اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
منم مدت ها از گواهی نامم میگذشت اما ب دلیل یسری از تجربیات گذشتم اصلا جرات پشت فرمون نشستن نداشتم
با اینکه یکسال و نیمم از زانی ک واسه خودم ماشین خریدم گذشته اما میترسیدم پشت فرمون بشینم
یه شب نشستم با خودم سنگام واکردم و اهرم رنج و لذتش نوشتم و از فرداش شروع کردم اولین قدم یه مربی فوق العاده گرفتم با اینکه میگفتن مردا بد اخلاقن اما این مربی اقا بهترین بود توی اموزش برام بسیار شوخ طبع بود از اولی ک کنار من مینشست فقط ارامش و اعتماد ازش میگرفتم
و الان دو سه ماهی میشه ک من رانندگی میکنم ب تنهایی اونم با شجاعت خیلی زیاد
مسافرت و رانندگی توی جاده
99 درصد مواقع ک یادم میمونه ب محض اینکه در ماشین و باز میکنم اول از خدا هدایت میخوام ک منو در بهترین مکان و زمان قرار بده توی موقعیتای امن
و حتی موقع رانندگی هم دارم ازش هدایت میخوام ک خدایا خودت مراقبم باش من هیچ توانایی ندارم تو خودت رانندگی کن خودت منو بخیر و سلامت برسون
و جالبه ک امن ترین و با کیفیت ترین رانندگیم شده
اما بعضی روزام ب خودم مغرور میشم و پارو میزارم رو گاز و خیلی بی کله و جوگیر رانندگی میکنم
نه دست اندازارو میبینم نه ماشینی ک از بغل داره بهم نزدیک میشه یا اتوبوسی ک چون سرم تو گوشی بود نزدیک بود برم زیرش
و همون موقع سریع این حسه میاد ک باد برت نداره فکر نکنی خبریه رانندگیم دیگه خوب شده تو هر لحظت هر دم و بازدمت محتاج منی
تو حتی قدرت و اختیار پلک زدنت و نفس کشیدنتم دست خودت نیست ب چیت دلخوش کردی
در رابطه با اجرای قانون و کار کردن روی باورام هم دقیقا همینطورم
یه وقتایی ک خودمو میبندم ب اموزشا و کنترل ورودی ها و حسابی حالم با خودم و خدا خوبه
از درو دیوار خیروبرکت ب سمتم میاد
اما همین ک درامدم میره بالا و فکر میکنم خبریه و منم ک توی کارم خفنم و کار کردن روی خودمو شل میگیرم دقیقا از همون لحظه ای ک فکر میکنم قانون و بلدم و خیلی حالیمه از همون جایی ک کنترل ورودی هامو ول میکنم و نقطه سقوطم از همونجا شروع میشه
وقتی برای اولین بار میخوام ب یه مقصد ناشناخته ک تا حالا نرفتم سفر کنم
سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم
با تموم وجودم وبا تک تک سلول های بدنم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده.
چقدر این فایلو دوست داشتم و تو چه فضایی گوشش دادم: من الان 6 ماهه بصورت تمرکزی دارم رو دوره قانون سلامتی کار میکنم و خدارو شکر نتایج خیره کننده ایی تو این حوزه داشتم و از اونجایی که بعد از استارت قانون سلامتی؛ پیاده روی یک رفتار جدایی ناپذیر منه و من هر روز پیاده میرم و فایل گوش میدم: امروز رفتم کنار ساحل، هوا عالی، دریا بینهایت زیبا، و من این فایلو شروع کردم به گوش دادن: اصن دگرگون شدم، انگار مطالب برا من گفته شد( البته لازم به ذکره بعد حضور در دوره قانون سلامتیی تمرکزم چندین برابر شده و من یجورایی مطالبو میبلعم؛ که هر روز با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این دوره فوق العاده هدایت کرده).
وقتی استاد صحبت میکردن من اتفاقات توذهنم مرور شد: من وقتی برام مشتری میاد؛ تو ذهنم میچینم چی بهش نشون بدم؛ بفروشم یه سوده خوبی گیرم بیاد و هیچ وقتم نشد بگم فلان ملکو بدم به مشتری و انجام بشه: همیشه ام سر از فروش هایی در میارم که اصلا فکرشو نمیکردم: دیروز یه مشتری داشتم ویلا میخواس تا 20 میلیارد: گفتم خدایا گزینه مناسبو خودت برسون که هم من یه فروش خوب با ورودی مالی خوبی داشته باشم، هم اینکه خریدار یه خرید خوبی انجام بده؛ به همون خدایی که میپرستم؛ اصلا از جایی گزینه اومد برا فروش که تو مخیلاتم نمیگنجید: گفتم اینو چطور انداختی تو ذهنم، اصلا یک اتفاقاتی افتاد: مثل فیلم تخیلی: وقتی اون اتفاقات معجزه وار رقم خورد من به این درک نرسیده بودم که دلیلش این بود؛ من گفتم خدایا خودت گزینه مورد نظر فروشو برسون: امروز که این فایلو شنیدم؛ گفتم خدایا من دیگه بازی رو یاد گرفتم.
اتفاقا چند وقت قبل از خدا یه ایده میخواستم برا کسب و کارم؛ گفتم بگو قدم بعدی رو بهم، بگو چه مهارتی باید یاد بگیرم: من 3 ساله تو حوزه کاری خودم سایت راه اندازی کردم و خداروشکر ازش خوب جواب گرفتم و الان یک ساله خودم روش کار میکنم: زمانی که از خدا هدایت خواستم تو حوزه کسب و کارم که خدایا قدم بعدی چیه؟ خدایا چه مهارتی باید یاد بگیرم: بصورت اتفاقی هدایت شدم به آموزش تولید محتوای متنی: خب من تو حوزه کاری خودم اطلاعات بالایی دارم و هیچ نتونستم اونجور که باید جملات و کلمات رو کنار هم بذارم؛ تا تبدیلش کنم به یک مطلب و محتوا جهت ارائه؛ خدا میدونه من الان 5 روزه این دوره رو تهیه کردم و 2 جلسه رو گوش دادم و الان دارم تمریناتشو انجام میدم: چقدر خوب تونستم اطلاعاتمو جمع بندی کنم و محتواهای یا کیفیتی تولید کنم و رو سایت قرار بدم؛ و دیدم این مهات چقدر مناسب شرایط الان منه و قراره منو یه پله از جایگاهی که الان هستم رشد کنم و تو این چند روز میگفتم خدایا دمت گرم، خیلی به موقع بود.
کلی تصمیمات برا خودم مشخص میکردم: اینکه الان میتونم راجب مطلبی که قراره محتوا تولید بشه از خدا هدایت بخوام که چه محتوایی رو با چه موضوعی به اشتراک بگذارم؟
واقعا خوشحالم که فرصت شد و من این فایل فوق العاده رو گوش دادم و کلی آگاهی کسب کردم: خیلی زیاد مناسب شرایط الان من بود.
از استاد عزیزمم تشکر میکنم که این آگاهی های عالی و فوق العاده رو با ما به اشتراک میذارن
سلام به همه دوستان بخصوص استاد عزیزم و مریم خانم نازنین.
استاد این فایلهای توحیدی معرکه ان و در عین حال درکشون سخته، استاد من دیروز بعد از این فایل رفتم استخر، یادم اومد سری قبل وقتی تو عمیق شنا میکردم به خودم میگفتم «نگین تو میتونی دفعه قبلی تونستی مییتونی» و البته که «خدایا کمکم کن» رو هم میگفتم، اما این بار آگاهانه میگفتم «خدایا خودتیو من خودت مواظبم باش»، قبلا این رو متوجه شده بودم که چشم امیدم به وجود غریق نجات یا مربی ای بود که اون قسمتی که من بودم با شاگرداش کار میکرد، اما اینبار وقتی خلوت شد و مربی ای نبود رفتم تو عمیق، البته که میدونم غریق نجاتها کارشون رو خوب انجام میدن و مواظب هستن، اما من بودم و خدا، خلوت بود و میگفتم خدایا اینجا دیگه به امید خودت اومدم. میگفتم من توانا هستم اما اینم میدونم اگه کمک تو نباشه انسان توانا هم نمیتونه کارش رو خوب انجام بده.
استاد من دقیقا این حسی که گفتید رو داشتم که اگه مدام بگم من نمیدونم من نمیتونم دقیقا حس ناتوانی بهم دست میده، و من تااازه دارم این حس توانایی رودر خودم تقویت میکنم پس این جمله که خدایا من میتونم اما بدون خواست تو هیچ کس نمیتونه بهم کمک کرد که دوباره تو ذهنم خودم رو و تواناییم رو بی ارزش جلوه ندم.
و تونستم به یکی از ترسهام غلبه کنم و وسط استخر تو عمیق شیرجه برم و برگردم، قبلا همیشه کنار لبه (عرض) استخر میرفتم که دستم رو بگیرم به لبه بعد برگردم اما اینبار گفتم خدایا من میتونم خودت پشتیبانم باش و انجامش دادم خیلی هم برام لذت بخش بود. خدایا شکرت.
در موارد دیگه هم از خدا میپرسم و البته گاهی یادم میره ولی این فایل شما یادم انداخت باز هم از خدا بپرسم بین سه تا دکتری که مد نظرمه، پسرم رو پیش کدوم ببرم، و واضح بهم گفت.
یادمه تو کتاب رویاها میگفتید: «ببینید روحتون چی میگه» و این صداییکه بعد از این حرف میاد همیشه آرامم میکنه. میگم «نگین ببین روحت چی میگه!» و بعدش با اطمینان اون کار رو انجام میدم حتی اگه ندونم آخرش چی میشه چون روحم همون خداست و میگم این کار رو خدا بهم گفته و حتما به نفعمه.
خدایا تنها تورا می پرستم وتنها از تو هدایت میخواهم…
مرا به راه راست به راه کسانیکه به انها نعمت داده ای هدایت کن ودر این مسیر همواره منو ثابت قدم وهوشیار واگاه نگهدار امین…
استاد قشنگم جا داره بازم ازتون تشکر کنم بابت این فایل بی نظیر که درست مثل یه نور اومد نشست وسط قلبم…
وهربار که بهش گوش میدم کل جریانات زندگیم از جلوی چشمم رد میشه، چه اونجاها که توکل کردم وتسلیم بودم وهدایت خواستم وعمل کردم به هدایت ها وچه اونجاها که خودمحوری کردم و بر عقل ناقص خودم یا کسایی مثل خودم تویه کردم …
استاد جان با اینکه 3 سالی هست دارم با آموزه های شما زندگی میکنم وبارها وبارها وبارها، فایل ️️️آیا چشم زخم حقیفت دارد ️️️ رو گوش کردم و در ادعا یه شاگرد 12 قدمی هستم، که از قوانین مطلع هست…
ولی بازم نمی تونستم باور مخرب وجود چشم زخم رو از وجودم پاک کنم…
جالبه که وقتی تو چند دقیقه ی اخر فایل در مورد غرور حرف زدید وگفتید هرجا غرور شمارو گرفته یه پس گردنی خوردید، حتی تو مسائل کوچیک مثل بازهای مجازی و در مورد چیزهای بزرگتر هم صدق میکنه…
یه دفعه یه صدایی توی گوشم زنگ زد، که آی میناااااا خانوووووم، کسی شمارو چشم نمیزنه، چیزی به عنوان چشم زخم زدن وجود نداره…
این خودت هستی که هر بار دچار غرور و خودستایی میشی وفک میکنی وحس میکنی که مثلا این زیبایی این شهامت این مال واموال این موقعییت این شرایط و……………
از خودته، از توانایی خودت از زرنگی خودت از باهوشی خودت از شم اقتصادی خودت از عقل خودت و دانایی خودت ….
انوقت اون حاضر همیشه در صحنه، همونیکه میدونی هر چی داری از خودشه، یه پس گردنی بهت میزنه تا بهت گوشزد کنه، که این تو نیستی بلکه همه چیز از خودشه و هرچیزی که هستی وهر چیزی که داری فقط وفقط لطف خودش بوده در حقت…
بهت می فهمونه که تو بدون اون هیچی نیستی، گاهی با یه گوش کشیدن ساده، گاهی با یه سیلی، گاهی با یه پس گردنی محکم، وگاهی با کلی چک ولگد….
واااااای چقدر احساس آرامش میکنم به خاطر درک این مطلب، چقدر خوشحالم که معنی حس لیاقت داشتن، عزت نفس واعتماد به نفس داشتن، دوست داشتن خود،متوکل بدون، تسلیم بودن، هدایت خواستن و عمل کردن به الهامات ..رو تا حدود زیادی تونستم بفهمم ودرکشون کنم….
خدایا چقدر قشنگ باهام حرف میزنی وچقدر قشنگ هدایتم میکنی…
آرههههه من همونم ، هنوز همونم ، همون آدمیکه که همیشه ازت خواسته ودعا کرده که ایمانی از جنس ایمان سیدحسین عباسمنش بهش بدی، همین سر سوزن ایمان همین یه کوچولو نور الهی، به اندازه ای قلبم وروحم رو آروم میکنه که فقط خدا میدونه…
استاد جانم حالا میفهمم ودرک میکنم اینکه انقدر مگید هیچکس هیچ قدرتی توی زندگی ما تداره، واونکه بر آستان مقدس الهی تکیه زده نه ترسی برش هست ونه اندوهگین میشه، اون شخص فقط وفقط از طریق تسلیم بودن در برابر خداوند هست که بر تخت وتاج پادشاهی زندگی دنیای خودش می تونه تکیه زده باشه ولاغیر…
کسیکه اونقدر به یاد خداست وبا نام خدا فکر میکنه حرف میزنه و رفتار میکنه، که خداوند هم هر لحظه در پس برآورده کردن خواسته ها وحاجات قلبیش هست…
واونکه بدون نام ویاد وهدایت خودش داره اموراتش رو سر وسامون میده، بدون شک به قول قرآن همون شخصی هست که سرمایه عمرش رو باخته وزیان دیده واقعی هست…
واقعا چطور نتونستم اینو قبلتر از اینها بفهمم ودرک کنم؟؟؟
چطور نففهمیدم که بارها وبارها شده وایسادم جلوی آینه وگفتم به به چه چشمهای قشنگی چه صورت ماهی چقدر زیبام و…وکلی خودستایی کردم وبعدش یا همون لحظه یا چند ساعت بعدش ناخنم خورده مثلا صورتم خط افتاده، یا کلی جوش دراوردم ویا چیزی رفته تو چشمم وبه حدی سوخته که اشکم در اومده، وبعد خیلی راحت سریع ذهنم گفته آهاااان چشم خوردی، یادته صبح فلانی گفت زیبا، یادته دیروز خواهرت گفت چه پوست خوبی داری؟؟؟؟
ای واااای برمن، اونجا که تعریف وتمجید شنیدم نگفتم خدایا شکرت که اینها همه از توست وهرچه هست از مهربانی وکرم توست واینها رو تو بهم عطاء کردی، تازه بعدش با غرور گفتم به به به این زیباییم و…..به به ….
یعنی این باورهای مخرب گذشته که مثل سیمان چسبیده به ذهن و کل وجودمون، انقدر کارشون رو خوب بلدند که برای از بین بردنشون وحذفشون باید خیلی خیلی هوشیار وآگاه باشی تا به موقعه عمل کنی…
اینکه بارها شده توی کسب وکار، توی خرید وسیله ای توی روابط و…. شرایط انقدر خوب پیش رفته که من گفتم ای ول، من خیلی باهوشم من بلدم حالا 4 نفرم تعریف وتمجید کردند ومن بیشتر مغرور شدم و بعد یه گره ای یه مشکلی افتاده تو کار و ….. بعدش برگشتم گفتم دیدی چشمم زدن؟؟؟
باباااااا چشم کدومه؟ چه کسی می تونه به کسیکه به صاحب جهانیان توصل وتوکل کرده وداره با ایمان وتوکل به خودش اموراتش رو انجام میده ضرری برسونه وچشمم بزنه؟؟؟
مگه کسی می تونی چیزی از کسی که تمام اختیاراتش رو سپرده به الله مهربان بگیره یا ازبین ببرتش، یا بدبختش کنه؟؟؟
منم فقط منم، مسئول صد درصد اتفاقات زندگیم منم…
منم که هم خودم رو خوشبخت میکنم وهم بدبخت…
منم که تصمیم میگیرم دست از خودستایی وغرور بردارم و اختیارم رو به خداوند بدم تا به لطفش نگهدار داشته ونعمتهام باشه واونهار و گسترش بده و کمکم کنه تا در شادی وسلامتی وراحتی و ثروت ومعنوییت وسلامتی و یکتاپرستی زندگی کنم
یا اینکه نه خود محوری کنم و خدایی کنم و هر لحظه به خودم اسیب بزنم و کام زندگی رو به خودم تلخ کنم…
البته هر توکل وتوصلی هم ج نمیده، هممون امتحان کردیم اونجاها که با گله وشکایت بوده، اونجاها که از سر ناچاری بوده، اونجاها که طلب کارانه وزورکی بوده…نه جواب نداده که نداده…
اما اونجاها که از سر اگاهی ودرک هست اونجاها که یقین داری اونکه خالق توست از خودت بیشتر میخواد که تورو خوشبخت وسعادتمند ببینه، اونجاها که باور داری قدرت تنها در دستان خودش هست ولاغیر، اونجاها که باور داری بخشندگی ومهربانیش کل جهان رو در بر گرفته، دقیقا همونجاها که میدونی اصلا بر خودش واجب میدونه که پاسخ بده به سوال کننده از خودش واجابت کنه دعای هر درخواست کننده ای رو، اونجاها که ایمان داری هرچی برات قرار بده بهترین هست برات، اونجاست که توکل کردنت ایمانت حتما وحتما برات شادی وحس خوشبختی وآرامش درونی به ارمغان میاره…
الهی هزاران بار شکرت که هر لحظه در حال هدایت من هستی وهر لحظه در حال پاسخ دادن به درخواستهای من..
ان شالله که هر لحظه وهمیشه تسلیم درگاهت باشم واز استان مقدست حتی لحظه ای دور وجدا نشم…
استاد جانم خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه الهی، که انقدر عاشقانه ساده و واضح قوانین رو برامون توضیح میدید تا ماهم به مسیر اونها که هدایت شدند وبهشون نعمت عطاء شده هدایت بشیم …
سلام به استاد عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
سپاس گذار خداوند هستم که هدایتم کرد به مسیر درست بیدارم کرد یه مادربزرگ داشتم من چندسالی رو با ایشون زندگی کردم دروان بچگی تقریبا 14یا15سال پیش ایشون الان به رحمت خدا رفتن بعضی مواقع مثل همین الان بهش فکر میکنم میگم حسین مامان بزرگ رفت آیا کوچکترین صدایی ازش میشنوی آیا کوچکترین ردی ازش مونده خیرررر و همون لحظه به خودم یادآوری میکنم که حسین قراره یه روز بمیری و این اصلا شوخی بردار نیست پس نباید بمیری مگر این که مسلم باشی و مسلم بودن هم حاصل یه پروسه تکاملی هست خداوند توی قرآن میفرماید که فرعون وقتی غرق شد گفت من ایمان آوردم و بهش گفته شده حالا و ایمان؟
این چه ایمانی هست که پروسه تکاملیش طی نشده حالا و ایمان ….
همیشه به خودم میگم که حسین از مسیر درست حرکت کن قراره بمیری و باید لحظه مرگ قلبت راضی باشه رب العالمین ازت راضی باشه و خداروشکر که من یادم هست به لطف الله
خیلیاااا فراموش کردن خیلیاااااااا فراموش کردن
این که قراره بمیرن و واقعا هرجور نفس طغیانگرشون بگه دارن زندگی میکنن …
خاستم بگم چقدر خوبه که ما در این جا جمع شدیم و داریم درست زندگی میکنیم داریم تلاشمون رو میکنیم این خیلی جای شکرش باقیست
من از صبح تا الان هرکاری هم بلد باشم باز دارم میگم خدایا من هیچم تو هذایتم کن و از همین امروز صبح تا به الان به مراتب کارام راحت تر شده خیلی راحت تر شده فقط توی چند ساعت
من دارم میبینم واقعا اگه بعد از این هدایت ها من بخام برگردم به ناسپاس بودن حقمه سزاراوش هستم که عذاب برام دوچندان باشه اصلا من کجا بودم و الان کجا هستم نمیدونم چطور توضیح بدم ولی ا الان توی بهشت دارم زندگی میکنم خیلی خوشحالم خیلی راضیم…
این فایل دقیقا چیزی بود که از خدا خواسته بودم بهش هدایت بشم .
اینکه چطور با خودش ارتباط نزدیک تر و صمیمی تری بسازم جایی که تو دعای جوشن کبیر ازش خواستم و گفتم : یا رفیق من لا رفیق له ، رفیقم باش.
و تو این فایل چقدر زیبا شما راه های عملی شدنش رو توضیح دادین.
موضوعی که بهش دقت نمیکردم و ترمز من برای ساخت این رابطه بود همین موضوع لیاقت بود که باور داشته باشم من از اساس “لایق ” “هم صحبتی” با خدا هستم و وقتی شما اینو گفتین چند ثانیه فایل رو متوقف کردم و برای خودم تکرارش کردم و نوشتمش تا کامل متوجهش بشم و با توکل به خدا رو این باور بیشتر و بیشتر کار میکنم تا مسیر ساختن ارتباط با خدا رو به صورت تکاملی و قدم به قدم بسازم و پیش برم .
آخر این فایل یاد اون جمله ای از خودتون افتادم که میگفتین وقتی در مسیر دریافت هدایت خدا قرار میگیری و راهش رو یاد میگیری حست اینه که انگار خدا همه کارشو ول کرده و فقط و فقط داره زندگی تو رو هدایت میکنه و با تو حرف میزنه.
منم چندبار همین حس رو تجربه کردم استاد، اینکه تو کوچیکترین مسائل روزمره ی من این اتفاق افتاده که هدایت شدم به جواب ساده ای که اصلا تو ذهنم هیچ ایده ای براش نداشتم و برام واضح بود هدایت خداست و تعجم همیشه از اینه که چقددددر خدا “سریع” اجابت میکنه و هرجا من باورم قوی تر بوده به دریافت هدایتش سریع تر جواب رو دریافت کردم و جایی که به عقل خودم رفتم جلو با تحمل سختی و مشقت و زمان زیادی که گذشته به جواب رسیدم.
تمرین من از امروز اینه که تو هر اتفاق کوچیک و بزرگی از خدا هدایت بخوام .
چقدر تو این فایل جملات تاکیدی برای خودم نوشتم که تمرین هر روزه م بشه ، اینکه :
– من لایق هم صحبتی با خداوند هستم.
– من آماده ی دریافت هدایت خداوند در هر لحظه هستم.
– من هر لحظه نشانه های خداوند رو دریافت میکنم.
– قلب من هر لحظه صدای خداوند رو میشنوه . و ….
این فایل رو حداقل ده بار دیگه باید گوش کنم چون هر جمله ی شما جواب سوال و درخواست هدایت من به ارتباط بهتر با خدا بود که نیاز داره کامل و با تکرار برام بیشتر و بیشتر جا بیفته یا بهتر بگم مدارم برای درک این آگاهی ها بره بالاتر که تمام مطالب رو کامل در مدار دریافتشون قرار بگیرم :)
قدردان و شکرگزار هدایت امروز خداوند به دریافت آگاهی های این فایل هستم . ( این کدنویسی امروزم در دوره ی کشف قوانین بود که چه عالی تیک خورد.)
و مثل همیشه قدردان حضور و بودن شما هستم استاد عزیز
استاد به لطف خداوند و آموزه های شما درک من هر روز از قانون بیشتر میشه و ارتباط بین باورهام و نتایجم را پیدا می کنم و اینقدر برام لذت بخشه که قابل توصیف نیست و می فهمم که مدارم داره تغییر می کنه خودم درک می کنم مدار چیه ترمز چیه احساس خوب چیه بزرگتر شدن از مشکلات یعنی چی کنترل ذهن یعنی چی می فهمم اتفاقات قبلی دیگه منو به هم نمی ریزه می فهمم
استاد این روزها متوجه میشم که اگر در مسیر درستی حالت خوبه
اگر داری روی باورهات کار می کنی لذت می بری
متوجه میشم که جهان چقدر سریعتر از آنچه تصور کنی پاسخ میده
متوجه میشم که قبلا اون روزها و شبهایی که گذراندم زندگی نبوده فقط گذران عمر بوده
استاد مهمترین زمانی که می تونم یادآوری کنم از اینکه خداوند هدایت می کنه وقتی احساس عجز می کنی زمانی بود که سه سال پیش که تضادهای زندگی من آنقدر زیاد شده بود که دیگه هیچ راهی نداشتم و بن بست بود انگار در زندان دنیا بودم من به این مباحث خودآگاهی به طرز معجزه آسایی هدایت شدم شاید خیلی از دوستان سالهاست که اساتید موفقیت را دنبال می کنند ولی من هرگز به این سمت ها نمی آمدم و من اصلا شما رو نمی شناختم حتی اسم شما را نشنیده بودم با اینکه من اون سالهایی ک شما یاد می کنید که در تهران و خیلی جاها سمینار داشتید من دانشجو بودم تهران ولی هرگز به این سمینارها هدایت نشده بودم و نه تنها به شما که هیچ کدوم از این همکاران شما هم نمی شناختم یا اگر هم اسمی میشنیدم و یا کسی می گفت من میرم فلان جا که موفق بشم با خودم می گفتم مگر لازمه کسی به تو بگه چگونه موفق بشی باید تلاش کنی و پیش بری و واقعا هم تا مدتها من مشکل خاصی نداشتم کارهام پیش میرفت و هر هدفی میذاشتم حالا با کمی سعی و خطا انجام میشد
تا به زمانی رسیدم که چندین اتفاق اعتماد به نفس مرا پایین کشید و من در شرایط بدی قرار گرفتم اون زمان هرچی خدا رو صدا می زدم انگار نمیشد و من در مدار دریافت نبودم و روز به روز شرایط بدتر میشد و شبی به خداوند گفتم من از التماس کردن حتی در درگاه تو هم خوشم نمیاد چرا من باید اینقدر التماس کنم مگر من چیکار کردم مگر تو دانا و شنوا و قادر نیستی مگر تو نمی بینی پس چرا بعضی خواسته های من نگفته برآورده میشه پس قضیه چیه من دیگه اشک هم ندارم خدایا این زندگی را یا تمام کن یا راهی نشونم بده
و خداوند الحق به من شاهراه نشون داد و باعث شد زندگی من باز برگرده به سمت امیدواری و انگار میشه باید من تغییری کنم و هدایت شدم به اساتیدی که مرا در انتها به شما رساند
و مدار به مدار تغییر کردم و تکاملم را طی کردم
الان خیلی درکم از قانون بالاتر رفته و هرچی من درکم بالاتر میره و همه جا و همه چی را خدا می بینم غرورم کمتر شده آرامشم بیشتر شده دیگه نیازی به اثبات خودم به دیگران ندارم دیگه دنبال راضی کردن دیگران نیستم تمرکزم روی خودم و ونشانه ها و پیام های خداونده
خداوند از در و دیوار هدایت میفرسته الان می فهمم که وقتی خدا در قرآن می فرمایند که شما با دست خودتون میفرستید یعنی چی چون دارم می بینم که من تغییر می کنم واکنش های جهان تغییر می کنه و همش هم تکامل می خواد
استاد در مورد هدایت در این فایل بی نظیر صحبت کردید بذارید براتون بگم که نشانه چند روز من هم به صفحه معرفی بخش “داستان هدایت من” بود که در آنجا نوشته است:
هرگز امکان پذیری خواستههایم را، با امکانات و شرایط کنونیام نسنجم، چون وقتی ایمانم را نشان میدهم و قدمها را برمیدارم، هدایت میشوم و آن شرایط به نفع من، تغییر میکند.
یاد میگیرم تا درباره تحقق اهدافم، هرگز درگیر «چگونگی» نشوم، حساب و کتاب نکنم و فقط اولین قدم را با سرعت بردارم، چون قرار است به «چگونگی» هدایت شوم.
چون خداوندی که «إِنَّ عَلَینا لَلهُدی» را وظیفهی خودش دانسته است، همیشه سمت خودش را انجام میدهد…
بله استاد من رفتم به موسسه ای برای کلاس زبان اسم بنویسم به خداوند گفتم اگر این کلاس را برم برام خوبه و پیشرفت خواهم داشت بنویسم و نام فامیل متصدی ثبت نام “هدایتی” بود انگار نشونه ای برام بود
استاد عزیزم من از شما یاد گرفتم سختی و زجر کشیدن را نپذیرم و الان هر زمان در سختی میفتم میگم خدایا این مسیر درست نیست مرا هدایت کن به مسیر هموار
استاد در مورد مثالی که زدید از رانندگی و انجام کارهایی که دفعات اول انجام میدیم اتفاقا چند وقت پیش داشتم تو ذهنم مرور میکردم خدایا من اون غذا را با اینکه اولین بار درست کردم خیلی خوب و خوشمزه شد ولی دفعه دوم چرا به خوشمزگی دفعه اول نشد با اینکه تجربه ام بیشتر شده بود؟
یا یادمه اولین باری که در دوران دانشجویی داشتم ارائه میدادم و خیلی استرس داشتم و تو سالن کنفرانس و جلوی یک عالمه آدم ولی خیلی عالی شده بودو نمره ام هم کامل شد ولی چرا دفعه بعد ضعیف تر عمل کردم؟؟
بعد اتفاقا خداوند به ذهنم آورد که تو اون دفعات از من کمک خواستی و خودت را کنار کشیدی ولی دفعات بعد خواستی روی تجربه خودت حساب کنی
آره واقعا همینه
دیروز داشتم رانندگی می کردم نزدیک یک گیت خروجی گفتم ماشین نخوره به این میله و …. بعد یک لحظه به ذهنم آمد این همه سال داری رانندگی می کنی کی خوردی به میله و اینا همیشه خدا ردم کرده و یادمه چون من خیلی عاشق رانندگی بودم و خیلی راحت و سریع گواهینامه گرفتم و سریع هم نشستم پشت فرمون و شروع کردم که حالا خودش کلی داستان داره ولی از همون اول به خدا گفتم خدایا من میشینم مواظبم باش مواظب ماشین هم باش و الان که سالهاست رانندگی می کنم همیشه واقعا همیشه خداوند مرا حفظ کرده و هیچ وقت یادش نرفته چون من هم هیچ وقت به خودم وصل نکردم
استاد من یک باور خوبی که دارم و داشتم همیشه که نمی دونم از کجا میاد اینه که خداوند مواظب وسایل من و پول من و خودم هست و همیشه برام حفظ میکنه این باور خیلی در من قدرتمنده مثل باورهایی که شما میگید آدم در مورد خودش داره همیشه داره ران میشه این هم به نظرم در من همیشه ران شده هست نیازی نیست من صبح یادآوری کنم و من اینقدر مثال دارم که وسیله گم کردم و من نرفته دنبالش برام آوردن و اصرار کردن که این ماله شماست و من گفتم نه من گم نکردم و طرف گفته چک کنید و من متوجه شدم راست میگه ماله منه یعنی حتی خدا به نگرانی هم نمیذاره برسم یا بارها در ماشین باز حتی پنجره پایین حتی گوشیم هم تو ماشین رفتم ولی برگشتم و همه چی سرجاش بوده البته بگم من بی احتیاطی نمی کنم ولی وقتی اتفاق میفته تازه متوجه میشم که خداوند خیرالحافظینه
استاد چقدر خوب شد مثال زدید از زمانی که می خواستید کنکور بدید یا برید سرکار – چند وقت پیش می گفتم استاد هیچ وقت در شرایط تردید نبودن که چه تصمیمی بگیرند من هم مثال مشابهی دارم زمانی که می خواستم دکترا بخونم به خداوند گفتم خدایا اگر ادامه تحصیل برام خیره مسیر را برام باز کن و هدایتم کن اگر نه که جور نشه و برم دنبال مسیر دیگری و کلا بی خیال درس بشم – استاد من در عرض کمتر از دوماه خوندم و چند روز آخر مانده به کنکور به تست هایی هدایت شدم که با خوندن همونها خیلی از تست های کنکور را درست زدم رتبه ام یک شد. من حتی بعد کنکور فکر می کردم خیلی بد دادم و زمان انتخاب رشته که هنوز رتبه ام را اعلام نکرده بودند گفتم ولش کن چرا انتخاب رشته کنم برم مصاحبه من که احتمالا خوب نشدم و مهلت تمام شد و بسته شد و به داداشم گفتم گفت خوب حداقل انتخاب رشته میکردی گفتم حالا که تموم شد گفت ایمیل بزن بگو و من ایمیل زدم به سنجش و دوباره مهلت را تمدید کردند و من انتخاب کردم و بعد فهمیدم من رتبه ام یک بوده و مصاحبه و همه چی انگار خداوند چیدمان کرده بود و عالی پیش میرفت و من قبول شدم و وقتی هم می خواستم بیام تهران به راحتی خونه نزدیک دانشگاه پیدا شد و ماجرای پول رهن خونه هم که خودش داستانی است که خداوند از قبل در حال آماده سازی اون بوده
استاد زندگی روی دوش خداوند خیلی قشنگه چقدر خوبه آدم خودش را لایق بدونه که در همه مراحل زندگی خداوند کمکش می کنه ولی چرا این اتفاقات پیوسته نیست؟ چون ما مغرور میشیم فراموش می کنیم و خودمون را لایق نمی دونیم که در ادامه هم خداوند هدایت می کنه انگار این همه راحتی حق ما نیست و باید سختی هم باشه
استاد عزیزم واقعا از شما ممنونم که به اصل می پردازید و توجه ما رو می برید که واقععا متوجه اصل بشیم چقدر دوست دارم استاد نتایجم بزرگ بشه و بیام به شما و دوستانم بگم که میشه بگم که درسته و قانون داره کار میکنه و این نتایج که حاصل تغییرات من است که به لطف و هدایت های خداوند ایجاد شده
استاد سخن زیاده این روزها زندگی من همش شواهده که قانون داره کار میکنه من دائم نشونه و هدایت دریافت می کنم و همین باعث میشه که در این مسیر بمونم و ادامه بدم و نجواهای ذهن را پاسخ بدم و خیلی خوشحالم که به این مسیر پر برکت هدایت شده ام شاید که نه حتما حضور در این مسیر خودآگاهی برای من بزرگترین هدیه ای بوده که خداوند به من عطا کرده که من نخواسته بودم و من حتی آگاه به وجود این مسیر نبودم بلکه خداوند دست در خزانه خودش کرده و این جایزه را به من تقدیم کرده و من هر روز سپاسگزار آگاهی ها و تغییراتم هستم
خدا رو هزاران مرتبه شکر از شما که این آگاهی ها را سخاوتمندانه به اشتراک می گذارید متشکرم و براتون از خداوند سلامتی و طول عمر پربرکت خواهانم
چقدر خوشحال شدم از دیدن روی ماهت استاد چقدر خوشحال تر شدن برای این فایل بی نظیر که هرچقدر هم درباره توحید عملی صحبت بشه باز هم کمع و من خودم چقدر نیاز دارم به شنیدن و یادآوری به خودم و عمل کردن به این آگاهی ها
خداروشکر میکنم که در مدار شنیدم و درک این آگاهی ها هستم و امیدوارم که بتونم عمل کنم و به اندازه ای که عمل کردم نتیجه اش رو هم دیدم توی زندگی خودم
من خیلی سعی میکنم که توی زندگیم این قانون رو اجرا کنم و همیشه به خودم بگم که تو هیچی نیستی در برابر خداوند و هر چیزی هم که داری همش از لطف خودش بوده و پس حالا که این درخواست های تو از جانب خدا اجابت شده باز هم میتونی بهتر کنی این رابطه ی الهی رو و به خواسته های بیشترت هم برسی
بریم سراغ سوال اول
ی مورد که اتفاقاً همین یکی دوروز پیش برام اتفاق افتاد رو میخوام بگم
توی کارم به یک مسئله ای بر خوردم که نمیدونستم باید چیکار کنم اما میدانستم که یک راه حلی داره ولی نمیدونستم چی هست با پرسیدن از این و اون که تجربه های بالای ده ساله داشتند حس کردم که درست نیست و یک راه ساده تر و آسون تر داره خلاصه یک ایده ای بهم گفته شد اون هم از جانب خداوند و اجرا کردم خدایا شکرت نتیجه فوق العاده بود اما راهکارهای استادانم اصلا مناسب نبود و خیلی هم اذیت میکرد اما با این ایده ایکه بهم گفته شد کار خیلی سریع تر و راحتتر اجرا شد و همون لحظه به خودم گفتم ببین جواد این ایده رو خدا بهت داده ها پس میتونی بیشتر روش حساب کنی و این رو نذاری روی ذهن خودت
و خیلی حالم بهتر شد
اما جاهایی هم بوده که به خودم گفتم بلدم و بلدم فاتحه کار رو خوندم مثلا همین غذا درست کردن
چون دیگ خیلی بلد بودم از خدا کمک نخواستم و با ذهن خودم رفتم جلو و اون غذا اصلا خوب نشده و در ضمن حین کار هم سردرگم بودم با اینکه غذایی بود که چشم بسته درست میکنم اما نتیجه چیز دیگه بود
اما چون تازه درحال کار کردن و دست بکار شدن هستم به قول استاد خیلی از خدا کمک میخوام و انصافا هم خیلی کمکم کرده و انگار حواسم بیشتر جمع شده که آقا مراعات کن که خراب نکنی و همون مثال رانندگی استاد و چقدر دارم این رو تمرین میکنم برای خودم که همیشه اینجور باشم و نخوام که خودم کاری رو انجام بدم
همیشه توی کارم از خدا میخوام و میگم خدایا خودت دستم شو خودت مرحله بعد رو بهم بگو خودت رنگم شو و خودت کار با کیفیتم شو و تا هم من هم تو و هم مشتری رازی باشه
توی آشپزی هام وقتی به خدا میسپارم اصلا غذا فوق العاده میشه
توی دیدن جاهای جدید از خدا طلب میکنم و من رو میگیره به جاهایی که تا حالا ندیدم و عشق میکنم از زیبایی
و …..مورد دیگه
2)
از وقتی که این آگاهی ها رو فهمیدم و سعی در درک بهتری کردم تمام زندگیم رو سپردم به خدا و آره میتونم همه این کارهای خوبی که برام پیش اومده از لطف و کرم خودش بوده و من هیچ اعتباری به خودم نمیدم و نسبت به قبل خودم خیلی بهر شدم و به خودم افتخار میکنم در این زمینه اما میدونم که باید بیشتر و بیشتر و بیشتر روی این زمینه کار کنم تا از مسیر الهی دور نشم
به نام الله مهربان به نام الله بخشنده به نام الله هدایت گر
به نام الله دانا و شنوا بر همه چیز و همه کس
به نام الله رزاق
به فرمانروای عالم
سلااام و درود بر استاد عزیزم ،
استاد عزیز نمیدونید که دیروز وقتی در یک حالت مستاصلی بودم از گره های این روزهایم و بغص گلوم رو فشرده بود اما حتی اشک هم نمیومد
که الان باید چکار کنم ..
و فقط میگفتم یه هدایت یه راهنمایی واضح میخوام..
خیلی وقت بود که زیاد سر به سایت نمیزدم
گفتم بیام سراغ نشانه امروز
که دیدم فایل جدید و با عنوان توحید عملی …
وای قلبم داشت از جا کنده میشد
و به سرعت دانلود کردم و صحبتهای شما
دیوانه م کرد و راه میرفتم توی خونه و فقط میگفتم همینه همینه و فایل رو گوش میکردم و اشک میومد ..
درست توی لحظات و روزهایی که همه ش میگفتم من که همه کار کردم چرا اینطوری میشه
چرا فلان چیز درست نمیشه
چرا اون یکی تاخیر افتاد
چرا این کارم نشد…
خلاصه استاد عزیز از دیروز سه مرتبه گوش کردم و دگرگونم کرد
خدایا شکر شکر شکر
شکر وجودت استاد عزیز برای این یادآوری که زبانت جاری شد
شکر که بفهمم بابا تسلیم شو هی دوباره همون چیزایی که بلدی رو تکرار نکن
یه کم وا بده
بذار الله بلند مرتبه بهت بگه
آخ که چقدر پرم و کلمات نمیتونن بیان کنن این دگرگونی رو
خدایا من کوچکم حقیرم درمقابل دانایی و قدرتت همواره دستم رو بگیر
همواره به موقع در مسیر قرارم بده
من نیازمند هدایت تو هستم
خدایا استاد عزیزم رو در پناه خودت همواره حفظ و سربلندتر کن
بنام خدای هدایتگرم
هر لحظه ک تسلیمم درکارگه تقدیر
ارامتر از آهو بی بابک تر از شیرم
هر لحظه ک میکوشم
درکار کنم تدبیر
رنج از پی رنج اید زنجیر پی زنجیر
حدود یک ماهی میشه ک توی روابط عاطفی درگیر یسیری مسائلم
و یسری اقدامات فیزیکی هم انجام دادم اما همچنان فعلا بینتیجه و سردرگم موندم
دیشب توی خلوت خودم
دقیقا از همون نقطه عجز و ناتوانی ک بهش رسیدم داشتم با خدا حرف میزدم
خدایا من نمیدونم چیکار کنم
خدایا هیچی نمیدونم تو عالمی
تو میدونی تو آگاهی تو خیر منو میدونی من بهت نیاز دارم
اشک میریختم و زیر لب تکرار میکردم
خدایا تو هدایت منو بر خودت واجب کردی
از لحظه ای ک ب دنیا اومدم تا الان کلی مراقبم بودی بارها شده تا یک قدمی مرگ رفتم نجاتم دادی
خورت کمکم کن خودت بگو چیکار کنم تصمیم درست چیه اومدم توی سایت ک بزنم روی نشانم
دیدم نشانه خودش زودتر از درخواست من اجابت شده
وقتی دیدم توحید عملیه و استاد داره حرفایی ک چند ثانیه پیش ب خدامیزدم و میگه
چند لحظه خشکم زد باورم نمیشد انقدر واصح صریح جوابم گرفتم
گیری ک الان هفته هاست توی زندگیمه و خودم داشتم زور میزدم ک حلش کنم
خدایاشکرت الان آروم شدم
دوباره حسم خوب شد
همون حس ارامشه ک میدونم تهش فقط برام خیر و برکته
سلام ب عزیزترین استاد دنیا
مثال خواهرتون دقیقا تجربه این روزای منه
منم مدت ها از گواهی نامم میگذشت اما ب دلیل یسری از تجربیات گذشتم اصلا جرات پشت فرمون نشستن نداشتم
با اینکه یکسال و نیمم از زانی ک واسه خودم ماشین خریدم گذشته اما میترسیدم پشت فرمون بشینم
یه شب نشستم با خودم سنگام واکردم و اهرم رنج و لذتش نوشتم و از فرداش شروع کردم اولین قدم یه مربی فوق العاده گرفتم با اینکه میگفتن مردا بد اخلاقن اما این مربی اقا بهترین بود توی اموزش برام بسیار شوخ طبع بود از اولی ک کنار من مینشست فقط ارامش و اعتماد ازش میگرفتم
و الان دو سه ماهی میشه ک من رانندگی میکنم ب تنهایی اونم با شجاعت خیلی زیاد
مسافرت و رانندگی توی جاده
99 درصد مواقع ک یادم میمونه ب محض اینکه در ماشین و باز میکنم اول از خدا هدایت میخوام ک منو در بهترین مکان و زمان قرار بده توی موقعیتای امن
و حتی موقع رانندگی هم دارم ازش هدایت میخوام ک خدایا خودت مراقبم باش من هیچ توانایی ندارم تو خودت رانندگی کن خودت منو بخیر و سلامت برسون
و جالبه ک امن ترین و با کیفیت ترین رانندگیم شده
اما بعضی روزام ب خودم مغرور میشم و پارو میزارم رو گاز و خیلی بی کله و جوگیر رانندگی میکنم
نه دست اندازارو میبینم نه ماشینی ک از بغل داره بهم نزدیک میشه یا اتوبوسی ک چون سرم تو گوشی بود نزدیک بود برم زیرش
و همون موقع سریع این حسه میاد ک باد برت نداره فکر نکنی خبریه رانندگیم دیگه خوب شده تو هر لحظت هر دم و بازدمت محتاج منی
تو حتی قدرت و اختیار پلک زدنت و نفس کشیدنتم دست خودت نیست ب چیت دلخوش کردی
در رابطه با اجرای قانون و کار کردن روی باورام هم دقیقا همینطورم
یه وقتایی ک خودمو میبندم ب اموزشا و کنترل ورودی ها و حسابی حالم با خودم و خدا خوبه
از درو دیوار خیروبرکت ب سمتم میاد
اما همین ک درامدم میره بالا و فکر میکنم خبریه و منم ک توی کارم خفنم و کار کردن روی خودمو شل میگیرم دقیقا از همون لحظه ای ک فکر میکنم قانون و بلدم و خیلی حالیمه از همون جایی ک کنترل ورودی هامو ول میکنم و نقطه سقوطم از همونجا شروع میشه
وقتی برای اولین بار میخوام ب یه مقصد ناشناخته ک تا حالا نرفتم سفر کنم
دو دستی میچسبم بخدا
هر لحظه و هر قدمی ک برمیدارم ازش هدایت میخوام
باهاش حرف میزنم
خودمو میسپارمدستش
قشنگ از رگ گردن ب خودم نزدیک تر حسش میکنم
خیلی شجاع میشم
مثل اولین سفر تنهایی ک ب شمال داشتم
جنگلی ک تنهایی رفتم هرکسی منو میدید چپ چپ نگاممیکرد
ک یه دختر تک و تنها توی این جنگل چی میخواد هر مردی اونجا منو میدید میپرسید کجا میخوای بری تنهایی میگفتم میخوام برم آبشار
اونم ابشاری ک توی دل جنگل بود باید از یه رود خونه با پای پیاده رد میشدم
میگفتن خیلی خطر ناکه
میخوای باهات بیایم
اما هیچ خطری هیچ تنهایی حس نمیکردم حالم خوب بود مزمعن بودم بهش
میگفتم نه ممنون خودم میرم
و تودلم میگفتم خدایا تو باهامی من ک تنهانیستم مراقبم باش
و چقدر بعد از این تجربه اعتماد بنفسم شجاعتم بیشتر شد
همه چیز توحیده همه چیز
و این فایل تک تک کلماتش برای من بود استاد برای
من بودک خدا ب دلتون انداخت ک این فایل اماده بشه
هیچ وقت ب این واضحی بهم جواب نداده بود
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم
با تموم وجودم وبا تک تک سلول های بدنم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده.
چقدر این فایلو دوست داشتم و تو چه فضایی گوشش دادم: من الان 6 ماهه بصورت تمرکزی دارم رو دوره قانون سلامتی کار میکنم و خدارو شکر نتایج خیره کننده ایی تو این حوزه داشتم و از اونجایی که بعد از استارت قانون سلامتی؛ پیاده روی یک رفتار جدایی ناپذیر منه و من هر روز پیاده میرم و فایل گوش میدم: امروز رفتم کنار ساحل، هوا عالی، دریا بینهایت زیبا، و من این فایلو شروع کردم به گوش دادن: اصن دگرگون شدم، انگار مطالب برا من گفته شد( البته لازم به ذکره بعد حضور در دوره قانون سلامتیی تمرکزم چندین برابر شده و من یجورایی مطالبو میبلعم؛ که هر روز با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این دوره فوق العاده هدایت کرده).
وقتی استاد صحبت میکردن من اتفاقات توذهنم مرور شد: من وقتی برام مشتری میاد؛ تو ذهنم میچینم چی بهش نشون بدم؛ بفروشم یه سوده خوبی گیرم بیاد و هیچ وقتم نشد بگم فلان ملکو بدم به مشتری و انجام بشه: همیشه ام سر از فروش هایی در میارم که اصلا فکرشو نمیکردم: دیروز یه مشتری داشتم ویلا میخواس تا 20 میلیارد: گفتم خدایا گزینه مناسبو خودت برسون که هم من یه فروش خوب با ورودی مالی خوبی داشته باشم، هم اینکه خریدار یه خرید خوبی انجام بده؛ به همون خدایی که میپرستم؛ اصلا از جایی گزینه اومد برا فروش که تو مخیلاتم نمیگنجید: گفتم اینو چطور انداختی تو ذهنم، اصلا یک اتفاقاتی افتاد: مثل فیلم تخیلی: وقتی اون اتفاقات معجزه وار رقم خورد من به این درک نرسیده بودم که دلیلش این بود؛ من گفتم خدایا خودت گزینه مورد نظر فروشو برسون: امروز که این فایلو شنیدم؛ گفتم خدایا من دیگه بازی رو یاد گرفتم.
اتفاقا چند وقت قبل از خدا یه ایده میخواستم برا کسب و کارم؛ گفتم بگو قدم بعدی رو بهم، بگو چه مهارتی باید یاد بگیرم: من 3 ساله تو حوزه کاری خودم سایت راه اندازی کردم و خداروشکر ازش خوب جواب گرفتم و الان یک ساله خودم روش کار میکنم: زمانی که از خدا هدایت خواستم تو حوزه کسب و کارم که خدایا قدم بعدی چیه؟ خدایا چه مهارتی باید یاد بگیرم: بصورت اتفاقی هدایت شدم به آموزش تولید محتوای متنی: خب من تو حوزه کاری خودم اطلاعات بالایی دارم و هیچ نتونستم اونجور که باید جملات و کلمات رو کنار هم بذارم؛ تا تبدیلش کنم به یک مطلب و محتوا جهت ارائه؛ خدا میدونه من الان 5 روزه این دوره رو تهیه کردم و 2 جلسه رو گوش دادم و الان دارم تمریناتشو انجام میدم: چقدر خوب تونستم اطلاعاتمو جمع بندی کنم و محتواهای یا کیفیتی تولید کنم و رو سایت قرار بدم؛ و دیدم این مهات چقدر مناسب شرایط الان منه و قراره منو یه پله از جایگاهی که الان هستم رشد کنم و تو این چند روز میگفتم خدایا دمت گرم، خیلی به موقع بود.
کلی تصمیمات برا خودم مشخص میکردم: اینکه الان میتونم راجب مطلبی که قراره محتوا تولید بشه از خدا هدایت بخوام که چه محتوایی رو با چه موضوعی به اشتراک بگذارم؟
واقعا خوشحالم که فرصت شد و من این فایل فوق العاده رو گوش دادم و کلی آگاهی کسب کردم: خیلی زیاد مناسب شرایط الان من بود.
از استاد عزیزمم تشکر میکنم که این آگاهی های عالی و فوق العاده رو با ما به اشتراک میذارن
سلام به همه دوستان بخصوص استاد عزیزم و مریم خانم نازنین.
استاد این فایلهای توحیدی معرکه ان و در عین حال درکشون سخته، استاد من دیروز بعد از این فایل رفتم استخر، یادم اومد سری قبل وقتی تو عمیق شنا میکردم به خودم میگفتم «نگین تو میتونی دفعه قبلی تونستی مییتونی» و البته که «خدایا کمکم کن» رو هم میگفتم، اما این بار آگاهانه میگفتم «خدایا خودتیو من خودت مواظبم باش»، قبلا این رو متوجه شده بودم که چشم امیدم به وجود غریق نجات یا مربی ای بود که اون قسمتی که من بودم با شاگرداش کار میکرد، اما اینبار وقتی خلوت شد و مربی ای نبود رفتم تو عمیق، البته که میدونم غریق نجاتها کارشون رو خوب انجام میدن و مواظب هستن، اما من بودم و خدا، خلوت بود و میگفتم خدایا اینجا دیگه به امید خودت اومدم. میگفتم من توانا هستم اما اینم میدونم اگه کمک تو نباشه انسان توانا هم نمیتونه کارش رو خوب انجام بده.
استاد من دقیقا این حسی که گفتید رو داشتم که اگه مدام بگم من نمیدونم من نمیتونم دقیقا حس ناتوانی بهم دست میده، و من تااازه دارم این حس توانایی رودر خودم تقویت میکنم پس این جمله که خدایا من میتونم اما بدون خواست تو هیچ کس نمیتونه بهم کمک کرد که دوباره تو ذهنم خودم رو و تواناییم رو بی ارزش جلوه ندم.
و تونستم به یکی از ترسهام غلبه کنم و وسط استخر تو عمیق شیرجه برم و برگردم، قبلا همیشه کنار لبه (عرض) استخر میرفتم که دستم رو بگیرم به لبه بعد برگردم اما اینبار گفتم خدایا من میتونم خودت پشتیبانم باش و انجامش دادم خیلی هم برام لذت بخش بود. خدایا شکرت.
در موارد دیگه هم از خدا میپرسم و البته گاهی یادم میره ولی این فایل شما یادم انداخت باز هم از خدا بپرسم بین سه تا دکتری که مد نظرمه، پسرم رو پیش کدوم ببرم، و واضح بهم گفت.
یادمه تو کتاب رویاها میگفتید: «ببینید روحتون چی میگه» و این صداییکه بعد از این حرف میاد همیشه آرامم میکنه. میگم «نگین ببین روحت چی میگه!» و بعدش با اطمینان اون کار رو انجام میدم حتی اگه ندونم آخرش چی میشه چون روحم همون خداست و میگم این کار رو خدا بهم گفته و حتما به نفعمه.
بنام خدای زیبای هدایتگرم
خدایا شکرت هزاران باررررر
برا وجود استاد
بینهایت ازتون سپاسگزارم
اینا فقد آگاهی نیسن کلام الله ک به شما وحی میشه
واای خدای من
چه معجزه یی افریدی
هزاران بار شکرت
استاد انگار اولین بار میشنومشون با وجود اینکه ایقد تکرار شده تو فایل ها.
بحق این خودش به تنهایی یه دوره س
یکساعته اما خدااای من مو به تنم سیخ شده
چقد حرفاتون عمیقن
منکه خودمو شاگرد شما میدونم
انگار تازه میشنوم
چندبار دارم نگاه میکنم
هر بار یچی دیگه میشنوم
استاد
من حس میکنم از موقع ک دوره لیاقت آماده میکردید، از فایل های اون موقع تا حالا
شما یجور دیگه ی هستید
خیلییی این حس رو تو کلامتون ،نگاهتون ، حتی فرم راه رفتن ، پشت دوربین نشستنتون ،همه اکت هاتون میبینم
این دوره یجورایی آهسته رخنه میکنه تو وجود آدم
و من بینهایت خوشبخت و ثروتمند و سعادتمندم و ارزشمندم برا حضورم در این دنیا
ک همچین آگاهی های نابی به راحتی وارد زندگیم میشه
خدا قشنگم سپاسگزارتم بینهایت
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان
وسلام به تک تک دوستانم
حمد وسپاس مخصوص خداییست که تنها رب جهانیان است….
خدایا تنها تورا می پرستم وتنها از تو هدایت میخواهم…
مرا به راه راست به راه کسانیکه به انها نعمت داده ای هدایت کن ودر این مسیر همواره منو ثابت قدم وهوشیار واگاه نگهدار امین…
استاد قشنگم جا داره بازم ازتون تشکر کنم بابت این فایل بی نظیر که درست مثل یه نور اومد نشست وسط قلبم…
وهربار که بهش گوش میدم کل جریانات زندگیم از جلوی چشمم رد میشه، چه اونجاها که توکل کردم وتسلیم بودم وهدایت خواستم وعمل کردم به هدایت ها وچه اونجاها که خودمحوری کردم و بر عقل ناقص خودم یا کسایی مثل خودم تویه کردم …
استاد جان با اینکه 3 سالی هست دارم با آموزه های شما زندگی میکنم وبارها وبارها وبارها، فایل ️️️آیا چشم زخم حقیفت دارد ️️️ رو گوش کردم و در ادعا یه شاگرد 12 قدمی هستم، که از قوانین مطلع هست…
ولی بازم نمی تونستم باور مخرب وجود چشم زخم رو از وجودم پاک کنم…
جالبه که وقتی تو چند دقیقه ی اخر فایل در مورد غرور حرف زدید وگفتید هرجا غرور شمارو گرفته یه پس گردنی خوردید، حتی تو مسائل کوچیک مثل بازهای مجازی و در مورد چیزهای بزرگتر هم صدق میکنه…
یه دفعه یه صدایی توی گوشم زنگ زد، که آی میناااااا خانوووووم، کسی شمارو چشم نمیزنه، چیزی به عنوان چشم زخم زدن وجود نداره…
این خودت هستی که هر بار دچار غرور و خودستایی میشی وفک میکنی وحس میکنی که مثلا این زیبایی این شهامت این مال واموال این موقعییت این شرایط و……………
از خودته، از توانایی خودت از زرنگی خودت از باهوشی خودت از شم اقتصادی خودت از عقل خودت و دانایی خودت ….
انوقت اون حاضر همیشه در صحنه، همونیکه میدونی هر چی داری از خودشه، یه پس گردنی بهت میزنه تا بهت گوشزد کنه، که این تو نیستی بلکه همه چیز از خودشه و هرچیزی که هستی وهر چیزی که داری فقط وفقط لطف خودش بوده در حقت…
بهت می فهمونه که تو بدون اون هیچی نیستی، گاهی با یه گوش کشیدن ساده، گاهی با یه سیلی، گاهی با یه پس گردنی محکم، وگاهی با کلی چک ولگد….
واااااای چقدر احساس آرامش میکنم به خاطر درک این مطلب، چقدر خوشحالم که معنی حس لیاقت داشتن، عزت نفس واعتماد به نفس داشتن، دوست داشتن خود،متوکل بدون، تسلیم بودن، هدایت خواستن و عمل کردن به الهامات ..رو تا حدود زیادی تونستم بفهمم ودرکشون کنم….
خدایا چقدر قشنگ باهام حرف میزنی وچقدر قشنگ هدایتم میکنی…
آرههههه من همونم ، هنوز همونم ، همون آدمیکه که همیشه ازت خواسته ودعا کرده که ایمانی از جنس ایمان سیدحسین عباسمنش بهش بدی، همین سر سوزن ایمان همین یه کوچولو نور الهی، به اندازه ای قلبم وروحم رو آروم میکنه که فقط خدا میدونه…
استاد جانم حالا میفهمم ودرک میکنم اینکه انقدر مگید هیچکس هیچ قدرتی توی زندگی ما تداره، واونکه بر آستان مقدس الهی تکیه زده نه ترسی برش هست ونه اندوهگین میشه، اون شخص فقط وفقط از طریق تسلیم بودن در برابر خداوند هست که بر تخت وتاج پادشاهی زندگی دنیای خودش می تونه تکیه زده باشه ولاغیر…
کسیکه اونقدر به یاد خداست وبا نام خدا فکر میکنه حرف میزنه و رفتار میکنه، که خداوند هم هر لحظه در پس برآورده کردن خواسته ها وحاجات قلبیش هست…
واونکه بدون نام ویاد وهدایت خودش داره اموراتش رو سر وسامون میده، بدون شک به قول قرآن همون شخصی هست که سرمایه عمرش رو باخته وزیان دیده واقعی هست…
واقعا چطور نتونستم اینو قبلتر از اینها بفهمم ودرک کنم؟؟؟
چطور نففهمیدم که بارها وبارها شده وایسادم جلوی آینه وگفتم به به چه چشمهای قشنگی چه صورت ماهی چقدر زیبام و…وکلی خودستایی کردم وبعدش یا همون لحظه یا چند ساعت بعدش ناخنم خورده مثلا صورتم خط افتاده، یا کلی جوش دراوردم ویا چیزی رفته تو چشمم وبه حدی سوخته که اشکم در اومده، وبعد خیلی راحت سریع ذهنم گفته آهاااان چشم خوردی، یادته صبح فلانی گفت زیبا، یادته دیروز خواهرت گفت چه پوست خوبی داری؟؟؟؟
ای واااای برمن، اونجا که تعریف وتمجید شنیدم نگفتم خدایا شکرت که اینها همه از توست وهرچه هست از مهربانی وکرم توست واینها رو تو بهم عطاء کردی، تازه بعدش با غرور گفتم به به به این زیباییم و…..به به ….
یعنی این باورهای مخرب گذشته که مثل سیمان چسبیده به ذهن و کل وجودمون، انقدر کارشون رو خوب بلدند که برای از بین بردنشون وحذفشون باید خیلی خیلی هوشیار وآگاه باشی تا به موقعه عمل کنی…
اینکه بارها شده توی کسب وکار، توی خرید وسیله ای توی روابط و…. شرایط انقدر خوب پیش رفته که من گفتم ای ول، من خیلی باهوشم من بلدم حالا 4 نفرم تعریف وتمجید کردند ومن بیشتر مغرور شدم و بعد یه گره ای یه مشکلی افتاده تو کار و ….. بعدش برگشتم گفتم دیدی چشمم زدن؟؟؟
باباااااا چشم کدومه؟ چه کسی می تونه به کسیکه به صاحب جهانیان توصل وتوکل کرده وداره با ایمان وتوکل به خودش اموراتش رو انجام میده ضرری برسونه وچشمم بزنه؟؟؟
مگه کسی می تونی چیزی از کسی که تمام اختیاراتش رو سپرده به الله مهربان بگیره یا ازبین ببرتش، یا بدبختش کنه؟؟؟
منم فقط منم، مسئول صد درصد اتفاقات زندگیم منم…
منم که هم خودم رو خوشبخت میکنم وهم بدبخت…
منم که تصمیم میگیرم دست از خودستایی وغرور بردارم و اختیارم رو به خداوند بدم تا به لطفش نگهدار داشته ونعمتهام باشه واونهار و گسترش بده و کمکم کنه تا در شادی وسلامتی وراحتی و ثروت ومعنوییت وسلامتی و یکتاپرستی زندگی کنم
یا اینکه نه خود محوری کنم و خدایی کنم و هر لحظه به خودم اسیب بزنم و کام زندگی رو به خودم تلخ کنم…
البته هر توکل وتوصلی هم ج نمیده، هممون امتحان کردیم اونجاها که با گله وشکایت بوده، اونجاها که از سر ناچاری بوده، اونجاها که طلب کارانه وزورکی بوده…نه جواب نداده که نداده…
اما اونجاها که از سر اگاهی ودرک هست اونجاها که یقین داری اونکه خالق توست از خودت بیشتر میخواد که تورو خوشبخت وسعادتمند ببینه، اونجاها که باور داری قدرت تنها در دستان خودش هست ولاغیر، اونجاها که باور داری بخشندگی ومهربانیش کل جهان رو در بر گرفته، دقیقا همونجاها که میدونی اصلا بر خودش واجب میدونه که پاسخ بده به سوال کننده از خودش واجابت کنه دعای هر درخواست کننده ای رو، اونجاها که ایمان داری هرچی برات قرار بده بهترین هست برات، اونجاست که توکل کردنت ایمانت حتما وحتما برات شادی وحس خوشبختی وآرامش درونی به ارمغان میاره…
الهی هزاران بار شکرت که هر لحظه در حال هدایت من هستی وهر لحظه در حال پاسخ دادن به درخواستهای من..
ان شالله که هر لحظه وهمیشه تسلیم درگاهت باشم واز استان مقدست حتی لحظه ای دور وجدا نشم…
استاد جانم خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه الهی، که انقدر عاشقانه ساده و واضح قوانین رو برامون توضیح میدید تا ماهم به مسیر اونها که هدایت شدند وبهشون نعمت عطاء شده هدایت بشیم …
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
سپاس گذار خداوند هستم که هدایتم کرد به مسیر درست بیدارم کرد یه مادربزرگ داشتم من چندسالی رو با ایشون زندگی کردم دروان بچگی تقریبا 14یا15سال پیش ایشون الان به رحمت خدا رفتن بعضی مواقع مثل همین الان بهش فکر میکنم میگم حسین مامان بزرگ رفت آیا کوچکترین صدایی ازش میشنوی آیا کوچکترین ردی ازش مونده خیرررر و همون لحظه به خودم یادآوری میکنم که حسین قراره یه روز بمیری و این اصلا شوخی بردار نیست پس نباید بمیری مگر این که مسلم باشی و مسلم بودن هم حاصل یه پروسه تکاملی هست خداوند توی قرآن میفرماید که فرعون وقتی غرق شد گفت من ایمان آوردم و بهش گفته شده حالا و ایمان؟
این چه ایمانی هست که پروسه تکاملیش طی نشده حالا و ایمان ….
همیشه به خودم میگم که حسین از مسیر درست حرکت کن قراره بمیری و باید لحظه مرگ قلبت راضی باشه رب العالمین ازت راضی باشه و خداروشکر که من یادم هست به لطف الله
خیلیاااا فراموش کردن خیلیاااااااا فراموش کردن
این که قراره بمیرن و واقعا هرجور نفس طغیانگرشون بگه دارن زندگی میکنن …
خاستم بگم چقدر خوبه که ما در این جا جمع شدیم و داریم درست زندگی میکنیم داریم تلاشمون رو میکنیم این خیلی جای شکرش باقیست
من از صبح تا الان هرکاری هم بلد باشم باز دارم میگم خدایا من هیچم تو هذایتم کن و از همین امروز صبح تا به الان به مراتب کارام راحت تر شده خیلی راحت تر شده فقط توی چند ساعت
من دارم میبینم واقعا اگه بعد از این هدایت ها من بخام برگردم به ناسپاس بودن حقمه سزاراوش هستم که عذاب برام دوچندان باشه اصلا من کجا بودم و الان کجا هستم نمیدونم چطور توضیح بدم ولی ا الان توی بهشت دارم زندگی میکنم خیلی خوشحالم خیلی راضیم…
استاد عزیزم سپاس گذارمممممم
در پناه خدا شاد باشید
سلام بر استاد عباسمنش عزیز
این فایل دقیقا چیزی بود که از خدا خواسته بودم بهش هدایت بشم .
اینکه چطور با خودش ارتباط نزدیک تر و صمیمی تری بسازم جایی که تو دعای جوشن کبیر ازش خواستم و گفتم : یا رفیق من لا رفیق له ، رفیقم باش.
و تو این فایل چقدر زیبا شما راه های عملی شدنش رو توضیح دادین.
موضوعی که بهش دقت نمیکردم و ترمز من برای ساخت این رابطه بود همین موضوع لیاقت بود که باور داشته باشم من از اساس “لایق ” “هم صحبتی” با خدا هستم و وقتی شما اینو گفتین چند ثانیه فایل رو متوقف کردم و برای خودم تکرارش کردم و نوشتمش تا کامل متوجهش بشم و با توکل به خدا رو این باور بیشتر و بیشتر کار میکنم تا مسیر ساختن ارتباط با خدا رو به صورت تکاملی و قدم به قدم بسازم و پیش برم .
آخر این فایل یاد اون جمله ای از خودتون افتادم که میگفتین وقتی در مسیر دریافت هدایت خدا قرار میگیری و راهش رو یاد میگیری حست اینه که انگار خدا همه کارشو ول کرده و فقط و فقط داره زندگی تو رو هدایت میکنه و با تو حرف میزنه.
منم چندبار همین حس رو تجربه کردم استاد، اینکه تو کوچیکترین مسائل روزمره ی من این اتفاق افتاده که هدایت شدم به جواب ساده ای که اصلا تو ذهنم هیچ ایده ای براش نداشتم و برام واضح بود هدایت خداست و تعجم همیشه از اینه که چقددددر خدا “سریع” اجابت میکنه و هرجا من باورم قوی تر بوده به دریافت هدایتش سریع تر جواب رو دریافت کردم و جایی که به عقل خودم رفتم جلو با تحمل سختی و مشقت و زمان زیادی که گذشته به جواب رسیدم.
تمرین من از امروز اینه که تو هر اتفاق کوچیک و بزرگی از خدا هدایت بخوام .
چقدر تو این فایل جملات تاکیدی برای خودم نوشتم که تمرین هر روزه م بشه ، اینکه :
– من لایق هم صحبتی با خداوند هستم.
– من آماده ی دریافت هدایت خداوند در هر لحظه هستم.
– من هر لحظه نشانه های خداوند رو دریافت میکنم.
– قلب من هر لحظه صدای خداوند رو میشنوه . و ….
این فایل رو حداقل ده بار دیگه باید گوش کنم چون هر جمله ی شما جواب سوال و درخواست هدایت من به ارتباط بهتر با خدا بود که نیاز داره کامل و با تکرار برام بیشتر و بیشتر جا بیفته یا بهتر بگم مدارم برای درک این آگاهی ها بره بالاتر که تمام مطالب رو کامل در مدار دریافتشون قرار بگیرم :)
قدردان و شکرگزار هدایت امروز خداوند به دریافت آگاهی های این فایل هستم . ( این کدنویسی امروزم در دوره ی کشف قوانین بود که چه عالی تیک خورد.)
و مثل همیشه قدردان حضور و بودن شما هستم استاد عزیز
استاد عزیزم سلام
استاد به لطف خداوند و آموزه های شما درک من هر روز از قانون بیشتر میشه و ارتباط بین باورهام و نتایجم را پیدا می کنم و اینقدر برام لذت بخشه که قابل توصیف نیست و می فهمم که مدارم داره تغییر می کنه خودم درک می کنم مدار چیه ترمز چیه احساس خوب چیه بزرگتر شدن از مشکلات یعنی چی کنترل ذهن یعنی چی می فهمم اتفاقات قبلی دیگه منو به هم نمی ریزه می فهمم
استاد این روزها متوجه میشم که اگر در مسیر درستی حالت خوبه
اگر داری روی باورهات کار می کنی لذت می بری
متوجه میشم که جهان چقدر سریعتر از آنچه تصور کنی پاسخ میده
متوجه میشم که قبلا اون روزها و شبهایی که گذراندم زندگی نبوده فقط گذران عمر بوده
استاد مهمترین زمانی که می تونم یادآوری کنم از اینکه خداوند هدایت می کنه وقتی احساس عجز می کنی زمانی بود که سه سال پیش که تضادهای زندگی من آنقدر زیاد شده بود که دیگه هیچ راهی نداشتم و بن بست بود انگار در زندان دنیا بودم من به این مباحث خودآگاهی به طرز معجزه آسایی هدایت شدم شاید خیلی از دوستان سالهاست که اساتید موفقیت را دنبال می کنند ولی من هرگز به این سمت ها نمی آمدم و من اصلا شما رو نمی شناختم حتی اسم شما را نشنیده بودم با اینکه من اون سالهایی ک شما یاد می کنید که در تهران و خیلی جاها سمینار داشتید من دانشجو بودم تهران ولی هرگز به این سمینارها هدایت نشده بودم و نه تنها به شما که هیچ کدوم از این همکاران شما هم نمی شناختم یا اگر هم اسمی میشنیدم و یا کسی می گفت من میرم فلان جا که موفق بشم با خودم می گفتم مگر لازمه کسی به تو بگه چگونه موفق بشی باید تلاش کنی و پیش بری و واقعا هم تا مدتها من مشکل خاصی نداشتم کارهام پیش میرفت و هر هدفی میذاشتم حالا با کمی سعی و خطا انجام میشد
تا به زمانی رسیدم که چندین اتفاق اعتماد به نفس مرا پایین کشید و من در شرایط بدی قرار گرفتم اون زمان هرچی خدا رو صدا می زدم انگار نمیشد و من در مدار دریافت نبودم و روز به روز شرایط بدتر میشد و شبی به خداوند گفتم من از التماس کردن حتی در درگاه تو هم خوشم نمیاد چرا من باید اینقدر التماس کنم مگر من چیکار کردم مگر تو دانا و شنوا و قادر نیستی مگر تو نمی بینی پس چرا بعضی خواسته های من نگفته برآورده میشه پس قضیه چیه من دیگه اشک هم ندارم خدایا این زندگی را یا تمام کن یا راهی نشونم بده
و خداوند الحق به من شاهراه نشون داد و باعث شد زندگی من باز برگرده به سمت امیدواری و انگار میشه باید من تغییری کنم و هدایت شدم به اساتیدی که مرا در انتها به شما رساند
و مدار به مدار تغییر کردم و تکاملم را طی کردم
الان خیلی درکم از قانون بالاتر رفته و هرچی من درکم بالاتر میره و همه جا و همه چی را خدا می بینم غرورم کمتر شده آرامشم بیشتر شده دیگه نیازی به اثبات خودم به دیگران ندارم دیگه دنبال راضی کردن دیگران نیستم تمرکزم روی خودم و ونشانه ها و پیام های خداونده
خداوند از در و دیوار هدایت میفرسته الان می فهمم که وقتی خدا در قرآن می فرمایند که شما با دست خودتون میفرستید یعنی چی چون دارم می بینم که من تغییر می کنم واکنش های جهان تغییر می کنه و همش هم تکامل می خواد
استاد در مورد هدایت در این فایل بی نظیر صحبت کردید بذارید براتون بگم که نشانه چند روز من هم به صفحه معرفی بخش “داستان هدایت من” بود که در آنجا نوشته است:
هرگز امکان پذیری خواستههایم را، با امکانات و شرایط کنونیام نسنجم، چون وقتی ایمانم را نشان میدهم و قدمها را برمیدارم، هدایت میشوم و آن شرایط به نفع من، تغییر میکند.
یاد میگیرم تا درباره تحقق اهدافم، هرگز درگیر «چگونگی» نشوم، حساب و کتاب نکنم و فقط اولین قدم را با سرعت بردارم، چون قرار است به «چگونگی» هدایت شوم.
چون خداوندی که «إِنَّ عَلَینا لَلهُدی» را وظیفهی خودش دانسته است، همیشه سمت خودش را انجام میدهد…
بله استاد من رفتم به موسسه ای برای کلاس زبان اسم بنویسم به خداوند گفتم اگر این کلاس را برم برام خوبه و پیشرفت خواهم داشت بنویسم و نام فامیل متصدی ثبت نام “هدایتی” بود انگار نشونه ای برام بود
استاد عزیزم من از شما یاد گرفتم سختی و زجر کشیدن را نپذیرم و الان هر زمان در سختی میفتم میگم خدایا این مسیر درست نیست مرا هدایت کن به مسیر هموار
استاد در مورد مثالی که زدید از رانندگی و انجام کارهایی که دفعات اول انجام میدیم اتفاقا چند وقت پیش داشتم تو ذهنم مرور میکردم خدایا من اون غذا را با اینکه اولین بار درست کردم خیلی خوب و خوشمزه شد ولی دفعه دوم چرا به خوشمزگی دفعه اول نشد با اینکه تجربه ام بیشتر شده بود؟
یا یادمه اولین باری که در دوران دانشجویی داشتم ارائه میدادم و خیلی استرس داشتم و تو سالن کنفرانس و جلوی یک عالمه آدم ولی خیلی عالی شده بودو نمره ام هم کامل شد ولی چرا دفعه بعد ضعیف تر عمل کردم؟؟
بعد اتفاقا خداوند به ذهنم آورد که تو اون دفعات از من کمک خواستی و خودت را کنار کشیدی ولی دفعات بعد خواستی روی تجربه خودت حساب کنی
آره واقعا همینه
دیروز داشتم رانندگی می کردم نزدیک یک گیت خروجی گفتم ماشین نخوره به این میله و …. بعد یک لحظه به ذهنم آمد این همه سال داری رانندگی می کنی کی خوردی به میله و اینا همیشه خدا ردم کرده و یادمه چون من خیلی عاشق رانندگی بودم و خیلی راحت و سریع گواهینامه گرفتم و سریع هم نشستم پشت فرمون و شروع کردم که حالا خودش کلی داستان داره ولی از همون اول به خدا گفتم خدایا من میشینم مواظبم باش مواظب ماشین هم باش و الان که سالهاست رانندگی می کنم همیشه واقعا همیشه خداوند مرا حفظ کرده و هیچ وقت یادش نرفته چون من هم هیچ وقت به خودم وصل نکردم
استاد من یک باور خوبی که دارم و داشتم همیشه که نمی دونم از کجا میاد اینه که خداوند مواظب وسایل من و پول من و خودم هست و همیشه برام حفظ میکنه این باور خیلی در من قدرتمنده مثل باورهایی که شما میگید آدم در مورد خودش داره همیشه داره ران میشه این هم به نظرم در من همیشه ران شده هست نیازی نیست من صبح یادآوری کنم و من اینقدر مثال دارم که وسیله گم کردم و من نرفته دنبالش برام آوردن و اصرار کردن که این ماله شماست و من گفتم نه من گم نکردم و طرف گفته چک کنید و من متوجه شدم راست میگه ماله منه یعنی حتی خدا به نگرانی هم نمیذاره برسم یا بارها در ماشین باز حتی پنجره پایین حتی گوشیم هم تو ماشین رفتم ولی برگشتم و همه چی سرجاش بوده البته بگم من بی احتیاطی نمی کنم ولی وقتی اتفاق میفته تازه متوجه میشم که خداوند خیرالحافظینه
استاد چقدر خوب شد مثال زدید از زمانی که می خواستید کنکور بدید یا برید سرکار – چند وقت پیش می گفتم استاد هیچ وقت در شرایط تردید نبودن که چه تصمیمی بگیرند من هم مثال مشابهی دارم زمانی که می خواستم دکترا بخونم به خداوند گفتم خدایا اگر ادامه تحصیل برام خیره مسیر را برام باز کن و هدایتم کن اگر نه که جور نشه و برم دنبال مسیر دیگری و کلا بی خیال درس بشم – استاد من در عرض کمتر از دوماه خوندم و چند روز آخر مانده به کنکور به تست هایی هدایت شدم که با خوندن همونها خیلی از تست های کنکور را درست زدم رتبه ام یک شد. من حتی بعد کنکور فکر می کردم خیلی بد دادم و زمان انتخاب رشته که هنوز رتبه ام را اعلام نکرده بودند گفتم ولش کن چرا انتخاب رشته کنم برم مصاحبه من که احتمالا خوب نشدم و مهلت تمام شد و بسته شد و به داداشم گفتم گفت خوب حداقل انتخاب رشته میکردی گفتم حالا که تموم شد گفت ایمیل بزن بگو و من ایمیل زدم به سنجش و دوباره مهلت را تمدید کردند و من انتخاب کردم و بعد فهمیدم من رتبه ام یک بوده و مصاحبه و همه چی انگار خداوند چیدمان کرده بود و عالی پیش میرفت و من قبول شدم و وقتی هم می خواستم بیام تهران به راحتی خونه نزدیک دانشگاه پیدا شد و ماجرای پول رهن خونه هم که خودش داستانی است که خداوند از قبل در حال آماده سازی اون بوده
استاد زندگی روی دوش خداوند خیلی قشنگه چقدر خوبه آدم خودش را لایق بدونه که در همه مراحل زندگی خداوند کمکش می کنه ولی چرا این اتفاقات پیوسته نیست؟ چون ما مغرور میشیم فراموش می کنیم و خودمون را لایق نمی دونیم که در ادامه هم خداوند هدایت می کنه انگار این همه راحتی حق ما نیست و باید سختی هم باشه
استاد عزیزم واقعا از شما ممنونم که به اصل می پردازید و توجه ما رو می برید که واقععا متوجه اصل بشیم چقدر دوست دارم استاد نتایجم بزرگ بشه و بیام به شما و دوستانم بگم که میشه بگم که درسته و قانون داره کار میکنه و این نتایج که حاصل تغییرات من است که به لطف و هدایت های خداوند ایجاد شده
استاد سخن زیاده این روزها زندگی من همش شواهده که قانون داره کار میکنه من دائم نشونه و هدایت دریافت می کنم و همین باعث میشه که در این مسیر بمونم و ادامه بدم و نجواهای ذهن را پاسخ بدم و خیلی خوشحالم که به این مسیر پر برکت هدایت شده ام شاید که نه حتما حضور در این مسیر خودآگاهی برای من بزرگترین هدیه ای بوده که خداوند به من عطا کرده که من نخواسته بودم و من حتی آگاه به وجود این مسیر نبودم بلکه خداوند دست در خزانه خودش کرده و این جایزه را به من تقدیم کرده و من هر روز سپاسگزار آگاهی ها و تغییراتم هستم
خدا رو هزاران مرتبه شکر از شما که این آگاهی ها را سخاوتمندانه به اشتراک می گذارید متشکرم و براتون از خداوند سلامتی و طول عمر پربرکت خواهانم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی
چقدر خوشحال شدم از دیدن روی ماهت استاد چقدر خوشحال تر شدن برای این فایل بی نظیر که هرچقدر هم درباره توحید عملی صحبت بشه باز هم کمع و من خودم چقدر نیاز دارم به شنیدن و یادآوری به خودم و عمل کردن به این آگاهی ها
خداروشکر میکنم که در مدار شنیدم و درک این آگاهی ها هستم و امیدوارم که بتونم عمل کنم و به اندازه ای که عمل کردم نتیجه اش رو هم دیدم توی زندگی خودم
من خیلی سعی میکنم که توی زندگیم این قانون رو اجرا کنم و همیشه به خودم بگم که تو هیچی نیستی در برابر خداوند و هر چیزی هم که داری همش از لطف خودش بوده و پس حالا که این درخواست های تو از جانب خدا اجابت شده باز هم میتونی بهتر کنی این رابطه ی الهی رو و به خواسته های بیشترت هم برسی
بریم سراغ سوال اول
ی مورد که اتفاقاً همین یکی دوروز پیش برام اتفاق افتاد رو میخوام بگم
توی کارم به یک مسئله ای بر خوردم که نمیدونستم باید چیکار کنم اما میدانستم که یک راه حلی داره ولی نمیدونستم چی هست با پرسیدن از این و اون که تجربه های بالای ده ساله داشتند حس کردم که درست نیست و یک راه ساده تر و آسون تر داره خلاصه یک ایده ای بهم گفته شد اون هم از جانب خداوند و اجرا کردم خدایا شکرت نتیجه فوق العاده بود اما راهکارهای استادانم اصلا مناسب نبود و خیلی هم اذیت میکرد اما با این ایده ایکه بهم گفته شد کار خیلی سریع تر و راحتتر اجرا شد و همون لحظه به خودم گفتم ببین جواد این ایده رو خدا بهت داده ها پس میتونی بیشتر روش حساب کنی و این رو نذاری روی ذهن خودت
و خیلی حالم بهتر شد
اما جاهایی هم بوده که به خودم گفتم بلدم و بلدم فاتحه کار رو خوندم مثلا همین غذا درست کردن
چون دیگ خیلی بلد بودم از خدا کمک نخواستم و با ذهن خودم رفتم جلو و اون غذا اصلا خوب نشده و در ضمن حین کار هم سردرگم بودم با اینکه غذایی بود که چشم بسته درست میکنم اما نتیجه چیز دیگه بود
اما چون تازه درحال کار کردن و دست بکار شدن هستم به قول استاد خیلی از خدا کمک میخوام و انصافا هم خیلی کمکم کرده و انگار حواسم بیشتر جمع شده که آقا مراعات کن که خراب نکنی و همون مثال رانندگی استاد و چقدر دارم این رو تمرین میکنم برای خودم که همیشه اینجور باشم و نخوام که خودم کاری رو انجام بدم
همیشه توی کارم از خدا میخوام و میگم خدایا خودت دستم شو خودت مرحله بعد رو بهم بگو خودت رنگم شو و خودت کار با کیفیتم شو و تا هم من هم تو و هم مشتری رازی باشه
توی آشپزی هام وقتی به خدا میسپارم اصلا غذا فوق العاده میشه
توی دیدن جاهای جدید از خدا طلب میکنم و من رو میگیره به جاهایی که تا حالا ندیدم و عشق میکنم از زیبایی
و …..مورد دیگه
2)
از وقتی که این آگاهی ها رو فهمیدم و سعی در درک بهتری کردم تمام زندگیم رو سپردم به خدا و آره میتونم همه این کارهای خوبی که برام پیش اومده از لطف و کرم خودش بوده و من هیچ اعتباری به خودم نمیدم و نسبت به قبل خودم خیلی بهر شدم و به خودم افتخار میکنم در این زمینه اما میدونم که باید بیشتر و بیشتر و بیشتر روی این زمینه کار کنم تا از مسیر الهی دور نشم
استاد مریم بانو تمام اعضای سایت از همتون ممنونم
بابت همه چیز هم از خدای خودم متشکرم