اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از خدا خواستم هدایتم کنه به فایلی که بفهمم چطور باید پیش برم در کارو زندگیم و نتیجش شد این صحبت های بی نظیر و الان باید بگم خدایا هرآنچه که دارم از آن توست و از تو بمن رسیده است حتی این فایل و شنیدن این حرفا
ما هربار این صحبت ها را میشنویم اما فراموش میکنیم که کی هستیم و برای چی اومدیم به این دنیا،ما اومدیم که خلق کنیم و لذت ببریم نه با سختی و تقلا اتفاقا برعکس به راحتی و بالذت و شادی کردن در مسیر.
خدایا تسلیم توام هدایتم کن به آزادی مالی و مکانی و زمانی و آرامش
امشب منو هدایت کردی به این فایل توحیدی که قبلاً بارها و بارها گوش کرده بودم اما انگار به درک بیشتری رسیده بودم و با تمام وجود آن را بهتر فهمیدم و در تار پود وجودم آن را حس کردم
خدایا شکرت
به قول استاد حتما مدارم بالاتر رفته که بهتر فهمیدم.
خدایا چگونه شکر تو رو به جا بیارم که هنوز دقیقا نمیدونم چه نعمت های رو بهم دادی .
تو هر لحظه حمایتم کن
تو هدایتم کن به مسیر درست
من که جز تو کسی ندارم و نمخواهم داشته باشم
تو افراد و شرایط و موقعیت ها رو برام فراهم کن ،
تو هر چی که احتیاج دارم رو برام تهیه کن.
تو بگو من چی کار کنم و راه درست کدومه
من به هر خیری از جانب تو محتاجم.
خدایا شکرت که هستی و خیال من خیلی راحته
و
این روزا لا خوف علیهم ولا یحزنون شدم
تو بهترین کارها رو برام انجام میدی و من با خیال راحت روی دوش تو نشسته ام و از زندگیم لذت می برم و تو منو به جاهای قشنگ می بری
خدایا شکرت که در آرامش کامل هستم.
خدایا سپاس گذارم.
خدایا من به تو اجازه دریافت الهامات رو میدم
منو ببر به سمت زیبایی ها ،
خدایا قدرت تو ماورای تصور ما هستش،
همه نعمت و خیری که به میرسه از طرف تو هست
و
هر شری به ما میرسه از طرف ناآگاهی خودمون هست .
پس ما رو هدایت کن به سمت دریافت نعمت و سلامتی و ثروت و خوشبختی ،
خدایا شکرت برای این هدایتی که از سمت شما استاد عزیزم شدم.
خداوند شما رو حفظ و محافظت کنه که به ما یادآوری می کنی و مسیر درست رو به ما نشون میدید.
از مریم جان عزیزم هم سپاس گزاری می کنم که دستی محکم از سوی خداوند هست برای راهنمایی من در مسیر توحید.
الهی همیشه خوش باشی عزیزم
راستی من دیشب خواب شما رو دیدم که در کنارم بودید و داشتیم با هم صحبت می کردیم
به خدا که وقتی این فایل رو گوش کردم اصلا مات و مبهوت شدم و خیلی به دلم نشست. واقعا که همینه. اصل رو باید فهمید و به آن چسبید. ماهروقت هرکاری رو که به خدا بسپاریم و دربرابر متواضع باشیم و مطمئن و توکل بااعتمادواقعی و قلبی حتما حل شده و پایانش خوب و عالی شده و اگر هنوز شیرین وخوب نشده چون هنوز به پایانش نرسیده.
راستی استاد و بچه های سایت من دیشب فیلم hacksaw ride2016 را دیدم و چقدر موارد توحید عملی وایمان واقعی وحرف های استاد رو دراین فیلم دیدم.
استاد عزیز وبچه های سایت پیشنهادمیکنم وقت داشتیدحتما ببینید فیلم فوق العاده ای است که براساس داستانی واقعی واتفاق افتاده وکلی هم جایزه گرفت. واقعیت هست وآن شخص همین چندسال پیش فوت شد. عباسمنشی است وخیلی قشنگ وبامحتواست. خیلی صحنه هارو واقعی بازی وطراحی کردن.
من کلی مطلب عباسمنشی ازاین فیلم یاد گرفتم مثلا
1.ایمان به حرف نیست به عمل و باور قلب است.
2.توحید عملی و کمک فقط از خود خدا.
3.عشق واقعی
4.جریان هدایت الهی درصورت درخواست خودفرد.
5.کمکهای غیب وامداد و توان الهی درصورت خواستن فقط ازخود خدا.
6.نترسیدن ارحرف مردم ومهم نبودن دیدگاه مردم در هدف و ایمانت.
7.کنترل ذهن و پاداش های آن. و….
البته من وقتی فیلم رو می دیدم همش یاد حرفهای استاد عزیز می افتادم. به خدا اصل توحیده ولی توحید عملی.
سلام به استادعزیزم سلام به استادی که خداوند رو با او شناختم خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به دوستان گلم امیدوارم حالتون عالی باشه
دومین کامنت من (از دقیقه 30 تا 54)
وااای خدای من چندروزه دارم به این فایل نگاه میکنم این فایل خارقالعاده هست خدایا شکرت
کاملا فایل های شما به ساده ترین شیوه ممکن آماده میشن اما اما اونقدر مفید هستن که نمیتونم در کلمه ای وصفش کنم .از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نمیکنین وبه راحت ترین و ساده ترین و لذت بخش ترین شکل ممکن صحبت میکنید و به صورت خیلی واضح ما متوجه صحبت هاتون میشیم . فایل های توحیدی که هر کلمشو خداوند بهتون میگه خدایاشکرت خدایاشکرت
چه قدر زیبا اعتبار تمام کارهاتون رو به خدواند میدید خدایاشکرت
نکات این فایل:
*تو هیچکاری نمیکنی خداوند داره کارهارو برات انجام میده
*آدمایی که دوروبرت هستن تو کاری براشون نکردی،همه ی این کارارو خدا برات انجام داده
استاد درباره ی الهامات گفتن . الهاماتی که بعضی وقتا اصلا با عقل جور درنمیاد ولی وقتی توکل میکنی و انجامش میدی درهایی از رحمت و نعمت خدواند برات باز میشه که اصلا باورت نمیشه . مثال هایی که استاد زدن بسیار برایم جالب بود و تحسین میکنم استاد رو به خاطر اینکه تا این حد دربرابر خدواند متواضع هستن و توحیدی گام برمیدارند که اینقدر به وضوح الهامات رو دریافت میکنن . در بازی پینگ پنگ که بهشون الهام میشه کجا توپو بزنن چه جوری دفاع کنن، در بازی کامپیوتری همین طور و زمانی که میخوان خرید کنن و…… خدایاشکرت
*تمام سیستم و کهکشانی که داره کارمیکنه،خدا داره کارارو انجام میده
شیطان همیشه هست که انسان فراموش کند هدایت خدواند را
یه جاهایی خدا بهمون پَس کَله ای میزنه که خیلی هم واجبه این کار تا ما متوجه بشیم داریم راه نادرست رو میریم، از راه توحیدی نمیریم ، داریم به نجواهای شیطان گوش میدیم درواقع وقتی درمسیر درست باشیم خدواند برایمان کارهارو انجام میده
استاد مثالی جالبی زدن که آدما بعضی وقتا فکرمیکنن خودت آگاهانه برای خودت اتفاقات به ظاهر بد رقم میزنی و بعد داستان کوکاکولا رو گفتن ولی وقتی بیای فوکوس کنی روی این مسئله میبینی که اولا خدا تمام کارهارو داره برات انجام میده دوما اون اتفاق به ظاهر ناخوشایند باید میوفتاده چون حتما خیرتی توش هست حتما باید یه چیزی رو تجربه میکردی سوما اینو باید بدونیم وبارها باخودمون تکرارش کنیم که هر خیری به ما میرسه از طرف خداست و هرشری به مامیرسه از طرف خودمونه همون باورهای مخربی که همراه ماست
خدایا من ضعیفم من ناتوانم تو برای من تصمیم بگیر تو کمکم کن
*وقتی که متواضع نباشی دربرابرخدواند حتی اگه کارهارو خوب پیش ببری نتیجش بدمیشه
اینم بدونیم که خاصیت ذهن اینکه هر موفقیتی کسب کنیم میگه من انجامش دادم
پس خیلی مهمه که هرروز به خودمون یادآوری کنیم که ما هیچی نیستیم و همه ی کاراهای مارو خدا داره برامون انجام میده . هی مَنم مَنم نکنیم مغرور نشیم
این فایلو صدبار باید گوشش بدیم باور کنیم بار صدویکم میبینیم یه چیزایی متوجه شدیم که قبلا توی فایل متوجش نبودیم
*هرچه قدر متواضع تر باشیم و خشوع داشته باشیم خدواند کارهارو راحت تر ودر مقیاس بزرگ تر انجام میده همهی ایده هارو به مامیگه در زمان مناسبش در زمانی که ظرف ما آمادگیشو داشته باشه زمانی که از ته قلب بگیم
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
چه قدر این آیه زیباست فقط و فقط باید به خدا تکیه کنی فقط و فقط باید ازاون کمک بخوای نه عوامل بیرونی . اگه قدرت رو به عوامل بیرونی بدیم این یعنی شرک . بارها و بارها این اتفاق برام افتاده . پیش خودم گفتم اگه فلانی نباشه من چیکارکنم؟اگه فلانی ناراحت بشه برای من این کارو انجام نمیده. خلاصه به هزار طریق مختلف شرک ورزیدم اما خیلی زود از جهان پس کله ای خوردم و متوجه شدم روی هیچکسی جز خدا نباید حساب کنم خدایا شکرت
*همه ی خیری که به مامیرسه از طرف خداونده و همه ی شری که به ما میرسه از طرف خودمونه چونکه خداوند منبع خیره و فقط خیر میرسونه به ما . ما یا مقاومت نمیکنیم و دریافتش میکنیم و یا برعکسش عمل میکنیم
* دوتا منبع وجود ندارد ما فقط یک منبع داریم و آن منبع خیر است . مثلا منبع ثروت و فقر وجود ندارد ما فقط یک منبع ثروت داریم یا به سمتش حرکت میکنیم و دریافتش میکنیم و یا ازش دور میشیم و دریافتش نمیکنیم
استاد دوباره درباره الهامات صحبت کردن
الهاماتی که از قلب دریافت میکنیم
من یه مدته از این جور الهامات توی زندگیم زیاد میبینم مثلا به یکی فکرمیکنم و اون بلافاصله زنگ میزنه یا مثلا حسم بهم میگه الان برو بیرون تنهایی فلان جا قدم بزن.
چندوقت پیش حسم بهم گفت تنهایی برو پیاده رو سلامت(یه مسیر پیاده روی فوقالعاده زیباست در شهر شیراز که من عاشقشم)
خب راستش ذهنم خیلی مقاومت کرد که میخوای بری کجا؟کلی کارداری و خلاصه نجواها زیاد بودن ولی من گفتم چشم میرم . کلی کارداشتم و کلی کار پیش اومد اما خودمو متعهد کردم که باید برم . این جمله رو خیلی دوست دارم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد. من شجاعتمو نشون دادم و تمام کارام به طرز عجیبی انجام شد مثلا بسته پستی داشتم و معمولا بسته های پستیم بین ساعت 3 تا 4 میرسید همون تایمی که باید میرفتم اما این بار بستم نزدیک ساعت 1:30 رسیدو کلی اتفاق دیگه ای که افتاد
خلاصه که رفتم و کلی هم لذت بردم و خیریتش رو همون موقع فهمیدم . یکی از خیریت هاش این بود که من وقتی رسیدم پیاده رو دنبال فایلی بودم که گوشش بدم و اومدم توی سایت و همین طور بین فایلا گشتم و گشتم تا به یه فایلی رسیدم حسم گفت همین فایلو دانلود کن و دقیقا همون چیزی بود که من بهش احتیاج داشتم و مطمئنم که اگه توخونه بودم به اون فایل حالا حالا ها گوش نمیکردم و یادمه سه بار اونو گوش کردم تا اومدم خونه.
فقط باید تا الهام رو دریافت میکنیم بگیم چشم و بقیشو بسپاریم به خدا
*اگر نعمتی توی زندگیمون میاد به خاطر اون منبع هست اگه نمیاد به خاطر مقاومت ماست و ما با باورهای نامناسب جلوی دریافت هارو میگیریم
*این یه خطر همیشگیه که ممکنه از مسیر مارو دورکنه که فکر کنیم خودمون داریم کارهارو انجام میدیم یا دیگران دارن انجام میدن
*هیچوقت نگران نظر بقیه نباشیم
*وقتی آدم خداوند رو به عنوان تنها منبع خیروخوشی میبینه و میدونه همه ی کارهارو خدا داره براش انجام میده دیگه نگران غیر خدا نیست
خدایاشکرت خدایاشکرت
سوالات استادعزیزم
*کجا خدا کارهارو انجام داده وشما انجام ندادید؟
هر جا خوبی و خیری بوده هرجا موفقیت و سربلندی بوده خدا برام انجام داده ولی هرجا نگرانی ترسی اتفاق بدی بوده خودم با باورهام برای خودم انجامش دادم
*کجاهادر هارو براتون باز کرد؟
هرموقع مَنم مَنم نکردم و با توکل به خدا و با شجاعت قدم برداشتم
*کجاها دل آدمارو برای شما نرم کرده؟یادمه چندوقت پیش یه موضوعی پیش اومد و مامانم مخالفت میکرد با تصمیم من اما یه روز دیدم نظرش به کلی برگشت جوری که الان که بهش فکرمیکنم باخودم میگم چطوری شد اصلا؟؟؟؟؟خدایاشکرت
*کجاها به مورسیده اما پاره نشده؟خیلی جاها و اونجاست که قدر لحظات خوبو بیشتر میدونی و اونجاست که مطمئنی یه نوری پشت این تاریکی هاست که اگه مقاومت نداشته باشی خیلی زود اون نور خیر و برکت زندگیتو فرا میگیره
و در آخر میخوام کامنتمو تموم کن با آیه ی 17 سوره ی انفال
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
پس چون به آن پدر و مادر فرزندی صالح (و تندرست) عطا کرد مشرک شدند و برای خدا در آنچه به آنها عطا کرد شریک قرار دادند (یعنی فرزندان خود را به نام بتها نامیدند مثل عبد اللات و عبد العزی)، و خدای تعالی برتر است از آنچه شریک او سازند.
سلام سلام سلام به استاد عباس منش عزیزم… سلام به عزیز دلش مریم جانم…. سلام به رفقای هم سفر…
سلام به منبع نور و هدایت… به رفیق همیشگی من… رب العالمین…
امروز این پیام قرآنی نشانه ام بود… این دومین باری بود که این ایه برام تکرار میشد … بهش گفتم خدایا نفهمیدم منظورت چیه… خدا از در و دیوار بهم نشونه داد منظورش رو
این فایل که دیگه حجت رو بر من تموم کرد…
خدایی که دل کارفرماهای همسرم رو نرم کرد تا با سازش و بدون شکایت ما به حقمون برسیم… خدایی که دل وکیل رو نرم کرد که خودش بیاد دم در خونه و مدارک رو از من بگیره… وکیلی که هنوز هیچ مبلغی رو از من نگرفته … خدایی که دل یه بنده خدایی رو نرم می کنه که یه دست لباس ورزشی و کوله پشتی برای پسرم بیاره و خودش بیاد دنبالش ببره بازی فوتبال … خدایی که دل دکتری بسیار شریف رو نرم می کنه که با هزینه بسیار کم بیاد خونمون و کارهای پانسمان همسرم رو انجام بده و کارهای اداری استعلاجی و فاکتورها و پرونده پزشکی رو انجام بده… چرا که من به خدا درخواست داده بودم: دوست دارم تایم اضافی داشته باشم روی قران و خودم کار کنم… خدایی که دل اطرافیان رو برام نرم می کنه تا رایگان منو ببرن بیمارستان و بیارن… خدایی که دل نگهبانای بیمارستان رو نرم می کنه که من راحت برم عیادت همسرم… خدایی که ایده ای بهم الهام می کنه که دیگه بدون منت کشیدن برم عیادت همسرم… خدایی که وقتی فرد غیر هم فرکانس در اتاق همسرم بود، اجازه نمیداد من برم تو چون حالم بد میشد… خدایی که باعث میشد اگه نگهبان راه نمی اومد باهام، چرتش بگیره و من برم تو… خدایی که اگه بازم همون نگهبان بود، زمانی منو می برد تو که نگهبان چند لحظه غایب بود و وقتی من رد میشدم می اومد و بقیه دیگه نمی تونستن بیان تو… که حتی اطرافیام بهم گفتن: تو چقدر خوش شانسی… خدایی که همه جوره هوامو داره… وقتی دنبال وکیل بودم… یه وکیل خوب بهم معرفی شد اما ذهنم مقاومت داشت… و از طریق یک فیلم و تکرار اسم اون وکیل بهم واضح گفت تسلیم جریان هدایت باشم… خدایی که دل مادر همسرم رو نرم می کنه که برای ترخیص از بیمارستانش گوسفند بگیره و قربونی کنه…
و ذهن من نمی تونست این همه راحتی رو بپذیره… جزئیاتش رو در پاسخ به کامنت سعیده شهریای عزیز در فایل «چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد» نوشتم.
اره خدای مهربونم… همه این کارا رو تو انجام دادی… هر نعمتی که تو زندگیم دارم از فضل توعه و تو بهم دادی… خدایا کمکم کن همیشه این یادم بمونه…
پروردگارا، مرا به شکر نعمتی که بر من و پدر و مادرم ارزانی کردی مراقب و موفق بدار تا عمل شایستهای که تو از آن خشنود باشی انجام دهم، و در میان فرزندانم شایستگیام ده(الگو بشم براشون)…که به راستی به درگاه تو بازگشتهام و به راستی از تسلیم شدگانم.
من می خوام یکی از اتفاقاتی که برای من افتاد وبه صورت واضح وشفاف وکلیر خداوند بامن حرف زد وبهم گفت اگر فقط به من توکل کنی وهمه چیز همه چیییز رو به من بسپاری من کاری میکنم که تو متحیر مات ومبهوت بمانی
همسر من در شهرستان مشغول کار ساخت وساز بود تا اینکه شرایط جوری رقم خورد که ورشکست شد(البته این قضیه خودش کلی درس وتجربه برای اون داشت که هر خیری که به تو می رسد از جانب خداست وهر شروبدی از جانب خودت هست که وارد آن مسئله نمی شم)وضعیت مالی ما رسید به هزار زیر صفر با کلی بدهی که هر چه بدهی پرداخت میکردیم تمام نمی شد کار به زندان رفتن هم کشید( که چطور دستان خدا به کمک ما اومد واز اون وضعیت اسفناک نجات پیدا کردیم باز وارد اون مسئله نمی شم )حالا من از هزار زیر صفر رسیدم به صفر نه خونه ای دارم ونه سرمایه ای همسرم قبل از کار ساخت وساز در بازار بزرگ تهران کار میکرد وبین بازاری ها اعتبار داشت دستان خداوند راه رو برای ما هموار کردند واوضاع ما کمی بهتر شد ما همچنان امیدوار بودیم که اوضاع بهتر هم خواهد شد اما من از لحاظ روحی خیلی داغون بودم هر کاری میکردم که حالم بهتر بشه در همین زمان با استاد عباسمنش آشنا شدم (من در یک کانال انگیزشی در تلگرام عضو بودم که ایشون یک فایلی از استاد در آن کانال گذاشته بودند)من با فایل های رایگان ایشون شروع کردم کم کم اوضاع روحی من بهتر شد واون خدایی رو که استاد در موردش صحبت می کرد رو در وجودم پیدا کردم وباور کردم که اون نیرو اون انرژی می تونه به من هم کمک کنه من از خدایی که پیدا کرده بودم برای همسرم می گفتم که چطور می تونه به ما کمک کنه ولی ایشون حرف های من رو به تمسخر می گرفت تصمیم گرفتم دیگه در این مورد حرف نزنم هندزفری رو توی گوشم میگذاشتم وتمام وقت من با این فایل ها سپری می شد اون خدای درون داشت کار خودش رو می کرد آرام آرام ومن داشتم تکاملم رو طی میکردم اولین چیزی که در این جریان بدست آوردم رابطه خراب من وهمسرم هر روز بهتر وبهتر شد ومن این تغییر رو میدیدم وهرروز سپاسگذار خداوند بودم وبیشتر به نکات مثبت توجه می کردم اوضاع مالی ما بهتر شد ما تونستیم ماشین بخریم خدایا شکرت هر روز وضعیت بهتر میشد می خواستیم استارت خرید یه خونه کوچیک رو بزنیم ولی پولمون کم بود(خداوند ما رو تنها نگذاشت شرایطی رو برای ما فراهم کرد تا تونستیم یه خونه صدمتری در یک برج نوساز بخریم )(ویو ومنظره خونه خیلی برام مهم بود هر روز میرفتم توی اون منطقه ای که می خواستم خونه بخرم خونه هایی که پارک وفضای سبز جلوشون بود رو نگاه می کردم و می گفتم دوست دارم یه همچین جایی باشه می گفتم دوست دارم نماش این شکلی باشه یک برجی رو داشتند می ساختند توی اون منطقه که نوساز بود وجلوی اون یک پارک بزرگ بود پول من در حد خرید اونجا نبود ولی بی اراده بدون اینکه فکر کنم من پول دارم یا نه که بخرم هر روز می رفتم خیابونهای اطراف اونجارو نگاه می کردم ببینم به چه خیابونهایی راه داره واقعانمی دونم چرا این کار رو می کردم ولی این کار هر روز من بود می رفتم واز پایین به اون بالا نگاه می کردم وطبقه خونه رو برای خودم مشخص می کردم به خداوندی خدا نمی دونم چرا این کار رو می کردم نه اینکه می خواستم تمرین تجسم کنم انگار یه چیزی توی وجودم فریاد می زد که من اینجا رو می خوام ویه حسی بهم می گفت مال توهست (نمیدونم چطور توضیحش بدم)وباز هم خداوند من رو تنها نگذاشت وبا یک سری همزمانی ها من رو صاحب اون خونه کرد خونه بدون تجهیزات بود وحالا ما باید اون رو تجهیز می کردیم ولی ما به زور تونسته بودیم خونه رو بخریم چقدر دلم اون رنگ کابینت ها رو می خواست اون خونه رو به خاطر اشپزخونه ی بزرگش انتخاب کرده بودم حالا دلم می خواست که کامل باشه در خواست هام از خدا شروع شد این رو داشته باشه اینجوری باشه ومدام میگشتم توی پینترست دنبال اون طرح ومدل هایی که می خواستم (دوستان پول نداشتیم ولی انگار من به این چیزا کاری نداشتم اون حسه من رو امیدوار نگه داشته بود با خودم می گفتم من چه میدونم چطوری یه جوری میشه دیگه همانطوری که بقیه چیزها شد وخداوند خودش کارها رو برام روبراه کرد ومن کابینتی که دوست داشتم رو نصب کردم دلم می خواست فر و ماکرو ویو هم داشته باشه اما فقط تونستیم فر رو بخریم ونصب کنیم وجای ماکرو ویو خالی موند خیلی چیزهای دیگه مونده بود که بخریم ولی پولش نبود در ضمن ما یک کولر گازی برند خوب از چابهار هم خریده بودیم وروی باربند ماشین بسته بودیم وبیست ساعت تمام رانندگی کرده بودیم که ارزانتر برای ما تمام بشه ((تا اینجا رو داشته باشید))توی ساختمون یک سرکارگر افغانی وپسرش بودند کلید رو دادیم به پسرشون که خونه رو تمیز کنه فردا صبح با زنگ تلفن امید از خواب بیدار شدیم که دزد به خونتون زده وقتی رسیدیم توی خونه دیدیدم که آقای دزد زحمت کشیدن پکیج رادیاتور کولر گازی و فر رو برده بود ما هنوز کلی وسیله باید می خریدیم (اشکی که بند نمی یاد)من وهمسرم هاج وواج به هم نگاه می کردیم حالا چکار کنیم ؟؟ما قرار بود چند روز دیگه به اون خونه بیاییم حالا نه پکیج داشت نه رادیاتور بنده ی خدا پسری که قرار بود خونه رو تمیز کنه خودش و پدرش شرمسار اونجا ایستاده بودند پدره می گفت کار پسرم نیست همه همسایه خبر دار شدند وگفتند به 110زنگ بزنید یه حسی به من می گفت که کار این بنده خدا نیست مامور اومد وپسر رو بازداشت کردهمسرم باید شکایت نامه ای می نوشت حال نذار پدر حالم رو بد می کرد چون بنده خداها غیر قانونی داخل ایران بودند همه رفتند ومن تنها توی اون خونه روی زمین پر از خاک نشستم بدنم یخ کرده بود چرا این اتفاق افتاد چرا؟؟من که این همه شکر گذارم من که سعی می کنم به نکات مثبت توجه کنم یاد صحبت استاد عباسمنش افتادم اگر داری روی خودت کار می کنی هر اتفاقی افتاد هر اتفاقی هر اتفاقی بدون در جهت خیر وصلاح تو هست پس بهتر هست که آرام باشی وهمه چی رو به دستان توانمند خودش بسپری خودش همه چی رو برات روبراه می کنه کسی که تا حالا کارها رو برات انجام داده این رو هم درستش می کنه اون حسه داشت با من حرف می زد با تلفن مامانم به خودم اومدم اون گفت کار همون پسره هست بهش گفتم مامان نمی دونم چرا یه چیزی بهم میگه کار اون نیست بعدش زنگ زدم به همسرم ایشون گفت من رضایت دادم من دارم با پسر کارگر برمی گردم ببین کار امید نیست همسایه ها به ما گفتند ما توی ساختمون به یک نفر شک داریم یکی از واحدها خالی هست واین آقا خودشون طبقه پایین هستند ولی مرتب توی این واحد خالیه می ره ومیاد در همان موقع (هم زمانی ها رو ببینید)یکی از ساکنین کلیدشون داخل جامی مونه وبه کلید ساز زنگ می زنه که در خونه خودش رو باز کنه همه گفتن ما به این آقا شک داریم بهترین فرصت هست که بگیدبیاد این در رو باز کنه همسرم گفت اشکال نداره مسئولیتش رو به عهده می گیرم واومددر رو باز کرد من اونجا خدا رو با تمام وجودم احساس کردم من روی شونه خدا سوار بودم اون داشت به من لبخند می زد وبه من می گفت دیدی گفتم آروم باش بهم می گفت دیدی گفتم به من توکل کن من درهای بسته رو برات باز می کنم من مالت رو بهت بر می گردونم
خدایا تو را شکر اشک مجالم نمی داد همسایه می گفتند حالا چرا گریه می کنی ؟وسایلت روکه پیدا کردی ؟ولی گریه من برای اونها نبود من متحیر بودم که خدا چطور به وعده ای که به من داده جواب داده بود کل این ماجرا برای 2ساعت بود خدایا سپاسگذار تو هستم که هر روز ایمان من رو به خودت بیشتر می کنی سپاسگذارم
عذر خواهی میکنم اگر طولانی بود وگفتم شاید این ماجرابه کسی کمک کنه
استاد من منتظر بودم ادامه مباحث قبل رو بشنوم ولی وقتی اینو دیدم گفتم حتما این برام خیلی ارزشمند تره
از لحظه اول میخکوب صحبت های شما شدم و نفهمیدم چطور تمام شد
الله اکبر از این همه هدایت و لطف خدا
توی صحبت ها گفتید همیشه بچه هه میگن استاد شما از کجا میدونستی که من به همچین صحبت هایی نیاز داشتم و شما چیزی نمیدونستی ولی خدا میدانست
چقدر نیازمند شنیدن این صحبت ها بودم در این برهه از زندگی ام چقدر باید دوباره به خودم متذکر میشدم که خدا داره برات کارها رو انجام میده تو نگران نباش
چقدر به موقع این فایل رو دیدم چقدر عالییییی بود واقعا موقع نگاه کردن اشک می ریختم که ببین خدا چطوری داره باهات حرف میزنه
وای وای نمیدونم چطوری احساس واقعی ام رو بیان کنم فقط میتونم بگم خدایا شکرت که هر لحظه داری هدایت میکنی خدایای شکرت به خاطر وجود شما
اونجایی که گفتید میخواستید ادامه فایل قبلی رو ضبط کنید و صحبت ها نیامد و منجر به این فایل شد این یعنی لطف خدا این یعنی هدایت واقعی الهی که شما چقدر زیبا بهش عمل میکنید چقدر هوشمندانه گوش میدید به الهام های الهی
بارها میگم بیخودی نیست استاد اینقدر در همه زمینه ها موفق هستش چون الهامات رو خوب درک میکنه و خوب عمل میکنه و این عمل کردن رمز موفقیت شماست
اونجایی که در مورد کیفیت ضبط فتیل ها گفتید من خودم توی فایل قبلی اشاره کردم که چقدر کیفیت نور و صدا و فیلم برداری عالیه واقعا آدم فکر میکنه توی استودیو داده ضبط میشه و شماهم الان اشاره کردید که با ساده ترین امکانات دارید فیلم میگیرید و این چیزی نیست جز لطف خدای مهربان.
واقعا استاد لذت بردم نمیدونم چطوری تشکر کنم که اینقدر دلسوزانه این مطالب رو بیان میکنید و مارو هم آگاه میکنید
خداروشکر بابت وجود شما
خدا خودش میدانه که چقدر احتیاج داشتم به شنیدن این صحبت های الهی که از زبان شما به گوش من رسید
خداروشکر که شما هستید
مطمئنم شما جزو اولیاء الهی هستید
شما جزو امامان ما هستید همونطور که توی قرآن اشاره شده بهش
شما جزو کسایی هستید که ما باید ازش پیروی کنیم
استاد خیلی حالم رو خوب کردید و مطمئنم این انرژی مثبت به خود شما هم برمیگرده
خوش به حال شما که اینقدر در مسیر درست هستید امیدوارم ماهم مثل شما بتونیم به خدا اینقدر اعتماد داشته باشیم و به قول شما روی دوش خداوند سوار بشیم و از مسیر زندگی لذت ببریم
شما لایق بهترین ها هستید شما لایق بهشت واقعی هستید براتون شادی و عشق آرزو میکنم
جاداره همین ابتدا سپاسگزار خداوندم باشم برای درک کوچکی از مفهوم توحید توسط استادم پس از گذشت سه دهه از زندگیم…
اتفاقا این روزا خیلی خیلی به توحیدی عمل کردن و شنیدن فایلهای توحیدی نیاز دارم همین چند روز پیش لیستی بلند بالا برای سپردن کارهای دو سه ماهه آینده به خدا آماده کردم و نوشتم که خدایا تو مالکی و توانا این کارها رو فقط تو میتونی برام به بهترین شکل انجام بدی در زمان های مناسب خودش و توکل کردمو و با آرامش دارم از زندگیم لذت میبرم چون واقعا نتیجه این اعتماد و توکل رو سالهاست دیدم و میبینم به لطف خودش و راهنمایی شما…
استاد اولین فایلی که باعث آشنایی من با شما شد فایل زیبا و دگرگون کننده توحید عملی 6 بود در نیمه شب های رمضان چه ها که نکرد با من…
خدایا هزاران مرتبه شکرت
توحید که اومد تو زندگیم جاشو با ترس و غم و افسردگی عوض کرد …توحید که اومد حالم فکرم جسمم همه تغییر کرد …معنی واقعی پناه بردن به خدا رو با تک تک سلولهام حس کردم و پناه بردم بهش و چه آغوش گرمی برای من بنده باز کرد…چقدر کارهام سریع و راحت و آسان حل شد هر وقت که روی او حساب کردم… و هر گاه درگیر زندگی روزمره شدم و غافل چقدر اذیت شدمو کارهام سخت و دشوار و پیچیده پیش میرفت
واقعا توحید همه چیز
استاد یادمه تو یکی از فایلهاتون شنیدم گفتید من با خدا تقسیم کار کردم ازش خواستم تمام کارهای سخت و خودش انجام بده و من فقط میخوام لذت ببرم اونجا بود که به دلم نشست و یه نفس عمیق کشیدم و باور کردم که میشه تا این حد همه چیز و سپرد به مالک و صاحب این جهان و چقدرررر سبک و راحت شدم اینگار یه بار سنگینی رو که احساس میکردم وظیفه خودمه به دوش کشیدنش رو بعد از چندین سال سختی زمین گذاشتمو گفتم خدایا شکرت زحمتش با خودت منم میخوام مثل استادم بهت اعتماد و توکل کنم و لذت ببرم …معنی توکل رو اون موقع بود که دقیقا باور کردم چیه و چطورمیشه و واقعا تو این چندسال اخیر دیگه نگرانی و استرس واقعا ازم دور شده احساس آرامش وجودم رو گرفته و چقدر نتایج عالی گرفتم چه سردردهایی که درگیرش بودمو خبری ازش نیست…چه اعتماد به نفسی گرفتم … چه ضعف هایی داشتمو احساس قوی بودن وجودم رو گرفته و همه اینها مدیون درک کوچکی از توحید میدونمو بس
ازتون سپاسگزارم که بازم در بهترین و مناسبترین زمان و شرایط ممکن اومدید و الهاماتی که من بهش نیاز داشتم رو به زبان آوردین
تمامی این فایل و جمله به جمله زیبای اون رو به گوش جان نیوش کردم و قلبم آرام ومطمئن تر شد
دوستون دارم و خداوند رو هزاران بار شکر و سپاس میگم که لیاقت این رو بهم داد که هدایتها و الهامات دلنشینش رو از زبان شما استاد عزیز و دوست داشتنی دریافت کنم
پیروز و سربلند و سرافراز باشید در پناه خداوند یکتای عالم
راستش ازفایل قدرت اراده درمقابل نحوه عملکرد ذهن به بعد رو ندیده بودم چون فایل قدرت اراده رو که دیدم مغزم شدیدا مقاومت کرد
واما این فایل دقیقاااااااااا انگاربرامن ساخته شده وخدااززبان استادحرف میزنه
ای وایِ برمن هرخیری ازجانب خداس وهرشری ازجانب خودم
چشام تارمیبینه چون صورتم خیسِ اشکهای بی ارادس بی اختیار سرم افتادبه سجده
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو…
چقددددد خودبزرگ بینی داشتموبدیش اینجاس نمیدونستم…
چقدهیچ بودم درمقابلت ونمیدونستم
فک میکردم مخلوقِ موحدی ام امانبودم ونمیدونستم
“مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”
نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده بدنم منقبض…
هیچی حس نمیکنم ،درک وهضم این جمله خیلی خیلی سنگینه برام انگار دنیا دورسرم چرخیدوخورد تومخم
هیچی جزگریه ندارم
امشب شبِ ولادتِ امام حسینه ودقیقا دم غروب اینو دیدم درحالیکه یه اتفاق به ظاهرآشفته ای افتادوبهم ریخته بودم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
چقدددداین جمله مث پتک خورد توسرم مگه اشک امون میده
شکرمیکردم بابت چیزایی که بهم داده ولی یجورایی عادت لفظی شده بود، این جمله منو به خودم برگردوند
“بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست”
دارم به دستام نگامیکنم این انگشتایی که داره تایپ میکنه ازآنِ توست،گوشهایی که داره این آگاهی هارو میشنوه ،قلبی که بی منت وتوجه بافرمان تو میتپه،نبضی که منظم میزنه ،چشمایی که داره مببینه وحتی این اشکی که داره سرازیرمیشه هم مال من نیس وازآنِ توست
من چی دارم ازخودم؟جزخودت که تنها داراییم هسدی
خدایی من کدوموبشمرم کدوم بمونه؟
جزئی ترین چیزا مث تارِ مو،پلک،نفسی که میادومیره،
به چیه خودم اینهمه مغرورشدم؟
چی باعث شدفککنم همه کارارو خودم انجام دادم؟
چی باعث شدمن اینهمه به خودم تکیه کنم درحالیکه همیشه توبودی وهسدی وخواهی بود
ددحالیکه همش توکارهارو انجام میدادی ومن پزشو میدادم
درحالیکه من اولین بارِ بندگی میکنم ولی توسالهاس که خدایی میکنی
درحالیکه این چشمارو تودادی ولی تورونمیدیدم…
چقدشرک داشتم ونمیدونستم الله اکبر
الان میفهمم چرا گاها اینهمه تقلامیکردم ودست وپامیزدم واخرم کارا اونجوری که من میخواستم پیش نمیرفت چون تورو ندیدم یادم رفت توهسدی چون رو خودم تکیه کردم چون روخودم وبقیه حساب بازکردم نه تو،
بهتره بگم روهمه حساب بازکردم جزتو…
خدایاچقدجهالت داشتم ونمیدونستم
چه شرک مخفی عظیمی داشتم ونمیدونستم
1لان میفهمم چرانتایج اونی که میخام نیس
چرا رو دورِ باطل افتاده بودم
الان میفهمم چراخدا به موسی گف حتی نمک خمیرت را وعلف گوسفندانت را ازمن بخواه…
خدایا من به خودظلم کرده ام….
چقدزیانکاربودم وخبرنداشتم…
پناه برخدا ازشرِ غرورِ کاذبم
العفو العفو العفو…
این فایل رو زمانی دیدم که دقیقا بخاطرغرورم،ضربه خوردم کارها سخت وآشفته وپیچیده شده بود واوضاع جالب نبود
خدایا من به هرخیری که توبرام بفرستی سخت محتاجم
چطوری شرک به این گندگی رو نمیدیدم؟
چطوری تابحال متوجه ترمزکه چی بگم سدِبتنی به این بزرگی نشده بودم!
سلام استاد عزیزم
این فایل نشانه امروز من بود
از خدا خواستم هدایتم کنه به فایلی که بفهمم چطور باید پیش برم در کارو زندگیم و نتیجش شد این صحبت های بی نظیر و الان باید بگم خدایا هرآنچه که دارم از آن توست و از تو بمن رسیده است حتی این فایل و شنیدن این حرفا
ما هربار این صحبت ها را میشنویم اما فراموش میکنیم که کی هستیم و برای چی اومدیم به این دنیا،ما اومدیم که خلق کنیم و لذت ببریم نه با سختی و تقلا اتفاقا برعکس به راحتی و بالذت و شادی کردن در مسیر.
خدایا تسلیم توام هدایتم کن به آزادی مالی و مکانی و زمانی و آرامش
ایاک نعبد و ایاک نستعین
سلام به خدای عزیز و مهربان
قادر مطلق
حی توانا
خدایا شکرت
امشب منو هدایت کردی به این فایل توحیدی که قبلاً بارها و بارها گوش کرده بودم اما انگار به درک بیشتری رسیده بودم و با تمام وجود آن را بهتر فهمیدم و در تار پود وجودم آن را حس کردم
خدایا شکرت
به قول استاد حتما مدارم بالاتر رفته که بهتر فهمیدم.
خدایا چگونه شکر تو رو به جا بیارم که هنوز دقیقا نمیدونم چه نعمت های رو بهم دادی .
تو هر لحظه حمایتم کن
تو هدایتم کن به مسیر درست
من که جز تو کسی ندارم و نمخواهم داشته باشم
تو افراد و شرایط و موقعیت ها رو برام فراهم کن ،
تو هر چی که احتیاج دارم رو برام تهیه کن.
تو بگو من چی کار کنم و راه درست کدومه
من به هر خیری از جانب تو محتاجم.
خدایا شکرت که هستی و خیال من خیلی راحته
و
این روزا لا خوف علیهم ولا یحزنون شدم
تو بهترین کارها رو برام انجام میدی و من با خیال راحت روی دوش تو نشسته ام و از زندگیم لذت می برم و تو منو به جاهای قشنگ می بری
خدایا شکرت که در آرامش کامل هستم.
خدایا سپاس گذارم.
خدایا من به تو اجازه دریافت الهامات رو میدم
منو ببر به سمت زیبایی ها ،
خدایا قدرت تو ماورای تصور ما هستش،
همه نعمت و خیری که به میرسه از طرف تو هست
و
هر شری به ما میرسه از طرف ناآگاهی خودمون هست .
پس ما رو هدایت کن به سمت دریافت نعمت و سلامتی و ثروت و خوشبختی ،
خدایا شکرت برای این هدایتی که از سمت شما استاد عزیزم شدم.
خداوند شما رو حفظ و محافظت کنه که به ما یادآوری می کنی و مسیر درست رو به ما نشون میدید.
از مریم جان عزیزم هم سپاس گزاری می کنم که دستی محکم از سوی خداوند هست برای راهنمایی من در مسیر توحید.
الهی همیشه خوش باشی عزیزم
راستی من دیشب خواب شما رو دیدم که در کنارم بودید و داشتیم با هم صحبت می کردیم
من عاشقتونم
خدا حفظتون کنه.
سلام خداجون مهربونم که تویی قادر مطلق.
سلام خدمت استادم عشقم و خانم شایسته به حق شایسته.
(فیلمhacksaw ride2016.) داستان فیلم واقعی است.
به خدا که وقتی این فایل رو گوش کردم اصلا مات و مبهوت شدم و خیلی به دلم نشست. واقعا که همینه. اصل رو باید فهمید و به آن چسبید. ماهروقت هرکاری رو که به خدا بسپاریم و دربرابر متواضع باشیم و مطمئن و توکل بااعتمادواقعی و قلبی حتما حل شده و پایانش خوب و عالی شده و اگر هنوز شیرین وخوب نشده چون هنوز به پایانش نرسیده.
راستی استاد و بچه های سایت من دیشب فیلم hacksaw ride2016 را دیدم و چقدر موارد توحید عملی وایمان واقعی وحرف های استاد رو دراین فیلم دیدم.
استاد عزیز وبچه های سایت پیشنهادمیکنم وقت داشتیدحتما ببینید فیلم فوق العاده ای است که براساس داستانی واقعی واتفاق افتاده وکلی هم جایزه گرفت. واقعیت هست وآن شخص همین چندسال پیش فوت شد. عباسمنشی است وخیلی قشنگ وبامحتواست. خیلی صحنه هارو واقعی بازی وطراحی کردن.
من کلی مطلب عباسمنشی ازاین فیلم یاد گرفتم مثلا
1.ایمان به حرف نیست به عمل و باور قلب است.
2.توحید عملی و کمک فقط از خود خدا.
3.عشق واقعی
4.جریان هدایت الهی درصورت درخواست خودفرد.
5.کمکهای غیب وامداد و توان الهی درصورت خواستن فقط ازخود خدا.
6.نترسیدن ارحرف مردم ومهم نبودن دیدگاه مردم در هدف و ایمانت.
7.کنترل ذهن و پاداش های آن. و….
البته من وقتی فیلم رو می دیدم همش یاد حرفهای استاد عزیز می افتادم. به خدا اصل توحیده ولی توحید عملی.
خدا دوستت دارم.
به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست…..
سلام به استادعزیزم سلام به استادی که خداوند رو با او شناختم خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام به دوستان گلم امیدوارم حالتون عالی باشه
دومین کامنت من (از دقیقه 30 تا 54)
وااای خدای من چندروزه دارم به این فایل نگاه میکنم این فایل خارقالعاده هست خدایا شکرت
کاملا فایل های شما به ساده ترین شیوه ممکن آماده میشن اما اما اونقدر مفید هستن که نمیتونم در کلمه ای وصفش کنم .از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نمیکنین وبه راحت ترین و ساده ترین و لذت بخش ترین شکل ممکن صحبت میکنید و به صورت خیلی واضح ما متوجه صحبت هاتون میشیم . فایل های توحیدی که هر کلمشو خداوند بهتون میگه خدایاشکرت خدایاشکرت
چه قدر زیبا اعتبار تمام کارهاتون رو به خدواند میدید خدایاشکرت
نکات این فایل:
*تو هیچکاری نمیکنی خداوند داره کارهارو برات انجام میده
*آدمایی که دوروبرت هستن تو کاری براشون نکردی،همه ی این کارارو خدا برات انجام داده
استاد درباره ی الهامات گفتن . الهاماتی که بعضی وقتا اصلا با عقل جور درنمیاد ولی وقتی توکل میکنی و انجامش میدی درهایی از رحمت و نعمت خدواند برات باز میشه که اصلا باورت نمیشه . مثال هایی که استاد زدن بسیار برایم جالب بود و تحسین میکنم استاد رو به خاطر اینکه تا این حد دربرابر خدواند متواضع هستن و توحیدی گام برمیدارند که اینقدر به وضوح الهامات رو دریافت میکنن . در بازی پینگ پنگ که بهشون الهام میشه کجا توپو بزنن چه جوری دفاع کنن، در بازی کامپیوتری همین طور و زمانی که میخوان خرید کنن و…… خدایاشکرت
*تمام سیستم و کهکشانی که داره کارمیکنه،خدا داره کارارو انجام میده
شیطان همیشه هست که انسان فراموش کند هدایت خدواند را
یه جاهایی خدا بهمون پَس کَله ای میزنه که خیلی هم واجبه این کار تا ما متوجه بشیم داریم راه نادرست رو میریم، از راه توحیدی نمیریم ، داریم به نجواهای شیطان گوش میدیم درواقع وقتی درمسیر درست باشیم خدواند برایمان کارهارو انجام میده
استاد مثالی جالبی زدن که آدما بعضی وقتا فکرمیکنن خودت آگاهانه برای خودت اتفاقات به ظاهر بد رقم میزنی و بعد داستان کوکاکولا رو گفتن ولی وقتی بیای فوکوس کنی روی این مسئله میبینی که اولا خدا تمام کارهارو داره برات انجام میده دوما اون اتفاق به ظاهر ناخوشایند باید میوفتاده چون حتما خیرتی توش هست حتما باید یه چیزی رو تجربه میکردی سوما اینو باید بدونیم وبارها باخودمون تکرارش کنیم که هر خیری به ما میرسه از طرف خداست و هرشری به مامیرسه از طرف خودمونه همون باورهای مخربی که همراه ماست
خدایا من ضعیفم من ناتوانم تو برای من تصمیم بگیر تو کمکم کن
*وقتی که متواضع نباشی دربرابرخدواند حتی اگه کارهارو خوب پیش ببری نتیجش بدمیشه
اینم بدونیم که خاصیت ذهن اینکه هر موفقیتی کسب کنیم میگه من انجامش دادم
پس خیلی مهمه که هرروز به خودمون یادآوری کنیم که ما هیچی نیستیم و همه ی کاراهای مارو خدا داره برامون انجام میده . هی مَنم مَنم نکنیم مغرور نشیم
این فایلو صدبار باید گوشش بدیم باور کنیم بار صدویکم میبینیم یه چیزایی متوجه شدیم که قبلا توی فایل متوجش نبودیم
*هرچه قدر متواضع تر باشیم و خشوع داشته باشیم خدواند کارهارو راحت تر ودر مقیاس بزرگ تر انجام میده همهی ایده هارو به مامیگه در زمان مناسبش در زمانی که ظرف ما آمادگیشو داشته باشه زمانی که از ته قلب بگیم
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
چه قدر این آیه زیباست فقط و فقط باید به خدا تکیه کنی فقط و فقط باید ازاون کمک بخوای نه عوامل بیرونی . اگه قدرت رو به عوامل بیرونی بدیم این یعنی شرک . بارها و بارها این اتفاق برام افتاده . پیش خودم گفتم اگه فلانی نباشه من چیکارکنم؟اگه فلانی ناراحت بشه برای من این کارو انجام نمیده. خلاصه به هزار طریق مختلف شرک ورزیدم اما خیلی زود از جهان پس کله ای خوردم و متوجه شدم روی هیچکسی جز خدا نباید حساب کنم خدایا شکرت
*همه ی خیری که به مامیرسه از طرف خداونده و همه ی شری که به ما میرسه از طرف خودمونه چونکه خداوند منبع خیره و فقط خیر میرسونه به ما . ما یا مقاومت نمیکنیم و دریافتش میکنیم و یا برعکسش عمل میکنیم
* دوتا منبع وجود ندارد ما فقط یک منبع داریم و آن منبع خیر است . مثلا منبع ثروت و فقر وجود ندارد ما فقط یک منبع ثروت داریم یا به سمتش حرکت میکنیم و دریافتش میکنیم و یا ازش دور میشیم و دریافتش نمیکنیم
استاد دوباره درباره الهامات صحبت کردن
الهاماتی که از قلب دریافت میکنیم
من یه مدته از این جور الهامات توی زندگیم زیاد میبینم مثلا به یکی فکرمیکنم و اون بلافاصله زنگ میزنه یا مثلا حسم بهم میگه الان برو بیرون تنهایی فلان جا قدم بزن.
چندوقت پیش حسم بهم گفت تنهایی برو پیاده رو سلامت(یه مسیر پیاده روی فوقالعاده زیباست در شهر شیراز که من عاشقشم)
خب راستش ذهنم خیلی مقاومت کرد که میخوای بری کجا؟کلی کارداری و خلاصه نجواها زیاد بودن ولی من گفتم چشم میرم . کلی کارداشتم و کلی کار پیش اومد اما خودمو متعهد کردم که باید برم . این جمله رو خیلی دوست دارم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد. من شجاعتمو نشون دادم و تمام کارام به طرز عجیبی انجام شد مثلا بسته پستی داشتم و معمولا بسته های پستیم بین ساعت 3 تا 4 میرسید همون تایمی که باید میرفتم اما این بار بستم نزدیک ساعت 1:30 رسیدو کلی اتفاق دیگه ای که افتاد
خلاصه که رفتم و کلی هم لذت بردم و خیریتش رو همون موقع فهمیدم . یکی از خیریت هاش این بود که من وقتی رسیدم پیاده رو دنبال فایلی بودم که گوشش بدم و اومدم توی سایت و همین طور بین فایلا گشتم و گشتم تا به یه فایلی رسیدم حسم گفت همین فایلو دانلود کن و دقیقا همون چیزی بود که من بهش احتیاج داشتم و مطمئنم که اگه توخونه بودم به اون فایل حالا حالا ها گوش نمیکردم و یادمه سه بار اونو گوش کردم تا اومدم خونه.
فقط باید تا الهام رو دریافت میکنیم بگیم چشم و بقیشو بسپاریم به خدا
*اگر نعمتی توی زندگیمون میاد به خاطر اون منبع هست اگه نمیاد به خاطر مقاومت ماست و ما با باورهای نامناسب جلوی دریافت هارو میگیریم
*این یه خطر همیشگیه که ممکنه از مسیر مارو دورکنه که فکر کنیم خودمون داریم کارهارو انجام میدیم یا دیگران دارن انجام میدن
*هیچوقت نگران نظر بقیه نباشیم
*وقتی آدم خداوند رو به عنوان تنها منبع خیروخوشی میبینه و میدونه همه ی کارهارو خدا داره براش انجام میده دیگه نگران غیر خدا نیست
خدایاشکرت خدایاشکرت
سوالات استادعزیزم
*کجا خدا کارهارو انجام داده وشما انجام ندادید؟
هر جا خوبی و خیری بوده هرجا موفقیت و سربلندی بوده خدا برام انجام داده ولی هرجا نگرانی ترسی اتفاق بدی بوده خودم با باورهام برای خودم انجامش دادم
*کجاهادر هارو براتون باز کرد؟
هرموقع مَنم مَنم نکردم و با توکل به خدا و با شجاعت قدم برداشتم
*کجاها دل آدمارو برای شما نرم کرده؟یادمه چندوقت پیش یه موضوعی پیش اومد و مامانم مخالفت میکرد با تصمیم من اما یه روز دیدم نظرش به کلی برگشت جوری که الان که بهش فکرمیکنم باخودم میگم چطوری شد اصلا؟؟؟؟؟خدایاشکرت
*کجاها به مورسیده اما پاره نشده؟خیلی جاها و اونجاست که قدر لحظات خوبو بیشتر میدونی و اونجاست که مطمئنی یه نوری پشت این تاریکی هاست که اگه مقاومت نداشته باشی خیلی زود اون نور خیر و برکت زندگیتو فرا میگیره
و در آخر میخوام کامنتمو تموم کن با آیه ی 17 سوره ی انفال
فَلَم تَقتُلوهُم وَلٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُم ۚ وَما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَلٰکِنَّ اللَّهَ رَمىٰ ۚ وَلِیُبلِیَ المُؤمِنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ
این شما نبودید که آنها را کشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت! و خدا میخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبی کند؛ خداوند شنوا و داناست.
در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا ۚ فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ(اعراف 190)
پس چون به آن پدر و مادر فرزندی صالح (و تندرست) عطا کرد مشرک شدند و برای خدا در آنچه به آنها عطا کرد شریک قرار دادند (یعنی فرزندان خود را به نام بتها نامیدند مثل عبد اللات و عبد العزی)، و خدای تعالی برتر است از آنچه شریک او سازند.
سلام سلام سلام به استاد عباس منش عزیزم… سلام به عزیز دلش مریم جانم…. سلام به رفقای هم سفر…
سلام به منبع نور و هدایت… به رفیق همیشگی من… رب العالمین…
امروز این پیام قرآنی نشانه ام بود… این دومین باری بود که این ایه برام تکرار میشد … بهش گفتم خدایا نفهمیدم منظورت چیه… خدا از در و دیوار بهم نشونه داد منظورش رو
این فایل که دیگه حجت رو بر من تموم کرد…
خدایی که دل کارفرماهای همسرم رو نرم کرد تا با سازش و بدون شکایت ما به حقمون برسیم… خدایی که دل وکیل رو نرم کرد که خودش بیاد دم در خونه و مدارک رو از من بگیره… وکیلی که هنوز هیچ مبلغی رو از من نگرفته … خدایی که دل یه بنده خدایی رو نرم می کنه که یه دست لباس ورزشی و کوله پشتی برای پسرم بیاره و خودش بیاد دنبالش ببره بازی فوتبال … خدایی که دل دکتری بسیار شریف رو نرم می کنه که با هزینه بسیار کم بیاد خونمون و کارهای پانسمان همسرم رو انجام بده و کارهای اداری استعلاجی و فاکتورها و پرونده پزشکی رو انجام بده… چرا که من به خدا درخواست داده بودم: دوست دارم تایم اضافی داشته باشم روی قران و خودم کار کنم… خدایی که دل اطرافیان رو برام نرم می کنه تا رایگان منو ببرن بیمارستان و بیارن… خدایی که دل نگهبانای بیمارستان رو نرم می کنه که من راحت برم عیادت همسرم… خدایی که ایده ای بهم الهام می کنه که دیگه بدون منت کشیدن برم عیادت همسرم… خدایی که وقتی فرد غیر هم فرکانس در اتاق همسرم بود، اجازه نمیداد من برم تو چون حالم بد میشد… خدایی که باعث میشد اگه نگهبان راه نمی اومد باهام، چرتش بگیره و من برم تو… خدایی که اگه بازم همون نگهبان بود، زمانی منو می برد تو که نگهبان چند لحظه غایب بود و وقتی من رد میشدم می اومد و بقیه دیگه نمی تونستن بیان تو… که حتی اطرافیام بهم گفتن: تو چقدر خوش شانسی… خدایی که همه جوره هوامو داره… وقتی دنبال وکیل بودم… یه وکیل خوب بهم معرفی شد اما ذهنم مقاومت داشت… و از طریق یک فیلم و تکرار اسم اون وکیل بهم واضح گفت تسلیم جریان هدایت باشم… خدایی که دل مادر همسرم رو نرم می کنه که برای ترخیص از بیمارستانش گوسفند بگیره و قربونی کنه…
و ذهن من نمی تونست این همه راحتی رو بپذیره… جزئیاتش رو در پاسخ به کامنت سعیده شهریای عزیز در فایل «چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد» نوشتم.
اره خدای مهربونم… همه این کارا رو تو انجام دادی… هر نعمتی که تو زندگیم دارم از فضل توعه و تو بهم دادی… خدایا کمکم کن همیشه این یادم بمونه…
احقاف:15
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِـحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ
پروردگارا، مرا به شکر نعمتی که بر من و پدر و مادرم ارزانی کردی مراقب و موفق بدار تا عمل شایستهای که تو از آن خشنود باشی انجام دهم، و در میان فرزندانم شایستگیام ده(الگو بشم براشون)…که به راستی به درگاه تو بازگشتهام و به راستی از تسلیم شدگانم.
سلام خدمت همه دوستان واستاد عزیزم ومریم بانو
خداوندا من به هر خیری که از جانب تو میرسد فقیرم
من می خوام یکی از اتفاقاتی که برای من افتاد وبه صورت واضح وشفاف وکلیر خداوند بامن حرف زد وبهم گفت اگر فقط به من توکل کنی وهمه چیز همه چیییز رو به من بسپاری من کاری میکنم که تو متحیر مات ومبهوت بمانی
همسر من در شهرستان مشغول کار ساخت وساز بود تا اینکه شرایط جوری رقم خورد که ورشکست شد(البته این قضیه خودش کلی درس وتجربه برای اون داشت که هر خیری که به تو می رسد از جانب خداست وهر شروبدی از جانب خودت هست که وارد آن مسئله نمی شم)وضعیت مالی ما رسید به هزار زیر صفر با کلی بدهی که هر چه بدهی پرداخت میکردیم تمام نمی شد کار به زندان رفتن هم کشید( که چطور دستان خدا به کمک ما اومد واز اون وضعیت اسفناک نجات پیدا کردیم باز وارد اون مسئله نمی شم )حالا من از هزار زیر صفر رسیدم به صفر نه خونه ای دارم ونه سرمایه ای همسرم قبل از کار ساخت وساز در بازار بزرگ تهران کار میکرد وبین بازاری ها اعتبار داشت دستان خداوند راه رو برای ما هموار کردند واوضاع ما کمی بهتر شد ما همچنان امیدوار بودیم که اوضاع بهتر هم خواهد شد اما من از لحاظ روحی خیلی داغون بودم هر کاری میکردم که حالم بهتر بشه در همین زمان با استاد عباسمنش آشنا شدم (من در یک کانال انگیزشی در تلگرام عضو بودم که ایشون یک فایلی از استاد در آن کانال گذاشته بودند)من با فایل های رایگان ایشون شروع کردم کم کم اوضاع روحی من بهتر شد واون خدایی رو که استاد در موردش صحبت می کرد رو در وجودم پیدا کردم وباور کردم که اون نیرو اون انرژی می تونه به من هم کمک کنه من از خدایی که پیدا کرده بودم برای همسرم می گفتم که چطور می تونه به ما کمک کنه ولی ایشون حرف های من رو به تمسخر می گرفت تصمیم گرفتم دیگه در این مورد حرف نزنم هندزفری رو توی گوشم میگذاشتم وتمام وقت من با این فایل ها سپری می شد اون خدای درون داشت کار خودش رو می کرد آرام آرام ومن داشتم تکاملم رو طی میکردم اولین چیزی که در این جریان بدست آوردم رابطه خراب من وهمسرم هر روز بهتر وبهتر شد ومن این تغییر رو میدیدم وهرروز سپاسگذار خداوند بودم وبیشتر به نکات مثبت توجه می کردم اوضاع مالی ما بهتر شد ما تونستیم ماشین بخریم خدایا شکرت هر روز وضعیت بهتر میشد می خواستیم استارت خرید یه خونه کوچیک رو بزنیم ولی پولمون کم بود(خداوند ما رو تنها نگذاشت شرایطی رو برای ما فراهم کرد تا تونستیم یه خونه صدمتری در یک برج نوساز بخریم )(ویو ومنظره خونه خیلی برام مهم بود هر روز میرفتم توی اون منطقه ای که می خواستم خونه بخرم خونه هایی که پارک وفضای سبز جلوشون بود رو نگاه می کردم و می گفتم دوست دارم یه همچین جایی باشه می گفتم دوست دارم نماش این شکلی باشه یک برجی رو داشتند می ساختند توی اون منطقه که نوساز بود وجلوی اون یک پارک بزرگ بود پول من در حد خرید اونجا نبود ولی بی اراده بدون اینکه فکر کنم من پول دارم یا نه که بخرم هر روز می رفتم خیابونهای اطراف اونجارو نگاه می کردم ببینم به چه خیابونهایی راه داره واقعانمی دونم چرا این کار رو می کردم ولی این کار هر روز من بود می رفتم واز پایین به اون بالا نگاه می کردم وطبقه خونه رو برای خودم مشخص می کردم به خداوندی خدا نمی دونم چرا این کار رو می کردم نه اینکه می خواستم تمرین تجسم کنم انگار یه چیزی توی وجودم فریاد می زد که من اینجا رو می خوام ویه حسی بهم می گفت مال توهست (نمیدونم چطور توضیحش بدم)وباز هم خداوند من رو تنها نگذاشت وبا یک سری همزمانی ها من رو صاحب اون خونه کرد خونه بدون تجهیزات بود وحالا ما باید اون رو تجهیز می کردیم ولی ما به زور تونسته بودیم خونه رو بخریم چقدر دلم اون رنگ کابینت ها رو می خواست اون خونه رو به خاطر اشپزخونه ی بزرگش انتخاب کرده بودم حالا دلم می خواست که کامل باشه در خواست هام از خدا شروع شد این رو داشته باشه اینجوری باشه ومدام میگشتم توی پینترست دنبال اون طرح ومدل هایی که می خواستم (دوستان پول نداشتیم ولی انگار من به این چیزا کاری نداشتم اون حسه من رو امیدوار نگه داشته بود با خودم می گفتم من چه میدونم چطوری یه جوری میشه دیگه همانطوری که بقیه چیزها شد وخداوند خودش کارها رو برام روبراه کرد ومن کابینتی که دوست داشتم رو نصب کردم دلم می خواست فر و ماکرو ویو هم داشته باشه اما فقط تونستیم فر رو بخریم ونصب کنیم وجای ماکرو ویو خالی موند خیلی چیزهای دیگه مونده بود که بخریم ولی پولش نبود در ضمن ما یک کولر گازی برند خوب از چابهار هم خریده بودیم وروی باربند ماشین بسته بودیم وبیست ساعت تمام رانندگی کرده بودیم که ارزانتر برای ما تمام بشه ((تا اینجا رو داشته باشید))توی ساختمون یک سرکارگر افغانی وپسرش بودند کلید رو دادیم به پسرشون که خونه رو تمیز کنه فردا صبح با زنگ تلفن امید از خواب بیدار شدیم که دزد به خونتون زده وقتی رسیدیم توی خونه دیدیدم که آقای دزد زحمت کشیدن پکیج رادیاتور کولر گازی و فر رو برده بود ما هنوز کلی وسیله باید می خریدیم (اشکی که بند نمی یاد)من وهمسرم هاج وواج به هم نگاه می کردیم حالا چکار کنیم ؟؟ما قرار بود چند روز دیگه به اون خونه بیاییم حالا نه پکیج داشت نه رادیاتور بنده ی خدا پسری که قرار بود خونه رو تمیز کنه خودش و پدرش شرمسار اونجا ایستاده بودند پدره می گفت کار پسرم نیست همه همسایه خبر دار شدند وگفتند به 110زنگ بزنید یه حسی به من می گفت که کار این بنده خدا نیست مامور اومد وپسر رو بازداشت کردهمسرم باید شکایت نامه ای می نوشت حال نذار پدر حالم رو بد می کرد چون بنده خداها غیر قانونی داخل ایران بودند همه رفتند ومن تنها توی اون خونه روی زمین پر از خاک نشستم بدنم یخ کرده بود چرا این اتفاق افتاد چرا؟؟من که این همه شکر گذارم من که سعی می کنم به نکات مثبت توجه کنم یاد صحبت استاد عباسمنش افتادم اگر داری روی خودت کار می کنی هر اتفاقی افتاد هر اتفاقی هر اتفاقی بدون در جهت خیر وصلاح تو هست پس بهتر هست که آرام باشی وهمه چی رو به دستان توانمند خودش بسپری خودش همه چی رو برات روبراه می کنه کسی که تا حالا کارها رو برات انجام داده این رو هم درستش می کنه اون حسه داشت با من حرف می زد با تلفن مامانم به خودم اومدم اون گفت کار همون پسره هست بهش گفتم مامان نمی دونم چرا یه چیزی بهم میگه کار اون نیست بعدش زنگ زدم به همسرم ایشون گفت من رضایت دادم من دارم با پسر کارگر برمی گردم ببین کار امید نیست همسایه ها به ما گفتند ما توی ساختمون به یک نفر شک داریم یکی از واحدها خالی هست واین آقا خودشون طبقه پایین هستند ولی مرتب توی این واحد خالیه می ره ومیاد در همان موقع (هم زمانی ها رو ببینید)یکی از ساکنین کلیدشون داخل جامی مونه وبه کلید ساز زنگ می زنه که در خونه خودش رو باز کنه همه گفتن ما به این آقا شک داریم بهترین فرصت هست که بگیدبیاد این در رو باز کنه همسرم گفت اشکال نداره مسئولیتش رو به عهده می گیرم واومددر رو باز کرد من اونجا خدا رو با تمام وجودم احساس کردم من روی شونه خدا سوار بودم اون داشت به من لبخند می زد وبه من می گفت دیدی گفتم آروم باش بهم می گفت دیدی گفتم به من توکل کن من درهای بسته رو برات باز می کنم من مالت رو بهت بر می گردونم
خدایا تو را شکر اشک مجالم نمی داد همسایه می گفتند حالا چرا گریه می کنی ؟وسایلت روکه پیدا کردی ؟ولی گریه من برای اونها نبود من متحیر بودم که خدا چطور به وعده ای که به من داده جواب داده بود کل این ماجرا برای 2ساعت بود خدایا سپاسگذار تو هستم که هر روز ایمان من رو به خودت بیشتر می کنی سپاسگذارم
عذر خواهی میکنم اگر طولانی بود وگفتم شاید این ماجرابه کسی کمک کنه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به استاد عشق
استاد من منتظر بودم ادامه مباحث قبل رو بشنوم ولی وقتی اینو دیدم گفتم حتما این برام خیلی ارزشمند تره
از لحظه اول میخکوب صحبت های شما شدم و نفهمیدم چطور تمام شد
الله اکبر از این همه هدایت و لطف خدا
توی صحبت ها گفتید همیشه بچه هه میگن استاد شما از کجا میدونستی که من به همچین صحبت هایی نیاز داشتم و شما چیزی نمیدونستی ولی خدا میدانست
چقدر نیازمند شنیدن این صحبت ها بودم در این برهه از زندگی ام چقدر باید دوباره به خودم متذکر میشدم که خدا داره برات کارها رو انجام میده تو نگران نباش
چقدر به موقع این فایل رو دیدم چقدر عالییییی بود واقعا موقع نگاه کردن اشک می ریختم که ببین خدا چطوری داره باهات حرف میزنه
وای وای نمیدونم چطوری احساس واقعی ام رو بیان کنم فقط میتونم بگم خدایا شکرت که هر لحظه داری هدایت میکنی خدایای شکرت به خاطر وجود شما
اونجایی که گفتید میخواستید ادامه فایل قبلی رو ضبط کنید و صحبت ها نیامد و منجر به این فایل شد این یعنی لطف خدا این یعنی هدایت واقعی الهی که شما چقدر زیبا بهش عمل میکنید چقدر هوشمندانه گوش میدید به الهام های الهی
بارها میگم بیخودی نیست استاد اینقدر در همه زمینه ها موفق هستش چون الهامات رو خوب درک میکنه و خوب عمل میکنه و این عمل کردن رمز موفقیت شماست
اونجایی که در مورد کیفیت ضبط فتیل ها گفتید من خودم توی فایل قبلی اشاره کردم که چقدر کیفیت نور و صدا و فیلم برداری عالیه واقعا آدم فکر میکنه توی استودیو داده ضبط میشه و شماهم الان اشاره کردید که با ساده ترین امکانات دارید فیلم میگیرید و این چیزی نیست جز لطف خدای مهربان.
واقعا استاد لذت بردم نمیدونم چطوری تشکر کنم که اینقدر دلسوزانه این مطالب رو بیان میکنید و مارو هم آگاه میکنید
خداروشکر بابت وجود شما
خدا خودش میدانه که چقدر احتیاج داشتم به شنیدن این صحبت های الهی که از زبان شما به گوش من رسید
خداروشکر که شما هستید
مطمئنم شما جزو اولیاء الهی هستید
شما جزو امامان ما هستید همونطور که توی قرآن اشاره شده بهش
شما جزو کسایی هستید که ما باید ازش پیروی کنیم
استاد خیلی حالم رو خوب کردید و مطمئنم این انرژی مثبت به خود شما هم برمیگرده
خوش به حال شما که اینقدر در مسیر درست هستید امیدوارم ماهم مثل شما بتونیم به خدا اینقدر اعتماد داشته باشیم و به قول شما روی دوش خداوند سوار بشیم و از مسیر زندگی لذت ببریم
شما لایق بهترین ها هستید شما لایق بهشت واقعی هستید براتون شادی و عشق آرزو میکنم
دوستتان دارم
در پناه الله یکتا شاد باشید
به نام الله تنها هدایتگر جهان هستی
سلام به استاد بینظیرم و بانو شایسته جان
و سلامی گرم به خونواده قشنگم
جاداره همین ابتدا سپاسگزار خداوندم باشم برای درک کوچکی از مفهوم توحید توسط استادم پس از گذشت سه دهه از زندگیم…
اتفاقا این روزا خیلی خیلی به توحیدی عمل کردن و شنیدن فایلهای توحیدی نیاز دارم همین چند روز پیش لیستی بلند بالا برای سپردن کارهای دو سه ماهه آینده به خدا آماده کردم و نوشتم که خدایا تو مالکی و توانا این کارها رو فقط تو میتونی برام به بهترین شکل انجام بدی در زمان های مناسب خودش و توکل کردمو و با آرامش دارم از زندگیم لذت میبرم چون واقعا نتیجه این اعتماد و توکل رو سالهاست دیدم و میبینم به لطف خودش و راهنمایی شما…
استاد اولین فایلی که باعث آشنایی من با شما شد فایل زیبا و دگرگون کننده توحید عملی 6 بود در نیمه شب های رمضان چه ها که نکرد با من…
خدایا هزاران مرتبه شکرت
توحید که اومد تو زندگیم جاشو با ترس و غم و افسردگی عوض کرد …توحید که اومد حالم فکرم جسمم همه تغییر کرد …معنی واقعی پناه بردن به خدا رو با تک تک سلولهام حس کردم و پناه بردم بهش و چه آغوش گرمی برای من بنده باز کرد…چقدر کارهام سریع و راحت و آسان حل شد هر وقت که روی او حساب کردم… و هر گاه درگیر زندگی روزمره شدم و غافل چقدر اذیت شدمو کارهام سخت و دشوار و پیچیده پیش میرفت
واقعا توحید همه چیز
استاد یادمه تو یکی از فایلهاتون شنیدم گفتید من با خدا تقسیم کار کردم ازش خواستم تمام کارهای سخت و خودش انجام بده و من فقط میخوام لذت ببرم اونجا بود که به دلم نشست و یه نفس عمیق کشیدم و باور کردم که میشه تا این حد همه چیز و سپرد به مالک و صاحب این جهان و چقدرررر سبک و راحت شدم اینگار یه بار سنگینی رو که احساس میکردم وظیفه خودمه به دوش کشیدنش رو بعد از چندین سال سختی زمین گذاشتمو گفتم خدایا شکرت زحمتش با خودت منم میخوام مثل استادم بهت اعتماد و توکل کنم و لذت ببرم …معنی توکل رو اون موقع بود که دقیقا باور کردم چیه و چطورمیشه و واقعا تو این چندسال اخیر دیگه نگرانی و استرس واقعا ازم دور شده احساس آرامش وجودم رو گرفته و چقدر نتایج عالی گرفتم چه سردردهایی که درگیرش بودمو خبری ازش نیست…چه اعتماد به نفسی گرفتم … چه ضعف هایی داشتمو احساس قوی بودن وجودم رو گرفته و همه اینها مدیون درک کوچکی از توحید میدونمو بس
خدارو هزاران مرتبه شکر
تنها تو رو میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم
در پناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم
ازتون سپاسگزارم که بازم در بهترین و مناسبترین زمان و شرایط ممکن اومدید و الهاماتی که من بهش نیاز داشتم رو به زبان آوردین
تمامی این فایل و جمله به جمله زیبای اون رو به گوش جان نیوش کردم و قلبم آرام ومطمئن تر شد
دوستون دارم و خداوند رو هزاران بار شکر و سپاس میگم که لیاقت این رو بهم داد که هدایتها و الهامات دلنشینش رو از زبان شما استاد عزیز و دوست داشتنی دریافت کنم
پیروز و سربلند و سرافراز باشید در پناه خداوند یکتای عالم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
خدای من، این فایل رو اتفاقی دیدم
راستش ازفایل قدرت اراده درمقابل نحوه عملکرد ذهن به بعد رو ندیده بودم چون فایل قدرت اراده رو که دیدم مغزم شدیدا مقاومت کرد
واما این فایل دقیقاااااااااا انگاربرامن ساخته شده وخدااززبان استادحرف میزنه
ای وایِ برمن هرخیری ازجانب خداس وهرشری ازجانب خودم
چشام تارمیبینه چون صورتم خیسِ اشکهای بی ارادس بی اختیار سرم افتادبه سجده
الهی العفو
الهی العفو
الهی العفو…
چقددددد خودبزرگ بینی داشتموبدیش اینجاس نمیدونستم…
چقدهیچ بودم درمقابلت ونمیدونستم
فک میکردم مخلوقِ موحدی ام امانبودم ونمیدونستم
“مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”
نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده بدنم منقبض…
هیچی حس نمیکنم ،درک وهضم این جمله خیلی خیلی سنگینه برام انگار دنیا دورسرم چرخیدوخورد تومخم
هیچی جزگریه ندارم
امشب شبِ ولادتِ امام حسینه ودقیقا دم غروب اینو دیدم درحالیکه یه اتفاق به ظاهرآشفته ای افتادوبهم ریخته بودم
بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست
چقدددداین جمله مث پتک خورد توسرم مگه اشک امون میده
شکرمیکردم بابت چیزایی که بهم داده ولی یجورایی عادت لفظی شده بود، این جمله منو به خودم برگردوند
“بنام خدایی که هرآنچه دارم ازآنِ اوست”
دارم به دستام نگامیکنم این انگشتایی که داره تایپ میکنه ازآنِ توست،گوشهایی که داره این آگاهی هارو میشنوه ،قلبی که بی منت وتوجه بافرمان تو میتپه،نبضی که منظم میزنه ،چشمایی که داره مببینه وحتی این اشکی که داره سرازیرمیشه هم مال من نیس وازآنِ توست
من چی دارم ازخودم؟جزخودت که تنها داراییم هسدی
خدایی من کدوموبشمرم کدوم بمونه؟
جزئی ترین چیزا مث تارِ مو،پلک،نفسی که میادومیره،
به چیه خودم اینهمه مغرورشدم؟
چی باعث شدفککنم همه کارارو خودم انجام دادم؟
چی باعث شدمن اینهمه به خودم تکیه کنم درحالیکه همیشه توبودی وهسدی وخواهی بود
ددحالیکه همش توکارهارو انجام میدادی ومن پزشو میدادم
درحالیکه من اولین بارِ بندگی میکنم ولی توسالهاس که خدایی میکنی
درحالیکه این چشمارو تودادی ولی تورونمیدیدم…
چقدشرک داشتم ونمیدونستم الله اکبر
الان میفهمم چرا گاها اینهمه تقلامیکردم ودست وپامیزدم واخرم کارا اونجوری که من میخواستم پیش نمیرفت چون تورو ندیدم یادم رفت توهسدی چون رو خودم تکیه کردم چون روخودم وبقیه حساب بازکردم نه تو،
بهتره بگم روهمه حساب بازکردم جزتو…
خدایاچقدجهالت داشتم ونمیدونستم
چه شرک مخفی عظیمی داشتم ونمیدونستم
1لان میفهمم چرانتایج اونی که میخام نیس
چرا رو دورِ باطل افتاده بودم
الان میفهمم چراخدا به موسی گف حتی نمک خمیرت را وعلف گوسفندانت را ازمن بخواه…
خدایا من به خودظلم کرده ام….
چقدزیانکاربودم وخبرنداشتم…
پناه برخدا ازشرِ غرورِ کاذبم
العفو العفو العفو…
این فایل رو زمانی دیدم که دقیقا بخاطرغرورم،ضربه خوردم کارها سخت وآشفته وپیچیده شده بود واوضاع جالب نبود
خدایا من به هرخیری که توبرام بفرستی سخت محتاجم
چطوری شرک به این گندگی رو نمیدیدم؟
چطوری تابحال متوجه ترمزکه چی بگم سدِبتنی به این بزرگی نشده بودم!
خدایاهدایتم کن
ایاک نعبد وایاک نستعین
اهدناالصراط المستقیم…