توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 44 (به ترتیب امتیاز)

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    خدایا شکرت که در مسیر هستم

    برگ سی و چهارم از فصل دوم

    .

    واقعا چی بگم ! هر چه فکر میکنم میبینم هر بلایی که سرم اومده از این بوده که روی چیزی غیر از خدا حساب باز کردم و ضربه خوردم خدا رو شکر به خاطر شخصیتی که اطرافیان من دارند این شرک در وجود من کمرنگ تر بوده مخصوصاً اینکه پدر من و خانواده من آدم های سیاسی نیستند و اصلن زیاد کاری ندارند به این مسائل و این خیلی خوبه و از نکات مثبت خانوادم هست

    و به همین دلیله که پدرم با اینکه زیاد وضعیت خوبی نداریم بسیار انسان شادی هست و نسبت به هم سن سال هاش خیلی شاده و کمتر بیمار شده و تقریبا میتونم بگم مو سفید نداره انقدر که کمه

    همیشه دوست داشتم که مثل پدرم شاد و بیخیال باشم اما در اثر گوش دادن به حرف های جامعه بسیار آدم خشک و منطقی بودم و خیلی شاد نبودم و خیلی هم شرایط روحی بدی رو قبلا در نوجوانی تحربه کردم که همش برام درس داشت اما الان خیلی وضعیت بهتر شده

    خدا رو شکر که کمتر شرک ورزیدم و همین باعث شده که کمتر بلا سرم بیاد و روی مسئله حساب کردن روی دیگران هم همینطور هرجا که پررو و پر قدرت تو پلم روی خدا حساب باز کردم دیدم که چند برابر از بقیه کارهام راحت تر و ساده تر انجام شده و خیلی چیز ها رو که بقیه براشون زجر آوره من به راحتی و با لذت انجام دادم و خیلی خوبه

    چون یکم ، یه ذره سعی کردم که روی خدا حساب باز کنم و با توجه به عقبه ای که داشتم ذهنم مقاومت خاصی نداشت اما هنوز خیلی جای کار دارم تو همه ی مسائل خیلی بیشتر از این رو میخوام چون من خیلی انسان جاه طلبی هستم

    حتی زمانی که استاد گفت دوستانی دارم که یک با دو میلیارد دارن در میارن تو دام تحسینشون حردم ولی گفتم بازم کمه من بیشتر میخوام و این خیلی خوبه چون قبلا منو اینقدر تحسین کردند قبلا برای اینکه وای تو چه پسر قانعی هستی و چقدر خوبه این و بعد فهمیدم این سمی ترین باوری بوده که خودم ساختم و خیلی میتونه بهم آسیب بزنه پس از زمانی که به این آگاهی رسیدم سعی کردم تغییرش بدم چون در آینده خیلی بهم آسیب می‌زنه

    و به صورت هدایتی به یه فایلی رسیدم که مضمونش این بود که خواسته هات رو بزرگ تر کن

    و همیشه ذهنم میره سمت اینکه خوب منکه به این تارگت مالی رسیدم خوب درسته که مثلا این درآمد به صورت غیرفعاله و… خیلی خوبه ولی چه فایده فلان چیز رو که نمیتونی بخری سریع به خودم میگم خب حالا چجوری بیشتر پول در بیارم ؟

    چجوری راحت تر پول بسازم ؟ و خیلی راضی هستم از این چون قبلا خواسته هام رو کوچیک تر میکردم

    همیشه از باران متنفر بودم همین چند ساعت پیش با دوستانم توی یه باغی نشسته بودیم و هوا عالی بود آتش روشن کردیم و دور هم بودیم و نزدیک بود باران بباره خیلی لذت بردم بعدش باران گرفت و قدم زنان تا خونه اومدیم خداروشکر همیشه دوستانم وقتی باهاشون بودن از چیزای منفی خرف میزدند خیلی به من گیر میدادن و یا دوست های دیگری داشتم که

    اونها از من خوششون نمیومد همیشه کنار هم بودیم یا تیکه به هم می انداختیم و…… به طرز عجیبی اون آدم های منفی از زندگی من رفتن بیرون الان با اینکه تو شهر کوچیک هستم و فاصله ای ازشون ندارم اما هیچوقت حتی یک ثانیه هم ندیدمشون و دوستایی که الان دارم به طرز عجیبی مثبت شدند و همیشه با هم میخندیم و این معجزه قانون هست

    منکه نرفتم کار عجیب و غریبی انجام بدم و یا با اونها حرف خاصی بزنم و کارای دیگه… من فقط فرکانسم تغییر کرده و در مدار جدید قرار گرفتم خب توی این مدار اتفاقات و شرایط جدید و بهتری وجود داره تمام همه ی بازی جهان همینه تمام راز موفقیت و…. همینه خدایا شکرت هیچ رازی توی جهان وجود نداره

    چون خدای ما خدای سادگی و قانون هاست و راحت باهات حرف میزنه و کلک بلد نیست که گولت بزنه و بد باهات حرف بزنه یا بپیچونه و کارای دیگه انجام بده به همین راحتی به خواسته ها پاسخ میده به شرط اینکه درست باورش کنیم و باور درست به خدای درست هست که داره کار رو انجام میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا فلاح گفته:
      مدت عضویت: 939 روز

      سلام دوست هم فرکانسی عزیزم چقدر لذت بردم از صحبت های شیرینت و کلی نکته و کد بود توش خدا کلک نمیزنه نمی پیچونت وای چقدر عالی دقیقا واسه همینه که وابستگی داریم بهش از بس خالصه، پاکه،مقدسه قابل پرسدیدن این خدا و چقد قشنگه این خدایی که من میپرستمش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرابانو گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    باسلام ودرود بر عزیزان دل ⚘

    خدا راسپاسگزارم که اینقدر باعشق فایلهای توحید عملی رو گوش میدم

    خدا راشکر میکنم که دارم درک میکنم معنای توحید را که بزرگترین لطف خدا به بنده هاشه

    اطرافمو نگاه میکنم آدمها با دیگران تا حدودی میتونن دوام بیارن دنبال گم شده ای میگردن واز این آدم به اون آدم در حرکتن وهربار میفهمن نه این گم شده اشون نیست

    آدمها دنبال خود واقعی اشون میگردن ، دنبال اصلشون میگردن ، اصل آدمها پول وفرزند ورابطه ها و دارایی نیست گم شده آدمها عزت خودشونه دوست داشتن خودشونه وقت گذاشتن برای خودشونه خوده درونی وبعد اتصال به اصلشون که خدا باشه آدمها خود وخدایشان را جستجو میکنن هرچه درد میکشن و این درد تمامی ندارد به اندازه ی دوریشان از خودشان وخداست

    انسان ارزشش بسسیار والاست وتا به آن نهایت والای خودش نرسه آروم نمیگیره

    هرجایی میگرده وهیچ چیزی اغناش نمیکنه

    در کودکی آزرده شده ، هزاران رنج را پشت سر گذاشته تا به اینجایی که هست ، اگه بخواد انتقام بگیره باز هم خودش آزرده میشه اگه سکوت کنه وسرکوب کنه باز خسته و خموده اس

    چه کنیم؟

    تسلیم خدا بشیم این بار سنگین رو زمین بگذاریم نترسیم که تنها بشیم ، تسلیم اولین قدم آزادی وآرامشه

    قدم اول رو که واقعا برداری حتی باترس خدا بهت میگه بیا عزیزم نترس داری درست میای این بار درست انتخاب کردی

    بیا گلم قدم بردار من وفادارترینم تنهات نمیزارم بیا ازم بخواه بهم اجازه بده در آغوشت میگیرم

    هدایتت میکنم فقط بهم اعتماد کن از من امن تر جایی نیست اینجا خودتو پیدا میکنی اینجا جایگاه اصلی توا به همه روی آوردی و دیدی فایده نداره این بار بیا نزد من

    اما اگه میخوای کمکت کنم قوانین منو رعایت کن

    اعتماد کن حست رو خوب نگه دار صادق باش تو به من کلک نمیزنی به خودت کلک میزنی هررچه درد کشیدی باور نکن اینو با ور کن که داری تکاملتو طی میکنی برای درست شدن تو کج شدی تا من جا بندازمت یکم درد میکشی ولی وقتی جا افتادی دیگه ترمیم میشی وحالت خوب میشه ودیگه باید مراقب خودت باشی همه چی بستگی به تو داره اگه دوباره یکم خوب شدی و برگشتی به رفتار قبل دوباره همون نتیجه ها رو میگیری ننه من غریبم وطلبکاری از عالم وآدم فایده نداره

    تو که به خودت رحم نمیکنی کی باید به تو رحم کنه از ظلم به خودت به من پناه بیار

    اینقدر برو هزار بار برو باز برگردی من منتظرتم اصلا من همیشه منتظرتم تو فقط باید بیای

    وقتی اومدی اجازه بده تکاملتو طی کنی من هر چه را آفریدم تکاملش رو طی کرده جنین ،خلقت زمین ،رشد گیاه ….

    وقتی اومدی پیش من اول خودت درست میشی حالت خوب میشه بعد به ثبات میرسی که هرکسی بیاد وبخواد از مامن امنت جدات کنه و وعده وعید بهت بده دیگه بها نمیدی

    از اینجا به بعد خدا خودش کسانی رو میاره کنارت که مثه خودت هستن ، کم کم با این حال خوب ثروت و سلامتی و …

    هر چه زیباییس از آن توست فکرشو بکن مثه خدا اون بالا نشستی و از اون بالا پایین رو نگاه میکنی وهرچی رو دوست داری ودر شان شماست انتخاب میکنی جهان در تسخیر توست

    با خودت که در صلح باشی همه کسه خودت، خودت هستی ویک قدر قدرتی مثه خدا کنارته خیالت راحته

    در حلقه جادویی عشق خدایی

    خدایا شکرت که من سعادتمندم وتو را پیدا کردم

    🙏⚘⚘⚘⚘🙏🙏🙏🙏🙏⚘⚘⚘⚘⚘⚘🙏🙏🙏🙏🙏⚘⚘⚘⚘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 2449 روز

      دوست عزیزِ من، نمیدونم باید چی بگم…

      کامنتتون فووووق العاده بود، فووووق العاده بود….نمیتونم بگم چقدر با پوست و استخوان درک میکردم تک تک واژه هاتون رو. و چند صفحه در مورد آگاهی های کامنتتون بهم یادآوری و الهام شد.

      دوست عزیزم، ازتون سپاسگزارم بابت یادداشت این کامنت عالی؛ و براتون آرزوی بهترینها، سلامتی، شادی، عشق و آرامش الهی رو دارم💓💎

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1529 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    روز سی و چهارم از روزشمار زیبای تحولم

    تنها روی خداوند حساب کن.ای خدای خوبم امروز کاملا حست کردم وقتی تو اداره بیمه با اون جمعیتی که همه شاکی و مریض بودن در یه مکان بودم ولی خودم رو با نوشته ی خانم شایسته ی عزیز مشغول کردم تا نقطه ی تمرکزم رو تغییر بدم. و واقعا هم همینطور شد. چه متن زیبایی راجع به یگانگی روح و ذهن. واقعا حالم خوب شد. اثر فایل آرامش هم تو وجودم بود و واقعا حس میکردم کارمندهای پذیرشی رو که تقریبا رفتار تندی داشتن دوست دارم و احساس یگانگی باهاشون میکردم و اینکه ما جزئی از خداوندیم. وقتی هم نوبتم شد کارمند پذیرش در عرض دو دقیقه کارمو انجام داد و بسیار با احترام باهام برخورد کرد و حتی از اینکه معطل شدم عذرخواهی کرد. خدایا ممنونم. واقعا همه چیز با تو یه رنگ دیگه ست. دلم میخواد همیشه باهات باشم و همیشه این حس عشق به هستی رو داشته باشم. به نظرم این همون در صلح بودن کامل با خود و هستی یه. فوق العاده بود. خوشحالم که حسش کردم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیز. همه ی این حس های خوب بخاطر آموزشهای شماست. شب و روزتون پربرکت. سلامت باشید.🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖💖💖🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹💕💕💕💕💕💕💕💗💗💗💗🍀🍀🍀🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علیرضا بهادری گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    روز سی و چهارم

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مدارم.

    من آموختم که از راه تعقیر باور و ارسال فرکانس های مثبت میتوانم رابطه ای اگاهانه با خداوند برقرار کنم.

    رابطه ای که لایق من به عنوان اشرف مخلوقات است.رابطه ای که مرا از درون دگرگون خواهد کرد.رابطه ای که سخت به آن نیاز دارم چراکه با باورهای مخرب خودم آرامش و ثروت را از خودم سلب کرده بودم.

    بله دقیقا همین طور بود.

    من رابطه ام را با خداوند به صورت معکوس برقرار کرده بودم.

    در اکثر مواقع من جای خدا خدایی میکردم.

    قضاوت میکردم .با زور بازو سعی در بدست آوردن ثروت میکردم.

    حکم صادر میکردم و خودم مجری حکم میشدم. خخخ حکم به نابودی خودم.

    چه سالها و ماه ها و روزهایی که به کتابت سپری نشد و من همیشه اندر خم یک کوچه بودم.

    هر چه بیشتر دست و پا میزدم بیشتر غرق میشدم .

    هر چه بیشتر دخالت در امور دیگران میکردم بیشتر آرامشم به خطر می افتاد.

    من برای بدست آوردن رابطه ای خوب و ثروت همه را میپرستیدم و فکر میکردم خوشبختی من در گرو افرادیست که در این مسائل از من بهتر.

    و هیچ نگاهی به خداوند نداشتم چون باورهای من این جوری درست شده بود که باید خودم تمام سعی و تلاشم را برای خوشبختی بکنم.

    در یک جمله باید بگم داشتم به جای خداوند خدایی میکردم.

    خدایا ازت ممنونم که استاد را سر راه من قرار دادی تا متوجه بشم که من بنده خدایم و فقط باید بندگی او را بکنم ته خدایی.

    وظیفه من بندگی اوست و او هم خدایی.

    خداوندا تعهد میدهم که در هر لحظه از زندگیم از یادت غافل نشوم.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3566 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همگی

    روز سی و چهارم سفرنامه

    خداروشکر و از استاد خیلی سپاسگزارم برای این آگاهی ها و از دوستان هم که کامنت مینویسن و برگ سفرنامه هاشون رو به این زیبایی مینویسن که من چقدر ازشون یادمیگیرم مثل این میمونه که باعث ایجاد اتصالات بهتر بین اموزه های استاد تو ذهن میشن.

    یه چالش برام بوجود اومد با خوندن برگ سفرنامه یکی از دوستان عزیز، که گفته بودن که باوری داشتن که نباید ارتباط با خدا رو برای رسیدن به خواسته ها بخایم.و در نتیجه به این رسیدن که ارتباط با خدا و رسیدن به خواسته در ارتباط با هم هستن. از طرفی من یکی از مهمترین چیزایی که یاد گرفتم اینه که اشتباهه بخاطر اینکه میدونی اگر رابطت با خدا خوب باشه با دیگران هم ارتباط خوبی داری،و تو بخای با خدا باشی تا دیگران رو در رابطه با خودت حفظ کنی.نتیجه میگیریم نیت انسان مهمه و حواسمون به این مرزها باشه.

    با خدا بودن رسیدن به خواسته هاست و خواستن از خدا یک کار معنوی.

    یه درس دیگه اینکه ما باید توحیدی عمل کنیم اما اگر جاهایی لغزیدیم خودمون رو سرزنش نکنیم چون سرزنش کردن خودمون مارو به حس بد و سطح مدار پایین میبره و این خودش مارو از خدا و توخید دورتر میکنه. من از وقتی قانون رو شناختم،هر جا اشتباهی کنم به خودم میگم بدتر از این کار اشتباه، تکرار مردن اونه،و برای اینکه تکرار نکنی اصلا نباید خودتو سرزنش کنی، درسشو بگیر و دیگه بهش فکر نکن و حست رو خوب کن.اینجا نگاه مثبت بی قید و شرط به خودمون کمکمون میکنه.

    توحید و حساب کردن فقط روی خدا، شرافت و عزت هر انسانی است و رشد وجود انسان وقتیه که هر کاری دیگران برات انجام دادن، اون رو از طرف خدا بدونی

    درس جدید هم اینکه خودم رو لایق ارتباط با خدا و دریافت الهاماتش بدونم و این وقتی میشه که نگاهذبی قید و شرط مثبت به خودم داشته باشم.

    یک معادله کلیدی:

    اعتماد به نفس=اعتماد به رب

    فاصله من با خواسته ام به اندازه فاصله من با خداست.چون اگر من به خدا نزدیک بشم،اونجا پر از ثروت و عشق و نعمت و سلامتیه.

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    امیر محمد گفته:
    مدت عضویت: 2490 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستانم در سایت

    چقدر این فایل های توحیدی به دل میشینن هر وقت استاد از توحید میگین با همه وجود مبهوت میشم و فکر میکنم اخه چقدر این حرفا با وجود و ذات ما همخونی داره و انگار قطب نمای درون ماهم به این سمت کشیده میشه و وقتی حرف توحید میشه با احساس خوب و گشایش در قلب الارم میده به ما که درسته خودشه .اما چه بگم از شرک که هر وقت روی یه عامل بیرونی حساب کردم انگار زمین و اسمان دست بخ دست هم دادن وخاستم رو ازم گرفتن و حتی نعمتم رو.یادمه اوایل اشنایی با این مسائل فکر میکردم حالا که دیگه من قوانین رو میدونم چقدر دوستام بیشتر دورم جمع میشن و رفیقام بیشتر میشن و تنهاییام رو میگرن نمیدونم چی شد یهو به خودم اومدم دیدم هیچ دوستی ندارم اره خدا خاست بهم بگه بنده من معرور نشو رو عامل بیرون حساب نکن من اگه بخام مردم رو دورت جمع میکنن تو فگر نکن با چهار تا جوک و حرف خوب که بلدی چیزی میشه و من به خودم اومدم و بگم در تنهاییم خدارا پیدا گردم و هر روز بیشتر سعی میکنم حسش کنم حالا اکثرا حس میکنم دوستمه گاهی وقتا بخاطر باورای قدیم بر میگردم مث قبلا میشم اما دلخوشم که در راهم هر چند ارام ولی پیوسته میرانم به امید روزی که خالی بشیم از شرک و موحد واقعی بشیم آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    افشین نادری گفته:
    مدت عضویت: 1507 روز

    درود خدمت استادعباسمنش بزرگوار وهمه فن حریف،امشب ۱۴۰۱/۰۴/۱۸هستش که بنده این کامنت ودارم برای استاد عزیز ودوستان هم فرکانسیم مینویسم،قبل نوشتن کامنت بگم که من از خنده های استاد واقعا لذت میبرم باور کنید قهقه میزنم،خیلی باحال ومردونه میخندن،اما در مورد خودم بگم ،تمام حرفهایی که استاد میزنه رو میفهمم از اینکه فقط روی خدا حساب کنید از اینکه خدا به حرفهای ما توجه نمیکنه ،به فکر کردن ما در مورد چیزی که می‌خواهیم توجه نمیکنه وفقط به احساس توجه میکنه وپاسخ میده، از اینکه هر وقت که روی کسی حساب میکنی بعدش به قول کشتی گیرا ضربه فنی میشی اممممممما نمیتونم درکش کنم،واقعا ذهنم مقاومت داره،ولی واقعا دارم تلاشم ومیکنم،بنده توی خانواده ای بزرگ شدم که ماشالا خدای افکار منفین،باور کنید یک نفر اطراف بنده پیدا نمیشه که مثبت فکر کنه وامیدوارم به زندگی باشه که البته بنده کسی ومقصر نمیدونم خودم مقصرم چون خودم خواستم البته بطور نا آگاهانه،بنده تسلیم نمیشم وتلاشم ومیکنم الانم که دارم کامنت میذارم این ذهن نامرد من بازم مقاومت داره،ولی خداییش یک روز کامل واقعا ازته دل درک کردم که خدا انرژی واصلا کاری به چیزهایی که ما میخوایم نداره خدا یا به نطر من ابر انرژی فقط احساس فقط حس من وشمارو دریافت میکنه حالا این حس میتونه حس ثروتمند شدن باشه میتونه حس لیاقت باشه میتونه حس عشق باشه ویا هر حسی با فرکانس مخصوص خودش باشه،من تونستم یک روز قششششنگ با پوست وگوشت تنم حسش کنم بخدا قسم حاصرنبودم ونیستم با هیچ چیزی عوضش کنم ولی این ذهن نامرد گمراهم کرد ولی من تسلیم نمیشم چون در زمینه ورزش کردن موفق شدم و مطمئنم که میتونم در این زمینه هم موفق بشم،دوستان فقط وفقط دنبال این باشید که احساستون رو خوب کنید،به خدا ریشه تمام خواسته ها داشتن احساس خوبه،دوستان بخدا دانشگاه اصلی همین آموزش‌ها وصحبتهای استاد هستش،از خدا میخوام که کمکم کنه که بتونم واحدهای این دانشگاه رو پاس کنم،امیدوارم که کامنتم مفید باشه،ببخشید که خیلی طولانی شد،به امید دیدار استاد دوست داشتنی و دوباره میگم همه فن حریف و همچنین دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محسن زاهدی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    سلام استاد عزیزم چقدر خوبه این فایلتون

    واقعا این توحید عملی عجب جواهر گرانبهایی هست که چقدر مخفی هست منظورم اینه این مهارت از اون چیزهایی هست که به شدت باید روی خودمون کار کنیم تا به این حد از ایمان برسیم که همه چیو از خدا بدونیم و این مهارت از اون مهارت های اصلی هست که اگه بتونیم داخلش تسلط پیدا کنیم خیلی زندگیمون متفاوت میشه .

    چه حس خوبیه داشتن این مهارت :

    من داخل فضای آنلاین تخصص دارم اگه زندگی خودمو مدیون این تخصص بدونم به هر دلیل اگه این کارم روزی از دست بدم به شدت ناراحت میشم ولی اگه به خودم بگم همون خدایی که خودش این کارو واسم درست کرده بازم کارهای بهتری بهم معرفی می‌کنه اینجوری به هیچ چیز و هیچکس وابسته نیستیم که این نهایت ایمانه به نظرم.

    استاد عزیزم به شدت ازتون ممنونم زاویه ی زیبایی از خداشناسی رو بهم یاد دادین♥️

    داخل پرانتز بگم که منظره ی پشت سرتون واقعا تماشایی هست لایق بودن داخل این زیبایی هستین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوبم در گروه استاد عباس منش عزیز

    سی و چهارمین روز از روشمار تحول زندگی من

    دقیقا بخشی از زندگی روزانه من بود

    چشمم همش دنبال دیگران بودم

    روی کمک دیگران حساب باز می کردم

    گاهی در یک روز پنج و شش مرتبه به یک نفر زنگ می زدم تا کارام را انجام بدهد

    چقدر خواهش میکردم

    التماس بندگان می کردم

    در هراداره و ارگانی دنبال یک دوست و. آَشنا می گشتم

    حتی در یک معامله روی دوستم آنقدر حساب باز کردم که او تمام دارایی و کارکرد 14ساله من را برد و بدون اینکه دست من به جایی وصل باشد

    وخداروشکر که این اتفاق آخر و عملا بی پول شدنم سبب شد تا به خودم باز گردم

    انگار که دست جهان هستی به وسیله این دوستم یک پس گردنی اساسی به من زد تا من به خودم بازگردم

    حال فهمیدم که فقط خودم و خدای خودم

    فقط روی خدای خودم حساب باز کنم

    فقط روی خداوند خودم حساب باز کنم

    و اگر کسی هم در زندگی کمک به من می کند می دانم که او دست خداوند روی زمین برای کمک به من بوده است.

    حال از ان شخص تشکر می کنم ولی تشکر اساسی و خوب را از خدای خودم می کنم

    فهمیده ام که در های خداوند همیشه بروی من باز است

    خدارا می پرستم و تمام

    توکلم به خدا است و پس

    می دانم که اگر خداوند به من نداد از راه دیگر به من خواهد داد

    و خدا را شاکرم که آگاه شدم

    جالب برایم اینجا است که هرچه بیشتر به سمت خودش می روم بیشتر حال بهم می دهد بیشتر کیف می کنم

    الان که دارم این جملات را می نویسیم احساس سبکی خیلی خوبی دارم

    از تنهایی خودم لذت می برم و دیگر دنبال این و آن نیستم تا بهشون زنگ بزنم و اصرار کنم که بیاییند پیش من

    خلاصه الان خودم هستم و خدای خودم.

    خوشحالم که خداوی خودم را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    از چند روزپیش که فهمیدم یکی از آشناهام قراره برای عرسیش بیاد پیش من همینجوری استرس دارم تا الان هر کاری میکنم هرجوری که فکر میکنم حالم خوب نمیشه.استرس دارم.دریچه های قلبم گرفته است و هیچ الهامی رو نمیتونم دریافت کنم.حتی وقتی این فایل رو دیدم هم باز قلبم باز نشد.تا اینکه کامنت یکی از بچه هارو خوندم که نوشته بود فایل امروز یه نشونه بود برام که بفهمم تو وجودم شرک دارم.

    خدایییییی مننننن خدااااای من چرا تا حالا اینو نفهمیده بودم.؟ واقعا چه دلیلی از این واضح تر که اینهمه ترس و استرس و نگرانی از حرف بقیه از کجا آب میخوره.فقط شرک چیزی جز شرک نمیتونه باشه.خدایا خودت ببخش منو و خودت کمکم کن 🙏🏻🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: