توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 63

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    سلام سلام و سلام بر استادعزیزم و تک تک دوستان خوبم

    استاد چقد این تواضعتونو‌دوست دارم

    اوج این‌تواضعو زمانی دیدم که واسه رانندگی گفتید چون معمولا افرادمخصوصا اقایون تو رانندگی ادعاشون میشه

    و وقتی دیدم چقد متواضعانه دراین مورد گفتید یه لحظه حس‌خوبی بهم دست داد که دارم صحبتای استادی مثل شما رو گوش میدم

    داشتم فکر میکردم به اینکه فاطمه باید حواست باشه زمانیکه به تمام رویاهات رسیدی تواضعت نسبت به خداوند رو‌ از دست ندی

    یادت نره کی‌اوردت بالا

    اعتماد به خداوند بالاترین نوع ایمانه

    و واقعا که ارامش عزت نفس حس خوب همه اتفاقات دست خداونده….

    کسی که راهشو پیداکرده باشه

    همه چیو میذاره گردن خدا و خودش به ارامش میرسه

    خدایا تو‌هدایتم کن

    تو راه درستو نشونم بده

    تو منو ببر جلو

    بنظرم یه ادم خییییلی باید باهوش باشه که بتونه بجای جون کندن و دست و‌پا زدن از خداوند برای نشون دادن مسیر هرچیزی درخواست کنه….

    عاشقتم خداجوووونمممم….

    امشب شب 22چله من….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    در هر موضوع و کاری که می خواهیم انجام دهیم خشوع و فروتنی در مقابل خداوند داشته باشیم و به خداوند بگوییم :

    اگر تو مرا هدایت نکنی هیچ هستم

    اگر راه را به من نشان ندهی من قادر به انجام هیچ کاری نیستم

    توهستی که می دانی علیمی رزاقی

    اگر رزق و نعمتی در زندگی ما هست به خاطر حضور خداوند رحمت و مهربانی اوست.

    میزان دریافت هدایت های الهی به این نکته باز می گردد:

    به چه میزان باور داریم خداوند ما را هدایت می کند

    به چه میزان باور کنیم خداوند با ما صحبت می کند

    به چه میزان باور داریم ما لایق هم صحبتی با خداوند و دریافت پیام های او هستیم داشتن این باور مهم است چون

    بسیاری از ما به دلایل مختلف خودمان را لایق دریافت الهامات خداوند نمی دانیم

    اگر مسیر اشتباهی رفتیم:

    از خداوند طلب بخشش کنیم

    باور کنیم خداوند ما را بخشیده

    خداوند می خواهد انا علینا هدی همه ی ما را هدایت کند

    هدایت ما را بر خودش واجب کرده

    خداوند ما را هدایت خواهد کرد فارغ از اینکه ممکن است چقدر مسیر اشتباه را طی کرده باشیم:

    از خداوند طلب مغفرت کنیم

    از او بخواهیم ما را به راه راست هدایت کند

    بپذیریم که خداوند توبه را قبول کرده خداوند غفور و رحیم است

    تا بتوانیم پیام ها و هدایت های خداوند را دریافت کنیم

    ما لایق هم صحبتی با خداوند و هدایت های او هستیم.

    باور دوم:

    بپذیزیم که هیچ چیزی نمی دانیم

    فقط خداوند سمیع و داناست

    بپذیریم که در مقابل خداوند هیچ هستیم

    اگر این باور را در خود ایجاد کنیم آماده ی دریافت پیام های خداوند هستیم.

    به طور خلاصه:

    برای دریافت پیام های خداوند:

    بپذیریم ما لایق دریافت پیام هستیم

    بپذیریم که ما هیچ چیز نمی دانیم ظرف خود را خالی کنیم

    هنگام شروع هر کاری:

    بسیار در مقابل خداوند خاشع باشیم

    از هر خیری که به ما برسد فقیر و محتاج باشیم

    اما به تدریج با حرفه ای شدن که با لطف خداوند صورت گرفته :

    لطف خداوند را فراموش می کنیم مغرور و متکبر می شویم

    خداوند از شیطان به عنوان نماد غرور و تکبر یاد می کند پس از آن فرعون و بعد قارون را مثال می زند

    قبل از انجام هر کاری مرتبا به خود بگوییم:

    بدون هدایت خداوند هیچ هستیم

    خداوند ما را هدایت می کند

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم

    اهدنا الصراط مستقیم

    من را به راه راست هدایت کن

    گفتن این عبارات به تنهایی باعث می شود قدرت خداوند را بپذیریم درها و قلب خود را برای الهامات باز کنیم .

    همواره ما پیام های الهی را دریافت می کنیم مثل فرستنده ی رادیویی که هر لحظه به کل کیهان امواج را می فرستد اما ما زمانی آن را دریافت می کنیم که در فرکانس مناسب باشیم

    باید گیرنده ی مناسب داشته باشیم تا بتوانیم پیام های خداوند را دریافت کنیم.

    همه ی ما گیرنده داریم اما قلب های ما نابینا است و نمی توانیم پیام های خداوند را دریافت کنیم

    دو عامل دریافت الهامات:

    باور داشته باشیم که خدایی وجود دارد و هر لحظه ما را هدایت می کند و ما لایق دریافت آن هستیم

    بپذیریم که هیچ چیزی نمی دانیم

    در مقابل خداوند متواضع و خاشع باشیم

    به این معنا که:

    ما در مقابل خداوند هیچ هستیم

    هر چقدر در مقابل خداوند بگوییم هیچ هستیم:

    از الهامات خداوند بیشتر دریافت می کنیم

    قلب ما بازترخواهد شد

    هدایت ها دقیق تر و واضح تر به ما گفته می شود به همین نسبت زندگی بهتر و راحت تری خواهیم داشت و اعتماد به نفس بالاتری داریم.

    اعتماد به نفس از:

    خشوع و تواضع در مقابل خداوند ناشی می شود

    باعث می شود سر ما در مقابل غیر خداوند بالاتر باشد

    همیشه می دانیم راهی وجود دارد و احساس بدبختی نمی کنیم

    همیشه اطمینان داریم در زمان مناسب خداوند ما را هدایت می کند

    چون ما آماده ی دریافتیم و پذیرفته ایم که هیچ هستیم و علم ما در مقابل علم خداوند هیچ است و قطره ای مقابل اقیانوس هم نیستیم.

    وقتی که فکر می کنیم راه حل تمام مسائل را می دانیم:

    از خداوند درخواست کمک نمی کنیم

    همان اول بپذیریم که :

    هیچ چیز نمی دانیم خداوند همه ی راه حل ها را می داند

    باور داشته باشیم :

    الهامات را به ما می گوید

    ما را هدایت می کند

    خداوند بر تمام علوم محیط است

    قدم اول در دریافت الهامات:

    اظهار عجز در مقابل خداوند است

    اگر خیلی باهوش باشیم :

    دست خود را در دستان خداوند قرار می دهیم

    و می گوییم من هیچ نمی دانم تو همه چیز را می دانی مرا هدایت کن.

    خداوند می تواند نعمت ها و ثروت ها را وارد زندگی ما کند اگر ما به او اجازه دهیم

    اذا سالک عبادی….

    اگر بندگان من از من پرسیدند بگو من نزدیکم من اجابت می کنم درخواست هر درخواست کننده ای به شرطی که او به من ایمان اورد و من را اجابت کند.

    کارهای سمت خود را به درستی انجام دهیم خداوند همیشه کار خود را به خوبی انجام می دهد.

    وقتی خاشع و سپاسگزاریم:

    راه حل ها به ما گفته شده

    هدایت خواهیم شد

    اتفاقات خوب برای ما رخ خواهد داد

    جایگاه خداوند را به درستی درک کنیم

    توحید به این معناست:

    ما و دیگران هیچ هستیم تنها خداوند است که هدایت می کند رزاق رحمان غفور و رحیم است و تمام نعمت ها در دسترس اوست تنها باید به او توکل کنیم.

    هر روز خود را با این آیه شروع کنیم:

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اگر در زمینه ای اعتراف کنیم:

    من نمی دانم تو کسی هستی که همه چیز را می دانی به من کمک کن حتی در مسائلی که جواب آن را می دانیم

    هر چقدر این ویژگی را تقویت کنیم الهامات را راحت تر دریافت می کنیم.

    استانداردی برای ارتباط با خداوند وجود ندارد و هر کسی به شیوه ی منحصر به فرد خداوند با او صحبت می کند.

    اجازه دهیم خداوند کارها را انجام دهد فکر نکنیم با رنج و بدبختی باید به خواسته های خود برسیم.

    نگرش و باورهای خود را نسبت به خداوند تغییر دهیم بپذیریم خداوند ما را هدایت می کند

    قدرتی که می گوید:

    باش و می شود

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 514 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    سلام خدمت استادعباسمنش صادق وبزرگوار ومریم جان دوست داشتنی

    اول میخوام از شما بابت این آموزش گهر بار بسیار تشکر کنم که همیشه خدا وبزرگیش ورحمتش رو به یادمون میارین ویادآوری که مهمترین رکن زندگیمون توحید هست

    استاد من دیروز از صبح رفتم خونه مامانم تاتوی کار خونه کمکشون کنم،ایده تو ذهنم اومد برای اینکه زحمت مامانم کمتر بشه توگرد گیری خونه بیام درزهای پنجره روباچسب وابر بپوشونم،وقتی شروع کردم به کار به قلبم اومد پرده هاروبرای شستن باز کنم که با این کار مامانم خوشحال شد چون خودشون نمیتونن اینکار رو انجام بدن،

    استاد هر وقت که حس خستگی یا افکار منفی خواست بیاد همش به خداگفتم ازت توان میخوام نیرو میخوام انرژی میخوام وباورم شده موقع کار هرچی انرژی از خدا بخوام بهم میده وهمینطور هم شد

    سرشب زنعمو ودخترعموم اومدن ودیدن من مشغول کارم تحسین کردن، دختر عموم بهم گفت تواینهمه انرژی ازکجا میاری برای کار کردن من چند روزه میخوام کاری انجام بدم امروز وفردا میکنم ، من خندیدم اما توی دلم گفتم همرو خدابهم میده تمام اینها لطف خداست

    استاد با لطف ویاری خدا تا 12شب کار کردم وبعدش که اومدم خونه حساب کردم به رحمت خدا من 13ساعت بدون خستگی قابل به عرضی کار کردم که اعتبار اینها هیچ از من نیست وهمرو از ببخشش ولطف رب العالمین میدونم که بهم عطا کرد

    استادعزیز قبل خواب که داشتم سپاسگزاریهام رو مینوشتم وخواستم بنویسم ممنونم که کمکم کردی برای کارها،نمیدونم باورتون میشه یا نه یهو ندایی به قلبم اومد که گفت این تونبودی که سنگ زدی خدابود که سنگ زد وهمون ایه ای که شما خوندین یهو قلبم فرو ریخت نوشتم خداوندا این من نبودم که کارها روانجام دادم همش تو بودی اعتبار هیچ کدوم مال من نیست من فقط وسیله بودم ، اون موقع شب خدا بامن صحبت کرد ومن کلی ذوق کردم

    استادعزیزم چقدر صحبت‌های شما هدایتگره روشنگر راه هست استاد عزیزم میخوام یه تجربه دیگه روهم بگم چهار شب قبل من چندصفحه قرآن روباترجمه خوندم وشبش خواب دیدم دختر خالم یه قرآن بزرگ آورد داد دستم گفت از اول شروع کن به خوندن بعدش تو خواب یه چیزی شبی دعا بهم گفته شدکه همیشه تکرار کن خیلی گره گشاست باور کنین تما م مدت توخواب تکرارش میکردم که یادم نره

    صبح که بیدارشدم بعد نیایش وسپاسگزاری وتمریناتم ( که همرو به لطف خدا ازآموزشای رایگان کامنتا وعقل کل یاد گرفتم)یهو اون دعا اومد به ذهنم گوگل کردم دیدم اصلا چیز خاصی نمیاره با خودم گفتم الکی بود.هیچی نبوده ،

    استاد یهو به قلبم اومد که این کلمه از جمله رو گوگل کن وقتی زدم دیدم دعای جوشن کبیره که من تابحال نخوندم بعد چند سطرش رو خوندم چقدر دلنشینه چقدر خدارو قشنگ توصیف میکنه دانلودش کردم وگفتم هر شب ده سطر میخونم استاد باورتون نمیشه دیشب که داشتم میخوندم حس کردم چقدر خدا بزرگ وبخشندس جایی که میگه ای مهربانترین مهربانان یهو با خودم گفتم مایه آدم مهربون می‌بینیم چقدرتحسینش میکنیم تعریف میکنیم درصورتی که خدا از مهربانترین انسانها هزاران درجه نسبت به ما مهربانتره وبغض گلوم رو گرفت باخودم حس کروم چقدر ما انسانها نسبت به خداوند ناسپاس وقدر نشناسیم واز خودم شرمنده شدم. البته این یک گوشه از اون دعاس

    استاد عزیزم اول از خدای رحمان وهدایتگر که از من مشتاقتر به خوشبختیم هست سپاسگزارم وبعدش از شما بزرگوار سخاوتمند که با کلام هدایتگرتون آرامش رو وهدایت روبه دلهامون میارین وباعث میشین که ماباور کنیم که میشه خودمون رو تغییر بدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام من از یک شب بینظیر و زیبا از شهرستان زیبای بویین زهرا

    امیدوارم همگی در احساس شادی و احساس خضوع باشید و رو به رشد

    امروز قسمت 10و11 رو گوش میدادم و باخودم مدام میگفتم فرشته ببین در مسیر درستی هستی

    من هیچ از فردای خودم خبر ندارم زندگیم رو کاملا ول کردم و خودم نشستم و دارم بستنی میخورم و به خدا میگم خدای توانا میدونم هواس تو هست دیگه من کاری ندارم

    خیلی جالبه یکهو یه الهامی رو بمن کرد بعد من حرکت کردم رفتم تو دل ترسم

    اون احساس اطمینان به خدا از همون روز اول که اون الهام رو به من گفت تابه این لحظه بامنه

    ذهنم میگه خوب الان چی میشه؟

    خوب میخایی چیکار کنی؟

    خوب چرا خبری نمیشه؟

    خوب اینبارم نشد ؟

    خوب و مرز وقتی من حالم خوبه توام یدقه بشین و از خوردن این بستنی لذت ببر حرف نزنی نمیگن لالی /: والا

    خوب حالا قضیه این هست که من ی کار شجاعانه و بهتره بگم ی ریسک کردم و بعد از اون رو واقعا نمیدونم

    من به خدا گفتم خودم و تمام زندگیم رو به تو سپردم خودت میدونی

    خدام یهو ساکت شد(:

    فکنم داره میبینه به این ارامشم چی بده که بتونه تلافی ایمانی که بهش دارم رو بکنه

    واقعن درلحظه میتونم بگم حتی تلافی نمیخام اینقدر که غرق خدام ولی چیکنم که دوست دارم همه کارامو عالیی انجام بده

    ی متنی امروز توگوشم زنگ زد و فکر میکنم که من باید اون متن رو به خدا بگم و شاید خدا بمن گفت که اینجوری باش نمیدونم(:

    .

    اگه به خدا تکیه کنی کارها از اونی ک فکرشو میکنی هم بهتر برات انجام میشه (:

    خوب من که حالم اینقدر خوبه چرا از اون چیزی ک میخام بیشتر نخام؟

    اگه من کارمو درست انجام بدم انتظار باید داشته باشم ک خدا کارارو بهتر از چیزی ک وعدشو داده یا من میخام برام انجام‌بده)

    .

    و درنهایت فرشته ای که تمام تلاشش در شبانه روز قوی کردن این عضلس

    بکار گرفتن این عضله در زندگیش

    سکوت فکر کردن گوش دادن و صحبت کردن با خودش

    این دختر برای رسیدن به خودش از همه دور شد ….

    این دختر قید مهمونی رفتن رو زد

    این دختر قید دورهمی هارو زد

    این دختر توی هرجمعی ک بود ایرپاد گذاشت

    این دختر تو تنهایی هاش دفترها نوشت

    این دختر شبا رو به آسمان کرد و اشک ریخت و به خدا گفت صدامو میشنوی؟ و همون لحظه ستاره دنباله دار اومد و رد شد و لبخند رو لباش نشست

    این دختر هرروز سعی کرد تمرین کنه و عادات بدش رو ترک کنه

    روزهایی بود که اول صبح شروع میکرد به نوشتن تغییراتی ک در درونش باید ایجاد میکرد

    روزه سکوت حرفای مثبت قربون صدقه خودت رفتن فایل گوش دادن کامنت نوشتن کامنت خوندن ایمان به خدا و تکرار اتفاقات مثبت توجه به نکات مثبت

    .

    این دختر یک سال تمام تلاشش رو کرد که بتونه در مسیر توحید باشه و تواین یک سال من هرروز داشتم رو خودم کارمیکردم اما ذهنم میگفت نه توکار نمیکنی

    من دقیقا اون روزی فهمیدم ک روشم درست بوده که با دوستان عباسمنشی عزیز آشنا شدم و دیدم چه جالب کارکردن من چقدر تحسین برانگیزه

    خدارو سپاسگزارم برای همه روزهایی که کنارم بود هست و خاهد بود

    من امسالم 10برابر پارسال بیشتر قوانین رو درک کردم و احساسم بهتره پس امسال 10 ها برابر و بیشتر باید نتیجه بگیرم

    وقتی به عقب نگاه میکنم و میبینم که خدا منو از گجا به کجا اورد تمام وجودم وگرگون میشه

    من با تمام وجودم روی توحید کار میکنم

    و بازم اشک میریزم

    استاد شما راست میگی

    وقتی که کارها و زندگیت رو بهش میسپاری همه چی روان و اروم میش میره

    خیلی خوشحالم که به این درک رسیدم

    خداروشکر میکنم که به درک توحید رسیدم و دارم عمل میکنم و میخام و تلاش میکنم که بیشتر روش حساب کنم

    من‌میخام دختر زرنگی باشم

    زندگی خیلی رنگارنگه وقتی که اجازه میدی خدا ببرتت

    بیایید به خدا اعتماد کنیم

    بیایید بسپاریم و بشینیم رو دوشش

    من که حالم خیلی خوبه

    حال خوب رو براتون میخام

    دوستتون دارم(:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      بنام خدای توانا

      فرشته قشنگم عشق من زندگیه من

      بهت تبریک میگم

      بهت افتخار میکنم

      تو دختر بینظیری هستی و نوش جونت باشه این احساس خوب

      نوش جونت باشه احساس وصل بودن به خدانوش جونت باشه اشکهایی که به خاطر لطافت روحت میریزی

      نوش جونت باشه هرانچه چیزی که از طرف خدا بهت داده میشه

      من دیشب اومدم و اینجا یک کامنتی گذاشتم

      گفتم اون جمله استاد که گفته:وقتی متواضعی و کاراتو به خدا میسپاری از اون چیزی ک فکرشو میکردی هم ببشتر دریافت میکنی رو گفته بودم برام چشمک زده

      و اما امروز من 2برابر چیزی که قرار بود بهم داده بشه بهم داده شده

      نمیگم همه اون قضیه ای که باید حل میشد حل شده

      امااااااااااااا بخدا قسم دلم‌میخاد پرواز کنم

      چقدر عاشق خودم میشم وقتی میبینم اینقدر دارم به خدا اعتماد میکنم

      چقدر خودم رو دوست دارم چقدر از خودم تشکری میکنم که تسلیمم

      چقدر سپاسگزار خودمم و به خودم افرین میگم

      امروز با صحبت کردن با خودم و به یاداوردن نعمتهای خدای مهربان خودم رو دراحساس خوب نگه داشتم چون باز نجواها داشت میومد ک چرا هیچ خبری نمیشه

      یهو سرظهر بود یهو پیامک واریزی اومد دیدم 2برابر اون پولی ک کارکردم رو خانومه زده

      چقدر خوشحال شدم (((((:

      چقدر به خودم تبریک میگم

      ازون وقت دیگه باز اون ارامشه سراسر وجودم‌رو گرفت

      هرچند من برای داشتن ایمان به خدای مهربان به اندازه کافی منطق داشتم اما هرچی بیشتر میگذره خدا داره شگفت زده ترم میکنه

      خدایاااا ممنونم ازت

      انگار خدا بهم گفت فرشته دارم هواتو باهمین انرژیی پیش برو قربونت برم

      مرسییییییییییی

      خیلیییی خوشحالممممم

      خدایااااااشکرتتتتتتتتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 835 روز

      به نام خدای مهربان و بزرگ

      به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

      به نام خدای که نور مطلق وجود من هست

      خدای که نور مطلق زمین و آسمان هاست

      خدای که تدبیر کننده تمام عالم هست

      خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست

      خدای که راه نشان میدهد

      خدای که شاخه را پایین میارد

      خدای که هیچ وقت دیر نمیکند

      خدای که گلستان میسازد

      خدای که دریا باز میکند

      خدای که روزی میدهد

      خدای که در نود سالگی فرزند میدهد

      خدای که روح میدهد

      خدای که در قلب زنده گی میکند

      خدای که همه چیز میشود

      خدای که به شدت کافی هست

      خدای که میگوید من همیشه کنارت هستم اگر به اندازه فرعون هم بدی کنی بازم پیامبرم را برایت میفرستم و میگویم موسی با سخن نرم همرایش صحبت کنی بگو دلم برایش تنگ شده

      خدای که بهترین رفیق و حامی هست

      خدای که با اون به پادشاهی میرسی

      خدای که میگه هیچ وقت قیط ات را نمیزنم

      خدای که میگه بیبیببن همه جهان را به عشق تو آفریدم

      خدای که میگه بیبیبین من میلیارد ها ستاره را در شب آفریدم فقط برای اینکه وقتی تو شب به آسمان من نگاه میکنی زیبایی بیبینی

      خدای که از قعر چاه نجات میدهد

      خدای که قدرتمند و حکیم هست

      خدای که فرمانش میان اسمان ها و زمین جاری هست

      خدای که هدایت میکند هدایت میکند و هدایت میکند

      سلامممممم ای خدا

      سلاممممم تدبیر کننده تمام عالم

      سلاممممم مدیر تمام جهان

      سلاممممم خدای مهربانم

      سلاممم فرشته مهربانم فرشته نازنینم چقدرررر من بالایت افتخار میکنم گل دختر آفرین به شهامتت

      دمت گرممم رفیق که هستی و ادامه میدهی

      میدانی تک تک کلماتت را با جان و دل درک میکنم چون تک تک شان را تجربه کردیم و میکنم

      میدانی چیست رفیق ؟

      ما برگزیده شده از سمت خدا هستیم

      چقدرررررر ایمانم به خد قوی شده

      میدانی به چی دلیل ؟

      به این دلیل که من را به این مکان پر از نور به این استاد زیبا هدایت کرد

      نمیدانی فرشته در چی جا های مصروف گذراندن عمر گرانبهایم بودم

      چقدرررر گدای محبت دیگران بودم

      مگر این خدا نبود که دست دراز کرد و گفت بیا جایت اینجا نیست بیا برایت پلان های زیبا دارم

      بیبیبین هر وقت زهنم میاید جفتک بندازد میگویم عزیزم بنشین سر جایت

      بیبیبین تو از موفقیت بوی هم نمیبردی

      تو نبودی که اینجا آمدی او آورد

      تو از قانون از هیچی چیزی نمیدانستی او گفت

      پس آرام باش

      خدا من را هدایت کرد حالا که هدایت کرده فقط تسلیم باش و بیبیبببن که چطور از فرش به عرش میبرید

      فرشته بخدا ارزش دارد

      بخدااااااااااا خیلییییییی بیشتر ارزش دارد بیشتر از این ها ورودی های خودمان را کنترول کنیم

      من در فامیل ها به افسرده معروف شدیم

      در فکرش هم نیستم

      همه میگویند چرا هیج جا نمیرود چرا؟

      چی شده ؟

      چی کارش شده ؟

      فامیلم میگوید داستان گوش میدهد

      اصلا برایم مهم نیست فقط میخندم

      میدانی این سایت گنج هست این آگاهی ها گنج هست

      میدانی خداوند عشق هست

      میدانی خداوند مشتاق هست

      رفیق این دنیا در برابر اون دنیا یک پلک به هم زدنی هم نیست

      پس چرا اعتماد نکنیم ؟

      چرا مراقب روح زیبای خود نباشیم ؟

      چرا لذت نبریم

      ؟

      خدا میچیند

      خدا زیبا میچیند

      مگر من و تو خودمان اینجا آمدیم

      یا او آورد

      من یکی را خووووووودش آورد

      هیچ انسانی هیچ دوستی هیچ کسی اطراف من نیست و نبود که قوانین بشناسند و استاد عباس منش بشناسد

      ولی خدا هدایتم کرد خودش گفت خودش آورد

      بیبیببن خدا خیلییی از ما بیشتر حواسش به ما هست

      خدا به بنده نوازی مشهور هست

      میدانی منم خیلییی وقت ها زهنم میاید نتیجه میگوید

      نمیبیند رفاقت با خدا بزرگ‌ترین نتیجه هست

      این احساس خوب نتیجه نیست ؟

      این ایمان نتیجه نیست ؟

      میدانی ما پر از باور های غلط هستیم عجول هستیم باید تکامل طی کنیم باز اون زمان مانند موشکی که به فضا می‌رود اوج میگرم و نام ما پر آوازه میشود

      فقط تا که زنده هستیم باید اینجا ماند و فقط گوش کرد عمل کرد و تسلیم بود خودش درست میسازد همسن سال های من و تو دنبال چی مسخره بازی های هستن ولی خدا ما را هدایت کرد و از ما چی شخصیت های بی نظیری ساخته آیا این کم نتیجه هست

      چقدررررر باید سپاسگذارش باشیم

      چقدرررررر باش شکرگذارش باشیم

      من میدانم نه تو نه من و نه هیچ کسی دیگری که واقعا روی خودش کار کرده ربطی به گذشته ندارد و هر روز پیشرفت میکند این خودش میلیارد بار جای سپاس دارد

      خدای من کروررررررررر کروررررررررر شکرت

      من یقین دارم خداوند در حال تدارک بهترین اتفاقات به نفع ماست

      کافی هست دست در کارش نبریم

      و بشینم تماشاه کنیم قدرت خدا را

      دوستتتتت دارم نازنینم

      میبوسمت فرشته زیبایم

      پر قدرت ادامه بتی

      خداوند پشتتتتتت هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 660 روز

      سلام فرشته جونم

      مرسی که اون حس قشنگتو با کامنت‌های قشنگت به ما هدیه میدی

      من که حالم خوب شد با خوندن کامنتت، لذت بردم از ایمان و توکلت

      بسیار تحسینت میکنم بخاطر تمام بهایی که تا به امروز پرداخت کردی تا این ورژن فرشته رو رونمایی کنی، دمت گررررم تو خیلی شجاعی

      زندگی خیلی رنگارنگه وقتی که اجازه میدی خدا ببرتت

      عاره واقعن روزای بهتر در راهه….ولی این ذهنه هی میخواد بگه از کجا معلوم؟! اگه این بشه و اون نشه‌..ترس از آینده

      یا ای کاش….غم گذشته

      اینجور موقع ها به قول تو براش مثال میزنم که چقد نسبت به پارسالم تغییر کردم و چه نتایجی گرفتم پس اگر در مسیر ثابت قدم باشم قطعن سال بعد از امسال بهتر میشه، ماه بعد از این ماه بهتر میشه، روز بعد از امروز بهتر میشه، لحظه‌ی بعد از این لحظه بهتر میشه…ممکنه اتفاق‌هایی به ظاهر ناجالب هم پیش بیاد اما برای منی که به خدا اعتماد دارم مطمئنم در نهایت همونم به نفعم میشه, رشدم میده, بزرگتر میشم…

      دوستت دارم

      عاااااشقتم

      و بهترین های دنیا و آخرت رو برات آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      الهام رمضانپور گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سلاممم فرشته ی زیبا و خدایی

      از کامنتت خیلی لذت بردم ، شهامتت و تلاشت رو تحسین میکنم، فوق العاده زیبا نوشتی و برای من تلنگری بود، که به جای رفتن به مهمونی، به جای صحبت با افرادی که از توحید چیزی نمیدونن،به جای صرف عمر گرانبها به بطالت روی خودم کار کنم..ممنونم ازت فرشته جان…امیدوارم به زودی بیای و از نتایج شگفت انگیزی که خدا برات رقم زده بگی.

      دوستت دارم عزیزمم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امیرحسین جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1057 روز

      سلام فرشته جان، من نمیدونم چند سالته،ولی به چهره ات میخوره چندسالی از من کوچیک تر باشی، و تحسینت میکنم، که با این سن کمت چقدر آگاه و متصل و درست حسابی هستی،

      راستش من یه پاشنه آشیل داشتم همیشه که غرورم اجازه نمیداد به کسی که از خودم کوچیک تره آفرین بگم و تحسینش کنم، اما تو با این درک فوق العاده ات از توحید و قوانین نه تنها توی زندگی خودت تاثیر گذاشتی،بلکه روی منم تاثیر گذاشتی و آنقدر تحسین بر انگیز نوشتی که منو وادار کردی پا روی این نقطه ضعف بذارم و برای اولین بار به یکی که از خودم کوچیک تره بگم بابا دمت گرم، چقدر خفنی تو ؛)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فرشته شریفی گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام امیرحسین عزیز

        سپاسگزارم که اینقدر اقا هستید

        خداروشکر که اولین قدم برای شکستن پاشنه آشیلتون رو برداشتید

        تحسین برانگیز و شگفت انگیز هستید

        خیلی خوشحال میشم که دوستانی دارم ک از جوونی تو مسیر درست افتادن و دارن دنیا رو قشنگ‌تر میکنن

        .

        این وظیفه ماست که زیبا زندگی‌کنیم

        خداوند مارو افریده که زیبا زندگی کنیم باید وظیفمونو درست عمل کنیم اونوقت میبینیم که خدا چجوری درهارو باز میکنه.

        .

        امروز از ارایشگاهمون اومدم بیرون آرایشگرمون بمن گفت تو هیچی بلد نیستی کسی رات نمیده به سالنش

        میدونی من چیگفتم؟

        گفتم من انتظار ندارم بنده های خدا برام در رو باز کنه انتظار دارم خدا برام درارو باز کنه

        منو مسخره کردن

        اما من میدونم کجا دارم میرم

        من به چیزهای کوچیک فکر نمیکنم که بخام در منطقه امنم بمونم

        و دراومدن از این سالن برای من یک ریسک بود

        من و شما میتونیم این جهان رو زیباتر کنیم

        نترسیم و پیش بریم خدا باهامونه

        خیلیییی دوستت دارم دوست عزیزم

        خیلی ارتباط گرفتم با کامنتتون

        سپاسگزارم ازتون(:

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1904 روز

          سلام فرشته ی عزیزم.

          چقدر جمله ی زیبایی نوشتی:

          من انتظار ندارم بنده های خدا برام در رو باز کنه انتظار دارم خدا برام درارو باز کنه.

          کیف کردم، دمت گرم با این نگاهِ توحیدی.

          برقرار باشی عزیزم.

          این مدت نتونستم ایمیل‌هامو که کامنت بچه هاست بخونم و بالای 100 ایمیل نخونده دارم، تصادفی ایمیل شما رو باز کردم و لذت بردم از خوندنش و شجاعتت.

          خدایا شکرت برای دوستانِ نابم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 498 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    خداوندها تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    همه از خدایم و به خدا بر می گردیم .

    پاسخ سوال الف :

    من تازه دارم موانع زندگیم می شناسم

    در سال کنکورم رفتار من مصداق همین شرک بود

    از آن جهت که من خودم خیلی باهوش می دانستم و می گفتم من خیلی توانمند هستم

    و تعریف ها و تمجید ها دیگران باعث شده بود من خودم خیلی بالا ببینم و درحالی که هرجا مغرور بشم دقیقا شکست می خورم.

    حالا این غرور کاذب باعث چی میشه ؟

    اولا به قول استاد وقتی فکر می کنیی خیلی رانندگی بلدی دیگه قوانین رعایت نمی کنی نتیجه تصادف خیلی شدید می کنی

    حالا همین بیار داخل تحصیل باعث میشه تلاش خیلی کافی نکنی و درنهایت شکست

    دوما اینکه من خیلی قدرت خدا دست کم گرفته بودم شاید ب ظاهر کلمات مسلمان بودم و نمازم می خوندم اما اسلام نیاورده بودم مثل ابراهیم یکتا پرست نبودم یعنی چی

    یعنی نمی گفتم خدایا تو باید کمکم کنی من تلاش می کنم نتیجه به تو می سپرم اما من میگفتم عمرا من موفق بشم شرک می ورزیدم الله های دیگر قبول داشتم یعنی اینکه می امدم موفقیت به پول موفیقت به شرایط خانوادگی موفقیت به سهمیه موفقیت به هزار و یک عوامل بیرونی نسبت می دادم

    در حالی که این جهان بر پایه یک رب العالمین است .

    و بعد من وقتی نتایج امد کلی گریه و کفر ناسپاسی که خدایا تقصیر تو در حالی که من مقصر بودم و دوباره کنکور دادم و باز همان نتیجه چرا چون نا امید بودم

    چون اعتقاد داشتم شکست خورده ام و شکست خوردم

    و من خدا خواست هدایت شدم به رشته روانشناسی در حالی که من این رشته دوست نداشتم در حالی که خداوند می دانست به صلاح من این رشته است و من نمی دانستم و خدا می دانست .زمانی که کرونا امد و کلی پرستار فوت می کردن من متوجه شدم خدا خواست من با قبول نشدن در این رشته ازم محافظت بشه.

    چون دقیقا اگر خونده بودم در اون سال باید به عنوان یک پرستار مشغول به کار میشدم .

    خدایا تو چقدر بزرگی واقعا و الان متوجه شدم چقدر من عاشق رشته روانشناسی هستم و چقدر خدا می دانست

    و من در برابر عظمت خداوند نادان هستم .

    خدایا من در برابرتو نادانم تو می دانی من هدایت کن .

    این برای دوستان در حال تحصیل می نویسم

    جز خدا از هیچ کس کمک نخواهید چون همه چیز،در ید قدرت خدااوند هست.

    14:26

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2511 روز

    به نام خالق مهر و عشق

    سلام و سپاسگزار خداوند

    درود پهلوان و خداقوت

    سلام به خانواده بزرگ و صمیمی ام

    و تشکر فراوان که همه ما را خواهران و برادران خود میدانید و آنجه از مفاهیم توحیدی را هرلحظه دریافت میکنید بارها و بارها با ما هم به اشتراک میگذارید خیر و برکت فراوان جاری در لحظه لحظه های زندگیتون

    واقعا نیازمند تکرار و تکرار هستیم تا ملکه ذهن بشه تا هرلحظه در یادمان بیاید که چقدر میتوانیم عشق و مهر را توسعه دهیم اول که باید در خود پرورش دهیم.

    یاد داستان موسی افتادم که بعد از خارج شدن از کاخ فرعون در درگیری بین دونفر دخالت کرد و مرتکب قتل شد و با ابزار پشیمانی طلب مغفرت کرد و جالتر اینکه با اینکه قتل نفس در قران حتی برای کشتن جانوران نکوهش شده، بخشیده میشود.

    و تکبر و غرور احساسات دورکننده ما از قدرت درونمان هست

    اهدانا الصراط المستقیم.

    همواره در حال دریافت هدایت الهی هستیم در هر موضوعی

    ما زمانی دریافت داریم که روی اون موج تنظیم بشویم تنها عامل جدایی مون از این منبع افکار باورها و تعصباتمون هست.

    باور داشته باشیم که لیاقت داریم

    باور داشته باشیم من خودم هیچی نیستم تا اینجا هرکار کردم از اوست و بلطف او هدایت شدم از راه افتادنم و سخن گفتنم در طفولیت تا امروز.

    وقتی جهان در وفور نعمات الهی است

    حتی اگر الان نمیدونم چیکار کنم در زمان و مکان خودش هدایت میشوم

    “صبور بودن و ایمان داشتن به هدایت در زمان مناسب”. احساس اطمینان به اینکه همیشه پشتیبانی دارم که دستم را میگیرد.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    زهرا جعفرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    به نام خداوندی که دستانش گشاده است

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستانم

    من دوره ی احساس لیاقت رو فعلا تا جلسه 12 ادامه دادم و بعدش با این دو فایل توجیدی فوق العاده(توجید عملی 10 و 11) ادامه دادم

    باید بگم که اخیرا(حدود 1.5 پیش) از لحاظ روحی خیلی افت کردم و ترس ها و غم و نجواها خیلی پر رنگ شده بودن و اینطور به نظر میرسبد که شرایط خیلی داغونه و من نه میتونم به گذشته برگردم و درستش کنم و نه حتی اگه از الان بخوام کاری بکنم نتیجه میده ، به قول استاد احساس گبر کردن داشتم

    از اونموقع برای اولین بار شروع کردم به قران خوندن

    قبلا برنامه داشنم بخونم ولی از نظرم زمان و صرایط مبخواست و کلا کار خیلی راحتی برام به نظر نمیومد و کمالگرایی هم داشتم و در نهابت زیاد پیش نرفتم

    خلاصه که تنها راهی که حداقل واسه همون لحطه ارامم میکرد معنی فارسی قران بود

    کم کم ارام ارام  حالم بهتر میشد ، خدا انگار داشت یه سری چیزا رو بهم میگفت

    مثلا اینگه چرا یهو امیدوار میشدم و دوست دارم فعالیت کنم و بعدش یهو زندگی برام ته جهنم میشد و اکن دقیقا این بود که تو چون فکر میکنی کار خیلی سختیه و دور از دسترسه و گرنه ببین واسه یه کاری که خبلی کوچیک یا کم ارزش تر حداقل ، یهو دوسداری حداقل شانست امتحان کنی و تلاش کنی

    و من فهمیدم یه هدفی نیاز دارم که بهم انگیزه بده

    هدفای مختلف سعی کردم امتحان کنم و دیدم هر کدوم که انتخاب میکنم انگار یه جاش میلنگه و راضی ام نمیکنه

    یه روز یه کاغذ اوردم و به خدا گفتم که خدایا امروز تکلیف اینو نشخص میکنیم و من یهو شروع کردم به نوشتن اینکه از چه چیز هایی لذت میبرم

    اک تک شرایط و موقعیت ها به یادم اومد و نوشتم و نوشتم

    در نهایت دیدم که یه سری علایق دارم که همینطور از لجاظ مهارتی هم خوبم توشون

    یاد حرف استاد توی دوره لیاقت افتادم که میشه مهارت هارو ترکیب کرد و راه جدید بسازی

    ()انشالله بعدا که نتیجه گرفتم  واضح تر راجبش مینویسم)

    خدا اون روز  بهم یه راه نشون داد که اره این مسیر هم میتونه اصلا وجود داشته باشه

    بعدش فایل  66 گفت و گو با دوستان روم خیلی تاثیر گذاشت و بحث تکامل که ربطی به زمان نداره و اینکه یه توضیح مختصر راجب جلسات دوره راهنمای عملی

    قشنگ یواش یواش انگار داره کنار هم چیده میشه و امروز یه روزی بود که حس کردم حضور خدا یگخیلی واضح تر شده توی زندگیم و تواستم اینو ثبت کنم که یادم بمونه بعدا

    واسه ترمیم معدل ثبت نام کرده بودم و کارتم گرفته بودم و نمیدونستم که جابه جایی بعدا انجام دادن واسه دروس

    من قبلش از خدا درخواست کرده بودم که خدایا میخوام احساس توانایی ‌کنم و میخوام فعالیت گنم

    اخه انگار هر جور برنامه میریختم نمیتونستم بیشتر درس بخونم و درسا رو پبش ببرم

    و من دیدم که هرچی به روز امتحان نردیک تر مبشم انگار توانایی ام بیشتر مبشه و خیلی ببشتر از انتظار توی روز قبل امتحان عمل کردم حتی خیلی بیشتر سعی کردم کنترل ذهن داشته باشم و برای خدا بنوبسم که خدایا از هر راهی که میتونی بهم کمک کن

    حالا امتحان هویت که کلا افتاد اخر امتحان و من امروز امتحان ندادم ولی فکر میکردم که امتحان دارم

    حالا دستاورد هاش چی بود؟

    به چشم دیدم که یه پانسیلی درونم هست به چشم دیدم اگه به خودم بگم فقط این درس باید روخوانی کنی هیچ کار نمیخکاد بکنی ( سعی داشتم کمالگرایی کنترل کنم و زور نزنم همون لحظه شروع کنم به حفظ و انتظار داشنخ باشم یا. بگیرم) دیدم وقتی با یکم تمرکز فقط روخوانی میگنم و سعی میگنم بفهمم اصلا چی میگه؟ جدا از هر امتحانی، انگار مطالب توی ذهنم میموند

    من چون کم میرم بیرون.  این اواحر هر سری میرم بیرون اتفاقای باحالی حس میکنم

    امروز دیدم چقدر مسئولین مدرسه با ارامش باهام برخورد میکردن ، یه خانومه چقدر دنبال پیدا کردت شماره صندلی بود و خودش اومد دنبالم

    چقدر راحت تر گرفتم

    یه تابلو بود که روش شماره صندلی بود که کدوم کلاس هستی

    من حوصله نداشنم بخونمش و گفتم حالا پیداش میکنیم و رفتم تو شالن و از اولین مراقب امتحان پرشیدم و قشنگ ادرس صندلین یه راست بهم داد

    بعد دیدم اینجا جای من نبست و سپردم به کادر اداری که پیگیری کنن

    توی این فرصت رفتم از یه دختره درخواست کردم  که فصل 10 من زیا نخوندم میشه برام توضیحش بدی؟

    باورم نمیشه اینقدر ریلکس همچین درخواستی کردم ،اونم برام توضیح داد که امرور اصبا شیمی هست

    اینطوری خداوند هدایت کرد مشکل کار کجاست

    بعدش راجب تغییرات برنامه از یه دخار دیگه پرسیدم و چقدر قشنگ برام توضیح داد

    دوباره پرسیدم که امتحانای که تا الان دادین چیا بودن؟ و قشنگ تک به تگ برام میگفت فلان امتحان فلان روز ،و فردا و پس فردا فلان انتحان در پیش داریم

    قائدتا نباید با حوصله اینطوری تک تک سوالان منو جواب میدادن _ طبق تجربیات قبلیم

    از حوزه اومدم بیرون دیگه در رو بستن و یه دختره با تاخیر رسید جلوی در بسته ، من توی اون لحظه که واسه اون خانوم بحرانی به نظر میرسید رفتم درخواست کردم مبشه از کارتت عکس بگیرم؟ و اونم با ارامش اچازه داد

    بعدش با به دختر دیگه اشنا شدم که باهاش ارتباط گرفتم و 1حبت زیبایی داشتیم و بعد زمان ازمون دوباره رفتم از دو تا دختر دیگه درخواست کردم که مبشه کارت ورود به حلسه برنامه جدیدتون ببینم و عکس بگیرم؟

    خیلی خوش رو اجازه دادن و گفتن از سایت هم میتونی بگیری و من گفتم سایت مشکل داره نتونشتم و اون دختره قشنگ گوشیمو گرفت تک تک مراحل از راه درصتش رفت و توضیح داد از درگاه دولت نباید وارد بشی اونجا بهت کارت نمیدخ

    و خیلی راحت حتی خوضیحات پیش پا افتاده رو عم بهم داد که چطور حتی فایلش از سایت بگیرم با اینگه خودم بلد بودم

    چقدر صمیمی خدافظی کردن

    بعدش خواستم بیام خونه ، حوزه نزدیک بزرگراه بود و پل عابر اون نزدیک نبود ، راستش دقت بینایی نداشتم و هم از سرعت ماشبنا میترسیدم گه رد بشم

    اسنپ درخواست دادم نیومد و دیدم راهی جز رد شدن از بزرگراه و تاکسی گرفتن نبست

    گفتم خدایا میتونی ردم کنی؟

    و قدم برداشتم و خدایا .. انگار یه وقفه بین حرکت ماشبنا افتاد و توی این زمان من رد شدم

    بعدش تاکسی گرفتم و اشتباه مبلغ شنیدم و لبشتر بهش دادم

    دیدم خودشداضاعی پول پس داد و خیلی خوشرو گفت دختره اضافه دادی

    طبق تجربه قبلیم اصلا نباید صداش درمیاورد و اگه یه درصد من حرفی میزدم باید میگفت نرخ همینه و…

    چقدر من امروز ادمای متفاوتی رو دیدم چقدر برخورد خوب و صمیمی دیدم چقدر همه چیز باحال بود ، نه تنها فضای بیرونم بلکه فضای درونم هم قشنگ بود ارام بودم ، انگار که فقط داشنم نگاه میکردم اتفاقات چطور میوفتن

    اینکه خواهرام بهم زنگ زدن و تولدم تبریک گفتن هدیه دادن ، داداشم حمله ی زیبایی واسه تبریک بهم گقت که متفاوت از قبل بود

    خوشم میاد از هر لجظه ای که رو میگنم سما خدا و واقعا 1ادقانه ازش میخوام و صدقانه نشونه ای حس کنم میپذیرم

    البته اینا در حال حاضر خیلی کم پیش میاد برام ولی یه چیز جدیده نسبت به قبل

    و واقعا پیشرفته

    حس میکنم مدام درکم داره بیشتر میشه حس میکنم خداوند داره اگاهی های بیشتری بهم میده

    حتی توی درس خوندن ، ناخواگاه دارم به شیوه ای درس میخونم گه پیش از این انجام نداده بودم

    مثلا اینکه وقتی زیست خوندم از نظر خودم من فقط داشتم دنبال تغییرات کتاب میگشتم

    ولی بعد دقت کردم دیدم بابا مگه این همون روش  مفهومی ترکیبی که این همه تنورش واسه مشاور کنکور و موسسه ها داغه نیست؟

    والان همین لحظه من با نوشتن این جمله متوجه شدم این همون هدایت شدن به صراط مستقیمه

    انشالله بتونم از حضور پررنگ تر خداوند توی زندگیم بنویسم و سپاسگزاری کنم

    فقط برای زهرای خودم مینویسم که زهرا جان یادت باشه که الان داری قران میخونی و بهش فکر میکنی، داری لحظاتی که خدا برات کار انجام داده به یادت میاری چه زمان هایی ابرو برات خریده ،اعتبار داده مهرت به دل بقیه انداخته، نجاتت داده. پول داده و..

    داری توجه میکنی به اینکه خداوند خدای همزمانی هاست ، حتی اگه درک الانت غلط باشه ولی اینطوریه که: خداوند یه سیستمه که توانایی اینو داره که هزاران همزمانی رخ بده تا یه اتفاقی بیوفته مثل صندوقچه روان حضرت موسی روی اب و جریاناتش ، خداوند چون یه سیستمه که همزمانی داره ، یه خدای قدرتمنده ، یعنی خدا قدرتمنده چون یه سیستم با این ویژگیه

    و تو داری کم کم تجربه میکنی که چطور همزمانی تجربه میکنی

    یادت باشه که برای رسیدت به هدفت داری تلاش میکنی که با خدا معامله کنی

    خدایا من خودمم میدونم نمیشه و از نظر بقیه هم نمیشه ولی اینارو ولش کنیم.  من که نمیتونم ولی تو میتونی ، من اومدم پبش تو و الان تو چی بهم میگی ؟ تو بهم چی میدی؟ توبرام چیکار میکنی؟

    زهرای عزیزم این مسیریه که الان داری میری و انشااله که تهشم زیباست مسیرشم زیباست

    چند روز پبش به خدا گفتم که امسال اولین سالیه که حس میکنم توی تولدم هستی میخوام متفاوت باشه ، و امروز این حضور خدارو توی برخورد بقیه و رد شدن از خیابون و.. حس کردم واقعا

    خدایا شکرت

    دوست دارم سال بعد همین موقع با هم توی یه دنیای متفاوت و یه شرایط متفاوت و زیبا و فوق العاده باشیم

    اینکه فهمیدم قوانینی هست که میشه از طریق اونا همه چیز عوض کنی. میتونه برام تله ذعنی باشه

    به این صورت من که بلد نیستم قانون رو من که اصول خلق خواسته رو بلد نیستم ، من راه بلد نیستم و دیگه لینطوری نمیتونم به خواسته ام برسم به هر حال قانون قانونه.  تو هرکاری بکنی اگه در جهت قانون نباشه به درد نمیخوره و نتیجه شکست خورده است چون تو بلد تیستی دیگه

    و سعی میکنم اینطوری ذهنم ارام کنم که خدایا اگه شرکی هست اگه نابلدی هم هست تو به من بگو لوت چیه؟ تو اگاهم کن ، خودت برطرفش کن

    و به این صورت سعی میکنم احساس بهتری در خودم ایجاد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1354 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته

    بزار از تجربیات بگم شاید نشونه باشه برای من نشونه ای باشه برای تو دوست عزیز که به کامنت که خدا الهام میکنه در این صفحه بخونی

    ببین من چند مدت بعد دوره استاد رفتم روی مغز خودم ولی خدا شاهده هیچ وقت نگفتم من بلدم بلدم ولی ارام ارام داشتم غرق این میشدم که روی هدایت ذهن حساب کنم روی ذهن منطقی خب نتیجه خوبی حاصل نمیشد باور میکنید که امشب اومدم اینجا بنویسم عهد میکنم که فقط مسیر زندگی من بیاد روی توحید روی کلمه نمیدونم همیشه فکر میکردم فلان تکنیک جواب میده فلان چیز جواب میده نتیجه نگرفتم من دیگه بسمه هی مسیر عوض کنم من یک راه پیدا کردم اونم مسیر توحید مثالش برای هر خواسته واقعا هدایت میشیم توی دوره زمانه ای که واقعا هر کسی استاد شده هرکسی یه چیز میگه باید کنترل ذهن داشته باشیم و به ندای قلبی گوش کنیم تنها راه رسیدن به همه خواسته ها راه توحید هست صحبت کردن با خدا راجب خواسته ها

    یادمه یه آشپز خیلی مغرور بود میگفتن آشپزهای دیگه ببخشید اشغالن من بلدم من تمیز کارم ولی واقعا جاهایی دیدم که نقض داشت به مشکل خورد خیلی چیزها

    یه آدم دیگه دیدم که راه انداز رستوران بود خیلی مغرور عجیب بود میگفتن من بلدم من کارم خوبه رستوران های دیگه اشغال هستن باورتون نمیشه پیش بینی کردم که این رفتار چه نتایجی داره چند مدت پیش زنگ زدم گفت از درون داغونم بدهی بالا آورده از این داستان

    خیلی راحت مثلا رانندگی بلدیم میگیم دیگه من ؟؟؟؟اوکیم

    مغرور بودن در مقابل خدا ویران میکنه همه چیز رو

    به خدا تصمیم جدی گرفته بودم که بگم نمیدونم

    مثالش مثلا میخوام ازدواج کنم یا شما میخوایید ازدواج کنید

    مثال با این همه تجسم با این همه ویژگی نوشتن

    آخرش خداوند آدم مناسب میاره

    ببین خدا کل دخترهای ایران یا پسرهای ایران یا خارج رو مثل کف دست میشناسه

    مثال مثلا میگه علی اصغر اگه با این دختر ازدواج کنه خیلی ازدواجشون موفق میشه

    وقتی هم از هدایت خارج بشیم میگیم نه من حتما باید با دختر خالم یا پسر خالم ازدواج کنم در صورتی که وقتی آدم روی خودش کار میکنه مثلا یه خانوم ممکنه پسری هدایت بشه از جایی که فکرشو نمیکنه مثلا خانوم هست از ته روستاهای سیستان بلوچستان از خدا درخواست یه همسر خوب میکنه بعدش خداوند فردی میاره مثلا از شیراز ولی ذهن منطقی میگه برو بمیر تو که ته روستا هستی کدوم پسر شیرازی میاد با تو ازدواج میکنه

    ولی باید باور بسازی همه آدم‌ها خود خدا هستن روح خدا در همه آدم‌ها هست

    پس برای ازدواج یا هرچیزی نباید نگران باشی

    ممکنه ازدواج من یا تو مثلا ممکنه بندرعباسی خانوم باشی ممکنه ازدواج تو با یه فرد مال زاهدان باشه یا مشهد باشه یا یکی از روستاهای شیراز یا ترکیه یا استرالیا باشه یا حتی مثلا پسری ممکنه از خدا درخواست ازدواج موفق کنه ممکنه خانوم این اقا پسر خانومی باشه که استرالیا درس بخونه و مثلا میبینی به طرز عجیبی میخواد بیاد ایران بعدش اتفاقای میوفته که آشنا باشن به چگونگی کاری نداریم هدایت کار خودش انجام میده

    ببین الهامات خداوند داره مثل سیل میاد

    واقعا هدایت خداوند این جوره اصلا چشم خودمون رو ببین چه جوری با کیفیت HDکار میکنه این خدا قربونش برم چه رگ ها چه سیستمی گذاشته که مرتب کار میکنه شب بسته میشه روز باز میشه بدون باطری بعدش همین خدا نمیتونه مثلا یه فرد بیاره برای ازدواج

    من نگاه میکنم به خواسته های خودم میبینم همش ترمز بوده مثلا راجب ازدواج میگیم نه من پول ندارم این یک ترمز بعدش میگی فلان کس که بهم نمیدن دو ترمز بعدش میگی چه جوری اون دختره میاد سمتم ؟همش ترمز

    من این باور دارم که واقعا خدا دوست داره منو تو ازدواج کنیم به زودی اما ترمز داریم

    همه چیز در این جهان آماده هست اون دختری که میخوای ازدواج کنی همین الان آماده هست ممکنه ترکیه باشه المان باشه خارجی باشه افغانستان باشه کرمان باشه تهران باشه یه خانوم از قبل وجود داره برای هر انسان حالا فرقی نداره مثالش برای آشنایی با استاد فکرشو نمیکردیم پس واقعا یه فرد مناسب هست که به محضی ترمز برداری وارد زندگیت بشه

    این مثال ازدواج بود

    میدونی من خودم یه دفتری دارم اومدم نوشتم خدایا نگهبان من باشه جالبه اینجوری نوشتم گفتم خدایا نگهبان من باش قول دادی گفتم خدایا قولش رو دادی تحت هر شرایطی نگهبان من باشی

    مثالش راجب کسب و کارم ازدواج به خدا چه قدر خیالم راحته تا اینکه برای ازدواج بگم فلانی برای من خوبه

    ببین خدا مثل گارسونی میمونه یهو بهت پیشنهاد میده میگه بنده عزیزم مثلا خانوم فلانی تو که میخوای ازدواج کنی من پیشنهاد خوبی دارم برات ؟؟؟بعدش ذهن منطقی خانومه میگه چه جوری بعدش خدا میگه من مثلا فلان پسر رو میشناسم تو یکی از روستاهای شمال که مثل خودته توحیدی خدا پرست اموزش دیده هدفمند بعدش ذهن منطقی میگه خب چه جوری میخوایی هدایت کنی این فرد رو بعدش خدا میگه همون جوری که زنبور عسل رو وحی کردم که در کوهستان عسل ببنده اون زنبور با چشم ریزش نمیتونم اون اقا پسر که قلبش دست منه داره میتپه هدایت کنم برات ؟؟؟؟ واقعا خدا میتونه هر انتخابی هر تصمیم خدا کمک میکنه بارها شده خواستیم گوشی بخریم چیزی بخریم گفته اینو نخر خریدیم آخرش خراب بوده یا چیز دیگه

    خداوند به شکل هندوانه ای هست شیرین که در دهان منو تو طعم میده

    خدا به شکل نونی هست که پخته میشه

    خداوند بی نهایت هست همون خدایی که هندوانه رو به شکل عجیبی رشد میده تو فکرشو کن این همه میوه چه جوری آفریده شده واقعا همین دست من که تایپ میکنم همش خدا قبلش فکر کرده پس هدایت خدا دقیقه همون خدایی که انسان رو افرید بدون نقص همون خدا میتونه برای ازدواج منو تو یه فرد مناسب هدایت کنه

    تنها راه قوی شدن باورها همون نوشتن خواسته ها هست در تایم مناسب مثلا تصمیمات بزرگ ازدواج بزار شب بنویس فلان شخص رو بیار هرچی بلدیم وقتی آدم مینویسه خیالش راحته چون همه چیز رو میزاری روی دوش خدا

    امیدوارم همگی به مسیر توحیدی هدایت بشیم

    تنها رسیدن به خواسته

    توحید ،تسلیم در برابر هدایت الهی ، خیلی جملات قشنگی هست در قران میگه مارو تسلیم از دنیا ببر پیامبران میگن چه قدر تسلیم مهمه

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    ای خدایی که جز تو خدایی نیست منو به سمت خواسته هام هدایت کن

    همگی موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    سمیه چنکشی گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    باسلام خدمت استاد گرامی وعزیزم که توحید را به من آموخت ومن باشما خدارو شناختم درست 7 ماه بعد از آغاز پندمیک در ایران هدایت شدیم برای خرید زمینی در شمال کشور که به لطف خداوند کارهای خرید و سند به نام زدن و … به آسانی انجام شد بعد از مدتی که برای پروانه ی ساخت اقدام کردیم بااینکه مجوز داشتیم بهمون گیر دادن که قانون عوض شده وزیر 200 متر مجوز نمیدن و… خلاصه همه میگفتن که یا بتید خلافی بدین 20 ملیون سال99 یا باید 20 متر از زمین بغلی رو بخرید یا اصلا نمیشه خلاصه اما از همون اول حرف من به همسرم یک کلمه بود ماپول اضافه به کسی نمی دهیم یا رشوه به کسی نمی دهیم که فلان اقا فلان فرمان دار یا فلان بخش دار و… کارمان رو درست کنن خیلی دوندگی کردیم و پرونده ی زمین هر شش ماه به کمیسیون میرفت وجواب منفی بود تو این مدت ما به یک طرز فکر هم زمان با همسرم رسیدیم مارو غرور گرفته بود درسته در کلام نه ولی در ذهنمان ما مغرور شده بودیم هرکسی حرفی میزد ناخود آگاه در ذهنمان به این فکر میکردیم که ماهم داریم بزارید بسازیم ببینید بله استاد ما مغرور شده بودیم ما منتظر بودیم که آنجا رو یک ویلای لوکس بسازیم وبه همه پز بدیم آخرین کمیسیونی رفت زمین وباز نتیجه منی بود تسلیم خدا شدیم خدایا تو این زمین رو خریدی برای ما تو هم مجوزشو بگیر رها کردیم تو این مدت فایل قدرت از آن خداست وانجا که شما تواین فایل میگفتید که اوکی بنده خدا هیچ کارس و خدا بهترشو بهم میده من همش تو ذهنم تکرار میکردم که فرماندارو بخشدار و ده دار چه کارن قدرت از ان خداست یک روز که سفری به شمال داشتیم تصمیم گرفتیم که برویم آنجا وشب را در زمینمان بخوابیم وخوش بگزرونیم از انجا که زمینی که داریم چها دیوار ودر دارد خیلی راحت می شد توش چادر زد وبدون مزاحمت داخلش ماند استاد ما این کار رو کردیم وخیلی شب وروز عالی رو دراین زمین با خانواده گذرانیم بعد که برگشتیم بدون اینکه ما چیزی رو از کسی بخواهیم دستان خدا دست به کار شدن دهدار زنگ زد و گفت با زمین شما موافقط شده ومیتونی بیای ومجوزو بگیری استاد اصلا باورمون نمیشد همانجا گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت می دونستم که تو بالاترین قدرتی استاد بدون هیچ پرداختی بدون هیچ رشوهای بدون هیچ پاتی ای مجوز داده شد استاد تو این مدت هیچ وقت تسلیم بندهی خدا نشدم وهیچ وقت قدرت رو به غیر خدا ندادم وتسلیم خدابودم که شدشد نشد خیره خدا بهترشو بهم میده می خواستم اینو اینجا بنویسم که یادم نره کهما هستیم که شرایط را رقم میزنیم به لطف الله مهربان که قدرت از آن اوست واینکه تسلیم بودن در برابر قدرت خداوند انسان رو به خواسته هایش می رسونه واینکه اوست که همه ی کارهارا انجام میدهد و ما هیچ هستیم

    خدایا تنها تورا می پرستم وتنها از تو یاری می جویم

    خداوندا مارا لحظه ای به حال خودمان وا مگذار آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    امیر قره قاشلو گفته:
    مدت عضویت: 828 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به دوستان عزیزم

    دیروز قرآن رو باز کردم و خب هر وقت قرآن رو باز میکنم هدایت میشم به یک آیه زیبا و باز کردم کمی خوندم و یک چند تا برگه رو گرفتم و شاید مثلاً 50 صفحه رد کردم یکدفعه و همینطوری حواسم به گوشیم هم بود یکدفعه دیم نوشته ولىٰکن حس کردم همین آیه ای هست که استاد گفت ولی گفتم مگه چند بار اومده این آیه که بیاد برام و خوندم و دیدم همین آیست من این فایل رو بارها دیدم ولی کامنت نداشتم الان هم در یک مکان رؤیایی به نام بالای پشت بوم هستم و کل شهر رو میبینم و دور شهر که با کوه های سر به فلک کشیده محاصره شده رو هم میبینم.

    همون موقع که آیه رو دیدم اشک از چشمام جاری شد.

    یعنی شنیدم و دیدم و حس کردم که خدا بهم میگه:

    امیر نگران نباش

    می‌رسی

    از هیچ کس و هیچ چیز نترس

    تو فقط به من توکل کن همه چیز درست میشه

    تو فقط من رو ببین تو فقط به من بگو

    تو مبین اندر درختی یا به چاه

    تو مرا بین که منم مفتاح راه

    اتفاقات خیلی خیلی عجیبی بعد از تسلیم شدنم در برابر خدا افتاد در دو شب یک کامپیوتر و یک دوچرخه برایم آورد.

    دیدم همه دارن به من عشق میورزن

    همه به من احترام می‌زارم

    افرادی که بد رفتاری میکردم با من حالا عاشقانه به سمتم میان.

    پسری بودم که همواره در مدرسه

    در خونه

    در کوچه

    در روستا

    همیشه مسخره میشدم

    همیشه

    بارها و بارها توسط مادرم سرزنش های وحشتناک می‌دیدم هر اشتباهم بارها بر سرم کوبیده میشد و من خودم همواره خودم رو مسخره میکردم یادم میاد زنبور چشمم رو نیش زد و باد کرد و گفتم من دیگه از خونه در نمیام دیگه خودمو دوست نداشتم و این ریشه توی وجود من رفته و هست و لباسم پاره بشه انگار دیگه خودم رو دوست ندارم

    و خب الان به فضل خدا چنان بهبود پیدا کردم که به کار های ماه قبل وقتی فکر میکنم خندم میگیره و میگم این چه حرفی بود من زدم.

    یعنی کاملا میفهمم که یک مسیر درست رو دارم با قدرت میرم

    و خب همیشه خودم رو پوش میکنم که این سرعت رو بیشتر کنم 50 بار یا بیشتر فایل هدفی متفاوت رو دیدم 20 بار یا بیشتر فایل توحید 11 رو دیدم

    که واقعا انگار فایل هدفی متفاوت تشنه اش میشم و احساس نیاز پیدا میکنم بهش دوستانی که دیدن می‌دونن فایل فوق العاده ایست.

    امیدوارم دوستان سایت ببخشند دیگه کلمات نامناسبی که استفاده کردم.

    یک اتفاقی که دو هفته قبل افتاد این بود که ما نشسته بودیم ساعت 11 شب در مکانی که افراد اونجا سیگار میکشم و خب یکی از دوستان با ما بود رفتیم تا سیگارشو بکشه.

    من نشسته بودم و گوشی دستم بود اومدم از دوستم عکس بگیرم در شب چراغ قوه گوشی روشن شد و چهره دوستم افتاد و همون لحظه ناگهان دیدم 4 نفر با چاقو چماق یک متری ما هستن و خب من خدا شاهده نترسیدم یعنی نشسته بودم تکون نخوردم و خب همون لحظه فلش گوشی من روشن شد و گفتن که نه این ها اون افرادی که دنبالشون بودن نیستم (ما رو می‌گفت)

    و خب من دیگه گفتم خدایا هیچکس جز تو قادر نیست.

    و بسیار خوش شانسی های مختلف در زمینه های مختلف بسیار که میگم یعنی خیلی زیاد از وقتی کار ها رو سپردم به خدا به قول شما استاد گل

    شما هم امیدوارم من رو ببخشید برای کامنت های کم توان و نامناسبی که فرستادم.

    عاشقتونم انشالله بعد از خوندم این کامنت بهترین شام زندگیتون رو بخورید️

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: