توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
🌈سی و چهارمین برگ از سفرنامه من
به نام یگانه عشق الهی؛ سلام به تمام همسفران عزیزم
صبح دیگری آغاز شده، پرستو و بلبلها آواز عشق سر مینهند و تو از پشت پرده کهنه پنجره ها حتی نمیدانی که آن بیرون چه اتفاقی درحال رخ دادن است!! اجازه ورود نور امید خورشید را به قلبت نمیدهی چرا که هنوز هم میترسی و شجاعت کنار زدن پرده ها را نداری!! نمیدانی پیام اینبار نسیم چه بوده که اینگونه شاخه های درختان حیاطات را به رقص در آورده و باران فراوانی به باغچهات چه نوع صفا و جلالی بخشیده که گلهایی اینچنین متنوع و زیبا را میپروراند؟! هنوز حدس میزنی که چه چیزهایی تغییر کردند و استدلال ذهن را در میان میکشی… تا به حال آبراهه و چشمه های لذت را نگریستی که چه زیبا مسیرشان به سمت دریا را پیدا میکنند؟ که چگونه به سمت اصل خویش هدایت میشوند؟ به سمت آنچه که بخشی از آن هستند، خود آن هستند! این است داستان هدایت… چه میشود برای یکبار هم که شده جامه توکل به تن پوشانده، زنجیرهای وابستگیات که باتلاق افسردگی، ایستایی و روند تکراری زندگی را برایت ساخته است را پاره کنی، و پردههای کهنه و همیشگی ترس از تغییر را که حائلِ میان تو و آنچه که باد از آن بشارت میدهد از جا بکنی؟؟ و بعد خودت را مبهوتِ دیدن ذره ذره امیدی که نور سراسر خانهات را با آن روشن ساخته پیدا کنی! اینبار جامه توکل را برخود سفتتر کرده و با امیدی که قلبت را روشن ساخته پنجره هایش را باز میکنی، نسیمی به داخل خانهی قلبت میوزد و ایندفعه میدانی از چه پیامی میگوید که شاخه درختان را اینچنین زیبا میرقصاند! هرچه باشد پیام آور توحید است دیگر. و با وزیدن به داخل، گرد و غبارهای شرک و بی ایمانی را از خانهات می زداید هرچند که هنوز کار دارد تا لانه های کوچک و بزرگ عنکبوت های شرک را یکی یکی پیدا کنی و از بین ببری اما در این لحظه به خانه دلت بنگر!! دوباره رنگ و بوی زندگی در آن جریان گرفته و هوای خفقان آور قبلش جایگزین هوایی پاک و تازه با رگههای زندگی شده… حال میتوانی منظرهای که همیشه با ذهنت متصور میشدی را با چشمان شسته از هر آلودگیات آسان و زیبا ببینی. منظرهی بکر سرزمین رویاهای فراموش شدهات را میبینی که چگونه دوباره آشکار شدند!؟ لبخندی بر لبانت جاری شده و به اطرافت نگاهی میاندازی، و ناگهان نگاهت به دودکش ایمان افتاده که خیلی وقت است دودی از آن بلند نمیشود!! آخرین بار که دود ایمان مژدهی زنده بودن و زندگی کردنت را به همگان میداد به یاد داری؟؟ به سمت آن برو و کمی چای آرامش دم کن و بیا و کنار این منظره بکر و زیبای (رویاهایت) که خداوند در آن متجلی شده بشین و چایات را آرام آرام مزه مزه کن و با دیدن هرباره آن به احساس خوب برس… راستی! درست است که گرد و غبار سطحیِ شرک خانهی قلبت، با خبر توحید نسیم زدوده شد اما این تو هستی که باید پنجره ها را باز گذاشته و با آهنگ شادی از عشق و بستن سربند اراده بروی به سمت خانه تکانیی اساسی برای زنده نگهداشتن اصل توحید در جای جای خانهی قلبت… لانه عنکبوتهای شرک خفی وجودت از حساب کردن روی دیگران، دست کم گرفتن قدرت خداییات، ترسیدنها و نا آرامیهایت، حساب نکردن روی فرکانسهای ارسالیات، خود کوچک بینی و نا لایق دانستن خودت در میان افراد و قدرت دادن به اعضای خانوادهات و یا هر عامل بیرونی دیگر که فضاپرکن شدند را، یکی یکی پیدا کرده و به آنها حمله کن تا جای بیشتری برای توحید در خانهات باز کنی. و بعد از این همه کار کردن برای نابودی شرک، و جایگزین ساختن آن با وسایل قیمتی و ارزشمند تازهای که هرکدام تو را به نحوی یاد اصل توحید میاندازند تزئین میکنی حالا دیگر خانهات حال و هوای دیگری دارد! میتوانی با هربار نفس کشیدن، عشق، ایمان، توکل، امید، اراده، انگیزه، لذت، هدایت و مهم تر از همه توحید را به درون سینهات فرو بری! بالاخره همه چیز محیا، و تو آمادهی لذت بردن از دیدن منظره آرزوهایت شدهای پس دوباره به سمت پنجره برو، میبینی؟؟ ایندفعه با اشکِ شوق و حیرت به معجزه روبرویت خیره میشوی. نکتهای که برای دیدن آن این همه مدت خودت را آماده کردی و آن هم این است، که از همان اول خانهی قلبت در میان سرزمین رویاهایت بنا شده بود!!
به نام رب بی همتا
برگ سی و چهارم از سفرنامه خودشناسی
فاصله من باخواسته هام به اندازه فاصله ای که با خداوند دارم هست و به میزانی که روی خداوند حساب میکنم ، فراوانی جهان را باور میکنم و خودم را لایق ارتباط با خداوند ودریافت الهاماتش می دانم فاصله ام با خداوند کمتر و حضور خواسته ها در زندگی بیشتر میشود.
دو تا اصل مهم برای تشخیص اصل از فرع اول اینکه هر کجا موفقیتی دیدیم باید دنبال ردپای توحید باشم و دوم اینکه هر کجا شکستی دیدم ردپای شرک را پیدا کنم.
وقتی به خدا توکل کنم نیاز ندارم که کسی منو تایید کنم و هر زمان هم خودمو مدیون شخص خاصی بدونم و یا اگر فکر کنم اون شخص میتونه برای من کاری انجام بده این به دلیل نداشتن توکل و در نهایت متضرر خواهم شد.
وقتی خداوند را به عنوان منبع رزق و خیر و برکت و علم فراموش میکنیم و به جای آن آدم ها را به واسطه قدرت و ثروت و موقعیتشون در ذهن خود بزرگ میکنیم و فکر میکنیم که اون ادم میتونه برام کاری انجام بده نتیجه شکست خواهد بود.وقتی روی چیزی غیر از خدا حساب کنید(که این یعنی شرک) دقیقا از همون چیز ضربه میخورید.
یاد بگیریم روی هیچ چیز غیر از خدا حساب نکنیم و اگر از کسی لطف و محبتی دیدیم به خودمون بگیم که یکی از دست های خداونده و این خداونده که برای ما راهگشای میکنه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عزیزانم
ردپای روز سی و چهارم
خدایا تمام قدرت جهان در دستان توست و من با امید و ایمان و توکل به خودت در ارزوی رسیدن به خواسته هام دست در دستانت قدم برمیدارم و ممنون و هزاران بار شکرت که دستان مهربونت را به سمت من هدایت میکنی تا من به رویاهام برسم
خدای خوبم مهربونیت رو شکر قدرتمند بودنت رو شکر هدایتگر بودنت رو شکر بینهایت دستانی که در دنیاداری شکر
خدای خوبم شکر که حامی و هدایتگرم هستی
خدای مهربانم کمک کن که در پناه و اغوشت بمانم و از شرک و بی ایمانی دور باشم
خدای مهربونم کمکم کن قدرت زندگیمو به خودت بدم و قدرت از همه رو در ذهنم بگیرم
استاد من همیشه قدرت در زندگیمو داده بودم به فردی غیر از خدا و همیشه در جا میزدم با وجود داشتن خواسته های زیادی که داشتم اما میترسیدم قدمی بردارم
و اما حالا با اگاهی هایی که پیدا کردم همیشه به خودم میگم قدرت در دستان خداوند هست و حالا قدمهامو با امید به خدا و بدون ترس از بنده خدا برمیدارم و خداوند همراه من هست و من الان لذتهایی رو تجربه میکنم که اشک از چشمانم سرازیر میشه و خدای خوبم رو هزاران بار شکر کردم
خدای من خودش میدونه و من عاشقانه از مهربان خدای خودم تشکر میکنم وشکر میکنم خدای خوبم رو به خاطر و جود شما و دادن این گاهی
خدای مهربونم هزاران بار شکر به خاطر هدایتم در مسیر خدایی
وقتی امید و ایمان و توکلت خدا باشه چه زندگی لذتبخش و ارامی داری بدون نگرانی
خدای مهربونم کمکم کن بیش از انچه که تا حالا کمک کردی
من به امید و توکل و ایمان به قدرت خودت قدمهامو برمیدارم تا به خواسته ها و رویاهام برسم
در پناه خدا باشید
سلام به تمامی عزیزان در سایت بی نظیر عباسمنش 🌹
سلام استاد جانم ❤️❤️
استاد اول از همه میخوام از زیبایی های پردایس بگم از درختان و چمن های سبز که با پیراهن شما ست شده بودند ،از رهایی آب دریاچه ،از اون بزهای زیبا که دارن لذت میبرند از آرامش و سکوت بی نظیری که تمام طول این فایل دلم میخواست تجربه کنم.
خداوند هدایتگر همه چیز است آبها و حیوانات و درختها و شما و تمام جهانیان و چه حس امنیتی بهم دست داد.
استاد عزیزم میدونین اصلا چیزی جز خداوند وجود نداره ،خداوند تنها نیرو و خالق جهان است که همه چیز رو پدید آورده و این روح خداوند و اذن خداوند است که در آدمها ی مقابل ما ایفای نقش میکند براساس سناریویی که ما نوشتیم و میفرستیم از قبل .(جهان و شرایط و آدمها به همون شکل هایی در نیایند که ما فرکانسشو فرستاده بودیم )
استاد عزیزم وقتی روی آدمها حساب کنم نه روی خدای آنها ،یعنی خداوند رو حذف کردم یعنی تنها نیرو و قدرت و انجام دهنده کارها رو حذف کردم و چی میمونه برام یک جسم محدود که هیچ قدرتی ندارد .
استاد عزیزم میدونم شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در تاریکی شب است ولی من سعیمو میکنم و از خداوند یاری مطلبم که خودش کارو برام آسون کنه ،فقط قدرت رو به او بدهم و تنها خدای یکتا رو منبع و منشا خیر برکت رزق و ثروت بدونم و تمام قدرت ها رو فقط فقط از آن خدایی بدونم که جهانیان رو آفرید و من رو از هیچ خلق کرد و در هرلحظه داره بی نظیر ادارهو مدیریت میکنه از کوچکترین ذره تا کهکشانها و جهان هایی که من ازشون اطلاعی ندارم و بدون اذنش برگ از درخت نمیوفته .
خدایا یاری ام کن که در هرلحظه فقط تو را بورستم و از تو یاری بخواهم که هیچ چیز دیگر نیست و همه چیز تویی🌹
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عباس منش بی نظیر و خانم شایسته مهربان
سفرنامه روز ۳۴
خداشکرت این آگاهی بی نظیر روزی ام قرار دادی
من میخوام تو این ردپا از شکست های که بابت شرک خوردم بگم
واقعا چرا این همه خداوند مهربان همه به صورت زبانی قبول دارند ولی درخواستشون از غیر خدا میخواهند
من تو کسب کارم خیلی این شرک داشتم به حد زیاد که بعد چند سال از اون زده شدم رهایش کردم واقعا شرک چه ها که نمیکند
خداروشکر حالا دارم متوجه میشم چرا هر روز بیشتر خسته میشودم و دلم از کاری که میکردم راضی نبود
چون خیلی واضح اعتبار به مشتری میدادم و فکر میکردم اون نباشه من کسب و کارنمیچرخه
آنقدر برای آمدن دوباره پیش من خودم حرف گوش کن نشان میدادم که نکنه ناراحت بشه نیاد چقدر این مسائله برام تکرار شد من متوجه این شرک نشوده بودم
خداروشکر این پاشنه اشیل پیدا کردم تا توی کسب و کار جدید به امید خداوند واردش میخوام بشم این خطا نداشته باشم
خیلی قدیم ها روی افراد که پست و مقام داشتند حساب میکردم جوری که فقط این طرف میتونه کار انجام بده همیشه شکست به همراه داشت
خداروشکر این همه قوانین درست عمل میکنه
این جمله استاد که
با خداباش پادشاهی کن
بی خدا باش هرچه خواهی کن
تو ذهنم کامل ثبت کردم به خودم یادآور بشم که این رب که میتونه همه کار برام انجام بده نه انسان های اطراف هستند
درخواست میکنم اما توی ذهنم اعتبار این کار به خدای اون فرد میدهم اگه جواب منفی داد نگران نمیشم میگم خدا از دست دیگه ش میخواد کمک کنه
چقدر این باور قشنگ توحیدی
واقعا این قوانین همه چیز به آدم میده اون احساس آرامش خیلی حس قشنگ از انجام این قوانین در عمل دریافت میکنم دوست دارم
خداوند تو همه کارهام باید اولویت قرار بدم قدم بردارم تا هدایت بشم
خدایاشکرت چه احساس خوب بعد گوش دادن به این فایل درونم ایجاد شد
توحید مساوی خوشبختی و لذت بیشتر
این سفر مثل یه قطار درحال حرکت که ایستگاه به ایستگاه ارامش و احساس خوب در وجودت زنده میکنه خداروشکر
ادامه دارد…
سلام به همه دوستن عزیزم در سفرنامه
روز 34 سفر نامه
توحید عملی
باید از خودمون بپرسیم که با خودمون چند چند هستم ؟
باید بپرسیم که خدایی که میگن رو ما چطور میشناسیمش ؟
چه دیدی نسبت به خدا داریم ؟
آیا خدارو مثل یه جلاد میبینیم که منتظره یه تار مو هامون بیرون باشه تا 1000 سال مارو با همون یه تار مو آویزون کنه ؟
وقتی نماز نمیخونیم از 7 تا آسمون ارو میدازه پایین ؟
و و و و و و و
اول باید دیدمون رو نسبت به خدا عوض کنیم …
بعد باورهامون رو عوض کنیم تا بتونیم باهاش ارتباط بگیریم …
باید خدا رو درک کنیم …
باید قانونش رو درک کنیم …
اونقدر غفــــــــــــّار ، ستـــــــــــــّار خطابش کنیم تا باور کنیمش ….
تا خدای واقعی رو بشناسیم …
تا با خیال راحت خودمون و زندگیمون رو بسپاریم به دستش …
بهش تکیه کنیم …
تا اعتبار همه چیز رو بهش بدیم …
اونقدر باورش کنیم که از ته قلب بگیم تا خودش نخواد هیچ اتفاقی نمیوفته …
حتی یک برگ هم به اذن خدا از درخت نمیوفته …
اول باید توحیدی بشیم …
بعد تو عمل نشون بدیم چراکه ” حرفی که عمل نیاورد حرف مفت است ” ….
مهم ترین کاری که ما باید تو زندگی انجام بدیم خدا شناسیه …
وقتی خدارو میشناسیم خیلی از کارها خود به خود جور میشه …
خیلی از افراد به سمت ما میان …
خیلی اتفاقات خوب میوفته …
تمام مشکلات حل میشن …
بهترین رابطه ای که ما میتونیم برقرار کنیم ، ارتباز با خودشه …
با کسی که مارو خلق کرده …
از روح خودش توی ما قرار داده …
ما رو اشــــــــــــــــــــرف مخــــــــــــــــــــــــلوقات خوانده …
خیلی شنیدیم که میگن :” با خدا باش و پادشاهی کن ” ….
با خدا همه چیز رویای پیش میره …
با خدا همه چیز به بهترین شکل پیش یره …
با خدا بهترین زندگیه ای که ما میتونیم داشته باشیم …
ما هستیم که به افراد قدرت میدیم ….
ما هستیم که افراد رو بلد میکنیم …
مگه بالاتر از خدا هم هست ؟
مگه انسانی که خودش خلق کرده قدرتی مثل خدارو داره؟
قدرت اصلی رو باید داد به خودش …
ما وسیله هستیم برای پیغام خدا …
ما زبان خدا هستیم برای کمک به همدیگه …
ما در برابر خالق هیچ هستیم …
.
.
.
.
.
دوستتون دارم … موفق باشید ….
سلام عزیزان همسفرم
نمیدونم چرا وقتی راجع به خدا صحبت میشه گریه ام میگیره دلم میگیره که اون اینقدر مهربانه و سخاوتمند و ما همیشه فراموش میکنیم که همچین قدرتی رو کنارمون داریم..الان با نوشتن این جمله احساس کردم که اون زمان از خودمون دوریم که فراموشش میکنیم…بله دقیقا درسته
الان که این فایل رو گوش میدم یه روز بارانی و برفی هستش هوای زیبای ابری و من در سکوت مطلق صدای باران رو میشنوم و نمیتونم بگم که چقدر لذت بخشه این لحظه و من زیر کرسی نشستم..هرزمان که بارانی میبارد خداوند قولی که بهم داده رو انگار یاداوری میکنه برام و من لبخند میزنم و دلم قرصتر میشه به بودنش
الان این شعر باز چرخید توی ذهنم مینویسم براتون
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان از لب دریا میکرد
بیت بعدی رو دقیق نمیدونم که بنویسم اما میدونم که میگه کسی که خدا همیشه با اوست اما خودش خبر نداره و از دور خدایا خدایا میکنه و فکر میکنه که خدا در دوردستهاست
سالها قبل که در این مسیر قرا گرفتم با فیلمهای مثل گفتگو با خدا و فایلهای صوتی این کتاب بی نظیر.فیلم بصیرت فیلم ترومن.فیلم سوال اگه اشتباه نکنم در این مسیر زیبا قرار گرفتم با همان فیلمها کلی تغییر کردم اما تکاملم رو باید طی میکردم که برسم به آقای عباسمنش..در این مسیر استادانی داشتم که هرکدام چراغ راه من بودن تا نیمه ایی از مسیر یواش یواش اومدم و الان اینجام و به خودم افتخار میکنم که روی مسیر ماندم و مداومت به خرج دادم…اولین باری که صدای استاد را در یک فایل صوتی شاید ۱دقیقه ایی بود گوش دادم احساس کردم فامیل خودمه از صداش و لحجه ایی که داشت باعث شد فایلهاشو دنبال کنم و سرچ کردم همان و موندن همان…
همه ما حتی یکبار هم شده تجربه قدرت دادن به دیگران یا هرچیزی که بعد ضربه خوردن از همان سمت و سو باشد را داشته ایم امکان نداره کسی این تجربه هارو نداشته باشه…چقدر الان که معنای اون اتفاقات رو میفهمم شادتر میشم و بهتر آدم بازی رو متوجه میشه
به قول صحبت خداوند در این دنیا هیچ قربانی و ظالمی وجود نداره اگه قشنگ نگاه کنیم نه از کسی دلگیر میشیم و نه کینه ایی باقی میماند…
باشد که حتی کلمه ایی از صحبتهام چراغ و نور امیدی در دل یکی از عزیزان همسفرم باشد و باعث بشه با امید و انگیزه حرکت کنه
دوستتون دارم با عشق مریم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خانواده عباسمنش
دیدن این فایل برام یادآور موقعیت هایی شد که چطور جاهایی که روی خدا حساب کردم همه ی کارها خود به خود انجام میشد و جاهایی کا روی آدمها حساب کردم آنچنان ضربه ی سختی خوردم که نگو اما در این اتفاق به آگاهی که الان رسیدم همش سپاسگزار خدا هستم که با خوردن اون ضربه ها به من فهموند که باید روی من حساب کنی و همیشه برای بودن اون اتفاق ها و اون ادمها سپاسگزارم چون درسهای زیادی گرفتم . اما استاد چیزی که خیلی برام عجیبه اینه که چقدر وقتی درگیر ذهن هستیم و پیرو شیطان هستیم با وجود اینکه ضربه میخوریم باز هم بیدار نمیشیم و به خودمون نمیایم و همون الگو رو باز هم تکرار میکنیم شاید موقعی که مشکلی پیش میاد میگیم خدایا کمک کن ولی بعدش … ، و اینجا خیلی خوب به آیه هایی که خداوند به زیبایی میگه زمانی که مشکل دارن به ما رو میکنن و همین که مشکل رو ازشون برطرف کردیم دوباره رو برمیگردانن و خدا بر دلهای کافران آگاه است و خیلی آیه های دیگه که به وضوح گفته پی میبرم و قشنگ تفاوت این دو زمان )ناآگاهی و پیرو شیطان بودن و آگاهی و توکل بر خدا کردن و توحید به خداوند ) رو درک میکنم الان که به لطف الله یکتا به این آگاهی ها رسیدم .بینهایت سپاسگزار خداوند هستم که هر لحظه منو هدایت میکنه و ایمان دارم روز به روز بیشتر توحیدی میشم و قدرت پروردگارمرو بیشتر درک میکنم و بیشتر روش حساب میکنم .
سپاس از استاد عزیز بابت آگاهی که در این فایل به ما دادند.
سلام درود بیکران روزتون بخیرو شادی همراه با اتفاقات عالی در پرتو ایمان و توکل و آگاهی الهی…
چقدر لازم بود امروز این فایل، واقعا هرچه که پیش میره میبینم چقدر باورهای بیشتری داریم که باید روش کار کنیم…
در همه زمینه ها لازمه که ایمان را به دست بیارم، چقدر شرک خفی، خیلی در گوشه و کنار افکارم دارمش، وااآای جواب یه سوال بزرگم را پیدا کردم، بارها تجربه کردم که خواسته ای داشتم و بعد از جذب کردنش تا نزدیکش رفتم و بعد به هزاران دلیل کنسل شده، خوب حس بدی داشت بعد از باورهای غلط تازه باعث میشد به عوامل دیگری نسبت بدم، ولی امروز خیلی زیبا درک کردم، وقتی که جذب میکنم و نزدیک میشه به خواستنم وقتی هر عاملی را میبینم، ذهنم سریع موضوع را نسبت میده به همون موضوع و اینجا تمام شد، یکم دیگه ادامه میدیم و دیگه مهم نیست که من چیکار کنم، مهم نیست اون عامل چی میشه، من به نتیجه نمیرسم…
امروز برام شفاف شد میزان شرک خفی ام اینقدر زیاد و قویه که همه چی رو مثل دینامیت منفجر کرده…
از خود خدا میخوام به سمت توحید و فقط دیدن خودش و آگاهی هدایتم کنه…
سپاسگزارم از همه روزتون شاد…
سلااام
روز بیستو چهارم
وقتی استاد یک بخش از سوره حمد رو خوندن، دوست داشتم برای خودم این سوره رو برای خودم دوره کنم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿۱﴾
به نام خداوند بخشنده و مهربان (۱)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲﴾
ستایش مخصوص خداوندی است که فرمانروای جهانیان است. (۲)
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿۳﴾
خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است (۳)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿۴﴾
خدائی که مالک روز جزاست. (۴)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿۵﴾
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم. (۵)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۶﴾
ما را به راه راست هدایت فرما. (۶)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿۷﴾
راه کسانی که به ان ها نعمت دادی نه کسانی که برانها غضب کردی