توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام تنها فرمانروای دنیا
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان خوبم
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
واقعا از شما ممنونم خیلی لذت بردم چقدر زیبا بود این حرف های شما که باور توحیدی رو برای ما روشن و آگاهی که به ما دادی را زیاد کرده و قدرت اون رو می دانیم که باید به خدای خود بسپارید تا در زندگی به چیزهای زیادی برسیم و هدایت بشویم به مسیرهای درست
من قبلا روی مردم حساب میکردم و این یک شرک است و این را میدانم
دریغ از اینکه خدایی هست که مراقب من هست و منو دوست داره اما حالا با توجه به صحبتهای شما و کار کرد باورهای درست زندگی حالا با توحیدی بودن سعی می کنم در تمام مراحل زندگی خود اول اجازه را به خداوند که تمام کارها را با نام و یاد او شروع کنم و انجام دهم واگر چیزی از او طلب کردم و آن را دریافت نکردم حتما آن را به حکمت بدانم چون به نفع من است ممنونم فایل بی نظیری بود خیلی خیلی سپاسگزارم از شمااستاد
در پناه الله یکتا سلامت پیروز و موفق باشید انشالله خدانگهدار
سلام استاد شیرین تر از عسل و خانم شایسته مهربان و عالی چقدر داره برای سایت زحمت میکشد استاد امروز یک شنبه روز جمعه با همسرم رفته بودیم تو طبیعت بعد به رفتارهای و کارهام فکر میکردم دیدم تو چند وقتا خیلی از دست همسرم ناراحت شدم نشستم با خدا صحبت کردم گفتم خدایا میدونم که خودم باورهای نا مناسب تو رابطه دارم به خاطر اون که من از دست همسرم ناراحت میشم و رابطه مون به هم میریزه صبح شنبه احساسم گفت برو تو سایت استاد یک فایل جدید گذاشته برو گوش کن اومدم این فایل را دیدم زدم اومد بعد از چند بار گوش کردن دیدم من دارم تو ذهنم خیلی روی همسرم حساب میکنم بعد خوب اون که قدرت اینو نداره که منو به خواسته ام برسون بعد این میشه که من از دستش ناراحت میشم رابطه مون به هم میریزه قشنگ خیلی واضح شرک را احساس کردم امروز اومدم یک لیست نیازهای خونه را نوشتم گفتم خدا یا من از تو میخوام این نعمت ها را ظهر هم مونده بودم چی درست کنم ایده اومد که از همسرت بپرس چی درست کنم گفتم چی درست کنم با این مشورت باعث شد همسرم کارتشو بده نیاز های اولیه امروز خریده بشه و خداوند به سادگی نعمت ها را وارد زندگی ما کرد انشالله از امروز تصمیم گرفتم سعی روی خداوند حساب یک شب خواب دیدم بهم میگفتن این آدم ها بازوی خداوند هستن استاد از صمیم قلب سپاسگزارم
سلام بر دوست توحیدی خوبم
واقعا حض بردم ازین آگاهی ناب خیلی زیبا و عالی اونقسمت و بیان کردی که همسر یا هر کس دیگه نمیتونه ترو به خواسته هات برسونه پس در برابر ناخواسته ها یا تضاد از طرف خانواده یا عزیزانت یا هر کس دیگه ای قرار گرفتیم نباید در تاریکی دست وپا بزنیم که غرق میشیم تنها راه رسیدن و محشور شدن با نور اینه با ایمان به خدا کنترل ذهن کنیم و بتونیم درپناه او به آرامش برسیم که دقیقااااا در همین تضادها هست که ایمان ما توحیدی بودن ما موحد و یگانه پرست بودن ما سنجیده میشود اگه ناآگاهانه رفتار کنیم تا تضاد بعدی امتحان بعدی باید صبر کنیم تا بعد قبولی ازآن تضاد به مرحله بالاتر هدایت شویم دقیقاً متل کلاس درس تا اول قبول نشیم نمیتونیم بریم دوم و همینطور تا مقطع دکترا دقیقا تضاد عین همینه وقتی کسی اعصبانیت کرد اون و کلاس درس و معلم باید بدونیم که سر جلسه امتحانیم و هیچگونه اجازه اعتراض از سختی امتحان نداریم فقط باید قبول بشیم تا رد بشیم ازین تاریکی به تاریکی بعد تا همه جا پراز روشنایی شود و تاریکی ها دیگه به چشم ما نیاد یا اگه اومد یه نوع سرگرمی و بازی شیرین تبدیل میشه وقتی شاگرد اول کلاس بشیم فقط یه تفاوت بین این امتحان مدرسه و قبول رفتن به کلاس بالاتر با امتحان خدا هست اونجا میشه تقلب کرد و مقطعی بالا اومد که بعدها پیامد دارد ولی اینجا اصلاااااا و ابدااااا نمیشه تقلبی زد و زیرآبی رفت این چیزی بود که از کامنت شما دوست عزیز در من جاری شد تازه کامنت شمارو که خوندم یک ایده عالی برای رشد بذهنم رسید سریع تو دفترعشقم نوشتم که سه صفحه شد ولی بنظر خودم عالی شد با همراهی آیاتی از قرآن تونستم راه رهایی از تضاد و واسه خودم آسون کنم نوشتم کلی آگاهی ناب و تا هر روز از روش بخونم تا بشه ملکه ذهنم در زمان تاریکی بتونم راحت ازین ناخواسته ها تضادها که برای رشد ما میان عبور کنم و زیبایی رو جذب کنم به لطف خدای بخشنده و مهربان
بازم تشکر از شما دوست گرامی توحیدی ام که با یک کلمه کد بسیار مهمی رو بهم دادی که سه صفحه ازش نوشتم و تمرین قرار دادم بی نهایت سپااااااااس از شما دوست عزیزم خواهرگلم درود بر شما و خدای درونت
زنده و پایدار و سربلند باشین همیشه️️️️
بنام خداوند غفور و رحیم
سلام به استادم و همه دوستانم.
استاد!
چقدر عالی در لوح سیاه من نطقه های روشنی را انداختی.
من انسان توحیدی نیستم، من تلاش میکنم که یک انسان توحیدی باشم و در این راه از راهنمایی های شما استفاده ببرم. در این راه از هدایتهای راحت و آسان خداوند استفاده کنم.
من ذرهای از خداوند هستم.
خداوند همه چیز هست.
خداوند همواره وهرلحظه با ارتباط دارد و با من صحبت میکند.
من لیاقت هم صحبتی با خداوند را دارم.
من همیشه در حال روشن تر کردن لوح آشنایی خودم با خداوند هستم.
استاد!
خودت خوب می دانی،چه لذتی دارد احساس یکی بودن با خداوند، چه لذتی دارد اعتماد به خداوند. آن هم خدای که همه چیزاست ،در من و جهان است.
خدای که در نزدیکی من است. در هوای پیرامون من است. در لباس تنم هست. در سوی چشمانم هست.
امروز تلاش جدیدی را در خودم شروع کردم که ؛
1-فقط به نکات مثبت توجه کنم .
2- از نکات منفی اعراض کنم، رد شوم، توجه نکنم.
منتلاش خودم را برای گفتن باورهای توحیدی شروع کردم تا در ذهنم جا بیافتد و مرا از نجواهای شیطانی و ناخواسته ها عبور دهد.
امروز با هدایت خداوند احساس کردم که برای هدایت شدن باید در معرض هدایت قرار بگیرم و آمدگی هدایت را داشته باشم.
یعنی اگر کار میخواهم باید اول بخواهم کار کنم و باید در محیط کاری که دوست دارم قرار بگیرم تا هدایت خداوند را دریافت کنم و بعد از دریافت هدایت خداوند باید به هدایت ایمان واعتماد داشته باشم و عمل کنم.
آنگاه انشاالله رستگار میشوم.یعنی حتماً موفق میشوم. یعنی که یقیناً شاد خواهم شد و لذت خواهم برد.
به درستی ایمانم محکم خواهد شد.
خداراشکر که خداوند به راحتی با من حرف میزند. خداراشکر که خداوند جواب همه فرکانسهای ارسالی مرا میدهد.
این ردپای روز34 ِمین روز تحول زندگی من است.
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا
روز سی وچهارم و تعهد من!
««توحید یعنی، کار کردن برای بهبود مهمترین رابطه زندگی ات. یعنی هماهنگ کردن ذهنت با روح.
توحید یعنی حساب کردن روی فرکانسهایت و تلاش برای خالص کردنشان. وقتی برای نزدیک شدن با این نیرو و یگانهشدن با او تلاش آگاهانه به خرج میدهی، به سمت بهترینها هدایت میشوی،
دستهای این نیرو برای رونق کسب و کارت میآید،
عشق را در روابطات جاری میکند،
مردم را دورت جمع میکند و قلبهایی را برایت نرم میکند، تا به وضوح بدانی که: خداوند استاد برنامه ریزی هاست.
هرجا موفقیتی را دیدی، ردپای توحید را در آن بجو و هرجا شکستی را دیدی، رد پای شرک را در آن پیدا کن.»»»
چقدر زیبا بیان کردین خانم شایسته!
عجب روزی بود امروز
فایل توحید عملی مصادف شد با روزی ک من نتیجه همون مقدار کم،اگاهی و باوری که روش کار کرده بودمو دیدم!!
و متوجه شدم که راه درسته و باید بهتر و قوی تر بشه
امروز موقع نوشتن ستاره قطبی،با تجسمه خواستم،به قدری خالصانه تصور و اشک ریختم که خودم حس کردم جنسه اون حسم با همیشه فرق داشت
در نهایت عصر،پیامی دریافت کردم دقیقا مرتبط با همون موضوع!
کاری با ماهیتو متن اون پیام ندارم،ک دقیقا مرتبطه با باورهای توحیدیه من و اون دلیلش اینه ک تا حد امکان ،شرکای ریزمو پیدا کنم
اما خوشحالی من،بابت این بود ک چرا این پیام دیروز نیومد،چرا فردا نیومد
دقیقا امروز! روزی کصبحش من ،جنس فرکانسامو حس میکردم چقدر خالصانه و از قلبم بود
جنس ارامش…
وقتی هنوز پیامو باز نکرده بودم،همش میگفتم خدایا شکرتتت خدایا دمت گرم خدایا خیلی خفنی ک نشونرو فرستادی
اگه ندای قبله این روز شمار، و 34روز قبل بود،کلی بهم میریختو کلی غمگینو ناراحت میشد با دیدن اون اسم اون فرستنده،چه برسه متن پیام
اما حالا پر از ذوووق!!
قشنگتر این جا بود،ک با زنگ زدن به چند نفر و صحبت کردن باهاشون و پرسشو در خواسته من ازونها بابت اینک بمن بگین به طرف چی بگم که حرفام به نفعم باشه،متوجه شرک مخفی شدم!
که ندااا خدا خودش بهت میگه اصلا جای تو حرف میزنه،چرا نگران شدی و از بقیه خواستی بهت بگن چی بگی به طرف ک ضرر نکنی!!
اصلا مگه تو متوجه نشدی ک برای خدا هیچ چیز پنهان نیست…اصلا لازم نیست ک تو نگران باشی ک نتیجه برخلاف میل تو بشه!
الانم فقط حستو خوب نگه دارو از رو احساساته بدت،فرکانس نفرس ک خودت اذیت میشی
و منم در اوج ارامش،برای خودم سرگرمی درست کردمو کلی شاد بودم
و رهای رهام که همه چی به نفعه من،در زمان درست بهترین مکان اتفاق میفته
خدا هزاران راه بلده،ک من اصلا به مغزمم قد نمیده
سلام به استاد عزیز مریم جان و همه بچه های سایت دوستتون دارم. روز سی و چهارم سفر نامه
خب من یک روز کامل فقط فایل های توحید عملی گوش کردم.هفت قسمت توحید عملی و فایل فقط روی خدا حساب کن
و چیزی که فهمیدم اینه که همه چیز موحد بودن و توحیدی بودن هست اگر استاد دوره روانشناسی ثروت دارند یعنی رابطه توحید و پول اگر استاد دوره عشق و مودت آموزش میدن یعنی رابطه توحید و عشق دوره عزت نفس یعنی رابطه توحیدی و شناخت خودت و خدای خودت و چقدر توحیدگرانه عمل میکنی
ما آفریده شده ایم که به خواسته هایمان برسیم چگونه میتوانیم به خواسته هایمان برسیم با ساختن باور های در جهت با خواسته هایمان چگونه این خواسته ها ساخته میشود با عزت نفس با شناخت خود و خدای خود که با شناخت خود و خدای خود به توحید بر میگردیم.همه ما ها با ساختن شرک در زندگیمون خودمون از خواسته هامون دور کردیم شرک سدی شد میان ما خواسته هایمان
چرا من همیشه مینویسم و تصویر ذهنی میگیرم که همسرم برام یه 206قرمز میخره چون ایمان ندارم چون موحد نیستم چون شرک دارم به خدای خودم و به خودم که من خودم نمیتونم داشته باشمش که خدای من نمیتونه به من ماشین بده کار بده درآمد بده پس من بخوام که همسرم ثروتمند بشه و همسرم برای من بخره چرا اینقدر من ثروتمند نشم که خودم ماشینهذیه بدم مگه من چیزی کم دارم و اون اضاف داره یا خدای من فقیره و خدای اون ثروتمنداین یعنی کوچک کردن خدای خودم و خودم و من این شرک متوجه نبودم تا اینکه استاد توی یکی از فایل هاشون توی قسمت های توحید عملی توضیح دادن که استاد دوست داشته یکی از شاگرد هاشون بهشون ماشین هدیه بده.
یکی دیگه از شرک هایی که متوجه شدم شرک به دولت ها و سیاستمدار هاست که من برای رسیدن به آرزو هام و داشتن زندگی خوب و ماشین خوب و درامد عالی در گرو تصمیم دولت ها و دلار و سیاستمدار ها و اطلاعاتی ها میدونستم در صورتی که اگر من باور هام بسازم تلاش فیزیکی و متافیزیکی انجام بدهم جهان برای من کار میکنه نه دولت و دلار مثل هزاران نفری که با همین تورم و دلار و دولت به جاهایی رسیدن که تمام هدف ها و خواسته هاشون تیک خورد و چقدر شرک های خفی دارم و باید یکی یکی بشناسمشون و روشون کار کنم
یکی دیگه از شرک های من دادن اختیار و افسار زندگیم به عوامل بیرونی مثل همسر و خانواده که من متوجه شدم نداشتن درآمد برای من بخاطر این پاشنه آشیل هست بذارید براتون توضیح بدم.
من شغل فیشیال پوست دوست دارم و دارم درموردش مطالب میخونم که با ساختن باور هام و دیده هام و شنیده هام به سمتش برای آموزش و کار هدایت بشم ولی توی ذهنم مدام میگم نه مگه همسر من اجازه میده من کار کنم نوچ نمیشه اجازه نمیده نمیشه بعد من میخوام بچدار بشم تا دوسال دیگه نمیتونم کار کنم نه اصلا چطور هزینه هاش جور کنم کی مشتریم میشه هزاران شرک دارم که همین ها من از خواسته هام دور میکند این ها توی دفتر نوشتم و زیرشون باز گذاشتم که شروع کنم به ساختن باور های قدرتمند کننده در جهت با خواسته هام
دوباره از طرفی من عاشق مهاجرت هستم به کیش اصلا کیش بی اندازه دوست دارم برای زندگی اون آرامش دور بودن از افراد منفی که مجبور نیستی هر مهمونی و مسافرتی که در خلاف جهات با خواسته هات و باور هات هست بری (با اینکه من تو این کار موفق بودم تا الان چون در فایل چگونه در یک سال درآمد خود را سه برابر کنیم تعهد دادم اخبار و تلویزیون خط بزنم و دور آدم های منفی خط بکشم تقریبا در این کار موفق بودم البته هنوز جای کار داره) ساکتی امکانات خوبش کوالیتی و کیفیتی که پوشاک و خورد و خوراک و آپارتمان های عالی دارای مستر و فرنیش بوش هستند من وادار میکنه به ساختن باور هام میکنه و در مدار درست قرار گرفتن که جهان کار مهاجرت من درست کنه ولی از طرفی من یک سری باور های افتضاح محدود کننده دارم که نه خانواده همسرم اجازه نمیدن ما مهاجرت کنیم ما اینجا خونه داریم همسرم کار داره کنار خانواده هامون هستیم همه اینها قدرت دادن به عواملی خارجی هست و این چیزی نیست جز شرک.میشینم کلی در رابطه با زندگی در کیش میخونم تصویر ذهنی میگیرم با اینکه خونه که دارم خیلی دوست دارم وابستگی دیگه بهش ندارم با اینکه همسرم میگفت حیاط کاشی کنم ولی قبول نکردم چون خرج کردن برای خونه ای که قرار هست از اینجا بریم هزینه کردن الکی هست یا اینکه همسرم مغازه داره ولی گواهینامه ماشین سنگین دارن و چند مدت پیش قرار بود یا یک نفر شریک بشه و بار های اون شخص جا به جا کنه و من نذاشتم چون قراره ما از اینجا بریم به قول استاد وقتی قرار بود که من از ایران برم چرا هرروز شرکت ها و شعبه های بیشتری تأسیس میکردم این کار که جای من محکم تر میکرد و من هم این یاد گرفتم که درسته من با هزینه کردن برای خونم و شریک شدن شوهرم در یک کار دیگه جا پام محکمتر میکنم و اینکه باید تا آخر عمر چشممون به دست طرف باشه که با هاش شریک شدیم و شریک شدن با کسی همون شرک هست که باید پس گردنی بخوریم تا آدم بشیم از یه طرف این باور های دارم ولی از طرف دیگه دارم قدرت و افسار زندگیم میدم به خانواده که اجازه مهاجرت بهمون نمیدن در صورتی که اونا هیچ کاره هستند من با ساختن باور هام و در مدار درست قرار گرفتن نمیخواد خودم یا دیگران کاری کنیم جهان برای من کار میکنه و من هدایت میکنه به کیش.
اصلا هر چی در مورد هدف ها و خواسته هام مینویسم میبینم که از طرفی دارم براشون تلاش میکنم ولی این شرک و باور های محدود کننده ام اجازه تیک خوردن به هدف هام نمیدن
دوستان فقط یه سوال من با گوش دادن به هفت قسمت توحید عملی به یکی از شرک های دیگه رسیدم ولی نمیدونم که شرک هست یا من اشتباه میکنم میشه راهنمایی کنین
بنظر من التماس دعا گفتن یا به کسی بگی برام دعا کن هم عین شرک هست یعنی تو خودت خار و کوچکی و توانایی هیچی نداری خدای تو هم ناتوان هست ولی اون شخص و خدای اون شخص توانمند و تو داری التماس میکنی به اون شخص که اون شخص و خدای اون برات یه کاری کن من فک میکنم این التماس دعا گفتن ما شرک هست بنظرتون درسته با من اشتباه میکنم ؟
امیدوارم شرک هامون بشناسیم و توحیدی بشیم ولی به قول استاد توی قسمت هفتم توحید گفتن توحیدی بودن به معنای این نیست که سپاسگزار نباشیم ما سپاسگزار باید باشیم ولی قدرت نباید بدیم
مثلاً همسر شما یه خوردنی برای شما میخره ازش تشکر کنید ولی باور نکنین که اگر همسر شما نباشه شما از گرسنگی میمیرین خداوند روزی دهنده بی حساب هست
بحث توحید خیلی مفصله و من فکر میکنم اگر همین اصل فقط توحید یاد بگیریم و بهش عمل کنیم همه چیز حله برنده این بازی شدیم
امیدوارم روز به روز توحیدی تر و این آیه قرآن که خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم در تک تک سلول های بدن مون رسوخ کنه و همین یک آیه میتونه ما از فرش به عرش ببره
خدا ازت میخوام همون به راه راست راه کسانی که به آن ها نعمت دادی و گمراهان هدایت فرمایی
همه این ها اول دوم سوم به خودم میگم مینویسم که یادم بمونه و بعد برای شما امیدوارم این نوشته بتونه به شما هم کمک کنه
دوستتون دارم یا حق
سلام لیلای عزیز
واقعا لذت بردم از نوشته هاتون و کلیییی باورهای محدود کنه خودمو به رخم کشیدین که برام روشن شد و باید روش کار کنم
و در مورد سوالتون منم موافقم باهاتون به نظر من التماس دعا گفتن دقیقا نوعی شرک حساب میشه
شما فکر میکنید کسی از شما نزدیک تر به خداونده؟
یا خودت لیاقت دعا کردن برای خودتو نداری؟
شما فکر میکنید دعای کسی تاثیری در نتایجتون داره؟مگر تمام اتفاقات ما توسط باورها و فرکانسهای خودمون رقم نمیخوره؟مگر این قانون بدون تغییر جهان نیست؟پس چرا سر کج کنی پیش غیر خدا که برات دعا کنه؟
اگر فایل ظلم به خود رو گوش بدید استاد در این مورد توضیح دادن مثلا میگن اگر ابراهیم برای پدرش دعا کنه فایده نداره چون خودش نمیخواد تغییر کنه
تا خودت نخوای تغییر کنی با دعای پیامبر چیزی تغییر نمیکنه
من حتی وقتی که قانونو نمیدونستم متنفر بودم از این کلمه و حتی به زبون نمیارمش اینهمه آدم دارن واسه همدیگه دعا میکنن نذر میکنن زیارت میرن وهزاران هزار کار دیگه اما غافل از اینکه به درون خودشون نگاه کوتاهی بندازن
اما موضوع دیگه ای که استاد تو همین فایل گفتن اگر مجبور شدین به خدا فوش بدین خوب فوش بدین ما به قلب شما نگاه میکنیم تو در اعماق وجودت نگاهت به دعای بقیس یا به خدا؟
چند وقت پیش مجبور شدم به کسی که داشت میرفت کربلا بگم التماس دعا چون به هرحال یه عادت شده این کلمه تو جامعه و یه جورایی با خودم کلنجار میرفتم که حالا چیکار کنم اما من همون لحظه تو قلبم گفتم خدایا تو اینو از من نشنیده بگیر من میدونم کسی تاثیری تو زندگی من نداره من میدونم که تنها قدرت حقیقی جهان تویی
ایاک نعبد و ایاک نستعین
وقتی به همین دو جمله کوتاه فکر کنیم همه چیز برامون روشن میشه
ما به جای متوسل شدن به آدمها و امام و زیارت و نذر باید فقط و فقط به اندازه سر سوزنی خدارو باور کنیم اونوقت میبینیم که چطور زمین و آسمانها به تسخیرمون در میان
ما باید ندای ربنا رو از زبون پرنده ها یاد بگیریم باید تسلیم بودنو از برگ درختانی که رها در باد هستن یاد بگیریم
ما باید زندگی بخشیدنو از ذرات خاک یاد بگیریم که چطور یه دونه رو تبدیل به درختی تنومند میکنه
باید تسبیح گفتنو از تک تک ذرات جهان یاد بگیریم
ما تجلی خدا بر روی زمین هستیم باید با رفتارمون ذات پاک خداوند رو متجلی کنیم
این نظر من بود چیزی که احساسم بهم گفت بنویسمش
سلام دوست عزیز من
مرسی از وقتی که گذاشتین و چقدر زیبا توضیح دادین.
واقعا درسته خیلی از شرک های ما ریشه در آداب و رسوم ما داره
مثلاً به طرف بگیم التماس دعا و اون شخص بگه محتاجیم به دعا این عین شرک هست
مرسی ازت بخاطر پاسخ به این سوال
عزیزم اگه میخوای خواسته هات محقق شه داری راه اشتباه میری برعکس باید به خونه ات برسی بزاری مسیرها کاری همسرت پیش بره و از داشته هات استفاده کنی و لذت ببری بعد هدایت میشی به مسیر و راه بهتر
این موضوغ بیشتر در موردش بخون چون شما داری یک باور کمبود میفرستی مگه نمیشه هم پول خرج کنی برای خونه الانت هم بفروشیش بری مگه نمیشه همسرت شغلش تغییر کنه بعد انتقالی بکیره به کیش
منم این باور داشتم که خداروشکر هدایت شدم درستش کردم
هرکس میاد میگه چرا انقدر به خونخ ات میرسی مگه نمیخوای عوضش کنی میگم من الان دارم از داشتنش لذت میبرم نفر بعدی که میاد اینجا هم خیلی خوشحالتره و دعا به من میکنه
سلام ساناز عزیزم
آره منم اینجور فکر میکردم که باید خونه ای که در حال حاضر ازش استفاده میکنم باید بهترین باشه ولی مشکل اونجاست که استاد توی خیلی از فایل هاتون گفتن من دیگه ویلا توی شهریار نخریدم وتمام شعبه های شهر های دیگه جمع کردم و گفتم اینا پای من میبنبدن و نمیذارن من مهاجرت کنم از طرفی شما اینجوری میگید و واقعا بین دوراهی هستم
دوستان عزیزم و ساناز جان میشه راهنمایی کنین ببینم کجای این قانون اشتباه فهمیدم و اشتباه عمل میکنم
مرسی دوستتون دارم
سلام دوست عزیزم
ببین من در حد درک خودم میخوام راهنماییت کنم اگر ما به بیس آموزش های استاد برگردیم میبینیم احساس خوب هست خوب حالا تو باید ببینی توی شرایط الانت چی حالتو بهتر میکنه و همون رو انجام بدی چه اشکالی داره شما به خونه ت برسی ،حیاط خونه رو کاشی کنی و لذتشو ببری هرچند توی ذهنت داری که میخوای از اینجا بری اما یادت باشه باید تکاملتو برای رسیدن به خواسته هات طی کنی و این فاصله فقط با حال خوب باید پر بشه تا به خواسته ت برسی اصلا من میگم شش ماه دیگه میخوای از این خونه بری چقدر برات لذت بخش تره که توی این شش ماه خونه ت تمیز تر و شیک تر بوده باشه حالا بعدشم که رفتی مشکلی نیست تو لذتشو بردی …
به نظرم در مورد استاد که میگی ویلا نخریدن یا شعبه های کاریشون رو جمع کردن اون مورد فرق میکنه ببین تو هرچی برای یه کاری شعبه احداث کنی قطعا وقتتو بیشتر میگیره و نیازه حداقل در ابتدا تو خودت بالا سر کارت باشی یا خریدن ویلای جدید خوب استاد نیازی نداشتن که مجدد ویلا بخرن چون میدونستن قراره برن ولی استاد توی همون خونه ای که بودن که حتما لذت ها رو تجربه میکردن چه جوری بگم تصمیمات جدید رو متوقف نکردن و بگن من میخوام برم پس لذت بردن رو موکول کنند به زمان دیگه …
به نظرم بهتره در مورد امور زندگیت زیاد حساسیت به خرج نده ببین چی حالتو بهتر میکنه با توجه به شرایطت تغییرات دلخواه تو بده در مورد شغل همسرت هم سعی کن ببینی قلبت چی میگه چه احساسی داره و نشونه ها رو دنبال کن بالاخره باید یه حرکتی انجام بشه تا مسیر مهاجرت باز بشه نمیشه منتظر بمونی تا کل مسیرو ببینی بعد حرکت کنی…
امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته
سلام عزیزم
مرسی از کامنتی که گذاشتی
آره درسته هر چی که بیشتر تو سفرنامه روز های بیشتری جلو رفتم متوجه شدم
واقعا همچی به حال خوب بستگی داره اون حال خوب اتفاق خوب هم میاره
من قصدم مهاجرت هست ولی با استفاده از قانون رهایی نچسبیدم به خواسته ام حالم خوب نگه میدارم چون واقعا لذت میبرم از اینجایی که هستم و عاشق خونم هستم و دوستش دارم و دوست دارم قشنگترین باشه چون حالم خوب میشه و روز مهاجرت که رسید با حال خوب و لذتی که از خونه بردم از اینجا میرم
درسته واقعا همینه
مرسی دوست عزیزم
دوستت دارم
سلام استاد عزیز
امروز روز 34 بود و توضیحات خانم شایسته و توضیحات خودتون و این فایل با مثال های عالیتون ، مهم ترین اصل زندگی رو به ما یادآوری کرد و با دقت و شفافیت بیشتری فهموند و باعث شد یک داستان از خودم یادم بیاد
من هم چند مدت پیش دنبال یک شغل درستو حسابی بودم و خب منو مادرم تصادفی یک مهندس خیلی معروف رو دیدیم و مادرم ازش خواست تا یک شغل برای من پیدا کنن
و ایشون هم خیلی به من امید دادن و گفتن نگران نباش جاهای زیادی هست ک من میشناسم و ممکنه شمارو بخوان
و ما خب خوشحال بودیم و فکر میکردیم دیگه تمومه و قراره یک شغل عالی گیرم بیاد ولی هرچقدر منتظر شدیم خبری از این اقا نشد و مادرم هم چندین بار باهاشون تماس گرفت و هردفعه ایشون میگفتن اره اره با بعضی جاها هماهنگ کردم بهتون خبر میدم بعدا و اینقدر طولانی شد ک خوده من اصلا بیخیال این موضوع شدم و بعدش بعد یه سری موضوع روی خودم کار کردم و سعی میکردم از اگاهی هایی که شما به ما میدید استفاده کنم و بعدش خیلی هدایتی به شغلی هدایت شدم که اگر خودم نمیدونستم بخاطر باور ها و کمک گرفتن از خدا بود، باورم نمیشد که اینقدر راحت وارد این شغل شدم
و بعد این قضیه وقتی منو مادرم این مسیر هارو مرور کردیم اینو درک کردیم که بغیر از خدا کسی نمیتونه کاری برای ما بکنه و نباید به کسی به جز خودش وابسته باشیم
ممنونم بابت این فایل عالی
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم
«کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ»(انعام 54)
خداوند رحمت را بر خویش واجب فرموده است
استاد جان سپاس گزارم ازت بینهایت ممنونم ازت برای این همه اگاهیه ناب
الهی شکرررررررررررررررررررررررت رب نازنیم
استاد امروز یه چیزیرو متوجه شدم احساس این بود یدفعه متوجه شدم که دیگه مثل بقیه ادمها یا همکارام نیستمممم که بخوام عجله کنم یا بخوام بگم دیر شد یا هر چیزه دیگه ای ادمها برام قابل احترام هستن ولی احساس میکنم که من اصن با همه فرق میکنم اینو به جد میگممممم استاد
اصلن کلن انگار یه چیزهای دیگه ای داره تو وجودم رشت میکنه نمیدونم و واقعاا یه حس فوق العاده ای دارم و عجیب این حس .خدایا شکرت احساس میکنم من کاملا با ادمهای اطرافم فرق میکنم این حس رو به واقعیت دارم حسش میکنم .
خدایااااا شکرت سپاس از تو الهی شکرتتت رب نازنیم سپاس از تو بینهایت
وقتی توکلت به خدا باشه همچیز تمام…..
وقتی رو ادما حساب میکنی پشتت رو خالی میکننن
روی مردم حساب نکن روی خودتون هم حساب نکنید روی خدای خودتون حساب کنید….
حسین..
اگر باورت به خداوند رو تقویت کنی اگر ایمان داشت باشی اون قدرت می تونه به راحتی (با تاکیددددددد)
به راحتی درهارو برات باز کنه به راحتی موفقیتهایرو برای تو ایجاد کنه به راحتی رزق وارد سفرت کن به راحتی میتونه تو رو از فرشش به عرش ببره به راحتی در هر زمینه ای که باور کنی…..
ولی یه اصل مهمی که هست اینه اره اینه….
نه اینکه ادا در بیاری نه اینکه فیلم بازی کنی
ارهههههههه از قلب از وجودت باشه ایمانت حسین…
خدایا ازت میخوام که خودت کمک کنی تو این مسیر الهی شکرت…
در پناه جان جانان ربالعامین شاد سلامت و ثروتمند باشید
به نام خداوند بخشنده ومهربان
یادگار 34
سلام استاد قشنگم و مریم نازم
چه کولاکه این فایل
استاد واقعا فک میکنین همین توکل به قدرت خدا کار راحتیه؟
به والله سخت تر از خودش مگه کاری هم هست؟
و اما اگه فقط ی بار توکل کنیم چنان نتیجه ای میده که به سختی میتونی رها کنی این طناب توکل و ارتباط رو
همین چند مدت پیش
نهایت یک الی دو ماه پیش
برای اجاره دفتر کار به ی املاکی که آشنا بود مراجعه کردم و اون شخص هم ی مورد خوب داشت وقتی قیمتشو گفت برام قیمتی بالا بود ولی وقتی گفت همون ملک قبلی که دست خودم بوده هست چقدر خوشحال شدم و گفتم باشه اشکال نداره من با همین قیمت میخوام
چقدر اون شب ذوق کردم و کلی سپاس گذاری کردم
هر روز اصرار از ما که صاحب ملک بیاد قولنامه کنیم و هر روز املاکی ی بهانه می آورد که طرف جواب نمیده
تا اینکه تقریبا بعد از ی هفته گفت طرف گفته من به این خانم اجاره نمیدم بنا به این دلایل ولی تو اینقدر پول بده من برات اوکی میکنم و منم تو هوا براش واریز کردم
ناگفته نماند همزمان با من ی شخص دیگه هم این ملک رو میخواست
و منم همش تو دلم میگفتم دیگه پول که دادم خیالم راحته برای منه و من دیگه رقیبی ندارم
نگو این املاکی از اون شخص هم پول گرفته بود که براش جور کنه
ما هر روز اصرار و خواهش و تمنا که بگو طرف بیاد قولنامه کنیم و املاکی هم هر روز میگفت صبر کن تا راضیش کنم
تا اینکه ی روز گفت خودت برو مخشو بزن
ما هزار بار زنگ پیام التماس عذر خواهی خواهش و تمنا
دریغ از اینکه حتی ی جواب بده بگه فلانی مزاحم نشو
اصلا مونده بودم چرا من اینقدر اصرار داشتم به اجاره اون ملک و با اون مبلغ بالا
دقیقاهمین شرک دیگه
همین قدرت دادن به همه الی خدا
خدایا منو ببخش و از این همه شرک من بگذر
و املاکی هم قول داده بود که بخشی از ملک رو به شخص دیگه اجاره بده تا من در پرداخت اجاره اذیت نشم
خلاصه هر روز ما رو به بهونه ای نگه میداشت
منم زبانی میگفتم اگه این ملک قسمت من باشه حتما خدا بهم میده ولی انصافا تو دلم میگفتم من پول دادم خیالم راحته
ی جورایی توکل من فقط شعار بود و خودمو گول میزدم
بعد از گذشت حداقل دو هفته هر روز تماس و خواهش ما
املاکی گفت طرف شمارو قبول نمیکنه ی نفر دیگه بیار به جای تو قولنامه کنه برای ساعت 6 امروز
که حتی منم همین شرایط رو قبول کردم
و اون شخص دیگه جواب تلفن نداد تا تقریبا ساعت 5 عصر
که بعد ها فهمیدم در این تایم داشته ملک رو با اون شخص قولنامه میکرده
و گفت تو اون شخص بیار این قولنامه رو با این عدد بنویس تا منم بعدا با اون سوپری صحبت کنم ببینم اصلا میخواد انبار شمارو کرایه کنه یا نه
اون موقع بود فهمیدم ای بابا این همه بازی فقط برای رد کردن من بوده و منم فقط چسبیده بودم به دست املاک
که گفتم اگه واقعا خدا میخواد اینجوری به من دفتر بده اصلا نمیخوام مبارک خودش
گفتم استاد همیشه میگه راه رسیدن به خواسته راحت ترین راهه
من که جیگرم له شد این دیگه چه رسیدنی هست
که کلا گفتم بابا نخواستم
به هرکی میخواین اجاره بدین
ناگفته نماند که با چه اوضاع و دعوایی تونستم پولمو از املاکی بگیرم
دقیقا فردای همون روز افتادم تو خیابونا برای دفتر
و گفتم خدایا دیگه من هیچ فقط خودت و کرمت
من فقط سرمیزنم املاکی و مورد میبینم و مابقیش با خودت
شاید بعد دیدن 5 ال 6 مورد بهترین دفتر در بهترین نقطه شهر اجاره کردم و چقدر مبلغ پایین تر
چقدر صاحب ملک با اخلاق و مهربونی که خودکار اومد تمام عیب های ملک رو برطرف کرد بهم گفت برای دفتر کارت ی سرویس مبل بهت هدیه میدم
گفت برای راحتیت توالت فرنگی برات نصب میکنم
من فقط ی دفتر نقلی از خدا خواسته بودم که بتونم فروشمو راه اندازی کنم
دقیقا توکل جوابش اینه
تو وا بده توبزار دست خدا بیاد وسط تو فقط لیست کن چشاتو ببند دونه دونه وارد زندگیت میشه
حتی به جرات میگم هزار برابرش وارد زندگیت میشه
چقدر صاحب ملک با عزت و احترام با من رفتار کرد
قانون همینه با قدرت خودت برو جلو نتیجه رو ببین
توکل کن به خدا بسپار به قدرت خدا نتیجه رو ببین
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هرچی خواهی کن
خدایا صدهزار مرتبه شکر
خدایا صد هزار مرتبه شکر
من الان تو دفتری که تو بهم هدیه دادی دارم این کامنت رو مینویسم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
سلام استاد جانم
رب ما چه خیری برای ما آورده که با صدای شما او رو بشناسیم
ممنونم استادم
تو لیاقت داشتی و زنده ماندی تا زندگی ببخشی به ما هم
و ما آیا لیاقت داریم و قراره چه کار کنیم
حتی روی خودمم حساب نکنم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
این هم شد سومین آیه
لا خوف علیهم و لا هم یحزنون
خدایا تو داری منو به کدوم مسیر میبری
دلم تنگ شده حتی برای خودم که اینقدر دورم از اصل
خدایا شکرت که هستی
یه دلتنگی عجیب احساس میکنم نمیدونم از چیه اما اولین با ه احساس میکردم پیش از این چقدر نزدیکم اما الان احساس میکنم که انگار یه راه طولانی اما زیبا دارم که باید طی کنم
استاد توی این مسیر نه سوغات میبرم نه آذوقه برهنه از همه چی و رها از همه چی این دور رهاتر و آزاد تر
این دور حتی احساس میکنم بال سنگین میکنه برای پرواز با روحم میخوام جلو برم
استاد تشنگی رو حس میکنم اما به شما و به خدای خودم نیازمندم که در این تلاشمان از مسیر خارج نشم چقدر به تنهایی نیازمندم چقدر به حضور نیازمندم استاد یک سردر گم اما راه شناس یک خالی اما پر از حضور یک تنها اما لبریز از همه نمیدانم کجا ایستادم اما مسیر را فقط تا چند قدم دیدم اهدنا صراط مستقیم
استاد دستی هستی از دستان پروردگار در بهترین شرایط
به شما غبطه میخورم اما سد شکن بزرگی هستی ممنون از خداوند
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم
استاد خدا خیرت بده بابت این فایل های زیبا این فایل ها گنجینه هایی از الماس ها و طلاها هستن
سپاس گذارم استاد عزیزم
من باید روی خدای خودم حساب باز کنم روی روح درونم و باید روح دورنم رو راضی و خشنود نگه دارم یعنی باید جوری زندگی کنم که نه غمی داشته باشم و نه ترسی تا نتیجش بشه همواره در احساس خوب بودن اون موقع من دارم برای خدای خودم زندگی میکنم انموقع هست که هدایت میشم به سمت نعمت ها وثروت ها
یه اهنگ از سیاوش قمیشی هست میگه :مسیر زندگی مثل یه روده . که اخر دل به دریا میسپاره مسیر حقیقی زندگی ما هم به سمت نعمت ها و ثروت هاست به سمت اقیانوس ها ولی بشرط این که اجازه بدیم و لذت ببریم از ثانیه به ثانیه این مسیر و کنترل کنیم ذهنمون رو …
به خودم قول دادم فقط روی روحم حساب باز کنم روی احساس خوبم و هرلحظه بهترین خودم رو ارائه بدم و بقیشو بسپارم به خداوند و بندگی کنم . اون خدایی که این رویاهارو به قلبم انداخته مسیر رو برای من باز میکنه . قبلا استاد عزیزم دنبال پول بودم اما الان دنبال احساس خوب هستم دنبال احساس آرامش درونی هستم دنبال زیبایی هستم
و به طرز عجیبی راضیم از همه چیز . فقط احساسم 360درجه تغییر کرده و خیلی راضیم و باقدرت در این مسیر قدم برمیدارم إلهی شکرت پروردگارم
استاد عزیزم سپاس گذارمممممم
در پناه خدا هرجای این دنیا هستی شاد و سلامت باشی