحمتت ترا شکر به بزرگی عظمتت ترا شکر از ازل تا ابد لحظه به لحظه ترا شکر برای این لطف و فضل بی پایان خودت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    بنام خدا

    سلام

    یک سوالی که بارها ذهنمو مشغول کرده و جوابشم نفهمیدم

    اینه که

    اگر احساسات و افکار من خالق هستند

    پس چرا من در تنگنا هم قرار می‌گیرم

    مثلاً مثل شرایط مالی بسیار نا مناسب ….

    اگر باور سازی من خلق می‌کنه

    پس چرا شرایط باب میل من ایجاد نمیشه

    اگر من خالقم

    پس تسلیم بودن چیه ؟؟؟؛!!!

    یا من خالقم یا نیستم دیگه

    اگر نیستم و همه چیز تحت مدیریت رب هست

    پس واژه خالق بودن من چه معنایی پیدا میکنه؟؟؟!!!

    توی قرآن به ابراهیم گفته شده:

    تسلیم باش

    .

    .

    .

    سلیمان درخواست می‌کنه اجابت میشه

    موسی به طریق دیگه

    یعنی در کل رب کارها رو انجام داده براشون

    پس خالق بودن انسان چه معنایی داره این وسط؟!!!!

    جواب این سوال رو سالهاست پیدا نکردم

    اگر من خالقم پس من دارم بوجود میارم دیگه پس منم و این قدرت رو رب بهم داده درسته؛؟؟؟

    پس تسلیم بودن چیه؟؟

    پس در تنگنا قرار گرفتن چیه؟؟؟

    خالق که در تنگنا قرار نمیگیره میگیره؟؟؟؟

    پس موضوع چیه که من درک نکردم؟؟؟؟!!!

    شاید جواب این باشه:

    باورسازی صرفا یک روشه یک آیتم هست که حال خوبی داشته باشیم و این حال خوب تسلیم بودن را ایجاد میکنه

    فقططط همین

    باقیش دست انسان نیست و از حوزه اختیار انسان خارجه

    هیچ جا گفته نشده انسان ربه

    فقط از بندگیش سخن گفته شده

    مثلاً برای سلیمان میاد میگه:

    اون شکرگذار بود و بنده خوبی بود همین

    لطفا و لطفا دوستانی که آگاهی و تجربش رو دارند پاسخ بدن

    این خیلی مهمه درکش خیلییییییی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نرگس میرزایی گفته:
      مدت عضویت: 471 روز

      سلام

      تشبیه این قضیه شبیه اقیانوس و یک ظرف آب میمونه؛

      ما ظرف آب هستیم و همه خواص و قدرت آب رو داریم ولی خوب، کوچیک و کم هستیم زورمون به همه چی نمیرسه؛

      اما خداوند مثل اقیانوس، عظیم و پراز قدرته به همه چی میتونه غلبه کنه.

      در این مثال شاهد این بودین که ما مخلوق خدا هستیم، بخشی از خدا هستیم (از روح خودم در او دمیدم)

      ما توانایی داریم که خلق کنیم اما محدود ولی هنگامی که تسلیم خداوند باشیم و با او ارتباط برقرار کنیم می توانیم از قدرت نامحدودش بهره ببریم؛

      نتیجه: خالق مطلق خداست و او همه چیز رو می آفریند، حتی خود ما را آفریده. توانایی خلق ما مستقل از خداوند نیست، توانایی خلق ما از خداست و اگر فکر کنیم توانایی ما مستقل از توانایی خدا است، این شرک حساب میشه و باطله.

      یعنی خالقیت ما در عرض خالقیت خدا نیست بلکه خالقیت ما در طول خالقیت خداست. قدرت را خداوند به ما میدهد اگر خواست او نباشه ما هم هیچ قدرتی نداریم.

      ما در اثر اطاعت و انجام دستورات الهی به خدا نزدیک میشیم یعنی خداگونه میشیم و به هرنسبتی که به خدا نزدیک میشیم قدرت خلق بیشتری پیدا می کنیم.

      در مورد باورها هم که چرا با وجود باور های خوبم زندگی سختی دارم میشه گفت باور های شما همون زندگیه سخته و افکاری در مورد زندگی خوب و ثروت دارید که هنوز به باور (ایمان قلبی) تبدیل نشدند به تلاش برای ثبت باور های مثبت ادامه بدین به نتیجه می رسید، مطمئنم.

      امیدوارم که تونسته باشم کمک کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    محمد عباسي سنجاني گفته:
    مدت عضویت: 2132 روز

    سلام به استاد عزیز و نازنین و تمامی بچه های باعشق

    کسی که این فایل را شنیده باشه و ارتباط باهاش برقرار کرده باشه مطمینا با اشکهای شوق و ذوق همراه بوده چون وقتی به حرفهای استادگوش میدی تازه متوجه اون حس درونی میشی که از زبان استاد شنیده میشه و میفهمی که یکی واقعا همیشه هواتو داشته ولی تو متوجه اش نبودی یکی که همه کارها را برات جور می‌کنه و بیشتر اوقات اعتبارش را به خودت میدی ولی بازم ته دلت یه چیز دیگه میگه

    استادعزیز نمی‌دونم چطوری از شما و مریم خانم تشکر کنم که از اون سر دنیا این شرایط را مهیا کردید تا ما را پیامبر گونه هدایت کنید

    واقعا دمتون گرم و دست مریزاد

    گوش کردن این فایل برای من مصادف شده با دیدن فیلم یوسف پیامبر چقدر با دقت بعضی از سکانسها را گوش میدم و گریه میکنم واقعا این فیلم عالی ساخته شده البته از زمانیکه این فایل را گوش دادم یکسری چیزها در این فیلم میبینم که واقعا دکرگونم کرده

    مجددا از شما و مریم خانم تشکر میکنم و امیدوارم همیشه پابرجا و با عشق در این مسیر الهی قدم هاتون مستدام باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 659 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    به نام رب العالمین

    معبود من

    معشوق من

    چگونه شکر نعماتت را به جا بیاورم؟!!!!

    بی شک که در این امر ناتوانم

    بی شک در تمام امورم ناتوانم

    اگر توانی هست از توست

    اگر قدرتی هست از توست

    اگر دستاوردی هست از توست

    اگر امیدی در زندگی‌ام هست بذرش را تو کاشتی

    اگر لبخندی بر لبانم می آید تو را دیدم

    اگر تو اجازه ندهی تو را ببینم و پرده بر چشمانم و گوش‌هایم قرار دهی چگونه میتوانم زندگی را زندگی کنم؟!

    اگر تو هر روز فرصت زندگی کردن را به من ندهی یا جسمم زنده نخواهد ماند یا روحم…

    اگر تو خون را در رگ‌هایم جاری نسازی چه کسی این قدرت را دارد که آن را برایم انجام دهد؟؟؟

    اگر ضربان قلبم را کوک نکنی،تنظیمش نکنی، از چه کسی بخواهم این کار را برایم انجام دهد؟؟؟

    اگر در نفس‌هایم حضور نداشته باشی آیا باز هم میتوانم نفس بکشم؟!!!!

    اگر مرا متوجه نشانه‌ها و هدایت‌هایت نکنی آیا قادر خواهم بود که در مسیر درست، مسیر انعمت علیهم گام بردارم؟!!!!

    اگر در مسیر توحید حمایتم نکنی توان حل کدام مسئله‌ام را دارم؟!!!!

    اگر روزیم را نرسانی کجا به دنبال آن بگردم؟! از چه کسی آن را طلب کنم؟! همان روزی که علی (ع) می فرماید: نوعی روزی هست که خودش به دنبال تو می آید!

    معبود من اعتراف میکنم بنده‌ی ناسپاس تو هستم…هیچگاه به این سوالات فکر نکردم!!! هیچگاه ندانستم که هر آنچه دارم و ندارم، هر آنچه هست و نیست در دست قدرت توست پس آرام بگیرم و انقدر دست و پا نزنم!!!

    حال تو خود دعوتم کردی

    تو خود این سوالات را مطرح کردی

    تو خود عاشق بنده‌ات هستی با تمام غفلت‌ها و شرک‌ها و ترس‌هایش

    به راستی که مجنون هم به گرد‌ِ پایت نمی رسد!!!

    مجنون کیلویی چند است؟؟؟

    تو خدایی

    تو خالقی

    تو فرمانروایی

    با این همه دبدبه و کب‌کبه عاشق منی!

    وقتی میپرسم آخر چرا عاشقم هستی؟! میگویی چرا عاشقت نباشم؟! و اینجاست که پاسخی ندارم وقتی میبینم از مادرم بیشتر مرا پاره‌ی تنت میدانی

    مرسی واقعن مرسی که هر لحظه با من حرف میزنی و تمام لحظاتم را با نور قدسی‌ات مقدس میکنی

    مرسی که همیشه به یادمی حتی اگه نخوامت…

    شرمنده‌ام که بار‌ها با قلبم تماس گرفتی و من رد تماس زدم،

    بار‌ها پیام دادی و نخوانده آنها را به سطل زباله انداختم و هیچوقت سراغشان نرفتم،

    بار‌ها در قلبم را زدی و من پنبه در گوش‌هایم قرار داده بودم و کر و کور و لال بودم….ولی تو آنقدر با مرامی، آنقدر با معرفتی که بی‌معرفتی‌هایم را ندید گرفتی!!!

    میدانستی روزی از دوری‌ات قلبم به درد می آید، چشم‌هایم بارانی می‌شود، از آدم ها فراری میشوم، تنهایی را برمی‌گزینم و تُهی میشوم….

    تهی شدنم مقدمه‌ی آشتی من با تو می‌شود….پیام هایت را می‌بینم و اندک اندک پاسخ می‌دهم، کم لطفی میکنم اما بهتر از قبل بهت محل می‌گذارم!!! گوشه‌ای از در خانه‌ات که آن را با بدترین شمایل از تو پُر کرده‌ام باز میکنم، تو از لای در داخل میایی خانه‌ات یعنی قلبم را نگاهی میندازی که من امیدی به بازسازی آن ندارم…لبخند میزنی و شروع میکنی به خانه تکانی!!!

    آرام آرام هدایتم میکنی به سمت انتخاب‌های جدیدم… یادم میدهی تا کینه‌ها را با نوری از تو به نام بخشش و توحید بشویم،

    غم و ترس را با بخشی از نور وجودت به نام (زندگی در لحظه) بشویم،

    مار و موش‌هایی به نام حسادت را با سمی به نام فراوانی از بین ببرم!!!

    تمام چیزی هایی که یادم میدهی شاید متفاوت به نظر بیایند اما همه و همه زیر مجموعه‌ی توحیدند!

    آرام آرام میشوری و میبری!! به خودت در زندگیم شکل دیگری میدهی!

    آخَر خودت به من آموختی تمام بالا پایینی‌های زندگی‌ام،

    تمام تلخی و شیرینی‌های زندگیم،

    تمام سختی و آسانی‌ها،

    تمام تضاد‌ها،

    تمام آنچه را که من با عقل کوچکم که تا نوک دماغم را بیشتر نمی‌بیند!!! برچسب بد بودن یا خوب بودن زدم…..غافل از اینکه تو در تمام اینها حضور داشتی و من به خواست تو قدرت انتخاب دارم،، برای همین قبلن از انرژی تو، از نور تو، آنطور زندگی برای خودم ساختم و الان اینطور زندگی ساختم

    البته پشیمان نیستم…. تجربه‌ی آن جهنم خودساخته باعث شده که الان بهشت‌ خودساخته را بهتر درک کنم

    تاریکی باعث شد روشنایی را تشخیص بدهم

    اگر صد بار دیگر به دنیا بیایم این زندگی را انتخاب میکنم و همین راه را می‌روم

    سال‌ها دل طلبِ جامِ جَم از ما می‌کرد

    وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

    گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    نفیسه حسینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    سلام سلام به دوستان عزیزم

    به استاد عزیزم

    به مریم جانم

    و من بعد از گوش دادن این فایل در هر روز و دیدن جهان از نگاه خداوند اومدم بگم رشد من بعد از گوش دادن زیاد به این فایل ، گوش دادن 9 فایل قبلی توحید عملی ، نوشتن ، نت برداشتن ، آنالیز کردن رفتار خودم و باورهای شرک آلودم و تازه به دیوار بتنی ذهنم به تاریکی های ذهنم رسیدم و دیدم بلههه ، ی بخش از ذهنم پر هست از باورهای شرک آلود و برام جالب بود ک منی ک انقدر تغییر کردم سعی کردم نگاه خدا رو همه روی خودم حس کنم و الهی و در اون راه حرکت کنم این حجم از باور شرک آلود در دور دست های ذهنم هست ، چندتایی از خواسته های بزرگم در ذهنم و تصویر سازی اون در ظاهر خدایی و در باطن عین شرک بود و اصلا نمی‌دونستم

    بعد از گوش دادن چندین و‌ چند بار به آگاهی های این فایل بی نظیر و طبق روال فک کردن و تصویر سازی اش دیدم ای وای من چقدر شرک تو این موارد در ذهنم ریشه داره با اینکه ظاهرش توحیدیه و شروع کردم ب تغییر باور ، محکم تر شدن در توحید و تلاش و تلاش برای توحیدی تر شدنم و این فایل همزمانی داشت برای من با دوره احساس لیاقت و آگاهی های ناب اون و همزمانی سوم کار کردن روی دوره روانشناسی ثروت 1 و دیگه درک و نگاه متفاوتی بمن داد از این این آگاهی های الهی ، رشد دیگه ای داد و ی تغییر قشنگ در مدار من برام مشهود بود ، بزرگتر شدن ظرفم کاملا هویدا شد و کلا شرایط اطراف حتی ب اندازه خیلی کم هم نشان از این تغییرات بود برام

    در زمینه ثروت اتفاقات ثروت سازی در حد خودم رخ داد ک اصلا فکرش را نمی‌کردم ، در زمینه احساس لیاقت و ارزشمندی خودم و خلق خواسته ها در حد خودم ک جهان اتفاقات عالی و ارزشمند و در مدار با آدمهایی که ارزش من رو می‌دیدن هدایت میشدم و نگاه توحیدی ک نقطه عطف و قوت این آگاهی در درون من بود حاصلش آرامش ، لذت و نزدیکی بیشتر به الله بود برام و به معنای واقعی هر آنچه خواستم خدا گفت چشم و هدایت شدم به سمتش و این حس بسیار بسیار ناب هست.

    کل آگاهی های الهی دوره ها ک گفتم در همزمانی با هم یک تغییر و رشد اساسی در درون من ، یک انقلاب اساسی در من داشت و بارها و بارها اومدم بنویسم که این آگاهی های الهی داره چ غوغایی در درون من می‌کنه که زبانم از گفتنش قاصره

    و فقط میتونم شکر کنم بابت هدایت الهی به این آگاهی ها

    شکر کنم از استاد که این آگاهی ها رو به اشتراک گذاشتن با ما

    و هر روز یک قدم به سمت راه توحیدی به امید الله مهربان پیش برم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    فردین ایران نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام استاد،

    ممنون از وجودت،

    چند وقت هست که فعالیت شما روی سایت کمتر شده ولی بازم من میام سر میزنم به سایت و فایل های دانلودی قبلی رو دوباره تماشا میکنم. حالا دلیل فعالیت کمتر رو کار ندارم هر چیزی که هست خیر هست و شما بهترین چیز نصیبتون میشه به امید خدا.

    چیزی که ذهن من رو درگیر کرده بود این بود وقتی محتوای جدید نمیبینم روی سایت یکم انگار سرعت من هم کمتر و بازدهی من هم کمتر میشود نسبت به آموزه های شما.

    این میزان کمتر فعالیت شما به من نشون داد که از قوانینی که یاد گرفتم باید به خوبی استفاده کنم و خودم رو هی وابسته نکنم الان استاد یک فایل بگذاره انرژی بیشتری بگیرم. قشنگه ولی باید من هم بتونم به تنهایی با خودم رشد کنم و تمرکز کنم و وابسته نباشم.

    یعنی بتونم خودم رو رشد بدم و خودم به خودم یادآوری کنم نه فقط از طریق شما به من یادآوری بشه.

    مثلا با خودم همیشه میگفتم خود استاد کسی رو مثل خودش نداره وقتی ذهنش رو بخواد کنترل کنه به چه کسی گوش میده؟

    بعد در این مدت سعی کردم خودم ذهنم رو بهتر کنترل بکنم و همان آموزه های شما رو به نحو احسن انجام بدم تا اونجایی که میتوانم ذهنم را کنترل کنم.

    استاد در هر کار شما خیری هست و در هر کاری که در این جهان هست هم خیری هست.

    امیدوارم منظور حرفم را درست رسونده باشم.

    ممنون بابت تمام دوستان و آموزش های شما استاد

    با احترام

    فردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش واستاد شایسته

    اونقد این فایلو دوسش دارم که نمیدونم از کجاش بنویسم

    هر روز این فایل رو گوش بدم کلی باهاش حالم خوب میشه

    احساس میکنم به خدانزدیکتر میشم

    بینهایت ازشما سپاسگذارم استاد عزیزم

    تمام فایلهای شما بینظرین،اما فایلهای توحیدی برای من یه چیز دیگه ان،اگه هزاربارم گوش بدم بازم انگار باراولمه که میشنوم

    خدارو شکرمیکنم که با سایت شما آشنا شدم

    وواقعا زندگیم بینهایتت تعقیر کرد وبهتر شد

    خدایا شکرت برای نعمتهای زیادی که توزندگیم هست

    خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: