توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید امیر عریضی گفته:
    مدت عضویت: 2533 روز

    الهی و ربی من لی غیرک

    روز34 سفرنامه

    من بار چندم بود این فایل را میدیدم اما این دفعه اول بود که فایل تصویری را دیدم،همیشه صوتی گوش میکردم

    این همون پارادایس خودمونه که تو تموم سریال های زندگی در بهشت میدیم

    اما چرا امروز واسم 1 حال و هوای دیگه ای داشت

    نمیدونم انگار همونطور که خدا توی قرآنش میگه تموم موجودات تسبیح گوی ما هستن، من احساس کردم وقتی استاد داشت از توحید میگفت اون درختان و حرکت آب دریاچه و اون گوسفندهاو بزها همه یک نوا تسبیح رب را میگن، انگار هروقت صحبت از توحید میشه فقط ماها نیستیم که قلبمون باز میشه، و چشمامون برق میزنه و 1 احساس شعف درونی پیدا میکنیم

    بلکه درختها و گیاهان ،آب و حیوانات هم ، 1روی زیباتر از خودشون نشون میدن.

    عجیب انگار همه چیز در صلحه.

    و امروز این خواسته واسم پر رنگ تر شد که تو یه همچین جایی برای زندگیت میخای.

    طبیعتی که نشونه قدرت خداونده،نشونه اینکه خدا به فکر همه موجواتش هست، خدایی که از دل 1 خاک ،گیاهانی را می آفریند و بهشون روزی میده،و همزمان هزارتا موجود دیگه در دل این خاک و گیاه زندگی میکنن و نگران روزیشان نیستن و حیواناتی که از این گیاهان و موجودات تغذیه میکنند بی نگرانی ،واین چرخه بدون نقص و ایراد توسط رب من که صاحب تموم قدرت ها است اداره میشود.

    بعد گاها من نگران روزی فردام و مسائل پیش روم هستم،

    و این طبیعت به من میگه ، اون خدایی که روزی اون گیاهی را که در دل سنگها رشد کرده ،و یا اون حیوان چهارپایی که را واسش طعمه شا جور میکنه، و حتی بفکر رشد چمن ها هم بوده با تولید فضولات حیوانات و تبدیل شدن به کود برای رشد هرچه بهتر چمن ها و علفزارهااا….

    اونموقعه چطور میتونه منی را که اشرف مخلوقاتش هستم وخلیفه الله ام و از روح خودش در من دمیده را فراموش کنه!!!

    چرا پس من نگران روزی ام هستم؟

    چرا نگران فردایم هستم؟

    فقط شرک است که بین من و خودش تونسته فاصله بندازه.

    من راسیاتش 1جورایی مثل استاد بودم، هیچکسی دورو برم نبود از بچگی که بخوام حساب باز کنم روش

    وخداروشکر زیاد درگیر این مسئله نیستم

    اما الان که توجه میکنم اون مورچه سیاه روی تخته سیاه من، حساب کردن بیش از حد روی خودم و توانایی هام و علمم بوده

    همش دنبال این بودم که خودم درستش میکنم، خودم 1 کاریش میکنم…

    ما هممون 1 جورایی خدا را گم کردیم تو زندگی هامون.

    میدونیم هستش اما نداریمش

    میدونیم از رگ گردن نزدیکتره اما نمیتونم وجودشا احساس کنیم

    میدونیم همیشه در حال هدایت کردنه، اما بازم نگرانیم

    میدونیم باید به خودش توکل کنیم،اما تو عمل 1 کار دیگه ای میکنیم

    مرحوم دولابی میگفت وقتی مرغت گم میشه تا 4 تا کوچه اینور و انور دنبالش میری ،و از اینکه گمش کردی بهم میریزی…

    کاش به اندازه 1 مرغ واسه خدا ارزش قائل میشدیم و پیداش میکردیم تو زندگی خودمون.

    رفیق کمکم کن که به روی هیشکی حساب باز نکنم،حتی رو خودمم حساب باز نکنم

    کمکم کن که وجود تو را در هر لحظه و در همه چیز ببینم، و فراموش نکنم که ،فقط باید روی تو حساب باز کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سعید راهی گفته:
    مدت عضویت: 629 روز

    سلام خدای مهربانم

    اولش ازت غذر خواهی میکنم بخاطر شرکی که به تو داشتم

    چقدر نا زیبا که به تو بدی کردم در واقع به خودم ظلم کردم

    فقط میتونم بهت قول بدم که باور توحیدی خودمو قوی تر کنم و تو رو بتونم واضح تر ببینم

    درلحظه لحظه های زندگیم در گوشه گوشه زندگیم لمست کنم درکت کنم

    من هم باورهای شرک آلودی داشتم مثل مثالی که استاد زدن و الان میفهمم دلیل همه ناکامی ها رو

    درپایان باید بگم

    چرا نگذاریم یکتا پرستی آنچنان همه ابعاد زندگی‌مان را آکنده سازد، که دیگر فضایی برای حساب باز کردن و وابسته شدن به غیر او، نماند

    سپاسگذارم اول از خدای مهربان و پدر و مادرو دوم از دوستی که استاد رو به من معرفی کرد و سوم استاد عباس منش از همتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فرزاد اسدبگی گفته:
    مدت عضویت: 1114 روز

    سلام خدمت استاوعزیزواعضای سایت

    بی نهایت ازخداکندمتعال ممنون وسپاسگزارم که من روبه این سایت هدایت کردکه بوسیله این سایت خودش روخودواقعی خداروپیداکنم من باوجوداین که همه اش توی هیئت های مذهبی بودم ازبچگی واهل نمازوروزه ولی وجودسراسرازشرک بودوازخداممنونم که این رابه من فهماند ومن همیشه روی خلق حساب بازمیکردم وقدرت روپول وپارتی وغیره میدادم وخیلی مشکلات توی زندگیم داشته ام که همه اش به خاطره این بودکه من روی غیرخداحساب بازمیکردم ولی حدودیک سال ونیمه که همه اش دلم به خودش به خدای مهربانم قرصه وازهیچ کس وهیچ چیزی توقع ای ندارم وخداروهزاران مرتبه شکرکه به من کمک کرد که خودش روپیداکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    سلام به استادان عزیزم و دوستان گل سایت

    انقدر این توحید اصله که ادم فقط با این فایلا سرتا پا گوش میشه منم تمام ضربه های زندگیمو از شرک خوردم در تمام ابعاد هرجا رو کسی حساب کردم به طرز وحشتناکی وجهش تغییر کرد انگار بی رحم ترین ادم دنیا میشد کلی مثال دارم بنویسم و مینویسم چندتاشو که برام رد پا بشه

    اول دوتا مثال غیر از خودم میزنم من همکارم خیلی رو پسر مدیرمون طبق گفته خودش حساب میکرد همیشه میگفت من رو این یه حساب دیگه ای باز میکنم وقتی ایشون تو کار یه اشتباهی انجام داد پسر مدیرمون اومد پیشش و بدترییییین وجهشو نشونش داد طوری که من ترسیدم که دعوا شه حتی برا خودمم این اتفاق افتاد وقتی منم رو ایشون حساب کردم سر یه مسعله کوچیک زنگ زد به من هرچی از دهنش درومد گفت

    یه دوستی دارم که برام تعریف میکرد میخواسته با یه بنده خدایی شریک بشه چون اون طرف خیلی پولدار بوده و میخواستن باهم کار بزنن بعدها که به من زنگ زد گف نشد چون مامان اون بنده خدا اومد تو جریان گفت چرا میخوای با پوریا شریک بشی نمیخواد و این دوست منم به شدت ناراحت شده بود

    حالا میرم سراغ تجربه های خودم از شرک وقتی برای کار پیدا کردن به هر احدی رو زدم و ماجراشم تعریف کردم تو کامنتای قبلم که کار برام پیدا شد از طریق فامیلمون و بعد یه روزه من از اونجا اومدم بیزون بس که فضا سم خالص بود

    وقتی میخواستم مهماندار هواپیما شم و هرسال با عشق فرم پر میکردم که هواپیمایی ماهان قبولم‌کنه و همش رد میشدم

    وقتی با افرادی اشنا میشدم و تا میدیدمشون میگفتم عه این همون ادم روابط منه برم تو رابطه با این این به من عشق میده این منو دوس داره این فلانه این بمانه و هرکدوم به طرز مختلفی دور شدن از من میتونم ازشرک سالها فقط بنویسم اما میخوام از توحیدم بگم و تفاوتو به خودم بگم دررابطه با توحید هرجا توحیدی عمل کردم همه چیز به نفع من تموم شده مثلا دوستی که با چسبیدنو شرک ورزیدن هروقت بهش زنگ میزدم جواب منو اصلا نمیداد با وجود توحید که من تمرکزم رو‌خودم بود بهم دوبار زنگ زد و ابراز دلتنگی کرد کلی

    کاری که همین الان دارم ثمره خود توحیده که وقتی از کال قبلم اخراج شدم و ذهنمو کنترل کردم فرداش هدایت شدم به کار بسیار عالی تر و پربرکت تر

    با توحید رفتم دبی رفتم استانبول در لاکچری ترین حالت ممکن

    با توحید کادوهای گرون قیمت گرفتم از دوستانم

    با توحید افراد خودشون میومدن سمتم

    با توحید دستگاه ای تی امی که پول نمیداد نوبت من که رسیذ در زمان کم همون موقع پولمو داد

    با توحید وجه خدایی مدیرم و پسراشو کشیدم بیرون

    چقدر من نیاز دارم به شنیدن این فایلای توحید این فایلا مخصوصا برا افراد مذهبی کولاک میکنه که منم از این قاعده مستثنی نیستم الان نسبت به بار اولی که گوش میدادم گاردم ریخته ولی هنوز باورش ساخته نشده هنوز جا داره که بشنوم

    استاد جان مرسی از شما و خدای مهربون که هدایت کرد منو به این فایل که بشنوم که ببینم من چقدر در این مسعله ضعف دارم هنوز واقعا خود خوده گنجو‌ثروته این فایلای شما مخصوصا فایلای توحیدی خدایا شکرت واقعا بابت این فضا و‌حضور من در اینجا عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 786 روز

      سلام نرگس جان

      بله همینطوره ک شما نوشتی

      دقیقا همینطوره

      این فایل چندروز پیش نشانه من بود

      دوباره دیشب نشانه من بود

      تعجب کردم چرا یک فایل چندروزه نشانه ی من هست

      وامروز مشتری بهم پیام داد چون آشنا بود بهش گفتم دستمزدم هرچقدر دوست داری بده

      و میگفتم خب این مشتری ثابت منه حالا اشکال نداره

      بعد چیزی ک اون ب من گفت کمتر از نصف قیمتی بود ک همیشه ازش میگرفتم اصلا حالم بد شد اولش شروع کردم تنهایی کلنجار رفتن باخودم واومدم یک پیام نوشتم ک من اینقدر وقت گذاشتم کار من از نظرت اینقد می ارزه قبل ارسال پیام پاک کردم نوشته رو گفتم فاطمه چرا باید توضیح بدی ب این دلیل ب اون دلیل ازین ب بعد هیچی توضیح نده فقط بگو کار من اینقده اگه گف چرا بگو چون وقت گذاشتم ارزشمنده چ فامیل باشه چ غریبه مگه الان استاد پول دوره هارو از خواهراش نمیگیره ؟

      بعد بهش پیام دادم عزیزم کار من اینقدر ارزش داره وقیمت همیشگی رو بهش گفتم

      ذهنم گف نه الان چ برداشتی میکنه چون اولش گفتی هرچی دوست داشتی بده حالا همون قیمت اول

      گفتم نگاه فاطمه چون که تو روش حساب کردی وگفتی خب این مشتری ثابت منه

      اگه میخات بره بذار بره جای دیگه قطعا اگر کار من درست باشه خدا جای این شخص چند نفر مشتری از جای دیگه برام میاره نیازی ب بی ارزش کردن کارم واینقدر ارزون تر دادن واسه فامیل نیس

      وبازاین فایل درس داشت برام

      هروقت توحیدی عمل اشکم دراومده با حجم اتفاقات خوب از عشق ومحبت ونعمت وثروت وشادی وسلامتی

      خدایا شکرت برای حضور من دراین مکان توحیدی جایی ک همش نام تو بر زبان ها ودر نوشته ها جاریست

      سپاسگذارم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ایمان قادری گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    روز34 از تحول زندگی من

    حساب کردن روی خداوند و توحیدی بودن و هدایت خواستن از خداوند زندگی را برای ما لذت بخش و آرامش بخش بدون استرس و احساس رهایی را درون ما میپروراند

    خیلی متشکرم از شما استاد که واقعا اینقدر قشنگ با مثال ها خیلی از حقایق را در دل ما روشن کردید و من را به سمت یک نیروی جاودان و یک انژی بی نهایت هدایت کردید ، انرژی که تمام قدرت ها در دست اوست و من هر روز چیز هایی که به من میدهد را یاد داشت میکنم و از خداوند فقط و فقط هدایت میخواهم هر وقت که نگران میشوم و احساس ترس درون من جوانه میزند با پناه بردن به خدا و اقرار به اینکه من نا توان هستم از این که کار هایم را انحام دهم خداوند مرا هدایت میکند

    خدا یا مرا به راه راست و راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن و نه آنها که غضب کرده ای و نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 755 روز

    به نام خداوند حکیم

    سلام به همه دوستان

    ◀این حساب کردن روی ادم ها چندین برابر برای من اتفاق افتاد ولی نمیتونستم بفهمم و هی ضربه خوردم.

    دوستانی که مثل به حساب امروزی ها مثل داداش بودیم و همه جا باهم بودیم و از خودم میکندم که اونا خوش باشن . کسایی که تو هر اوقاتی میگفتم رفیقه من باید دستشو بگیرم . همون موقع که تو بدترین شرایط بودم و دستم بهش دراز بود زدن زیر همه چی و توهین کردن .

    همون گروهی که باهاشون بودم و روشون حساب میکردم و پشتم بهشون گرم بود از همونا خوردم . و دمشون گرم که بدجور به من سیلی زدن که بفهمم روشون حساب نکنم و رفاقت و حساب کردن رو شون از مدفوع گوسفند بی ارزش تر شد .

    توی کار و کسب درامد و یا موقعی که میخواست خونه بفروشم روی ادما حساب میکردم اینقدر اذیت شدم و زیرقولشون و زیرابی رفتن و گفتم من نمیدونم خدا خودت کمک کن و دست کشیدم و خدا اومد همه کارها رو کرد و به راحت ترین روش خونه فروش رفت. من به خودم با شرکم ظلم کردم و انقدر رنجی در ذهنم از حساب کردن روی ادمها باز شد که بی کلی مسیر زندگیم علایقم به سمتی دیگه رفته.

    اره خداروشکر اینا درس داشت که بشینم و با ربی لحظاتم رو بگذرونم که بی منت بهم روزی میده . عشق میده . قضاوتم نمیکنه وقتی باهاش حرف میزنم لذت میبرم.

    ارزش من صحبت کردن و بندگی برای خداست نه اینکه کاسه گدایی روی بقیه حساب کنم . نخوام دلسوز بقیه و براشون خدایی کنم . من خودم تنها به این دنیا اومدم . ادما رو دوست ادارم که دستان خداوند به من هستن و دارن بهم خدمت میکنن اما کاره اصلی خداست

    ⬅أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ

    آیا خدا براى بنده اش [در همه امور] کافى نیست ؟

    سوره الزمر، آیه 36

    🟠🟤🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 786 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی

    چند روز پیش خواب دیدم ک بهم الهام شد صدای بلندی بود که فقط منو باورکن روی توحیدت کار کن

    هرچی بخای بهت میدم مشتری برات میارم فراوان

    فقط منو باورکن ک بهت میدم

    خدایا شکرت ک خودت هم هدایتم کردی ب شنیدن این فایلهای توحیدی چندروزه هدایت شدم ب مسیری ک لازمه ی رسیدن من ب هدفم هست لازمه بودن من درمسیر صحیح خداوندی است

    دوباره خداوند داره میگه فقط روی من حساب باز کن هرچی بخای بهت میدم

    ب من توکل کن

    باورهای توحیدی قلب من رو آروم میکنه بیخیال ترم میکنه نسبت ب هرکس وهرچیزی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    پونه گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    سپاس مخصوص خداوندیست که پروردگار جهانیان است.

    خداوند بی همتایی که بس است برای بندگانش.

    خدایی که بود ، هست ، در نزدیکم بود، در قلبم بود ، همیشه کنارم بود ، ولی من نمیدیدم ، نمیفهمیدم.

    فکر میکردم خیلی دوره ، صدامو نمیشنوه ، منو رها کرده..

    بعد که با توحید آشنا شدم و تفاوت بین توحید و شرک رو فهمیدم ، دانستم این منم که خدا رو رها کردم ، این منم که مشرک شدم ، این منم که میخام با اصرار به اصلاح عوامل پیرامونم ، به خواسته هایم برسم.

    دلیل ناکامیهامو در رفتار همه کس جستجو میکردم الاّ خودم .

    همه رو‌ مقصر میدونستم الاّ خودم.

    و همیشه اگر نه به زبون ، ولی در دلم خدا رو به بی عدالتی متهم میکردم.

    اینقدر چرا و چرا میکردم و دلیل وقایع رو نمیفهمیدم.

    وقتی کارمون گره میخورد ، وقتی بیکار میشدیم ، مرتب پیگیر این بودم که به اینو اون زنگ بزنیم و تقاضای کار کنیم و روی همه حساب میکردیم الاّ خدا.

    وقتی همه نا امیدمون میکردن ، تازه میومدم سراغ خدا ، وبه زور نذر و نیاز میخواستم به خواستم برسم .

    تازه متوجه شدم که چقدر مشرک بودم و چقدر در مورد خداوند غیر توحیدی عمل میکردم.

    حدود این یک ماهی که دارم روی باورهای توحیدیم کار میکنم ، به آرامشی رسیدم ، عااااالی…

    البته هی نجواها میایند ولی مدام به خودم میگویم تو راه درست رو برو، تو استوار بمون ، لاجرم نتیجشو میبینی. قرار نیست معجزه ای اتفاق بیفته ، باید تکاملت رو طی کنی و باید نه بر زبون، بلکه در عمل توحیدی بشی.

    امیدوارم خدا به هممون کمک کنه که تنها او را بپرستیم و تنها از او یاری بجوییم.

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 786 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مدتهاست قرار بود شوهرم برای من کاری انجام بده و نداد ومن همش میگفتم بابا این آدم اونکارهارو برام انجام داد خدا دلشو نرم کرد قرار نیس همش از سمت این باشه

    ومن کلی با خودم غر زدم ک نباید ب این آدم تکیه کنی

    این خونسرده وفلانه

    گفتم قرار نیس من بزور تحمل کنم خودم تنهایی انجامش میدم

    وخب دیروز همش،مشغول بودم انجامش دادم

    شب نشانه امروزم رو زدم توی سایت این فایل اومد اشکم دراومد

    بعد خابیدم خواب دیدم

    همسرم خیلی خیلی عاشقمه و رفتیم بهترین جای شهرمون و یک مکانی بود برای شادی

    اهنگ خیلی قشنگ گذاشته بودن همسرم همش دورم می‌چرخید. و منومیبوسید ب منو همسرم اومدن گفتن شما دونفر باهم برقصید. من گفتم نه همه از ما فیلم میگیرن وبعد برسه ب دست یک آشنا چی میگه بعد همسرم گفت آره راست میگی

    باورتون نمیشه یدفه ای برگشتم نگاه کردم دیدم همسرم چهره اش هیکلش دستاش کامل تغییر کرده

    وشبیه جزغاله شده بود من تعجب کردم چندنفر اومدن ک همسایه همسرم بودن ب من گفتن تو خبر نداری ما سالهاست میدونیم شوهرت مواد میزنه و هوش . حواسش صفره

    و حرفایی که میزنه همش چرت وپرته

    واقعا هم اون لحظه اون همسری ک عاشق من بود و قربون صدقه من میرفت تبدیل شد ب یک معتادی ک منکر من شد و گفت برو …

    من تو خواب میگفتم چرا یدفه اینجوری شد

    از خواب پریدم

    گفتم خدایا منکه دیشب با حال خوب وسپاسگذاری خابیدم چرا این خواب ترسناک رو دیدم

    بعد بهم آگاهی داده شد ک تو شرک ورزیدی

    این همسری ک خدا دلشو نرم کرده و تو هرکاری بهت کمک کرده کار خداست مهرتو در دلش گذاشته

    خدا میتونه ب یک چشم به هم زدن اخلاقشو کامل باتو عوض کنه

    یک باره منکر تو و عشقت بشه

    بعد تو خواب میگفتم پس این چندسال پیش منو ترک کرد داستانش این بوده اونا هم میگفتن اره

    والان تو بیداری متوجه شدم اون دوسالی ک ترکم کرد و از منو بچه هیچ سوالی نگرفت و من بعداز آشتی مون و اعتمادم ب خدا ک بهم برگشتیم هزاران مرتبه ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی

    بخدا همش میگف نمیدونم انگار من با خودم وتو لج کرده بودم فقط،

    یعنی من اون 2سال هم شرک ورزیدم ک اونجوری شد با فرکانس بد من هربار دورتر میشد

    کلا دیروز بهم گفته شد تو داستان کسب وکار هرچی میخوری از شرک هست ودیگر هیچ

    روی این آدما حساب نکن ک یدفه همشون مثل آتیش می‌سوزن و خاکستر میشن تو زندگیت و تو مات ومبهوت میمونی چطور اینجوری شد

    همسرت یا شوهرت اگه برات وسیله ای خرید فقط از سمت خدا اومده

    اگه مشتری اومده خدا آورده برات

    خدا مهرت را در دل آدمها گذاشته

    خیلی تو ذهنم این بود چون خیلی ب من گفتن ک این مشتری رو راضی کن ک اگه این بره چندنفر باخودش میاره هربار اینجور فکر کردم این فرد هیچکس رو نیورد ازسمتش هیچ خیری ب من نرسیده تازه تخفیف خوب هم از من گرفته

    یا ب همه بعنوان آگهی بازرگانی خودمو معرفی کردم بارها و بارها

    اما ته ذهنم این بود ک حالا برام مشتری میارن

    و آخرش هیچی

    خدا از جای دیگه برام آورده

    اصلا مشتریهام هدایتی همش میان تاحالا نبوده گفته کسی منو فرستاده

    و این بارها وبارها تکرار شده ک مشتریهام هدایتی میان

    وهرکس ک گفته بیا وسایلتو بذار بفروشم یا تخفیف بده یکی رو بیارم

    یا هرچیزی چندروز بدون مشتری موندم

    خیلی دوست دارم تو این موضوع باور کنم این موضوع رو اما دارم درسش،رو کم کم تکاملی میگیرم چون اولین باره بیزینس خودمو دارم ران میکنم قبلا برای مردم کار می‌کردم و عملا رشدی نداشتم ک درسی ازش بگیرم

    الان هی آزمون خطا میکنم اما بار بعدی نسبت ب قبل ایمانم اعتمادم ب خدا بیشتر میشه و حساب کردنم روی آدما وقدرت دیگران کمتر میشه

    بقول شما این موضوع هم تکاملیه نمیشه یک دکمه بزنم یدفه موحد کامل بشم

    خدا داره فعلا درسها ب من میده

    ازخدای ب این مهربانی و هدایتگرم سپاسگذارم واقعا همیشه هدایت وحمایتم کرده تو خواب یا بیداری ب من گفته کجا اشتباه دارم اگه درستش کنم ب خاسته هام میرسم

    استاد خیلی سپاسگذارم ک من رو با خدایم دوست کردی نزدیک کردی

    دوست دارم بگم هررروزتان توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    به نام فرمانروای هستی

    روز 34 ام روزشمار تحول زندگی من

    سلام

    چند سال پیش که من یک کسب و کاری بصورت شراکتی ایجاد کردم،در نهایت که با ضرر هم بیرون اومدم دلیلش رو فقط شراکت میدونستم و هیچ چیز دیگه نمیتونستم براش پیدا کنم.سال ها گذشت و من با این برنامه آشنا شدم و فهمیدم،امروز دوباره برای من تاکید و یادآوری شد دلیل شکستم تو اون کسب و کار رو.من با شریک کردن کسی به خودم ضربه زدم و خیلی دیر این رو متوجه شدم

    یک بار هم داشتم این اشتباه رو میکردم که میخواستم یک گروه موسیقی بصورت شریکی ایجاد کنم ولی همون روزهای اول بود که متوجه شدم که داره اینجا شرک ایجاد میشه و همون لحظه گفتم این گروه دیگه وجود نداره!

    به تجربیات زندگی خودم که نگاه میکنم هر بار این شرک که به طریقی صورت گرفته باعث شده از یه دره ی خیلی مرتفع بیفتم پایین و گاهی حتی براش بهای سنگینی پرداخت کردم

    برای شخص خود من یکی از چیز هایی که همواره باید روش کار کنم توحیده

    تو گذشته اگه ار نکردم باعث شده ثروتم،سلامتیم،عزت نفسم،روابطم و … را از دست بدم

    ولی هر وقت که روی توحید کار کردم همه ی این ها با هم رشد کردن و از این بابت خدا رو شکر میکنم

    سپاسگزار خداوندم که این آگاهی های فوق العاده رو،این آگاهی های حیاتی رو از زبان استاد عباسمنش عزیز جاری کرد تا بشنوم و تو زندگیم اجراش کنم تا رشد کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: