توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 53

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3610 روز

    بنام یگانه الله مهربان و بخشنده

    ردپای روز 34

    خیلی این هماهنگی‌ها و هم زمانی ها ی این سفرنامه برام جالبه دقیقا امروز یک حال و حس خاصی نسبت به خدا داشتم چندبار حسم در مورد موضوعاتی بد شد ولی فقط یک لحظه توجه و تمرکز به این موضوع که ((خدا هست)) کاملا حالم رو خوب کرد واقعا اگه می شد همیشه اینطور بود خدایا بهشت همون جاست که فقط با یاد خدا دل آدم آروم بشه ای کاش می شد خدا هست اون برام کافی هست خداوند هدایتم میکنه من نباید روی هیچ چیز هیچ کس حساب کنم و از هیچ چیز و هیچ کس حساب ببرم. ان شاء الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1480 روز

    به نام خدای بینهایت مهربانم و درود و سلام به استاد عزیز و بزرگوارم ، و همه عزیزانم در خانواده ی صمیمی عباسمنش در روز سی و چهارم از سفرنامم می‌خوام بگم خدای خوبم با اینکه از همون اوان کودکی حست میکردم و دوست داشتم وهرچی میخواستم میگفتم خدا ولی هرچی بزرگتر میشم مشغله هام زیادتر میشه و حس مسئولیتم نسبت به نعماتی که بهم هدیه دادی از وجود خودت غافلم میکنه، ذهن من انباری شده از افکار مختلف و نگرانی‌های بیش از حد ، دائم خودمو با یاد تو آروم میکنم ولی مشغول زندگی که میشیم هی از تو غافل میشیم و گاه گداری حس وابستگی به غیر خودت اذیتم می‌کنه من که یک همسر و یک مادرم برای چند فرزند ، حس مسئولیتم در مورد آنها و اینکه اونطوری که فکر میکردم درسته اونها عمل نمی‌کنند و طرز تفکرشون کاملا با من متفاوته خیلی نا امیدم می‌کنه و نگران میشم ، باز به خودم میام و میگم مگه تو بخدا نسپردیشون چرا نگرانی حتما لازمه ی تکاملشون طی کردن این مسیر هست ، خیالت راحت خدا بیشتر از تو دوستشون داره ، اینطوری خودمو آروم میکنم

    گاهی هم این موضوع خیلی نگرانم می‌کنه که استاد فرمودند جهان هستی قانون داره احساسی رفتار نمیکنه و میترسم که فرزندانم در مسیر نادرست قرار بگیرند و خدا نکرده بشود آنچه که نباید بشود .

    خلاصه این موضوع گاهی خیلی نگرانم می‌کنه اگه کسی می‌تونه کمکم کنه ممنون میشم اگه راهنماییم بکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    سلام عزیزان همسفرم

    نمیدونم چرا وقتی راجع به خدا صحبت میشه گریه ام میگیره دلم میگیره که اون اینقدر مهربانه و سخاوتمند و ما همیشه فراموش میکنیم که همچین قدرتی رو کنارمون داریم..الان با نوشتن این جمله احساس کردم که اون زمان از خودمون دوریم که فراموشش میکنیم…بله دقیقا درسته

    الان که این فایل رو گوش میدم یه روز بارانی و برفی هستش هوای زیبای ابری و من در سکوت مطلق صدای باران رو میشنوم و نمیتونم بگم که چقدر لذت بخشه این لحظه و من زیر کرسی نشستم..هرزمان که بارانی میبارد خداوند قولی که بهم داده رو انگار یاداوری میکنه برام و من لبخند میزنم و دلم قرصتر میشه به بودنش

    الان این شعر باز چرخید توی ذهنم مینویسم براتون

    سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

    آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

    گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگان از لب دریا میکرد

    بیت بعدی رو دقیق نمیدونم که بنویسم اما میدونم که میگه کسی که خدا همیشه با اوست اما خودش خبر نداره و از دور خدایا خدایا میکنه و فکر میکنه که خدا در دوردستهاست

    سالها قبل که در این مسیر قرا گرفتم با فیلمهای مثل گفتگو با خدا و فایلهای صوتی این کتاب بی نظیر.فیلم بصیرت فیلم ترومن.فیلم سوال اگه اشتباه نکنم در این مسیر زیبا قرار گرفتم با همان فیلمها کلی تغییر کردم اما تکاملم رو باید طی میکردم که برسم به آقای عباسمنش..در این مسیر استادانی داشتم که هرکدام چراغ راه من بودن تا نیمه ایی از مسیر یواش یواش اومدم و الان اینجام و به خودم افتخار میکنم که روی مسیر ماندم و مداومت به خرج دادم…اولین باری که صدای استاد را در یک فایل صوتی شاید ۱دقیقه ایی بود گوش دادم احساس کردم فامیل خودمه از صداش و لحجه ایی که داشت باعث شد فایلهاشو دنبال کنم و سرچ کردم همان و موندن همان…

    همه ما حتی یکبار هم شده تجربه قدرت دادن به دیگران یا هرچیزی که بعد ضربه خوردن از همان سمت و سو باشد را داشته ایم امکان نداره کسی این تجربه هارو نداشته باشه…چقدر الان که معنای اون اتفاقات رو میفهمم شادتر میشم و بهتر آدم بازی رو متوجه میشه

    به قول صحبت خداوند در این دنیا هیچ قربانی و ظالمی وجود نداره اگه قشنگ نگاه کنیم نه از کسی دلگیر میشیم و نه کینه ایی باقی میماند…

    باشد که حتی کلمه ایی از صحبتهام چراغ و نور امیدی در دل یکی از عزیزان همسفرم باشد و باعث بشه با امید و انگیزه حرکت کنه

    دوستتون دارم با عشق مریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    داود گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی.

    توحید توحید توحید توحید

    توحید یعنی چی؟؟

    توحید یعنی فقط و فقط وفقط یک قدرت در جهان وجود دارد ولا غیر اون هم قدرت خداوند رب العالمین .

    اینو باید میلیون ها بار به خودم بگم تا بره توی وجودم توی ناخوداگاهم توی درونم.

    من باید سعی کنم روی هیچ کس حساب نکنم فقط روی یک قدرت رب حساب کنم. روی قدرتی که این جهان رو خلق کرده روی قدرتی که این همه کهکشان سیارات خورشید وماه افریده و بدون کوچکترین نقص، داره هدایت میکنه، قدرتی که این کره زمین با این همه پیچیدگیش اقیانوسها جنگلها کوهها حیوانات گیاهان رو خلق کرده و داره هدایت میکنه ، وقتی که اینها رو به خودم میگم احساس ارامش پیدا میکنم احساس اطمینان پیدا میکنم . احساس اینو پیدا میکنم که پشتم به یک قدرتی گرمه که همه کارها رو میتونه برام انجام بده .

    من تجربه خودمو میگم که وقتی که روی خدا حساب نکردم چه اتفاقی برام افتاد.

    من چند سال پیش میخاستم برای کار برم به جنوب کشور. اونجا چنتا اشنا داشتم که کار میکردند. بعد یکشون گفت تو بیا اینجا من برات کار درست میکنم. خلاصه منم به امید اون و روی حرفش حساب کردم(شرک) و راهی بندر شدم. رفتم اونجا و یک ماهی توی شرکت اونا کار کردم و بعد از یک ماه منو اخراج کردند. و به این دوستم گفتم چکار کنم؟

    گفت از دست من کار برنمیاد رئیس نمیخادت.

    یک چند روز بیکار بودم همونجا و باز یکی دیگه از اشناها تو یک شرکت دیگه برام کار درست کرد . یعنی فکرو ذهنم فقط اشناهام بودند ، فکر میکردم فقط اینا میتونن برام کار درست کنن. و تو اون شرکت مشغول به کار شدم . وبعد از چند وقت همون دوستم که برای من کار درست کرده بود به من گفت چرا نمیای خونه ما چرا نمیای از من خبر بگیری چرا نمیای حال منو بپرسی ، من برای تو کار درست کردم رو زدم به اینو اون و ازین حرفا. وقتی اینارو شنیدم گفتم خدایا من نمیخام همچین کاری که اینقدر منت سرم بذارند. بعد از تقریبا ۷یا۸ ماه کار کردن اونجا ، تعطیلات عید شد و من برگشتم شهر خودمون و دیگه هم نرفتم اونجاو تسویه کردم . و این دوستمون گفت چرا نمیای این کار خوبیه و فلان، گفتم من نمتونم بیام و ثبت نام کردم برای گواهینامه و فعلا نمتنونم بیام . اونجا ها بود که یک چیزایی در وجود من میگفت که تو باید از خدا بخواهی.

    اون مدت ثبت نام کردم برای گواهینامه و خیلی با خدا صحبت میکردم رازو نیاز میکردم میگفتم تو باید برای من کار درست کنی من فقط از تو میخاهم. (اون موقع من اصلا ازسایت عباسمنش و قوانیین هیچی نمیدونستم) هدف گذاری میکردم مینوشتم میگفتم مثلا یک کاری باشه که حقوقش اینقدر باشه ، یعنی میخام بگم نگاهم به خدا بود و بعد از اون ضربه هایی که خوردم فقط از خودش میخاستم. بعد،از چن وقت یکی از اقوام به من زنگ زد و گفت داود یک شرکتی هست (تو همون اطراف شهر خودمون) نیرو میخاد اگه دوست داری بیا برو اونجا یک مصاحبه ای بده. این در حالی بود که من اصلا به این فامیلم نگفته بودم که دنبال کار میگردم.

    و من چقدر ازخدا تشکر کردم چقدر سپاسگذاری میکردم چقدر حالم خوب بود که به خودم میگفتم ببین این درسته که از خدا بخای و اینجوری برات درست کنه. و من رفتم و مصاحبه دادم و همه کارها به طور عالی انجام شد و باز تو همون شرکت اتفاقایی افتاد که منو اوردن تو بهترین قسمت اون شرکت . و گفتم خدایا تو داری بامن چکار میکنی.

    و این اتفاقات خوب همینطور ادامه داشت ، حتی من اون حقوقی که هدف گذاری کردم دوسه برابرشو دریافت کردم. و همینطور خاسته های من بیشتر شد تا اینکه هدایت شدم و با استاد عباسمنش اشنا شدم و گنجینه هایی از اگاهی.

    وواین نگاه توحیدی رو با اموزه های استاد عزیز دارم بهتر و کاملتر درک میکنم . از استاد عزیز بسیار تشکر میکنم که این اگاهی هارو در اختیار ما قرار دادند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فرزانه مشهوری گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    سلام استاد نازنیم

    اشکم بند نمیاد به پهنای صورت دارم اشک میریزم و مینویسم…که چقدر تجربه های تلخ همرنگ تجربه های شما داشتم و باز نفهمیدم

    باز حساب کردم رو آدما

    باز همه ی زندگیمو وقتمو گذاشتم واسه ادمایی که همشون تنهام گذاشتن

    خوشحالم از این تنهایی

    چون توش خدامو پیدا کردم

    خدای قدرتمندمو خدای بخشندمو خدای ثروتمندمو

    از خدا میخوام دستمو بگیره کمکم کنه چشم دلمو باز کنه که بیشتر ببینمش بیشتر درکش کنم بیشتر لمسش کنم

    از خدا میخوام بی نهایت ثروت به زندگیم ببخشه

    که تو اوج قدرت و ثروت به جای اینکه فراموشش کنم واسم یادش پر رنگ تر بشه بیشتر حسش کنم بیشتر باهاش حرف بزنم

    رهام کنه از این دغدغه های مالی

    خدایا دوستتتتتتت دارمممم

    فقط تو رو دارم فقط رو تو حساب باز میکنم نه هیچ کس دیگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    سلام به همگی 🌹

    روز ۳۴ سفرنامه ام

    ❤️ من با استاد از طریق یه ریمیکس همین صحبتاش آشنا شدم …. فقط روی خدا حساب باز کن فکر کنم صد ها بار گوش دادمش

    زندگیمو این وویس تغییر داد ….

    من قبلا هر وقت تو یه شرایط سخت روی فرد خاصی حساب کردم ‌و امید داشتم به یه فرد بدون استثنا پشتمو خالی کردن و اگه همه کمکی دیده بودم از کسی معامله بود و خالصانه نبود …..

    بعدش با تکرار شدن این اتفاق و‌درس های خیلی سنگین یاد گرفتم روی کسی واسه چیزی حساب نکنم

    هر چند روی همون افرادی که حساب میکردم خودم خالصانه تحت هر شرایطی کمکشون میکردم ….. تحت هر شرایطی !

    منم از همون بچگی مثل استاد متوجه شدم که یه نیروی دیگه ای هست که دارم بهش هدایت می شم

    بعضی وقتا ازین ور بوم میوفتم و انقد رو خودم حساب میکنم ‌و از آدم ها فاصله میگیرم که خسته میشم …..

    هر موقع تنها و تنها روی خدا حساب کردم و ایمان داشتم معجزه شد …..

    از خود خدا می خوام که کمکم کنه به این نقطه برسم

    👇👇👇👇👇

    توحید عملی یعنی، همچنان که در جامعه انسانی هستی و با دیگران در کسب و کار و… مراوده داری، خداوند را منشأ قدرت بدانی و هر فردی که گره‌ای از کارت می‌گشاید یا گرهی از کار فردی می گشایی،این را دستی از جانب خداوند بشماری و به خاطر بسپاری که خداوند همواره دستان زیادی برای یاری‌ همگان دارد!

    ( توحید به معنای کناره گیری از آدم ها و‌کمک نکردن و‌کمک نگرفتن نیست !!! )

    خداوند قادر است به شکل همراه، همکار یا مشاوری عالی، وارد زندگی‌ات شود، به شکل مشتری، بازار و ایده‌ای ثروت آفرین، وارد کسب و کارت شود و جان دوباره‌ای به آن ببخشد، به شکل دارویی شفا بخش وارد بدنت می شود، اگر این قدرت را باور کنی

    🌹 ایمان رو نه با حرف با احساس میسنجن

    بارها به خودم گفتم که اگه می ترسی نگرانی حتی منتظر بهترین اتفاقات نیستی تو ایمان نداری

    حالا صد بار بگو که من ایمان دارم

    ایمان اطمینان قلبی میاره

    ایمان امید ‌‌انرژی میاره

    ایمان جسارت و‌شجاعت میاره

    ایمان شادی و شور و شعف میاره

    اره ایمان شور و شعف میاره

    پس اگه اینا رو نداری

    بیشتر نیاز داری با خدات ارتباط برقرار کنی

    بیشتر نیاز داری به خودت رجوع کنی …..

    برای خودم و همه دوستان ایمانی از جنس خود خدا می خوام ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    به نام خداوند مهربان

    روز سی و چهارم

    تنها منبع خیر و برکت و قدرت فقط خداونده و فقط باید روی خدا حساب باز کنیم

    از انسانها درخواست کنید اما هیچگاه روی آنها حساب باز نکنید

    اگر روی هر چیزی غیر از خداوند حساب باز کنیم شرک ورزیدیم

    وقتی به خدا توکل داشته باشیم و فقط به او تکیه کنیم اگر ادمها دست رد به سینه مان بزنن به هم نمیریزیم نا امید نمیشویم میگیم اگه این نشد یه نفر دیگه یه راه دیگه، من روی خدا حسای باز کردم و از یه دست دیگه بهم میرسونه حتما

    خداوند براحتی میتونه درها رو برامون باز کنه اگر به خدا تکیه کنیم موفقیتهایی بهمون میده که هیچکس دیگه ای نمیتونه بهمون بده

    فقط باید قلبا باورش کنیم و بهش ایمان داشته باشیم.

    خداوندا من میخام به این درجه از ایمان و یقین و توکل برسم خودت راهشو بهم نشون بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد جهانی گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    به نام الله بخشنده و مهربان

    توحید و توحید و توحید

    واقعا اصل جهان همینه هرچقدرررر توحیدی تر موفق تر

    الان خودمو با گذشته خودم مقایسه میکنم در این زمینه و میفهمم بهتر شدم ولی کافی نیست

    چیزی ک امروز درک کردم از نوشته زیبا مریم خانوم عزیز این بود اوج توحید یعنی بپذیریم که فرکانس های ما شرایط مارو ب وجود آوردن بپذیریم کسی جز خودمون قدرت خلق زندگیمونو ندارع و این قدرت رو خدا بهمون داده از همون روز ازل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سیده راضیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    سلام به همه دوستن عزیزم در سفرنامه

    روز 34 سفر نامه

    توحید عملی

    باید از خودمون بپرسیم که با خودمون چند چند هستم ؟

    باید بپرسیم که خدایی که میگن رو ما چطور میشناسیمش ؟

    چه دیدی نسبت به خدا داریم ؟

    آیا خدارو مثل یه جلاد میبینیم که منتظره یه تار مو هامون بیرون باشه تا 1000 سال مارو با همون یه تار مو آویزون کنه ؟

    وقتی نماز نمیخونیم از 7 تا آسمون ارو میدازه پایین ؟

    و و و و و و و

    اول باید دیدمون رو نسبت به خدا عوض کنیم …

    بعد باورهامون رو عوض کنیم تا بتونیم باهاش ارتباط بگیریم …

    باید خدا رو درک کنیم …

    باید قانونش رو درک کنیم …

    اونقدر غفــــــــــــّار ، ستـــــــــــــّار خطابش کنیم تا باور کنیمش ….

    تا خدای واقعی رو بشناسیم …

    تا با خیال راحت خودمون و زندگیمون رو بسپاریم به دستش …

    بهش تکیه کنیم …

    تا اعتبار همه چیز رو بهش بدیم …

    اونقدر باورش کنیم که از ته قلب بگیم تا خودش نخواد هیچ اتفاقی نمیوفته …

    حتی یک برگ هم به اذن خدا از درخت نمیوفته …

    اول باید توحیدی بشیم …

    بعد تو عمل نشون بدیم چراکه ” حرفی که عمل نیاورد حرف مفت است ” ….

    مهم ترین کاری که ما باید تو زندگی انجام بدیم خدا شناسیه …

    وقتی خدارو میشناسیم خیلی از کارها خود به خود جور میشه …

    خیلی از افراد به سمت ما میان …

    خیلی اتفاقات خوب میوفته …

    تمام مشکلات حل میشن …

    بهترین رابطه ای که ما میتونیم برقرار کنیم ، ارتباز با خودشه …

    با کسی که مارو خلق کرده …

    از روح خودش توی ما قرار داده …

    ما رو اشــــــــــــــــــــرف مخــــــــــــــــــــــــلوقات خوانده …

    خیلی شنیدیم که میگن :” با خدا باش و پادشاهی کن ” ….

    با خدا همه چیز رویای پیش میره …

    با خدا همه چیز به بهترین شکل پیش یره …

    با خدا بهترین زندگیه ای که ما میتونیم داشته باشیم …

    ما هستیم که به افراد قدرت میدیم ….

    ما هستیم که افراد رو بلد میکنیم …

    مگه بالاتر از خدا هم هست ؟

    مگه انسانی که خودش خلق کرده قدرتی مثل خدارو داره؟

    قدرت اصلی رو باید داد به خودش …

    ما وسیله هستیم برای پیغام خدا …

    ما زبان خدا هستیم برای کمک به همدیگه …

    ما در برابر خالق هیچ هستیم …

    .

    .

    .

    .

    .

    دوستتون دارم … موفق باشید ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Fariba t گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوستان هم فرکانسی

    سفرنامه روز سی و چهارم

    یکی از مهمترین چیزایی که این مدت زیاد بهش فکر کردم توحیده. چه وقتا که خوشحالی و ناراحتیم بستگی به آدمها یا چیزهای بیرونی داشته و هیچ وقت نمیدونستم این یعنی شرک.

    وقتی نگاه میکنم میبینم دقیقا وقتایی که شرک داشتم اون آدم هایی که روشون حساب باز کردم خیلی راحت تنهام گذاشتن و اونجایی که با باور کامل خدا پیش رفتم چقدر زیاد دستمو گرفته.

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم.

    خدایا هدایتم کن به سوی بهترین مسیرها و کمکم کن بتونم حس خوبم رو فقط منوط به خودم، تو یعنی خدای خودم و درون خودم بدونم و هیچ وقت شرک نورزم.

    چندین سال بود دوس داشتم مثل قبل حضور خدا پر رنگ تر بشه تو زندگیم. سنم که کمتر بود رابطم با خدا نزدیک تر بود و به حق انگار حال خوبم بیشتر بود.اما چندسالی رابطم ضعیفتر شده بود با خدا. الان وقتی به روزایی که میگذره فکر میکنم میبینم بعضی روزا چقدر با خدا صحبت کردم، حسش کردم و دلم میخواد روز به روز بیشتر بشه چون هنوزم کمه.

    همین چند روز پیش حذف شدن یه انسان از زندگیم که به خواست خودم هم بود ناراحتم کرد. علت حذفش هم این بود که حس کردم هم فرکانس من نیس و باید حذف بشه. با این حال با ناراحتیم متوجه شدم باز هم دارم از توحیدی بودن دور میشم و به سمت شرک میرم. سریع به خودم تلنگر زدم که یادت نره نباید حالت بستگی به چیزهای بیرونی و آدم ها داشته باشه.

    امیدوارم هر روز بیشتر در مسیر توحیدی فکر کردن و توحیدی عمل کردن قرار بگیرم.

    خدایا سپاسگزارم

    دوستتون دارم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: