توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    بنام خداوند وهاب و بخشایشگر و حکیم ؛

    سلام به استاد نازنین و مریم عزیزم

    کلیدهای این فایل ؛

    توحید مهمترین رُکن و اساس برای ساخت زندگی و تجربه خوشبختی در جهانه

    اگر میگویم توکل دارم و به خدایم باور دارم ، نباید سنگ بنای زندگی ام رو روی نظر دیگران قرار بدم

    من میگم به فراوانی ایمان دارم

    به اینکه خدای من از بی نهایت راه ، من رو به سمت زندگی عالی هدایت میکنه ، ایمان دارم ، اما اگر نگاهم به دست دیگری هست که بهم روزی برسونه ، در واقع من ایمان ندارم و توهم زدم

    ایمان و باور به خدا یعنی اینکه من باور مناسب رو میسازم و در ذهن و قلبم ، این نیست که فلانی بهم پول و روزی بده ، فلانی من و به دیگری سفارش کنه ، فلانی دستم رو بگیره .

    هر وقت دنبال یار جمع کردن و اثبات خودم به دیگران هستم ، یعنی به قدرت درونی خودم و خدایم مشرک شدم ، یک انسان موحد دنبال یار جمع کردن نیست ، انسان توحیدی ، به خدای خودش باور داره و میدونه که دری باز خواهد شد و چشمش فقط به یک در نیست .

    ثروت

    عزت نفس

    لمس خوشبختی و درک احساس لیاقت را زمانی تجربه میکنم که دیدگاه توحیدی را در خودم به وجود بیاورم .

    توحید یعنی ، خدایی هست که از رگ گردن به من نزدیکتره ، صدامو و میشنوه و کمکم میکنه و هدایتگر من به سوی خواسته هامه

    الهی شکرت

    ممنونم از استاد نازنینم

    آمریکا میبینمتون قلب من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    بنام خدای یکتا

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان همفرکانسی

    این فایل خیلی وقت پیش شنیده بودم و اینقدردلشین بود که تمام قسمت‌هاش دانلود کردم

    این فایلها باید هرروز تکرار بشه که همیشه یادآوری بشه که هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست

    تو خیلی از مواقع که خواستم کاری کنم و اون بالادستی گفته نمیشه فلان ، تو دلم گفتم از خدا بزرگتر نیستی خودش درستش می‌کنه.

    نسبت به قبل خیلی آرومتر شدن وزرای چیزی جلزفلزنمیکنم چون می‌دونم کافی متوکل باشم و باور کنم با تمام وجودم که خداوند برای من خوشبختی ،خوشحال،ثروت و سلامتی خواسته

    امیدوارم در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    لیلی چشمی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    بنام خداوندهدایتگرم

    استاد عزیزم وخانم شایسته ی جانم عاشقتونم وازتون ممنونم بابت این گنج ودانشگاهی که باعث شدین درس های زیادی یادبگیریم وبرسیم به توحید به زندگی توحیدی

    همه چیز این قانون برمیگرده به همون جریان که کل مسیره واونم شرکه

    وچنان مخفی وپنهانه که دقیقا حکماون مورچه ی سیاه رو داره درشبی که تاریکه

    یادم میاد از خودم چقدر مشرک بودم والان خیلی بهترشدم وبا اموزه های رایگان شما یه قسمتی رو بعنوان دوره ی توحید برای خودم در نظر گرفتم

    شمابودین که با اموزه هاتون باعث شدین من متوجه بشم اصلا توحید چیه ..خدا کیه

    حساب کردن روی هرچیزی بغیر خدا یعنی شرکه

    من کاملا برعکس بودم به مردمقدرت میدادم

    به شرایط بیرونی قدرت میدادم

    وگاها اطرافیانم رو اینقدر قدرتمند میدونستم که مشرک ترین بودم ولی حالا خدایی رو شناختم که نزدیکمه …هدایتگرمه وتمام قدرت از ان اوست نه بنده های خدایی که خدا بایه اشاره میتونه اونها رو زنده ومرده کنه

    خدای من قدرتمندترینه خدایی که تپش قلب و نبض وستاره ها واسمانها وزمین وفصل ها ودرختان وگل ها و دریا وجنگل رو افرید و

    اوست که قدرتمندترینه

    خدای منه که قدرت داره نه بنده های خدایی که خود محتاجن به خدای قدرتمندم …..

    خدای منه که قدرت داره نه عوامل بیرونس که هر لحظه ممکنه تغییرکنه

    از خدا میخوام کمکم کنه هر لحظه توحیدی تر بشم وبهش نزدیک ونزدیکتر شم

    توحید رو وقتی فهمیدم که وقتی برای همه حکم یه مدافع رو داشتم ولی اونها همیشه پشت منو خالی میکردن

    خداروشکر میکنم بابت هدایتم به این مسیر زیبا وعملگرایی بیشترم در این مسیر زیبا وبه پادشاهی رسوندنم توسط خدا ….

    خدایا کمکم کن بیشتر روی تو حساب کنم وهرروز توقعم به تو بیشتر وبیشتر شه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1742 روز

    بسم اللهِ رحمن الرَحیم

    سلام به استادِ جان و خانم شایسته زیبا و دوستان هم مداریم

    الله جاری سازد کلامم را…

    •▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•▪︎•

    • چقدر دنیای بدون وابستگی به عوامل بیرونی زیبا میشه

    چقدر زندگی بدونه وابستگی به عوامل بیرونی پُر میشه از آرامش، راحتیه خیال، آسایش، شادی و حال خوب

    چقدر ایده های منحصر بفرد به قلبی الهام میشه که وابسته نباشه

    چقدر انسان هایی که وابسته نیستن جذاب، و دوست داشتنین و میشه روشون حساب کرد

    چقدر روابط بدون وابستگی پایدار و صمیمی ترن

    • پس چرا به غیر الله وابسته میشیم؟

    چطور میشه که ما موفقیت یا عدم موفقیت، خوشبختی یا عدم خوشبختی، شادی یا عدم شادی، رو به وجود آدم هایی گره میزنیم که خودشونم نمیدونن یک دقیقه بعد زنده هستن یا نه؟

    که خودشون و شخصیتشون و باورهاشون مادام در حال تغیر هستن؟

    که نگرششون، رفتارشون و حرفاشون مادام در حال تغیره؟

    چرا به روی خدایی یکتایی حساب نکنیم، چرا فقط به خدایی وابسته نشیم که همه همین آدم هارو آفریده، که اوست که به این آدم ها ایده، رزوروزی، سلامتی و جایگاه میده؟

    چرا به خدایی وابسته نشیم که هرگز قوانین خودش رو نقص نمیکنه

    که نفس و جان و ضربان قلب عزیزانمون به دست اونه

    چرا به منبع ثروت، نعمت، سلامتی، روابط، عزت، زیبایی، حال خوب وابسته نشیم

    و اگر به او وابسته شویم، زندگی را تجربه خواهیم کرد سرشار از آرامش، دیگه نگران و ترسان از دست دادن آدم ها و نعمت ها نیسیتم، دیگه به هر دری نمیزنیم برای یک پله بالا رفتن

    و عزت شرف و اعتبار آدمی به امین وابسته بودن به خداست و نه غیر خدا…

    خدایی که میتواند برایت پارتنری عالی شود، ایده ای ثروت آفرین، دوستی گره گشاه، گسترش بیزینست، و… شود

    قدرت تنها و تنها از آن خداوند است و لاغیر…

    کامنتم رو با شعری از مولانای جااان تمام میکنم:

    یا رب تو مرا به نفس طناز مده

    با هر چه به ­جز تُست مرا ساز مده

    من در تو گریزان شدم از فتنۀ خویش

    من آنِ توام مرا به من باز مده…

    آمین

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 3152 روز

    سلام استاد عزیزم

    حرفهاتون خیلی زیبا بود حقیقتش وقتی اول این حرفهارو میشنوم نمیدونم چرا میترسم. ترسم شاید بخاطر این بوده که هیچ وقت از این حرفها نشنیدم و یه چیزی تو وجودم ترس برش میداره که این چی میگه وای وسطهای فایل خیلی احساس خوبی پیدا کردم و وقتی به گذشتم و رفتار خانوادم رو میبینم که زندگیم همش شرکه

    اصلا خدارو نشناختم همش ترس و ناامیدی ،یادمه وقتی جونتر بودم همش دنبال یه نفر بودم که باهام باشه کمکم کنه هم دیگرو دوست داشته باشیم باورتون نمیشه هر چقدر با این نیت میرفتم جلو هرسری ناامیدتر و پریشون تر میشدم یادمه اول سری روی دخترخالم حساب کردم خیلی بهش محبت میکردم کمکش میکردم یه سری اخلاقیات داشت که دوست نداشتم ولی بازم میگفتم اشکال هی یکی باشه ولی اصلا به طرز خیلی بد و سریعی ازهم جدا شدیم و حتی قهر کردیم و واقعا ناامید شدم قبلش روی استادم حساب کردم چون میدیدم آدم خوبیه و دوستش داشتم یادمه روز تولدش کادو و دسته گل میخریدم خیلی بهش کمک کردم هرطوری سعی میکردم بهش بچسبم ولی چون استادم زیاد وقت نداشت اونقدر بی محلی دیدم که خودم ول کردم این سیکل همین طور ادامه داشت و من واقعا نمیفهمیدم قضیه چیه تا اینکه اونقدر خسته و درمونده شدم و از خدا کمک خواستم که کمکم کنه و باید بگم واقعا تسلیم خدا شدم

    یادمه یک هفته تمام زندگی برام پوچ بود میگفتم چرا من و بقیه اومدیم این دنیا ( ببخشید البته ) که مثل پستانداران زندگی کنیم پس این اشرف مخلوقات چیه که میگن یک هفته کلی سوال بی جواب داشتم و بعد مدتی خیلی اتفاقی با سایت استاد عزیزم اشنا شدم و این فایلتون برای من یه تکونه که باید بارها تکرارش کنم چون ذهن فراره و انسان فراموش کاره

    شاید باورتون نشه وقتی شرک واضح خانوادمو میبینم و بهشون گوشزد میکنم که این شرکه و. … مقاومت میبینم حتی بعد پشیمون میشم که گفتم چون اونقدر تعصب دارن و فکر میکنند میدونند که طرف پشیمون میشه ولی باید بگم جواب درستی برا اون کارشون ندارن و سالها پدر و مادرشون این کار رو کردن و اونم بدون تفکر و جواب درست فقط پذیرفته ، حقیقتش باید بگم این آدمها چشمانشون بسته هست مثل فیلم مارتیکس 1 که وقتی نئو مارتیکس رو پیدا میکنه میپرسه چشمهام خیلی درد میگه و جواب میگیره بخاطر اینکه تا حالا ازش استفاده نکردی

    این کار افراد منو یاد گذشتگان در قرآن میندازه که پیامبران برای هدایتشون میرفتن که به خدا ایمان بیارید و اونها میگفتن مگه میشه ما بت هایی که پدرانمان اونهارو میپرستیدن رو رها کنیم تو جامعه ما همین بت پرستی به شکل دیگه ای هست ، من به آبجیمم گفتم خدارو باید صدهزارین بار شکر و سجده کنم که تا آخر عمر جاهل نموندم و خدا کمکم کرد و چشهامو باز کنم و راهمو ببینم ، برای همه مردم این آرزو رو دارم

    استاد عزیزم ممنونم بخاطر فایلهای زیباتون بازم بفرستید خیلی به ما کمک میکنه، میخواستم الان که ایام محرم هست درمورد عزاداری و کارهایی که ما میکنیم فایل بسازید واقعا من به شخصه خیلی نیاز دارم من پرسیدم که قبلا فایلهایی داشتید در این مورد و بخاطر اعتقادات تعصبی برخی دوستان برداشتید واقعا به اون فایلها نیاز دارم اگر هم اون فایلهارو بذارید که عالیه دوستانی که مخالف این صحبتها هستن میتونند این فایلهارو گوش ندن

    و یه سوال دیگم دارم که برای من هنوز واضح نیست که اگر ما فقط باید روی خدا حساب کنیم پس قضیه توسل به امامان چیه که میگن که نذر میکنم تا روز حساب فلان امام شفیع من بشه و. …. ( من اینو شنیدم ) اگر فایلی هم در این مورد بسازید خیلی ممنون میشم

    واقعا ما جون ها تشنه این حرفها و ساختن خودمونیم

    دوستان لایک کنید تا استاد فایل بسازن ممنون

    دوستتون دارم خیلی خیلی خیلی

    همیشه شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ایرج علی پور گفته:
      مدت عضویت: 3852 روز

      سلام دوست عزیز

      در آیت الکرسی ( آیه 255 سوره بقره ) خداوند میفرماید که: کیست کسی که در نزد الله بدون اذنش شفاعت کند.

      اذن به معنی رضایت بر انجام عملی قبل از انجام آن است، و شفاعت به معنای واسطه گری میباشد.

      درک معنی این جمله جواب کامل سئوال شماست.

      و من الله توحید و توفیق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رها گفته:
        مدت عضویت: 3152 روز

        سلام ممنون که جواب دادین

        آیه خیلی زیبا بود

        آیه بصورت علامت سوال اومده که کیست نزد خدا بدون رضایت او واسطه گری کند؟ ممنون میشم منو واضح و روشن کنید که یعنی خدا اگه بخواد اجازه میده یا نمیده؟

        و اگه اجازه میده ما چطور بفهمیم که خدا اجازه رو داده؟

        بازم ممنونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 747 روز

    به نام ربّ

    سلام با بینهایت عشق

    34. من امروز دومین باره که میام رد پامو میذارم

    بعد نوشتن رد پای اولم نشستم 30 تا جاکلیدی درست کردم رنگ کردم تا فردا دست به عمل بزنم

    وقتی رنگ میکردم چون ریزه جاکلیدیا، گفتم خدایا خودت کمکم کن قدرت بده به دستام

    الان میخواستم بخوابم قبل اومدن به سایت قرآن و برداشتم نمیدونستم از کدوم صفحه مونده که ادامه شو بخونم یهویی رفتم جزء30

    سوره نباء و عصر و قدر و علق و توحید رو خوندم

    وقتی سوره نبا رو خوندم به خودم گفتم ببین این همه سال سوره نبا مورد علاقه ات بود

    حتی معنیشم نخونده بودی

    آخه وقتی بچه بودیم فکر کنم ابتدایی میخوندم اونموقع میرفتیم کلاس قرآن سه ماه تابستونو

    جزء 30 رو حفظ کردیم و امتحانشو دادیم و قبول شدیم بدون اینکه معنیشو بخونیم

    من سال ها با این ترس که شنیده بودم هر کس حفظ قرآن و شروع کنه و رها کنه و ادامه نده خوب نیست

    من سالها از قرآن هم میترسیدم که من یه جزء حفظ کردم و ترسای دیگه

    ولی الان قرآن و بغل هم میکنم یه جاهایی ترجمه هاشو که میخونم حالت داستانی میخونمش با صدای لحن

    و چقدر خوشحالم که خدا قرآن رو کلامش رو بهم هدیه داد

    بعد اومدم اینجا تو سایت که متن این قسمت و بخونم و بخوابم

    به اینجا که رسیدم

    خداوند قادر است به شکل همراه، همکار یا مشاوری عالی، وارد زندگی‌ات شود، به شکل مشتری، بازار و ایده‌ای ثروت آفرین، وارد کسب و کارت شود و جان دوباره‌ای به آن ببخشد، به شکل دارویی شفا بخش وارد بدنت می شود، اگر این قدرت را باور کنی.

    خداوند قادر است به هر شکلی که تو می‌خواهی و می‌توانی آن را در ذهنت بسازی، وارد تجربه زندگی‌ات بشود.

    تک تک این جملاتو حس کردم و عمیقا لبخند زدم

    آخه چند روز پیش من تصمیم گرفتم که حساس نباشم به سرما

    چون چند سالی بود هر وقت یه باد ملایم بهم میخورد زود گوشام و گونه هام درد میکرد حتی من کلاه پشم سرم میکردم میخوابیدم ،جدیدا بیرون میرفتم اگه کلاه نبود زود گوشام درد میکرد شدید

    ولی اونروز فک کنم 7 روزی شد از این تصمیمم داشتم به اینکه آتش برای حضرت ابراهیم ماهیتش رو تغییر داده فکر میکردم

    گفتم خدا تویی قدرتمند من میخوام از این به بعد خودمو به تو بسپرم در مورد همه چیز ،فقط یکی یکی کمکم کن که ایمان و باورم بهت تقویت بشه ، تو میتونی باد سرد رو وقتی به صورت و بدنم میخوره رو گرمش کنی با اینکه حس میکنم سرما رو ولی سردیشو ازش بگیری وقتی به بدنم میخوره مثل یه اکثیر شفا بخش عمل کنه و بدنم هم گرم باشه

    من اینو گفتم و بعدپنجره اتاقمو باز کردم یهویی دیدم بادی که میخوره به صورتم اصلا هیچی حس نمیکنم دردی در گوشم یا گونه هام نبود

    گفتم خدا چقدر زود گفتم و موجود شد تو موجودش کردی خواسته مو

    امروز که هوا سرد بود من دیگه کلاه سرم نذاشتم رفتم کلاس با وجود سرمایی که بود گوشام کاملا سالم و عالی بودن دیگه فقط گرما حس میکردم از بادی که به صورتم میخورد

    الان که متن رو خوندم گفتم آره

    خدا برای من گرما شد در سردی هوا

    خدا برای من این سه ماه حامی شد تو همه کارام

    آرامش شد

    قدرتمندیشو نشونم داد به راه های مختلف

    لبخند روی لب آدما که بهم لبخند میزنن شد

    احترام و توجه و ارزشمندی و عشق و شادی و سلامتی شد

    کمکم کرد هر لحظه

    هدایتم کرد

    ایده های خاص بهم الهام کرد

    دست قوی شد برای کشیدن نقاشی های خیلی ریز

    و خیلی بهترین های دیگه

    و از خدا سپاسگزارم بابت این همه بینهایت عشقی که به من داره و همه کاراشو ول کرده داره فقط و فقط به من کمک میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    آتنا محبی گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    سلام استاد عزیزم ودوستان خوبم.

    من‌ به تازگی البته با کار کردن روی خودم دوتا از پاشنه های آشیلم رو پیدا کردم .اولیش توحیده دومیش عدم داشتن عزت نفس واحساس لیاقته که از نظر خودم توحید خیلی برام پررنگتره.

    من چند سال پیش به واسطه احساس خوبی که داشتم و خیلی خیلی دعای خیر میکردم به طرز معجزه آسایی به یه شغل بسیار عالی هدایت شدم ودر واقع همزمان آزادی زمانی ،مکانی ومالی رو برام داشت.

    به خاطر باورهای اشتباه که یکیشون هم عدم داشتن احساس لیاقت برای این شغل خوب کارم رو خیلی راحت از دست دادم.

    دقیقا یادمه برای برگشتن دوباره به هرکسی که فکرشو میکردم رو زدم به غیر از خدا ونتیجش شد که من دیگه نتونستم برم سرکار.استاد دقیقا درست میگین من روی غیر از خدا حساب کردم و از همون جا ضربه خوردم.

    ویه مطلب دیگه ایی که الان برام هست خوب من‌ یه مدتیه خیلی جدی دارم روی خودم کار میکنم نتیجه های کوچکی هم به واسطه وبه اندازه کار کردنم داشتم ولی هی باخودم میگفتم چرا تغییری که باید وشاید برای من رخ نمیده ،تا فهمیدم که یه شرک خیلی خیلی بزرگ دارم که تا چند وقت پیش اصلا متوجهش نشده بودم ،خب برادر من دنبال انجام یه کاریه که طرف مقابلش قول یه پول بسیار خوبی رو بهش داده ومن متوجه شدم که حساب بسیار ویژه ایی روی اون فرد وروی برادرم باز کردم یعنی حتی وقتی میخواستم تجسم کنم میگفتم وقتی اون بهمون پول بده اون کار مورد دلخواهمو انجام میدم یعنی تا این حد ،بعد فهمیدم خدای من دوتا شرک وحشتناک بزرگی دارم ،البته الان خیلی دارم روی کنترل ذهنم کار میکنم که آتنا حواست باشه دقیقا شرکه ،بخاطر اینم هست که پیشرفتی برات انجام نمیشه گاهی نجواهای ذهنم میاد میگه اگه اون پولو بده خیلی عالیه ،سریع ذهنمو جمع جور میکنم‌ میگم نجوای شیطانه(شرکه)ومن باید وفقط روی خدا باید حساب کنم .باید فایل های توحیدی رو بیشتر گوش بدم تا قدم به قدم تکاملم رو طی کنم،خدایا هدایتم کن به راه راست به راه کسانی که به اونها نعمت اعطا کردی ،استاد جان وخانم شایسته عزیزم خیلی از شما ممنونم.

    خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    بنام رب بسیار بخشنده و بی حساب روزی دهنده من

    سلام به آموزگار و دست خداوند در زندگیم استاد عباس منش و خانم شایسته و همه دوستان هم مسیرم

    نمیدونم از کجا شروع کنم در مورد توحید هر موقع به توحید و شرک فکر میکنم میبینم که انقدر این شرک درونی هست تو وجودم انگار که نسل اندر نسل مشرک بودم و شاید برا همینه که خدا میدونسته نسل ما ادمها چقدر مشرکیم و فقط گفته شرک رو نمیبخشم استاد بخوام از تجربیات زندگی خودم بگم بی نهایت تجربه دارم از شرکهایی که ورزیدم و پس کله ای هایی که خوردم و با صورت تو در و دیوار رفتم یادمه کارشناسی ارشدمو گرفته بودم آشنای پدرم شهردار اون شهر بود و من بابام رابطش باهاش خوب نبود چقدر به پدرم میگفتم که چرا تو خوب نیستی باهاش چون فقط اون میتونه بهم کار بده هر روز یه پوشه میزدم زیر بغلم میرفتم دس به سینه تو دفترش و دست از پا درازتر بر میگشتم اون روزها گذشت ناامیدانه رو کردم به بنده دیگر خدا یکی از آشناهای خانمم استاد دانشگاه بود بهم گفت برو دکترا بخون من هیات علمیت کنم تو این دانشگاه یادمه اون سال اندازه پول یه ماشین هزینه کردم وقت گذاشتم رفتم دکترا با این امید که فلانی وعده داده و من حساب کردم روش تا این که به پایان نامه رسیدم در همان روزها پیگیری میکردم فلانی چیکار کنم دکترا داره تموم میشه برام کاری کنه انقد رفتم اومدم طرف آخرش جواب تلفن منم نمیداد انقد خودمو و خدای خودمو ذلیل کردم تا اینکه خدا کمکم کرد یه جایی بهم برخورد دکترا رو بیخیال شدم تو همون پایان نامه و ادامه ندادم یه پراید گرفتم افتادم مسافرکشی کردم یادم میاد اولین توکلهای واقعیم اون موقع شروع شد چون تو اون شهری که میخواستم مسافر کشی کنم کلا غریبه بودم و هیچ آشنایی نداشتم ناخود آگاه پناه بردم به خدا گفتم خدایا من که بلد نیستم خدا راهنماییم کرد ایده هایی که داد کم کم راه افتادم بعد خدا به دلم انداخت که تو این وضعیت نمیمونی هدایت شدم مهاجرت کردم بعد با استاد عباسمنش آشنا شدم الان خدارو شکر من انقد تغییر کردم که یک سال پیش خودمو نمیشناسم هم از نظر درامدی هم هر زمینه ای که فکرشو بکنم

    و جاهایی بوده که رو خدا حساب کردم و خدا برام همه کار کرده نمونش دیروز با خانمم پاسور بازی میکردم نتیجه بازی 6 دست خانمم برده بود 5 دست من تو دلم گفتم خدایا بازیه برد و باخت برام مهم نیست ولی برا اینکه ایمانم قوی بشه هدایتم کن کت کنم به خدا قلبم یه صدایی شنیدم گفت این دستو کت میکنی انقد راحت اون دستو کت کردم و بردم چقدر ایمانم قوی تر شد یا دیشب نزدیکهای خواب هوا ابری بود و بارون میومد به خانمم گفتم فردا از خدا خواستم سر ظهر افتاب باشه بریم بالکون خونمون بشینیم هندونه بخوریم بعد خانمم یه لبخندی زد خوابیدیم فرداش خدا شاهده از صب بارون شدید میومد هوا کاملا با ابر سیاه پر بود دقیقاسر ظهر ساعت 2 آفتاد اومد بیرون هوا گرم شد سریع هندونه برداشتم رفتیم بالکون خوردیم بعدش دقیقا بعدش ابر اومد دوباره هوا سرد شد بارون شروع شد به خدا خانمم میگفت هنگ کردم میگفت دیشب انقد با اطمینان گفتی فکر کردم با خدا قرار گذاشتی و تموم شده با خودم گفتم این چرت میگه هوا با این بارون افتاب کجا بود ولی من خیلی مطمئن بودم تعجب هم نکردم بعدش انقدر ایمان من و خانمم زیاد شد که میخوام این 2 تا اتفاقو هر روز یاداوری کنم به خودم

    یه چیزی هم که درک کردم اینه که اولا تو بحث توحید هم تکامل خیلی مهمه حتی حضرت موسی و حضرت ابراهیم هم تکاملی رفتن تا انقدر ت حیدی بشن یا خود استاد عباس منش دوم به قول استاد بحث توحید بحث کلام و حرف زدن نیست فرکانس و باور مهمه با خودم میگفتم درخواست از آدمها خیلی خوبه و تشکر کردن از آدمها ولی مهم اینه رو اون ادمها حساب میکنی یا رو خدای اونها

    اگه رو خدا حساب کنیم به نظر من نشونش اینه که این احساساتو تجربه نمیکنیم

    ترس، نگرانی، ناامیدی،

    برعکس اگر تو هر اتفاقی بعدش این احساساتو تجربه کردیم یعند شرک ورزیدیم

    این مثال خیلی به خود من کمک میکنه همیشه به خودم میگم فکر کن یه کاری میخوای انجام بدی مثلا میخوای یه وامی بگیری وقتی میری پیش ریس بانک مرکزی و بهت قول میده میگه وامت با من با چه حسی برمیگردی خونه چه رفتاری داری اگه همون حسو نسبت به خواسته هات از خدا داری یعنی رو خدا هم میتونی حساب کنی اگه برم ریس بانگ بگه وامت با من خوشحالم شادم چون میگم قطعیه چطوره که وقتی چیزی از خدا میخوام اینجوری نیستم اینجاست که متوجه میشم بله زبان مهم نیست فرکانس مهمه

    تصمیم میگیرم متعهد بشوم و در کوچکترین چیزها تا بزرگترین چیزها توحیدی عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سهیلا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    سلام بر استاد عزیزم و همه دوستانم

    ردپای من در روزشمار تحول زندگی من، قدم 34

    خیلی مطالب نوشته شده برای این فایل و اون دو کامنت منتخب دوستان پرمحتوا و پر از باورهای خوب بود.

    من همشون رو کپی کردم و در سیومسیجم پِیست کردم تا با خواندن آنها درک بهتری از این موضوعات داشته باشم.

    به نکاتی که در دفترم یادداشت کردم اشاره میکنم:

    سیستم طوری طراحی شده که ما به وسیله فرکانسمان، خالق زندگی خودمان باشیم.

    ما فقط نتیجه فرکانسهایی را تجربه میکنیم که منشاشان، باورهای خودمان هستند.

    دلیل هر اتفاقی را در باورهای خود بجوییم، نه در عوامل بیرونی خودمان.

    روی خدا حساب کنیم.

    فراوانی جهانش را باور کنیم.

    خود را لایق ارتباط مستقیم با این نیرو و دریافت الهاماتش بدانیم.

    هماهنگی ذهن با روح.

    تقویت توحید، عزت نفس و احساس لیاقت.

    عزت نفس: عزیز دونستن خودمون.

    من فقط خدا رو منبع و منشا ثروت و نعمت و فراوانی میدانم.

    من فقظ روی خدا حساب میکنم.

    توحید عملی راهکاری برای همه چیز است.

    توحید عملی را باید در لحظات سخت نشان بدهیم.

    دلیل هر نعمتی در زندگیم، برکتی از جانب خدا میدانم و

    اگر زمانی به هر دلیلی، آن چیز از زندگی ام برود معنایش این است که

    برکتی دیگر از خداوند در حال ورود به زندگی ام است.

    من خداوند را منشا قدرت میدانم. و بقیه را دستان خدا.

    خداوند همواره دستان زیادی برای یاری همگان دارد.

    خداوند قادر است به هر شکلی که تو میخواهی و میتوانی آنرا در ذهنت بسازی، وارد تجربه زندگی‌ات بشود.

    خدا تنها منبع خیر، تنها منبع برکت، تنها منبع رزق، تنها منبع علم است.

    من روی آدمها حساب نمیکنم. از آنها تشکر میکنم ولی فکر نمیکنم این محبت از طرف اونهاست.

    من همیشه سپاسگزار پروردگار هستم و همه نعمتها از سوی اوست.

    وقتی روی آدمها حساب میکنید آنها تغییر میکنند.

    اگر جواب رد بگیرم بهم نمیریزم چون فقط این نیست که. خداوند از بینهایت طریق دیگه میتونه بهم بده.

    خدا از راه دیگه ای بهم میده. از در دیگه ای بهم میبخشه.

    هر وقت بخواید یار جمع کنید و بر افراد تکیه کنید شرک ورزیدید.

    با خدا باش پادشاهی کن. بی خدا باش و هر چه خواهی کن.

    هر وقت رو خدا حساب کردم، هر چی خواستم رو بهم داده.

    اگر ما باورمون به خدا رو تقویت کنیم، ایمان داشته باشیم،

    اون قدرت میتونه به راحتی درها رو برای ما باز کنه.

    به راحتی میتونه موقعیت ها رو برای ما ایجاد کنه.

    به راحتی میتونه رزق رو وارد سفره ما کنه.

    به راحتی میتونه ما رو از فرش به عرش برسونه. (در هر زمینه ای)

    به راحتی میتونه هر کاری رو که ما میخوایم رو انجام بده.

    من باور قلبی به خدا دارم و فقط روی خدا حساب میکنم.

    به اندازه ای که قدرت خدا رو باور کنی بهت همه چی میده.

    بهت سلامتی، ثروت، نعمت، برکت، رزق، روزی، عشق، احترام، اعتبار و از هر چیزی بهترینش رو بهت میده.

    هر چقدر بیشتر باورش کنی، بیشتر بهت میبخشه.

    توکل کردن بر خدا شما رو به پادشاهی جهان میرسونه.

    و در آخر،

    به قول پیامبر اسلام:

    شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1515 روز

    سلام به استاد عزیزم ؛ سلام به خانم شایسته گرامی و سلام به تمامی دوستان و همسفران عزیزم.

    آیه ۳۶ سوره زمر «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خدا کفایت‏‌کننده بنده‌‏اش نیست» ناظر بر این معناست که اگر انسان به خداوند اتکال داشته باشد و رشته اطمینان خود را به خدا تقویت کند، خداوند بهترین نگه دارنده و پشتوانه او خواهد بود.

    استاد عزیزم همه ما از طرق مختلفی شنیدیم که باید بخدا ایمان داشته باشیم و خیلی داستانها از توحید و توکل بخدا داشتن شنیدیم ، موسی ، مریم ، ابراهیم ، نوح ، پیامبر همه و همه شنیده ایم و شگفت زده شدیم و کاملا نتیجه ایمان داشتن به خدا رو درک کردیم ولی نمیدونم چطور میشه که گاها هر کس نسبت به پررنگ بودن و کم رنگ بودن ایمانش به خداوند یکتا ، بعضی جاها به طرقی از مسیر منحرف میشیم و معمولا سهوا این اتفاق میوفته ولی بعد اینکه کار از کار میگذره یا آبا از آسیاب میوفته و متاسفانه معمولا بعد از متضرر شدن پی به اشتباهمون میبریم و متوجه میشیم که ای دل غافل ما از کجا آسیب دیدیم. به نظر من واسه اینکه منحرف نشیم و یا حتی نهایتا کمتر منحرف بشیم باید ” توحید ” تبدیل بشه به ” سبک زندگی ” ما یعنی توحیدی زندگی کردن بشه روال معمولی زندگیمون مثل بیشتر عاداتی که داریم ، اونموقع آلارم هشدار در مواقع حساس خود به خود بصدا خواهد آمد و ما در مسیر درست طی طریق خواهیم کرد.

    امیدوارم که همگی تا ابد توحیدی فکر کنیم توحیدی عمل کنیم و توحیدی زندگی کنیم ؛ آمین.

    موفق و پیروز باشید 🌹💖🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: