توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2076 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    چقدر من این فایل های توحیدی رو دوست دارم

    چقدر مهمه که روزانه و هر لحظه بتونیم ذهن رو مهار کنیم و تنظیم کنیم روی خدای درونمون

    تا قدرت رو به غیر ندیم

    اگه پیشرفتی هست ، اگه رشد و وفور نعمتی هست همه چیز از لطف خداس

    من قبلنا میگفتم خداروشکر استاد عباسمنش هست که به من این آگاهی ها برسه

    اما این شرک بود

    اعتبار از خدای استاد عباسمنش و خدای منه

    که استاد بشه دستی از دستان خدا تا آگاهی های برتر به ما منتقل شه

    خود استاد هم اعتبار هرچیزی که داره و به زبان‌میاره رو به خدا نسبت میده .. من چرا شرک داشته باشم

    *وقتی روی هرچیزی به غیر از خدا حساب میکنیم یعنی شرک می ورزیم

    وقتی فکر میکنیم کسی میتونه مشکل ما رو حل کنه ، شرک ورزیدیم

    *ما میتونیم درخواست داشته باشیم اما مهم «نیت درونی و قلب» ماس که ایا اعتبار رو از خدا میدونه و یا از سمت بنده خدا

    *کسیکه به خدا توکل داره اگه به خواسته ش نرسه به هم نمیریزه چون میدونه از راه دیگه ای براش انجام خواهد شد

    * روی هر کسی و چیزی غیر خدا حساب باز کنیم و ماندگاری رو منوط به حمایت غیر بدونیم، از همون ضربه میخوریم

    من مصاحبه خوندن ها رو از همین فایل فک کنم یاد گرفتم بخصوص علاقه دارم به مصاحبه های رونالدو و مانی خوشبین، استیو هاروی، اپرا وینفری

    با خدا باش و پادشاهی کن

    بی خدا باش و هر چه خواهی کن

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    نجمه حمزه ای گفته:
    مدت عضویت: 3338 روز

    استاد گرامی سلام…

    و سلام به دوستان همراهی !

    اول از همه باید تشکر ویژه کنم به خاطر فایل فوق العاده تون…

    دوس داشتم این امکانش بود هرصبح یکی از فایل ها رو میذاشتین و ما میتونستیم صبح مون رو با حرف های امیدبخش و پراز آرامش شما شروع کنیم ولی به این نتیجه رسیدم که وقتی بیش از اندازه چیزی در دسترسمون باشه ممکنه دچار زدگی بیشیم..

    با این انتظار ، چه خوب فلسفه انتظار رو برامون تداعی میکنین..

    جالبه ، زمانی فایلی به دستم میرسه و باوری رو در اون بیان میکنین که اون باور قبلا با تمرین های فایل های قبلی تون ، در وجودم تثبیت شده و یا در حال حاضر در حال تثبیت شدنه و وقتی دارین حرف میزنین با تمام وجود میشه تائیدتون کرد..

    باور نمیکنم کسی با شما بوده باشه و این حرفها براش تازه گی داشته باشه و ندونه رسالت شما چیه ..و به راستی حرف هاتون شک کنه !

    شما در تمام فایل ها تون مروج و مشوق توحید عملی بودین …

    هر فایل از آموزه های شما ، موضوعات متفاوت هستنن ولی به شیوه ای عجیب بحث باز به همون نقطه سر خط میرسه ..

    نقطه سر خط یعنی لحظه صفر مرزی یعنی توکل و ایمان به خدا…

    چه زیبا بهمون یاد دادین خودمون خالق زندگیمون هستیم اگر به خدا ایمان داشته باشیم..

    معنی جمله ” از تو حرکت ، از من برکت ” و ” بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا ”

    وقتی سر یه مسئله قوانین رو میدونی و درک میکنی و تصمیم میگیری تو عمل هم ازشون استفاده کنی و استفاده میکنی و ازش نتیجه میگیری ! اون لحظه دلت میخواد داااااد بزنی تا همه بدونن چقدددر خدا دوس داره و داره بهت کمک میکنه و چققدر دستایی داره برا کمک بهت ..

    واقعا مشتاقی که احساس اون لحظت رو با یکی شریک بشی و قدم به قدم دستای خدا رو براش تشرح کنی و هرلحظه بازهم خودت لذت ببری و ایمانت قوی تر بشه که ” با خداباش پادشاهی کن “.

    و من و ما چقدر خوشبختیم و چه لطفی خدا شامل حالمون کرده که تو جمعی هستیم که اینگونه شنونده هایی داریم که درکنارشون نیاز نیست فلسفه ببافیم یا قسم بخوریم تا باورمون کنن..

    اشتیاقت رو از صدات حس میکنن حتی در فایل های صوتی با اینکه چهرت رو نمی بینن ..

    یا حتی تو دل نوشته هات ، صدای فریاد خوشحالیت رو میشنوند و اندازه تو خوشحال میشن از خوشحالت..با اینکه نوشته ها روح ندارن ..

    تو این هفته چون درگیر کارهای اداری ام و برای اینکه به حق 36 ساله ام برسم باید از هفت خان رستم بگذرم ، برام سوال شده بود چطور وقتی باید با انواع و اقسام انسان ها در سمت های مختلف روبرو میشم درخواستی نکنم وازشون کمک نخوام و فقط توکل کنم به خدا؟؟؟؟

    36 ساله دنبال این پرونده بودیم و هر بار به بن بست خوردیم .چون ما دنبال پارتی انسانی بودیم و باور داشتیم نمیشه از دست دولت حق مون رو بگیریم..

    اما اینبار حرکت کردم با این باور که دولت و ملت بهانه ان ، چون وقتی خدا تنها دولتمه ، اگر اون بخواد و همه مانع بشن نمیتونن..

    توکل کردم …حرکت کردم و دنبال نشونه هاش بودم و دستهای یاری دهندهش.. و نتیجه رو از خدا خواستم

    پرونده من داره جلو میره و هر قدم دستایی میاد برام که من رو هل میده به جلو..دستایی که تو دنیای عقلی نمیگنجه چطور پیدامیشن..

    این همون پرونده ایه که چندسال پیش سپردمش به یه وکیل آشنا و اینقدر مطمئن بودم که ایشون به حرمت آشنایی میتونه کاری کنه و تمام امیدم رو بهش بسته بودم چون تخصصش فوق الاده بود..ولی خیلی راحت در حالیکه هیچ اقدامی روش نکرده بود بهم برش گردوند و من زیر آوار تمام وابستگی هام دفن شدم..

    تازه فهمیدم من ناخواسته بارها و بارها ،در موضوعات مختلف ، خودم و خدای خودم رو فروختم به تخصص یک فرد و اون رو درحد خدا بزرگ کرده بودم و برای همین ضربه سنگینی ازش خوردم…

    ولی اینبار یاد گرفتم برم جلو ، با تمام اعتماد به نفسم درخواست کنم و ایمان داشته باشم کسی دست رد نمیزنه ..

    چون ایمان دارم ما مردمی داریم که بی نهایت دوس دارن به همدیگه کمک کنن ، فقط کافیه بی ادعا ازشون درخواست کنی…

    گاهی خواستم از بند پارتی استفاده کنم ولی وقتی دقت میکردم به صدای دلم .میفهمیدم دوباره دارم خودم رو به یکی وابسته میکنم سریع وابستگی رو کنترل میکردم و میگفتم این دستیه خدا برام فرستاده.

    میگفتم اون بهم الهام کرده به فلانی رو بزنم و این فرد دست خداست..پس خوشحال باش خدا دستای زیادی جلوت گذاشته .

    این روزا خیلی به مسیر الهامات دلم توجه میکنم تا مسیر عقلی این پروسه ..

    خیلی ها سعی دارن ناامیدم کنن که بعد از 36 سال محاله بهش برسی و باید کلی هزینه بدی ولی میدونم اونا چون به انسان ها امید دارن این حرف رو بهم میزنن و ازشون دلگیر نمیشم که هیچ ، ارادم صدبرابر میشه .چون اون ها نمیدونن این قوانین رو انسان نوشته و ” یدالله فوق ایدیهم ..”

    تا الان تو مسیرم به دو تا نقطه رسیدم که هرکسی رو ناامید میکرد چون مسیرم رو پرپیچ و خم کردن ، اما من اینقدر سعی دارم به نکات مثبت توجه کنم که جز زیبایی ندیدم..و الان معنی این جمله زیبای حضرت زینب رو درک میکنم که گفتن تو مسیر کربلا چیزی جز زیبایی ندیدن..

    “ما رایت الا جمیلا” …

    وقتی با هر قدمش ، هزار مشکل براش پیش میومد ولی ایشون چون فقط نقطه رسیدن به هدفش رو میدید ایمان داشت مسیرش درسته !

    باور داشت همه این مشکلات دریچه ای برا رسیدن به بهشتیه که میخواد .نه بهشتی که به اشتباه ما نشون دادن و چون ندیدیمش باورش نداریم…

    بهشت هدفش..

    ترویج و اشاعه توحید …

    اینکه اگر باور داری مسیرت درسته .توکل کن و برو ..نترس..از اینکه از دیارت آواره بشی ، از اینکه با وجود اون همه دشمن ، حرفت به جایی نرسه …

    نترس دستی برا کمک نداری! برو و ببین چطور خدا دستهای یاری دهندش رو برات میفرسته ..

    من فکر میکنم برای رسیدن به توحید عملی ،علاوه بر افراد موفق ، ائمه برای ما الگوهای فوق العاده ای ان به شرط اینکه به جای دقت کردن به چگونگی رسیدن به هدفشون ، به چرایی خواستن این هدف دقت کنیم چون زندگیشون سراسر پر از بهاهایی هست که برا رسیدن به هذفشون پرداختن…

    الان زمانیه که دقت کنیم چرا امام حسین مثل برادرشون امام حسن بیعت نکردن ؟

    و تو این مسیر از کی کمک خواست ؟؟ به کی امید بست که ناامیدش کرد و کی دستش رو تو ناامیدی گرفت ؟

    چرا جنگ عاشورا ایجاد داشت و آیا ایشون دانسته به این جنگ اومدن ؟؟

    چه هدفی داشتن و آیا بهش رسیدن ؟؟

    چرا با وجود این همه داغ ، آوارگی و اسارت و ….حضرت زینب گفتن چیزی جز زیبایی ندیدن؟؟

    این ها چی رو میخواد به ما بفهمونه ؟؟

    دقت کنیم تو فلسفه چرا ها ! نه چگونه گی ها ؟ و به خدا ایمان بیاریم..

    اونموقع میفهمی خدا هزارتا دست داره تا تو رو به هدفت برسونه و خودت رو به یک دست گره نمیزنی که اگر نشد بگی خدا به من ظلم کرد و نذاشت به چیزی میخوام برسم چون من فقط از این طریق میتونستم به هدفم برسم ..

    وقت همگی تون بخیر ..

    برا همه تون از خدا بهترینها رو میخوام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ناهید رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 2936 روز

    سلام استاد عزیزم.چقدر زیبا و دلنشین بودند تمام حرفاتون و وقتی داشتم به این فایل گوش میدادم تک تک روزهای زندگی ام مثل ی فیلم سینمایی تو ذهنم مرور شد….و چقدر من مشرک بودم ….چقدر به همه اعتماد داشتم و به خدا بی اعتماد بودم.حرف های شما درست مثل یک شوک الکتریکی بود که واقعا ی لحظه تکونم داد.من هم خاطراتی از این دست زیاد داشتم …خاطراتی که رنگ و بوی شرک به خداوند رو داشت .اصلا خداوند رو فراموش کرده بودم.در ظاهر نماز میخوندم روزه میگرفتم دعا میکردم اما تو باطنم امیدم به پدرم بود…به مادرم بود…به اساتید دانشگاهیم بود…به دوستان و اقوامم بود.ی نمونه اش هم این بود که یکی از اقوام نزدیک مادرم موسسه مالی و اعتباری داشتند و همیشه مادرم به ی نوعی سعی میکرد رابطه صمیمانه ای با اونها برقرار کنه تا بلکم اونها من رو تو موسسه شون استخدام کنند.ناگفته نماند که موسسه قدرتمندو گردن کلفتی بودند و بسیار بسیار ثروتمند.مادرم همیشه تو دلش حسرت جایگاهشون رو داشت و همیشه سعی میکرد با محبت کردن های بیش از اندازه توجهشون رو جلب کنه تا اونها هم من و خواهرم رو استخدام کنند.و خب خودمم بدم نمیومد که تو دستگاه اعیونی شون جایی داشته باشم.هنوز حرف های مادرم از یادم نمیره که میگفت : این همه محبت کردیم بهشون این همه احترامشون کردیم ولی ببین چقدر با بی بی توجهی ما روخار و خفیف میکنن….و مادرم همیشه گله مند بود که چرا در ازای محبت و مهربانی گوشه چشمی نگاهی به ما نمیکنن…به خدا وقتی به این موضوع فکر میکنم از افکار شرک آلود خودم و خانوادم خنده ام میگیره.خلاصه گردش ایام شد و گذشت تا اینکه ی روز در کمال ناباوری دیدیم که موسسه شون ورشکست کرده و دیگه آه ندارن که با ناله سودا کنن.و اصلا نمیدونم چطور این اتفاق افتاد و اون روزی که خبر ورشکسته شدنشون و اتفاقات عجیب غریبی ک واسه تک تک اعضای اون موسسه افتاده رو از زبون دایی ام شنیدم ….تنم لرزید………..به خودم گفتم ببین!……ببین که اگه اعتماد و اتکات به هرکسی غیر از خدا باشه آخر و عاقبتش میشه این…ببین که خدا چطور اونا رو از عرش به فرش آورد و من چقدر جاهل و مشرک بودم که تو دلم امید به دست اونها داشتم.از این قبیل اتفاقات اینقدر برای من افتاده که حسابش از دستم در رفته و لعنت به من…لعنت به من که هر بار که خدا درس توحید بهم میده من باز به سمت شرک میرم.و امروز که این فایل رو گوش دادم اشک ریختم و تو خلوت خودم به خدا گفتم که از این ب بعد قسم میخورم که روی خودم کار کنم تا افکار و باورهای شرک آلودم رو کنار بذارم و فقط روی خودش حساب باز کنم…..و چه زیبا گفته شاعر که با خدا باش و پادشاهی کن…بیخدا باش و هرچه خواهی کن. استاد عزیزم از شماهم متشکرم بابت این سخنان زیبا و پندآموز که مطمئنم خدا به زبون شما جاری شون میکنه.خداوندا شکرت …شکرت …شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    ليلا كيايی گفته:
    مدت عضویت: 2935 روز

    سلام استاد عزیز وقتتون بخیر

    بله این یک واقعیته که هیچ وقت

    از بنده خدا چه پدر و چه مادر

    برادر و خواهر یا دوست نباید

    توقعی داشت اول از همه از خدا

    باید بخواهیم و دستان خدا به شکل

    های مختلف در زندگی ما جاری میشود

    دقیقا فرمایشات شما طبق داستان زندگی

    خودم بود روزی که به پدرم پناه آوردم و

    منو به خونه اش راه نداد و من سرافکنده

    و نا امید به شهر دیگری مهاجرت کردم

    ولی تو این شهر غریب منو تنها نگذاشت

    میدانم که خدا همیشه با فرزندانش هست

    همیشه از او کمک خواستم و کمکم کرده

    از راههای مختلف ،جاهایی که فکرش را

    نمیکردم غافلگیر شدم

    شما هم دستی از خدا تو زندگی من هستین که

    منو از این وضعیت درآورد.

    وقتی که به خدا توکل کنیم در واقع ایمان واقعی

    را نشان میدهیم،که اوست تنها یار و یاور همیشگی

    ما انسانها که هیچ وقت تنهامون نمیگذاره.

    من خدا را در درونم پیدا کردم.

    به شکلها و راههای مختلف پیام میشنوم و اصلا

    هم به حرفهای دیگران اهمیت نمیدهم

    آنچه را که خدا و اون شهود بهم میگه رو عمل

    میکنم چه بسا که خدا اصلا نمیخواهد وقتی

    انسانی که بهش ایمان دارد را در سختی بگذاره

    و نا امیدش کنه اگر هم اینطور بشه من اصلا نا ا

    امید نشده ام و با خدای خودم حرف میزنم

    که حتما و یقینا خیر و صلاحم در این

    بوده و درهای بهتری را به سویم باز میکنه

    ایمان و عزت نفسی را که خدا بهم داده

    را سپاسگزار هر لحظه او هستم و از

    خدا میخواهم که در همه ی زمینه ها

    منو تنها نگذارد و همین حال خوب و آرامشم را

    بیشتر و بیشتر کنه نه تنها برای خودم

    بلکه برای همه ی اونایی که میخواهند واقعا تغییر

    کنند و خوشبختی و سعادت را از خدا میخواهند.

    فقط باید اراده داشته باشیم و از خدا بخواهیم

    که ما را هدایت کنه و مطالعات و اینگونه فایل

    ها را هر روز بخوانیم و گوش بدهیم و هر لحظه

    یعنی دائم الحضور باشیم و هر لحظه سپاسگزار

    خداوند باشیم .همین??

    ممنونم از خدای خوبم واز شما هم ممنونم که برای

    ما زحمت میکشید صحبتهای قشنگتون و در اختیار

    ما قرار میدید

    شاد و پیروز و سربلند باشید??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3360 روز

    بنام رب العالمین

    سلام خدمت استاد عزیز و گروه تحقیقاتی صمیمی عباس منش و در کل خانواده ی عزیزمان .

    استاد خیلی ازتون ممنونم به خاطر این سریال واقعا تاثیر گذار ، مخصوصا دو تا فایل توحید عملی که واقعا برای من تاثیرات خوبی داشتند .

    این روزها همه جا سخن از امامی هست که با صفت سیدالشهدا معروف هست .

    امامی که از تمام ابعاد میتونه الگو باشه .

    اما با اجازتون قبل از الگو بودن برای شهادت یکم به عقب برگردیم .

    این کلماتی که به لطف خدا مینویسم بی ارتباط با بحث استاد عزیزمان ( توحید عملی ) نیست .

    تا امروز حقیقت عاشورا و واقعه ی عظیم کزبلا برایم گنگ میآمد.

    سخنان زیادی در مورد حرکت امام حسین علیه السلام و هدف ایشون از این حرکت عظیم شنیده بودم .

    آن هم از آدمهایی معروف .

    ولی

    ولی

    ولی واقعا به دلم نمی نشستند .

    امروز خداوند ثروتی به من داد .

    ثروتی دلنشین .

    گفتم ؛ به فرموده ی خدا عمل کنم و این ثروت رو انفاق کنم.

    مهم این است :

    چرا اکثر مسلمانان ( باز مینویسم : آن مسلمانانی که در زبان به یگانگی خداوند و رب بودن او اقرار می نمایند ولی باور درونی شان چیز دیگری است ) دوران امام حسین علیه السلام با وجود اعتقادات مذهبی بالا ، اعتقاد به معاد ، با وجود حافظ قرآن بودن ، با وجود رهبر بودن ،با وجود همنشینی با رسول خداوند – باوجود شناخت حضرت علی و شناخت زیادی که به امام حسین علیه السلام داشتند به او پشت کردند ؟

    وحتی پا فراتر نهاده ، به ضم ( گمان ) خود هدف او و همه ی فرزندان و اصحابش را کشتند ؟

    .

    .

    جواب : شرک.

    آری شرک

    شرکی که در دل مومن ؛ همچون مورچه ی سیاهی است در دل شب بر روی سنگی سیاه .

    آنها در باورهایشان قدرت را در دستان خداوند و رب جهانیان نمیدیدند .

    قدرت را در دستان یزید و سردمداران او میدیدند .

    داراییهایشان را ؛ مادیات و ثروتها و فرزندان و زنانی میدانستند که تنها محافظت کننده ی آنها را خودشان میدیدند .

    و بر این باور بودند مخالفت با ربی که از درون او را باور کرده اند ( یزید ) تمام داراییهایشان ، آرامششان و خوشی هایشان را خزان خواهد کرد .

    به قول استاد نتیجه ی شرک ترس است ، اضطراب است ، نگرانی است .

    این شرک ترس را در همه ی ابعاد تصمیماتشان مسلط کرده بود .

    و اما هدف امام حسین علیه السلام :

    بیدار کردن رسالت رسول الله بود :

    یکتا پرستی

    و اینکه خدا را به عنوان رب العامین پذیرفتن .( رب یعنی : الله را مقتدر _فرمانروا – مالک تمام عالم و عالمیان دانستن که همه چیز در دستان اوست )

    امام حسین با هدف دعوت مردم به یکتا پرستی و توحید و پایه گذاری حکومت توحیدی پا به این سفر گذاشتند .

    و سخن کوتاه کنم :

    نتیجه ی توحید و یگانه پرستی امام حسین علیه السلام و یارانش زنده بودن است در پیشگاه خدا ( ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. سوره آل عمران آیه ی 169) و زنده بودن در تاریخ است و خوش نامی.

    مانند حضرت ابراهیم علیه السلام و…

    نتیجه ی توحید و یکتا پرستی ایستادگی دلاورانه ی زینب است در برابر بزرگترین قدرت حکومت دوران که مردم آن دوران او را به عنوان رب پذیرفته بودند .این نتیجه ی توحید و یگانه پرست است .

    و در مقابل مشرکانی که هیچ کدامشان و واقعا هیچ کدامشان به خواسته هایشان نرسیدند و هر آنچه داشتند همه را فنا شده و از دست رفته دیدند و به بدترین وضع ممکن هلاک شدند .

    این قانون الهی است

    و فقط در دوران پیامبران پیشین نبوده است .

    در همه ی دوران شاهد اثبات این قانون هستیم .

    و اما

    اما

    باید از خود بپرسم من ؟

    من در توحید و یکتا پرستی کجای راهم ؟

    در باور من رب کیست .؟

    به قول استاد عباس منش :برخی از ما قدرت رو تو دستان

    رییس بانک… یا مدیر عامل شرکت فلانی ، یا رییس اطلاعات فلان سازمان ، یا فلان پولدار شهر میبینیم .

    این شرک هست .

    قبل از گریه کردن برای امام حسین ، به هدفش که ترویج یکتاپرستی بود فکر کنم و از خودم بپرسم من کجای راهم .

    مداحی میگفت چشمی که برای مصیبت حسین اشک بریزه ، آتش جهنم براش حرومه.

    آیا هدف امام حسین علیه السلام گریوندن ما بود تا چشممون تو جهنم نسوزه ؟؟؟؟؟؟

    در قرآن در موردهای زیادی ما رو به تفکر فراخوندند …

    .

    .

    .

    در پناه خدا : ثروتنمند از تمام ابعاد -سالم و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حبیب ابراهیم زاده گفته:
      مدت عضویت: 3111 روز

      سلام آقای علی جانی

      با تشکر از شما بابت دیدگاه قشنگ و زیباتون. من هم اعتقاد عمیق دارم که امامان معصوم ما خداوند را دیدند،درک کردند و به یگانگی او ایمان داشتند. همه هدفشون ،رفتارها شون و گفتارشون اشاعه توحید و یکتاپرستی بوده. نه فقط امامان و پیامبران بلکه همه کسانی که نامشان در تاریخ میدرخشد. فارغ از هر دین و مدهبی. از خداوند میخواهم که شناخت خودش را به من و همه کسانیکه در این راه قدم برمیدارند را نشان دهد و لحظه ای ما را به خودمان وارد نگذارد. از خداوند سپاسگزارم و از شما و استاد عزیز نیز سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    علی کیمیاگر گفته:
    مدت عضویت: 3515 روز

    سلام استاد عزیزم

    چند حدیث در زمینه موفقیت و ثروت پیدا کردم که میخوام با دوستانم به اشتراک بذارم

    1 _ حدیث قدسی (سخن خداوند):

    ای فرزند آدم؛ هنگامی که در دلت سختی؛ و در جسمت بیماری؛ و در مالت کمبود؛ و در روزی ات محرومیت یافتی؛ پس بدان (علت آن) سخن گفتن تو در اموری است که فایده ای برای تو ندارد

    2 _ حضرت محمد ص:

    هرکس زبانش را اصلاح کند؛ به تمام قرآن عمل کرده است

    3 _ حضرت علی ع:

    بِحُسنِ الاَخلاق تَدُرُّ الاَرزاق

    به وسیله خوش اخلاقی؛ روزی ها فرو می بارد

    از این احادیث برداشت میشه؛ که علت العلل همه ناکامی های ما به خاطر پرخاشگری و استفاده نابجا و نادرست از زبان و کلاممون هست

    یه حرف میتونه انرژی بده و میتونه انرژی بگیره

    بستگی داره چطور ازش استفاده کنیم

    یادمون باشه که همه چیز انرژیه

    و این انرژیه که در کلاممون و رفتارمون متجلی میشه

    اگه ناراحتیم بخاطر عدم موفقیت

    بخاطر بدهکاری؛ بخاطر بی پولی و بیماری

    جوابش توی صورت مسئله ست

    همین ((اخلاق ناراحت بودن))

    ناراحت بودن و بعدش غُر زدن بخاطر ناراحتی

    و بعدش کُفر گویی بخاطر مشکلات

    چیزهایی هستن که انرژی ما رو تخلیه میکنن

    پول و ثروت شادی آور

    به سمت کسی میاد که

    اخلاق ناشکر بودن و غُر زدنش رو عوض کنه

    بارون نعمت خدا همیشه و همه جا داره میاد

    اما هر موقع تونستیم از صمیم قلب شکر گزار باشیم

    اون وقت هست که

    بارون رو خواهیم دید

    سپاس از توجه شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 4051 روز

    سلام دوستای خوبم یه چیزی میخوام بهتون بگم …..

    خیلی اتفاقات خوب برام میفته و منم آگاهانه میدونم که از کجا ناشی میشه و هر وقت اتفاقات خوب میفته یاد قانون میفتم و تصدیقش میکنم ….. ولی یه چیزی که تازه اتفاق افتاده و من خیلی باهاش حال کردم موقع رانندگی بود ….. ترافیک بود و من مونده بودم تو ترافیک که یهو یادم افتاد از قانون استفاده کنم و به خدا گفتم خدایا تو راه و برام باز کن …. یهو دیدم راه برای ماشین جلویی باز شد و حرکت کرد و منم رفتم …. با اینکه ماشینهایی که تو لاینهای کناری بودن مونه بودن تو ترافیک ولی لاینی که من بودم انگار از ترافیک خبری نبود …. اون قدر برام جالب بود که با خودم میگفتم یهوووووو چه جوری راه باز شد اونم فقط راه برای این لاینی باز شده که من هستم ……. خیلی حال کردم ….. همه تو ترافیک بودن ولی لاینی که من بودم یهو راه براش باز شده بود ….. ذوق کردم خیلی خوب بود … انکار خیابون مال من شده بود ….. از اون به بعد به خدا میگم فرمون دست تو باشه … تو برام برون ….. و خودم فکر میکنم نسبت به بقیه دخترا خیلی خوبتر و بهتر رانندگی میکنم …. ..

    عاشقتم خدا …. تا همیشه تو برام رانندگی کن …. تا همیشه تو همراهم باش همراه همیشگی من .. خدای من …… عشق منی خدا جونم …. خدای خوشگل موشگلم …. مممممماچ به خدا خخخخخخ

    دوستون دارم

    شاداب و جوووون و خوش تیپ باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    رضا معینی فر گفته:
    مدت عضویت: 3457 روز

    سلام به عزیزانم و همه ی همسفرانی که در این سفر با ما همراه هستند.

    خدارو سپاسگزارم که من را در سی و چهارمین روز از این سفر توحیدی نگه داشت وهدایتم کرد که درمسیرم ثابت قدم باشم.

    خدارو شکر امروز خیلی احساس خوبی رو تجربه کردم و حالم روز به روز به بهتر می شه وهرلحظه خداوند رو توزندگیم احساس می کنم و شکرش رو به جا می یارم که این قدر به من نعمت داده.

    در این فایل استاد عزیز بسیار عالی اهمیت توحید عملی رو برامون تشریح کرد و واقعا من هم به این موضوع ایمان دارم که اگر فقط روی خدا حساب باز کنیم مهم نیست چقدر خواستمون بزرگه چون واسه خدا هیچ فرقی نداره خواستمون رو اجابت میکنه .

    فقط باید درهرلحظه ببینیم داریم رو چه کسی حساب باز می کنیم. از خودمون بپرسیم اگه یک نفر بهمون جواب نه بده ناراحت می شیم اگه همین الان پدرمون بگه دیگه خرجت رو نمی دم ایا ناراحت می شیم؟ اگر همین الان همسرمون بگه می خوام طلاقت بدم ایا ناراحت می شیم؟ باید ازخودمون بپرسیم چقدر به افراد و پیرامونمون وابسته هستیم؟ اگه ماشینمون رو بدزدند ایا ناراحت می شیم؟ اگر فرزندمون رو بدزدند ایا ناراحت می شویم؟

    به هراندازه که از اتفاقاتی که گفتم وصدها نمونه از این موارد اگه تو این شرایط هیچ احساس بدی پیدا نکنیم و فقط روی خدا حساب باز کنیم اون وقته که واقعا به خداوند توحید عملیمان را نشان دادیم و هر انچه رو که بخواهیم بدست می اوریم.

    اگر حضرت یعقوب وابسته ی یوسفش نبود و باور داشت که مالک اصلی خداوند است وخداوند دست اورا می گیرد و این قدرنگرانی نشان نمی داد ان وقت همه ی اتفاقات به گونه ای دیگر رقم می خورد واین همه دوری رو از یوسف تجربه نمی کرد.

    ایمان و تسلیم وتوحید واقعی یعنی که وقتی فرزندت را به اب می اندازی مطمن باشی که خداوند نگهدار اوست.

    ایمان و توحید واقعی یعنی فرزند وهمسرت رو در بیابان رها کنی وایمان داشته باشی که خداوند مالک اصلی است واوست که به بندگانش روزی می رساند.

    ایمان وتوحید به خداوند یعنی این قدر به خداوند ایمان داشته باش و تسلیم امر او باشی که اگر خداوند ازتوخواست فرزنت رو قربانی کنی شک نکنی ونگران نباشی و به فرمان خدا گوش فرادهی و بدانی خدا هرانچه که به صلاح است را انجام خواهد داد.

    خدایا از تو ایمان و توحید عملی وتسلیم امرتوبودن در هرشرایطی را می خواهم این طور دیگر نه غمی دارم و نه ترس برمن غلبه می کند.

    به هر اندازه که توحید روبیشتر در زندگی مان به کارمی گیریم وتسلیم امر خداوندیم به همان اندازه احساس بهتری داریم و شکرگزار تریم وخوشبختی بیشتری رو تجربه می کنیم.

    عاشقتونم که که با عشق به دلنوشته های من ارزشمند،اشرف مخلوق خدا توجه کردید.

    هر کجا هستید در پناه خدا شاد،سالم و ثروتمند باشید

    دوستدار شما رضا معینی فر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به همگی عزیزانم

    روز 34رم از این سفر شگفت انگیز تحول زندگی من

    چقدر مثال های زیبایی زدید استاد عزیزم و چقدر میشه درک کرد و در مسیر توحید راحتتر گام برداشت

    داشتم فکر میکردم که از موقعی که با استاد آشنا شدم و مخصوصا از موقعی که این سفر را شروع کردم به جرات میتونم بگم و در واقع واقعیته که کلمه توحیدی بیشتر از هرچیزی میبینم و میخونم واقعا همه چیز در گرو توحیده

    خوشا به حال اونها که به این نیروی برتری که جهان تجلی اوست ایمان آورده وموحد بودند و هستند

    خوشا به سعادت آنان که به این نیرویی که با چشم دیده نمیشود اما هر لحظه به هر طرف بنگریم با چشم بینا اورا میبینیم و نشانه های اورا،

    و من عاشق این خداوندم ،خداوندی که برای من همه چیز میشود پارتی ،دوست ،رابطه عاطفی ،ارامش ،شادی ،سپاسگزاری ،سلامتی،نگهبان ،خدایی که در هر لحظه طبق درخواست هایم بهترین راهها و بهترین جوابها را دارد برای رسیدن من به خواسته هام

    داشتم دوشب پیش با دوست عزیزم که ازم دوره راجب قوانین صحبت میکردیم و می‌گفت یه کم احساس میکنم سردرگمم و نمیدونم همه چیم بلدم ها ولی عالم بی عمل شدم و نمیدونم چی اجرا کنم و از کجا شروع کنم و اینا ،از خدا خواستم تو دلم که بر کلامم بنشینه ،و بهش گفتم خب آخه نیازی نیست ما این همه آگاهی رو مثله کامیون ببندیم به خودمون با خودمون بکشیم اینو اونور ،گفتم مگه ابراهیم فیلم راز و دیده بود؟؟؟ مگه پیامبرا دوره عزت نفس استاد عباس منش و داشتن ؟؟؟مگه دوره روانشناسی ثروت 1و سلیمان نبی استفاده کرده بود؟؟؟

    گفتم خداروشکر وجود استاد و راهنماییاش و دوره هاش مسیرو برا ما هموار می‌کنه و آزمون و خطا هارو به صفر میرسونه و باعث میشه زودتر برسیم ،اما خوده استاد اینارو از کجا آورده ؟؟؟ من فک میکنم بزرگترین توانایی استاد رابطه ی عمیقیه که با این نیرو برقرار کرده و باعث شد در مسیر حقیقت جویی و کشفش این قدر الهامات دریافت کنه و انقد قوانین زیبا کشف کنه و ساده به ما بگه و من همیشه سپاس گزار خداوندواستادم هستم

    اما خوده استاد هم فرمودن که این درکه رفته رفته واضح تر میشه نیازی نیست ما آگاهی های قبلی و با خودمون حمل کنیم ،وقتی یه نیرویی هست که قادره در هر لحظه بهترین جواب و بهمون بده و بهترین راه و بزاره جلومون به شرطی که ما در احساس خوب و آرامش باشیم ،پس سردرگمی چی؟؟؟؟؟پس بزرگترین وظیفه ی من اینه که خودمو به آرامش برسونم و در این احساس باقی بمونم با تغییر زاویه دیدم نسبت به موضوعات مختلف در هر لحظه سعی کنم لذت ببرم و آرامش خودمو حفظ کنم ،بعدش دیگه به عهده ی رب العالمینه وقتی در این احساسم تمام کارهای عملی، تمام ایده هایی که نیاز دارم، هر باوری که باید روش کارکنم هر کسی که باید بهش زنگ بزنم ،هرجایی که باید برم و همه و همه در زمان مناسب در لحظه مناسب به من گفته میشود والسلام پس وظیفه ی من در احساس آرامش و احساس خوب موندنه بقیش به من ربطی نداره و چی از این باحالتر و هیجان انگیز تر که فرمونو بدی دست خودش اونوخ چقد رهاتریم چقد آرام‌تریم چقد مهربان‌تر وخالص تریم و همه چی رواله؟؟؟

    حالا از بی نهایت طریق ما میتونیم خودمونو به آرامش برسونیم !!!!چطوری آخه من این همه آگاهی بلدم و بعضی موقع ها نمیدونم از کدومش استفاده کنم و سردرگم میشم !!!؟؟عجب؟؟؟!!! بابا نفس راحت بکش قوانین خداوند خیلی سادس و یکتای ما ازرگ گردن به ما نزدیکتره از اون چیزی که ما فکرشو میکنیم به ما نزدیکتره اون درون ماست ،بهترین مشاور ماست همین موقع ها که سردرگم هستیم یا احساسشو داریم من خودم اتفاقا میگم خدایا من عاشقتم عاشق خودتو قوانینت و به جای گشتن تو معلومات ذهنم بهش میگم خدایا حالمو خوب کن چطوری میتونم الان و این لحظه لذت ببرم ؟؟؟چون اون در هر لحظه آگاهه به تو و درونت روحیاتت همه چیت همه چیت و در اون لحظه ها به جای پرسه زدن تو معلوماتم به اون میگم و اون همیشه طبق اوضاع من بهترین جواب و راه حل و به من میده در کسری از ثانیه اگر که آرام باشم و گوش بدم .الله اکبر کیه که بهتر از خدا مارو بشناسه؟؟؟؟!!!!ما مثلا با یکی که صمیمی هستیم مثلا میگیم که فلانی اخلاق منو بهتر می‌دونه من فلانم و اینطوریم و اونطوریم ولی بخدا حتی همون آدم یه درصد مارو شاید نشناسه ،اما کیه که سلول به سلول ،رگ به رگ ،نفس به نفس ،پلک به پلک مارو می‌شناسه ؟؟؟کیه که از همه قبلتر تغییرات درونی مارو میبینه؟؟؟ کیه که خون و تو قلب ما پمپاژ می‌کنه ؟؟؟در هر لحظه ها در هررررررررلحظه !!!!!در هررررررررلحظه!!!!!! کیه که اختیار نفس به نفس بشریت به اراده اونه؟؟؟ آیا بهتراز اونم کسی هست که مارو بشناسه؟؟؟ شاید به صمیمی ترین آدم زندگیمم دروغ بگم بعضی وقتا و باورش کنه ولی کیه که راست و دروغ منو میدونه؟؟؟؟

    اون یکتای بی همتا ست نیرویی که مهربان‌تر از مادر است برای من ،و لذت بردن از لحظه به لحظه ی زندگی تمام انچیزیست که باید از قوانین بیاموزیم وچقدر من با این جمله ی کتاب رویاهایی که رویا نیستند عشق کردم

    پس قبل هر چیز قبل هرچیز باید این باور بسازم که من در هر لحظه درحال هدایت شدن هستم ،در هر لحظه اون بهترین جواب و داره نسبت به شرایط من در هر لحظه ای که احساس سردرگمی دارم وقتی بهش میگم و می‌دونم که جوابمو میده اون هدایت می‌کنه به کتابی که شاید اون لحظه نیازمنه ،اون هدایت می‌کنه افکار منو به خاطره ای از دوستم و این ایده به ذهنم میاره که باهاش ملاقات کنم و میرم سمته دوستم و بهش میرسم و برمیگرده بهم میگه رضا اتفاقا به خدا الان داشتم بهت فکر میکردم !!!الله اکبر تویی استاد برنامه ریزی ها تویی هدایتگر ذهن و قلب و روحم به سمت زیبایی تویی همه چیز تویی آگاه به درون من و تویی آگاه به صلاح من در هر لحظه در هر لحظه درهررررررلحظه ،پس من هدایت میشوم به نشانه هایت

    هرروز دارم نشانه هاتو میبینم

    دیروز یه پسرعمو کوچیکتر دارم که خیلی دوسش دارم دیروز یه مسیری بود حدود5کیلومتر میخواستم جایی سربزنم که بیام

    پسرعموم بغل بنگاه تو رستوران مشغوله بهش گفتم موتور و کلیداشو بده برم یه جایی بیام و چون اذیتش کرده بودم از سره دوس داشتن البته لج کرد و کلیدارو بهم نداد و من همیشه ورد زبونمه که خدا می‌رسونه و خیلی اینو از من شنیده که همیشه میگم اون منو می‌بره اینور اونور و بهم گف به خدات بگو ببرتت !!!؟؟؟ خندیدم و پیش خودم گفتم خدایا عاشقتم و به والله اومدم از خیابون رد شم که یه کامیون داشت میومد ردشه که بالاش نوشته بود «فقط خدا» خندیدم و آرامشی کل وجودمو فرا گرفت و گفتم تویی آگاه به درونم تو می‌دونی من قدرت و به غیر از خودت به کسی نمی‌دم به هیچ حکومت و دولت و ملتی ،تو درونمی و دروغی ندارم بهت بگم خودتم می‌دونی و ممنونتم بابت این نشونه هایی که در لحظه میفرستی مرسی که خدای منی مرسی که درونه منی و بعدش اونور خیابون که رسیدم یه ماشین سوارم کرد حتی کرایه هم نگرف

    دوستان اینا تجربیات ریزیه شاید و هزاران بار کم نگم بیشتر نگفتم بالای هزاران بار از این تجربه ها داشتم و هربار ایمانم بیشتر و بیشتر شده و احساس میکنم خدا سریع گوشمو میپیچونه و میگه فقط من ،ولی نوشتن و به یاد آوردن این تجربه ها ایمان و باور توحیدی میسازه والله باور ساختن درسته جهاد اکبر میخواد ولی جهاد به معنای جنگ با تانک و اسلحه نیس جهاد اکبر همین کنترل ورودی و تلاش ذهنیه همین ،

    دوباره اون مسیرو برگشتنی ازم کرایه نگرفت کسی که سوارم کرد و شاید بالای 20الی30بار جاهای مختلف کرایه نگرفتن ازم و خدای من حساب کرده ،اونه که دلها و نرم می‌کنه

    خب تاکسی آزاد تو ایران قانون ندارن که چن بار با دوستم یه مسیری می‌رفتیم باشگاه رفتنی من حساب میکردم همیشه 20تومن ازم میگرفتن بعضی موقع هام که میگفتن هر چی دادی برکت و برگشتنی که دوستم حساب میکرد 30تومن ازش میگرفتن و من می‌خندیدم و آخرا دیگه یواشکی پول و میداد داخل ماشین به من و میگف تو بده که کمتر بگیره و من می‌خندیدم ،خدایا شکرت اینا نشونس دیگه من باید اینارو ببینم و یادم بیارم

    چون من تو رو دارم چرخ زندگیم خیلی راحت می‌چرخه .

    تو جواب سوالاتمو خیلی زود بهم میدی

    یه بارم وایساده بودم که ماشین بیفته و نیم ساعتی وایسادم و کسی نگه نداشت و ذهنم درگیر مسعلع ای بود و دنبال راه حل بودم و جواب، یه لحظه گفتم چرا ماشین نمیفته حالا ؟؟؟و نفس عمیق کشیدم و درونم بهم گفت راه حل مسعلت صبره ،اه خدای من گفتم پس اینه که ماشین نمیفته میخواستی جواب سوالمو بدی ؟؟بعدش بهش گفتم حله جواب و گرفتم ،من صبر میکنم با لذت برا اون مسأله

    به خدا اولین ماشینی که داشت رد میشد زد رو ترمز و سوارم کرد .ببین اینا نشونس ها اینا هدایته اینا یعنی اینکه تو وصلی یعنی تو درمسیر درستی هستی ،یعنی اون از رگ‌ گردن به تو نزدیکتره اون راه حل مسأله رو می‌دونه و قادره در هر لحظه بهترین جواب مناسب با اون شرایط و موقعیت و بهت بده ،خدایا سپاس گزارتم بابت همه چیز بابت همه چیز

    سالها دل طلب جام جم ازما میکرد

    آنچه خود داشت نمی‌دیدو زبیگانه تمنا میکرد

    گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

    طلب گمشدگان ازلب دریا میکرد

    بیدلی درهمه احوال خدابا او بود

    او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد

    خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطمه بهرامیان گفته:
      مدت عضویت: 805 روز

      سلام به اقارضا زارعی

      خدارو شکر این دومین کامنتی هست که از شما می خونم وچقدر زیبا می نویسید چقدر کامنتهاتون دوست داشتنی هست واقعا تحسینتون می کنم برای این باور توحیدی وخدارو شکر که تونستید به این باور وارامش برسید (مهمه ارامشه حال خوبه بقیش دیگه بامن نیست)چقدر ادم اروم می شه کافیه قدرت رو به خدا بدی در هر لحظه توکل کنی

      خیلی دلم می خواد به ایمان واقعی به توحید برسم جایی که دیگه چیزی من رو نگران ومضطرب نکنه از وقتی اومدم به این سایت از خدا همین روخواستم چون بعضی وقتها که ایمانم قویتره لذت داشتن ارامش روحس کردم وچه لذتی داره ولی هنوز به اون ایمان نرسیدم بعضی وقتها متاسفانه خداوقدرتش رو یادم می ره غر می زنم گریه می کنم می ترسم ولی شما به این ارامش رسیدید بهتون تبریک می گم وامیدوارم همیشه درارامش باشید

      از خدا برای خودم وهمه دوستان توحید می خوام امین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        رضا زارعی گفته:
        مدت عضویت: 1083 روز

        سلام فاطمه جان مرسی بابت کامنتی که برام گذاشتی

        آفرین به تو که تحسین می‌کنی

        آفرین به تو که دلت پاکه

        کامنتتو خوندم و حسم گف بنویسم براتون

        خداروشاکرم بابت تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی و توحیدی

        هرچقدر که مدار آدم تغییر می‌کنه بیشتر و بیشتر به درستی حرف های استاد پی می‌بره ،فاطمه جان ما اصلا عجله ای نداریم که برا هیچ چیزی ،این آرامش و توحید هم که ساخته میشه تکاملیه دکمه نیست ،و فقط مرور همین نکات کوچیکه و کنترل ورودی ها که اینقدر تورو تغییر میده همین نکات که به نظر ما خیلی کوچیکن اما اتفاقا تاثیری که میزارن و شخصیتی که می‌سازن اصلا قابل ارزش گذاری نیست ،مثل تحسین کردن ،مثل صداقت داشتن ،مثل هرروز کمی مهربونتر بودن

        هرروز کمی با گذشتر،کمی عاشقتر ،کمی مهربونتر با خودمون ،و مهم تکراره مهم باوره به اینکه تنها راه سعادت من همین مسیره مهم تمرکزه مهم ایمانه و حتی عزیز دل اینهاییم که اسم بردم همشون تکاملی بدست میان کافیه با خودت مهربونم باشی و خودتو قضاوت نکنی به هیچ وجه برا خودت سخت نگیری

        یه متنی از خانوم شایسته بود که بر جان و دلم نشست این بود که نوشته بودن خداگونه ترین ورژن ما وقتیه که زندگیو بی نهایت ساده میگیریم و حتی این ساده گرفتن هم تکاملیه ،فقط تکامل و رعایت کنیم حله و نکات مثبت خودمون ببینیم و بدونیم هرروزرشد کوچکی که کردیم

        به خدا ساده تر از این حرفاس

        نمی‌خواد کل مباحث موفقیت و با خودمون حمل کنیم نه اون هر لحظه وقتی بهترین جواب داره نسبت به شرایطی که داری فقط کافیه این باور بسازیم که هر چیزی در زمان مناسبش بهم گفته میشود هر مهارتی که باید بیاموزم هر کاری که باید انجام بدم هر کسی رو که باید ملاقات کنم و حتی به خدا بهت میگه که قهوت آمادس ها برو ورش دار دم کرده ،فقط کافیه با مرور این نکات کوچیک و دیدن رشد خودمون و تحسین کردن خودمون بتونیم با طبیعت درونمون با خدای درونمون با این انرژی که قبل ابراز خواستم با کلام می‌دونه تو دلم چیه ،هماهنگ بشیم خب رشد و دیدن ریزترین رشدهامون ینی چی ؟؟!!!اینکه مثلا امروز 10تا دروغ میگفتم ،ولی فردا سعی کنم 9تا دروغ بگم ،و‌پس فرداش 8تا دروغ بگم .امروز دوصفحه کتاب میخونم ،فردا سعی کنم 3صفحه بخونم ،امروز 10بار تو شرایط مختلف قضاوت کردم به هر طریقی ،ولی فردا سعی کنم 9بار این کارو انجام بدم .تا الان تو زندگیم یک دقیقه سابقه ورزش نداشتم ولی سعی کنم از فردا تو خونه حتی اداشو دربیارم و روز بعد و بیام بیرون 10دیقه حتی پیاده روی کنم و ورزش قدرت دهنتو و کنترل دهنتو بی نهایت بالا می‌بره و تاثیری که میزاره با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست ،خودم تو باشگاه وقتی ست آخر و می‌خوام نه تا بزنم و تو هشتمی ذهنم میگه همین آخریو زور بتونی بزنی !!همون لحظه تو اون فشارزیر وزنه به خودم میگم به حرفش گوش نده ،محدودیت فقط تو ذهن توا و بعد این گفتگو با خودم همون حرکت و 12تا میزنم و هر بار با این حرکت که محدودیت و میشکونم بیشتر رشد میکنم بیشتر افسار ذهنمو تو دستم میگیرم و میفهمم که من ذهن نیستم من کسیم که این ذهنو داره تربیت می‌کنه و این ذهن یه ابزاریه که باید به حرف من گوش بده ،من بهش میگم چیکار کنه و من ذهن نیستم کسیم که بهش دستور میدم .

        تکامل لذت بخشه بخدا وقتی باروند جلو میری و این تغییرات کوچیکو میبینی و تحسین می‌کنی خودتو و ادامه میدی اصلا تغییراتت شوکه نمیکننت و یه روزی به خودت میای میبینی چقدر فاصله گرفتی از اون آدم قبلی چقدر خداگونه تر و چقدر با ایمانتر و با اراده تر شدی و تو از مسیر

        لذت بردی و تکاملتو طی کردی

        فقط باید تو مسیر بمونیم و نکات مثبت و تحسین کنیم و رشد و مالی ندونیم فقط رشد همین تغییرات کوچیکه اونم با زجر نه وقتی من منطق کاری که انجام میدم و بدونم دیگه هیچ وقت ولش نمیکنم

        و به قول استاد مهم نیس با چه منطقی دستتو می‌کنی تو آتیش به هر حال میسوزه دستت تو حالا بگو خواستم گوشیمو از آتیش بردارم یا فلان وسیلم افتاد تو آتیش خواستم اونو بردارم اصلا مهم نیست اصلا مهم نیست پس همیشه یادت باشه که احساست باید خوب باشه و این هم تکاملیه و هرروز حتی یک دقیقه بیشتر تو احساس آرام موندی بدون رشد کردی و داری نزدیک و نزدیک تر میشی به ورژن خدا گونت و هرروز حتی یه دقیقه بیشتر موندن تو این احساس هرروز ایمانتو به مسیر و اراده تو برا ادامه دادن بیشتر و بیشتر می‌کنه و همه ویژگیهات دارن رشد میکنن چون داری سعی می‌کنی همواره با تغییر زاویه دیدت به مسایل و موضوعاتی که پیش میاد به آرامش برسی و حتی این هم تکاملیه ،تکامل ،تکامل ،تکامل ، و هر موقع چیزی احساستو بد کرد و یه ساعت تو احساس بد بودی ،دفعه بعد به خودت قول بده که 50دیقه تو احساس بد باشی و همین رشده ها همین 10دیقه رشده و به جایی می‌رسی با ادامه این روند که میتونی احساستو در آن واحد به موضوعات تغییر بدی و به خودت میای میبینی هرروز یک دیقه یک دیقه سعی کردی تو احساس آرامش باشی اما الان 24ساعت روز تو آرامش داری و هر لحظه الهامات تو دریافت می‌کنی هر لحظه داری باهاش عشق بازی می‌کنی هر لحظه به وجدت میاره و هیجان‌زدت می‌کنه میبینی چه ورژن سپاس گذار تری شدی فقط با شروع از نزدن هنگام عصبانیت و ناراحتی فقط با سکوت تو این جور مواقع تو رشد کردی ها و همین باعث میشه بعد ناراحتیت عادت غرزدنتو ترک کنی و رفته رفته با ادامه این روند میبینی نه تنها به خاطر تکرار این روند از نمی‌زنی بلکه انقد فرکانست عوض شده که اصلا ناراحت نمیشی به این راحتیا و اگرم شدی از کجا بود وصلی به خودش و در آن واحد می‌دونه چه جوری حالتو خوب کنه بهت بگه کجا بری بهت بگه با کی ملاقات کنی یا بهت میگه چه کتابی بخونی و هر چی ….. فقط چون وصلی تو هر لحظه بهترین جواب و بهت میده چون تو سپاس گزارشی در بیشتر مواقع بخاطر همه چیه زندگیم و همین رشد های کوچیک میشی استاد کنترل ذهن یه جوری رامش کردی که هرچی میگی فراهمه چون از قلب فرمان میگیری و بهش میگی و تربیت شده که حرف قلبتو هر چقدرم غیر منطقی انجام بده و بهت تبریک میگم ببین با دیدن رشدای کوچیکت و متعهد بودن به ادامه این مسیر و مهربونتر بودن باخودت در انجام تمرینات چه ذهن ثروتمندی ساختی برا خودت چه ذهنیت قوی ساختی که از بدنه جامعه کندتت و داره به سمت اوج‌و رویاها میبرتت

        فقط متعهد باش و هرروز فقط کمی بهتر و همین تورو به هر چی بخوای میرسونه و بدون اون در قالب افکار و احساس خوب در غالب تصویرهای زیبایی که میده بهت داره باهات حرف میزنه ،در غالب هرمحبت و عشقی داره باهات حرف میزنه و هر خیریو از جانب اون ببین هرخیررررررری و این هم تکاملیه ههههههههه

        عجب ها این تکامل پاشنه اشیلم بود و خداروشکر الان بهتر شدم ولی همش باید حواسم بهش باشه .

        در پناه الله یکتا .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فاطمه بهرامیان گفته:
          مدت عضویت: 805 روز

          سلام اقای زارعی

          امروز 23 روز از جوابی که به پیامم دادی گذشته چند بار خوندم پیامتون رو ودیدم یکی از پاشنه اشیلهای من همینه .من نکات مثبت وپیشرفتهای کوچیکم رو نمی دیدم دنبال یه تغییر بزرگ بودم از روزی که پیامتون روخوندم رواین مساله کار کردم نگاه کردم به گذشته والانم ودیدم چقدر توی بعضی مسایل فرق کردم .

          اعتماد بنفسم خیلی بهتر شده بعضی جاها توی تمام عمرم تنها نرفته بودم بعضی مراسمها که توشهرمون هست اما این بار به خودم گفتم تنها برو ورفتم وچه حس خوبی داشت من دیگه کمتر عصبانی می شم با پسرم بهتر رفتار می کنم زندگی در بهشت رو که می بینم پا می شم تمیز می کنم به پختن غذا بیشتر دقت می کنم بهبودهای دایمی که مریم جان می گه هر چند روز یکبار سعی می کنم یه جای خونه رو در حد وسعمون تغییر بدم دیگه پشت گوشی با خواهرهام صحبت می کنم اگه اه وناله کردن بحث روعوض می کنم غیبت کردن سعی می کنم وارد نشم ویه چیز بگم تا ادامه ندن کمتر حرف می زنم وفکر می کنم و توحید، دارم خیلی سعی می کنم حواسم باشه توحیدی زندگی کنم از خدا بخوام قدرت رو به خدابدم وحرکت کنم وبدونم که خدا می تونه زندگیم رو تغییر بده واز غیر خدا دل ببرم وخیلی چیزهای دیگه که البته خیلی کوچولو عوض شدم ولی به گفته شما باید همونها رو هم ببینم خودم رو تحسین کنم تا پیشرفت کنم واز اون روز که گفتید دقت کردم ومی بینم حالم بهتره اینا رو نوشتم تا هم از شما تشکر کنم وهم برای خودم بنویسم تا یادم نره وبمونه هر وقت اومدم ببینم .

          حالا می فهمم چرا استاد تاکید دارن کامنت بزاریم چون گاهی وقتها این کامنت بچها هست که مارو بیدار می کنه .از خدا می خوام کمکم کنه تا توی این مسیر محکم قدم بردارم ایمان داشته باشم وتوکل کنم به خودش وحرکت کنم وهر روز خداشناستر از دیروز باشم.امین

          اقای زارعی ازتون سپاسگزارم وخدارو شکر می کنم که شما رودستی قرار دا د تابعضی اگاهیها رو هم از شما بگیرم.

          تحسینتون می کنم برای این باورها واین پیشرفتها وخداگونه زندگی کردنتون.

          درپناه خداوند یکتا وقدرتمند باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1225 روز

    سلام بر بزرگترین وبهترین مهربان ترین نیرو هستی فرمانروایی کائنات

    خدا کسی هست که نیاز ی نداره من بهش باور داشته باشم یا نداشته باشم توکل کنم یا نکنم اما برای من خیلی فرق داره من نیازمند تر هرکسی هستم برای توکل وباور این نیرو عظیم این نیرو مطلق واین احساس واین حال خوب از اول شروع دوره همش گفتم خدا اما من یه پایه آشیل داشتم اونم این بودوقتی از آدما درخواست می کردم احساس بدی داشتم فکر می کردم دارم شرک می ورزم یا اینکه وقتی می دونستم آدما اطراف درکی از خدا وتوکل کردن ندارن خودم خسته نمی کردم بگم خدا به من داده می گفتم آره فلانی همچین کاری کرد با اینکه تو دلم می گفتم فلانی دستی از دستان خداست اما باز حس بدی می داد که من نکنه دارم شرک می ورزم یا به غیراز خدا به کسی قدرتی می دهم اما الان استاد گفت خداوند گفته من کاری به کلام شماندارم من به قلبتون نگاه می کنم همین یه جمله کافی بود قلبم درونم وکل وجود پراز آرامش اطمینان واحساس خوب بشه دیروز به یه متنی تو اینستا برخوردم ودارم برای خودم تکرارش می کنم

    چه بخوانی چه برانی

    چه به اوجم برسانی

    چه به خاکم بکشانی

    نه من آنم برنجم نه تو آنی که برانی

    اگردر بازنگردد نروم باز به جایی

    پشت دیوارنشستم چو گدا برسرراهی

    کس به غیراز تونخواهم

    چه بخواهی چه نخواهی

    بازکن در

    که جز این خانه مرا نیست پناهی

    خدایا شکرت که هروقت هرجا هرزمانی روی تو حساب کردم درست شد قلب ها نرم شد رابطه ها درست شد خدایا بهم کمک کن که استمرار داشته باشم دراین راه در راه تو خدایا من آمدم سمت تو خدایی کن گره افتاده به کارم تو گره گشایی کن ندارم جز تو کس چه کنم کجا برم به کی بگم …خدایا روسیاه هم قبول اما تو خدایی مگر نگفتی صدبار گر توبه شکستی باز آ آمدم آغوشت را می طلبم پاک کن قلبم را از کینه از غم از غصه خدایا ببخش گناهی که گرفتارکرده آرزویم را نشان بده راه جبران را خدایا بشناس باور اشتباه را برمن خدایا بخواه برایم که اگر دری تو باز کنی هیچ کس نمی توانه ببنده ودری تو ببندی هیچکس نمی توانه باز کنه

    خدایا شکرت بابت این دوستان خوب وهمسفران پراز انرژی هم

    خدایا شکرت بابت این مسیر پراز عشق پراز شادی ثروت

    خدایا شکرت بابت این سایت که آدم بدون قضاوت می توانه خودش باشه

    خدایا شکرت بابت استاد ودرک فهمش از این قانون وآموزشش اون به تک تک ماها

    خدایا دوستت دارم کمکم کن شاید نتونم خلیل الله باشم اما می توانم قدمی کوچک دراین مسیر برای زندگی بهتر بردارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: